عصمت از اشتباه
عصمت معصومان از اشتباه در عمل به دین از جمله موضوعات مهمی که در عصمت امامان مورد بحث قرار میگیرد. اشتباه در عمل به دین به دو صورت قابل تصور است. اشتباهی که به وقوع یک عمل قبیح در خارج نینجامد که متکلمان از آن با عنوان «اشتباه در انجام دادن واجبات شرعی» یاد میکنند و اشتباهی که به وقوع یک عمل قبیح در خارج بینجامد که آن را «گناه سهوی» مینامند. در این خصوص میان متکلمان اسلامی اختلافاتی به چشم میخورد. متکلمان اهل سنت قائل به عصمت پیامبران از اشتباه در مرحله عمل به دین نیستند به خلاف متکلمان امامیه. برخی به ضرورت نداشتن عصمت امام از چنین گناهانی در قالب نظریه سهو النبی ملتزم شدهاند. اما برخی دیگر به صراحت پیامبر و حتی امام را از چنین گناهانی معصوم دانستهاند.
معناشناسی
عصمت
معنای لغوی
عصمت، واژهای عربی و از ماده «عَصِمَ يَعْصِمُ» است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: «مَسَکَ» به معنای حفظ و نگهداری[۱]، دوم: «مَنَعَ» به معنای مانع شدن[۲] و سوم به معنای وسیله بازداشتن[۳]. با این وجود واژه «عصمت»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسبتر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کردهاند[۴].[۵]
در اصطلاح متکلمان
در علم کلام دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است:
- عصمت به معنای لطف: شیخ مفید نخستین متکلم امامیه است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه خداوند متعال، همان توفیق و لطف او برای حجتهای اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله حجج الهی برای حفظ دین خداوند از ورود گناهان و خطاها در آن است[۶]. متکلمان امامیه به تبع مفید قرنها عصمت را به لطف تعریف کردهاند و بزرگانی همچون سید مرتضی، شیخ طوسی، نوبختی، نباطی[۷] و مانند آنها در آثار خود آن را به کار بردهاند.
- عصمت به معنای ملکه: پس از آنکه شیخ مفید عصمت را به لطف تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، خواجه نصیرالدین طوسی آن را به نقل از فلاسفه، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکهای است که با وجود آن، از صاحبش گناهان صادر نمیشود و این بنا بر اندیشه حکماست[۸]. پس از خواجه برخی از متکلمان معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتابهای خود ارائه کردند[۹].[۱۰]
سهو
سهو در لغت، غفلت از چیزی است که به دلیل توجه به امری دیگر رخ میدهد. برخی از اهل لغت این غفلت را به دو نوع تقسیم کرده و معتقدند نوعی از سهو خارج از اختیار انسان است، مانند غفلت فرد مجنون، به خلاف نوع دیگر که ناشی از اختیار انسان است. در نوع دوم انسان با فراهم آوردن اسبابی به صورت ارادی سبب غفلت خودش میگردد مانند فردی که شراب مینوشد و این نوع دارای مواخذه نیز هست[۱۱].
عصمت از اشتباه[۱۲] در عمل به دین و اقسام آن
اشتباه در مرحله عمل به دین میتواند به دو صورت رخ دهد:
- اشتباهی که به وقوع یک عمل قبیح در خارج نینجامد که اصطلاحاً از آن با عنوان کلی «اشتباه در انجام دادن واجبات شرعی» یاد میکنیم؛
- اشتباهی که به وقوع یک عمل قبیح در خارج بینجامد که آن را «گناه سهوی» مینامیم[۱۳].
عصمت از اشتباه و سهو در انجام دادن واجبات شرعی
منظور از این عنوان آن است که آیا ممکن است امام در انجام دادن تکالیف شرعی خود مرتکب اشتباه شود؟ برای نمونه، آیا ممکن است امام به دلیل غفلت، نماز خود را نخواند یا در نماز مرتکب سهو و نسیان در شمار رکعات شود؟ این مسأله قبل از آنکه در منابع کلامی شیعه مطرح شود در کتابهای روایی محدثان امامیه با عنوان معروف «سهو النبی» که بیانگر اشتباه پیامبر خاتم(ص) در نماز و نیز قضا شدن نماز آن حضرت است، در قرون چهارم و پنجم به چشم میخورد. با این حال بازتابی از این روایات در کلمات اصحاب ائمه در این باره در دست نیست. هر چند میتوان احتمال قوی داد که محدثان امامیه، به ضرورت معصوم بودن امام از اشتباه در ادای واجبات باور نداشتند. طرح این مسأله در منابع کلامی را باید در نزاع میان شیخ صدوق و شیخ مفید جستجو نمود[۱۴].
شیخ صدوق در این باره اظهار نظری در خصوص امام ندارد، با توجه به نظریه معروف او درباره پیامبر (ص) (سهوالنبی (ص)) و اینکه وی منصب امامت را ادامه نبوت دانسته و این دو منصب را در مسئله عصمت مساوی قلمداد کرده است، میتوان نظر سهوالنبی (ص) او را درباره امام نیز جاری دانست. از این رو میتوان گفت، از آنجا که شیخ صدوق، پیامبر را در عمل به دین از سهو و نسیان معصوم نمیداند، پس امامان را نیز از این جهت همچون پیامبر معصوم نمیشمرد[۱۵].
مسئله اختلافی سهوالنبی
درباره سهو گفتگوهای مفصلی شکل گرفته است. از این مساله به تناسب بحث، غالبا ذیل عنوان «سهو النبی» در کتابهای کلامی[۱۶] در مباحث مربوط به عصمت پیامبران و در کتابهای فقهی[۱۷] در بحث سهو در نماز سخن به میان آمده است.
مراد از سهوالنبی
مقصود از سهو پیامبر(ص)، اشتباه نمودن در امور عادی است؛ به عبارت دیگر در این بخش به دنبال پاسخ به این پرسش هستیم که آیا پیامبر(ص) همانگونه که در دریافت وحی و تبلیغ آن دچار سهو و اشتباه نمیشود، آیا در اموری عادی که مرتبط با وحی و رسالت نیست هم مصون از اشتباه است یا خیر؟
قریب به اتفاق فقها و متکلمان امامیه، قائل به عصمت پیامبر(ص) از سهو و نسیان حتی در امور عادی هستند. اما برخی از علمای امامیه؛ مانند شیخ صدوق و استادش ابن ولید، سهو نبی در امور عادی؛ مانند نماز و غیره را جایز میدانند.
دیدگاه متکلمان امامیه در سهو النبی
شیخ صدوق به همراه استاد خود ابن ولید، با ادعای وجود روایات فراوانی مبنی بر وقوع سهو و به تعبیر دقیقتر، اسهاء از پیامبر خاتم(ص)، ضرورت عصمت آن حضرت از اشتباه در نماز[۱۸] و نیز خواب ماندن از نماز[۱۹] را نفی میکند. اما پس از او شیخ مفید قاطعانه امکان اشتباه امام در نماز[۲۰] و به طور کلی عمل به دین را رد نموده و امام را از چنین اشتباهاتی معصوم میداند. هر چند ایشان امکان عقلی قضا شدن نماز به واسطه خواب ماندن پیامبر و امام را میپذیرد[۲۱].[۲۲]
متکلمان متأخر و معاصر غالباً قائل به ضرورت عصمت پیامبر و امام از اشتباه در ادای واجبات بوده و به عبارت دیگر آنها را معصوم از سهو میدانند. با این حال به واسطه صحت اسناد روایاتی که متضمن سهو پیامبر خاتم(ص) در نماز هستند، بر این باورند که مراد از سهو در اینجا، اسهاء است، یعنی خدای متعال گاهی به دلایلی پیامبرش را در سهو میاندازد تا مردم به واسطه عدم افتادن او در اشتباه، عدم فراموشی و.. مقامی والاتر از جایگاهش را به او نسبت نداده و او را عبادت نکنند[۲۳].
جناب محمد بن الحسن معروف به ابن ولید قمی (م۳۴۳) و شاگردش محمد بن علی بن حسین بن بابویه معروف به شیخ صدوق (م۳۸۱) و ابوعلی طبرسی و ظاهر کتاب کلینی و شیخ محمدتقی تستری و ظاهر کلام علامه طباطبایی این است که: در عین اینکه ائمه (ع) از گناه صغیره و کبیره معصوماند و عصمت ایشان در تبلیغ و تبیین رسالت و احکام دین لازم است[۲۴] اما جایز است که ایشان به خاطر مصلحتی سهو بفرمایند. مستند این نظریه روایاتی است که بر طبق آنها پیامبر (ص) در یکی از روزها برای نماز صبح خواب ماندند و نمازشان قضا شد یا اینکه برطبق برخی روایات در جایی که نباید سلام نماز بدهند سلام دادند، یا اینکه در هنگام قرائت نماز، قسمتی از سوره را اشتباه یا ناقص خواندند. دانشمندانی ذکر شده این سهو را خواست خداوند میدانند و مصلحت آن را سه مطلب معرفی میکنند:
اول اینکه فرق بین خالق و مخلوق معلوم شود و مردم ربوبیت را از پیامبر نفی کرده و او را بشری مخلوق بشمارند و پروردگاری غیر از خداوند برای خود قائل نشوند و بدانند تنها خداوند حی و قیوم است که خواب او را نمیگیرد و سهو و اشتباه نمیکند. دوم اینکه با این اتفاق حکم سهو برای مسلمین معلوم شود و بدانند اگر سهوی در نماز رخ داد چگونه باید عمل کنند. سوم این که اگر کسی در نماز سهو کرد یا خوابش برد کسی او را مذمت نکند و بگویند پیامبر هم سهو کرد و برای نماز خوابش برد.
پس سهو پیامبر در غیرتبلیغِ امورِ شریعت جایز است، زیرا ایشان در اینگونه امور انسانی به حکم آیه ﴿أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ﴾[۲۵] مانند سایر انسانها هستند، و همانطور که انسانها خواب و سهو و بیهوشی دارند، پیامبر و ائمه همچنین هستند؛ البته با این فرق که سهو نبی از سوی خداست و سهو مردم از ناحیه شیطان است؛ زیرا شیطان بر پیامبران تسلط ندارد: ﴿إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ﴾[۲۶].[۲۷]
ابنولید در اینباره گفته است: «اولین درجه غلو انکار سهوالنبی میباشد. اگر جایز باشد اخبار سهوالنبی را رد نماییم پس همه اخبار را میشود رد کرد و درنتیجه دین و شریعت از بین میرود و من امید ثواب از خداوند دارم که رسالهای مستقل درباره سهوالنبی تألیف کنم»[۲۸].
و شیخ صدوق هم فرموده است: «همانا غلات و مفوضه - لعنهم الله - منکر سهوالنبی هستند و میگویند: «اگر سهو در نماز جایز باشد پس سهو در تبلیغ هم جایز است، زیرا نماز و تبلیغ هر دو بر پیامبر واجب است». در جواب اینها باید گفت: در عباداتی که بین پیامبر و دیگران مشترک است هرچه برای دیگران جایز باشد برای پیامبر هم جایز است و نماز از عبادات مشترکه است پس سهوی که برای مردم جایز است برای پیامبر هم جایز است، ولی تبلیغ وظیفه عبادی مخصوص پیامبر است و سهو و خطا در آن راه ندارد؛ همچنین مخالفان سهوالنبی میگویند: ذوالیدین مجهول است و صحابی به این نام نبوده است و حال آنکه ذوالیدین همان ابومحمد عمیر بن عبد عمرو بن نضله است که شیعه و سنی از او نقل حدیث کرده و برخی از اخبار جنگ صفین را به واسطه او نقل میکنند»[۲۹].
فضل بن حسن بن فضل طبرسی (م ۵۳۸) در اینباره میگوید: «امامیه سهو النبی را در تبلیغ جایز نمیدانند، اما در غیر آن اگر باعث اخلال در عقل نشود جایز میدانند»[۳۰].
مرحوم تستری صاحب قاموسالرجال هم در رسالهای که به صورت خطی در آخر قاموسالرجال چاپ شده، به دفاع از شیخ صدوق پرداخته و ادله شیخ مفید را در انکار سهوالنبی جواب داده و گفته است: «این مسئله مانع عقلی ندارد و نقل هم دلالت بر آن دارد؛ پس باید اعتقاد به آن پیدا کرد، مثل نظائر آن»[۳۱] و از آنجا که مرحوم کلینی روایات سهوالنبی را بدون هیچ توضیح یا تعلیقهای در کافی نقل کرده است، ظهور در قبول این روایات از سوی ایشان دارد.
علامه طباطبایی هم درضمن پرسش و پاسخهایی درباره عصمت و علم پیامبر ظاهراً روایات خواب ماندن پیامبر از نماز را قبول کرده و میفرماید: مخالفت در حالت خواب با عصمت ناسازگار نیست، زیرا اینگونه مخالفت، مخالفت امر نیست تا با عصمت منافات داشته باشد»[۳۲].[۳۳]
ادله عصمت انبیا از سهو و اشتباه
دلیل عقلی
برخی نوزده دلیل عقلی بر عصمت انبیا از سهو و نسیان و خطا اقامه کردهاند[۳۴] که عمده آنها به یک دلیل بر میگردد که همان نقض غرض باشد.
نقض غرض
عدم عصمت پیامبران از سهو و خطا موجب نقض غرض بعثت است که نقض غرض هم از مولاى حکیم محال است. پس احتمال سهو و خطا بر نبی(ص) هم محال خواهد بود.
توضیح اینکه؛ یکی از هدفهای بعثت انبیا و فرستادن پیامبران از سوی پروردگار حکیم، ارشاد و هدایت مردم به مصالح و مفاسد واقعى است تا با عمل به دستورهاى شرع، تزکیه و تربیت شده، به کمال شایسته انسانی و سعادت برسند. این هدف بدون عصمت پیامبران از سهو و خطا به دست نمیآید؛ زیرا با تجویز سهو و خطا بر انبیا، هر آینه ممکن است آنان در بیان اعمال و دستورات الهی که برای ارشاد و رسیدن بشر به مصالح واقعی وضع شدهاند سهو و اشتباه نمایند و انسان در متابعت از آنان به مصالح واقعى دست پیدا نکند و همچنین با احتمال سهو و خطا در افعال و گفتار پیامبران و لو در امور عادی که به امور شرعی سرایت میکند، انسان در متابعت کامل از او دچار تردید میگردد و ممکن است برخی از دستورات او را به جهت تردید به وجود آمده ترک نماید و از رسیدن به سعادت محروم گردد که این امور، موجب نقض غرض از ارسال پیامبران و بر خلاف حکمت است و خلاف حکمت از خداوند صادر نمىشود»[۳۵].[۳۶]
ادله قرآنی
در قرآن کریم آیات فراوانی وجود دارد که نشان میدهد پیامبر خاتم(ص)، در عرصه تطبیق شریعت و امور شخصی خود، از سهو و اشتباه و خطا، مصون و معصوم است مانند: ﴿وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا﴾[۳۷]. دقت در فقرات آیه حدود و قلمرو صیانت نبی اکرم (ص) و عصمت آن حضرت را از سهو و خطا، به خوبی مشخص میکند.
هرچند آیاتی که پیامبر را شاهد بر اعمال امت معرفی کرده است نیز ثابت میکند که انبیا، در عرصه تطبیق شریعت و انجام دادن امور شخصی و اجتماعی، از سهو و نسیان و اشتباه مصون و معصوماند[۳۸].
علاوه بر این آیات دیگری [۳۹] نیز در این خصوص هستند که میتوان به آنها استناد نمود.
آیه تطهیر
به عنوان نمونه میتوان از آیه تطهیر یاد کرد که خداوند متعال در شأن پنج تن اصحاب کساء مىفرماید: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾[۴۰]. «رجس» در لغت به معنى شىء ناپاک است، خواه از نظر طبع آدمى آلوده و منفور باشد يا به حكم عقل يا شرع و يا همه اينها. به همين جهت راغب در مفردات بعد از آنكه رجس را به معناى شئ «قَذِر»؛ (آلوده) معنى مى كند؛ چهار صورت براى آن ذكر مى نمايد ـ آلوده از نظر طبع آدمى، يا عقل، يا شرع، و يا همه اينها ـ و اگر در بعضى از كلمات بزرگان، «رجس» به معنى گناه يا شرک يا اعتقاد باطل يا بخل و حسد تفسير شده، در حقيقت بيان مصداق هايى از آن مفهوم وسيع و گسترده است. به هر حال با توجه به «الف و لام جنس» كه بر سر اين كلمه آمده، ﴿الرِّجْسَ﴾ معنى عموم را مى رساند و مفهوم آيه چنين است كه خداوند اراده كرده هر گونه و هر نوع از انواع آلودگى را از آنان دور سازد. جمله ﴿وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾ با توجه به اينكه معنى «تطهير»، پاک ساختن است؛ تأكيد مجددى است بر مسأله نفى «رجس» و نفى همه پليدىها كه در جمله قبل آمده است و واژه ﴿تَطْهِيرًا﴾ كه به اصطلاح، مفعول مطلق است تأكيد ديگرى بر اين معنى است. نتيجه اينكه خداوند با انواع تأكيدها اراده فرموده است كه اهل بیت پیامبر اسلام (ص) را از هر گونه پليدى و آلودگى پاک و مبرّا سازد[۴۱].
نسيان و سهو نيز يکی از گونههای رجس است، زيرا ريشه آن به شيطان باز میگردد و قرآن کریم هر چيزی که به شيطان بر میگردد را از اهل بيت (ع) دور کرده است[۴۲].[۴۳]
خداوند متعال میفرماید: ﴿لِنَجْعَلَهَا لَكُمْ تَذْكِرَةً وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ﴾[۴۴] مفسران شیعه[۴۵] و سنی[۴۶] گفتهاند این آیه به فرموده پیامبر گرامی اسلام(ص) در حق حضرت امام علی(ع) نازل شده و مراد از «اذن واعیه»[۴۷]، امام علی(ع) است.
«اذن واعیه»؛ یعنی گوشهایى که ظرفیت و قابلیت حفظ و نگاهدارى ـ پیامهای الهی را ـ داشته باشد و این صلاحیت و قابلیت، اختصاص به معصوم دارد که سهو و اشتباه و نسیان و جهل و عدم درک در او راه نداشته باشد و گرنه واعیه نیست[۴۸]. این آیه مطلق است و شامل تمام امور چه تبلیغ چه غیر تبلیغ میشود و به دلالت این آیه سهو و نسیان و خطا از امیر المؤمنین علی(ع) نفی شده است پس به طریق اولی دلالت بر نفی سهو و نسیان و خطا از پیامبر اکرم(ص) دارد و به طریق اولی باید گفت سهو و نسیان و خطا در پیامبر خاتم(ص) راه ندارد[۴۹].
آیه عدم فراموشی قرآن
خداوند متعال خطاب به پیامبر خاتم (ص) میفرماید: ﴿سَنُقْرِؤُكَ فَلا تَنسَى﴾[۵۰]. بر اساس این آیه خدای متعال به پیامبر خاتم(ص) امر نموده که هنگام نزول وحی عجله مکن و هرگز نگران فراموش کردن آیات الهی مباش، آن کس که این آیات بزرگ را برای هدایت انسانها بر تو فرستاده، هم او حافظ و نگاهبان آنهاست، آری او نقش این آیات را در سینه پاک تو ثابت میدارد، به طوری که هرگز گرد و غبار نسیان بر آن نخواهد نشست[۵۱] و این همان عصمت از نسیان است.
ادله روایی
در منابع روایی شیعه، روایات فراوانی وجود دارند که سهو و اشتباه را از پیامبر خاتم (ص) نفی میکنند. مانند اینکه زراره نقل میکند: از امام باقر (ع) پرسیدم: آیا هیچگاه رسول خدا (ص) دو سجده سهو انجام داده است؟ حضرت فرمود: «هرگز، و فقیه [که مصداق اتم و اکمل آن امام معصوم (ع) است] هم این دو سجده را انجام نمیدهد»[۵۲]. هرچند روایاتی مبنی بر سهو پیامبر اکرم(ص) وجود دارد که با بررسی اسناد آنها مشخص میشود دارای ضعف در سند هستند[۵۳].
ادله قائلین به سهو النبی
قائلین به سهو النبی برای اعتقاد خود ادله و قرائنی را مطرح میکنند که مهمترین آنها از این قرار است:
- وجود آیات و روایات متعدد [۵۴] و متواتر درباره سهوالنبی.
- راویان این مطلب از اجلاء و ثقات روات و از اصحاب اجماع میباشند.
- علما و محدثینی مثل شیخ طوسی و کلینی این روایات را در کتب خود نقل کردهاند.
- فقها براساس مضمون این روایات فتوا صادر کردهاند.
- اگر این روایات متواتر قبول نشود، خیلی از روایت را میتوان انکار کرد؛ آن وقت اساس شریعت به هم میریزد.
- علمای متقدّم سهوالنبی را قبول داشتند و این شیخ مفید بود که بعدها آن را انکار کرد.
- سهو ذاتا نقص محسوب نمیشود، بلکه مثل کذب است که در برخی مواقع مصلحت دارد و حکیمانه است.
درنتیجه مانع عقلی از اعتقاد به سهوالنبی وجود ندارد و دلیل نقلی بر سهو هم که داریم (مقتضی موجود و مانع مفقود)، پس اعتقاد به سهوالنبی ایراد ندارد.[۵۵]
نقد و بررسی روایات سهوالنبی
درباره سهوالنبی دوازده روایت وجود دارد که برخی از ثقات و اجلاء و اصحاب اجماع آنها را روایت کردهاند، راویانی مانند سماعه بن مهران، ابن صدقه، سعید اعرج، جمیل بن دراج، ابوبصیر، زید شحام، ابوسعید قماط، ابوبکر حضرمی. از این دوازده روایت چهار روایت دارای سند صحیح و یکی دارای سند حسن و باقی اسناد غیر صحیحه میباشد؛ بیشتر آنها را مشایخ ثلاث در کتب اربعه نقل کردهاند و باقی آنها در کتاب عیون اخبار الرضا (ع) و محاسن برقی و فقه رضوی نقل شده است، در اینجا لازم است به متن کامل این روایات اشاره شود:
عثمان بن سعید از سماعه بن مهران نقل کرده: امام صادق (ع) فرمود: همانا پیامبر نماز ظهر را برای مردم دو رکعت خواند، سپس سهو کرد و سلام داد. ذوالشمالین گفت: ای رسول خدا آیا درباره نماز چیزی نازل شده است؟ پیامبر فرمود: چگونه؟ ذوالشمالین گفت: نماز را دو رکعت خواندید! پیامبر فرمود: آیا شما همچنین میگویید؟ مردم گفتند: بله. پس پیامبر ایستادند و نماز را کامل کرده و دو سجده سهو به جا آوردند»[۵۶].
و شیخ طوسی هم همین روایت را با دو سند زیر نقل کرده است: احمد بن محمد از حسن بن علی بن فضال از ابیجمیله از زید شحام از ابیاسامه از امام صادق (ع)...[۵۷]. ۲) سعد بن عبدالله از احمد بن محمد از حسین از فضاله از سیف بن عمیره از ابوبکر حضرمی از امام صادق (ع)...[۵۸].
محمد بن یحیی از احمد بن محمد بن عیسی از علی بن نعمان از سعید اعرج نقل کرده: شنیدم امام صادق (ع) میفرماید: «پیامبر نماز خواند و در رکعت دوم سلام داد. کسانی که پشت سر ایشان بودند گفتند: آیا درباره نماز مطلب جدیدی اتفاق افتاده؟ پیامبر فرمود: چگونه؟ گفتند: نماز را دو رکعتی خواندید! پیامبر فرمود: ای ذوالیدین آیا چنین است؟ و او همان کسی است که او را ذوالشمالین صدا میکنند. وی گفت: بله. پس پیامبر بنا را بر نمازش گذاشت و آن را به صورت چهار رکعتی تمام کرده و فرمود: خداوند به خاطر رحمت بر امت، پیامبر را به فراموشی کشاند. آیا نمیدانی اگر شخصی چنین میکرد مردم او را سرزنش کرده و میگفتند نمازت قبول نمیشود، اما اگر کسی که امروز چنین کند میگویند سنّت رسول الله است و الگو شده و پیامبر دو سجده هم به خاطر سخن گفتن بین نماز انجام دادند»[۵۹].
حسن بن محبوب از رباطی از سعید اعرج نقل کرده: شنیدم امام صادق (ع) میفرمود: «خداوند تبارک و تعالی پیامبرش را برای نماز صبح به خواب برد تا خورشید طلوع کرد، سپس پیامبر بلند شد و دو رکعت نماز (نافله) قبل فجر را خواند سپس نماز صبح را خواند و (همچنین) خداوند پیامبر را در نماز به سهو انداخت و پیامبر در رکعت دوم سلام داد. سپس آنچه را ذوالشمالین گفت توصیف کرد؛ خداوند اینکار را به خاطر رحمت بر امّت با پیامبر انجام داد تا هیچکس مسلمانی را به خاطر خواب ماندن از نماز یا سهو در نماز سرزنش نکند و بگویند: این اتفاق برای پیامبر هم افتاده است»[۶۰].
حسین بن سعید از ابن ابی عمیر از جمیل نقل کرده: «از امام صادق (ع) درباره مردی پرسیدم که نماز را دو رکعت خواند، سپس بلند شد. امام (ع) فرمود: دوباره نماز را بخواند. گفتم: پس آنچه مردم (اهل سنت) درباره حدیث ذوالشمالین میگویند چیست؟ امام (ع) فرمود: همانا پیامبر (ص) از مکانش حرکت نکرده بود؛ اگر حرکت کرده بود نماز را دوباره میخواند»[۶۱].
حسین بن سعید از حسن از زرعه از سماعه از امام صادق (ع) نقل کرده: «همانا پیامبر نماز ظهر را برای مردم خواند، سپس سهو کرد و سلام داد. ذوالشمالین گفت: ای رسول خدا آیا درباره نماز چیزی نازل شده است؟ پیامبر فرمود: چگونه؟ ذوالشمالین گفت: نماز را دو رکعت خواندید! پیامبر فرمود: آیا شما همچنین میگویید؟ مردم گفتند: بله. پس پیامبر ایستادند و نماز را کامل کرده و دو سجده سهو به جا آوردند. سپس فرمود: پیامبر از مکانش حرکت نکرده بود، اگر نمازگزار از مکانش حرکت نکرده بود نقص نمازش را تمام کند»[۶۲].
حسن بن صدقه میگوید: «از امام کاظم (ع) پرسیدم: آیا پیامبر خدا در رکعت دوم سلام داد؟ امام (ع) فرمود: بله. گفتم: آیا حالش حال خودش بود؟ امام (ع) فرمود: خداوند میخواست به مردم یاد دهد»[۶۳].
ابن ادریس از کتاب علی بن محبوب از عباس از حماد بن عیسی از ربعی بن عبدالله از فضیل نقل کرده: «در نزد امام صادق (ع) سهو را یادآور شدم. امام (ع) فرمود: هیچکس از این حالت به دور نیست، گاهی من خادم را در پشت سرم مینشانم تا نمازم را بر من حفظ کند»[۶۴].
جعفر بن محمد بن اشعث از ابن قداح از ابیعبدالله از پدرش نقل کرده: پیامبر نماز خواند و قرائت را بلند خواند. هنگامیکه نمازش تمام شد به اصحابش گفت: آیا چیزی از قرآن انداختم؟ مردم ساکت ماندند. پیامبر فرمود: آیا ابی بن کعب در بین شماست؟ گفتند: بله. پیامبر فرمود: آیا چیزی در نماز ساقط کردم؟ ابی بن کعب گفت: بله یا رسول الله! آیه این چنین بود. پیامبر ناراحت شد و فرمود: چه شده بر اقوامی که قرآن بر آنها خوانده میشود و آنها نمیدانند چه مقدار از قرآن خوانده شده و چه مقدار جا مانده است، بنیاسرائیل به این خاطر هلاک شدند که بدنهایشان حاضر بود و دلهایشان غایب بود، خداوند نماز بندهای را که قلبش همراه نمازش حاضر نباشد قبول نمیکند»[۶۵].
تمیم بن عبدالله بن تمیم قرشی از پدرش از احمد بن علی انصاری از اباصلت هروی نقل کرده: «به امام رضا (ع) گفتم: ای فرزند رسول خدا! در جمعیت کوفه گروهی هستند که اعتقاد دارند پیامبر در نمازش سهو نکرد. امام (ع) فرمود: دروغ میگویند. خدا آنها را لعنت کند. تنها کسی که سهو نمیکند خدایی است که جز او خدایی نیست»[۶۶].
با بررسی اقوال دانشمندان میتوان نتیجه گرفت که پنج نظریه درباره این روایات ارائه شده است:
- عدهای از اهل سنت صدور و جهت صدور و مضمون این روایات را بدون هیچ توجیهی پذیرفته و معتقد به سهوالنبی شدهاند.
- عدهای مثل شیخ صدوق صدور و جهت صدور و مضمون این روایات را پذیرفته و معتقد به سهوالنبی شدهاند، البته با این توجیه که سهو از جانب شیطان نبوده، بلکه إسهاء از جانب خداوند بوده است.
- عدهای صدور این روایات را پذیرفتهاند اما در جهت صدور آنها اشکال کرده و به خاطر موافقت با روایات عامه و مخالفت با ادله کلامی، صدور این روایات را تقیهای دانستهاند.
- عدهای مثل شیخ مفید این روایات را به خاطر مخالفت با ادله عصمت نبی به طور کامل طرد کردهاند.
- عدهای دیگر درباره این روایات توقف کرده و نپذیرفتن مضمون این روایات را موافق احتیاط شمردهاند[۶۷].
عصمت از اشتباهی که به عمل قبیح بینجامد (گناه سهوی)
اشتباهی که به یک عمل قبیح در جهان بینجامد، مانند اینکه کسی بدون علم یا اختیار، مرتکب عمل شرابخواری شود که به این قسم گناه سهوی گفته میشود. با این حال به نظر میرسد عملی را میتوان گناه نامید که مرتکب آن مکلف باشد و از روی علم و عمد آن را انجام داده باشد و در غیر این صورت نمیتوان او را گناهکار نامید. با این توضیح روشن میشود که اساساً «گناه سهوی» مفهوم روشنی ندارد. تنها تصویری که از «گناه سهوی» به ذهن میرسد این است که عملی ـ مانند شرابخواری یا قتل ـ در متن واقع قبیح باشد و شخص بدون علم به موضوع یا حکم و یا بدون قصد آن را انجام دهد. حال هرچند مرتکب این عمل را نمیتوان گناهکار به شمار آورد، نفس عمل، قبیح بوده است. از اینرو، باید اصطلاح گناه سهوی را با همان اشتباه در مرحله عمل به دین تطبیق کنیم؛ آن اشتباهی که به وقوع یک عمل قبیح در خارج بینجامد. حال وقتی میگوییم امام از گناه سهوی معصوم است، بدین معناست که هیچ عمل قبیحی، حتی بدون علم و اختیار نیز از او صادر نمیشود[۶۸].
پرسشهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و میگوید: العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه؛ یعنی خداوند فلانی را از مکروه حفظ کرده (عصمه) یعنی او را حفظ کرد و نگه داشت. المنجد، ص۱۵۰.
- ↑ ر.ک: فراهیدی، خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.
- ↑ ابنمنظور از زجاج نقل میکند: أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُ، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و حفظ چیز دیگری شود، به کار میرود.
- ↑ ر.ک: راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷.
- ↑ حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص۱۴.
- ↑ شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.
- ↑ علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.
- ↑ خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت میدهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.
- ↑ میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۴ ـ ۳۵.
- ↑ السهو خطأ عن غفلة و ذلک ضربان أحدهما، أن لا یکون من الانسان جوالبه و مولداته کمجنون سب إنسانا، و الثانی أن یکون منه مولداته کمن شرب خمرا ثم ظهر منه منکر لا عن قصد إلی فعله. و الاول معفو عنه و الثانی مأخوذ به، راغب اصفهانی، مفردات، ص۲۴۶؛ السهو: الغفلة عن الشئ، و ذهاب القلب عنه، و سها الرجل فی صلاته إذا غفل عن شئ منها، خلیل فراهیدی، العین فی اللغة، ج۴،ص۷۱؛ سها: السهو و السهوة: نسیان الشئ و الغفلة عنه و ذهاب القلب عنه إلی غیره، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۴، ص۴۰۶.
- ↑ عصمت از اشتباه معادل «سهو و نسیان» است که در کلمات بزرگان به وفور یافت میشود.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۲۴۱.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۴۱۳.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۱۶.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به سبحانی، الالهیات، ۱۴۱۲ق، ص۱۹۱؛ سیدِ مرتضَی، تنزیه الانبیاء، ۱۳۸۰ش، ص۳۴-۴۱؛ سبحانی، عصمة الانبیاء، ۱۴۲۰ق، ص۲۹۱.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به علامه حلی، منتهی المطلب، ۱۴۱۲ق، ج۷، ص۷۸؛ شهید اول، ذکری، ۱۴۱۹ق، ج۴، ص۱۰.
- ↑ ر.ک: شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۲۰۳.
- ↑ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۶۰-۳۵۸، ح۱۰۳۱.
- ↑ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الفصول المختارة، ص۱۰۴.
- ↑ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، رسالة فی عدم سهو النبی، ص۲۸.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۴۱۳ ۴۱۴.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۲۸۳.
- ↑ الاعتقادات فی دین الامامیه، ص۹۶.
- ↑ «بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم» سوره کهف، آیه ۱۱۰.
- ↑ «چیرگی او تنها بر کسانی است که دوستش میدارند و بر کسانی که به او شرک میورزند» سوره نحل، آیه ۱۰۰.
- ↑ الفقیه، ج۱، ص۳۵۸ تا ۳۶۰.
- ↑ ر.ک: من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۶۰.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۵۹.
- ↑ مجمع البیان، ج۷، ص۳۱۷: بالجمله هذه المسئله مما لم یمنع عنها العقل و دل علیها النقل فالواجب القول بها کما فی نظائرها.
- ↑ رساله فی سهو النبی، ص۲۳.
- ↑ در محضر علامه طباطبایی، ص۲۱۴.
- ↑ سلیمانیان، مصطفی، مقامات امامان، ص ۲۶۲-۲۷۱.
- ↑ شبر، سید عبد الله، حق الیقین فی معرفة أصول الدین، ص۱۴۱ ـ ۱۴۳، أنوار الهدی، قم، چاپ دوم، ۱۴۲۴.
- ↑ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۵۹.
- ↑ رضوانی، علی اصغر، شیعهشناسی و پاسخ به شبهات، ج۱، ص۲۳۷.
- ↑ «و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمیکنند و به تو هیچ زیانی نمیرسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمیدانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.
- ↑ مهدوی ارزگانی، عبدالله، مقاله «شیعه و سهوالنبی»، موسوعه رد شبهات ج۱۳، ص ۹۲.
- ↑ سوره نساء، آیات ۱۰۵ و ۱۱۳ و ۴۱ و ۶۴ و ۱۶۵؛ سوره بقره، آیه ۱۴۳؛ سوره مائده، آیه ۱۱۷؛ سوره احزاب، آیه ۲۱ و ۳۳، سوره آل عمران، آیات ۳۱ و ۳۲ و ۳۳؛ سوره حشر، آیه ۹؛ سوره جن، آیات ۲۶ و ۲۷ و ۲۸؛ سوره انعام، آیه ۹۰؛ سوره مریم، آیه ۵۸.
- ↑ «خدا چنین مىخواهد که هر رجس و پلیدى را از شما خانواده نبوت ببرد و شما را از هر عیب، پاک و منزّه گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن ج۹، ص۱۳۹.
- ↑ ﴿إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ﴾، «لبته شیطان را هرگز بر کسانی که به خدا ایمان آورده و بر پروردگارشان توکل و اعتماد میکنند تسلط نخواهد بود» سوره نحل، آیه ۹۹.
- ↑ رضوانی، علی اصغر، شیعهشناسی و پاسخ به شبهات، ج ۱، ص ۲۴۱.
- ↑ «تا آن (غرق کفار و نجات مؤمنان) را مایه پند و عبرت شما مردم قرار دهیم و لکن گوش شنواى هوشمندان این پند و تذکر را تواند فرا گرفت»، سوره حاقه، آیه ۱۲».
- ↑ ر.ک: مجمع البیان، ج ۱۰، ص۵۱۹؛ ذکاوتى، قراگزلو، علیرضا، ترجمه اسباب النزول، ص۲۳۴، نشر نی، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۳ش؛ فیض کاشانى، ملا محسن، تفسیر الصافى، محقق: اعلمی، حسین، ج ۵، ص۲۱۸، انتشارات الصدر، تهران، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق؛ شبر، سید عبد الله، تفسیر القرآن الکریم، ص۵۳۰، دار البلاغة للطباعة و النشر، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۲ق؛ طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج ۱۳، ص۱۶۳، انتشارات اسلام، تهران، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش
- ↑ ثعلبى نیشابورى، احمد بن ابراهیم، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج ۱۰، ص۲۸، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۲ق؛ ابن عطیه اندلسى، عبدالحق بن غالب، المحرر الوجیز فى تفسیر الکتاب العزیز، تحقیق: عبدالسلام، عبدالشافى، محمد، ج ۵، ص۳۵۸، دارالکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۲ق؛ فخرالدین رازى، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج ۳۰، ص۶۲۴، دار احیاء التراث العربى، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق؛ رشیدالدین میبدى، احمد بن ابى سعد، کشف الأسرار و عدة الأبرار، تحقیق: على اصغر حکمت، ج ۱۰، ص۲۰۹، انتشارات امیر کبیر، تهران، چاپ پنجم، ۱۳۷۱ش؛ زمخشرى، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج ۴، ص۶۰۰، دار الکتاب العربی، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۰۷ق
- ↑ «گوشهای حافظ و نگهدارنده»
- ↑ أطیب البیان، ج ۱۳، ص۱۶۳.
- ↑ عبد الرسول، غفار، شبهة الغلو عند الشیعة، ص۲۴۳.
- ↑ «ما بزودی (قرآن را) بر تو میخوانیم و هرگز فراموش نخواهی کرد» سوره اعلی، آیه ۶
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۶، ص۳۹۳.
- ↑ «سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) هَلْ سَجَدَ رَسُولُ اللَّهِ (ص)سَجْدَتَيِ السَّهْوِ قَطُّ فَقَالَ لَا وَ لَا يَسْجُدُهُمَا فَقِيهٌ»؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۳۵۱.
- ↑ مهدوی ارزگانی، عبدالله، مقاله «شیعه و سهوالنبی»، موسوعه رد شبهات ج۱۳، ص ۹۸ ـ ۱۱۰.
- ↑ برای نمونه: ﴿وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ﴾. «و ما از پیش به آدم سفارش کردیم اما او از یاد برد و در وی عزمی نیافتیم» سوره طه، آیه ۱۱۵ و ﴿اذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ﴾.«مگر اینکه (بگویی اگر) خداوند بخواهد و چون فراموش کردی پروردگارت را یاد کن» سوره کهف، آیه ۲۴ و ﴿فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا﴾.«و چون به جایگاه به هم پیوستن آن دو (دریا) رسیدند ماهی خود را فراموش کردند و (ماهی) راه خود را در دریا سرازیر در پیش گرفت (و رفت)» سوره کهف، آیه ۶۱ و ﴿قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ﴾ «(موسی) گفت: مرا برای آنچه از یاد بردم بازخواست مکن و کار مرا بر من سخت مگیر!» سوره کهف، آیه ۷۳ و ﴿وَإِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ﴾. «و اگر شیطان تو را به فراموشی افکند پس از یادآوری با گروه ستمگران منشین» سوره انعام، آیه ۶۸ و ﴿سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنْسَى * إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَمَا يَخْفَى﴾«زودا که تو را خواندن (قرآن) آموزیم و دیگر از یاد نمیبری * مگر آنچه را خدا خواهد» سوره اعلی، آیه ۶-۷.
- ↑ سلیمانیان، مصطفی، مقامات امامان، ص ۲۷۱.
- ↑ کافی، ج۳، ص۳۵۵.
- ↑ تهذیب الأحکام، ج۲، ص۳۵۲.
- ↑ تهذیب الأحکام، ج۲، ص۱۸۰: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) سَهَا فَسَلَّمَ فِي رَكْعَتَيْنِ ثُمَ ذَكَرَ حَدِيثَ ذِي الشِّمَالَيْنِ فَقَالَ ثُمَّ قَامَ فَأَضَافَ إِلَيْهَا رَكْعَتَيْنِ».
- ↑ کافی، ج۳، ص۳۵۷؛ تهذیب، ج۲، ص۳۴۵.
- ↑ الفقیه، ج۱، ص۳۵۸: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنَامَ رَسُولَ اللَّهِ (ص) عَنْ صَلَاةِ الْفَجْرِ حَتَّى طَلَعَتِ الشَّمْسُ ثُمَّ قَامَ فَبَدَأَ فَصَلَّى الرَّكْعَتَيْنِ اللَّتَيْنِ قَبْلَ الْفَجْرِ ثُمَّ صَلَّى الْفَجْرَ وَ أَسْهَاهُ فِي صَلَاتِهِ فَسَلَّمَ فِي الرَّكْعَتَيْنِ ثُمَّ وَصَفَ مَا قَالَهُ ذُو الشِّمَالَيْنِ وَ إِنَّمَا فَعَلَ ذَلِكَ بِهِ رَحْمَةً لِهَذِهِ الْأُمَّةِ لِئَلَّا يُعَيَّرَ الرَّجُلُ الْمُسْلِمُ إِذَا هُوَ نَامَ عَنْ صَلَاتِهِ أَوْ سَهَا فِيهَا فَقَالَ قَدْ أَصَابَ ذَلِكَ رَسُولَ اللَّهِ (ص)».
- ↑ تهذیب الأحکام، ج۲، ص۳۴۵: «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ رَجُلٍ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ قَامَ قَالَ يَسْتَقْبِلُ قُلْتُ فَمَا يَرْوِي النَّاسُ فَذَكَرَ لَهُ حَدِيثَ ذِي الشِّمَالَيْنِ فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) لَمْ يَبْرَحْ مِنْ مَكَانِهِ وَ لَوْ بَرِحَ اسْتَقْبَلَ».
- ↑ استبصار، ج۱، ص۲۱۴ و ۳۶۹: «فإن رسول الله (ص) صلّی بالناس الظهر ثم سها فسلّم فقال له ذو الشمالین: یا رسول الله أنزل فی الصلاة شیء؟ فقال: و ما ذاک؟ قال: إنّما صلّیت رکعتین! فقال رسول الله (ص): أتقولون مثل قوله؟ قالوا: نعم فقام فأتمّ بهم الصلاة و سجد سجدتی السهو. فقال: إن رسول الله (ص) لم یبرح من مجلسه فإن کان لم یبرح من مجلسه فلیتم ما نقص من صلاته».
- ↑ کافی، ج۶، ص۲۷۲: «أسلّم رسول الله (ص) فی الرکعتین الاولتین؟ فقال: نعم، قلت: و حاله حاله؟ قال (ع): أنما أراد الله أن یفقّههم».
- ↑ سرائر (المستطرفات)، ج۳، ص۶۱۴: «ذَكَرْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) السَّهْوَ فَقَالَ وَ يَنْفَلِتُ مِنْ ذَلِكَ أَحَدٌ رُبَّمَا أَقْعَدْتُ الْخَادِمَ خَلْفِي عَلَيَّ يَحْفَظُ صَلَاتِي».
- ↑ بحارالأنوار، ج۸۱، ص۲۴۲: «صَلَّى النَّبِيُّ صصَلَاةً وَ جَهَرَ فِيهَا بِالْقِرَاءَةِ فَلَمَّا انْصَرَفَ قَالَ لِأَصْحَابِهِ هَلْ أَسْقَطْتُ شَيْئاً فِي الْقُرْآنِ قَالَ فَسَكَتَ الْقَوْمُ فَقَالَ النَّبِيُّ (ص) أَ فِيكُمْ أُبَيُّ بْنُ كَعْبٍ فَقَالُوا نَعَمْ فَقَالَ هَلْ أَسْقَطْتُ فِيهَا بِشَيْءٍ قَالَ نَعَمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّهُ كَانَ كَذَا وَ كَذَا فَغَضِبَ (ص) ثُمَّ قَالَ مَا بَالُ أَقْوَامٍ يُتْلَى عَلَيْهِمْ كِتَابُ اللَّهِ فَلَا يَدْرُونَ مَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ مِنْهُ وَ لَا مَا يُتْرَكُ هَكَذَا هَلَكَتْ بَنُو إِسْرَائِيلَ حَضَرَتْ أَبْدَانُهُمْ وَ غَابَتْ قُلُوبُهُمْ وَ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ صَلَاةَ عَبْدٍ لَا يَحْضُرُ قَلْبُهُ مَعَ بَدَنِهِ».
- ↑ عیون الأخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۲۰۳، باب ردّ بر غلات: «قُلْتُ لِلرِّضَا (ع) يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّ فِي سَوَادِ الْكُوفَةِ قَوْماً يَزْعُمُونَ أَنَّ النَّبِيَّ (ص) لَمْ يَقَعْ عَلَيْهِ السَّهْوُ فِي صَلَاتِهِ فَقَالَ كَذَبُوا لَعَنَهُمُ اللَّهُ إِنَّ الَّذِي لَا يَسْهُو هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ».
- ↑ سلیمانیان، مصطفی، مقامات امامان، ص ۲۶۲-۲۷۱.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۹ و ۳۸.