بحث:آیه اولی الامر
مقدمه
متن آیه
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا﴾[۱]
شأن نزول
دلالت آیه
دلالت بر عصمت
تقریر اول
هر گاه خداوند به اطاعت بیقید و شرط از کسی فرمان دهد، آن فرد معصوم خواهد بود[۲]؛ زیرا در این مطلب تردیدی نیست که خداوند انجام گناه را برای کسی روا نمیدارد و آن را نمیپسندد. به عبارت دیگر، گناه، مورد نهی خداوند است؛ نه مورد امر او.
از طرفی، اگر اولوالامر معصوم نباشد احتمال اینکه در امر یا نهی خود مرتکب خطا شوند و دیگران را به انجام گناه فرا خوانند وجود دارد. حال اگر چنین موردی پیش آید، از یک طرف باید از او اطاعت کرد؛ چون بر اساس آیه مورد بحث، اطاعت از اولوالأمر، بیقید و شرط، واجب است و از طرف دیگر نباید از او اطاعت کرد؛ چون مستلزم گناه است که مورد نهی الهی است و[۳] و این همان تناقض یا اجتماع امر و نهی در شیء واحد است که محال میباشد از این رو اولی الامر قطعا معصوم بوده و خطا، سهو، گناه و اشتباه نمیکنند[۴].
تقریر دوم
در این آیه، اولی الأمر بر رسول عطف شده است؛ بدون اینکه فعل ﴿أَطِيعُوا﴾ تکرار شود. این مطلب گویای این حقیقت است که اطاعت از اولی الأمر با اطاعت از رسول هیچگونه تفاوتی ندارد؛ یعنی همانگونه که رسول خدا بر جامعه ولایت دارد و اطاعت از او به دلیل ویژگی عصمت، بیقید و شرط، واجب است، اطاعت از اولی الأمر نیز بیقید و شرط واجب است؛ زیرا آنان نیز از ویژگی عصمت برخوردار هستند[۵].
خداوند تعالی چون اطاعت اولی الامر را با طاعت رسول و طاعت خود مقرون کرد، چنان که قدیم تعالی منزه است از همه قبایح و رسول (ص) معصوم و مطهر از همه معاصی کبیره و صغیره، اولی الأمر باید تا همچنین باشد، که حکمت از کلام حکیم این واجب کند[۶].[۷]
خلاصه اینکه در این آیه اطاعت از اولی الامر در سیاق اطاعت خداوند و اطاعت رسول قرار گرفته است، بدیهی است اطاعت از خدا و رسول به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی واجب است؛ بنابراین اطاعت اولی الامر هم علیالاطلاق و بدون قید و شرط واجب است. از سوی دیگر اطاعت مطلق مستلزم معصوم بودن اولی الامر از هر گونه خطا و اشتباه است زیرا پیروی و فرمانبرداری بیچون و چرا تنها از فردی واجب میشود که از هر گونه خطا و لغزش پاک و مبرا باشد و خداوند هرگز اطاعت از غیر معصوم را به صورت مطلق واجب نمیکند[۸].[۹]
تقریر سوم
در این آیه، اطاعت از خدا و رسول واجب شمرده شده است. اطاعت از خدا که بالذات صاحب فرمان و صاحب همه امور و شؤون است، عمل به آموزههای قرآن میباشد و اطاعت از رسول (ص) در بیان جزئیات احکام و تفسیر آیات نیز (به نحوی) همان اطاعت از خدا خواهد بود؛ پس اطاعت ایشان در منصب رهبری و حاکمیت جامعه و داوری بین مردم و نیز اطاعت در احکامی است که از جانب خدا به پیامبر اکرم (ص) تفویض شده است[۱۰]. روشن است اطاعت حضرت که هماکنون در قید حیات نیستند، عمل به سنت ایشان میباشد؛ سنتی که صحت آن احراز شده است. خداوند در این آیه، امر به اطاعت از خود را با تعبیر ﴿أَطِيعُوا﴾ و پس از آن، امر به اطاعت از اولی الامر را با عطف بر اطاعت از رسول تنها با یک تعبیر ﴿أَطِيعُوا﴾ (اطاعت کنید) بدون آنکه آن را تکرار کند، آورده است؛ از اینرو، ابعاد، شرایط و آثاری که قرآن برای اطاعت از رسول برشمرده، برای اطاعت از اولی الامر نیز مطرح است. با بررسی اطاعت از رسول خدا در قرآن به این موارد بر میخوریم:
- اطاعت از رسول خدا، اطاعت از خداست. قرآن میفرماید: ﴿مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ﴾[۱۱].
- یکی از اهداف رسالت پیامبران اطاعت از آنان است. قرآن میفرماید: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ...﴾[۱۲].
- اطاعت از رسول خدا (ص) در قرآن بر خلاف اطاعتهای دیگر، مطلق و بدون هیچ قید و شرطی است. قرآن هر جا سخن از اطاعت از رسول دارد، آن را به طور مطلق بیان کرده است، حتی قرآن اطاعت ظاهری بدون همراهی دل را از پیامبر کافی نمیداند، بلکه تسلیم قلبی در برابر حکم پیامبر را شرط ایمان قرار داده، میفرماید: ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾[۱۳].[۱۴]
دلالت بر ضرورت امامت
وجوب اطاعت از اولی الامر در این آیه مقتضی وجوب تحقق آن است.
شاید اشکال شود که وجوب اطاعت از اولی الامر، مسئلهای است که مشروط شده به وجود ایشان؛ مانند وجوب زکات دادن که دال بر وجوب کسب مال نیست.
پاسخ: از قرینه سیاق، که ﴿وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ﴾ بر رسول، عطف شده است و نبوت، امری است قطعی، وجوب اولی الامر به دست میآید. همانگونه که نصب و تعیین پیامبر، فعل خداوند است، نصب و تعیین امام نیز، "علی الله" است. کلمه ﴿مِنكُمْ﴾ بعد از ﴿وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ﴾ نمیتواند به معنای وجوب "علی الناس" باشد، زیرا درباره نبوت نیز کلمۀ "مِنْ أَنْفُسِهِمْ" آمده است. مقصود از اینگونه تعابیر، این است که پیامبر و امام، از جنس بشرند[۱۵].
قرآن کریم، اطاعت و پیروی از "أُولی الأمر" را بر مسلمانان واجب کرده و فرموده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ﴾[۱۶].
سعدالدین تفتازانی در کتاب شرح المقاصد این دلیل را یادآور شده و گفته است: وجوب اطاعت از اولی الامر، مقتضی وجوب تحقق آن است.
محقّق طوسی نیز در تلخیص المحصّل، این آیه را به عنوان دلیل نقلی و شرعی بر وجوب امامت بر شمرده است.
ممکن است گفته شود: از وجوب فعلی بر انسان، نمیتوان وجوب تحقق بخشیدن و تحصیل موضوع آن را استنباط کرد؛ همانطور که از وجوب زکات یا خمس، نمیتوان وجوب کسب مال و ثروتی را که متعلّق زکات یا خمس است، نتیجه گرفت؛ بلکه چنین احکامی در حقیقت به صورت قضیه شرطیهاند که بر وجوب تالی در فرض وجود مقدّم، دلالت میکنند و نه بر وجود قطعی مقدّم؛ یعنی اگر کسی، اموالی که زکات به آن تعلّق میگیرد به دست آورد، باید زکات آن را بپردازد. در بحث ما نیز مفاد آیه، چنین خواهد شد که اگر اولی الامر، موجود باشد، باید از آن اطاعت کرد؛ امّا اینکه باید اولی الامر موجود باشد یا نه، از این آیه به دست نمیآید.
در پاسخ این اشکال، میتوان گفت: اگر چه مقتضای قاعده اوّلیه، همان است که گفته شد؛ ولی در اینجا، از قرینه سیاق، به دست میآید که وجود اولی الامر، مسلّم و مفروغعنه گرفته شده است؛ زیرا اُولی الأمر، بر رسول، عطف شده است و میدانیم که نبوّت، امری است قطعی و در وجوب آن، سخنی نیست.
آری، از این آیه، به دست میآید که وجوب امامت "اولی الامر" وجوب کلامی است و نه فقهی؛ یعنی همانگونه که نصب و تعیین پیامبر، فِعل خداوند است، نصب و تعیین امام نیز، فِعلِ خداوند است.
ممکن است گفته شود: کلمه "منکم" بیان کننده این مطلب است که اولی الأمر را خود مسلمانان بر میگزینند؛ ولی این احتمال، اعتبار و ارزش علمی ندارد؛ زیرا دربارۀ نبوّت نیز کلمه "من أنفسهم" آمده است. مقصود از اینگونه تعابیر، این است که پیامبر و امام از جنس بشرند و گذشته از این، از میان خود مردم برگزیده شدهاند. برگزیده شدن پیامبر و امام از میان مردم، غیر از برگزیده شدن آنان به دست مردم است[۱۷].
دلالت بر نصب الهی امام
قرآن کریم در آیه اولی الامر خطاب به مؤمنان میفرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا﴾[۱۸]. در این آیه کریمه اطاعت از اولی الامر در سیاق و ردیف اطاعت از خداوند تعالی و رسول (ص) قرار داده شده است و بدون تردید امتثال و فرمان برداری مطلق و بدون قید و شرط از دستورات خدا و رسول لازم و ضروری است بنابراین اطاعت از اولی الامر هم به صورت مطلق لازم و ضروری است[۱۹]. فخر رازی نیز ذیل آیه اولی الامر وجه ملازمه بین وجوب اطاعت مطلق و عصمت اولی الامر را تبیین میکند[۲۰]. و از آنجا که عصمت امر باطنی و مخفی است و راهی برای شناخت امام معصوم جز نصب الهی وجود ندارد، عدم نصب امام معصوم و عدم تنصیص و تعیین و ابلاغ، با وجوب اطاعت سازگار نیست زیرا در این صورت، وجوب اطاعت تکلیف بما لا یطلق خواهد بود که عقلاً محال است[۲۱].
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ ﴾[۲۲]. آیه شریفه فوق از مؤمنان خواسته از الله، پیامبر و صاحبان امر "حاکمان" اطاعت کنند، شیعه معتقد است، ﴿أُولِي الأَمْرِ﴾ بر عصمت و امامت حضرت علی (ع) دلالت میکند که آن را با توجه به نکات ذیل میتوان استنتاج کرد:
- اینکه ﴿أُولِي الأَمْرِ﴾ بر ﴿الرَّسُولَ﴾ عطف شده، از آن برمیآید اطاعت ﴿أُولِي الأَمْرِ﴾ مانند اطاعت رسول خداست. از این نکته میتوان استفاده کرد ﴿أُولِي الأَمْرِ﴾ باید مانند پیامبر (ص) معصوم بوده باشد تا خداوند به صورت مطلق به اطاعت از وی در آیه امر کرده باشد. فخر رازی در تفسیرش به این نکته اذعان میکند لکن معصوم را نه اشخاص خاص بلکه امت تفسیر میکند، در این باره باید گفت پیشتر روایت عصمت گزارش شد که بر حسب آنها چنین شخصی در عصر پیامبر (ص) جز علی (ع) شخص دیگری نبوده است.
- از آنجا که اهل سنت به نصب هیچ فردی معتقد نیست، یا باید بپذیرند مصداق ﴿أُولِي الأَمْرِ﴾ علی (ع) و یازده امام از نسل وی میباشد و یا اینکه به عدم مصداق آیه در ﴿أُولِي الأَمْرِ﴾ قائل باشند و این - العیاذ بالله - لغویت آیه و امر الهی به اطاعت از ﴿أُولِي الأَمْرِ﴾ را میرساند.
- درباره تطبیق عصمت بر امت - که فخر رازی مدعی بود - باید گفت:
- ﴿أُولِي الأَمْرِ﴾ حسب نص آیه نه امت بلکه جزء امت ﴿مِنكُمْ ﴾، است.
- معنای ﴿أُولِي الأَمْرِ﴾ "صاحبان امر و حکومت" بر امت تناسبت ندارد تا بر آن تطبیق شود.
- آیه میخواهد از ﴿أُولِي الأَمْرِ﴾ اطاعت مطلق شود، در حالی که امت باید مطیع و ﴿أُولِي الأَمْرِ﴾ مطاع گردد، امّا در توجیه رازی جای مطیع و مطاع عوض میشود.
- علاوه بر تحلیل مفهومی آیه، روایات نبوی نیز مصادیق ﴿أُولِي الأَمْرِ﴾ را علی (ع) و یازده امام از نسل علی (ع) را روشن میکند، مثلاً پیامبر (ص) شرکای خود را کسانی ذکر میکند که عنوانشان در آیهٔ فوق در کنار اسم پیامبر و خدا ذکر شده است:«شُرَكَائِي الَّذِينَ قَرَنَهُمُ اللَّهُ بِنَفْسِهِ وَ بِي وَ أَنْزَلَ فِيهِم﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ﴾». حضرت علی (ع) آنگاه درباره این شرکاء سؤال کرد، پیامبر فرمود: «أَنْتَ أَوَّلُهُمْ»[۲۳].
علی (ع) در دورهٔ خلافت عثمان در حضور جمعی از آنان میخواهد که واقعاً بگویند که آیات "اولی الأمر"، "ولایت" و "تبلیغ" در حقّ چه کسی نازل شده است، آیا مگر در حقّ غیر علی (ع) نازل شده است؟ آیا مگر ابوبکر و عمر نبودند که بعد از نزول آیات فوق از پیامبر (ص) پرسیدند: آیا این آیات تنها به علی (ع) اختصاص دارد:[۲۴]. پیامبر در جواب فرمود: "بلى در شأن على(ع) و در شأن أوصياى من تا روز قيامت از أولاد او نازل شده"[۲۵].
حسکانی از امام باقر (ع) نقل میکند که از آن حضرت دربارهٔ آیهٔ فوق سؤال شد که در جواب فرمود: در حقّ علی بن ابی طالب نازل شده است [۲۶]. مشابه همین روایت از امام صادق (ع) نیز گزارش شده است[۲۷].[۲۸]
دلالت بر مرجعیت دینی امام
ادعای شیعه مبنی بر مرجعیت ائمه بعد از رسول اکرم (ص) ادعایی است مبتنی بر دلیل و از جمله آیات قرآن است که ثابت میکند امامان در تمام شئون از جملۀ مرجعیت دینی و علمی، جانشین پیامبر (ص) است. یکی از این آیات آیۀ اولوالامر است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾[۲۹].
واژه "اولیالامر" به معنای صاحبان امر است؛ اما اینکه مصادیق صاحبان امر چه کسانی هستند در بین عالمان شیعه و اهل سنت اختلاف وجود دارد. جدای از آراء علما شیعه و سنی و با نگاه کلی به آیه میتوان به این قطع رسید که مصادیق اولی الامر نمیتوانند معصوم نباشند چراکه اولاً: در آیه امر به اطاعت از اولیالامر به طور مطلق آمده و ثانیاً: این امر در کنار امر به اطاعت از خداوند و پیامبر (ص) آمده است. بنابراین اطاعت از اولی الامر مانند اطاعت از خدا و پیامبر (ص) است و از آنجا که پیامبر (ص) نسبت به هرگونه خطا و اشتباهی معصوم بودند، اولی الامر هم باید دارای عصمت باشند[۳۰].
دانشمندان شیعه معتقدند براساس روایات، مصادیق اصلی اولی الامر در آیه ائمه معصومین (ع) هستند، با این وجود میتوان مرجعیت دینی را با توجه به این آیه برای ائمه معصومین ثابت کرد چراکه آیه درصدد آن است که اولی الامر از جانب خداوند، مسئولیتهایی دارند و الا امر به اطاعت از آنان، لغو و بیهوده میشد. در این آیه مقارنت امر به اطاعت از پیامبر (ص) و اولیالامر نشان دهندۀ این مطلب است، همانگونه که پیامبر (ص) از جانب خداوند مسئولیتهایی از جمله مرجعیت دینی و علمی را عهده دار بود و مردم باید مطیع امر پیامبر (ص) میشدند، میتوان به این نتیجه رسید که تمام مسئولیتهایی که برای پیامبر (ص) الزام آور است از جمله مرجعیت دینی، برای اولی الامر هم واجب و الزامآاور است، زیرا امری که از جانب خداوند در این آیه نازل شد تنها با یک بیان از طرف خداوند نازل شده و معنا ندارد متکلم حکیم، از دو نفر که هیچ سنخیتی از جهت مسئولیت ندارند، امر به اطاعت از آنها را بدون هیچگونه استثنائی، در کلامی واحد و با یک سیاق، بیان کند[۳۱].
از جمله آیاتی که میتواند شأن مرجعیت دینی را اثبات کند، آیه معروف اولیالامر است. البته این آیه این قابلیت را دارد که برخی دیگر از شئون، مانند شأن رهبری سیاسی را نیز اثبات کند؛ اما در اینجا تنها به دنبال چگونگی دلالت این آیه بر شأن مرجعیت دینی هستیم. خداوند متعال در آیه یادشده میفرماید:: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً﴾[۳۲].
اینکه چگونه این آیه بر شأن مرجعیت دینی امامان دلالت دارد، با بیان چند نکته شرح میدهیم:
- آیه ذکر شده تصریح دارد که خداوند متعال، مردم را به اطاعت از اولیالامر فرمان داده؛ اما پرسش اینجاست که خداوند مردم را در چه حوزهای به اطاعت از اولیالامر فراخوانده است؟ به دیگر سخن، خداوند چه مسئولیتهایی به ایشان داده که مردم در آن حوزه به اطاعت از ایشان موظفاند؟
- واژه "اولیالامر" نیز به معنای صاحبان امر است؛[۳۳] بدین معنا که آنها امر و مسئولیتی بر عهده دارند. چنین حقیقتی گویای آن است که از جانب خداوند، مسئولیت با مسئولیتهایی بر عهده ایشان نهاده شده است؛ وگرنه فرمان به اطاعت از ایشان بیهوده بود. به دیگر سخن، خداوند متعال مقرر فرموده که مسئولیتهایی بر عهده ایشان باشد، و سپس مردم را به اطاعت از ایشان در حوزه آن مسئولیتها فرمان داده است. این استظهار با توجه به مقارنت امر به اطاعت از اولیالامر با اطاعت از حضرت رسول (ص) روشنتر میشود؛ چراکه ایشان نیز از سوی خداوند مسئولیتهایی بر عهده دارند که مردم در آن حوزه مأمور به اطاعت از آنها هستند. از همین جا میتوان به این گمان نزدیک شد که چون امر به اطاعت از این دو در کنار هم و تنها با یک امر بوده، مسئولیتهای آن دو نیز یکسان است؛ مگر آنکه از خارج، دلیلی بر استثنای برخی مسئولیتها اقامه شود؛ زیرا معنا ندارد که متکلم حکیم، از دو نفر که هیچ سنخیتی از جهت مسئولیت ندارند، امر به اطاعت از آنها را در کلامی واحد و با یک سیاق بیان کند. ازاینرو، مسئولیتهای پیامبر متوجه اولیالامر نیز میشود. رسول اکرم (ص) مسئولیتهای متعددی داشته که برخی از آنها عبارتاند از: دریافت و ابلاغ وحی: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا﴾[۳۴]، تبیین معارف دینی: ﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ﴾[۳۵]، داوری میان مردم: ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾[۳۶]، رهبری جامعه اسلامی، اجرای احکام: ﴿وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا﴾[۳۷] و نیز: ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا﴾[۳۸] و.... در اینجا بنای بحث از تمام این وظایف را نداریم؛ اما روشن است که تبيين معارف دینی همان آموزهای است که به دنبال اثبات آن برای امامان هستیم. این شأن برای اولیالامر در جای دیگری از قرآن و روایات انکار نشده است؛ ازاینرو میتوان آن را برای اولیالامر ثابت دانست؛
- در اینکه مقصود از اولیالامر چه کسانی هستند، نزاعی دیرینه میان عالمان شیعه و سنی وجود داشته و دارد. دراینباره نزدیک به پانزده نظریه تنها میان عالمان اهل سنت مطرح شده است؛[۳۹] اما باید توجه داشت که اولاً، امر به اطاعت از اولیالامر بهطور مطلق آمده است؛ و ثانياً، این امر در کنار امر به اطاعت از خداوند و رسول آمده است؛ در نتیجه اولیالامر باید انسانهایی معصوم باشند. بنابراین از آیه - بدون استفاده از روایات - به دست میآید که مصداق اولیالامر باید معصوم باشد. دانشمندان شیعی به تبع روایات، آنها را بر ائمه اطهار (ع) منطبق کردهاند[۴۰] بنابر آنچه گذشت، روشن میشود که اولاً، اولیالامر بر امامان معصوم (ع) تطبیق شده؛ و ثانياً، اولیالامر شأن مرجعیت دینی را نیز دارند. (...) چنانکه گذشت، پیامبران میآیند تا دین خدا را بر مردم عرضه کرده، راه سعادت را بشناسانند که در این صورت مردم بر خداوند متعال حجتی نخواهند داشت. این آموزه در روایات نیز تبیین شده است؛ چنانکه ابوبصير نقل میکند که شخصی از امام صادق (ع) پرسید: به چه دلیل خداوند پیامبران و رسولان را به سوی مردم فرستاده است؟ امام (ع) فرمود: "تا پس از آن، برای مردم حجتی بر خداوند نباشد و تا نگویند که بشیر و نذیری به سوی ما نیامد".[۴۱] در روایت صحیح دیگری، امام باقر (ع) از نقش هدایتی امام و حجت خدا از دوران حضرت آدم (ع) سخن به میان آورده، میفرماید: "به خدا سوگند، زمین از زمانی که خداوند، جان آدم را گرفت، رها نشده است؛ مگر آنکه در آن، امامی بوده که مردم به وسیله او به سوی خدا هدایت شدهاند و او حجت خدا بر مردم است...".[۴۲] لزوم وجود حجت میان بندگان، چنان مسلّم است که در روایات پرشماری آمده که اگر تنها دو نفر در عالم هستی وجود داشته باشند، باید یکی از آن دو امام باشد تا دیگری نتواند در قیامت عليه خداوند احتجاج کند. ازاینروست که آخرین نفری که از دنیا میرود، امام است.[۴۳] همچنین داوود رقّی در روایتی صحیح از امام کاظم (ع) سخنی به همین مضمون نقل میکند.[۴۴].[۴۵]
دلالت بر وجوب اطاعت از امام
قرآن کریم در آیه اولی الامر خطاب به مؤمنان میفرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا﴾[۴۶] در این آیه کریمه اطاعت از اولی الامر در سیاق و ردیف اطاعت از خداوند تعالی و رسول (ص) قرار داده شده است و بدون تردید امتثال و فرمان برداری مطلق و بدون قید و شرط از دستورات خدا و رسول لازم و ضروری است بنابراین اطاعت از اولی الامر هم به صورت مطلق لازم و ضروری است[۴۷]. فخر رازی (م ۶۰۶) نیز ذیل آیه اولی الامر وجه ملازمه بین وجوب اطاعت مطلق و عصمت اولی الامر را تبیین میکند[۴۸]. و از آنجا که عصمت امر باطنی و مخفی است و راهی برای شناخت امام معصوم جز نصب الهی وجود ندارد، عدم نصب امام معصوم و عدم تنصیص و تعیین و ابلاغ، با وجوب اطاعت سازگار نیست زیرا در این صورت، وجوب اطاعت تکلیف بما لا یطلق خواهد بود که عقلاً محال است[۴۹].
دلالت بر امامت اهل بیت(ع)
تبیین معنا و مصداق اولی الامر
معناشناسی
اولو الامر از دو کلمه "أُولو" و "الأمر" ترکیب یافته است. کلمه اولوا به معنای صاحبان است و واژه «امر” نیز به معنای مختلفی به کار رفته است[۵۰]، مانند: أمر به معنای امور و کارها، به معنای دستور ضد نهی، به معنای فزونی و برکت و ... اما با بررسی اقوال مشخص میشود این واژه تنها میتواند به معانی کار (چیز) و طلب باشد؛ لذا با توجه به معنای لغوی الامر میتوان برای اولوالامر معانی ذیل را برشمرد: صاحبان دستور، صاحبان کار و صاحبان شیء[۵۱].
مصداقشناسی
دیدگاه امامیه
شیعه با توجه به آنکه مصداق اولی الامر را معصوم میداند لذا آن را منحصر در امامان اهلبیت (ع) دانسته است. آیات و روایاتی که بر عصمت اهل بیت و عترت پیامبر (ص) دلالت میکنند مصداق اولی الامر را روشن میسازند؛ مانند آیه تطهیر[۵۲]، آیه ولایت[۵۳]، حدیث ثقلین، حدیث سفینه و غیره[۵۴].
علاوه بر اینها در برخی از روایات اولوالامر به ائمه اهلبیت (ع) تفسیر شده است. از جمله کافی از ابوبصیر نقل کرده است که گفت: از امام صادق (ع) درباره سخن خدای عزوجل ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾[۵۵] پرسیدم: امام (ع) فرمود: این آیه درباره علی بن ابی طالب و حسن و حسین (ع) نازل شده است...[۵۶].
شرح کاملترین مطلب و معنای واژه «اولوالامر» در حدیثی که از جابر ابن عبدالله انصاری نقل شده است بیان شده که در آن آمده است: پیامبر (ص) دوازده امام (ع) را معنی این واژه معرّفی فرمودند»[۵۷].
دیدگاه اهل سنت
مفسران اهل سنت درباره مصداق اولی الامر آرای مختلفی دارند که مهمترین آنها عبارت است از: امام علی (ع) و اهل بیت (ع)؛ فرماندهان منصوب؛ عالمان و فقیهان؛ اصحاب پیامبر خدا (ص)؛ امانتداران؛ زمامداران مسلمان و عادل؛ اهل حل و عقد و ...، لکن این نظرات مورد نقد قرار گرفته و از آنجا که از آیه شرط عصمت برداشت میشود روشن میگردد که مراد از اولوالامر همانی است که شیعه بیان کرده است یعنی اهل بیت(ع)[۵۸].
برخی مقصود از «اولی الامر» را زمامداران مسلمان و عادل میدانند. زمخشری این قول را برگزیده و گفته است: خدا و پیامبر(ص) از حاکمان جور بیزارند، بنابراین تنها اطاعت از حکامی را میتوان در ردیف اطاعت از خدا و رسول قرار داد که عدالت پیشه بوده و حق را برگزینند. [۵۹]. طبری نیز این نظریه را اختیار کرده است. [۶۰].
بر این نظریه به حدیثی از امام علی(ع) نیز استدلال شده است که فرموده: «بر امام واجب است که به عدل حکم کند و امانت دار باشد و هرگاه چنین کند بر مسلمانان واجب است که از او اطاعت کنند». [۶۱].
برخی معتقدند مراد از «اولی الامر»، فرماندهان سپاه در سرایا یا همان جنگهایی است که پیامبر اکرم(ص) در آنها حضور نداشتند، است، به دلیل اینکه پیامبر(ص)، درباره آنها فرمود: «هر کس، از فرماندهان من اطاعت کند مرا اطاعت کرده، و هر کس آنان را نافرمانی کند مرا نافرمانی کرده است». [۶۲].
سیوطی به نقل از بخاری، مسلم، ابوداوود، ترمذی، نسایی، ابن جریر طبری و...، از قول ابن عباس مینویسد: آیه ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾[۶۳] درباره عبدالله بن حذافة بن قیس نازل شد، هنگامی که حضرت رسول وی را به فرماندهی سپاهی گماشتند. [۶۴].
ابن کثیر پس از نقل این شان نزول مینویسد: ترمذی این حدیث را حسن غریب میداند و گفته است آن را جز از طریق ابن جریج نمیشناسیم. [۶۵].
شان نزول دیگری نیز برای آیه به نقل از «سدی» (از تابعین) نقل کردهاند. وی آیه را درباره خالد بن ولید که از ناحیه پیامبر خدا(ص) به فرماندهی سپاهی منصوب شد و با عمار یاسراختلاف پیدا کرد، میداند. ابن کثیر میگوید: «ابن مردویه از طریق سدی از ابو صالح از ابن عباس نیز این شان نزول را نقل کرده است». [۶۶].
اجماع امت یا اجماع اهل حل و عقد
برخی معتقدند که مراد از «اولی الأمر» اجماع امت یا اجماع اهل حلّ و عقد است.
این دیدگاه نخست توسط فخر رازی مطرح شده و سپس نیشابوری و شیخ محمد عبده نیز آن را برگزیدند. [۶۷].
فخر رازی از اطلاق امر به اطاعت از «اولی الامر» معصوم بودن آنان را نتیجه گرفته است، لکن مصداق آن را مجموع امت یا بعضی از امت (اهل حلّ و عقد) دانسته است؛ زیرا امر به اطاعت مطلق و بیقید و شرط از اولی الامر غیر معصوم، مستلزم اجتماع نقیضین خواهد بود.؛ چراکه اگر اولی الأمر معصوم نباشد چه بسا به معصیت فرمان دهد، در آن صورت اطاعت از آنان، هم واجب است و هم حرام ؛ از آن جهت که اطاعت از اولی الأمر به صورت مطلق واجب است، باید از دستور وی اطاعت کرد، و از آن جهت که به معصیتامر کرده و انجام معصیت حرام است، نباید از او اطاعت کرد. وی، آن گاه گفته است: مصداق اولی الامر معصوم یا مجموع امت است یا بعضی از امت، از آنجا که بعضی از امت را با وصف معصوم بودن نمیشناسیم، مصداق آن مجموع امت خواهد بود. بر این اساس، وی آن را دلیل حجیت اجماع دانسته است، گاهی از اجماع امت تعبیر آورده و گاهی از اجماع اهل حل و عقد. [۶۸].
شیخ محمد عبده نیز مصداق اولی الأمر در این آیه را اهل حل و عقد از مسلمانان دانسته و وجوب اطاعت از آنان را مشروط به این کرده است که حکمی که آنان بر آن توافق میکنند بر خلاف حکم خدا و پیامبر نباشد و مورد توافق آنان از مسائل مربوط به مصالح عمومی باشد، نه مربوط به عبادات و اعتقادات دینی، بدین جهت اجماع اهل حل و عقد از عصمت برخوردار است. [۶۹].
عالمان دیندار
برخی «اولی الأمر» را بر علمای دین تطبیق کرده و به ذیل آیه مورد بحث استدلال کردهاند که فرمود: «اگر در چیزی اختلاف کردید آن را به خدا و رسول ارجاع دهید».
روشن است که غیر از علمای دین، کسی به چگونگی استنباطحکم مورد نزاع از کتاب و سنت آگاه نیست. [۷۰].
بر این نظریه به آیه ۸۳ سوره نساء ﴿وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ﴾[۷۱] نیز استدلال شده است. [۷۲].
مطابق این آیه استنباط و اجتهاد عالمان اسلامی در موارد اختلاف، راهگشای مسلمانان به شمار آمده است.
صاحبان ولایت شرعیه
برخی مراد از اولی الامر را صاحبان دارای ولایت شرعیه دانستهاند. این قول دایره وسیعتری را درباره اولی الامر در بر میگیرد و آنان را شامل حاکمان، سلاطین، قاضیان و هر کس که ولایت شرعیه دارد، میداند. [۷۳].
نکته ادبی
در ادبیات عرب، گاهی الف و لام به جای ضمیر مضاف الیه مینشیند که هنگام معنا باید متوجه آن بود و الا نمیتوان معنای صحیح عبارت را فهمید.
به عنوان نمونه قرآن میفرماید: ﴿وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِۦ وَنَهَى ٱلنَّفْسَ عَنِ ٱلْهَوَىٰ﴾[۷۴]
در اینجا «الْمَأْوى» به جای «مأواه» آمده است. یعنی در اصل چنین بوده است: فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِی مأواه، بهشت جایگاه او است. ضمیر«ه» که مضاف الیه بوده برداشته شده و «ال» بر مضاف (مأوا)، آمده است.
بدون توجه لحاظ این نکته ادبی، معنای عبارت گویا نیست.
در آیه اولی الامر نیز همین قاعده به کار رفته است. ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾[۷۵]. خدا را و فرستاده او را و صاحبان امر او از میان خودتان را اطاعت کنید.
در این آیه «الرسول» به جای «رسوله»: «رسول خدا» به کار رفته یعنی خدا و رسول خدا را اطاعت کنید. «اولی الامر» نیز به جای «اولی امره» به کار رفته است یعنی «صاحبان امر خدا»، بدین معنا که از افرادی که از طرف خدا فرمان ولایت را در دست دارند،اطاعت کنید. در نتیجه قرآن در این آیه امر به اطاعت از مطلق اولی الامر نمیکند، ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ﴾[۷۶] یعنی «اطیعوا رسوله»، یعنی رسول الله، و «اولی الامر» یعنی «اولی امره»، کسی که امر ولایت را از خدا در دست دارد.
با توجه به این نکته ادبی، از این آیه نتیجه میگیریم که باید کسانی بعد از پیامبر اکرم(ص) باشند که خدا به آنها فرمان ولایت داده باشد؛ چراکه اولی الامر یعنی اولی امره، کسی که صاحب فرمان و ولایت از طرف خدای تبارک و تعالی است و مصداق آن هم کسی نیست جز امامان اهل بیت(ع) [۷۷].
مطالب سابق
متن آیه:﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا﴾[۷۸].
اولو الامر به معنای صاحبان فرمان. در قرآن به اطاعت از اولی الامر فرمان داده شده است.﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾[۷۹]. اولو الامر به علی بن ابی طالب و ائمه اهل بیت(ع) و جانشینان رسول خدا(ص) از این خاندان تفسیر شده است. امام باقر(ع) دربارۀ آیه اولی الامر میفرماید: «هِيَ فِي عَلِيٍّ وَ فِي الْأَئِمَّةِ جَعَلَهُمُ اللَّهُ مَوَاضِعَ الْأَنْبِيَاءِ»[۸۰] این آیه از موارد بحثانگیز میان شیعه و سنّت است و آنان طبق ظاهر آن، هرکس را که حاکم باشد، یا علمای دین را لازم الاتّباع میدانند، امّا شیعه مصداق آن را امامان معصوم و آنان که از سوی آنان ولایت دارند میدانند ائمه شیعه با استناد به این آیه که خداوند اطاعت اولی الامر از اهل بیت(ع) را واجب ساخته است، با مخالفان احتجاج میکردند. امام صادق نیز فرموده است: «أولو الأمر هم الأئمة من أهل البيت»[۸۱]. آمران و صاحب فرمانانی که اطاعتشان واجب است و پیروی از آنان، افراد را در مسیر اطاعت خدا و رسول قرار میدهد، اینانند که بندۀ خالص خدا و از هر خطا و گناه معصوماند. بد نیست نمونههایی از دیدگاههای بزرگان اهل سنت را دربارۀ اولی الامر مرور کنیم: قاضی ابو یوسف میگوید: اطاعت از خلیفه لازم است، اگرچه ستمگر باشد. حسن بصری میگوید: به حکّام، بد مگویید، زیراکه ایشان اگر به نیکویی رفتار کنند، آنان راست اجر، و بر شماست شکر، و اگر به بدی رفتار کنند، بر آنان است وزر و بر شماست صبر. قاضی ابوبکر باقلانی گوید: جمهور اهل تحقیق و اصحاب حدیث گفتهاند: خلیفه به علّت اینکه فاسق و گناهکار باشد، یا ستمگر باشد و اموال مردم را بگیرد و مردم را بکشد و حقوق را ضایع کند و حدود الهی را زیرپا بگذارد، خلع نمیشود، و واجب نیست قیام علیه او، بلکه باید او را موعظه کرد. قاضی بدر الدین گوید: اگر شخصی مسلّط، که به زور قدرت را به دست آورده است، حتّی قوانین شریعت را نداند و ظالم و فاسق و فاجر باشد. باید از او اطاعت کرد.[۸۲] این دیدگاه کجا؟ و اولو الامر را اولیای معصوم الهی و ائمه اهل بیت عصمت دانستن کجا؟[۸۳]
پانویس
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ لا يجوز إيجاب طاعة أحد مطلقا إلا من كان معصوما مأمونا منه السهو و الغلط. و ليس ذلك بحاصل في أولي الأمر و لا العلماء، و إنما هو واجب في الائمة الذين دلت الآية على عصمتهم و طهارتهم، التبیان، ج۳، ص۲۳۶، و مجمع البیان، ج۲، ص۶۴.
- ↑ إنه تعالى اوجب طاعة أولي الأمر على الإطلاق كطاعته و طاعة الرسول، و هو لا يتم إلا بعصمة أولي الأمر، فإن غير المعصوم قد يأمر بمعصية و تحرم طاعته فيها، فلو وجبت ايضا اجتمع الضدان: وجوب طاعته و حرمتها، دلائل الصدق، ج۲، ص۱۷.
- ↑ حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص ۱۲۵؛ ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص۵۲-۶۰؛ ساعدی، محمد، آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار، ص ۱۷۲؛ صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی، ص ۱۷۹-۱۹۰؛ شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان ص ۲۸۹-۲۹۸؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱، ص ۱۰۷-۱۱۱
- ↑ مجمع البیان، ج۲، ص۶۴؛ المیزان، ج۴، ص۳۹۱.
- ↑ تفسیر ابوالفتوح رازی، ج۵، ص۴۰۹. لم يكرر اطيعوا اشارة إلى تعيين اولى الأمر و ان اولي الامر من كان شأنه شأن الرسول، و امره امره، و طاعته طاعته، حتى لا يكون لكل طاعة غير طاعة الآخر. بیان السعادة فی مقامات العبادة، ج۲، ص۲۹-۳۰.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص۵۲-۶۰؛ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۹۱؛ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴، ص ۲۱۲-۲۳۳؛ ساعدی، محمد، آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار، ص ۱۷۲؛ شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان، ص ۲۸۹-۲۹۸؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱، ص ۱۰۷-۱۱۱
- ↑ دلائل الصدق، ج ۲، ص۱۷-۱۸؛ مناهج الیقین، ص۴۷۵. و الإنصاف فی مسائل دام فیها الخلاف، ج ۲، ص۳۷۵.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱، ص۱۰۷-۱۱۱؛ محمدی، رضا، عصمت در قرآن، ص۵۱؛ علیپور وحید، حسن، مکتب در فرآیند نواندیشی، ص ۴۲؛ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴، ص ۲۱۲-۲۳۳.
- ↑ مانند تحریم تمام مُسکرات از جانب رسول خدا (ص) که در حدیث صحیح السند از امام صادق (ع) بدینگونه نقل شده است: «حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْخَمْرَ بِعَيْنِهَا وَ حَرَّمَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) الْمُسْكِرَ مِنْ كُلِ شَرَابٍ فَأَجَازَ اللَّهُ لَهُ ذَلِكَ...»؛ کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۶۶-۲۶۷.
- ↑ «هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بیگمان از خداوند فرمان برده است و هر که رو گرداند (بگو بگرداند) ما تو را مراقب آنان نفرستادهایم» سوره نساء، آیه ۸۰.
- ↑ «و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو میآمدند و از خداوند آمرزش میخواستند و پیامبر برای آنان آمرزش میخواست خداوند را توبهپذیر بخشاینده مییافتند» سوره نساء، آیه ۶۴.
- ↑ «پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمیآورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کردهای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.
- ↑ نجارزادگان، فتحالله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت ص ۷۵؛ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴، ص ۲۱۲-۲۳۳.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی ج۲، ص۱۹۷ - ۲۰۳.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند و پیامبر و متولّیان امر خودتان پیروی کنید»، سوره نسا آیه۵۹.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی ج۲، ص ۱۹۲-۲۱۸.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ تفسیر المیزان، ج ۵، ص ۳۹۰.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۱۰، ص ۱۱۳.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱، ص ۱۲۵-۱۲۹.
- ↑ ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید؛ سوره نساء، آیه:۵۹.
- ↑ شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۸۹.
- ↑ " فَقَامَ أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ فَقَالا يَا رَسُولَ اللَّهِ هَؤُلَاءِ الْآيَاتُ خَاصَّةٌ فِي عَلِيٍّ؟"؛ تفسیر کبیر، ج ۱۰، ص ۱۴۴، ذیل آیه.
- ↑ «بَلَى فِيهِ وَ فِي أَوْصِيَائِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ"»؛ فرائد السمطین، ج ۱، ص ۳۱۲؛ الغدیر، ج ۱، ص ۱۶۵.
- ↑ تفسر عیاشی، ج ۱، ص ۳۱۳؛ شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۹۰؛ نقل از: موسوعة الامامة فی نصوص اهل اسنّة، ج ۴، ص ۲۱.
- ↑ ینابیع المودة، ج ۱، ص ۳۴۱.
- ↑ قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت ۲، ص۲۱۳ - ۲۲۲.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت ص ۲۲۲ ـ ۲۳۵.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت ص ۲۲۲ - ۲۳۵.
- ↑ «ای کسانی که ایمان آوردهاید، اطاعت کنید خدا را، و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولوالامر (اوصیای پیامبر) را. و هرگاه در چیزی نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید؛ اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید. این [کار] برای شما بهتر، و عاقبت و پایانش نیکوتر است» (نساء، ۵۹).
- ↑ واژه «اولو» در کهنترین منبع لغوی - یعنی کتاب العين - چنین تعریف شده است: "اولی وأولات: مثل: ذوو وذوات فی المعنى، ولا يقال إلا للجميع من الناس وما يشبهه" (خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۸، ص۳۷۰. نیز فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۳۳).
- ↑ «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند جز فرستادهای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی میگمارد تا معلوم دارد که رسالتهای پروردگارشان را رساندهاند؛ و (خداوند) آنچه را نزد آنهاست، از همه سو فرا میگیرد و شمار هر چیز را دارد» سوره جن، آیه ۲۶-۲۸.
- ↑ «بیگمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستادهای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنها کتاب و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.
- ↑ «پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمیآورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کردهای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.
- ↑ «و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش میکنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز میبردند کسانی از ایشان که آن را در مییافتند به آن پی میبردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمیبود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی میکردید» سوره نساء، آیه ۸۳.
- ↑ «و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستادهاش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶.
- ↑ برخی از این نظریات عبارتاند از: الف) حکام و زمامداران مسلمان و عادل (عبدالله بن عمر بیضاوی، انوار التنزيل، ج۲، ص۸۰؛ سید محمد طنطاوی، التفسير الوسيط للقرآن الكريم، ج۳، ص۹۱)؛ ب) حكام، علما، ائمه و فرماندهان سریهها (نعمت الله بن محمود نخجوانی، الفواتح الالهية، ج۱، ص۱۵۷؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی، ج۳، ص۶۴)؛ ج) علمای دین (محمد بن محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۳، ص۱۸۰)؛ د) صحابه (محمد بن طاهر بن عاشور، التحرير و التنوير، ج۴، ص۱۶۶). برای تفصیل بیشتر، غلامحسین زینلی، دوازده جانشین، ص۱۷ و ۱۸.
- ↑ برای نمونه، ابوالصلاح حلبی، الكافی فی الفقه، ص۹۳؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۳، ص۲۳۶؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۰، ص۱۱۳؛ عماد الدین حسن بن علی طبری، کامل البهائی فی السقيفة، ج۱، ص۱۳۱؛ سید عمیدالدین عبيدلی، اشراق اللاهوت فی شرح الياقوت، ص۴۷۸؛ محمد بن علی شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۱، ص۴۹۵؛ سید محمد حسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۷، ص۳۲۴؛ ناصر مکارم شیرازی، آیات ولایت در قرآن، ص۱۱۱.
- ↑ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ص۱۲۰ و ۱۲۱. گفتنی است دراینباره دستکم پنج روایت دیگر نیز وجود دارد. ازاینرو، این روایت مستفيض است (همان).
- ↑ محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۴۸۵؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۸ و ۱۷۹؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۲۰۵؛ محمد بن ابراهيم نعمانی، الغيبة، ص۱۳۸.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۰؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج۱، ص۱۹۶؛ محمد بن ابراهيم نعمانی، الغيبة، ص۱۴۰. گفتنی است دراینباره چهار روایت دیگر نیز وجود دارد که برخی از آنها معتبر به شمار میآیند (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۹ و ۱۸۰).
- ↑ «إِنَّ الْحُجَّةَ لَا تَقُومُ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ إِلَّا بِإِمَامٍ حَتَّى يُعْرَفَ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۷. نظیر این روایت را حسن بن على وشاء در روایتی صحیح از امام رضا (ع) نیز نقل میکند (همان).
- ↑ فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت ص ۲۲۲ - ۲۳۵.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ تفسیر المیزان، ج ۵، ص ۳۹۰.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۱۰، ص ۱۱۳.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱، ص ۱۲۵-۱۲۹
- ↑ خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۸، ص۲۹۷-۲۹۸؛ همچنین، ر.ک: احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة؛ احمد بن محمد فیومی، المصباح المنیر، ص۲۱-۲۲؛ محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۴، ص۲۶-۳۴؛ حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات، ص۸۸.
- ↑ ساعدی، محمد، آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار، ص۱۶۳؛ حجتیان، محمد، مقاله «اولواالامر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص۶۶ -۶۹؛ فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص۱۹۰.
- ↑ ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾؛ «جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾؛ «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۶۰.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ اصول کافی، باب ما نص الله و رسوله علی ائمة، حدیث ۱.
- ↑ محمدی، رضا، عصمت در قرآن ص ۵۱؛ صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی ص ۱۷۹-۱۹۰.
- ↑ نجارزادگان، فتحالله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص۹۲ ـ ۹۴؛ ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۵۲-۶۰.
- ↑ زمخشری، محمود بن عمر، کشاف، ج۲، ص۵۲۴.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تفسیر طبری، ج۵، ص۱۸۰.
- ↑ قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، قرطبی، ج۵، ص۲۴۹.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تفسیر طبری، ج۵، ص۱۷۸؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۶۴.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه 59.
- ↑ الدر المنثور، سیوطی، ج۲، ص۵۷۳؛ جامع البیان، طبری ابن جریر، ج۴، ص۱۴۷ و ج۸، ص۴۹۷؛ مسند احمد بن حنبل، ج۵، ص۲۳۰، ح ۳۱۲۴.
- ↑ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر، ج۱، ص۵۱۶- ۵۱۷ و ص۵۲۹.
- ↑ الدرالمنثور، سیوطی، ج۲، ص۵۷۳؛ جامع البیان، طبری ابن جریر، ج۴، ص۱۴۸؛ تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص۵۱۷.
- ↑ رشید رضا، محمد، تفسیر المنار، ج۵، ص۱۸۲
- ↑ رازی، فخرالدین، تفسیر کبیر، ج۱۰، ص۱۴۴.
- ↑ ر.ک: رشید رضا، محمد، تفسیر المنار، ج۵، ص۱۸۲.
- ↑ قرطبی، جامع لأحکام القرآن، ج۵، ص۲۵۰.
- ↑ «و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش میکنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز میبردند کسانی از ایشان که آن را در مییافتند به آن پی میبردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمیبود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی میکردید» سوره نساء، آیه ۸۳.
- ↑ بیضاوی، تفسیر بیضاوی، ج۱، ص۳۵۵.
- ↑ روح المعانی، آلوسی محمود، ج۳، ص۹۱ و ج۴، ص۹۶؛ فتح القدیر، شوکانی محمد بن علی، ج۱، ص۴۸۱ و ص۵۵۶.
- ↑ «و اما آنکه از ایستادن در پیشگاه پروردگارش پروا کرده و روان خود را از خواهش (ناروا) بازداشته باشد؛ بدون شک بهشت جایگاهش خواهد بود». سوره نازعات، آیه 40.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه 59.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر خدا و اولی الامر او اطاعت نمایید». سوره نساء، آیه 59.
- ↑ میرباقری، سید محسن، منادیان توحید (درس امامت در قرآن).
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج ۲ ص ۱۷۱ به نقل از تفسیر عیاشی
- ↑ مناقب، ج ۳ ص ۱۵
- ↑ نمونهها از حماسۀ غدیر محمّد رضا حکیمی ص ۱۳۲ نقل شده است
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۰۸.