بنی شکامة بن شبیب

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۴ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۳۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

نسب بنی شکامه

این طایفه در شمار اعراب قحطانی و از شاخه‌های بنی اشرس بن کنده هستند که نسب از شُکامَة بن شبیب بن سکون بن اشرس بن کندة بن عفیر می‌‌برند. شکامة بن شبیب از همسر بنی اسدی‌اش - غاضرة بنت مالک بن ثعلبه - دارای پسرانی به نام‌های سلمه، ربیعه و نصر گردید که طایفه بزرگ بنی شکامه بر اساس آنان و فرزندانشان، بنیان نهاده شد. از بنی شکامه، فروعات و شعب بسیاری متفرع شده است که از جمله آنها می‌‌توان به اسامی طوایفی چون بنی سلمة بن شکامه، بنی غفیلة بن عوف، بنی ابامة بن سلمه، بنی ملیح بن عمرو و بنی معاویة بن عامر اشاره کرد. برخی از نقل‌ها هم حاکی از آن است که بعد از مرگ شکامه، همسرش غاضره همراه با فرزند خردسال خود نصر، نزد قوم خود بازگشت. بدین ترتیب، نصر، به بنی اسد پیوست و نسب از بنی اسد گرفت و به ایشان منتسب گشت. اما برادران او سلمه و ربیعه، در میان اقوام پدری ماندند و بدین‌سان، طایفه بنی شکامه بر پایه فرزندانشان شکل گرفت.[۱]

منازل و مساکن بنی شکامه

مردم طایفه بنی شکامه اصالتی یمنی داشتند. آنان نیز به احتمال، همراه با دیگر کندیان، در حضرموت و در قسمت مرکزی آن و در شمال غربی دره حضرموت، در کنار قبیله بنی صدف - از تیره‌های قبیله کِنده - و شاخه‌هایی از قبایل حِمیَر و همدان سکونت داشتند. حیره، بحرین و منطقه دومة الجندل در جوف نجد هم از دیگر منازلی بود که در آن جمعی از مردم بنی شکامة بن شبیب سکونت داشتند. پس از پذیرش اسلام و در پی فتوحات اسلامی، علاوه بر یمن، جمعی از آنان به بلاد دیگر از جمله یمامه، اردن و حمص مهاجرت کرده در آن رحل اقامت افکندند. عمان نیز از دیگر مناطقی بود که پذیرای جمع کثیری از مردم طوایف بنی شکامه بود.[۲]

تاریخ جاهلی این قوم

چنین به نظر می‌‌رسد که در جریان مهاجرت کندی‌ها به مناطق شمالی‌تر شبه جزیره عربستان در اواسط قرن پنجم میلادی، جمع زیادی از مردم بنی شکامه نیز در این کوچ حضور داشتند. به احتمال، آنان نیز در کنار دیگر کندیان، به خاندان آکل المرار در تأسیس و استمرار دولت کنده و وقایع و رخدادهای آن ایام سهیم بودند. آنها همچنان با این دولت همراه بودند تا این که پس از آغاز جنگ داخلی بین فرزندان حارث بن عمرو و کشتاری که منذر از بازماندگان آنان به راه انداخت، فرمانروایی از کندیان و آل آکل المرار منقرض شد و باقیمانده کِندیان به مساکن نخستین خود در حَضرموت بازگشتند. اما با توجه به حاکمیت اکیدِر بن عبدالملک بر دومة الجندل تا زمان اسارتش به دست خالد بن ولید در جریان جنگ تبوک (در سال نهم هجری)،چنین برمی‌آید که برخی از سکونی‌ها و طایفه نامدارش بنی شکامه، در شمال باقی ماندند و در دومة‌الجندل حکومتی مبتنی بر رفتارهای قبیله‌ای برپا کردند. از متن ابن‌هشام و واقدی برمی‌آید برادران اکیدر بن عبدالملک سکونی از کنده که پادشاه دومة الجندل بود در امر حکومت با وی شریک بودند و اکیدر تنها عنوان پادشاهی داشته است.[۳]

مناسبات سیاسی - اجتماعی جاهلی بنی شکامه

علاوه بر نبردهای جاهلی، پیمان‌ها و احلاف نیز بخشی از برنامه‌های قبایل از جمله بنی سکون و طایفه نامدارش بنی شکامه در حفظ بقاء و صیانت از منافع خود بود. شکامه ای‌ها در کنار قبیله مادری خود کنده و بنی سکون، در راستای تحکیم قدرت خود در یمن، پیمانهایی را با برخی قبایل منعقد نمودند. هر چند از احلاف مستقل بنی شکامه با دیگر قبایل همجوار خبری به دست ما نرسیده است اما می‌‌توان به دیگر مؤلفه‌های مهم اجتماعی نظیر ازدواج‌های جاهلی که در واقع کارکردی مشابه پیمان‌های میان قبیلگی داشتند و پشتوانه ای برای استحکام روابط فیما بین قبائل، محسوب می‌‌شدند، به عنوان عاملی مهم در فراهم‌سازی زمینه‏های امنیت و آسایش خاطر آنان، در دست یافتن به اهداف مورد نظر، نگریست. بنی شکامه در کنار دیگر طوایف بنی کنده، در جهت رفع تهدیدها و خطرات و نیز پشتوانه‌سازی برای قبیله خود، کوشیدند تا با برقراری پیوندهای سببی با دیگر تیره‌ها و قبایل ساکن یمن و عراق، به استوارسازی جایگاه خود در میان قبایل منطقه بپردازند. از جمله این ازدواج‌ها می‌‌توان به پیمان‌های سببی شکامة بن شبیب با غاضره بنت مالک بن ثعلبة بن دودان بن اسد از بنی خزیمه، ربیعة بن شکامه با دره بنت نصر بن ربیعة بن لخم از بنی لخم و نیز اسماء بنت ثمامة بن ربیعة بن شکامه با مردم بن عوف بن ذبیان از اشراف و بزرگان قبیله بنی اسد بن وبرة بن تغلب اشاره کرد. پیمان زناشویی صهباء دختر حرب بن امیه - خواهر ابوسفیان - با بشر بن عبدالملک - برادر اکیدر - هم از دیگر ازدواج‌هایی بود که بین بنی شکامه و قریش اتفاق افتاد. بشر بن عبدالملک که، تجارت‌هایی با مکه و به‌ویژه با ابوسفیان و ابوقیس بن عبدمناف انجام می‌‌داد، با این ازدواج، جایگاه خود را در حجاز مستحکم‌تر کرد و قریش هم در سایه این پیمان، امنیت نسبی کاروان‌های تجاری خود را در حیره و شام تأمین کرد. بشر از این ازدواج، صاحب دو دختر شد که یکی از آنان بعدها به ازدواج حارث بن عمرو بن حرجه فزاری در آمد. روابط دوستانه بنی امیه با این خاندان در دوره‌های اسلامی نیز ادامه یافت؛ چندان که از یزید بن معاویه، به عنوان یکی از دامادهای حریث بن عبدالملک - برادر دیگر بشر بن عبدالملک - یاد شده است. علاوه بر یزید، از اشراف بنی‌کلب هم به عنوان دامادهای حریث نام برده شده است. گذشته از ارتباطات سیاسی، بشر بن عبدالملک اعلم خطباء یمن و الانبار به شمار می‌‌رفت. او این فن را از خطباء حرم آموخته بود. بشر، را همچنین انتقال دهنده خط عربی شمالی موسوم به«الجَزم» به شبه جزیره عربستان از جمله حجاز و مکه گفته‌اند. او به بزرگان حجاز که تا آن زمان با خط عربی جنوبی موسوم به مسند مکاتبه می‌‌کردند، این خط را آموزش داد. وی این نوع کتابت را نزد مرامر بن مره (مروه) و اسلم بن جدره (جَزَره) آموخت و سپس به مکه رفت و ضمن ازدواج با صهباء بنت حرب - خواهر ابوسفیان - آن را به ابوسفیان و برخی از رجال مکه آموخت. او این خط عربی را که نخستین بار توسط قومی از قبیله طی در بقّه - موضعی در شام بر کرانه فرات - ابداع گردید، به مردم الانبار نیز آموزش داد. او همچنین به اهل حیره نیز کتابت آموختو سپس به طائف رفت و آن را به غیلان بن سلمه ثقفی نیز آموزش داد. وی با سفر به بادیه مضر عروة بن زرارة کاتب را نیز از نعمت نوشتن این خط برخوردار کرد و پس آن گاه در سفر به شام، این خط را به آنها هم آموخت.[۴]

ادیان جاهلی بنی شکامه

در این که در میان قبایل یمنی از جمله بنی شکامه چه دینی وجود داشته، گزارش دقیقی وجود ندارد. اما آنچه که مسلم است این است که در زمان دولت حمیریان، مردم یمن بت پرست بودند؛ چندان که از «الْجَلسد» به عنوان یکی از بت‌های معروف کندیان در منطقه حضرموت و معبود حضرمیان و بنی شکامة بن شبیب بن سکون یاد شده است. حفظ و نگهداری این بت بر عهده بنی شکامه و سپس یکی از بیوت آنها به نام بنی علّاق بود. پس از مسیحی شدن پادشاهان روم و تلاش آنان در گسترش مسیحیت، آیین مسیحیت نیز در بین کندیان - بخصوص کندیان حاضر در حیره و نجد- نفوذ و گسترش یافت تا آنجا که در اوایل ظهور اسلام، تعداد قابل ملاحظه ای از کندیان و طوایف آن، از جمله برخی شخصیتهای برجسته کندی مسیحی شده بودند. بنا بر نقل گزارشات تاریخی، زمانی که پیامبر خدا(ص) در سال نهم قمری، خالد بن ولید را سراغ اکیدر بن عبدالملک در دومة الجندل فرستاد، اکیدر، پادشاه کندیان در این منطقه، فردی مسیحی بوده است. - بشر بن عبدالملک - برادر اکیدر - هم از دیگر نصرانیان بود. وی در حالی که نصرانی بود به حیره رفت و مدتی را در آنجا روزگار گذراند.[۵]

بنی شکامه و تعامل با نبی اکرم(ص)

اسلام بنی شکامه

از اسلام مردم این قوم اطلاعی در دست نیست؛ اما به نظر می‌‌رسد که اسلام آنها نیز همانند دیگر طوایف کندی و سکونی به سال نهم هجرت اتفاق افتاده باشد. در این سال، نمایندگانی از تجیب یا همان بنی سکون - که سیزده مرد بودند و زکات اموال خود را نیز همراه آورده بودند، - به حضور پیامبر(ص) آمدندو با ایشان دیدار کردند. پیامبر(ص) از دیدارشان شاد شد و به بلال دستور داد از ایشان به خوبی پذیرایی کند و جوایز بهتری در قیاس با دیگر قبایل به ایشان بپردازد. بلال همچنین کرد و به آنها بیشتر از آنچه به نمایندگان دیگر جایزه داده می‌‌شد، جایزه داد.[۶]

سریه اکیدر بن عبدالملک

تجار عرب، از ظلم و ستم اکیدر بن عبدالملک به رسول خدا(ص) شکایت داشتند؛ از این رو رسول خدا(ص) پس از بازگشت از نبرد طائف، از ذی الحجه تا رجب سال نهم هجری در مدینه ماند، سپس عازم تبوک شد. پس از رسیدن به تبوک، ایشان ابتدا با یحنة بن رؤبه - فرمانروای ایله، - و سپس اهالی جُربا و أذرُح با قرار گرفتن جزیه صلح کرد. پس از آن خالد بن ولید را همراه چهارصد و بیست سوار به سوی اکیدر بن عبدالملک فرستاد. خالد گفت: یا رسول الله من چگونه می‌‌توانم با این عده کم تا وسط سرزمین‌های کلب بروم؟ حضرت فرمود: تو او را در حال شکار گاو خواهی یافت و او را خواهی گرفت. خالد، شبانگاه نزدیک قلعه‌های اکیدر رسید و اکیدر را همراه برادرش «حسان» در حال شکار یافت که به تعقیب گاوان بودند، اکیدر اسیر و برادرش حسان کشته شد. خالد بن ولید، به اکیدر امان داد و با او عهد کرد که او را نکشد و نزد رسول خدا(ص) بفرستد، به شرط آنکه دومة الجندل را بر او بگشاید. اکیدر چنان کرد و خالد نیز بر سر دو هزار شتر، هفتصد اسب، چهارصد زره و چهارصد نیزه با او صلح کرد.

خالد، قبای حسان - برادر اکیدر - را پس از قتلش از تنش بیرون آورد و به عنوان غنیمت جنگی، نزد رسول خدا(ص) فرستاد. این قبا، مسلمانان را متعجب کرد؛ از این رو با دست‌ کشیدن روی آن و لمس کردنش، از لطافت آن اظهار تعجب می‌کردند. اما پیامبر(ص) با یادآوری نعمات بهشتی، دستمال‌های سعد در بهشت را از آن بهترتر و لطیف‌تر معرفی کردند. چندی بعد، خالد نیز همراه با اکیدر به مدینه آمد. حضرت، با او براساس دادن جزیه، قرارداد صلحی بست و او را به محل حکومت خویش برگرداند. اما در اینکه اکیدر در این دیدار، مسلمان شد یا نه، اختلاف است. برخی بر این باورند که او مسلمان شد، و نامه رسول خدا(ص) به اکیدر که در آن، او را به نماز و دادن زکات سفارش کرده، شاهدی بر این مدعا عنوان کردند. دلیل دیگر هم، نقل ارتداد او بعد از رحلت نبی خاتم(ص) است؛ چراکه اگر مسلمان نبود، ذکر کلمه ارتداد برای او معنا نداشت. در مقابل برخی هم گفته‌اند: او بر کیش خود باقی ماند و جزیه را پذیرفت.[۷]

بنی شکامه و واقعه ارتداد قبایل

از اخبار دوران اسلامی این قوم می‌‌توان از نقش‌آفرینی آنها در جریان موسوم به ارتداد قبایل یاد کرد. از حضور آنان در جریان رده در یمن خبر مستقلی در دست نداریم اما از شاخه عراقی این طایفه می‌‌توان به ارتداد اکیدر بن عبدالملک در دومة الجندل اشاره کرد. اکیدر بن عبدالملک - حاکم دومة الجندل - پس از دریافت خبر رحلت نبی خاتم(ص)، از پرداخت مالیات و وجه المصالحه ای که در ایام حیات پیامبر(ص) ملزم به پرداختش گردیده بود، سر باز زد. او سپس از دومة الجندل خارج شد و به محلی در جزیره رفت و بنایی به نام «دومة الجندل» در آن بنا نمود. ابوبکر در سال دوازدهم هجری، به خالد بن ولید که در عین التمر بود، نامه نوشت تا به سوی اکیدر حرکت کند. خالد پس از فراغت یافتن از نبرد با جمعی از شورشیان این منطقه، عویم بن کاهل اسلمی را جانشین خود در آن منطقه کرد و سپس خود، به طرف دومة الجندل حرکت کرد. وی اکیدر را دستگیر کرده، به قتل رساند. اما برادرش حریث بن عبد الملک همچنان بر اسلام خود استوار ماند.[۸]

بنی شکامه و حضور در فتوحات اسلامی

از حوادث مهم به وقوع پیوسته در صدر اسلام، فتوحات اسلامی است که به نظر می‌‌رسد بنی شکامه نیز در آن، چونان سایر قبایل عرب - خصوص قبیله مادری‌اش کنده - نقشی فعال و گسترده داشتند. اما چون در نقل گزارشات به ویژه اخبار فتوح، حضور قبایل کوچکتر تحت شعاع حضور قبایل بزرگتر یا شاخه‌های بالاتر این قبایل قرار گرفته است، از این رو، نام و نشان چندانی از قبایل کوچکتر از جمله قبیله بنی شکامه با وجود قبیله مادری شان، دیده نمی‌شود. با این حال، معدود اخبار و گزارشات به دست آمده از این قوم، از حضور جمع زیادی از آنان در فتوحات اسلامی به‌ویژه در وقایع مربوط به فتوحات ایران حکایت دارد. بر اساس برخی نقلها، قوای نظامی طوایف بنی کنده به فرماندهی حصین بن نمیر سکونی - که نسب از بنی شکامه می‌‌برد - و معاویة بن حدیج در فتح ایران از جمله نبرد بزرگ قادسیه (سال ۱۴ هجری) مشارکت داشتند. طبری و ابن اثیر هم در تشریح وقایع این فتح، از اعزام لشکری ۴۰۰۰ نفره به فرماندهی سعد بن ابی وقاص جهت انجام فتوحات به عراق - که حصین بن نمیر و معاویة بن حدیج و گروهی چهار صد نفره از جوانان قبیله سَکون از جمله آن بودند، - خبر داده‌اند.[۹]

منابع

پانویس