نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط imported>Jaafari در تاریخ ۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۸:۰۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۸:۰۳ توسط imported>Jaafari
بر فرض اینکه امام حسن عسکری فرزندی داشته آیا میتوان باور کرد کودکی پنج ساله به مقام ولایت و امامت منصوب گردد؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
قرآن در زبان حضرت عیسی -که در کودکی زبان به سخن گشود و جواب منکران را داد- چنین میفرماید: ﴿قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا﴾[۳]
عبد اللّه بن جعفر، میگوید: من و صفوان بن یحیی به خدمت امام رضا(ع) رسیدیم. ابو جعفر -که سه سال از عمرش میگذشت- ایستاده بود. عرض کردیم: خدا ما را فدای شما کند! اگر- پناه به خدا- اتفاقی بیفتد، چه کسی بعد از شما امام خواهد بود؟! آن حضرت به امام جواد، اشاره کرد و فرمود: این فرزندم. عرض کردیم: او با این سن و سال؟! فرمود: آری، او با همین سن و سال. خداوند تبارک و تعالی با وجود عیسای دو ساله احتجاج کرد و او را به نبوّت برگزید[۵].
دو. لزومشایستگی برای امامت:امامت و ولایت، مقام و منصبی است که به لیاقت و شایستگی افراد بستگی دارد؛ نه سن و سال آنان. ولایت و امامت، مقام بزرگی است که واجد آن مقام، طوری احکام خدایی و علومنبوّت را تحمّل و ضبط میکند که خطا، نسیان و عصیان در ساحت وجود مقدّسش راه ندارد و همواره با عوالم غیبی مرتبط بوده، از افاضات و اشراقات الهی، بهرهمند میگردد. به واسطه علم و عمل، پیشواامامانسانیت و نمونه و مظهر دین و حجت خداوندی است. معلوم است که هرکس قابلیت و استعداد احراز این مقام شامخ را ندارد؛ بلکه باید از حیث روحی، در مرتبه اعلای انسانیت قرار گرفته، لیاقت ارتباط با عوالم غیبی و دریافت علوم و ضبط آنها را داشته باشد. از حیث ترکیبات جسمانی و قوای دماغی نیز در کمال اعتدال باشد تا بتواند حقایق عالم هستی و افاضات غیبی را بدون خطا و اشتباه، به عالم الفاظ و معانی تنزّل دهد و به مردمابلاغ کند. پس پیغمبر و امام، از حیث آفرینش ممتازند و به واسطه همین استعداد و امتیاز ذاتی است که خدای متعال، آنان را به مقام شامخ نبوت یا امامتانتخاب میکند. این امتیاز، از همان اوان کودکی، در آنان موجود است تا هرزمان که صلاح بود و شرایط موجود شد و مانعی در کار نبود، آن افراد برجسته، رسما به مقام و منصبنبوت و امامت، منصوب و مأمور حفظ و تحمّل احکام شوند. این انتخاب و نصب ظاهری؛ همانطور که میتواند بعد از بلوغ یا در بزرگسالی انجام گیرد، ممکن است در ایام کودکی نیز تحقّق پذیر[۷].
بر این اساس امامت و ولایت (و نبوت)، به سن و سال نیست؛ بلکه به علم، دانایی، ورع، تقوا و سایر فضایل انسانی و اخلاقی است. حتّی دستگاه خلافت نیز به این حقیقت پی برده بود که: امامت زودهنگام، پدیدهای اصیل و الهی است؛ نه ساختگی و بیپشتوانه و عاری از واقعیت.
سه. امامت، منصبی الهی: مسئله امامت و ولایت، امری شخصی، وراثتی و انتخابی نبوده و در حیطه اختیارات هیچکس قرار ندارد؛ بلکه این ###313### از جانب خدا و بر اساس خواست، اراده و نصب او است. در واقع امامت برای ائمهاهل بیت(ع)، مرکزیت قدرت و نفوذ حکومت- بسان خلفای اموی و عباسی و فاطمی- نیست تا از پدر به پسر منتقل شود؛ بلکه براساس انتخاب و فرمان الهی است؛ ازاینرو امام که فردی برگزیده از سوی خدای متعال است، در تمام زمینهها، سرآمد و دارای علم و قدرت الهی است. پس اعطای آن به بزرگسال یا کودک، در دست خدا و به خواست و اراده او است و او بهتر از همه میداند که امامت و ولایت را در کجا قرار دهد و چه کسی را به این مقامنصب کند ﴿اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ﴾[۸] پس امامتحضرت مهدی(ع) نیز خارج از این مدار نبوده و براساس تدابیر و سنتهای الهی صورت گرفته است. خداوند متعال- پس از آنکه حضرت ابراهیم را به امامت برگزید- به او فرمود: ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۹] در منابع تاریخی آمده است: بنی عامر خدمت رسول خدا(ص) رسیدند؛ حضرت آنان را به سوی خدادعوت نمود و نبوّت خود را بر آنها عرضه کرد. در این هنگام شخصی از آنان به پیامبر گفت: اگر ما با تو بر اسلامبیعت کردیم و خداوند تو را بر مخالفانغلبه داد؛ آیا در خلافت بعد از تو سهمی داریم؟! آن حضرت فرمود: امر خلافت به دست خداوند است؛ هرکجا که بخواهد قرار میدهد[۱۰].
پنج. امتحان و آزمون مؤمنان: شاید یکی از دلایلامامت در کودکی، آزمونمسلمانان و سنجش میزاناطاعت و حقّپذیری آنان بوده است. اگر کسی با ماهیت و ژرفای امامت آشنا باشد و آن را مقامی از جانب خدا بداند؛ چونوچرایی در سن امامان نخواهد داشت. اتفاقا این مسئله در مورد امامان بعد از حضرت رضا(ع) -که همگی در سن کودکی یا جوانی به امامت رسیدند- مصداق داشت و شیعیان کمتر دچار اختلاف، تشتّت، چنددستگی و انکار شدند؛ در حالیکه قبل از حضرت رضا(ع)، فرقههای مختلفی در میان شیعه پدید آمدند که هریک به امامت شخصی خاص قائل بودند؛ البته کم نبودند انسانهای وارسته و مطیعی که در برابر فرمایش امام، سر تعظیم و قبول فرود میآوردند و در برابر مشیت الهی با کمال رضایت آن را میپذیرفتند.محمد بن حسن عمّار گوید: من دو سال نزد علی بن جعفر محمد (عموی امام رضا) بودم و خبری که او از برادرش موسی بن جعفر(ع) شنیده بود، مینوشتم. روزی در مدینه خدمتش نشسته بودم؛ ابو جعفر محمد بن علی الرضا (جواد)، در مسجدرسول خدا بر او وارد شد. علی بن جعفر برخاست و بدون کفش و عبا به نزد او رفت و دستش را بوسید و احترامش کرد. ابو جعفر به او فرمود: ای عمو! بنشین، خدایت رحمت کند. او گفت: آقای من! چگونه من بنشینم و شما ایستاده باشید؟! چون علی بن جعفر به مسند خود برگشت، اصحابش او را سرزنش کرده، گفتند: شما عموی پدر او هستید چرا با او اینگونه رفتار میکنید؟! او دست به ریش خود گرفت و گفت: خاموش باشید! اگر خدای عزّ و جل این ریش سفید را سزاوار امامت ندانست و این کودک را شایسته و سزاوار دانست و به او چنان مقامی داد؛ آیا من فضیلت او را انکار کنم؟! پناه به خدا از سخن شما! من بنده (و مطیع) او هستم[۱۲]»[۱۳].
پاسخهای دیگر
با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته میشود:
«البته معلوم است که هر کسی قابلیت احراز مقامامامت یا نبوت را ندارد، بلکه باید از حیث روح در مرتبه اعلای انسانیت قرار گرفته باشد تا لیاقت ارتباط با عوالم غیبی و دریافت علوم و ضبط آنها را داشته باشد. و همچنین از حیث ترکیبات جسمانی و قوای دماغی در کمال اعتدال باشد تا بتواند حقایق عالم هستی و افاضات غیبی را بدون خطا و اشتباه به عالم الفاظ و معانی تنزل داده و به مردمابلاغ کند. لذا پیغمبر و امام از حیث آفرینش ممتازند و به واسطه همین استعداد و امتیاز ذاتی است که خداوند متعال آنان را به مقام شامخ نبوت و امامتانتخاب میکند. این امتیاز از همان دوران کودکی در وجود آن بزرگواران موجود است، لکن اگر صلاح باشد و شرایط موجود شود و مانعی هم در کار نباشد آن افراد برجسته رسماً به مقام و منصبنبوت و امامت معرفی میشوند و مأمور حفظ و تحملاحکام میگردند، این انتخاب و نصب ظاهری، چنانکه گاهی بعد از بلوغ یا در زمان بلوغ و بزرگی انجام میگیرد، ممکن است در ایام کودکی تحقق پذیرد. چنانکه عیسی مسیح در گهواره، با مردم سخن گفت و رسماً اعلان کرد که من پیامبر خداصاحب کتاب و مقام نبوتم: ﴿قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا﴾[۱۴]. از این آیه به خوبی استفاده میشود که حضرت عیسی در همان ایام کودکی پیغمبر و صاحب کتاب بوده است. همچنین حضرت یحیی در دوران صباوت و صغر سن به مقامنبوت رسیده، چنانکه در آیه شریفه آمده که: ﴿يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا﴾[۱۵]. بنابراین، وقتی عیسی مسیح و حضرت یحیی میتوانند در کودکی به مقامنبوت برسند، چه مانعی دارد که حضرت مهدی (ع) نیز در سنین کودکی به مقامامامت برسد، جالب اینجاست که ائمه قبلی خبر داده بودند که سن امام زمان کمتر از سن سایر ائمه است، چنانکه امام باقر(ع) فرمود: حضرتصاحب الأمر سن مبارکش از تمام ما کمتر و گمنامتر است[۱۶]. اتفاقاً بعضی از ائمه نیز در سن قبل از بلوغ به مقامامامت رسیدند، مثلاً امام جواد(ع) در هنگام شهادتحضرت رضا هفت یا نه ساله بوده و به دلیل همین صغر سن بعضیها در امامتش تردید کردند. به منظور حل این مشکل و رفع تردید گروهی از بزرگان شیعه به محضر امام جواد رسیدند و صدها معضله و مسائل مشکل را از وی پرسیدند و جواب کافی دریافت کردند و کراماتی را نیز مشاهده کردند که شک و شبهه آنان برطرف شد[۱۷]. امام علی النقی(ع) نیز شش سال و پنج ماه از سن شریفش گذشته بود که پدرش به شهادت رسید و امامت به وی متنقل شد[۱۸].
بنابراین، مسأله صغر سن و رسیدن به مقامامامت در سن کودکی اختصاص به امام عصر(ع) ندارد»[۱۹].
«در این رخداد آنچه برای مردم، از همه شگفتآورتر بود، این بود که با کودکی پنج ساله روبهرو بودند که میگفت جانشین امام عسکری (ع) است. همانگونه که یاد شد، پیش از آن، با هدایتهای پیوسته پیامبر و اماماننور (ع) شیعه به این نکته باور پیدا کرده بود که خداوند متعال، از طریق آخرین پیامبر خود، مقام امامت و ولایت را به سبب قابلیتهای ذاتی به افرادی خاص عطا فرموده و فقط از طرف او است که برای جامعه امامنصب میشود. نیز این که این قابلیت، هیچ ارتباطی به کمی یا زیادی سن ندارد.
جالب این که اینگونه پیشوایی، پیش از آن، هم بین امامان (ع) و هم در زنجیره پیامبران (ع) دارای سابقه بود. یکی از دانشوران معاصر، امامت در سنین کم را پدیدهای واقعی دانسته، چنین استدلال کرده است: ... امامی که در کودکی به پیشوایی روحی و فکریمردم رسیده، و مسلمانان حتی در کشاکش آنهمه موج ویرانگر، باز خویشتن خویش را به پیروی و دوستی او گماشتند، به طور مسلم باید از دانش و آگاهی و گستردگی دید و دانا بودن به فقه و تفسیر و عقاید، بهرهای آشکار و چشمگیر داشته باشد؛ چون در غیر این صورت نمیتوانسته مردم را به پیروی از خویش وادارد...
به فرض محال که مردم نتوانستند حقیقت و واقعیت امر را دریابند، دستگاه خلافت و نیروی حاکم که آن همه دشمنی علنی با امام داشته، چرا برنخاسته و پرده از رخسار حقیقت نینداخته است؟ اگر امام خردسال، از دانش و سطح تفکر عالی برخوردار نبود، خلفای معاصر، خیلی خوب میتوانستند جنجال به پا کنند؛ اما سکوت آنها و سکوتتاریخ، گواه است که امامت در سنین کم، پدیدهای حقیقی بوده است، نه ساختگی[۲۰].
خداوند در آیات قرآن، در بخشی از داستان حضرت مسیح (ع) از زبان پیامبر خود در پاسخ منکران چنین میفرماید: ﴿قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا﴾[۲۱].
یزید کناسی میگوید: از امام باقر (ع) پرسیدم: "آیا عیسی بن مریم (ع)، هنگامی که در گهواره سخن گفت، حجت خدا بر اهل زمان خود بود؟" حضرت فرمود: "او آن زمان پیغمبر و حجت غیر مرسل خدا بود [یعنی در آن زمان، مأمور به تبلیغ و دعوت نبود]. مگر نمیشنوی گفته خود او را که میگوید: "من بنده خدایم. خدا به من کتاب داده و پیغمبر ساخته و هر جا باشم پربرکتم قرار داده و تا زنده باشم، مرا به نماز و زکات سفارش کرده است". عرض کردم: "در آن زمان و در همان حالی که در گهواره بود، حجت خدا بود بر زکریا؟". فرمود: "... چون عیسی هفت ساله شد و خدای تعالی به او وحی فرستاد، از نبوت و رسالت خود سخن گفت و بر یحیی و همه مردمحجت شد..."[۲۲].
پیامبریحضرت یحیی (ع) در کودکی: حضرت یحیی (ع) یکی دیگر از پیامبرانی است که در کودکی به مقام نبوت رسید. خداوند در اینباره خطاب به وی میفرماید: ﴿يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا﴾[۲۳]. یکی از مفسران اهل سنت، حکمی را که خداوند به حضرت یحیی (ع) داد، همان نبوت دانسته، بر این باور است که خداوند متعال، عقل او را در سنین کودکی محکم و کامل کرد و به او وحی فرستاد[۲۴].
در یکی از تفسیرهای معاصر، پس از آیه پیشین میخوانیم: درست است که دوران شکوفاییعقل انسان به صورت معمول حدومرز خاصی دارد؛ ولی میدانیم همیشه در انسانها افرادی استثنایی وجود داشتهاند.
چه مانعی دارد که خداوند این دوران را برای بعضی از بندگانش به خاطر مصالحی فشردهتر کند و در سالهای کمتری چکیده نماید؛ همانگونه که برای سخن گفتن، به صورت معمول گذشتن یکی دو سال از تولد لازم است؛ در حالی که میدانیم حضرت عیسی (ع) در همان روزهای نخست زبان به سخن گشود؛ آن هم سخنی پرمحتوا که طبق روال عادی در شأن انسانهای بزرگسال بود[۲۵].
در ادامه، این آیه را دلیل روشنی بر درست بودن امامت برخی ائمه (ع) در خردسالی دانسته است.
بنابراین، همانگونه که خداوند متعال، مقام نبوت را به کودک خردسالی داد، میتواند مقام امامت را نیز با تمام ویژگیهای لازم، به کودکی عطا فرماید.
پیشینه امامت در خردسالی: همانگونه که پیش از این نیز یاد شد، روایتهای فراوان و شواهد تاریخی، گویای آن است که پیش از حضرت مهدی (ع) دو امام (امام جواد و امام هادی (ع)) نیز پیش از سن بلوغ جسمانی به امامت رسیدند. این، خود ایجاد آمادگی برای پذیرش امامت حضرت مهدی (ع)، در کودکی بود.
از آنجا که این مسأله در دوران امامت بیسابقه بود، در ابتدا برخی بدان اعتراض کردند؛ ولی رفتهرفته با هدایتهای قبلی امام رضا (ع) و کرامتهایی از خود آن حضرت، دلشیعیان آرام گرفت.
معمر بن خلاد گوید: از امام رضا (ع) شنیدم مطلبی درباره امر امامت بیان کرد و سپس فرمود: مَا حاجتکم إلی ذلک هَذَا أَبُو جَعْفَرٍ قَدْ أَجْلَسْتُهُ مجلسی وَ صیرته مکانی وَ قَالَ إِنَّا أَهْلُ بیت یتوارث أَصَاغِرُنَا عَنْ أکابرنا الْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ؛ چه احتیاجی به این موضوع دارید؟ این ابوجعفر است که او را به جای خود نشانیده و قائممقام خود ساختهام و فرمود: ما خاندانی هستیم که خردسالانمان موبهمو از بزرگسالانمان ارث میبرند[۲۷]. این روایت بیانگر آن است که مقام امامت، به کمی و یا زیادی سن ربطی ندارد.
ابوبصیر گوید: خدمت امام صادق (ع) رسیدم، در حالی که کودک نابالغی عصاکش من بود. حضرت به من فرمود: كَيْفَ أَنْتُمْ إِذَا اِحْتَجَّ عَلَيْكُمْ بِمِثْلِ سِنِّهِ أَوْ قَالَ سَيَلِي عَلَيْكُمْ بِمِثْلِ سِنِّهِ؛ چگونه خواهید بود زمانی که حجت بر شما هم سال این کودک باشد؟[۲۸] [یا فرمود: همسال این کودک بر شما ولایت داشته باشد][۲۹].
صفوان بن یحیی گوید: "به امام رضا (ع) عرض کردم: پیش از آن که خداابو جعفر را به شما ببخشد، درباره جانشینتان از شما میپرسیدیم و شما میفرمودید؛ خدا به من پسری عنایت میکند. اکنون او را به شما عنایت کرد و چشم ما را روشن نمود. اگر خدای ناخواسته برای شما پیش آمدی کند، به که بگرویم؟ حضرت با دست اشاره به ابی جعفر فرمود که در برابرش ایستاده بود، عرض کردم: قربانت گردم، این پسر سهساله است: فرمود: مَا يَضُرُّهُ مِنْ ذَلِكَ فَقَدْ قَامَ عِيسَى عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ بِالْحُجَّةِ وَ هُوَ اِبْنُ ثَلاَثِ سِنِينَ؛
چه مانعی دارد عیسی سهساله [کمتر] بود که به حجتقیام کرد[۳۰]. اگرچه برخی در برابر این اراده از خود واکنشهای نامناسبی نشان دادند، اما کم نبودند انسانهای وارستهای که در برابر این خواست الهی، در کمال تواضع سر فروتنی و پذیرش فرود آورده، با خشنودی کامل آن را پذیرفتند.
از آنجایی که شرایط حاکم بر امامت حضرت مهدی (ع) این روند را به گونهای دیگر رقم زد، تردیدهای شکنندهای را در ذهن شیعه پدید آورده، کار امام حسن عسکری (ع) را مشکل ساخت. آن حضرت نه فقط در سن و سالی کمتر از دیگر امامان به امامت رسید، بلکه به خاطر مصالحی ولادتش نیز پنهانی بود. و تا زمان امامت، جز اندکی، جمال دلآرای او را ندیده بودند.
البته حافظه شیعههای راستین، آموزههای پیشوایان معصوم (ع) پیشین را که با اقداماتی مناسب، برای این امر زمینهسازی کرده بودند[۳۳]، هرگز فراموش نکرده بود. این زمینهسازی هرچه به زمان ولادت حضرت مهدی (ع) نزدیکتر میشود، شتاب بیشتری به خود میگرفت، به گونهای که امام عسکری (ع) هرگاه موقعیت را مناسب مییافت فرزند خود را معرفی و به جانشینی وی تصریح مینمود.
کودکان نابغه، انسانهایی استثنایی: افزون بر پیامبران و پیشوایان معصوم (ع) که به تأیید الهی دارای ویژگیهای خاصی هستند، بین انسانهای معمولی نیز کسانی یافت میشوند که دارای نبوغ خاصی هستند که آنها را از دیگران متمایز میکند.
یکی از پژوهشگران معاصر پس از بیان آیات و روایات، از کودکان نابغه به عنوان مؤید رخداد فوق یاد کرده، افرادی چون ابو علی سینا، فاضل هندی، توماس یونگ، را فقط نمونهای از این گونه انسانها دانسته است[۳۴].
↑«به یاد آر هنگامی که خداوند، ابراهیم را به اموری چند امتحان کرد و او همه را به جای آورد. خداوند، به او فرمود: من تو را به پیشوایی خلق برگزیدم. ابراهیم پرسید: آیا این پیشوایی را به فرزندانم نیز عطا خواهی کرد؟ خداوند فرمود: عهد من هرگز به ستمکاران نمیرسد» بقره، آیه ۱۲۴