نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Wasity(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۲۳ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۲:۵۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۲۳ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۲:۵۸ توسط Wasity(بحث | مشارکتها)
آیا امکان ملاقات با امام مهدی(ع) وجود دارد؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. در ذیل، پاسخ به این پرسش را بیابید. تلاش بر این است که پاسخها و دیدگاههای متفرقه این پرسش، در یک پاسخ جامع اجمالی تدوین گردد. پرسشهای وابسته به این سؤال در انتهای صفحه قرار دارند.
بحث ارتباط با آن حضرت نیز به تناسب دورههای مختلف، متفاوت خواهد بود. شکی نیست که در دوره نخست، افرادی به صلاحدید امام یازدهم(ع) به دیدارآخرین حجت الهی نایل شدند. درباره دوره دوم و پس از شهادت آن حضرت نیز از روایات و حکایات استفاده میشود دیدار با حضرت حجت، مانند دوران حیات پدر بزرگوارشان نبوده است؛ ولی در عین حال گروهی با آن حضرتدیدار داشتهاند که شیخ صدوق، در کتاب کمال الدین و تمام النعمة و نیز دیگران، اسامی آنان را ذکر کردهاند. دوره سوم که با مرگآخرین نایب خاص آغاز شده است و همچنان ادامه دارد، به دلیل وجود روایات متعارض، همچنان محل بحث و گفتوگو بوده است. سرانجام درباره دوره چهارم، شکی نیست که جهانیان از دیدار آن حضرت به کاملترین صورت بهرهمند خواهند شد. از آنجا که دوره نخست و دوم و نیز دوره چهارم چندان محل مناقشه نیست، در این مجال، فقط به دوره سوم خواهیم پرداخت. پیش از آن که به بحث در اینباره بپردازیم اشاره به این نکته لازم است که درباره تلاش برای ملاقات با حضرت مهدی(ع) دو دیدگاه وجود دارد: برخی دستور العملهایی را برای دیدار با حضرت مهدی(ع) ارائه میکنند، ایشان طلب دیدار را نوعی ابراز ارادت نسبت به آن حضرت میدانند و آن را برخاسته از شیدایی و عشق خود به ایشان میدانند.
اگرچه چنین باوری قابل تقدیر و به عنوان امری شخصی بین افراد با آن حضرت قابل قبول است اما به عنوان یک دستور العمل شرعی، نیازمندروایت و دلیل است که به نظر میرسد در میان روایات معتبر چنین توصیهای صورت نگرفته است. در مقابل برخی بر این باورند از هیچ روایت موثقی به دست نمیآید که توصیه شده باشد کاری انجام دهیم تا به ملاقات با آن حضرت نایل شویم. اگر در برخی دعاها نیز از خداوند میخواهیم که چهره نورانی آن حضرت را ببینیم، به زمان ظهور آن حضرت انصراف دارد و به نوعی دعا برای ظهور آن حضرت است. اینها معتقدند در برخی روایات سفارش شده است دنبال چنین کاری نباشیم. از جمله خود حضرت مهدی(ع) تأکید فرموده است شیعیان در دوران غیبت در جستوجو و دیدار با آن حضرت نباشند. آن حضرت در توقیع شریف، در پاسخ کسی که از خانه و دیار خود دلکنده بود و در پی دیدار آن حضرت تلاش فراوانی میکرد، وی را از این تلاش برحذر داشته، فرموده است: «"مَنْ بَحَثَ فَقَدْ طَلَبَ وَ مَنْ طَلَبَ فَقَدْ دَلَّ وَ مَنْ دَلَّ فَقَدْ أَشَاطَ وَ مَنْ أَشَاطَ فَقَدْ أَشْرَكَ"»[۳]؛ هرکس جستوجو کند، هر آینه میطلبد و هرکس بطلبد، به دیگران بنماید و هرکس به دیگران بنماید، به کشتن دهد و هرکس به کشتن دهد، مشرک شود. آن شخص نیز در امتثال امر مولای خود چنین کرده، به دیار خود بازگشت نیز آن حضرت در توقیعی دیگر، پس از آن که سیر امامت را تا امام عسکری(ع) بیان میفرماید، اینگونه ادامه میدهد: «"... َوْصَي بِهَا إِلَي وَصِيٍّ سَتَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِأَمْرِهِ إِلَي غَايَةٍ وَ أَخْفَي مَكَانَهُ بِمَشِيَّتِهِ... فَلْیَدَعُوا عَنْهُمُ اتِّبَاعَ الْهَوَی وَ لْیُقِیمُوا عَلَی أَصْلِهِمُ الَّذِی کَانُوا عَلَیْهِ وَ لَا یَبْحَثُوا عَمَّا سُتِرَ عَنْهُمْ فَیَأْثَمُوا وَ لَا یَکْشِفُوا سَتْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَیَنْدَمُوا..."»[۴]؛... وصایتی که در دست داشت، به وصی خود سپرد که خدای عز و جل او را پنهان کرد، تا مدتی که دارد. و به مشیت خود جایش را نهان داشت... و باید پیروی هوای نفس را از سر بگذراند و بر اساسی که داشتند و بر آن بودند، بر سرپا بایستند. و از آنچه بر آنها پوشیده شده است، کاوش نکنند که به گناه میافتند. و پردهای که خدای عز و جل افکنده است، بالا نزنند، تا پشیمان شوند...". برخی مراجع تقلید نیز در پاسخ به این پرسش که "آیا از جمله تکالیفشیعه در عصر غیبت، درخواست و تقاضای دیدار با امام است یا چنین تکلیفی نیست؟" گفته است: نه؛ ما مأمور نیستیم که اصرار به دیدن حضرت داشته باشیم. کسی ممکن است خدمتحضرت مشرف بشود؛ اما آنانی که مشرف شدند، خبری نمیدهند. آنان، تظاهر به این مسایل نمیکنند. براساس رواج همین تفکر غلط، خیلیها میآیند پیش ما و میگویند: "آقا! دعا کنید تا حضرت مهدی(ع) را ببینیم"[۵].
یکی دیگر از مراجع، این مطلب را اینگونه بیان کرده است: نباید این مطلب را در جامعه گسترش دهیم که باید بیابانها و کوه و دشت را طی کنیم تا آن حضرت را ببینیم. خود آن حضرت نیز فرمودهاند: "هرکسی ادعای مشاهده نموده، بایستی او را تکذیب کنید." اصلا ما نیازی به این حرفها نداریم. آنچه وظیفه ما و همه شیعیان و دوستداران آن حضرت است، اشاعه فرهنگ صحیح "مهدویت"، "مهدیزیستی" و "ترویج افکار ائمه(ع)" است[۶]. صرفنظر از این که به دنبال دیدارحضرت بودن، امری لازم و یا غیر لازم است، میپردازیم به دیدگاههای متفاوت درباره ملاقات با آن حضرت. همانگونه که پیش از این یاد شد، به دلیل وجود روایات و حکایات متعارض، در این بحث، دیدگاههای متفاوتی وجود دارد[۷][۸].
" لَا تَرَوْنَ شَخْصَهُ"؛ شخص او را نمیبینید"[۱۶].
" أری الْخُلُقِ وَ لَا تری "؛ مردمان را میبینم و تو دیده نمیشوی"[۱۷].
روشن است که همه روایات پیشین و احادیثی مانند آن، دلالت میکند آن حضرت با وجود این که زنده است و بین مردمزندگی میکند و مردم را میبیند، مردم آن او را نمیبینند. روایات پیشین و مانند آن، باعث شده است ابن ابی زینب نعمانی- در جایگاه نخستین کسی که به طور شایستهروایات مربوط به حضرت مهدی(ع) را گردآوری و بررسی کرده است- در فصلی از کتاب خود، به روشنی مشاهده حضرت را در عصر غیبت جایز ندانسته و تحقیق در این زمینه را ممنوع و شیعیان را در ندیدن حضرت، معذور بداند. وی به این نکته مهم، اینگونه اشاره کرده است:"... وَ هُمْ معذورون فی أَنْ لَا یروا حُجَّتَهُمْ وَ إِمَامُ زَمَانِهِمْ فی أیام الغیبة وَ یضیق علیهم فی کل عَصْرٍ وَ زَمَانٍ قَبْلَهُ أَنْ لَا یعرفوه بعینه وَ اسْمِهِ وَ نسبه وَ مَحْظُورُ علیهم الْفَحْصُ وَ الکشف عَنْ صَاحِبِ الغیبة وَ الْمُطَالَبَةُ بِاسْمِهِ أَوْ مَوْضِعِهِ أَوْ غیابه أَوْ الإشادة بذکره فَضْلًا عَنِ الْمُطَالَبَةُ بمعاینته"[۱۸]؛... برای شیعیان، جستوجوی امام و کشفصاحبغیبت و در پی نام و محل سکونت و محل غیبت او بودن یا اشاره به ذکر او کردن، ممنوع است، چه رسد بر آن که بخواهند آشکارا او را ببینند. با وجود آن که این دیدگاه، از روایات پیشین قابل استفاده است، و نیز به روایاتی که امام را بسان خورشید پس ابر معرفی کرده، نزدیکتر است، کسی به روشنی قائل به آن نشده و امکان ملاقات را ممتنع ندانسته است؛ به دلیل آن که:
سید مرتضی مینویسد:... همانا ممتنع نیست که امام برای برخی دوستانش آشکار شود؛ از افرادی که از سوی آنها ترسی وجود ندارد[۱۹].
شیخ طوسی نیز مینویسد: نخست ما با جزم و یقین نمیدانیم که آن محبوبدلها از دیده همه دوستدارانش نهان و غایب است؛ بلکه امکان دارد برای بیشتر آنان ظاهر شود[۲۰].
۲. امکان ملاقات بدون شناخت: در این دیدگاه، برخلاف دیدگاه نخست، امکان ملاقات مورد پذیرش است؛ ولی وقوع ملاقات همراه شناخت آن حضرت را در این دوران، غیر قابل پذیرش و آن را با فلسفه غیبت در تعارض میداند. در این دیدگاه، به طور عمده به روایاتی استناد میشود که در آن، سخن از دیدهشدن حضرت به میان آمده است؛ اما تصریح شده که در آن دیدار، هرگز شناختی از حضرت صورت نمیگیرد؛ بنابراین امکان دیدار هست؛ اما چون فرد، آن حضرت را نخواهد شناخت. شیخ صدوق در کمال الدین و تمام النعمة و نیز در علل الشرایع با ذکر سند از سدیرنقل کرده است که امام صادق(ع) فرمود: «"إِنَّ فِي اَلْقَائِمِ سُنَّةً مِنْ يُوسُفَ... فَمَا تنکر هَذِهِ الُامَّةِ انَّ یکون اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یفعل بِحُجَّتِهِ مَا فَعَلَ بیوسف أَنْ یکون یسیر فی أَسْوَاقِهِمْ وَ یطأ بُسُطَهُمْ وَ هُمْ لَا یعرفونه حتی یأذن اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ أَنْ یعرفهم نَفْسِهِ کما أَذِنَ لیوسف..."»؛ در قائم، سنتی از یوسف است... چرا این مردم منکرند که خدای تعالی با حجت خود همان کند که با یوسف کرد؟ بین ایشان گردش کند و در بازارهای آنها راه رود و بر بساط آنها پا نهد و آنها او را نشناسند، تا آنگاه که خدای تعالی به او اذن دهد که خود را به آنها معرفی سازد؛ همانگونه که به یوسفاذن داد...[۲۲]. برخی، این روایت را دلیلی بر امکان ملاقات و وقوع آن و نیز پذیرش ادعای ملاقات انگاشتهاند؛ درحالی که با کمی تأمل درمییابیم که نه فقط چنین استفادهای از روایتنادرست است، بلکه برای دیدگاه عدم شناخت، بهتر به کار میآید. چرا که از حکایات تاریخی و روایات، هرگز به دست نمیآید تا زمانی که حضرت یوسف خود را معرفی نکرد، کسی او را با عنوان یوسف شناخته باشد. این پاسخ، زمانی قاطعیت بیشتری مییابد که بدانیم صریح آیهقرآن، از این حکایت دارد که حتی برادرانیوسف که مدتها با وی زندگی کردند، در دیدار نخست او را نشناختند. بنابراین دست کم، با استناد به این روایت و مانند آن، شباهت آن حضرت با یوسف اقتضا دارد که هرگز با عنوان حضرت مهدی(ع) شناخته نشود. سخن دیگری نیز در تأیید این دیدگاه از نایب خاصحضرت مهدی(ع) محمد بن عثماننقل شده است که میگوید: " وَ اللَّهِ إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ لیحضر الْمَوْسِمَ کل سَنَةً یری النَّاسِ وَ یعرفهم وَ یرونه وَ لَا یعرفونه"؛ به خداسوگند! همانا صاحب این امر، هر سال در موسم حج حاضر میشود؛ مردم را میبیند و آنها را میشناسد و مردم، او را میبینند؛ ولی نمیشناسند[۲۳]. از این روایات، استفاده میشود نه فقط هنگام ملاقات که پس از آن هم، حضرت شناخته نمیشود. منطقی است گفته شود کسی که هنگام دیدار، آن حضرت را نشناخته است، دلیلی وجود ندارد پس از آن بگوید آن کسی را که دیده، به طور حتم حضرت بوده است. چه بسا از ملازمان آن حضرت یا یکی از اولیای الهی بوده که به دستور آن حضرت، برای رفع مشکل او اقدام کرده است. این نکته، قابل تأمل است. حجم روایات این دیدگاه، بسیار کمتر از دسته نخست است؛ اما به هرحال میتوان دیدگاه یاد شده را از آن به دست آورد. جمع بین دو دیدگاه یاد شده به این صورت است که آن حضرت، از نگاه عموم مردمپنهان است و اگر اراده کند کسی آن حضرت را ببیند، او را نخواهد شناخت.
۳. وقوع ملاقات همراه با شناخت و عدم پذیرش ادعا: در این دیدگاه، نه فقط امکان و وقوع ملاقات مورد پذیرش است، بلکه ملاقات همراه با شناخت آن حضرت نیز پذیرفته شده است؛ اما آنچه مورد انکار است این که ملاقات کننده، حق ندارد مشاهده خود را برای دیگران نقل نماید. به بیان دیگر ادعای ملاقات نماید. این دیدگاه، به طور عمده از توقیعی با این مضمون استفاده شده است. در این توقیع که شش روز پیش از مرگ علی بن محمد سمری، واپسین سفیر خاصامام زمان(ع) از ناحیه آن حضرت صادر شده[۲۴]، چنین آمده است: به نام خداوندبخشندهمهربان. ای علی بن محمد سمری! خداوندپاداش برادرانت را درباره تو بزرگ نماید. تو در فاصله شش روز میمیری. کارهای خود را انجام بده و به هیچکس وصیت نکن که پس از تو جانشینت باشد که غیبت دوم و کامل واقع شد و ظهوری نیست، مگر پس از اذن خداوند. این اذن پس از مدتی طولانی است که دلها قسی و سخت شود و زمین، از ستم پر گردد. به زودی از شیعیان من، کسانی خواهند آمد که ادعای مشاهده بکنند. آگاه باشید هرکس پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانیادعای مشاهده کند او دروغگوی افترا زننده است. و توان و نیرویی نیست مگر از سوی خداوند بزرگ[۲۵]. این توقیع شریف، حداقل به سه نکته اساسی تصریح کرده است:
نیابت خاصی که با عثمان بن سعید آغاز شده بود، با رحلتسمری به پایان رسید («"وَ لاَ تُوصِ إِلَى أَحَدٍ يَقُومُ مَقَامَكَ بَعْدَ وَفَاتِكَ"»[۲۶]).
غیبتی که در دوران پیش به دلایلی ناقص بود، اینک با رفع آن عوامل، تمام و کامل شده است («"فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَیبَةُ التَّامَّةُ"»[۲۷])؛
مدعی مشاهده، دروغگوی افترا زننده است («"أَلَا فَمَنِ ادَّعَى الْمُشَاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْیَانِیِّ وَ الصَّیْحَةِ فَهُوَ كَذَّابٌ مُفْتَر"»[۲۸]). در اینجا مدعی، اعم از این است که به ادعای خویش اطمینان داشته باشد یا به دروغ، ادعایی را مطرح کند یا بپندارد حق است. البته برخی بزرگان، اشکالاتی به توقیع وارد ساخته، نوشتهاند: این خبر، ضعیف و غیر آن خبر؛ واحد است که جز ظنی از آن حاصل نشود و مورث جزم و یقین نباشد؛ پس قابلیت ندارد که معارضه کند با وجدان قطعی که از مجموع آن قصص و حکایات پیدا میشود. هرچند از هریک آنها پیدا نشود؛ بلکه از جملهای از آنها دارا بود کرامات و خارق عاداتی را که ممکن نباشد صدور آنها از غیر آن جناب؛ پس چگونه روا است اعراض از آنها به جهت وجود خبر ضعیفی که ناقل آن که شیخ طوسی است- عمل نکرده به آن، در همان کتاب[۲۹]. در مجموع، این مؤلف بزرگوار بر توقیع چهار اشکال وارد کرده است:
توقیع مرسل نیست؛ چرا که شیخ صدوق در کمال الدین آن را با سند ذکر کرده است. افزون بر آن، شیخ طوسی این حدیث را از ابن بابویهنقل میکند و میگوید: "أَخبرنا جَماعة"؛ پس توقیع از یک طریق نیست؛ بلکه از طرقی گوناگون آن را نقل میکند. سرانجام آن که، اگر در کتاب احتجاجطبرسی به صورت مرسل ذکر شده است، وی در ابتدای کتاب خود میگوید: "سندروایات را نیاوردهام یا به سبب شهرت یا مطابقت با عقول یا این که مجمع علیه است".
توقیع ضعیف نیز نیست؛ چرا که همه راویان آن، ثقه هستند و خبر واحد ثقه است که حجیت آن در اصول ثابت شده است و میتوان به آن اعتماد کرد. از نقلهای متعدد استفاده میشود که به این حدیث، توجه و اعتنا شده است؛ گرچه منظور ما، شهرت اصطلاحی نیست. این تعدد نقل در کتابهای بزرگان مذهب از قدما و متأخران و معاصران، بدون اشاره به ضعف و رد آن را میتوان یکی از شواهد- نه دلایل- اعتبار قرار داد[۳۰].
این که گفتهاند: "از توقیع اعراض شده است" درست نیست؛ زیرا عالمان بزرگوار ما که پس از شیخ صدوق، به نقلتوقیع پرداختهاند، به آن، باور داشته و در سند و دلالت آن، تردیدی نکردهاند. افزون بر آن، این که هنگامی اعراض اصحاب از توقیع اثبات میشود که همه ناقلان حدیث یاد شده، ادعای ملاقات را باور داشته باشند و چون چنین چیزی- نه به دلالت مطابقی و نه التزامی- از کلام آنها قابل برداشت نیست و بلکه در مواردی برخلاف آن است، نمیتوان گفت به طور کلی اصحاب از آن اعراض کردهاند. علاوه بر آن، اعراض برخی باعث ضعف حدیث نمیشود. ممکن است گفته شود منظور توقیع، مشاهده همراه با ادعای سفارت یا وکالت از جانب حضرت مهدی(ع) و رساندن پیام به آن حضرت و گرفتن پاسخ از ایشان است. این احتمال، خلاف ظاهر عبارت حضرت مهدی(ع) در توقیع شریف است؛ زیرا در آن صورت، امام باید میفرمود: " أَلَا فَمَنْ ادعی الْمُشَاهَدَةِ مَعَ السِّفَارَةَ أَوْ الوکالة فَهُوَ کذاب "؛ درحالی که به صورت مطلق میگوید: "هرکس ادعای مشاهده کند، دروغگو است". اینجا لازم است به برخی سخنان بزرگان اشاره کنیم که در آن، ضمن پذیرش امکان ملاقات، گفتهاند در صورت ملاقات، فرد ملاقاتکننده پرده از رازدیدار خود بر نخواهد داشت و این، همان تکذیب ادعای ملاقات است.
سید مرتضی، بدون آن که قاطعانه ملاقات با حضرت را بپذیرد، عدم امکان ملاقات را غیر قطعی دانسته، مینویسد: "أَنَا غیر قاطعین علی انَّ أَمَامَ لَا یصل الیه أَحَدُ وَ لَا یلقاه بِشْرٍ فَهَذَا أَمَرَ غیر مَعْلُومٍ وَ لَا سبیل الی الْقَطْعُ علیه..."[۳۱]؛ ما قطع نداریم دست کسی به امام نمیرسد و بشر نمیتواند او را ملاقات کند. این، امری غیر معلوم است که راهی بر قطع به آن نیست. وی آنگاه با فاصله چند صفحه، در پاسخ به این پرسش که اگر غیبتحضرت به سبب ترس از دشمنان است، چرا از دوستانپنهان است؟ مینویسد: "... انْهَ غیر مُمْتَنِعٍ انَّ یکون الامام یظهر لِبَعْضِ اولیائه مِمَّنْ لَا یخشی مِنْ جِهَتِهِ شیئا مِنْ أَسْبَابِ الْخَوْفِ ، فَانٍ هَذَا مِمَّا لَا یمکن الْقَطْعُ علی ارْتِفَاعِهِ وَ امْتِنَاعُهُ ، وَ أَنَّمَا یعلم کل وَاحِدٍ مِنْ شیعته حَالِ نَفْسِهِ وَ لَا سبیل لَهُ الی الْعِلْمِ بِحَالِ غیره"[۳۲]؛... همانا ممتنع نیست که امام برای برخی دوستانش آشکار شود؛ از افرادی که از سوی آنها ترسی وجود ندارد. پس به درستی که این، از اموری است که قطع بر امتناع و ارتفاع آن ممکن نیست. و هریک از شیعیان حال خودش را میداند و راهی نیست برای آگاهی به حال دیگران. درباره فرمایش سید مرتضی نکاتی قابل تأمل است:
الف) در بخش نخست گفتار خود فقط استبعاد عدم امکان ملاقات را رد کرده و این، به معنای پذیرش ادعای ملاقات نیست؛ چرا که اگر او- دست کم- ادعای ملاقات را قبول داشت، به طور حتم بر آن تأکید میکرد.
ب) او در واپسین جمله کلام خویش (راهی نیست برای آگاهی به حال دیگران) به اشاره، ادعای ملاقات را نیز رد کرده است.
شیخ طوسی نیز منظور از استاد کیست؟ آن مضمون را اینگونه بیان کرده است: " إِنَّا أَوَّلًا لَانْقَطَعَ علی اسْتِتَارَهُ عَنْ جمیع أولیائه ؛ بَلْ یجوز أَنْ یظهر لأکثرهم وَ لَا یعلم کل إِنْسَانُ إِلَّا حَالِ نَفْسِهِ"[۳۳]؛ اولا ما با جزم و یقین نمیدانیم آن حضرت از دیده همه دوستدارانش نهان و غایب است؛ بلکه امکان دارد برای بیشتر آنان ظاهر شود و هر فرد، فقط از حالات خود خبر دارد. این بیان، دیدن آن حضرت را ممکن میداند؛ اما درباره ادعای وقوع ملاقات، به نظر میرسد، آن را منتفی میداند.
سید بن طاووس نیز خطاب به فرزند خود، در اینباره فرموده است: "وَ اذا کان غیر ظَاهَرَ الْآنَ لجمیع شیعته فَلَا یمتنع أَنْ یکون جَمَاعَةُ مِنْهُمْ یلقونه وَ ینتفعون بِمَقَالِهِ وَ فَعَالَهُ وَ یکتمونه..."[۳۴]؛ اگر امام اکنون از جمیع شیعیانغایب است؛ ولی ممتنع نیست گروهی از آنان به ملاقاتحضرت مشرف شده، از گفتار و کردار او استفاده کنند و از دیگران بپوشانند.... فرمایش سید بن طاووس مؤید دیدگاه تکذیب ادعای مشاهد است؛ چه این که پوشاندن تشرف هنگامی که در مقیاس کلی باشد، به معنای رد تمام ادعاهایی است که در دست است.
محقق اربلی نیز پس از نقلکلامی از مرحوم طبرسی که گفته است: ما قطع نداریم کسی در دوران غیبت به امام نمیرسد"، اظهار شگفتی کرده نوشته است: مرحوم طبرسی چرا چنین گفته است؟ درحالی که باید قطع به این داشته باشد؛ چرا که با فاصله اندکی پیش از این، او توقیع نفی ملاقات را (فمن ادعی المشاهدة...) را ذکر کرده بود. محقق اربلی آنگاه دیدگاه خود را در توجیه سخن مرحوم طبرسی، اینگونه بیان کرده است: حتما او نظر به این نکته داشته است که افرادی که احیانا به دیدار نایل میشوند، هرگز آن دیدار را افشا نخواهند کرد و افرادی که به چنین ادعایی دست میزنند، دروغگویند[۳۵].
۴. امکان ملاقات و پذیرش ادعا: گروهی از دانشمندان شیعه بر این باورند که در غیبت کبرا، ملاقاتهای فراوانی با آن حضرت صورت گرفته است. این دیدگاه، بین متأخران شهرت بیشتری پیدا کرده است. این گروه بر قبول امکان، وقوع و ادعای ملاقات با حضرت حجت(ع) در غیبت کبرا به حکایتهایی که در اینباره در دست است، استناد کردهاند ایشان بر این باورند که در کتابهای بسیاری، داستانهای گوناگونی نقل شده که سخن از ملاقات با حضرت مهدی(ع) به میان آورده است و هرگز انبوه این ادعاها را نمیتوان انکار نمود. مهمترین دلیل ایشان، این است که چگونه ممکن است این همه ادعای ملاقاتدروغ باشد برخی در پاسخ به این استدلال گفتهاند: چگونه از مجموع حکایتها میتوان به یقین رسید؟ در حالیکه ملاقاتها تکتک یقینآور نیست. مجموع تشکیل شده از این تکتکها چگونه یقینآور است؟ و نیز گفتهاند: کسی نگوید این مجموع، مانند متواتر، یقین خواهد آورد؛ زیرا گفته میشود: درباره تواتر، مفاد همه خبرها یکی است؛ اما اینجا چنین نیست. و موارد حکایات، گوناگون است؛ بنابراین قطعی نیز از این حکایات به دست نمیآید؛ مگر برای کسی که شگفتزده فراوانی شمار این حکایتها شود و چنین قطعی به قطع قطاع بیشتر شبیه است. افزون بر آنچه ذکر شد، برخی ملاقاتها را به دستههایی تقسیم کرده، آنگاه نتیجه گرفتهاند بخش اندکی از آنها با توقیع، در تعارض است.
دستههای ملاقاتهای موجود در کتابها بدین قرار است:
برخی ملاقاتها به بزرگان نسبت داده شده است؛ اما سند معتبر و محکمی ندارد.
در بخشی از آنها، شخص، در عالم رؤیا به محضر آن حضرت مشرف شده است.
بسیاری از آنچه در باب ملاقات و تشرف آمده، شنیدن صدای امام بوده است، نه مشاهده آن حضرت.
بسیاری از آنچه ادعا شده، فقط حدس است.
بسیاری از آنچه ذیل عنوان ملاقات و تشرف ذکر میشود، کرامتهایی است که از سوی آن حضرت برای فرد صادر شده و هیچ ملاقاتی در آن ذکر نشده است.
بسیاری از آنچه با عنوان مشاهده در کتابها گفته شده، از نظر محتوا و متن دارای اشکال و ایرادهای فراوانی است. بارزترین نمونه آن، داستان جزیره خضرا است.
برخی از آنچه گفته شده، مشاهده است، مکاشفه بوده و آن هم از محل بحث خارج است. آنچه باقی میماند، شمار اندکی از مشاهده است که مورد توجه بزرگان قرار گرفته است. باید توجه داشت ملاقاتحضرتفضیلت بزرگی است؛ اما آنچه مهمتر است، شناخت و معرفت آن بزرگوار و عمل به دستورهایی است که رضایت خداوند و آن حضرت را در پی دارد. فراموش نشود کم نبودند افرادی که همواره در زمان پیامبر و امامان(ع) با آن بزرگواران دیدار میکردند؛ اما بهره معرفتی چندانی از آن ملاقاتها نمیبردند و گاهی هم مورد خشم و غضب ایشان واقع میشدند[۳۶].
«اعتقاد به وجود امام زمان (ع) از ضروریات مذهبشیعه است و برابر روایات و ادلّه، وجود امام در هرزمانی لازم است و زمین، بدون حجت باقی نمیماند. اما درباره امکان ارتباط و مشاهده حضرت دو دیدگاه وجود دارد:
در دوران غیبت کبری، امکان ارتباط و مشاهده وجود ندارد.
برای اولیای الهی، امکان ارتباط و بهره بردن از محضر حضرت وجود دارد.
سید مرتضی در پاسخ به این پرسش که حضور امام، در پرده غیب، چه فایدهای دارد؟ امکان استفاده گروهی از اولیاء الهی را از محضر آن حضرت، مطرح میکند. مدّعیان امکان ارتباط با حضرت، سه دلیل اقامه کردهاند: روایات، اجماع و داستانها. البته هر کدام، ادله طرف دیگر را نقد کردهاند که در این مجال، بحث آن نمیگنجد. به هر حال، اگر فرض را بر امکان مشاهده و ارتباط با حضرت بدانیم، برابر صریح توقیع، دیدارکنندگان حق اظهار آن را ندارند و به تعبیر شیخ طوسی، خود میدانند و نفس خویش[۳۸]»[۳۹].
۳. آقای دکتر شفیعی سروستانی (پژوهشگر معارف مهدویت)؛
این توقیع شریف، زمینهساز بحث و گفتو گوهای فراوانی در زمینه امکان یا عدم امکان ملاقاتحضرت مهدی(ع)در زمان غیبت شده و علمای شیعه را به اظهارنظر در این زمینه واداشته است[۴۱]. آنچه از مجموع این بحث و گفتوگوها بر میآید، این است که در اصل امکان ملاقات با آن حضرت تردیدی نیست و این که افراد زیادی در طول دوران غیبت کبری به این شرافت رسیدهاند، گواه روشنی بر این مدعاست. با این حال، سخن در شرایط و ویژگیهای آن است. یکی از نکتههایی که همه علمای شیعه در این زمینه بر آن اتفاق نظر دارند، این است که در عصر غیبت کبری، باب نیابت و سفارت، به گونهای که در مورد نایبان خاص آن حضرت و در دوران غیبت صغری وجود داشت، بسته شده است. از اینرو، هیچ کس نمیتواند ادعا کند که با آن حضرت در ارتباط است و هر زمان اراده کند، میتواند با ایشان ملاقات کند یا به طور خاص از سوی ایشان نیابت یافته است که اموری را به انجام رساند یا دستورهایی را به مردمابلاغ کند. نکته دیگری که بسیاری از علمای شیعه در کتابها و آثار خود به آن اشاره کردهاند، این است که ملاقات با امام زمان مستلزم شایستگیهای ویژهای است که حتی بسیاری از بزرگان به آن دست نیافتند و گروهی هم که به این توفیق دست یافتند، با تلاشهای فراوانی بوده است.
حضرتآیت اللهناصری نیز وجود "سنخیت" را شرط لازم برای حصول تشرف دانسته است و میفرماید: تنها کسانی میتوانند آن حضرت را ببینند و ایشان را باز شناسند که خود از بُعد مادی عالم خارج شده باشند و با آن حضرت که سلطان عالم مجردات هستند، سنخیت برقرار کرده باشند. از اینروست که "سنخیت" را نخستین و مهمترین شرط برای حصول تشرف میدانیم... دو شیء تنها به این شرط میتوانند به هم منضم شوند و پیوستگی یابند که از سنخیت نسبت به یکدیگر بهرهمند باشند. حال اگر کسی سنخیت با عالم ماده و مادیات داشته باشند، نمیتواند هم سنخ عالم مجردات باشد و با فرشتگان و برتر از آنان، حضرت ولی عصر (ع)، ارتباط برقرار کند[۴۳]. ایشان در ادامه سخنان خود، پیراستن نفس از رذایل اخلاقی (تخلیه) و آراسته شدن به صفات پسندیده (تحلیه) را تنها راه ایجاد سنخیت میداند: تخلیه نفس از رذایل اخلاقی و تحلیه آن به صفات پسندیده، تنها راه ایجاد سنخیت و زان پس تشرف یافتن به محضر آن حضرت است؛ چه، مادام که نفسانسان از صفات رذیله تخلیه نشود و به صفات حمیده، آذین نبندد، حجابهای نفسانی مانع از دیدن خورشید وجود آن حضرت است[۴۴].
علاوه بر همه این مسائل، ملاقات حضور با امام، آن هم در اوضاع فعلی، آمادگی روحی بسیار بالایی میخواهد؛ مثلاً برای ملاقات خصوصی با رهبرانقلاب تسلط روحی و آمادگی کامل میخواهد، درحالی که همیشه حداقل از طریق تلویزیون با چهره و صدای ایشان آشنایی داریم؛ پس به طریق اولی ملاقاتامام زمان (ع)، آمادگی بسیار بالا میخواهد»[۴۶].
↑شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۵۰۹، ح ۱۴؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۲۲؛ علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۴۰.
↑شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۵۱۰، ح ۴۲؛ الخرائج و الجرائح، ج ۳، ص ۱۱۱۰.
↑آیت الله مکارم شیرازی در دیدار با دانشپژوهان مرکز تخصصی مهدویت، فصلنامه انتظار، ش ۱۱، ص ۲۹- ۳۰.
↑آیت الله فاضل لنکرانی در دیدار با دانشپژوهان مرکز تخصصی مهدویت، فصلنامه انتظار، ش ۳، ص ۲۷.
↑این نکته در خور دقت است که نه آنان که ادعای ملاقات در غیبت کبرا را نمیپذیرند از اسلام و تشیع دورند و نه کسانی که به آن عقیده دارند، از ایمان بیشتری برخوردارند؛ چرا که هریک، ادلهای بر ادعای خود ارائه میکنند و به روایاتی تمسک میجویند.
↑شیخ کلینی، کافی، ج ۱ ص ۳۳۷، ح ۶؛ نعمانی، الغیبة، ص ۱۷۵، ح ۱۴؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۱۶۱، ح ۱۱۹؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۳۳، ص ۳۴۶، ح ۳۳.
↑شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۱۴۴، باب ۵، ح ۳.
↑شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۶۲؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ۵۲۰.
↑شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۵۱۶، ح ۴۴؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۹۵؛ راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، ج ۲، ص ۱۱۲۸؛ طبرسی، احتجاج، ج ۲، ص ۴۷۸؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج ۲، ص ۵۳۸؛ نیلی نجفی، علی بن عبد الکریم، منتخب الانوار المضیئة، ص ۱۳۰، و... این کثرت نقل، خود شاهدی بر اعتماد نقلکنندگان بر مضمون روایت است.