آیا بردن نام امام مهدی حرام است؟ (پرسش)

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۱ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۹:۲۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

الگو:پرسش غیرنهایی

آیا بردن نام امام مهدی حرام است؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل بالاترمهدویت / آشنایی با امام مهدی / معرفت امام مهدی (شناخت امام مهدی) / محمد
مدخل اصلینام امام مهدی

آیا بردن نام امام مهدی حرام است؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. در ذیل، پاسخ به این پرسش را بیابید. تلاش بر این است که پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه این پرسش، در یک پاسخ جامع اجمالی تدوین گردد. پرسش‌های وابسته به این سؤال در انتهای صفحه قرار دارند.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ جامع اجمالی

* پاسخ جامع به این پرسش، برگرفته از تمامی پاسخ‌ها ودیدگاه‌های متفرقه اندیشمندان و نویسندگانی است که تصویر و متن سخنان آنان در ذیل دیده می‌شود:
       
موسوی اصفهانی مروجی طبسی سلیمیان عالی

اختلاف در نام بردن اسم امام زمان(ع)

  • در مورد حکم نام بردن حضرت مهدی(ع) به نام اصلی، اختلاف وجود دارد[۱]. با توجه به روایات متعارض در این موضوع و قایل شدن محدودیت‌هایی برای بردن نام امام زمان(ع) که برگرفته از روایاتی در این زمینه است، می‌‌توان در یک طبقه بندی، موضوع را پیگیری کرد. علما در این زمینه به پنج دسته تقسیم شده اند: گروهی از علما با استناد به روایاتی که ناظر به تحریم هستند، بردن نام خاص آن حضرت را ممنوع و حرام دانسته‌اند؛ عده ای عدم جواز را تا زمان ظهور دانسته‌اند؛ برخی قائل به جواز هستند منتها جواز را مقید به زمان غیر از تقیه و ترس دانسته و برخی نیز با استناد به روایاتی که در آنها نام آن حضرت به صراحت ذکر شده، قائل به جواز مطلق شده‌اند[۲].

ادله روایی نظرات مختلف

  • مستند روایی دیدگاه‌های فوق را در چهار دسته می‌توان بیان کرد:

عدم جواز به صورت مطلق‌

  1. نام بردن حضرت با نام مخصوص برابر با کفر است: «صاحب این امر کسی است که جز کافر، نام او را به اسم خودش نبرد»[۶]. برخی از شارحان کافی، درباره این حدیث گفته‌اند: شاید مراد از کافر در این روایت، کسی باشد که اوامر الهی را ترک و نواهی او را انجام می‌دهد؛ نه کسی که منکر پروردگار و یا مشرک به او است. شاید این مختص به زمان تقیه باشد؛ چرا که روایات فراوانی، به نام آن حضرت تصریح کرده است[۷].
  2. نام بردن ایشان جایز نیست: همان‌گونه که ولادت ایشان، مخفی است: «او فرزند سرور کنیزان است؛ کسی که ولادتش بر مردمان پوشیده و ذکر نامش بر آنها روا نیست»[۸]. اگرچه ولادت آن حضرت بر عموم مردم پوشیده بود؛ ولی عده‌ای از این امر آگاه بودند. بنابراین می‌توان احتمال داد، این عدم جواز، برای همۀ مردم نیست[۹].
  3. نام بردن آن حضرت جایز نیست؛ همان‌گونه که جسم ایشان دیدنی نیست: امام صادق(ع) در جواب کسی که پرسید: «مهدی از فرزندان کیست؟ فرمود: پنجمین امام از فرزندان امام هفتم که شخص او از دیدگان شما نهان شود و نام بردنش روا نباشد»[۱۰]. در این دسته از روایات نیز به جهت وجود ضمایر مخاطب در «یَغِیبُ عَنْکُمْ و وَ لاَ یَحِلُّ لَکُمْ»، ممکن است گفته شود، حرمت تنها متوجه مخاطبان آن حضرت بود و این به دلیل فشارهایی است که از طرف ظالمان بر شیعیان به جهت نام بردن حضرت وارد می‌کردند[۱۱]. به علاوه روایاتی نیز وجود دارد که می‌گوید حضرت مهدی(ع) را در دوران غیبت می‌بینند. بنابراین از این دسته روایات، به خاطر وجود احتمالات، نمی‌توان قطع به حرمت را برای همگان استفاده کرد[۱۲].
  4. نام برنده آن حضرت بین مردم ملعون است: با این مضمون توقیعی از امام عصر(ع) صادر شده است که می‌فرماید: «لعنت خدا بر کسی که مرا در میان جمعی از مردم نام برد»[۱۳]. در این روایت نیز احتمالاتی وجود دارد: مقصود روایت، دوران غیبت صغرا است؛ یعنی، زمانی که آن حضرت در میان جمعی حضور می‌یافتند و اگر کسی نام او را افشا می‌کرد، موجب فاش شدن اسرار می‌شد و خطری متوجه آن حضرت می‌گردید وگرنه صرف نام بردن ـ بدون اشاره به وجود ظاهری ایشان ـ مایۀ ضرر و زیانی نخواهد شد. احتمال دیگر اینکه مقصود مخالفان و اهل سنت باشد[۱۴].

عدم جواز تا هنگام ظهور

جواز بدون بیم خطر

  • روایات جواز بدون بیم خطر: در این دسته از روایات، به علت نام نبردن حضرت اشاره شده است. در این صورت اگر آن علت وجود نداشته باشد، نهی نیز ساقط است. از خود حضرت مهدی(ع) در توقیعی آمده است: «پس به درستی که آنان اگر اسم را بدانند، آن را رایج ساخته و اگر بر مکان آگاهی یابند، آن را نشان خواهند داد»[۱۷]. بنابراین، این دسته از روایات، دایر مدار ترس و تقیه است و با منتفی شدن آن، حرمت نام بردن نیز منتفی خواهد شد[۱۸].

جواز نام بردن

  • جواز نام بردن‌: این دسته، خود دارای چند گونه است:
  1. گونه اول: یاد کردن اسم حضرت در کتاب‌ها: در جایز بودن آن تردید نیست، چراکه از زمان شیخ کلینی تا زمان ما این طور بوده که نام آن حضرت(ع) را در کتاب‌های خود ذکر کرده‌اند، بدون اینکه کسی بر آنان اعتراض نماید[۱۹].
  2. گونه دوم: یاد کردن آن جناب با اشاره و کنایه، مانند اینکه گفته شود: اسم او اسم رسول خدا(ص) است و کنیه‌اش کنیه آن حضرت. جایز بودن این مورد و گونه اول به غیر حال ترس اختصاص دارد، زیرا حالت ترس، موجب حرام شدن هر جایزی است[۲۰].
  3. گونه سوم: یاد کردن آن حضرت در دعا و مناجات، به طوری که عنوان نام بردن در محافل و مجامع را نداشته باشد. ظاهراً در این صورت نیز جایز است[۲۱].
  4. گونه چهارم: یاد کردن آن حضرت در مجامع و غیر آنها به طور سری و در دل؛ حق آن است که در این صورت نیز جایز است[۲۲].
  5. گونه پنجم: یاد کردن نام آن حضرت در مجالسی که ترس و تقیه‌ای در آنها نیست. برخی قائل به حرمت هستند مانند شیخ صدوق و مفید و طبرسی و محقق داماد و علامه مجلسی و محقق نوری[۲۳].
  • در ادامۀ تبیین این دسته به روایاتی که در آنها نام آن امام صریحا ذکر شده است می‌‌پردازیم:
  1. روایاتی که قبل از ولادت ایشان، به نام مبارک آن حضرت اشاره کرده است: شیخ صدوق در کمال الدین و تمام النعمة از حضرت علی(ع)، نقل کرده است: رسول گرامی اسلام(ص)، نام امامان بعد از حضرت علی(ع) را یکی پس از دیگری برای آن حضرت برشمرد، تا اینکه فرمود: «مهدی امتم [در میان ایشان‌] محمد است که زمین را از عدل و داد آکنده سازد..».[۲۴].[۲۵]
  2. برخی روایات شامل سخنانی است که پس از ولادت ایشان، از آن حضرت با نام محمد یاد کرده‌اند: ابراهیم کوفی، نقل کرده است امام عسکری(ع) گوسفندی سر برید و برای من فرستاد و فرمود: «این بخشی از عقیقه فرزندم محمد است»[۲۶].[۲۷]
  • نکته پایانی‌: برخی از بزرگان معاصر، پس از نقل چهار گروه روایات یاد شده، نوشته‌اند: ظاهر این است که منع، دایر مدار وجود ملاک تقیه است. بنابراین نام بردن از آن حضرت به این نام در زمان ما هیچ‌گونه منعی ندارد. به علاوه دسته چهارم روایات ـ که دلالت بر جواز می‌کرد ـ از دسته‌های دیگر به مراتب، هم از نظر عدد بیشتر و هم از نظر دلالت اقوا است. آنگاه ایشان نتیجه می‌گیرند: «حرمت تنها در هنگام تقیه بوده و تنها راه جمع بین روایات همین قول است وگرنه باید هر دو دسته روایت را قبول نکنیم و به اصطلاح از اعتبار ساقط بدانیم و یا قائل به تخییر شویم ـ اگر بگوییم روایات ظنی هستند ـ و حاصل هم این می‌شود که قائل به جواز شویم»[۳۰].

پاسخ‌ها ودیدگاه‌های متفرقه

  با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته می‌شود:  

منبع‌شناسی جامع مهدویت

پانویس

  1. ر.ک. موسوی اصفهانی، سید محمد تقی، تکالیف بندگان نسبت به امام زمان‌، ص ۲۳-۲۶.
  2. ر.ک. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۰۱-۲۱۶.
  3. «سَأَلَ عُمَرُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ‏(ع)عَنِ الْمَهْدِیِّ قَالَ یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ أَخْبِرْنِی عَنِ الْمَهْدِیِّ مَا اسْمُهُ قَالَ أَمَّا اسْمُهُ فَلَا إِنَّ حَبِیبِی وَ خَلِیلِی عَهِدَ إِلَیَّ أَنْ لَا أُحَدِّثَ بِاسْمِهِ حَتَّی یَبْعَثَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ مِمَّا اسْتَوْدَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَسُولَهُ فِی عِلْمِهِ»؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۳.
  4. ر.ک. مروجی طبسی، محمد جواد، بامداد بشریت، ص ۸۵-۸۸.
  5. ر.ک. مروجی طبسی، محمد جواد، بامداد بشریت، ص ۸۵-۸۸.
  6. «صَاحِبُ هَذَا اَلْأَمْرِ لاَ یُسَمِّیهِ بِاسْمِهِ إِلاَّ کَافِرٌ»، کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۱، ص ۳۳۳، ح ۴.
  7. مازندرانی، محمد صالح، شرح اصول کافی، ج ۶، ص ۲۲۴.
  8. «ذَلِکَ اِبْنُ سَیِّدَةِ اَلْإِمَاءِ اَلَّذِی تَخْفَی عَلَی اَلنَّاسِ وِلاَدَتُهُ وَ لاَ یَحِلُّ لَهُمْ تَسْمِیَتُهُ»، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۳۶۸، ح ۶.
  9. ر.ک. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۰۱-۲۱۶.
  10. «الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ اَلسَّابِعِ یَغِیبُ عَنْکُمْ شَخْصُهُ وَ لاَ یَحِلُّ لَکُمْ تَسْمِیَتُهُ»، علی بن بابویه، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۴۱۱، ح ۱۲.
  11. مازندرانی، محمد صالح، شرح اصول کافی، ج ۶، ص ۲۲۴.
  12. ر.ک. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۰۱-۲۱۶.
  13. «مَنْ سَمَّانِی فِی مَجْمَعٍ مِنَ اَلنَّاسِ فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اَللَّهِ»، مازندرانی، محمد صالح، شرح اصول کافی، ج ۲، ص ۴۸۳، ح ۳.
  14. ر.ک. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۰۱-۲۱۶.
  15. «تَخْفَی عَلَی اَلنَّاسِ وِلاَدَتُهُ وَ لاَ تَحِلُّ لَهُمْ تَسْمِیَتُهُ حَتَّی یُظْهِرَهُ اَللَّهُ فَیَمْلَأَ اَلْأَرْضَ عَدْلاً وَ قِسْطاً کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً»، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۳۶۸، ح ۶.
  16. ر.ک. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۰۱-۲۱۶.
  17. «... فَإِنَّهُمْ إِنْ وَقَفُوا عَلَی اَلاِسْمِ أَذَاعُوهُ وَ إِنْ وَقَفُوا عَلَی اَلْمَکَانِ دَلُّوا عَلَیْهِ»، طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۶۴، ح ۳۳۱.
  18. ر.ک. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۰۱-۲۱۶.
  19. ر.ک. موسوی اصفهانی، سید محمد تقی، تکالیف بندگان نسبت به امام زمان‌، ص ۲۳-۲۶.
  20. ر.ک. موسوی اصفهانی، سید محمد تقی، تکالیف بندگان نسبت به امام زمان‌، ص ۲۳-۲۶.
  21. ر.ک. موسوی اصفهانی، سید محمد تقی، تکالیف بندگان نسبت به امام زمان‌، ص ۲۳-۲۶.
  22. ر.ک. موسوی اصفهانی، سید محمد تقی، تکالیف بندگان نسبت به امام زمان‌، ص ۲۳-۲۶.
  23. ر.ک. موسوی اصفهانی، سید محمد تقی، تکالیف بندگان نسبت به امام زمان‌، ص ۲۳-۲۶.
  24. «مَهْدِیِّ أُمَّتِی مُحَمَّدٌ اَلَّذِی یَمْلَأُ اَلْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً..»، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۲۸۴، ح ۳۷.
  25. ر.ک. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۰۱-۲۱۶.
  26. «مِنْ عَقِیقَةِ اِبْنِی مُحَمَّدٍ»، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۳۲، ح ۱۰.
  27. ر.ک. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۰۱-۲۱۶.
  28. «الْخَلَفُ مِنْ بَعْدِی ابْنِیَ الْحَسَنُ فَکَیْفَ لَکُمْ بِالْخَلَفِ مِنْ بَعْدِ الْخَلَفِ فَقُلْتُ وَ لِمَ جَعَلَنِیَ اللَّهُ فِدَاکَ فَقَالَ لِأَنَّکُمْ لَا تَرَوْنَ شَخْصَهُ وَ لَا یَحِلُّ لَکُمْ ذِکْرُهُ بِاسْمِهِ قُلْتُ فَکَیْفَ نَذْکُرُهُ قَالَ قُولُوا الْحُجَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ص»؛ نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۲۸۴.
  29. ر.ک. مروجی طبسی، محمد جواد، بامداد بشریت، ص ۸۵-۸۸.
  30. ر.ک. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۰۱-۲۱۶.
  31. وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۴۸۷ باب ۳۳ ذیل ۷ و ۸.
  32. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۳۲.
  33. مستدرک الوسائل، ج ۲، ص ۳۸۰ ح ۱۴.
  34. موسوی اصفهانی، سید محمد تقی، تکالیف بندگان نسبت به امام زمان‌، ص ۲۳-۲۶.
  35. بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۳.
  36. همان، ص ۳۱.
  37. همان، ص ۳۱.
  38. همان.
  39. بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۳.
  40. همان، ص ۳۲.
  41. همان.
  42. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۴۲۳.
  43. دلائل الامامه، ص ۲۳۷.
  44. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۰۹.
  45. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۸۲.
  46. مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۲۸۴.
  47. مروجی طبسی، محمد جواد، بامداد بشریت، ص ۸۵-۸۸.
  48. شیخ کلینی، کافی، ج ۱، ص ۳۳۳، ح ۴.
  49. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۶۴۸، ح ۱.
  50. اثبات الوصیة، ص ۲۸۰.
  51. ر.ک: مولی صالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج ۶، ص ۲۲۴.
  52. ر.ک: محمد باقر مجلسی، مرآة العقول، ج ۴، صص ۱۸- ۱۶.
  53. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۳۶۸، ح ۶.
  54. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۳۸۱، ح ۵؛ کتاب الغیبة، ص ۲۰۲، ح ۱۶۹؛ مسعودی، اثبات الوصیة، ص ۲۷۸؛ فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص ۲۶۲؛ شیخ کلینی، کافی، ج ۱، ص ۳۲۸، ح ۱۳.
  55. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۴۱۱، ح ۱۲.
  56. ر.ک: مولی صالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج ۶، ص ۲۲۴.
  57. مولی صالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج ۲، ص ۴۸۳، ح ۳.
  58. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۳۶۸، ح ۶.
  59. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۳۷۹، ح ۱.
  60. نعمانی، الغیبة، ص ۲۸۸، ح ۲ و نیز ر.ک: محمد بن حسن طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۳۳، ح ۲۸۸.
  61. کتاب الغیبة، ص ۳۶۴، ح ۳۳۱.
  62. وسائل الشیعة، ج ۱۶، ص ۲۴۰.
  63. شیخ صدوق؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۲۸۴، ح ۳۷.
  64. محمد بن حسن طوسی؛ کتاب الغیبة ص ۱۵۰، ح ۱۱۱.
  65. ابن شاذان، الفضایل، ص ۱۵۸.
  66. شیخ طبرسی، الاحتجاج، ج ۱، ص ۶۸، ح ۳۴.
  67. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۶۵۳، ح ۱۷؛ ر.ک: اعلام الوری، ص ۴۶۵؛ وسائل الشیعة، ج ۱۶، ص ۲۴۴.
  68. شیخ کلینی، کافی، ج ۱، ص ۵۲۷، ح ۳.
  69. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، باب ۲۷.
  70. «بی‌گمان شمار ماه‌ها نزد خداوند در کتاب وی روزی که آسمان‌ها و زمین را آفرید دوازده ماه است» سوره توبه، آیه ۳۶.
  71. محمد بن حسن طوسی، کتاب الغیبة، ص ۱۴۹، ح ۱۱۰.
  72. کشف الغمة، ج ۲، ص ۴۷۵.
  73. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۳۳۴، ح ۴.
  74. نعمانی، الغیبة، ص ۸۵، ح ۱۶.
  75. کشف الغمة، ج ۲، ص ۴۷۵.
  76. کشف الغمة، ج ۲، ص ۴۰۹، ح ۹.
  77. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۳۲، ح ۱۰.
  78. کافی، ج ۱، ص ۳۲۹، ص ۵۱۴.
  79. ر.ک: کتاب الغیبة، ص ۲۶۹، ح ۲۳۴.
  80. وسائل الشیعة، ج ۱۶، ص ۲۴۳، ح ۲۱۴۶۷.
  81. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۴۱، باب ۴۳، ح ۱۳؛ الخرائج و الجرائح، ج ۲، ص ۹۵۹.
  82. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۳۱، ح ۷.
  83. ر.ک: ناصر مکارم شیرازی، قواعد الفقهیة، ج ۱، ص ۵۰۴.
  84. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۰۱-۲۱۶.
  85. عالی، مسعود، مسأله مهدویت ۱، ص۴۱، ۴۴.