ماجرای زندگی کردن امام مهدی در جزیره خضرا چیست؟ آیا صحت دارد؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
ماجرای زندگی کردن امام مهدی در جزیره خضرا چیست؟ آیا صحت دارد؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل بالاترمهدویت / آشنایی با امام مهدی / معرفت امام مهدی (شناخت امام مهدی) / جزیره خضرا و مثلث برمودا
مدخل اصلیجزیره خضرا

ماجرای زندگی کردن امام مهدی (ع) در جزیره خضرا چیست؟ آیا صحت دارد؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ نخست

محمد تقی بهجت

آیت الله محمد تقی بهجت، به نقل از کتاب «عصر ظهور» در این‌باره گفته است:

«امام در هر کجا باشد، آنجا خضراست. قلب مؤمن جزیره خضراست. هر جا باشد حضرت در آن پا می‌گذارد. قلب‌ها از ایمان و نور معرفت خشکیده است. قلب آباد به ایمان و یاد خدا پیدا کنید تا برای شما امضاء کنم که امام زمان (ع) در آنجا هست[۱].

آیا جزیره خضراء یک جای ثابتی است یا این که هر کجا حضرت باشد، جزیره خضراست؟ مؤید نظر دوم این است که حضرت خضر که از آب حیات نوشیده، هر کجا می‌رود در آن جا سبزه می‌روید. نیز درباره حضرت خضر آمده که هر کجا [نام او] ذکر شود، آن جا حاضر است و هر وقت او را یاد کردید، به او سلام کنید[۲]. آیا امکان دارد حضرت حجت که از خضر بالاتر است، چنین نباشد؟[۳]»[۴].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. حجت الاسلام والمسلمین موسوی‌نسب؛
حجت الاسلام و المسلمین سید جعفر موسوی‌نسب، در کتاب «دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان» در این‌باره گفته است:

«این داستان فقط در برخی منابع شیعی وارد شده است و اهل سنت و یا سایر ادیان نسبت به آن هیچ حکمی نداشته و این قضیه در منابع هیچ یک از آنان موجود نیست.

در این مقوله به اسباب پیدایش این داستان و اینکه از چه زمانی و توسط چه کسانی به ما رسیده است، می‌پردازیم؛

اما بررسی منابع داستان جزیره خضرا اصل این قضیه به دو حکایت باز می‌گردد که در ذیل به بیان آن می‌‌‌پردازیم:

حکایت اول: از کمال الدین احمد بن محمد بن یحیی انباری که در سال ۵۴۳ هجری (حدود ۹۰۰ سال قبل) نقل شده است که خلاصه آن بدین قرار است: وی می‌گوید که در شبی که مصادف بود با ماه رمضان، مهمان وزیری بودم که نام وی یحیی ابن هبیره بود در آن ضیافت در کنار وزیر مردی نشسته بود که سخت مورد احترام وی قرار داشت. آن مرد بیان داشت با جمعی همراه پدرم به قصد تجارت به دریا رفتم، سرنوشت ما را به جزایر سرسبزی برد که در آن‌‌‌جا وفور نعمت بود. از ناخدا نام آن‌‌‌جا را جویا شدم، اظهار بی‌اطلاعی کرد. از مردم آن منطقه پرسیدم گفتند نام این شهر "مبارکه" است و مرکز این‌‌‌جا "ظاهره" و حاکم این‌‌‌جا "طاهر" نام دارد. ما خواستیم مشغول تجارت شویم، لازم بود که مالیات خود را پرداخت کنیم. سؤال کردیم به چه شخصی پرداخت کنیم، نائب بزرگ آن جزیره به ما معرفی شد، خدمت او رسیدیم او از عقاید ما سؤال کرد، خود را معرفی کردیم. نائب گفت: یهودی و نصرانی جزیه بدهند و از مسلمانان سؤالاتی کرد و فرمود تمام اموال آنها مصادره گردد. و از شهر مبارکه به ظاهره رفتیم و خدمت سلطان رسیدیم و بعد از هشت روز به شهر "رائقه" سفر کردیم و سپس به شهر "ظلوم" و از آنجا به شهر دیگری به نام "عناطیس" و تمام این شهرها شیعه‌‌‌نشین و سرشار از نعمت‌های الهی و امیر هر کدام از فرزندان امام زمان (ع) و ما یک سال توقف داشتیم که امام زمان را ملاقات کنیم، ولی میسّر نشد و از جمع ما فقط دو نفر ماندند جهت ملاقات حضرت و بقیه برگشتیم[۵].

حکایت دوم: از علی بن فاضل مازندرانی است که در سال ۶۹۹ هجری قمری (که حدود ۷۰۰ سال پیش نقل کرده است) که خلاصه آن به قرار ذیل است، وی بیان می‌کند: در یکی از قریه‌های اندلس بودم، با کاروانی برخورد کردم بیان نمودند که ما اهل منطقه‌ای هستیم در نزدیکی جزایر شیعیان، وقتی نام جزایر شیعیان را شنیدم، مشتاق سفر به آنجا شدم، سفر را آغاز نمودم تا به آنجا رسیدم در آنجا بیان شد که ارزاق آن جزیره از جزیره خضراء که متعلق به امام زمان و اولاد آن حضرت است می‌رسد. منتظر شدم تا کشتی‌های ارزاق وارد شد، پیرمرد خوش‌‌‌سیمایی همراه آنان بود که مرا می‌شناخت، با او همسفر شدم تا به مقصود خود برسم، در مسیر خود آب‌های سفیدی را مشاهده کردم که آن پیرمرد بیان نمود، این آب‌ها جزیره خضرا را احاطه نموده است و مانع می‌شود که دشمن وارد جزیره گردد. از آنجا که گذشتیم چشمم خورد به هفت قلعه استوار با دیوارهای محکم و برج‌های به آسمان کشیده شده، از آنها که گذشتیم وارد جزیره خضراء شدیم. در روز جمعه‌ای در نماز جمعه شرکت کردم و نماز جمعه را با سید شمس الدین اداء نمودم. بعد از نماز از سید شمس الدین پرسیدم آیا امام زمان در مسجد حاضر بودند؟ گفت: نه، ولی من نائب خاص آن حضرت می‌باشم. از او پرسیدم آیا شما امام را مشاهده کرده‌ای، گفت: نه. با سید شمس به خارج آن شهر رفتم، مردی خوش‌‌‌سیما را مشاهده کردم، از سید پرسیدم این مرد کیست؟ جواب داد او همراه یک نفر دیگر خادمان قبّه هستند و کوهی را به من نشان داد و گفت قبّه در آنجا است و گفت من هر صبح جمعه می‌روم آنجا و امام را زیارت می‌کنم، تو نیز بیا و امام را زیارت کن، رفتم به سمت قبّه و از خادمان قبّه پرسیدم آیا می‌شود امام را اینجا مشاهده کرد، گفتند: هرگز دیدن امام ممکن نیست! از سید شمس سؤالاتی کردم از جمله: چرا بعضی آیات قرآن با هم مرتبط نیستند، گفت: قرآن بر هفت حرف نازل شده است و قرآنی که عمر و ابوبکر تنظیم نمودند، بعضی از آیات را حذف نمودند، لذا برخی آیات با هم مرتبط نیستند. و روز جمعه‌ای در مسجد بودم، از بیرون مسجد سر و صدایی شنیدم، از سید شمس پرسیدم این سر و صدا چیست؟ گفت اینها سیصد نفر از یاران امام زمان (ع) هستند و منتظر فرج آن حضرت می‌باشند و از اینها هنوز ۱۳ نفر باقی مانده است که یاران حضرت کامل شوند. بعد پرسیدم اساتید ما قایل‌اند روایاتی داریم که هرکس در غیبت امام ادعای مشاهده آن حضرت را داشته باشد، تکذیبش کنید. سید شمس گفت: این مربوط به دوران بنی عباس می‌باشد. بعد از او پرسیدم: آیا می‌شود امام را در غیبت دید؟ گفت: نه. گفتم من از مخلصین آقا هستم، گفت: تو دو مرتبه آن حضرت را دیده‌ای، بعد از خمس پرسیدم، سید شمس گفت، حضرت خمس را بر شیعیان مباح نموده است و پرداخت آن واجب نیست. سپس سید شمس به من دستور داد که به وطن برگردم و مرا با همان کشتی که وارد جزیره خضراء شده بودم برگرداندند[۶].

نکات مشترک دو حکایت

  1. محل سکونت امام زمان (ع) و فرزندان آن حضرت در جزیره‌ای میان دریا قرار دارد؛
  2. امام زمان (ع) دارای همسر و فرزند می‌باشند؛
  3. جزیره‌ای که امام زمان (ع) در آن است. بسیار خوش آب و هوا و سرسبز می‌باشد، و در نقاط دیگر دنیا نظیر ندارد؛
  4. در آن جزیره می‌توان امام زمان (ع) را مشاهده کرد؛
  5. نظم اجتماعی، رفاه، و کیفیت سلوک مردم در آن جزایر بسیار عالی است؛
  6. ناقلان هر دو داستان (انباری و فاضل مازندرانی) دو شخص مجهول می‌باشند.

نظرات راجع به این دو حکایت و اصل داستان جزیره خضراء

  1. گروهی اندک بر این عقیده‌اند که این داستان واقعی است؛
  2. برخی از کسانی که اصل داستان را پذیرفته‌اند، آن را با مثلث برمودا نیز تطبیق داده‌اند[۷]؛
  3. پژوهشگران سترگی چون شیخ جعفر کاشف الغطاء، آقا بزرگ تهرانی، علامه شوشتری، علامه جعفر مرتضی عاملی، محمد باقر بهبودی و... بر این عقیده‌اند که داستان جزیره خضراء واقعیت ندارد و بر دو حکایتی که اصل داستان را پایه‌‌‌گذاری کرده‌اند، اشکالات متعدد سندی، تاریخی و متنی وارد نموده‌اند و آن دو نقل را کاملا از درجه اعتبار ساقط نموده‌اند.

اینک، به اختصار به ذکر برخی اشکالات که به هریک از این دو حکایت وارد شده است، به صورت مجزا می‌پردازیم:

اشکالات سندی

  1. مرحوم علامه مجلسی قدّس سرّه در کتاب بحار الانوار تصریح می‌فرمایند که این حکایت را در کتاب‌های معتبر نیافته‌اند و به همین علّت آن را به صورت مستقل در یک باب جداگانه نقل فرموده‌اند[۸].
  2. هیچ یک از علما و بزرگان معاصر علی بن فاضل مازندرانی، همچون علامه حلی قدّس سرّه و ابن داود قدّس سرّه[۹] اسمی از او و داستانش به میان نیاورده‌اند. این قضیه از چند حال خارج نیست. یا معاصران وی داستان او را دروغ و باطل تلقّی کرده‌اند، یا اصلا چنین داستانی را نشنیده‌اند و یا اینکه این داستان در زمان‌های بعد از آنها ساخته شده است.
  3. در میان منابع موجود، قدیمی‌ترین مأخذی که برای این داستان به چشم می‌خورد، کتاب "مجالس المؤمنین" اثر قاضی نور اللّه شوشتری است، او در سال ۱۰۱۹ هجری قمری به شهادت رسیده است. در حالی که داستان جزیره خضراء مربوط به سال ۶۹۹ هجری است، (تفاوت ۳۲۰ سال).

بر این حکایت: از نظر سندی اشکالات دیگری نیز وارد است، که علاقمندان می‌توانند به منابعی که در پایان معرفی می‌گردد، مراجعه کنند. ما در اینجا به جهت اختصار به همین مقدار بسنده می‌کنیم.

اشکالات متنی در داستان علی بن فاضل به مطالبی اشاره شده که با بسیاری از مسلّمات دینی سازگاری ندارد و روایات زیادی برخلاف آن مطالب وجود دارد، که به برخی از آنها اشاره می‌گردد.

۱. در متن روایت آمده است که فاضل مازندرانی از شخصی به نام سید شمس الدین می‌پرسد: چرا در میان برخی آیات قرآن کریم ارتباط منطقی وجود ندارد؟ سید شمس الدین پاسخ می‌دهد: این قرآنی است که خلیفه ‌اول‌ (ابوبکر) جمع‌‌‌آوری کرده است و بعضی آیات آن را حذف نموده است و قرآن امام علی (ع) را قبول نکرد. به همین خاطر بعضی از آیات با هم سازگاری ندارند. همان‌‌‌گونه که مشاهده می‌شود، اگر کسی این فراز حکایت را قبول کند، قائل به تحریف قرآن شده است. این مطلب به اجماع شیعه و سنی و به موجب صریح آیه قرآن ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ؛‌‌‌[۱۰]؛ البته ما قرآن را بر تو نازل کردیم و ما هم آن را محافظت خواهیم نمود؛ باطل و مردود است. از اینها گذشته، اهتمام و توجّه زیاد مسلمانان به نوشتن و حفظ قرآن و تعدّد نسخه‌ها و شیوع آن در بین مسلمین، از زمان پیامبر اکرم (ص) و زیر نظر مستقیم آن حضرت تا حدی بود که تبدیل و تحریف آن از امور محال و ممتنع به حساب می‌آید[۱۱].

۲. متن حکایت، مکان و محل سکونت آن حضرت را جزیره خضرا معرفی می‌کند. این مطلب برخلاف بسیاری از روایات است، که در ادامه به چند نمونه از آنها اشاره می‌شود:

الف) امام صادق (ع) می‌فرمایند: کسی از مکان سکونت آن حضرت اطلاع ندارد، مگر خدمتکار آن حضرت[۱۲].

ب) در روایتی دیگر نیز امام صادق (ع) می‌فرمایند: "امام زمان (ع) در بین مردم به طور ناشناس در همه‌‌‌جا حضور پیدا می‌کنند؛ ولی مردم حضرت را نمی‌شناسند؛ مگر آن‌‌‌که حضرت، با اذن پروردگار، خود را به خواص معرفی فرمایند"[۱۳].

۳. در متن حکایت آمده است که جزیره خضراء دارای هفت حصار است و از برج‌های محکم دفاعی برخوردار است تا دشمنان نتوانند وارد آن جزیره شوند. از طرفی قهرمان داستان جزیره خضراء قائل است که آن جزیره به وسیله آب‌های سفیدی که در اطراف آن وجود دارد، همراه با نیروی غیبی، محافظت می‌گردد. همان‌‌‌گونه که مشاهده می‌شود، صدر و ذیل این گفتار با هم سازگاری ندارد؛ زیرا جزیره‌ای که با نیروی غیبی و آب‌های سفید محافظت می‌گردد؛ دیگر چه نیازی به هفت حصار محکم و برج‌های آنچنانی دارد؟! ۴. در متن حکایت از قول خادمان قبّه نقل شده است که رؤیت امام (ع) غیرممکن است؛ ولی در گفتگو با سید شمس الدین، او می‌گوید: هر مؤمن با اخلاص می‌تواند امام را ببیند؛ ولی او را نمی‌شناسد. چگونه می‌توان بین غیرممکن بودن رؤیت و دیدن مشروط جمع کرد؟! ۵. در یک روز جمعه، راوی داستان سر و صدای زیادی از بیرون مسجد می‌شنود، از سید شمس الدین می‌پرسد که این سر و صدا چیست؟ او می‌گوید: اینها سیصد نفر از یاران امام زمان (ع) هستند و منتظر سیزده نفر دیگرند. اگر این مطلب را بپذیریم، باید قائل به طولانی بودن عمر آن سیصد نفر و حیات آنها تا کنون باشیم و بپذیریم که حیات آنها تا زمان ظهور حضرت ادامه دارد. که البته هیچ دلیلی بر آن نداریم و دلایل طول عمر فقط مربوط به حضرت و بعضی پیامبران می‌باشد.

۶. در متن داستان آمده: خمس بر تمام شیعیان حلال است و پرداخت آن واجب نیست. این نظریه نیز قابل قبول نیست؛ چون خلاف نظر مشهور فقهای شیعه است.

۷. متن داستان بر وجود همسر و اولاد برای حضرت دلالت می‌کند. این نظریه را بزرگانی چون مفید، بیاضی و طبرسی نپذیرفته‌اند و روایاتی که اولاد را برای حضرت ثابت می‌کنند، از نظر سند رد کرده‌اند. همچنین روایاتی برخلاف آن داریم که به چند نمونه اشاره می‌شود:

الف) علی بن حمزه به حضرت امام رضا (ع) عرض کرد: از پدران شما روایت است که هیچ امامی فوت نمی‌کند، تا اینکه فرزند خود را ببیند. حضرت امام رضا (ع) فرمود: آیا قید کرده‌اید که "غیر از قائم"[۱۴].

ب) حضرت امام رضا (ع) فرمودند: امام صادق (ع) فرموده: هیچ امامی نیست مگر اینکه پس از او فرزندی (جانشین) است، غیر از امامی که حسین بن علی (ع) بر او از قبر بیرون می‌آید. پس آن امام فرزند نخواهد داشت[۱۵].

جهت مطالعه بیشتر در این موضوع می‌توان به کتاب‌های مفصل رجوع کرد[۱۶].

بررسی تاریخ روایت علی بن فاضل ناقل این حکایت مدّعی است که در سال ۶۹۹ هجری قمری خبر را از شخصی شنیده است و برای اطمینان خود به نزد علی بن فاضل رفته است تا بدون واسطه خبر را از او بشنود.

فرض می‌کنیم که این ملاقات صورت پذیرفته باشد، و فضل بن علی با علی بن فاضل ملاقات نموده است، بنابراین باید سفر علی بن فاضل به اندلس در حدود پایان قرن ششم هجری قمری صورت گرفته باشد؛ چون واقعه مذکور در زمان تحصیل علی بن فاضل بوده است و او به طور معمول، با گذشت چندین سال این واقعه را برای دیگران نقل نموده است[۱۷].

حال این سؤال مطرح است که چرا فضل بن علی پس از ملاقات، این حکایت را نقل نکرده و با فاصله زمانی طولانی نقل نموده است. این خود می‌تواند بر اعتبار این حکایت لطمه وارد نماید.

تا اینجا به نکاتی که در حکایت علی بن فاضل قابل ملاحظه بود، پرداختیم و آن را از نظر سند، متن و تاریخ مورد بررسی قرار دادیم، که به برخی از اشکالات آن اشاره شد.

  • حکایت انباری

اشکالات سندی داستان انباری فاقد هرگونه استناد است. چون صاحب کتاب التعازی[۱۸] آن را نقل نکرده است؛ بلکه استنساخ کننده نامعلومی آن را در پایان کتاب التعازی افزوده است؛ که از اساس معلوم نیست این خبر را از کجا و چه کسی شنیده است.

همچنین اشخاص مذکور در سند، شناخته شده نیستند و در کتاب‌های معروف رجالی شیعه ذکری از آنان به میان نیامده است و شخصی که ناقل خبر است، مجهول است. فقط بیان شده است که او شخصی مسیحی بوده است.

اشکالات متنی از متن حکایت این‌‌‌طور استفاده می‌گردد که این تاجر مسیحی با تعدادی افراد یهودی و اهل سنت به زیارت نائب حضرت صاحب الامر (ع) مشرف می‌شوند.

چگونه ممکن است که صدها مسلمان شیعه و عالم باتقوا و عاشق امام زمان (ع) به چنین افتخار نائل نشوند ولی این جماعت چنین سعادتی داشته‌اند.

نکته دیگری که قابل توجه است، این‌که: در متن داستان از شهرهایی نام برده شد که در منابع جغرافیایی معتبر و قدیمی، مانند معجم البلدان و یاقوت حموی، اصلا نامی از آنها برده نشده است؛ در حالی که در این دو منبع اسامی روستاهای دورافتاده از قلم نیفتاده است؛ چگونه ممکن است که از جزیره‌ای با این عظمت ذکری نشده باشد.

نکته آخر اینکه: در متن حکایت آمده است که فرزند امام زمان (ع) از یهود و نصارا جزیه گرفت؛ ولی اموال اهل سنت را مصادره کرد. باید از قهرمان داستان پرسید: این حکم با کدام سیره و سنت مطابقت دارد؟»[۱۹].
۲. حجت الاسلام والمسلمین طاهری؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر حبیب‌الله طاهری در کتاب «سیمای آفتاب» در این‌باره گفته‌است:
  • «طرفداران صحت این داستان می‌گویند بزرگان شیعه این داستان را در کتبشان نقل کرده و به آن اعتماد نموده و استناد جسته‌اند. اگر این داستان، یک داستان ساختگی و رمانی و افسانه‌ای بود، هیچ‌گاه بزرگان و مفاخر شیعه به آن توجه نمی‌کردند و در کتبشان آن را نقل نمی‌نمودند. کسانی که این داستان را نقل کرده‌اند عبارتند از:
  1. فضل بن یحیی از علمای قرن هفتم، که او داستان را بلا واسطه در حله در منزل سید فخرالدین حسن بن علی موسوی مازندرانی از زبان علی بن فاضل مازندرانی شنید، سپس آن را در کتابی به نام "الجزیرة الخضراء" نگاشت و همین کتاب در آینده مأخذ و منبع کتب سایرین شد و اول کتابی که در این مورد نوشته شده همین کتاب است.
  2. قاضی نور الله شوشتری در کتاب پر ارج "مجالس المؤمنین" آن را آورده است.
  3. شهید اول آن را به خط خود نوشته‌ و خط او در خزینه امیرالمؤمنین (ع) پیدا شده است.
  4. محقق کرکی آن را به فارسی ترجمه کرده است.
  5. علامه مجلسی آن را در کتاب بحارانوارش درج کرده است.
  6. مقدس اردبیلی آن را در کتاب حدیقة الشیعه آورده است.
  7. شیخ حر عاملی آن را در کتاب اثبات المهدی درج کرده است.
  8. وحید بهبهانی در حاشیه مدارک به مضمون آن درباره نماز جمعه فتوا داده است.
  9. بحرالعلوم در رجال خود به آن استناد کرده است.
  10. میرزا عبدالله اصفهانی (افندی) آن را در ریاض العلما نقل کرده است.
  11. میرزای نوری آن را در کتاب "جنة المأوی" و "نجم الثاقب" درج کرده است.
و ده‌ها نفر دیگر که این داستان را در کتاب‌های خود آورده و از اصل داستان و قهرمان آن علی بن فاضل مازندرانی تجلیل کرده‌اند و قاضی نور الله شوشتری، محافظت آن را بر هر مؤمنی لازم دانسته است. طرفداران صحت این داستان را در کتاب‌های خود آورده و از اصل داستان و قهرمان آن علی بن فاضل مازندرانی تجلیل کرده‌اند و قاضی نور الله شوشتری، محافظت آن را بر هر مؤمنی لازم دانسته است. طرفداران صحت این داستان می‌گویند اگر این داستان یک موضوع جعلی و افسانه‌ای بود و علی بن فاضل مازندرانی عقیده خود را به صورت رمان‌نویسی نوشته باشد، این همه بزرگان از فقهاء و محدثین بر آن استناد نمی‌کردند و آن را در کتاب خود درج نمی‌کردند[۲۰]»[۲۱].
۳. حجت الاسلام والمسلمین سلیمیان؛
حجت الاسلام و المسلمین خدامراد سلیمیان، در دو کتاب «پرسمان مهدویت» و «درسنامه مهدویت» در این‌باره گفته است:

«یکی از موضوعاتی که به ویژه در سال‌های اخیر به موضوعی جنجال بر انگیز تبدیل شده، مسئله زندگی حضرت مهدی (ع) و فرزندان ایشان در محلی به نام "جزیره خضرا" است. برخی سرسختانه به دفاع از آن و برخی دیگر نیز به طور جدّی به مخالفت با آن پرداخته‌اند. خوشبختانه درباره نقد داستان جزیره خضرا در دوران اخیر، آثار بسیار ارزشمندی از طرف دانشمندان شیعه در دسترس قرار گرفته که هریک در نوع خود قابل استفاده و مفید است[۲۲] اما اگر بخواهیم کوتاه و گذرا درباره این افسانه، مطالبی را تقدیم نماییم خالی از فائده نخواهد بود. پیش از هر داوریی لازم است به چکیده این داستان اشاره‌ای داشته باشیم. با این توضیح که داستان جزیره خضرا به دو داستان برمی‌گردد. اما داستان نخست: علامه مجلسی در بحار الانوار می‌نویسد[۲۳] رساله‌ای یافتم مشهور به داستان جزیره خضراء ... و چون آن را در کتاب‌های روایی معتبری ندیدم، عین آن را در فصل جداگانه‌ای آوردم. ... رساله‌ای یافتم به خط شیخ فاضل عالم عامل فضل بن یحیی بن علی طیبی کوفی که متن آن چنین است: ... من "فضل بن یحیی کوفی" در سال در کربلا از دو نفر، داستانی شنیدم. آنها داستان را، از زین الدین علی بن فاضل مازندرانی، نقل می‌کردند. داستان مربوط به جزیره خضرا در دریای سفید بود. مشتاق شدم داستان را از خود علی بن فاضل بشنوم. به همین دلیل به حلّه رفتم و در خانه سید فخر الدین، با علی بن فاضل ملاقات کردم و اصل داستان را جویا شدم. او، داستان را در حضور عده‌ای از دانشمندان حله و نواحی آن چنین بازگو کرد: سالها در دمشق نزد شیخ عبدالرحیم حنفی و شیخ زین الدین علی مغربی اندلسی دانش آموختم. روزی شیخ مغربی عزم سفر به مصر کرد. من و عده‌ای از شاگردان با او همراه شدیم. به قاهره رسیدیم. استاد مدتی در الازهر به تدریس پرداخت، تا اینکه نامه‌ای از اندلس آمد که خبر از بیماری پدر استاد می‌داد. استاد عزم اندلس کرد. من و برخی از شاگردان با او همراه شدیم. به نخستین قریه اندلس که رسیدیم، من بیمار شدم. به ناچار، استاد مرا به خطیب آن قریه سپرد و خود به سفر ادامه داد. سه روز بیمار بودم، پس از آن، روزی در اطراف ده قدم می‌زدم که کاروانی از طرف کوه‌های ساحل دریای غربی وارد شدند. پرسیدم: از کجا می‌آیند؟ گفتند: از دهی از سرزمین بربرها می‌آیند که نزدیک جزایر رافضیان است. هنگامی که نام جزیره رافضیان را شنیدم، مشتاق دیدن آنان شدم. تا محل آنان، بیست و پنج روز راه بود که دو روز بی‌آب و آبادی و بقیه آباد بود، حرکت کردم و به سرزمین آباد رسیدم. به جزیره‌ای رسیدم با دیوارهای بلند و برج‌های مستحکم که بر ساحل دریا قرار داشت. مردم آن جزیره، شیعه بودند و اذان و نماز آنها بر هیئت شیعیان بود. آنان از من پذیرایی کردند. پرسیدم: غذای شما از کجا تأمین می‌شود؟ گفتند: از جزیره خضرا در دریای سفید که جزایر فرزندان امام زمان (ع) است که سالی دو مرتبه، برای ما غذا می‌آورند. چهل روز منتظر ماندم تا کاروان کشتی‌ها از جزیره خضرا رسید. فرمانده آن، پیرمردی بود که مرا می‌شناخت و اسم من و پدرم را نیز می‌دانست. او مرا با خود به جزیره خضرا برد. شانزده روز که گذشت، آب سفیدی در اطراف کشتی دیدم و علت آن را پرسیدم. شیخ گفت: این دریای سفید است و آن جزیره خضرا. این آب‌های سفید، اطراف جزیره را گرفته است و هرگاه کشتی دشمنان ما وارد آن شود، غرق می‌گردد. وارد جزیره شدیم. شهر دارای قلعه‌ها و برج‌های زیاد و هفت حصار بود. خانه‌های آن از سنگ مرمر شفاف بود .... در مسجد جزیره با سید شمس الدین محمّد که عالم آن جزیره بود، ملاقات کردم. او مرا در مسجد جای داد. آنان نماز جمعه می‌خواندند "واجب می‌دانستند". از سید شمس الدین پرسیدم: آیا امام حاضر است؟ گفت: نه، ولی من نایب خاصّ او هستم. به او گفتم: امام را دیده‌ای؟ گفت: نه، ولی پدرم، صدای او را شنیده و جدم، او را دیده است. سید مرا به اطراف برد. در آنجا کوهی مرتفع بود که قبّه‌ای در آن وجود داشت و دو خادم در آنجا بودند. سید گفت: من هر صبح جمعه آنجا می‌روم و امام زمان را زیارت می‌کنم و در آنجا ورقه‌ای می‌یابم که مسایل مورد نیاز در آن نوشته شده است. من نیز به آن کوه رفتم و خادمان قبه از من پذیرایی کردند ... درباره دیدن امام زمان (ع) از آنان پرسیدم، گفتند: غیر ممکن است. درباره سید شمس الدین از شیخ محمّد "که با او به خضرا آمدم" پرسیدم. گفت: او از فرزندان فرزندان امام است و بین او و امام، پنج واسطه است. با سید شمس الدین، گفتوگوی بسیار کردم و قرآن را نزد او خواندم. از او درباره ارتباط آیات و اینکه برخی آیات، با پیش بی‌ارتباط هستند، پرسیدم. پاسخ داد: ... مسلمانان پس از رسول خدا و به دستور خلفا، قرآن را جمع‌آوری کردند. از همین رو، آیاتی که در قدح و مذمت خلفا بود، از آن ساقط کردند. از همین جهت، آیات را نامربوط می‌بینی، ولی قرآن علی (ع) که نزد صاحب الامر (ع) است، از هر نقصی مبرّاست و همه چیز در آن آمده است. در جمعه دومی که در آنجا بودم، پس از نماز، سر و صدای بسیار زیادی از بیرون مسجد شنیده شد. پرسیدم: این صداها چیست؟ سید پاسخ داد: فرماندهان ارتش ما هردو جمعه میانی ماه سوار می‌شوند و منتظر فرج هستند. پس از اینکه آنان را در بیرون مسجد دیدم، سید گفت: آیا آنان را شمارش کردی؟ گفتم: نه. گفت: آنان سیصد نفرند و سیزده نفر باقی مانده‌اند. از سید پرسیدم: عالمان ما احادیثی نقل می‌کنند که هرکس پس از غیبت ادعا کند مرا دیده است، دروغ می‌گوید. حال چگونه است که برخی از شما، او را می‌بینید؟ سید گفت: درست می‌گویی، ولی این حدیث مربوط به زمانی است که دشمنان آن حضرت و فرعون‌های بنی العباس فراوان بودند، امّا اکنون که این چنین نیست و سرزمین ما از آنان دور است، دیدار آن حضرت ممکن است. سید شمس الدین ادعا کرد که: تو نیز امام زمان (ع) را دو مرتبه دیده‌ای، ولی نشناخته‌ای. همچنین گفت که آن حضرت، خمس را بر شیعیان خود مباح کرده است. سپس جناب سید شمس الدین به من دستور دادند که در بازگشت درنگ نکنم و در سرزمین‌های مغرب توقف نکنم. پس از آن با همان کشتی که آمده بودم بازگشتم. واپسین مطلبی که از علی بن فاضل شنیدم این بود که: در جزیره خضرا فقط نام پنج تن از عالمان شیعه مطرح بود! سید مرتضی، شیخ طوسی، شیخ کلینی، شیخ صدوق، شیخ ابو القاسم جعفر بن اسماعیل حلی. این بود چکیده داستان؛ همانگونه که در اول متن آمده بود، معلوم نبود چه کسی ناقل داستان است، بنابراین داستان از نگاه سند نه فقط ضعیف است، بلکه باید گفت فاقد استناد است و به جز اشتهار در کتب متأخرین به ویژه پس از علامه مجلسی، هیچ مستند دیگری ندارد. آشکار است که چنین نقل‌هایی باعث ارزش و اعتبار خبر نمی‌شود. اما آنچه مهمّتر است، بررسی داستان از نگاه متن و محتوا است.

  • برخی از مهمّترین ایرادهای متنی داستان از این قرار است:
  1. دلالت قصه بر تحریف قرآن: از جمله مطالبی که در ضمن گفتوگوی علی بن فاضل "مجهول" با شمس الدین "مجهول" آمده است، تصریح به تحریف قرآن است. حال آنکه نص قرآن به حفظ آن از هرگونه تحریف، تصریح دارد ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ [۲۴]. آیت اللّه حسن زاده آملی، اندیشمند معاصر، در کتاب نفیس هشت رساله عربی بحث مفصلی را در خصوص عدم تحریف قرآن در رساله‌ای مستقل با عنوان "فصل الخطاب فی عدم تحریف کتاب ربّ الارباب" آورده‌اند. ایشان در خاتمه رساله می‌نویسد: "محدث نوری به داستان‌ها و حکایت‌های سست و روایت‌های بی‌اساس تمسک جسته است تا با ربط بعضی از آنها به بعضی دیگر، استدلال کند قرآنی که فرود آوردنده‌اش فرموده: ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ تحریف شده است ...؛ کتاب‌های دیگر محدث نوری هم بهترین گواه است که ایشان هرچند محدث بوده ولی محقق و پژوهشگر نبوده است. پس بهتر آن بود که پای از گلیم خویش، بیرون ننهد و به قدر خویش سخن بگوید. استاد حسن زاده آملی سپس مطالبی را از یک نسخه خطی که متعلق به استاد خود، مرحوم آیت اللّه شعرانی است، می‌آورد که در آن، کتاب فصل الخطاب محدث نوری نقد شده است. در یک فراز از آن نسخه مرحوم آیت اللّه شعرانی به مناسبت اینکه محدث نوری برای اثبات مدعای خود به داستان جزیره خضراء استناد می‌کند، به این داستان اشاره کرده و می‌فرماید: "حکایت جزیره خضراء جعلی است و در جعلی بودن آن هیچ شکی نیست"[۲۵]
  2. در متن داستان آمده است: این آب‌های سفید، اطراف جزیره را گرفته است و هرگاه کشتی دشمنان ما وارد آن شود، غرق می‌گردد. ولی علی بن فاضل به هنگام گزارش از جزیره، آن را دارای هفت حصار می‌داند و از برج‌های محکم دفاعی آن یاد می‌کند. حال اگر این جزیره به وسیله آبهای سفید و نیروی غیبی، محافظت می‌شده، به حصارهای محکم چه نیازی داشته است؟
  3. در ضمن داستان، به نقل از خادمان قبه می‌نویسد: "رؤیت امام غیر ممکن است"، ولی در گفت وگوی با سید شمس الدین، او سخن دیگری بر زبان می‌راند و می‌گوید: "ای برادرم! هر مؤمن با اخلاصی می‌تواند امام را ببیند، ولی او را نمی‌شناسد". حال چگونه بین غیر ممکن بودن رؤیت و دیدن مشروط می‌توان جمع کرد؟
  4. در یکی از روزهای جمعه، وقتی علی بن فاضل، سر وصدای زیادی از بیرون مسجد می‌شنود و علت را از سید شمس الدین جویا می‌گردد، وی اظهار می‌دارد که سیصد نفر از فرماندهان، منتظر ظهور حضرت هستند و منتظر ۱۳ نفر دیگرند. بر این اساس، بایستی این سیصد نفر که از خواص حضرت هستند، نیز دارای عمرهای طولانی باشند و تا اکنون نیز در قید حیات بوده و پس از حال نیز به زندگی ادامه دهند، تا زمان ظهور فرا رسد. آیا ما بر چنین سخن گزافی، دلیلی داریم؟ دلیل‌ها فقط درباره امام زمان (ع) و برخی دیگر از انبیای الهی است، ولی درباره سیصد نفر که آنان نیز چنین عمرهایی داشته باشند، دلیلی در دست نداریم. افزون بر آن چگونه ممکن است تا زمان بافتن افسانه بالا که حدود چهار قرن از غیبت امام گذشته بود سیصد نفر آماده شده باشد و پس از آن تا زمان ما که نزدیک به دو برابر آن مقدار گذشته سیزده نفر آماده نشده باشد!!؟.
  5. به مقتضای این خبر، خمس بر شیعیان حضرت، حلال است و ادای آن واجب نیست. این مطلب، خلاف نظر فقهای اسلام از آغاز غیبت تاکنون است.
  6. علی بن فاضل از سید شمس الدین می‌پرسد: آیا تو امام (ع) را دیده‌ای؟ گفت: نه، ولی پدرم به من گفت که سخن امام را شنیده، ولی شخص او را ندیده و جدّم سخنانش را شنیده و شخص او را دیده است. ولی سید شمس الدین در جای دیگر همین داستان می‌گوید: "هر مؤمن با اخلاصی می‌تواند امام را ببیند، ولی او را نشناسد. گفتم: من از جمله مخلصان هستم، ولی او را ندیده‌ام: گفت: دو بار او را دیده‌ای؛ یک بار در راه سامرا و یک بار در سفر مصر .... حال پرسش این است: چگونه کسی که ادعای نیابت خاصّ دارد و از ملاقات‌های امام (ع) آگاه است، آن حضرت را ندیده است و اظهار می‌دارد که پدرش، سخن آن حضرت را شنیده است؟
  7. در پایان داستان گفته شده در جزیره خضرا فقط نام پنج تن از عالمان شیعه مطرح بود! سید مرتضی، شیخ طوسی، شیخ کلینی، شیخ صدوق، شیخ ابو القاسم جعفر بن اسماعیل حلی. حال این پرسش پیش می‌آید: چرا فقط پنج نفر؟ چرا در آنجا نامی از شیخ مفید با آن همه عظمت و بزرگی نبوده است. آیا این توهم پیش نمی‌آید که آن بزرگوار و امثال ایشان از ذهن سازنده داستان رفته بوده است؟! با توجه به اشکالات بالا و دوچندان اشکال دیگر، این داستان غیر قابل پذیرش است.
  • علامه شیخ محمّد تقی شوشتری در "الاخبار الدخیله" پس از نقد عالمانه این دو داستان می‌نویسد: "شاید ناقل این دو داستان از دشمنان شیعه بوده که چنین داستانی را جعل کرده تا حقایق را وارونه جلوه دهد"[۲۶]. اما متأسفانه با وجود تأکید بسیاری از دانشمندان شیعه بر افسانه بودن داستان بالا، باز عده‌ای ساده لوح و سطحی نگر، با ادله‌ای به ترویج آن اقدام کرده و از آن پا را فراتر نهاده بین داستان جزیره خضرا و مثلث برمودا ارتباط برقرار کرده‌اند؛ غافل از اینکه گذشته از اشکالات متعدد، تطبیق آن بر "مثلث برمودا" افزون بر آنکه ترسیمی نادرست و غیر معتبر است، چهره امام زمان (ع) را نیز مخدوش می‌سازد. آنچه در داستان "جزیره خضرا" آمده، آن است که کشتی‌های دشمنان غرق می‌شود؛ نه اینکه تعداد زیادی هواپیما و کشتی- آن هم بدون آنکه خصومتی داشته باشند- به قعر دریا فرستاده می‌شوند و یا از صحنه روزگار محو می‌شوند "آنگونه که درباره مثلث برمودا گفته شده است".
  • درباره "جزیره خضرا" و تطبیق نادرست آن بر "برمودا" باید گفت:
  1. اصل داستان غیر قابل پذیرش است؛
  2. وقایع "مثلث برمودا" ساخته رسانه‌های غربی و افسانه سازان است؛
  3. بر فرض که افسانه‌های "برمودا" درست باشد، هیچ ربطی به امام زمان و مقام آن حضرت ندارد.
  1. تاریخ‌ها، با حروف نوشته شده‌اند و نه اعداد، و چنین خطای فاحشی در نوشتار، بسیار بعید است.
  2. راوی اصلی داستان "انباری" در سال چهار صد و چهل و سه، نه فقط به دنیا نیامده بوده، بلکه چه بسا پدر و مادر او نیز هنوز به دنیا نیامده بودند.
  3. "ابن هبیره" که نام کامل او "یحیی بن محمّد ابو المظفر" و وزیر چند خلیفه عباسی بوده و داستان مورد بحث در جلسه او اتفاق افتاده، متولّد ۴۹۰ ه خ. ق و متوفای ۵۶۰ ه خ. ق است [۲۹] وی، در سال ۵۴۴ ه خ .. ق؛ به وزارت مقتضی لأمر اللّه رسید.
  • بررسی سلسله سند داستان:
  1. با توجّه به آنچه که درباره کتاب التعازی گفته شد، داستان مزبور، فاقد هرگونه استناد است؛ چرا که صاحب التعازی آن را نقل نکرده، بلکه استنساخ کنندهای نامعلوم، آن را در پایان کتاب افزوده است که اساساً معلوم نیست این خبر را از کجا و چه کسی شنیده است و آیا انتساب آن به اشخاص مذکور در سند، صحّت دارد یا ندارد.
  2. با چشم پوشی از اشکال بالا، اشخاص مذکور در سلسله سند داستان، شناخته شده نیستند و در کتاب‌های تراجم و رجال شیعه، ذکری از آنان به میان نیامده است. یگانه شخصی که شناخته شده و در کتب تراجم عامه، نامش آمده، کمال الدین انباری است. کمال الدین ابو البرکات عبد الرحمان بن محمّد بن ابی الوفا از اوان کودکی، به بغداد رفت و پس از تکمیل ادب، در نظامیه بغداد منصوب شد. او، تألیفاتی، مانند: "اسرار العربیه"، "نزهه الأدباء"، "تاریخ أنبار"، ... دارد.
  3. شخصی که در مجلس "ابن هبیره" ناقل خبر بوده است، نه فقط مجهول است، بلکه مسیحی بوده و با دیدن آن همه نشانه‌ها، باز بر عقیده خود باقی بوده است. حال چه‌گونه می‌توان بر خبر چنین شخصی از اهل کتاب، اعتماد کرد؟آیا می‌توان برای اعتقاد به صحّت چنین وقایعی، بر خبری که از هر جهت مجهول است اعتماد کرد؟ برخی از کسانی که به جای پیگیری معارف قطعی اسلام و منابع نورانی آن، در پی داستان‌های بیسند و ولی پر از هیاهو هستند، سعی کرده‌اند داستان اوّل و دوم جزیره خضراء و یک سری قصّه‌های دیگر را در کنار هم قرار داده و به عنوان مکاشفات و توفیقاتی که برای برخی افراد حاصل گردیده، مطرح کنند. این افراد، باید به یک سری پرسش‌های مهمّ پاسخ دهند:
  1. داستان یکم و دوم جزیره خضراء، از نگاه سند، قابل اعتنا نیستند.
  2. مطالب مطرح شده در این داستان‌ها، اشکالات و تناقضات متعددی دارد.
  3. این داستان‌ها، بازتاب حوادث زمان نقل آنها است و با آنچه که در عرصه تاریخ و جغرافیای آن زمان می‌گذشته، مرتبط است.
  4. حکومت‌های متعدّدی در سرزمین‌های مغرب و جزایر دریای مدیترانه و سواحل آن، در آن زمان وجود داشته‌اند که خود را از اعقاب ائمه (ع) می‌شمردند و برخی از آنان خود را فرزندان صاحب الامر می‌دانستند.
  5. افکار و آرمان‌های سرکوب شدن شیعیان در دوران عباسی، زمینه بروز آنها را به صورت داستان‌ها، فراهم آورد.
  6. فشارهای متعدّد اجتماعی و سیاسی و عقیدتی که بر شیعه وارد می‌شد، آنان را وامیداشت تا به آواهایی که از حکومت‌های شیعی، از نوع اسماعیلی و موحّدین و ...، دل ببندند و آرمان‌های سرکوب شده خود را در آنجا بیابند.
  7. در موضوع امام زمان (ع) که از عقاید حتمی و بین المللی همه مسلمانان است، سزاوار نیست که با اتکا به خبرهای غیر موثّق و حدسیات ساخته اذهان، سخن گفته و قلم زده شود، چرا که از موارد افترای بر ائمه (ع) است که از خطاهای بزرگ و گناهان کبیره به شمار می‌رود.
  8. در آراء و عقاید، مواردی یافت می‌شوند که علم آن را بایستی به خدا و رسول واگذار کرد و بدون علم و اطّلاع و طی مقدّمات لازم، در آن موارد سخن نگفت. موضوع فرزندان امام زمان (ع) و اینکه اساساً آن حضرت ازدواج کرده‌اند و آیا دارای فرزندانی هستند یا نه و آنان چه‌گونه زندگی می‌کنند، از جمله همین موارد است. بهتر است علم آن را به خدا واگذار کنیم و بدون جهت، افکار و عقاید دیگران را با مطالب نامستند و نامعقول، آشفته نکنیم. افزون بر آن که ادله فراوانی بر زن و فرزند نداشتن آن حضرت در کتاب‌های معتبر وجود دارد»[۳۰].
۴. آقای رضوانی؛
آقای علی اصغر رضوانی، در کتاب «موعودشناسی و پاسخ به شبهات» در این‌باره گفته است:

«مرحوم مجلسی در بحارالأنوار از علی بن فاضل روایتی مفصّل نقل کرده و در آن اشاره به جزیره‌ای دارد که نسل حضرت در آن زندگی می‌کنند.

  1. از عبارت مجلسی استفاده می‌شود که روایت اعتبار چندانی نزد او نداشته است. او می‌گوید: چون در کتاب‌های معتبر به این حدیث دست نیافتم آن را در فصلی جداگانه آوردم[۳۱].
  2. شیخ آقا بزرگ تهرانی نیز این داستان را تخیلی برشمرده است[۳۲].
  3. در متن تناقضاتی وجود دارد.
  4. سخنان بی اساس در آن مشاهده می‌شود.
  5. در سند آن افرادی ناشناخته وجود دارد[۳۳]»[۳۴].
۵. آقای باقری‌زاده اشعری؛
آقای محمد باقری‌زاده اشعری، در کتاب «از امام مهدی بیشتر بدانیم» در این‌باره گفته است:

«جزیره خضرا، منطقه‌ای در جنوب اسپانیا نزدیک تنگه جبل الطارق است که در منابع کهن از آن به "باب الأندلس" یاد شده است. جزیره خضرا به عنوان محل سکونت و اقامت صاحب الأمر، از دوره صفویه در ادبیات شیعیان مطرح شده است. دو گزارش در منابع حدیثی و اعتقادی شیعه در این باره آمده است که در مقام تحلیل و نقد آن باید گفت:

  1. نقل‌ها به صورت وِجاده (نقل از نسخه‌های منسوب به محدثانِ گذشته، بدون روایت معتبر و سلسله راویان و اجازه روایت) هستند و اعتبار لازم را ندارند.
  2. شکل و لحن داستان، گونه‌ای قصه‌گویی را به ذهن متبادر می‌کند که با فرهنگ حدیثی ما بیگانه است.
  3. این جزیره از جمله چیزهایی است که حتی در دوره‌های اخیر با گسترش امکانات جستجو و کاوش، اثری از آن دیده نمی‌شود.
  4. هیچ اثر اعتقادی بر این مطالب بار نمی‌شود؛ زیرا مکان زندگی امام مهدی (ع) و خانواده ایشان، موضوعی تاریخی است و عقیدتی شمرده نمی‌شود[۳۵]»[۳۶].
۶. آقای دکتر شفیعی سروستانی؛
آقای دکتر ابراهیم شفیعی سروستانی، در کتاب «پرسش از موعود» در این‌باره گفته است:

«یکی دیگر از موضوع‌های مرتبط با زندگی و شخصیت امام مهدی (ع) که در مجامع مختلف درباره آن پرسش می‌شود، موضوع "جزیره خضرا" است. بسیاری می‌پرسند آیا واقعا امام زمان (ع) در این جزیره دوردست در "اقیانوس اطلس" زندگی می‌کند؟ آیا چنان که برخی می‌گویند: یاران و فرزندان آن حضرت نیز در این جزیره‌اند؟ و از این قبیل پرسش‌ها. در پاسخ این پرسش‌ها باید گفت که موضوع جزیره خضرا به عنوان محل اقامت و زندگانی حضرت ولی عصر (ع) در عصر غیبت کبری، برگرفته از حکایتی است که عالمان شیعه، درباره استناد آن، اتفاق نظر ندارند. گروهی آن را پذیرفته‌اند و در نتیجه، معتقد به وجود جزیره خضرا هستند و جمعی، آن را بی‌اعتبار دانسته‌اند و اساساً وجود چنین جزیره‌ای را رد می‌کنند. در این جا برای روشن‌تر شدن موضوع، به بررسی این دیدگاه‌ها و مهم‌ترین دلایل دو گروه می‌پردازیم:

  • ۱. دیدگاه موافقان: این گروه از عالمان شیعه، حکایت جزیره خضرا را این گونه نقل می‌کنند: شخصی به نام زین الدین علی بن فاضل مازندرانی، در سال ۶۹۰ ﻫ.ق از سرزمین "بربر"، در سفری به اقیانوس اطلس، سه روز با کشتی در دل آب حرکت می‌کند تا به جزایر روافض (شیعیان) می‌رسد. در آنجا مطلع می‌شود که جزیره‌ای به نام جزیره خضرا وجود دارد که فرزندان حضرت ولی عصر (ع) در آنجا زندگی می‌کنند. وی مدت چهل روز در همان محل اسکانش می‌ماند. پس از چهل روز، هفت کشتی حامل مواد غذایی، از جزیره خضرا به این جزیره می‌آید. ناخدای کشتی، او را با نام و نام پدرش صدا می‌زند و می‌گوید: "مشخصات تو را به من گفته‌اند و اجازه داده‌اند که تو را به جزیره خضرا ببرم." آن‌گاه او را به آنجا می‌برد. پس از شانزده روز دریانوردی، سرانجام به "آب‌های سفیدی" می‌رسند و ناخدا توضیح می‌دهد که این آب‌ها، مانند "سور بلد" (دیوار شهر)، جزیره را در بر‌گرفته است و کشتی‌های دشمنان هرگز نمی‌توانند از آنها بگذرند و به برکت وجود حضرت ولی عصر (ع)، در آن غرق می‌شوند. سپس به جزیره خضرا می‌رسد. در آن جا جمعیت انبوهی را با بهترین لباس‌ها و نیکوترین وضع مشاهده می‌کند و شهری بسیار آباد با درختانی سرسبز و انواع میوه‌ها و بازارهای بسیار و ساختمان‌های مجلل از سنگ‌های شفاف رخام می‌بیند. شخص بزرگواری به نام سید شمس الدین که او را نوه پنجم امام زمان (ع) معرفی می‌کنند، مسئول تعلیم، تربیت و اداره جزیره خضرا و نایب خاص حضرت (ع) در آن جزیره است. او مستقیماً از امام (ع) فرمان می‌گیرد، ولی آن حضرت را نمی‌بیند و تنها هر صبح جمعه، نامه‌ای به خط امام (ع) در نقطه معینی گذاشته می‌شود که در آن، اوامر آن حضرت و آنچه تا یک هفته مورد نیاز خواهد بود، نوشته شده است. علی بن فاضل، هجده روز در آن جزیره اقامت می‌کند و از محضر سید شمس الدین استفاده می‌کند و پس از آن، به او دستور می‌رسد که به وطنش باز گردد. علی بن فاضل، آنچه را از سخنان سید شمس الدین استفاده می‌کند، در کتابی به نام الفوائد الشمسیه گرد می‌آورد و ماجرای تشرف خود را به تنی چند از عالمان معاصر خویش بازگو می‌کند. فضل بن یحیی طیبی، نویسنده قرن هفتم هجری قمری، در ۱۱ شوال ۶۶۹ ه.ق، این حکایت را از زبان علی بن فاضل در شهر "حله" می‌شنود و آن را در کتابی با نام جزیرة الخضراء گرد می‌آورد[۳۷].
  • این کتاب از سوی عالمان زیر مورد توجه واقع شده است:
  1. شهید اول آن را به خط خود نوشته است که خط او در "خزانه امیر مؤمنان (ع)" پیدا شده است.
  2. محقق کرکی آن را به فارسی برگردانده است.
  3. علامه محمد باقر مجلسی آن را در بحار الأنوار نقل کرده است.
  4. شیخ حر عاملی آن را در کتاب إثبات الهداف درج کرده است.
  5. وحید بهبهانی به مضمون آن فتوا داده است.
  6. بحرالعلوم در کتاب رجال خویش، به آن استناد کرده است.
  7. قاضی نورالله شوشتری، محافظت بر آن را بر هر مؤمنی لازم دانسته است.
  8. میرزا عبدالله اصفهانی (افندی) آن را در کتاب ریاض العلماء نقل کرده است.
  9. میرزای نوری آن را در کتاب جنة المأوی و نجم الثاقب آورده است.[۳۸]
  1. نخستین پرسش ما درباره فردی است که در ابتدای روایت می‌گوید: "در خزانه امیر مؤمنان... علی بن ابی طالب -درود خدا بر او باد- متنی به خط شیخ فاضل و دانشمند عامل، فضل بن یحیی طیبی یافتم". این شخص از نظر ما ناشناخته و اسم و نسب و خصوصیات دیگر او کاملا مجهول است. با یک نظر اجمالی به ابتدای روایت می‌فهمیم که او به طور قطع، مجلسی به نیست؛ چرا که ایشان با صراحت فرمود: "این داستان را از یک رساله دیگر نقل می‌کنم". همان‌گونه که سید هاشم بحرانی (از معاصران مجلسی) در نقل داستان می‌گوید: "بعضی از بزرگان فرموده‌اند که این حدیث را به خط شیخ فاضل یافته‌ایم"[۴۳]، این جمله هم مانند عبارت مجلسی دلالت ندارد که بحرانی مست از راوی شنیده باشد. بر فرض این که بپذیریم بحرانی مستقیم از راوی شنیده است، این پرسش مطرح می‌شود که چگونه بحرانی او را دیده و داستان را بدون واسطه از او شنیده، ولی مجلسی او را ندیده است با این که بحرانی و مجلسی هر دو در یک زمان می‌زیستند. دیگر این که به چه علت مجلسی به نقل از یک رساله متداول بسنده کرده و درباره نویسنده و صاحب آن، تحقیق نکرده است تا حقیقت داستان را از او شفاهی سؤال کند.
  2. پرسش دوم این که چگونه این شخص "مجهول"، خط طیبی را شناخت و اطمینان یافت که آنچه را در آن رساله یافته، خط طیبی است. آیا خط طیبی آن چنان مشهور و معروف بوده که حتی این فرد مجهول الحال هم آن را شناخته است؟ شاید واقع مطلب بر این شخص مشتبه شده باشد. به این جهت که مثلا وقتی که دیده است طیبی این داستان را روایت می‌کند، فکر کرده لابد کاتب آن هم اوست؛ در صورتی که بین این دو امر، ملازمه‌ای نیست.
  3. با توجه به این نکته، ما مشاهده می‌کنیم که علی بن فاضل (کسی که در روایت به عنوان مازندرانی توصیف می‌شود و بعد خودش را در متن همین روایت، عراقی معرفی می‌کند) تلاش زیادی برای اثبات برخی از فضایل به نفع خودش دارد و این نکته از متن گفتارش با سید شمس الدین آنجا که از ملاقات با امام سخن می‌گوید، به روشنی معلوم می‌شود: ای سرورم، من یکی از بندگان مخلص آن حضرت هستم؛ با این همه امام را ندیده‌ام. بعد سید شمس الدین به من فرمود: چرا، تو او را دو مرتبه دیده‌ای...[۴۴]. و آن دو مرتبه را برایش توضیح می‌دهد. علاوه بر این، همه روایت درصدد اثبات یک فضیلت بی نظیر برای اوست؛ یعنی او خدمت کسی رسیده است که دیگران نرسیده‌اند و همچنین درصدد اثبات عنایت و توجه امام به خود است. پس وقتی ما به این نکات توجه کنیم و این حقیقت را بر آن بیفزاییم که هیچ یک از معاصران علی بن فاضل، او را توثیق نکرده و مورد اعتماد ندانسته‌اند و فقط کسانی او را قابل اعتماد دانسته‌اند که صدها سال پس از او زیسته‌اند و جالب این که دلیل و مستند آنها در اعتماد به او، ظاهرا خود روایت "جزیره خضرا" است، نتیجه می‌گیریم اطمینان به صحت آنچه او برای اما نقل می‌کند، امکان ندارد؛ چون احتمال می‌دهیم اصل قضیه و ریشه داستان، از بافته‌های ذهن اوست که برای رسیدن به شهرت یا اهداف دیگری، آن را ساخته است، هم چنان که در طول تاریخ، نمونه‌های آن را مشاهده کرده‌ایم.
  4. از جمله نکاتی که شک و بدگمانی ما را درباره این راوی و داستانش افزایش می‌دهد، این است که معاصران او مانند علامه حلی و ابن داوود که در سال ۷۰۷ ﻫ.ق از تألیف کتاب رجالی خود فراغت یافته بود و همچنین علمای دیگر، به طور کلی، او را نادیده گرفته و هیچ کدام از آنها حتی یک کلمه درباره او سخن نگفته‌اند. با این که داستان گرانبها و بی‌نظیر او باید آن‌ها را تشویق و تحریک می‌کرد که به داستان و راوی آن اشاره کنند؛ راوی و داستانش را بستایند و چنین داستانی را به عنوان یکی از دلایل امام و امامت قرار دهند و آن را شایسته نقل در کتاب‌های خود بدانند. وقتی می‌بینیم دانشمندان اسلامی، مطالب و داستان‌های کم‌اهمیت‌تری را در نوشته‌هایشان آورده، ولی این داستان را نادیده انگاشته‌اند، پی می‌بریم که شاید آن را دروغ و باطل به حساب آورده یا آن را نشنیده‌اند یا اساساً چنین داستانی در زمان آنها ساخته نشده بود. همه این احتمالات وجود دارد وهمه آن‌ها، ما را درباره این دساتان و راوی آن به شک می‌اندازد. شاید کسی بگوید که شخصیت‌های برجسته دیگری هم وجود دارند که نویسندگان معاصر آن‌ها، نام‌شان را در کتاب‌های رجالی خود نیاروده‌اند و شاید نسبت به این راوی نیز همین مسئله اتفاق افتاده باشد، ولی ما با دقت متوجه می‌شویم که این پاسخ در حقیقت، تلاش بیهوده‌ای است؛ زیرا چنین شخصیت‌هایی اگر چه در بعضی از کتاب‌های رجالی مطرح نشده‌اند، در کتاب‌های دیگری که در همان زمان تألیف گردیده، به قلم آمده و مطرح شده‌اند. یا این که حداقل، مورد اعتماد بودن آن‌ها با قراین و شواهدی غیر از آنچه خود آن‌ها درباره خودشان گفته‌اند، ثابت شده است و بر خلاف علی بن فاضل، یک داستان منحصر به فرد نداشته‌اند که کتاب‌های معتبر تاریخ، مانند آن را ثبت و ضبط نکرده باشند. همین که معاصران علی بن فاضل، داستان او را نادیده انگاشته و هیچ گونه خبری از آن نداده‌اند، سبب برانگیخته شدن شک و بدگمانی جدی ما نسبت به او می‌شود.
  5. از جمله نکات جالب توجه این است که در خود روایت، به صراحت آمده است: علی بن فاضل، داستان را از شروع تا پایان، در حضور طیبی و گروهی از علمای "حله" و اطراف آن که برای زیارت شیخ آمده بودند، توضیح می‌دهد. حال این که ما هیچ فردی از این عده را پیدا نکردیم که داستان را بی واسطه یا دست کم با واسطه نقل کند . در صورتی که از آنها انتظار می‌رود تا آن را در شهرها و در بین مردم منتشر ساخته باشند و این داستان جالب را نقل مجالس و محافل کنند؛ زیرا در این حکایت، جایگاه وجود امام زمان (ع) و فرزندانش در یک موضع استثنایی و پیچیده تعیین شده است.
۷. مجتبی تونه‌ای؛
آقای مجتبی تونه‌ای، در کتاب «موعودنامه» در این‌باره گفته است:

«کمال الدین احمد بن محمد بن یحیی انباری" در سال ۵۴۳ (حدود نهصد سال پیش) داستانی را که از بسیاری جهات، مشابه داستان جزیره خضراء است نقل کرده است. راوی داستان ابن انباری، مسیحی است و این داستان در کتاب بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۲۱۳ آمده است.

نقاط‍‌ اشتراکی که در دو داستان "علی بن فاضل" و "ابن انباری" وجود دارد این‌هاست:

  1. محل سکونت امام زمان (ع) و فرزندانش در جزایری میان دریاست.
  2. امام زمان (ع) اکنون دارای همسر و فرزند است.
  3. جزیره‌ها بسیار باصفا و سرسبز و خرّم‌اند، که در نقاط‍‌ دیگر نظیر ندارند.
  4. مسأله رؤیت و دیدن امام زمان (ع).
  5. نظم اجتماعی و رفاه و کیفیت سلوک مردم در آن جزایر بسیار عالی است.
  6. راوی اصلی هردو داستان، مجهول الهویه‌اند[۵۱]. روایت ابن انباری گویای این مطلب است که امام (ع) در جزایر ناشناخته‌ای در دریای مدیترانه فرزندانی دارد»[۵۲].
۸. پژوهشگران مؤسسه آینده روشن؛
پژوهشگران مؤسسه آینده روشن، در کتاب «مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها» در این‌باره گفته‌اند:

«اصل این قضیه به دو حکایت بازمی‌گردد که در بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۲۱۳ و ج ۵۲، ص ۱۵۹ آمده است:

الف.حکایت اول از کمال الدین، احمد بن محمد یحیی انباری است که در سال ۵۴۳ هجری "حدود نهصد سال پیش" نقل شده است[۵۳].

ب. حکایت دوم را علی بن فاضل مازندرانی در سال ۶۹۹ هجری قمری "حدود هفتصد سال پیش" نقل کرده است. نکات مشترک این دو حکایت:

  • محل سکونت فرزندان آن حضرت در جزیره‌ای در میان دریاست؛
  • امام زمان (ع) اکنون همسر و فرزند دارد؛
  • آن جزیره، بسیار خوش‌آب و هوا و سرسبز بوده و در نقاط دیگر دنیا نظیر ندارد؛
  • نظم اجتماعی، رفاه و کیفیت سلوک مردم در آن جزیره بسیار عالی است؛
  • ناقلان هر دو داستان "انباری و فاضل مازندرانی" ناشناخته هستند.

نظریات درباره این دو حکایت: گروهی بر این عقیده‌اند که داستان واقعی است. برخی از کسانی که اصل داستان را پذیرفته‌اند، آن را با مثلث برمودا تطبیق داده‌اند[۵۴]. پژوهشگران سترگی چون شیخ جعفر کاشف الغطاء، آقا بزرگ تهرانی، علامه شوشتری، علامه سید جعفر مرتضی عاملی، محمد باقر بهبودی و... بر این عقیده‌اند که داستان جزیره خضراء واقعیت ندارد. لذا بر هر دو حکایت، اشکالات متعدد سندی، تاریخی و محتوایی وارد نموده‌اند.

اینک جداگانه به ذکر برخی از مشکلات که به هریک از این دو حکایت واردشده، می‌پردازیم:

الف. حکایت علی بن فاضل مازندرانی: اشکالات سندی: مرحوم علامه مجلسی در بحار الانوار تصریح کرده که این حکایت را در کتاب‌های معتبر نیافته و به همین علت آن را در بابی جداگانه نقل می‌کند[۵۵]. هیچ‌یک از علما و بزرگان معاصر علی بن فاضل مازندرانی، همچون علامه حلی و ابن داوود[۵۶] اسمی از او و داستانش نبرده‌اند. ازاین‌رو این قضیه از چند حال خارج نیست: یا معاصران وی داستان او را دروغ و باطل تلقی کرده‌اند، یا اصلاً چنین داستانی را نشنیده‌اند و یا اینکه این داستان بعد از آنها بوده است. در میان منابع موجود، کهن‌ترین مأخذی که برای این داستان به چشم می‌خورد، کتاب مجالس المؤمنین نوشته قاضی نوراللّه شوشتری است که در سال ۱۰۱۹ هجری قمری به شهادت رسیده است. درحالی‌که داستان جزیره خضراء مربوط به سال ۶۹۹ هجری است[۵۷]. "یعنی این کتاب، حدود ۳۰۰ سال بعد نوشته شده است". بر این حکایت ازنظر سندی اشکالات دیگری نیز وارد است که علاقه‌مندان می‌توانند به منابعی که در پایان معرفی می‌گردد، مراجعه کنند.

اشکالات محتوایی: در داستان علی بن فاضل، به مطالبی اشاره شده که با بسیاری از مسلمات دینی سازگاری ندارد و روایات بسیاری برخلاف آن مطالب آمده است که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:

  1. در متن روایات آمده که فاضل مازندرانی از شخصی به نام سید شمس‌الدین می‌پرسد: چرا در میان برخی آیات قرآن ارتباط منطقی وجود ندارد؟ سید شمس‌الدین می‌گوید: این قرآنی است که خلیفه اول "ابوبکر" جمع‌آوری کرده و بعضی آیات آن را حذف نموده است. او قرآنِ امام علی (ع) را نپذیرفت؛ به همین دلیل بعضی از آیات آن با هم سازگاری ندارد. همان‌گونه که مشاهده می‌شود، اگر کسی این بخش از حکایت را قبول کند، به تحریف قرآن کریم معتقد شده است. این مطلب به اجماع شیعه و سنی و به موجب تصریح آیه ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ[۵۸]؛ البته ما قرآن را بر تو نازل کردیم و خود نیز آن را پاسبانی خواهیم نمود، باطل و مردود است. به‌علاوه، اهتمام و توجه زیاد مسلمانان به نوشتن و حفظ قرآن و تعدد نسخه‌ها و شیوع آن در بین مسلمانان، از زمان پیامبر (ص) و زیر نظر مستقیم آن حضرت تا حدی بود که تبدیل و تحریف آن، از امور ناشدنی و ممتنع به شمار می‌رفت[۵۹].
  2. در متن داستان آمده است: خمس بر تمام شیعیان حلال است و پرداخت آن واجب نیست. این نظریه نیز پذیرفتنی نیست؛ چون خلاف نظر مشهور فقهای اسلام است. متن داستان بر وجود همسر و اولاد برای حضرت دلالت می‌کند. این نظریه را بزرگانی چون شیخ مفید، بیاضی و طبرسی نپذیرفته‌اند و روایاتی که بر وجود اولاد برای حضرت دلالت می‌کند، از نظر سند رد کرده‌اند. علاوه بر آن روایاتی برخلاف آن داریم. می‌توان برای مطالعه بیشتر در این موضوع به کتاب‌های مفصل رجوع کرد[۶۰].

ب. حکایت انباری: اشکالات سندی: داستان انباری فاقد هرگونه استناد است. چون خود صاحب کتاب التعازی[۶۱] آن را نقل نکرده است؛ بلکه استنساخ‌کننده ناشناخته‌ای آن را در پایان کتاب التعازی افزوده است که معلوم نیست این خبر را از کجا و از چه کسی نقل است. همچنین اشخاص مذکور در سند، شناخته‌شده نیستند و در کتاب‌های رجالی شیعه ذکری از آنان به میان نیامده و راوی خبر هم ناشناخته است و تنها به مسیحی بودن او تصریح شده است.

اشکالات محتوایی: در متن داستان، از شهرهایی نام برده شده که در منابع جغرافیایی معتبر و کهن مانند معجم البلدان یاقوت حموی، اصلاً نامی از آنها برده نشده است. ازآنجاکه در این منبع، اسامی روستاهای دورافتاده هم از قلم نیفتاده، چگونه ممکن است از جزیره‌ای با این عظمت ذکری به میان نیامده باشد. همچنین در متن حکایت آمده که فرزند امام زمان (ع) از یهود و نصارا جزیه گرفت، ولی اموال اهل‌سنت را مصادره کرد، یعنی با اهل‌سنت برخوردی سخت‌تر از یهود و نصارا داشت، در صورتی که چنین چیزی امکان ندارد.

علاقه‌مندان می‌توانند برای مطالعه بیشتر به کتاب‌ها و منابعی که در ذیل معرفی می‌گردد، مراجعه کنند:

  1. محمد تقی شوشتری، سید جعفر مرتضی عاملی، ابراهیم امینی، جزیره خضراء افسانه یا واقعیت، ترجمه ابوالفضل طریقه‌دار.
  2. غلام رضا نظری، جزیره خضراء تحریفی در تاریخ شیعه.
  3. سید جعفر مرتضی عاملی، جزیره خضراء در ترازوی نقد، ترجمه محمد سپهری.
  4. روح‌الامین مجتبی کلباسی اشتری، بررسی افسانه جزیره خضراء، فصلنامه انتظار، شماره‌های ۴-۱»[۶۲].

پرسش‌های وابسته

منبع‌شناسی جامع مهدویت

پانویس

  1. مجلسی، بحارالانوار، ج۲، ص۱۷۹.
  2. شیخ حرعاملی، وسایل الشیعه، ج۱۲، ص۸.
  3. در محضر بهجت، ج۲، ص۳۰۹.
  4. بهجت، محمد تقی (به كوشش: شریفی‌دوست، حمزهعصر ظهور، ص۳۵.
  5. بحار، ج ۵۲، ص ۱۵۴.
  6. محمد باقر مجلسى، بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۵۹، چاپ اسلامیه.
  7. ناجى نجار، جزیره خضراء و تحقیقى پیرامون مثلث برمودا، ترجمه على اکبر مهدى پور؛ سید جعفر رفیعى، جزیره خضراء.
  8. علامه مجلسى، بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۶۹، چاپ اسلامیه.
  9. وى صاحب کتابى رجالى معروف به رجال ابن داود است، که در سال ۷۰۷ هجرى قمرى، از تألیف کتاب رجالى خود فارغ شده است. (به نقل از جزیره خضراء افسانه یا واقعیت، ترجمه طریقه‌دار).
  10. سوره حجر، آیه ۹.
  11. در این رابطه کتاب «حقایق هاقة حول قرآن الکریم» اثر علامه جعفر مرتضى، بحث‌هاى دقیقى دارد. که علاقمندان مى‌‌‌توانند به آن مراجعه کنند.
  12. علامه مجلسى، بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۵۳، چاپ اسلامیه.
  13. علامه مجلسى، بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۵۴، چاپ اسلامیه.
  14. اثبات الوصیة، ص ۲۰۱.
  15. طوسى، الغیبة، ص ۱۳۴ و ۱۳۵؛ طبرسى، دلایل الامامة، ص ۱۳۰ و ۱۳۱.
  16. جزیره خضراء افسانه یا واقعیت، ترجمه طریقت‌دار.
  17. مجتبى کلباسى، بررسى افسانه جزیره خضراء، فصلنامه انتظار، ش ۲، ص ۱۰۹.
  18. این کتاب تألیف محمد بن علوى است؛ که مرحوم آقا بزرگ تهرانى در الذریعة، ج ۵، ص ۱۰۶ آورده است.
  19. دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۳۸۱-۳۹۳.
  20. جزیره خضرا، ترجمه و تحقیق علی اکبر مهدی‌پور، ص ۵۳ و ۱۸۵.
  21. طاهری، حبیب‌الله، سیمای آفتاب، ص ۳۶۱ - ۳۶۲.
  22. ر. ک: جعفر مرتضی عاملی، جزیره خضراء در ترازوی نقد، ترجمه محمّد سپهری؛ جمعی از نویسندگان، جزیره خضراء افسانه یا وائقعیت، ترجمه ابو الفضل طریقه دار؛ غلام رضا نظری، جزیره خضراء تحریفی در تاریخ شیعه؛ فصلنامه انتظار، ج ۱، ۲، ۳، ۴، مجتبی کلباسی، مقاله بررسی افسانه جزیره خضراء.(در تنظیم این نوشتار از این منابع نیز استفاده شده است.)
  23. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۵۹.
  24. بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود؛ سوره حجر، آیه: ۹.
  25. جزیره خضراء افسانه یا واقعیت؟، ص ۲۲۷، به نقل از هشت رساله عربی، ص ۲۸۸،
  26. جزیره خضراء افسانه یا واقعیت؟، ص ۲۲۲.
  27. آقابزرگ تهرانی، الذریعة، ج ۴، ص ۲۰۵.
  28. آقابزرگ تهرانی، الذریعة، ج ۴، ص ۲۰۵.
  29. کامل ابن اثیر، ج ۱۱، ص ۳۲۱.
  30. سلیمیان، خدامراد، پرسمان مهدویت، ص ۱۳۲-۱۴۸ درسنامه مهدویت، ص ۱۵۳-۱۶۴.
  31. بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۱۵۹
  32. الذریعه، ج ۵، ص ۱۰۸
  33. ر.ک: دراسه فی علامات الظهور، جعفر مرتضی عاملی
  34. رضوانی، علی اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص ۴۸۲.
  35. ر.ک: محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامهٔ امام مهدی، ج ۳، ص ۷۰–۷۳.
  36. باقری‌زاده اشعری، محمد، از امام مهدی بیشتر بدانیم، ص۲۸، ۲۹.
  37. به نقل از: ناجی التجار، جزیره خضراء و تحقیقی پیرامون مثلث برمودا، ترجمه و تحقیق: علی اکبر مهدی پور، چاپ ششم: قم، مؤلف، ۱۴۱۱ ه.ق، صص ۵۲ و ۵۳.
  38. ر.ک: به نقل از: ناجی التجار، جزیره خضراء و تحقیقی پیرامون مثلث برمودا، ترجمه و تحقیق: علی اکبر مهدی پور، چاپ ششم: قم، مؤلف، ۱۴۱۱ ه.ق، صص ۵۳ و ۵۴.
  39. ر.ک: به نقل از: ناجی التجار، جزیره خضراء و تحقیقی پیرامون مثلث برمودا، ترجمه و تحقیق: علی اکبر مهدی پور، چاپ ششم: قم، مؤلف، ۱۴۱۱ ه.ق، صص ۵۳ و ۵۴.
  40. ر.ک: به نقل از: ناجی التجار، جزیره خضراء و تحقیقی پیرامون مثلث برمودا، ترجمه و تحقیق: علی اکبر مهدی پور، چاپ ششم: قم، مؤلف، ۱۴۱۱ ه.ق، ص۵۴.
  41. بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۱۵۹
  42. بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۱۵۹.
  43. سید هاشم بحرانی، تسرة الولی، قم، مؤسسة المعارف الاسلامی، ۱۴۱۱ ه.ق، ص ۲۴۳.
  44. بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۱۷۲.
  45. دراسة فی علامات الظهور فی الجزیرة الخضراء، صص ۱۹۵-۱۹۸، ترجمه به نقل از: جزیره حضرا، افسانه یا واقعیت؟!، صص ۱۱۵-۱۱۹.
  46. ر.ک: الأخبار الدخیله، ج ۱، ص ۱۴۶.
  47. سید نورالله شوشتری، مجالس المؤمنین، چاپ اول: تهران، کتاب فروشی اسلامیه، ۱۳۶۵، ج ۱، صص ۷۸ و ۷۹.
  48. لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الأثر فی الامام الثانی عشر (ع)، چاپ اول، قم، مکتب المؤلف، ۱۴۲۲ ه.ق، ج ۳، ص ۴۲۶.
  49. برای مطالعه بیشتر در موضوع جزیره خضرا، ر.ک: بحارالأنوار، ج ۵۲، صص ۱۵۹-۱۷۴؛ نجم الثاقب، صص ۳۹۱-۴۱۰، منتخب الأثر فی الامام الثانی عشر (ع)، ج ۳، صص ۴۲۲-۳۱، جزیره خضرا و تحقیقی پیرامون مثلث برمودا؛ جزیره خضرا، افسانه یا واقعیت؟!؛ غلامرضا نظری، جزیره خضرا تحریفی در تاریخ شیعه، چاپ اول، قم، طلیعه نور، ۱۳۷۸.
  50. شفیعی سروستانی؛ ابراهیم، پرسش از موعود، ص ۴۳-۵۳.
  51. جزیره خضراء؛ افسانه یا واقعیت‌؟، طریقه‌دار، ص ۴۴
  52. موعودنامه، ص ۵۷
  53. این حکایت را ناشر بحار الانوار از محدث نوری در جنه المأوی نقل و به بحار الانوار اضافه کرده است.
  54. نک: ناجی نجار، جزیره خضراء و تحقیقی پیرامون مثلث برمودا، ترجمه علی اکبر مهدی‌پور؛ سید جعفر رفیعی، جزیره خضراء.
  55. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۶۹.
  56. وی نویسنده کتاب رجالی، معروف به رجال ابن داوود است که در سال ۷۰۷ هجری قمری از تألیف کتاب رجالی خود فارغ شده است.
  57. جعفر مرتضی عاملی، جزیره خضراء، افسانه یا واقعیت، ص ۱۹۰.
  58. سوره حجر؛ آیه: ۹.
  59. در این‌باره، علامه جعفر مرتضی، در کتاب حقایق هامه حول القرآن الکریم، بحث‌های دقیقی کرده که علاقه‌مندان می‌توانند به آن مراجعه کنند.
  60. در این‌باره نک: جزیره خضراء؛ افسانه یا واقعیت، ترجمه ابو الفضل طریقه‌دار.
  61. این کتاب نوشته محمد بن علوی است که مرحوم آقا بزرگ تهرانی در الذریعة، ج ۵، ص ۱۰۶ آورده است.
  62. مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها، ص ۴۹-۵۲.