امام سجاد در کلام اسلامی
امام سجاد (ع) فرزند امام حسین (ع) و شهربانو، پنجم شعبان سال ۳۸ ﻫ. در مدینه به دنیا آمد و در حادثه کربلا حضور داشت. سجاد (ع) و زینالعابدین از القاب و ابوالحسن و ابومحمد کنیه ایشان است. دارای خُلق و خویی الهی و انسانی و از آشکارترین ویژگیهای اخلاقی ایشان عبادت و طاعت فراوان است، لذا معروف به زینالعابدین است.
بیان حقایق دین در قالب دعا؛ حفظ دستاوردهای قیام عاشورا و جلوگیری از وقوع انحرافات اساسی در اصول و مبانی فرهنگ اسلام و پاسخگویی به شبهات از جمله فعالیتهای ایشان است. صحیفه سجادیه و رساله حقوق از جمله آثار حضرت است. سرانجام امام در روز ۱۲ یا ۲۵ محرم سال ۹۵ه در 57 توسط ولید بن عبدالملک مسموم و به شهادت رسید و در قبرستان بقیع مدینه دفن شد.
مقدمه
نام مبارکش علی و فرزند امام سوم حضرت حسین بن علی و ششمین تن از چهارده معصوم(ع) است. به سال ۳۸ﻫ. در مدینه به دنیا آمد. گفتهاند که مادر گرامیاش شهربانو، دختر یزدگرد سوم ـ پادشاه ایران ـ است. پنجاه و هفت سال در دنیا زیست: دو سال در روزگار امامت جدش حضرت علی بن ابی طالب(ع)، ده سال در عهد امامت عمویش حضرت حسن بن علی(ع) و یازده سال در زمان امامت پدر والامقامش حضرت حسین بن علی(ع) و خود، سی و چهار سال امامت مسلمانان را بر عهده داشت[۱]. از القاب شریف او است: زینالعابدین و سجاد. کنیه مبارکش ابوالحسن ثانی و ابومحمد است[۲].
فضائل و مناقب
همانند دیگر بزرگان معصوم(ع) خُلق و خویی بس الهی و انسانی داشت و دوست و دشمن وی را ستودهاند. از آشکارترین ویژگیهای اخلاقی امام سجاد(ع)، عبادت و طاعت فراوان او است و بدین روی، پیامبر اسلام(ص) او را زینت عابدان بهشت (زینالعابدین) خوانده است[۳]. پیوسته به نماز و مناجات و دعا و زاری در پیشگاه خدا بود. چنان در عبادت میگریست که او را "الْبَکاء" گفتهاند و از کثرت سجده، لقب "سیدالساجدین" بدو دادهاند. پیشانی مبارکش بر اثر سجدههای طولانی پینه داشت و بدین روی، آن امام همام(ع) را "ذو الْثفَنات" خواندهاند به معنای کسی که پیشانیاش پینه گرفته است[۴].
علامه محسن امین یازده فضیلت برای امام سجاد(ع) برشمرده و بدین قرار توضیح داده است:
- علم: امام سجاد(ع) سرآمد دانشمندان عصر خویش بود. بسیاری از منابع علمی و فقهی اسلامی از روایات آن امام همام(ع) سرشار است.
- گذشت و بردباری: امام(ع) صبری شگفت در برابر خطاهای دیگران از خویش نشان میداد و به آسانی میگذشت و بدیها را با نیکی پاسخ میداد.
- شجاعت: امام سجاد(ع) هر چند از خطای مردمان میگذشت، اما در برابر ستمگران و بیدادگران میایستاد و با آنان مدارا نمیکرد.
- سخاوت و کرم
- انفاق فراوان: امام سجاد(ع) آشکار و پنهان، بینوایان را از سخاوت و کرَم خویش بهرهمند میساخت و گاه به صورت ناشناس به یاری آنان میشتافت.
- آزاد کردن بندگان به راه خدا
- فصاحت و بلاغت: کتاب صحیفه سجادیه و رسالة الحقوق، گوشهای از فصاحت و بلاغت امام سجاد را نمایان میسازند و گواهی بر مراتب فضل و دانش اویند.
- ورع و پارسایی
- احسان به پدر و مادر
- رفق و مدارا حتی با حیوانات
- هیبت و عظمت: حتی دشمنان هنگام رویارویی با امام سجاد(ع) از آن حضرت متأثر میگشتند[۵].[۶]
امامت
بنابر نص پیامبر اسلام(ص) و امیرمؤمنان(ع) و نیز وصیت امام حسین(ع)، امام چهارم حضرت علی بن الحسین(ع) است[۷]. افزون بر این، برتری علمی و عملی امام سجاد گواه بر این است که پس از شهادت حضرت حسین بن علی(ع) او شایسته خلافت و امامت است. چون، امام حسین بن علی(ع) علیه حکومت اموی قیام کرد و راهی کربلا شد، فرزندش حضرت سجاد نیز همراه او بود. امام زین العابدین(ع) در این هنگام، بیست و سه ساله بود و میان راه بیمار گشت. بیماری چنان شدت یافت که آن حضرت نای حرکت نداشت. با این حال، از پدر جدا نشد و او را تنها ننهاد.
مصلحت الهی بر آن گشت تا او در کربلا شهید نگردد و امامت مسلمانان را بر عهده گیرد و پیام کربلا را زنده نگاه دارد و نهضت امام حسین(ع) را دوام و قوام بخشد. خطبههای آگاهیبخش امام، پس از ماجرای کربلا در کوفه و شام و تأثیر آن بر بیداری مسلمانان، گواهی است بر این حقیقت[۸].[۹]
روزگار امامت
آغاز امامت حضرت سجاد(ع) با شدت یافتن انحراف خاندان بنی امیه همراه بود و از این رو، روزگار آن امام همام(ع) را میتوان دارای حساسیتی ویژه دانست. پنج تن از امویان در سالهای زندگی امام سجاد به حکومت رسیدند: یزید بن معاویه، معاویة بن یزید، مروان بن حکم، عبدالملک مروان و ولید بن عبدالملک. شیوه برخورد امام با حاکمان اموی به گونهای بود تا بیدادگری و ستمکاری آنان نزد مردم آشکار گردد[۱۰]. امام(ع) با تدبیر و سیاستی ویژه تعالیم راستین اسلام را میگسترانید.
تدبیر امام سجاد(ع) بر دو محور استوار بود:
- برافروختن آتش احساس گناه در قلب مردم و بیدار ساختن وجدان دینی آنان. تنها گذاشتن امام معصوم(ع) و تن دادن به حکومت جور، گناهی بود که امام همواره از آن سخن میگفت و در خطبهها و اعلامیههای عمومی خویش، مردم را از آن هشدار میداد.
- طرح و اجرای برنامههای فکری و عقیدتی و برانگیختن احساسات روحی و روانی مردم که به تقویت انگیزهها و گرایشهای دینی میانجامید. برپا ساختن مراسم عزای حسینی(ع)، گریستن بر امام حسین(ع) و تشویق مردم بدین کار، آموختن ادعیه و مناجات روح بخش و پرمغز و انقلابی به مردم و پرورش شاگردان عالِم ـ که برخی از آنان از سازندگان تمدن اسلامی شدند ـ مهمترین فعالیتهای امام(ع) در این عرصه بود. بدینسان، امام سجاد(ع) نه تنها پس از شهادت پدر گوشه انزوا اختیار نکرد و از سیاست و فعالیتهای اجتماعی کناره نگرفت، بلکه همانند پدر، امامی انقلابی و ظلمستیز بود.
تفاوت قیام او با قیام امام حسین(ع) تنها در مقتضیات زمانه بود که تدبیری دیگر میطلبید و حرکتی دگرگون تمنا میکرد. شیوه کارساز امام(ع) در مبارزه با حکومت، سرانجام امویان را واداشت تا برای بقای خویش چارهای بیندیشند و ناجوانمردانه آن امام همام(ع) را مسموم سازند. شهادت امام سجاد(ع) در سال ۹۵ﻫ. پیش آمد و عاملان ولید بن عبدالملک، آن حضرت را در پنجاه و هفت سالگی به شهادت رساندند. مرقد مطهر ایشان در قبرستان بقیع جای دارد[۱۱].[۱۲]
نظریات و گفتههای معاصران امام سجاد(ع) درباره آن حضرت
مورخان، فقها و علمای همعصر امام سجاد(ع) همگی در تعریف و تمجید از آن حضرت سخن راندهاند چه آنان که از دوستان و مخلصان او بوده یا آنان که کینه و دشمنی او را به دل داشتند، در اینجا به نظر چند تن از آنان اشاره میکنیم:
- صحابی بزرگوار جابر بن عبدالله انصاری گوید: «در فرزندان انبیا کسی چون علی بن الحسین(ع) دیده نشده است...»[۱۳].
- عبدالله بن عباس علیرغم اینکه از نظر سن از امام سجاد(ع) بزرگتر بود او را بسیار بزرگ میداشت و از سر خضوع در برابر او خم میشد، هرگاه او را میدید به احترام او از جای برمیخاست و با صدای بلند میگفت: «خوش آمدی ای حبیب من و ای پسر حبیب من»[۱۴].
- محمد بن مسلم قرشی زهری که او را صفت فقیه دادهاند و یکی از پیشوایان مشهور و عالم شام و حجاز بود با اینکه در خط اهل بیت(ع) نبود در کلمات خود به ارزشها و صفات والای آن امام همام اشاره کرده است:
- سعید بن مسیب از فقهای برجسته مدینه که درباره او گفتهاند: در میان تابعان کسی در دانش به او نمیرسد[۱۸] و افتخار مصاحبت امام سجاد(ع) را داشته است با آگاهی از شدت تقوی و ورع آن حضرت در توصیف او میگوید:
- زید بن اسلم که جلودار قافله فقهای مدینه و از مفسران قرآن بود[۲۲]، او نیز درباره امام سجاد(ع) کلماتی دارد:
- حماد بن زید از بارزترین فقهای بصره که از ائمه مسلمین دانسته شده[۲۶] از امام سجاد(ع) چنین میگوید: «علی بن الحسین بافضیلتترین هاشمی است که من دیدهام»[۲۷].
- یحیی بن سعید که از بزرگان تابعین و افاضل فقها و علما است[۲۸] گفته: از علی بن الحسین استماع روایت کردهام و او بافضیلتترین هاشمی است که من دیدهام»[۲۹].
- اقرار و اعتراف به فضایل امام سجاد(ع) منحصر به دوستان او نبوده و به دشمنانش نیز سرایت کرده است وقتی امام سجاد(ع) به حال اسارت در مسجد شام بود و اهل شام به یزید اصرار داشتند که به امام اجازه خطبه خواندن بدهد ترس خود را در قالب این جواب بیان داشت: ایشان از خاندانی هستند که از پستان دانش شیر نوشیدهاند، او از این منبر به زیر نمیآید مگر اینکه من و همه آل ابو سفیان را مفتضح و رسوا نماید[۳۰].
- عبد الملک بن مروان، این هم یکی دیگر از دشمنان امام سجاد(ع) است که درباره او زبان به اعتراف گشوده است و خطاب به وی میگوید: همانا تو بر خاندان خود و بر تمام اهل زمانه خود برتری بزرگی داری و به قدری از فضل و علم و دین و ورع بهرهمند گردیدهای که جز پدرانت کس دیگری بدان پایه نرسیده است[۳۱].
- منصور دوانیقی، و باز هم از دشمنان اهل بیت(ع) که در نامهای به محمد نفس زکیه [پسر عبدالله محض از نوادگان امام حسن مجتبی] به برتری امام سجاد(ع) چنین اشاره میکند: «در میان شما (علویان) پس از وفات رسول خدا مولودی چون او (زین العابدین) زاده نگردیده است[۳۲].[۳۳]
آراء دانشمندان و مورخان درباره امام سجاد(ع)
- یعقوبی مینویسد: او از برترین مردم و سختکوشترین آنان در عبادت بود و به همین دلیل «زَيْنُ الْعَابِدِينَ» (زینت عبادتکنندگان) نام گرفته است و از فرط وجود آثار سجده بر پیشانی به «ذُو الثَّفِنَاتِ» [صاحب پینهها] ملقب گردیده است...[۳۴].
- حافظ ابو القاسم علی بن حسن شافعی معروف به ابن عساکر در شرح احوال امام سجاد(ع) مینویسد: علی بن الحسین راستگو و مورد اعتماد بود، بسیار حدیث میگفت و دارای مقامی بالا و بلند بود...[۳۵].
- ذهبی صاحب سیر اعلام النبلاء مینویسد: جلالت قدر وی عجیب و به خدا قسم برازنده او بود، او از نظر شرافت، آقایی، علم، خداشناسی و عقل کاملی که داشت کاملا شایسته مقام امامت عظمی بود...[۳۶].
- حافظ ابو نعیم اصفهانی مینویسد: علی بن حسین بن علی بن ابی طالب(ع) زینت عبادتکنندگان و روشنیبخش زمره فرمانبرداران، شخصی عابد، باوفا، بخشنده و پاک و خالص بود...[۳۷].
- صفی الدین مینویسد: زین العابدین هدایتگری بزرگ و خود راه نجات بود...[۳۸].
- نووی مینویسد: همه بر بزرگواری او در همه زمینهها اتفاقنظر دارند...[۳۹].
- عماد الدین ادریس قرشی مینویسد: امام زین العابدین پس از امام حسن و امام حسین که بر همه آن درود باد، افضل و اشرف اولاد رسول خدا بوده و عبادت و زهد و ورع او از دیگران بیشتر بود[۴۰].
- ابن عنبه نسبشناس مشهور مینویسد: فضایل او به حدی است که به شماره و توصیف در نمیآید[۴۱].
- شیخ مفید مینویسد: علی بن الحسین پس از پدر بزرگوارش از نظر علم و عمل برترین خلق خدا بود، همچنین مینویسد: فقهای عامه از او علوم بیشماری نقل کرده و احادیثی که راویان در موعظه، دعا، فضائل قرآن، احکام حلال و حرام، آداب جنگی و تاریخ از او حفظ کردهاند در میان علما مشهور است[۴۲].
- ابن تیمیه مینویسد: امّا علی بن الحسین از نظر علم و دین از بزرگان و سادات تابعین است، فضایل وی از قبیل خشوع و صدقه پنهان و... معروف است[۴۳].
- شیخانی قادری میگوید: خوبی و نیکوکاری آقای ما زین العابدین علی بن الحسین بن ابی طالب مشهور است و آوازه کرم و بخشندگیاش آفاق را در نوردیده، منزلتش بزرگ، سینهاش گشاده، دارای کراماتی آشکار است که چشمان بینا آن را دیده و در روایات متواتر ثبت کردهاند[۴۴].
- محمد بن طلحه قرشی شافعی مینویسد: «او زینت عبادتکنندگان، الگوی زاهدان، سرور تقویپیشگان و پیشوای مؤمنان است، خلق و خویش گواه صادقی بر این است که از نسل پیامبر خدا و مقام قرب و نزدیکی او به خداوند از اوصافش پیدا است. پینههای پیشانیش نشانگر نماز و شبزنده داریهای بسیار و روگردانی او از دنیا و بیاعتناییاش به آن دلیل زهد فراوان او است، اخلاق پرهیزگارانه برایش مهیا شده ولی او به مقامی مافوق آن رسیده و انوار تأیید ربانی بر او تابیده و او در پرتو آن راه هدایت را در پیش گرفته است. انس و الفت وی با اذکار و اوراد و عبادات بوده و وفاداریش در ادای وظیفه بندگی زینت وی گردیده است، بسا که از درازی شب مرکبی راهوار برای طی سفر آخرت فراهم ساخته و از تشنگی روزهای بسیار داغ راهنمایی برای این سفر طولانی تهیه دیده بود، کرامات و خوارق عاداتی را که از او سر زده چشمان بینا دیده و در روایات متواتر ثبت کردهاند که همه این مسائل شاهد بر این معنی هستند که او از پادشاهان جهان آخرت است»[۴۵].
- امام شافعی گوید: «علی بن الحسین فقیهترین اهل مدینه است»[۴۶].
- جاحظ گوید: «آنچنان که من دیدهام خوارج، شیعه، معتزله، عامه و خاصه همه درباره امام علی بن الحسین یک نظر دارند و احدی را نیافتم که در برتری او بر دیگران تردیدی به خود راه داده یا در مقدم بودن او بر دیگران شک داشته باشد...»[۴۷].
- سبط ابن جوزی در تذکرة الخواص مینویسد: او پدر امامان است کنیهاش ابو الحسن، لقبش زین العابدین و پیامبر اکرم(ص) او را «سید العابدین» یعنی سرور عبادتکنندگان نامیده است... دیگر لقبهای او سجاد، زکی، امین و ذی الثفنات، است ثفنات به آن قسمتهایی از بدن شتر گفته میشود که هنگام نشستن با زمین تماس پیدا میکند و پینه میبندد مثل زانو و چون طول سجود در مواضع سجده امام سجاد اثر گذاشته بود او را ذو الثفنات لقب دادند[۴۸].[۴۹]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ مصنفات شیخ مفید، ۱۱/ جزء دوم/ ۱۳۷.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص۱۰۴.
- ↑ بحارالانوار، ۴۶/ ۳.
- ↑ علل الشرائع، ۲۳۲.
- ↑ اعیان الشیعة، ۱/ ۶۳۴- ۶۳۱.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص۱۰۴-۱۰۵.
- ↑ مصنفات شیخ مفید، ۱۱/ ۱۳۸ و ۱۳۹؛ الغیبة، ۹۱.
- ↑ الملهوف، ۲۲۸- ۱۹۹.
- ↑ فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه، ص۱۰۵.
- ↑ اعلام الوری، ۲۵۲.
- ↑ مناقب آل ابیطالب، ۴/ ۱۸۹.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص۱۰۶.
- ↑ حیاة الامام زین العابدین، دراسة و تحلیل، ج۱، ص۱۲۶.
- ↑ تاریخ دمشق، ج۳۶، ص۱۴۷؛ تذکرة الخواص، ص۳۲۴.
- ↑ تهذیب التهذیب، ج۹، ص۴۴۵.
- ↑ ألأغانی، ج۱۵، ص۳۲۵.
- ↑ شذرات الذهب، ج۱، ص۱۰۵.
- ↑ تهذیب التهذیب، ج۴، ص۸۵.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۳، ص۴۶.
- ↑ العبر فی خبر من غبر، ج۱، ص۱۱۱.
- ↑ الفصول المهمة، ص۱۸۹.
- ↑ تهذیب التهذیب، ج۳، ص۳۹۵.
- ↑ حیاة الامام زین العابدین.
- ↑ حیاة الامام زین العابدین.
- ↑ طبقات الفقهاء، ج۲، ص۳۴.
- ↑ تهذیب التهذیب، ج۳، ص۹.
- ↑ تهذیب اللغات و الاسماء، قسم اول، ص۳۴۳.
- ↑ حیاة الامام زین العابدین دراسة و تحلیل، ج۱، ص۱۳۰، از تهذیب التهذیب.
- ↑ حیاة الامام زین العابدین دراسة و تحلیل، ج۱، ص۱۳۰، از تهذیب الکمال، ج۷، ص۳۳۶.
- ↑ نفس المهموم، ص۴۴۸- ۴۵۲، به نقل از مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۱۸۱ از کتاب احمر از اوزاعی خطبه را بدون مقدمه ذکر کرده و مقدمه خطبه را از کامل بهایی، ج۲، ص۲۹۹- ۳۰۲، به کتاب حیاة الامام زین العابدین از قرشی، ج۱، ص۱۷۵ نگاه کنید.
- ↑ بحار الانوار، ج۴۶، ص۷۵.
- ↑ مبرد، الکامل، ج۲، ص۴۶۷؛ ج۵، ص۳۱۰.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۶، ص ۲۳.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۳، ص۴۶.
- ↑ تاریخ دمشق، ج۳۶، ص۱۴۲.
- ↑ سیر الاعلام النبلاء، ج۴، ص۲۴۰.
- ↑ حلیة الولیاء، ج۳، ص۱۳۳.
- ↑ وسیلة المآل فی عدّ مناقب الآل، ص۲۸۰.
- ↑ به نقل از تهذیب اللغات و الاسماء، ج۱، ص۳۴۳.
- ↑ عیون الاخبار و فنون الآثار، ص۱۴۴.
- ↑ عمدة الطالب، ص۹۳.
- ↑ الارشاد، ج۲، ص۱۳۸ و ۱۵۳.
- ↑ منهاج السنة، ج۲، ص۱۲۳.
- ↑ الصراط السوی، ص۱۹.
- ↑ مطالب السئول، ج۲، ص۴۱.
- ↑ رسائل جاحظ، ص۱۰۶.
- ↑ عمدة الطالب، ص۱۹۳- ۱۹۴.
- ↑ تذکرة الخواص، ص۳۲۴.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۶، ص ۲۷.