سرگذشت زندگی امام سجاد

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از زندگی امام سجاد)

مقدمه

امام سجاد (ع) فرزند امام حسین (ع) و یکی از امامان اهل‌بیت (ع) است. نام گرامی وی «علی» و مشهورترین القابش «زین العابدین»[۱]، «سجاد»[۲]، «سید الساجدین»[۳]، «ذوالثفنات»[۴]، «سید العابدین»[۵]، «قدوه الزاهدین»[۶]، «امام المؤمنین»[۷]، «الامین»[۸]، «الزکی»[۹]، «زین الصالحین»[۱۰]،«منار القانتین»[۱۱]، «العدل»[۱۲]، «امام الامه»[۱۳]، «البکّاء»[۱۴]، «سیدالمتقین»[۱۵]، «العابدین»[۱۶] است.

حضرت سجاد (ع) و جد بزرگوارش حضرت امیر طبق روایات، دعّاء (کسی که زیاد دعا می‌خواند) بودند. این گواه بر آن است که از شخص پیغمبر (ص) تا امام زمان (ع) که مکتب دعا را به وجود آورند یک «سلسله» بوده‌اند.

امام سجاد (ع) در باب دعا چنان تمرکزی داشته‌اند که به ایشان «دعّاء» گفته می‌شود. همچنانکه ایشان را جزءالبکاء (کسی که زیاد گریه می‌کند) می‌دانند. در عالم پنج نفر را البکاء ذکر کرده‌اند که عبارت‌اند از: حضرت آدم (ع)، یعقوب (ع)، یوسف (ع)، زهرا (ع) و سجاد (ع)«[۱۷].

»اغلب کسانی که این لقب‌ها را بهامام سجاد (ع) داده‌اند، نه شیعه هستند و نه او را امام منصوب از جانب خدا می‌دانند، بلکه او را کامل‌ترین، شریف‌ترین و بهترین کسی می‌بینند که در جستجویش هستند"[۱۸].[۱۹]

ولادت

عموم مورخان و محدثان قدیم چون کلینی، مفید، ابن‌شهرآشوب، علی بن عیسی اربلی، مصعب زبیری، ابن سعد، بلاذری، سبط ابن الجوزی، ابن خلکان و ابن حجر عسقلانی (از اهل سنت و جماعت) ولادت امام علی بن الحسین (ع) را در مدینه سال سی و هشتم و یا سی و هفتم بعد از هجرت دانسته‌اند. متقدمان و متأخران جز تنی چند همگی این شهرت را پذیرفته‌اند[۲۰].

اقوال مورخان درباره روز ولادت امام سجاد (ع): پنجم شعبان، هشتم شعبان، نهم شعبان، یازدهم شعبان، یازدهم رجب، هشتم ربیع الاول، نیمه جمادی الاول و نیمه جمادی الثانی را ذکر کرده‌اند و در تعیین سال تولد نیز اختلاف است برخی ۳۵، ۳۶، ۳۷، ۳۸، ۴۸، و ۴۹ را ذکر کرده‌اند[۲۱].

کنیه

کنیت او را "ابو محمد"[۲۲]، "ابوالحسن"[۲۳]، "ابوبکر"[۲۴]، "ابوالحسن"[۲۵] و "ابوالنعیم"[۲۶] نوشته‌اند.

امام سجاد (ع) را "ابن خیرتین" یعنی "پسر دو بهترین" یعنی "قریش در میان عرب و ایرانیان در میان عجم" نام نهاده‌اند[۲۷].[۲۸]

مادر امام

در اسناد دست اول و نزدیک به عصر اول نام مادر امام چهارم به اسامی: «شهربانو»، «شهربانویه»، «شاه‌زنان»، «جهان‌شاه»، «شهرناز»، «جهان بانویه»، «خوله»، «برَّه»، «سلافه»، «غزاله»، «سلامه»، «حرّار»، «مریم» و «فاطمه» آمده است. از میان این ۱۴ نام، شهربانو از همه مشهورتر است... نام شهربانو شهرتی هزار و یکصد ساله دارد[۲۹].

با بررسی منابع تاریخی و روایی در منابع اهل سنت، بر نام‌های سلافه، سلامه، غزاله تأکید شده است در حالی که در کتاب‌های شیعی نام شهربانو بیشتر ذکر شده است. براساس برخی از روایات و کتب تاریخی «شهربانو» دختر یزدگرد سوم پادشاه ساسانی ایران بوده است.

شیخ عباس قمی در منتهی الآمال آورده است: والده مکرمه آن حضرت، علیای مخدره، شهربانو، دختر یزدگرد بن شهریار بن پرویز بن هرمز بن انوشیروان، پادشاه عجم بوده.... چنانچه شیخنا حر عاملی در ارجوزه خود فرمود: علامه مجلسی در جلاء العیون فرموده: ابن بابویه به سند معتبر از حضرت امام رضا(ع) روایت کرده است که عبدالله بن عامر، چون خراسان را فتح کرد، دو دختر از یزدجرد، پادشاه عجم گرفت، و برای عثمان فرستاد، سپس یکی را به حضرت امام حسین(ع) و... [۳۰].

«قدیمی‌ترین مورخ که مادرش را دختر یزدگرد دانسته، یعقوبی است که کتابش را در نیمه دوم هجری نوشته است. وی می‌گوید امام حسین(ع) او را که »احرار« بود، غزاله خواند و حتی برخی در نسبت او به یزدگرد نیز تشکیک کرده‌اند»[۳۱].[۳۲]

فعالیت در قالب دعا

امام سجاد (ع) بیشتر فعالیت‌های خود را بر نیایش و دعا متمرکز کرده بودند و همچون پدر گرامی خود، به مبارزه مسلحانه اقدام نکردند یا چون فرزندانش امام باقر (ع) و امام صادق (ع) حلقه درس و بحث گسترده تشکیل ندادند[۳۳]. درواقع امام سجاد (ع) با تربیت زید و امام محمد باقر (ع) پایه‌های اولیه مبارزه تشیع از نظر نظامی و فرهنگی[۳۴] را پی‌ریزی و بنا نمودند، حتی می‌توان ادعا کرد که سنگ بنای مذهب تشیع که در زمان امام پنجم (ع) و خصوصاً امام ششم (ع) ظاهر شد در زمان امام چهارم (ع) بنیان‌گذاری شده بود[۳۵]. لکن به دلیل اوضاع سیاسی، اجتماعی و اخلاقی دوران آن امام همام، ایشان زبان دعا را برگزیدند که صحیفه سجادیه از نتایج آن است[۳۶].

وضعیت اجتماعی ـ سیاسی زمان امام

دوران امامت حضرت سجاد (ع)، مصادف با یکی از سیاه‌ترین ادوار حکومت در تاریخ اسلام بوده، براساس تقسیم‌بندی ادوار چهارگانه امامت[۳۷] پس از رحلت پیامبر (ص)، زندگی امام سجاد (ع) در دوره چهارم بوده است. گرچه پیش از آن حضرت، حکومت اسلامی دستخوش انحراف گشته بود، اما زمان امام چهارم (ع)، سردمداران حکومت آشکارا و بدون هیچگونه پرده‌پوشی، به مقدسات اسلامی توهین کرده و اصول اسلامی را زیر پا می‌گذاشتند[۳۸].

امام سجاد (ع) سراسر زندگی خود را، در دوران خفقان و ظلم بنی‌امیه گذراند. کافی است که بدانیم ایشان با چند تن از خلفای بنی‌امیه چون یزید بن معاویه، مروان بن حکم، عبدالملک بن مروان و هشام بن عبدالملک معاصر بود، که آن‌ها هر نوع حرکت علیه حکومت را زیر نظر داشتند.

بیشترین دوران امامت امام زین العابدین (ع)، مصادف با سلطنت عبدالملک بود که مدت ۲۱ سال طول کشید[۳۹].

بیشترین توهین به مقدسات دین، آزار اهل‌بیت (ع) و شیعیان، در این عصر صورت گرفته است. مسعودی می‌نویسد: "عبدالملک خون‌ریز بود و کارگزارانش نیز همانند خودش بودند، مثل حجاج در عراق، مهلّب در خراسان، هشام بن اسماعیل در مدینه و دیگران. و در میان آنان، حجاج از همه ستمگرتر و خون‌ریزتر بود"[۴۰].

مسعودی می‌گوید: "امامت علی بن الحسین (ع) با ترس، تقیه و مخفیانه شروع گردید"[۴۱]. او در ادامه چنین بیان می‌کند: فساد اخلاقی یزید به عمال و اطرافیانش سرایت کرده بود و در زمان او ساز و آواز، مجالس لهو و لعب، خنیاگری و خوش گذرانی به دو شهر مقدس مکه و مدینه نیز، کشیده شده بود و مردم مدینه آشکارا به شراب‌خواری پرداختند[۴۲].

جانکلو پاشا از مستشرقین معاصر اروپایی در کتاب "امپراتوره العرب" راجع به زمان عبدالملک چنین می‌نویسد: "در زمان وی جاسوسان فراوان بودند. از جمله کسانی که این امر را به عهده داشتند نامه‌رسان‌ها بودند که کارهای استانداران و رهبران تشیع و شیعیان را زیر نظر داشتند"[۴۳]. انحراف اخلاقی آن زمان شامل برخی از دانشمندان و حکام نیز می‌شد[۴۴].

وضعیت حاکم در دوران امام سجاد (ع) بنا به تحلیل برخی از بزرگان دارای چهار ویژگی است: "رعب و وحشت، انحطاط فکری، فساد اخلاقی و فساد سیاسی"[۴۵].

به دلیل همین شرایط ویژه اجتماعی، سیاسی و اخلاقی دورانامام سجاد (ع)، عاملی بود که باعث شد ایشان از زبان دعا استفاده بکنند[۴۶].

به نظر می‌رسد، از آنجایی که ائمه (ع) برای تمامی اعصار و برای تمامی نسل‌ها مشعل فروزان حق‌اند، حکمت خداوند اقتضاء می‌کند که سیره هریک از آنان جهت هدایت با روشی خاص باشد و متمایز باشد؛ تا روش‌های گوناگون آنان، گنجینه‌ای پربار برای مردم باشد. تا هرکس مطابق با خود و شرایط ویژه‌ای که در آن به سر می‌برد، از آن‌ها بهره گیرد.

حسن بصری می‌گوید: "اگر رسول خدا برگردد از میان آنچه به شما تعلیم داده است، جز قبله را نمی‌شناسد"[۴۷]. سیوطی می‌نویسد: "عمر بن عبدالعزیز والی مدینه و امیرالحاج در خلافت ولید بن عبدالملک برخی از مسائل دینی را نمی‌دانست"[۴۸]. حجاج بن یوسف منزلت عبدالملک مروان را بالاتر از پیامبر (ص) می‌دانست[۴۹].

ابن ابی الحدید از امام سجاد (ع) نقل می‌کند که فرمود: "بیست نفر در مکه و مدینه یافت نمی‌شود که ما خانواده رسول را دوست داشته باشند"[۵۰].

در بحارالانوار آمده است: یکی از روزهایی کهامام سجاد (ع) در شام حضور داشت. از بازار دمشق عبور می‌کرد؛ منهال بن عمرو (یکی از اصحاب علی بن الحسین (ع)) را ملاقات کرد. منهال پرسید: در چه حالی ای فرزند رسول‌الله؟ امام (ع) فرمود: حال ما مثل حال بنی‌اسرائیل، در زمان فرعون است که پسرانشان را سر بریدند و زنان آن‌ها را باقی می‌گذاشتند. ای منهال! عرب بر عجم افتخار پیدا کرد به سبب اینکه پیامبر (ص) از عرب است. و قریش بر دیگر عرب‌ها برتری پیدا کرد، به این جهت که پیامبر از قریش است. و اکنون حال ما اهل‌البیت و خاندان پیامبر (ص) به این روز افتاده...[۵۱].

در چنین اوضاع و احوالی بود کهامام سجاد (ع) فعالیت‌های فرهنگی، تبلیغی و ارشادی خود را آغاز کردند. از مهم‌ترین فعالیت‌های فرهنگی ایشان می‌توان: هشدار به عقاید غالیان (کسانی که دچار عقیده "غلو" شده‌اند)، مبارزه با جبرگرایی، احتجاج با مشبهه(کسانی که خدا را به مخلوقات تشبیه می‌نمایند) و برخورد با عالمان درباری مثل برخورد امام (ع) با محمد بن مسلم زهری، را نام برد.

یکی از ترفندهایی کهامام سجاد (ع) در آن وضعیت به کار بست، استفاده از لباس دعا به منظور ترویج معارف الهی و افکار خود بود.

یکی دیگر از اقدامات امام سجاد (ع) تربیت شاگردان بود؛ به گونه‌ای که مرحوم طوسی در اختیار معرفه الرجال می‌گوید: شاگردان امام سجاد (ع) که از او روایت کردند ۱۷۰ تن بودند. با آموزش کم در شرایط دشوار، تنها نه تن از شاگردان، یازده کتاب نوشته‌اند[۵۲]. زنده کردن یاد عاشورا یکی دیگر از اقدامات امام سجاد (ع) در مبارزه با وضعیت موجود بود[۵۳]. همچنین مهیا نمودن زمینه برای حضور امام پنجم و ششم در عرصه مبارزه فرهنگی. در کل با این اقدامات بود که اسلام حفظ شد. علامه سید جعفر مرتضی می‌گوید: "امام سجاد (ع) در این دوره از نو اسلام را زنده کرد"[۵۴].[۵۵]

سرگذشت زندگی امام سجاد

اوضاع سیاسی اجتماعی عصر امام

امام سجاد(ع) عصر عاشورای سال ۶۱ق به امامت رسید، مدیریت جامعه بحران‌زده شیعه را بر عهده گرفت و مصیبت جانکاه شهادت پدر و هجده تن از برگزیدگان خاندان رسالت را تحمل کرد. یازدهم محرم سال ۶۱ق، امام سجاد(ع) همراه با زنان و کودکان مصیبت‌دیده و غارت‌شده با مظلومیت تمام به اسارت رفتند. حضرت در این دوره بسیار حساس و مهم که بر اساس نظر برخی صاحب‌نظران، به دوران اول امامت ایشان تعبیر می‌شود، به‌سان قهرمانی بزرگ با رفتار و گفتارش حماسه آفرید و همچون یک انقلابی پرخروش بر دشمن مقتدر تاخت و در برابر حاکمان ستمگر پاسخ دندان‌شکن داد و حقایق را برای مردم آشکار ساخت. دوره نخست امامت آن جناب همراه با حادثه پرماجرای اسارت از کربلا به کوفه و از آنجا به شام و مدینه آغاز شد و با استقرار خاندان نبوت در مدینه پایان پذیرفت.

در دوره دوم امامت حضرت سجاد(ع) که بیش از سی سال به طول انجامید، اهتمام ایشان بر فعالیت‌های زیربنایی بود؛ زیرا حاکمان ستمگر اموی با اعمال فشار و ایجاد خفقان، شیعیان را در وضعیت بسیار سختی قرار داده بودند، به گونه‌ای که برخی گمان کردند شیعه هیچ‌گاه نمی‌تواند خود را بازیابی کند. اگر چه تحرکاتی همچون قیام توّابین و قیام مختار ثقفی مدتی پس از عاشورای ۶۱ق، رخ نمود، ولی قتل عام بهترین بندگان خدا و جسارت‌های پی‌درپی به مقدسات مسلمانان، جرئت هرگونه حرکت سیاسی را از بیشتر مردم سلب کرده بود. از این‌رو، افراد اندکی در کنار امام باقی ماندند[۵۶] و در نتیجه، هرگونه اقدام مسلحانه‌ای علیه دستگاه حکومت منجر به شکست ارزیابی می‌شد.

در این دوره بحرانی که جنایتکارانی همچون حجاج بن یوسف بر جان و مال مردم مسلط بودند، امام سجاد(ع) جامعه شیعی را به طور پنهانی و با حالت تقیه هدایت کرد. در این دوره، کج‌اندیشی، استبداد، ظلم، بی‌عدالتی، عافیت‌طلبی، ترویج احادیث ساختگی در منقبت خلفای اموی به خصوص معاویه و علیه امیرمؤمنان علی(ع) به سرعت گسترش یافت. رواج نادانی و سیاست به جهالت کشاندن مردم و همچنین فاصله انداختن میان امام و امّت از ویژگی‌های بارز حکومت اموی در این عصر است[۵۷].

جهت‌گیری کلی سیاسی امام(ع)

مطالعه دقیق زندگی امامان معصوم(ع) نشان می‌دهد که پس از صلح امام حسن(ع) در سال ۴۰ق، اهل بیت پیامبر(ع) به این قانع نشدند که در خانه بنشینند و احکام الهی از سوی دیگران بیان شود، بلکه از همان آغازِ صلح، برنامه کلی همه امامان فراهم کردن مقدمات برای تشکیل حکومت اسلامی مورد نظرشان بود. بعد از شهادت امام حسین(ع)، امام سجاد(ع) همان هدف و خط مشی کلی را ادامه داد. آن حضرت برای تشکیل حکومت الهی و عینیت بخشیدن به اسلام بیش از سی سال انواع تاکتیک‌ها و موضع‌گیرهای گوناگون را به کار بست و با سیاست و درایت، برای تأمین این هدف کلی تلاش کرد[۵۸].[۵۹]

امام سجاد(ع) و حاکمان

دوران امامت حضرت مصادف با پنج خلیفه اموی بود که عبارت‌اند از: یزید بن معاویه، معاویه بن یزید معروف به معاویه دوم، مروان بن حکم، عبدالملک بن مروان و ولید بن عبدالملک. مواضع امامی در برابر هریک از این خلفا، به رغم تفاوت‌های سیاسی و زمانی، عدم تقابل ظاهری بود. حضرت سیاست تقیه پیش گرفت تا بتواند به بازسازی شیعه و فرهنگ غنی اسلامی بپردازد.

موضع امام(ع) در برابر یزید

امام پس از شهادت امام حسین(ع) و گذشت شش ماه از خلافت یزید به امامت رسید. آن حضرت در دوره اسارت بنا بر وظیفه حساسی که داشت پیام‌رسان اصلی واقعه کربلا بود. از این‌رو، خطبه‌های روشنگرانه امام در کوفه و شام چنان بود که یزید را در موضع انفعال قرار داد، به گونه‌ای که وی برای حفظ ظاهر، در صدد جبران خسارت و دلجویی بر آمد[۶۰]. اما وقتی آن حضرت در مدینه مستقر شد، بر اساس مصلحت و مقتضیات زمان تغییر روش داد و با کناره‌گیری هدفمند و مقطعی از اجتماع، مبارزه منفی را برای برنامه‌ای بلندمدت آغاز کرد[۶۱].[۶۲]

معاویة بن یزید

معاویة بن یزید معروف به معاویه دوم، سومین حاکم اموی بود که پس از مرگ پدرش و حدود چهل روز یا سه ماه حکومت کردن[۶۳]، از خلافت کناره‌گیری نمود و در ۲۱ سالگی از دنیا رفت و در دمشق دفن شد[۶۴]. برخی بیماری او[۶۵] و برخی اذعان او بر حقانیت اهل بیت(ع)[۶۶] را علت مرگ وی دانسته‌اند.

بر اساس گزارشی، معاویه دوم امام سجاد(ع) را شایسته خلافت می‌دانست و دیگران را به دعوت از ایشان توصیه می‌کرد[۶۷]. از این‌رو، حتی برخی منابع رجالی متأخر، معاویه دوم را شیعه دانسته‌اند[۶۸] که به سبب عدم پیشینه چنین موضوعی در منابع متقدم و نبود گزارشی مبنی بر دلجویی او از امام سجاد(ع) نمی‌توان بدان اعتماد کرد. در مدت عمر کوتاه خلافت معاویه دوم گزارشی از موضع‌گیری خاصی از ایشان در برابر حاکم وقت به دست نیامد[۶۹].

مروان بن حکم

وی چهارمین حاکم اموی در دوران امامت سجاد(ع) است. در طول حکومت کمتر از نه ماهه‌اش (۶۴ - ۶۴ق) بیشتر درگیر با زبیریان بود و در نهایت، به طور مشکوکی درگذشت[۷۰]. در دوران کوتاه خلافت مروان، گزارش خاصی از مقابله مروان با امام سجاد(ع) در دست نیست؛ زیرا او به شدت درگیر مبارزه با زبیریان بود و فرصت مقابله با آن حضرت را به دست نیاورد. با وجود پرونده ننگین و سیاه مروان در دشمنی با خاندان رسول خدا(ص)، امام سجاد(ع) در ماجرای قیام مردم مدینه علیه امویان (واقعه حرّه)، از روی کرم و جوانمردی به خانواده او پناه داد[۷۱].[۷۲]

عبدالملک بن مروان

عبدالملک، پنجمین حاکم اموی (حک: ۶۵ - ۸۶ق) بود. جامعه اسلامی در آغاز خلافت وی گرفتار اختلاف‌های درونی و تهدیدهای خارجی شد، اما مخالفان را سرکوب کرد. او در کشمکش‌های داخلی بیشتر نگران تسلط زبیریان بود. بدین سبب پس از مصالحه تاکتیکی با رومیان، حَجّاج بن یوسف را به جنگ زبیریان فرستاد و بر آنان پیروز شد[۷۳].

رفتار عبدالملک با امام سجاد(ع) فراز و نشیب داشت. در آغازین سال‌های حکومتش تا حدودی تعامل داشت[۷۴]. به گونه‌ای که وقتی حجاج پیشنهاد قتل امام را داد[۷۵]، عبدالملک وی را از ریختن خون بنی عبدالمطلب بر حذر داشت[۷۶]، ولی پس از مدتی رفتار خود را تغییر داد. او در رویکرد جدیدش، فرمان داد آن حضرت را دست بسته به مرکز حکومت بیاورند[۷۷]. دوره خلافت او سخت‌ترین دوره برای شیعیان، به ویژه امام زین العابدین(ع) بود. عبدالملک تحرکات آن حضرت را به طور دقیق رصد می‌کرد[۷۸] و از اینکه امام سجاد(ع) به عنوان تنها یادگار و بازمانده خاندان رسول خدا(ص) شناخته شود، نگران بود و می‌کوشید هر چیزی را که بیانگر امامت و ارتباط آن حضرت با پیامبر اسلام(ص) است، از میان بردارد[۷۹] و بنا بر قتل و خونریزی گذاشت[۸۰].

در میان عاملان او، حجاج بن یوسف و هشام بن اسماعیل بیش از دیگران امام و شیعیان را آزردند. حجاج از همه والیان خونریزتر، فاجرتر و ستمکارتر بود[۸۱] و خشونت و بی‌رحمی او در تاریخ اسلام کم‌نظیر است[۸۲]. اگرچه استراتژی تقیه از سوی حضرت و تأکید عبدالملک مبنی بر نریختن خون اهل بیت(ع) مانع از برخورد شدید حجاج با امام زین العابدین(ع) شد، ولی او همواره در کمین امام و خواستار قتل آن حضرت بود[۸۳].[۸۴]

ولید بن عبدالملک

ششمین حاکم اموی (حکومت: ۸۶ ق - ۹۶ق)[۸۵] انسانی جبّار و لجوج بود و هنگام عصبانیت اختیار از کف می‌داد و به سرانجام کار نمی‌اندیشید. در ریختن خون مخالفان بی‌باک بود و با اندک گمان یا تهمتی آنان را می‌کشت[۸۶]. گزارشی از ارتباط مستقیم میان امام سجاد(ع) و ولید در دست نیست، ولی امام در دوره حکومت ولید به شهادت رسید که بنا بر اعتقاد بسیاری از نویسندگان شیعی، ولید به طور مستقیم یا غیر مستقیم در شهادت آن حضرت دخالت داشت[۸۷]. هشام بن اسماعیل مخزومی، کارگزار ولید در مدینه، رفتار ظالمانه‌ای با امام سجاد(ع) و دیگر بزرگان مدینه همچون سعید بن مسیب در پیش گرفت. با این حال، امام سجاد(ع) او را مورد لطف خود قرار داد[۸۸].[۸۹]

امام سجاد(ع)، قیام‌ها و شورش‌ها

پس از حادثه عاشورا، انگیزه‌های مختلف باعث شد تا قیام‌ها و شورش‌هایی در مناطق مختلف علیه نظام حاکم پدید آید و خلافت ستمگر اموی را به چالش کِشد. در ادامه برای دستیابی به حقیقت یا فهم بهتر چگونگی و چرایی مواضع امام سجاد(ع) در برابر جنبش‌های یادشده مطالبی خواهد آمد.

امام(ع) و واقعه حَرّه

از جمله اقدامات جنایتکارانه دولت اموی سرکوب وحشیانه مردم مدینه در سال ۶۳ق است که به اعتبار محل وقوع آن به واقعه حرّه واقم[۹۰] شهرت دارد[۹۱]. مردم مدینه به رهبری عبدالله پسر حنظله غسیل الملائکه[۹۲] امویان را در خانه مروان بن حکم محاصره کردند و با خفت و خواری از مدینه بیرون راندند[۹۳]. بدین سبب، لشکر شام به فرماندهی مسلم بن عُقبه به مدینه حمله کرد و پس از کشتار بسیاری از مردم و بزرگان مدینه، اموال ساکنان مدینه به غارت رفت و نوامیس مردم هتک حرمت شد[۹۴].

درباره علل و عوامل پیدایی قیام مردم مدینه اختلاف است. بیعت مردم مدینه با عبدالله بن زبیر[۹۵]، شهادت مظلومانه امام حسین(ع)، اعتراض و تنفر بزرگان مدینه از رفتار خلاف عرف و شرع یزید[۹۶]، نزاع مردم با حاکم مدینه[۹۷] و تعصبات وطنی[۹۸]، از جمله مواردی است که عامل قیام مردم مدینه یاد شده است. برآورد گزارش‌های تاریخی نشان می‌دهد که قیام مدینه یک نهضت ضد اموی بود که انگیزه تعلقات دینی از شاخصه‌های اصلی آن به شمار می‌رود. از یک سو رهبران آن برخی عابدان و زاهدان حرم نبوی بودند و آن سوی دیگر، دشمن بی‌رحمی بود که جسم و جان امام سجاد(ع) از ستم او نسبت به تشنه‌لبان عاشورا مجروح بود.

پرسش این است که چرا امام سجاد (ع) به عنوان وارث خون امام حسین(ع) و مصداق روشن اهل بیت(ع)، با آن قیام همراهی نکرد؟ باید گفت: در صورتی انتظار همراهی یا تأیید امام از یک قیام، منطقی است که هویت و اهداف قیام با آموزه‌های اصیل اسلام و مکتب تشیع همسو باشد و از نظر افراد انسانی و موقعیت زمانی و مکانی نیز تأیید شده باشد، اما قیام مدینه به لحاظ هویتی معیارهای یک نهضت دین‌مدارانه بر اساس اندیشه اهل بیت(ع) را نداشت؛ زیرا افزون بر آنکه مشورتی با امام انجام نگرفت[۹۹]، عبدالله بن زبیر فرصت را مغتنم شمرد و رهبری قیام را در دست گرفت. با این حساب، قیامی همنوا با خط فکری زبیریان پدید آمد که آنان نیز در انحراف از اندیشه اصیل اسلامی و کینه‌توزی به خاندان رسول خدا(ص) دست کمی از بنی‌امیه نداشتند. نکته دیگر اینکه قیام یادشده به لحاظ موقعیت مکانی و زمانی نیز مناسب نبود.

از این رو، امام زین العابدین(ع) در قیام مردم مدینه حاضر نشد و با کوچیدن به اطراف مدینه از اتهام در شورش رهایی یافت. به همین دلیل، نام او در فهرست مخالفان حکومت قرار نگرفت و نه تنها از کشته شدن و هتک حرمت به اطرافیان خود جلوگیری کرد، بلکه خانه او پناهگاه بسیاری از افراد از جمله خانواده برخی امویان شد[۱۰۰]. البته سکوت و موضع امام چهارم در مورد این قیام به معنای تأیید اقدامات یزیدیان نیست، بلکه با توجه به پیش‌بینی شکست نهضت، شرکت حضرت در قیام از دو حال خارج نبود یا برای نهضتی هزینه می‌شد که رهبران آن معتقد به امامت حضرت نبودند یا امام و اطرافیانش زیر گام‌های متجاوزان له می‌شدند، چنان که گفته شده مقصود اصلی متجاوزان به مدینه امام سجاد(ع) بوده است[۱۰۱].[۱۰۲]

امام(ع) و قیام توابین

نهضت توابین در ۲۶ ربیع الثانی سال ۶۵ق، در کوفه میان شیعیان پشیمان از عدم حضور در کربلا، به رهبری سلیمان بن صرد خزاعی و سپاه شام، به منظور انتقام از قاتلان امام حسین(ع) و یارانش برپا شد. سپاهیان دو گروه در «عَین الوَرده»[۱۰۳] به هم رسیدند و در یک جنگ سه روزه سپاه ۴ هزار نفری توبه کنندگان به رغم پیروزی‌های آغازین، در حلقه انبوه سربازان شامی گرفتار شد و در نبردی نابرابر، بسیاری از آنان، از جمله سلیمان به شهادت رسیدند و باقی‌مانده آنان به کوفه بازگشتند[۱۰۴].

با توجه به وضعیت بسیار سخت آن دوره، انتظار موضعی آشکار از سوی امام در قبال تحرکات سیاسی توابین منطقی به نظر نمی‌رسد. بدین سبب در منابع کهن اخباری مبنی بر رد یا تأیید آشکار این نهضت در دست نیست و اگر روایتی هم به دست می‌آمد تحلیل و بازکاوی آن بر اساس شرایط سیاسی و اجتماعی و نیز مفهوم تقیه، ضروری بود. به نظر می‌رسد از آنجاکه قیام توّابین، جنبشی مکتبی، بر محور حق و در راستای حمایت از اهل بیت پیامبر(ص) و تضعیف حکومت اموی بود، کلیت آن مورد تأیید حضرت بوده است. هر چند ممکن است امام در جزئیات قیام نظر مساعدی نداشت؛ زیرا این قیام از نظر برنامه و روش، کاستی‌هایی داشت که می‌تواند در موضع‌گیری منفی امام سجاد(ع) نسبت به آن مؤثر باشد[۱۰۵].[۱۰۶]

امام(ع) و قیام مختار

این قیام از قیام‌های مهم پس از واقعه عاشوراست که برای ایجاد عدالت اجتماعی و انتقام از قاتلان امام حسین(ع) در سال ۶۶ق، به رهبری مختار بن ابی‌عبید ثقفی شکل گرفت. در این قیام بسیاری از قاتلان و حاضران در حادثه عاشورا، از جمله عبیدالله بن زیاد، شمر بن ذی الجوشن، خولی بن یزید، عمر بن سعد به هلاکت رسیدند[۱۰۷]. سرانجام مختار پس از شانزده ماه حکومت بر کوفه به دست مصعب بن زبیر شکست خورد و همراه با شمار بسیاری از یارانش به شهادت رسید[۱۰۸]. درباره مختار و انگیزه او از قیام و نیز موضع امام سجاد(ع) درباره این نهضت قضاوت‌های گوناگون شده است.

دیدگاه علمای شیعه نیز درباره مختار یکسان نیست. بیشتر علمای شیعه، به ویژه متأخران آنان نسبت به مختار دیدگاه مثبت دارند[۱۰۹]. از نگاه ایشان، مختار شخصیتی دینی، شجاع، معتقد به امامت امام سجاد(ع) و مجاهد گفته می‌شود و اخبار مذمت مختار را جعلی می‌داند یا در توجیه آن می‌گویند: چون حکومت دست بنی‌امیه بوده است، ناگزیر امامان از روی تقیه درباره مختار بدگویی کرده‌اند. بدین صورت روایاتی که در مذمت مختار ذکر شده است، بیانگر نظر واقعی ائمه(ع) نیست. در مقابل این گروه پُرشمار، دسته اندکی درباره ایمان و یقین مختار تردید دارند[۱۱۰]. قیام مختار و موضع امام سجاد(ع) در برابر آن از موضوعات پیچیده تاریخی است. نوشته‌های مورخان و منقولات محدثان در این‌باره نشان می‌دهد که آنان نتوانسته‌اند اخبار و گزارش‌های یکسان و دقیقی ارائه کنند[۱۱۱].

نظر به ماهیت شیعی قیام مختار و اخبار رسیده مبنی بر شخصیت وی و شعارهای مقدسی چون: «یا لَثاراتِ الحُسَین(ع)» برای نهضت که به منزله بیانیه و رمز حرکت اسـت، می توان حدس زد که امام سجاد(ع) کلیت و اصل آن را مانند هر قیام دیگری که علیه ظلم باشد، تأیید کرده است[۱۱۲]، اما به لحاظ مسائل سیاسی و حساسیت شدید حکومت نسبت به آن حضرت، این موضوع هیچ‌گاه علنی نشد و انتخاب محمد بن حنفیه بـه عنوان رهبر معنوی، یک جایگزینی آگاهانه و بر محور استراتژی تقیه انجام گرفت.

گفتنی است بُعد مکانی میان مدینه به عنوان محل سکونت امام و کوفه به عنوان مرکز قیام، خفقان و کنترل شدید از سوی حکومت و توجه رهبران اصلی نهضت به حفظ جان امام باعث شد آن حضرت در جزئیات قیام نقشی نداشتنه باشد. بدینسان، برخی خشونت‌ها ماند مُثله کردن، در آتش سوزاندن و تخریب خانه‌ها که از مختار گزارش شده، در صورت صحت، مـورد تأیید امام نبوده و باید آن را خطای مختار دانست[۱۱۳].

امام(ع) و شورش ابن زبیر

پس از مرگ معاویه در سال ۶۰ق، و به حکومت رسیدن یزید، عبدالله بن زبیر کـه خود را شایسته خلافت می‌دانست، با یزید بیعت نکرد و با کوچیدن به سوی حرم امن الهی (مکه) جان خود را از خطر نجات داد. او پس از حادثه عاشورا، فرصت را مغتنم شمرد و ضمن تمجید از امام حسین(ع) عده‌ای را در نافرمانی از حاکمیت با خود همراه کرد[۱۱۴]. لشکر شام پس از واقعه حرّه و پیروزی بر مدینه، به دستور یزید به مکه حمله برد، ولی خبر مرگ یزید آنان را غافلگیر کرد و ناگزیر به شام بازگشتند. با انتشار خبر هلاکت یزید، مردم حجاز، یمن، عراق، مصر و خراسان با فرزند زبیر بیعت کردند و بدین ترتیب عبدالله بن زبیر بیش از هشت سال (۶۵ - ۷۳) بر بیشتر بلاد اسلامی حکومت کرد. وی سرانجام در سال ۷۳ق، پس از درگیری شدید با حجاج بن یوسف که به هتک حرمت حرم الهی انجامید، کشته شد[۱۱۵].

عبدالله بن زبیر خود را شایسته خلافت می‌دید و به عنوان «نماینده ابناء المهاجرین»[۱۱۶] و با شعار «خلافت شورایی» به دنبال برپایی دوباره حاکمیت قرشی بر مبنای حکومت چهار خلیفه نخست بود. بر اساس اندیشه ابن زبیر، حکومت موروثی امویان و همچنین حاکمیت و امامت الهی اهل بیت(ع) مردود شمرده می‌شد[۱۱۷].

توقع همکاری یا تأیید امام سجاد(ع) نسبت به قیام‌هایی منطقی است که ماهیت شیعی داشته باشد، اما عبدالله بن زبیر دغدغه دین نداشت، بلکه آن را ابزاری در خدمت حکومت می‌دانست. چنان‌که انتخاب حرم امن الهی به عنوان پایگاه و استفاده ابزاری از هتک حرمتی که به آن مکان مقدس می‌شد، از اقدامات فریبکارانه اوست. وی عامل اصلی رویارویی پدرش زبیر با امام علی(ع) در جنگ جمل (سال ۳۶) بود و آن حضرت از او به عنوان فرزند شوم یاد کرد و فرمود: «زبیر با ما بود تا اینکه پسر شومش عبدالله بزرگ شد و زبیر را از ما جدا کرد»[۱۱۸]. بنابراین، حرکات ابن زبیر رنگ خدایی نداشت و دشمنی او به خاندان رسالت کمتر از بنی‌امیه نبود. بدین جهت، دلیلی برای همکاری امام سجاد(ع) با این حرکت وجود نداشت[۱۱۹].

امام(ع) و شورش خوارج

در ماجرای حکمیت، خوارج هر دو سوی آن را کافر و قتل آنان را واجب می‌دانستند[۱۲۰]. آنان پس از شهادت امام علی(ع)، حکومت امویان را نامشروع شمردند و در مواقع مختلف، به ویژه پس از مرگ معاویه دست به شورش زدند[۱۲۱]. خوارج کوته‌بینانی بودند که پوسته دین را می‌دیدند و از حقیقت و درک معانی آن عاجز بودند. امام علی(ع) آنان را «شرار الناس» وصف کرد[۱۲۲] و امام سجاد(ع) در شورش آنان نیز مثل فتنه ابن زبیر سکوت نمود. تبیین و ارزیابی چنین موضعی از سوی امام چندان مشکل نیست؛ زیرا ماهیت خوارج روشـن اسـت و بـا ایـن اوصاف، امام سجاد(ع) نمی‌توانست حرکت آنان را تأیید کند[۱۲۳].

امام(ع) و شورش ابن اشعث

این حرکت در سال‌های ۸۰ تا ۸۳ ق، به رهبری فرزند اَشعَث کِندی که خود از عاملان دستگاه حکومت بود، به سبب اختلافات درون‌گروهی میان ابن اشعث و حَجّاج بن یوسف ثقفی به وجود آمد و سرانجام در منطقه «دَیر جَماجِم»[۱۲۴] با پیروزی حجاج به پایان رسید[۱۲۵]. اگرچه حضور پررنگ فقها و قاریان قرآن و نیز برخی نامداران شیعه، مثل «کمیل بن زیاد نخعی»[۱۲۶] در سپاه ابن اشعث، به قیام او رنگ دینی می‌داد، ولی آنچه از متون تاریخی به دست می‌آید، افزون بر نارضایتی اقشار مردم از ظلم و بی‌عدالتی، قدرت‌طلبی عبدالرحمان و اختلاف او با حجاج نیز از عوامل اصلی این شورش بود.

بنابراین، نمی‌توان آن را حرکتی دینی در راستای برقراری حاکمیت حق دانست. به خصوص که سابقه دشمنی رهبر این حرکت با اهل بیت(ع) روشن بود و خاندان او در شهادت امام علی، امام حسن و امام حسین(ع) نقش اساسی و مستقیم داشتند[۱۲۷]. از این رو، امام سجاد(ع) همچون شورش‌های دیگر که هر دو سوی آن باطل بودند، وارد این نزاع نشد[۱۲۸].

شهادت

در تاریخ وفات امام چهارم (ع) نیز اختلاف نظرهایی بین مورخان هست که مشهورترین آن‌ها عبارت‌اند از: ابن خلکان و ابن سعد در طبقات و ابن حجر، سال ۹۴ هجری را نوشته‌اند. در کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ۸ محرم سال ۹۴ یا ۹۵ هجری را تأکید می‌کند. ولی بنا به مشهور، امام در بیست و پنجم محرم سال ۹۵ هجری در ۵۷ سالگی پس از یک دوره زندگی سراسر رنج و اندوه و مبارزه و جهاد به دستور ولید بن عبدالملک خلیفه ستمگر اموی و به وسیله هشام بن عبدالملک مسموم و شهید گردید و در قبرستان بقیع در مدینه کنار قبر امام حسن (ع) دفن گردید. این مطلب در مصباح کفعمی، بحارالانوار، (ج ۴۶) و مناقب، (ج ۳) آمده است[۱۲۹]. از میان نظرات بیان شده، سال ۹۴، ۹۵ از اعتبار بیشتری برخوردار است[۱۳۰].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. سید جعفر شهیدی، زندگانی علی بن الحسین (ع)، ص۷؛ منتهی الآمال؛ ارشاد؛ کشف الغمة فی معرفة الأئمة؛ مناقب؛ حلیة الاولیاء.
  2. سید جعفر شهیدی، زندگانی علی بن الحسین (ع)، ص۷؛ منتهی الآمال؛ مناقب؛ علل الشرایع.
  3. شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، ص۱۴.
  4. زندگانی علی بن الحسین (ع)، ص۷؛ منتهی الآمال: زندگانی امام سجاد (ع) (جمعی از علمای لبنان)؛ مناقب؛ کشف الغمة فی معرفة الأئمة؛ علل الشرایع.
  5. زندگانی علی بن الحسین (ع)؛ مناقب؛ کشف الغمة فی معرفة الأئمة.
  6. زندگانی علی بن الحسین (ع)؛ کشف الغمة فی معرفة الأئمة.
  7. زندگانی علی بن الحسین (ع)؛ کشف الغمة فی معرفة الأئمة؛ مناقب.
  8. زندگانی علی بن الحسین (ع)؛ منتهی الآمال؛ کشف الغمة فی معرفة الأئمة.
  9. زندگانی علی بن الحسین (ع)؛ منتهی الآمال؛ کشف الغمة فی معرفة الأئمة.
  10. زندگانی علی بن الحسین (ع)؛ مناقب.
  11. زندگانی علی بن الحسین (ع)؛ حلیة الأولیاء؛ مناقب.
  12. زندگانی علی بن الحسین (ع).
  13. زندگانی علی بن الحسین (ع).
  14. زندگانی علی بن الحسین (ع).
  15. زندگانی علی بن الحسین (ع)؛ کشف الغمة فی معرفة الأئمة.
  16. شیخ عباس قمی، ص۱۴.
  17. (گفتگو با آیت الله محمد باقر موحد ابطحی)، سفینه، ۷، تابستان ۸۴، ص۱۳۹-۱۳۸.
  18. رضا شیرازی، شام غریبان، ص۶۷.
  19. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۴ ـ ۳۸.
  20. سید جعفر شهیدی، زندگی علی بن الحسین (ع)، ص۲۹. شیخ عباس قمی می‌گوید: بدان که در تاریخ میلاد آن حضرت، اختلاف بسیار است؛ شاید اصح اقوال، نیمه جمادی الاول سنه سی و پنج، یا شش یا سنه سی و هشت بوده باشد.
  21. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۴ ـ ۳۸.
  22. شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، ص۱۴؛ سید جعفر شهیدی، زندگانی علی بن الحسین (ع)، ص۸.
  23. سید جعفر شهیدی، زندگانی علی بن الحسین (ع)، ص۸.
  24. سید جعفر شهیدی، زندگانی علی بن الحسین (ع)، ص۸.
  25. سید جعفر شهیدی، زندگانی علی بن الحسین (ع)، ص۸.
  26. محدث اربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ترجمه و شرح علی بن حسین زواره‌ای، ج۲، ص۲۹۷.
  27. محدث اربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ترجمه و شرح علی بن حسین زواره‌ای، ج۲، ص۲۹۷.
  28. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۴ ـ ۳۸.
  29. سید جعفر شهیدی، زندگانی علی بن الحسین(ع)، ص۱۰-۱۲. در کتاب سیره پیشوایان آمده است: «در کتب تاریخی و زندگی ائمه، نام مادر امام چهارم سخت مورد اختلاف است و علاوه بر شهربانویه، به دوازده صورت دیگر نیز همچون: شاه زنان، جهان شاه، شهرناز، جهان بانویه، خوله، سلافه و... آمده است». (مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، ص۲۳۳).
  30. شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، ص۱۴؛ سید جعفر شهیدی، زندگانی علی بن الحسین(ع)، ص۸؛ شیخ مفید در الارشاد مادر ایشان را دختر یزدگرد سوم می‌داند. (الارشاد ترجمه رسولی محلاتی، ص۱۳۸) کشف الغمة فی معرفة الأئمة زواره‌ای (صفحه ۲۶۰) مادر ایشان را دختر یزدجرد می‌داند.
  31. علی اکبر حسنی، امام چهارم(ع) پاسدار انقلاب خونین کربلا، ص۲۲. از جمله افرادی که انتساب مادر امام چهارم(ع) به دختر یزدگرد را مورد تشکیک قرار داده‌اند، شهید مرتضی مطهری است. ایشان می‌فرمایند: «آری این است توجیهی که برخی از مستشرقین و ایرانیانی که تحت تأثیر سخنان آنان واقع شده‌اند، راجع به ماهیت مذهب شیعه و علت پیدایش آن می‌نمایند»...(مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۱۴، ص۱۱۶).
  32. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۴ ـ ۳۸.
  33. حمیدرضا حق‌شناس، اخلاق اجتماعی در صحیفه سجادیه، ص۱۱.
  34. در این تعالیم اندیشه‌ای انقلابی، سیاسی، اجتماعی نهفته که به زبان دعا آن را بارور می‌سازد و زیربنای یک حکومت فراگیر را تشکیل می‌دهد. دیری نپایید که این اندیشه خود را نشان داد. و وقتی که اندکی فضا باز شد مکتب تعلیمی امام محمد باقر (ع) مالامال از شاگرد شد. (محمدجواد سلمان پور، فرهنگ‌سازی امام سجاد (ع) با زبان دعا، فصلنامه اندیشه دینی، ۱۷، زمستان ۸۴، ۱۰۴). یکی دیگر از نویسندگان معاصر درباره صحیفه سجادیه می‌نویسد: «... صحیفه سجادیه اساس اندیشه انقلابی را تشکیل داده و امت اسلامی نیز نیاز به تکیه‌گاهی خاص و انقلابی داشته است... من گمان نمی‌کنم که پس از قرآن کتابی همچون صحیفه سجادیه باشد که این‌گونه قلب محرومان را تسلی بخشد و خون انقلاب را در رگ‌های مستضعفان به جوش آورد». (www.hawzah.nte/....4741-38387)
  35. امام سجاد (ع) از دو راه عملی با پیروان خود روبرو گردید: ۱. برانگیختن وجدان انقلابی افراد مسلمان... ۲. تهیه برنامه فکری و آگاهی عقیدتی و روانی. امام (ع) در حقیقت دومین مؤسس مدرسه بزرگ اسلامی بود. خانه و مسجد، مدرسه او بود... (عادل ادیب، زندگانی تحلیلی پیشوایان ما، ترجمه اسدالله مبشری، صامام اساس ۱۵۷-۱۵۸).
  36. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۴ ـ ۳۸.
  37. امام مقیم، امام اساس، امام مستقر و امام مستودع. برای اطلاع بیشتر ر. ک: فرق و مذاهب کلامی، ص۷۳ به بعد.
  38. سیره پیشوایان، ص۲۴۱.
  39. سیره پیشوایان، ص۲۴۱.
  40. علی بن الحسین بن علی المسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۲۹۱.
  41. علی بن الحسین بن علی المسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۱۱۵؛ علی اکبر حسنی، مقالهامام سجاد در عصر شبگون و ظلمانی، مکتب اسلام، ۱۰، دی ۸۰، ص۳۴.
  42. علی بن الحسین بن علی المسعودی، ج۳، ص۹۷؛ سیره پیشوایان، ص۲۶۵.
  43. الف، کاویانی، امام سجاد (ع)، ص۲۲.
  44. مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، ص۲۶۸.
  45. محمدجواد سلمان‌پور، «فرهنگ‌سازیامام سجاد (ع)، با زبان دعا»، فصلنامه اندیشه دینی، ۱۷، زمستان ۸۴، ص۱۰۰-۱۰۱.
  46. حمیدرضا حق‌شناس، اخلاق اجتماعی در صحیفه سجادیه، ص۴.
  47. علی اکبر حسنی، «امام سجاد در عصر شبگون و ظلمانی»، مکتب اسلام، ۱۰، دی ۸۰، ص۳۶.
  48. جلال الدین عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی، تاریخ الخلفاء، به تحقیق محمد محی الدین عبدالمجید، ص۲۲۸ – ۲۴۶.
  49. حمدحسین قائمی، «سیری در زندگانیامام سجاد (ع)»، سمینار ما و صحیفه سجادیه، مجموعه مقالات و سخنرانی‌های ارائه شده (تهران: شورای سیاست‌گذاری ائمه جمعه، ۱۳۸۵)، ص۱۸۱.
  50. عزالدین ابوحامد بن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، مصحح ابوالفضل ابراهیم، ج۴، ص۱۰۴.
  51. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۲۵، ص۱۴۳.
  52. علی اکبر حسنی، «امام سجاد در عصر شبگون و ظلمانی»، مکتب اسلام، ۱۰، دی ۸۰، ص۳۸.
  53. الف، کاویانی، امام سجاد (ع)، ص۲۴.
  54. سید احمد خاتمی، «ادعیه ائمه اطهار (ع) و تبیین معارف اسلامی» در سمینار ما و صحیفه سجادیه، مجموعه مقالات و سخنرانی‌های ارائه شده (تهران، شورای سیاست‌گذاری ائمه جمعه، ۱۳۸۵)، ص۱۵۸.
  55. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۹ ـ ۴۳.
  56. ر.ک: مفید (منسوب)، الاختصاص، ص۶۴.
  57. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲، ص ۱۸۷.
  58. خامنه‌ای، پژوهشی در زندگانی امام سجاد(ع)، ص۴ - ۸.
  59. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲، ص ۱۸۸.
  60. طبری، تاریخ، ج۵، ص۴۶۱ - ۴۶۲؛ طبرسی، اعلام الوری، ج۱، ص۳۸ – ۴۰.
  61. ر.ک: آقا سیدمحمد قاری، سیره امام سجاد(ع) در برخورد با سلاطین اموی، مجموعه مقالات همایش بین‌المللی امام سجاد(ع)، ج۱، ص۱۴۶ - ۱۵۳.
  62. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲، ص ۱۸۹.
  63. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۲۹.
  64. خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۱۹۶.
  65. خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۱۹۶.
  66. یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۵۴.
  67. ر.ک: خواند میر، تاریخ حبیب السیر، ج۲، ص۱۳۱؛ تستری، قاموس الرجال، ج۱۰، ص۱۴۴.
  68. حائری، منتهی المقال، ج۶، ص۲۸۷.
  69. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲، ص ۱۸۹.
  70. بنا بر برخی نقل‌ها وی علاوه بر آنکه خالد بن یزید را از ولایتعهدی برکنار کرد او را تحقیر هم می‌نمود از این رو مادر خالد (آن زمان همسر مروان شده بود)، او را به قتل رساند (ر.ک: ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۵۷، ص۲۶۳ - ۲۶۲).
  71. بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۴۱؛ ابن اثیر، الکامل، ج۴، ص۱۱۳.
  72. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲، ص ۱۹۰.
  73. دینوری، الاخبار الطوال، ص۳۱۴ - ۳۱۵؛ طبری، تاریخ، ج۶، ص۱۵۰.
  74. ابن شهرآشوب، مناقب، ج۳، ص۲۹۹؛ شهید اول، البیان، ص۱۸۵.
  75. راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۲۵۶.
  76. اربلی، کشف الغمه، ج۲، ص۳۲۳.
  77. طبری شیعی، عیون المعجزات، ص۱۲۵؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۴۱، ص۳۷۲؛ اربلی، کشف الغمه، ج۲، ص۲۸۸.
  78. کلینی، الکافی، ج۵، ص۳۴۴.
  79. ابن شهرآشوب، مناقب، ج۳، ص۳۰۲.
  80. مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۹۱.
  81. جصاص، احکام القرآن، ج۱، ص۸۶.
  82. مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۷۵.
  83. راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۲۵۶.
  84. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲، ص ۱۹۰.
  85. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۶۳، ص۱۸۲؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۶، ص۴۹۶ - ۵۰۲.
  86. ر.ک: طبری، تاریخ، ج۶، ص۴۲۳؛ مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۷۴.
  87. صدوق، الاعتقادات، ص۹۸.
  88. ر.ک: طبری، تاریخ، ج۶، ص۴۲۸؛ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۴۷.
  89. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲، ص ۱۹۱.
  90. نام سنگستانی سیاه رنگ در شرق مدینه و چون این قیام در این سرزمین رخ داد به آن حرّه واقم گفتند. ر.ک: یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۲۴۹.
  91. طبری، تاریخ، ج۵، ص۴۸۷.
  92. حنظله از شهدای جنگ احد است که در صبحگاه شب زفافش خود را به میدان مبارزه رساند و وقتی به شهادت رسید رسول خدا(ص) فرمود: «من مشاهده کردم که فرشتگان او را غسل می‌دادند»، بدین جهت او را غسیل الملائکه گفتند (ر.ک: واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۷۴).
  93. جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام (تاریخ خلفا)، ص۵۷۴.
  94. یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۵۰.
  95. بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۳۷.
  96. بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۳۷.
  97. یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۵۰.
  98. واسعی، واقعه حره رویارویی ارزش‌های دینی و سنت‌های جاهلی، ص۲۳۴ - ۲۳۵.
  99. اگرچه بلعمی می‌گوید مردم مدینه برای بیعت نزد علی بن الحسین(ع) رفتند، او اجابت نکرد و به ینبع در بیرون مدینه کوچید (ر.ک: بلعمی، تاریخ نامه طبری، ج۴، ص۷۱۸)؛ ولی برخی محققان معتقدند بلعمی تنها کسی است که چنین نظری داشته است (ر.ک: واسعی، واقعه حره رویارویی ارزش‌های دینی و سنت‌های جاهلی، ص۱۰۱).
  100. بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۴۱؛ ابن اثیر، الکامل، ج۴، ص۱۱۳.
  101. مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۵۲؛ جلالی حسینی، جهاد الامام السجاد(ع)، ص۶۹ - ۷۰.
  102. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲، ص ۱۹۲.
  103. مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۵۲؛ رأس العین نام شهری از شهرهای جزیره (در شمال شرقی سوریه)؛ ر.ک: یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۱۸۰.
  104. طبری، تاریخ، ج۵، ص۵۹۵ - ۶۰۵.
  105. احمدوند و همکاران، «گونه‌شناسی قیام‌های خونخواه توابین و مختار»، تاریخ در آینه پژوهش، ش۳، ۱۳۸۹، ص۲۲.
  106. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲، ص ۱۹۴.
  107. یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۵۸ - ۲۵۹؛ مقریزی، امتاع الأسماء، ج۱۲، ص۲۵۱.
  108. یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۶۳.
  109. خویی، معجم رجال الحدیث، ج۱۹، ص۱۰۲ - ۱۱۰.
  110. طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج۱، ص۳۴۲.
  111. ر.ک: بلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص۳۸۴؛ طبری، تاریخ، ج۶، ص۱۴؛ مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۷۴؛ ابن نما، ذوب النضار، ص۹۷.
  112. در روایتی آمده است که امام سجاد(ع) خطاب به محمد بن حنفیه فرمود: «اگر برده زنگی نسبت به ما تعصب به خرج داده باشد بر مردم واجب است او را یاری کنند.»... (ر.ک: ابن نما، ذوب النضار، ص۹۷).
  113. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲، ص ۱۹۵.
  114. ابن اثیر، الکامل، ج۴، ص۹۸.
  115. دینوری، اخبار الطوال، ص۳۱۴ - ۳۱۵.
  116. طبری، تاریخ، ج۵، ص۳۸۳.
  117. رنجبر، نقش امام سجاد(ع) در رهبری شیعه، ص۱۷۶.
  118. سیدرضی، نهج البلاغه، تحقیق صالح، ص۵۵۵.
  119. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲، ص ۱۹۶.
  120. شهرستانی، الملل و النحل، ص۱۱۴ - ۱۱۶.
  121. ر.ک: طبری، تاریخ، ج۵، ۱۶۵؛ مرتضی عاملی، علی(ع) و الخوارج، ج۲، ص۵۱.
  122. سیدرضی، نهج البلاغه، شرح محمد عبده، ج۲، ص۸.
  123. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲، ص ۱۹۷.
  124. در هفت فرسخی کوفه، ر.ک: یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۵۰۳.
  125. دینوری، اخبار الطوال، ص۳۱۶؛ مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۱۳۱.
  126. طبری، تاریخ، ج۶، ص۳۵۰.
  127. کلینی، الکافی، ج۸، ص۱۶۷.
  128. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲، ص ۱۹۸.
  129. علی‌اکبر حسنی، امام چهارم (ع) پاسدار انقلاب خونین کربلا، ص۲۱۵؛ برخی نیز [[شهادتامام سجاد]](ع) را در ۲۵ محرم سال ۹۴ یا ۹۵ هجری به دلیل مسموم شدن و عمر بابرکت ایشان را ۵۷ سال می‌داند. (محمدعلی مجد فقیهی، آشنایی با صحیفه، ص۱۱). عده‌ای هم [[شهادتامام سجاد]](ع) را به استناد کتاب اصول کافی (ج ۲ ترجمه مصطفوی ص۳۸۶) در ۵۷ سالگی امام سجاد (ع) می‌داند. (الف. کاویانی، امام سجاد (ع)، ص۷؛ سید جعفر شهیدی، زندگانی علی بن الحسین (ع)، ص۲۰۲).
  130. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۴ ـ ۳۸.