ايمان تسلیمی
خصوصیات ایمان تصدیقی
در ایمان دوم، علاوه بر تصدیق، «تسلیم» به عنوان یک ویژگی بنیادین وجود دارد و آیات متعدّد قرآن بر این ویژگی تأکید دارد، مانند آیه ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾[۱] و ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾[۲].
حاکمیت طاغوتها در جهان اسلام بر فقه و تفسیر و تاریخ اسلام اثرگذار بوده است؛ بسیاری از مفسران میگویند که ﴿سَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾ در آیه به معنای سلام و صلوات فرستادن بر پیامبر اسلام(ص) و گفتن «صلّی الله علیه و آله وسلّم» یا «صلواة الله علیک» یا «صلواة الله و سلام الله علیک» است. اما اگر دقت کنیم به روشنی در مییابیم که این نوع تفسیرها از این آیات، بر اثر سیاستهای حاکمان طاغوتی آن عصر که در مقابل حکم ولایتپذیری خدا و رسول خدا(ص) تسلیم نشدند و بر اثر نفاق و قدرتطلبی، حکومت را از جانشینان منصوب و بهحق پیامبر(ص) غصب کردند صورت گرفته است، تا امرِ به تسلیم بودن در برابر دستورات پیامبر(ص) را به سلام و صلوات فرستادن بر آن حضرت تفسیر کنند و اینگونه تمرّد و کفر و نفاق خود را در برابر فرمان ولایتپذیری آن حضرت و غصب مقام خلافت و ولایت بپوشانند.
با دقّت در این آیه و آیات همسان و مشابه دیگر روشن میشود ﴿سَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾ همان ﴿سَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾ در آیه ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾ است. معنای هر دو آیه تسلیم کامل بودن نسبت به فرمان رسول خدا(ص) است که با صلوات مقرون است. این رابطه را قبل از این آیه، آیات سوره احزاب به خوبی نشان میدهد: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا وَسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلًا هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَمَلَائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَكَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلَامٌ وَأَعَدَّ لَهُمْ أَجْرًا كَرِيمًا﴾[۳]. براساس این آیات، ایمان دوم که ایمان تسلیمی است و با تسلیم کامل در برابر دستورات خدا و رسول خدا(ص) مقرون است، همواره با صلوات خدا و ملائکه بر مؤمنین ملازمت دارد.
این صلوات، مؤمنین حقیقی را بالا میبرد و موجب ترفیع درجه آنان میشود. مؤمنینی که ایمان دوم (ایمان تسلیمی) را دارند بر جای خود نمیایستند و توقف ندارند. به دلیل اینکه صلوات خدا و فرشتگان به صورت دائم بر آنان نازل میشود و به دلیل اینکه ایمان دوم ملازم با ذکر کثیر است؛ لذا آنان مدام در حال رشد و تکامل و تعالی هستند. به سبب تأثیر همه جانبه ایمان دوم (ایمان تسلیمی) در رشد و تربیت و تکامل انسان، در این فراز بحث، برخی از خواص ایمان دوم را تجزیه و تحلیل و بررسی میکنیم[۴].
ذکر کثیر، علامت ایمان تسلیمی
"ذکر کثیر" از لوازم ایمان دوم (ایمان تسلیمی) است. فرد مؤمنی که حالت تسلیم به خدا و رسول خدا دارد، به تدریج به حالت "ذکر کثیر" نائل میشود که این وضعیت در مقابل حالات منافق است که همراه با غفلت و نسیان است. چنانکه قرآن کریم در مورد این وضعیت منافقین میفرماید: ﴿إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ وَإِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلَاةِ قَامُوا كُسَالَى يُرَاءُونَ النَّاسَ وَلَا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِيلًا﴾[۵]، این ویژگی منافقینی است که ایمان اول (ایمان تصدیقی) را دارند، اما ایمان دوم (ایمان تسلیمی) را دارا نیستند: ﴿لَا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِيلًا﴾. در مقابل، قرآن کریم در حالت افراد مؤمنی که علاوه بر ایمان اول (ایمان تصدیقی)، به ایمان دوم (ایمان تسلیمی) نیز دست یافتهاند میفرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا﴾[۶].
افراد مؤمن به ایمان دوم (ایمان تسلیمی)، در لحظههای اساسی و عرصههای امتحان، به میثاق «اطاعت» و «نصرت» خود پایبند و پایدار هستند. کسانی که واقعاً اهل ایمان دوم (ایمان تسلیمی) به خدا و رسول خدا هستند، در لحظههای نیاز همیشه آماده نصرت و تحت فرمان هستند[۷].
مرحله آخر، اسلام ابراهیمی
اگر کسی در ایمان دوم (ایمان تسلیمی) ثابتقدم شد ـ که معمولاً ثبات قدم در آن وجود دارد ـ، به مقتضای استمرار عمل در آن، آن فرد به اسلام آخر میرسد. اسلام آخر، اسلام ابراهیمی است که خداوند متعال در چند مورد در قرآن کریم به تبیین آن پرداخته است: ﴿وَمَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ﴾[۸].
«ملت ابراهیم» همین اسلام دوم است و مورد توصیه و وصیت همه انبیاء در طول تاریخ بوده است و ابراهیم و یعقوب و فرزندان آنها ((ع)) همه بر ثبات قدم بر این اسلام توصیه کردهاند. در قرآن کریم، اسلام ابراهیمی هم از نظر تئوری تبیین شده است و هم نمونه عملی آن موجود است؛ نمونه عملی آن در آیات سوره صافات در جریان حکایت حضرت ابراهیم و اسماعیل (ع) بیان شده است: ﴿فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ﴾[۹]. براساس این آیات شریفه، حضرت ابراهیم(ع) به فرزند خود اسماعیل(ع) فرمود: من در خواب دیدم که تو را سر میبرم، نظر تو چیست؟ عرض کرد: ﴿قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ﴾[۱۰]: این «أَسْلَما» به معنای اثبتا و اظهرا است، یعنی هر دو اسلام خود را اثبات و ظاهر کردند. ﴿وَنَادَيْنَاهُ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ﴾[۱۱]. ﴿كَذَلِكَ﴾ یعنی ما اینچنین محسنان را پاداش میدهیم؛ یعنی نیکوکارانی که با ایمان دوم احسان میکنند، نتیجه احسان آنها این است که در این مرحله از ایمان ظهور و ثبات پیدا میکنند.
﴿كَذَلِكَ﴾ به کجا و به چه چیزی اشاره دارد؟ در آیات قبل کجا اشاره به پاداش شده است که اسم اشاره به کار برده و میگوید اینچنین پاداش میدهیم؟! بعد برای ما مشخص شد که «کذلک» اشاره به اسلام ابراهیمی است که نتیجه و پاداش ایمان دوم است. برترین پاداش ایمان دوم این است که انسان مؤمن به ایمان دوم (ایمان تسلیمی)، به اسلام ابراهیمی دست پیدا میکند. این اسلام همراه با «رضا» و «سلام و «امن» و «نظر بوجه الله» و بسیاری از آثار دیگر است[۱۲].
ایمان دوم، شرط ولایت امر مسلمین
بنابر آنچه بیان شد، ایمان شرط «ولایت امر» است و مراد از ایمان، ایمان دوم (ایمان تسلیمی) است نه ایمان اول (ایمان تصدیقی)؛ لذا، وقتی بیان میکنیم که ایمان شرط است، یعنی کسی که میخواهد به ولایت امر برسد باید خصوصیات ایمان دوم را داشته باشد؛ یعنی مؤمن به کل کتاب باشد، اهل تسلیم باشد و ایمان به روز حساب داشته باشد، اهل معصیت خدا و ایذاء رسول نباشد، بر میثاق اطاعت و نصرت وفادار باشد و سایر ویژگیهایی که بیان شد. البته در آینده خواهیم گفت که ایمان دوم (ایمان تسلیمی) تنها شرط ولایت مطلقه نیست، بلکه شرط هر ولایتی است؛ لذا، اگر بخواهیم حکومت اسلامی داشته باشیم و اگر بخواهیم سازمان اداری ما اسلامی باشد، باید هر صاحب ولایت، استاندار، فرماندار، نماینده مجلس و غیره همه مؤمن به ایمان دوم (ایمان تسلیمی) باشند.
ایمان دوم احتیاج به احراز و اثبات دارد و با اصل برائت ثابت نمیشود؛ زیرا، اصل برائت به درد دادگاه میخورد؛ وقتی میخواهند کسی را مجازات کنند بر اساس اصل برائت تا جرم او اثبات نشود مجازات نمیشود. اما وقتی میخواهند کسی را بر یک پست حکومتی بگمارند که میخواهد برای مردم تصمیم بگیرند، حتماً باید مؤمن به ایمان دوم باشد و همه شرایط و ویژگیهای ایمان دوم را نیز داشته باشد؛ لذا، در همه مراتب ولایت و بالأخص در ولایت مطلقه و عامه این شرط وجود دارد[۱۳].
ویژگیهای ایمان تسلیمی
ویژگی اول: اطاعت و نصرت
ویژگی اول ایمان ثانی (ایمان تسلیمی)، وارد شدن در دو پیمان «اطاعت» و «نصرت» است. در قرآن کریم و روایات ایمان مرحله دوم (ایمان تسلیمی) این ویژگی را دارد، افرادی که دارای آن هستند، دخالت مستمر و نقش مستقیم در اطاعت و نصرت حاکمیت و حاکمان الهی دارند.
«پیمان اطاعت» را قرآن کریم به صورت مکرر بیان کرده است، از جمله فرموده است: ﴿وَاذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَمِيثَاقَهُ الَّذِي وَاثَقَكُمْ بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ﴾[۱۴]؛ آن میثاق و پیمانی را که با خدا بستید و گفتید: «سَمِعْنا وَ أَطَعْنا: شنیدیم و اطاعت کردیم» یادتان باشد. خداوند درباره میثاق دوم (میثاق نصرت) همچنین میفرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ﴾[۱۵].
قرآن کریم در سوره احزاب اشاره میکنند که مؤمنین به ایمان ثانی بر پیمان دوم که پیمان نصرت است همواره پایداراند: ﴿مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا﴾[۱۶] اما مؤمنین به ایمان اول ﴿وَإِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُورًا وَإِذْ قَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ يَا أَهْلَ يَثْرِبَ لَا مُقَامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا وَيَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنَا عَوْرَةٌ وَمَا هِيَ بِعَوْرَةٍ إِنْ يُرِيدُونَ إِلَّا فِرَارًا وَلَوْ دُخِلَتْ عَلَيْهِمْ مِنْ أَقْطَارِهَا ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ لَآتَوْهَا وَمَا تَلَبَّثُوا بِهَا إِلَّا يَسِيرًا وَلَقَدْ كَانُوا عَاهَدُوا اللَّهَ مِنْ قَبْلُ لَا يُوَلُّونَ الْأَدْبَارَ وَكَانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْئُولًا﴾[۱۷].
افرادی که ایمان آوردند و با خدا عهد بستند که پشت نکنند و رسول خدا را یاری کنند، اگر بر پیمان «اطاعت» و «نصرت» خود پایدار باقی ماندند، وارد مرحله ایمان دوم (ایمان تسلیمی) شدهاند. اما اگر این کار را نکردند و بر دو پیمان اطاعت و نصرت خود وفادار نماندند و به اطاعت و نصرت پیامبر و اولیای الهی نشتافتند، از ورود به ایمان دوم (ایمان تسلیمی) بازماندهاند. بنابراین؛ امتیاز و وجه تمایز ایمان دوم وفای به این دو میثاق است و از علائم ایمان اولِ خالی از ایمان دوم پایدار نبودن به این دو میثاق است.
در روایات فراوان، مخصوصاً در منابع اهل سنت چنین آمده است: «بایعنا رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم علی السمع و الطاعة فی العسر و الیسر و المنشط و المکروه و علی اثرة علینا و علی ان لا ننازع الامر اهله و علی ان نقول بالحق». این روایت نشان دهنده آن است که هر کسی اسلام را میپذیرفت، این چنین با رسول اکرم(ص) بیعت میکرد و اساساً پذیرش شهادتین به معنای دخول در این بیعت است.
بر مبنای حدیث بیعت که ذکر شد، بیعت مسلمین با رسول اکرم(ص) از روز اول بر اساس شنیدن دستورات و اطاعت فرامین پیامبر و مخالفت و منازعه نکردن با فرمانروایان منصوب از جانب آن حضرت بوده است: «بایعنا رسول اللّه علی السمع و الطاعة و علی ان لا ننازع الامر اهله». با تکلیف امامت و تعیین امام و انتصاب امام علی و ائمه اهلبیت ((ع)) به عنوان جانشین بعد از رسول خدا(ص)، این مفاد بیعت اعلام رسمی شده است.
بر اساس حدیث بیعت، جانشینی ایشان از اول معلوم بوده است؛ لذا از همان اول از مسلمین بیعت گرفته میشد که با «اهل الامر» وارد رقابت و منازعه نشوند. حتی در باره شخص رسول اکرم(ص) هم در منابع آمده است کسی از مسلمینحق ندارد درباره «ولایت امر» با رسول اکرم(ص) وارد منازعه شود؛ چنانکه قرآن کریم فرموده است: ﴿فَلَا يُنَازِعُنَّكَ فِي الْأَمْرِ﴾[۱۸]، براساس حدیث بیعت: {{متن حدیث|علی ان لا ننازع الامر اهله»، رسول اکرم(ص) بر سمع و طاعت بیعت میگرفت که به این بیعت و میثاق در قرآن کریم اشاره شده است: ﴿وَاذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَمِيثَاقَهُ الَّذِي وَاثَقَكُمْ بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ﴾[۱۹]. این میثاق اول و «میثاق طاعت» است.
میثاق دوم، «میثاق نصرت» است که از مسلمین بیعت گرفته میشد که در همه حال ناصر دین و یاور رسول خدا باشند، چنانکه قرآن کریم میفرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ﴾[۲۰]. این میثاق دوم و میثاق نصرت و یاری است و در قرآن کریم به صورت مکرر به آن اشاره شده است.
بنابراین دو میثاق بر مبنای اطاعت و نصرت با همه مسلمین بسته میشود؛ افرادی که تنها ایمان اول (ایمان تصدیقی) را دارند و به ایمان دوم (ایمان تسلیمی) گردن ننهادهاند پای این دو میثاق نمیمانند و سرانجام یا هر دو میثاق یا یکی از این آنها را میشکنند و این علامت ایمان اول و فقدان ایمان دوم در این افراد است. درحالیکه علامت ایمان دوم پایداری بر هر دو میثاق اطاعت و نصرت است.
ریشه مشکل مسلمین بعد از رحلت رسول اکرم(ص) این بود که ابتدا «میثاق طاعت» و بعد هم «میثاق نصرت» را شکستند. برجستهترین جلوه این پیمانشکنی در جریان کربلا و مسأله شهادت حضرت سیدالشهدا ((ع)) و اصحاب ایشان رخ داد؛ لذا، ماجرای عاشورا و جریان کربلا یک مسأله بنیادین در تاریخ اسلام و سرنوشت امت اسلامی و همه آنچه بعد از شهادت ایشان در جریان تاریخ اسلام اتفاق افتاده، است. آن همه خونریزیها و ستمها و همه آنچه واقع شد، نتیجه آن پیمان شکنیهایی است که در کربلا و در رابطه با سیدالشهداء(ع) اتفاق افتاد. ظاهراً آن استغاثه حضرت در روز عاشورا ـ هل من ناصر ینصرنی ـ هم برای برانگیختن و به یادآوردن «میثاق نصرت» بود.
لذا، این از ویژگی مهمِ ایمان اول (ایمان تصدیقی)، مِنهای ایمان دوم (ایمان تسلیمی) است که ایمان اول با نقض میثاقِ اطاعت و نصرت همراه است و ایمان دوم با وفا و پایداری بر میثاق اطاعت و نصرت توأم است. شناخت این ویژگی میتواند ما را در جریانشناسی تاریخی و کلامی آئین اسلام کمک شایان کند[۲۱].
ویژگی دوم: اعتقاد به معاد
ویژگی نهم ایمان اولِ خالی از ایمان دوم، یا ایمان تصدیقی مِنهای ایمان تسلیمی این است که در آن باور به خدا و رسول خدا(ص) وجود دارد، اما باور به معاد و قیامت وجود ندارد. یعنی افراد دارای ایمان اول یا ایمان تصدیقی صِرف، علیرغم تصدیق خدا و رسول خدا(ص)، تصدیق و باور نسبت به معاد و قیامت ندارند؛ زیرا اگر حقیقتاً ایمان و یقین داشتند که مرگ و قیامت حساب و کتابی هست، اینچنین با رسول اکرم (ص) و سلّم) مخالفت نکرده و در برابر دستوراتش تمرد و عصیان نمیکردند و حضرت را در جنگها تنها نمیگذاشتند. در آیات قرآن کریم بر این مطلب بسیار تأکید شده است که از مهمترین نشانههای ایمان دوم (ایمان تسلیمی)، باور و یقین به معاد و قیامت است.
یکی از تفاوتهای اصلی و بنیادین تمدن اسلامی با تمدن غربی این است که تمدن اسلامی مبتنی بر «حیات ذکر» است، اما تمدن غربی مبتنی بر «حیات نسیان و غفلت» است و یکی از مهمترین عناصر آن، غفلت از قیامت و مرگ و حیات آخرت است. غفلت از قیامت و زندگی اخروی، انسان را به طغیان و عصیان میکشاند؛ لذا قرآن کریم باور به آخرت و امید به قیامت را از نشانههای مؤمنان حقیقی شمرده است و این توصیف در وصف مؤمنین حقیقی آمده است: ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا﴾[۲۲]. از دیدگاه قرآن ایمان به «یوم الآخر» بسیار مهم است و تنها کسانی که به آن ایمان دارند مؤمنان به ایمان ثانی و دارندگان ایمان حقیقی و تسلیمی هستند. ایمان به آخرت، یعنی انسان واقعاً به آخرت باور حقیقی داشته باشد که این موضوع متوقف بر «ذکر» و یادآوری مداوم مرگ و قیامت است و هرگز با غفلت سازگار نیست.
در قرآن کریم به موضوع ایمان به آخرت بسیار پرداخته شده است، مثلاً در اول سوره بقره میفرماید: ﴿الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ أُولَئِكَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[۲۳]. در این آیات تعبیر به ﴿مَا أُنْزِلَ﴾ دارد که بیان شد هر جا تعبیر ﴿مَا أُنْزِلَ﴾ آمده است منظور ایمان دوم است که همراه با «ذکر» و باور به قیامت است. در آیه دیگری آمده است: ﴿وَالَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَنْ يَكُنِ الشَّيْطَانُ لَهُ قَرِينًا فَسَاءَ قَرِينًا﴾[۲۴]، یعنی کسانی که به معاد و قیامت ایمان ندارند، ایمان ثانی (تسلیمی) ندارند، ولو تصدیق قلبی داشته باشند.
تصدیق قلبی، قهری است؛ وقتی برهان آمد تصدیق به نتیجهاش قهراً حاصل خواهد شد. کسانی که در فرایند زندگی حسابرسی دقیق روز قیامت را نادیده میگیرند، در حقیقت به معاد و قیامت ایمان ندارند؛ زیرا، اگر تصدیق آنان به «روز حساب» تصدیق حقیقی و به معنای ایمان و همراه با تسلیم و خضوع قلبی بود، قطعاً آنان را از پیمانشکنی با خدا و رسول باز میداشت؛ لذا، قرآن کریم میفرماید ریاکاران اهل ایمان به قیامت و روز حساب نیستند: ﴿وَالَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ﴾. در این آیه، جمله ﴿لَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ﴾ با تکرار لای نافیه دلالت بر شدّت نفی و انکار آنان نسبت به روز جزا دارد. به این صورت که علیرغم آنکه میدانند که روز قیامتحق است و وجود دارد و برای آنها نسبت به قیامت برهان ایجاد شده است، اما در عملتسلیم به تصدیق و ایمان خود نسبت به معاد نیستند و در عمل آن را باور ندارند و عملاً قیامت را نادیده میگیرند.
آیه دیگری که بر موضوع مورد نظر ما دلالت دارد، آیه ﴿إِنَّمَا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِي رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ﴾[۲۵] است، بر اساس این آیه، افرادی که اذن نرفتن به جبهه و جهاد را از پیامبر(ص) میگرفتند، کسانی بودند که ایمان به روز قیامت نداشتند. در مجموع میتوان با مراجعه به قرآن کریم به روشنی دریافت که ایمان دوم (ایمان تسلیمی) با ایمان به معاد و قیامت پیوستگی و ملازمت دارد و چگونه ایمان اول تصدیقی غیر تسلیمی همیشه با عدم ایمان به روز حساب ملازمت دارد.
این نه ویژگی ایمان اولِ تهی از ایمان دوم بود که عکس این موارد، ویژگی ایمان دوم به شمار میرود. در کل، ویژگی بنیادین ایمان اول، «تصدیق» و ویژگی بنیادین ایمان دوم «تسلیم» است[۲۶].
منابع
- اراکی، محسن، درس خارج فقه نظام سیاسی با موضوع ایمان و مراحل آن.
پانویس
- ↑ «پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمیآورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کردهای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.
- ↑ «خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود میفرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید» سوره احزاب، آیه ۵۶.
- ↑ «ای مؤمنان! خداوند را بسیار یاد کنید و او را پگاه و دیرگاه عصر به پاکی بستایید اوست آنکه بر شما درود میفرستد- و فرشتگانش (نیز)- تا شما را به سوی روشنایی از تیرگیها بیرون برد و با مؤمنان بخشاینده است درودشان روزی که به لقای او رسند «سلام» است و برای آنان پاداشی ارزشمند آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۴۱ ـ ۴۴.
- ↑ اراکی، محسن، درس خارج فقه نظام سیاسی با موضوع ایمان و مراحل آن.
- ↑ «بیگمان منافقان، با خداوند نیرنگ میبازند و او نیز با آنان تدبیر میکند و (اینان) چون به نماز ایستند با گرانجانی میایستند، برابر مردم ریا میورزند و خداوند را جز اندکی یاد نمیکنند» سوره نساء، آیه ۱۴۲.
- ↑ «ای مؤمنان! خداوند را بسیار یاد کنید» سوره احزاب، آیه ۴۱.
- ↑ اراکی، محسن، درس خارج فقه نظام سیاسی با موضوع ایمان و مراحل آن.
- ↑ «و چه کس جز آنکه سبک مغز است از آیین ابراهیم روی میگرداند؟ در حالی که ما او را در این جهان برگزیدهایم و بیگمان او در جهان واپسین از شایستگان است آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش، او گفت: فرمانبردار پروردگار جهانیانم و ابراهیم آن را به پسران خود سفارش کرد و یعقوب نیز: که ای فرزندان من! خداوند برای شما این دین را برگزیده است پس، جز در فرمانبرداری (از او) از این جهان نروید» سوره بقره، آیه ۱۳۰ ـ ۱۳۲.
- ↑ «پس او را به پسری بردبار مژده دادیم و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب میبینم که تو را سر میبرم پس بنگر که چه میبینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان مییابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت.» سوره صافات، آیه ۱۰۱ ـ ۱۰۲.
- ↑ «گفت: ای پدر! آنچه فرمان مییابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت و چون هر دو (بدین کار) تن دادند و (ابراهیم) او را به روی درافکند (او را از آن کار بازداشتیم)» سوره صافات، آیه ۱۰۲ ـ ۱۰۳.
- ↑ «و بدو ندا کردیم که: ای ابراهیم! تو خواب خود را راست شمردی؛ ما بدینگونه نکوکاران را پاداش میدهیم» سوره صافات، آیه ۱۰۴ ـ ۱۰۵.
- ↑ اراکی، محسن، درس خارج فقه نظام سیاسی با موضوع ایمان و مراحل آن.
- ↑ اراکی، محسن، درس خارج فقه نظام سیاسی با موضوع ایمان و مراحل آن.
- ↑ «و نعمت خداوند را به یاد آورید و (نیز) پیمانی را که استوار با شما بسته است هنگامی که گفتید: شنیدیم و گردن نهادیم؛ و از خداوند پروا کنید بیگمان خداوند به اندیشهها داناست» سوره مائده، آیه ۷.
- ↑ «همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و داراییهاشان را خریده است در برابر اینکه بهشت از آن آنها باشد؛ در راه خداوند کارزار میکنند، میکشند و کشته میشوند بنا به وعدهای راستین که بر عهده او در تورات و انجیل و قرآن است و وفادارتر از خداوند به پیمان خویش کیست؟ پس به داد و ستدی که کردهاید شاد باشید و آن است که رستگاری سترگ است» سوره توبه، آیه ۱۱۱.
- ↑ «از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند؛ برخی از آنان پیمان خویش را به جای آوردند و برخی چشم به راه دارند و به هیچ روی (پیمان خود را) دگرگون نکردند» سوره احزاب، آیه ۲۳.
- ↑ «و هنگامی که دو رویان و بیماردلان گفتند: خداوند و پیامبرش به ما جز وعده فریبنده ندادهاند؛ و هنگامی که دستهای از ایشان گفتند: ای مردم مدینه! جای ماندن ندارید پس بازگردید و دستهای (دیگر) از آنان از پیامبر اجازه (بازگشت) میخواستند؛ میگفتند خانههای ما بیحفاظ است با آنکه بیحفاظ نبود، آنان جز سر گریز (از جنگ) نداشتند و هنگامی که دستهای از ایشان گفتند: ای مردم مدینه! جای ماندن ندارید پس بازگردید و دستهای (دیگر) از آنان از پیامبر اجازه (بازگشت) میخواستند؛ میگفتند خانههای ما بیحفاظ است با آنکه بیحفاظ نبود، آنان جز سر گریز (از جنگ) نداشتند و اگر بر آنان از پیرامون آن (شهر) درمیآمدند سپس از آنان (گرویدن به) آشوب (شرک) را میخواستند بدان سوی میرفتند و در آن (شهر) جز اندکی درنگ نمیکردند و بیگمان اینان پیشتر با خداوند پیمان بسته بودند که (در جنگ به دشمن) پشت نکنند و پیمان خداوند بازخواست میگردد» سوره احزاب، آیه ۱۲ ـ ۱۵.
- ↑ «پس نباید در این کار با تو بستیزند» سوره حج، آیه ۶۷.
- ↑ «و نعمت خداوند را به یاد آورید و (نیز) پیمانی را که استوار با شما بسته است هنگامی که گفتید: شنیدیم و گردن نهادیم؛ و از خداوند پروا کنید بیگمان خداوند به اندیشهها داناست» سوره مائده، آیه ۷.
- ↑ «همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و داراییهاشان را خریده است در برابر اینکه بهشت از آن آنها باشد؛ در راه خداوند کارزار میکنند، میکشند و کشته میشوند بنا به وعدهای راستین که بر عهده او در تورات و انجیل و قرآن است و وفادارتر از خداوند به پیمان خویش کیست؟ پس به داد و ستدی که کردهاید شاد باشید و آن است که رستگاری سترگ است» سوره توبه، آیه ۱۱۱.
- ↑ اراکی، محسن، درس خارج فقه نظام سیاسی با موضوع ایمان و مراحل آن.
- ↑ «بیگمان فرستاده خداوند برای شما نمونهای نیکوست، برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد میکند» سوره احزاب، آیه ۲۱.
- ↑ «همان کسانی که «غیب» را باور و نماز را برپا میدارند و از آنچه به آنان روزی دادهایم میبخشند و کسانی که به آنچه بر تو و به آنچه پیش از تو فرو فرستادهاند، ایمان و به جهان واپسین، یقین دارند آنان از (سوی) پروردگارشان به رهنمودی رسیدهاند و آنانند که رستگارند» سوره بقره، آیه ۳ ـ ۵.
- ↑ «و آن کسان که داراییهای خود را برای نشان دادن به مردم، میبخشند و به خداوند و روز واپسین ایمان ندارند؛ و هر که شیطان همدم اوست بدهمدمی او راست» سوره نساء، آیه ۳۸.
- ↑ «تنها کسانی از تو اجازه (ی معاف بودن از جهاد) میخواهند که به خداوند و روز بازپسین ایمان ندارند و دل به شک سپردهاند و در تردید خود سرگردانند» سوره توبه، آیه ۴۵.
- ↑ اراکی، محسن، درس خارج فقه نظام سیاسی با موضوع ایمان و مراحل آن.