بنی‌قریظه در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

بنی‌قریظه یکی از سه طایفه مشهور یهود در مدینه بودند که پیامبر (ص) بر اثر پیمان شکنی در غزوه خندق، با آنان برخورد کرد. این قبیله از نسل هارون بن عمران (ع)، برادر حضرت موسی (ع) بوده‌اند که قبل از ظهور اسلام به‌دلیل ترس از جنگ از فلسطین به یثرب مهاجرت کرده و در آنجا سکونت داشتند.

بعد از هجرت رسول خدا (ص) به مدینه حضرت با قبایل یهودی پیمان صلح بست، اما در سال پنجم هجری که جنگ احزاب اتفاق افتاد، بنی‌قریظه پیمان‌نامه را پاره کرده و از دشمنان حمایت کردند، بعد از پایان جنگ و فرار دشمنان، بنی‌قریظه تنها ماند. به‌دلیل خیانتی که بر مسلمانان کردند و خطری که از جانب آنها مسلمانان را تهدید می‌کرد، پیامبر بلافاصله بعد از پایان جنگ احزاب، دستور غزوه بنی‌قریظه را داده و آنان را محاصره کردند.

بعد از محاصره بنی‌قریظه‌، آنها پیشنهاد صلح دادند و بعد از مذاکره با پیامبر در نهایت، حضرت پیشنهاد صلح را قبول کرده و داوری بین خودشان را به سعد بن معاذ سپردند. در رابطه با فرجام و سرانجام بنی‌قریظه‌ تحلیل‌های مختلفی شده است، عده‌ای قتل و مجازات آنان را گزارش کرده‌اند و عده‌ای دیگر با ذکر شواهد و قراینی درباره شمار کشته شدگان و نحوه برخورد با بنی‌قریظه اظهار تردید کرده‌‏اند.

نسب و خاستگاه بنی قریظه

بنی قریظه از سه طایفه مشهور یهود و آخرینشان بودند که پیامبر (ص) بر اثر پیمان شکنی در غزوه خندق، با آنان برخورد کرد. مفسران ذیل آیاتی از سوره بقره، آل عمران، مائده، انفال و احزاب و برخی دیگر آیات از آنان یاد کرده و برخی را در شأن آنان دانسته یا بر ایشان تطبیق کرده‌‌اند[۱].

گزارش‌ها درباره تبار و منشأ آنان همسانی ندارد. بیشتر منابع اسلامی، ایشان را بنی‌‌اسرائیلی و از فرزندان خزرج بن الصریح، از نسل هارون بن عمران (ع) دانسته‌‌اند[۲] که به "کاهنان" شهرت دارند[۳]. در مقابل، برخی مؤرخان، بنی‌‌قریظه را در اصل، عرب و تیره‌‌ای از قبیله جذام می‌‌دانند که در زمان "عادی ا‌‌بن سموئیل"، به دین یهود درآمدند و چون در کنار کوهی به نام قریظه فرود آمدند بدان نام مشهور شدند. قول دیگر، نام و نیای آنان را، قریظه دانسته است[۴]. مستشرقان نیز درباره نسب این طایفه از یهود، نظر یکسانی ندارند؛ برخی بنی اسرائیلی بودن ایشان را تأیید و برخی مورد تردید قرار داده‌‌اند[۵].

در زمان و علت هجرت یهود به یثرب که بنی‌‌قریظه را نیز دربرمی‌‌گیرد اخبار متفاوتی ارائه شده است. برپایه خبری، آنان در بازگشت از سفر حج که با حضور موسی (ع) انجام گرفت، در یثرب ساکن شدند[۶]. گزارش دیگری حکایت از آن دارد که آن حضرت‌‌(ع) برای سرکوب عمالقه، سپاهی به حجاز فرستاد. در بازگشت، چون بنی‌‌اسرائیل متوجه نافرمانی سپاه از دستور آن حضرت شدند ایشان را از خود راندند و آنان به یثرب مهاجرت کردند[۷]. برخی مؤرخان اسلامی در این خبر تردید کرده‌‌اند[۸]. به موجب گزارش دیگری، هجرت آنان بر اثر ترس از حمله‌‌های بخت‌‌النصر، فرمانروای بابل به فلسطین بوده است[۹]. از دیگر علل می‌‌توان به ازدیاد جمعیت یهود و امکانات محدود محل سکونت[۱۰] و آگاهی آنان از ظهور پیامبر آخرالزمان در حجاز اشاره کرد[۱۱]. بنابر قول مشهور، هجرت یهود به یثرب، پس از حمله امپراتوری روم به فلسطین، کشتار یهود و ویرانی معبد ایشان صورت گرفت[۱۲]. گفته شده: این واقعه قبل از آمدن اوس و خزرج به یثرب بوده است[۱۳][۱۴]

استقرار در یثرب

برخی منابع اشاره دارند که بنی‌‌قریظه در جنوب شرقی یثرب، بین وادی مهروز و مُذَیْنب ساکن گشتند[۱۵]. وادی مهروز به آنان تعلق داشت که سیل آن مدینه را تهدید می‌‌کرد و در زمان عثمان جلوی آن سدی ساخته شد[۱۶]. آنان با دیگر یهودیان مدت‌ها بر عرب آن شهر (اوس و خزرج) تسلط داشتند[۱۷] و بنابر قولی در آن زمان (دوره ساسانیان)، خرج‌گزار مرزبان ایرانی "الزاره" در بحرین بودند[۱۸]. اقتصاد آنان عمدتاً متکی به کشاورزی بود. غَمْل، محل فرود بنی‌‌قریظه از پوشش گیاهی خوبی برخوردار بود[۱۹]. چاه أبّا نیز از اموال آنان به شمار می‌‌آمد[۲۰] که رسول خدا به هنگام غزوه بنی‌‌قریظه بدانجا فرود آمد[۲۱]. بعاث (جایگاه جنگ اوس با خزرج در آستانه ظهور اسلام) نیز متعلق به بنی‌‌قریظه بود[۲۲]. موقعیت اقتصادی ایشان به‌‌گونه‌‌ای بود که دارایی خود را به رخ دیگران می‌‌کشیدند. بنابر نقل بعضی از مفسران، آیه ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا وَأُولَئِكَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ[۲۳] به یهود بنی‌‌قریظه و بنی‌‌نضیر اشاره دارد که به اموال و فرزندان خود افتخار می‌‌کردند[۲۴]. همچنین به نقل "مقاتل" مقصود از کافران در آیه ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا وَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ[۲۵] بنی‌‌قریظه و بنی‌‌نضیر هستند که به اموال و اولاد خود می‌‌بالیدند[۲۶].

بنا به نقل عطاء، بزرگان یهود بنی‌‌قریظه و دیگر یهود مدینه، ضعفای صحابه پیامبر را به باد استهزا و مسخره می‌‌گرفتند، از این‌‌رو آیه ﴿زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَيَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ[۲۷] در شأن آنان نازل شد[۲۸]. اموال ‌‌بر جای مانده از آنها در غزوه بنی‌‌قریظه نیز ‌‌گویای ثروتمندی آنان است[۲۹].

شخصیت‌های آنان در این دوره شامل زبیر بن باطا ‌‌بن وهب، عزال بن شموال (سَمْوال) و کعب ‌‌بن اسد بودند[۳۰]. ابن هشام حدود ۱۶ تن از بزرگان ایشان را نام برده است که مردم به آنها مراجعه می‌‌کردند[۳۱][۳۲]

روابط بنی قریظه با دیگر قبایل

آنان هم‌پیمان قبیله اوس بودند[۳۳]، همچنین از هم‌پیمانی آنان با شاخه بنی‌‌کلاب بن ربیعه از بنی عامر بن صعصعه یاد شده است[۳۴]. روابط بنی‌‌قریظه، با یهود بنی‌‌قینقاع خصمانه بود. قرطبی از بنی‌‌قینقاع به عنوان دشمنان بنی‌‌قریظه یاد کرده است[۳۵]. این دو طایفه از یهود به طرفداری از هم‌پیمانان عرب خود، گاهی در برابر یکدیگر قرار می‌‌گرفتند[۳۶]. در خصوص روابط آنان با بنی‌‌نضیر اطلاعات بیشتری در دست است؛ مناسبات این دو طایفه همراه با جنگ و خونریزی بود. آنان بر خلاف دستور تورات که هر گونه جنگ و خونریزی و اخراج یکدیگر از سرزمینشان را منع کرده بود به این کارها دست می‌‌زدند. بنی‌‌قریظه با کمک گرفتن از متحدان اوسی خود و بنی‌‌نضیر از خزرجی‌ها به کشتار یکدیگر پرداخته، پس از جنگ نیز از طریق فدیه اسیران خود را آزاد می‌‌کردند. خداوند با یادآوری پیمانی که از یهود گرفته بود آنان را از پیمان‌‌شکنی باز می‌‌دارد و رسوایی در زندگی دنیا و عذاب در رستاخیز را به آنان گوشزد می‌‌کند: ﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ لاَ تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَلاَ تُخْرِجُونَ أَنفُسَكُم مِّن دِيَارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَأَنتُمْ تَشْهَدُونَ ثُمَّ أَنتُمْ هَؤُلاء تَقْتُلُونَ أَنفُسَكُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِيقًا مِّنكُم مِّن دِيَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَيْهِم بِالإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَإِن يَأْتُوكُمْ أُسَارَى تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاء مَن يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنكُمْ إِلاَّ خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ [۳۷][۳۸]

وجود تبعیض میان بنی‌‌نضیر و بنی‌‌قریظه در دیه کشتگان و مجروحانشان از مهم‌‌ترین موارد اختلاف این دو قبیله بود. بنی‌‌قریظه در برابر کشته ‌‌شدن یکی از افراد خود به دست بنی‌‌نضیر از آنان ۱۰۰ بار شتر خرما دیه می‌‌گرفتند، در حالی که بنی‌‌نضیر در برابر کشته شدگان خود به دست بنی‌‌قریظه قاتل را قصاص می‌‌کردند و در غیر این صورت دو برابر بنی‌‌قریظه یعنی ۲۰۰ بار شتر خرما دیه دریافت می‌‌کردند[۳۹]. در خصوص جراحات نیز بنی‌‌نضیر دو برابر قریظیان ارش می‌‌گرفتند[۴۰]، از این‌‌رو بنی‌‌قریظه برای رها شدن از این تبعیض‌ها نزد پیامبر آمدند. آیات متعددی از قرآن در خصوص این ماجرا نازل شده است: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لَا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قَالُوا آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَمِنَ الَّذِينَ هَادُوا سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِينَ لَمْ يَأْتُوكَ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَوَاضِعِهِ يَقُولُونَ إِنْ أُوتِيتُمْ هَذَا فَخُذُوهُ وَإِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا أُولَئِكَ الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ[۴۱]. در این آیه خداوند پیامبر را از نیت یهود در ارجاع داوری به آن حضرت آگاه می‌‌سازد، زیرا هریک از دو قبیله تنها در صورتی به رأی آن حضرت گردن می‌‌نهادند که به نفع آنان باشد، ضمن آنکه درصدد بودند تا با تحریف گفتار و حکم پیامبر آن را به نفع خود و آمیخته با تبعیض کنند[۴۲]. از این‌‌روست که خداوند در آیات بعدی از پیامبر می‌‌خواهد تا از داوری آنان چشم بپوشد و در غیر این صورت بین آنان به عدالت داوری کند: ﴿سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ أَكَّالُونَ لِلسُّحْتِ فَإِنْ جَاءُوكَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ وَإِنْ تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَنْ يَضُرُّوكَ شَيْئًا وَإِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ[۴۳][۴۴]

این ارجاع داوری به پیامبر از سوی یهود در حالی بود که احکام خداوند در کتاب آنان، تورات آمده بود و پیامبران پیشین نیز طبق همان کتاب بین یهودیان حکم کردند: ﴿وَكَيْفَ يُحَكِّمُونَكَ وَعِندَهُمُ التَّوْرَاةُ فِيهَا حُكْمُ اللَّهِ ثُمَّ يَتَوَلَّوْنَ مِن بَعْدِ ذَلِكَ وَمَا أُوْلَئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ إِنَّا أَنزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُواْ لِلَّذِينَ هَادُواْ وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُواْ مِن كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُواْ عَلَيْهِ شُهَدَاء فَلاَ تَخْشَوُاْ النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلاَ تَشْتَرُواْ بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلاً وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ[۴۵][۴۶] پس خداوند احکام خود در تورات را تشریح می‌‌کند که در آن تن در برابر تن، چشم در مقابل چشم، بینی در برابر بینی، گوش در مقابل گوش، دندان در برابر دندان و جراحات نیز به برابرش قصاص می‌‌شد: ﴿وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَالْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۴۷].

برخی مفسران آیات ﴿وَأَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَنْ يَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُصِيبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ[۴۸][۴۹] و ﴿أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ[۵۰][۵۱] این سوره را نیز در خصوص همین تبعیض‌ها می‌‌دانند[۵۲] که در آن خداوند از پیامبر (ص) خواسته تا به حکم خدا میان آنان داوری کند؛ نه بر طبق هوس‌ها و امیال یهودیان، اگر چه حکم خدا را نپذیرند؛ همچنین برخی نیز آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَى بِالْأُنْثَى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۵۳] را نازل شده در خصوص بنی قریظه و بنی‌‌نضیر دانسته‌‌اند[۵۴][۵۵]

روابط بنی قریظه با پیامبر (ص)

غالب سیره نویسان برآن‌‌اند که رسول خدا (ص) پس از هجرت به یثرب با آنها پیمانی بست[۵۶]، اما زمان آن دقیقاً مشخص نیست. از مفاد آن، خودداری یهود از اقدام بر ضدّ پیامبر و مسلمانان بود. این پیمان به آن حضرت اجازه می‌‌داد تا در صورت نقض آن از سوی یهود در ریختن خون آنان و به اسارت درآوردن ذریه ایشان آزاد باشد[۵۷]. همین پیمان تا سال پنجم هجری مانع همکاری بنی قریظه با مخالفان رسول خدا گردید و آنان اعتراف داشتند که از رسول خدا جز وفا و راستی چیزی ندیده‌‌اند[۵۸] و آن حضرت ایشان را به پذیرش اسلام مجبور نساخته است[۵۹]. در طی دوره هم‌پیمانی، روابط خوبی میان آنان و پیامبر برقرار بود[۶۰]، چنان‌‌که در غزوه بنی نضیر (سال چهارم هجری) از اجابت دعوت عبدالله بن ابی منافق مبنی بر یاری بنی نضیر خودداری ورزیدند.

به نقل مجاهد جماعتی از اوس و خزرج با بنی‌‌قریظه نیز ارتباط خویشاوندی (رضاع) داشتند و به آیین یهود درآمده بودند. با هجرت پیامبر به مدینه، انصار می‌‌خواستند آنان را به پذیرش اسلام وادارند که با نزول این آیه از این کار نهی شدند: ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۶۱][۶۲] به روایت ابن عباس، انصار برای مسلمان کردن این عده، به رغم نیازشان، کمک‌های مالی خود را مشروط به پذیرش اسلام کرده بودند که با نزول آیه ﴿لَيْسَ عَلَيْكَ هُدَاهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَلِأَنْفُسِكُمْ وَمَا تُنْفِقُونَ إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ[۶۳] عملشان ناپسند دانسته شد[۶۴]. مطابق قولی، عبداللّه بن سلام (یهودیِ تازه مسلمان) به پیامبر (ص) گفت: بنی‌‌قریظه و بنی‌‌نضیر از ما دوری می‌‌جویند و سوگند یاد کرده‌‌اند با ما نشست و برخاست نکنند و ما هم بر اثر دوری راه امکان همنشینی با اصحاب تو را نداریم. آیه ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۶۵] نازل شد و ابن سلام رضایت خود را اعلام کرد[۶۶]، اما بنا به گزارش‌های بسیاری در منابع اهل سنت و شیعه این آیه در شأن علی (ع) نازل شده که در حال رکوع انگشتر خود را صدقه داد[۶۷].

رفتار و اعمال یهود به گونه‌‌ای بود که رسول خدا (ص) و مسلمانان به بنی قریظه نیز چون دیگر یهود پیمان شکن اعتماد چندانی نداشتند، از این رو با نزول آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَتُرِيدُونَ أَنْ تَجْعَلُوا لِلَّهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا مُبِينًا[۶۸]، آن دسته از انصاری که با آنان از طریق حلف و رضاع ارتباط داشتند از این کار نهی شدند[۶۹]. آیات ﴿إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللَّهِ الَّذِينَ كَفَرُواْ فَهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ الَّذِينَ عَاهَدتَّ مِنْهُمْ ثُمَّ يَنقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ وَهُمْ لاَ يَتَّقُونَ فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِي الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِم مَّنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوْمٍ خِيَانَةً فَانبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاء إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ الْخَائِنِينَ وَلاَ يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ سَبَقُواْ إِنَّهُمْ لاَ يُعْجِزُونَ وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِن دُونِهِمْ لاَ تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ وَإِن جَنَحُواْ لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ وَإِن يُرِيدُواْ أَن يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللَّهُ هُوَ الَّذِيَ أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ وَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنفَقْتَ مَا فِي الأَرْضِ جَمِيعًا مَّا أَلَّفْتْ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللَّهُ وَمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ[۷۰] بیانگر آن است که پیامبر (ص) بایستی با گروه پیمان شکن یهود روش محکم‌‌تری در پیش گیرد تا افزون بر رفع خطر ایشان، مایه عبرت دیگران نیز باشد. میبدی در شأن نزول آیه ﴿إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذِينَ كَفَرُوا فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ[۷۱] آورده است که یهود بنی‌‌قریظه با رسول خدا عهدی داشتند و آن را نقض کرده، مشرکان را با در اختیار گذاشتن سلاح یاری دادند. سپس پشیمان شده، عذر خواستند و دگرباره، پس از بستن پیمان، در روز خندق پیمان‌‌شکنی کردند و خداوند درباره آنها آیه مذکور را نازل کرد[۷۲]. از ابن عباس، کلبی و مقاتل نیز روایت شده است که این آیه درباره بنی‌‌قریظه نازل شده است[۷۳]. مجاهد نیز آن را بر بنی‌‌قریظه منطبق‌‌ می‌‌داند[۷۴]. آیه بعدی ﴿الَّذِينَ عَاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ وَهُمْ لَا يَتَّقُونَ[۷۵] نیز به پیمان شکنی و خیانت آنان اشاره دارد. طبری[۷۶]، شیخ طوسی[۷۷] و برخی دیگر از مفسران [۷۸] از مجاهد روایت کرده‌‌اند که این آیه به سبب پیمان‌‌شکنی بنی قریظه نازل شده است که آنها دو بار با پیامبر پیمان بسته، سپس آن را نقض‌‌کردند.

آیه ﴿فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِي الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ[۷۹] را نیز درباره بنی‌‌قریظه دانسته‌‌اند[۸۰]. در این آیه به پیامبر دستور داده شده: اگر ایشان در میدان نبرد حاضر شده، در برابر رسول خدا ایستادگی کردند، آنچنان آنان را درهم بکوبد که مایه عبرت دیگران شده، پراکنده شوند؛ اما اگر آنان در برابر پیامبر (ص) قرار نگیرند ولی قراین و نشانه‌‌هایی از آنان بروز داده شود که دال بر پیمان شکنی ایشان باشد و بیم آن رود که دست به خیانت زده، بدون اعلام قبلی و یک‌جانبه نقض عهد کنند به آنان اعلام کند که پیمانشان لغو شده است، زیرا خداوند، خائنان را دوست نمی‌‌دارد: ﴿وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاءٍ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْخَائِنِينَ[۸۱]. برخی از مفسران از قول مجاهد و ابن شهاب آورده‌‌اند که این آیه درباره بنی‌‌قریظه[۸۲] یا در شأن آنان و بنی‌‌نضیر نازل شده است[۸۳].

آیه بعدی هشداری است به پیمان شکنان تا نپندارند که با کفرورزی و اعمال خیانت‌‌آمیز خود پیروز شده، از قلمرو قدرت و کیفر خدا بیرون رفته‌‌اند: ﴿وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَبَقُوا إِنَّهُمْ لَا يُعْجِزُونَ[۸۴]. آیه ﴿وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ[۸۵] به لزوم آمادگی رزمی کافی در برابر دشمنان اشاره داشته، در پایان آیه متذکر می‌‌شود که در صورت تجهیز شما گروه دیگر نیز خواهند ترسید. به نقل مجاهد منظور از ﴿وَآخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ بنی قریظه هستند[۸۶].

البتّه بنابر نقل بعضی از مفسران منظور از ﴿وَآخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ کسانی چون حیّ بن ‌‌اخطب و منافقان‌‌هستند[۸۷]. طبری[۸۸]، ماوردی[۸۹] و سیوطی.[۹۰] طبق گفته مجاهد و سدی منظور از آیه ﴿وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ[۹۱] بنی‌‌قریظه هستند، زیرا بر اثر اهل کتاب بودن جزیه از آنها قبول می‌‌شود؛ ولی از مشرکان پذیرفته نمی‌‌شود[۹۲]. ابن کثیر نیز نزول آیه را در شأن بنی‌‌قریظه دانسته؛ ولی نوشته است که سیاق آیه با این قول سازگاری ندارد[۹۳]. آیه بعدی هشدار و نیز قوت قلبی است به پیامبر که ممکن است پیشنهاد صلح، فریب و ضربه‌‌ای غافلگیرانه یا برای تجهیز مجدد باشد که در این صورت خدا تو را کفایت خواهد کرد. طبری[۹۴] و بغوی[۹۵] از قول مجاهد و ابن جوزی[۹۶] از مقاتل روایت کرده‌‌اند که مقصود از آیه ﴿وَإِنْ يُرِيدُوا أَنْ يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللَّهُ هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ[۹۷] یهود بنی‌‌قریظه هستند. شیخ طوسی نیز طبق یک قول نزول آیه را درباره آنان دانسته است[۹۸]. مقصود آیه ﴿وَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مَا أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ[۹۹] بنی‌‌قریظه دانسته شده[۱۰۰]، هرچند مشهور آن را درباره اوس و خزرج می‌‌دانند[۱۰۱]. در شأن نزول آیه ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللَّهُ وَمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ[۱۰۲] آمده است که طایفه بنی‌‌قریظه و بنی‌‌نضیر به پیامبر گفتند که ما حاضریم تسلیم تو شویم و از تو پیروی کنیم[۱۰۳]. آیه فوق نازل شده و به پیامبر هشدار داد که به آنها اعتماد و تکیه نکند، بلکه تکیه‌‌گاه خود را تنها خداوند و مؤمنان قرار دهد.

از سدی روایت شده است که عده‌‌ای از یهود بنی‌‌قریظه مسلمان شده بودند که در میان آنان منافق نیز وجود داشته است. اینان به بنی‌‌نضیر می‌‌گفتند: اگر شما را بیرون کنند ما نیز با شما بیرون خواهیم رفت. در پی آن آیه ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نَافَقُوا يَقُولُونَ لِإِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَكُمْ وَلَا نُطِيعُ فِيكُمْ أَحَدًا أَبَدًا وَإِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّكُمْ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ[۱۰۴] درباره آنها نازل شد[۱۰۵] برخی مفسران نیز منظور از ﴿لِإِخْوَانِهِمُ را یهود بنی‌‌قریظه و بنی‌‌نضیر دانسته‌‌اند[۱۰۶]. برخی برآن‌‌اند که منظور از منافقین در آیه ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ اتَّقِ اللَّهَ وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا[۱۰۷] بنی قریظه و بنی‌‌نضیر هستند[۱۰۸]. بنابه گزارش مفسران و سیره نویسان آنان نسبت به دین خود پافشاری کرده، از آن دست‌‌بردار نبودند: ﴿لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَالْمُشْرِكِينَ مُنْفَكِّينَ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُ[۱۰۹] قرطبی از ابن عباس روایت کرده است که منظور از ﴿أَهْلِ الْكِتَابِ در این آیه، یهود ساکن در مدینه‌‌اند که بنی‌‌قریظه نیز از آنها هستند[۱۱۰]. مطابق برخی گزارش‌ها آنان قصد ترور رسول خدا را داشتند؛ ولی خداوند آن حضرت را از این توطئه آگاه ساخت، چنان‌‌که برخی مفسران[۱۱۱] آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ[۱۱۲] را در این باره دانسته‌‌اند. اما مشهور آن است که طراحان ترور رسول خدا یهود بنی‌‌نضیر بودند و این آیه درباره آنان نازل شده است[۱۱۳].

نقش بنی قریظه در غزوه خندق

اخباری دال بر پیمان شکنی آشکار بنی قریظه تا سال پنجم هجرت در دست نیست. در این سال، بزرگان بنی‌‌نضیر، قریش و دیگر قبایل منطقه را بسیج کرده، سپاه احزاب را به راه انداختند و به ایشان وعده همراهی بنی قریظه را دادند، از این رو، حیی بن اخطب بزرگ بنی نضیر به مدینه آمد تا آنان را از داخل مدینه بر ضدّ مسلمانان بشوراند[۱۱۴]. او نخست با غزال بن سَمْوال، از بزرگان بنی‌‌قریظه برای نقض پیمان سخن گفت که نتیجه‌‌ای در پی نداشت[۱۱۵]، پس از آن با کعب‌‌ بن اسد رئیس بنی‌‌قریظه وارد مذاکره شد و او نیز امتناع کرد[۱۱۶]، اما با اصرار "حیی" و دادن تضمین وی به قریظی‌ها و پیشنهاد گرفتن گروگان از قریش توسط بنی‌‌قریظه و غطفان، کعب سرانجام عهدنامه خود با رسول خدا را نقض کرد[۱۱۷] یا آن را به دست حیی داد و او پاره کرد[۱۱۸]. با آگاهی پیامبر (ص) از خیانت آنها، آن حضرت ابتدا فردی را برای کسب اطلاع به سوی آنان فرستاد[۱۱۹]، سپس گروهی از انصار شامل سعد بن معاذ را که پیش از اسلام با آنها هم‌پیمان بودند نزد کعب فرستاد. ایشان کعب را سوگند دادند که به عهد خود پای‌‌بند باشد؛ اما آنها به رسول خدا و سعد دشنام دادند[۱۲۰]. مفسران آیاتی را ناظر به نقض عهد بنی‌‌قریظه دانسته‌‌اند.

برخی مقصود از ﴿فَرِيقٌ در آیه ﴿وَلَمَّا جَاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِيقٌ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ كِتَابَ اللَّهِ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ كَأَنَّهُمْ لَا يَعْلَمُونَ[۱۲۱] را بنی‌‌قریظه دانسته‌‌اند که عهدشان با رسول خدا (ص) را شکستند و به یاری مشرکان در غزوه احزاب شتافتند[۱۲۲]. همچنین مراد از اهل کتاب در آیه ﴿وَأَنْزَلَ الَّذِينَ ظَاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِنْ صَيَاصِيهِمْ وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِيقًا تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ فَرِيقًا[۱۲۳]، بنی‌‌قریظه هستند که با نقض پیمانشان با رسول خدا، از سپاه احزاب پشتیبانی کردند[۱۲۴]. همراهی بنی‌‌قریظه با سپاه احزاب موجب گردید مفسران آیات ناظر به احزاب را به آنان نیز تفسیر کنند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا وَجُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا وَكَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرًا[۱۲۵]. طبری از مجاهد و یزید بن رومان روایت کرده است که تعبیر به ﴿جُنُودٌ در بخش اول این آیه، اشاره به بنی‌‌قریظه و احزاب مختلف جاهلی مانند قریش و غطفان است. در آیه ﴿إِذْ جَاءُوكُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَإِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا[۱۲۶]. همچنین به گفته برخی مفسران کلمه ﴿أَسْفَلَ، اشاره به جایی است که بنی‌‌قریظه در آن قرار داشتند[۱۲۷]، ولی طبری[۱۲۸] و طبرسی[۱۲۹] کلمه ﴿فَوْقِ را وادی سمت شرق مدینه می‌‌دانند که بنا بود قبایل بنی‌‌قریظه، بنی‌‌نضیر و غطفان از آنجا به مسلمانان حمله کنند.

در آیه ﴿قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقِينَ مِنْكُمْ وَالْقَائِلِينَ لِإِخْوَانِهِمْ هَلُمَّ إِلَيْنَا وَلَا يَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلَّا قَلِيلًا[۱۳۰] قرطبی طبق یک قول منظور از الگو:الْقَائِلِينَ را بنی‌‌قریظه دانسته که به برادران منافق خود گفتند: به سوی ما بیایید و محمّد را ترک کنید که او نابود می‌‌شود و اگر ابوسفیان پیروز شود احدی از شما را باقی نمی‌‌گذارد[۱۳۱]. بنابر نقل بعضی مفسران، منظور از ﴿الْأَحْزَابَ در آیه ﴿يَحْسَبُونَ الْأَحْزَابَ لَمْ يَذْهَبُوا وَإِنْ يَأْتِ الْأَحْزَابُ يَوَدُّوا لَوْ أَنَّهُمْ بَادُونَ فِي الْأَعْرَابِ يَسْأَلُونَ عَنْ أَنْبَائِكُمْ وَلَوْ كَانُوا فِيكُمْ مَا قَاتَلُوا إِلَّا قَلِيلًا[۱۳۲] کسانی هستند که نبرد خندق را به راه انداختند و آنها شامل بنی‌‌قریظه و بنی‌‌نضیر و... هستند[۱۳۳].

از دیگر آیاتی که درباره پیمان شکنی بنی‌‌قریظه نازل شده آیه ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَيَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هَؤُلَاءِ أَهْدَى مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا[۱۳۴] است. بنا به نقل ابن عباس این آیه درباره بنی‌‌قریظه و دیگر کسانی که نبرد احزاب را به راه انداختند نازل شده که دین مشرکان را بر اسلام برتری داده، اهل شرک را در یورش به مسلمانان تحریک کردند[۱۳۵]. بنی‌‌قریظه پس از پیمان‌‌شکنی در جهت تقویت سپاه احزاب، محموله‌‌ای شامل ۲۰ بار شتر، آذوقه برای مشرکان فرستادند که در بین راه شماری از انصار آن را مصادره کردند و نزد پیامبر (ص) آوردند[۱۳۶]. شاید چنین انفاق‌هایی به سپاه احزاب است که برخی مفسران[۱۳۷] آیه ﴿مَثَلُ مَا يُنْفِقُونَ فِي هَذِهِ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَثَلِ رِيحٍ فِيهَا صِرٌّ أَصَابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَأَهْلَكَتْهُ وَمَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَلَكِنْ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ[۱۳۸] را بر بنی قریظه و دیگر طوایفی که در نبرد نقش داشتند تطبیق کرده‌‌اند.

گزارش‌هایی نیز از تهاجم بنی‌‌قریظه در مدینه در دست است[۱۳۹]. پیامبر برای ناکام گذاشتن حرکت آنان در مدینه، سلمة بن اسلم را با ۲۰۰ نفر و زید بن حارثه را با ۳۰۰ نیرو برای حراست از شهر مأمور کرد[۱۴۰]، از این رو یهود، از شبیخون ‌‌زدن‌های خود نتیجه‌‌ای نگرفتند[۱۴۱]. گویند: آنها برای تهاجم شبانه به مدینه از مشرکان تقاضای فرستادن ۲۰۰۰ جنگجو کردند؛ اما پاسخ مثبت نشنیدند[۱۴۲]. حملات متناوب آنان به برخی مناطق مسلمان‌‌نشین مدینه افزون بر ایجاد خلل در رفت و آمد مسلمانانی که نزدیک بنی‌‌قریظه ساکن بودند، موجب هراس زنان و کودکان ساکن شهر شده بود[۱۴۳]، چنان‌‌که حمله به کوشک رفاعه که به قتل یکی از آنان به دست صفیه دختر عبدالمطلب انجامید، از این‌‌گونه اقدام‌هاست[۱۴۴][۱۴۵]

محاصره بنی قریظه به دست مسلمانان

خیانت و پیمان شکنی آنان در نبرد احزاب که در حساس‌‌ترین شرایط صورت گرفت و هستی اسلام در خطر بود قابل گذشت نبود، از این رو پیامبر (ص) پس از جنگ خندق، به فرمان الهی مأمور سرکوب آنان شد: ﴿قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ[۱۴۶][۱۴۷] از کلبی روایت شده که این آیه درباره بنی قریظه و بنی‌‌نضیر نازل شده است[۱۴۸]. درباره سال وقوع این غزوه به‌‌رغم اتفاق نظر مبنی بر وقوع آن پس از غزوه خندق، دو گزارش متفاوت وجود دارد: برخی آن را یک سال پس از اُحد (سال چهارم هجرت)[۱۴۹] و برخی دیگر، دو سال پس از جنگ اُحد و در سال پنجم می‌‌دانند[۱۵۰]. این قول در میان مورخان و سیره‌‌نویسان از شهرت بیشتری برخوردار است.

مطابق گزارش سیره نویسان، پیامبر (ص) پس از اعلام جنگ بر ضدّ بنی‌‌قریظه، ابن ام مکتوم را جانشین خود در مدینه قرار داد[۱۵۱] و برای اینکه به آنان فرصت تجدید قوا ندهد فوراً به منطقه ایشان رفت و نماز عصر را در آنجا به جا آورد[۱۵۲]. سپاه اسلام متشکل از ۳۰۰۰ نیرو[۱۵۳] به پرچمداری علی (ع) بود[۱۵۴]. با رسیدن امیرمؤمنان، علی (ع)، مقابل دژهای آنان، بنی‌‌قریظه، به دشنام دادن به مسلمانان، پیامبر (ص) و همسران رسول خدا پرداختند. هنگامی که رسول خدا (ص) ناسزاگویی ایشان را شنید، آنان را برادران میمون و خوک خطاب کرد. یهود که چنین انتظاری نداشتند زبان به اعتراض گشوده، به یکدیگر گفتند: این سخن محمد (ص) از خود ما یهود برخاسته است که اسرار کتب مقدس را در اختیار مسلمانان قرار می‌‌دهیم[۱۵۵]. ماوردی و طبرسی به نقل از مجاهد نزول آیه ﴿وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَا بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ قَالُوا أَتُحَدِّثُونَهُمْ بِمَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ لِيُحَاجُّوكُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ[۱۵۶] را در این‌‌باره دانسته‌‌اند[۱۵۷]. رسول خدا طبق سیره همیشگی خود، ابتدا از آنان خواست اسلام بیاورند[۱۵۸]، چون سر‌‌باز زدند به محاصره ایشان پرداخت. مدت محاصره به اختلاف گزارش شده است؛ واقدی این مدت را ۱۵[۱۵۹] و ابن‌‌اسحاق و ابن‌‌حبیب ۲۵ روز[۱۶۰] و برخی نیز ۱۰[۱۶۱] و ‌‌۱۴ روز[۱۶۲] ذکر کرده‌‌اند. با ادامه محاصره و پس از آشکار شدن ضعف ایشان در مقابل سپاه اسلام، بنی قریظه فردی به نام "نباش بن قیس"[۱۶۳] یا غزال ‌‌بن شمویل (شمول)[۱۶۴] را نزد پیامبر (ص) فرستاده، پیشنهاد کردند که آن حضرت با آنان نیز چون بنی‌‌نضیر رفتار کند و به ایشان اجازه داده شود اموال منقول خود را برداشته، از مدینه کوچ کنند؛ اما رسول خدا خواسته آنان را رد کرد. پس از آن بنی‌‌قریظه پیشنهاد کردند با بر جای گذاشتن همه اموال خویش، تنها جان خود و خانواده‌‌هایشان را نجات دهند؛ اما رسول خدا خواستار تسلیم بدون قید و شرط آنان شد[۱۶۵] زیرا تجربه نشان داده بود که اگر این گروه نیز مانند همکیشان خود (بنی‌‌نضیر) آزادانه از تیررس مسلمانان خارج شوند توطئه‌‌های خود را بر ضدّ اسلام از سر می‌‌گیرند.

به موجب پاره‌‌ای گزارش‌ها، پس از آنکه بنی‌‌قریظه یقین کردند اگر وضع بدین منوال بگذرد شرایط بدتر خواهد شد[۱۶۶] بزرگشان (کعب بن اسد) سه پیشنهاد به همکیشان خود ارائه کرد: نخست تصدیق پیامبر (ص) و پذیرش اسلام؛ دوم کشتن زنان و کودکان و جنگیدن با مسلمانان و سوم تهاجم به سپاه اسلام در شب شنبه و غافلگیر کردن مسلمانان؛ اما راه‌‌‌حل‌های او پذیرفته نشد[۱۶۷]. در پی آن و پس از پاسخ‌های صریح پیامبر (ص)، ایشان از آن حضرت خواستند هم‌پیمان اوسی خود ابولبابه را نزد آنان فرستد تا با او در خصوص تسلیم شدنشان رایزنی کنند. این امر نشان می‌‌دهد آنان به مذاکره امیدوار بوده، در چانه زنی‌های خود به اوسیان هم‌پیمان خود امید بسته بودند.

پس از موافقت رسول خدا، ابولبابه رهسپار دژهای یهود شد و ضمن توصیه ایشان به تسلیم، تحت تأثیر عواطف و احساسات کودکان و زنان بنی‌‌قریظه، با اشاره به گردن و حلق خود، به آنان فهماند که در صورت تسلیم شدن به حکم پیامبر (ص) کشته خواهند شد. از نظر برخی مفسران اقدام ابولبابه خیانت به پیامبر تلقی شده و نزول آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَخُونُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوا أَمَانَاتِكُمْ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ[۱۶۸] به این امر ارتباط دارد[۱۶۹]، هرچند این گفته مشهور است؛ اما برخی محققان با ارائه برخی ادله، داستان گزارش شده را مخدوش دانسته‌‌اند[۱۷۰]. در این هنگام و پیش از حل مشکل، اسد بن عبید، اسید ‌‌بن‌‌ سعیه و ثعلبة بن سعیه که از یهود بنی‌‌هدل از خویشان بنی قریظه و با آنان همراه بودند از دژ، فرود آمدند و با پذیرش اسلام، جان و مال و فرزندان خود را نجات دادند. برخی مفسران نزول آیه ﴿لَيْسُوا سَوَاءً مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ أُمَّةٌ قَائِمَةٌ يَتْلُونَ آيَاتِ اللَّهِ آنَاءَ اللَّيْلِ وَهُمْ يَسْجُدُونَ[۱۷۱] را در این باره دانسته‌‌اند[۱۷۲]. عمرو ‌‌بن ‌‌سعدی از بنی‌‌قریظه نیز جزء کسانی بود که در شب آخر به مسجدالنبی پناهنده شد و اسلام آورد[۱۷۳]. در پی این حوادث، بنی‌‌قریظه چاره‌‌ای جز تسلیم بدون قید و شرط نیافته، تسلیم شدند.

برخی سیره نویسان، علت تسلیم شدن آنان را، افزون بر وحشتی که خداوند در دل ایشان افکنده بود چنین گزارش کرده‌‌اند که در جریان محاصره بنی‌‌قریظه، علی (ع) تا نزدیک آنان پیش رفت و فریاد زد: یا آنچه را حمزة ‌‌بن عبدالمطلب چشید، خواهم چشید یا دژ را فتح خواهم کرد. اینجا بود که‌‌بنی‌‌قریظه چاره‌‌ای جز تسلیم ندیدند[۱۷۴]. اختلاف است که پس از تن دادن بنی‌‌قریظه به خواسته پیامبر (ص)، قبیله اوس از آن حضرت خواستند آنان را به خاطر هم‌پیمان بودن با ایشان، ببخشد یا اینکه بنی‌‌قریظه خود، اوسی‌ها را واسطه برای داوری در بین آنان قرار دادند. بنابر قول مشهور، اوسی‌ها پیش‌دستی کردند و با اصرار آنان پیامبر (ص) سعد ‌‌بن معاذ را داور معرفی کرد[۱۷۵]، اما طبرسی آورده است که بنی‌‌قریظه خود، سعد ‌‌بن ‌‌معاذ را با اجازه آن حضرت برگزیدند[۱۷۶]. گویند: پس از آگاهی سعد از داوری خویش گفت: وقت آن فرا رسیده است که در راه خدا از سرزنش هیچ سرزنش کننده‌‌ای نهراسم[۱۷۷]. پس از آن، سعد با تعهد گرفتن از بنی‌‌قریظه و مسلمانان مبنی بر تن دادن به حکم او، اعلام کرد که مردان بنی‌‌قریظه کشته شوند، زنان و کودکان ایشان اسیر و اموالشان تقسیم گردد[۱۷۸]. پیامبر اکرم (ص) حکم سعد را تأیید و درباره آن فرمود: آنچه را خدا از فراز آسمان‌ها حکم داده بود، سعد بر آن حکم کرد[۱۷۹].

در پی این حکم آنان که گمان نمی‌‌کردند چنین سرنوشتی داشته باشند به عذاب خوارکننده‌‌ای دچار شدند. طبرسی از عطاء نقل کرده که آیه ﴿وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ[۱۸۰] درباره بنی‌‌قریظه و بنی‌‌نضیر نازل شده است[۱۸۱]، همچنین به نقل از عطا، آنان مصداق آیه ﴿يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَتَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذِينَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَكَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ[۱۸۲]هستند[۱۸۳]. در مدت محاصره سه تن از مسلمانان وفات یافتند. خلاد بن سوید با پرتاب شدن سنگی از سوی بنی قریظه به شهادت رسید[۱۸۴]. افزون بر وی، شخص دیگری به نام ابوسنان‌‌ بن محصن اسدی در ایام محاصره بنی قریظه وفات یافت و در گورستان بنی‌‌قریظه به خاک‌‌ سپرده ‌‌شد[۱۸۵]. سعد بن معاذ اوسی هم که در نبرد خندق زخمی شده بود پس از ماجرای حکمیتش و پس از آنکه زخمش باز شد به شهادت رسید[۱۸۶][۱۸۷]

سرانجام بنی قریظه

مطابق گزارش سیره‌‌نویسان، سپاه اسلام، بنی قریظه را پس از خلع سلاح در خانه دخترحارث از تیره بنی نجار[۱۸۸] یا در منزل اسامة ‌‌بن زید[۱۸۹] بازداشت کردند و پس از کندن گودال‌هایی در بازار مدینه، آنان را یکی یکی[۱۹۰] یا ۱۰‌‌ تا ۱۰‌‌ تا[۱۹۱] آوردند و گردن زدند[۱۹۲]. حیی بن کعب رئیس بنی نضیر و از آتش افروزان جنگ احزاب و کعب ‌‌بن اسد بزرگ بنی قریظه از جمله کشته شدگان بودند[۱۹۳]. بدین ترتیب مطابق قول زمخشری و قرطبی ذیل آیه ﴿فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ مَا آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا هُمْ فِي شِقَاقٍ فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللَّهُ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ[۱۹۴] وعده خداوند مبنی بر دفع شر یهود از رسول خدا (ص) با کشتن بنی قریظه و اسارت ایشان محقق شد. همچنین مقصود از رسوایی در زندگی دنیا در آیه ﴿ثُمَّ أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِيقًا مِنْكُمْ مِنْ دِيَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَيْهِمْ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَإِنْ يَأْتُوكُمْ أُسَارَى تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ[۱۹۵] کشتن بنی قریظه و به اسارت در آوردن فرزندان آنان دانسته شده است.

در شمار کشته شدگان یهود اظهار نظرهای گوناگونی ارائه شده است؛ ابن اسحاق[۱۹۶]شمار آنان را ۴۰۰، طبرسی ۴۵۰[۱۹۷]ف واقدی ۶۰۰ تا ۷۰۰[۱۹۸]، بیهقی ۶۰۰[۱۹۹] و یعقوبی ۷۵۰[۲۰۰] تن ذکر کرده‌‌اند. طبرسی و برخی دیگر بیشترین تعداد را ۸۰۰ تا ۹۰۰ تن گفته‌‌اند[۲۰۱]. واقدی و بلاذری آورده‌‌اند که از مردان بنی‌‌قریظه هرکس بر بدنش مو روییده بود کشته شد[۲۰۲]. بنا به قول علی بن ابراهیم، اعدام ایشان سه روز به طول انجامید[۲۰۳] و تنها فردی به نام ‌‌رفاعة بن سموئیل مورد شفاعت سلمی (خاله رسول خدا) قرار گرفت و نجات یافت[۲۰۴]. از زنان آنان نیز فقط یک تن که نامش نباته (یا بنانه) ثبت شده کشته شد، زیرا وی به تحریک همسرش با پرتاب سنگی موجب شهادت خلاد ‌‌بن سوید شده بود[۲۰۵][۲۰۶]

تحلیل کشتار

هرچند بیان قرآن کریم در آیات ﴿ وَأَنزَلَ الَّذِينَ ظَاهَرُوهُم مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِن صَيَاصِيهِمْ وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِيقًا تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ فَرِيقًا وَأَوْرَثَكُمْ أَرْضَهُمْ وَدِيَارَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ وَأَرْضًا لَّمْ تَطَؤُوهَا وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرًا [۲۰۷] حکایت از تأیید اعدام مردان بنی‌‌قریظه دارد[۲۰۸]، با این وجود، برخی محققان با ذکر شواهد و قراینی نسبت به نقل‌ها و گزارش‌های فوق در خصوص تعداد کشته شدگان و نحوه برخورد یاد شده با بنی‌‌قریظه اظهار تردید کرده‌‌اند؛ بعضی شمار مقتولان را آن هم با این تعداد و در یک روز یا سه روز و به دست یک یا دو نفر (علی (ع) به تنهایی یا به همراهی زبیر) بعید دانسته، این گزارش‌ها در خصوص کشتار را، ساخته و پرداخته قبیله خزرج دانسته‌‌اند که می‌‌خواستند چنین وانمود کنند که حرمت طایفه اوس نزد پیامبر، کمتر از خزرجی‌ها بوده است. در غیر این صورت پیامبر شفاعت آنها را درباره بنی‌‌قریظه می‌‌پذیرفت[۲۰۹]، چنان‌‌که شفاعت خزرجی‌ها را درباره بنی‌‌نضیر پذیرفت.

برخی دیگر کشتار آنها را خلاف سیره رسول خدا عنوان کرده‌‌اند و نیز با استناد به آمار و ارقام متفاوت این غزوه و ذکر این مطلب که تلفات این نبرد داخلی در مقایسه با نبردهای دیگر پیامبر، قابل پذیرش نیست به نقد گزارش‌های سیره‌‌نویسان پرداخته‌‌اند[۲۱۰]. دکتر ولید عرفات[۲۱۱] با اقامه ادله متعددی کشتار یهود را رد کرده است. برخی از ادله وی عبارت‌‌اند از:

  1. قرآن به این تعداد مقتول اشاره نکرده است.
  2. در عین پیمان شکنی آنان، اسلام بزرگ‌‌تر از آن است که این تعداد را با چنان وضعی بکشد.
  3. رؤسای آنان مقصر بودند نه همه آنان، از این رو مطابق قاعده ﴿لَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى، کشتن ایشان خلاف اسلام بوده است.
  4. معقول نیست چند صد نفر در بازار مدینه کشته شوند و اشاره واضحی به موضع قتل آنان نشود و اثری باقی نماند.
  5. اگر چنین کشتاری می‌‌بود فقها آن را مبنا قرار می‌‌دادند.
  6. فقط نام چند تن از برزگان‌‌ بنی‌‌قریظه برده شده و از دیگران نامی در‌‌میان نیست.

به اعتقاد برخی، داستان قتل عام آنان را ابن‌‌اسحق از یهود گرفته و سیره نویسان و مؤرخان بعدی از او گرفته‌‌اند، افزون بر آن، راویان این واقعه ‌‌نیز چون محمد بن کعب و عطیه از یهود قرظی هستند و بعید نیست که جانب‌دارانه سخن گفته باشند[۲۱۲].

در مقابل نظریه فوق، محققان دیگری، کشتن یهود بنی‌‌قریظه را مطابق عقل و منطق دانسته و آورده‌‌اند که:

  1. اولاً: سزای کسانی که در حساس‌‌ترین شرایط، پیمان‌‌شکنی کردند، کمتر از این نبوده است[۲۱۳]. اصولا حیات سیاسی اسلام در گرو معاهداتی بود که با قبایل اطراف داشت و پیمان‌‌شکنی هر روزه و گذشت رسول خدا از پیمان‌‌شکنان، زمینه را برای نقض عهدهای مکرر آماده می‌‌کرد[۲۱۴].
  2. ثانیاً: حکم "سابّ‌‌ النبی" بر آنها جاری شد[۲۱۵].
  3. ثالثاً: خود آنها داوری سعد بن معاذ را پذیرفته بودند[۲۱۶].
  4. رابعاً: در عهدنامه پیامبر با یهود مدینه آمده بود که در صورت پیمان‌‌شکنی آنها، آن حضرت در ریختن خون آنان آزاد خواهد بود.
  5. خامساً: سعد، گویا از قوانین تورات آگاهی داشته و طبق آن حکم خود را اعلام کرده بود[۲۱۷].

قریب به اتفاق مفسران نزول آیه ﴿وَأَنْزَلَ الَّذِينَ ظَاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِنْ صَيَاصِيهِمْ وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِيقًا تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ فَرِيقًا[۲۱۸] را درباره بنی‌‌قریظه دانسته‌‌اند که پیمان شکنی کرده، در غزوه خندق به یاری احزاب به فرماندهی ابوسفیان شتافتند[۲۱۹]، اما به زودی تاوان خیانت خود را پرداختند[۲۲۰].

غنایم غزوه بنی قریظه

پیامبر پس از فراغت از غزوه بنی قریظه، خمس غنایم و اسیران را جدا کرد و مابقی را میان جنگجویان مسلمان قسمت کرد؛ برای سواره‌نظام سه سهم (دو سهم برای اسب و یک سهم برای صاحبش) و برای پیاده نظام یک سهم در نظر گرفت[۲۲۱]. واقدی[۲۲۲] شمار سواره نظام را ۳۶ و یعقوبی[۲۲۳] 38 تن ذکر کرده‌‌اند. به موجب گزارشی سلاح‌هایی که در این غزوه به غنیمت گرفته شد شامل ۱۵۰۰ شمشیر، ۳۰۰ زره و ۱۰۰۰ نیزه بوده است[۲۲۴]. در تعداد اسیران نیز نظرها یکسان نیست؛ برخی تعداد آنها را ۷۰۰، ۷۵۰ [۲۲۵] و عده‌‌ای ۱۰۰۰[۲۲۶] تن گزارش کرده‌‌اند. گفته شده است پیامبر از میان اسیران، ۶ دختر را به بینوایان بنی‌‌هاشم و یکی را نیز به نام ریحانه، دختر شمعون ‌‌بن زید[۲۲۷] یا دختر عمرو بن خناقه (بطنی از قریظه)[۲۲۸] را سهم خود قرار دادند[۲۲۹]. ابن سعد انتساب قرظی بودن وی را به سبب ازدواجش با فردی از این قبیله دانسته است[۲۳۰]. ریحانه تا زمانی که پیامبر (ص) زنده بود، در ملک آن حضرت قرار داشت[۲۳۱]. پس از آن به فرمان پیامبر اسیران را به سرپرستی سعد ‌‌بن زید اشهلی[۲۳۲] به نجد بردند و با فروش آنها، اسب و سلاح خریدند[۲۳۳].

مطابق گزارشی دیگر اسیران را نیز همچون غنایم پس از جدا کردن خمس آن میان رزمندگان تقسیم کردند[۲۳۴]. این غزوه که در اواخر ذیقعده سال پنجم هجرت، آغاز شده بود[۲۳۵]، در روز پنجشنبه، ۷ روز گذشته از ذیحجّه پایان یافت[۲۳۶] و پیامدهای مهمی از خود برجای گذاشت که می‌‌توان به پاک شدن جبهه داخلی از یهود پیمان‌‌شکن، تقویت بنیه مالی مسلمانان به وسیله غنایم قابل توجّه این غزوه، فرو‌‌ریختن پایگاه مشرکان عرب در مدینه، هموار شدن راه پیروزی آینده و تحکیم موقعیت حکومت اسلامی در نظر دوست و دشمن اشاره کرد[۲۳۷]. گفته شده است مراد از ﴿أَرْضَ در آیه ﴿وَأَوْرَثَكُمْ أَرْضَهُمْ وَدِيَارَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ وَأَرْضًا لَمْ تَطَئُوهَا وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرًا[۲۳۸]، سرزمین و املاک یهود بنی‌‌قریظه است که شامل عقار و نفیل، برقه، مثیب و‌‌اعواف (متعلق به فردی به نام خنافه و از صدقات رسول خدا)[۲۳۹] بود. گویند: رسول خدا اعواف، برقه، مُثیب، دلال، حسنی، صافیه و مَشربه ام ابراهیم را در سال هفتم وقف کرد[۲۴۰] و مراد از اموال در آیه، اثاث، چارپایان، سلاح و درهم و دینار‌‌است[۲۴۱]. از ابن‌‌ زید نقل شده است که منظور از ضمیر در ﴿أَرْضَهُمْ وَدِيَارَهُمْ بنی‌‌قریظه و بنی‌‌نضیر هستند، هرچند به اعتقاد طبری درست آن است که بگوییم مراد، بنی‌‌قریظه‌‌اند[۲۴۲] و در اینکه منظور از ﴿أَرْضًا لَمْ تَطَئُوهَا کدام سرزمین است در میان مفسران اختلاف است؛ بعضی آن را اشاره به سرزمین خیبر و بعضی دیگر به مکّه و عده‌‌ای سرزمین روم و ایران دانسته‌‌اند؛ ولی آنچه با ظاهر آیه سازگاری دارد آن است که این زمین در همین ماجرای جنگ بنی‌‌قریظه به تصرف مسلمانان درآمد[۲۴۳].

به نقل مجاهد مقصود از ﴿فَمَا أَوْجَفْتُمْ در آیه ﴿وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلَا رِكَابٍ وَلَكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۲۴۴] اموال بنی‌‌قریظه است که پیامبر به مهاجران قریش اختصاص داد. همچنین به نقل ابن عباس آیه ﴿مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ[۲۴۵][۲۴۶] درباره اموال ﴿أَهْلِ الْقُرَى که عبارت از بنی‌‌قریظه، بنی‌‌نضیر، اهل خیبر، فدک و روستاهای عُرَینه‌‌اند نازل شده است[۲۴۷]؛ امّا قرطبی منظور از آن را اموال بنی‌‌قریظه دانسته است[۲۴۸]. از میان بنی‌‌قریظه راویانی برخاستند. کعب ‌‌بن سلیم قرظی راوی حدیث علی (ع) و دو تن از فرزندان کعب به نام‌های محمد و اسحاق و عطیه قرظی از آن جمله‌‌اند[۲۴۹][۲۵۰]

منابع

پانویس

  1. سامانی، سید محمود، مقاله «بنی قریظه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
  2. السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۱، ص ۲۱؛ البدء والتاریخ، ج ۳، ص‌‌۱۲۹؛ الانساب، ج ۴، ص ۴۷۵.
  3. الاغانی، ج ۲۲، ص ۱۱۱، ۱۱۴؛ السیرة‌‌النبویه، ابن هشام، ج ۲، ص ۲۰۲.
  4. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۵۲؛ الانساب، ج ۴، ص ۴۷۵.
  5. تاریخ الشعوب الاسلامیه، ص ۱۵۳.
  6. المنتظم، ج ۱، ص ۳۵۷؛ وفاء الوفا، ج ۱، ص ۱۵۷، ۱۶۲.
  7. الاغانی، ج ۲۲، ص ۱۱۲؛ معجم البلدان، ج ۵، ص ۸۴.
  8. وفاء الوفا، ج ۱، ص ۱۵۹؛ الروض الانف، ج ۴، ص ۲۹۰.
  9. تاریخ طبری، ج ۱،ص ۳۸۳؛ مجمع‌‌البیان، ج ۱، ص ۳۱۶؛ البدایة‌‌والنهایه، ج ۲، ص ۳۱.
  10. وفاء الوفا، ج ۱، ص ۱۵۶.
  11. مجمع‌‌البیان، ج ۷، ص ۲۸۶؛ معجم البلدان، ج ۵، ص ۸۴.
  12. البدء والتاریخ، ج ۳، ص ۱۲۹؛ معجم البلدان، ج ۵، ص ۸۴.
  13. الاغانی، ج ۲۲، ص ۱۱۳؛ البدء والتاریخ، ج ۳، ص ۱۲۹ ـ ۱۳۰؛ معجم البلدان، ج ۵، ص ۸۴.
  14. سامانی، سید محمود، مقاله «بنی قریظه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
  15. الاغانی، ج ۲۲، ص ۱۱۳؛ معجم البلدان، ج ۵، ص ۸۳؛ المصنف، ج ۱، ص ۱۶۸.
  16. تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۱۶۸ - ۱۷۰.
  17. البدء و‌‌التاریخ، ج ۳، ص ۱۳۰؛ المفصل، ج ۶، ص ۵۱۹.
  18. معجم البلدان، ج ۵، ص ۸۳.
  19. النهایه، ج ۲، ص ۳۸۸.
  20. تاج العروس، ج ۱، ص ۱۴۳؛ النهایه، ج ۱، ۲۴؛ معجم البلدان، ج ۱، ص ۵۹.
  21. جامع البیان، مج ۱۱، ج ۱۹، ص ۱۸۲.
  22. الکامل، ج، ۱، ص ۶۸۰.
  23. «بی‌گمان دارایی‌ها و فرزندان کافران هرگز برای آنان در برابر (عذاب) خداوند هیچ سودی نخواهد داشت و آنانند که هیزم دوزخ‌اند» سوره آل عمران، آیه ۱۰.
  24. فتح القدیر، ج ۱، ص ۳۲۰؛ معجم البلدان، ج ۱، ص ۴۵۱.
  25. «بی‌گمان دارایی‌ها و فرزندان کافران، هرگز برای آنان در برابر (عذاب) خداوند، هیچ سودی نخواهد داشت و آنان دمساز آتشند؛ در آن جاودانند» سوره آل عمران، آیه ۱۱۶.
  26. فتح القدیر، ج ۱، ص ۳۷۴.
  27. «زندگانی این جهان برای کافران آراسته شده است و (آنان) مؤمنان را به ریشخند می‌گیرند اما پرهیزگاران در روز رستخیز از آنان فراترند و خداوند به هر کس بخواهد بی‌شمار روزی می‌رساند» سوره بقره، آیه ۲۱۲.
  28. مجمع البیان، ج ۲، ص ۵۴۱؛ فتح القدیر، ج ۱، ص ۳۷۴.
  29. تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۱۷۵، ۲۱۲.
  30. السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۲۴۰؛ البدایة و النهایه، ج ۴، ص ۱۰۱.
  31. السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۲۴۰.
  32. سامانی، سید محمود، مقاله «بنی قریظه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
  33. السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۲۴۹؛ جامع البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۵۵۹؛ الکامل، ج ۱، ص ۶۸۰ - ۶۸۱.
  34. تاریخ دمشق، ج ۳، ص ۱۶۶.
  35. تفسیر قرطبی، ج ۲، ص ۱۶.
  36. جامع البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۵۵۹ ـ ۵۶۰.
  37. «و (یاد کنید) آنگاه را که از شما پیمان گرفتیم که خون همدیگر را نریزید و یکدیگر را از خانه‌هاتان آواره نسازید سپس اقرار کردید در حالی که خود (بر آن) گواهی می‌دهید آنگاه، این شمایید که یکدیگر را می‌کشید و دسته‌ای از خودتان را از خانه‌هاشان بیرون می‌رانید در حالی که با گناه و ستم به زیان آنها از یکدیگر پشتیبانی می‌کنید و (با این حال) اگر به اسیری نزد شما آیند آنان را (بنابر حکم تورات) با دادن سربها آزاد می‌کنید با آنکه بیرون راندنشان بر شما حرام است. آیا به بخشی از کتاب (تورات) ایمان می‌آورید و به بخشی (دیگر) کفر می‌ورزید؟ کیفر کسانی از شما که چنین کنند جز خواری در این جهان چیست؟ و در رستخیز به سوی سخت‌ترین عذاب باز برده می‌شوند؛ و خداوند از آنچه می‌کنید غافل نیست» سوره بقره، آیه ۸۴-۸۵.
  38. جامع البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۵۵۹ ـ ۵۶۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۲، ص ۱۵ ـ ۱۶؛ غررالتبیان، ص ۲۰۸.
  39. کشف الاسرار، ج ۱، ص ۴۷۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۶، ص ۱۳۵؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص ۲۱۵.
  40. جامع‌‌البیان، مج ۴، ج ۶، ص ۳۵۱؛ التفسیرالکبیر، ج ۱۲، ص ۱۵.
  41. «ای پیامبر! آنان که در کفر شتاب می‌ورزند تو را اندوهگین نکنند، همان کسانی که به زبان می‌گفتند ایمان آورده‌ایم در حالی که دل‌هاشان ایمان نیاورده است و یهودیانی که به دروغ گوش می‌سپارند جاسوسان گروهی دیگرند که نزد تو نیامده‌اند؛ عبارات (کتاب آسمانی) را از جایگاه آنها پس و پیش می‌کنند؛ (به همدیگر) می‌گویند اگر به شما این (حکمی که ما می‌خواهیم از سوی پیامبر) داده شد بپذیرید و اگر داده نشد، (از او) دوری گزینید- و از تو در برابر خداوند، برای کسی که عذاب وی را بخواهد، هیچ‌گاه کاری ساخته نیست- آنان کسانی هستند که خداوند نخواسته است دل‌هایشان را پاکیزه گرداند؛ در این جهان، خواری و در جهان واپسین عذابی سترگ دارند» سوره مائده، آیه ۴۱.
  42. جامع‌‌البیان، مج ۴، ج ۶، ص ۳۲۳؛ مجمع‌‌البیان، ج ۳، ص ۳۰۰ ـ ۳۰۱؛ نورالثقلین، ج ۱، ص ۶۲۹ ـ ۶۳۰.
  43. «گوش سپارندگان به دروغ و بسیار حرام خوارند پس اگر به نزد تو آمدند میان آنان داوری کن و یا از آنان رو بگردان؛ و اگر از ایشان رو بگردانی هرگز هیچ زیانی به تو نمی‌توانند رساند و اگر میان آنان داوری کردی به داد داوری کن که خداوند دادگران را دوست می‌دارد» سوره مائده، آیه ۴۲.
  44. جامع البیان، مج ۴، ج ۶، ص ۳۳۰؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۶۳؛ الدرالمنثور، ج ۳، ص ۸۳.
  45. «چگونه تو را به داوری می‌گیرند در حالی که تورات نزد آنهاست که در آن حکم خداوند (آمده) است! سپس، بعد از آن، روی می‌گردانند و آنان مؤمن نیستند ما تورات را که در آن رهنمود و روشنایی بود، فرو فرستادیم؛ پیامبران که تسلیم (خداوند) بودند و (نیز) دانشوران ربّانی و دانشمندان (تورات‌شناس) بنابر آنچه از کتاب خداوند به آنان سپرده شده بود و بر آن گواه بودند برای یهودیان داوری می‌کردند؛ پس، از مردم نهراسید و از من بهراسید و آیات مرا ارزان مفروشید؛ و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند کافرند» سوره مائده، آیه ۴۳-۴۴.
  46. جامع‌‌البیان، مج ۴، ج ۶، ص ۳۴۵.
  47. «و بر آنان در آن (تورات) مقرّر داشتیم که: آدمی در برابر آدمی و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان است و (نیز) زخم‌ها قصاص دارند و هر کس از آن در گذرد کفّاره (گناهان) اوست و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند ستمگرند» سوره مائده، آیه ۴۵.
  48. «و در میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و از خواسته‌های آنان پیروی مکن و از آنان بپرهیز مبادا تو را در برخی از آنچه خداوند به سوی تو فرو فرستاده است به فتنه اندازند و اگر رو برتابند بدان که خداوند جز این نمی‌خواهد که آنان را به برخی ا» سوره مائده، آیه ۴۹.
  49. روض‌‌الجنان، ج ۶، ص ۴۱۲؛ التکمیل و الاتمام، ص ۱۱۳.
  50. «آیا داوری (دوره) «جاهلیّت» را می‌جویند؟ و برای گروهی که یقین دارند، در داوری از خداوند بهتر کیست؟» سوره مائده، آیه ۵۰.
  51. جامع البیان، مج ۴، ج ۶، ص ۳۱۵؛ التفسیر الکبیر، ج ۴، ص ۳۷۴ ـ ۳۷۵.
  52. روض الجنان، ج ۶، ص ۴۱۲؛ التکمیل و الاتمام، ص ۱۱۳.
  53. «ای مؤمنان! قصاص کشتگان بر شما مقرّر شده است: آزاد در برابر آزاد و برده در برابر برده و زن در برابر زن، و اگر به کسی از جانب برادر (دینی) اش (یعنی ولیّ دم) گذشتی شود، (بر ولیّ دم است) که شایسته پیگیری کند و (بر قاتل است که) خون‌بها را به نیکی به او بپردازد، این آسانگیری و بخشایشی از سوی پروردگار شماست و هر که پس از آن از اندازه درگذرد عذابی دردناک خواهد داشت» سوره بقره، آیه ۱۷۸.
  54. کشف الاسرار، ج ۱، ص ۴۷۳؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص ۲۱۵.
  55. سامانی، سید محمود، مقاله «بنی قریظه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
  56. المغازی، ج ۲، ص ۴۵۴؛ الطبقات، ج ۲، ص ۵۹؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۵۲.
  57. اعلام الوری، ص ۷۹.
  58. المغازی، ج ۲، ص ۴۸۵؛ السیرة‌‌النبویه، ابن هشام، ج ۲، ص ۲۲۰؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۹۹.
  59. دلائل النبوه، ج ۳، ص ۴۰۱.
  60. المغازی، ج ۲، ص ۴۵۸؛ دلائل‌‌النبوه، ج ۳، ص ۴۲۸.
  61. «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بی‌گمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
  62. فتح القدیر، ج ۱، ص ۲۷۶.
  63. «رهنمود آنان با تو نیست بلکه خداوند است که هر کس را بخواهد راهنمایی می‌کند و هر دارایی که ببخشید به سود خود شماست و جز برای خشنودی خداوند، نمی‌بخشید» سوره بقره، آیه ۲۷۲.
  64. جامع البیان، مج ۳، ج ۳، ص ۱۳۱.
  65. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  66. اسباب النزول، ص ۱۶۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۶، ص ۱۴۳.
  67. مجمع البیان، ج ۳، ۳۲۵؛ اسباب النزول، ص ۱۶۳.
  68. «ای مؤمنان! کافران را به جای مؤمنان دوست نگیرید، آیا برآنید تا برای خداوند بر خویش حجّتی روشن قرار دهید؟» سوره نساء، آیه ۱۴۴.
  69. غررالتبیان، ص ۲۴۰.
  70. بی‌گمان بدترین جنبندگان نزد خداوند کافرانند که ایمان نمی‌آورند. همان کسانی از ایشان که با آنان پیمان بستی سپس هر بار پیمان خود را می‌شکنند و پرهیزگاری نمی‌ورزند. پس چون در جنگ بر آنان دست یافتی با (تار و مار کردن) آنها، کسانی را که در پس ایشانند پراکنده ساز! باشد که در یاد گیرند. و اگر از گروهی بیم خیانتی (در پیمان) داری به گونه برابر (پیمانشان را) به سوی آنها بیفکن که خداوند خیانتکاران را دوست نمی‌دارد. و کافران هرگز نپندارند که پیش افتاده‌اند بی‌گمان آنان (ما را) به ستوه نمی‌آورند. و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید که بدان دشمن خداوند و دشمن خود را به هراس می‌افکنید؛ و نیز جز آنها کسانی دیگر را که شما نمی‌شناسید (اما) خداوند آنان را می‌شناسد؛ و آنچه در راه خداوند ببخشید، به شما تمام باز خواهند داد و بر شما ستم نخواهد رفت. و اگر به سازش گرایند، تو نیز بدان گرای و بر خداوند توکّل کن که او شنوای داناست. و اگر بخواهند تو را فریب دهند بی‌گمان خداوند تو را بسنده است؛ هموست که تو را با یاوری خویش و با مؤمنان پشتیبانی کرد. و دل‌های آنان را با هم پیوستگی داد؛ اگر همه آنچه را در زمین است می‌بخشیدی میان دل‌های آنها پیوستگی نمی‌دادی اما خداوند ایشان را با هم پیوستگی داد؛ بی‌گمان او پیروزمندی فرزانه است. ای پیامبر! تو را خداوند و مؤمنان پیرو تو، بس؛ سوره انفال، آیه: ۵۵-۶۴.
  71. «بی‌گمان بدترین جنبندگان نزد خداوند کافرانند که ایمان نمی‌آورند» سوره انفال، آیه ۵۵.
  72. کشف الاسرار، ج ۴، ص ۶۸.
  73. زادالمسیر، ج ۳، ص ۳۷۱؛ البحر المحیط، ج ۵، ص ۳۳۹؛ تفسیر بغوی، ج ۲، ص ۲۱۶.
  74. جامع‌‌البیان، مج ۶، ج ۱۰، ص ۴۱؛ مجمع‌‌البیان، ج ۳، ص ۳۲۵.
  75. «همان کسانی از ایشان که با آنان پیمان بستی سپس هر بار پیمان خود را می‌شکنند و پرهیزگاری نمی‌ورزند» سوره انفال، آیه ۵۶.
  76. جامع‌‌البیان، مج ۶، ج ۱۰، ص ۳۴.
  77. التبیان، ج ۵، ص ۱۴۳.
  78. تفسیر قرطبی، ج ۸، ص ۲۱؛ تفسیر بغوی، ج ۲، ص ۲۱۶.
  79. «پس چون در جنگ بر آنان دست یافتی با (تار و مار کردن) آنها، کسانی را که در پس ایشانند پراکنده ساز! باشد که در یاد گیرند» سوره انفال، آیه ۵۷.
  80. جامع البیان، مج ۶، ج ۱۰، ص ۳۴؛ التبیان، ج ۵، ص ۱۴۶.
  81. «و اگر از گروهی بیم خیانتی (در پیمان) داری به گونه برابر (پیمانشان را) به سوی آنها بیفکن که خداوند خیانتکاران را دوست نمی‌دارد» سوره انفال، آیه ۵۸.
  82. جامع‌‌البیان، مج ۶، ج ۱۰، ص ۳۶؛ تفسیر ماوردی، ج ۲، ص‌‌۳۲۸؛ الدرالمنثور، ج ۴، ص ۸۲.
  83. تفسیر قرطبی، ج ۸، ص ۲۲.
  84. «و کافران هرگز نپندارند که پیش افتاده‌اند بی‌گمان آنان (ما را) به ستوه نمی‌آورند» سوره انفال، آیه ۵۹.
  85. «و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید که بدان دشمن خداوند و دشمن خود را به هراس می‌افکنید؛ و نیز جز آنها کسانی دیگر را که شما نمی‌شناسید (اما) خداوند آنان را می‌شناسد؛ و آنچه در راه خداوند ببخشید، به شما تمام باز خواهند د» سوره انفال، آیه ۶۰.
  86. جامع‌‌البیان، مج ۶، ج ۱۰، ص ۴۱؛ غرر التبیان، ص ۲۷۱.
  87. تفسیر ماوردی، ج ۲، ص ۳۳۰؛ غررالتبیان، ص ۲۷۱.
  88. جامع‌‌البیان، مج ۶، ج ۱۰، ص ۴۵.
  89. تفسیر ماوردی، ج ۲، ص ۳۳۰.
  90. الدرالمنثور، ج ۴، ص ۹۸.
  91. «و اگر به سازش گرایند، تو نیز بدان گرای و بر خداوند توکّل کن که او شنوای داناست» سوره انفال، آیه ۶۱.
  92. تفسیر قرطبی، ج ۸، ص ۲۷؛ الدرالمنثور، ج ۴، ص ۹۸.
  93. تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۳۳۵.
  94. جامع‌‌البیان، مج ۶، ج ۱۰، ص ۴۶.
  95. تفسیر بغوی، ج ۲، ص ۲۱۸.
  96. جامع‌‌البیان، مج ۶، ج ۱۰، ص ۴۶؛ زاد‌‌المسیر، ج ۳، ص ۳۷۶.
  97. «و اگر بخواهند تو را فریب دهند بی‌گمان خداوند تو را بسنده است؛ هموست که تو را با یاوری خویش و با مؤمنان پشتیبانی کرد» سوره انفال، آیه ۶۲.
  98. التبیان، ج ۵، ص ۱۵۱.
  99. «و دل‌های آنان را با هم پیوستگی داد؛ اگر همه آنچه را در زمین است می‌بخشیدی میان دل‌های آنها پیوستگی نمی‌دادی اما خداوند ایشان را با هم پیوستگی داد؛ بی‌گمان او پیروزمندی فرزانه است» سوره انفال، آیه ۶۳.
  100. زاد المسیر، ج ۳، ص ۳۷۶.
  101. جامع البیان، مج ۶، ج ۱۰، ص ۴۶؛ تفسیر بغوی، ج ۲، ص ۲۱۸.
  102. «ای پیامبر! تو را خداوند و مؤمنان پیرو تو، بس» سوره انفال، آیه ۶۴.
  103. التبیان، ج ۵، ص ۱۵۲.
  104. «آیا به کسانی ننگریسته‌ای که دورویی می‌کنند، به برادران کافر خود از اهل کتاب می‌گویند: اگر شما را بیرون راندند ما نیز با شما بیرون خواهیم آمد و هیچ‌گاه به زیان شما از هیچ کس فرمان نمی‌بریم و اگر با شما جنگ شود به شما یاری خواهیم رساند و خداوند گواه است» سوره حشر، آیه ۱۱.
  105. تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص ۳۶۴؛ الدرالمنثور، ج ۸، ص ۱۱۵.
  106. روض‌‌الجنان، ج ۱۹، ص ۱۳۰؛ التکمیل والاتمام، ص ۴۱۵.
  107. «ای پیامبر! از خداوند پروا کن و از کافران و منافقان فرمانبرداری مکن، بی‌گمان خداوند دانایی فرزانه است» سوره احزاب، آیه ۱.
  108. غررالتبیان، ص ۴۱۵.
  109. «کافران از اهل کتاب و مشرکان، (از کیش خود) دست نمی‌کشیدند تا آنکه آن برهان به آنان رسد» سوره بینه، آیه ۱.
  110. تفسیر قرطبی، ج ۲۰، ص ۹۵.
  111. الکشاف، ج ۱، ص ۶۱۳؛ التبیان، ج ۳، ص ۴۶۳.
  112. «ای مؤمنان از نعمت خداوند بر خود یاد کنید، آنگاه که گروهی بر آن بودند تا بر شما دست‌درازی کنند و خداوند دستشان را از شما کوتاه کرد، و از خداوند پروا کنید و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکل کنند» سوره مائده، آیه ۱۱.
  113. سامانی، سید محمود، مقاله «بنی قریظه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
  114. المغازی، ج ۲، ص ۴۵۴؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۹۳.
  115. المغازی، ج ۲، ص ۴۵۵.
  116. المغازی، ج ۲، ص ۴۵۸؛ دلائل‌‌النبوه، ج ۳، ص ۴۲۸.
  117. المغازی، ج ۲، ص ۴۵۷؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۵۱؛ دلائل‌‌النبوه، ج ۳، ص ۴۰۱.
  118. بحارالانوار، ج ۲، ص ۲۲۳.
  119. بحارالانوار، ج ۲، ص ۲۲۳.
  120. دلائل‌‌النبوه، ج ۳، ص ۴۰۳؛ السیرة‌‌النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص‌‌۲۲۲.
  121. «و چون فرستاده‌ای از سوی خدا نزدشان آمد که آنچه را آنان با خود داشتند راست می‌شمرد، گروهی از اهل کتاب، کتاب خداوند را پس پشت افکندند گویی (چیزی) نمی‌دانند» سوره بقره، آیه ۱۰۱.
  122. غررالتبیان، ص ۲۰۸.
  123. «و کسانی از اهل کتاب را که پشتیبان ایشان بودند از دژهای آنان فرود آورد و در دل‌هاشان هراس افکند، (چنانکه) دسته‌ای را می‌کشتید و دسته‌ای (دیگر) را اسیر می‌گرفتید» سوره احزاب، آیه ۲۶.
  124. جامع‌‌البیان، مج ۱۱، ج ۲۰، ص ۱۸۰؛ مجمع‌‌البیان، ج‌‌۸، ص‌‌۵۵۱؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص ۴۸۶.
  125. «ای مؤمنان! نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید هنگامی که سپاهیانی بر شما تاختند و ما بر (سر) آنان بادی و (نیز) سپاهیانی را که آنان را نمی‌دیدید فرستادیم و خداوند به آنچه انجام می‌دهید بیناست» سوره احزاب، آیه ۹.
  126. «هنگامی که از فراز و فرودتان بر شما تاختند و آنگاه که چشم‌ها کلاپیسه شد و دل‌ها به گلوها رسید و به خداوند گمان‌ها (ی نادرست) بردید؛» سوره احزاب، آیه ۱۰.
  127. تفسیر قمی، ج ۲، ص ۱۸۸.
  128. جامع‌‌البیان، مج ۱۱، ج ۲۰، ص ۱۵۹.
  129. مجمع‌‌البیان، ج ۸، ص ۵۳۲.
  130. «بی‌گمان خداوند از میان شما کارشکنان (جنگ) را خوب می‌شناسد و (نیز) کسانی را که به برادران خویش می‌گویند: به ما بپیوندید و جز اندکی در جنگ شرکت نمی‌کنند؛» سوره احزاب، آیه ۱۸.
  131. تفسیر قرطبی، ج ۱۴، ص ۱۰۰.
  132. «گمان می‌کنند که دسته‌ها (ی مشرک) هنوز نرفته‌اند و اگر آن دسته‌ها باز آیند، اینان آرزو می‌کنند کاش میان تازی‌های بیابان‌نشین، بیابان‌نشینی می‌کردند و خبرهای شما را (از این و آن) می‌پرسیدند و اگر در میان شما می‌بودند جز اندکی کارزار نمی‌کردند» سوره احزاب، آیه ۲۰.
  133. التعریف و‌‌الاعلام، ص ۲۵۵؛ مبهمات القرآن، ج ۲، ص ۳۴۶.
  134. «آیا به کسانی که بهره‌ای (اندک) از کتاب آسمانی داده شده است ننگریسته‌ای (که چگونه) به «جبت» و «طاغوت» ایمان دارند و درباره کافران می‌گویند که اینان رهیافته‌تر از مؤمنانند؟!» سوره نساء، آیه ۵۱.
  135. جامع البیان، مج ۴، ج ۵، ص ۱۸۸؛ الدرالمنثور، ج ۳، ص ۵۶۳.
  136. السیرة الحلبیه، ج ۲، ص ۳۴۵.
  137. غررالتبیان، ۲۲۸.
  138. «داستان آنچه در زندگی این جهان می‌بخشند همچون داستان بادی است دارای سوز سرما که بر کشتگاه گروهی بر خویش ستم کرده بوزد و آن را نابود سازد و خداوند به آنان ستم نکرده است بلکه آنان خود به خویش ستم می‌ورزند» سوره آل عمران، آیه ۱۱۷.
  139. المغازی، ج ۳، ص ۴۶۲.
  140. الطبقات، ج ۲، ص ۶۷؛ المغازی، ج ۲، ص ۴۶۰.
  141. الطبقات، ج ۲، ص ۶۷؛ المغازی، ج ۲، ص ۴۵۹.
  142. الطبقات، ج ۲، ص ۶۷.
  143. المغازی، ج ۲، ص ۴۵۱، ۴۷۴.
  144. المغازی، ج ۲، ص ۴۶۲ ـ ۴۶۳.
  145. سامانی، سید محمود، مقاله «بنی قریظه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
  146. «با آن دسته از اهل کتاب که به خداوند و به روز بازپسین ایمان نمی‌آورند و آنچه را خداوند و پیامبرش حرام کرده‌اند حرام نمی‌دانند و به دین حق نمی‌گروند جنگ کنید تا به دست خود با خواری جزیه بپردازند» سوره توبه، آیه ۲۹.
  147. الطبقات، ج ۲، ص ۷۱؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۴۳۳؛ السیرة‌‌النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۲۳۲.
  148. روض الجنان، ج ۹، ص ۲۱۴؛ الدرالمنثور، ج ۴، ص ۹۸.
  149. اعلام الوری، ج ۱، ص ۹۹؛ البدایة و‌‌النهایه، ج ۴، ص ۱۰۷؛ المحبر، ص ۱۰.
  150. السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۶۹۹؛ الطبقات، ج ۲، ص‌‌۶۵، ‌‌۷۴.
  151. المغازی، ج ۲، ص ۴۹۶؛ الطبقات، ج ۲، ص ۵۷؛ السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۲۳۴.
  152. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۵۲؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۹۹.
  153. المغازی، ج ۲، ص ۵۲۲؛ الطبقات، ج ۲، ص ۲۳۴.
  154. السیرة‌‌النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص۲۳۴؛ الطبقات، ج ۲، ص۵۷.
  155. مجمع البیان، ج ۱، ص ۲۸۶.
  156. «و هرگاه با کسانی که ایمان آورده‌اند دیدار کنند می‌گویند: ما (نیز) ایمان آورده‌ایم و چون با یکدیگر تنها شوند می‌گویند: آیا آنچه را خداوند بر شما برگشوده است به آنان می‌گویید تا با آن در پیشگاه پروردگارتان با شما چون و چرا کنند، آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره بقره، آیه ۷۶.
  157. تفسیر ماوردی، ج ۱، ص ۱۴۸؛ مجمع البیان، ج ۱، ص ۲۸۶.
  158. المصنف، ج ۵، ص ۲۱۶.
  159. المغازی، ج ۲، ص ۴۹۶.
  160. السیرة‌‌النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۲۳۵؛ المحبر، ص ۱۱۳؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۹۹.
  161. السیرة‌‌النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۲۳۵؛ المحبر، ص ۱۱۳.
  162. الطبقات، ج ۲، ص ۷۶.
  163. المغازی، ج ۲، ص ۵۰۱.
  164. تفسیر قمی، ج ۲، ص ۱۹۰.
  165. المغازی، ج ۲، ص ۵۰۱.
  166. المغازی، ج ۲، ص ۵۰۱.
  167. السیرة‌‌النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۲۳۵؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص‌‌۹۹؛ جامع البیان، مج ۱۱، ج ۲۰، ص ۱۸۲ - ۱۸۳.
  168. «ای مؤمنان! به خداوند و پیامبر خیانت نکنید و در امانت‌های خود دانسته خیانت نورزید» سوره انفال، آیه ۲۷.
  169. تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۲۵۰؛ الدرالمنثور، ج ۴، ص ۴۸.
  170. تاریخ صدر اسلام، ص ۴۶۰.
  171. «آنان برابر نیستند؛ از اهل کتاب گروهی برخاستگانند که در طول شب آیات خداوند را تلاوت می‌کنند در حالی که سر به سجده دارند» سوره آل عمران، آیه ۱۱۳.
  172. جامع‌‌البیان، مج ۳، ج ۴، ص ۷۱؛ مج ۱۱، ج ۲۰، ص ۱۸۳؛ السیرة النبویه، ابن کثیر، ج ۳، ص ۷۱۹؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۴۸.
  173. اسد الغابه، ج ۴، ص ۱۰۷.
  174. السیرة‌‌النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۲۴۰؛ الارشاد، ج ۱، ص‌‌۱۱۳.
  175. المغازی، ج ۲، ص ۵۱۰؛ السیرة‌‌النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص‌‌۲۳۹.
  176. مجمع‌‌البیان، ج ۸، ص ۵۵۲.
  177. جامع‌‌البیان، مج ۱۱، ج ۲۰، ص ۱۸۴.
  178. المغازی، ج ۲، ص ۵۱۲؛ السیرة‌‌النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص‌‌۲۴۰؛ جامع‌‌البیان، مج ۱۱، ج ۲۰، ص ۱۸۴.
  179. تفسیر قمی، ج ۲، ص ۱۹۱.
  180. «کافران هیچ مپندارند اینکه مهلتشان می‌دهیم برای آنها نیکوست؛ جز این نیست که مهلتشان می‌دهیم تا بر گناه بیفزایند و آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.
  181. مجمع‌‌البیان، ج ۲، ص ۸۹۳.
  182. «روزی که چهره‌هایی سپید و چهره‌هایی سیاه می‌گردد؛ امّا (به) آنان که سیه‌رویند (می‌گویند:) آیا پس از ایمان آوردنتان کفر ورزیدید؟ اینک برای کفری که ورزیده بودید عذاب را بچشید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۶.
  183. الکشاف، ج ۱، ص ۳۹۹؛ روض الجنان، ج ۵، ص ۳.
  184. المغازی، ج ۲، ص ۵۱۷؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۱۰۴.
  185. السیرة‌‌النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۲۵۴.
  186. تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۱۲۵.
  187. سامانی، سید محمود، مقاله «بنی قریظه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
  188. السیرة‌‌النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۲۴۰.
  189. المغازی، ج ۲، ص ۵۱۲.
  190. تفسیر منسوب به امام عسکری (ع)، ص ۶۷۱.
  191. الطبقات، ج ۲، ص ۵۸؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۵۲.
  192. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۵۲.
  193. المغازی، ج ۲، ص ۵۱۳؛ الارشاد، ج ۱، ص ۱۱۱ - ۱۱۲.
  194. «بنابراین، اگر (آنان) به مانند آنچه شما بدان ایمان آورده‌اید ایمان آوردند، رهیافته‌اند و اگر رو برتافتند جز این نیست که در ستیزند و به زودی خداوند تو را در برابر آنان بسنده خواهد بود و او شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۱۳۷.
  195. «آنگاه، این شمایید که یکدیگر را می‌کشید و دسته‌ای از خودتان را از خانه‌هاشان بیرون می‌رانید در حالی که با گناه و ستم به زیان آنها از یکدیگر پشتیبانی می‌کنید و (با این حال) اگر به اسیری نزد شما آیند آنان را (بنابر حکم تورات) با دادن سربها آزاد می‌کنید با آنکه بیرون راندنشان بر شما حرام است. آیا به بخشی از کتاب (تورات) ایمان می‌آورید و به بخشی (دیگر) کفر می‌ورزید؟ کیفر کسانی از شما که چنین کنند جز خواری در این جهان چیست؟ و در رستخیز به سوی سخت‌ترین عذاب باز برده می‌شوند؛ و خداوند از آنچه می‌کنید غافل نیست» سوره بقره، آیه ۸۵.
  196. السیرة‌‌النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۵۹.
  197. مجمع‌‌البیان، ج ۸، ص ۵۵۳.
  198. المغازی، ج ۲، ص ۵۱۸.
  199. دلائل النبوه، ج ۴، ص ۲۰؛ المغازی، ج ۲، ص ۵۱۸.
  200. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۵۲.
  201. السیرة‌‌النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۲۴۱؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص‌‌۱۰۱.
  202. المغازی، ج ۲، ص ۵۱۶؛ فتوح‌‌البلدان، ص ۳۵.
  203. تفسیر قمی، ج ۲، ص ۱۹۲.
  204. تاریخ طبری، ج ۲، ص ۱۰۳.
  205. المغازی، ج ۲، ص ۵۱۷؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۱۰۴.
  206. سامانی، سید محمود، مقاله «بنی قریظه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
  207. «و کسانی از اهل کتاب را که پشتیبان ایشان بودند از دژهای آنان فرود آورد و در دل‌هاشان هراس افکند، (چنانکه) دسته‌ای را می‌کشتید و دسته‌ای (دیگر) را اسیر می‌گرفتید و زمین و خانه‌ها و دارایی‌هایشان را و سرزمینی را که بر آن گام ننهاده بودید به شما وانهاد و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره احزاب، آیه ۲۶-۲۷.
  208. التبیان، ج ۸، ص ۳۳۳.
  209. تاریخ تحلیلی اسلام، ص ۸۸ ـ ۸۹.
  210. تاریخ تحلیلی اسلام، ص ۸۸ ـ ۸۹، ۲۳۴ ـ ۲۳۶؛ تاریخ صدر اسلام، ص ۱۷۱.
  211. بحوث المؤتمر الدولی التاریخ، ص ۷۸۷ - ۷۹۳.
  212. ر. ک: یهود حجاز و پیامبر (ص)، ص ۱۶۴ - ۱۹۷.
  213. تاریخ پیامبر اسلام (ص)، ص ۳۵۴ ـ ۳۵۵.
  214. تاریخ سیاسی اسلام، ص ۵۲۷.
  215. احکام القرآن، ج ۳، ص ۱۱۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۲، ص ۴۹؛ ج ۸، ص ۸۲ ـ ۸۳.
  216. مجمع‌‌ البیان، ج ۸، ص ۵۵۲؛ اعلام الوری، ص ۷۹.
  217. تاریخ پیامبر اسلام (ص)، ص ۳۵۴.
  218. «و کسانی از اهل کتاب را که پشتیبان ایشان بودند از دژهای آنان فرود آورد و در دل‌هاشان هراس افکند، (چنانکه) دسته‌ای را می‌کشتید و دسته‌ای (دیگر) را اسیر می‌گرفتید» سوره احزاب، آیه ۲۶.
  219. تفسیر قمی، ج ۲، ص ۱۸۹؛ جامع‌‌البیان، مج ۱۱، ج ۲۰، ص ۱۸۰؛ مجمع‌‌البیان، ج ۸، ص ۵۵۱.
  220. سامانی، سید محمود، مقاله «بنی قریظه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
  221. السیرة‌‌النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۲۴۴؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۵۲.
  222. المغازی، ج ۲، ص ۵۲۱.
  223. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۵۲.
  224. المغازی، ج ۲، ص ۵۱۰؛ الطبقات، ج ۲، ص ۷۵.
  225. مجمع‌‌البیان، ج ۸، ص ۵۵۳؛ غررالتبیان، ص ۴۲۰.
  226. المغازی، ج ۱، ص ۵۲۳.
  227. اسد الغابه، ج ۵، ص ۴۶۰.
  228. تاریخ دمشق، ج ۳، ص ۱۸۵؛ البدایة و النهایه، ج ۵، ص ۱۰۱.
  229. المحبر، ص ۹۳؛ السیرة النبویه، ابن کثیر، ج ۴، ص ۶۰۴؛ سبل الهدی، ج ۱۱، ص ۲۱۹.
  230. الطبقات، ج ۸، ص ۱۲۹.
  231. الطبقات، ج ۸، ص ۱۳۰؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۵۲.
  232. المحبر، ص ۹۴؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۵۳.
  233. السیرة‌‌النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۲۴۵؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۵۳.
  234. فتوح البلدان، ص ۲۴.
  235. المغازی، ج ۲، ص ۴۹۶؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۴۳۳؛ المحبر، ص ۱۱۳.
  236. الطبقات، ج ۲، ص ۷۴؛ فتوح البلدان، ص ۳۵.
  237. نمونه، ج ۱۷، ص ۲۷۴.
  238. «و زمین و خانه‌ها و دارایی‌هایشان را و سرزمینی را که بر آن گام ننهاده بودید به شما وانهاد و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره احزاب، آیه ۲۷.
  239. تاریخ‌‌المدینه، ج ۱، ص ۱۷۵، ۲۱۲.
  240. تاریخ‌‌المدینه، ج ۱،ص ۱۷۵.
  241. فتح القدیر، ج ۴، ص ۲۷۴.
  242. جامع‌‌ البیان، مج ۱۱، ج ۲۰، ص ۱۸۷.
  243. نمونه، ج ۱۷، ص ۲۷۱.
  244. «و آنچه خداوند به پیامبرش از (دارایی) آنان (به غنیمت) بازگرداند چیزی نبود که شما برای (به دست آوردن) آن، اسبان و شترانی دوانده باشید ولی خداوند پیامبرانش را بر هر کس بخواهد چیره می‌گرداند و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره حشر، آیه ۶.
  245. «آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است» سوره حشر، آیه ۷.
  246. جامع‌‌البیان، مج ۱۴، ج ۲۸، ص ۴۶.
  247. مجمع‌‌البیان، ج ۹، ص ۳۹۰؛ تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۲۹۰؛ غرر التبیان، ص ۵۰۵.
  248. تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۱۱.
  249. الانساب، ج ۴، ص ۴۷۵.
  250. سامانی، سید محمود، مقاله «بنی قریظه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.