جامعهشناسی در معارف و سیره علوی
جامعهشناسی[۱]
در بحث جامعهشناسی دو مطلب اهمیت ویژهای دارد و آثار فراوانی از لحاظ ساختار نظام اقتصادی به دنبال دارد که عبارتند از: الف. مسئله اصالت فرد یا اصالت جامعه؛ ب. مسئله سنتهای الهی حاکم بر جوامع و انسانها. این که آیا جامعه اصیل است یا فرد و افراد، یا اینکه باید دیدگاه سومی را پذیرفت، چنان دقیق و پیچیده است که پرداختن به آن و پیامدهایش مجال دیگری میطلبد. همچنین آیا میتوان با کلمات امام علی(ع) یکی از دو دیدگاه معروف - اصالت فرد یا جامعه - را تأیید کرد یا با استناد به کلمات آن حضرت آیا میتوان به دیدگاه سومی دست یافت، کاری مشکلتر از اصل بحث است. به هر حال ما ابتدا به نحو اختصار به تبیین نظریه اصالت فرد و جامعه پرداخته، به پیامدهای اقتصادی هر یک اشارهای مختصر میکنیم؛ آنگاه به جستوجو در کلمات امیرمؤمنان(ع) میپردازیم.[۲]
جامعه
اگر افراد انسان با پذیرش قوانین و سنن خاصی، به همدیگر پیوند خورند و زندگی دسته جمعی داشته باشند، جامعه را تشکیل میدهند. شهید مطهری (ره) در تعریف جامعه مینویسند: جامعه عبارت است از مجموعهای از انسانها که در جبر یک سلسله نیازها و تحت نفوذ یک سلسله عقیدهها و ایدهها و آرمانها در یکدیگر ادغام شدهاند و در یک زندگی مشترک غوطهورند[۳]. چه دیدگاه اصالت فرد پذیرفته شود یا اصالت جامعه و یا دیدگاه سومی مقبول افتد، جامعهای وجود خارجی دارد که ترکیبی از افراد باشد.[۴]
نظریه اصالت فرد و آثار اقتصادی آن
نظریة اصالت فرد، یکی از اساسیترین نظریههای لیبرالیسم است. بر اساس این نظریه، آنچه در اجتماع وجود حقیقی دارد، افرادند که در هویت و اثر، مستقل از یکدیگرند. وجود حقیقی و اصیل از آن افراد است و جامعه تنها وجود اعتباری دارد که افراد آن، اهداف و راههای دسترسی به آن را مستقل از دیگران تعیین کرده، شخصیت خود را میسازند و همین هویتهای مستقل افراد، هویت اعتباری جامعه را میسازد. نتیجه چنین دیدگاهی، آن است که هویت حقیقی و اصیل فرد همیشه بر هویت اعتباری و غیراصیل جامعه مقدم است و هنگام تعارض بین منافع فرد و جامعه، باید منافع فرد مقدم شود؛ بلکه میان امر اصیل و حقیقی، و امر غیراصیل و اعتباری، بر اساس نظریه«دست نامرئی اسمیت»، هیچگاه تعارضی به وقوع نمیپیوندد. بدین ترتیب افراد ملزم به اطاعت از هیچ نهاد دینی یا غیردینی به نام دولت نیستند و دنبال کردن منافع فردی، تضمین کننده منافع افراد اجتماع است. همچنین در بعد معرفتشناسی بر اساس نظریه اصالت فرد به این نتیجه میرسند که پدیدههای اجتماعی، چیزی جز مجموعهای از افراد که با هم نسبتهای گوناگون دارند، نیست. در اقتصاد، الگوی مصرف کل، پسانداز و سرمایهگذاری کل، عرضه و تقاضای کل در بازار کالا و خدمات و همچنین در بازار کار و... از همین روش ساخته میشود؛ یعنی ابتدا الگویی که توضیح دهنده رفتار مصرفی یا سرمایهگذاری و... فرد نمونه است به دست میآید، سپس الگوی کلان از جمع افقی الگوهای فردی.[۵]
نظریه اصالت جامعه و آثار اقتصادی آن
شهید مطهری در تبیین این نظریه مینویسند: جامعه، مرکب حقیقی است... افراد انسان در مرحله قبل از وجود اجتماعی هیچ هویت انسانی ندارند؛ ظرف خالی میباشند که فقط استعداد پذیرش روح جمعی را دارند. انسانها قطع نظر از وجود اجتماعی، حیوان محض میباشند که تنها استعداد انسانیت دارند و انسانیت انسان - یعنی احساس «من» انسانی، تفکر و اندیشه انسانی، عواطف انسانی و بالاخره آنچه از احساسها، تمایلات، گرایشها، اندیشهها و عواطف که به انسانیت مربوط میشود- در پرتو روح جمعی پیدا میشود، و این روح جمعی است که این ظرف خالی را پر میکند و این شخص را به صورت شخصیت در میآورد. روح جمعی همواره با انسان بوده [است] و با آثار و تجلیات خود از اخلاق، مذهب، علم، فلسفه و هنر همیشه خواهد بود. تأثیر و تأثرها و فعل و انفعالهای روحی و فرهنگی افراد در یکدیگر، به واسطه روح جمعی و در پرتو روح جمعی پیدا میشود؛ نه مقدم بر آن و در مرحله پیش از آن، و در حقیقت، جامعهشناسی انسان مقدم بر روانشناسی او است[۶].
بر اساس نظریه اصالت جامعه، مفاهیم اجتماعی، بدون تمسک به مفاهیم ناظر بر افراد و روابطشان تفسیر میشود و تبیین پدیدههای اجتماعی را با قوانین علی حاکم بر آنها ممکن میداند. بنابراین، از جنبه ارزشی اصالت جامعه میتوان به تقدم منافع جامعه بر منافع فرد حکم کرد. نظریه اصالت فرد و جامعه[۷] و دیدگاه امام علی(ع) بر اساس این نظریه، افراد در جامعه، هویت و شخصیت مستقل دارند. افراد انسان هر یک با سرمایه فطری و همچنین سرمایهای اکتسابی از طبیعت، وارد زندگی اجتماعی میشوند و از نظر روحی در یکدیگر ادغام شده، هویت روحی جدیدی که از آن به «روح جمعی» تعبیر میشود، حاصل میگردد. این روح جمعی، از تأثیر و تأثر حقیقی افراد حاصل میشود و شبیه و نظیر ندارد. این روح، میتواند بر هویت برخی افراد اثر گذارد؛ همانگونه که برخی افراد چنان قدرتی دارند که میتوانند بر این روح جمعی اثر گذاشته، اندیشهها، عواطف و به طور کلی فرهنگ جامعه را عوض کنند.
به عقیده شهید مطهری اسلام نظریه اصالت فرد و جامعه را تأیید میکند و میپذیرد: قرآن برای امتها (جامعهها) سرنوشت مشترک، نامه عمل مشترک، فهم و شعور، عمل، طاعت و عصیان قایل است. بدیهی است که «امت» اگر وجود عینی نداشته باشد، سرنوشت و فهم و شعور و طاعت و عصیان معنا ندارد. اینها دلیل است که قرآن به نوعی حیات قایل است که حیات جمعی و اجتماعی است[۸]. آنگاه برای اثبات سخن خود به آیاتی تمسک میکند که جامعه را مخاطب قرار داده است؛ همانند: ﴿لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ﴾[۹]؛ ﴿كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَى إِلَى كِتَابِهَا﴾[۱۰]؛ ﴿زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ﴾[۱۱][۱۲]. شایان توجه است که این آیات، بعد اصیل بودن جامعه را اثبات میکند؛ اما اصالت فرد، از نظر اسلام امری مسلم و بینیاز از تفصیل است.
شهید مطهری فرمایشی را از امام علی(ع) نقل کرده، از آن استفاده میکند که کلام حضرت نیز مانند برخی از آیات قرآن دلالت بر یک نوع روح جمعی، غیر از افراد و روح فردی آنها دارد: ای مردم، همه افراد جامعه در خشنودی و خشم شریکند؛ چنان که شتر ماده ثمود را یک نفر، پی کرد، اما عذاب آن تمام قوم ثمود را گرفت؛ زیرا همگی آن را پسندیدند. خداوند سبحان میفرماید: «ماده شتر را پی کردند و سرانجام پشیمان شدند»[۱۳]. سرزمین آنان همچون آهن گداختهای که در زمین نرم فرو رود، فریادی زد و فرو ریخت[۱۴].
این بیان، پی کردن شتر صالح را که یک فرد مرتکب شده بود، به همه آن قوم نسبت داده، همه را مرتکب جرم میشمارد؛ همچنان که همه آنان را مستحق مجازات میداند. این امر بدان دلیل است که این مردم یک تفکر اجتماعی و به اصطلاح یک روح جمعی داشتند[۱۵]. شهید مطهری در توضیح سخن امام علی(ع) مینویسند: اینجا نکتهای است که خوب است یادآوری شود و آن اینکه خشنودی به گناهی، مادام که صرفاً خشنودی میباشد و عملاً شرکت در آن گناه تلقی نشود، گناه شمرده نمیشود؛ مثلاً فردی گناه میکند و دیگری پیش از گناه یا بعد از آن، از آن آگاه میشود و از آن خشنود میگردد. حتی اگر به مرحله تصمیم برسد و به مرحله عمل نرسد، باز هم گناه تلقی نمیشود؛ مثل این که خود فرد تصمیم به یک گناه میگیرد؛ ولی عملاً به انجام نمیرسد. خشنودی، آنگاه گناه تلقی میشود که نوعی شرکت در تصمیم گناه یک فرد و به نوعی مؤثر در تصمیم او و عمل او تلقی شود. گناهان اجتماعی از این قبیل است. جو اجتماعی و روح جمعی به وقوع گناهی خشنود میگردد و آهنگ آن گناه را مینماید و یک فرد از افراد اجتماع که خشنودیاش جزئی از خشنودی جمع و تصمیمش جزئی از تصمیم جمع است، مرتکب آن گناه میشود، و در این جا است که گناه فرد، گناه جمع است. سخن نهجالبلاغه... ناظر به چنین حقیقتی است نه به خشنودی و خشم محض که به هیچ وجه شرکت در تصمیم و عمل شخص مباشر گناه محسوب نشود[۱۶].
از تحلیلهای پیشین چنین بر میآید که در عباراتی که امام علی(ع) جامعه و امت را خطاب میکند، گویی مخاطبش یا مدلول کلامش «روح جمعی» است. از این رو شاید بتوان نظریه اصالت جامعه را از آنها استنباط کرد. یک نمونه آن گذشت؛ نمونه دیگر آنجا است که میفرماید: «إن ید الله مع الجماعة»[۱۷]؛ «به درستی که دست خدا با جماعت است». جامعه اسلامی، «روح و هویت جمعی» اسلامی، کانون نزول برکات الهی است. در گفتار دیگری میفرماید: «عربها امروز اگرچه به شمار اندکند، با وجود اسلام بسیارند و به سبب اجتماع عزیز و پیروزند»[۱۸]. حضرت به اندک بودن افراد عرب، تصریح میفرمایند؛ اما در همین کلام به کثرت آنان به سبب وجود اسلام و در نتیجه پیروزی ایشان نیز اشاره دارند. به یقین این کثرت و پیروزی ناظر به افراد نیست؛ بلکه به «روح و هویت جمعی» بر میگردد که حقیقتی انکارناپذیر است. ایشان کثرت و پیروزی را به افراد عرب نسبت نمیدهد؛ بلکه به امری دیگر به نام جامعه اسلامی منسوب میدارد. آری؛ تأکید امیرمؤمنان(ع) بر توانایی افراد برای حرکت در مسیری بر خلاف روح جمعی حاکم بر جامعه، فراوان است و سیره ایشان و برخی از اصحابشان مانند سلمان و ابوذر، دلالت روشنی بر آن دارد؛ مثلاً: «هر که عملش او را واپس دارد، نسبش سبب نشود که پیش افتد. هر که شرافت و حسب خود را از دست بدهد، شرافت و حسب نیاکان، سودش ندهد»[۱۹]. این سخن دلالت دارد که هویت و شخصیت افراد در گرو اعمالشان است و منسوب بودن به افراد بزرگ، احزاب، گروهها و... در حقیقت و ماهیت او تغییر ایجاد نمیکند؛ زیرا ﴿كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ﴾[۲۰]. بنابراین امام علی(ع) نه نظریه رایج اصالت فرد را، و نه اصالت جامعه را به بدان نحو که گفتیم - میپذیرند؛ بلکه از مجموع سخنان گوناگون آن حضرت و سیره ایشان بر میآید که دیدگاه سوم (نظریه اصالت فرد و جامعه) را قبول دارند.[۲۱]
برخی نتایج دیدگاه امام علی(ع)
بر اساس نظریه اصالت فرد، در مقام ارزشگذاری به این نتیجه میرسیم که باید منافع فرد بر منافع جامعه مقدم باشد؛ زیرا منافع جامعه امری موهوم است و تنها منافع فرد اصالت و حقیقت دارد. از سوی دیگر، بر اساس نظریه اصالت جامعه، مطلب برعکس است و در مقام تعارض، باید منافع جامعه مقدم گردد. اما بر اساس دیدگاه امیرالمؤمنین علی(ع) نمیتوان یک حکم قاطع به نفع افراد یا جامعه صادر کرد؛ بلکه در مقام ارزشگذاری، هر جا باید سهم فرد یا افراد و جامعه را سنجید و بر اساس مقدار وزن و میزان سهم هر یک از فرد یا جامعه، ضرر یا منفعتی فرد یا جامعه را لحاظ کرد. البته بر اساس تفسیری که از «سود» در دیدگاه امام علی(ع) ارائه شد، تعارض بین منافع افراد و جامعه کمتر اتفاق میافتد و اگر در مواردی بین منافع افراد و جامعه تزاحمی پیش آمد، باید به حسب سهم هر یک از آن دو (فرد و جامعه) در برابر سود و ضرر، منفعت و خسارت تقسیم شود. در بحث روششناسی بر اساس دیدگاه امام علی(ع) نمیتوان پذیرفت که پدیدههای اجتماعی صرفاً مجموعهای از افرادند که با هم نسبتهای گوناگون دارند و الگوهای کلان، جمع افقی الگوهای فردی است؛ بلکه افراد یک جامعه در رفتار و اندیشه یکدیگر تأثیر دارند و هویت و شخصیت افراد، تحت تأثیر هم واقع میشود. در نتیجه نمیتوان گفت که الگوهای اقتصادی کلان، صرفاً جمع جبری افقی اثرهای افرادند؛ بلکه تأثیر و تأثر افراد بر همدیگر میباید کانون توجه قرار گیرد.[۲۲]
سنتهای الهی حاکم بر جوامع انسانی در نگاه علی(ع)
مقصود از سنتهای الهی، سلسلهای از قضایای شرطی است که در صورت وجود شرط یا سبب، جزا و مسبب نیز حاصل خواهد شد. این قضایای شرطی از طبیعت زندگی انسان و رفتار او در جهان پیرامونش استخراج میشود. به طور کلی بازگشت سنتهای الهی، به این اصل کلی است که جامعه و افراد آن هنگامی صعود میکنند و قابلیت بقا مییابند که امکانات و تواناییهای خود را در مسیری قرار دهند که خداوند به وسیله پیامبران تعیین کرده است، و خود را با عالم هستی که خواه ناخواه در برابر خدا خضوع دارد، منطبق سازند و بین خود و اراده الهی رابطه ایجابی برقرار کنند و مسئولیت خود را در برابر حق بشناسند؛ در مقابل، اگر جامعهای یا افراد آن با اراده الهی رابطه سلبی داشته باشند و امکانات خود را در راه رسیدن به تکامل انسانی مصرف نکنند، دچار سرنوشتی شوم خواهند شد. با کشف این سنتها و رعایت آنها، انسان میتواند خود را اصلاح کرده، سرنوشتی مطلوب و پسندیدهای برای خود و جامعهاش رقم زند.
امیرالمؤمنین علی(ع) در برخی نامهها، خطبهها و کلمات حکمتآمیز خود، سنتهای الهی را که حاکم بر تاریخ است، یادآور میشود و از مردم میخواهد که از سرنوشت امتهای گذشته عبرت گیرند و پند بیاموزند؛ زیرا همان سنتها و قوانین و نوامیسی که بر پیشینیان جاری بود، در تمام جوامع بشری جریان خواهد داشت. هرچند جریانهای تاریخی، قضایای منحصر به فردند و قابلیت بازیابی مجدد ندارند، قوانین منتزع از آنها همیشه و همه جا حاکمیت دارد و غفلت از آنها خسارات عظیمی به بار میآورد[۲۳]. امام علی(ع) میفرماید: ای بندگان خدا، روزگار بر باقیماندگان چنان گذرد که بر گذشتگان گذشته است. آنچه رفته، بازنگردد و آنچه بر جای مانده، جاودانه نخواهد ماند. کردارش در پایان، همان است که در آغاز بود. حوادثش، بر یکدیگر پیشی گرفته، در میرسند و نشانههای آن همراه یکدیگرند[۲۴]. امام علی(ع) در این گفتار و مشابه آن، یک حقیقت مهم را به همه انسانها خاطرنشان میسازد: آنچه در تمام جریانهای اجتماعی و سقوط یا اوجگیری تمدنها حاکمیت مطلق دارد، اراده الهی است که در قالب سنتها بروز میکند. به بیان قرآن، این سنتها ثابت و تغییرناپذیرند: ﴿فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلًا وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلًا﴾[۲۵]. امام علی(ع) علاوه بر بیان سنتها، به نحو کلی و عام، نمونههای فراوانی از آنها را برمیشمارد تا مردم و جوامع بشری با درک درست موضوع و موارد آنها، راه سعادت و شقاوت خود را بیابند و بدانند که سنتهای الهی اموری تصادفی و بدون برنامه نیست و منافاتی با اختیار و آزادی انسانها ندارد؛ بلکه بشر میتواند با شناخت سنتهای الهی، به آینده بهتری امیدوار باشد و نیز خود را در معرض هلاکت و نابودی قرار ندهد.
۱. تقوا و ایمان: جامعهای که به زیور تقوا آراسته است، راهی به سوی امدادهای غیبی پیدا میکند؛ سختیها را از سر میگذراند و شاهد نزول برکات است. امیرمؤمنان(ع) میفرماید: هر که تقوا پیشه کند، سختیهایی که به او نزدیک شدهاند، دور میگردند. تلخیها شیرین و امواج متراکم گرفتاریها برطرف شده، مشکلات پیاپی و خسته کننده آسان میگردد و مجد و عظمت از دست رفته باز میآید؛ رحمت قطع شده خداوند، تجدید شود و نعمتهای الهی - بعد از فرونشستن - به جوشش در میآیند و برکات تقلیل یافته فزونی مییابند[۲۶].
در کلام کوتاه دیگری میگویند: اگر آسمان و زمین بر کسی فرود آیند و او تقوای الهی در پیش بگیرد، خداوند او را از این گرفتاری نجات خواهد داد و او را از جایی که گمان نمیبرد، روزی میدهد[۲۷]. در کلام الهی نیز به صراحت آمده است: ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ﴾[۲۸]. باید دانست که: برکات، جمع برکت، به موهبتهای ثابت و پایدار گفته میشود، در مقابل چیزهای گذرا. در معنای برکت، کثرت، خیر و افزایش وجود دارد. برکات، شامل برکتهای مادی و معنوی میشود. از این آیه استفاده میشود که باید اکثریت جامعه (اهل القری) اهل ایمان و تقوا باشند تا مشمول الطاف و برکات شوند و نیز میتوان استفاده کرد که سرمایهگذاری روی فرهنگ معنوی جامعه، بازده اقتصادی هم دارد[۲۹].
شاید بتوان گفت این آیه، افزون بر پیامدهای ذکر شده، به آثار عقلی و عملی تقوا نیز اشاره دارد: «ایمان و تقوا یعنی اعتقاد به حضور دایمی ذات باری تعالی در همه امور اجتماع. حاصل این ایمان و تقوا عبارت است از اخلاق کاری صحیح، معاملات درست، تولید مفید و کارا، پرهیز از اسراف و تبذیر، عدالت در فعالیتهای اقتصادی که به دنبال آن، اقتصادی پویا و بالنده پدید میآید و بیثباتی درونی اقتصاد از بین خواهد رفت»[۳۰].
۲. عدل و داد: اساس جهان عالم آفرینش بر عدل و حق پایدار است، و اجرای عدالت، ضروریترین نیاز هر جامعه است. در عرصه مسائل اقتصادی نیز همین نقش را برای عدالت بیان کردهاند. امام علی(ع) در کلماتشان به نقش عدل اینگونه اشاره میفرمایند: «بِالْعَدْلِ تَتَضَاعَفُ الْبَرَكَاتُ»[۳۱]؛ «با برقراری عدالت، برکات و نعمتهای خدا فزونی مییابد». همچنین در بیان ذیل به نقش اجرای عدالت در گشایش و آسایش جامعه تصریح دارند: [[[امام]] زمینهایی را که عثمان در زمان خلافت خود به این و آن داده بود، به مسلمانان بازگردانید و فرمود:] به خدا سوگند، اگر چیزی را که عثمان بخشیده، نزد کسی بیابم، آن را به صاحبش باز میگردانم؛ هرچند آن را کابین زنان کرده باشند یا بهای کنیزکان. در عدالت گشایش است و آنکه از دادگری به تنگ آید از ستمی که بر او میرود، بیشتر به تنگ میآید[۳۲]. از سوی دیگر، امام فراوان گوشزد کردهاند که ظلم و تجاوز به حقوق دیگران، موجب زوال و نابودی نعمتها است[۳۳]: «الظُّلْمُ يَطْرُدُ النِّعَمَ»[۳۴]؛ «ظلم نعمتهای الهی را از بین میبرد».
۳. یاری خدا: در قرآن و روایات معصومان(ع) از جمله در کلمات امام علی(ع) فراوان آمده است که اگر کسی خداوند را یاری دهد، خدا نیز او را یاری خواهد رساند. تردیدی نیست که یاری رساندن به خدا جز عمل به دستورات او در عرصههای فردی و اجتماعی نیست. خداوند در قرآن بر یاری کسی که او را یاری رساند، تأکید دارد: ﴿وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ﴾[۳۵]. سوگند، قطعاً کسی را که او را یاری کند، یاری خواهد نمود». امام به یکی از زمینههایی که کمک به دین خدا موجب باری اقتصادی خداوند میشود، اشاره کرده، میفرماید: خدای سبحان فرمود: «اگر خدا را یاری کنید، شما را یاری میکند و پایداریتان خواهد بخشید»[۳۶]. و نیز گوید: «کیست که خدا را قرض الحسنه دهد تا برای او دو چندانش کند، و او را پاداشی نیکو باشد»[۳۷]. اگر خدا از شما یاری میخواهد نه از روی خواری است و اگر از شما وام میخواهد، نه به سبب بینوایی است. از شما یاری خواسته در حالی که لشکرهای آسمان و زمین از آن او است، و او است پیروزمند و حکیم. و از شما وام میخواهد و حال آن که، خزاین آسمانها و زمین از آن او است و بینیاز و ستوده است... «این بخشایشی است از جانب خدا که به هر کسی میخواهد ارزانی میدارد، که خدا صاحب بخشایشی بزرگ است[۳۸] و[۳۹]. گفته شد که نصرت خدای بینیاز، همانا اطاعت و فرمانبرداری از او است که امیرالمؤمنین(ع) در گفتاری دیگر آن را سود بردن بدون تجارت میشمارد: «مَنِ اتَّخَذَ طَاعَةَ اللَّهِ بِضَاعَةً أَتَتْهُ الْأَرْبَاحُ مِنْ غَيْرِ تِجَارَةٍ»[۴۰]؛ «هر کسی که اطاعت خدای را سرمایه خود قرار دهد، سودهای فراوانی بدون تجارت به دست میآورد».
۴. شکر خدا: رابطه شکر با نعمتهای الهی، در قرآن و روایات، به ویژه در سخنان امام علی(ع) فراوان آمده است. در بیشترین این کلمات، به فزونی نعمتها بر اثر سپاسگزاری از خدا اشاره شده است. در مقابل، ناسپاسی موجب زوال نعمت میگردد. اگر بخواهیم گزارش خلاصهای از کلمات علی(ع) در برخی روابط بین شکر و ناسپاسی، و نعمتهای الهی ارائه بدهیم، میتوان گفت: «شکر نعمتها، سبب پایداری و دوام آنها میشود[۴۱]، نعمتهای الهی را فزونی میدهد[۴۲]، و دژ و حصار نعمتها است»[۴۳] و «کمیِ شکر، موجب کاهش نعمت میشود[۴۴]، و ناسپاسی و عدم شکر بر نعمتهای الهی باعث زوال آنها میشود»[۴۵].
یکی از راههای شکر، شکر عملی است؛ بدین معنا که از نعمتهای الهی، صحیح و آنگونه که خداوند خواسته، بهرهبرداری کنیم. مال، یکی از نعمتهای برجسته خداوند است که اگر شکر آن را به جا آوریم، یعنی در راه صحیح از آن استفاده کنیم، خداوند بر آن خواهد افزود و اگر ناسپاسی ورزیم - یعنی آن را در غیر مسیری که خدا خواسته است به کار ببریم - از انسان و جامعه، گرفته میشود: ﴿لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ﴾[۴۶].
۵. توبه: توبه یکی از اسباب و وسایل معنوی است که آثار مادی و معنوی فراوانی در پی دارد. توبه حقیقی، موجب تغییرات بنیادین در وضعیت شخصی افراد و همچنین جامعه میشود. استغفار، درهای خزاین الهی را به روی بندگان میگشاید و جامعه را از فقر و بیچارگی میرهاند و به سعادت و رفاه مادی میرساند. با دقت در گفتار مولا علی(ع) آثار توبه را میتوان بدین قرار گزارش کرد: ایزد - تعالی - بندگانش را که مرتکب اعمال ناشایست شوند، به کاسته شدن میوههاشان و نگه داشتن برکات از ایشان و فروبستن خزاین خیرات به روی آنان میآزماید. تا توبه کنندگان توبه کنند و گناهکاران از گناه کردن بازایستند و پند گیرندگان پند گیرند، و آنکه اراده گناه کرد، بازگردد. خداوند، آمرزش خواستن را سبب فراوانی روزی و رحمت بر آفریدگان قرار داده، میفرماید: «از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او آمرزنده است و برکات خویش را از آسمان بر شما فرو میبارد و شما را به اموال و فرزندان مدد کند»[۴۷]. پس خداوند رحمت کند کسی را که به نوبه روی آورد[۴۸].
۶. استدراج: برخورداری از نعمتهای فراوان، همیشه به دلیل شایستگی بنده نیست؛ بلکه گاه به جهت مهلت دادن به بنده گناهکار است و بنده هر چه گناه میکند، خداوند به او نعمت بیشتری میدهد تا شاید از راه نعمت دادن شرم کند و برگردد. استدراج بدین معنا است که خدا او را به حال خود را میگذارد تا به عذاب بسیار سخت در دنیا یا آخرت، و یا هم در دنیا و هم آخرت مبتلا شود[۴۹]. امام علی(ع) درباره استدراج بیانات مختلفی دارند که به یک نمونه آن اشاره میکنیم: «هنگامی که خدای سبحان با وجود گناهانت، نعمتهایش را پی در پی بر تو میفرستد، پس آن برای تو استدراج است»[۵۰]. همچنین تعبیرهایی نظیر «بسا احسان که همراه استدراج است»[۵۱] و «برحذر باش از نعمتهایی که همراه گناه به تو میرسد»[۵۲] در کلمات حضرت موجود است. سنتهای الهی در کلام علوی فراوان آمده است و بیان تفصیلی و تحلیلی هر یک، از گنجایش این نوشتار خارج است و به آنچه گذشت، اکتفا میگردد، و به برخی دیگر که به نحو قضایای شرطی در کلمات امیرالمؤمنین علی(ع) آمده است و در عرصه کارکردهای اقتصادی در سطح رفتارهای خرد یا کلان، مؤثر است، اشاره میکنیم:
۷. دعا: بدان، خداوندی که خزاین آسمانها و زمین به دست او است، تو را رخصت دعا داده و خود اجابت آن را بر عهده گرفته است و از تو خواسته که از او بخواهی تا عطایت کند[۵۳].
۸. خُلق نیکو: خلق نیکو موجب فراوانی نعمتهای الهی میشود[۵۴]؛ روزی را سرازیر مینماید[۵۵]؛ خیر دنیا و آخرت را نصیب انسان میکند[۵۶]. هر کس خلق ناپسند در پیش گیرد، روزی او تنگ شود[۵۷].
۹. زکات مال: زکات مال، سبب فراوانی روزی[۵۸]، نگاهداری و حفظ مال میشود[۵۹].
۱۰. بخشش نعمت: هر کس نعمتهای الهی را ببخشد، خداوند بر آن میافزاید و اگر دیگران را از آن منع کند، آن نعمت را از او گرفته، و به دیگران میدهد[۶۰].
۱۱. صله رحم: صله رحم موجب حفظ و افزایش نعمت الهی[۶۱]، سرازیر شدن نعمتهای خدا[۶۲]، رشد اموال[۶۳] و آبادانی نعمتها[۶۴] خواهد شد.
۱۲. صدقه: صدقه دادن، روزی را از آسمان فرود میآورد[۶۵] و برکت مال را فزونی میبخشد[۶۶]. همچنین در سخنان امام علی(ع) آمده است: هر کس اعمال خود را برای خدا خالص کند، در معاش پیروز خواهد بود[۶۷]. هر که برای دینش تلاش کند، خداوند دنیای او را کفایت میکند[۶۸]. ادای حق خدا در هر نعمتی موجب فزونی آن نعمت میشود[۶۹]. گناهان موجب زوال نعمت و رفاه میگردد[۷۰]. ظلم و تجاوز به حقوق دیگران[۷۱]، خون به ناحق ریختن[۷۲]، نعمتها را فانی میکند. ناگفته نماند که ما در این نوشتار در پی بررسی کامل سنتهای الهی نبودیم؛ بلکه برای نشان دادن ویژگیهای یک بعد دیگر از ابعاد نظام اقتصادی اسلام و تمایز آن با نظام اقتصادی مسلط بر جهان کنونی (سرمایهداری لیبرال) به نمونههایی از سنتهای الهی حاکم بر جوامع انسانی پرداختیم. توجه به این امور به یقین هم در رفتارهای فردی اشخاص و هم در برنامهریزیهای کلان تأثیری بسزا خواهد داشت.[۷۳]
منابع
پانویس
- ↑ برای تحقیق بیشتر در این باره. ر.ک: مطهری، مرتضی، ج۲، مجموعه آثار، ج۲، ص۳۳۲، ۳۴۹؛ لیتل، دانیل، تبیین در علوم اجتماعی، ترجمه عبدالکریم سروش؛ میر معزی، سید حسین، نظام اقتصادی اسلام، ص۴۹-۵۵؛ ۹۲-۱۰۱.
- ↑ یوسفی، احمد علی، مقاله «مبانی فلسفی نظام اقتصادی»، دانشنامه امام علی ج۷ ص ۴۶.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، ص۳۳۲.
- ↑ یوسفی، احمد علی، مقاله «مبانی فلسفی نظام اقتصادی»، دانشنامه امام علی ج۷ ص ۴۶.
- ↑ یوسفی، احمد علی، مقاله «مبانی فلسفی نظام اقتصادی»، دانشنامه امام علی ج۷ ص ۴۶.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، ص۳۳۷ - ۳۳۸.
- ↑ برای تحقیق بیشتر در این باره، ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۳۳۹.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۳۳۹.
- ↑ «و هر امّتی را زمانهای است و چون زمانه آنان سر آید نه ساعتی واپس میروند و نه پیش میافتند» سوره اعراف، آیه ۳۴.
- ↑ «و هر گروهی را میبینی که به زانو درآمده است، هر گروهی به سوی کارنامهاش فرا خوانده میشود، امروز برابر با آنچه میکردهاید پاداش میبینید» سوره جاثیه، آیه ۲۸.
- ↑ «بدینسان ما کردار هر امتی را (در دیدشان) آراستهایم» سوره انعام، آیه ۱۰۸.
- ↑ ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، ص۳۴۰.
- ↑ ﴿فَعَقَرُوهَا فَأَصْبَحُوا نَادِمِينَ﴾ «پس، آن را پی کردند و پشیمان شدند» سوره شعراء، آیه ۱۵۷.
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه ۲۰۱، ص۴۲۲.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، ص۳۴۱-۳۴۲.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، ص۳۴۲.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۲۷.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۴۶.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۳۷۸.
- ↑ «هر کس در گرو کاری است که انجام داده است» سوره مدثر، آیه ۳۸.
- ↑ یوسفی، احمد علی، مقاله «مبانی فلسفی نظام اقتصادی»، دانشنامه امام علی ج۷ ص ۴۶.
- ↑ یوسفی، احمد علی، مقاله «مبانی فلسفی نظام اقتصادی»، دانشنامه امام علی ج۷ ص ۵۱.
- ↑ برای آشنایی بیشتر رجوع شود به: جعفری، یعقوب، بینش تاریخی نهج البلاغه، ص۱۱۰-۱۱۳.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۵۶.
- ↑ «هرگز برای سنت خداوند دگرگونی نخواهی یافت و هرگز برای سنّت خداوند جابهجایی نخواهی یافت» سوره فاطر، آیه ۴۳.
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه ۱۹۸، ص۴۱۴.
- ↑ غررالحکم، ج۵، ص۱۱۸، ح۷۵۹۹.
- ↑ «و اگر مردم آن شهرها ایمان میآوردند و پرهیزگاری میورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکتهایی میگشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه میکردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.
- ↑ قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج۴، ص۱۳۲ – ۱۳۳.
- ↑ ر.ک: میرآخور، عباس، «ویژگیهای نظام اقتصاد اسلامی»، مقالاتی در اقتصاد اسلامی، ص۸۳.
- ↑ میزان الحکمه، ج۱، ص۲۵۶، ح۱۷۰۲.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۵.
- ↑ غررالحکم، ج۱، ص۱۰۳، ح۳۸۱ و ح۳۸۲ و ص۱۳۱، ح۴۸۵ و ص۱۸۶، ح۷۰۹؛ ج۲، ص۳۶، ح۱۷۳۴ و ص۲۵۰، ح۲۵۲۳.
- ↑ غررالحکم، ج۱، ص۱۸۶، ح۷۰۹.
- ↑ «و بیگمان خداوند به کسی که وی را یاری کند یاری خواهد رساند» سوره حج، آیه ۴۰.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ﴾ «ای مؤمنان! اگر (دین) خداوند را یاری کنید او نیز شما را یاری میکند و گامهایتان را استوار میدارد» سوره محمد، آیه ۷.
- ↑ ﴿مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً وَاللَّهُ يَقْبِضُ وَيَبْسُطُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ﴾ «کیست که به خداوند وامی نیکو دهد تا خداوند آن را برای وی چندین برابر گرداند؟ و خداوند (روزی را) تنگ و فراخ میسازد و به سوی او بازگردانده میشوید» سوره بقره، آیه ۲۴۵.
- ↑ ﴿الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا مَا تَرَى فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِنْ تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِنْ فُطُورٍ﴾ «همان که هفت آسمان را تو بر تو آفرید، در آفرینش (خداوند) بخشنده هیچ ناسازواری نمیبینی؛ چشم بگردان! آیا هیچ شکاف و رخنهای میبینی؟» سوره ملک، آیه ۳.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۸۲.
- ↑ غررالحکم، ج۵، ص۳۸۵، ح۸۸۶۴.
- ↑ غررالحکم، ج۱، ص۱۰۳، ح۳۸۵؛ ج۴، ص۶۲۷، ح۷۲۲۹؛ ج۱، ص۲۷۳، ح۱۰۸۸؛ ج۲، ص۱۷۷، ح۲۲۷۴؛ ج۲، ص۴۵۷، ح۳۲۸۲؛ ج۲، ص۴۷۵، ح۳۳۴۸؛ ج۳، ص۱۹۸، ح۴۱۷۹؛ ج۴، ص۴۰۲، ح۶۴۹۰، ج۵، ص۱۷۶، ح۷۸۴۷؛ ج۶، ص۱۲۰، ح۹۷۳۲.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۱۳۰ و ۴۲۷؛ غررالحکم، ج۲، ص۱۱۹، ح۲۰۴۴ و ص۱۳۴، ح۲۰۹۰ و ص۲۵۵، ح۲۵۳۵ و ص۱۷۴، ح۳۲۵۶ و ص۴۷۵، ح۳۳۴۹ و ص۵۶۳، ح۳۵۸۰؛ ج۳، ص۲۰۱، ح۴۱۹۸ و ص۳۲۸، ح۴۶۲۲ و ص۳۸۲، ح۴۸۰۴، ج۴، ص۲۲، ح۵۱۴۸ و ص۱۱۲، ح۵۴۸۷ و ص۱۲۵، ح۵۵۴۴ و ص۱۹۵، ح۵۶۵۹.
- ↑ غررالحکم، ج۱، ص۱۲۷، ح۴۶۷، ص۳۵۶، ح۱۳۵۱؛ ج۵، ص۶۸، ح۷۴۳۵؛ ج۶، ص۵۹، ح۹۵۰۰ و ص۶۹، ح۹۵۴۸.
- ↑ غررالحکم، ج۳، ص۱۶۳، ح۴۱۰۶: ج۴، ص۱۱۰، ح۵۴۷۵ و ص۵۰۱، ح۶۷۴۶، ج۵، ص۴۴۶، ح۹۱۰۶.
- ↑ غررالحکم، ج۵، ص۲۴۷، ح۸۱۹۴ و ص۴۱۳، ح۸۹۸۱.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارتان اعلام داشت: اگر سپاسگزار باشید به یقین بر (نعمت) شما میافزایم و اگر ناسپاسی کنید بیگمان عذاب من سخت است» سوره ابراهیم، آیه ۷.
- ↑ ﴿فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا * يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارًا * وَيُمْدِدْكُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَيَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهَارًا﴾ «و گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است * تا (باران) آسمان را بر شما ریزان بفرستد * و شما را با داراییها و پسران، یاوری کند و برایتان بوستانها پدید آورد و جویبارها پدیدار گرداند» سوره نوح، آیه ۱۰-۱۲.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۴۳.
- ↑ ر.ک: غررالحکم، ج۴، ص۶۸، ح۵۳۱۸ و ص۵۵۰، ح۶۹۴۳؛ ج۳، ص۱۳۲ - ۱۳۳، ح۴۰۴۷.
- ↑ غررالحکم، ج۳، ص۱۳۲، ح۴۰۴۷.
- ↑ غررالحکم، ج۴، ص۵۵۰، ح۶۹۴۳.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۲۴.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۳۱، همچنین مراجعه شود به خطبه ۱۷۷.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۲۲۰؛ غررالحکم، ج۴، ص۴۰۸، ح۶۵۱۳.
- ↑ غررالحکم، ج۳، ص۳۹۳، ح۴۸۵۶؛ لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۲۲۸، ح۴۳۹۸.
- ↑ غررالحکم، ج۶، ص۹۹، ح۹۶۷۰.
- ↑ غررالحکم، ج۵، ص۲۱۸، ح۸۰۲۳؛ ج۴، ص۱۵۰، ح۵۶۳۹.
- ↑ غررالحکم، ج۴، ص۴۵۰، ح۶۶۰۷.
- ↑ غررالحکم، ج۳، ص۴۰۹، ح۴۹۰۶.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۲۲۴ و ۴۱۷.
- ↑ غررالحکم، ج۴، ص۴۱۲، ح۴۹۲۹؛ ج۶، ص۴۰۱، ج۶۴۸۷.
- ↑ غررالحکم، ج۳، ص۲۳۸، ح۴۳۴۶؛ ج۴، ص۲۰۴، ح۵۸۳۶.
- ↑ غررالحکم، ج۴، ص۲۱۵، ح۵۸۷۸ و ص۲۱۶، ح۵۸۷۹ و ص۴۰۷، ح۵۸۴۷.
- ↑ غررالحکم، ج۴، ص۲۱۸، ح۵۸۸۳.
- ↑ غررالحکم، ج۲، ص۲۴۰، ح۲۴۸۷.
- ↑ غررالحکم، ج۳، ص۲۶۰، ح۴۴۲۶.
- ↑ غررالحکم، ج۵، ص۲۶۰، ح۸۲۵۵.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۸۶ و ۴۱۵.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۲۳۶.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۴۳ و ۱۷۷.
- ↑ غررالحکم، ج۱، ص۱۰۳، ح۳۸۱ و ص۱۸۶، ح۷۰۹؛ میزان الحکمه، ج۱، ص۲۵۷.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ یوسفی، احمد علی، مقاله «مبانی فلسفی نظام اقتصادی»، دانشنامه امام علی ج۷ ص ۵۲-۶۰.