مصر در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی
معرفی اجمالی
مصر در شمال آفریقا، در کنار دو دریای سرخ و مدیترانه قرار دارد و وسعت آن ۴۴۹/۰۰۱/۱ کیلومتر مربع است و از این نظر بیست و هشتمین کشور جهان بهشمار میرود.[۱] جمعیت مصر در سال ۱۹۷۹م ۴۲ میلیون و در سال ۱۹۸۵م ۴۹ میلیون و در سال ۱۹۹۵م بیش از ۶۱ میلیون نفر بوده است.[۲] مصر از مهمترین کشورهای عربی محسوب میشود. این کشور دارای قدمت تاریخی و آثار باستانی بسیار در مناطق جیزه (اهرام ثلاثه)، سقاره (شهر ممفیس)، الاقصر و مناطق دیگر و برخوردار از معابد، مساجد، کلیساها و قلعههای متعدد است.[۳] نام این منطقه جغرافیایی چهار بار در قرآن کریم آمده است[۴].[۵]
پیشینه
تمدن مصر به هزاران سال پیش و زمان حکومت فراعنه بر میگردد.[۶] محور این تمدن، رود نیل بوده که آن را به مرکز کشاورزی منطقه در طول سالها تبدیل کرده است[۷].
دین رایج مصریان در دوره ظهور اسلام، مسیحیت بود که با فتح این کشور در زمان خلیفه دوم، اسلام جایگزین آن شد.[۸] در زمان خلیفه سوم، مردم مصر به دلیل فشار ناشی از ستم والی منصوب وی، علیه حکومت شورش کردند.[۹] پس از کشته شدن عثمان بن عفان (خلیفه سوم) و بهخلافت رسیدن امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع)، بسیاری از مصریان از خلافت وی استقبال و با نماینده او بیعت کردند؛ اما معاویه با کارشکنی و کشتن فرمانداران منصوب امام علی(ع) (محمد بن ابی بکر و مالک بن حارث نخعی) و لشکرکشی به مصر، این سرزمین را تصرف کرد.[۱۰] این وضع تا اواخر قرن سوم هجری ادامه داشت و پس از آن سلسله شیعی مذهب فاطمیان حکومت را به دست گرفت.[۱۱] فاطمیان از نظر مشرب فکری به عقلگرایی و باطنیگری شهرت داشتند و در رویه سیاسی و اداری، محتاطانه و آرام عمل میکردند. در امور مذهبی نیز خلیفه دارای یک مشاور بود که وی را در امور دینی یاری میداد[۱۲].
دوره فاطمی سرآغاز ورود تشیع و گسترش تبلیغات این مذهب و عصر شکوفایی فرهنگ مذهبی در مصر بود. در این دوران، شهر قاهره و مسجد جامع الازهر ـ که بهمرور به یک دانشگاه جامع و تأثیرگذار تبدیل شد ـ بنا گردید. فاطمیان با هدف آموزشی، ترویجی به تربیت مبلّغان مذهب اسماعیلیه در این دانشگاه میپرداختند.[۱۳] الازهر در طول تاریخ از لحاظ مالی وابسته به حکومت بوده که وابستگی سیاسی را به دنبال داشته است؛ با این حال، در فرازهایی از تاریخ نیز مستقل عمل کرده است.[۱۴] از سال ۱۹۵۰م، شیخ الازهر از میان سه نامزدی که بزرگان الازهر معرفی میکردند و رئیس دولت تأیید میکرد، انتخاب میشد؛ اما این روند امروزه تغییر کرده است و عزل و نصب هر یک از بزرگان الازهر به دست رئیس جمهور صورت میگیرد.[۱۵] از دیگر خدمات فاطمیان میتوان به ایجاد کتابخانه عمومی و چندین آموزشگاه برای آموزش ادبیات، تفسیر قرآن، فقه،تاریخ، طب و ریاضیات اشاره کرد[۱۶].
از تأثیرات حکومت فاطمیان میتوان به ماندگاری فرهنگ شیعی در میان مردم مصر اشاره کرد. این فرهنگ باوجود تلاشها برای حذف آن، تا به امروز پابرجاست و مصریان همچنان به اهل بیت(ع) علاقه دارند.[۱۷] برگزاری مراسم جشن در ایام میلاد امام حسین(ع) و حضرت زینب(س) و تلاوت روزانه قرآن در مساجد نزدیک زینبیه و مقام رأس الحسین(ع) از نشانههای این علاقهمندی است.[۱۸] سلسله فاطمی در سال ۵۶۷ق (۱۱۷۱–۱۱۷۲م) به دست صلاحالدین ایوبی برچیده شد. دوره ایوبی، دوره سرکوب شیعه بود[۱۹].
با گذر زمان، مصر به بخشی از امپراتوری بزرگ عثمانی تبدیل شد و این وضعیت تا دهه دوم قرن بیستم میلادی ادامه داشت. در دوران ضعف و افول عثمانی، سیدجمالالدین اسدآبادی، در مقام مصلحی دینی، با هدف همبستگی اسلامی و بیداری علمای اسلام و مسلمانان در مبارزه با سلطهجویی غرب، که کمکم مصر را تحتالحمایه خود درآورده بود، به این کشور سفر کرد.[۲۰] اسدآبادی در مدت اقامت خود در مصر، ضمن انتشار روزنامه عروة الوثقی، تلاشهای فکری و سیاسی خود را پی گرفت.[۲۱] و افراد نامداری، چون محمد عبده و رشید رضا را تربیت کرد. بازتاب افکار و نظریات اسدآبادی و شاگردان او در عرصه اندیشه و عمل سیاسی با محوریت آموزههای اسلام، مصر را پیشگام جنبشهای سیاسی ـ اسلامی در قرن بیستم و الهامبخش حرکتهای اسلامی در جهان اسلام کرد[۲۲].
با استقلال مصر از بریتانیا در ۱۹۲۱م/ ۱۳۰۰ش، حرکت اسلامگرایی جدید بهطور رسمی آغاز شد؛ زیرا در همان دهه اول استقلال، جنبش «اخوان المسلمین» به دست حسن البناء تأسیس شد[۲۳] فعالیت گروههای مذهبی مصر موجب شد در اواخر دهه ۱۹۴۰م/ ۱۳۲۰ش نهضتی در مصر برای تقریب مذاهب شکل بگیرد. این نهضت که مورد تأیید محمود شلتوت شیخ الازهر و حسن البناء رهبر اخوانالمسلمین و مراجع شیعی ایران و عراق، یعنی سید حسین بروجردی و محمد حسین کاشف الغطاء قرار گرفت، به تأسیس «دار التقریب بین المذاهب الاسلامیه» انجامید[۲۴].
حکومت پادشاهی مصر در ۱۹۵۲–۱۹۵۳م/ ۱۳۳۱–۱۳۳۲ش طی کودتای افسران آزاد، به رهبری محمد نجیب و جمال عبدالناصر به جمهوری مصر تبدیل شد. از سال ۱۹۵۴م عبدالناصر قدرت را در این کشور به دست گرفت [۲۵] که به اقداماتی، نظیر سرکوب اخوانالمسلمین، اعدام سید قطب از رهبران فکری اخوانالمسلمین مصر، گرایش به ناسیونالیسم عربی و سوسیالیسم در سیاست و حکومت منجر شد.[۲۶] اتفاق مهم دوره عبدالناصر،جنگ اعراب و اسرائیل در ۱۹۶۷م/ ۱۳۳۵ش بود که به شکست اعراب انجامید.[۲۷] همچنین عبدالناصر از بنیانگذاران جنبش عدم تعهد در کنفرانس باندونگ اندونزی در سال ۱۹۵۵م/ ۱۳۳۳ش بود[۲۸].
با مرگ عبدالناصر در دهه ۱۹۷۰م/ ۱۳۴۹ش، معاون اول وی، محمد انور سادات، به ریاست جمهوری مصر رسید و تغییراتی در سیاست خارجی پدیدآورد.[۲۹] دستاورد این تغییر، امضای قرارداد کمپ دیوید با میانجیگری آمریکا در سال ۱۹۷۹م/ ۱۳۵۷ش میان اسرائیل و مصر بود.[۳۰] این تغییر رویکرد، در داخل کشور، با ترور سادات در سال ۱۹۸۱م/ ۱۳۶۰ش پاسخ داده شد[۳۱] و در خارج مصر نیز واکنشهایی به همراه داشت.[۳۲] پس از انور سادات، محمد حسنی مبارک قدرت را به دست گرفت و راه وی را در سیاست خارجی و تعامل با اسرائیل و غرب[۳۳] و ایفای نقش فعالتر در جهان عرب و قاره آفریقا ادامه داد[۳۴].
فرسودگی حکومت، عدم گردش نخبگان، شخصی بودن قدرت، سرکوب سیاسی و فساد گسترده از ویژگیهای دوران حکومت حسنی مبارک بود.[۳۵] همین ویژگیها سبب شد حکومت مبارک پس از سی سال در سال ۲۰۱۱م طی تحولاتی از هم بپاشد. در میان گروههای مخالف مبارک، اخوانالمسلمین با پشتوانه هشتاد سال فعالیت سیاسی و مبارزه مستمر با نظامهای سیاسی و با نفوذ در لایههای مختلف جامعه مذهبی مصر توانست نقشی محوری در تحولات این کشور ایفا کند و با تأسیس حزب آزادی و عدالت، در انتخابات ریاستجمهوری مصر پس از سقوط مبارک، این جایگاه کلیدی را در اختیار بگیرد،[۳۶] اما این امر چندان پایدار نبود و در ژوئن ۲۰۱۳م با گسترش اعتراضهای مردمی، ارتش مصر به بهانه حفظ انقلاب و طی کودتایی به رهبری عبدالفتاح سیسی قدرت را در دست گرفت و محمد مرسی و تنی چند از رهبران اخوانالمسلمین را بازداشت کرد[۳۷].[۳۸]
روابط مصر و ایران در دوره پهلوی
تاریخ روابط ایران و مصر به چند هزار سال پیش بازمیگردد و این دو حوزه تمدن بشری به تبادل دانش، تجربیات و مراودات بازرگانی میپرداختند.[۳۹] روابط این دو کشور همواره پرفراز ونشیب بوده است؛ گاهی گرم و صمیمانه و در برههای رقابتآمیز[۴۰].
ازدواج محمدرضا پهلوی، ولیعهد ایران، با فوزیه، خواهر ملک فاروق، پادشاه مصر، میتوانست آغازگر فصل جدید روابط ایران و مصر در سال ۱۳۱۷ باشد[۴۱] و به استحکام نظام نوبنیاد پهلوی[۴۲] و گسترش روابط ایران و مصر بینجامد که با جدایی فوزیه و محمدرضا در سال ۱۳۲۷ نافرجام ماند[۴۳].
در این میان صدور فتوای محمود شلتوت، رئیس الازهر، در سال ۱۹۵۸م/ ۱۳۳۷ش مبنی بر بهرسمیت شناختن شیعه اثناعشری در کنار چهار مذهب اهل سنت و بهوجود آمدن کرسی فقه شیعه در آن دانشگاه، روابط علمای ایران و مصر را گسترش داد؛[۴۴] اما روابط سیاسی دو کشور در دوران عبدالناصر به جهت برقراری روابط کنسولی ایران و اسرائیل در سال ۱۳۳۹ش/ ۱۹۶۰م دچار تنش شد. مصر به این امر سخت اعتراض کرد و با اعلام رسمی قطع مناسبات سیاسی با ایران، تمام تلاش خود را برای مقابله با محمدرضا پهلوی به کار برد.[۴۵] آموزش نظامی مخالفان رژیم پهلوی ازجمله برخی افراد نهضت آزادی، بهکارگیری نام جعلی «خلیج عربی» به جای خلیج فارس و حمایت از جدایی طلبان استان خوزستان در چارچوب سیاست ناسیونالیسم عربی ناصریسم و همچنین تنش در سیاستهای منطقهای بهویژه در عمان و یمن، روابط دو کشور را بیش از پیش تیره و تار ساخت[۴۶].
وقوع جنگ شش روزه ۱۹۶۷م/ ۱۳۴۶ش میان اعراب و اسرائیل و موضعگیری محمدرضا پهلوی در محکوم کردن اقدام اسرائیل، این روابط متشنج را تا حدودی تعدیل کرد؛[۴۷] جنگی که موجب اعتراض امام خمینی نیز شد و ایشان در واکنش به آن، ضمن محکوم کردن اسرائیل، خطاب به سران دولتهای اسلامی، هر گونه رابطه سیاسی، نظامی و اقتصادی با اسرائیل را حرام و در مخالفت با اسلام دانست.[۴۸] ایشان همچنین در پیامی به مناسبت جنگ اعراب و اسرائیل در ۱۹۷۳م/ ۱۳۵۲ش، خواستار حمایت جهان اسلام از جبهه مصر علیه صهیونیسم شد[۴۹].
دیدار انور سادات، معاون اول عبدالناصر، با محمدرضا پهلوی در کنفرانس اسلامی و با میانجیگری ملکحسن، پادشاه مراکش، در سال ۱۹۶۹م/ ۱۳۴۸ش،[۵۰] باب روابط دو کشور را بار دیگر گشود. با رویکار آمدن انور سادات، ناسیونالیسم مصری در چارچوب منافع ملی، جایگزین ناسیونالیسم عربی عبدالناصر شد و جهت سیاست خارجی به سمت غرب تغییر یافت.[۵۱] این دگرگونیها سردی روابط ایران و مصر را از میان برد. به دنبال آن در ۱۹۷۱م/ ۱۳۵۰ش سادات به عنوان رئیسجمهور مصر به ایران سفر و با پهلوی دیدار کرد.[۵۲] در سال ۱۹۷۳م/ ۱۳۵۲ش جنگ چهارم اعراب و اسرائیل رخ داد و پهلوی کوشید دراینباره، سیاست موازنه را اتخاذ کند. وی ضمن اینکه از مواضع سادات در قبال اسرائیل حمایت میکرد، به اسرائیل ضمانت میداد باوجود تحریم نفتی اعراب، فروش نفت به آن رژیم را متوقف نکند.[۵۳] امام خمینی در برابر این اقدام پهلوی، با انتقاد از بیتوجهی او به جنگ اعراب و اسرائیل، معتقد بود پهلوی با این اقدام خود، طرف اسرائیل را گرفته است، افزون بر اینکه ایشان زندانی و شکنجه کردن بسیاری از علما و روشنفکران ایرانی را با هدف دور نگهداشتن اذهان عمومی مردم از جنگ مسلمانان با اسرائیل میدانست.[۵۴] پهلوی در اوایل جنگ ۱۹۷۳م/ ۱۳۵۳ش، در دیماه همان سال، به مصر سفر کرد [۵۵] تحلیلگران این سفر را سرآغاز تلاش او برای میانجیگری میان مصر و اسرائیل ارزیابی میکردند؛[۵۶] چنانکه پس از آن، تلاشهای او به همراه اقدامات ملکحسین اردنی موجب سفر انور سادات در آبان ۱۳۵۶ به بیتالمقدس شد.[۵۷] مجموعه این اقدامات و گرایش سادات به حل اختلافات با اسرائیل، موجب انتقاد شدید امام خمینی شد. ایشان، سادات را دستنشانده غرب، مدافع استعمار و تأمینکننده منافع غرب و اسرائیل خواند و گرایش وی به غرب را ناشی از ناتوانی جهان عرب در ایجاد وحدت و انسجام ارزیابی کرد[۵۸].[۵۹]
واکنش به پیمان کمپ دیوید
بر اساس قرارداد کمپدیوید که در سال ۱۹۷۹م/ اسفند ۱۳۵۷ش میان سادات و مناخیم بگین، نخستوزیر اسرائیل، منعقد شد،[۶۰] سهچهارم سرزمین فلسطین (بیش از آنچه سازمان ملل در سال ۱۹۴۷م میخواست به اسرائیل بدهد) در اختیار اسرائیل قرار میگرفت، حقوق فلسطینیها نادیده گرفته میشد، به آنان اجازه بازگشت به فلسطین را نمیداد، شهرکسازیهای صهیونیستها رسمیت مییافت و بیتالمقدس همچنان در اشغال اسرائیل میماند. این قرارداد، قبح ارتباط با رژیم صهیونیستی را در کشورهای اسلامیشکست و آن رژیم را تقویت کرد.[۶۱]پیمان کمپ دیوید واکنشهای مختلفی را در داخل و خارج مصر برانگیخت. اما الازهر که بخشی از دولت بهشمار میآمد، آن را تأیید کرد.[۶۲] در خارج مصر، کشورهای عربی در واکنشی مقطعی ضمن محکومکردن آن، مصر را در کنفرانس سران کشورهای اسلامی تحریم سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کردند[۶۳].
امام خمینی در اوج مبارزه خود علیه رژیم پهلوی و در پاییز سال ۱۳۵۷ واکنش تندی به قرارداد کمپدیوید نشان داد و این موافقتنامه را توطئهای برای مشروعیت بخشیدن به تجاوزات اسرائیل و تقویت موضع این کشور و تضعیف اعراب و فلسطینیها بهشمار آورد[۶۴] و آن را بهشدت محکوم کرد.[۶۵] از نگاه ایشان، این پیمان، نیروهای ارتجاعی منطقه، مانند سادات را تقویت کرد و به دیگر کشورهای منطقه زیان رساند.[۶۶] ایشان اختلافات دولتهای عربی و توفیقنیافتن آنان در حفظ استقلال و وحدت جهان اسلام را موجب پدیدآمدن قرارداد کمپدیوید دانست[۶۷] و آن را طرحی استعماری و خیانتی به اسلام، مسلمانان و اعراب[۶۸] و موجب اختلاف دولتهای اسلامی بهشمار آورد[۶۹] امام خمینی این قرارداد ننگین را باعث زیر سؤال بردن اسلام سادات برشمرد و او را مسلمان غیر واقعی و خائن به قرآن و اسلام و دوست دشمنان اسلام خواند[۷۰].[۷۱]
ایران و مصر پس از انقلاب اسلامی
با پیروزی انقلاب اسلامی، مصر و اسرائیل یکی از همپیمانان قدرتمند خود را در منطقه از دست دادند و شناسایی جمهوری اسلامی ایران از سوی مصر با دو ماه تأخیر در فروردین ۱۳۵۸ بود؛ و سادات، شناسایی دولت ایران را موکول به برگزاری همهپرسی و اعلام رسمی نظام سیاسی جمهوری اسلامی کرده بود.[۷۲] در کنار آن، گروههای سیاسی مصری مواضع متفاوتی در برابر انقلاب ایران داشتند. اخوانالمسلمین، انقلاب ایران را تأیید کرد و آن را مقدس و تأثیرگذار در منطقه و در سطح جهان دانست و روزنامه الدعوه، نشریه رسمی اخوان، آن را متحد منطقهای اعراب علیه اسرائیل شمرد؛[۷۳] اما فشارهای حکومت آل سعود و دولت مصر و همچنین انگیزههای غیر انقلابی این گروه، کمکم آن را به جرگه مخالفان انقلاب ایران پیوند داد؛[۷۴] البته الازهر از نظر گره خوردن با ساختار حکومتی مصر همراه با سیاست دولت مصر، با ایران و انقلاب اسلامی موافق نبود.[۷۵] یا نمیتوانست موافقت خود را علنی اعلام کند. موضع مخالفان دولت مصر اندکی متفاوتتر بود و انقلاب ایران در آنان بیتأثیر نبود. سرگرد عبود الزومور، رهبر نظامی گروه الجهاد، اعتقاد داشت ایران به آنان آموخت ارتش و پلیس نمیتواند در برابر قیام تودهها ایستادگی کند.[۷۶] این تأثیرات باعث شد مصر در سالهای پس از انقلاب، ایران را به حمایت از جنبشهای بنیادگرای اسلامی و دست داشتن در ناآرامیهای مصر متهم کند[۷۷].[۷۸]
نقد سیاستهای دولت مصر
امام خمینی در مخالفت با سیاستهای دولت انور سادات با صدور حکمی در ۱۰ اردیبهشت ۱۳۵۸ خطاب به ابراهیم یزدی؛ وزیر امور خارجه دولت موقت، از وی خواست با توجه به پیمان خائنانه مصر با اسرائیل و اطاعت بیچون وچرای دولت این کشور از آمریکا و صهیونیسم، روابط دیپلماتیک ایران را با دولت مصر قطع کند[۷۹].
موضوع دیگری که اعتراض امام خمینی را به همراه داشت، پذیرش محمدرضا پهلوی در مصر بود. در حالیکه کشورهای بسیاری، مانند مراکش، باهاما، مکزیک، آمریکا و پاناما از پذیرفتن او خودداری کردند، دولت مصر در چهارم فروردین ۱۳۵۸ از وی استقبال کرد[۸۰] امام خمینی این اقدام مصر را نشانه عدم اعتقاد واقعی سادات و دولت مصر به اسلام میدانست؛ زیرا معتقد بود پهلوی، خائن به اسلام و مسلمین است و پذیرش یک خائن نشانه بیاعتقادی و خیانت دولت سادات به اسلام بهشمار میآید.[۸۱] ایشان دولت مصر را اسلامی نمیدانست، بلکه آن را دولتی حاکم بر کشوری اسلامی میشمرد که از حمایت مردمی برخوردار نیست[۸۲] و اقدامات آن ناسازگار با خواستههای ملت مصر است؛ از اینرو در دیدار با حسنین هیکل، روزنامهنگار مصری، در آذر ۱۳۵۸ اظهار کرد به حکم اشتراکات اسلامی دو ملت، مردم مصر طرفدار انقلاب اسلامی ایران هستند[۸۳] و انقلاب اسلامی ایران زمینه و مسیر را برای رهایی آنان فراهم آورده است.[۸۴] ایشان اعتقاد داشت دولت مصر به جهت برقراری ارتباط با اسرائیل در پی نابودی اسلام و ارزشهای اسلامی و جمهوری اسلامی ایران است و ایشان ملتهای مسلمان را به ایستادگی در برابر چنین حکومتهایی فرا میخواند[۸۵].
پس از ترور انور سادات به دست خالد اسلامبولی، از اعضای گروه الجهاد،[۸۶] گروههای مخالف رژیم مصر کوشیدند که کنترل قاهره را به دست بگیرند؛ اما حسنی مبارک، معاون سادات، با برقراری حکومت نظامی، سعی در خنثا کردن اقدامات مخالفان داشت. در همین زمان امام خمینی برقراری حکومت نظامی را ناشی از جایگاه ضعیف دولت مصر در میان ملت این کشور شمرد و حکومت مبارک را ادامهدهنده راه سادات دانست[۸۷] و به مردم این کشور توصیه کرد با الگوگیری از انقلاب ایران، علیه جانشین سادات قیام کنند[۸۸].
پس از حمله نظامی عراق به ایران در شهریور ۱۳۵۹، روابط مصر و عراق که به دلیل پیمان کمپدیوید قطع شده بود، دوباره برقرار شد[۸۹] و مصر به حمایت مادی و معنوی از عراق طی جنگ پرداخت[۹۰] و افزون بر اعزام نیروهای خود برای کمک به ارتش عراق، برخی نیازهای تسلیحاتی بغداد را نیز تأمین کرد.[۹۱] هزاران مصری در زمان جنگ با ایران، مشغول کمک به صدام بودند.[۹۲] امام خمینی، ضمن محکوم کردن و اعتراض به این اقدام، آن را موجب تباهی و هلاکت جوانان بیگناه مصر در جنگ دانست.[۹۳] مصر در عرصه سیاسی نیز بسیار کوشید تا جبههای در میان کشورهای عربی علیه جمهوری اسلامی ایران ایجاد کند که واکنش ایران را برانگیخت. امام خمینی این کوششها را ناشی از ترس دولت مصر از اسلام دانست و چنین اتحادی را خلاف اسلام خواند[۹۴].
امام خمینی دولت مصر را دولتی وابسته بهشمار میآورد و حضور این کشور را در جنبش غیر متعهدها موجب زیر سؤال رفتن موضع جنبش میدانست و خواهان اخراج مصر از آن بود.[۹۵] ایشان به بازگشت مصر به کنفرانس اسلامی و اتحادیه عرب نیز اعتراض کرد و گرفتن چنین تصمیمی را در سازمان کنفرانس اسلامی در سال ۱۹۸۳م/ ۱۳۶۲ش در کازابلانکا (مراکش) ناشی از فشارهای آمریکا و زدوبندهای ملک حسین اردنی و ملک حسن مراکشی و حسنی مبارک دانست[۹۶].
همراهی سادات و پس از آن مبارک با اسرائیل و غرب، در مقابل رویکرد متفاوت جمهوری اسلامی ایران که در ضدیت با موجودیت و ماهیت رژیم غاصب صهیونیستی بود، سبب شد هیچگاه این دو کشور در طول دوره حیات امام خمینی بر سر یک هدف مشترک، حتی اسلام، در کنار هم قرار نگیرند؛ تا جایی که امام خمینی در وصیتنامه خود، حسنی مبارک را عامل اسرائیل و آمریکا و همپیمان با آنان، شریک جنایات آنها و کسی که در راه خدمت به آنان از هیچ خیانتی به ملل عرب و مسلمان رویگردان نیست معرفی کرد[۹۷].[۹۸]
منابع
پانویس
- ↑ تکیهای، مصر، ۱.
- ↑ تکیهای، مصر، ۷.
- ↑ تکیهای، مصر، ۱۱ و ۲۶–۲۹.
- ↑ یونس، ۸۷؛ یوسف، ۲۱ و ۹۹؛ زخرف، ۵۱.
- ↑ ملکوتیان، مصطفی، مقاله «مصر»، دانشنامه امام خمینی، ج۹، ص۳۶۰–۳۶۶.
- ↑ علیزاده، بررسی تحلیلی و توصیفی تاریخ روابط ایران و مصر (دو قدرت منطقهای خاورمیانه)، ۱۵.
- ↑ کدیور، مصر از زاویهای دیگر، ۱۵–۱۶.
- ↑ تکیهای، مصر، ۱۳.
- ↑ وردانی، شیعه در مصر از امام علی(ع) تا امام خمینی، ۳۳.
- ↑ وردانی، شیعه در مصر از امام علی(ع) تا امام خمینی، ۳۴–۳۵.
- ↑ (مرکز تحقیقات، حکومت اسلامی در بستر تاریخ، ۱۲۷؛ داج، تاریخ هزار ساله تعلیمات عالی اسلامی، ۱–۲.
- ↑ مرکز تحقیقات، حکومت اسلامی در بستر تاریخ، ۱۲۸.
- ↑ وردانی، شیعه در مصر از امام علی(ع) تا امام خمینی، ۳۹–۴۰ و ۴۲.
- ↑ درویش، نگاهی به سیر تطور دانشگاه الازهر، ۲۲.
- ↑ زمانی، همه چیز دربارهٔ الازهر مصر و شیخ جدید آن، ۴۶–۴۷.
- ↑ مرکز تحقیقات، حکومت اسلامی در بستر تاریخ، ۱۲۹.
- ↑ تکیهای، مصر، ۱۸–۱۹.
- ↑ تکیهای، مصر، ۱۴.
- ↑ وردانی، شیعه در مصر از امام علی(ع) تا امام خمینی، ۷۳ و ۷۷؛ داج، تاریخ هزارساله تعلیمات عالی اسلامی، ۳۲–۳۳.
- ↑ داج، تاریخ هزارساله تعلیمات عالی اسلامی، ۱۲۲–۱۲۴؛ وردانی، شیعه در مصر از امام علی(ع) تا امام خمینی، ۱۴۸؛ اسپوزیتو، انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، ۱۵۳.
- ↑ علیزاده، بررسی تحلیلی و توصیفی تاریخ روابط ایران و مصر (دو قدرت منطقهای خاورمیانه)، ۳۳–۳۴.
- ↑ داج، تاریخ هزارساله تعلیمات عالی اسلامی، ۱۳۴–۱۳۵؛ علیزاده، بررسی تحلیلی و توصیفی تاریخ روابط ایران و مصر (دو قدرت منطقهای خاورمیانه)، ۳۳؛ وردانی، شیعه در مصر از امام علی(ع) تا امام خمینی، ۱۴۸.
- ↑ منتظمی، پیآوردهای انقلاب اسلامی ایران در مصر، ۱۷؛ امرایی، انقلاب اسلامی ایران و جنبشهای اسلامی معاصر، ۲۴۱.
- ↑ بیآزار شیرازی، همبستگی مذاهب اسلامی، ۱۰۸–۱۱۲.
- ↑ تکیهای، مصر، ۶۱.
- ↑ نقوی، شکوفایی انقلاب اسلامی در مصر، ۳۱۶.
- ↑ نقوی، شکوفایی انقلاب اسلامی در مصر، ۲۷۰.
- ↑ نقیبزاده، تحولات روابط بینالملل (از کنگره وین تا امروز)، ۲۶۶.
- ↑ جعفری، ایران و مصر، چالشها و فرصتها، ۴۰.
- ↑ علیزاده، بررسی تحلیلی و توصیفی تاریخ روابط ایران و مصر (دو قدرت منطقهای خاورمیانه)، ۱۲۵–۱۲۷؛ ادامه مقاله.
- ↑ نقوی، شکوفایی انقلاب اسلامی در مصر، ۲۷۱–۳۰۷.
- ↑ ادامه مقاله.
- ↑ نقوی، شکوفایی انقلاب اسلامی در مصر، ۲۹۴–۲۹۵؛ بیگی، انقلاب مصر و چشمانداز آینده آن، ۱۶۰.
- ↑ تکیهای، مصر، ۹۱–۹۲.
- ↑ نیاکویی، تحولات اخیر خاورمیانه و شمال آفریقا، ریشهها و پیامدهای متفاوت، ۲۵۳.
- ↑ محمودیان، جنبش اخوانالمسلمین و آینده سیاست خارجی مصر، ۱۱۰–۱۱۱.
- ↑ نجات، بررسی عوامل سرنگونی محمد مرسی و پیامدهای منطقهای آن، ۱۰۸.
- ↑ ملکوتیان، مصطفی، مقاله «مصر»، دانشنامه امام خمینی، ج۹، ص۳۶۰–۳۶۶.
- ↑ علیزاده، بررسی تحلیلی و توصیفی تاریخ روابط ایران و مصر (دو قدرت منطقهای خاورمیانه)، ۱۵.
- ↑ جعفری، ایران و مصر، چالشها و فرصتها، ۱۳–۱۴.
- ↑ علیزاده، بررسی تحلیلی و توصیفی تاریخ روابط ایران و مصر (دو قدرت منطقهای خاورمیانه)، ۴۱–۴۲.
- ↑ علیزاده، بررسی تحلیلی و توصیفی تاریخ روابط ایران و مصر (دو قدرت منطقهای خاورمیانه)، ۳۹.
- ↑ علیزاده، بررسی تحلیلی و توصیفی تاریخ روابط ایران و مصر (دو قدرت منطقهای خاورمیانه)، ۴۹–۵۱.
- ↑ اسپوزیتو، انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، ۱۵۴.
- ↑ مهدوی، صحنههایی از تاریخ معاصر ایران، مجموعه مقالات، ۴۱۳–۴۱۴.
- ↑ جعفری، ایران و مصر، چالشها و فرصتها، ۲۹–۳۴.
- ↑ اسپوزیتو، انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، ۱۵۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۱۳۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۴.
- ↑ مهدوی، صحنههایی از تاریخ معاصر ایران، مجموعه مقالات، ۴۴۲–۴۴۳.
- ↑ علیزاده، بررسی تحلیلی و توصیفی تاریخ روابط ایران و مصر (دو قدرت منطقهای خاورمیانه)، ۱۱۴–۱۱۵.
- ↑ مهدوی، صحنههایی از تاریخ معاصر ایران، مجموعه مقالات، ۴۴۳.
- ↑ مهدوی، صحنههایی از تاریخ معاصر ایران، مجموعه مقالات، ۴۵۱–۴۵۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۶.
- ↑ مهدوی، صحنههایی از تاریخ معاصر ایران، مجموعه مقالات، ۴۵۱؛ ولایتی، ایران و تحولات فلسطین، (۱۳۵۷–۱۳۱۷ش/۱۹۷۹–۱۹۳۹م)، ۸۷.
- ↑ مهدوی، صحنههایی از تاریخ معاصر ایران، مجموعه مقالات، ۴۵۵–۴۵۹.
- ↑ مهدوی، صحنههایی از تاریخ معاصر ایران، مجموعه مقالات، ۴۶۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۳۳۳ و ۴/۲۳۴.
- ↑ ملکوتیان، مصطفی، مقاله «مصر»، دانشنامه امام خمینی، ج۹، ص۳۶۰–۳۶۶.
- ↑ ولایتی، ایران و تحولات فلسطین، (۱۳۵۷–۱۳۱۷ش/۱۹۷۹–۱۹۳۹م)، ۹۰.
- ↑ منتظمی، پیآوردهای انقلاب اسلامی ایران در مصر، ۳۶–۳۷.
- ↑ منتظمی، پیآوردهای انقلاب اسلامی ایران در مصر، ۳۶.
- ↑ منتظمی، پیآوردهای انقلاب اسلامی ایران در مصر، ۳۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۳۵۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۱–۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۸۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۴۵۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۴۱۰ و ۱۱/۷۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۱۹۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۷۸.
- ↑ ملکوتیان، مصطفی، مقاله «مصر»، دانشنامه امام خمینی، ج۹، ص۳۶۰–۳۶۶.
- ↑ منتظمی، پیآوردهای انقلاب اسلامی ایران در مصر، ۲۱.
- ↑ اسپوزیتو، انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، ۱۶۰–۱۶۱.
- ↑ وردانی، شیعه در مصر از امام علی(ع) تا امام خمینی، ۱۶۹.
- ↑ اسپوزیتو، انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، ۱۵۵–۱۵۶.
- ↑ اسپوزیتو، انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، ۱۵۸.
- ↑ علیزاده، بررسی تحلیلی و توصیفی تاریخ روابط ایران و مصر (دو قدرت منطقهای خاورمیانه)، ۱۴۷؛ امرایی، انقلاب اسلامی ایران و جنبشهای اسلامی معاصر، ۷۷.
- ↑ ملکوتیان، مصطفی، مقاله «مصر»، دانشنامه امام خمینی، ج۹، ص۳۶۰–۳۶۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۱۶۸.
- ↑ علیزاده، بررسی تحلیلی و توصیفی تاریخ روابط ایران و مصر (دو قدرت منطقهای خاورمیانه)، ۱۳۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۷۹ و ۱۲/۲۱۹–۲۲۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۷۳–۷۴ و ۱۴۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۳۲۳–۳۲۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۳۳۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۷۷، ۱۶/۳۰۲، ۳۷۹، ۵۱۱ و ۲۰/۹۸–۹۹.
- ↑ نقوی، شکوفایی انقلاب اسلامی در مصر، ۳۰۵–۳۰۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۸۲–۲۸۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۸۵–۲۸۶، ۳۱۸.
- ↑ علیزاده، بررسی تحلیلی و توصیفی تاریخ روابط ایران و مصر (دو قدرت منطقهای خاورمیانه)، ۱۴۴؛ علیبابایی، بیست و پنج سال در ایران چه گذشت، ۷/۲۳۳.
- ↑ علیزاده، بررسی تحلیلی و توصیفی تاریخ روابط ایران و مصر (دو قدرت منطقهای خاورمیانه)، ۱۴۸ و ۱۵۰–۱۵۵.
- ↑ اسپوزیتو، انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، ۱۶۶؛ محمدی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، اصول و مسائل، ۱۲۹.
- ↑ Newyork Tims.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۲۵۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۴۲۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۳۶۲–۳۶۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۳۳۰–۳۳۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۸.
- ↑ ملکوتیان، مصطفی، مقاله «مصر»، دانشنامه امام خمینی، ج۹، ص۳۶۰–۳۶۶.