مقصود از نیابت عامه در عصر غیبت کبری چیست؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
مقصود از نیابت عامه در عصر غیبت کبری چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل بالاترمهدویت / غیبت امام مهدی / عصر غیبت کبری / نیابت عامه
مدخل اصلینیابت عام امام مهدی
تعداد پاسخ۵ پاسخ

مقصود از نیابت عامه در عصر غیبت کبری چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

پاسخ جامع اجمالی

معنای نیابت عامه

اثبات نیابت عامه

  1. اسحاق بن یعقوب، از امام مهدی (ع) دربارۀ تکلیف شیعیان در غیبت کبری سؤال پرسید و توقیع ذیل در پاسخ او صادر شد: «و اما در پیش‌آمدهایی که برای شما رخ می‏دهد، باید به راویان اخبار ما رجوع کنید؛ ایشان حجّت من بر شما هستند و من، حجّت خدا بر آنانم»[۳].[۴] این روایت، از روشن‏‌ترین روایات در بیان ولایت عام است. بیشتر افرادی که به این روایت تمسک کرده‏‌اند، به فقره دوم آن، «فَإِنَّهُمْ‏ حُجَّتِی‏ عَلَیْکُمْ‏ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ‏ عَلَیْهِم‏‏» توجه داشته‏‌اند[۵].
  2. در روایتی دیگر، که به "مقبوله عمر بن حنظله" معروف است، در این روایت امام صادق (ع) فرمودند: «هرکدام از شما که حدیث ما را روایت کند و در حلال و حرام ما صاحب‏ نظر باشد و احکام ما را بداند، او را به حکومت برگزینند که من او را بر شما حاکم قرار دادم»[۶].[۷]

شرایط نایبان عام امام مهدی (ع)

پاسخ‌ها ودیدگاه‌های متفرقه

۱. حجت الاسلام و المسلمین حسنی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید نذیر حسنی، در کتاب «مصلح کل» در این‌باره گفته است:

«بعد از طی مسافت طولانی و پرپیچ و خم سخن گفتن در مورد غیبت که پیامبر و ائمه (ع) و حتی ادیان گذشته در مورد آن سخن گفته بودند، خبرها به تحقق پیوست و مهدی (ع) در پرده غیبتی رفت که کسی جز خداوند از مکان و چگونگی زندگی آن حضرت اطلاعی ندارد. به این ترتیب یک سؤال ذهن همه شیعیان را به خود مشغول داشت و آن گرفتاری در وادی سرگردانی پس از امام (ع) بود؛ در حالی‌که این مذهب بعد از طی مسافت طولانی به همراه معصومان (ع) و حل مشکلات اجتماعی و عقیدتی توسط آنها، اکنون از حضور ایشان محروم می‌ماند؛ امامی که حلال مشکلات مردم و پیروانشان بود. ولی ریشه‌های محکم این مذهب اجازه تحقق یافتن توهم سرگردانی را نمی‌داد، زیرا که تشیع یک مذهب با پایه‌های استوار است و همان اسلام ناب محمدی (ص) است که به رهبری پیامبر اکرم (ص) شکل یافته و سپس آن‌را به جانشینان پس از خود سپرده و آنها نیز این مذهب را به اهل حدیث و متخصصان که دارای ویژگی‌های لازم بودند، می‌سپرند. نتیجه اینکه کسی که چنین ویژگی‌هایی داشته باشد از طرف آنها، مرجع امور دینی و دنیوی شمرده می‌شود، بنابراین مرجعیت دینی، امری الهی است که در امتداد خط امامت قرار دارد و امامت هم ادامه خط نبوت است.

از جمله روایت‌هایی که مسئولیت رهبری مردم را بر دوش فقها و علما و صالحان‌ و نیکوکاران می‌گذارد، روایتی است که شیخ صدوق با ذکر چند سند از امام علی (ع) نقل می‌کند.

او می‌گوید پیامبر (ص) فرمودند: خدایا به جانشینانم رحم کن. گفتند ای پیامبر خدا، جانشینانت که هستند؟ فرمودند: کسانی که بعد از من می‌آیند و حدیث و سخنم را روایت می‌کنند[۱۳].

بدیهی است که روایت حدیث در شأن و تخصص فقهای دین است. از امام موسی بن جعفر (ع) روایت شده است که ایشان فرمودند: اگر مؤمنی از دنیا برود فرشتگان آسمان برایش گریه می‌کنند، زیرا مؤمنان فقیه همانند دژهای شهر، دژ اسلام محسوب می‌شوند[۱۴]. (در روایت دیگری عبارت اگر مؤمن فقیهی از دنیا برود آمده است).

فقها باید قوی‌ترین در علم و عمل باشند، در خطبه‌های امام علی (ع) آمده است: ای مردم! شایسته‌ترین افراد در این کار متخصص‌ترین و مؤمن‌ترین آنهاست[۱۵].

و از عبارت این کار، مفهومی جز رهبری امور دینی و دنیوی مردم استنباط نمی‌شود و مقصود از این حدیث که می‌فرماید: نزدیک‌ترین افراد به پیامبران عالم‌ترین افراد در مورد گفته‌های پیامبران هستند[۱۶]، نیز همین است.

کلینی از امام صادق (ع) نقل می‌کند، پیامبر خدا (ص) فرمودند: فقیهان تا زمانی که وارد مسائل دنیوی [غرق دنیا و مادیات‌] نشوند، امین پیامبرانند[۱۷]. و در مقبوله عمر بن حنظله آمده است که می‌گوید: از ابو عبد الله (ع) این سؤال را کردم اگر دو نفر از یاران ما بر سر دین یا ارث اختلاف پیدا کردند آیا آنها جایزند برای رفع نزاع نزد حاکم یا قاضی بروند، آیا این کارشان درست است؟ فرمود: هرکس برای کار حق یا باطلی برای قضاوت نزد آنها برود نزد طاغوت رفته است. گفتم پس آن دو چه کنند؟ فرمود: ببینند از میان شما چه کسی راوی حدیث است و به حلال و حرام ما توجه می‌کند و احکام ما را می‌داند. باید برای قضاوت نزد او بروند. من چنین شخصی را قاضی میان شما قرار می‌دهم و اگر حکمی بنا به گفته‌های ما صادر کرد و مردم آن‌را نپذیرفتند در حقیقت آنان حکم خدا را خوار شمرده و ما را رد کرده‌اند و هرکس نیز که ما را رد کند خدا را رد کرده و وارد عرصه شرک شده است[۱۸].

شیخ صدوق از امام صادق (ع) روایت می‌کند: مبادا برای قضاوت به ظالمان مراجعه کنید. از بین خودتان ببینید کدامتان از طرز قضاوت ما آگاه است، او را قاضی قرار دهید، زیرا من او را قاضی قرار می‌دهم و نزد او بروید[۱۹]. علاوه بر توقیع شریفی که از جانب امام عصر (ع) به دست ما رسیده است و می‌گوید: اما هنگام حوادث به راویان حدیثمان مراجعه کنید، آنها حجت من بر شما و من حجت خدا بر همه شما هستم[۲۰].

غیر از این موارد، احادیث و روایات شریف دیگری، در مورد حقانیت علما و فقهای پس از ائمه (ع) وجود دارد. بحث و بررسی و ژرف‌نگری در مورد این مسئله و شرایط کامل آن راویان، در حوصله این مبحث نیست، زیرا بحث و بررسی آن جزو یکی از مباحث اختصاصی فقهی است و خارج از مجال بحث مبتدی‌ها است و تنها خداوند از حقیقت همه امور آگاه است»[۲۱].
۲. حجت الاسلام و المسلمین سلیمیان؛
حجت الاسلام و المسلمین خدامراد سلیمیان، در دو کتاب «فرهنگنامه مهدویت» و «درسنامه مهدویت» در این‌باره گفته است:

«پس از پایان دوران غیبت صغرا و نیابت خاص و با آغاز غیبت کبرا هدایت شیعیان با عنوان نیابت عام از سوی حضرت مهدی (ع)‏ شکل گرفت؛ به این صورت که امام، ضابطه‏‌ای کلّی و صفات و مشخصاتی عام به دست داد که در هر عصر، فرد شاخصی که آن ضابطه- از هرجهت و در همه ابعاد- بر او صدق کند، نایب امام شناخته شود و به نیابت از او در امر دین و دنیا، سرپرست جامعه باشد؛ سخنش سخن امام و اطاعتش واجب و مخالفش حرام خواهد بود. در این باره روایاتی چند نقل شده است؛ از جمله:

  1. اسحاق بن یعقوب، درباره تکلیف شیعیان در غیبت کبرا از امام مهدی (ع) پرسید و توقیع ذیل در پاسخ او صادر شد: "... و اما در پیش‌آمدهایی که برای شما رخ می‏دهد، باید به راویان اخبار ما - دانشمندان علوم دینی - رجوع کنید؛ ایشان حجّت من بر شما هستند و من، حجّت خدا بر آنانم[۲۲]. این روایت، از روشن‏‌ترین روایات در بیان ولایت عام است. بیشتر افرادی که به این روایت تمسک کرده‏‌اند، بیشتر به فقره دوم آن، " فَإِنَّهُمْ‏ حُجَّتِي‏ عَلَيْكُمْ‏ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ‏ عَلَيْهِم‏‏ " توجه داشته‏‌اند[۲۳].
  2. امام عسکری (ع) از پدر بزرگوارش نقل کرده است که فرمود: "اگر نبود دانشمندانی که پس از غیبت قائم شما، به سوی او دعوت می‌‏کنند و به سوی او رهنمون می‌‏شوند و از دین او دفاع می‌‏کنند و بندگان ناتوان را از دام‏‌های شیطان و مریدهای شیطانی نجات می‌‏دهند، کسی باقی نمی‌‏ماند، مگر این‏که از دین خدا بازمی‏‌گشت؛ ولی این دانشمندان، زمام دل ضعیفان را به دست می‏‌گیرند؛ همان‏گونه که ملوان‌‏ها، زمام کشتی را به دست می‏‌گیرند و سرنشین‏‌های کشتی را از خطر مرگ نگه می‌‏دارند. این‏ها نزد خدای تبارک و تعالی برترین هستند.
  3. امام حسن عسکری (ع) درباره فقیهان راستین، ویژگی‏‌های آن‏ها و مسؤولیت جامعه برابر آن‏ها، فرموده است: " و اما هریک از فقیهان که بر نفس خود مسلّط باشد و دین خود را حفظ کند، با هوای نفس خود مخالفت ورزد و امر خدا را اطاعت کند، بر همگان واجب است از او تقلید کنند"[۲۴].
  4. مرحوم شیخ کلینی، شیخ صدوق و شیخ طوسی روایتی را که به "مقبوله عمر بن حنظله" معروف است، از امام صادق (ع) به مضمون ذیل نقل کرده‏‌اند: "هرکدام از شما که حدیث ما را روایت کند و در حلال و حرام ما صاحب‏ نظر باشد و احکام ما را بداند، او را به حکومت برگزینند که من او را بر شما حاکم قرار دادم"[۲۵]

به راستی همین نایبان عام حضرت مهدی (ع)‏ هستند که در طول غیبت کبرا، دین مقدس اسلام را از انحراف نگه داشته‌‏اند، مسایل مورد نیاز را برای مسلمانان بیان کرده‌‏اند و دل‏های شیعیان را بر اساس باورهای درست، استوار ساخته‏‌اند. تمام موفقیت‌‏های گوناگون، با مجاهدت و تلاش خستگی‌‏ناپذیر محدثان و فقیهان شیعه- از اواخر غیبت صغرا تا به امروز- بوده و حیات، شادابی و پویایی تشیع را کرده است.

یکی از دانشوران معاصر، درباره چگونگی نیابت عام و بروز اندیشه ولایت فقیه چنین نوشته است: "شیعیان، تا زمانی که امیدی به تشکیل حکومت نداشتند، به طور ارتکازی و با الهام گرفتن از امثال روایات عمر بن حنظله و ابو خدیجه و توقیع صادر از ناحیه مقدسه، نیازهای روزمره خو را با رجوع به فقهای بلاد برطرف می‌‏کردند ... با گسترش این مباحث در میان توده‌‏ها، حکام و سلاطین شیعه برای مشروع جلوه دادن حکومتشان کوشیدند موافقت فقهای بزرگ را به دست آورند ...

ولی ظاهرا در هیچ عصری، هیچ سلطانی حاضر به تحویل دادن قدرت به فقیه واجد شرایط نبوده؛ چنان‌‏که هیچ فقیهی هم امیدی به دست یافتن به چنین قدرتی نداشته است.

در واقع، با پیروزی انقلاب اسلامی ایران بود که عملا ولایت فقیه به معنای واقعی کلمه تحقق یافت و نیاز به بررسی‌‏های دقیق درباره مبانی و فروع آن آشکار گشت[۲۶][۲۷].
۳. آقای رضوانی؛
آقای علی اصغر رضوانی، در کتاب «موعودشناسی و پاسخ به شبهات» در این‌باره گفته است:

«مقصود از نیابت عامه این است که امام (ع) ضابطه‌ای کلّی به دست می‌دهد تا در هر عصر، فرد شاخصی که آن ضابطه از همه جهات و در همه ابعاد بر او صدق می‌کند نایب امام شناخته شود و در جامعه، نماینده او گردد. بنابراین، کسانی که در دوره غیبت صغرا نیابت داشتند و با اسم و رسم معرفی شده بودند نایب خاص نامیده می‌شوند. بر اساس روایات وارده در این باب، مقام نیابت عامه به وسیله خود امامان (ع) به ویژه حضرت حجت (ع) به فقیه جامع شرایط تفویض شده است، که از آن جمله می‌توان به این دو روایت اشاره کرد:

او دوباره سؤال کرد: پس چه کنند، زیرا در صورت عدم مراجعه، حقشان ضایع می‌شود؟ حضرت با ذکر معیارهایی علمای واجد شرایط را برای آنها معرفی کرده، می‌فرماید: در بین خودتان از فقهای شیعه کسی را انتخاب کنید که حدیث ما را روایت کرده و در حلال و حرام ما نظر نموده و احکام ما را شناخته است و مشکل خود را از طریق او حل نمایید، زیرا آنان از طرف من منصوبند و من نیز آنها را بر شما حاکم قرار دادم. اگر پس از مراجعه به آنان و بیان حکم، طرفین دعوا حکم را نپذیرند، ما را ردّ کرده‌اند و حکم خدا را سبک شمرده‌اند، و ردّ بر ما در حقیقت ردّ بر خداست و چنین شخصی در حدّ مشرک به خدا خواهد بود[۲۸].

۴. آقای تونه‌ای (پژوهشگر معارف مهدویت)؛
آقای مجتبی تونه‌ای، در کتاب «موعودنامه» در این‌باره گفته است:

«مقامی است که به وسیله ائمه (ع) به‌ویژه امام زمان (ع) به فقیه واجد شرایط‍‌ تفویض شده است. امام (ع) ضابطه‌ای کلی و صفات و مشخصاتی را معرفی و بیان می‌کند. در هرعصری آن صفات و ویژگی‌های معین در هرفردی از افراد وجود داشته باشد، نایب عام‌ امام (ع) شناخته می‌شود.

امام زمان (ع) در توقیع اسحاق بن یعقوب که به دست نایب دوم -محمد بن عثمان- صادر گشت، فرمود: "و اما رویدادها و پیشامدهایی که در آینده روی خواهد داد، درباره آن‌ها به راویان حدیث ما رجوع کنید؛ زیرا آن‌ها حجت من بر شمایند و من حجت خدا می‌باشم"[۳۱]. و امام صادق (ع) فرمودند: "هرکس از فقهاء، نفس خود را از معاصی و محرمات نگهداری کند و دین خود را حفظ‍‌ نماید و مخالف هوای خود و مطیع مولای خود باشد، پس عوام باید از او تقلید کنند"[۳۲].

همچنین از مقبوله عمر بن حنظله، استفاده می‌شود که مقام نیابت عامه، به وسیله خود ائمه (ع) به‌ویژه حضرت ولی عصر (ع) به فقیه واجد شرایط‍‌ تفویض شده است[۳۳]. از این‌رو، در عصر غیبت کبری، ولی‌ فقیه نیابت عامه را به عهده دارد»[۳۴].
۵. پژوهشگران مؤسسه آینده روشن؛
پژوهشگران مؤسسه آینده روشن، در کتاب «مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها» در این‌باره گفته‌اند:

«نیابت عامه آن است که امام (ع) ضابطه‌ای کلی به دست دهد، تا در هر عصر، فرد شاخصی که آن ضابطه، از همه جهت، و در همه ابعاد، بر او صدق می‌کند، نایب امام شناخته شود و به نیابت از امام، در امر دین و دنیا ولی جامعه باشد. البته این ضابطه کلی از احادیث به دست می‌آید. همان طوری که اسحاق بن یعقوب گوید: از محمد بن عثمان عمری درخواست کردم نامه‌ای را که مشتمل بر مسائل دشوار بود به امام مهدی (ع) برساند و توقیعی به خط مولای ما صاحب الزمان (ع) چنین صادر شد: و اما رویدادها و پیشامدهایی که در آینده روی خواهد داد، درباره آن مسائل به راویان حدیث ما رجوع کنید که آنان حجت من بر شما هستند و من نیز حجت خدا بر آن‌ها هستم[۳۵].

اما این که چطور فهمیده شود که چه کسی مصداق خارجی این حدیث است؛ در یک حدیث دیگر ویژگی‌ها و صفات آن را مشخص کرده است که امام صادق (ع) در این باره فرموده است: هرکس از فقها نفس خود را از گناه و محرمات نگهداری کند و دین خود را حفظ نماید و مخالف هوای خود و مطیع مولای خود باشد، پس کسی که فقیه نیست و قدرت استنباط ندارد باید از او تقلید کند[۳۶].

بنابراین طبق این حدیث، نایب عام باید چهار شرط زیر را داشته باشد:

  1. دوری از گناه؛
  2. حفظ دین؛
  3. مخالف هواهای نفسانی؛
  4. مطیع بودن و اطاعت از خداوند و ائمه (ع) .
بنابراین کسانی که این شرایط را داشته باشند، نایب عام حضرت هستند و کسانی که بعد از دوره غیبت صغرا، یعنی از آغاز دوره غیبت کبرا نیابت دارند، نایب عام نامیده می‌شوند»[۳۷].

پرسش‌های وابسته

  1. نیابت چند نوع می‌باشد؟ (پرسش)
  2. مقصود از نیابت عامه در عصر غیبت کبری چیست؟ (پرسش)
  3. چرا امام مهدی در زمان غیبت کبرا نایب خاص ندارد؟ (پرسش)
  4. به چه کسانی نایبان عام گویند؟ (پرسش)
  5. نیابت عام به چه معناست و روایات در این‏ باره چه می‏‌گوید؟ (پرسش)
  6. نایبان عام امام مهدی در عصر غیبت چه وظیفه‌ای دارند؟ (پرسش)
  7. چگونه می‌‏توانید ثابت کنید که ولی فقیه نایب و جانشین امام مهدی رهبر و ولی جامعه اسلامی است؟ (پرسش)
  8. از کجا معلوم می‌‏شود که مهدی در عصر غیبت کبری واقعا وجود خارجی دارد و صرفا یک فرضیه نیست؟ (پرسش)
  9. آیا حقیقت مفهوم دین اسلام همین است که توسط مراجع دینی برداشت می‌‏شود؟ (پرسش)
  10. در زمان غیبت علما در تبیین حقیقت شریعت چقدر موفق بوده‏‌اند؟ (پرسش)
  11. فقهای دین بر چه اساسی در زمان غیبت کبرا بر دیگران ولایت دارند؟ (پرسش)
  12. آیا نواب عام امام مهدی در زمان غیبت کبرا با آن حضرت ارتباط دارند؟ (پرسش)
  13. چرا امام خمینی را نایب امام مهدی نامیده‌اند؟ عشق و دلدادگی امام خمینی برخاسته از چه بود؟ مهم‌ترین ویژگی‌های ایشان را بنویسید؟ (پرسش)
  14. آیا درست است که آیت‌الله خامنه‌‏ای نایب امام مهدی هستند؟ مدرک و منابع اطلاعات شما در این زمینه چیست؟ (پرسش)
  15. کدام گروه از افراد جامعه مصداق نایب عام هستند و وظیفه سرپرستی بر دوش آنان گذاشته شده است؟ (پرسش)
  16. آیا پیروی کردن از نائب امام مهدی (ولی فقیه) واجب است؟ (پرسش)
  17. عقیده اهل سنت در رابطه با «ولایت فقیه» چیست؟ (پرسش)

پانویس

  1. مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها، ص ۲۱۲.
  2. ر.ک. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص ۴۵۶ ـ ۴۵۸، درسنامه مهدویت، ص ۲۳۸-۲۴۱؛ رضوانی، علی اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص ۳۷۶؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۷۴۹؛ مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها، ص ۲۱۲.
  3. «وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَی‏ رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ‏ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ‏‏»، شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۲۹۰، ح ۲۴۷؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۴۸۳، ح ۴
  4. ر.ک. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۷۴۹؛ مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها، ص ۲۱۲؛ سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص ۴۵۶ - ۴۵۸، درسنامه مهدویت، ص ۲۳۸-۲۴۱؛ رضوانی، علی اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص ۳۷۶.
  5. «لَوْ لَا مَنْ‏ یَبْقَی‏ بَعْدَ غَیْبَةِ قَائِمِکُمْ‏ مِنَ‏ الْعُلَمَاءِ الدَّاعِینَ‏ إِلَیْهِ‏ وَ الدَّالِّینَ‏ عَلَیْهِ‏ وَ الذَّابِّینَ عَنْ دِینِهِ بِحُجَجِ اللَّهِ وَ الْمُنْقِذِینَ لِضُعَفَاءِ عِبَادِ اللَّهِ مِنْ شِبَاکِ إِبْلِیسَ وَ مَرَدَتِهِ وَ مِنْ فِخَاخِ النَّوَاصِبِ الَّذِینَ یُمْسِکُونَ أَزِمَّةَ قُلُوبِ ضُعَفَاءِ الشِّیعَةِ کَمَا یُمْسِکُ السَّفِینَةَ سُکَّانُهَا لَمَا بَقِیَ أَحَدٌ إِلَّا ارْتَدَّ عَنْ دِینِ اللَّهِ أُولَئِکَ هُمُ الْأَفْضَلُونَ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»، طبرسی، الاحتجاج، ج ۱، ص ۱۸ و ج ۲، ص ۴۵۵؛ لطف اللّه صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص ۲۲۳
  6. «مَنْ‏ کَانَ‏ مِنْکُمْ‏ مِمَّنْ‏ قَدْ رَوَی‏ حَدِیثَنَا وَ نَظَرَ فِی‏ حَلَالِنَا وَ حَرَامِنَا وَ عَرَفَ‏ أَحْکَامَنَا فَلْیَرْضَوْا بِهِ‏ حَکَماً فَإِنِّی‏ قَدْ جَعَلْتُهُ‏ عَلَیْکُمْ‏ حَاکِما»، محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۶۷، ح ۱۰؛ شیخ طوسی، التهذیب، ج ۶، ص ۲۱۸، ح ۶
  7. ر.ک. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص ۴۵۶ - ۴۵۸، درسنامه مهدویت، ص ۲۳۸-۲۴۱.
  8. «فَأَمَّا مَنْ کَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِینِهِ مُخَالِفاً عَلَی هَوَاهُ مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یُقَلِّدُوه‏»؛ الاحتجاج، طبرسی، ج۲، ص۴۵۶.
  9. مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها، ص ۲۱۲؛ سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص ۴۵۶ ـ ۴۵۸، درسنامه مهدویت، ص ۲۳۸-۲۴۱؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۷۴۹.
  10. مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها، ص ۲۱۲.
  11. ر.ک. محمد تقی مصباح یزدی، «اختیارات ولی فقیه در خارج از مرزها»، فصلنامه حکومت اسلامی، ش ۱.
  12. ر.ک. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص ۴۵۶ - ۴۵۸، درسنامه مهدویت، ص ۲۳۸-۲۴۱.
  13. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۲، ص ۱۴۵.
  14. الحمیری، قرب الاسناد، ص ۳۰۳.
  15. نهج البلاغه، خطبه شماره ۱۷۱، ج ۱، ص ۳۲۱.
  16. تفسیر الصافی، ج ۱، ص ۲۷۱، ذیل آیه ۶۸، سوره آل عمران.
  17. الکافی، ج ۱، ص ۱۶، شماره ۵.
  18. الکافی، ج ۷، ص ۴۱۲، شماره ۵.
  19. من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۲.
  20. کتاب الغیبة، ص ۱۷۷.
  21. حسنی، سید نذیر، مصلح کل، ص۱۴۳.
  22. " وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى‏ رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ‏ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ‏‏ "، شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۲۹۰، ح ۲۴۷؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۴۸۳، ح ۴
  23. " لَوْ لَا مَنْ‏ يَبْقَى‏ بَعْدَ غَيْبَةِ قَائِمِكُمْ‏ مِنَ‏ الْعُلَمَاءِ الدَّاعِينَ‏ إِلَيْهِ‏ وَ الدَّالِّينَ‏ عَلَيْهِ‏ وَ الذَّابِّينَ عَنْ دِينِهِ بِحُجَجِ اللَّهِ وَ الْمُنْقِذِينَ لِضُعَفَاءِ عِبَادِ اللَّهِ مِنْ شِبَاكِ إِبْلِيسَ وَ مَرَدَتِهِ وَ مِنْ فِخَاخِ النَّوَاصِبِ الَّذِينَ يُمْسِكُونَ أَزِمَّةَ قُلُوبِ ضُعَفَاءِ الشِّيعَةِ كَمَا يُمْسِكُ السَّفِينَةَ سُكَّانُهَا لَمَا بَقِيَ أَحَدٌ إِلَّا ارْتَدَّ عَنْ دِينِ اللَّهِ أُولَئِكَ هُمُ الْأَفْضَلُونَ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ"، طبرسی، الاحتجاج، ج ۱، ص ۱۸ و ج ۲، ص ۴۵۵؛ لطف اللّه صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص ۲۲۳
  24. " فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ‏ حَافِظاً لِدِينِهِ‏ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوهُ "، شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج ۲۷، ص ۱۳۱، ح ۳۳۴۰۱
  25. " مَنْ‏ كَانَ‏ مِنْكُمْ‏ مِمَّنْ‏ قَدْ رَوَى‏ حَدِيثَنَا وَ نَظَرَ فِي‏ حَلَالِنَا وَ حَرَامِنَا وَ عَرَفَ‏ أَحْكَامَنَا فَلْيَرْضَوْا بِهِ‏ حَكَماً فَإِنِّي‏ قَدْ جَعَلْتُهُ‏ عَلَيْكُمْ‏ حَاكِما"، محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۶۷، ح ۱۰؛ شیخ طوسی، التهذیب، ج ۶، ص ۲۱۸، ح ۶
  26. محمد تقی مصباح یزدی،«اختیارات ولی فقیه در خارج از مرزها» فصلنامه حکومت اسلامی، ش ۱
  27. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص ۴۵۶ - ۴۵۸، درسنامه مهدویت، ص ۲۳۸-۲۴۱.
  28. ینْظُرَانِ إِلَی مَنْ کانَ مِنْکمْ مِمَّنْ قَدْ رَوَی حَدِیثَنَا و نَظَرَ فِی حَلَالِنَا و حَرَامِنَا و عَرَفَ أَحْکامَنَا فَلْیرْضَوْا بِه حَکماً فَإِنِّی قَدْ جَعَلْتُه عَلَیکمْ حَاکماً فَإِذَا حَکمَ بِحُکمِنَا فَلَمْ یقْبَلْه مِنْه فَإِنَّمَا اسْتَخَفَّ بِحُکمِ اللَّه و عَلَینَا رَدَّ و الرَّادُّ عَلَینَا الرَّادُّ عَلَی اللَّه و هُوَ عَلَی حَدِّ الشِّرْک بِاللَّه؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۶۷، ح ۱۰
  29. ... أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَی رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ...؛ کمال الدین، ص ۴۸۴؛ الغیبه، طوسی، ص ۱۷۷
  30. رضوانی، علی اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص ۳۷۶.
  31. کمال الدین، ج ۲، ص ۴۸۳.
  32. بحار الانوار، ج ۲، ص ۸۸.
  33. اصول کافی، ج ۱، ص ۵۴.
  34. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۷۴۹.
  35. کمال الدین، ج۲، ترجمه: منصور پهلوان، ص۲۳۷ - ۲۳۸، ح۴
  36. الاحتجاج، طبرسی، ج۲، ص۴۵۶
  37. مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها، ص ۲۱۲.