اهداف حکومت و نظام سیاسی اسلام چیست؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
اهداف حکومت و نظام سیاسی اسلام چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی
مدخل اصلیاهداف نظام سیاسی اسلام
تعداد پاسخ۱ پاسخ

اهداف حکومت و نظام سیاسی اسلام چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث فقه سیاسی است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی فقه سیاسی مراجعه شود.

پاسخ نخست

علی اصغر نصرتی

حجت الاسلام و المسلمین علی اصغر نصرتی در کتاب «نظام سیاسی اسلام» در این‌باره گفته‌ است:

«جریان حرکت هر مجموعه، در جهت وصول به هدف اصلی و واحد آن، سامان و وحدت می‌یابد؛ اما رسیدن به آن، با تحقق اهداف جزئی ممکن می‌گردد؛ بنابراین پس از بیان هدف اصلی نظام سیاسی اسلام که مقصود و منظور نهایی حرکت را بیان می‌کند، می‌توان به طرح اهداف فرعی پرداخت که زمینه‌ساز تحقق هدف اصلی هستند

  • هدف اصلی نظام سیاسی اسلام: هدف اصلی در نظام سیاسی اسلام، توسعه بستر تقرب الهی است که تنها انسان به عنوان جزئی از نظام هستی و اشرف مخلوقات، مسیر از او ﴿إِنَّا لِلَّهِ[۱] و به سوی او ﴿إِلَيْهِ رَاجِعُونَ[۲] را طی می‌کند و منزلگاه نهایی‌اش، بار یافتن در جوار قرب الهی خواهد بود. “قرآن کریم، در بیان این حقیقت می‌فرماید: ﴿إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ * فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ[۳]. کمال این منزلت و موقعیت، مرتبه‌ای است که انسان، محبوب خدا قرار گرفته و عمل او، خدائی می‌شود. خدای متعال در حدیث قدسی، خطاب به رسول گرامی اسلام می‌فرماید: «مَا تَقَرَّبَ‏ إِلَيَ‏ عَبْدٌ بِشَيْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ وَ إِنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا»[۴]؛ هیچ بنده‌ای به چیزی محبوب‌تر از فرائض، به من نزدیکی پیدا نمی‌کند و با عمل کردن به مستحبات (نوافل) تا آنجا به من نزدیک می‌شود که محبوب من قرار می‌گیرد؛ چون محبوب من شد، من گوش او می‌شوم که با آن می‌شنود و چشم او می‌شوم که با آن می‌بیند و زبان او می‌شوم که با آن سخن می‌گوید و دست او می‌شوم که با آن اِعمال قدرت می‌نماید.

در جامعه اسلامی، همه چیز در خدمت تعالی انسان قرار می‌گیرد. این تعالی با تقرب به خداوند حاصل می‌شود و حکومت نیز زمینه‌ساز این تقرب تعالی‌بخش است.

البته تحقق این مهم به این معنا نیست که اختیار و آزادی انسان‌ها سلب می‌شود و جبر و زور حکومتی، همگان را به سمت و سوئی معین می‌کشاند که اساساً در این صورت؛ قربی حاصل نمی‌شود؛ زیرا تقرب در انسان و پذیرش اختیاری قرب، بیش از آنکه جسمی و فکری باشد، روحی است. نزدیکی با دوستی حاصل می‌شود و این، رفتاری قلبی و پیرو اراده و اختیار انسان است؛ بنابراین حکومت دینی با گسترش ساز و کارها و شرایط انتخاب مطلوب و تضییق و محدودسازی زمینه‌های آلوده‌ساز، بستر اراده خیر و انتخاب شایسته را که منجر به تقرب به خداوند می‌شود، توسعه می‌بخشد.

در مقدمه قانون اساسی جمهوری اسلامی آمده است: “هدف از حکومت، رشد دادن انسان در حرکت به سوی نظام الهی است (﴿والی الله المصیر) تا زمینه بروز و شکوفایی استعدادها، به منظور تجلی ابعاد خدا گونگی انسان، فراهم آید”.

اما چگونه این هدف مهم، واقع می‌شود؟ پاسخ را باید با گذر از مسیر تحقق اهداف فرعی ذیل، جستجو کرد.

اهداف فرعی که در واقع ابزار رسیدن به هدف اصلی هستند، به نوبه خود، هدف دسته‌ای از عملکردهای نظام سیاسی قرار می‌گیرند. این اهداف عبارتند از:

شهید مطهری می‌نویسد: “اصل عدالت از مقیاس‌های اسلام است که باید دید چه چیز بر او منطبق می‌شود. عدالت در سلسله علل احکام است، نه در سلسله معلولات، نه این است که آن چه دین گفت، عدل است؛ بلکه آنچه عدل است، دین می‌گوید. این معنا مقیاس بودن عدالت است برای دین...” [۷]. یکی از شاخص‌های عمده حکومت اسلامی نیز برقراری عدالت در سطح جامعه، در مقیاس‌های کلان و در ابعاد مختلف است؛ از جمله: ارتباط بین انسان‌ها باهم، انسان و جامعه، انسان و محیط طبیعی، انسان و خدا و... است.

اجرای قسط و عدل در مقیاس وسیع اجتماعی، جز به وسیله حکومت امکان‌پذیر نیست؛ چون لازمه تحقق عدالت، وجود قدرت و توانایی مافوق اراده‌های فردی و گروهی است که متجاوز را به جای خود می‌نشاند و حقوق ستمدیده را به وی باز می‌گرداند. در سایه عدالت است که حق در جایگاه شایسته خود قرار می‌گیرد و چهره باطل آشکار شده از صفحه جامعه رخت بر می‌بندد؛ بنابراین امیرالمؤمنین علی (ع) شاخص و وسیله ارزیابی سیاست را عدالت دانسته و در “غررالحکم” می‌فرماید: «مِلَاكُ‏ السِّيَاسَةِ الْعَدْلُ‏». و همچنین کلام بلند پیشوای عدالت پیشگان علی (ع)، که فرمودند: «الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم». نشان از عظمت و جایگاه رفیع اجرای عدالت در جامعه دارد؛ زیرا پایه‌های حکومت بر پذیرش روحی و احساس مقبولیت عمومی استوار شده و امنیت عمومی و آرامش اجتماعی به امنیت روانی متکی است. امنیت روانی نیز به احساس وجود عدالت در جامعه باز می‌گردد. با تضعیف شاخص استقرار عدالت، امنیت مخدوش و استمرار و تداوم حکومت به خطر می‌افتد.

اصل دوم قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز نشان می‌دهد که یکی از هدف‌های اساسی تأمین نظام سیاسی مبتنی بر اسلام، برقراری قسط و عدل است[۸]

  • برقراری نظم و امنیت: نظم و امنیت اجتماعی هرچند دو مقوله مجزا از یکدیگرند؛ ولی در سنخیت به هم نزدیکند و از وسیله‌های ضروری آرامش و هنجار یک جامعه محسوب می‌شوند. عنصر نظم، جامعه را به صورت یک سیستم، با اجزای به هم مرتبط، سامان می‌دهد و حیطه وظایف هر عضو را معین می‌نماید. امنیت، جلوی اخلال در نظم و تجاوز به حقوق فردی و اجتماعی را سد می‌کند و کارکرد حکومت، بیشتر به ایجاد فضای امن و مطمئن متمرکز است تا برقراری نظم؛ زیرا مجری قانونمندی‌ها و هنجارها، مردم و جامعه هستند و حکومت نقش حراست از نظلم مورد قبول را بر عهده دارد.

“در فرهنگ قرآنی امنیت یک مفهوم وسیع، متوازن و عمیق دارد و شامل تمامی ابعاد زندگی و حوزه‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و امنیتی داخلی و خارجی می‌شود و بر الگویی از امنیت تأکید می‌شود که با اقتدار و انسجام و وحدت و ارتباط جامعه اسلامی و استحکام درونی جامعه پیوند دارد”[۹]. امنیت به عنوان هدف نظام سیاسی از اهمیتی برخوردار است که “پس از عصر نوزائی، فلاسفه سیاست، مهمترین کار ویژه حکومت را، ایجاد امنیت و جلوگیری از هرج و مرج دانسته‌اند، کسانی چون هابز بر این باورند که هدف و وظیفه حکومت تنها برقراری نظم و امنیت در جامعه است، به عقیده وی انسان‌ها گرگ همدیگرند و ضرورت وجود دستگاهی که انسان‌ها را مهار و در جامعه امنیت برقرار کند امری الزامی است؛ یعنی وظیفه اصلی حکومت این است که مقررات و قوانین را به اجرا گذارد و مانع ایجاد هرج و مرج و ناامنی در جامعه شود و در برابر عوامل تهدید کننده خارجی قومی دفاعی داشته باشد تا بتواند از موجودیت و کیان کشور حراست کند. جان لاک نیز که از پایه‌گزاران اندیشه امپریالیسم به شمار می‌رفت، هدف حکومت را امنیت معرفی می‌کرد”[۱۰].

در اسلام نیز امنیت و آرامش اجتماعی، بدون توجه به نوع نظام سیاسی و اقسام آن، مورد توجه و احترام است و اخلال در نظم اجتماعی و امنیت جامعه از محرمات مورد اتفاق فقها می‌باشد. از سوی دیگر، حفظ امنیت در چارچوبه نظام سیاسی و برخورد با فتنه‌گری‌ها و اقداماتی که آرامش روانی جامعه را به هم می‌زند و امنیت سیاسی، اجتماعی را سلب می‌نماید، مورد توجه فراوانی قرار گرفته است. قرآن در سوره مائده با لحن شدیدی کیفر محارب و مفسد فی الارض را که به تجاوز، شرارت و جنایت اقدام نموده و امنیت جامعه را به خطر می‌اندازد، اینگونه بیان داشته است: ﴿إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ...[۱۱].

حفظ امنیت ملی، در روابط نظام اسلامی با بیگانگان، یکی دیگر از اهداف نظام اسلامی است. تأمین امنیت ملی در این حیطه پیشگیری از تجاوز و ترسانیدن دشمن از هجوم به سرزمین و حکومت اسلامی است که قرآن شریف می‌فرماید: ﴿وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ[۱۲]

احیای ارزش‌های اخلاقی و تزکیه نفوس از اساسی‌ترین آرمان‌هایی است که رسول خدا (ص) هدف بعثت خویش را ترویج و تحکیم آنها معرفی می‌کند؛ چنانچه می‌فرماید: «بُعِثْتُ‏ لِأُتَمِّمَ‏ مَكَارِمَ‏ الْأَخْلَاقِ‏»؛ به رسالت برانگیخته شدم تا فضایل اخلاقی را به کمال برسانم[۱۵]. آموزه دیگر نظام سیاسی، تلاوت آیات الهی بر مردم است که در واقع سخن خداوند، با وساطت کلمات قرآن و بیان پیامبر به آنان رسیده و جان حق‌پذیرشان آماده دریافت پیام او می‌شود تا آنان را از تاریکی نفسانیت و دنباله‌روی دیگران به نور هدایت الهی و پیروی از معبود رهنمایی کند.

جنبه دیگر رسالت اسلام و نظام سیاسی آن، نقش تعلیمی آن است که متناسب با سطح نیازهای بشر و آموزه‌های دینی، دو مقوله عمده را شامل می‌شود: الف. آن دسته از مقررات و احکام زندگی بشر که از ناحیه خداوند آمده و مصون از هرگونه نقص و انحراف است. ب. در بخش‌هایی که میدان حضور فعال عقل است، حکمت‌آموزی پیامبر به بشر، او را به گام برداشتن در میدان‌هایی که تلاش عقلانی را طلب می‌کند، یاری می‌رساند.

در مجموع، نظام سیاسی اسلام، الهام گرفته از رسالت پیامبر و موظف به ارتقای جهت‌گیری اخلاقی و ارزشی، هماهنگی و انطباق مقررات فردی و اجتماعی با احکام الهی و رشد عقلانیت بشر است.

احکام زکاة، خمس، صدقه، هدیه، قرض‌الحسنه و انفاق که موجب تعدیل در ثروت و توزیع رفاه بین همه اقشار جامعه می‌شود. امام علی (ع) در فرمان تاریخی به مالک اشتر از مأموریت‌های اصلی وی، سر و سامان دادن امور مردم و آباد کردن شهرهای آن دیار را ذکر نموده است[۱۶]. و در جای دیگر از همان فرمان می‌فرماید که “لازم است توجه و اندیشه‌ات به آباد‌سازی زمین، از توجه به دریافت خراج، بیشتر باشد”[۱۷]. آن حضرت، حتّی در زمانی که تصدی مقام امامت اجتماعی را نداشتند با تلاش فردی و از دسترنج خود باغ‌های فراوانی احداث و چاه‌های آبی حفر نمودند که علاوه بر تأمین معیشت خود، صرف رفع نیاز مستمندان جامعه می‌شد. در خطبه ۱۳۱ نهج‌البلاغه، اصلاح شهرها و سرزمین‌ها و آرامش و امنیت ستمدیدگان”، هدف حکومت معرفی می‌شود[۱۸].

قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در بند ۱۲ از اصل سوم، تعمیم رفاه، آسایش و رفع محرومیت را با تعبیر “پی‌ریزی اقتصاد صحیح و عادلانه بر طبق ضوابط اسلامی جهت ایجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محرومیت در زمینه‌های تغذیه و مسکن و کار و بهداشت و تعمیم بیمه”، از وظایف دولت اسلامی می‌داند و در اصل چهل و سوم یکی از پایه‌های اقتصاد کشور را برای تأمین استقلال اقتصادی جامعه و ریشه‌کن کردن فقر و محرومیت و برآوردن نیازهای انسان در جریان رشد، تأمین نیازهای اساسی: از قبیل مسکن، خوراک، پوشاک، بهداشت، درمان، آموزش و پرورش و امکانات لازم برای تشکیل خانواده برای همه، معرفی می‌کند[۱۹][۲۰]»[۲۱]

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. حجت الاسلام و المسلمین ایزدهی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید سجاد ایزدهی در کتاب «فقه سیاسی امام خمینی» در این‌باره گفته‌ است:

«تشکیل حکومت در منطق اسلام، موضوعیت نداشته بلکه در سایه اهدافی خاص، ضرورت یافته و به خاطر تأمین غایاتی معین، تحقق می‌یابد. بر این اساس، حاکمیت بر مسلمانان، شأن و مقام، محسوب نشده و مطلوبیت آن در گرو تلاش در ایجاد اهدافی است که در روایات اسلامی مورد توصیه قرار گرفته است. امام خمینی در کتاب ولایت فقیه، ضمن این که حکومت را، نه غایتی مطلوب، بلکه وسیله‌ای به جهت تحقق هدف‌های عالی دانسته، فصلی مجزا را به اهداف و غایات حکومت اسلامی اختصاص داده و در آن، به سیره ثابته اولیای الهی و به طور خاص، به عبارات امیرالمؤمنین (ع) در نهج البلاغه اشاره نموده است. بر اساس دیدگاه امام خمینی، در حالی که حکومت‌های کفر از حاکمیت، نفود سیاسی و جعل قوانین خاص، به جهت کامروایی خود سوء استفاده می‌کردند، هدف از حکومت اسلامی در لسان امیرالمؤمنین (ع) و احقاق حق، از بین بردن باطل برشمرده شده و بر این اساس، ائمه اطهار (ع) و فقیهان را در راستای برقراری احکام الهی، برقراری نظام عادلانه و خدمت به مردم، به تشکیل دولت موظف دانسته است. بلکه موضوع ولایت فقیه، مأموریت و انجام این وظایف است:

امام خمینی پس از ذکر وسیله بودن حکومت، برای دستیابی به غایات عالیه اسلام و ذکر برخی از این اهداف و غایات، در ادامه، عبارتی دیگر از نهج البلاغه را مد نظر قرار داده و بخشی دیگر از اهداف حکومت اسلامی را با عنایت به روایت و سیره حضرت علی (ع) تبیین نموده است. بر اساس این روایت، غرض از تشکیل حکومت دینی را نه تلاش برای به دست گرفتن قدرت سیاسی و یا اندوختن اموال دنیا، بلکه به هدف اجرای اصول دین اسلام، اصلاح در امورات کشور، امنیت اجتماعی و به اجرا در آوردن حدود الهی و نجات مظلومین از دست ستمکاران، مطلوب، فرض نموده است. بر اساس این بخش از عبارات، خداوند از دانایان احکام و معارف الهی، عهد و میثاقی گرفته است که می‌بایست در مقابل بهره‌مندی و شکم‌بارگی دنیاداران و گرسنگی مضاعف ستمدیدگان، سکوت پیشه نکرده و به غایت رفع ظلم و حمایت از مستضعفین، عَلَم حکومت را به دوش بگیرند.

  • هدف‌های عالی حکومت: حضرت امام درباره این که چرا حاکم و فرمانده و عهده‌دار کار حکومت شده، تصریح می‌کند که برای هدف‌های عالی برای این که حق را برقرار کند و باطل را از میان ببرد این منصب را قبول کرده است. فرمایش امام این است: خدایا تو می‌دانی ما برای به دست آوردن منصب و حکومت قیام نکرده‌ایم؛ بلکه مقصود ما نجات مظلومین از دست ستمکاران است. آنچه مرا وادار کرد که فرماندهی و حکومت بر مردم را قبول کنم، این بود که “خدای تبارک و تعالی از علما تعهد گرفته و آنان را موظف کرده که بر پرخوری و بهره‌مندی ظالمانه ستمگران و گرسنگی جان‌کاه ستمدیدگان سکوت ننمایند”[۲۴]. یا می‌فرماید: «اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ يَكُنِ الَّذِي كَانَ مِنَّا مُنَافَسَةً فِي سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاسَ‏ شَيْ‏ءٍ مِنْ‏ فُضُولِ‏ الْحُطَامِ‏»؛ خدایا، تو خوب می‌دانی که آنچه از ما سر زده و انجام شده، رقابت برای به دست گرفتن قدرت سیاسی، یا جستجوی چیزی از اموال ناچیز دنیا نبوده است.

و بلافاصله در باره این که پس او و یارانش به چه منظور کوشش و تلاش می‌کرده‌اند می‌فرماید: «وَ لَكِنْ لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِينِكَ وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِي بِلَادِكَ فَيَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِكَ وَ تُقَامَ الْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدُودِكَ»؛ بلکه برای این بود که اصول روشن دینت را باز گردانیم و به تحقق رسانیم؛ و اصلاح را در کشورت پدید آوریم؛ تا در نتیجه آن بندگان ستمدیده‌ات ایمنی یابند؛ و قوانین (یا قانون جزای) تعطیل شده و بی‌اجرا مانده‌ات به اجرا درآید و بر قرار گردد[۲۵].

بلکه این امر از تمایزات نظام سیاسی اسلام با سایر نظام‌ها بوده و در قالب حکومت پیامبر اسلام (ص) نمودار شده است: پیغمبر اسلام (ص) تشکیل حکومت داد مثل سایر حکومت‌های جهان، لکن با انگیزه بسط عدالت اجتماعی[۲۷].

تأمین عدالت در تمامی ارکان جامعه و تأسیس نظامی مبتنی بر عدالت را در حقیقت می‌بایست از مهم‌ترین وظایف پیامبران و فرستادگان الهی دانست. تأمین نظم و نظام امورات اجتماعی در قالب عدالت اجتماعی، امری است که تنها به‌واسطه انجام کامل قوانین اسلام و از طریق اجرای آن محقق خواهد شد. آنچه در این میان از اهمیت مضاعف بر خوردار است این است که این غایت، جز در سایه تشکیل حکومت حاصل نشده و حکومت می‌بایست از باب مقدمه تأمین این هدف تشکیل شود: در حقیقت، مهم‌ترین وظیفه انبیا (ع) برقرار کردن یک نظام عادلانه اجتماعی از طریق اجرای قوانین و احکام است... هدف بعثت‌ها، به طور کلی، این است که مردمان بر اساس روابط اجتماعی عادلانه نظم و ترتیب پیدا کرده، قد آدمیت راست گردانند. و این با تشکیل حکومت و اجرای احکام امکان‌پذیر است[۲۸].

تأمین عدالت اجتماعی به عنوان غایت حکومت اسلامی، نه فقط برای مسلمانان، بلکه همه ساکنان کشور اسلامی را شامل شده و همه افرادی که تحت حکومت اسلامی زندگی می‌کنند، می‌بایست مشمول این قضیه بوده و از فواید آن بهره‌مند باشند. بالاترین جلوه عدالت اجتماعی در حکومت حضرت علی (ع) جلوه‌گر شده و نمونه‌ای از آن، در قالب حمایت از اقلیت کافر اهل ذمه، رفع ظلم از همه، تساوی همه افراد (اعم از فرد اول حکومت و افراد عادی) در مقابل قانون رخ نموده است. امام خمینی در توصیف این بخش از حکومت عادلانه علوی این گونه اظهار داشته است: ما عدالت اسلامی را می‌خواهیم در این مملکت برقرار کنیم. اسلامی که راضی نمی‌شود حتی به یک زن یهودی که در پناه اسلام است تعدی بشود. اسلامی که حضرت امیر (ع) می‌فرماید برای ما چنانچه بمیریم ملامتی نیست، که لشکر مخالف آمده است و فلان زن یهودیه‌ای که معاهد بوده است خلخال را از پایش در آورده است[۲۹]. ما یک همچو اسلامی که عدالت باشد در آن، اسلامی که در آن ظلم هیچ نباشد، اسلامی که آن شخص اولش با آن فرد آخر همه در سواء در مقابل قانون باشند[۳۰].

و با عنایت به این قضیه است که امام خمینی، مقوله حکومت را که در جهان معاصر، بلکه در طول تاریخ تنها به اداره ابعاد مادی مردم پرداخته و تدبیر شئون زندگی مادی را مورد اهتمام خود قرار داده است، به حوزه وسیع‌تری وارد کرده و غرض و غایت آن را به ساختن انسان‌ها در راه رسیدن به کمال و سعادت معرفی کرده است: طرز حکومت اسلام طرز حکومت آدم‌سازی است[۳۲].

علاوه بر موارد فوق الذکر، اهداف دیگری نیز برای حکومت اسلامی وجود دارد که یا به همین امور برگشته و یا از اهداف نزدیک و نه اهداف غایی محسوب می‌شود. که از آن جمله می‌توان به دفاع در مقابل تجاوز به نوامیس مسلمانان و کشور اسلامی و رفع اختلافات اشاره کرد، که در منطق امام خمینی هم به عنوان یکی از اهداف نزدیک تشکیل حکومت و نهادهای اجرایی برشمرده شده است: عقل هم به ما حکم می‌کند که تشکیلات لازم است، تا اگر به ما هجوم آوردند بتوانیم جلو‌گیری کنیم، اگر به نوامیس مسلمین تهاجم کردند، دفاع کنیم. شرع مقدس هم دستور داده که باید همیشه در برابر اشخاصی که می‌خواهند به شما تجاوز کنند برای دفاع آماده باشید. برای جلوگیری از تعدیات افراد نسبت به یکدیگر هم حکومت و دستگاه قضایی و اجرایی لازم است[۳۵]»[۳۶]

پانویس

  1. «ما از آن خداوندیم» سوره بقره، آیه ۱۵۶.
  2. «و به سوی او باز می‌گردیم» سوره بقره، آیه ۱۵۶.
  3. «بی‌گمان پرهیزگاران در بوستان‌ها و (کنار) جویبارانند * در جایگاهی راستین نزد فرمانفرمایی توانمند» سوره قمر، آیه ۵۴-۴۵.
  4. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۳۵۲.
  5. «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.
  6. صحیفه نور، ج۱۵، ص۱۴۶.
  7. مطهری، مرتضی، بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی، ص۱۴.
  8. جمهوری اسلامی، نظامی است بر پایه ایمان به... که از راه...، قسط و عدل و استقلال سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و همبستگی ملی را تأمین می‌کند.
  9. دری نجف آبادی، قربانعلی، نگاهی به امنیت از منظر امیر مؤمنان، فصلنامه حکومت اسلامی، شماره ۱۸، ص۲۸۱.
  10. نوروزی، محمد جواد، نظام سیاسی اسلام، ص۱۰۴.
  11. «کیفر کسانی که با خداوند و پیامبرش به جنگ برمی‌خیزند و در زمین به تبهکاری می‌کوشند جز این نیست که کشته یا به دار آویخته شوند یا دست‌ها و پاهایشان ناهمتا بریده شود یا از سرزمین خود تبعید گردند» سوره مائده، آیه ۳۳.
  12. «و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید که بدان دشمن خداوند و دشمن خود را به هراس می‌افکنید؛ و نیز جز آنها کسانی دیگر را که شما نمی‌شناسید (اما) خداوند آنان را می‌شناسد» سوره انفال، آیه ۶۰.
  13. «اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.
  14. همچنین نگاه کنید به: بقره، آیات ۱۲۹ و ۱۵۱ و ۱۷۴ و آل عمران، آیات ۷۷ و ۱۲۴.
  15. طبرسی، مکارم الاخلاق، ج۱، ص۳۶.
  16. فیض الاسلام، نهج البلاغه، ص۹۸۲.
  17. فیض الاسلام، نهج البلاغه، ص۱۰۰۴.
  18. فیض الاسلام، نهج البلاغه، ص۳۹۸.
  19. قانون اساسی، اصل ۴۳، بند اول.
  20. نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۵۸.
  21. نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۱۵۹-۱۶۶.
  22. نهج البلاغه، خطبه ۳۳.
  23. ولایت فقیه، ص۵۴ – ۵۵.
  24. نهج البلاغه، خطبه ۳.
  25. ولایت فقیه، ص۵۵ - ۵۶.
  26. صحیفه امام، ج۲۱، ص۴۰۷.
  27. صحیفه امام، ج۲۱، ص۴۰۶.
  28. ولایت فقیه، ص۷۰.
  29. نهج البلاغه، خطبه ۲۷.
  30. صحیفه امام، ج۹، ص۴۲۴ - ۴۲۵.
  31. صحیفه امام، ج۲۰، ص۲۹۸.
  32. صحیفه امام، ج۲، ص۳۹۵.
  33. صحیفه امام، ج۸، ص۴۱.
  34. صحیفه امام، ج۸، ص۴۰ – ۴۱.
  35. ولایت فقیه، ص۵۰.
  36. ایزدهی، سید سجاد، فقه سیاسی امام خمینی، ص ۱۸۲-۱۹۰.