عزت نفس: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{ویرایش غیرنهایی}} {{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233)...» ایجاد کرد)
 
 
(۴۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش غیرنهایی}}
{{مدخل مرتبط
{{امامت}}
| موضوع مرتبط = عزت نفس
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| عنوان مدخل  = عزت نفس
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">مدخل‌های وابسته به این بحث:</div>
| مداخل مرتبط = [[عزت نفس در معارف دعا و زیارات]] - [[عزت نفس در معارف و سیره نبوی]] - [[عزت نفس در معارف مهدویت]]
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| پرسش مرتبط  =
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[عزت نفس در قرآن]] | [[عزت نفس در حدیث]] | [[عزت نفس در اخلاق اسلامی]] | [[عزت نفس در نهج البلاغه]] | [[عزت نفس در معارف دعا و زیارات]]</div>
}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
== معناشناسی عزت نفس ==
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[عزت نفس (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
عزت نفس (Self-Esteem) مفهومی است که به [[ادراک]] [[فرد]] از [[ارزش]] شخصی و به تعبیر بهتر، "خود ارزش‌مندی" اشاره دارد. این [[ادراک]]، همان ارزش‌یابی [[عاطفی]] شخص نسبت به خود است که معمولاً بر اساس ویژگی‌های مثبت و منفی سنجیده می‌شود. برخی از [[روان‌شناسان]] گفته‌اند: "عزت نفس، چگونگی [[احساس]] ما درباره خودمان است و می‌توان گفت کلید [[رفتار]] [[فرد]] است”<ref>Carson I. Benner V. and Arnold E.N. , (۱۹۹۶), Mental Health Nursing, the Nurse Patient Journey, W.B. Saunders Company.</ref> و به "[[قضاوت]] شخصی [[فرد]] از [[ارزش]] خود" نیز تعریف شده است<ref>[[عبدالله نظری شاری|نظری شاری، عبدالله]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>.
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
در معنای لغوی "[[عزت]]"، [[قوّت]] و [[صلابت]] و شکست‌ناپذیری نهفته است<ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۳۳۲.</ref>؛ عزت نفس نیز دارای همین مفهوم می‌باشد و در آن [[حفظ]] [[آبرو]]، عدم [[کرنش]] و دریوزگی در برابر [[زور]] و زر، لحاظ شده که بالاترین نوع [[شکست]] ناپذیری و [[صلابت]] و [[قدرت]] است. جوهر عزت نفس به عنوان [[خُلق و خوی]] [[برتر]]، ابتدا در [[جان]] و [[روح انسان]] جوانه می‌زند و شخصیتی را [[تربیت]] می‌کند که در مقابله با وسوسه‌ها و [[معاصی]]، موفق و در برابر شان [[سازش]] ناپذیر است و در مرحله بعد او را از [[خضوع]] و [[سازش]] و خودباختگی در برابر [[ستم]] و [[بی عدالتی]] و هر [[آلودگی]] دیگر باز می‎دارد. چنان که [[امام علی]] {{ع}} فرمود: {{متن حدیث|الْمُؤْمِنُ نَفْسُهُ أَصْلَبُ مِنَ الصَّلْدِ}}؛ نفس [[مؤمن]] از سنگ خارا سخت‌تر است<ref>نهج البلاغه، حکمت۳۳۳.</ref>. هیچ چیز مانند فقدان عزت نفس، [[آدمی]] را مستعدّ [[تباهی]] نمی‌سازد زیرا وقتی [[ذلت]] بر وجود [[فرد]] [[حاکم]] شد، او را آماده [[پذیرش]] هر [[خواری]] و [[پستی]] و به تعبیر [[اقبال لاهوری]]، "[[بندگی]] [[آدم]]" می‌کند؛ کاری که حتی حیوانات هم در مقابل هم‌نوع خود نمی‌کنند. بنابراین، ریشه همه [[ناهنجاری‌ها]] و تباه‌گری‌ها در [[ذلت نفس]] است؛ حتی [[مبتلا]] شدن به [[تکبر]]، [[خودپسندی]] و [[گردن‌کشی]] به سبب [[پستی]] و حقارتی است که [[متکبر]] در خود [[احساس]] می‌کند<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۳۱۲.</ref>، و حتی [[نفاق]] که هلاک‌کننده‌ترین [[بیماری]] [[دل]] است، ریشه در [[ذلت نفس]] دارد. [[انسان]] تا [[احساس]] [[حقارت]] و [[پستی]] نکند، [[نفاق]] و [[ریا]] نمی‌کند، [[امام علی]] {{ع}} فرمود: {{متن حدیث|نِفَاقُ الْمَرْءِ مِنْ ذُلٍّ يَجِدُهُ فِي نَفْسِهِ}}؛ دو روییِ [[آدمی]] از ذلّتی است که در خود می‌یابد<ref>محمدی ری‌شهری، محمد، میزان الحکمه، ج۱۲، ص۳۴۳.</ref>.
*[[قرآن کریم]] می‌فرمایند: {{متن قرآن|يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«می‌گویند: چون به مدینه باز گردیم، فراپایه‌تر، فرومایه‌تر را از آنجا بیرون خواهد راند؛ با آنکه فراپایگی تنها از آن خداوند و پیامبر او و مؤمنان است امّا منافقان نمی‌دانند» سوره منافقون، آیه ۸.</ref>.
*همچنین می‌فرمایند: {{متن قرآن|مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا إِلَيْهِ ...}}<ref>«هر که عزّت می‌خواهد (بداند که) عزّت همگی از آن خداوند است...» سوره فاطر، آیه ۱۰.</ref>.
*[[پیامبر]]{{صل}} می‌فرمایند: "... و بالاترین [[بی‌نیازی]] [[عزت نفس]] است، و [[بهترین]] توشه تقواست..."<ref> حسن بن ابی الحسن دیلمی، ارشاد القلوب، ترجمه علی سلگی نهاوندی، ج۱، ص۱۹۳.</ref>.
*از [[امام حسن]]{{ع}} سؤال شد [[مردانگی]] چیست؟ فرمود: "[[حفظ دین]]، حفظ [[عزت نفس]]، نرم [[رفتاری]]"<ref>حسن ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ترجمه صادق حسن زاده، ص۳۹۰.</ref>.
*در جایی هم فرمودند: "[[عزت نفس]]، مترادف مناعت طبع است"<ref>فرهنگ اصطلاحات اخلاقی، ص۱۷۵.</ref>.
*در [[اخلاق اسلامی]]، محور و آن چیزی که [[اخلاقی]] به دور آن می‌گردد یا آن نقطه‌ای از [[روح]] [[انسان]] که [[اسلام]] برای احیای [[اخلاق]] انسانی و اینکه [[انسان]] را به سوی [[اخلاق]] سوق بدهد، تأکید می‌ورزد "[[کرامت]] و [[عزت نفس]]" است<ref>ر.ک: مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲۲، ص۳۹۶.</ref><ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص:۲۶۴.</ref>.
*[[روح]] دارای [[حب ذات]] است، ولی نه یک [[حب ذات]] ایستا؛ بلکه یک [[حب ذات]] پویا. به عبارت دیگر، در ذات [[روح]]، میلی به سوی [[تکامل]] وجود دارد. [[انسان]] نه تنها خودش را [[دوست]] می‌دارد، بلکه در ذاتش جوشش و میلی به سوی [[تکامل]] وجود دارد. [[حب]] [[کمالات]] از [[شئون]] [[حب ذات]] است؛ اما [[حب]] ذاتی که در حال [[تکامل]] است نه [[حب]] ذاتی که در مقطع زمانی خاصی ظاهر می‌شود. [[انسان]] چون کمالش را [[دوست]] می‌دارد [[اراده]] می‌کند که کاری را انجام دهد و این [[اراده]] در واقع تبلور همان [[حب]] ذاتی به خود و [[کمالات]] خویش است<ref>ر.ک: محمدتقی مصباح یزدی، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، ص۳۳۳.</ref>.
*در یونان قدیم گروهی بوده‌اند که این‌ها را کلبیون می‌گویند. این‌ها در [[اخلاق]]، [[مردم]] را به [[دنائت]] و [[پستی]] توصیه می‌کردند. هرچه [[انسان]] خودش را بیشتر [[پست]] می‌کرد از نظر آنان اخلاقی‌تر بود... [[ملامتیه]] روششان این بود که می‌گفتند برای اینکه [[نفس اماره]] را ذلیل کنیم باید هرچه می‌توانیم خودمان را در نظرها خاکسار بکنیم؛ کسی برای ما [[ارزش]] قایل نباشد و در واقع [[عزت نفس]] را از دست بدهیم<ref>ر.ک: مرتضی مطهری، فلسفه اخلاق، ص۱۲۳.</ref>.
*اصل [[عزت]] از مهم‌ترین و بنیادی‌ترین اصول [[تربیتی]] است، زیرا اساس [[تربیت]] بر [[عزت]] است و اگر فرد با [[عزت]] رشد یابد و [[تربیت]] شود، به حالتی دست می‌یابد که می‌تواند پیوسته و در هر اوضاع و احوالی راست و [[استوار]] باشد. [[عزت]]، حالتی است در [[انسان]] که نمی‌گذارد مغلوب کسی گردد و [[شکست]] بخورد؛ و اصل آن از اینجا گرفته شده است که می‌گویند: "ارض عزاز"؛ یعنی [[زمین]] سفت و سخت<ref>ر.ک: مصطفی دلشاد تهرانی، سیری در تربیت اسلامی، ص۲۱۴.</ref>.
*[[حب ذات]] عامل درونی [[نیرومندی]] است که [[آدمی]] را به تحصیل کمال‌های خود فرا می‌خواند. یکی از شاخه‌های [[حب ذات]] این است که [[آدمی]] به شدت خواهان حفظ [[انسانیت]] خود و تفاوت داشتن با حیوان‌هاست. از آنجایی که [[انسان]]، در برابر حیات حیوانی، بر پایه‌های [[عقلانی]] [[استوار]] است و [[رفتار]] او بر [[گزینش]] [[عقلانی]] متکی است، کرامت‌خواهی [[انسان]]، او را به برگرفتن چنین روشی فرا می‌خواند. از سوی دیگر، [[آدمی]] تنها در صورتی می‌تواند در قالب‌های ارزشی و [[عقلانی]] زیست کند که از پیش، شناخت‌ها و بینش‌هایی را برای خود گرد آورده باشد، که در رأس آن‌ها [[خداشناسی]] است<ref>علی شیروانی، اخلاق اسلامی، ص۱۲۸.</ref><ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص:۲۶۵-۲۶۶.</ref>.
*گاه بزرگی و [[عزت نفس]]، ذاتی [[انسان]] است و او را طبعاً دارای [[همت]] بلند، [[استواری]]، [[پایداری]] در برابر [[سختی‌ها]]، سعه صدر، [[تواضع]] و [[آزادگی]] می‌کند. گاهی نیز این امر اکتسابی و [[انسان]] از طریق ایجاد [[کمالات]] و سجایای نیکوی [[اخلاقی]]، به این [[فضیلت]] دست می‌یابد<ref>حسین مظاهری، کاوشی نو در اخلاق اسلامی و شئون حکمت عملی، ترجمه محمد ابوالقاسمی، ج۲، ص۲۹۶.</ref>.
*به این نکته مهم باید توجه داشت که [[انسان]] از نظر [[قرآن]] [[خلیفه]] [[الله]]{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref> «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی می‌ستاییم و تو را پاک می‌شمریم؛ فرمود: من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref>، [[امین]] [[الله]] و مسجود [[ملائکه]] است<ref>حسین مظاهری، عوامل کنترل غرایز در انسان، ص۱۷ و ۳۵.</ref>.
*[[انسان]] تنها موجودی است که نفخه‌ای از [[روح]] [[الهی]] در وجود او هست. [[بهترین]] راه [[اصلاح فرد]] و [[جامعه]]، عزت‌بخشی و عزت‌آفرینی است و [[بهترین]] راه عزت‌آفرینی و عزت‌بخشی [[پیروی]] از [[خدا]]، [[رسول]]{{صل}} او و [[ائمه اطهار]] و داشتن [[تقوای الهی]]، گفتار و [[کردار نیک]] و گسستن از غیر خداست<ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص:۲۶۶.</ref>.
*تمام [[عزت]] از آن خداست؛ سپس [[پیامبران]]، [[ائمه]]، [[اولیا]] و [[دوستان]] [[خدا]]، چرا که [[عزت]] آن‌ها پرتویی از [[عزت]] [[خدا]] است. بر اساس هرم "ابراهام مازلو" که یکی از روانشناسان انسان‌گراست، مناعت و [[عزت نفس]] جزء طبقه چهارم و اساسی‌ترین نیازهای [[انسان]] به شمار آمده است<ref>احمد دیلمی و مسعود آذربایجانی، اخلاق اسلامی، ص۱۷۰، به نقل از روانشناسی کمال، ص۱۲۵.</ref>.
*[[اومانیسم]] یا [[انسان‌مداری]] که ریشه‌ای ژرف در [[تاریخ]] [[تفکر]] بشری دارد و [[معتقد]] است [[انسان]] محور حقایق و ارزش‌هاست و همه فعالیت‌های [[علمی]] و عملی [[انسان]] بر محور خود [[آدمی]]، می‌گردد<ref>محمد تقی مصباح یزدی، معارف قرآن ۱ و ۲، ص۳۶۱.</ref>، در قرون اخیر با سر و صدای زیاد در [[غرب]] مطرح شده است؛ لکن این اصل قرن‌ها قبل در [[فرهنگ اسلامی]] تحت عنوان "[[عزت]] و [[کرامت]] [[انسان]]" مطرح بوده، با این تفاوت که [[انسان]] مدنظر [[اومانیسم]] همین حیوان [[ناطق]] مادی است ولی [[انسان]] مطرح در [[فرهنگ اسلامی]] موجودی است که دارای بعد [[خلیفه]] [[الله]] و [[امین]] [[الله]] است.
*به نظر می‌رسد که قاعده زرین [[اخلاقی]] "هرچه برای خود می‌پسندی برای دیگران نیز بپسند"، مبتنی بر [[کرامت]] و [[عزت نفس]] است؛ چرا که [[انسان]] از همه چیز و همه کس خود را بیشتر [[دوست]] می‌دارد و هر آنچه را که خوب است برای خود می‌پسندد، زیرا احساس [[کرامت]] می‌نماید؛ و الا اگر خود را دارای [[عزت]] و [[کرامت]] نمی‌دانست، چیزهای خوب را برای خود نمی‌خواست. همچنین است که چنانچه فرد فاسدی اموری غیر [[اخلاقی]] را که برای خود می‌پسندد آن را برای دیگران نیز بپسندد، در این صورت [[اخلاقی]] نخواهد بود، بلکه ضد [[اخلاقی]] است.
*"[[غیرتمندی]] مثبت که عبارت است از سعی در محافظت آنچه نگاهبانی از آن لازم است نیز مبتنی بر اصل [[عزت]] و [[کرامت نفس]] است. به قول ملامهدی نراقی، [[غیرت]] و [[حمیت]]، نتیجه [[شجاعت]]، بزرگی و [[قوت نفس]]، و از ملکات [[شریف]] است"<ref>مولی مهدی نراقی، جامع السعادات، ترجمه سید جلال الدین مجتبوی، ج۱، ص۳۲۴.</ref><ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص:۲۶۷.</ref>.
*خودکفایی، [[استقلال]] و عدم [[سلطه]] [[کافر]] بر [[مسلمان]] نیز ریشه در این اصل، یعنی اصل [[کرامت]] و [[عزت نفس]] دارد، چرا که [[انسان]] بزرگوار و [[کریم]] نمی‌خواهد زیر بار دیگران باشد بلکه می‌خواهد آزاد مستقل باشد<ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص:۲۶۸.</ref>.


==[[عزت نفس]] در [[صحیفه سجادیه]]==
عزت نفس به معنای بازتاب ارزیابی یا برآورد یک [[فرد]] از ارزش‌های خود است؛ به عبارت دیگر، [[باور]] و [[اعتقادی]] است که [[فرد]]، درباره [[ارزش]] و اهمیت خود دارد. در [[علم روان‌شناسی]] از عزت ‌نفس با عنوان "[[حرمت]] خود" یاد می‌شود. عزت نفس یکی از عوامل تعیین‌کنندۀ [[رفتار]] در [[انسان]] به‌شمار می‌آید. در [[حقیقت]] برداشت و قضاوتی که افراد از خود دارند تعیین‌کنندۀ چگونگی برخورد آنها با مسائل مختلف است؛ به‌گونه‌ای که یکی از ملاک‌های شخص سالم، داشتن عزت نفس و [[احترام]] به خود است و بالا بودن آن می‌تواند از بسیاری [[ناراحتی‌ها]] و [[بیماری‌های روانی]] جلوگیری کند و فردی که عزت نفس پایین دارد و برای خود [[ارزش]] و احترامی قائل نیست، ممکن است به [[انزوا]]، [[گوشه‌گیری]] یا پرخاشگری و رفتارهای ضداجتماعی دچار شود<ref>[[عبدالله نظری شاری|نظری شاری، عبدالله]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>.
*در همه‌ جای [[صحیفه]] [[مبارکه]] سجادیه، [[نفس]] [[انسان]] محترم شمرده است، و تمام ابعاد [[تربیت اخلاقی]] در این [[مصحف]] [[شریف]] مبتنی بر حفظ [[کرامت]] و [[عزت نفس]] [[انسان]] است<ref>سعیده داودی راد، تربیت اخلاقی در صحیفه کامله سجادیه (پایان‌نامه کارشناسی ارشد رشته تاریخ و فلسفه تعلیم و تربیت، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس، ۱۳۷۵)، چکیده.</ref>.
*از آن‌جایی که [[صحیفه سجادیه]] به زبان [[دعا]] [[بیان]] شده و می‌دانیم مخاطب [[دعا]] "[[خداوند]] تبارک و تعالی" است، لذا این خود مبتنی بر [[کرامت]] و [[عزت نفس]] [[انسان]] است، چرا که فقط درگاه [[خدای بزرگ]] را [[شایسته]] [[تضرع]] و [[زاری]] دانسته است.
*[[امام سجاد]]{{ع}} در دعای [[چهل]] و هفتم و در عبارت یکصد و هجدهم آن می‌فرمایند: "و مرا در درگاهت [[خوار]] ([[مطیع]]) و در نزد آفریدگانت [[عزیز]] و ارجمند گردان؛ و چون با تو خلوت کرده تنها به سر برم (از جز تو چشم پوشیده به [[راز و نیاز]] بپردازم) [[فروتن]] و در میان بندگانت بلندمرتبه و سرفرازم نما؛ و از کسی که از من بی‌نیاز است (درخواستی نکرده و نمی‌کند) بی‌نیازم ساز (چنان کن که من هم از او چیزی نخواهم)؛ و بر [[فقر]] و نیازمندیم به درگاهت بیفزا (تا درخواستم از تو و [[راز]] و نیازم با تو فزونی یابد)"<ref>{{متن حدیث| وَ ذَلِّلْنِي بَيْنَ يَدَيْكَ‌، وَ أَعِزَّنِي عِنْدَ خَلْقِكَ، وَ ضَعْنِي إِذَا خَلَوْتُ بِكَ، وَ ارْفَعْنِي بَيْنَ عِبَادِكَ، وَ أَغْنِنِي عَمَّنْ هُوَ غَنِيٌّ عَنِّي، وَ زِدْنِي إِلَيْكَ فَاقَةً وَ فَقْراً}}</ref><ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص:۲۶۸.</ref>.
*[[امام]] در این عبارت [[عزت]] را منحصراً از جانب [[خدا]] می‌داند و نیز آنچه که به او متصل نمی‌باشد و از ذات او سرچشمه گیرد. سپس [[عزت]] با تغییر شرایط و [[موقعیت]] از بین نمی‌رود و ثابت است پس آن [[عزت]] ثابت و پایدار از آن خداست<ref>ر.ک: حمیدرضا حق شناس، رویکرد صحیفه سجادیه به اخلاق اجتماعی (پایان‌نامه کارشناسی ارشد رشته علوم قرآن و حدیث دانشکده الهیات، دانشگاه قم، ۱۳۸۶)، ص۹۲.</ref>.
*[[امام سجاد]]{{ع}} در دعای سی و پنجم عبارت پنجم آن به ثابت و پایدار بودن عزتی که از آن [[خدا]] باشد اشاره می‌فرمایند: "پس بر [[محمد]] و آل او [[درود]] فرست؛ و به ما [[ثروت]] و [[دارایی]] ([[احسان]] و نیکی‌ات) را که فانی و نیست نمی‌گردد، ببخش؛ و ما را به [[عزت]] و بزرگی که از دست نمی‌رود ([[توفیق]] [[عبادت]] و [[بندگی]]) [[تأیید]] و [[کمک]] فرما؛ و در [[پادشاهی]] جاودان ([[بهشت]]) روانه ساز، زیرا تو یگانه یکتای همیشه‌ای که [[فرزند]] [[نداری]] و [[فرزند]] کسی نیستی و هیچ کس مانند و همتای تو نبوده است"<ref>{{متن حدیث| فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ‌، وَ مَتِّعْنَا بِثَرْوَةٍ لَا تَنْفَدُ، وَ أَيِّدْنَا بِعِزٍّ لَا يُفْقَدُ، وَ اسْرَحْنَا فِي مُلْكِ الْأَبَدِ، إِنَّكَ الْوَاحِدُ الْأَحَدُ الصَّمَدُ، الَّذِي لَمْ تَلِدْ وَ لَمْ تُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَكَ كُفُواً أَحَدٌ}}</ref>؛
*همچنین [[امام سجاد]]{{ع}} در دعای [[چهل]] و هفتم و در عبارت یکصد و نوزدهم آن می‌فرمایند: "[[الهی]] مرا از [[شماتت]] و [[شادی]] [[دشمنان]] و پیشامد [[غم]] و [[اندوه]] و [[ذلت]] و [[خواری]] (نزد [[مردم]]) و [[رنج]] و گرفتاری (در [[کارها]]) پناهم ده، مرا در آنچه (گناهانی که) بر آن از من [[آگاهی]] (به رحمتت) بپوشان ([[عفو]] فرما)؛ همانند کسی که اگر [[حلم]] و بردباری‌اش [[مانع]] نمی‌شد [[انتقام]] می‌گرفت و اگر طریق [[مدارا]] نمی‌پیمود، [[گناه]] را [[کیفر]] می‌داد"<ref>{{متن حدیث| وَ أَعِذْنِي مِنْ شَمَاتَةِ الْأَعْدَاءِ، وَ مِنْ حُلُولِ الْبَلَاءِ، وَ مِنَ الذُّلِّ وَ الْعَنَاءِ، تَغَمَّدْنِي فِيمَا اطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِنِّي بِمَا يَتَغَمَّدُ بِهِ الْقَادِرُ عَلَى الْبَطْشِ لَوْ لَا حِلْمُهُ، وَ الْآخِذُ عَلَى الْجَرِيرَةِ لَوْ لَا أَنَاتُه‌}}</ref><ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص:۲۶۹-۲۷۰.</ref>.
*یکی از عوامل [[ذلت]] نزد [[مردم]]، قرض گرفتن از آن‌ها و اظهار [[حاجت]] به آن‌هاست.
*[[امام سجاد]]{{ع}} در دعای پنجم و در عبارت سیزدهم آن می‌فرمایند: "پس بر [[محمد]] و آل او [[درود]] فرست، و ما را به [[قدرت]] و [[توانایی]] خود از (زیان) بندگانت دور ساز؛ و به [[بخشش]] خود از دیگری بی‌نیاز گردان؛ و به [[راهنمایی]] خود به راه [[حق]] ببر"<ref>{{متن حدیث| فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ امْنَعْنَا بِعِزِّكَ مِنْ عِبَادِكَ‌، وَ أَغْنِنَا عَنْ غَيْرِكَ بِإِرْفَادِكَ، وَ اسْلُكْ بِنَا سَبِيلَ الْحَقِّ بِإِرْشَادِكَ}}</ref>؛
*همچنین [[امام سجاد]]{{ع}} در دعای بیستم و در عبارت بیست و ششم آن [[فقر]] را باعث [[خواری]] می‌داند و می‌فرمایند: "بارخدایا بر [[محمد]] و آل او [[درود]] فرست؛ و آبرویم را به [[توانگری]] حفظ نما؛ و ارجمندی‌ام را به [[تنگدستی]] [[خوار]] مگردان که بدین جهت از روزی‌خوارانت روزی بخواهم؛ و از [[مردم]] [[پست]] عطا و [[بخشش]] طلیم، تا به [[ستایش]] آن‌که به من بخشیده گرفتار و به [[نکوهش]] آنکه نبخشیده وادار شوم، در حالی که در واقع بخشیدن و نبخشیدن ([[نعمت‌ها]]) به دست توست نه ایشان"<ref>{{متن حدیث| اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ صُنْ وَجْهِي بِالْيَسَارِ، وَ لَا تَبْتَذِلْ جَاهِي بِالْإِقْتَارِ فَأَسْتَرْزِقَ أَهْلَ رِزْقِكَ، وَ أَسْتَعْطِيَ شِرَارَ خَلْقِكَ، فَأَفْتَتِنَ بِحَمْدِ مَنْ أَعْطَانِي، و أُبْتَلَى بِذَمِّ مَنْ مَنَعَنِي، وَ أَنْتَ مِنْ دُونِهِمْ وَلِيُّ الْإِعْطَاءِ وَ الْمَنْعِ}}</ref><ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص:۲۷۰-۲۷۱.</ref>.
*[[امام سجاد]]{{ع}} در دعای بیست و دوم و در عبارت دوم آن می‌فرمایند: "بارخدایا مرا به [[رنج]] و [[توانایی]] و بر گرفتاری [[شکیبایی]] و بر درویشی [[قدرت]] نمی‌باشد، پس روزیم را از من مگیر، و مرا به خلق خویش وامگذار، بلکه به تنهایی (بی‌واسطه) خواسته‌ام را برآور؛ و خود [[کارگزار]] من باش"<ref>{{متن حدیث| اللَّهُمَّ لَا طَاقَةَ لِي بِالْجَهْدِ، وَ لَا صَبْرَ لِي عَلَى الْبَلَاءِ، وَ لَا قُوَّةَ لِي عَلَى الْفَقْرِ، فَلَا تَحْظُرْ عَلَيَّ رِزْقِي، وَ لَا تَكِلْنِي إِلَى خَلْقِكَ، بَلْ تَفَرَّدْ بِحَاجَتِي، وَ تَوَلَّ كِفَايَتِي‌}}</ref>
*البته باید توجه داشت که در نظر [[امام سجاد]]{{ع}} [[قناعت]]، [[انسان]] را به [[کفایت]] و [[بی‌نیازی]] می‌رساند <ref>حمیدرضا حق شناس، اخلاق اجتماعی در صحیفه سجادیه، ص۷۸.</ref>.
*کسی که به [[کفایت]] دست یابد، [[زندگی]] او با بقیه تفاوت دارد؛ زیرا [[زندگی]] در [[حد ]][[کفایت]] به معنی [[دارایی]] و [[ثروت]] هنگفت و ذخیره‌های [[زر و زیور]] نیست. بنابراین، آن کس که می‌اندیشد باید در [[پناه]] [[پول]] به [[آسایش]] برسد، پس از گذراندن [[سختی‌ها]] و رسیدن به خواسته‌هایش درمی‌یابد که [[آرامش]]، در [[پناه]] [[خیال]] تهی و [[نادرست]] او نیست و اگر هزاران برابر این را داشته باشد، ولی [[امنیت]] روحی و [[آرامش]] [[دل]] و [[جان]] نداشته باشد، هرگز سر بر بالین [[آسایش]] نخواهد گذاشت<ref>حسن ممدوحی، شهود و شناخت، ج۱، ص۲۵۷.</ref>.
*[[امام سجاد]]{{ع}} در دعای بیست و هشتم و در عبارت ششم آن می‌فرمایند: "زیرا بسیاری از [[مردم]] را دیدم - ای خدای من - که به وسیله‌ای جز تو [[عزت]] و بزرگی طلبیدند، ولی [[خوار]] شدند؛ و از غیر تو [[دارایی]] خواستند ولی بی‌چیز شدند؛ و طلب [[سروری]] و بلندی کردند، ولی [[پست]] گردیدند"<ref>{{متن حدیث| فَكَمْ قَدْ رَأَيْتُ‌- يَا إِلَهِي‌- مِنْ أُنَاسٍ طَلَبُوا الْعِزَّ بِغَيْرِكَ فَذَلُّوا، وَ رَامُوا الثَّرْوَةَ مِنْ سِوَاكَ فَافْتَقَرُوا، وَ حَاوَلُوا الارْتِفَاعَ فَاتَّضَعُوا}}</ref><ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص:۲۷۱-۲۷۲.</ref>.
*[[امام]]{{ع}} در این عبارت [[عزت]] را فقط، مختص [[خداوند]] می‌داند.
*[[امام]] در دعای [[چهل]] و هشتم و در عبارت پانزدهم آن می‌فرمایند: "ای خدای من، اگر تو مرا بلندمرتبه گردانی پس کیست آنکه مرا [[پست]] نماید؛ و اگر مرا [[پست]] کنی پس کیست آنکه بلندم گرداند؛ و اگر مرا گرامی داری پس کیست آنکه خوارم کند؛ و اگر مرا [[خوار]] کنی پس کیست آنکه گرامی‌ام دارد؛ و اگر مرا [[عذاب]] و [[شکنجه]] نمایی پس کیست آنکه بر من رحم و [[مهربانی]] داشته باشد؛ و اگر مرا هلاک و تباه سازی پس کیست آنکه درباره بنده‌ات برای تو [[مانع]] و جلوگیر شود، یا تو را از کار او (از روی [[منازعه]] و [[اعتراض]]) پرسش نماید؟ و من دانسته‌ام که در [[حکم]] و فرمانت ستمی، و در [[انتقام]] و به [[کیفر]] رساندنت شتابی نیست؛ و جز این نیست که کسی شتاب می‌کند که از فوت شدن و وقت کار گذشتن بترسد. و ضعیف و [[ناتوان]] به [[ستم]] [[نیازمند]] است؛ و تو - ای خدای من - [[برتری]] از اینکه [[ستم]] یا شتاب کنی، [[برتری]] بزرگ (بی پایان)"<ref>{{متن حدیث| إِلَهِي إِنْ رَفَعْتَنِي فَمَنْ ذَا الَّذِي يَضَعُنِي‌، وَ إِنْ وَضَعْتَنِي فَمَنْ ذَا الَّذِي يَرْفَعُنِي، وَ إِنْ أَكْرَمْتَنِي فَمَنْ ذَا الَّذِي يُهِينُنِي، وَ إِنْ أَهَنْتَنِي فَمَنْ ذَا الَّذِي يُكْرِمُنِي، وَ إِنْ عَذَّبْتَنِي فَمَنْ ذَا الَّذِي يَرْحَمُنِي، وَ إِنْ أَهْلَكْتَنِي فَمَنْ ذَا الَّذِي يَعْرِضُ لَكَ فِي عَبْدِكَ، أَوْ يَسْأَلُكَ عَنْ أَمْرِهِ، وَ قَدْ عَلِمْتُ أَنَّهُ لَيْسَ فِي حُكْمِكَ ظُلْمٌ، وَ لَا فِي نَقِمَتِكَ عَجَلَةٌ، وَ إِنَّمَا يَعْجَلُ مَنْ يَخَافُ الْفَوْتَ، وَ إِنَّمَا يَحْتَاجُ إِلَى الظُّلْمِ الضَّعِيفُ، وَ قَدْ تَعَالَيْتَ- يَا إِلَهِي- عَنْ ذَلِكَ عُلُوّاً كَبِيراً}}</ref><ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص:۲۷۲.</ref>.
*نکته قابل ذکر این است که در دعای [[مکارم اخلاق]] در یک جا [[امام سجاد]]{{ع}} از عزتی به نام "[[عزت]] ظاهری" یاد می‌کند که با [[عزت]] ممدوح قدری متفاوت به نظر می‌رسد، چرا که [[امام]]{{ع}} در مقابل آن از [[خداوند]] [[شکسته نفسی]] و [[فروتنی]] می‌خواهد.
*[[امام سجاد]]{{ع}} در دعای بیستم و در عبارت چهارم آن می‌فرمایند: "بارخدایا بر [[محمد]] و آل او [[درود]] فرست؛ و مرا در میان [[مردم]] به درجه و مقامی سرفراز مفرما جز آنکه پیش نَفسم مانند آن [[پست]] نمایی؛ و ارجمندی آشکارا برایم پدید میاور جز آنکه به همان اندازه پیش نفسم برای من [[خواری]] پنهانی پدید آوری"<ref>{{متن حدیث| اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ لَا تَرْفَعْنِي فِي النَّاسِ دَرَجَةً إِلَّا حَطَطْتَنِي عِنْدَ نَفْسِي مِثْلَهَا، وَ لَا تُحْدِثْ لِي عِزّاً ظَاهِراً إِلَّا أَحْدَثْتَ لِي ذِلَّةً بَاطِنَةً عِنْدَ نَفْسِي بِقَدَرِهَا}}</ref>؛
*این [[عزت]] ظاهری با عزتی که [[امام]]{{ع}} در جاهای دیگر از [[خداوند]] می‌خواهد متفاوت است، چرا که [[عزت]] [[باطنی]] با [[روح]] شخص [[عزیز]] آمیخته می‌شود و در اعماق وجودش جای می‌گیرد، ولی [[عزت]] ظاهری، احترامی است که [[مردم]] نسبت به شخص [[عزیز]] معمول می‌دارند و او را [[تکریم]] می‌کنند.
*همچنین با توجه به تعریفی که [[راغب اصفهانی]] در "المفردات" از [[عزت]] ارائه می‌دهد، می‌نویسد: "[[عزت]]، حالتی در [[انسان]] است که [[مانع]] از آن می‌شود که بر او [[غلبه]] شود".
*شخصی که [[عزت]] روحی دارد آنقدر نیرومند و [[قوی]] است که در مقابل هوی و [[خواهش‌های نفسانی]]، شخصیت بزرگ خود را از دست نمی‌دهد و به [[پستی]] و زبونی نمی‌گراید؛ اما [[عزت]] ظاهری با [[پستی]] وزبونی [[روح]] منافات ندارد<ref>حمیدرضا حق شناس، رویکرد صحیفه سجادیه به اخلاق اجتماعی (پایان‌نامه کارشناسی ارشد رشته علوم قرآن و حدیث، دانشکده الهیات، دانشگاه قم، ۱۳۸۶)، ص۹۳ – ۹۴.</ref><ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص:۲۷۳.</ref>.
*آقای [[محمد تقی فلسفی]] می‌نویسد: در [[عزت]] [[باطنی]] افراد با [[ایمان]] مکلفند از پی آن بروند و خویشتن را عزیزالنفس به بار آورند، اما در [[عزت]] ظاهری لازم نیست که شخص دارای [[عزت]]، دارای رفعت و [[کرامت نفس]] باشد، ممکن است کسی از نظر جهتی مورد [[عزت]] [[مردم]] واقع شود و عملاً او را [[تکریم]] نماید اما از نظر روحی [[زبون]] و فرومایه باشد<ref>محمد تقی فلسفی، شرح دعای مکارم اخلاق، ج۱، ص۲۱۹ - ۲۲۰.</ref>.
*نکته دیگر اینکه [[عزت]] به معنای [[تکبر]] نیست و به همین [[دلیل]] است که [[امام]]{{ع}} پس از طلب [[عزت]]، از [[خداوند]] درخواست می‌کند که دچار [[کبر]] نشود. آن [[حضرت]] در دعای بیستم و در عبارت سوم آن می‌فرمایند: "بارخدایا بر [[محمد]] و آل او [[درود]] فرست؛ و بی‌نیازم کن از کاری که کوشیدن به آن مرا (از [[عبادت]] و بندگی‌ات) بازمی‌دارد (تا توجه من جز تو نباشد) و وادار مرا به آنچه (انجام [[اوامر]] و ترک [[نواهی]]) که فردا ([[روز رستاخیز]]) از آن سؤال و بازپرسی می‌نمایی و روزهای مرا در آنچه ([[عبادت]] و [[پرستش]]) که برای آنم آفریده‌ای صرف نما و مرا(از دیگران) بی‌نیاز فرما و روزیت را بر من [[گشایش]] ده، و به نگاه کردن ([[چشم به راه]] بودن) گرفتارم مفرما، و [[عزیز]] و گرامی و به [[کبر]] و [[سربلندی]] ([[افراط]] در [[عزت]]) دچارم مکن؛ و مرا برای ([[بندگی]]) خود رام ساز و عبادتم ر به [[عجب]] و [[خودپسندی]] (از درجه قبول) تباه مگردان و خیر و [[نیکی]] برای [[مردم]] را به دست من روان ساز (توانگرم گردان تا به ایشان [[احسان]] نمایم) و آن را به [[منت نهادن]] [[باطل]] مفرما و [[خوهای پسندیده]] را به من ببخش (استعداد قبول آن را به من عطا فرما) و (چنان‌که آن‌ها را دارا شدم) مرا از به خود [[نازیدن]] نگاه‌دار"<ref>{{متن حدیث|اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اكْفِنِي مَا يَشْغَلُنِي الِاهْتِمَامُ بِهِ‌، وَ اسْتَعْمِلْنِي بِمَا تَسْأَلُنِي غَداً عَنْهُ، وَ اسْتَفْرِغْ أَيَّامِي فِيمَا خَلَقْتَنِي لَهُ، وَ أَغْنِنِي وَ أَوْسِعْ عَلَيَّ فِي رِزْقِكَ، وَ لَا تَفْتِنِّي بِالنَّظَرِ، وَ أَعِزَّنِي وَ لَا تَبْتَلِيَنِّي بِالْكِبْرِ، وَ عَبِّدْنِي لَكَ وَ لَا تُفْسِدْ عِبَادَتِي بِالْعُجْبِ، وَ أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَى يَدِيَ الْخَيْرَ وَ لَا تَمْحَقْهُ بِالْمَنِّ، وَ هَبْ لِي مَعَالِيَ الْأَخْلَاقِ، وَ اعْصِمْنِي مِنَ الْفَخْرِ}}</ref><ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص:۲۷۴-۲۷۵.</ref>.
*[[امام سجاد]]{{ع}} در دعای سی و پنجم و در عبارت چهارم آن می‌فرمایند: "و مرا نگهدار از اینکه به فقیری، [[گمان]] [[فرومایگی]] برم و به [[صاحب]] ثروتی، [[گمان]] [[فضل]] و [[شرف]]، زیرا [[شریف]] و بزرگوار کسی است که [[طاعت]] و [[پیروی]] تو او را [[شریف]] گردانیده؛ و [[عزیز]] و گرامی کسی است که [[عبادت]] و بندگی‌ات او را [[عزیز]] نموده است"<ref>{{متن حدیث| وَ اعْصِمْنِي مِنْ أَنْ أَظُنَّ بِذِي عَدَمٍ خَسَاسَةً، أَوْ أَظُنَّ بِصَاحِبِ ثَرْوَةٍ فَضْلًا، فَإِنَّ الشَّرِيفَ مَنْ شَرَّفَتْهُ طَاعَتُكَ، وَ الْعَزِيزَ مَنْ أَعَزَّتْهُ عِبَادَتُكَ}}</ref>؛
*[[امام]]{{ع}} در این عبارت [[عزت]] [[آدمی]] را در [[اطاعت]] و [[بندگی خدا]] می‌داند.
*[[امام سجاد]]{{ع}} در دعای بیست و پنجم و در عبارت یازدهم آن می‌فرمایند: "و مرا در زمره کسانی قرار ده که به [[پناه]] بردن بر تو خو گرفته، و در سودای با تو سود برد؛ و به [[عزت]] و [[توانایی]] تو [[پناه]] آورد؛ که از [[فضل]] و [[بخشش]] بسیار تو [[روزی حلال]] برایشان فراخ گشت؛ و به وسیله تو [[ذلت]] و [[خواری]] به [[عزت]] و [[بزرگواری]] رسید؛ و از [[ظلم و ستم]] به [[عدل و داد]] تو [[پناه]] جسته؛ و به [[رحمت]] و مهربانی‌ات از [[بلا]] و گرفتاری بهبودی یافته؛ و به بی‌نیازیت از [[فقر]] و بی‌چیزی توانگر گشته و به [[ترس]] از تو از [[گناهان]] و لغزش‌ها و نادرستی‌ها نگاهداشته شده؛ و به [[پیروی]] از تو به [[نیکی]] و راه راست و درست [[توفیق]] یافته؛ و به [[قدرت]] تو میان ایشان و [[گناهان]] حایل و مانعی درآمده؛ و هر [[نافرمانی]] تو را رها کرده؛ و در جوار و [[همسایگی]] تو آرمیده‌اند. (از هر آفت و بلایی رهایی یافته‌اند)"<ref>{{متن حدیث| الْمُعَوَّدِينَ بِالتَّعَوُّذِ بِكَ‌، الرَّابِحِينَ فِي التِّجَارَةِ عَلَيْكَ، الْمُجَارِينَ بِعِزِّكَ، الْمُوَسَّعِ عَلَيْهِمُ الرِّزْقُ الْحَلَالُ مِنْ فَضْلِكَ، الْوَاسِعِ بِجُودِكَ وَ كَرَمِكَ، الْمُعَزِّينَ مِنَ الذُّلِّ بِكَ، وَ الْمُجَارِينَ مِنَ الظُّلْمِ بِعَدْلِكَ، وَ الْمُعَافَيْنَ مِنَ الْبَلَاءِ بِرَحْمَتِكَ، وَ الْمُغْنَيْنَ مِنَ الْفَقْرِ بِغِنَاكَ، وَ الْمَعْصُومِينَ مِنَ الذُّنُوبِ وَ الزَّلَلِ وَ الْخَطَاءِ بِتَقْوَاكَ، وَ الْمُوَفَّقِينَ لِلْخَيْرِ وَ الرُّشْدِ وَ الصَّوَابِ بِطَاعَتِكَ، وَ الْمُحَالِ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الذُّنُوبِ بِقُدْرَتِكَ، التَّارِكِينَ لِكُلِّ مَعْصِيَتِكَ، السَّاكِنِينَ فِي جِوَارِكَ}}</ref>؛
*[[امام]]{{ع}} در دعای بیست و سوم و در عبارت هشتم آن می‌فرمایند: "و سدی (حایلی) برابرش قرار ده تا چشمش را از (دیدن) من کور و گوشش را از شنیدن صدای من کر سازی؛ و دلش را هنگام یاد من قفل زنی ([[مانع]] شوی که به یاد من آید) و زبانش را (از گفت‌وگوی) درباره من لال گردانی؛ و سرش را بکوبی (او را [[پست]] نمایی) و ارجمندی‌اش را [[خوار]] کنی، و بزرگی‌اش را در هم شکنی؛ و بر گردنش طوق [[خواری]] بیاویزی؛ و سرفرازی‌اش را بر هم زنی، و مرا از همه زیان و [[بدی]] و طعنه ([[زشتی]] گفتن) و [[غیبت]] (پشت سر سخن [[بیان]] کردن) و [[عیب‌جویی]] و [[رشک]] بردن و [[دشمنی]] و بندها و دام‌ها و پیادگان و سواران ([[یاران]] و همراهان و [[پیروان]]) او ایمن فرما، زیرا تو (به هر چیز) غالب و [[قادری ]](کسی تو را جلوگیری نمی‌تواند؛ و چیزی تو را [[ناتوان]] نمی‌نماید)"<ref>{{متن حدیث| وَ اجْعَلْ بَيْنَ يَدَيْهِ سُدّاً حَتَّى تُعْمِيَ عَنِّي بَصَرَهُ، وَ تُصِمَّ عَنْ ذِكْرِي سَمْعَهُ، وَ تُقْفِلَ دُونَ إِخْطَارِي قَلْبَهُ، وَ تُخْرِسَ عَنِّي لِسَانَهُ، وَ تَقْمَعَ رَأْسَهُ، وَ تُذِلَّ عِزَّهُ، وَ تَكْسُرَ جَبَرُوتَهُ، وَ تُذِلَّ رَقَبَتَهُ، وَ تَفْسَخَ كِبْرَهُ، وَ تُؤْمِنَنِي مِنْ جَمِيعِ ضَرِّهِ وَ شَرِّهِ وَ غَمْزِهِ وَ هَمْزِهِ وَ لَمْزِهِ وَ حَسَدِهِ وَ عَدَاوَتِهِ وَ حَبَائِلِهِ وَ مَصَايِدِهِ وَ رَجِلِهِ وَ خَيْلِهِ، إِنَّكَ عَزِيزٌ قَدِيرٌ}}</ref><ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص:۲۷۶-۲۷۷.</ref>.
*[[امام]]{{ع}} در این عبارت نیز [[خدا]] را عامل [[خواری]] و درهم شکستن انسان‌های بد می‌شناسد.
*[[امام سجاد]]{{ع}} در دعای [[چهل]] و نهم و در عبارت دهم آن می‌فرمایند: "پس (در چنین احوالی) - ای خدای من - تو را خواندم، در حالی که فریادرسی و [[یاری]] کردنت را می‌طلبیدم؛ و به زودی [[اجابت]] و روا ساختن تو [[اعتماد]] داشتم؛ و می‌دانستم کسی که در سایه [[رحمت]] تو جا گرفت [[شکست]] نمی‌خورد؛ و کسی که به [[پناهگاه]] [[انتقام]] تو پناهنده شد (از کسی) نمی‌ترسد، پس تو مرا به توانایی‌ات از [[سختی]] او بازداشتی"<ref>{{متن حدیث| فَنَادَيْتُكَ يَا إِلَهِي مُسْتَغِيثاً بِكَ‌، وَاثِقاً بِسُرْعَةِ إِجَابَتِكَ، عَالِماً أَنَّهُ لَا يُضْطَهَدُ مَنْ أَوَى إِلَى ظِلِّ كَنَفِكَ، وَ لَا يَفْزَعُ مَنْ لَجَأَ إِلَى مَعْقِلِ انْتِصَارِكَ، فَحَصَّنْتَنِي مِنْ بَأْسِهِ بِقُدْرَتِكَ‌}}</ref>؛
*[[امام]]{{ع}} در این عبارت به [[شکست]] نخوردن کسی که در سایه مناعت و [[عزت]] [[الهی]] قرار گرفته، اشاره فرموده است<ref>[[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|مکارم اخلاق در صحیفه]]، ص:۲۷۷.</ref>.


==منابع==
مجموعه هزاران برداشت، ارزیابی و تجربه‌ای که [[فرد]] از خود دارد، باعث می‌شود نسبت به خود [[احساس]] خوشایند، [[ارزشمند]] بودن یا برعکس آن را داشته باشد که در [[انسان منتظر]] به [[دلیل]] اتصال به [[انسان کامل]] یعنی [[حضرت مهدی]] {{ع}} به [[کامل‌ترین]] وجه نمود پیدا می‌کند و این آثار عمیقی بر [[بهداشت روانی]] و [[سلامت جسم]] و [[رفتار اجتماعی]] [[انسان‌ها]] دارد. بنابراین، عزت نفس را می‌توان مجموعه‌ای از [[افکار]]، [[احساسات]]، [[عواطف]] و تجربه‌ها [[تصور]] کرد که در فرآیند [[زندگی اجتماعی]] شکل می‌گیرند<ref>ر. ک: سبحانی‌نیا، محمد، مهدویت و آرامش، ص۱۱۳.</ref>.
* [[پرونده:1379218.jpg|22px]] [[فردین احمدوند|احمدوند، فردین]]، [[مکارم اخلاق در صحیفه (کتاب)|'''مکارم اخلاق در صحیفه''']]


==پانویس==
== ارزش و جایگاه عزت نفس ==
{{یادآوری پانویس}}
در [[نظام ارزشی]] [[اسلام]]، [[عزت]] [[حقیقی]] از آنِ [[خداوند]] است. [[خداوند]] به عنوان یگانه [[مظهر]] عِلم و [[قدرت]] و دیگر [[صفات کمال]] و جلال و [[جمال]]، [[مظهر]] [[عزت]] است و [[پیامبر]] و [[امام]] {{ع}} به عنوان انسان‌های [[مؤمن کامل]]، از جهت [[تقرّب]] و پیوند دایمی که با [[خداوند]] دارند دارای عزتند. دیگر [[انسان‌ها]]، به میزانی که در کجای پیوستار [[تقرّب به خداوند]] به عنوان مرکز [[عزت]] در [[جهان هستی]] قرار بگیرند دارای [[عزّت]] می‌شوند: {{متن قرآن|وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«فراپایگی تنها از آن خداوند و پیامبر او و مؤمنان است» سوره منافقون، آیه ۸.</ref>.
{{پانویس2}}


[[رده: مدخل]]
از دیدگاه [[اسلام]]، [[ایمان]] به عنوان کانون [[معنویت]] و سرچشمه [[ارزش‌ها]]، عامل [[عزت]] [[مؤمنین]] است. در [[منابع اسلامی]]، به مجموعه از [[صفات]] [[ارزشمند]] برای [[حفظ]] و ارتقای عزت نفس تأکید شده است: صفاتی مانند: [[اطاعت از خداوند]]<ref>رسول اکرم {{صل}}: {{متن حدیث|إِنَّ رَبَّكُمْ يَقُولُ كُلَّ يَوْمٍ أَنَا الْعَزِيزُ فَمَنْ أَرَادَ عِزَّ الدَّارَيْنِ فَلْيُطِعِ الْعَزِيزَ}}؛ خدای تعالی هر روز می‌فرماید: من پروردگار عزیز شما هستم، پس هر کس خواهان عزت دو جهان است باید که از خدای عزیز اطاعت کند. (مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۶۸، ص۱۲۰).</ref>، [[عزت‌طلبی]] از [[خدا]]<ref>امام علی {{ع}}: {{متن حدیث|مَنِ اعْتَزَّ بِغَيْرِ اللَّهِ أَهْلَكَهُ الْعِزُّ}}؛ هر کس به جز از خدا عزت بجوید آن عزّت او را هلاک می‌کند. (تصنیف غررالحکم و دررالکلم، حدیث ۱۰۹۸۵).</ref>، اُنس همیشگی با [[قرآن]]<ref>امام علی {{ع}}: {{متن حدیث|ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْهِ الْكِتَابَ... وَ عِزّاً لَا تُهْزَمُ أَنْصَارُهُ...}}؛ قرآنی که بر پیامبر نازل شد... عزتی است که هوادارانش شکست نمی‌خورند... (نهج البلاغه، خطبه ۱۹۸).</ref>، حق‌خواهی و پشتبانی از آن<ref>امام حسن عسکری {{ع}}: {{متن حدیث|مَا تَرَكَ الْحَقَّ عَزِيزٌ إِلَّا ذَلَّ وَ لَا أَخَذَ بِهِ ذَلِيلٌ إِلَّا عَزَّ}}؛ هیچ عزیزی حق را ترک نکرد، مگر این که ذلیل شد و هیچ ذلیلی به حق عمل نکرد مگر این که عزیز شد. (تحف العقول، ص۴۸۹؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۷۵، ص۳۷۴).</ref>، [[جهاد]] در [[راه]] [[حفظ]] [[عزت اسلام]] و [[مسلمین]]<ref>امام علی {{ع}}: {{متن حدیث|فَرَضَ اللَّهُ... الْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلَامِ}}؛ خداوند... جهاد را برای عزّت و سربلندی اسلام واجب فرمود. (من لا یحضر الفقیه، ج۳، ص۵۶۸، ح۴۹۴۰؛ نهج البلاغه، حکمت۲۵۲).</ref>، [[شجاعت]] و دوری از [[ترس]]<ref>امام علی {{ع}}: {{متن حدیث|الشَّجَاعَةُ عِزٌّ حَاضِرٌ، الْجُبْنُ ذُلٌّ ظَاهِرٌ}}؛ شجاعت عزتی است آماده، ترس ذلتی است آشکار. (شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم، ج۱، ص۱۵۲، ح۵۷۲).</ref>، [[نفی]] [[سلطه]] دیگران<ref>امام علی {{ع}}: {{متن حدیث|كُلُّ عَزِيزٍ دَاخِلٍ تَحْتَ الْقُدْرَةِ فَذَلِيلٌ}}؛ هر عزیزی که تحت قدرت و سلطه‌ای باشد ذلیل است. (تحف العقول، ص۲۱۵).</ref>، [[صداقت]]<ref>امام علی {{ع}}: {{متن حدیث|الصِّدْقُ عِزٌّ وَ الْجَهْلُ ذُلٌّ}}؛ راستی عزت است و نادانی ذلت. (کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۶، ح۲۹؛ تحف العقول، ص۳۵۶).</ref>، ادا و [[التزام]] به [[حقوق]] دیگران<ref>امام صادق {{ع}}: {{متن حدیث|تَرْكُ الْحُقُوقِ مَذَلَّةٌ وَ إِنَّ الرَّجُلَ يَحْتَاجُ إِلَى أَنْ يَتَعَرَّضَ فِيهَا لِلْكَذِبِ}}؛ ندادن حقوق (دیگران) ذلت می‌آورد و انسان در این باره مجبور به دروغ گفتن می‌شود. (تحف العقول، ص۳۶۰).</ref>، [[رفتار]] منصفانه با [[مردم]]<ref>امام علی {{ع}}: {{متن حدیث|أَلَا إِنَّهُ مَنْ يُنْصِفِ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ لَمْ يَزِدْهُ اللَّهُ إِلَّا عِزّاً}}؛ بدانید که هر کس با مردم منصفانه رفتار کند، خداوند جز بر عزت او نیفزاید. (کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۱۴۴، ح۴).</ref>، [[عفو و گذشت]] از دیگران<ref>رسول اکرم {{صل}}: {{متن حدیث|مَنْ عَفَا عَنْ مَظْلِمَةٍ أَبْدَلَهُ اللَّهُ بِهَا عِزّاً فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ}}؛ هر کس از ظلمی که در حق او شده گذشت کند، خداوند به جای آن در دنیا و آخرت به او عزت می‌بخشد. (طوسی، امالی، ص۱۸۲، ح۳۰۶).</ref>، [[بی‌نیازی از مردم]]<ref>امام جواد {{ع}}: {{متن حدیث|عِزُّ الْمُؤْمِنِ غِنَاهُ عَنِ النَّاسِ}}؛ عزت مؤمن در بی‌نیازی او از مردم است. (تحف العقول، ص۸۹؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۷۲، ص۱۰۹، ح‌۱۲).</ref>، [[ناامیدی]] از آ‌ن‌چه در دست دیگران است<ref>امام صادق {{ع}}: {{متن حدیث|لَا يَزَالُ الْعِزُّ قَلِقاً حَتَّى يَأْتِيَ دَاراً قَدِ اسْتَشْعَرَ أَهْلُهَا الْيَأْسَ مِمَّا فِي أَيْدِي النَّاسِ فَيُوطِنُهَا}}؛ عزت پیوسته بی‌قراری می‌کند تا آنکه به خانه‌ای درآید که اهل آن چشم طمع به دست مردم نداشته باشند و در آنجا مستقر می‌شود. (کشف الغمه، ج۲، ص۲۰۵).</ref>، دوری از [[جهالت]] و [[نادانی]]<ref>امام علی {{ع}}: {{متن حدیث|كَمْ مِنْ عَزِيزٍ أَذَلَّهُ جَهْلُهُ}}؛ چه بسیار عزیزی که، نادانی‌اش او را خوار ساخت. (تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص۷۶، ح۱۱۹۰).</ref>، [[کظم غیظ]] و [[فرو خوردن خشم]]<ref>امام صادق {{ع}}: {{متن حدیث|مَا مِنْ عَبْدٍ كَظَمَ غَيْظاً إِلَّا زَادَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عِزّاً فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ}}؛ هیچ بنده‌ای خشم خود را فرو نخورد، مگر این که خداوند عزوجل بر عزت او در دنیا و آخرت افزود. (کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۱۱۰، ح۵).</ref>، دوری از [[ظلم]] و [[باطل]]<ref>امام علی {{ع}}: {{متن حدیث|مَنْ طَلَبَ عِزّاً بِظُلْمٍ وَ بَاطِلٍ أَوْرَثَهُ اللَّهُ ذُلّاً بِإِنْصَافٍ وَ حَقٍّ}}؛ هر کس عزت را با ظلم و باطل طلب کند، خداوند به انصاف و حق، ذلت نصیبش می‌نماید. (ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۳۰۹، ح۵۳۶).</ref>، موجب [[حفظ]] و ارتقای عزت نفس معرفی شده است<ref>[[عبدالله نظری شاری|نظری شاری، عبدالله]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>.
[[رده: عزت نفس]]
 
[[قرآن کریم]] از نفس به عنوان بزرگ‌ترین [[سرمایه]] [[آدمی]] یاد می‌کند و نفس را آن‌قدر [[ارزشمند]] می‌داند که اگر معامله‌ای صورت گیرد جز با [[پروردگار]] عالم نباشد: {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ}}<ref>«و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان می‌گذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷.</ref>. [[رسول خدا]] {{صل}} درباره [[عزت]] و [[کرامت نفس]] می‌فرماید: {{متن حدیث|اطْلُبُوا الْحَوَائِجَ بِعِزَّةِ الْأَنْفُسِ}}؛ درخواست‌های‌تان را همراه با [[حفظ]] [[عزت]] نفس‌تان مطرح نمایید<ref>نهج الفصاحة، حدیث ۳۲۵.</ref>. [[امام علی]] {{ع}} نیز خطاب به فرزندش می‌فرماید: {{متن حدیث|وَ أَكْرِمْ نَفْسَكَ عَنْ كُلِّ دَنِيَّةٍ وَ إِنْ سَاقَتْكَ إِلَى الرَّغَائِبِ فَإِنَّكَ لَنْ تَعْتَاضَ بِمَا تَبْذُلُ مِنْ نَفْسِكَ عِوَضاً وَ لَا تَكُنْ عَبْدَ غَيْرِكَ وَ قَدْ جَعَلَكَ اللَّهُ حُرّاً}}؛ نفس خود را از هرگونه [[پستی]] بازدار هرچند تو را به اهدافت برساند؛ زیرا نمی‌توانی به اندازه [[آبرویی]] که از دست می‌دهی به دست آوری. [[بنده]] دیگری مباش که [[خداوند]] تو را از او [[آفریده]] است<ref>نهج البلاغة، نامه ۳۱، ص۴۰۱.</ref>.
 
[[اسلام]] در هیچ موردی به [[مؤمن]] اجازه نداده است که از عزت نفس خود بگذرد و دست بردارد، بلکه تأکید نموده است که [[مؤمن]] در جریان [[زندگی]] برای [[حفظ دین]] خود همواره چون کوه با [[استقامت]] و پر [[صلابت]] باشد، چنان‌که [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ فَوَّضَ إِلَى الْمُؤْمِنِ أُمُورَهُ كُلَّهَا وَ لَمْ يُفَوِّضْ إِلَيْهِ أَنْ يَكُونَ ذَلِيلًا أَ مَا تَسْمَعُ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ {{متن قرآن|وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«فراپایگی تنها از آن خداوند و پیامبر او و مؤمنان است» سوره منافقون، آیه ۸.</ref> فَالْمُؤْمِنُ يَكُونُ عَزِيزاً وَ لَا يَكُونُ ذَلِيلًا قَالَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ أَعَزُّ مِنَ الْجَبَلِ لِأَنَّ الْجَبَلَ يُسْتَقَلُّ مِنْهُ بِالْمَعَاوِلِ وَ الْمُؤْمِنَ لَا يُسْتَقَلُّ مِنْ دِينِهِ بِشَيْءٍ}}؛ [[خداوند]] [[اختیار]] همه [[کارها]] را به [[مؤمن]] داده، اما این [[اختیار]] را به او نداده است که [[ذلیل]] باشد. مگر نشنیده‌ای که [[خدای تعالی]] می‌فرماید: "[[عزت]] از آن [[خدا]] و رسولش و [[مؤمنین]] است"؟ پس، [[مؤمن]] [[عزیز]] است و [[ذلیل]] نیست. [در ادامه] فرمودند: [[مؤمن]] از کوه محکم‌تر است، زیرا از کوه با ضربات تیشه کم می‌شود اما با هیچ وسیله‌ای از [[دین]] [[مؤمن]] نمی‌توان کاست<ref>تهذیب الاحکام، ج۶، ص۱۷۹، ح۳۶۷.</ref><ref>[[عبدالله نظری شاری|نظری شاری، عبدالله]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>.
 
== ضرورت عزت نفس ==
 
== اقسام عزت نفس ==
 
== مراتب عزت نفس ==
== ویژگی‌ها و شرایط عزت نفس ==
== خاستگاه عزت نفس(اسباب و عوامل عزت نفس) ==
 
== راه کسب عزت نفس ==
 
== موانع عزت نفس ==
== نشانه‌های عزت نفس ==
== فواید و کارکردهای عزت نفس ==
 
=== عزت نفس عامل حرکت ===
 
== گستره عزت نفس ==
== عواقب نبود عزت نفس ==
 
== متعلق عزت نفس ==
 
=== امور عادی و [[دنیوی]] ===
 
=== امور [[معنوی]] و [[الهی]] ===
 
== عزت نفس و مهدویت ==
=== احساس عزت نفس در سایه انتظار ظهور ===
 
=== گستره عزت نفس در [[مکتب انتظار]] ===
 
=== عزت نفس یکی از دستاوردهای دولت مهدوی ===
[[مهدویت]] باوری و [[انتظار]]، عامل [[عزت]]، [[صلابت]]، [[شرافت]] و [[سرافرازی]] منتظِران است و همه صفاتی که [[دین اسلام]]، [[پیروان]] خود را برای [[حفظ]] و ارتقای عزت نفس توصیه می‌کند، مورد تأکید [[مکتب انتظار]] و از ویژگی‌های منتظِران واقعی است. صفاتی مانند: [[اطاعت از خداوند]]، [[عزت‌طلبی]] از [[خدا]]، اُنس همیشگی با [[قرآن]]، حق‌خواهی و پشتبانی از آن، [[جهاد]] در [[راه]] [[حفظ]] [[عزت اسلام]] و [[مسلمین]]، [[شجاعت]] و دوری از [[ترس]]، [[نفی]] [[سلطه]] دیگران، [[صداقت]]، ادا و [[التزام]] به [[حقوق]] دیگران، [[رفتار]] منصفانه با [[مردم]]، [[عفو و گذشت]] از دیگران، [[بی‌نیازی از مردم]] و... ، جزء برنامه‌های [[مکتب]] و [[فرهنگ انتظار]] است. [[انتظارها]] و آرزوهای افراد متفاوت است؛ آرمان‎ها و آرزوهای بلند، متعالی و ارزش‌مند، حکایت از اوج کمال و [[رشد شخصیت]] [[انسان‌ها]] و بلندای [[همت]] آنها می‌کند. به عکس، آرزوهای [[خرد]]، حقیر و بی‌ارزش، نشان از بی‌همتی و [[رشد]] نیافتگی افراد دارد. آرمان‎ها و [[آرزوها]] [[انسان]] را به حرکت وا می‌دارند و به طور طبیعی هر چه [[همت]] بلندتر و آرمان‎ها و [[آرزو]]، ارزش‌مندتر باشد حرکت، [[همت]] و تلاش نیز از [[ارزش]] بیش‌تری برخوردار خواهد بود و چون انسانِ [[منتظر]]، [[برترین]] و ارزش‌مندترین آرزوهای ممکن را داراست، به طور طبیعی از [[بهترین]] [[ارزش‌ها]] و والاترین مراتب عزت نفس نیز برخوردارست؛ زیرا آرزوی نهایی [[فرد]] و [[جامعه]] [[منتظِر]]، [[نفی]] [[شرک]] و [[حاکمیت]] [[توحید]]، [[برائت]] از سردمداران [[طاغوت]] و [[حکومت]] [[ائمه]] [[حق]] بر سراسر [[جهان]]، استقرار [[حکومت صالحان]] و [[مستضعفان]] در سراسر [[گیتی]]، نابودی [[ظالمان]] و [[مستکبران]] [[جهان]]، برقراری [[نظام]] [[قسط]] و [[عدالت]] بر پهنه [[زمین]] و گسترش [[امنیت]] و [[رفاه]] در جای جای کره خاکی است. قطعاً چنین آرمان‎ها و آرزوهای بلندی از [[ارزش]] و فضیلتی وصف‌ناپذیر برخوردار است. به شرط آن‌که [[فرد]] و [[جامعه]] "[[منتظِر]]"، به تناسب آرمان‎ها و آرزوی بلند خود، از هر گونه [[مجاهدت]]، تلاش و کوشش برای تحقق هر چه زودتر این آرمان‎ها و آرزوهای [[الهی]] فروگذار و کوتاهی نکند. چنین انتظاری پویا و سازنده است که دیدگاه وسیع و افق بلند [[فکری]] [[مسلمانان]]، مخصوصاً [[شیعیان]] را نشان می‌دهد<ref>ر. ک: مرتضوی، [[زهرا]] سادات، «فلسفه انتظار»، ماهنامه شمیم یاس، ص۳۲.</ref>.
* به همین [[دلیل]] است که [[دین اسلام]]، برای [[حفظ]] و ارتقای عزت نفس [[فرد]] و [[جامعه اسلامی]] آنان را به [[اطاعت]] و [[پیروی از ائمه]] [[حق]] {{عم}} و [[والیان امر]] ملتزم و [[متعهد]] کرده است؛ چنان‌که [[امام سجاد]] {{ع}} [[اطاعت]] از [[رهبران]] [[عادل]] را موجب [[عزت]] دانسته و فرموده است: {{متن حدیث|طَاعَةُ وُلَاةِ الْأَمْرِ تَمَامُ الْعِزِّ}}؛ [[اطاعت]] از [[ولایت امر]]، تمام [[عزت]] است<ref>ابن‌شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، ص۲۸۳.</ref>. از سوی دیگر [[خداوند]] در [[قرآن مجید]] [[مخالفت]] با [[انبیا]] و [[اولیا]] و [[رهبران]] [[دینی]] را سبب [[ذلت]] [[انسان]] عنوان می‌کند و می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ فِي الْأَذَلِّينَ}}<ref>«به یقین کسانی که با خداوند و پیامبرش مخالفت می‌کنند در شمار فرومایگانند» سوره مجادله، آیه ۲۰.</ref><ref>[[عبدالله نظری شاری|نظری شاری، عبدالله]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>.
 
== منابع ==
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل وابسته}}
* [[عزت]]
* [[قوت نفس]]
* [[مناعت طبع]]
* [[آثار عزت]]
* [[یأس از مردم]]
* [[اسباب عزت نفس]]
* [[ذلت]]
* [[ستایش عزت نفس]]
* [[سرور عزت]]
* [[سعادت]]
* [[عزیز]]
* [[عزیز داشتن مردم]]
* [[قناعت]]
* [[کرامت انسانی]]
* [[کرامت نفس]]
* [[ذلت‌ناپذیری]]
{{پایان مدخل وابسته}}
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
 
{{فضایل اخلاقی}}
 
[[رده:فضایل اخلاقی]]
[[رده:عزت نفس]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۴۰

معناشناسی عزت نفس

عزت نفس (Self-Esteem) مفهومی است که به ادراک فرد از ارزش شخصی و به تعبیر بهتر، "خود ارزش‌مندی" اشاره دارد. این ادراک، همان ارزش‌یابی عاطفی شخص نسبت به خود است که معمولاً بر اساس ویژگی‌های مثبت و منفی سنجیده می‌شود. برخی از روان‌شناسان گفته‌اند: "عزت نفس، چگونگی احساس ما درباره خودمان است و می‌توان گفت کلید رفتار فرد است”[۱] و به "قضاوت شخصی فرد از ارزش خود" نیز تعریف شده است[۲].

در معنای لغوی "عزتقوّت و صلابت و شکست‌ناپذیری نهفته است[۳]؛ عزت نفس نیز دارای همین مفهوم می‌باشد و در آن حفظ آبرو، عدم کرنش و دریوزگی در برابر زور و زر، لحاظ شده که بالاترین نوع شکست ناپذیری و صلابت و قدرت است. جوهر عزت نفس به عنوان خُلق و خوی برتر، ابتدا در جان و روح انسان جوانه می‌زند و شخصیتی را تربیت می‌کند که در مقابله با وسوسه‌ها و معاصی، موفق و در برابر شان سازش ناپذیر است و در مرحله بعد او را از خضوع و سازش و خودباختگی در برابر ستم و بی عدالتی و هر آلودگی دیگر باز می‎دارد. چنان که امام علی (ع) فرمود: «الْمُؤْمِنُ نَفْسُهُ أَصْلَبُ مِنَ الصَّلْدِ»؛ نفس مؤمن از سنگ خارا سخت‌تر است[۴]. هیچ چیز مانند فقدان عزت نفس، آدمی را مستعدّ تباهی نمی‌سازد زیرا وقتی ذلت بر وجود فرد حاکم شد، او را آماده پذیرش هر خواری و پستی و به تعبیر اقبال لاهوری، "بندگی آدم" می‌کند؛ کاری که حتی حیوانات هم در مقابل هم‌نوع خود نمی‌کنند. بنابراین، ریشه همه ناهنجاری‌ها و تباه‌گری‌ها در ذلت نفس است؛ حتی مبتلا شدن به تکبر، خودپسندی و گردن‌کشی به سبب پستی و حقارتی است که متکبر در خود احساس می‌کند[۵]، و حتی نفاق که هلاک‌کننده‌ترین بیماری دل است، ریشه در ذلت نفس دارد. انسان تا احساس حقارت و پستی نکند، نفاق و ریا نمی‌کند، امام علی (ع) فرمود: «نِفَاقُ الْمَرْءِ مِنْ ذُلٍّ يَجِدُهُ فِي نَفْسِهِ»؛ دو روییِ آدمی از ذلّتی است که در خود می‌یابد[۶].

عزت نفس به معنای بازتاب ارزیابی یا برآورد یک فرد از ارزش‌های خود است؛ به عبارت دیگر، باور و اعتقادی است که فرد، درباره ارزش و اهمیت خود دارد. در علم روان‌شناسی از عزت ‌نفس با عنوان "حرمت خود" یاد می‌شود. عزت نفس یکی از عوامل تعیین‌کنندۀ رفتار در انسان به‌شمار می‌آید. در حقیقت برداشت و قضاوتی که افراد از خود دارند تعیین‌کنندۀ چگونگی برخورد آنها با مسائل مختلف است؛ به‌گونه‌ای که یکی از ملاک‌های شخص سالم، داشتن عزت نفس و احترام به خود است و بالا بودن آن می‌تواند از بسیاری ناراحتی‌ها و بیماری‌های روانی جلوگیری کند و فردی که عزت نفس پایین دارد و برای خود ارزش و احترامی قائل نیست، ممکن است به انزوا، گوشه‌گیری یا پرخاشگری و رفتارهای ضداجتماعی دچار شود[۷].

مجموعه هزاران برداشت، ارزیابی و تجربه‌ای که فرد از خود دارد، باعث می‌شود نسبت به خود احساس خوشایند، ارزشمند بودن یا برعکس آن را داشته باشد که در انسان منتظر به دلیل اتصال به انسان کامل یعنی حضرت مهدی (ع) به کامل‌ترین وجه نمود پیدا می‌کند و این آثار عمیقی بر بهداشت روانی و سلامت جسم و رفتار اجتماعی انسان‌ها دارد. بنابراین، عزت نفس را می‌توان مجموعه‌ای از افکار، احساسات، عواطف و تجربه‌ها تصور کرد که در فرآیند زندگی اجتماعی شکل می‌گیرند[۸].

ارزش و جایگاه عزت نفس

در نظام ارزشی اسلام، عزت حقیقی از آنِ خداوند است. خداوند به عنوان یگانه مظهر عِلم و قدرت و دیگر صفات کمال و جلال و جمال، مظهر عزت است و پیامبر و امام (ع) به عنوان انسان‌های مؤمن کامل، از جهت تقرّب و پیوند دایمی که با خداوند دارند دارای عزتند. دیگر انسان‌ها، به میزانی که در کجای پیوستار تقرّب به خداوند به عنوان مرکز عزت در جهان هستی قرار بگیرند دارای عزّت می‌شوند: ﴿وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ[۹].

از دیدگاه اسلام، ایمان به عنوان کانون معنویت و سرچشمه ارزش‌ها، عامل عزت مؤمنین است. در منابع اسلامی، به مجموعه از صفات ارزشمند برای حفظ و ارتقای عزت نفس تأکید شده است: صفاتی مانند: اطاعت از خداوند[۱۰]، عزت‌طلبی از خدا[۱۱]، اُنس همیشگی با قرآن[۱۲]، حق‌خواهی و پشتبانی از آن[۱۳]، جهاد در راه حفظ عزت اسلام و مسلمین[۱۴]، شجاعت و دوری از ترس[۱۵]، نفی سلطه دیگران[۱۶]، صداقت[۱۷]، ادا و التزام به حقوق دیگران[۱۸]، رفتار منصفانه با مردم[۱۹]، عفو و گذشت از دیگران[۲۰]، بی‌نیازی از مردم[۲۱]، ناامیدی از آ‌ن‌چه در دست دیگران است[۲۲]، دوری از جهالت و نادانی[۲۳]، کظم غیظ و فرو خوردن خشم[۲۴]، دوری از ظلم و باطل[۲۵]، موجب حفظ و ارتقای عزت نفس معرفی شده است[۲۶].

قرآن کریم از نفس به عنوان بزرگ‌ترین سرمایه آدمی یاد می‌کند و نفس را آن‌قدر ارزشمند می‌داند که اگر معامله‌ای صورت گیرد جز با پروردگار عالم نباشد: ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ[۲۷]. رسول خدا (ص) درباره عزت و کرامت نفس می‌فرماید: «اطْلُبُوا الْحَوَائِجَ بِعِزَّةِ الْأَنْفُسِ»؛ درخواست‌های‌تان را همراه با حفظ عزت نفس‌تان مطرح نمایید[۲۸]. امام علی (ع) نیز خطاب به فرزندش می‌فرماید: «وَ أَكْرِمْ نَفْسَكَ عَنْ كُلِّ دَنِيَّةٍ وَ إِنْ سَاقَتْكَ إِلَى الرَّغَائِبِ فَإِنَّكَ لَنْ تَعْتَاضَ بِمَا تَبْذُلُ مِنْ نَفْسِكَ عِوَضاً وَ لَا تَكُنْ عَبْدَ غَيْرِكَ وَ قَدْ جَعَلَكَ اللَّهُ حُرّاً»؛ نفس خود را از هرگونه پستی بازدار هرچند تو را به اهدافت برساند؛ زیرا نمی‌توانی به اندازه آبرویی که از دست می‌دهی به دست آوری. بنده دیگری مباش که خداوند تو را از او آفریده است[۲۹].

اسلام در هیچ موردی به مؤمن اجازه نداده است که از عزت نفس خود بگذرد و دست بردارد، بلکه تأکید نموده است که مؤمن در جریان زندگی برای حفظ دین خود همواره چون کوه با استقامت و پر صلابت باشد، چنان‌که امام صادق (ع) فرمود: «إِنَّ اللَّهَ فَوَّضَ إِلَى الْمُؤْمِنِ أُمُورَهُ كُلَّهَا وَ لَمْ يُفَوِّضْ إِلَيْهِ أَنْ يَكُونَ ذَلِيلًا أَ مَا تَسْمَعُ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ ﴿وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ[۳۰] فَالْمُؤْمِنُ يَكُونُ عَزِيزاً وَ لَا يَكُونُ ذَلِيلًا قَالَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ أَعَزُّ مِنَ الْجَبَلِ لِأَنَّ الْجَبَلَ يُسْتَقَلُّ مِنْهُ بِالْمَعَاوِلِ وَ الْمُؤْمِنَ لَا يُسْتَقَلُّ مِنْ دِينِهِ بِشَيْءٍ»؛ خداوند اختیار همه کارها را به مؤمن داده، اما این اختیار را به او نداده است که ذلیل باشد. مگر نشنیده‌ای که خدای تعالی می‌فرماید: "عزت از آن خدا و رسولش و مؤمنین است"؟ پس، مؤمن عزیز است و ذلیل نیست. [در ادامه] فرمودند: مؤمن از کوه محکم‌تر است، زیرا از کوه با ضربات تیشه کم می‌شود اما با هیچ وسیله‌ای از دین مؤمن نمی‌توان کاست[۳۱][۳۲].

ضرورت عزت نفس

اقسام عزت نفس

مراتب عزت نفس

ویژگی‌ها و شرایط عزت نفس

خاستگاه عزت نفس(اسباب و عوامل عزت نفس)

راه کسب عزت نفس

موانع عزت نفس

نشانه‌های عزت نفس

فواید و کارکردهای عزت نفس

عزت نفس عامل حرکت

گستره عزت نفس

عواقب نبود عزت نفس

متعلق عزت نفس

امور عادی و دنیوی

امور معنوی و الهی

عزت نفس و مهدویت

احساس عزت نفس در سایه انتظار ظهور

گستره عزت نفس در مکتب انتظار

عزت نفس یکی از دستاوردهای دولت مهدوی

مهدویت باوری و انتظار، عامل عزت، صلابت، شرافت و سرافرازی منتظِران است و همه صفاتی که دین اسلام، پیروان خود را برای حفظ و ارتقای عزت نفس توصیه می‌کند، مورد تأکید مکتب انتظار و از ویژگی‌های منتظِران واقعی است. صفاتی مانند: اطاعت از خداوند، عزت‌طلبی از خدا، اُنس همیشگی با قرآن، حق‌خواهی و پشتبانی از آن، جهاد در راه حفظ عزت اسلام و مسلمین، شجاعت و دوری از ترس، نفی سلطه دیگران، صداقت، ادا و التزام به حقوق دیگران، رفتار منصفانه با مردم، عفو و گذشت از دیگران، بی‌نیازی از مردم و... ، جزء برنامه‌های مکتب و فرهنگ انتظار است. انتظارها و آرزوهای افراد متفاوت است؛ آرمان‎ها و آرزوهای بلند، متعالی و ارزش‌مند، حکایت از اوج کمال و رشد شخصیت انسان‌ها و بلندای همت آنها می‌کند. به عکس، آرزوهای خرد، حقیر و بی‌ارزش، نشان از بی‌همتی و رشد نیافتگی افراد دارد. آرمان‎ها و آرزوها انسان را به حرکت وا می‌دارند و به طور طبیعی هر چه همت بلندتر و آرمان‎ها و آرزو، ارزش‌مندتر باشد حرکت، همت و تلاش نیز از ارزش بیش‌تری برخوردار خواهد بود و چون انسانِ منتظر، برترین و ارزش‌مندترین آرزوهای ممکن را داراست، به طور طبیعی از بهترین ارزش‌ها و والاترین مراتب عزت نفس نیز برخوردارست؛ زیرا آرزوی نهایی فرد و جامعه منتظِر، نفی شرک و حاکمیت توحید، برائت از سردمداران طاغوت و حکومت ائمه حق بر سراسر جهان، استقرار حکومت صالحان و مستضعفان در سراسر گیتی، نابودی ظالمان و مستکبران جهان، برقراری نظام قسط و عدالت بر پهنه زمین و گسترش امنیت و رفاه در جای جای کره خاکی است. قطعاً چنین آرمان‎ها و آرزوهای بلندی از ارزش و فضیلتی وصف‌ناپذیر برخوردار است. به شرط آن‌که فرد و جامعه "منتظِر"، به تناسب آرمان‎ها و آرزوی بلند خود، از هر گونه مجاهدت، تلاش و کوشش برای تحقق هر چه زودتر این آرمان‎ها و آرزوهای الهی فروگذار و کوتاهی نکند. چنین انتظاری پویا و سازنده است که دیدگاه وسیع و افق بلند فکری مسلمانان، مخصوصاً شیعیان را نشان می‌دهد[۳۳].

منابع

جستارهای وابسته

پانویس

  1. Carson I. Benner V. and Arnold E.N. , (۱۹۹۶), Mental Health Nursing, the Nurse Patient Journey, W.B. Saunders Company.
  2. نظری شاری، عبدالله، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  3. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۳۳۲.
  4. نهج البلاغه، حکمت۳۳۳.
  5. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۳۱۲.
  6. محمدی ری‌شهری، محمد، میزان الحکمه، ج۱۲، ص۳۴۳.
  7. نظری شاری، عبدالله، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  8. ر. ک: سبحانی‌نیا، محمد، مهدویت و آرامش، ص۱۱۳.
  9. «فراپایگی تنها از آن خداوند و پیامبر او و مؤمنان است» سوره منافقون، آیه ۸.
  10. رسول اکرم (ص): «إِنَّ رَبَّكُمْ يَقُولُ كُلَّ يَوْمٍ أَنَا الْعَزِيزُ فَمَنْ أَرَادَ عِزَّ الدَّارَيْنِ فَلْيُطِعِ الْعَزِيزَ»؛ خدای تعالی هر روز می‌فرماید: من پروردگار عزیز شما هستم، پس هر کس خواهان عزت دو جهان است باید که از خدای عزیز اطاعت کند. (مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۶۸، ص۱۲۰).
  11. امام علی (ع): «مَنِ اعْتَزَّ بِغَيْرِ اللَّهِ أَهْلَكَهُ الْعِزُّ»؛ هر کس به جز از خدا عزت بجوید آن عزّت او را هلاک می‌کند. (تصنیف غررالحکم و دررالکلم، حدیث ۱۰۹۸۵).
  12. امام علی (ع): «ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْهِ الْكِتَابَ... وَ عِزّاً لَا تُهْزَمُ أَنْصَارُهُ...»؛ قرآنی که بر پیامبر نازل شد... عزتی است که هوادارانش شکست نمی‌خورند... (نهج البلاغه، خطبه ۱۹۸).
  13. امام حسن عسکری (ع): «مَا تَرَكَ الْحَقَّ عَزِيزٌ إِلَّا ذَلَّ وَ لَا أَخَذَ بِهِ ذَلِيلٌ إِلَّا عَزَّ»؛ هیچ عزیزی حق را ترک نکرد، مگر این که ذلیل شد و هیچ ذلیلی به حق عمل نکرد مگر این که عزیز شد. (تحف العقول، ص۴۸۹؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۷۵، ص۳۷۴).
  14. امام علی (ع): «فَرَضَ اللَّهُ... الْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلَامِ»؛ خداوند... جهاد را برای عزّت و سربلندی اسلام واجب فرمود. (من لا یحضر الفقیه، ج۳، ص۵۶۸، ح۴۹۴۰؛ نهج البلاغه، حکمت۲۵۲).
  15. امام علی (ع): «الشَّجَاعَةُ عِزٌّ حَاضِرٌ، الْجُبْنُ ذُلٌّ ظَاهِرٌ»؛ شجاعت عزتی است آماده، ترس ذلتی است آشکار. (شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم، ج۱، ص۱۵۲، ح۵۷۲).
  16. امام علی (ع): «كُلُّ عَزِيزٍ دَاخِلٍ تَحْتَ الْقُدْرَةِ فَذَلِيلٌ»؛ هر عزیزی که تحت قدرت و سلطه‌ای باشد ذلیل است. (تحف العقول، ص۲۱۵).
  17. امام علی (ع): «الصِّدْقُ عِزٌّ وَ الْجَهْلُ ذُلٌّ»؛ راستی عزت است و نادانی ذلت. (کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۶، ح۲۹؛ تحف العقول، ص۳۵۶).
  18. امام صادق (ع): «تَرْكُ الْحُقُوقِ مَذَلَّةٌ وَ إِنَّ الرَّجُلَ يَحْتَاجُ إِلَى أَنْ يَتَعَرَّضَ فِيهَا لِلْكَذِبِ»؛ ندادن حقوق (دیگران) ذلت می‌آورد و انسان در این باره مجبور به دروغ گفتن می‌شود. (تحف العقول، ص۳۶۰).
  19. امام علی (ع): «أَلَا إِنَّهُ مَنْ يُنْصِفِ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ لَمْ يَزِدْهُ اللَّهُ إِلَّا عِزّاً»؛ بدانید که هر کس با مردم منصفانه رفتار کند، خداوند جز بر عزت او نیفزاید. (کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۱۴۴، ح۴).
  20. رسول اکرم (ص): «مَنْ عَفَا عَنْ مَظْلِمَةٍ أَبْدَلَهُ اللَّهُ بِهَا عِزّاً فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ»؛ هر کس از ظلمی که در حق او شده گذشت کند، خداوند به جای آن در دنیا و آخرت به او عزت می‌بخشد. (طوسی، امالی، ص۱۸۲، ح۳۰۶).
  21. امام جواد (ع): «عِزُّ الْمُؤْمِنِ غِنَاهُ عَنِ النَّاسِ»؛ عزت مؤمن در بی‌نیازی او از مردم است. (تحف العقول، ص۸۹؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۷۲، ص۱۰۹، ح‌۱۲).
  22. امام صادق (ع): «لَا يَزَالُ الْعِزُّ قَلِقاً حَتَّى يَأْتِيَ دَاراً قَدِ اسْتَشْعَرَ أَهْلُهَا الْيَأْسَ مِمَّا فِي أَيْدِي النَّاسِ فَيُوطِنُهَا»؛ عزت پیوسته بی‌قراری می‌کند تا آنکه به خانه‌ای درآید که اهل آن چشم طمع به دست مردم نداشته باشند و در آنجا مستقر می‌شود. (کشف الغمه، ج۲، ص۲۰۵).
  23. امام علی (ع): «كَمْ مِنْ عَزِيزٍ أَذَلَّهُ جَهْلُهُ»؛ چه بسیار عزیزی که، نادانی‌اش او را خوار ساخت. (تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص۷۶، ح۱۱۹۰).
  24. امام صادق (ع): «مَا مِنْ عَبْدٍ كَظَمَ غَيْظاً إِلَّا زَادَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عِزّاً فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ»؛ هیچ بنده‌ای خشم خود را فرو نخورد، مگر این که خداوند عزوجل بر عزت او در دنیا و آخرت افزود. (کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۱۱۰، ح۵).
  25. امام علی (ع): «مَنْ طَلَبَ عِزّاً بِظُلْمٍ وَ بَاطِلٍ أَوْرَثَهُ اللَّهُ ذُلّاً بِإِنْصَافٍ وَ حَقٍّ»؛ هر کس عزت را با ظلم و باطل طلب کند، خداوند به انصاف و حق، ذلت نصیبش می‌نماید. (ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۳۰۹، ح۵۳۶).
  26. نظری شاری، عبدالله، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  27. «و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان می‌گذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷.
  28. نهج الفصاحة، حدیث ۳۲۵.
  29. نهج البلاغة، نامه ۳۱، ص۴۰۱.
  30. «فراپایگی تنها از آن خداوند و پیامبر او و مؤمنان است» سوره منافقون، آیه ۸.
  31. تهذیب الاحکام، ج۶، ص۱۷۹، ح۳۶۷.
  32. نظری شاری، عبدالله، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  33. ر. ک: مرتضوی، زهرا سادات، «فلسفه انتظار»، ماهنامه شمیم یاس، ص۳۲.
  34. ابن‌شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، ص۲۸۳.
  35. «به یقین کسانی که با خداوند و پیامبرش مخالفت می‌کنند در شمار فرومایگانند» سوره مجادله، آیه ۲۰.
  36. نظری شاری، عبدالله، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.