ختم نبوت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۷۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱۱ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{خرد}}
{{مدخل مرتبط
{{نبوت}}
| موضوع مرتبط = نبوت
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| عنوان مدخل =  
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| مداخل مرتبط = [[ختم نبوت در لغت]] - [[ختم نبوت در قرآن]] - [[ختم نبوت در حدیث]] - [[ختم نبوت در کلام اسلامی]] - [[ختم نبوت در فلسفه اسلامی]] - [[ختم نبوت در عرفان اسلامی]] - [[ختم نبوت در تاریخ اسلامی]] - [[ختم نبوت در معارف و سیره علوی]]
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| پرسش مرتبط  = ختم نبوت (پرسش)
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[ختم نبوت در قرآن]] | [[ختم نبوت در حدیث]] | [[ختم نبوت در کلام اسلامی]] | [[ختم نبوت در فلسفه اسلامی]] | [[ختم نبوت در عرفان اسلامی]]</div>
}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[ختم نبوت (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


'''[[ختم نبوت]]''' یا '''[[خاتمیت]]''' به معنای پایان‌بخشی سلسله [[انبیا]] و [[شریعت]] تا [[روز قیامت]]. این ویژگی و امتیاز منحصر به [[پیامبر اسلام]]{{صل}} به عنوان آخرین [[پیامبر]] [[خدا]] و پایان‌بخش [[نبوت]] است<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>.
'''ختم نبوت''' یا '''[[خاتمیت]]''' (عربی: الخاتمية) اصطلاحی [[کلامی]] و به معنای این است که [[حضرت محمد]]{{صل}} [[آخرین پیامبر]] [[الهی]] است و بعد از او هیچ [[پیامبری]] [[مبعوث]] نمی‌شود. ‌ خاتمیت از نگاه دانشمندان [[مسلمان]] از [[ضروریات دین]] [[اسلام]] شمرده شده است. در چهلمین [[آیه]] از [[سوره احزاب]]، به‌طور صریحی حضرت محمد{{صل}} با عنوان "[[خاتم النبیین]]" (پایان‌بخش [[پیامبران]]) معرفی شده است، همچنین در [[روایات]] متعددی از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و دیگر [[امامان معصوم]]{{ع}} به مسئله ختم نبوت اشاره شده است. [[مصون بودن قرآن از تحریف]]، [[جاودانگی]] و [[جامعیت قرآن]]، کمال و [[جامعیت اسلام]] و تکامل عقل [[بشر]] از جمله فلسفه‌های خاتمیت شمرده شده‌اند.


==معنای لغوی [[خاتمیت]]==
== معناشناسی ==
*واژه "خاتم"، با کسر "تاء" که معنای [[آیه]] این خواهد بود که [[پیامبر|محمد]]{{صل}} پایان دهنده سلسله انبیاست و با [[فتح]] "تاء"، ۳ احتمال دارد:
واژه خاتمیت که از اسم خاتم و از ریشه خ، ت، م ساخته شده است، در لغت [[عرب]] به معنای کلی "رسیدن به آخر"، "غیر قابل نفوذ"، "غیر قابل افزایش"، "پایان" و "انجام"، آمده است<ref>معجم مقائیس اللغه ج۲ ص۲۴۵.</ref>.<ref>ر.ک: [[رحیم لطیفی|لطیفی، رحیم]]، [[خاتمیت امامت و مهدویت (کتاب)|خاتمیت امامت و مهدویت]]، ص۳۵ و ۳۶.</ref>
#خاتَم به معنای "ما یُختم به"؛
#خاتَم به معنای "آخِر"؛
#خاتَمَ، فعل باشد؛ مانند ضارَب.
*در تمام فروض و احتمالات، [[پیامبر اکرم|پیامبر اسلام]] آخرین [[پیامبر]] [[الهی]] است<ref>[[محمد سعیدی مهر|سعیدی مهر، محمد]]، [[آموزش کلام اسلامی (کتاب)|آموزش کلام اسلامی]]، ج۲، ص۱۲۴.</ref>.
*ختم در لغت در به معانی پایان است و آنچه را که پایان‌بخش چیزی است، خاتم می‌خوانند همچنین چیزی که به منزله علامت پایان یافتن شیء باشد خاتم نامیده می‌شود.
*بدین ترتیب اطلاق [[خاتم انبیا]] بر [[پیامبر اکرم|پیامبر اسلام]] به معنای پایان‌بخش بودن ایشان بر سلسله [[انبیا]] و رسل است<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص ۲۷۷ - ۲۷۸.</ref>.
*واژه "خاتم" - بر وزن ناظم بیشتر به معنی "آخر و پایان و یا آخرین" به کار رفته است. ختم [[نبوت]] مستلزم ختم [[شریعت]] نیز هست زیرا [[نبوت]] عبارت است از [[وحی]] شدن اصول و [[فروع دین]] بر شخص [[نبی]] و [[رسالت]] به معنای [[ابلاغ]] [[احکام الهی]] به [[بشر]] می‌باشد و [[مسئولیت]] [[اجرای قوانین]] [[الهی]]، [[امانت]] نامیده شده، پس [[پیامبران|پیامبران الهی]]، دارای سه [[مقام]] [[نبوت]]، [[رسالت]] و [[امامت]] بوده‌اند. و نمی‌توان رسولی را فرض کرد که [[نبی]] نباشد زیرا معنا ندارد که کسی [[مسئول]] [[ابلاغ]] باشد در حالی که [[شریعت]] به او [[وحی]] نشده.
*حتی [[پیامبران]] قبل از [[حضرت نوح]] نیز، آنچه برای [[هدایت مردم]] [[نیاز]] داشتند، به آنان [[وحی]] می‌شد، بنابراین:
#پس از [[پیامبر اکرم]]، به کسی [[وحی]] نخواهد شد که او [[پیامبر]] [[الهی]] باشد.
#پس از [[پیامبر اکرم]]، [[شریعت]] دیگری برای [[بشر]] نخواهد آمد.
#پس از [[پیامبر اکرم]] هیچ‌کس، [[مأموریت]] [[ابلاغ]] [[شریعت]] جدیدی را نخواهد داشت. البته هم در [[امت‌های پیشین]] و هم در [[امت اسلامی]] کسانی غیر از [[انبیا]] بوده و هستند که از [[عالم غیب]] به آنها [[الهام]] می‌شود، به نام "[[محدث]]"<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص ۱۰۶-۱۰۸.</ref>.
*بر اساس [[آیات الهی]] و [[روایات نبوی]]، [[پیامبر اکرم|پیامبر اسلام]]، آخرین [[پیامبر]] [[الهی]] و [[دین اسلام]] نیز آخرین [[شریعت]] است و ثانیاً مراد از ختم [[نبوت]] و [[شریعت]] این است که پس از [[پیامبر اکرم|حضرت محمد]] {{صل}} و [[شریعت]] [[اسلام]]، تا [[روز قیامت]] همه [[انسان‌ها]] باید پایبند به [[اسلام]] باشند ثالثاً یکی از لوازم [[عقلی]] [[خاتمیت اسلام]]، [[جامعیت]] آن است رابعاً [[جاودانگی]] نیز از دیگر لوازم [[خاتمیت]] است. آیا پس از [[رحلت]] [[آخرین پیامبر]]، همه [[مردم]] می‌توانند با مراجعه به [[آیات]] و [[سنت]] راه [[سعادت]] را بیابند؟ آیا [[خدای متعال]] [[شئون]] و [[وظایف]] [[نبی]] را به کسی واگذار می‌کند یا آن را رها می‌گذارد؟<ref>[[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[انسان‌شناسی (کتاب)|انسان‌شناسی]]، ص ۲۰۱-۲۰۲.</ref>.
*"[[خاتمیت]]" مصدر صناعی "خَتَم یَختِم خَتماً" و ختم در لغت به معنای پایان دادن، مهر نهادن و امضاست <ref>مجمع‌البحرین، ج ۱، ص ۶۲۲؛ تاج‌العروس، ج ۱۶، ص ۱۸۸ - ۱۹۰؛ لغت نامه، ج ۶، ص ۹۵۲۸، «ختم».</ref> پایان‌بخش را خاتِم می‌خوانند<ref>مفردات، ص ۱۴۳، «ختم».</ref> و امری که کار یا چیزی را با آن پایان می‌دهند خاتَم نامند، بنابراین "خاتِم الانبیاء" که بر [[پیامبر اسلام]]{{صل}} اطلاق می‌شود، به معنای پایان‌بخش سلسله انبیاست و "خاتَم النّبیین" نیز کسی است که [[خدا]] با او سلسله [[انبیا]] را خاتمه بخشیده و [[شریعت]] او تا [[قیامت]] برقرار است <ref>مجمع‌البیان، ج ۴، ص ۴۳6 - ۴۳۷؛ ج ۸، ص ۵۶۷؛ المیزان، ج ۱۶، ص ۳۲۵.</ref> [[آیه]]{{متن قرآن|مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}<ref> محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره احزاب، آیه:۴۰.</ref> که تنها [[آیه]] صریح در بحث است، بر این مطلب دلالت دارد. لازمِ [[خاتمیت]] [[شریعت اسلام]]، کمال و [[جامعیت]] نهایی آن است، چنان که [[خدای متعال]] در [[سوره]] [[مائده]] [[آیه]] ۳ به [[کمال اسلام]] تصریح و [[رضایت]] خود را به [[دین]] بودن [[اسلام]] اعلام داشته: {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ دِينًا }}<ref>  امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم؛ سوره مائده، آیه:۳.</ref>. و تصریح کرده است که هرگز [[دینی]] جز [[اسلام]] را نمی‌پذیرد: {{متن قرآن|وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلامِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref> و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمی‌شود و او در جهان واپسین از زیانکاران است؛ سوره آل عمران، آیه:۸۵.</ref><ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>.
*[[خاتمیت]] با مسائل و مباحث مهم دیگری نیز پیوند دارد؛ مانند [[ضرورت]] [[هدایت]]، [[فرستادن رسولان]] از سوی خدای والا و [[عمومیت]] این کار برای همه [[بشر]]<ref>کشف‌المراد، ص ۴۸۷؛ قواعدالمرام، ص ۱۳۶ - ۱۳۷؛ رک: شرح نهج‌البلاغه، ابن ابی‌الحدید، ج ۵، ص ۵۴.</ref>، [[نیازمندی]] [[فطری]] [[انسان]] به [[دین]]{{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ}}<ref> بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند؛ سوره روم، آیه: ۳۰.</ref><ref>شرح چهل حدیث، ص ۱۸۰؛ طلب و اراده، ص ۸۶ - ۸۸؛ مجموعه آثار، مطهری، ج ۳، ص ۳۸۴ - ۳۸۹، «خورشید هرگز غروب نمی‌کند».</ref>، کمال و خلود [[اسلام]] و [[قرآن]]{{متن قرآن|لا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ }}<ref> در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است؛ سوره فصلت، آیه:۴۲.</ref><ref>محاضرات فی الالهیات، ص ۳۳۱ - ۳۳۲.</ref> و ویژگی‌های [[پیامبر اسلام]]{{صل}}<ref>تفسیر موضوعی، ج ۸، ص ۵۹ - ۶۰، ۱۴۴ - ۱۴۵، «سیره رسول اکرم».</ref><ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref><ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>.


==دیدگاه‌های [[دانشمندان]] [[مسلمان]] در مورد [[خاتمیت]]==
ابن فارس معنای اصلی "ختم" را به پایان رسیدن می‌داند و می‌گوید اگر به مهر کردن "ختم" می‌گویند به خاطر این است که آخرین مرحله نگهداری از اشیاء مهر و موم کردن است<ref>سابقا مصرف خاتَم عمده‌اش اين بوده است كه، مثل لاك و مهر فعلی، وقتي نامه را مي‌بستند، نامه را كه لوله مي‌كردند، گل چسبنده‌ای روی آن مي‌زدند و مهر مي‌كردند.</ref>.<ref>ابن فارس، معجم مقائیس اللغه ج۲ ص۲۴۵.</ref>. این منظور نیز با استناد به دو آیه {{متن قرآن|خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ}}<ref>«خداوند بر دل‌ها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بینایی‌های آنها پرده‌ای است و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۷.</ref> و {{متن قرآن|طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ}}<ref>«ایراد تنها بر کسانی است که با آنکه توانگرند، از تو اجازه (ی ترک جهاد) می‌خواهند؛ به این خشنودند که با واپس‌ماندگان (جهاد، از زنان و کودکان) همراه باشند و خداوند بر دل‌های آنان مهر نهاده است از این رو (چیزی) نمی‌دانند» سوره توبه، آیه ۹۳.</ref>، ختم و طبع را به یک معنی یعنی بستن و محکم کردن تا چیزی داخل نشود، می‌‌داند<ref>ر.ک: [[رحیم لطیفی|لطیفی، رحیم]]، [[خاتمیت امامت و مهدویت (کتاب)|خاتمیت امامت و مهدویت]]، ص۳۵ و ۳۶.</ref>.
#'''دیدگاه [[مفسران]]:''' بیشتر [[مفسران]] [[اهل سنت]] در توضیح معنای ختم [[نبوت]]، این [[روایت نبوی]] را ذکر کرده‌اند: مَثَل من نسبت به [[نبوت]]، مَثَل آخرین خشت یک ساختمان است که پابرجای خود نهادن آن، کار عادت آن ساختمان به پایان و کمال می‌رسد. [[علامه طباطبائی]]، "[[خاتم النبیین]]" را به معنای خاتم [[رسولان]] نیز می‌داند، زیرا [[نبوت]]، شرط مقدم بر [[رسالت]] است و با ختم [[نبوت]]، [[رسالت]] نیز ختم می‌شود. [[محمد جواد مغنیه]]: [[قرآن کریم]]، از هیچ‌چیزی که لازمه [[هدایت مردم]] به‌سوی مصالحشان باشد [[غفلت]] نورزیده {{متن قرآن|مَّا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِن شَيْءٍ}}<ref> ما در این کتاب، هیچ چیز را فرو نگذاشته‌ایم؛ سوره انعام، آیه:۳۸.</ref> و [[پیامبر اکرم]] همه [[صفات کمال]] و نهایت آن را دارد پس او آخرین [[پیامبر]] و [[اسلام]] [[آخرین دین الهی]] می‌باشد زیرا هر خبری بوده، توسط [[پیامبر اکرم|پیامبر اسلام]] [[ابلاغ]] شده است. [[آیات]] ۲۸ [[سوره]] سبأ؛ ۱ [[سوره]] فرقان و ۱۰۷ [[سوره]] [[انبیا]]، [[شاهد]] این [[کلام]] است. یکی از علامات مهم [[جاودانگی اسلام]] و [[قرآن]]، [[تحدی]] عام [[قرآن]] است که همه [[جن]] و انس را به [[مبارزه]] طلبیده در همه زمان‌ها.  
#'''دیدگاه [[متکلمان]]:''' [[شیخ مفید]] با توجه به [[آیات]] و [[روایات]] [[خاتمیت]] می‌گوید: [[عمومیت]] [[نبوت]] [[پیامبر اکرم]] مستلزم [[خاتمیت]] ایشان است. [[متکلمان]] معتقدند [[پیامبر اکرم|پیامبر اسلام]] با [[بهترین]] کتاب و تمام‌ترین [[شریعت]] و [[ملت]] و [[کامل‌ترین]] [[دین]] آمد که همه نیازهای آفریدگان را در هر زمان و هر مکان و شرایط تا [[قیامت]] تأمین می‌کند.
#'''دیدگاه [[فیلسوفان]]:''' [[ملاصدرا|صدرالمتألهین]] می‌گوید: [[خاتمیت]] به معنای [[انقطاع]] [[وحی]] خاص با وساطت [[فرشته]] بر [[قلب]] و گوش [[رسول]] است. [[صاحب]] کتاب گوهر مراد می‌نویسد: مراد از [[خاتمیت]] همان صادر اول است و موجود اول که از [[واجب]] تعالی صادر می‌شود، اشرف موجودات ممکن است. چون اگر اشرف از او امکان داشت، باید اول او صادر می‌شد.
#'''دیدگاه عرفا:''' [[ملا عبدالرزاق کاشانی]]:{{عربی|"الخاتم هو الذی قطع المقامات بأسرها و بلغ نهایة الکمال و خاتم النبوة هو الذی ختم الله به النبوة و لا یکون إلا واحدا و هو نبینا"}}<ref>محمد داوود قیصری؛ شرح فصوص ، ص۱۵۱.</ref>؛ {{متن قرآن|تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا }}<ref> بزرگوار است آن (خداوند) که فرقان را بر بنده خویش فرو فرستاد تا جهانیان را بیم‌دهنده باشد؛ سوره فرقان، آیه.</ref> و چون انزال فرقان [[عقل]] فرقانی مخصوص به [[بنده]] خاص خداست و کسی جز ایشان، این استعداد را ندارد پس [[عقل]] فرقانی ایشان، همان [[عقل]] محیط است که جامع همه [[کمالات]] [[عقول]] است.
*[[امام خمینی]]: چون [[نبوت]] ختمیه و [[قرآن]] [[شریف]] آن [[سرور]] از... [[مقام]] جامع احدی و [[حضرت]] اسم [[الله]] الاعظم است، از این جهت... اکمل و اشرف از آنها تصور نشود<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص ۲۸۳ - ۲۹۲.</ref>


==تحلیل معنای [[خاتمیت]]==
[[خاتمیت]] در اصطلاح [[کلامی]] و [[قرآنی]] بدین معناست که بعد از [[حضرت محمد]]{{صل}} هیچ [[پیامبری]] نخواهد آمد و ایشان پایان دهنده سلسله [[پیامبران الهی]] هستند<ref>طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ج۱۶، ص۳۲۵.</ref>.<ref>[[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، الالهیات، ج۲ ص۴۶۳.</ref>
*[[دین اسلام]] آخرین منبع وحیانی برای [[هدایت]] انسان‌هاست و [[پیامبر اکرم|حضرت محمد]] {{صل}} آخرین [[پیامبر]] [[الهی]] است. ازاین‌رو همه [[انسان‌ها]] تا [[روز قیامت]] باید به [[شریعت]] [[اسلام]] و [[پیامبر خاتم]] پایبند باشند. مدعیان روشنفکری قائلند که ختم [[نبوت]] یعنی [[بشر]] به بلوغی رسیده که نیازی به [[دین]] و منابع وحیانی ندارد. بر همین اساس، ختم [[نبوت]] به معنای اعلام ختم [[رجوع]] [[مردم]] به راه‌های فرا عادی و [[کفایت]] [[عقل]] و تجربه بشری است. با توجه به محدودیت و [[خطاپذیری]] [[عقل]] و [[حس]] [[بشر]]، [[ضرورت]] دسترسی به [[معارف]] فرا عادی معلوم می‌گردد. آیا [[عقل]] آن‌چنان به ویژگی‌های [[انسان]] و عالم [[آخرت]] احاطه یافته است که می‌تواند شیوه [[عبادت]] و [[اخلاق]] و [[حقوق]] را به‌تنهایی [[درک]] کند؟ [[عقل انسان]] هنوز هم از چنین قابلیت‌هایی برخوردار نیست. ثانیاً آنچه از این [[آیه]] به دست می‌آید آن است که [[پیامبر]] و [[شریعت]] جدیدی از سوی [[خداوند متعال]] معرفی نمی‌شود ولی این برداشت عدم [[نیاز]] به [[پیامبر]] و [[شریعت]] [[نیازمند]] [[دلیل]] دیگری است که با توجه به سایر [[آیات]]، [[قرآن کریم]]، موجب، همه [[انسان‌ها]] عالَم معرفی شده است<ref>[[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[ انسان‌شناسی (کتاب)|انسان‌شناسی]]، ص۱۷۰.</ref>


==تفسیرهای گوناگون [[خاتمیت]]==
== تاریخچه بحث ==
*در دوران اخیر، [[ظهور]] برخی از [[مذاهب]] ساختگی چون [[بهائیت]] از یک سو و ارائه تفسیرهای [[جدید]] از [[خاتمیت]] توسط برخی از [[دانشمندان]] [[اسلامی]] از سوی دیگر، مسئله [[خاتمیت]] را موردتوجه بیش‌ازپیش [[متکلمان]] قرار داد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص۱۰۵.</ref>.
مسئله [[خاتمیت در قرآن]] و [[روایات]] بیان شده و از ضروریات (بدیهیات روشن و واضح) [[دین اسلام]] شمرده می‌شود<ref>برای نمونه نگاه کنید به علامه حلی، واجب‌الاعتقاد، ۱۳۷۴ش، ص۵۲؛ سبحانی، «خاتمیت و مرجعیت علمی امامان معصوم»، ص۵۹؛ مصباح، راهنماشناسی، ۱۳۷۶ش، ص۱۷۷.</ref>. هر چند این مسأله، به جهت اینکه از [[ضروریات دین]] است<ref>مراد از ضروری دین آن دسته از احکام و عقایدی هستند که برای همه مسلمانان کاملا واضح و بدیهی است که جزء اسلام هستند و انکار آن موجب خروج از دین می‌شود. انکار خاتمیت، مستلزم تکذیب پیامبر{{صل}} و یکی از عوامل [[ارتداد]] است. [[وجوب]] [[نماز]]، [[روزه]]، [[حج]] و [[زکات]] و... از این جمله‌اند.</ref>، تا دوران معاصر، به صورت ''مستقل'' و ''گسترده'' در آثار پیشینیان بررسی نشده، اما در آثار مختلف این مسئله مطرح شده است<ref>به عنوان نمونه: شیخ مفید، النکت الاعتقادیه، ج۱۰، ص۳۸؛ شیخ مفید، الارشاد، ج۱ ص۸.</ref>.  
===[[تفسیر]] خاتم به زینت===
*این [[شبهه]]، بیشتر از سوی [[فرقه]] [[منحرف]] [[بابیت]] و [[بهائیت]] مطرح شده، چون بنیان‌گذار [[بابیت]] در آخر ادعای [[نبوت]] کرد. [[پیروان]] [[بهائیت]] در توجیه [[آیه]] ۴۰ [[سوره]] احزاب واژه خاتم را به معنای انگشتری و زینت [[تفسیر]] کرده‌اند. یعنی [[پیامبر اکرم|حضرت محمد]]، زینت‌بخش [[پیامبران]] است نه پایان‌بخش خط [[نبوت]]<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[دین و نبوت (کتاب)|دین و نبوت]]، ص ۲۲۲-۲۲۳.</ref>.
*'''پاسخ:''' اولاً، چنین استعمالی در زبان [[عربی]]، نامتعارف است و با [[بلاغت قرآن]] ناسازگار. ثانیاً، اگر منظور [[قرآن]]، [[تشبیه]] [[پیامبران]] به زینت بود، [[تشبیه]] [[پیامبر]] به تاج و امثال آن معنای زینت را بهتر می‌رساند. ثالثاً، انگشتر را از آن جهت خاتم گفته‌اند که پایان‌بخش [[نامه]] بوده<ref>[[محمد سعیدی مهر|سعیدی مهر، محمد]]، [[آموزش کلام اسلامی (کتاب)|آموزش کلام اسلامی]]، ج۲، ص۱۲۵.</ref>.
*بنابراین به کاربردن لفظ خاتم در معنی انگشتر [[نیاز]] به قرینه دارد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص۱۰۹.</ref>.
===[[تفسیر]] خاتم به معنای [[تصدیق]] و مصدق===
*عده‌ای معنای خاتم در [[آیه]] فوق را به معنای [[تصدیق]] دانسته‌اند. اما اهل لغت در [[تفسیر]] خاتم در [[آیه]] فوق به معنای پایان دهنده اتفاق‌ نظر دارند و این معنا، ادعای غریبی است<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[دین و نبوت (کتاب)|دین و نبوت]]، ص۲۲۹.</ref>
===[[تفسیر]] [[خاتمیت]] برای [[نبوت]]، نه [[رسالت]]===
*[[مخالفان]] [[خاتمیت]]، [[آیه]] "خاتم النبیین" را فقط به معنای ختم [[نبوت]] دانسته‌اند و [[بهائیان]] می‌افزایند "[[نبی]]" [[پیامبری]] است که [[تبلیغ]] و حراست از [[شریعت]] پیشین می‌کند اما [[رسول]] دارای [[کتاب آسمانی]] است.  
*'''پاسخ:'''
#"[[نبی]] با همزه" در اصطلاح به خبر خاص از [[خداوند]] توسط [[وحی]]، تعریف شده است، اما [[رسول]] به مطلق فرستاده اعم از [[پیامبر]]، [[فرشته]] و ... اطلاق می‌شود. مانند اطلاق [[رسول]] بر [[فرشته]] [[وحی]]: {{متن قرآن|إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ }}<ref> که این (قرآن) باز خوانده فرستاده‌ای گرامی است؛ سوره تکویر، آیه:۱۹.</ref>، در [[آیه]] زیر از فرستاده [[پادشاه]] به "[[رسول]]" تعبیر شده: {{عربی|" فَلَمَّا جَاءَ الرَّسُول‏‏ "}} لذا [[قرآن کریم]]، از واژه "[[نبی]]" استفاده کرده تا برای منکران [[خاتمیت]] بهانه پیدا نشود. زیرا [[نبی]] در [[قرآن]] در مورد مطلق [[پیامبران]] اعم از [[صاحب]] [[شریعت]] و فاقد آن استعمال شده است.
#ادعای تساوی "[[رسول]]" با "[[شریعت]] و [[رسالت]]"، با [[آیات]] زیر ناسازگار است: {{متن قرآن|وَلِكُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولٌ }}<ref> سوره یونس، آیه:۴۷.</ref>، {{متن قرآن|لَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً }}<ref>سوره نحل، آیه: ۱۶.</ref>. و [[آیات]] دیگر... پس [[رسول]]، [[پیامبری|پیغمبری]] است که یا [[صاحب]] [[شریعت]] و یا رتبه‌ای بالاتر از رتبه [[نبی]] داشته باشد مثلاً بتواند [[حافظ]] [[شریعت]] و [[محیی]] و مجدد آن باشد. پس [[نبی]] در "خاتم النبیین" به معنای مطلق [[نبوت]] آمده که شامل [[رسولان]] مورد نظر [[بهائیان]] نیز می‌شود.
#[[ادله]] درون [[دینی]] منکران [[خاتمیت]] بیش از آن [[سست]] است که به تأمل بیش از این در آن بپردازیم .  
پس چه [[نبوت]] را در مصداق با [[رسالت]] یکی و مساوی بدانیم یا اینکه [[نبوت]] را از اعم از [[رسالت]] بدانیم، بنابر هر دو نظریه، ختم [[نبوت]] مستلزم ختم [[رسالت]] است .
===[[تفسیر]] [[خاتمیت]] به [[بی‌نیازی]] [[بشر]] از [[وحی]]===
*برخی متفکران، [[خاتمیت]] را بدین معنا دانسته‌اند که [[بشر]] [[جدید]] در سطحی از [[عقل]] و [[دانش]]، قرار دارد که از [[وحی]] بی‌نیاز است. این [[تفسیر]] در کلمات [[اقبال]] لاهوری به چشم می‌خورد: ختم [[نبوت]] یعنی از این به بعد، سررشته‌های حیات، باید به [[اختیار]] [[بشر]] باشد تا از [[شعور]] نهانی خود، کاملاً استفاده کند برای رسیدن به کمال، و دوره [[قدرت]] صاحبان قدرت‌های ما فوق الطبیعه، در [[تاریخ]] [[بشر]] به سر آمده است.
*برخی از نویسندگان معاصر: کامیابی [[انبیا]] به این بوده است که [[ارزش‌های اخلاقی]] چون [[عدالت]]، [[امانت‌داری]] و غیره را جزء بدیهیات [[فرهنگی]] [[بشر]] قرار داده‌اند، و دیگر [[بشر]] به تذکار آنان نیازی ندارد.
*'''ارزیابی و نقد'''
#این [[تفسیر]] با مفاد صریح [[روایات]]، منافات دارد. چنان‌که با مفاد [[آیات]] سازگار نیست.
#طبق این [[تفسیر]]، [[خاتمیت]]، به حدود پنج یا شش قرن بعد از طلوع [[اسلام]] مربوط می‌شود که در این صورت [[پیامبر]] می‌بایست می‌گفت در [[آینده]]، این [[خاتمیت]] تحقق می‌یابد.
#بت‌پرستی، به اَشکالی پیچیده‌تر همچنان در [[جوامع بشری]] وجود دارد.
#مگر [[دین]] در چند اصل [[اخلاقی]] بدیهی خلاصه می‌شود که به [[دلیل]] بداهت آنها، [[بشر]] را بی‌نیاز از [[دین]] بدانیم<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[دین و نبوت (کتاب)|دین و نبوت]]، ص ۲۲۹-۲۳۲.</ref>.
#این [[تفسیر]] از [[خاتمیت]]، ختم [[دیانت]] است نه ختم [[نبوت]] که در [[آیات]] و [[روایات]] آمده است و مخالف ضروری [[اسلام]] می‌باشد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص ۱۱۰.</ref>.


===[[تفسیر]] صحیح===
در دوران معاصر، پیدایش برخی [[فرقه‌ها]] مانند [[بابیت]] و [[بهائیت]] که ادعای [[دین جدید]] داشتند (که نتیجه آن منکر شدن خاتمیت به عنوان [[ضروری دین]] بود) و همچنین بروز رویکرد متمایز از نگاه سنتی به [[دین]] و ایجاد سؤال‌های ناشی از دوران نوین و متاثر از نظریه [[تجربه دینی]]<ref>برخی از دانشمندان غرب، مفهوم وحی را توسعه داده و آن را همان ارتباطات معنوی بشر یا "تجربه دینی" دانسته‌اند. به تعبیری تجربۀ دینی به معنای احساس وابستگی انسان‌ها به موجودی متعالی و فرا بشری است و‌ هر‌‌گو‌‌‌نه توجه خاص به عالم بالا و معنویت، مشاهده و ارتباط با عالم غیب و ماورا و احساس حضور قلب و بریدن از دنیای مادی را برای انسان‌‌ها شامل می‌‌شود. تجر‌‌بۀ دینی، درک حقایق فراتر از جهان مادی و رسیدن به شهود حقایق عالم با چشم باطنی است.</ref> [[اقبال لاهوری]]، [[عالمان دینی]] درصدد پاسخ برآمدند؛ لذا آثار بسیاری در این موضوع به صورت خاص و مستقل به نگارش درآمد<ref>[[عزالدین رضانژاد|رضانژاد، عزالدين]]، «خاتمیت، نفی بابیت»، ص۳۹۷.</ref>. [[شهید مطهری]] از اولین اندیشمندانی بود که در کتابی با عنوان ''[[خاتمیت]]'' به بررسی و نقد آرای اقبال لاهوری پرداخت<ref>[[ولی الله عباسی|عباسی، ولی الله]]، «خاتمیت از دیدگاه استاد مطهری و اقبال لاهوری»، ص۹.</ref>.
*[[دانشمندان]] [[مذاهب اسلامی]]، [[شریعت]] [[اسلام]] را آخرین [[شریعت]] [[الهی]] به‌عنوان مبنا و مقیاس [[عقیده]] و عمل می‌دانند که برای کنار گذاشتن [[عقل]] و تجربه بشری نازل نشده، بلکه زوایایی فراتر از [[عقل]] و [[دانش]] بشری را به روی او گشوده و [[بشر]] پیوسته به چنین منبعی [[نیازمند]] بوده گرچه که مقدارش متفاوت بوده است. بر این اساس، مفاد [[خاتمیت]]، [[بی‌نیازی]] [[بشر]] از هدایت‌های وحیانی نیست بلکه: {{عربی|" حَلَالُ‏ مُحَمَّدٍ حَلَالٌ‏ أَبَداً إِلَى‏ يَوْمِ‏ الْقِيَامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ أَبَداً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ"}}<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص ۱۲۳ - ۱۲۵.</ref>.


==ختم [[نبوت]] از ضروریات [[دین اسلام]]==
== [[دلایل خاتمیت]] ==
*بر اساس [[آیات]] و [[روایات]] متواتری که در کتب<ref>ضروریات دین، اموری هستند که وضوح آنها به اندازه‌ای است که هر کس آن را بپذیرد، آن امر را نیز از اجزای دین به شمار می‌آورد. حق الیقین، ص۵۱۵ – ۵۱۶؛ گوهر مراد، ص۳۹۹.</ref> همه فرقه‌های [[اسلامی]] موجود است، [[اعتقاد]] به ختم [[نبوت]] [[پیامبر اکرم|رسول خدا]] {{صل}} از ضروریات [[دین اسلام]] محسوب می‌شود، یعنی همه [[مسلمانان]] [[اعتقاد]] دارند که بعد از ایشان، [[نبی]] دیگر و بعد از [[قرآن]]، کتاب دیگری از جانب [[خداوند]] برای [[بشر]] نخواهد آمد<ref>تفسیر الکاشف، ج۶، ص۲۲۵؛ حوار مع الشیخ صالح الدرویش، ج۱، ص۱۶۰.</ref><ref>[[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، ج۱، ص۲۵۵ - ۲۶۴.</ref>.
{{اصلی|اثبات ختم نبوت}}
مسئله [[خاتمیت پیامبر]] و [[دین اسلام]]، در [[آیات قرآن]] و [[روایات اسلامی]] مطرح شده است.


==راز ختم [[نبوت]]==
=== دلایل قرآنی ===
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:right; font-size: 90%; font-weight: normal;">{{اصلی|جهانی بودن اسلام}}</div>
{{اصلی|خاتمیت در قرآن}}
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:right; font-size: 90%; font-weight: normal;">{{اصلی|جاودانگی اسلام}}</div>
برخی از [[آیات قرآن کریم]] به صورت صریح و یا ضمنی اشاره به بحث ختم نبوت دارد.


*[[راز]] ختم [[نبوت]] بر پایه دو اصل جهانی و جاودانه بودن [[اسلام]] [[استوار]] است. در زیر به هرکدام از این دو رکن اساسی [[خاتمیت]] به‌طور فشرده اشاره می‌شود<ref>[[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، ج۱، ص۲۵۵ - ۲۶۴.</ref>:
==== [[آیات]] صریح ====
===[[جهانی بودن اسلام]]===
در [[آیه]] چهلم [[سوره احزاب]]، [[خداوند]] صراحتا [[حضرت محمد]]{{صل}} را [[پیامبر خاتم]] (پایان بخش [[پیامبران]]) معرفی کرده است. خداوند در این آیه: {{متن قرآن|مَاكَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِن رِّجَالِكُمْ وَلكِن رَّسُولَ‌اللَّهِ‌ وَخَاتَمَ‌ النَّبِيِّينَ}}<ref>«محمد پدرِ هيچ يك از مردان شما نيست؛ و ليكن فرستاده خدا و پايان بخش پيامبران است».</ref> با آوردن واژه {{متن قرآن|خَاتَمَ‌ النَّبِيِّينَ}}، حضرت محمد{{صل}} را به صورت واضح؛ [[خاتم پیامبران]] به معنای پایان بخش آنان معرفی کرده است.


===[[جاودانگی اسلام]]===
با توجه به این که خداوند [[پیامبر]] را [[خاتم النبیین]] معرفی کرده است و ختم نبوت هم مستلزم ختم [[شریعت]] است<ref>از آنجا که ختم نبوت به معنای این است که بعد از رسول اکرم{{صل}} پیامبر دیگری نخواهد آمد پس [[پیامبری]] نیست که بخواهد [[دین جدید]] وشریعت جدیدی بیاورد و لذا لازمه ختم نبوت، ختم شریعت هم هست.</ref>، پس باید دین اسلام نیز [[آخرین دین الهی]] باشد؛ چراکه پیامبری نخواهد آمد تا [[دین]] جدیدی بیاورد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ۱۰۶-۱۰۸.</ref>


==[[خاتمیت]] ضروری [[دین]]==
==== [[آیات]] ضمنی ====
*[[اعتقاد]] به [[خاتمیت]] از ضروریات [[دین اسلام]] است و [[انکار]] آن موجب [[کفر]] خواهد بود<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص۱۰۸.</ref>.
در آیات دیگری به صورت ضمنی به این مسئله اشاره شده است که [[رسالت پیامبر]] خاتم [[حضرت محمد]]{{صل}} از نظر مکانی و زمانی عام و گسترده است، یعنی محدود به [[زمان]] و مکان خاصی نیست و از عمومیت زمانی رسالت حضرت محمد{{صل}}، آموزه [[خاتمیت]] فهمیده می‌شود. برخی از این آیات عبارت‌اند از<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[خاتمیت (کتاب)|خاتمیت]]، ص۱۷، المیزان، ذیل آیه۴۰ سوره احزاب.</ref>:
# {{متن قرآن|وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ}}<ref>«و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم» سوره انعام، آیه ۱۹.</ref>: ظاهر عبارت {{متن قرآن|مَن بَلَغَ}} (به معنای هرکس که [این [[قرآن]]] به او برسد) مطلق و بدون محدودیت زمانی است و این عمومیت زمانی؛ عدم ظهور و [[مبعوث شدن پیامبر]] و [[شریعت]] دیگری را برای [[انذار]] می‌رساند؛ چراکه این عمومیت زمانی تا پایان [[دنیا]] وجود دارد.
# {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا}}<ref>«و تو را جز مژده‌بخش و بیم‌دهنده برای همه مردم نفرستاده‌ایم اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره سبأ، آیه ۲۸.</ref>: با توجه به عبارت {{متن قرآن|كَافَّةً}} این [[آیه]] بر عمومیت [[بشیر]] و نذیر بودن [[پیامبر]]{{صل}} برای تمام [[انسان‌ها]] تا [[روز قیامت]] دلالت دارد.
# {{متن قرآن|تَبَارَكَ الَّذِى نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلىَ‏ عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا}}<ref>«بزرگوار است آن (خداوند) كه فرقان را بر بنده خويش فرو فرستاد تا جهانيان را بيم ‏دهنده باشد»؛ سوره فرقان، آیه۱.</ref>: قرآن کتابی برای انذار عموم [[بشر]] در هر مکان و زمانی معرفی شده است. [[مفسرین]] با توجه به عدم وجود هیچ‌گونه قیدی در این آیه، بر شمول [[هدایت]] نسبت به تمام افراد بشر تا پایان دنیا، [[استدلال]] کرده‌اند.


== [[ضرورت]] [[خاتمیت]]==  
=== دلایل روایی ===
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:right; font-size: 90%; font-weight: normal;">{{اصلی|ضرورت ختم نبوت}}</div>
{{اصلی|خاتمیت در احادیث}}
*[[قرآن کریم]]، مهم‌ترین منبعی است که [[پیامبر اسلام]]{{صل}} را خاتم [[انبیاء]] خوانده است: {{متن قرآن|مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}<ref> محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره احزاب، آیه:۴۰.</ref> این معنا از مسلّمات و قطعیات [[اعتقادی]] [[اسلام]] است، به شکلی که انکارش نفی ضروری [[دین]] شمرده می‌شود<ref>اصول‌الدین، ص ۱۶۲ - ۱۶۳؛ الروضة البهیه، ج ۹، ص ۱۹۵.</ref>، ازاین‌رو هرکس پس از [[پیامبر اسلام]]{{صل}} [[نبوت]] را ادعا کند، باید کشته شود<ref>المختصر النافع، ص ۲۲۱؛ قواعد الاحکام، ج ۳، ص ۵۴۸؛ الکاشف، ج ۶، ص ۲۲۵.</ref><ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>.
در کتب حدیثی شیعه و [[اهل سنت]] احادیثی درباره آموزه خاتمیت وجود دارد.


== اثبات خاتمیت==
در [[حدیث منزلت]] پیامبر{{صل}} تصریح به [[خاتمیت]] کرده‌ و خطاب به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌فرمایند: "تو نسبت به من به منزله‌ [[هارون]] نسبت به [[موسی]]{{ع}} هستی جز اینکه بعد از من [[پیامبری]] نیست"<ref>{{متن حدیث|انت منی بمنزله هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی}}، وسايل الشيعه، ج۱، ص۱۵.</ref>.<ref>مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج۷، ص۱۲۰.</ref> در حدیث نبوی دیگری ایشان فرمودند: "پیامبری بعد از من و سنّتی پس از [[سنّت]] من و امتی بعد از [[امت]] شما نیست و اگر کسی پس از من [[ادعای نبوت]] کرد، دروغگوست"<ref>{{متن حدیث|أَيُّهَا النّاسُ إِنَّهُ لا نَبِيَّ بَعدى و لا سنّةَ بَعد سنّتى}} وسائل الشیعة، طبع اسلامیه، ج۱۸، ص۵۵۵/ من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۱۶۳.</ref>. همچنین، از [[امام علی]]{{ع}} نقل شده است که فرمودند: "[[خدای سبحان]]، [[محمد]]{{صل}} را برای به انجام رساندن وعده‌اش و تمام کردن سلسله [[نبوت]] فرستاد<ref>{{متن حدیث|الی ان بعث الله محمدا رسول الله و آله لانجاز عدته و تمام نبوته}} نهج البلاغه خطبه ۱.</ref>. [[حدیث]] دیگری از [[امام باقر]]{{ع}} و [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] شده که فرموده‌اند: "[[خداوند]] به وسیله کتاب شما «[[قرآن]]»، [[کتاب‌های آسمانی]] و به وسیله پیامبرتان، سلسله [[انبیا]] را خاتمه داد"<ref>{{متن حدیث|لقد ختم الله بکتابکم الکتب و ختم بنبیکم الانبیاء}} ثقةالاسلام کلینی، کافی، ج۱، ص۲۶۹.</ref>.
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:right; font-size: 90%; font-weight: normal;">{{اصلی|اثبات ختم نبوت}}</div>
== فلسفه ختم [[نبوت]]==
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:right; font-size: 90%; font-weight: normal;">{{اصلی|فلسفه ختم نبوت}}</div>


==[[تبیین]] [[خاتمیت]]==
در آثار [[اهل سنت]] نیز [[روایات]] فراوانی در موضوع خاتمیت [[رسول خدا]]{{صل}} وارد شده است، تا جاییکه [[ابن کثیر دمشقی]] در [[تفسیر]] خود ادعای تواتر<ref>تَواتُر اصطلاحی در علم حدیث و علم اصول فقه که ویژگی روایاتی است که از طُرُق و افراد مختلف و فراوان گزارش شود به گونه‌ای که از صحت خبر اطمینان حاصل گردد.</ref> می‌کند<ref>تفسیر ابن کثیر، ج۶، ص۳۸۱.</ref>.
*بیشتر [[مفسران]] [[اهل سنت]]<ref>تفسیر ابن‌کثیر، ج ۳، ص ۵۰۱ - ۵۰۲؛ روح‌المعانی، ج ۲۲، ص ۴۱.</ref> و برخی از [[تفاسیر]] [[شیعه]]<ref>من وحی‌القرآن، ج ۱۸، ص ۳۲۳؛ نمونه، ج ۱۷، ص ۳۴۳.</ref> در [[تبیین]] [[خاتمیت]]، از روایتی [[نبوی]]<ref>صحیح مسلم، ج ۷، ص ۶۳-۶۴؛ مسند احمد، ج ۵، ص ۱۳۷، ۱۷۴؛ صحیح البخاری، ج ۴، ص۱۶۲-۱۶۳.</ref> بهره گرفته‌اند که تأکید می‌کند مَثَل [[پیامبر]]{{صل}} نسبت به [[نبوت]]، مثل آخرین خشت یک عمارت است که با آن، کار عمارت به پایان می‌رسد<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>.
 
*برخی از [[مفسران]] بر پایه خاتم‌النبیین بودن [[پیامبر]]{{صل}} که در [[قرآن]] بدان اشاره شده است{{متن قرآن|مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}<ref> محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره احزاب، آیه:۴۰.</ref> گفته‌اند: ایشان خاتم [[رسولان]] نیز هستند، زیرا [[نبوت]]، شرط مقدّم بر [[رسالت]] است و با [[ختم نبوت]]، [[رسالت]] نیز ختم می‌شود<ref>المیزان، ج ۲۴، ص ۳۲۵.</ref><ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>.
== فلسفه خاتمیت ==
*[[خاتمیت]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} در سخن برخی از [[مفسران]] به سه ضلع تحلیل گشته است<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>:
{{اصلی|فلسفه ختم نبوت}}
#[[خاتمیت]] [[نبوت]] آن [[حضرت]] در میان [[انبیاء]] و [[رسولان الهی]]<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>.
اگر چه در [[آیات]] و روایات از [[فلسفه]] و علت خاتمیت یاد نشده است، اما [[عالمان]] [[مسلمان]] با استفاده از آنها، استدلال‌هایی همچون [[عدم تحریف قرآن]]، [[جاودانگی]] و [[جامعیت قرآن]]، جامعیت دین اسلام، برطرف شدن نیاز به [[پیامبران]] [[تبلیغی]] با [[جانشینی]] [[امامان دوازده گانه]]{{ع}} و تکامل عقل [[بشر]] و [[بی‌نیازی]] به [[نبوت]] را به عنوان [[فلسفه]] و علت [[خاتمیت]] ذکر کرده‌اند.
#[[خاتمیت]] [[قرآن]] در میان [[کتاب‌های آسمانی]]<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>.
 
#[[خاتمیت]] [[شریعت اسلام]] در میان [[شرایع آسمانی]]<ref>الفرقان، ج ۲۴، ص ۱۵۴ - ۱۵۸.</ref>؛ نیز تأکید شده است که استمرار [[وحی]] با تضمین [[خدا]]: {{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ}}<ref> بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود؛ سوره حجر، آیه:۹.</ref> به صورت تفصیل اصولی است که بر [[پیامبر]]{{صل}} نازل شده‌اند و [[اهل‌ بیت]]{{عم}} آنها را بیان می‌کنند <ref>الفرقان، ج ۲۴، ص ۱۵۴ - ۱۵۸.</ref><ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>.
=== [[مصون بودن قرآن از تحریف]] ===
*برخی از حکیمان، [[خاتمیت]] را به [[انقطاع]] [[وحی]] خاص با وساطت [[فرشته]] بر [[قلب]] و گوش [[رسول]] معنا کرده و معتقدند ماهیت و [[حکم]] [[نبوت]] و [[رسالت]] مطلق [[آگاه]] شدن از [[امور غیبی]] و مأموریت‌های ماورایی گسسته نشده است<ref>الشواهد الربوبیه، ص ۳۷۶ - ۳۷۹.</ref> بعضی دیگر، [[خاتمیت]] را [[اتحاد]] با صادر اول و احاطه به دو دایره [[قوس نزول]] و [[صعود]] معرفی کرده و افزوده‌اند که مرتبه صادر اول در [[قوس نزول]] و مرتبه [[خاتم الانبیاء]] در قوس [[صعود]] با هم موازی‌اند و این دو قوس در مرتبه [[حضرت]] ختمی سر به سر گذارده‌اند و بدین ترتیب، دایره وجود تمام می‌شود و مبدأ و [[معاد]] اضافی به هم پیوسته و مبدأ و [[معاد]] [[حقیقی]] با هم متحد می‌شوند و به‌دیگر سخن، [[برترین]] مرتبه [[کمالات]] [[انسان]] رتبه [[نبوت]] و بالاترین مرتبه [[نبوت]]، [[عقل]] اول است و این همان مرتبه [[خاتم الانبیاء]] است که [[نبوت]] با وجود ایشان ختم می‌شود<ref>گوهر مراد، ص ۳۷۰ - ۳۷۲.</ref><ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>.
{{نوشتار اصلی|عدم تحریف قرآن}}
*بر پایه آنچه [[گذشت]]، [[راز]] سخن [[رسول خدا]]{{صل}} که فرمود: نخستین مخلوق [[خدا]] [[روح]] من است و مرا با [[خدا]] وقتی است که نه فرشته‌ای [[مقرّب]] و نه [[پیامبری]] مرسل را رسد که با من در آن شریک باشد، نیز [[آشکار]] می‌گردد، [[رحمت]] بودن آن [[حضرت]] برای جهانیان{{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ}}<ref> و تو را جز رحمتی برای جهانیان، نفرستاده‌ایم؛ سوره انبیاء، آیه:۱۰۷.</ref> ازآن‌روست که وی [[واسطه رسیدن فیض]] وجود و [[رحمت الهی]] به همه کائنات است<ref>گوهر مراد، ص ۳۷۰ - ۳۷۲.</ref><ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>.
یکی از [[دلایل]] آمدن [[دین جدید]]، [[تحریف]] کتب آسمانی پیشین بوده است؛ به عبارت دیگر، [[پیامبر]] [[مبعوث]] می‌شد تا [[دین]] و [[شریعت]] را دست نخورده و بدون [[تحریف]] به‌دست [[انسان‌ها]] برساند و دعوت مردم به سوی خدا را زنده کند. اما از آنجا که با استناد به [[آیات]] و [[روایات]]، [[کتاب آسمانی]] [[قرآن]] از هرگونه تحریفی مصون و دور است؛ لذا پس از [[دین اسلام]] دیگر نیازی به دین جدید نخواهد بود<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[راهنماشناسی (کتاب)|راهنماشناسی]]، ص۱۸۴-۱۸۵.</ref>.
*گفتنی است گرچه لفظ {{متن قرآن|أَبَ}} در [[روایت]] {{عربی|" أَنَا وَ عَلِيٌ‏ أَبَوَا هَذِهِ‏ الْأُمَّةِ‏ ‏"}} کنایه از احاطه وجودی آن [[حضرت]] بر [[امت]] خویش است، بر حسب عبارت "خاتم النبیین"، ایشان نه تنها بر [[امت]] خویش، بر همه [[انسان‌ها]] حتی دیگر [[انبیاء الهی]] احاطه داشته و در [[حکم]] مجرای وجودی<ref>ر.ک: امالی صدوق، ص ۶۵، ۴۱، ۷۷۵؛ عبون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۹۱-۹۲؛ بحارالانوار، ج1۶، ص ۹۵؛ ج ۲۳، ص ۱۲۸؛ ج ۲۶، ص ۲۶۴؛ ج ۳۶، ص ۱۱.</ref> و واسطه مشاهده مراتب [[حضرت]] [[حق]] برای دیگر [[پیامبران]] است<ref>شرح فصوص قیصری، ص ۴۳۶.</ref>، چنان‌که ایشان [[پیامبر]] بودند؛ اما [[حضرت آدم]]{{صل}} هنوز میان [[آب]] و گل بود<ref>تحفة الأحوذی، ج ۱۰، ص ۵۶؛ بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۲۷۸.</ref><ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>.
 
*برخی [[عارفان]]، [[خاتمیت]] را مقامی اعطایی از جانب [[حضرت]] [[حق]] و بالاترین مرتبه وجودی [[انسان]] پس از گذراندن مراحل [[ایمان]]، [[عبادت]]، [[زهد]]، [[معرفت]]، [[ولایت]]، [[رسالت]] و [[اولوالعزم]] بودن دانسته و آن را به [[نسخ]] همه [[شرایع]] معنا کرده‌اند <ref>نک: انسان کامل، ص ۹۳.</ref><ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>.
=== [[جاودانگی]] و [[جامعیت قرآن]] ===
*'''در بیان ویژگی‌های خاتم نیز گفته شده است:''' [[برترین]] [[علم به خدا]] در [[اختیار]] خاتم است و در دایره ممکنات، [[دانش]] هیچ موجودی به [[علم]] وی نمی‌رسد، زیرا تنها اوست که به همه [[مقامات]] و مراتب و تمایز آنها از یکدیگر [[آگاه]] است<ref>شرح فصوص قیصری، ص ۴۳۶؛ شرح فصوص ابن‌ترکه، ج ۱، ص ۱۹۱.</ref> و به نهایت کمال رسیده است<ref>شرح فصوص قیصری، ص ۱۵۱.</ref><ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>.
{{همچنین ببینید|جامعیت قرآن}}
*[[نبوت]] و کتاب و [[شریعت خاتم]]، از مظاهر یا تجلّیات [[مقام]] جامع احدی و [[حضرت]] اسم [[الله]] الاعظم است، از این‌رو [[نبوت]]، کتاب و [[شریعت]] او [[جامع‌ترین]]، [[کامل‌ترین]] و شریف‌ترین آنهاست<ref>آداب الصلوة، ص ۳۰۹.</ref> بعید نیست [[حدیث]]{{عربی|" أُوتِيتُ‏ جَوَامِعَ‏ الْكَلِمِ‏‏ ‏"}}<ref>خصال، ص ۲۹۲؛ امالی، طوسی، ص ۴۸۴.</ref> اشاره به همه این امور باشد<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>.
از آنجا که قرآن کتابی است جامع؛ بدین معنی که هم [[هدف]] کامل [[انسانیت]] را در خود جای داده و هم آن هدف را به کامل‌ترین وجه بیان کرده است. هدف انسانیت، [[جهان‌بینی]] کامل و به کار بستن اصول اخلاقی و [[قوانین]] عملی مناسب و ملازم با آن جهان‌بینی است، [[قرآن مجید]] تشریح کامل این مقصود را بر عهده دارد. هر آنچه [[بشر]] در پیمودن راه [[سعادت]] و [[خوشبختی]] از [[اعتقاد]] و عمل به آن نیازمند است، در [[قرآن کریم]] به طور کامل بیان شده است<ref>ر.ک. [[علامه طباطبایی|طباطبایی، سید محمد حسین]]، قرآن در اسلام، ص۲۲ و ۲۳.</ref>؛ لذا با توجه به جاودانگی و جهانی بودن قرآن که در آیات و روایات به آن اشاره شده است<ref>به عنوان نمونه: {{متن قرآن|إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ}} [[سوره انعام]]، [[آیه]] ۹۰ و {{متن قرآن|تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ}} [[سوره نحل]] آیه ۸۹.</ref> دیگر نیاز به نبوت جدید و آمدن کتاب آسمانی جدید نیست.
*برخی از اهل [[معرفت]] ذیل {{متن قرآن|تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا }}<ref> بزرگوار است آن (خداوند) که فرقان را بر بنده خویش فرو فرستاد تا جهانیان را بیم‌دهنده باشد؛ سوره فرقان، آیه:۱.</ref> [[عقل]] فرقانی [[پیامبر]]{{صل}} را [[عقل]] محیط "[[عقل]] کل" و جامع [[کمالات]] همه [[عقل‌ها]] و آن [[حضرت]] را [[مظهر]] همه صفات [[حق]] دانسته‌اند، از همین‌رو [[رسالت]] او را عام و معنای [[خاتمیت]] را نیز عیناً همان معنای عموم [[رسالت]] شمرده‌اند و اُمّتِ خاتم الانبیاء را [[بهترین]] [[امت‌ها]]<ref>تفسیر ابن‌عربی، ج ۲، ص ۸۱.</ref> برخی از روشنفکرانِ [[دینی]] معاصر، [[وحی]] را گونه‌ای [[تجربه دینی]] دانسته و برای رشد [[اندیشه]] [[بشر]]، مراحل [[کودکی]] و [[جوانی]] و میانسالی [[معتقد]] است؛ او [[ختم نبوت]] را به معنای [[بی‌نیازی]] [[انسان‌ها]] از [[فرستادن رسولان]] [[الهی]] و ادامه [[نبوت]] می‌داند، زیرا [[بشر]] در کودکی‌اش به [[فرمان]] غریزه بوده و بر همین اساس، [[وحی]] که خود نیز نوعی غریزه است، نازل و با آن به سوی کمال خویش [[هدایت]] می‌شد؛ ولی [[آدمی]] در دوران بزرگسالی‌اش به رشد [[عقلانی]] رسیده و با ملکه نقّادی، عاقلانه [[مصالح]] خویش را تشخیص می‌دهد، ازاین‌رو بساط [[وحی]] برچیده و [[نبوت]] پایان می‌یابد. به گفته وی، [[پیامبر اسلام]]{{صل}} میان [[جهان]] کهنه و نو [[ایستاده]] و [[اسلام]] که ظهورش ولادت [[عقل]] برهانی استقرایی است، [[بشر]] را از دوره [[کودکی]] "یعنی [[سلطه]] [[غرایز]]" به مرحله [[بلوغ]] و بزرگسالی "یعنی تحت [[فرمان]] [[عقل]]" رسانده است<ref>ر.ک: احیای فکر دینی در اسلام، ص ۱۴۴ - ۱۴۶.</ref><ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>.
 
*این دیدگاه با ۴ [[انتقاد]] اساسی روبه‌رو شده است<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>:
=== کمال و [[جامعیت اسلام]] ===
#[[وحی]]، هدایتی فراتر از [[حس]] و [[عقل]] است و نمی‌توان آن را از سنخ غریزه دانست که فروتر از [[حس]] و [[عقل]] است<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>.
{{اصلی|جامعیت اسلام}}
#نتیجه این سخن، بی‌نیازیِ مطلقِ [[انسان]]، با وجود رشد [[عقلی]]، از [[دین]] است،<ref>احیای فکر دینی در اسلام، ج ۲، ص ۱۹۲ – ۱۹۴.</ref> در حالی‌ که به اعتراف خود وی، [[علم]] و [[عقل]] برای [[جامعه بشر]] بس نیستند، بلکه [[آدمی]] به [[دین]] و [[ایمان]] مذهبی نیز [[نیازمند]] است<ref>مجموعه آثار، مطهری، ج ۲، ص ۱۸۹، «وحی و نبوت».</ref><ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>.
با استناد به آیه سوم [[سوره مائده]]، معروف به [[آیه اکمال]]<ref>{{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ}}، «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.</ref>، [[دین اسلام]]، [[دینی]] جامع و کامل است و نیاز انسان به [[دین]] را تا پایان [[دنیا]] کفایت می‌کند. در نتیجه، با وجود دین اسلام و [[جامعیت]] آن دیگر نیازی به [[دین جدید]] نیست<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[راهنماشناسی (کتاب)|راهنماشناسی]]، ص۱۸۵-۱۸۶.</ref>.
#این دیدگاه دچار تناقض است، زیرا از سویی [[وحی]] را نوعی تجربه [[باطنی]] در دوره [[کودکی]] [[بشر]] می‌خواند و از طرفی، [[اجتهاد]] را عنصر [[پویایی اسلام]] می‌شمارد که [[ضرورت]] [[وحی]]، لازمِ آن است<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>.
 
#لازمِ سخن یاد شده پایان یافتن [[وحی]] و تجربی [[دینی]] در دوران [[بلوغ]] و میانسالی [[بشر]] است، در حالی که به [[اعتقاد]] وی، تجربه [[باطنی]] برای همیشه ماندگار و از منابع سه‌گانه [[معرفت]] "[[طبیعت]]، [[تاریخ]] و تجربه درونی" است<ref>مجموعه آثار، مطهری، ج ۲، ص ۱۹۰ - ۱۹۱.</ref><ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>.
[[علامه طباطبایی]] در کتاب [[المیزان]] می‌نویسد: [[دین]] زمانی به مرحله ختم [[ادیان]] می‌‌رسد که جمیع جهات احتیاج [[انسان]] را در برگیرد و در این صورت، دیگر هیچ دینی به دنبال آن نخواهد آمد<ref>طباطبایی، المیزان، ج۲، ص۱۳۰.</ref>.
*برخی ضمن تأکید بر نظریه پیش گفته و [[تعیین زمان]] ختم [[رهبری]] وحیانی "۲۵۰ سال پس از [[پیامبر اسلام]]{{صل}}" [[معتقد]] است که [[خاتمیت]]، فارغ‌التحصیل شدن [[انسان]] از [[مکتب]] [[وحی]] است و [[بشر]] بر اساس [[اجتهاد]] در تعلیمات وحیانی و آشنایی با آموخته، بی‌آنکه [[پیغمبر]] دیگری بیاید، می‌تواند خود در [[مسیر کمال]] گام بردارد<ref>مجموعه آثار، شریعتی، ج ۱۴، ص ۳۲۷.</ref><ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>.
 
*به [[باور]] وی، رسالتی که [[پیامبران]] در میان [[اقوام]] بر عهده داشتند، در عصر [[خاتمیت]] بر دوش روشنفکرانی است که از "[[شعور]] [[نبوت]]" برخوردارند<ref>مجموعه آثار، شریعتی، ج ۴، ص ۱۵۱، «بازگشت».</ref> افزون بر نقدهای پیشین، اگر مراد از این روشنفکران امامانِ [[معصوم]] و فقیهانِ [[دوران غیبت]] باشد، آنان استمراربخش نبوت‌اند، و گرنه اولاً این سخن با [[عقیده]] [[امامت]] که یکی از آموزه‌های مهمّ [[دینی]] و [[شیعی]] است ناسازگار است و ثانیاً باید روشنفکرانی خردگرا را – چونان مارکس و دیگران – که [[وحی]] را به شکلی مطلق به حاشیه رانده‌اند، [[وارث]] [[انبیا]] و ادامه دهنده راه آنان به شمار آورد<ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>.
=== برطرف شدن نیاز به [[پیامبران]] [[تبلیغی]] با [[جانشینی]] [[امامان دوازده گانه]]{{ع}} ===
*اشکال اساسی این‌گونه تفسیرها توهّم تقابل میان [[عقل]] و [[دین]] است، در حالی که کمال تعاضد میان آن دو برقرار و [[عقل]] در کنار [[نقل]]، محصِّل و معرِّف [[قوانین]] [[دین]] است و [[ختم نبوت]] یعنی همه اصول و [[قوانین]] [[اعتقادی]]، عملی، [[اخلاقی]]، [[فقهی]] و [[حقوقی]] به صورت جامع در متون [[دینی]] آمده است وعقول برانگیخته شده از راه [[نبوت]] ختمی، گنجینه‌های خود را در آن بارور می‌بینند، ازاین‌رو به منبع وحیانی نو [[نیاز]] نیست. به سخن دیگر، [[دینی]] که [[عقل]] را کنار [[نقل]]، منبع [[شناخت]] [[احکام الهی]] می‌داند، برای همیشه در [[هدایت]] [[انسان‌ها]] بر این دو منبع تأکید می‌کند؛ نه آنکه رشد [[عقلانی]] را محدود کننده [[دین]] بداند. [[عقل]] [[رقیب]] [[دین]] نیست، بلکه در درون آن است<ref>منزلت عقل، ص ۱۷۹ - ۱۸۰.</ref><ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>.
یکی از [[دلایل]] ارسال [[پیامبری]] جدید، [[تبیین دین]] و [[حفظ]] ارتباط بین [[خدا]] و [[مردم]] است. این [[وظیفه]] در دین اسلام بر دوش پیامبر{{صل}} و پس از ایشان برعهده [[امامان معصوم]]{{ع}} است. در واقع [[پیامبر]]{{صل}} [[سرنوشت]] [[جامعه بشری]] بعد از خود را به [[امامت]] واگذار کردند، نه پیامبر بعدی و در [[زمان غیبت]] [[امام]] [[معصوم]] نیز به [[عالمان]] و [[مجتهدان]] واجد‌ شرایط سپرده شده است؛ از اینرو، نیاز به ارسال پیامبر و دین جدیدی نیست<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، ج۲، ص۱۸۴ـ ۱۸۶، ج۳، ص۱۵۶ـ۱۵۷، ۱۹۵ـ۱۹۶؛ [[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، الخاتمیة، ص۴۷ـ۴۹.</ref>.
*به گفته برخی [[اندیشمندان]] معاصر، [[راز]] تکرار فرستادن رسل و [[تشریع]] شریعت‌هایی پیش از [[اسلام]]، یکی از سه امر است: احتمال [[تحریف]] [[ادیان]]؛ [[نقص]] ادراکی [[بشر]]؛ [[نیازمندی]] [[دین]] به [[تفسیر]] و [[تبلیغ]]. [[راز]] [[خاتمیت]]، اولاً [[مصونیت]] [[اسلام]] از چالش [[تحریف]] با تضمین [[خدا]]<ref>مجموعه آثار، مطهری، ج ۳، ص ۱۵۶، «ختم نبوت»؛ ج ۲۱، ص ۲۱ - ۲۳، «اسلام و مقتضیات زمان»؛ ج ۲، ص ۸۴ - ۸۵، «وحی و نبوت».</ref>{{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ}}<ref> بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود؛ سوره حجر، آیه: ۹.</ref> و ثانیاً تواناییِ [[بشر]] بر گرفتن [[دین کامل]] در دوره [[ظهور اسلام]] و ثالثاً [[قدرت]] علمای [[امت]] در دوران [[خاتمیت]]، بر استخراج و [[تبلیغ]] [[حکم]] [[الهی]] با [[شناخت]] اصول کلی [[اسلام]] و [[درک]] شرایط زمان و مکان است. بر این اساس، با از میان رفتن [[علل]] تجدید [[نبوت]]، تکرار آن [[نیاز]] نیست<ref>مجموعه آثار، مطهری، ج ۲، ص ۱۸۴ - ۱۸۵، «وحی و نبوت».</ref>
 
برخی [[مفسران]]، [[اجتهاد]] [[علمی]] و [[مدیریتی]] را - که به ترتیب عهده‌دار [[استنباط]] [[احکام]] و سنت‌گذاری پایدارند - کنار [[فطری]] بودن [[اسلام]] و توجه آن به نیازهای ثابت و متغیر [[زندگی]] [[انسان‌ها]]، از مهم‌ترین عوامل [[جاودانگی]] [[دین اسلام]] می‌دانند<ref>مجموعه آثار، مطهری، ج ۲، ص ۱۸۵.</ref> برخی نیز در این زمینه، افزون بر امور یاد شده، از استعداد بی‌پایان [[کتاب و سنت]] یاد کرده‌اند<ref>خاتمیت، ص ۱۳۵ - ۱۴۸.</ref><ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۱، ص۵۲۹ - ۵۳۸.</ref>.
=== تکامل عقل [[بشر]] و [[بی‌نیازی]] به [[نبوت]] ===
==[[آیا مبنای عقلی ضرورت امامت با خاتمیت ناسازگار است؟]]==
برخی از عالمان معاصر، تکامل عقل بشر که مستلزم بی‌نیازی از نبوت است را یکی از علل ختم نبوت دانسته است. بدین معنا که [[خداوند]] طی هزاران سال با آمدن ادیان و [[کتب آسمانی]] مقدمات [[بلوغ]] [[فکری]] [[بشر]] را فراهم کرده است، تا [[زمان]] [[بعثت نبی مکرم اسلام]]{{صل}}، [[جامعه]] قابلیت کافی برای پذیرش و فهم برنامه‌ای کامل را داشته باشد. اگر از ابتدا این برنامه جامع فرستاده می‌شد، به راحتی مورد بی‌توجهی و [[تحریف]] قرار می‌گرفت. پس با وجود این [[تکامل]] که مقارن با ظهور اسلام است دیگر نیازی به ارسال پیامبر نیست<ref>مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی، اسلام و نیازهای زمان، ص۳۶۷.</ref>.
*[[امامت]] مکمل [[نبوت]] و اصل [[خاتمیت]] است، اما برخی از [[اهل سنت]] و بعضی روشنفکران در سال‌های اخیر در صدد متعارض نشان دادن این دو اصل با یکدیگر برآمدند که این [[شبهه]] خود به شبهه‌های متعدد تحلیل می‌شود که اینک به [[دلیل]] اهمیت به تحلیل و نقد [[شبهات]] آن می‌پردازیم: این [[شبهه]] در صدد القای این توهم است که بنابر توجیه [[فلسفه]] [[خاتمیت]] از طریق [[بلوغ عقلی]] [[مردمان]] صدر [[اسلام]]، لازم می‌آید که دیگر به اصل [[امامت]] و وجود [[امام]] [[معصوم]] بعد ازپیامبر نیازی نباشد؛ چراکه [[عقل]] [[مسلمانان]] و حداقل [[عقل]] [[نخبگان]] آنان می‌تواند جایگزین اصل [[امامت]] گردد و این رویکرد به [[خاتمیت]] موجب عرفی شدن [[دین]] می‌گردد <ref>«پذیرش این تفسیر از [[ختم نبوت]] و گونه [[شیعه]] آن، [[فلسفه]] [[غیبت]] کبری که انقطاع [[وحی]] علامتی از رشید شیدن بشریت تحت تعالیم [[پیامبران]] است و از آن پس [[بشر]] قادر است به مدد چراغ عقل راهی را ادامه دهد که [[انبیاء]] آن را طی کرده و به گام‌های خود هموار کرده‌اند، طریق دیگری برای عرفی شدن [[شریعت]] است»؛ از شاهد قدسی تا شاهد بازاری، ص ۸۲.</ref>. به دیگر سخن، توجیه [[فلسفه]] [[خاتمیت]] با [[تمسک]] به [[بلوغ عقلی]] بیشتر با مشرب [[اهل سنت]] [[سازگاری]] دارد تا با [[مذهب تشیع]].
 
* برخی با مقایسه [[رأی]] [[شهید]] [[مرتضی مطهری]] در [[تکامل]] و [[بلوغ]] [[فکری]] [[مردم]] از یک‌سو و [[تفسیر]] [[امامت]] به [[حافظ]] [[شریعت]] و [[مرجع]] شناسایی [[اسلام]] از سوی دیگر، آن دو را ناسازگار [[وصف]] می‌کنند: وقتی [[مردم]] به حدی از رشد و [[بلوغ]] [[فکری]] و [[عقلی]] رسیده‌اند که می‌توانند برنامه [[هدایت]] و [[سعادت]] خود را یک‌جا تحویل بگیرند و در پرتو [[اجتهاد]] کلیات [[وحی]] را [[تفسیر]] و توجیه کنند، چه نیازی به [[مرجع]] [[تفسیر دین]] و [[شناخت]] [[اسلام]] دارند<ref>حجت‌الله نیکویی، تئوری امامت در ترازوی نقد، ص ۱۳.</ref>
== دیدگاه‌های [[اندیشمندان مسلمان]] درباره ختم نبوت ==
* در تحلیل [[شبهه]] فوق باید گفت که اولاً: مقصود از [[بلوغ عقلی]] [[مردمان]] صدر [[اسلام]]، نه نیل آنان به [[مقام]] تخصص در [[دین‌شناسی]] و [[تفسیر]] [[قرآن]]، بلکه مقصود استعداد و [[تکامل]] آنان در صیانت [[کتاب آسمانی]] از آفت [[تحریف]] و حفظ و انتقال صحیح آن به نسل‌های بعدی است، با این [[وصف]] که در پرتو تعلیمات [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} به مرتبه‌ای از [[دانش]] و [[فهم]] [[دین]] و [[قرآن]] رسیده و [[نسل]] آنان نیز بر [[تربیت]] و [[ظهور]] دین‌شناسان امثال [[سلمان]]، [[کمیل]] و [[مقداد]] مستعد است، با این وجود به [[دلیل]] عدم [[عصمت]] [[مردم]] و همچنین [[عالمان]]، احتمال [[خطا]] و [[تفسیر]] ناصواب از [[دین]] در صدر [[اسلام]] به صورت احتمال بالا وجود داشت؛ چراکه در آن دوره مبانی و اصول [[مسلم]] و ثابت [[دین]] هنوز منقّح، مدوّن و مضبوط نشده بود، لذا به وجود یک [[مرجع]] [[علمی]] [[دینی]] [[معصوم]] با نام "[[امام]]" احساس [[نیاز]] می‌شد. بر این اساس تا تدوین و تنقیح اصول و مبانی [[دینی]] [[نیاز]] به [[امام]] و [[مرجع]] [[دینی]] [[معصوم]] کاملاً محسوس و ضروری است تا حداقل اصول و مبانی [[دین]] خاتم مصون از [[خطا]] [[باقی]] بماند.
{| color:black class="wikitable"
===تفاوت صدر [[اسلام]] با [[عصر غیبت]]===
|-
* این اشکال که [[نیاز]] به [[مرجع]] [[دینی]] [[معصوم]] در هر دوره مثل دوره [[غیبت]] و [[اجتهاد]] نیز لازم است؛ چراکه در [[اجتهاد]] نیز احتمال [[خطا]] وجود دارد<ref>«مگر در هنگام [[اجتهاد]] (ارجاع جزئیات به کلیات) امکان [[خطا]] رفع می‌شود و احتمال استنباط غلط از بین می‌رود؟ مسلم است که پاسخ منفی است. پس با این حساب [[اجتهاد]] نیز نیاز به عصمت دارد و غیرمعصوم حق [[اجتهاد]] ندارد، اما آیا این را می‌پذیرید؟»؛ تئوری [[امامت]] در ترازوی نقد، صص ۱۱ و ۱۲.</ref>، اشکال موجّه نیست، برای این‌که در عصر [[غیبت]] احتمال [[خطا]] نه در اصول و مبانی [[دین]] که در [[فروع]] و جزئیات است که خطای آن به اصل [[دین]] آسیب وارد نمی‌کند و [[قیاس]] آن دو [[قیاس]] مع‌الفارق است. [[شهید]] [[مرتضی مطهری]] در [[تبیین]] چگونگی [[بلوغ عقلی]] [[مردم]] برای توجیه [[خاتمیت]] به مراتب آن اشاره نمی‌کند، اما به اشکال منافات آن با اصل [[امامت]] متفطن بود، لذا برای پاسخ از اشکال به [[مرجعیت علمی]] [[امام]] و [[حل اختلاف]] [[دینی]] اشاره می‌کند که [[مسلمانان]] و [[نخبگان]] از حل آن‌ها [[ناتوان]] هستند و از این‌جا معلوم می‌شود که منظور [[شهید]] [[مرتضی مطهری]] [[بلوغ]] نسبی [[مسلمانان]] صدر [[اسلام]] بوده است، چنان‌که می‌گوید:یک سلسله [[اختلافات]] و تفرق‌ها، تشتت‌ها و مذهب‌های مختلف و گوناگون در [[شریعت]] ختمیه پیدا می-شود، باید یک شاخص وجود داشته باشد که اگر [[مردم]] در این [[مذاهب]] گوناگون که این‌ها را اهواء آراء و [[تعصب‌ها]] ایجاد کرده است، بخواهند بفهمند که [[حق]] چیست بروند به سراغ او... علمای [[امت]] می‌توانند در کار [[دعوت]] و [[تبلیغ]] و [[ترویج]] [[جانشین]] [[پیغمبران]] باشند، اما نمی‌توانند [[مرجع حل اختلافات]] باشند<ref>خاتمیت، ص ۵۳.</ref>.
<td colspan="۲" style="text-align: center،background: #d۵dedc، color:black،"> مفسرین</td>
* به دیگر سخن تنها [[بلوغ]] و [[تکامل عقلی]] مخاطبان [[اسلام]] منافاتی با اصل [[امامت]] ندارد بلکه استعداد و [[تکامل]] [[فکری]] به معنای فوق شرط و مقدمه بهره‌گیری از وجود [[امام]] است؛ چراکه در صورت عدم [[رجوع]] [[مردم]] و یا [[عالمان]] [[دین]] به [[امام]] برای [[تفسیر متشابهات]] و [[حل اختلاف دینی]]، این امر یا از جمود [[فکری]] و خشک شدن [[اندیشه]] [[دینی]] در [[جامعه]] حکایت می‌کند یا بیان‌گر [[جهالت]] [[مردم]] و [[عالمان]] [[دین]] به اصل [[امامت]] و عدم [[درک]] [[نیاز رجوع به امام]] در [[حل مسائل دین]] است، که هر دو فرض نشان‌گر عدم [[بلوغ]] [[فکری]] و [[عقلی]] [[مسلمانان]] صدر [[اسلام]] است که در این صورت [[امامت]] ثمربخش نخواهد بود. پس برای توجیه [[خاتمیت]] از طریق اصل [[امامت]] نیز باید به [[بلوغ]] [[فکری]] - هر چند نسبی - [[مسلمانان]] صدر [[اسلام]] ملتزم شویم.  
| [[علامه طباطبائی]] || "[[خاتم النبیین]]" را به معنای خاتم "[[رسولان]]" نیز می‌داند؛ زیرا [[نبوت]]، شرط مقدم بر [[رسالت]] است و با ختم نبوت، [[رسالت]] نیز ختم می‌شود.
* سخن آخر اینکه [[بلوغ عقلی]] نه ملاک منحصره توجیه [[خاتمیت]] بلکه یکی از ملاک‌ها و [[دلایل]] است که در عرض [[دلایل]] دیگر از جمله اصل [[امامت]] قرار دارد که مجموع آن [[دلایل]]، اصل [[خاتمیت]] را توجیه و [[تبیین]] می‌کند<ref>برای توضیح بیشتر از ملاک‌های خاتمیت ر.ک: نگارنده، آیین خاتم، صص ۴۳۳ و ۴۹۹. </ref><ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن][[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص۱۴۳ - ۱۴۶.</ref>
|-
| [[محمد جواد مغنیه]] ||با استناد به [[آیه]] {{متن قرآن|مَّا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِن شَيْءٍ}}<ref> ما در این کتاب، هیچ چیز را فرو نگذاشته‌ایم؛ سوره انعام، آیه:۳۸.</ref>، [[معتقد]] است که [[قرآن کریم]]، از هیچ‌چیزی که لازمه [[هدایت مردم]] به‌سوی مصالحشان باشد [[غفلت]] نورزیده و [[پیامبر اکرم]] همه صفات کمال و نهایت آن را دارد؛ پس او [[آخرین پیامبر]] و [[اسلام]] [[آخرین دین الهی]] می‌باشد؛ زیرا هر خبری بوده، توسط [[پیامبر اسلام]] [[ابلاغ]] شده است. مغنیه به عنوان [[شاهد]] این مدعا، به [[آیات]] ۲۸ [[سوره سبأ]]، ۱ [[سوره فرقان]] و ۱۰۷ [[سوره]] [[انبیا]]، اشاره می‌کند. او یکی از نشانه‌های مهم [[جاودانگی اسلام]] و [[قرآن]] را، [[تحدی]] عام قرآن می‌داند که موجودات اعم از [[جن]] و انس را در همه زمان‌ها به مبارزه‌طلبیده است.
|-
| اکثر [[مفسرین]] [[اهل سنت]] || بیشتر [[مفسران اهل سنت]] در توضیح معنای ختم نبوت به این روایت نبوی که نبوت [[پیامبر]] را تشبیه به آخرین خشت یک ساختمان کرده است که با جایگذاری آنکار آن ساختمان به پایان و کمال می‌رسد، استناد کرده‌اند.  
|-
<td colspan="۲" style="text-align: center،background: #d۵dedc، color:black،"> متکلمین</td>
|-
| [[شیخ مفید]] || با توجه به آیات و [[روایات]] می‌گوید: عمومیت نبوت پیامبر اکرم مستلزم [[خاتمیت]] ایشان است<ref>متکلمان معتقدند پیامبر اسلام با بهترین کتاب و تمام‌ترین شریعت و ملت و کامل‌ترین دین آمد که همه نیازهای آفریدگان را در هر زمان و هر مکان و شرایط تا قیامت تأمین می‌کند.</ref>.
|-
<td colspan="۲" style="text-align: center،background: #d۵dedc، color:black،"> [[فیلسوفان]] و عارفان</td>
|-
| [[صدرالمتألهین]] || خاتمیت را به معنای [[انقطاع وحی]] خاص با وساطت [[فرشته]] بر [[قلب]] و گوش [[رسول]] می‌داند<ref>ر. ک: [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص۲۸۳ - ۲۹۲.</ref>.
|-
| کمال‌الدین کاشانی ||ایشان می‌گوید: مراد از [[خاتمیت]] را همان صادر اول است و موجود اول که از [[واجب تعالی]] صادر می‌شود، [[اشرف]] موجودات ممکن است. چون اگر اشرف از او امکان داشت، باید اول او صادر می‌شد<ref>ر.ک: [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص۲۸۳ - ۲۹۲.</ref>.
|-
| [[ملا عبدالرزاق کاشانی]] || خاتم کسی است که تمامی [[مقامات]] را تا کامل‌ترین مراتب طی نموده و به نهایت درجه کمال نایل شده است<ref>{{عربی|الخاتم هو الذی قطع المقامات بأسرها و بلغ نهایة الکمال و خاتم النبوة هو الذی ختم الله به النبوة و لا یکون إلا واحدا و هو نبینا}}.</ref>. این نهایت از کمال، تعددبردار نبوده و [[خاتم الانبیاء]]، [[رسول اکرم]] ({{صل}} و [[سلم]]) و خاتم الاولیاء، [[مهدی موعود]] می‌‌باشند که [[امور دنیا]] و [[آخرت]] به ایشان [[اصلاح]] شده و [[نظام]] عالم بر پاست. ایشان خاتم [[اولیاء]] را کسی جز [[حضرت حجت]] نمی‌داند<ref>کاشانی، ملاعبدالرزاق، المصطلاحات الصوفیة.</ref>.
|-
| [[امام خمینی]] ||انبیاى [[سلف]] هم [[کشف]] داشتند و هم بسط، اما نه به طور اطلاق بلکه فى الجمله، اگر چه در این معنى مختلف بودند چنانچه اولواالعزمها، کشف و بسط [[حقایق]] را بیشتر داشتند و وجود نازنین احمدى{{صل}} که کشف تام و بسط تمام و تام داشت، خاتم شد و [[خاتم پیامبران]] گردید، یعنى به آن نحوى که ممکن است [[حقیقت]] کشف شود، براى [[حضرت محمّد]]{{صل}} کشف بود و به آنقدرى که ممکن است حقایق بسط شود براى حضرت بسط نمود؛ لذا دیگر ممکن نیست کشف و بسط اتم از این باشد تا [[نبوت]] دیگرى حاصل آید<ref>[http://www.imam-khomeini.ir/fa/c۷۸_۴۵۶۶۴/آیین_انقلاب_اسلامى_ج_۱_/%E۲%۸۰%۸F%E۲%۸۰%۸Fختم_نبوت آیین انقلاب اسلامی: گزیده ای از اندیشه و آرای امام خمینیج۱،ص۸۰.</ref>. ‏
|}


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==
{{ستون-شروع|2}}  
{{پرسش وابسته}}  
* [[آیا امامت با اصل خاتمیت ناسازگار است؟ (پرسش)]]
* [[آیا مبنای عقلی ضرورت امامت با خاتمیت ناسازگار است؟ (پرسش)]]
* [[آیا مبنای عقلی ضرورت امامت با خاتمیت ناسازگار است؟ (پرسش)]]
* [[آیا عصمت امام با خاتمیت ناسازگار است؟ (پرسش)]]
* [[آیا عصمت امام با خاتمیت ناسازگار است؟ (پرسش)]]
خط ۱۳۴: خط ۱۰۶:
* [[آیا علم لدنی امام با خاتمیت ناسازگار است؟ (پرسش)]]
* [[آیا علم لدنی امام با خاتمیت ناسازگار است؟ (پرسش)]]
* [[آیا تفویض شئون نبوت به امام ناقض خاتمیت است؟ (پرسش)]]
* [[آیا تفویض شئون نبوت به امام ناقض خاتمیت است؟ (پرسش)]]
{{پایان}}
{{پایان پرسش وابسته}}
==منابع==
{{ستون-شروع|2}}
* [[پرونده:33456.jpg|22px]] [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[راه و راهنماشناسی (کتاب)|'''راه و راهنماشناسی''']]
* [[پرونده:Ka2-m17 91815.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|'''کلام تطبیقی ج۲''']]
* [[پرونده:8989.jpg|22px]] [[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|'''معارف و عقاید ۱''']]
* [[پرونده:426310763.jpg|22px]] [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی (کتاب)|'''کلام نوین اسلامی''']]
* [[پرونده:151722.jpg|22px]] [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[دین و نبوت (کتاب)|'''دین و نبوت''']]
* [[پرونده:1368921.jpg|22px]] [[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[انسان‌شناسی (کتاب)|'''انسان‌شناسی''']]
* [[پرونده:000056.jpg|22px]] [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱''']]
{{پایان}}


==جستارهای وابسته==
== جستارهای وابسته ==
{{پرسش‌های وابسته}}
{{مدخل وابسته}}
{{ستون-شروع|7}}
* [[اتصال نبوت‌ها]]
* [[پیامبر]] ([[نبی]])
* [[نبوت در قرآن]]
* [[نبوت در حدیث]]
* [[نبوت در کلام اسلامی]]
* [[نبوت در حکمت اسلامی]]
* [[نبوت در عرفان اسلامی]]
* [[نبوت در فلسفه دین]]
* [[نبوت از دیدگاه برون‌دینی]]
* [[نبوت مطلق]]
* [[نبوت مقید]]
* [[نبوت خاصه]]
* [[نبوت عامه]]
* [[نبوت تشريعى]]
* [[نبوت تبلیغی]]
* [[شؤون نبوت]]
* [[کارکردهای نبوت]]
* [[تکثر نبوت]]
* [[اهداف نبوت]]
* [[اثبات نبوت]]
* [[اثبات نبوت]]
* [[مقام نبوت]]
* [[درجه نبوت]]
* [[فلسفه بعثت]]
* [[وجوب بعثت]]
* [[نبوت زن]]
* [[نبوت مشترکه]]
* [[اتصال نبوت ها]]
* [[اجتبای نبوت]]
* [[اجتبای نبوت]]
* [[احادیث نبوت]]
* [[احکام نبوت]]
* [[ادعای نبوت]]
* [[ادعای نبوت]]
* [[امامت]]
* [[انقطاع نبوت]]
* [[انقطاع نبوت]]
* [[اهداف نبوت]]
* [[آیات نبوت]]
* [[آیات نبوت]]
* [[احادیث نبوت]]
* [[بقای نبوت]]
* [[بقای نبوت]]
* [[پیامبر]] ([[نبی]])
* [[تجدید نبوت]]
* [[تجدید نبوت]]
* [[تعلیم غیبی به غیر نبی]]
* [[تعلیم غیبی به غیر نبی]]
* [[احکام نبوت]]
* [[تکثر نبوت]]
* [[حقیقت نبوت]]
* ختم نبوت
* [[خصایص نبوت]]
* [[خصایص نبوت]]
* [[درجه نبوت]]
* [[رسالت]]
* [[شأن پیامبر]]
* [[شؤون نبوت]]
* [[ضرورت نبوت]]
* [[ضروریات نبوت]]
* [[ضروریات نبوت]]
* [[ضرورت نبوت]]
* [[فعل پیامبر]]
* [[بعثت]]
* [[فلسفه بعثت]]
* [[وجوب بعثت]]
* [[قدم نبوت]]
* [[قدم نبوت]]
* [[کارکردهای نبوت]]
* [[کثرت پیامبر]]
* [[کمال نبوت]]
* [[کمال نبوت]]
* [[ختم نبوت]]
* [[مدعی نبوت]]
* [[مدعی نبوت]]
* [[فعل پیامبر]]
* [[معجزه]]
* [[ويژگی پیامبر]]
* [[مقام نبوت]]
* [[مقام‌های پیامبر]]
* [[مقام‌های پیامبر]]
* [[نبوت از دیدگاه برون‌دینی]]
* [[نبوت برادران یوسف پیامبر]]
* [[نبوت برادران یوسف پیامبر]]
* معجزه
* [[نبوت تبلیغی]]
* [[نبوت تشريعى]]
* [[نبوت خاصه]]
* [[نبوت زن]]
* [[نبوت عامه]]
* [[نبوت مشترکه]]
* [[نبوت مطلق]]
* [[نبوت مقید]]
* [[نبوغ عقلی]]
* [[وحی]]
* [[وحی]]
* [[ولایت]]
* [[ولایت]]
* [[نبوغ عقلی]]
* [[ويژگی پیامبر]]
{{پایان}}
{{پایان مدخل‌ وابسته}}
{{پایان}}
 
==پانویس==
== منابع ==
{{یادآوری پانویس}}
{{منابع}}
{{پانویس2}}
# [[پرونده:Ka2-m17 91815.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|'''کلام تطبیقی''']]
# [[پرونده:8989.jpg|22px]] [[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|'''معارف و عقاید ۱''']]
# [[پرونده:426310763.jpg|22px]] [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی (کتاب)|'''کلام نوین اسلامی''']]
# [[پرونده:151722.jpg|22px]] [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[دین و نبوت (کتاب)|'''دین و نبوت''']]
# [[پرونده:1368921.jpg|22px]] [[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[انسان‌شناسی (کتاب)|'''انسان‌شناسی''']]
# [[پرونده:000056.jpg|22px]] [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم''']]
# [[پرونده:1368914.jpg|22px]] [[محمد سعیدی مهر|سعیدی مهر، محمد]]، [[آموزش کلام اسلامی (کتاب)|'''آموزش کلام اسلامی''']]
# [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، '''فرهنگ شیعه''']]
# [[پرونده:10119661.jpg|22px]] [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|'''فرهنگ اصطلاحات علم کلام''']]
# [[پرونده:11144.jpg|22px]] [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[نگاهی به رسالت و امامت (کتاب)|'''نگاهی به رسالت و امامت''']]
{{پایان منابع}}
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
 
{{نبوت شناسی}}
{{کلام اسلامی}}


[[رده:مدخل‌های درجه دو دانشنامه]]
[[رده:مقاله‌های اولویت یک]]
[[رده:ختم نبوت]]
[[رده:نبوت عامه]]
[[رده:خاتمیت پیامبر خاتم]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۰ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۱۱

ختم نبوت یا خاتمیت (عربی: الخاتمية) اصطلاحی کلامی و به معنای این است که حضرت محمد(ص) آخرین پیامبر الهی است و بعد از او هیچ پیامبری مبعوث نمی‌شود. ‌ خاتمیت از نگاه دانشمندان مسلمان از ضروریات دین اسلام شمرده شده است. در چهلمین آیه از سوره احزاب، به‌طور صریحی حضرت محمد(ص) با عنوان "خاتم النبیین" (پایان‌بخش پیامبران) معرفی شده است، همچنین در روایات متعددی از پیامبر اکرم(ص) و دیگر امامان معصوم(ع) به مسئله ختم نبوت اشاره شده است. مصون بودن قرآن از تحریف، جاودانگی و جامعیت قرآن، کمال و جامعیت اسلام و تکامل عقل بشر از جمله فلسفه‌های خاتمیت شمرده شده‌اند.

معناشناسی

واژه خاتمیت که از اسم خاتم و از ریشه خ، ت، م ساخته شده است، در لغت عرب به معنای کلی "رسیدن به آخر"، "غیر قابل نفوذ"، "غیر قابل افزایش"، "پایان" و "انجام"، آمده است[۱].[۲]

ابن فارس معنای اصلی "ختم" را به پایان رسیدن می‌داند و می‌گوید اگر به مهر کردن "ختم" می‌گویند به خاطر این است که آخرین مرحله نگهداری از اشیاء مهر و موم کردن است[۳].[۴]. این منظور نیز با استناد به دو آیه ﴿خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ[۵] و ﴿طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ[۶]، ختم و طبع را به یک معنی یعنی بستن و محکم کردن تا چیزی داخل نشود، می‌‌داند[۷].

خاتمیت در اصطلاح کلامی و قرآنی بدین معناست که بعد از حضرت محمد(ص) هیچ پیامبری نخواهد آمد و ایشان پایان دهنده سلسله پیامبران الهی هستند[۸].[۹]

تاریخچه بحث

مسئله خاتمیت در قرآن و روایات بیان شده و از ضروریات (بدیهیات روشن و واضح) دین اسلام شمرده می‌شود[۱۰]. هر چند این مسأله، به جهت اینکه از ضروریات دین است[۱۱]، تا دوران معاصر، به صورت مستقل و گسترده در آثار پیشینیان بررسی نشده، اما در آثار مختلف این مسئله مطرح شده است[۱۲].

در دوران معاصر، پیدایش برخی فرقه‌ها مانند بابیت و بهائیت که ادعای دین جدید داشتند (که نتیجه آن منکر شدن خاتمیت به عنوان ضروری دین بود) و همچنین بروز رویکرد متمایز از نگاه سنتی به دین و ایجاد سؤال‌های ناشی از دوران نوین و متاثر از نظریه تجربه دینی[۱۳] اقبال لاهوری، عالمان دینی درصدد پاسخ برآمدند؛ لذا آثار بسیاری در این موضوع به صورت خاص و مستقل به نگارش درآمد[۱۴]. شهید مطهری از اولین اندیشمندانی بود که در کتابی با عنوان خاتمیت به بررسی و نقد آرای اقبال لاهوری پرداخت[۱۵].

دلایل خاتمیت

مسئله خاتمیت پیامبر و دین اسلام، در آیات قرآن و روایات اسلامی مطرح شده است.

دلایل قرآنی

برخی از آیات قرآن کریم به صورت صریح و یا ضمنی اشاره به بحث ختم نبوت دارد.

آیات صریح

در آیه چهلم سوره احزاب، خداوند صراحتا حضرت محمد(ص) را پیامبر خاتم (پایان بخش پیامبران) معرفی کرده است. خداوند در این آیه: ﴿مَاكَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِن رِّجَالِكُمْ وَلكِن رَّسُولَ‌اللَّهِ‌ وَخَاتَمَ‌ النَّبِيِّينَ[۱۶] با آوردن واژه ﴿خَاتَمَ‌ النَّبِيِّينَ، حضرت محمد(ص) را به صورت واضح؛ خاتم پیامبران به معنای پایان بخش آنان معرفی کرده است.

با توجه به این که خداوند پیامبر را خاتم النبیین معرفی کرده است و ختم نبوت هم مستلزم ختم شریعت است[۱۷]، پس باید دین اسلام نیز آخرین دین الهی باشد؛ چراکه پیامبری نخواهد آمد تا دین جدیدی بیاورد[۱۸]

آیات ضمنی

در آیات دیگری به صورت ضمنی به این مسئله اشاره شده است که رسالت پیامبر خاتم حضرت محمد(ص) از نظر مکانی و زمانی عام و گسترده است، یعنی محدود به زمان و مکان خاصی نیست و از عمومیت زمانی رسالت حضرت محمد(ص)، آموزه خاتمیت فهمیده می‌شود. برخی از این آیات عبارت‌اند از[۱۹]:

  1. ﴿وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ[۲۰]: ظاهر عبارت ﴿مَن بَلَغَ (به معنای هرکس که [این قرآن] به او برسد) مطلق و بدون محدودیت زمانی است و این عمومیت زمانی؛ عدم ظهور و مبعوث شدن پیامبر و شریعت دیگری را برای انذار می‌رساند؛ چراکه این عمومیت زمانی تا پایان دنیا وجود دارد.
  2. ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا[۲۱]: با توجه به عبارت ﴿كَافَّةً این آیه بر عمومیت بشیر و نذیر بودن پیامبر(ص) برای تمام انسان‌ها تا روز قیامت دلالت دارد.
  3. ﴿تَبَارَكَ الَّذِى نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلىَ‏ عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا[۲۲]: قرآن کتابی برای انذار عموم بشر در هر مکان و زمانی معرفی شده است. مفسرین با توجه به عدم وجود هیچ‌گونه قیدی در این آیه، بر شمول هدایت نسبت به تمام افراد بشر تا پایان دنیا، استدلال کرده‌اند.

دلایل روایی

در کتب حدیثی شیعه و اهل سنت احادیثی درباره آموزه خاتمیت وجود دارد.

در حدیث منزلت پیامبر(ص) تصریح به خاتمیت کرده‌ و خطاب به امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: "تو نسبت به من به منزله‌ هارون نسبت به موسی(ع) هستی جز اینکه بعد از من پیامبری نیست"[۲۳].[۲۴] در حدیث نبوی دیگری ایشان فرمودند: "پیامبری بعد از من و سنّتی پس از سنّت من و امتی بعد از امت شما نیست و اگر کسی پس از من ادعای نبوت کرد، دروغگوست"[۲۵]. همچنین، از امام علی(ع) نقل شده است که فرمودند: "خدای سبحان، محمد(ص) را برای به انجام رساندن وعده‌اش و تمام کردن سلسله نبوت فرستاد[۲۶]. حدیث دیگری از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) روایت شده که فرموده‌اند: "خداوند به وسیله کتاب شما «قرآن»، کتاب‌های آسمانی و به وسیله پیامبرتان، سلسله انبیا را خاتمه داد"[۲۷].

در آثار اهل سنت نیز روایات فراوانی در موضوع خاتمیت رسول خدا(ص) وارد شده است، تا جاییکه ابن کثیر دمشقی در تفسیر خود ادعای تواتر[۲۸] می‌کند[۲۹].

فلسفه خاتمیت

اگر چه در آیات و روایات از فلسفه و علت خاتمیت یاد نشده است، اما عالمان مسلمان با استفاده از آنها، استدلال‌هایی همچون عدم تحریف قرآن، جاودانگی و جامعیت قرآن، جامعیت دین اسلام، برطرف شدن نیاز به پیامبران تبلیغی با جانشینی امامان دوازده گانه(ع) و تکامل عقل بشر و بی‌نیازی به نبوت را به عنوان فلسفه و علت خاتمیت ذکر کرده‌اند.

مصون بودن قرآن از تحریف

یکی از دلایل آمدن دین جدید، تحریف کتب آسمانی پیشین بوده است؛ به عبارت دیگر، پیامبر مبعوث می‌شد تا دین و شریعت را دست نخورده و بدون تحریف به‌دست انسان‌ها برساند و دعوت مردم به سوی خدا را زنده کند. اما از آنجا که با استناد به آیات و روایات، کتاب آسمانی قرآن از هرگونه تحریفی مصون و دور است؛ لذا پس از دین اسلام دیگر نیازی به دین جدید نخواهد بود[۳۰].

جاودانگی و جامعیت قرآن

از آنجا که قرآن کتابی است جامع؛ بدین معنی که هم هدف کامل انسانیت را در خود جای داده و هم آن هدف را به کامل‌ترین وجه بیان کرده است. هدف انسانیت، جهان‌بینی کامل و به کار بستن اصول اخلاقی و قوانین عملی مناسب و ملازم با آن جهان‌بینی است، قرآن مجید تشریح کامل این مقصود را بر عهده دارد. هر آنچه بشر در پیمودن راه سعادت و خوشبختی از اعتقاد و عمل به آن نیازمند است، در قرآن کریم به طور کامل بیان شده است[۳۱]؛ لذا با توجه به جاودانگی و جهانی بودن قرآن که در آیات و روایات به آن اشاره شده است[۳۲] دیگر نیاز به نبوت جدید و آمدن کتاب آسمانی جدید نیست.

کمال و جامعیت اسلام

با استناد به آیه سوم سوره مائده، معروف به آیه اکمال[۳۳]، دین اسلام، دینی جامع و کامل است و نیاز انسان به دین را تا پایان دنیا کفایت می‌کند. در نتیجه، با وجود دین اسلام و جامعیت آن دیگر نیازی به دین جدید نیست[۳۴].

علامه طباطبایی در کتاب المیزان می‌نویسد: دین زمانی به مرحله ختم ادیان می‌‌رسد که جمیع جهات احتیاج انسان را در برگیرد و در این صورت، دیگر هیچ دینی به دنبال آن نخواهد آمد[۳۵].

برطرف شدن نیاز به پیامبران تبلیغی با جانشینی امامان دوازده گانه(ع)

یکی از دلایل ارسال پیامبری جدید، تبیین دین و حفظ ارتباط بین خدا و مردم است. این وظیفه در دین اسلام بر دوش پیامبر(ص) و پس از ایشان برعهده امامان معصوم(ع) است. در واقع پیامبر(ص) سرنوشت جامعه بشری بعد از خود را به امامت واگذار کردند، نه پیامبر بعدی و در زمان غیبت امام معصوم نیز به عالمان و مجتهدان واجد‌ شرایط سپرده شده است؛ از اینرو، نیاز به ارسال پیامبر و دین جدیدی نیست[۳۶].

تکامل عقل بشر و بی‌نیازی به نبوت

برخی از عالمان معاصر، تکامل عقل بشر که مستلزم بی‌نیازی از نبوت است را یکی از علل ختم نبوت دانسته است. بدین معنا که خداوند طی هزاران سال با آمدن ادیان و کتب آسمانی مقدمات بلوغ فکری بشر را فراهم کرده است، تا زمان بعثت نبی مکرم اسلام(ص)، جامعه قابلیت کافی برای پذیرش و فهم برنامه‌ای کامل را داشته باشد. اگر از ابتدا این برنامه جامع فرستاده می‌شد، به راحتی مورد بی‌توجهی و تحریف قرار می‌گرفت. پس با وجود این تکامل که مقارن با ظهور اسلام است دیگر نیازی به ارسال پیامبر نیست[۳۷].

دیدگاه‌های اندیشمندان مسلمان درباره ختم نبوت

مفسرین
علامه طباطبائی "خاتم النبیین" را به معنای خاتم "رسولان" نیز می‌داند؛ زیرا نبوت، شرط مقدم بر رسالت است و با ختم نبوت، رسالت نیز ختم می‌شود.
محمد جواد مغنیه با استناد به آیه ﴿مَّا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِن شَيْءٍ[۳۸]، معتقد است که قرآن کریم، از هیچ‌چیزی که لازمه هدایت مردم به‌سوی مصالحشان باشد غفلت نورزیده و پیامبر اکرم همه صفات کمال و نهایت آن را دارد؛ پس او آخرین پیامبر و اسلام آخرین دین الهی می‌باشد؛ زیرا هر خبری بوده، توسط پیامبر اسلام ابلاغ شده است. مغنیه به عنوان شاهد این مدعا، به آیات ۲۸ سوره سبأ، ۱ سوره فرقان و ۱۰۷ سوره انبیا، اشاره می‌کند. او یکی از نشانه‌های مهم جاودانگی اسلام و قرآن را، تحدی عام قرآن می‌داند که موجودات اعم از جن و انس را در همه زمان‌ها به مبارزه‌طلبیده است.
اکثر مفسرین اهل سنت بیشتر مفسران اهل سنت در توضیح معنای ختم نبوت به این روایت نبوی که نبوت پیامبر را تشبیه به آخرین خشت یک ساختمان کرده است که با جایگذاری آنکار آن ساختمان به پایان و کمال می‌رسد، استناد کرده‌اند.
متکلمین
شیخ مفید با توجه به آیات و روایات می‌گوید: عمومیت نبوت پیامبر اکرم مستلزم خاتمیت ایشان است[۳۹].
فیلسوفان و عارفان
صدرالمتألهین خاتمیت را به معنای انقطاع وحی خاص با وساطت فرشته بر قلب و گوش رسول می‌داند[۴۰].
کمال‌الدین کاشانی ایشان می‌گوید: مراد از خاتمیت را همان صادر اول است و موجود اول که از واجب تعالی صادر می‌شود، اشرف موجودات ممکن است. چون اگر اشرف از او امکان داشت، باید اول او صادر می‌شد[۴۱].
ملا عبدالرزاق کاشانی خاتم کسی است که تمامی مقامات را تا کامل‌ترین مراتب طی نموده و به نهایت درجه کمال نایل شده است[۴۲]. این نهایت از کمال، تعددبردار نبوده و خاتم الانبیاء، رسول اکرم ((ص) و سلم) و خاتم الاولیاء، مهدی موعود می‌‌باشند که امور دنیا و آخرت به ایشان اصلاح شده و نظام عالم بر پاست. ایشان خاتم اولیاء را کسی جز حضرت حجت نمی‌داند[۴۳].
امام خمینی انبیاى سلف هم کشف داشتند و هم بسط، اما نه به طور اطلاق بلکه فى الجمله، اگر چه در این معنى مختلف بودند چنانچه اولواالعزمها، کشف و بسط حقایق را بیشتر داشتند و وجود نازنین احمدى(ص) که کشف تام و بسط تمام و تام داشت، خاتم شد و خاتم پیامبران گردید، یعنى به آن نحوى که ممکن است حقیقت کشف شود، براى حضرت محمّد(ص) کشف بود و به آنقدرى که ممکن است حقایق بسط شود براى حضرت بسط نمود؛ لذا دیگر ممکن نیست کشف و بسط اتم از این باشد تا نبوت دیگرى حاصل آید[۴۴]. ‏

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. معجم مقائیس اللغه ج۲ ص۲۴۵.
  2. ر.ک: لطیفی، رحیم، خاتمیت امامت و مهدویت، ص۳۵ و ۳۶.
  3. سابقا مصرف خاتَم عمده‌اش اين بوده است كه، مثل لاك و مهر فعلی، وقتي نامه را مي‌بستند، نامه را كه لوله مي‌كردند، گل چسبنده‌ای روی آن مي‌زدند و مهر مي‌كردند.
  4. ابن فارس، معجم مقائیس اللغه ج۲ ص۲۴۵.
  5. «خداوند بر دل‌ها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بینایی‌های آنها پرده‌ای است و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۷.
  6. «ایراد تنها بر کسانی است که با آنکه توانگرند، از تو اجازه (ی ترک جهاد) می‌خواهند؛ به این خشنودند که با واپس‌ماندگان (جهاد، از زنان و کودکان) همراه باشند و خداوند بر دل‌های آنان مهر نهاده است از این رو (چیزی) نمی‌دانند» سوره توبه، آیه ۹۳.
  7. ر.ک: لطیفی، رحیم، خاتمیت امامت و مهدویت، ص۳۵ و ۳۶.
  8. طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ج۱۶، ص۳۲۵.
  9. سبحانی، جعفر، الالهیات، ج۲ ص۴۶۳.
  10. برای نمونه نگاه کنید به علامه حلی، واجب‌الاعتقاد، ۱۳۷۴ش، ص۵۲؛ سبحانی، «خاتمیت و مرجعیت علمی امامان معصوم»، ص۵۹؛ مصباح، راهنماشناسی، ۱۳۷۶ش، ص۱۷۷.
  11. مراد از ضروری دین آن دسته از احکام و عقایدی هستند که برای همه مسلمانان کاملا واضح و بدیهی است که جزء اسلام هستند و انکار آن موجب خروج از دین می‌شود. انکار خاتمیت، مستلزم تکذیب پیامبر(ص) و یکی از عوامل ارتداد است. وجوب نماز، روزه، حج و زکات و... از این جمله‌اند.
  12. به عنوان نمونه: شیخ مفید، النکت الاعتقادیه، ج۱۰، ص۳۸؛ شیخ مفید، الارشاد، ج۱ ص۸.
  13. برخی از دانشمندان غرب، مفهوم وحی را توسعه داده و آن را همان ارتباطات معنوی بشر یا "تجربه دینی" دانسته‌اند. به تعبیری تجربۀ دینی به معنای احساس وابستگی انسان‌ها به موجودی متعالی و فرا بشری است و‌ هر‌‌گو‌‌‌نه توجه خاص به عالم بالا و معنویت، مشاهده و ارتباط با عالم غیب و ماورا و احساس حضور قلب و بریدن از دنیای مادی را برای انسان‌‌ها شامل می‌‌شود. تجر‌‌بۀ دینی، درک حقایق فراتر از جهان مادی و رسیدن به شهود حقایق عالم با چشم باطنی است.
  14. رضانژاد، عزالدين، «خاتمیت، نفی بابیت»، ص۳۹۷.
  15. عباسی، ولی الله، «خاتمیت از دیدگاه استاد مطهری و اقبال لاهوری»، ص۹.
  16. «محمد پدرِ هيچ يك از مردان شما نيست؛ و ليكن فرستاده خدا و پايان بخش پيامبران است».
  17. از آنجا که ختم نبوت به معنای این است که بعد از رسول اکرم(ص) پیامبر دیگری نخواهد آمد پس پیامبری نیست که بخواهد دین جدید وشریعت جدیدی بیاورد و لذا لازمه ختم نبوت، ختم شریعت هم هست.
  18. ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ۱۰۶-۱۰۸.
  19. مطهری، مرتضی، خاتمیت، ص۱۷، المیزان، ذیل آیه۴۰ سوره احزاب.
  20. «و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم» سوره انعام، آیه ۱۹.
  21. «و تو را جز مژده‌بخش و بیم‌دهنده برای همه مردم نفرستاده‌ایم اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره سبأ، آیه ۲۸.
  22. «بزرگوار است آن (خداوند) كه فرقان را بر بنده خويش فرو فرستاد تا جهانيان را بيم ‏دهنده باشد»؛ سوره فرقان، آیه۱.
  23. «انت منی بمنزله هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی»، وسايل الشيعه، ج۱، ص۱۵.
  24. مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج۷، ص۱۲۰.
  25. «أَيُّهَا النّاسُ إِنَّهُ لا نَبِيَّ بَعدى و لا سنّةَ بَعد سنّتى» وسائل الشیعة، طبع اسلامیه، ج۱۸، ص۵۵۵/ من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۱۶۳.
  26. «الی ان بعث الله محمدا رسول الله و آله لانجاز عدته و تمام نبوته» نهج البلاغه خطبه ۱.
  27. «لقد ختم الله بکتابکم الکتب و ختم بنبیکم الانبیاء» ثقةالاسلام کلینی، کافی، ج۱، ص۲۶۹.
  28. تَواتُر اصطلاحی در علم حدیث و علم اصول فقه که ویژگی روایاتی است که از طُرُق و افراد مختلف و فراوان گزارش شود به گونه‌ای که از صحت خبر اطمینان حاصل گردد.
  29. تفسیر ابن کثیر، ج۶، ص۳۸۱.
  30. مصباح یزدی، محمد تقی، راهنماشناسی، ص۱۸۴-۱۸۵.
  31. ر.ک. طباطبایی، سید محمد حسین، قرآن در اسلام، ص۲۲ و ۲۳.
  32. به عنوان نمونه: ﴿إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ سوره انعام، آیه ۹۰ و ﴿تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ سوره نحل آیه ۸۹.
  33. ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ، «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
  34. مصباح یزدی، محمد تقی، راهنماشناسی، ص۱۸۵-۱۸۶.
  35. طباطبایی، المیزان، ج۲، ص۱۳۰.
  36. مطهری، مرتضی، ج۲، ص۱۸۴ـ ۱۸۶، ج۳، ص۱۵۶ـ۱۵۷، ۱۹۵ـ۱۹۶؛ سبحانی، جعفر، الخاتمیة، ص۴۷ـ۴۹.
  37. مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی، اسلام و نیازهای زمان، ص۳۶۷.
  38. ما در این کتاب، هیچ چیز را فرو نگذاشته‌ایم؛ سوره انعام، آیه:۳۸.
  39. متکلمان معتقدند پیامبر اسلام با بهترین کتاب و تمام‌ترین شریعت و ملت و کامل‌ترین دین آمد که همه نیازهای آفریدگان را در هر زمان و هر مکان و شرایط تا قیامت تأمین می‌کند.
  40. ر. ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص۲۸۳ - ۲۹۲.
  41. ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص۲۸۳ - ۲۹۲.
  42. الخاتم هو الذی قطع المقامات بأسرها و بلغ نهایة الکمال و خاتم النبوة هو الذی ختم الله به النبوة و لا یکون إلا واحدا و هو نبینا.
  43. کاشانی، ملاعبدالرزاق، المصطلاحات الصوفیة.
  44. آیین انقلاب اسلامی: گزیده ای از اندیشه و آرای امام خمینی، ج۱،ص۸۰.