اثبات امامت امام علی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۱ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط =امامت امام علی
| موضوع مرتبط = امامت امام علی
| عنوان مدخل  = اثبات امامت امام علی
| عنوان مدخل  = اثبات امامت امام علی
| مداخل مرتبط = [[اثبات امامت امام علی در قرآن]] - [[اثبات امامت امام علی در حدیث]] - [[اثبات امامت امام علی در کلام اسلامی]] - [[اثبات امامت امام علی در معارف و سیره فاطمی]] - [[اثبات امامت امام علی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
| مداخل مرتبط = [[اثبات امامت امام علی در قرآن]] - [[اثبات امامت امام علی در حدیث]] - [[اثبات امامت امام علی در کلام اسلامی]] - [[اثبات امامت امام علی در معارف و سیره فاطمی]] - [[اثبات امامت امام علی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
خط ۶: خط ۶:
}}
}}


== [[دلایل]] [[شیعه]] بر [[اثبات]] خلافت بلافصل [[علی]] {{ع}} ==
== [[دلایل]] [[شیعه]] بر [[اثبات]] [[خلافت بلافصل علی]]{{ع}} ==
[[شیعه]] برای [[اثبات امامت]] [[علی]] {{ع}} و یازده فرزندش [[دلایل]] زیادی از [[عقل]] و [[کتاب و سنت]] دارد، که به تبیین برخی از آنها می‎پردازیم.
شیعه برای اثبات امامت امام علی{{ع}} و یازده فرزندش دلایل زیادی از [[عقل]] و [[کتاب و سنت]] دارد که به تبیین برخی از آنها می‎پردازیم.
=== دلایل عقلی ===
=== [[دلایل عقلی]] ===
{{اصلی|اثبات امامت امام علی در کلام اسلامی}}
{{اصلی|اثبات امامت امام علی در کلام اسلامی}}
==== [[لزوم عصمت امام]] و انحصار [[عصمت]] در [[علی]] {{ع}} ====
==== [[لزوم عصمت امام]] و انحصار [[عصمت]] در علی{{ع}} ====
[[شیعه]]، [[امامت]] را متمم [[نبوّت]]، و [[امام]] را تداوم‌بخش [[رسالت]] برای تحقق اهداف عالی [[اسلام]] و [[قرآن]] می‌داند. از این‌رو، همه [[شئون پیامبر]] {{صل}} به جز [[شأن]] [[نبوت]] و [[ابلاغ وحی]] [[الهی]] را برای [[امام]] ضروری می‌شمارد که مهم‌ترین آن [[شئون]] عبارتند از: [[زعامت]] و [[رهبری]]، [[مرجعیت]] و کارشناسی [[دینی]] و [[قضاوت]] و [[داوری]].
شیعه، [[امامت]] را متمم [[نبوّت]] و [[امام]] را تداوم‌بخش [[رسالت]] برای تحقق اهداف عالی اسلام و [[قرآن]] می‌داند. از این‌رو، همه [[شئون پیامبر]]{{صل}} به جز [[شأن نبوت]] و ابلاغ وحی الهی را برای امام ضروری می‌شمارد که مهم‌ترین آن [[شئون]] عبارت‌اند از: [[زعامت]] و [[رهبری]]، [[مرجعیت]] و کارشناسی [[دینی]] و [[قضاوت]] و [[داوری]].


همچنین به همان دلیلی که [[پیامبر]] {{صل}} برای [[امامت]] و [[رهبری]] صحیح و [[هدایت مردم]]، و نیز برای [[ابلاغ]] [[پیام آسمانی]] [[اسلام]] و بیان [[احکام الهی]]، به‌ویژه برای [[قضاوت]] و [[داوری]] [[عدل]]، و پی‌ریزی [[حکومتی]] بر پایه [[عدل و قسط]] [[اسلامی]]، [[ضرورت]] داشت از هر جهت [[معصوم]] باشد، به همان [[دلیل]] [[ضرورت]] دارد که [[امام]] [[جانشین]] او نیز دارای ویژگی مهم [[عصمت]] باشد؛ زیرا دور از [[عقل]] است که بگوییم بعد از [[پیامبر]] {{صل}} دیگر آن ملاک‌ها و معیارهای ارزشی و [[الهی]] در [[گزینش]] [[جانشین]] او از اعتبار ساقط است، و هر کس که از هر راهی توانسته [[خلافت]] و [[جانشینی پیامبر]] {{صل}} را تصاحب کند او [[خلیفه مسلمین]] است!
همچنین به همان دلیلی که [[پیامبر]]{{صل}} برای [[امامت]] و رهبری صحیح و [[هدایت مردم]] و نیز برای [[ابلاغ]] پیام آسمانی [[اسلام]] و بیان [[احکام الهی]]، به‌ویژه برای قضاوت و داوری [[عدل]] و پی‌ریزی [[حکومتی]] بر پایه [[عدل و قسط]] [[اسلامی]]، [[ضرورت]] داشت از هر جهت [[معصوم]] باشد، به همان دلیل ضرورت دارد که امام [[جانشین]] او نیز دارای ویژگی مهم عصمت باشد؛ زیرا دور از عقل است که بگوییم بعد از پیامبر{{صل}} دیگر آن ملاک‌ها و معیارهای ارزشی و [[الهی]] در [[گزینش]] جانشین او از اعتبار ساقط است، و هر کس که از هر راهی توانسته [[خلافت]] و [[جانشینی پیامبر]]{{صل}} را تصاحب کند او [[خلیفه مسلمین]] است!


بنابر همین [[دلایل]] است که [[شیعه]] می‌گوید بعد از [[رسول خدا]] {{صل}} جز [[علی]] {{ع}} نه کسی دارای ویژگی [[عصمت]] بوده، و نه [[شایسته]] [[مقام امامت]] است، و نه می‌تواند آن را ادعا کند؛ زیرا غیر [[علی]] {{ع}} نه کسی ادعای [[عصمت]] کرده است و نه دلیلی بر [[عصمت]] کسی غیر از [[علی]] {{ع}} و [[فرزندان]] بزرگوارش وجود دارد.
بنابر همین دلایل است که شیعه می‌گوید بعد از [[رسول خدا]]{{صل}} جز علی{{ع}} نه کسی دارای ویژگی عصمت بوده و نه شایسته [[مقام امامت]] است و نه می‌تواند آن را ادعا کند؛ زیرا غیر علی{{ع}} نه کسی ادعای عصمت کرده است و نه دلیلی بر عصمت کسی غیر از علی{{ع}} و [[فرزندان]] بزرگوارش وجود دارد.


خلفای سه‌گانه نیز مدعی [[عصمت]] خودشان نبودند، بلکه به طور صریح بارها به [[اشتباهات]] خود اعتراف کردند، و از سوی دیگر [[اهل سنت]] نیز قائل به [[عصمت]] آنان نبوده و نیستند؛ چون آنان مسئله [[امامت]] و [[خلافت]] را به حد [[حکومت]] [[سیاسی]] بر [[مردم]] تنزل داده‌اند، و در [[حاکم]] [[سیاسی]] نیز مدعی‌اند لازم نیست که [[گناه]] نکند و [[خطا]] نیز مرتکب نشود<ref>اقتباس از کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۹۲؛ امامت و رهبری، ص۹۸ - ۱۰۰.</ref>.
[[خلفای سه‌گانه]] نیز مدعی عصمت خودشان نبودند، بلکه به طور صریح بارها به اشتباهات خود اعتراف کردند و از سوی دیگر [[اهل سنت]] نیز قائل به عصمت آنان نبوده و نیستند؛ چون آنان مسئله امامت و خلافت را به حد [[حکومت سیاسی]] بر [[مردم]] تنزل داده‌اند و در [[حاکم]] [[سیاسی]] نیز مدعی‌اند لازم نیست که [[گناه]] نکند و [[خطا]] نیز مرتکب نشود<ref>اقتباس از کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۹۲؛ امامت و رهبری، ص۹۸ - ۱۰۰.</ref>.


اما [[شیعه]] می‌گوید: [[آیات]]<ref>مانند آیه {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}} «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> و [[روایات]] قطعی<ref>رسول اکرم {{صل}} را در احادیث زیادی عصمت اهل بیت خویش را گواهی کرده است. در اینجا حدیث دیگری علاوه بر حدیث ارائه شده پیشینی میآوریم. آن حضرت فرمود: «من و علی و حسن و حسین و نه تن از فرزندان حسین {{عم}} پاکیزگان معصوم هستیم». (بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۰۱) نظیر همین حدیث در ینابیع المودة، ص۸۵، چاپ هشتم نیز آمده است.</ref> و صریح وجود دارد که در آنها بر [[عصمت]] [[حضرت علی]] {{ع}} و [[امامان]] بعد از او تصریح شده است<ref>[[عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری]]، ص۱۰۱-۱۰۲.</ref>.
اما [[شیعه]] می‌گوید: [[آیات]]<ref>مانند آیه {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}} «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> و [[روایات]] [[قطعی]]<ref>رسول اکرم{{صل}} را در احادیث زیادی عصمت اهل بیت خویش را گواهی کرده است. در اینجا حدیث دیگری علاوه بر حدیث ارائه شده پیشینی میآوریم. آن حضرت فرمود: «من و علی و حسن و حسین و نه تن از فرزندان حسین{{عم}} پاکیزگان معصوم هستیم». (بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۰۱) نظیر همین حدیث در ینابیع المودة، ص۸۵، چاپ هشتم نیز آمده است.</ref> و صریح وجود دارد که در آنها بر [[عصمت حضرت علی]]{{ع}} و [[امامان]] بعد از او تصریح شده است<ref>[[عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری]]، ص۱۰۱-۱۰۲.</ref>.


==== [[لزوم]] [[برتری امام]] ====
==== [[لزوم]] [[برتری امام]] ====
هر گاه [[امام]] را با دیگران بسنجیم سه صورت قابل [[تصور]] خواهیم داشت. یا او با دیگران مساوی است، و یا پایین‌تر از آنان، با [[برتر]] از آنها می‌باشد. در صورت اول، دلیلی بر ترجیحش بر دیگران وجود ندارد و ترجیح بدون مرجح هم نامعقول است و در صورت دوم ترجیح [[مفضول]] بر [[فاضل]] است که آن نیز از نظر [[عقل]] [[باطل]] می‌باشد. پس فقط صورت سوم باقی می‌ماند که به مقتضای آن [[امام]] باید در [[علم]]، [[دینداری]]، [[کرم]]، [[بزرگواری]]، [[شجاعت]]، سیاستمداری، [[حکومت]]، [[مردمداری]] و بلکه در جمیع صفات [[نیک]] و [[فضایل]] [[نفسانی]] و بدنی از همگان [[برتر]] باشد<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، به شرح علامه حلی، ص۳۹۲.</ref>.
هر گاه [[امام]] را با دیگران بسنجیم سه صورت قابل تصور خواهیم داشت. یا او با دیگران مساوی است، یا پایین‌تر از آنان، یا [[برتر]] از آنها می‌باشد. در صورت اول، دلیلی بر ترجیحش بر دیگران وجود ندارد و ترجیح بدون مرجّح هم نامعقول است و در صورت دوم ترجیح [[مفضول]] بر [[فاضل]] است که آن نیز از نظر [[عقل]] [[باطل]] می‌باشد. پس فقط صورت سوم باقی می‌ماند که به مقتضای آن امام باید در [[علم]]، [[دینداری]]، [[کرم]]، [[بزرگواری]]، [[شجاعت]]، سیاستمداری، [[حکومت]]، مردمداری و بلکه در جمیع صفات نیک و فضایل نفسانی و بدنی از همگان برتر باشد<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، به شرح علامه حلی، ص۳۹۲.</ref>. بنابراین، ادعای [[امامت مفضول با وجود افضل]] از جمیع جهات<ref>ر.ک: شرح مقاصد، تفتازانی، ج۵، ص۲۴۷.</ref>، ادعای بدون دلیل بوده و پشتوانه [[عقلی]] و منطقی ندارد.


بنابراین، [[ادعای امامت]] [[مفضول]] با وجود [[افضل]] از جمیع جهات<ref>ر.ک: شرح مقاصد، تفتازانی، ج۵، ص۲۴۷.</ref>، ادعای بدون [[دلیل]] بوده و پشتوانه [[عقلی]] و منطقی ندارد.
به [[اتفاق]] [[علمای اسلام]] و بر مبنای [[اسناد]] و مدارک موجود، علی و [[همسر]] و [[فرزندان]] پاکش{{عم}} از همه [[مسلمانان]] و [[صحابه پیامبر]]{{صل}} [[برتر]] و بالاتر هستند و به‌ویژه در این جهت کسی به پایه شخص علی{{ع}} نمی‌رسد و این [[فضایل]] و برتری‌ها فراتر از آن است که بشود آنها را بر شمرد<ref>از جمله آنها به نقل خود اهل سنت این برتری‌ها است: پیامبر{{صل}} تنها علی{{ع}} را درِ شهر خویش و داناترین مردم بعد از خود اعلام کرده است (شرح مقاصد، ج۵، ص۲۹۷؛ و شرح مواقف، ج۸، ص۳۷۰ - ۳۷۱)؛ و تنها علی{{ع}} را به فرمان الهی شایسته اعلان برائت از مشرکان معرفی کرد (سیره ابن هشام، ج۴، ص۱۹۰)؛ و فقط او را به برادری با خویشتن برگزیده بود (سیره ابن هشام، ج۲، ص۱۵۰؛ سیره حلبیه، ج۲، ص۹۱)؛ و نیز او اولین ایمان‌آورنده به پیامبر{{صل}} از مردان بود (تاریخ طبری، ج۲، ص۳۱۲- ۳۱۳؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۳، ص۱۹۷)؛ و هموست که در دامن آن حضرت تربیت یافته و شاهد وحی او بوده است (سیره ابن هشام، ج۱، ص۲۶۲)؛ و در قضاوت (شرح مقاصد، ج۵، ص۲۹۶؛ و شرح مواقف، ج۸، ص۳۷۰) و زهد و تقوا بی‌نظیر بود (شرح مواقف، ج۸ ص۳۷۱)؛ و در شجاعت کسی به پایه او نمی‌رسید، و همو بود که توانست دژهای مستحکم یهودیان خیبر را گشوده و آنها را به شکست نهایی دچار کند (مغازی واقدی، ج۲، ص۶۵۳ - ۶۵۴)؛ و تنها علی{{ع}} شایسته همسری با یگانه بانوی جهان اسلام، دخت گرامی پیامبر{{صل}} فاطمه{{س}} بوده است، و تنها او و همسرش و حسن و حسین{{عم}} فرزندان عزیزش شایسته همراهی پیامبر{{صل}} در روز مباهله بوده‌اند (صحیح مسلم، ج۱۵، ص۱۷۶)؛ و نیز برخوردار از بهترین نسب قریش «بنی‌هاشم» می‌باشند (مستدرک، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۰۸)؛ و هموست که به فرموده خودش «صدیق اکبر» است، و هیچکس به این نام مفتخر نشده و نخواهد شد (سنن ابن ماجه، ج۱، ص۴۴)؛ و تنها فرزندان برومند او، حسن و حسین سیّد و سرور جوانان اهل بهشتند (سنن ابن ماجه، ج۱، ص۴۴)؛ و سرانجام خوب است حسن ختام ذکر فضایل امیرمؤمنان را گفتار برخی دانشمندان بزرگ اهل سنت قرار دهیم: احمد بن حجر الهیتمی» گفت: «فضایل علی{{ع}} بسیار زیاد و مشهور است، تا جایی که احمد بن حنبل گفت: برای هیچ کس از صحابه فضایل به اندازه فضایل علی{{ع}} نیامده است، و اسماعیل قاضی و نسایی و ابوعلی نیشابوری گفته‌اند: آنچه از فضایل در حق علی{{ع}} به سندهای معتبر و نیکو آمده، در حق هیچکس از صحابه پیامبر{{صل}} نیامده است (الصواعق المحرقه، ص۱۲۰ - ۱۲۱؛ نظیر همین عبارت در مستدرک حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۰۷ نیز آمده است).</ref>.<ref>[[عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری]]، ص۱۰۲-۱۰۳.</ref>
 
به اتفاق علمای [[اسلام]] و بر مبنای اسناد و مدارک موجود، [[علی]] و [[همسر]] و [[فرزندان]] پاکش {{عم}} از همه [[مسلمانان]] و [[صحابه پیامبر]] {{صل}} [[برتر]] و بالاتر می‌باشند و به‌ویژه در این جهت کسی به پایه شخص [[علی]] {{ع}} نمی‌رسد، و این [[فضایل]] و برتری‌ها فراتر از آن است که بشود آنها را بر شمرد<ref>از جمله آنها به نقل خود اهل سنت این برتری‌ها است: پیامبر {{صل}} تنها علی {{ع}} را درِ شهر خویش و داناترین مردم بعد از خود اعلام کرده است (شرح مقاصد، ج۵، ص۲۹۷؛ و شرح مواقف، ج۸، ص۳۷۰ - ۳۷۱)؛ و تنها علی {{ع}} را به فرمان الهی شایسته اعلان برائت از مشرکان معرفی کرد (سیره ابن هشام، ج۴، ص۱۹۰)؛ و فقط او را به برادری با خویشتن برگزیده بود (سیره ابن هشام، ج۲، ص۱۵۰؛ سیره حلبیه، ج۲، ص۹۱)؛ و نیز او اولین ایمان‌آورنده به پیامبر {{صل}} از مردان بود (تاریخ طبری، ج۲، ص۳۱۲- ۳۱۳؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۳، ص۱۹۷)؛ و هموست که در دامن آن حضرت تربیت یافته و شاهد وحی او بوده است (سیره ابن هشام، ج۱، ص۲۶۲)؛ و در قضاوت (شرح مقاصد، ج۵، ص۲۹۶؛ و شرح مواقف، ج۸، ص۳۷۰) و زهد و تقوا بی‌نظیر بود (شرح مواقف، ج۸ ص۳۷۱)؛ و در شجاعت کسی به پایه او نمی‌رسید، و همو بود که توانست دژهای مستحکم یهودیان خیبر را گشوده و آنها را به شکست نهایی دچار کند (مغازی واقدی، ج۲، ص۶۵۳ - ۶۵۴)؛ و تنها علی {{ع}} شایسته همسری با یگانه بانوی جهان اسلام، دخت گرامی پیامبر {{صل}} فاطمه {{س}} بوده است، و تنها او و همسرش و حسن و حسین {{عم}} فرزندان عزیزش شایسته همراهی پیامبر {{صل}} در روز مباهله بوده‌اند (صحیح مسلم، ج۱۵، ص۱۷۶)؛ و نیز برخوردار از بهترین نسب قریش «بنی‌هاشم» میباشند (مستدرک، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۰۸)؛ و هموست که به فرموده خودش «صدیق اکبر» است، و هیچکس به این نام مفتخر نشده و نخواهد شد (سنن ابن ماجه، ج۱، ص۴۴)؛ و تنها فرزندان برومند او، حسن و حسین سیّد و سرور جوانان اهل بهشتند (سنن ابن ماجه، ج۱، ص۴۴)؛ و سرانجام خوب است حسن ختام ذکر فضایل امیرمؤمنان را گفتار برخی دانشمندان بزرگ اهل سنت قرار دهیم: احمد بن حجر الهیتمی» گفت: «فضایل علی {{ع}} بسیار زیاد و مشهور است، تا جایی که احمد بن حنبل گفت: برای هیچ کس از صحابه فضایل به اندازه فضایل علی {{ع}} نیامده است، و اسماعیل قاضی و نسایی و ابوعلی نیشابوری گفته‌اند: آنچه از فضایل در حق علی {{ع}} به سندهای معتبر و نیکو آمده، در حق هیچکس از صحابه پیامبر {{صل}} نیامده است (الصواعق المحرقه، ص۱۲۰ - ۱۲۱؛ نظیر همین عبارت در مستدرک حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۰۷ نیز آمده است).</ref>.<ref>[[عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری]]، ص۱۰۲-۱۰۳.</ref>


=== [[دلیل نقلی]] ===
=== [[دلیل نقلی]] ===
==== کتاب ====
==== کتاب ====
{{اصلی|اثبات امامت امام علی در قرآن}}
{{اصلی|اثبات امامت امام علی در قرآن}}
با نگاهی به مجموع [[آیات قرآن]] پیرامون [[امامت]] و [[رهبری]]، به‌دست می‌آید که [[قرآن کریم]] طی چند مرحله مسائل مربوط به [[امامت]] را به طور همه جانبه طرح، و مورد ارزیابی قرار داده و چیزی را در این زمینه کم نگذاشته است.
===== آیات عام =====
 
# '''[[آیه ابتلا]]:''' محوری‌ترین [[آیه]] از [[آیات قرآن]] که می‌تواند در تبیین مفهوم [[امامت]] کمک شایانی کند، [[آیه]] ۱۲۴ [[سوره بقره]]، معروف به [[آیه]] ابتلاست: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستم‌کاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>. یکی از مهمترین کارکردهای آیه ابتلا، [[اثبات عصمت امام]] است. همچنین دلالت دیگر آیه بر [[نصب الهی امام]] است. [[مقام امامت]]، یعنی همان [[پیشوایی]] بر [[مردم]]، تنها با جعل الهی به کسی داده می‌شود: {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}<ref>«من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص۷۱ و ۱۱۰ ـ ۱۱۱ و ص۲۴۴.</ref>
در یک دسته از این [[آیات]]، که شامل [[آیه اولی الامر]]: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}} <ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> و [[آیه ولایت]]: {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref> «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref> می‌شود، علاوه بر جنبه‌های مختلف، روی اصل "[[امامت]] و [[ضرورت وجود امام]] و [[رهبری]] در [[جامعه اسلامی]]" تأکید بیشتری شده است.
# '''[[آیه اهل ذکر]]:''' آیه اهل الذکر ([[آیه ۴۳ سوره نحل]] و [[آیه ۷ سوره انبیاء]]) از آیاتی است که [[لزوم]] مراجعه [[جاهل]] به اهل علم را بیان می‌‌کند. این آیه معروف به "آیه سوال" نیز هست. مفسران شیعه با استناد به [[روایات]] متعددی<ref>کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۲۱۰-۲۱۱ و ج۱، ص۳۰۳؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۳، ص۱۷۲.</ref> مصداق بارز و کامل اهل ذکر را [[اهل‌بیت]]{{ع}} دانسته‌اند<ref>حویزی، نورالثقلین، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۵۵؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۱، ص۲۴۴.</ref>. مستفاد از آیه اهل الذکر، چند مطلب است: [[مرجعیت علمی اهل بیت]] و [[لزوم]] رجوع به خبره<ref>[[حسین عبدالمحمدی بنچناری|عبدالمحمدی بنچناری، حسین]]، [[بررسی تطبیقی دلالت آیه فاسئلوا أهل الذکر بر مرجعیت علمی اهل بیت (مقاله)|بررسی تطبیقی دلالت آیه فاسئلوا أهل الذکر بر مرجعیت علمی اهل بیت]].</ref>.
 
# '''[[آیه اولی الامر]]:''' آیه {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}} "آیه اولی الامر" یا "آیه اطاعت" نام دارد؛ زیرا [[مؤمنان]] را به [[اطاعت از خدا]]، [[پیامبر]] {{صل}} و اولی‌الامر [[فرمان]] داده‌ است. شیعه با توجه به آنکه مصداق اولی الامر را معصوم می‌داند لذا آن را منحصر در امامان [[اهل‌بیت]] {{عم}} دانسته است. آیه بر چند موضوع دلالت دارد: دلالت بر [[عصمت امام]]؛ دلالت بر نصب امام؛ دلالت بر ضرورت امامت<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص۵۲-۶۰؛ [[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص ۲۸۹-۲۹۸.</ref>.
و در [[آیات]] دیگر، علاوه بر [[اثبات]] مسئله [[امامت]] با ویژگی‌های آن، بر [[عصمت]] و دور بودن [[امام]] از هرگونه [[پلیدی]] و [[ناپاکی]] [[روحی]] و [[اخلاقی]] تاکید گردیده، و [[معصوم]] بودن شرط اساسی و غیرقابل انفکاک [[امامت]] اعلام شده است. از جمله این [[آیات]]، [[آیه ابتلا]]" است{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref> «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستم‌کاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref> که در آن [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} از [[خدا]] می‌خواهد [[امامت]] در دودمان او ادامه یابد. [[خداوند]] خواسته او را به طور مطلق نپذیرفته و [[امامت]] را [[شایسته]] آن دسته از [[فرزندان]] [[ابراهیم خلیل]] {{ع}} می‌داند که [[ظالم]] نباشند.
# '''[[آیه تطهیر]]:''' بخش دوم آیۀ ۳۳ [[سورۀ احزاب]] به آیه تطهیر شهرت یافته است: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>. درباره مصداق [[اهل بیت]] در آیه تطهیر چند دیدگاه وجود دارد؛ مهمترین دیدگاه، مصداق را [[پنج تن آل عبا]] می‌داند که با بررسی احادیث نبوی؛ سیاق [[آیه]]، [[روایات]] [[مفسر]] آن و [[دلایل]] دیگر مانند آیه مباهله و ... همین نظریه [[اثبات]] می‌شود. این آیه از بهترین [[ادله]] [[امامت اهل‌بیت]] {{عم}} است، به طوری که اگر هیچ دلیلی غیر از این [[آیه]] نبود، همین آیه به تنهایی [[امامت]] و [[ولایت اهل‌بیت]] {{عم}} را به [[اثبات]] می‌رساند<ref>[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه تطهیر ۱ (مقاله)|مقاله «آیه تطهیر»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۱۱؛ [[محمود سرمدی|سرمدی، محمود]]، [[آیه تطهیر - سرمدی (مقاله)|مقاله «آیه تطهیر»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]؛ [[سید عباس صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید عباس]]، [[آیه تطهیر - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «آیه تطهیر»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۱]]، ص ۲۵۷؛ </ref>.
 
# '''[[آیه صادقین]]:''' [[خداوند]] در [[آیه]] ۱۱۹ [[سوره توبه]] فرموده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای کسانی که به [[آیین اسلام]] [[ایمان]] آورده‌اید، از [[مخالفت]] با [[دستورات]] خداوند بپرهیزید و با [[صادقین]] همراه باشید [از صادیقین [[پیروی]] کنید].» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref>. [[صادقان]] باید کسانی باشند که هم [[افکار]] و هم گفتار و هم [[رفتار]] آنها مطابق با [[حق]] باشد و کسی که چنین باشد، [[معصوم]] است. [[شیعه]] قائل است بر پایه [[روایات]] و با توجه به مفهوم [[صادقین]]، مصداق [[صادقین]]، [[اهل‌بیت]]{{ع}} هستند. آیه بر امور مختلفی دلالت می‌کند از جمله: دلالت بر وجوب پیروی از امام ([[وجوب اطاعت]] و وجوب نصرت)؛ دلالت بر [[ضرورت وجود امام]]؛ دلالت بر [[عصمت امام]]<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۷۱؛ [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۲۹۸ و ۳۴۷.</ref>.
مراد از [[ظالم]] کسانی‌اند که از آنها هر نوع ظلمی سرزده باشد، اعم از اینکه برهه‌ای از [[عمر]] خویش را بتپرست و [[مشرک]] بوده، و یا به [[گناهان]] دیگری [[آلودگی]] داشته و بعد [[توبه]] کرده و [[رستگار]] شده باشد، یا این که در سراسر [[عمر]] خویش با این پلیدی‌ها و آلودگی‌های [[عقیدتی]] و [[اخلاقی]] خو گرفته باشد؛ این دو گروه، مصداق [[ظلم]] در این [[آیه]] بوده و به هیچ [[وجه]] [[شایسته]] [[مقام الهی]] [[امامت]] نخواهند بود<ref>ر.ک: تفسیر المیزان، ج۱، ص۲۷۴.</ref>.
# '''[[آیه مباهله]]:''' از آنجا که در آیۀ ۶۱ [[سورۀ آل عمران]] به [[پیامبر]] [[دستور]] داده شده است که با [[نصارا]] [[مباهله]] کند، آن را آیه مباهله نامیده‌اند. این آیه مربوط به مباهلۀ [[پیامبر اسلام]] {{صل}} با نصارای [[نجران]] است. این آیه بر چند چیز دلالت می‌کند: دلالت بر [[افضلیت اهل بیت]] {{عم}}؛ دلالت بر [[افضلیت امام علی]] {{ع}}؛ دلالت بر [[امامت امام علی]] {{ع}}<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[ولایت و امامت در قرآن (کتاب)|ولایت و امامت در قرآن]]، ص۸۴ ـ ۹۵.</ref>.
 
# '''[[آیه مودت]]:''' یکی دیگر از [[آیات قرآنی]] که به آن بر [[امامت اهل بیت پیامبر]] {{صل}} استدلال شده، [[آیه]] {{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى}}<ref> «بگو: من هیچ پاداشى از شما برای رسالتم درخواست نمى‌‌کنم جز دوست داشتن نزدیکانم اهل بیتم‌» سوره شوری، آیه ۲۳.</ref> است که به اختصار آیه «مودت» نامیده می‌شود. آیه مودت بر چند موضوع دلالت دارد: دلالت بر [[وجوب]] [[مودت اهل بیت]] {{عم}}؛ دلالت بر [[وجوب اطاعت اهل بیت]] {{عم}}؛ دلالت بر [[افضلیت اهل بیت]] {{عم}} و دلالت بر [[عصمت اهل بیت]] {{عم}}<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]] ص ۱۵۳؛ [[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[دانشنامه علمی کلمات امام حسین ج۱ (کتاب)| دانشنامه علمی کلمات امام حسین ج۱]]، ص۲۶۲ ـ ۲۶۴.</ref>.
مشخصه دیگر [[امام]] این است که با [[هدایت]] ذاتی همراه باشد، زیرا در [[آیه]] دیگر چنین می‌فرماید: {{متن قرآن|أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى}}<ref>«آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟» سوره یونس، آیه ۳۵.</ref>.
 
در این [[آیه]]، هدایت‌ کننده به [[حق]]، در مقابل [[هدایت یافته]] به دست دیگران قرار داده شده است و این میرساند که هدایت‌ کننده به [[حق]] باید [[هدایت]] شده بالذات و بنفسه باشد، و اینکه [[هدایت]] شده به دست غیر نمی‌تواند هدایت‌ کننده به [[حق]] [[رهبری]] [[راستین]] [[خلق]]) باشد. پس نتیجه می‌گیریم که [[امام]] باید [[معصوم]] باشد تا [[شایسته]] [[رهبری]] [[راستین]] [[مردم]] و هدایت‌ کننده به [[حق]] باشد<ref>ر.ک: المیزان، ج۱، ص۲۷۳ - ۲۷۴.</ref>.
 
با توجه به آیه‌های [[تطهیر]]: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref> «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> و [[تبلیغ]]: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ}}<ref> «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> و [[اکمال دین]]: {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}}<ref> «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.</ref> و [[شأن نزول]] آنها، [[دلالت]] [[قرآن]] بر [[امامت ائمه]] {{عم}} تمام می‌شود<ref>[[عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری]]، ص۱۰۴-۱۰۵.</ref>.
 
===== [[آیه تطهیر]] =====
[[قرآن کریم]] در [[آیه تطهیر]] به الگوهای کاملِ صاحبِ [[عصمت]] تصریح، و مصادیق واقعی [[اهل]] [[عصمت]] را معرفی کرده است: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>.
 
پیرامون [[شأن نزول]] [[آیه]]، در منابع معتبر [[اهل سنت]] آمده: هنگامی که [[آیه تطهیر]] نازل شده، [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[اهل]] بیتش، یعنی [[علی]] و [[فاطمه]] و [[حسن]] و [[حسین]] را زیر عبایش جای داد و [[آیه]] مزبور را [[تلاوت]] کرد<ref>ر.ک: صحیح مسلم، به شرح النووی، ج۱۵، ص۱۹۴ - ۱۹۵؛ سنن ترمذی، ج۵، ص۳۲۸، به تصحیح عبدالرحمن محمد عثمان.</ref>.
 
گرچه این [[آیه]] در صدد [[اثبات عصمت اهل بیت]] {{عم}} است، ولی با توجه به بحث‌های گذشته پیرامون این که [[عصمت]] شرط اساسی [[امام]] و [[جانشین پیامبر]] {{صل}} بوده، و نیز این که کسی جز [[علی]] {{ع}} [[شایسته]] [[مقام عصمت]] نیست، [[دلالت]] [[آیه]] بر [[امامت]] و [[جانشینی]] او بر [[پیامبر]] {{صل}} تمام می‌شود.
 
احتمال این که مراد از [[اهل بیت]] [[زنان پیامبر]] {{صل}} باشند مردود است؛ زیرا بنا به [[روایت]] دیگری که ذیل [[آیه تطهیر]] آمده، هنگامی که یکی از [[زنان]] آن حضرت ([[ام‌سلمه]]) پرسید: آیا من هم با آنان ([[اهل بیت]]) هستم؟ فرمود: تو بر [[منزلت]] خودت هستی، و نزد من بر [[خیر]] و سعادتی. (یعنی درست است که تو بر [[خیر]] [[سعادت]] هستی اما جزو [[اهل بیت]] به حساب نمی‌آیی.) بنابراین، [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} فقط [[علی]] و [[فاطمه]] {{عم}} و فرزندانشان میباشند<ref>سنن ترمذی، ج۵، ص۳۲۸.</ref>.<ref>[[عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری]]، ص۱۰۵-۱۰۶.</ref>


===== آیه‌های [[آیه تبلیغ|تبلیغ]] و [[آیه اکمال|اکمال]] =====
===== آیات خاص =====
[[قرآن کریم]] در آیه‌های [[آیه تبلیغ|تبلیغ]] و [[آیه اکمال|اکمال دین]] به معرفی مصداق کامل [[امام]] [[معصوم]] {{ع}} و [[جانشین بلافصل]] [[پیامبر اسلام]] {{صل}} پرداخته است. در این زمینه [[روایت]] کرده‌اند، هنگامی که [[آیه تبلیغ]]: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ}}<ref> «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> بر [[رسول اکرم]] {{صل}} نازل شد و او را به طور صریح [[فرمان]] داد تا [[جانشین]] خود را رسماً معرفی کند، آن حضرت در [[حجة الوداع]] در [[روز غدیر]] [[خم]] (هجدهم ذیحجه) [[مردم]] را برای اطلاع از [[نصب]] [[علی]] {{ع}} بر خلافت‌ طلبیده، و [[فرمان]] داد همه [[مردم]] گرد هم آیند، سپس برخاست، و [[علی]] {{ع}} را نیز‌ طلبید، آنگاه بازوی او را گرفت و بلند کرد، تا حدی که [[مردم]] سفیدی زیر بغل [[پیامبر]] {{صل}} را [[مشاهده]] کردند و آن حضرت [[فرمان الهی]] را درباره [[امامت علی]] {{ع}} به [[مردم]] [[ابلاغ]] کرد و هنوز [[مردم]] پراکنده نشده بودند که این [[آیه]] نازل شد و فرمود: {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}}<ref>«امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.</ref>. در این هنگام [[رسول اکرم]] {{صل}} فرمود: [[الله اکبر]] بر (این) [[اکمال دین]]، و [[اتمام نعمت]]، و [[خشنودی]] [[پروردگار]] به [[رسالت]] من و [[ولایت]] (و [[امامت]]) برای [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} بعد از من<ref>نهج الحق و کشف الصدق، علامه حلی، ص۱۹۲؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۵۶؛ تفسیر ابن کثیر، ج۲، ص۱۴.</ref>.<ref>[[عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری]]، ص۱۰۶-۱۰۷.</ref>
# '''[[آیه ولایت]]:''' آيه ولايت، آيۀ پنجاه و پنجم از [[سورۀ مائده]] است که دربارۀ ولايت [[خدا]]، [[رسول]] و [[ائمه]]{{ع}} است. برخی از مواردی که آیه بر آن دلالت می‌کند عبارت است از: دلالت بر [[نصب امام]]؛ دلالت بر [[ولایت تشریعی]] و دلالت بر [[امامت امام علی|امامت]] و [[ولایت امام علی]]{{ع}}<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص۸۳-۸۴؛ [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه ولایت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «آیه ولایت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۱۰۶-۱۱۱.</ref>.
# '''[[آیه اکمال]]:''' [[آیۀ اکمال]]، بخشی از آیۀ ۳ [[سورۀ مائده]] است که به خاطر جمله: {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ}} در آن، به این نام [[شهرت]] یافته است. این [[آیه]] در روز [[غدیرخم]] و پس از [[ابلاغ]] [[ولایت]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} به [[مردم]] توسّط [[پیامبر]] {{صل}} نازل شد. [[شیعیان]] معتقدند [[آیۀ اکمال دین]] در روز هجده ذی الحجه [[سال دهم هجری]] در محلی به نام [[غدیر خم]] نازل شده است. با بررسی فضای [[حاکم]] بر نزول آیه، دلالت [[آیه]] نمی‌تواند چیزی غیر از [[اثبات امامت]] و [[ولایت]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} باشد چراکه توصیف [[آیه]] از [[پیام]] ابلاغی به [[یأس]] [[کفار]]، [[اکمال دین]] و اتمام نعمت با حمل [[پیام غدیر]]، [[اثبات]] کنندۀ چیزی غیر از [[امامت]] و [[ولایت]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} نخواهد بود<ref>ر.ک: [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص۲۱۳ - ۲۲۲. </ref>.
# '''[[آیه تبلیغ]]:''' آیه {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ...}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان ...» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> به آیه تبلیغ مشهور شده است. عالمان شیعه بر این باورند که آیه تبلیغ، در آخرین سال عمر پیامبر و در [[روز]] هجدهم ذی‌حجّه یعنی در [[حجة الوداع]] نازل شده است و سیاق آن بیانگر این است که پیامبر {{صل}} از جانب خداوند مأموریت یافته بود مطلب بسیار مهمی را به [[مردم]] [[ابلاغ]] کند. اهمیت آن تا حدی است که بدون آن، [[رسالت]] او ناقص و نامقبول خواهد بود. شیعه معتقد است نزول آیه به خاطر [[ولایت]] و جانشینی امیرالمؤمنین {{ع}} بوده است<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت امام علی (مقاله)|مقاله «امامت امام علی»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۴۵۰؛ [[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[آیه تبلیغ - خراسانی (مقاله)|مقاله «آیه تبلیغ»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱]]، ص۴۲۱.</ref>.


==== [[سنت]] ====
====[[سنت]] ====
{{اصلی|اثبات امامت امام علی در حدیث}}
{{اصلی|اثبات امامت امام علی در حدیث}}
احادیث معتبر و متواتری از [[رسول اکرم]] {{صل}} از طریق [[سنّی]] و [[شیعه]] [[نقل]] شده که در آنها بر [[امامت]] و [[ولایت]] [[بلافصل]] [[علی]] {{ع}} بعد از [[پیامبر]] {{صل}} تصریح شده است. در اینجا چند نمونه از آنها را می‌آوریم.
===== احادیث عام =====
 
# '''[[حدیث ثقلین]]:''' یکی از مهم‌ترین ادلۀ روایی در مورد [[برتری]] و حقانیت [[اهل بیت]] {{ع}}، [[حدیث]] "[[ثقلین]]" است. [[پیامبر اسلام]] {{صل}} در این حدیث فرمودند: «من از بین شما می‌روم و دو چیز گران بها و ارزشمند از خودم به یادگار می‌گذارم، یکی [[کتاب خدا]] و دیگری عترتم را و مادامی که به هر دو آنها [[متوسل]] شوید هرگز [[گمراه]] نخواهید شد»<ref>{{متن حدیث| إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ اَلثَّقَلَيْنِ أَمَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا- كِتَابَ اَللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ اَلْحَوْضَ}}؛ ‏ بصائرالدرجات، ج ۱، ص ۴۱۳؛ سنن الترمذی، ج ۵، ص ۶۶۳، ح ۳۷۸۸ و....</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۱۱۰؛ [[عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری]]، ص۱۰۷-۱۰۹.</ref>
===== [[حدیث ثقلین]] =====
# '''[[حدیث سفینه]]:''' یکی دیگر از [[احادیث]] مشهوری که نقش [[اهل بیت پیامبر]] را در میان [[مردم]] روشن و مشخص می‌‌کند [[حدیث سفینه]] است. براساس این [[حدیث]] [[ابوذر غفاری]] [[نقل]] می‌کند که [[پیامبر]] {{صل}} در مورد [[اهل]] بیتشان فرمودند: {{متن حدیث| مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي كَمَثَلِ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا هَلَكَ }}، «[[اهل بیت]] من در میان شما همانند [[کشتی نوح]] است که هر کس بر آن سوار شد [[نجات]] یافت و هر کسی از آن جدا شد، غرق و نابود شد»<ref>اهل البیت فی الکتاب و السنّه، ص ۸۷؛ ابن بابویه، محمد بن علی، کمال الدین، امالی طوسی، احتجاج طبرسی؛ کنز العمال، ج۱، ص۲۵۰. </ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص۱۹۰ و ۲۰۶.</ref>
[[حدیث ثقلین]]، از جمله [[احادیث متواتر]] قطعی الصدور است؛ زیرا این [[حدیث]] در کتب [[شیعه]] و [[سنّی]] به سندهای معتبر و گوناگون [[نقل]] شده است و مهم‌تر اینکه [[کثرت]] [[نقل روایت]] [[ثقلین]]، آن هم با مضامین مختلف که همگی بر معنای واحدی [[دلالت]] دارند، نشان می‌دهد که [[رسول اکرم]] {{صل}} این [[کلام]] را در مواقع مختلف طی دوران [[رسالت]]، و به طور مکرر بازگو کرده است. آن [[حدیث]] در [[نقل]] مشهورش چنین است: "من در میان شما دو چیز گرانبها و سنگین میگذارم که یکی بزرگتر از دیگری است: [[کتاب خدا]] ([[قرآن]]) که ریسمان کشیده از [[آسمان]] تا [[زمین]] است، و عترتم [[اهل]] بیتم، آنها هرگز از همدیگر جدا نمی‌شوند تا اینکه در ([[روز قیامت]]) کنار [[حوض کوثر]] بر من وارد شوند"<ref>{{متن حدیث|إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَكْبَرُ مِنَ الْآخَرِ كِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ وَ عِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ}}؛ ر.ک: اصول کافی، ج۱، ص۲۹۴؛ الارشاد، شیخ مفید، ص۹۴؛ مسند احمد حنبل، ج۳، ص۱۴ و ۱۷ و ۲۶ و ۵۹ و ج۵، ص۱۸۲ و ۱۸۹ و ۱۹۰؛ صحیح مسلم، ج۱۵، به شرح النووی، ص۱۷۹ – ۱۸۱.</ref>.
# '''[[حدیث امان]]:''' یکی از [[دلایل امامت]] [[اهل‌بیت پیامبر]] اکرم {{صل}}، «حدیث امان» یا «حدیث نجوم» است. [[رسول الله]] {{صل}} در [[حدیثی]] فرموند: {{متن حدیث|النُّجُومُ أَمَانُ لِأَهْلِ الْأَرْضَ مِنَ الْغَرَقِ وَ أَهْلَ بَيْتِي أَمَانُ لِأُمَّتِي مِنَ الِاخْتِلَافِ ، فَإِذَا خَالَفَتْهُمْ قَبِيلَةِ اخْتَلَفُوا فَصَارُوا حِزْبِ إِبْلِيسَ}}<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۴۸۶؛ ج۳، ص۱۶۲ و ۵۱۶؛ تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۵۰۱؛ بحار الأنوار، ج۲۳، ص۱۹؛ ج۳۶، ص۲۹۱.</ref>؛ "[[ستارگان]]، [[امان]] [[اهل]] [[زمین]] از غرق شدن هستند و [[اهل بیت]] من، برای امتم امان از اختلاف هستند که اگر قبیله‌ای از آنها [[مخالفت]] کنند؛ [[اختلاف]] می‌کنند در حالی که حزب شیطان می‌شوند". بر اساس این حدیث، تنها راه [[حق]]، راه اهل بیت {{عم}} است<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۲۲۰؛ [[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص ۲۴۳.</ref>.
 
همان‌طور که در [[شأن نزول]] [[آیه تطهیر]] پیرامون مصادیق [[اهل بیت]] آوردیم، در اینجا هم مراد از [[اهل بیت]]، جز [[علی]] {{ع}} و [[فاطمه]] {{س}} و [[فرزندان]] آنان نخواهد بود، و دیگران، مثل [[زنان پیامبر]] {{صل}} را شامل نمی‌شود<ref>ر.ک: سنن ترمذی، ج۵، ص۳۲۸.</ref>.
 
این [[حدیث]] در برخی از نقل‌ها از صراحت بیشتری برخوردار است، و در آن [[پیامبر اکرم]] {{صل}} تصریح کرده که: اگر به این دو ([[کتاب خدا]] و [[اهل]] بیتم) چنگ بزنید و از آنها [[اطاعت]] کنید [[گمراه]] نمی‌شوید، پس بر آنها پیشی نگیرید که هلاک می‌شوید و از آنها بازنمانید که هلاک می‌شوید، به آنها چیزی یاد ندهید که آنها از شما داناترند<ref>ر.ک: مسند احمد حنبل، ج۳، ص۵۹؛ الصواعق المحرقه، ابن حجر هیتمی، ۲۲۸ - ۲۲۹.</ref>.
 
بنابر این، [[حدیث]] [[ثقلین]]، [[دلیل]] [[قاطع]] و روشنی است که [[رسول خدا]] {{صل}} [[علی]] {{ع}} و [[فرزندان]] [[معصوم]] او را به [[امامت]] برگزیده است. چون آنان را همتای [[قرآن]] قرار داده، و پیوند این دو را ناگسستنی اعلام کرده است، به طوری که تفکیک این دو از هم و [[پیروی]] از یکی و دوری از دیگری را موجب [[گمراهی]] از مسیر [[هدایت]] و دوری از [[اسلام ناب محمدی]] {{صل}} دانسته است<ref>[[عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری]]، ص۱۰۷-۱۰۹.</ref>.


===== [[حدیث منزلت]] =====
===== احادیث خاص =====
[[حدیث منزلت]] نیز از جمله [[احادیث معتبر]] و متواتری است که اکثر منابع معتبر [[روایی]] و [[تاریخی]] [[اهل سنت]] و همه [[جوامع]] [[روائی]] [[شیعه]] آن را [[نقل]] کرده‌اند. درباره [[حدیث منزلت]] نوشته‌اند: هنگامی که [[پیامبر]] {{صل}} با [[لشکریان]] [[اسلام]] به قصد [[جنگ]] با [[سپاه]] [[روم]] رهسپار منطقه [[تبوک]] بود، به سبب دور بودن منطقه [[جنگی]] از مرکز [[حکومت اسلامی]] ([[مدینه]]) و احتمال دسیسه‌ها و خرابکاری‌های [[منافقان]]، [[حضرت علی]] {{ع}} را از رفتن به [[جنگ]] باز داشت و [[دستور]] داد به جای او در [[مدینه]] بماند و ام‌القرای [[اسلام]] را از هرگونه خطرات [[حفظ]] و حراست کند.
# '''[[حدیث غدیر]]:''' حدیث غدیر خم یکی از گویاترین [[اسناد]] حقانیّت علی و [[فرزندان]] [[معصوم]] او{{عم}} در امر [[خلافت]] و [[امامت]] بعد از [[پیامبر]]{{صل}} است. وقتی [[پیغمبر اکرم]] از «[[حجة الوداع]]» برمی‌گشت در [[غدیر خم]]، [[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ}} نازل شد. پیغمبر [[مردم]] را جمع کرد و نماز ظهر را خواند و سپس برخاست و فرمود: {{متن حدیث|ألست أولی بکم من أنفسکم، قالوا: بلی}} آیا من از خود شما بر شما اولویت ندارم؟ گفتند: بلی، بعد فرمود: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ‌}}<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|تجلی امامت]]، ص ۵۲؛ [[عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری]]، ص۱۱۶-۱۱۸.</ref>.
 
# '''[[حدیث ولایت]]:''' حدیث ولایت از جمله [[احادیث]] دال بر [[ولایت]] و [[افضلیت امیرالمؤمنین]]{{ع}} است که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمودند ولایت پس از من از آن علی{{ع}} است: {{متن حدیث|إِنَّ عَلِيّاً مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ وَ هُوَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ}}. «ولی» در لغت بر [[قرب]] و نزدیکی دلالت می‌کند و کلمه [[مولی]] نیز از همین باب است<ref>معجم مقاییس اللغة، ص۱۱۰۴.</ref>.<ref>[[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلایل انتصابی بودن آن (کتاب)|امامت و دلایل انتصابی بودن آن]]، ص ۳۲۴.</ref>
[[منافقان]] کوردل که پیوسته مترصد بودند تا از هر فرصتی [[سوء]] استفاده کنند، برای اینکه حضرت را روانه [[جنگ]] کرده و زمینه را برای توطئه‌های خود آماده کنند، در میان [[مردم]] شایع کردند که نظر [[پیامبر]] {{صل}} از [[علی]] {{ع}} برگشته است و به این سبب او را از شرکت در [[جهاد]] باز داشته و با [[زنان]] و [[کودکان]] در [[مدینه]] باقی گذاشته است. خاطر [[علی]] {{ع}} از این شایعه مکدّر شد، و برای زدودن این شایعه دروغین از اذهان و سالم‌سازی محیط، به [[خدمت]] [[پیامبر]] {{صل}} که به تازگی از [[شهر]] خارج شده بود رسید و ماجرای شایعه را بازگو کرد.
# '''[[حدیث یوم‌الدار]]:''' یکی از [[نصوص جلیّ امامت امیر المؤمنین]] {{ع}}، “حدیث الدار” است. در داستان دعوت [[پیامبر اکرم]]{{صل}} از خویشاوندان خویش، سا مرتبه فرمود: "هر کس یاری‌ام کند، [[برادر]] و [[وصی]] و [[خلیفه]] من خواهد بود". ولی هر بار فقط [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} برمی‌خاست و اعلام آمادگی می‌کرد. سرانجام [[پیامبر]] {{صل}} به [[علی]] {{ع}} اشاره کرد و فرمود: «این، [[برادر]] و [[وارث]] و [[وصی]] و [[وزیر]] و [[خلیفه]] من در میان شماست. به سخنش گوش دهید و فرمانش بَرید!»<ref>ر.ک: [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ج۱]].</ref>.
 
# '''[[حدیث منزلت]]:''' از جمله نصوصی که دلالت بر [[امامت]] و [[جانشینی]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} دارد حدیث منزلت است: {{متن حدیث|أَنْتَ‏ مِنِّي‏ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ‏ مِنْ‏ مُوسَى‏ إِلَّا أَنَّهُ‏ لَا نَبِيَّ بَعْدِي‏}}. [[پیامبر گرامی]] {{صل}} در موارد مختلف نسبت [[علی]] {{ع}} به خود را نسبت [[هارون]] به [[موسی]] {{عم}} تشبیه کرده است. با این تفاوت که [[هارون]] [[پیامبر]] بود، ولی چون [[پیامبری]] با [[رسول خدا]] {{صل}} پایان پذیرفته است [[علی]] {{ع}} [[پیامبر]] نخواهد بود<ref>حر عاملی، محمد بن حسن، اثبات الهداة، ج۳؛ بحرانی، سیدهاشم، غایة المرام، ج۲.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت امام علی (مقاله)|مقاله «امامت امام علی»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)| دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۴۵۵.</ref>
[[رسول خدا]] {{صل}} ضمن [[تکذیب]] این شایعه و دروغین خواندن آن، و [[دلجویی]] از پسرعم و [[جانشین بلافصل]] خویش، خطاب به [[علی]] {{ع}} چنین فرمود: "ای [[علی]]! آیا [[راضی]] نمی‌شوی که [[منزلت]] و موقعیّت تو نسبت به من مانند [[منزلت]] و موقعیت [[هارون]] ([[وصی]] و [[برادر]] [[موسی]]) نسبت به [[موسی]] باشد، جز اینکه پس از من [[پیامبری]] نیست؟"<ref>{{متن حدیث|أَ فَلَا تَرْضَى يَا عَلِيُّ أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي؟}}؛ الکامل، ابن اثیر، ج۲، ص۲۷۸؛ السیرة النبویه، ابن کثیر، ج۴، ص۱۲ - ۱۳؛ سیره ابن هشام، ج۴، ص۱۳۶.</ref>.
# '''[[حدیث تشبیه]]:''' بر اساس آنچه در کتاب‌های حدیثی، [[تاریخی]]، [[کلامی]] و [[تفسیری]] نقل شده، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در موارد گوناگون و در زمان‌های متعدد، در حضور [[اصحاب]] خود، از [[فضائل امیرالمؤمنین]]{{ع}} سخن گفته‌اند که یکی از آنها حدیث تشبیه است که به آن [[حدیث اشباه]] هم گفته می‌شود. بر اساس این [[حدیث]] شماری از صفات کمال که در [[پیامبران الهی]] به صورت پراکنده آمده در مورد [[حضرت علی]]{{ع}} به صورت یکجا ذکر شده است؛ از جمله آنها [[علم]] و [[وقار]] [[آدم]]، [[حکمت]] و تقوای نوح، [[صبر]] و [[بردباری]] ایوب، حکمت و [[حلم]] [[ابراهیم]]، هیبت، سطوت و مناجات [[موسی]]، [[زهد]] و [[عبادت]] [[عیسی]]{{ع}}، کمال و [[جمال]] محمد{{صل}}. مانند اینکه: "هرکس می‌خواهد علم آدم، فهم نوح، زهد [[یحیی بن زکریا]]، [[استواری]] موسی را ببیند، [[علی بن ابی‌طالب]] را نظاره کند"<ref>{{متن حدیث|مَنْ أَرَادَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى آدَمَ فِي عِلْمِهِ وَ إِلَى نُوحٍ فِي فَهْمِهِ وَ إِلَى يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا فِي زُهْدِهِ وَ إِلَى مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ فِي بَطْشِهِ فَلْيَنْظُرْ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ}}؛ کفایة الطالب، ص۱۲۱؛ المناقب، خوارزمی، ص۸۳ و ۳۱۱؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۰۳؛ الریاض النضرة، ج۳، ص۱۹۶؛ اللآلیء المصنوعة، ج۱، ص۳۲۵؛ ینابیع المودة، ج۱، ص۳۶۳، ح۱؛ ج۲، ص۱۸۳، ح۵۲۷ و ص۴۸۶، ح۳۶۹؛ المسترشد، ص۲۸۸-۲۸۷؛ بحارالانوار، ج۳۹، ص۳۹؛ شرح نهج‌البلاغة، ج۹، ص۱۶۸؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۳۲۰؛ الصوارم المحرقة ص۲۷۶.</ref>.<ref>[[احمد شجاعی|شجاعی، احمد]]، [[حدیث تشبیه (مقاله)|مقاله «حدیث تشبیه»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۳ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی، ج۳]]، ص ۳۶۰.</ref>
 
# '''[[حدیث وصایت]]:''' [[رسول الله]]{{صل}} در موارد متعدد و مناسبت‌های مختلف، وصی بودن [[امام علی]]{{ع}} را [[اعلان]] کرده و با اشاره به اوصیای پیامبران پیشین فرموده است: {{متن حدیث|إِنَّ لِكُلِّ نَبِيٍّ وَصِيّاً وَ وَارِثاً وَ إِنَّ عَلِيّاً وَصِيِّي وَ وَارِثِي‌}}؛ «هر رسولی، وصی و [[وارث]] دارد و علی وصی و وارث من است». این تعبیر برای مولا چندان شایع بود که از همان ابتدا، [[لقب]] وصی بدو منحصر شد<ref>[[سید محمد کاظم طباطبایی|طباطبایی، سید محمد کاظم]]، [[ادله و نصوص امامت علی (مقاله)| مقاله «ادله و نصوص امامت علی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۳]]، ص ۲۱۵.</ref>.
[[دلالت]] این [[حدیث]] بر [[امامت]] و [[جانشینی]] [[بلافصل]] [[علی]] {{ع}} بعد از [[پیامبر]] {{صل}} قطعی بوده، و شبهه‌ای در آن نیست؛ زیرا آن حضرت همه منازل و [[مناصب]] خویش به جز [[منصب]] [[نبوت]] را برای [[علی]] {{ع}} [[اثبات]] کرده است، و در این راستا [[منزلت]] [[علی]] {{ع}} را نسبت به خود با [[منزلت]] [[هارون]] {{ع}} نسبت به [[موسی]] {{ع}} [[تشبیه]] کرده است، و آن [[مناصب]] از نظر [[قرآن]]: {{متن قرآن|وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي * هَارُونَ أَخِي * اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي * وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي *... قَالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يَا مُوسَى}}<ref> «و از خانواده‌ام دستیاری برایم بگمار * هارون برادرم را * پشتم را به او استوار دار * و او را در کارم شریک ساز *... فرمود: ای موسی! خواسته‌ات برآورده شد» سوره طه، آیه ۲۹-۳۲ و ۳۶.</ref>، عبارت بود از: [[جانشینی]] [[هارون]] نسبت به [[موسی]] {{ع}} در [[امت]] او و [[یاور]] و شریک او در کارهایش، که همه این [[مناصب]] (به جز [[منصب]] [[نبوّت]]) برای [[جانشین پیامبر]] {{صل}}، یعنی [[علی]] {{ع}} نیز ثابت است. بنابراین، آن حضرت [[خلیفه بلافصل]] [[رسول خدا]] {{صل}} و عهده‌دار رسالت‌های [[الهی]] او به جز [[پیامبری]] بوده است.
 
بر [[حدیث]] [[منزلت]] اشکال شده که: [[هارون]] در زمان [[حیات]] [[حضرت موسی]] {{ع}} [[وفات]] کرد، پس، از این [[تشبیه]] نتیجه می‌گیریم که [[علی]] {{ع}} نیز فقط در زمان [[حیات پیامبر]] {{صل}} و در غیاب او جانشینش بوده است.
 
این اشکال به دو [[دلیل]] وارد نیست:
# [[روایت]]، در صدد بیان [[منزلت]] [[علی]] {{ع}} نسبت به [[رسول خدا]] {{صل}} است بر اساس آن [[منزلت]] [[علی]] نسبت به [[پیامبر گرامی]] [[منزلت]] [[وزیر]] و [[خلیفه]] است، مقتضای [[خلافت]] هم عام است، [[جانشینی]] در [[مدینه]] در حال [[حیات]]، و [[جانشینی]] در میان [[قوم]] پس از [[رحلت]]؛ این که [[هارون]] پیش از [[حضرت موسی]] {{ع}} [[وفات]] یافته موجب نمی‌شود که بگوییم پس [[علی]] {{ع}} هم باید پیش از [[رحلت پیامبر]] {{صل}} از [[دنیا]] برود، و نیز موجب نمی‌شود که صرفاً [[جانشین]] آن حضرت در حال [[حیات]] او باشد و بس. بعلاوه، [[روایات]] دیگر تصریح دارد بر این که فرمود: {{متن حدیث|أنت خليفتي من بعدي}} تو [[خلیفه]] بعد از من هستی.
# این که [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: {{متن حدیث|إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي}} می‌خواهد بفهماند تو پس از من زنده خواهی ماند، و این [[منزلت]] هارونی که [[خلافت]] باشد برای تو باقی خواهد بود؛ امّا [[هارون]] از طرف [[خدا]] به [[نبوت]] رسید، ولی تو پس از من [[پیامبر]] نیستی، زیرا پس از من [[پیامبری]] نخواهد بود. بعلاوه [[روایت]]، [[شأن]] [[حضرت علی]] {{ع}} را نیز برای [[نبوت]] از طرف [[خدا]] نشان می‌دهد، اما از آن جهت که [[رسول خدا]] {{صل}}، [[خاتم پیامبران]] است و دیگر پس از او نبوتی نیست، [[علی]] {{ع}} به این [[مقام]] نایل نگردید<ref>[[عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری]]، ص۱۰۹-۱۱۱.</ref>.
 
===== [[حدیث غدیر خم]] =====
[[حدیث غدیر]] [[خم]] که به حدیثِ [[ولایت]] کبری و [[اکمال دین]] و [[اتمام نعمت]] و [[رضایت پروردگار]] معروف است<ref>ر.ک: الهیات، سبحانی، ج۲، ص۵۸۴.</ref>، یکی از گویاترین اسناد [[حقانیّت]] [[علی]] و [[فرزندان]] [[معصوم]] او {{عم}} در امر [[خلافت]] و [[امامت]] بعد از [[پیامبر]] {{صل}} است.
 
[[رسول خدا]] {{صل}} در [[حجة الوداع]] در راه بازگشت از [[حج]] از جانب [[خدا]] [[دستور]] یافته بود تا [[علی]] {{ع}} را به [[جانشینی]] خود معرفی کند.
 
[[فرمان الهی]] صریح و بسیار جدی بود، زیرا در متن [[فرمان]] تصریح شده که عدم [[ابلاغ]] آن مساوی با عدم [[ابلاغ رسالت]] است{{متن قرآن|وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ}}<ref> «و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>.
 
از این‌رو، آن حضرت [[دستور]] داد تا همه [[حجاج]] [[شهرها]] و [[کشورهای اسلامی]] که در حال حرکت بودند در محل [[غدیر خم]] گردهم آیند. آن حضرت بر بالای منبری از [[جهاز شتران]] قرار گرفت. خطبه‌ای ایراد کرد و در ضمن آن [[مسلمانان]] را به [[پیروی از کتاب خدا]] و [[عترت]] و [[اهل]] بیتش سفارش کرد. آنگاه بعد از [[گواهی]] خواستن از همگان مبنی بر اینکه از آنان نسبت به خودشان سزاوارتر (اَولی) است، [[علی]] {{ع}} را‌طلبید، و دست او را بالا برد و چنین فرمود: "پس هر کس که من [[مولی]] و [[سرپرست]] او هستم، [[علی]] نیز [[مولی]] و [[سرپرست]] اوست، خدایا هر کس [[علی]] را [[دوست]] دارد تو نیز با او [[دوست]] باش، و هر کس با او [[دشمنی]] کند تو هم با او [[دشمن]] باش، و کسی که او را [[یاری]] کند یاریش کن، و خوارکنندگانش را [[خوار]] گردان"<ref>{{متن حدیث|فَمَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ}}المستدرک الحاکم، ج۳، ص۱۰۹ – ۱۱۰؛ سنن ترمذی، ج۵، ص۲۹۷؛ شرح سنن ترمذی، ج۱۳، ص۱۶۵.</ref>.
 
[[حدیث غدیر]] از چنان اعتباری برخوردار است که در اکثر کتب [[روایی]] و تفسیری و [[تاریخی]] [[شیعه]] و [[سنی]] مطرح شده است<ref>المستدرک الحاکم، ج۳، ص۱۰۹ – ۱۱۰.</ref>، و در [[اثبات]] [[تواتر حدیث غدیر]] همین بس که ۱۱۰ [[صحابی رسول خدا]] {{صل}} و ۸۴ تن از [[تابعین]]، صحت آن را [[گواهی]] کرده‌اند، و نیز بسیاری از علمای بزرگ طی قرون متمادی تا امروز در کتبشان آن را [[نقل]] کرده‌اند<ref>ر.ک: الغدیر، ج۱، ص۱۴ - ۱۵۱؛ احقاق الحق، قاضی نورالله تستری، ج۲، ص۴۱۵-۵۰۰.</ref>.
 
'''[[دلالت حدیث]] [[غدیر]] بر [[امامت]] و [[خلافت علی]] {{ع}}<ref>اقتباس از الغدیر، ج۱، ص۳۴۰.</ref>:'''
 
اکنون با توجه به واژه [[مولی]] و شواهدی که در [[حدیث]] است [[دلالت روایت]] را مورد دقت قرار می‌دهیم.
 
لفظ مولا، در زبان [[عربی]]، دارای معانی زیادی است، ولی در این [[حدیث]] بر اساس شواهد، به معنای [[امامت]] و [[خلافت]] است. برخی از این شواهد بدین قرار است:
# در بعضی [[روایات]] [[پیامبر خدا]] {{صل}} پیش از آنکه مسئله [[ولایت]] را مطرح کند فرمود:آیا من به شما سزاوار‌تر از خود شما نیستم؟<ref>{{متن حدیث|أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ؟}}</ref>؛ پس از آن فرمود: هر کس من مولای او هستم پس علی {{ع}} مولای اوست.<ref>{{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ}}</ref>. متفرع ساختن این جمله بر جمله {{متن حدیث|أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ}} نشانگر این معناست که مقصود از {{متن حدیث|مَوْلَا}} اَولی به تصرّف است و "اولی به [[تصرف]]"، تعبیر دیگری از "[[امامت]]" است. [[ابن‌جوزی]]، از علمای بزرگ [[اهل سنت]]، در [[تذکره]] می‌گوید: در [[حدیث غدیر]]، مولا به معنی "اَولی" است و معانی دیگر مراد نیست<ref>تذکرة الخواص، ص۳۷، با مقدمه سید محمد صادق بحر العلوم.</ref>. [[حافظ]] [[ابوالفرج یحیی بن سعید ثقفی]] نیز که از بزرگان [[اهل سنت]] است، می‌گوید: این [[حدیث]] [[نصّ صریح]] است در [[اثبات امامت]] [[علی]] {{ع}}<ref>تذکرة الخواص، ص۳۷.</ref>. این بخش از [[حدیث]] را بزرگان و علمای [[اهل سنت]] آورده‌اند<ref>علامه امینی در الغدیر، ج۱، ص۳۷۱، نام ۶۴ تن از کسانی را که این بخش حدیث را روایت کرده‌اند، ذکر کرده است.</ref> و هیچ‌گونه تردیدی در آن نیست و [[علمای شیعه]] نیز، این فقره از [[حدیث]] را [[نقل]] کرده‌اند.
# [[رسول خدا]] {{صل}} پس از بیان [[ولایت علی]] {{ع}} فرمود: به من تبریک و تهنیت بگویید زیرا که [[خداوند]] مرا به [[نبوّت]] و [[اهل]] بیتم را به [[امامت]] ممتاز گردانید<ref>الغدیر، ج۱، ص۲۷۴، به نقل از حافظ ابوسعید خرگوشی نیشابوری، متوفای ۴۰۷ در کتاب «شرف المصطفی».</ref>. همان‌طوری که ملاحظه می‌کنید در این [[گفتار]]، [[پیامبر]] {{صل}} به [[امامت اهل بیت]] خود، تصریح فرموده است و این مطلب می‌رساند که مقصود از "[[مَولا]]" در "[[حدیث غدیر]]" [[امام]] و [[خلیفه]] است.
# تهنیت گفتن، دست دادن، گرد آمدن برای انجام مراسم و سه روز ادامه یافتن مراسم<ref>الغدیر، ج۱، ص۲۷۱.</ref>، جز با معنای [[خلافت]] و اولویّت نمی‌سازد.
# [[رسول خدا]] {{صل}} بعد از بیان [[ولایت علی]] {{ع}} فرمود: {{متن حدیث|فَلْيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ}}، آنان که حاضرند، باید به غایبان برسانند. آیا این تأکید، با معنای [[نصرت]] و [[محبّت]] سازگار است؟ [[پاسخ]] منفی است برای اینکه هر فردی از [[مسلمانان]] بر اساس [[کتاب خدا]] و [[سنت پیامبر]] می‌داند که باید بین [[مسلمانان]]، [[مودّت]] و [[محبّت]] و [[دوستی]] [[حاکم]] باشد و لزومی ندارد که با این همه تشریفات و در آن هوای گرم، دوباره مسئله [[محبت]] مطرح شود، آنهم [[محبت]] یک تن از [[مسلمانان]].
# [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: [[مردم]]! [[خداوند]] مرا [[مأمور]] کرد که امامتان، [[مسئول]] [[اداره امور]] شما، [[وصی]] و [[جانشین]] خود را برای شما [[نصب]] و معرفی کنم<ref>الغدیر، ج۱، ص۱۶۵، به نقل از فرائد السمطین.</ref>. همچنین از [[عمر بن خطاب]] چنین [[نقل]] شده که [[پیامبر]] {{صل}}، [[علی]] {{ع}} را به عنوان [[هدایت]] [[نصب]] کرد و گفت: هر کس که من مولای او هستم، [[علی]] مولای اوست<ref>الغدیر، ج۱، ص۵۷، به نقل از کتاب «مودة القربی»، شهاب الدین همدانی.</ref>. در این دو [[حدیث]] و امثال آن، کلمه "[[نصب]]" به [[کار]] برده شده است. به‌کارگیری کلمه "[[نصب]]" قرینه است که مراد از [[مولی]]، [[امام]] و [[جانشین]] و [[خلیفه]] است نه [[دوستی]] و [[محبت]] و [[یاری]].
# [[روز غدیر]] [[خم]]، [[حسان بن ثابت]] ابیاتی سرود و از جمله چنین گفت:[[پیامبر]] به [[علی]] {{ع}} گفت: [[یا علی]]! برخیز که تو را به عنوان [[امام]] و [[هادی]] پسندیدم<ref>{{عربی|فَقَالَ لَهُ: قُمْ يَا عَلِيُّ فَإِنَّنِي رَضِيتُكَ مِنْ بَعْدِي إِمَاماً وَ هَادِياً}}الغدیر، ج۲، ص۳۴.</ref>. همان‌طور که ملاحظه می‌شود، [[حسان بن ثابت]] از کلمه "مولا" مفهوم [[امام]] فهمیده است. شنوندگان اشعار نیز باید همین گونه فهمیده باشند وگرنه واکنش نشان می‌دادند. این می‌رساند که مولا، در معنای [[امام]] و اَولی به [[تصرف]] بکار رفته است. این اشعار در [[حضور]] [[پیامبر خدا]] {{صل}} و انبوه جمعیّت ایراد شد و [[پیامبر]] با [[سکوت]] خود [[کلام]] او را [[امضا]] فرمود. به همین چند [[شاهد]] اکتفا می‌کنیم، البته شواهد، بیش از اینهاست<ref>ر.ک: الغدیر، ج۱، ص۳۷۰. (در این مدرک بیست شاهد ذکر شده است).</ref>.
# [[روایات]] دیگر: [[علی بن حمید قرشی]] در "[[شمس الاخبار (کتاب)|شمس الاخبار]]" آورده است: هنگامی که از [[پیامبر خدا]] {{صل}} درباره این گفتارش {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ }} [[سؤال]] شد، فرمود: [[خداوند]] مولای من است، از خودم به من سزاوارتر است و با وجود او، امری برای من نیست. و من مولای [[مؤمنان]] هستم، از خودشان به آنها سزاوارترم و با وجود من، برای آنان امری نیست، و هر کس که من مولای او و از خود او به او سزاوارترم و با وجود من امری برای او نیست، پس [[علی]] مولای اوست و به او از خودش سزاوارتر است و با وجود [[علی]]، امری برای او نیست<ref>الغدیر، ج۱، ص۳۸۶.</ref>.
 
در [[حدیث]] دیگری آمده است که [[رسول خدا]] {{صل}} فرمود: [[مردم]]! مگر نه اینست که [[خداوند]] از خودم به من اولی و سزاوارتر است، او [[فرمان]] می‌دهد یا [[نهی]] می‌کند و برای من، در مقابل [[امر و نهی]] [[خدا]] امر و نهیی نیست؟ گفتند: چرا، این‌گونه است. [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: هر کس که [[خداوند]] و من مولای او هستیم، پس این [[علی]] مولای اوست، شما را [[فرمان]] میدهد، [[نهی]] می‌کند، و شما نسبت به او [[حق]] [[امر و نهی]] ندارید...<ref>الغدیر، ج۱، ص۳۸۷.</ref>.
 
با دقت در این [[احادیث]] و نظایر آن<ref>الغدیر، ج۱، ص۳۸۶ - ۳۹۰.</ref>، معلوم می‌شود که [[پیامبر اکرم]] {{صل}}، "[[مولی]]" را در معنیِ "اولی به [[تصرف]]" به [[کار]] برده است.
 
[[ابوحامد غرابی]] می‌گوید: پس از [[ماجرای غدیر]] [[خم]]، [[هوی و هوس]]، باعث گردید که [[مسلمانان]] [[حق]] را زیر پا گذارند<ref>الغدیر، ج۱، ص۳۹۲.</ref>.
 
[[ابن زولاق]] نیز می‌گوید: [[پیامبر]] {{صل}} [[علی]] {{ع}} را [[روز غدیر]] [[خم]] به [[خلافت]] برگزید<ref>الغدیر، ج۱، ص۳۹۱.</ref>.
 
این سخنان میرساند که عده‌ای از علمای [[اهل سنت]]، تصریح کرده‌اند به اینکه [[حدیث غدیر]]، [[دلالت]] روشن بر [[امامت]] و [[خلافت علی]] {{ع}} دارد و به این ترتیب، به [[حق]] اعتراف کرده‌اند<ref>[[عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری]]، ص۱۱۲-۱۱۶.</ref>
 
'''[[چشم‌پوشی]] از [[حق]]:''' هنگامی که [[دلالت حدیث]] [[غدیر]] بر [[خلافت علی]] {{ع}} را پذیرفتند آیا ضروری نبود که بپذیرند این [[خلافت]]، [[بلافصل]] است؟! به این معنا که پس از [[رسول خدا]] {{صل}} [[خلیفه مسلمین]]، [[علی]] {{ع}} است نه کس دیگر؛ ولی این عده از [[علما]] این‌گونه [[رفتار]] نکردند و گفتند [[ولایتی]] که [[حدیث غدیر]] برای [[علی]] {{ع}} ثابت می‌کند [[بلافصل]] نیست بلکه آن حضرت پس از [[عثمان]] این [[ولایت]] را دارد. برای نمونه به این سخنان توجه کنید:
 
[[شهاب‌الدین بن شمس‌الدین دولت‌آبادی]] مطلب ذیل را از افراد مختلفی [[نقل]] می‌کند: [[ابوالقاسم]] گفته است: اگر کسی بگوید [[علی]] {{ع}} [[برتر]] از [[عثمان]] است، [[حق]] گفته است زیرا که [[ابوحنیفه]] و [[ابن‌مبارک]] گفته‌اند: هر کس بگوید [[علی]] {{ع}} [[افضل]] جهانیان و [[افضل]] [[مردم]] است و بزرگترین بزرگان است، [[سخن]] نابجایی نگفته است چون مقصود از این [[برتری]]، [[برتری]] نسبت به [[مردم]] [[عصر]] خود آن حضرت است همانطوری‌که این [[گفتار پیامبر]] [[خدا]] {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ}} درباره [[علی]]، مربوط به زمان [[خلافت]] آن حضرت (پس از [[عثمان]]) است<ref>الغدیر، ج۱، ص۳۹۶ و ۳۹۷.</ref>.
 
[[ابوشکور محمد بن عبدالسعید بن محمد کشی حنفی]] در [[کتاب]] "[[التمهید فی بیان التوحید]]" می‌گوید:[[شیعیان]] می‌گویند که [[امامت]] [[علی بن ابی‌طالب]]، [[منصوص]] است به [[دلیل]] اینکه [[پیامبر]] به او فرمود: آیا [[راضی]] نیستی که نسبت به من همانند [[هارون]] نسبت به [[موسی]] باشی و فرمود: من مولای هر کس هستم، [[علی]] مولای اوست.
 
[[آیه شریفه]] {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ...}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref> نیز [[دلالت]] بر [[امامت]] آن حضرت می‌کند. ولی در جواب اینها گفته می‌شود که مقصود [[پیامبر]] از این [[ولایت]] و [[خلافت]]، آن [[ولایتی]] است که در وقتش آن را داشت یعنی مراد این است که بعد از [[عثمان]]، [[علی]] {{ع}} ولی و مولا است نه قبل از [[عثمان]]!!<ref>الغدیر، ج۱، ص۳۹۷ و ۳۹۸.</ref>.
 
این [[علما]] اعتراف دارند بر اینکه [[حدیث غدیر]] [[دلالت]] روشن بر [[امامت]] و [[ولایت علی]] {{ع}} دارد ولی آن را به زمان پس از [[عثمان]]، موکول می‌کنند!!
 
'''[[سؤال]]:''' آیا در [[روز غدیر]] [[خم]]، مقصود [[رسول خدا]] {{صل}} در [[اجتماع]] ۱۲۰ هزار نفری [[مسلمانان]] از این [[سخن]] که فرمود: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ}}، این بود که هر وقت، [[علی]] {{ع}} به [[خلافت]] رسید، [[مولی]] است؟ آیا این احتمال را در مورد این جمله میتوان [[عقلانی]] دانست؟
 
'''جواب:'''
# [[سخن پیامبر]]، بدون قید است و نمی‌توان بدون [[دلیل]] آن را [[مقید]] ساخت. هر کس به این جمله توجه کند این مطلب را [[درک]] می‌کند که مراد [[پیامبر]] این است که پس از من، [[علی]] {{ع}} [[امام]] شماست.
# در میان آن جمعیّت [[ابوبکر]]، [[عمر]] و [[عثمان]] هم بودند. اگر اینها سهمی از [[خلافت]] داشتند، [[پیامبر]] نامی از آنان هم به میان میآورد.
# [[گفتار]] [[رسول خدا]]، میرساند که [[روز غدیر]] [[خم]]، [[علی]] {{ع}} به [[دستور خداوند]]، به [[خلافت]] و جانشنی [[پیامبر]] [[نصب]] شد که معنای آن [[خلافت بلافصل]] است و برای همین، به آن حضرت تبریک می‌گفتند، ولی [[خلافت]] خلفای قبل به [[دستور خداوند]] و [[نصب پیامبر]] نبود تا این که چنین توجهی در [[کلام]] آن حضرت روا باشد. البته [[ولایت]] و [[امامت علی]] {{ع}} در مدت [[حیات پیامبر]]، در طول [[امامت]] و [[ولایت]] آن حضرت {{صل}} بود، و این [[علما]]، با وجود اعتراف به [[حق]]، از آن [[چشم‌پوشی]] کردند و به یک نوع توجیه غیر [[عقلانی]] روی آوردند<ref>[[عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری]]، ص۱۱۶-۱۱۸.</ref>.
 
== آیا بیعت صحابه و مردم با ابوبکر در سقیفه برای اثبات امامت او کافی نیست؟ ==
یکی از ادله یا شواهد [[اهل سنت]] بر دیدگاه خود "نبود اصل [[نصب]] توسط [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}}" ادعای [[اجماع]] حمایت [[مسلمانان]] و [[انصار]] از جریان [[سقیفه]] و نامزدی [[ابوبکر]] است، اگر از سوی [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} برای [[حضرت علی]] {{ع}} [[نص]] و [[نصب|نصبی]] وجود داشت که همه [[مسلمانان]] نیز از آن [[آگاهی]] داشتند، چرا آنان از این اصل و به تعبیری از [[پیامبر]] {{صل}} و سفارش او حمایت نکرده و بالعکس از کاندیدای جریان [[سقیفه]] یعنی [[ابوبکر]] پشتیبانی نموده‌اند؟ و به اصطلاح با وی [[بیعت]] کردند؟. [[اهل سنت]] اضافه می‌کنند که این نکته دیدگاه عدم [[نص]] را تقویت و [[تأیید]] می‌کند <ref>ابوالحسن اشعری، الأبانه، صص ۱۴۵ و ۱۲۶؛ ابن حزم، الفصل، ج۳، ص ۱۵؛ شرح المواقف، ج۸، صص ۳۸۶ و ۳۸۵؛ شرح المقاصد، ج۳، ص ۴۹۱؛ ابکار الأفکار فی اصول الدین، ج۳، ص ۴۲۸؛ شیخ الأزهر سلیم بشری.</ref>. اما این‌که بعد از پذیرفتن اصل تحقق چنین [[اجماع]] و اتفاقی آیا آن [[حجت]] و معتبر است؟ [[اهل سنت]] برای اعتبار بخشیدن به آن به [[حدیث نبوی]] {{عربی|" لَا تَجْتَمِعُ‏ أُمَّتِي‏ عَلَى خَطَإٍ‏‏"}} تمسک کردند.
 
در تحلیل این شبهه نکات ذیل قابل توجه است:
این [[شبهه]] به نوعی به [[شبهه]] عدم اشتهار [[نصب]] می‌گردد که هر دو مدعی عدم اشتهار [[نص]]‌اند، ما در نقد [[شبهه]] عدم اشتهار به نکات ذیل اشاره کردیم:
# [[علم]] به [[نص]] و توجیه آن؛
# امکان اختفا؛
# وجود انگیزه‌های [[سیاست|سیاسی]] در طرد یا ا ختفای [[نص]]؛
# اعتراف [[حضرت علی]] {{ع}} و بعض [[صحابه]] به [[نص]] و [[احتجاج]] به آن.
پس اصل این ادعا که نفس حمایت [[مردم]] از [[خلیفه]] خاص بر عدم [[نص]] دلالت می‌کند هم از جهت منطقی و هم از جهت واقعیت‌های خارجی با یکدیگر تلازمی ندارند؛ چراکه ممکن است [[نص|نصی]] برای [[حضرت علی]] {{ع}} وجود داشته باشد، اما [[مردم]] یا طیف دیگر به علل خاصی از کاندیداتوری شخص دیگری حمایت کنند، در این‌جا به بعضی از این علل اشاره می‌شود:
 
'''۱. شتابزدگی در تشکیل [[سقیفه]] و غیرمشروع بودن آن:''' [[بیعت]] و اجماعی پذیرفتنی و قابل اعتناست که اساس آن با مشاوره، فکر و تأمل نخبگان [[جامعه]] در ابعاد و زوایای مختلف موضوع اجتماع شکل گیرد، اما [[اجماع]] و [[بیعت|بیعتی]] که به صورت گیرد، اعتبار چنین امری نیز از منظر عقل و عقلا مورد سؤال و [[جرح]] است. اما [[اجماع]] و [[بیعت]] مورد ادعای [[اهل سنت]] درباره [[خلیفه اول]] طبق گزارش‌های مورخان با [[رحلت پیامبر]] {{صل}}، [[انصار]] در محلی به نام [[سقیفه]] جمع شده و برای خود خلیفه‌ای را ا نتخاب می‌کردند که این خبر به اطلاع [[عمر]] رسید و او هم بالفور [[ابوبکر]] را در جریان امر قرار داد و شتابان خودشان را برای مقابله با تصمیم [[انصار]] به [[سقیفه]] رساندند که طبق نقل تاریخ از [[مهاجران]] تنها دو نفر فوق "[[ابوبکر]] و [[عمر]]" باضافه [[ابوعبیده بن جراح]] حضور داشتند. در چنین مکان و زمان و جوی آنان تصمیم گرفتند که [[ابوبکر]] بر مسند [[خلافت]] تکیه کند. سؤال این است که آیا چنین تصمیم و امری بدون مشورت با نخبگان [[جامعه]] آن روز مانند [[امام علی|علی]] {{ع}}، [[سلمان]]، [[ابوذر]]، [[مقداد]]، [[ابن‌ عباس]] و [[زبیر]] تصمیم عاقلانه‌ای بود؟ آیا می‌توان بر آن اسم [[اجماع]] و [[بیعت]] کل را [[انتخاب]] کرد؟ این‌که بعداً [[مردم]] با [[خلیفه اول]] [[بیعت]] کردند، بحث دیگری است، اما سؤال در منطقی و مشروع بودن تصمیم و اصل [[شورا]] و [[نشست سقیفه]] است که بدون حضور نخبگان [[جامعه]] و مخصوصاً [[حضرت علی]] {{ع}} که یک طرف مهم بلکه محور قضیه بود، انجام گرفت.
 
'''اعتراض [[حضرت علی]] {{ع}} به سقیفه:''' مقام و [[جایگاه]] ویژه از جمله [[عدالت]] حضرت نزد [[اهل سنت]] و [[عصمت]] حضرت نزد [[شیعه]] ثابت است - وی در چند جا [[مشروعیت]] [[سقیفه]] را زیر سؤال برده است، از جمله خطاب به [[ابوبکر]] فرمود: چگونه با تمسک به [[شورا]] [[خلیفه]] شدی در حالی که اصل مشورت‌دهندگان در آن غایب بودند:{{عربی|"وَ إِنْ كُنْتَ بِالشُّورَى مَلَكْتَ أُمُورَهُمْ فَكَيْفَ بِهَذَا وَ الْمُشِيرُونَ غُيَّبٌ‏‏"}} <ref>«و اگر به وسيلۀ مشورت زمام امور را به دست گرفتى، اين چگونه شورايى است كه افراد طرف مشورت غايب بودند» شرح نهج‌البلاغه ابن ابی‌الحدید، ج۱، ص ۱۳۲؛ السقیفه و فدک، ص۷۰.</ref>. حضرت در جای دیگر با اشاره به استدلال [[ابوبکر]] به لزوم [[انتخاب]] [[خلیفه]] از میان [[قریش]] و و اقوام [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} - که در واقع بسترسازی برای [[حکومت]] خود بود - فرمود:{{عربی|"احْتَجُّوا بِالشَّجَرَةِ وَ أَضَاعُوا الثَّمَرَة‏‏"}<ref>«به درخت [نبوت] [[احتجاج]] كردند، و ميوه آن را ضايع نمودند» نهج‌البلاغه، [[خطبه]] ۶۸، نامه ۲۸؛ شرح نهج-البلاغه ابن ابی‌الحدید، ج۲، ص ۲۵ و ج ۱۷، ص ۱۶۴.</ref>. [[حضرت علی]] {{ع}} با تذکار این نکته که [[بیعت]] با وی فلته و شتاب‌زده انجام نگرفته، به صورت مفهومی و کنایه [[بیعت]] [[خلیفه اول]] را شتاب‌زده می‌خواند:{{عربی|" لَمْ تَكُنْ بَيْعَتُكُمْ إِيَّايَ فَلْتَةً‏‏"}} <ref>«بيعت شما با من حادثه ناگهانى نبود» نهج‌البلاغه، نامه ۱۳۶. </ref>. وقتی حضرت را با اکراه نزد [[ابوبکر]] جهت [[بیعت]] بردند، حضرت ضمن پاسخ منفی استدلال می‌کند که: "من به [[حکومت]] از همگی شما [[شایسته]] و مستحق هستم، من با شما [[بیعت]] نمی‌کنم و این شما هستید که با من باید [[بیعت]] کنید. شماها [ابوبکر و [[عمر]] در سقیفه] در تخریب موضع [[انصار]] ذ [[حکومت]] را به این بهانه و استدلال که به [[پیامبر]] از جهت قومی نزدیک هستید، قبضه کردید، آنان نیز [[حکومت]] را به شما تسلیم کردند. من نیز در این‌جا به مثل منطق شما بر اصنار [[احتجاج]] می‌کنم، اگر از [[خدا]] خوف دارید در حق ما [[انصاف]] را مراعات کنید و اعتراف کنید که [[حکومت]] حق ماست چنان‌که [[انصار]] اعتراف کردند و‌گرنه به ظلم و ستم‌گری برمی‌گردید در حالی‌که به آن امر آگاهید"<ref>{{عربی|" أَنَا أَحَقُ‏ بِهَذَا الْأَمْرِ مِنْكُمْ‏ لَا أُبَايِعُكُمْ‏ وَ أَنْتُمْ‏ أَوْلَى‏ بِالْبَيْعَةِ لِي‏ أَخَذْتُمْ هَذَا الْأَمْرَ مِنَ الْأَنْصَارِ وَ احْتَجَجْتُمْ عَلَيْهِمْ بِالْقَرَابَةِ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص فَأَعْطَوْكُمُ الْمَقَادَةَ وَ سَلَّمُوا إِلَيْكُمُ الْإِمَارَةَ وَ أَنَا أَحْتَجُّ عَلَيْكُمْ بِمِثْلِ مَا احْتَجَجْتُمْ بِهِ عَلَى الْأَنْصَارِ فَأَنْصِفُونَا إِنْ كُنْتُمْ تَخَافُونَ اللَّهَ مِنْ أَنْفُسِكُمْ وَ اعْرِفُوا لَنَا مِنَ الْأَمْرِ مِثْلَ مَا عَرَفَتِ الْأَنْصَارُ لَكُمْ وَ إِلَّا فَبُوءُوا بِالظُّلْمِ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُون‏‏‏"}}؛ السقیفه و فدک، ص ۶۰؛ شرح نهج‌البلاغه، ج۶، ص ۱۱؛ الأمامة السیاسة، ج۱، ص ۲۸.</ref>. [[عمر]] در این هنگام حضرت را تهدید می‌کند که تو توقیف خوایه شد تا این‌که [[بیعت]] کنی <ref>«فقال [[عمر]]: انک لست متروکا حتی تبایع». (السقیفه و فدک، ص ۶۰).</ref>. حضرت در جواب وی فرمود: "از پستان [[خلافت]] بدوش که نصف آن بر توست و آن را امروز محکم گیر تا این‌که فردا به تو پس داده خواهد شد"<ref>{{عربی|" احْلِبْ يَا عُمَرُ حَلْباً لَكَ‏ شَطْرُهُ‏ اشْدُدْ لَهُ‏ الْيَوْمَ‏ أَمْرَهُ‏ لِيَرُدَّ عَلَيْكَ‏ غَدا‏‏‏"}}؛ السقیفه و فدک،، ص ۶۱؛ الأمامة السیاسة، ج۱، ص ۲۹.</ref>. حضرت در ادامه [[مهاجران]] را [[نصیحت]] می‌کند که مبادا [[حکومت]] را از اهلش خارج کنند. <ref>«یا معشر المهاجرین الله الله لاتخرجوا سلطان محمد عن داره و بیته الی بیوتکم و دورکم و لاتدفعوا اهله عن مقامه فی الناس و حقه. فوالله یا معشر المهاجرین لنحن أحق بهذالأمر منکم». (السقیفه و فدک، ص ۶۱).</ref> حضرت در این‌جا تأکید می‌کند چنین امری به منزله [[تبعیت]] از هوای نفس و دوری از حق خواهد بود: {{عربی|" فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَى فَتَزْدَادُوا مِنَ الْحَقِّ بُعْداً‏‏‏"}} <ref>«از هوى و هوس پيروى مكنيد كه در اين صورت بيش از پيش از حقيقت دور گشته»؛ السقیفه و فدک، ص ۶۱.</ref>. این منطق حضرت که [[حاکمان]] معاصر خود را به برگشت به ظلم و دوری از [[صراط حق]] وصف می‌کند، دلیل بر [[غصب حق]] مسلم خویش و ارتکاب خلاف شرع است وگرنه این استدلال حضرت معنا نخواهد داشت، اگر حضرت به صرف اولویت و نه [[نصب]] استدلال می‌کند و دیگران نیز [[شایسته]] و نه شایسته‌تر هستند دوری از حق و گرفتاری به ظلم چه معنایی خواهد داشت؟
 
'''اعتراف [[خلیفه اول]] و دوم به شتاب‌زدگی سقیفه:''' اینکه [[سقیفه]] و تصمیم و [[انتخاب]] آن نه محصول مشاوره متخصصان و نخبگان [[جامعه]] بلکه یک [[عمل]] شتاب‌زده بود، مورد اعتراف برندگان آن نیز قرار گرفته است. [[ابوبکر]] اعتراف کرد که: "همانا [[بیعت]] من ناگهانی و شتاب‌زده صورت گرفت، [[خداوند]] از شر آن حفظ کند، من از [[فتنه]] ترسیدم <ref>{{عربی|" ان بيعتي كانت فلتة وقى اللّه شرها، و خشيت الفتنة ‏‏‏"}}؛ شرح نهج‌البلاغه ابن ابی‌الحدید، ج۱، ص ۱۳۲؛ السقیفه و فدک، ص۷۰.</ref>. [[عمر]] نیز مکرر به ناگهانی و شتاب‌آمیز بودن [[بیعت]] [[ابوبکر]] اعتراف می‌کرد: {{عربی|" كَانَتْ بَيْعَةُ أَبِي بَكْرٍ فَلْتَةً، وَقَى اللَّهُ شَرَّهَا ‏‏‏"}} <ref>سیره ابن‌هشام، ج۴، ص ۳۰۸؛ شرح نهج‌البلاغه ابن‌ابی‌الحدید، ج۲، ص ۲۵ و ج۱۷، ص ۱۶۴.</ref>
 
'''۲. انگیزه‌های دنیوی در [[بیعت]] سقیفه:''' اعضای [[شورای سقیفه]] از دو طیف [[مهاجران]] "[[ابوبکر]]، [[عمر]]، [[ابوعبید]]، [[بن جراح]]" و [[انصار]] "دو قبیله [[اوس]] و [[خزرج]]" شکل گرفته بود، [[انصار]] بر [[خلافت]] [[سعد بن عباده]] از قبیله [[خزرج]] توافق نموده بودند، اما با ورود [[مهاجران]] و استدلال‌های [[ابوبکر]] و [[عمر]] مبنی بر عدم پذیرفتن [[حکومت]] [[انصار]] از سوی عرب و لزوم [[انتخاب]] [[خلیفه]] از نزدیکان [[پیامبر]] و همچنین و عده [[وزارت]] به [[انصار]] آنان به [[تفویض]] [[حکومت]] به [[مهاجران]] قانع شدند<ref>«قال ابوبکر: فنحن الأمراء و انتم الوزراء لاتفتون بمشورة و لا نقضی دونکم الأمور... قال [[عمر]]: و الله لاترضی العرب ان یؤمّروکم و نبیها من غیرکم...». (تاریخ طبری، ج۲، ص ۵۱۵؛ تاریخ کامل، ج۲، ص ۳۲۵).</ref> علاوه بر این، رقابت داخلی خود [[انصار]] بین دو قبیله [[اوس]] و [[خزرج]] - که سالیان پیش از [[اسلام]] در [[جنگ]] با یکدیگر بودند - نقش مهمی داشت؛ چراکه [[انتخاب]] [[خلیفه]] از میان یک قبیله پیروزی آن قبیله و به معنای باخت و شکست قبیله دیگری محسوب می‌شد؛ لذا هر دو قبیله به بازی باخت روی آوردند و راضی شدند که [[خلیفه]] از میان [[مهاجران]] تعیین گردد. نکته دیگر چه‌بسا درباره [[بیعت]] با [[خلیفه]] مهاجران، [[خزرج]] و [[اوس]] با یکدیگر مسابقه و رقابت می‌گرفتند؛ چراکه هر قبیله‌ای که زودتر با [[خلیفه]] [[مهاجران]] "[[ابوبکر]]" [[بیعت]] کند آن امتیازات بیشتری می‌توانست نصیب خود گرداند، چنان‌که بعض رهبران قبیله [[اوس]] خطاب به قبیله خود گفتند: به [[خدا]] قسم اگر [[خزرج]] بر شما [[حکومت]] کند این [[فضیلت]] برای آنان همیشگی خواهد ماند و در آن برای شما بهره و [[نص]]یبی نخواهند داد. پس به [[بیعت]] [[ابوبکر]] بشتابید<ref>«و الله لئن ولیتها الخزرج علیکم مرة لا زالت لهم علیکم بذلک الفضیلة و لاجعلوا لکم معهم فیها نصیباً ابدا، فقوموا فبایعوا ابابکر»؛ تاریخ طبری، ج۲، ص ۵۱۵؛ تاریخ کامل، ج۲، ص ۳۲۵.</ref>. به تعبیر صریح‌تر، [[انصار]] در جریان [[سقیفه]] به جای مراعات اصل شایسته‌سالاری در تعین [[خلیفه]] به لحاظ منافع منطقه‌ای و در مرحله بعدی منافع قبیله‌ای و بالاخره به [[انتخاب]] یا عدم [[انتخاب]] از روی حسد روی آوردند و این مسئله در منابع تاریخی [[اهل سنت]] گزارش شده است. چنان‌که [[ابوبکر جوهری]] گزارش می‌کند که [[بشیر بن سعد خزرجی]] از روی جسد و کینه به کاندیدای [[انصار]] [[سعد بن عباده]]، به جای حمایت از او از [[انتخاب]] [[خلیفه]] از طرف [[مهاجران]] و [[قریش]] دفاع نمود. [[ابوبکر جوهری]] ادامه می‌دهد که وقتی قبیله [[اوس]] مشاهده کرد یکی از رؤسای قبیله رقیب یعنی [[خزرج]] با [[ابوبکر]] [[بیعت]] کرد، [[رئیس]] [[اوس]] [[اسید بن حضیر]] از روی حسد با [[ابوبکر]] [[بیعت]] کرد<ref>«فلما رأی بشیربن سعد الخزرجی ما اجتمعت علیه الأنصار من تأمیر سعدبن عبادة و کان حاسداً له و کان من سادة الخزرج قام فقال... و لما رأت الأرس ان رئیساً من رؤساء الخزرج قد بایع قام اسید بن حضیر و هو [[رئیس]] الأوس فبایع حسد السعید ایضاً». (السقیفه و فدک، ص ۵۹).</ref>. از اینجا روشن می‌شود که انگیزه اولیه [[انصار]] در برپا کردن جریان [[سقیفه]] نخست تصاحب [[حکومت]] و [[خلافت]] از [[مهاجران]] بود و رضایت و اتفاق اولیه هر دو قبیله بر سعد بن عباده خزرجی نیز آن را نشان می‌دهد، اما این‌که آنان در این راه ناکام مانده و طیف [[مهاجران]] حاضر در [[سقیفه]] یعنی [[ابوبکر]] و [[عمر]] به پیروزی رسیدند، بحث دیگری است، اما نتیجه کار انگیزه مادی و دنیوی [[انصار]] را از صفحات تاریخ پاک نمی‌کند. به دیگر سخن تاریخ نشان می‌دهد [[انصار]] با این عظمت و فداکاری در راه [[اسلام]] و [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} [[انسان]]‌های [[معصوم]] نبودند، آنان نتوانستند از منافع دنیوی و منطقه‌ای خود در تصاحب [[حکومت]] چشم بپوشند و مانند [[امام علی|علی]] {{ع}} بدون توجه به حوادث و جریان‌های [[سیاست|سیاسی]] روز به تغسیل، تجهیز و تدفین برترین [[انسان]] هستی بپردازند، بلکه با ترک این [[وظیفه]] دینی به فکر [[ریاست]] افتادند که از این منظر تاریخ و [[مؤمنان]] و عاشقان [[پیامبر اعظم]] {{صل}} [[عمل]] آنان را قبیح می‌نماید و حداقل نمی‌ستاید. نکته دیگر این‌که چنان‌که ذکر شده مورخان [[اهل سنت]] صریحاً [[انتخاب]] [[انصار]] را به حسد - که [[گناه]] کبیره است - نسبت میدهند و در این‌جا هیچ اعتراضی بر [[عدالت]] [[صحابه]] وارد نمی-کنند، اما وقتی [[شیعه]] کنار گذاشتن [[نص]] [[نبوی]] درباره [[حضرت علی]] {{ع}} را طرح می-کند، اعتراض مظلومیت و [[عدالت]] [[صحابه]] بلند می‌شود. آیا این نشان نمی‌دهد که [[اهل سنت]] با یک منطق داوری نمی‌کنند و به اصطلاح عوام مصداق: یک بام و دو هوا نیستند؟!
 
'''۳. [[بیعت]] با اکراه و اجبار:''' ادعای [[اجماع]] و اتفاق [[امت]] در [[بیعت]] با [[خلیفه اول]] ادعای درستی نیست؛ چراکه [[خلیفه اول]] [[مخالفان]] زیادی داشت که برخی اصلاً [[بیعت]] نکردند که سعد بن عباده کاندیدای اول [[سقیفه]] یکی از آنان است که اشاره خواهد شد. برخی نیز با اکراه و اجبار و به عبارتی و فشار به [[بیعت]] تن دادند. نمونه بارز آن تحصن برخی از یاران [[حضرت علی]] {{ع}} در خانه [[حضرت زهرا]] {{س}} بود که با تهدید به آتش زدن خانه و دستگیری تحصن‌کنندگان مانند زبیر مجبور به [[بیعت]] شدند<ref>شرح نهج‌البلاغه ابن ابی‌الحدید، ج۲، ص ۵۶؛ السقیفه و فدک، صص ۳۸ و ۷۰ - ۷۲؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۲۶؛ الأمامة السیاسة، ص ۱۲.</ref>. با وجود تهدید [[حضرت علی]] {{ع}} تا شش ماه -زمان وفات همسرش [[حضرت زهرا]] {{س}}- از [[بیعت]] با [[ابوبکر]] امتناع ورزید. بعد از آن با تشخیص مصالحی - که علل آن در صفحات پیشین ذکر شد - [[بیعت]] کرد. در همان ابتدا - بنا به گزارش مورخان [[اهل سنت]] - کسانی که از [[بیعت]] با [[ابوبکر]] استنکاف می‌نمودند، با ضرب و شتم به [[بیعت]] و گذاشتن دست خود به دست [[ابوبکر]] مجبور می‌شدند<ref>شرح نهج‌البلاغه ابن ابی‌الحدید، ج۱، ص ۲۱۹؛ السقیفه و فدک، ص۴۶.</ref>. [[سلمان فارسی]] اذعان می‌کند که بیعتش بعد از دستگیری و اعمال فشار فیزیکی انجام گرفته است <ref>کتاب سلیم بن قیس، ص ۱۵۸.</ref>. [[بیعت]] [[ابوذر]] و [[مقداد]] و [[زبیر]] نیز چنین انجام گرفت<ref>کتاب سلیم بن قیس، ص ۱۵۸.</ref>
 
'''۴. [[مخالفان]] کاندیدای سقیفه:''' اهل تاریخ و پژوهش مواضع [[سیاست|سیاسی]] و دینی [[صحابه]] را بعد از [[رحلت پیامبر]] {{صل}} به پنج گروه و به اصطلاح امروزی حزب تقسیم می‌کنند:
# حزب [[سعد بن عباده]] [[رئیس]] [[خزرج]] از [[انصار]]؛
# حزب [[ابوبکر]] و [[عمر]] و جمعی از مهاجرین؛
# حزب [[امام علی|علی]] و [[بنی‌ هاشم]] و کثیری از [[انصار]] و اندکی از مهاجرین که تنها خواستار [[بیعت]] با [[امام علی|علی]] {{ع}} بودند؛
# حزب [[عثمان بن عفان]] از [[بنی‌ امیه]]؛
# حزب [[سعد بن وقاص]] و [[عبدالرحمن]] از [[بنی‌ زهره]].
[[سعد بن عباده]] که [[رئیس]] [[انصار]] و در [[سقیفه]] کاندیدای نخست [[انصار]] برای [[خلافت]] بود، از [[بیعت]] با [[ابوبکر]] و همچنین [[عمر]] و نیز شرکت در مراسم عبادی جمعی دولتی امتناع می‌ورزید و به [[خلافت]] آنان بی‌اعتنا بود تا این‌که [[حکومت]] وی را در منطقه حوران در سرزمین شام به قتل رساند و شایع نمودند که جن او را کشته است!
 
[[زبیر بن بکار]] می‌گوید: [[اکثریت]] مهاجرین و جمعی از [[انصار]] تردیدی نداشتند که [[امام علی|علی]] {{ع}} صاحب [[حکومت]] بعد از [[پیامبر]] است: {{عربی|" وَ كَانَ‏ عَامَّةُ الْمُهَاجِرِينَ‏ وَ جُلُ‏ الْأَنْصَارِ لَا يَشُكُّونَ‏ أَنَّ عَلِيّاً {{ع}} هُوَ صَاحِبُ الْأَمْرِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} ‏‏‏"}} <ref>«عموم مهاجرين و اكثر انصار شك نداشتند كه علی خليفه بعد از پيامبر است» الأخبار الموفیات، ص ۵۸۰؛ شرح نهج البلاغه، ج۶، ص ۲۱.</ref>. [[یعقوبی]] نیز در تاریخ خود نسبت فوق را به مهجران و [[انصار]] می‌دهد:{{عربی|"و کان المهاجرون و ال [[انصار]] لایشکّون فی علّی"}} <ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص ۱۲۴، باب فی سقیفه.</ref>. مورخان گزارش می‌کنند که قبل از [[شهادت]] [[حضرت فاطمه]] (س) احدی از بنی‌هاشم با [[ابوبکر]] [[بیعت]] نکرد <ref>اسد الغابة، ج۳، ص ۳۲۹؛ تاریخ کامل، ج۲، ص ۳۲؛ مروج الذهب، ج۲، ص ۳۱۶.</ref>. جمعی از یاران [[حضرت علی]] {{ع}} که [[مخالف]] [[بیعت]] با [[ابوبکر]] بودند مانند زبیر در خانه [[حضرت فاطمه زهرا]] {{س}} تحصن کردند و بدین‌سال مخالفت خود با [[انتخاب]] [[ابوبکر]] را رسماً اعلان نمودند تا این‌که [[عمر]] با تهدید و اکراه مانند آتش‌زدن خانه آنان را از خانه خارج نمود <ref>الأخبار الموفیات، ص ۵۸۰؛ شرح نهج‌البلاغه، ج۶، ص ۲۱.</ref>. جمعی از [[صحابه]] معروف [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} [[مخالف]] [[خلافت]] [[ابوبکر]] و موافق [[خلافت]] [[حضرت علی]] {{ع}} بودند که این‌جا به اسامی آنان اشاره می‌شود: ۱. عباس عموی [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} ۲. [[زبیر]] ۳.[[ابو ایوب انصاری]] ۴. [[سلمان فارسی]] ۵. [[ابوذر غفاری]] ۶. [[مقداد]] ۷. [[عمار یاسر]] ۸. [[بریده أسلمی]] ۹. [[ابوهیثم بن تیهان]] ۱۰ و ۱۱. [[سهل]] و [[عثمان]] فرزندان [[حنیف]] ۱۲. [[خزیمة بن ثابت]] ملقب به [[ذوالشهادتین]] ۱۳. [[اُبیّ بن کعب]] ۱۴. [[فروة ابن عمرو]] ۱۵. [[سعد بن ابی‌وقاص]] <ref>نقل از موسوعة الامام علی، ج ۳، ص ۳۴ و نیز؛ عبدالله مامقانی، تنقیح المقال، ج۱، ص ۱۹۸؛ ابن‌عبدریه، العقد الفرید، ج۴، ص ۲۴۷؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص ۱۲۴.</ref>
 
'''۵. اعتراف جمعی از [[صحابه]] به [[امامت حضرت علی]] {{ع}}:''' جمعی از [[صحابه]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} به [[پیروی]] از [[روایات]] آن حضرت از همان ابتدا اهتمام و ارادت خاصی به [[حضرت علی]] {{ع}} داشتند و می‌توان گفت که [[شیعیان]] و مریدان [[حضرت علی]] {{ع}} از زمان [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} نشأت و رشد یافته است. آنان [[حضرت علی]] {{ع}} را فرد [[برتر]] و [[افضل]] و وصی و [[خلیفه]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} می‌دانستند. برخی از [[اهل سنت]] منصف مانند الدوری به وجود طرفداران و به اصطلاح حزب [[شیعیان]] و [[امام علی|علی]] {{ع}} پیش از جریان [[سقیفه]] اعتراف دارند<ref> مقدمة فی تاریخ الأسلام، ص ۴۸.</ref>. [[ابو حاتم رازی]] می‌گوید: [[شیعه]] در زمان [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} لقب کسانی بود که [[امام علی|علی]] {{ع}} را دوست می‌داشتند، مانند: [[سلمان]]، [[ابوذر]]، [[مقداد]]، [[عمار یاسر]] <ref>ابوحاتم رازی، کتاب الزینة، ص ۲۵۹.</ref>
# '''[[سلمان فارسی]]:''' وی از [[صحابه]] برجسته [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} بود که حضرت او را به [[اهل بیت]] خود ملحق نمود. [[سلمان]] [[حضرت علی]] {{ع}} را [[فصل الخطاب]]، دارای [[علم وصایا]] و به منزله [[هارون]] برای [[موسی]] توصیف می‌کند<ref>کنزالعمال، ج۴، ص ۸، ح ۹۲۲۳.</ref> و از [[بیعت]] خود با حضرت به عنوان [[امامت]] خبر می‌دهد:{{عربی|" بَايَعْنَا رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} عَلَى‏ النُّصْحِ‏ لِلْمُسْلِمِينَ‏، وَ الِائْتِمَامِ‏ بِعَلِيِ‏ بْنِ‏ أَبِي‏ طَالِبٍ‏{{ع}}، وَ الْمُوَالاةِ لَهُ ‏‏‏"}} <ref>«با [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] ص بيعت كرديم كه در نصيحت و تذكر خيرخواهانه مسلمانان كوتاهى نكنيم، على را پيشواى خويش بدانيم و او را دوست بداريم» کتاب سلیم، صص ۱۵۶ و ۱۵۹؛ ابن‌جوری، صفوة الصفوة، ج۱، ص ۲۱۵؛ معالم التزیل، حاشیه خازن، ج۵، ص ۱۸۷؛ الشیعة فی المیزان، ج۱، صص ۶۰ و ۱۹۶.</ref>
# '''ابن‌ عباس:''' وی که پسرعموی [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} و به عنوان یکی از رجال برجسته و مفسر [[قرآن]] مطرح بود، در پاسخ [[خلیفه دوم]] مبنی بر کراهت [[قریش]] از [[انتخاب]] [[حضرت علی]] {{ع}} به دلیل جمع شدن [[خلافت]] و [[نبوت]] در یک خاندان علت واقعی امثال [[عمر]] را چنین بیان داشت: آنان نسبت به آن‌چه [[خداوند]] نازل کرده بود، کراهت داشتند<ref>شرح ‌نهج‌البلاغه ابن ابی‌الحدید، ج۱۲، ص ۵۳.</ref>. وی در گفتگو بلکه در مناظره‌ای که با [[خلیفه دوم]] داشت و او [[حضرت علی]] {{ع}} را به مطرح کردن خود به عنوان [[خلیفه]] متهم می‌کرد، [[ابن‌عباس]] در پاسخ [[عمر]] استدلال کرد که [[امام علی|علی]] {{ع}} خود را مطرح نمی‌کند، بلکه این [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} بود که وی را به [[خلافت]] [[نصب]] کرد اما از او گرفته شد{{عربی|" قَدْ رَشَّحَهُ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَصُرِفَتْ‏ عَنْهُ‏ ‏‏‏"}} <ref>شرح ‌نهج‌البلاغه ابن ابی‌الحدید، ج۱۲، ص ۸۰.</ref>.
# '''خزیمة بن ثابت:''' وی از [[انصار]] و ملقب به "ذوالشهادتین"، پس از [[بیعت]] با [[حضرت علی]] {{ع}} گفت: ای مردم! ما رایزنی کردیم و برای [[دین]] و دنیای خود مردی را برگزیدیم که [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] اوئ را برای ما برگزیده بود <ref>المعیار و الموازنة، ص ۵۴.</ref>
# '''حجر بن عدی:''' پس از [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] [[ولایت]] در او قرار گرفت و [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] و به وصایت وی پس از خود راضی بود <ref>شرح نهج‌البلاغه ابن ابی‌الحدید، ج۱، صص ۹۹ - ۱۴۳.</ref>
# '''نعمان بن عجلان [[انصاری]] :''' کیف التفرق و الوصی امامنا******* لا کیف الا حیرة و تخاذلا <ref>شرح نهج‌البلاغه ابن ابی‌الحدید، ج۱، ص ۱۴۹. </ref>.
# '''مغیرة بن حارث بن عبدالمطلب:'''فیکم وصی [[رسول الله]] قائدکم******* و صهره و کتاب الله قد نشرا<ref> شرح نهج‌البلاغه ابن ابی‌الحدید، ج۱، ص ۱۵۰.</ref>.
# '''ابوذر غفاری:''' وی در دوران [[خلافت]] [[سه خلیفه اول]] [[حضرت علی]] {{ع}} را "[[امیرالمؤمنین]]" می‌خواند که در آن پیام بلکه پیام‌های مهم و ظریفی نهفته است. وی در موسم حج در برابر حجاج سخنرانی می‌کرد و می‌گفت: "ای [[امت]] متحیر بعد از پیامبر! اگر شخصی را که [[خدا]] و [[رسول|رسولش]] مقدم داشته شماها مقدم می‌داشتید و اگر به عقب می‌راندید کسی را که [[خدا]] و [[رسول|رسولش]] به عقب رانده است [[ولی خدا]] "[[امام علی|علی]] {{ع}}" تنها و غریب نمی‌ماند و فرایض الهی از میان نمی‌رفت و [[امت]] بعد از پیامبرش راه اختلاف را پیش نمی‌گرفتند"<ref>{{عربی|" أَيَّتُهَا الْأُمَّةُ الْمُتَحَيِّرَةُ بَعْدَ نَبِيِّهَا أَمَ وَ اللَّهِ لَوْ قَدَّمْتُمْ مَنْ قَدَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَخَّرْتُمْ مَنْ أَخَّرَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مَا عَالَ وَلِيُّ اللَّهِ وَ لَا طَاشَ سَهْمٌ مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ وَ لَا تَنَازَعَتْ هَذِهِ الْأُمَّةُ فِي شَيْ‏ءٍ بَعْدَ نَبِيِّهَا‏ ‏‏‏"}}؛ تاریخ یعقوبی، ج۱، ص ۱۲۰؛ و با ترجمه فارسی، ج۲، ص ۶۶؛ شرح‌الأخبار، ج۲، ص ۵۰۰؛ نثرالدرر، ج۲، ص ۱۷۷؛ کتاب سلیم، ص ۱۵۶؛ بحار، ج۲۷، صص ۳۱۹ و ۳۲۰.</ref>. وی سپس برای [[تأیید]] و اثبات مدعایش به [[احادیث نبوی]]؛ مانند: [[حدیث اخوت]] و [[حدیث وزارت|وزارت]] [[امام علی|علی]] {{ع}} استناد می‌کرد <ref>ر.ک: متقی، کنزالعمال، ج۷، ص۳۰۵، چاپ حیدرآباد و ج۱۳، ص ۱۱۹؛ شرح نهج‌البلاغه ابن‌ابی‌الحدید، ج۹، ص ۱۶۹.</ref>. همو خطاب به [[قریش]] هنگام [[بیعت]] با [[ابوبکر]] گفت:{{عربی|" یا معشر قریش! ترکتم قرابة رسول‌الله و الله لیرتد جماعة من العرب و لتشکن فی هذا الدین ولو جعلتم الأمر فی اهل‌بیت نبیکم ما اختلف علیکم سیفان و الله لقد صارت لمن غلب و لتطمحنّ الیها عین من لیس بأهلها ان علیّا هو الصدیق الأکبر و هو الفاروق بعد رسول‌الله یفرق بین الحق و الباطل و هو یعسوب الدین‏ ‏‏‏"}} <ref>اسد الغابة، ج۵، ص ۲۸۷؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص ۱۲۰؛ کنزالعمال، ج۷، ص ۳۰۵؛ شرح نهج‌البلاغه، ج۹، ص ۱۶۹.</ref>
# '''مقداد:''' [[مقداد]] در روز [[سقیفه]] به [[امام علی|علی]] {{ع}} گفت:{{عربی|" إِنْ أَمَرْتَنِي لَأَضْرِبَنَّ بِسَيْفِي وَ إِنْ أَمَرْتَنِي كَفَفْتُ. فَقَالَ عَلِيٌّ {{ع}}: كُفَّ‏ ‏‏‏"}} <ref>«اگر امر كنى با شمشيرم مى‏زنم و اگر امر كنى خوددارى مى‏‌كنم. على {{ع}} فرمود: خوددارى كن» کتاب سلیم بن قیس، ص ۱۵۶.</ref>. وی درباره [[خلافت]] [[عثمان]] گفت: اگر یار و [[انصاری]] داشتم با [[قریش]] برای [[خلافت]] [[امام علی|علی]] {{ع}} به قتال برمی-خاستیم، چنان‌که با آنان در زمان [[پیامبر]] جنگیدم <ref>«لو أجد علی [[قریش]] انصاراً لقاتلتُهم کقتالی ایاهم مع النبی یوم بدر»، (مروج الذهب، ج۱، ص ۳۱۰، باب الثورة علی عثمان).</ref>. وی در [[مناظره]] با [[عبدالرحمن بن عوف]] - که نقش کلیدی در [[خلافت]] [[عثمان]] ایفا نمود - ضمن اظهار تعجب خود از انتزاع [[حکومت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} از اهل بیتش با تمجید از [[اهل بیت]] به وی یادآور می‌شود که شما شخصیتی که به حق امر می‌کرد و با آن [[عدالت]] تجسم می‌یافت را ترک کردید؛ اگر من یارانی پیدا می‌کردم با [[قریش]] می‌جنگیدم، چنان‌که با آنان در [[جنگ]] بدر در محضر [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} جنگیدم{{عربی|"اما و الله لقد ترکت رجلا من الذین یأمرون بالحق و به یعدلون، أمّا و أیم الله یا عبدالرحمن لواجد علی قریش انصاراً لقاتلتهم کقتالی ایاهم مع رسول‌الله یوم بدر‏‏‏"}}. [[عبدالرحمن]] در ادامه [[مناظره]] او را از [[فتنه]] و اختلاف [البته به زعم خود] بر حذر می‌دارد، لکن [[مقداد]] پاسخ می‌دهد که [[دعوت]] به حق والیان [[فتنه]] نیست <ref>شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۵۷؛ مروج الذهب، ج۲، ص۳۶۱؛ تاریخ کامل، ج۳، ص۷۱.</ref>.
# '''عمار یاسر:''' وی از پیشگامان [[صحابه]] خالص [[پیامبر]] بود که حضرت در وضعش مدح بسیار نموده از جمله قاتلان وی را "فئه باغیه" - که به جهنم واصل خواهد شد - توصیف نمود. عمار در [[جنگ]] جمل در لشکر [[حضرت علی]] {{ع}} توسط [[معاویه]] به [[شهادت]] رسید. وی در جریان تعیین [[خلیفه سوم]] توسط شورای برگزیده [[عمر]] گفت: "به کدام سوی [[حکومت]] را از [[اهل بیت]] پیامبرتان سوق می‌دهید؟! آن را از اهلش کنده به نااهلش سپردید"{{عربی|"يا معشر قريش أما اذ صرفتم هذا الامر من أهل بيت نبيكم هاهنا مرة و هاهنا مرة، فما أنا بآمن أن ينزعه اللّه منكم فيضعه في غيركم، كما نزعتموه من أهله و وضعتموه في غير أهله"}} <ref>«اى گروه قريش! حال كه اين خلافت را از خاندان پيامبرتان مى‌گيريد و گاه به اين و گاه به آن مى‌دهيد، من مطمئن نيستم كه خداوند، آن را از شما نگيرد و در اختيار غير شما نگذارد، همان‌گونه كه شما از شايستگانِ آن گرفتيد و در اختيار ناشايستگان نهاديد» مروج الذهب، ج۱، ص ۳۱۰، باب الثورة علی عثمان. </ref>
# '''ابوسیعد الخدری:''' [[ابو هارون عبدی]] می‌گوید من بر مذهب خوارج بودم تا این‌که از [[ابوسعید خدری]] شنیدم که می‌گفت: مردم به پنج امر مأمور شدند که چهار امر را انجام و یکی را ترک نمودند، شخصی پرسید آن چهار امر چیست؟ گفت: نماز، زکات، روزه و حج، من پرسیدم آن یکی چیست که مردم ترک کردند؟ گفت: [[ولایت]] علی‌ابن ابی‌طالب، پرسیدم آیا آن در کنار چهار واجب فریضه واجب بود؟ گفت: نعم هی مفروضة معهنّ <ref>شواهد التنزیل، ج۱، ص ۲۵۷؛ ال[[شیعه]] فی المیزان، ج۱، ص ۶۳.</ref>.
# '''عمرو بن الحمق:''' وی از [[صحابه]] [[پیامبر]] و قبل از [[فتح مکه]] [[اسلام]] آورد و از یاران مخلص [[حضرت علی]] بود، وی توسط [[حاکم]] کوفه "زیاد" در زمان زمامداری [[معاویه]] بعد از فرار دستگیر و به [[شهادت]] رسید <ref>شرح نهج‌البلاغه، ج۳، ص ۱۸۱؛ المعیار و الموازنة، ص ۱۳۰؛ وقعة صفین، ص ۱۰۳.</ref>.
 
[[سید حیدر آملی]] در کتاب خود الکشکول فیما جری علی‌آل رسول بیش از صد [[صحابه]] را نام برده که [[ولایت]] و [[امامت حضرت علی]] {{ع}} را در شهرهای مختلف [[تبلیغ]] می‌کردند. [[علامه شرف‌الدین]] در کتاب الفصول المهمة خود اسامی دویست [[شیعه]] [[حضرت علی]] {{ع}} و [[محمد حسین کاشف الغطاء]] اسامی سیصد تن از [[اصحاب]] [[شیعه]] را آورده‌اند.
 
'''۶. تأملی در [[حدیث لا تجتمع أمتی علی الخطا]]:''' گفته شد که [[اهل سنت]] برای [[مشروعیت]] بخشیدن به [[اجماع]] ادعایی خود به [[حدیث نبوی]] مزبور استناد کردند که در تحلیل آن به نکاتی اشاره می‌شود:
# '''خبر واحد:''' اولین نکته‌ای که درباره‌ [[حدیث]] مزبور وجود دارد خبر واحد بودن آن در منابع خود [[اهل سنت]] است، در حالی‌که درباره مسائل کلامی و اصول [[اعتقاد|اعتقادی]] خصوصاً مسئله مهمی چون [[حکومت]] و [[خلافت]] باید به دلیل و منبع قطعی تمسک کرد، چه فراوان [[اهل سنت]] [[روایات]] دال بر [[امامت حضرت علی]] {{ع}} را که در منابع خودشان هم نقل شده است را به صرف این‌که خبر مزبور واحد است و در کتب صحیحه و سته آنها نقل نشده است را نپذیرفتند، اما چگونه آنان [[مشروعیت]] اصل تئوریک خود یعنی [[مشروعیت]] [[خلافت]] اولین [[خلیفه]] خود را با [[حدیث]] واحد می‌خواهند ثابت کنند؟ چه‌بسا انتظار هم داشته باشند [[شیعه]] آن را بپذیرد؟
# '''عدم تحقق موضوع حدیث:''' نکته دیگر این‌که [[حدیث]] مزبور دلالت دارد که در صورت تحقق [[اجماع]] [[امت اسلام]] بر امری در آن [[خطا]] راه نخواهد یافت که ظاهر بل [[نص]] آن اراده همه یعنی [[اجماع]] همه [[امت]] آن هم با [[اختیار]] و تأمل و مشاوره با نخبگان قوم است که ثبوت همچنین اجماعی امر مشکل است، خصوصاً درباره موضوع بحث یعنی [[بیعت]] با [[خلیفه اول]] که توضیح مفصل آن داده شد که '''اولاً:''' اجماعی در آن نبوده، بلکه مبدأ آن به تصمیم دو و سه نفر برمی-گردد، '''ثانیاً:''' آن بدون مشاوره و به تعبیری خود برپاکنندگان [[خلافت]] به صورت عجولانه و شتابزده «فلتة» صورت گرفته است و '''ثالثاً:''' اصل مشورت‌دهندگان یعنی امثال [[امام علی|علی]] {{ع}}، [[ابن عباس]]، [[سلمان فارسی]]، [[ابوذر]] در آن غایب بودند. '''رابعاً:''' آن اجماعی هم که تحقق یافته حداقل برخی از [[بیعت]]‌کنندگان با زور و اکراه [[بیعت]] کردند. نکته آخر این‌که برخی مانند [[سعد بن‌ عباده]] کاندیدای اول [[سقیفه]] تا آخر [[عمر]] خود از [[بیعت]] استنکاف نمود. بنابراین [[حدیث]] مزبور در مورد [[خلافت]] به ادله پنج‌گانه فوق جاری و ساری نیست تا با توسل به آن [[مشروعیت]] اصل [[بیعت]] و [[خلافت]] [[خلیفه اول]] ثابت شود<ref>ر.ک: رضوانی، امام‌شناسی، ج۲، ص ۳۹.</ref>
 
'''۷. توجیه [[نصوص]]:''' مخالفان [[حضرت علی]] {{ع}} با بهانه‌های مختلف به توجیه [[نص]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} دست می‌زنند که تفصیل آن در فصل بعدی خواهد آمد که این‌جا به عناوین آنها بسنده می‌شود: ۱. بیان [[افضلیت]] ۲. حمل بر کاندیداتوری ۳. اختصاص به امر [[هدایت]] ۴. اصل ترتب ۵. ضرورت ۶. متوقف به اقدام حضرت ۷. متوقف بر [[بیعت]].
 
'''۸. اختفای [[نص]] و فراموشی آن:''' عامل دیگری که موجب رویکرد [[مردم]] به [[خلیفه اول]] و بی‌توجهی به [[حضرت علی]] {{ع}} شد جهل یا فراموشی آنان، اصل [[نصب]] حضرت بوده است که این نکته را جواب [[صحابه]] مانند بشیر بن سعد [[تأیید]] می‌کند. وقتی که حضرت با یادآورذی اولویت و مسئله [[نص]] خواستار [[بیعت]] با خودش می‌شود، آنان جواب می‌دهند که اگر این مسئله را زودتر و پیش از [[بیعت]] با [[ابوبکر]] به ما یادآور می‌شدی، دو نفر هم پیدا نمی‌شد که درباره تو اختلاف کنند. <ref>ر.ک: السقیفه و فدک، ص ۶۱.</ref> این جواب نیز در صفحات پیشین به تفصیل گذشت.
 
'''۹. جلوگیری از شیوع نظریه "[[نص]]":''' [[پیامبر اسلام]] {{صل}} در جریان و حوادث مختلف مانند [[غدیرخم]] بر [[امامت]] و [[خلافت]] [[حضرت علی]] {{ع}} [[نص]] و تأکید کرده بود، لکن [[مخالفان]] [[حکومت]] حضرت و آنانی که [[حکومت]] را برای خودشان در نظر گرفته بودند، از همان زمان‌ها درصدد جلوگیری از شیوع و رسمیت یافتن مسئله [[نص]] و انتصاب [[حضرت علی]] {{ع}} به [[امامت]] و [[حکومت]] برآمده بودند، نمونه بارز آن جلوگیری از نوشتن وصیت [[پیامبر اعظم]] {{صل}} درباره [[حکومت]] بود که شرح آن در صفحات پیشین در ذیل [[حدیث قلم و دوات]] گذشت. وقتی به هر علتی زمام [[حکومت]] و [[قدرت]] به دست [[مخالفان]] حضرت و در واقع [[مخالف]] اصل [[نصب]] افتاد، روشن است آنان به هر نحو ممکن در صدد تضعیف نظریه فوق و یا توجیه آن به منظور مقابله با بحران [[مشروعیت]] [[حکومت]] خود بر خواهند آمد. یکی از این راهکارها اجبار [[مردم]] و [[صحابه]] به [[بیعت]] با [[خلیفه]] [[سقیفه]] است که تفصیل آن در تاریخ ثبت شده است. در سایه چنین جوی بود که طرفداران اصل [[نصب]] و یا آگاهان از آن جرئت ابراز آن - چه رسد به [[تبلیغ]] آن - را نداشتند و این مسئله نه در [[تأیید]] و [[صدق]] یک نظریه بلکه در شیوع آن تأثیرگذار خواهد بود. شاهد دیگر بر این مطلب فراموشی یا بی‌توجهی به روز و حادثه [[غدیر]] در [[خلافت]] [[سه خلیفه اول]] بود که یاد و زنده کردن آن با مصالح [[حکومت]]‌های وقت ناسازگار بود، اما بعد از [[امامت حضرت علی]] {{ع}} آن حضرت به این مسئله اهتمام خاص داشت.
 
'''۱۰. [[قرائت]] سکولار از [[نص]]:''' یک عامل دیگری که موجب دوری [[مردم]] از اصل [[نصب]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} و روی آوردن آنان به [[خلافت]] [[ابوبکر]] شد، [[قرائت]] دنیوی و به اصطلاح سکولار از [[نصوص]] [[نبوی]] در حوزه دنیاست. آنان و به تعبیر دقیق بعض [[صحابه]] [[روایات]] و [[نصوص]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} در حوزه [[دین]] را به عنوان [[وحی]] آسمانی پذیرا بودند، اما در قلمرو دنیا این اعتقاد را داشتند که خودشان در [[عمل]] به این [[نصوص]] آزاد و مختارند، از این‌رو با وجود [[علم]] به [[نصوص امامت]] و [[خلافت]] [[حضرت علی]] {{ع}} به همین علت از التزام به آن اجتناب و گزینه دیگری را [[انتخاب]] کردند <ref>ر.ک: المراجعات، نامه ۱۷.</ref>.
 
'''۱۱. حذف [[امام علی|علی]] {{ع}} به بهانه‌های واهی:''' [[حضرت علی]] {{ع}} با وجود اینکه بعد از [[رحلت پیامبر اعظم]] {{صل}} در سنین جوانی "۳۳ ساله" بود، لکن بر حسب [[نصوص]] متعدد خود را سزاوار و یگانه فرد لایق و احق به [[حکومت]] می‌دانست، این نکته مورد اذعان [[مخالفان]] [[حکومت]] وی نیز قرار گرفته است. اینجا این سؤال مطرح می‌شود پس چرا [[مردم]] و به تعبیر دقیق سردمداران امور از [[انتخاب]] حضرت روی برگردانده و گزینه [[ابوبکر]] را تعیین نمودند؟ با نیم نگاهی به تاریخ روشن می‌شود که [[مخالفان]] حضرت و در رأس آنها [[عمر]] به بهانه‌های مختلفی دست زدند که مهم‌ترین آنها عبارتند از: الف. جوانی ب. اهل مزاح بودن ج. عدم حمایت اعراب از حضرت د. حب قبیله خود. با تأمل در دلایل [[خلیفه دوم]] معلوم می‌شود هیچ‌کدام از آنها نمی‌تواند توجیه‌کننده [[عمل]] وی در حذف [[حضرت علی]] {{ع}} با اعتراف به شخصیت بی‌نظیر حضرت گردد، بلکه بر همه [[مسلمانان]] صدر [[اسلام]] اعم از مهاجر و [[انصار]] لازم بود که زمام [[حکومت]] را هم بنابر شخصیت منحصره حضرت و هم [[نصوص]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}}، به حضرت تحویل داده و در رکاب آن ضرت در پایداری [[اسلام]] قدم بر می‌داشتند. حاصل آنکه رویکرد یا روی‌گردانی [[مردم]] از [[حکومت]] یا [[حاکم|حاکمی]] هر چند می‌تواند بستر [[حکومت|حکومتی]] را فراهم یا آن را ساقط گرداند، اما بر صدق، قانونیت، [[حقانیت]] و [[مشروعیت الهی]] آن نفیاً و اثباتاً دلالت نمی‌کند و این گفتار قدما که:{{عربی|" الناس‏ على‏ دين‏ ملوكهم‏‏ ‏‏‏"}} هر چند کلیت ندارد، اما به نظر می‌رسد که غلبه داشته باشد<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص۲۶۵ - ۲۸۳.</ref>.
 
== پرسش‌های وابسته ==
* [[آیا بیعت صحابه و مردم با ابوبکر در سقیفه برای اثبات امامت او کافی نیست؟ (پرسش)]]


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:11246.jpg|22px]] [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|'''امامت در قرآن''']]
# [[پرونده:1100439.jpg|22px]] [[عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)| '''امامت و رهبری''']]
# [[پرونده:13681148.jpg|22px]] [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|'''گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین''']]
# [[پرونده:1100767.jpg|22px]] [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|'''عصمت امام''']]
# [[پرونده:1379719.jpg|22px]] [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|'''عصمت از منظر فریقین''']]
# [[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت امام علی (مقاله)|مقاله «امامت امام علی»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۱''']]
# [[پرونده:13681032.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|'''امامت اهل بیت''']]
# [[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه تطهیر ۱ (مقاله)|مقاله «آیه تطهیر»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۱''']]
# [[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه ولایت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «آیه ولایت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۱''']]
# [[پرونده: 1100514.jpg|22px]] [[محمود سرمدی|سرمدی، محمود]]، [[آیه تطهیر - سرمدی (مقاله)|مقاله «آیه تطهیر»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه امام رضا ج۱''']]
# [[پرونده:10524027.jpg|22px]] [[سید عباس صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید عباس]]، [[آیه تطهیر - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «آیه تطهیر»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۱]]
# [[پرونده:1379670.jpg|22px]] [[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|'''عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی''']]
# [[پرونده:000052.jpg|22px]] [[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[آیه تبلیغ - خراسانی (مقاله)|مقاله «آیه تبلیغ»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱''']]
# [[پرونده:4432.jpg|22px]] [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|'''تجلی امامت''']]
# [[پرونده:IM010218.jpg|22px]] [[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلایل انتصابی بودن آن (کتاب)|'''امامت و دلایل انتصابی بودن آن''']]
# [[پرونده:1368914.jpg|22px]] [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|'''معارف و عقاید ۵ ج۱''']]
# [[پرونده:1224274.jpg|22px]] [[احمد شجاعی|شجاعی، احمد]]، [[حدیث تشبیه (مقاله)|مقاله «حدیث تشبیه»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۳ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی، ج۳''']]
# [[پرونده:1368101.jpg|22px]] [[سید محمد کاظم طباطبایی|طباطبایی، سید محمد کاظم]]، [[ادله و نصوص امامت علی (مقاله)| مقاله «ادله و نصوص امامت علی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۳ (کتاب)|'''دانشنامه امام علی ج۳''']]
# [[پرونده:291506008.jpg|22px]] [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)| '''معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان''']]
# [[پرونده:11128.jpg|22px]] [[حسین عبدالمحمدی بنچناری|عبدالمحمدی بنچناری، حسین]]، [[بررسی تطبیقی دلالت آیه فاسئلوا أهل الذکر بر مرجعیت علمی اهل بیت (مقاله)|بررسی تطبیقی دلالت آیه فاسئلوا أهل الذکر بر مرجعیت علمی اهل بیت]]، [[پژوهش‌های تفسیر تطبیقی (نشریه)|دوفصلنامه پژوهش‌های تفسیر تطبیقی]]
# [[پرونده:53960800.jpg|22px]] [[حسن یوسفیان]]، [[احمد حسین شریفی]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|'''پژوهشی در عصمت معصومان''']]
# [[پرونده:136871.jpg|22px]] [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[ولایت و امامت در قرآن (کتاب)|'''ولایت و امامت در قرآن''']]
# [[پرونده:IM010404.jpg|22px]] [[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[دانشنامه علمی کلمات امام حسین ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه علمی کلمات امام حسین ج۱''']]
# [[پرونده:978964298273.jpg|22px]] [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|'''امامت''']]
# [[پرونده:978964298273.jpg|22px]] [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|'''امامت''']]
# [[پرونده:1100439.jpg|22px]] [[عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)| '''امامت و رهبری''']]
 
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


۱۰۸٬۴۶۶

ویرایش