دلیل عقلی علم غیب امامان چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن' به '{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن')
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن' به '{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن')
خط ۸۵: خط ۸۵:
:::::*'''[[شیخ طوسی]]''' در بیان اثبات [[علم امام]]{{ع}} می‌نویسد: "امام باید عالم به تمام موازین شرع باشد؛ چرا که امام حافظ شرع است و اگر عالم به تمام مسائل و احکام نباشد نمی‌تواند حافظ واقعی آن باشد؛ زیرا در صورت جهل، امکان اخلال به بعضی از موازین شرع، یا ترک برخی مصالح وجود دارد."<ref>الاقتصاد، ص ۱۹۳.</ref>
:::::*'''[[شیخ طوسی]]''' در بیان اثبات [[علم امام]]{{ع}} می‌نویسد: "امام باید عالم به تمام موازین شرع باشد؛ چرا که امام حافظ شرع است و اگر عالم به تمام مسائل و احکام نباشد نمی‌تواند حافظ واقعی آن باشد؛ زیرا در صورت جهل، امکان اخلال به بعضی از موازین شرع، یا ترک برخی مصالح وجود دارد."<ref>الاقتصاد، ص ۱۹۳.</ref>
:::::*'''[[ابن میثم بحرانی]]''' برای ضرورت [[علم امام]]{{ع}} می‌گوید: "امام ناچار است که به آن علومی که در امامتش به آنها نیازمند است؛ علم داشته باشد؛ چه علوم دینی و چه دنیایی مانند: امور شرعی  و سیاسی و آداب آنها و فصل حکومات و نزاع‌ها و دشمنی‌ها، برای اینکه اگر به چیزی از این مورد جاهل باشد، با اینکه در امامتش به آن محتاج است، همانا به آن وظایفی که در عهده او است، اخلال به وجود خواهد آمد، مانند آنچه بر او واجب است که به دیگران تعلیم دهد. در این صورت اخلال به واجب لازم می‌آید و این با عصمتش منافات خواهد داشت."<ref>قواعد المرام فی علم الکلام، ص ۱۷۹.</ref>  
:::::*'''[[ابن میثم بحرانی]]''' برای ضرورت [[علم امام]]{{ع}} می‌گوید: "امام ناچار است که به آن علومی که در امامتش به آنها نیازمند است؛ علم داشته باشد؛ چه علوم دینی و چه دنیایی مانند: امور شرعی  و سیاسی و آداب آنها و فصل حکومات و نزاع‌ها و دشمنی‌ها، برای اینکه اگر به چیزی از این مورد جاهل باشد، با اینکه در امامتش به آن محتاج است، همانا به آن وظایفی که در عهده او است، اخلال به وجود خواهد آمد، مانند آنچه بر او واجب است که به دیگران تعلیم دهد. در این صورت اخلال به واجب لازم می‌آید و این با عصمتش منافات خواهد داشت."<ref>قواعد المرام فی علم الکلام، ص ۱۷۹.</ref>  
:::::*[[امامت]] به مفهوم صحیح و با درک مسئولیت‌های آن، از دیدگاه عقل و اسلام، بدون علم، نه امکان‌پذیر و نه قابل قبول و شایسته جامعه اسلامی است. قرآن و احادیث، احراز مسئولیت‌های اجرایی و اجتماعی و هر نوع پیشرفت را مشروط به علم می‌داند.<ref>«از باب نمونه پیامبر گرامی اسلام{{صل}} می‌فرماید: کسی که کارگزاری را بر مسلمانان بگمارد در حالی‌که می‌داند در میان آنان کسی هست که از برگزیده وی شایسته‌تر و عالم‌تر به کتاب خدا و سنت رسول است؛ او به خدا و رسولش و همه مسلمانان خیانت کرده است». کنزالعمال، ج۶، ص۲۵.</ref> قرآن می‌فرماید: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|قُلْ هَلْ مِن شُرَكَائِكُم مَّن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ}}﴾}}<ref>«بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به "حق" رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟»؛ سوره یونس، آیه ۳۵.</ref> و نیز می‌فرماید: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاء اللَّيْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا يَحْذَرُ الآخِرَةَ وَيَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُوا الأَلْبَابِ}}﴾}}<ref>«آیا (آن کافر ناسپاس بهتر است یا) کسی که هر دم از شب در سجده و ایستاده با فروتنی به نیایش می‌پردازد از جهان واپسین می‌هراسد و به بخشایش پروردگارش امید می‌برد؟ بگو: آیا آنان که می‌دانند با آنها که نمی‌دانند برابرند؟ تنها خردمندان پند می‌پذیرند»؛ سوره زمر، آیه۹.</ref>
:::::*[[امامت]] به مفهوم صحیح و با درک مسئولیت‌های آن، از دیدگاه عقل و اسلام، بدون علم، نه امکان‌پذیر و نه قابل قبول و شایسته جامعه اسلامی است. قرآن و احادیث، احراز مسئولیت‌های اجرایی و اجتماعی و هر نوع پیشرفت را مشروط به علم می‌داند.<ref>«از باب نمونه پیامبر گرامی اسلام{{صل}} می‌فرماید: کسی که کارگزاری را بر مسلمانان بگمارد در حالی‌که می‌داند در میان آنان کسی هست که از برگزیده وی شایسته‌تر و عالم‌تر به کتاب خدا و سنت رسول است؛ او به خدا و رسولش و همه مسلمانان خیانت کرده است». کنزالعمال، ج۶، ص۲۵.</ref> قرآن می‌فرماید: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|قُلْ هَلْ مِن شُرَكَائِكُم مَّن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ}}﴾}}<ref>«بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به "حق" رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟»؛ سوره یونس، آیه ۳۵.</ref> و نیز می‌فرماید: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاء اللَّيْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا يَحْذَرُ الآخِرَةَ وَيَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُوا الأَلْبَابِ}}﴾}}<ref>«آیا (آن کافر ناسپاس بهتر است یا) کسی که هر دم از شب در سجده و ایستاده با فروتنی به نیایش می‌پردازد از جهان واپسین می‌هراسد و به بخشایش پروردگارش امید می‌برد؟ بگو: آیا آنان که می‌دانند با آنها که نمی‌دانند برابرند؟ تنها خردمندان پند می‌پذیرند»؛ سوره زمر، آیه۹.</ref>
:::::*'''[[سید مرتضی]]''' می‌نویسد: «دلیلی که بر اعلم بودن امام در احکام شریعت نسبت به دیگر مردم می‌توان مطرح کرد آن است که امام و رهبر و پیشوا در احکام شریعت و رئیس در شرع است، از این رو، عقل، رئیس دانستن مفضول را بر کسی که افضل از اوست در دانستن احکام شریعت قبیح می‌داند."<ref>الذخیرة فی علم الکلام ، ص۴۳۲ و ۴۳۳.</ref> (...)
:::::*'''[[سید مرتضی]]''' می‌نویسد: «دلیلی که بر اعلم بودن امام در احکام شریعت نسبت به دیگر مردم می‌توان مطرح کرد آن است که امام و رهبر و پیشوا در احکام شریعت و رئیس در شرع است، از این رو، عقل، رئیس دانستن مفضول را بر کسی که افضل از اوست در دانستن احکام شریعت قبیح می‌داند."<ref>الذخیرة فی علم الکلام ، ص۴۳۲ و ۴۳۳.</ref> (...)
:::::*'''[[شیخ طوسی]]''' بر اثبات اعلم بودن امام می‌نویسد: "بر امام واجب است که به تمامی احکام شریعت عالم باشد؛ چرا که وی در جمیع امور شرع حاکم است. دلیل بر مطلب آن است که بر هیچ حکیمی از حکمای مملکت، شایسته نیست که امر وزارت و نظر در مملکتش را به کسی بسپارد که آگاهی به انجام آن امور مملکت نداشته باشد. هرگاه آن حکم چنین کند، مملکتش را ضایع کرده است و از طرف عقلا مستحق ذم است."<ref>الاقتصاد الهادی الی الطریق الرشاد، ص ۱۹۲ و تلخیص الشافی، ج۲، ص ۲۴۵-۲۴۶ و تمهید الاصول، ص۸۱۱.</ref> (...)
:::::*'''[[شیخ طوسی]]''' بر اثبات اعلم بودن امام می‌نویسد: "بر امام واجب است که به تمامی احکام شریعت عالم باشد؛ چرا که وی در جمیع امور شرع حاکم است. دلیل بر مطلب آن است که بر هیچ حکیمی از حکمای مملکت، شایسته نیست که امر وزارت و نظر در مملکتش را به کسی بسپارد که آگاهی به انجام آن امور مملکت نداشته باشد. هرگاه آن حکم چنین کند، مملکتش را ضایع کرده است و از طرف عقلا مستحق ذم است."<ref>الاقتصاد الهادی الی الطریق الرشاد، ص ۱۹۲ و تلخیص الشافی، ج۲، ص ۲۴۵-۲۴۶ و تمهید الاصول، ص۸۱۱.</ref> (...)
خط ۱۳۲: خط ۱۳۲:
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید محمد فائز باقری]]''' در پایان‌نامه کارشناسی‌ارشد خود با عنوان ''«[[بررسی علم اولیای الهی (پایان‌نامه)|بررسی علم اولیای الهی]]»'' در این‌باره گفته است:  
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید محمد فائز باقری]]''' در پایان‌نامه کارشناسی‌ارشد خود با عنوان ''«[[بررسی علم اولیای الهی (پایان‌نامه)|بررسی علم اولیای الهی]]»'' در این‌باره گفته است:  
::::::«باید از دیدگاه عقل‌ این‌ موضوع بررسی‌ شود که آیا مانعی ‌در علم‌ گسترده (فرابشری) امام‌{{ع}} وجود دارد؟ و عقل‌ چه‌ مانعی‌ را در وجود این‌ علم‌ درک‌ می‌کند؟ عقل‌ این‌ گونه‌ علم‌ و خبررسانی‌ را محال‌ نمی‌داند و مانعی‌ را در دارا بودن‌ آن‌ تصوّر نمی‌کند. بلکه بالعکس اگر این‌ علم‌ گسترده‌ و فراگیر نبود، ادعای‌ رهبری‌ امّت‌ اثر نداشت‌ و چگونه‌ کسی‌ که‌ آگاهی‌ به‌ حال‌ مردم‌ ندارد، می‌تواند سعادت‌ دنیا و آخرت‌ آنان‌ را تأمین‌ و تضمین‌ نماید. این‌ موضوع‌ با چند دلیل‌ به‌ اثبات‌ می‌رسد.
::::::«باید از دیدگاه عقل‌ این‌ موضوع بررسی‌ شود که آیا مانعی ‌در علم‌ گسترده (فرابشری) امام‌{{ع}} وجود دارد؟ و عقل‌ چه‌ مانعی‌ را در وجود این‌ علم‌ درک‌ می‌کند؟ عقل‌ این‌ گونه‌ علم‌ و خبررسانی‌ را محال‌ نمی‌داند و مانعی‌ را در دارا بودن‌ آن‌ تصوّر نمی‌کند. بلکه بالعکس اگر این‌ علم‌ گسترده‌ و فراگیر نبود، ادعای‌ رهبری‌ امّت‌ اثر نداشت‌ و چگونه‌ کسی‌ که‌ آگاهی‌ به‌ حال‌ مردم‌ ندارد، می‌تواند سعادت‌ دنیا و آخرت‌ آنان‌ را تأمین‌ و تضمین‌ نماید. این‌ موضوع‌ با چند دلیل‌ به‌ اثبات‌ می‌رسد.
::::::'''دلیل اول:''' نبوت‌ و [[امامت‌]] رهبری‌ الهی‌ است‌؛ نبوت‌ و [[امامت‌]]، منصب‌ الهی‌ است‌ و مردم‌ هیچ‌ گونه‌ مداخله‌ای‌ در آن‌ نمی‌کنند.امام‌{{ع}} باید از دیگران‌ در کمالات‌ افضل‌ باشد. در حقیقت‌ ملاک‌ گزینش‌ امام{{ع}}، برتر بودن‌ او از دیگران‌ در تمام‌ صفات‌ است‌. و اگر در افراد جامعه‌ای‌ که‌ امام‌{{ع}} در آن‌ زندگی‌ می‌کند، کسی‌ یافت‌ شود که‌ از امام‌{{ع}} فضیلت‌ بیشتری‌ دارد، او سزاوار [[امامت]] ‌است‌. افضل‌ بودن‌ امام‌{{ع}} در یک‌ چیز و در یک‌ مورد نیست ‌، بلکه‌ در تمام‌ صفات‌ و جهات ‌است؛ یکی‌ از فضیلت‌ها که‌ امام‌{{ع}} باید رتبه بالای‌ آن‌ را داشته‌ باشد، دانش‌ و آگاهی‌ است‌. امام‌{{ع}} باید از تمام‌ افراد بشر داناتر و دانشمندتر باشد، چنان‌ که‌ همانند او در افراد جامعه ‌یافت‌ نشود. اگر کسی‌ در میان‌ مردم‌ هم‌سان‌ در دانش‌ با امام‌{{ع}} پیدا شود، رسیدن‌ منصب‌ [[امامت‌]] به‌ هر کدام‌ از آنان‌ مساوی‌ است‌ و محروم‌ شدن‌ یکی‌ از آنان‌ از این‌ منصب‌ستم‌ در حق‌ اوست‌. در هیچ‌ زمانی‌ برای‌ امام‌{{ع}} همتایی‌ نخواهد بود که‌ دانش‌ گسترده‌ و فراگیری‌ چون‌ او داشته‌ باشد. آن‌ دانش‌ نه‌ با وسایل‌ عادی، بلکه‌ از راه‌ غیرعادی‌ و الهی‌ یافت‌ می‌شود، و چون‌ از دانش‌ بی‌‌انتهای‌ خدا سرچشمه‌ می‌گیرد و فیضی‌ از دریای‌ ژرف‌ فیض‌ بخش‌ او است‌، گسترده‌ است‌ و به‌ هر چیزی‌ تعلق‌ می‌گیرد، زیرا خداوند فیاض‌ مطلق‌ است‌ و بخشش‌ او پایان‌ ندارد. پس‌ دانش‌ را که‌ خداوند به‌ [[پیامبر]]{{صل}} و امام‌{{ع}} می‌بخشد، به‌ زمان ‌و یا حالتی‌ اختصاص ‌ندارد. در این مورد [[علامه حلی]] در کشف المراد استدلال خوبی ذکر کرده‌اند. {{عربی|اندازه=155%|"الامام یحب ان یکون أفضل من رعیته لانّه اما ان یکون مساویا لهم او انقص منهم او أفضل والثالث هوالمطلوب والاول محال لأنه مع التساوی یستحیل ترجیحه علی غیره بالامامة ، والثانی ایضا محال لِأن المفضول یقبح عقلاً تقدیمه علی الفاضل و یدل علیه"}} ایضا قوله تعالی: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ}}﴾}} <ref>یونس ،۳۵ ، آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟.</ref> {{عربی|اندازه=155%|"و یدخل تحت هذا الحکم کون الامام افضل فی العلم و الدین (...) "}} واجب است امام{{ع}} افضل از رعیت خودش باشد چون امام{{ع}} یا با رعیت مساوی است یا کمتر از رعیت است و یا افضل است. افضل بودن امام{{ع}} مطلوب و ادعای ما است و مساوی بودن محال است چون در صورت مساوات محال است که بر دیگران مقدم شود و به وسیله [[امامت]] ترجیح داشته باشد. و کمتر بودن هم محال است چون عقلاً قبیح است مفضول بر فاضل متقدم شود و به همین مطلب آیه شریفه (بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی "حق" رهنمون باشد؟ بگو خداوند به "حق" رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟)
::::::'''دلیل اول:''' نبوت‌ و [[امامت‌]] رهبری‌ الهی‌ است‌؛ نبوت‌ و [[امامت‌]]، منصب‌ الهی‌ است‌ و مردم‌ هیچ‌ گونه‌ مداخله‌ای‌ در آن‌ نمی‌کنند.امام‌{{ع}} باید از دیگران‌ در کمالات‌ افضل‌ باشد. در حقیقت‌ ملاک‌ گزینش‌ امام{{ع}}، برتر بودن‌ او از دیگران‌ در تمام‌ صفات‌ است‌. و اگر در افراد جامعه‌ای‌ که‌ امام‌{{ع}} در آن‌ زندگی‌ می‌کند، کسی‌ یافت‌ شود که‌ از امام‌{{ع}} فضیلت‌ بیشتری‌ دارد، او سزاوار [[امامت]] ‌است‌. افضل‌ بودن‌ امام‌{{ع}} در یک‌ چیز و در یک‌ مورد نیست ‌، بلکه‌ در تمام‌ صفات‌ و جهات ‌است؛ یکی‌ از فضیلت‌ها که‌ امام‌{{ع}} باید رتبه بالای‌ آن‌ را داشته‌ باشد، دانش‌ و آگاهی‌ است‌. امام‌{{ع}} باید از تمام‌ افراد بشر داناتر و دانشمندتر باشد، چنان‌ که‌ همانند او در افراد جامعه ‌یافت‌ نشود. اگر کسی‌ در میان‌ مردم‌ هم‌سان‌ در دانش‌ با امام‌{{ع}} پیدا شود، رسیدن‌ منصب‌ [[امامت‌]] به‌ هر کدام‌ از آنان‌ مساوی‌ است‌ و محروم‌ شدن‌ یکی‌ از آنان‌ از این‌ منصب‌ستم‌ در حق‌ اوست‌. در هیچ‌ زمانی‌ برای‌ امام‌{{ع}} همتایی‌ نخواهد بود که‌ دانش‌ گسترده‌ و فراگیری‌ چون‌ او داشته‌ باشد. آن‌ دانش‌ نه‌ با وسایل‌ عادی، بلکه‌ از راه‌ غیرعادی‌ و الهی‌ یافت‌ می‌شود، و چون‌ از دانش‌ بی‌‌انتهای‌ خدا سرچشمه‌ می‌گیرد و فیضی‌ از دریای‌ ژرف‌ فیض‌ بخش‌ او است‌، گسترده‌ است‌ و به‌ هر چیزی‌ تعلق‌ می‌گیرد، زیرا خداوند فیاض‌ مطلق‌ است‌ و بخشش‌ او پایان‌ ندارد. پس‌ دانش‌ را که‌ خداوند به‌ [[پیامبر]]{{صل}} و امام‌{{ع}} می‌بخشد، به‌ زمان ‌و یا حالتی‌ اختصاص ‌ندارد. در این مورد [[علامه حلی]] در کشف المراد استدلال خوبی ذکر کرده‌اند. {{عربی|اندازه=155%|"الامام یحب ان یکون أفضل من رعیته لانّه اما ان یکون مساویا لهم او انقص منهم او أفضل والثالث هوالمطلوب والاول محال لأنه مع التساوی یستحیل ترجیحه علی غیره بالامامة ، والثانی ایضا محال لِأن المفضول یقبح عقلاً تقدیمه علی الفاضل و یدل علیه"}} ایضا قوله تعالی: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ}}﴾}} <ref>یونس ،۳۵ ، آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟.</ref> {{عربی|اندازه=155%|"و یدخل تحت هذا الحکم کون الامام افضل فی العلم و الدین (...) "}} واجب است امام{{ع}} افضل از رعیت خودش باشد چون امام{{ع}} یا با رعیت مساوی است یا کمتر از رعیت است و یا افضل است. افضل بودن امام{{ع}} مطلوب و ادعای ما است و مساوی بودن محال است چون در صورت مساوات محال است که بر دیگران مقدم شود و به وسیله [[امامت]] ترجیح داشته باشد. و کمتر بودن هم محال است چون عقلاً قبیح است مفضول بر فاضل متقدم شود و به همین مطلب آیه شریفه (بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی "حق" رهنمون باشد؟ بگو خداوند به "حق" رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟)
::::::'''بیان دلیل عقلی در روایات''':
::::::'''بیان دلیل عقلی در روایات''':
::::::'''حدیث اول''': سماعه بن سعد همراه مفضل خدمت [[امام صادق|حضرت صادق]]{{صل}} بود مفضل عرض کرد فدایت شوم آیا خداوند فرمان برداری شخصی را برای مردم واجب می‌کند آنگاه از اخبار آسمان‌ها بی اطلاع می‌گذارد؟ فرمود: خداوند رئوف کریم‌تر است نسبت به بندگان خود که اطلاعات شخصی را بر آنها واجب نماید که از اخبار آسمان در صبح و شب اطلاع نداشته باشد.
::::::'''حدیث اول''': سماعه بن سعد همراه مفضل خدمت [[امام صادق|حضرت صادق]]{{صل}} بود مفضل عرض کرد فدایت شوم آیا خداوند فرمان برداری شخصی را برای مردم واجب می‌کند آنگاه از اخبار آسمان‌ها بی اطلاع می‌گذارد؟ فرمود: خداوند رئوف کریم‌تر است نسبت به بندگان خود که اطلاعات شخصی را بر آنها واجب نماید که از اخبار آسمان در صبح و شب اطلاع نداشته باشد.
::::::'''حدیث دوم''': اسماعیل ارزق می‌گوید: از حضرت [[امام صادق]]{{ع}} شنیدم فرمود: خداوند حکیم‌تر و کریم‌تر و بزرگ‌تر و دانا‌تر از آن است که بر بندگان خود حجتی قرار دهد آنگاه از او امور مردم را پنهان بدارد.
::::::'''حدیث دوم''': اسماعیل ارزق می‌گوید: از حضرت [[امام صادق]]{{ع}} شنیدم فرمود: خداوند حکیم‌تر و کریم‌تر و بزرگ‌تر و دانا‌تر از آن است که بر بندگان خود حجتی قرار دهد آنگاه از او امور مردم را پنهان بدارد.
::::::'''دلیل دوم''': رهبری‌ [[پیامبر]]{{صل}} و امام‌{{ع}} برای‌ تمام‌ افراد بشر: [[پیامبر]]{{صل}} و امام‌{{ع}} برای‌ راهنمایی‌ تمام‌ افراد بشر با وجود اختلاف‌ زبان‌، طبیعت، رنگ، گسترش‌ زمین‌، پراکنده‌ بودن‌ مردم‌ از یکدیگر و بسیاری‌ از جهت‌های‌ مختلف‌ که‌ مردم‌ را از هم‌ دور می‌کند، باید سخن‌ تمامی‌ آنان‌ را بشنود و با آنان‌ سخن‌ بگوید، آن‌ گاه‌ تمامی‌ افراد را در اجرای‌ عدالت‌ و احکام‌ خدا برابر بداند و از حال‌ آنان‌ با خبر باشد؛ این‌ گونه‌ اطلاع ‌و خبر داشتن‌ از مردم‌ را، انسان‌ عادی‌ نمی‌تواند و فقط‌ انسانی‌ این‌ ویژگی‌ را دار است‌ که ‌از دانش ‌گسترده ‌خدادادی ‌بهره ‌می‌برد. امام‌{{ع}} باید از دورترین‌ جاهای‌ زمین‌ که‌ مردم‌ در آن‌ زندگانی‌ می‌کنند با خبر باشد تا درد و رنج‌ آنان‌ را دریابد و اگر نماینده‌ای‌ را به‌ آن‌ جاها گسیل‌ کرد، در هر زمان‌ از او باخبر باشد تا مبادا او در مقام‌ خود بر مردم‌ ستم ‌کند. اگر امام‌{{ع}} مانند دیگر افراد عادی‌ در زمان‌ قدیم‌، پس‌ از گذشت‌ ماه‌ها و سال‌ها از اخبار دور دست‌ خبرگیری‌ کند و یا با وسایل‌ متعارف‌ آن‌ زمان‌ با فاصله‌های‌ زمانی‌ بسیار از حال‌ دیگران‌ با خبر گردد، ستم‌ زمین‌ را فرا می‌گیرد و فساد بر جامعه‌ استیلا می‌یابد وهدف‌ و غرضی‌ که‌ در فرستادن‌ [[پیامبر]]{{صل}} و انتخاب‌ امام‌{{ع}} از راهنمایی‌ و هدایت‌ مردم‌ است ، به ‌دست‌ نخواهد آمد و نیک‌بختی‌ دنیا و آخرت‌ مردم‌ بر رغم‌ وجود امام‌{{ع}} تأمین‌ نخواهد شد.
::::::'''دلیل دوم''': رهبری‌ [[پیامبر]]{{صل}} و امام‌{{ع}} برای‌ تمام‌ افراد بشر: [[پیامبر]]{{صل}} و امام‌{{ع}} برای‌ راهنمایی‌ تمام‌ افراد بشر با وجود اختلاف‌ زبان‌، طبیعت، رنگ، گسترش‌ زمین‌، پراکنده‌ بودن‌ مردم‌ از یکدیگر و بسیاری‌ از جهت‌های‌ مختلف‌ که‌ مردم‌ را از هم‌ دور می‌کند، باید سخن‌ تمامی‌ آنان‌ را بشنود و با آنان‌ سخن‌ بگوید، آن‌ گاه‌ تمامی‌ افراد را در اجرای‌ عدالت‌ و احکام‌ خدا برابر بداند و از حال‌ آنان‌ با خبر باشد؛ این‌ گونه‌ اطلاع ‌و خبر داشتن‌ از مردم‌ را، انسان‌ عادی‌ نمی‌تواند و فقط‌ انسانی‌ این‌ ویژگی‌ را دار است‌ که ‌از دانش ‌گسترده ‌خدادادی ‌بهره ‌می‌برد. امام‌{{ع}} باید از دورترین‌ جاهای‌ زمین‌ که‌ مردم‌ در آن‌ زندگانی‌ می‌کنند با خبر باشد تا درد و رنج‌ آنان‌ را دریابد و اگر نماینده‌ای‌ را به‌ آن‌ جاها گسیل‌ کرد، در هر زمان‌ از او باخبر باشد تا مبادا او در مقام‌ خود بر مردم‌ ستم ‌کند. اگر امام‌{{ع}} مانند دیگر افراد عادی‌ در زمان‌ قدیم‌، پس‌ از گذشت‌ ماه‌ها و سال‌ها از اخبار دور دست‌ خبرگیری‌ کند و یا با وسایل‌ متعارف‌ آن‌ زمان‌ با فاصله‌های‌ زمانی‌ بسیار از حال‌ دیگران‌ با خبر گردد، ستم‌ زمین‌ را فرا می‌گیرد و فساد بر جامعه‌ استیلا می‌یابد وهدف‌ و غرضی‌ که‌ در فرستادن‌ [[پیامبر]]{{صل}} و انتخاب‌ امام‌{{ع}} از راهنمایی‌ و هدایت‌ مردم‌ است ، به ‌دست‌ نخواهد آمد و نیک‌بختی‌ دنیا و آخرت‌ مردم‌ بر رغم‌ وجود امام‌{{ع}} تأمین‌ نخواهد شد.
::::::'''دلیل سوم ''': خلافت‌ امام‌{{ع}}: [[پیامبر]]{{صل}} و امام{{ع}}، خلیفه ‌و جانشین ‌خدا در زمین ‌هستند: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً}}﴾}} <ref> بقره، ۳۰، و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم.</ref> و جانشین‌ او حضرت‌ آدم‌{{ع}} بود که‌ [[پیامبر]] خدا{{صل}} است‌ و تمام‌ پیامبران‌{{صل}} جانشینان ‌خدا‌أند. جانشینی‌ [[پیامبر]]{{صل}} واسطه‌ بودن‌ او است‌ میان‌ مردم‌ و خدا و فیض‌‌رسانی‌ از طرف‌ خدا او است‌. چون‌ پس‌ از آفرینش‌ جهان، خداوند خواست‌ جهانیان‌ او را بشناسند تا با او ارتباط‌ برقرار کنند ـ و با چشم‌ دیدن‌ او ممکن‌ نبود ـ و نمی‌شد که‌ ذات‌ خود را آشکار کند تا او را ببینند، افرادی‌ از بشر را برگزید و آنان‌ را مظهر صفات‌ خویش‌ قرار داد تا صفات ‌او را بنمایانند و نقش ‌واسطه ‌را ایفا کنند. یکی‌ از صفات‌ خدا علم‌ او به‌ هر چیز و در هر حال‌ است‌، و چون‌ [[پیامبر]]{{صل}} مظهر صفات‌ خدا است‌ باید در دانش‌ و آگاهی‌ وسیع‌ نیز مظهر خدا باشد. بر مظهر نبودن‌ [[پیامبر]]{{صل}} در علم‌ دلیلی‌ وجود ندارد، بلکه‌ همان‌ دلیل‌ بر خلافت‌ و جانشینی‌ که‌ مظهر بودن‌ [[پیامبر]]{{صل}} در تمام‌ صفات‌ است، علم‌ خدایی‌ را نیز برای‌ او ثابت‌ می‌کند. روشن‌ است‌ که‌ مقصود از مظهر صفات‌ بودن، همانندی‌ [[پیامبر]]{{صل}} و خدا در تمام ‌صفات‌ از جهت‌ چگونگی‌ و مقدار نیست‌؛ زیرا این‌ باور شرک‌ است، بلکه‌ مقصود این‌ است‌که‌ خداوند بهره سرشاری‌ از علم‌ و دانش‌ خود را به‌ پیامبران‌{{صل}} داده، که‌ دیگر مردم‌ از آن‌ بی‌بهره‌ هستند و علمی‌ را که‌ خداوند به‌ پیامبران‌{{صل}} داده، افراد عادی‌ بشر به ‌آن ‌دسترسی ‌ندارند. پس‌ از ثبوت‌ این‌ دانش‌ خدایی‌ برای‌ پیامبران{{صل}}، همین‌ علم‌ برای‌ امام‌{{ع}} نیز ثابت ‌می‌شود؛ زیرا [[امامت]]، خلافت‌ نبوت‌ و امام‌{{ع}} جانشین‌ [[پیامبر]]{{صل}} است‌ و تمام‌ ویژگی‌های‌ رهبری ‌[[پیامبر]]{{صل}} را امام‌{{ع}} نیز دارد ـ به‌ جز صفات‌ ویژه پیامبر{{صل}}،مانند؛وحی‌.
::::::'''دلیل سوم ''': خلافت‌ امام‌{{ع}}: [[پیامبر]]{{صل}} و امام{{ع}}، خلیفه ‌و جانشین ‌خدا در زمین ‌هستند: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً}}﴾}} <ref> بقره، ۳۰، و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم.</ref> و جانشین‌ او حضرت‌ آدم‌{{ع}} بود که‌ [[پیامبر]] خدا{{صل}} است‌ و تمام‌ پیامبران‌{{صل}} جانشینان ‌خدا‌أند. جانشینی‌ [[پیامبر]]{{صل}} واسطه‌ بودن‌ او است‌ میان‌ مردم‌ و خدا و فیض‌‌رسانی‌ از طرف‌ خدا او است‌. چون‌ پس‌ از آفرینش‌ جهان، خداوند خواست‌ جهانیان‌ او را بشناسند تا با او ارتباط‌ برقرار کنند ـ و با چشم‌ دیدن‌ او ممکن‌ نبود ـ و نمی‌شد که‌ ذات‌ خود را آشکار کند تا او را ببینند، افرادی‌ از بشر را برگزید و آنان‌ را مظهر صفات‌ خویش‌ قرار داد تا صفات ‌او را بنمایانند و نقش ‌واسطه ‌را ایفا کنند. یکی‌ از صفات‌ خدا علم‌ او به‌ هر چیز و در هر حال‌ است‌، و چون‌ [[پیامبر]]{{صل}} مظهر صفات‌ خدا است‌ باید در دانش‌ و آگاهی‌ وسیع‌ نیز مظهر خدا باشد. بر مظهر نبودن‌ [[پیامبر]]{{صل}} در علم‌ دلیلی‌ وجود ندارد، بلکه‌ همان‌ دلیل‌ بر خلافت‌ و جانشینی‌ که‌ مظهر بودن‌ [[پیامبر]]{{صل}} در تمام‌ صفات‌ است، علم‌ خدایی‌ را نیز برای‌ او ثابت‌ می‌کند. روشن‌ است‌ که‌ مقصود از مظهر صفات‌ بودن، همانندی‌ [[پیامبر]]{{صل}} و خدا در تمام ‌صفات‌ از جهت‌ چگونگی‌ و مقدار نیست‌؛ زیرا این‌ باور شرک‌ است، بلکه‌ مقصود این‌ است‌که‌ خداوند بهره سرشاری‌ از علم‌ و دانش‌ خود را به‌ پیامبران‌{{صل}} داده، که‌ دیگر مردم‌ از آن‌ بی‌بهره‌ هستند و علمی‌ را که‌ خداوند به‌ پیامبران‌{{صل}} داده، افراد عادی‌ بشر به ‌آن ‌دسترسی ‌ندارند. پس‌ از ثبوت‌ این‌ دانش‌ خدایی‌ برای‌ پیامبران{{صل}}، همین‌ علم‌ برای‌ امام‌{{ع}} نیز ثابت ‌می‌شود؛ زیرا [[امامت]]، خلافت‌ نبوت‌ و امام‌{{ع}} جانشین‌ [[پیامبر]]{{صل}} است‌ و تمام‌ ویژگی‌های‌ رهبری ‌[[پیامبر]]{{صل}} را امام‌{{ع}} نیز دارد ـ به‌ جز صفات‌ ویژه پیامبر{{صل}}،مانند؛وحی‌.
::::::'''دلیل چهارم''': لازمه عصمت [[پیامبر]]{{صل}} و امام‌{{ع}}: از باورهای‌ شیعیان‌ درباره [[پیامبر]]{{صل}} و امام‌{{ع}}، عصمت‌ و محفوظ‌ بودن‌ از گناه‌، اشتباه‌، سهو، نسیان‌ و غفلت‌ است‌ که‌ در تمام‌ مدت‌ عمر خود در یک‌ لحظه‌ و در یک‌ بار نیز خطا، اشتباه‌ و گناه‌ از او سر نمی‌زند. معصوم‌ بودن‌ از گناه‌ و خطا، در تمام‌ لحظه‌های‌ عمر و برخوردهای‌ زندگانی، زمانی ‌تحقق‌ می‌‌یابد که‌ دانش‌ و آگاهی‌ فراگیر شود و به‌ هر چیزی‌ در هر حال‌ علم‌ داشته‌ باشد و اگر یک‌ مورد را نداند، مقام‌ عصمت‌ را نمی‌‌یابد، زیرا آن‌ چه‌ با عصمت‌ سازگار نیست ‌گناه‌ و اشتباه‌ و (...) از نادانی‌ و جهل‌ است‌ و کسی‌ که‌ از مصالح‌ و مفاسد واقعی‌ باخبر است، گناه‌ و اشتباه‌ نمی‌کند. پس‌ معصوم‌ بودن‌ [[پیامبر]]{{صل}} و امام{{ع}}، دانش‌ و آگاهی‌ او را به‌ تمام‌ مصالح‌ و مفاسد و حقایق‌ اشیاء در هر حالی‌ نیاز دارد.
::::::'''دلیل چهارم''': لازمه عصمت [[پیامبر]]{{صل}} و امام‌{{ع}}: از باورهای‌ شیعیان‌ درباره [[پیامبر]]{{صل}} و امام‌{{ع}}، عصمت‌ و محفوظ‌ بودن‌ از گناه‌، اشتباه‌، سهو، نسیان‌ و غفلت‌ است‌ که‌ در تمام‌ مدت‌ عمر خود در یک‌ لحظه‌ و در یک‌ بار نیز خطا، اشتباه‌ و گناه‌ از او سر نمی‌زند. معصوم‌ بودن‌ از گناه‌ و خطا، در تمام‌ لحظه‌های‌ عمر و برخوردهای‌ زندگانی، زمانی ‌تحقق‌ می‌‌یابد که‌ دانش‌ و آگاهی‌ فراگیر شود و به‌ هر چیزی‌ در هر حال‌ علم‌ داشته‌ باشد و اگر یک‌ مورد را نداند، مقام‌ عصمت‌ را نمی‌‌یابد، زیرا آن‌ چه‌ با عصمت‌ سازگار نیست ‌گناه‌ و اشتباه‌ و (...) از نادانی‌ و جهل‌ است‌ و کسی‌ که‌ از مصالح‌ و مفاسد واقعی‌ باخبر است، گناه‌ و اشتباه‌ نمی‌کند. پس‌ معصوم‌ بودن‌ [[پیامبر]]{{صل}} و امام{{ع}}، دانش‌ و آگاهی‌ او را به‌ تمام‌ مصالح‌ و مفاسد و حقایق‌ اشیاء در هر حالی‌ نیاز دارد.
::::::'''دلیل پنجم''': ضرورت علم یک سفیر و شهید از احوال مردم: در بسیاری‌ از آیات‌ قرآن‌ آمده‌ است‌ که‌ [[پیامبر]]{{صل}} شاهد و گواه‌ بر امت‌ است‌ و چون ‌شاهد بودن‌ و گواهی‌ دادن، دانش‌ و آگاهی‌ را در هر حالی‌ لازم‌ دارد، پس‌ [[پیامبر]]{{صل}} باید به ‌تمام‌ احوال‌ امت‌ از ظاهر و باطن‌ و افعال‌ آنان‌ آگاه‌ باشد تا بتواند در روز قیامت‌ شاهد و گواهی‌شان‌ باشد، زیرا اگر چنین‌ دانشی‌ را نداشت، نمی‌تواند شهادت‌ و گواهی‌ را درباره آنان‌ ادا کند. نمونه‌ای‌ از آیات‌ قرآن‌ که‌ شاهد و گواه‌ بودن‌ [[پیامبر]]{{صل}} را بر امت‌ بیان‌ کرده، چنین‌است‌: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلاء شَهِيدًا}}﴾}} ؛<ref>نساء، ۴۱، پس آن هنگام که از هر امّتی گواهی آوریم و تو را (نیز) بر آنان، گواه گیریم (حالشان) چگونه خواهد بود؟.</ref> {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا}}﴾}} ؛<ref>نساء،۱۵۹ ، و کسی از اهل کتاب نیست مگر آنکه پیش از مرگش به وی ایمان می‌آورد و در روز رستخیز بر آنان گواه است.</ref> {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|وَكُنتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَّا دُمْتُ فِيهِمْ}}﴾}}؛<ref> مائده، ۱۱۷، و تا در میان ایشان به‌سر می‌بردم بر آنها گواه بودم و چون مرا (نزد خود) فرا بردی تو خود مراقب آنان بودی و تو بر هر چیزی گواهی.</ref> {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ}}﴾}} <ref>حج، ۷۸،تا پیامبر{{صل}} بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید.</ref> چنان‌ که‌ عقل‌ نه‌ فقط‌ مانعی‌ در امکان‌ این‌ علم‌ ندارد بلکه‌ وجود آن‌ را در [[پیامبر]]{{صل}} و امام‌{{ع}} لازم‌ می‌داند. بزرگی‌ و عظمت‌ این ‌دانش‌ سبب‌ نپذیرفتن‌ آن‌ نمی‌شود و چنین‌ باوری‌ غلو و زیاده‌ روی‌ نیست، زیرا اگر امام{{ع}} ‌دارای‌ این‌ ویژگی‌ نباشد و گستره‌ دانش‌ او همانند دیگر افراد عادی‌ باشد، سزاوار [[امامت‌]] و رهبری‌ نخواهد بود و گزینش‌ وی‌ برای‌ [[امامت‌]] و بی‌ بهره‌ کردن‌ دیگران ‌از آن، ستم ‌در حق‌ دیگران ‌خواهد بود. اگر [[امامت‌]] را منصب‌ خدایی‌ بدانیم‌ و آن‌ را خلافت‌ و جانشینی‌ از طرف‌ خدا بپنداریم‌ و امام‌{{ع}} را بیان‌کننده‌ و مظهر صفات‌ الهی‌ بدانیم‌، باور دانش‌ وسیع‌ او را زیاده‌ روی‌ و غلوّ نمی‌پنداریم‌ و آن‌ را از لوازم‌ مقام‌ [[امامت‌]] می‌شمریم‌.
::::::'''دلیل پنجم''': ضرورت علم یک سفیر و شهید از احوال مردم: در بسیاری‌ از آیات‌ قرآن‌ آمده‌ است‌ که‌ [[پیامبر]]{{صل}} شاهد و گواه‌ بر امت‌ است‌ و چون ‌شاهد بودن‌ و گواهی‌ دادن، دانش‌ و آگاهی‌ را در هر حالی‌ لازم‌ دارد، پس‌ [[پیامبر]]{{صل}} باید به ‌تمام‌ احوال‌ امت‌ از ظاهر و باطن‌ و افعال‌ آنان‌ آگاه‌ باشد تا بتواند در روز قیامت‌ شاهد و گواهی‌شان‌ باشد، زیرا اگر چنین‌ دانشی‌ را نداشت، نمی‌تواند شهادت‌ و گواهی‌ را درباره آنان‌ ادا کند. نمونه‌ای‌ از آیات‌ قرآن‌ که‌ شاهد و گواه‌ بودن‌ [[پیامبر]]{{صل}} را بر امت‌ بیان‌ کرده، چنین‌است‌: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلاء شَهِيدًا}}﴾}} ؛<ref>نساء، ۴۱، پس آن هنگام که از هر امّتی گواهی آوریم و تو را (نیز) بر آنان، گواه گیریم (حالشان) چگونه خواهد بود؟.</ref> {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا}}﴾}} ؛<ref>نساء،۱۵۹ ، و کسی از اهل کتاب نیست مگر آنکه پیش از مرگش به وی ایمان می‌آورد و در روز رستخیز بر آنان گواه است.</ref> {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَكُنتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَّا دُمْتُ فِيهِمْ}}﴾}}؛<ref> مائده، ۱۱۷، و تا در میان ایشان به‌سر می‌بردم بر آنها گواه بودم و چون مرا (نزد خود) فرا بردی تو خود مراقب آنان بودی و تو بر هر چیزی گواهی.</ref> {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ}}﴾}} <ref>حج، ۷۸،تا پیامبر{{صل}} بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید.</ref> چنان‌ که‌ عقل‌ نه‌ فقط‌ مانعی‌ در امکان‌ این‌ علم‌ ندارد بلکه‌ وجود آن‌ را در [[پیامبر]]{{صل}} و امام‌{{ع}} لازم‌ می‌داند. بزرگی‌ و عظمت‌ این ‌دانش‌ سبب‌ نپذیرفتن‌ آن‌ نمی‌شود و چنین‌ باوری‌ غلو و زیاده‌ روی‌ نیست، زیرا اگر امام{{ع}} ‌دارای‌ این‌ ویژگی‌ نباشد و گستره‌ دانش‌ او همانند دیگر افراد عادی‌ باشد، سزاوار [[امامت‌]] و رهبری‌ نخواهد بود و گزینش‌ وی‌ برای‌ [[امامت‌]] و بی‌ بهره‌ کردن‌ دیگران ‌از آن، ستم ‌در حق‌ دیگران ‌خواهد بود. اگر [[امامت‌]] را منصب‌ خدایی‌ بدانیم‌ و آن‌ را خلافت‌ و جانشینی‌ از طرف‌ خدا بپنداریم‌ و امام‌{{ع}} را بیان‌کننده‌ و مظهر صفات‌ الهی‌ بدانیم‌، باور دانش‌ وسیع‌ او را زیاده‌ روی‌ و غلوّ نمی‌پنداریم‌ و آن‌ را از لوازم‌ مقام‌ [[امامت‌]] می‌شمریم‌.
::::::'''دلیل ششم''': محفوظ تر بودن امامان{{عم}} از فریب خوردن: اگر درون مردم برای امام{{ع}} آشکار نباشد و پنهانی‌ها را نداند ممکن است مومن را از منافق و سالم را از بیمار تمیز ندهد، چرا که همه ظاهری آراسته داشته و از خود شوق و رغبت به انجام کارهای بزرگی نشان می‌دهند. در چنین حالی چه چیز مانع از آن می‌شود که امام{{ع}} فریب آن حسن ظاهری را نخورد و به خاطر اعتماد بر آن زیبایی فریبنده خود را در خطر و دیگران را در مهلکه نیندازد.»<ref>[[بررسی علم اولیای الهی (پایان‌نامه)|بررسی علم اولیای الهی]]، ص ۶۳.</ref>.
::::::'''دلیل ششم''': محفوظ تر بودن امامان{{عم}} از فریب خوردن: اگر درون مردم برای امام{{ع}} آشکار نباشد و پنهانی‌ها را نداند ممکن است مومن را از منافق و سالم را از بیمار تمیز ندهد، چرا که همه ظاهری آراسته داشته و از خود شوق و رغبت به انجام کارهای بزرگی نشان می‌دهند. در چنین حالی چه چیز مانع از آن می‌شود که امام{{ع}} فریب آن حسن ظاهری را نخورد و به خاطر اعتماد بر آن زیبایی فریبنده خود را در خطر و دیگران را در مهلکه نیندازد.»<ref>[[بررسی علم اولیای الهی (پایان‌نامه)|بررسی علم اولیای الهی]]، ص ۶۳.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}
خط ۲۵۱: خط ۲۵۱:
::::::'''الف. قلمرو وسیع مأموریت معصومین''': دامنه مأموریت معصومین بسیار گسترده است. آنان باید علم و آگاهی کاملی از اصول، فروع دین، اسباب سعادت و شقاوت، هدایت و حکومت بر انسان داشته باشند و قلمرو مأموریت آنها شامل ظاهر، باطن، گذشته، آینده، جسم و جان، دنیا و آخرت تا قیامت می‌شود. مأموریت وسیع نیازمند ابزار وسیع است تا بتوانند ایفای وظیفه نمایند وگرنه نقض غرض بوده و هدف خداوند برآورده نمی‌شود. دانش آنان باید از خطا مصون بوده وگرنه جلب اعتماد نخواهد کرد و اعتماد مطلق در گرو عصمت آنان است. در نتیجه مأموریت [[معصومین]]{{عم}} مقتضی آگاهی غیبی از جهات گوناگون است. و محتوای رسالت‌شان چه از قبیل معارف اعتقادی، شرائع دینی، قصص، حکمت و مواعظ دینی باشد یا معجزاتی باشد که صداقت آنان را در ادعا ثابت کند مانند اخبار غیبی معصومین{{ع}} و به طور کلّی در هر موردی که محقق شدن مأموریت آنها منوط به [[علم غیب]] باشد این علم را خواهد داشت. درباره قلمرو وسیع مأموریت معصومین{{عم}} [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: هیچ چیزی أعم از آدمی و جنی و فرشته‌ای در آسمان‌ها نیست مگر اینکه ما حجت بر ایشانیم.
::::::'''الف. قلمرو وسیع مأموریت معصومین''': دامنه مأموریت معصومین بسیار گسترده است. آنان باید علم و آگاهی کاملی از اصول، فروع دین، اسباب سعادت و شقاوت، هدایت و حکومت بر انسان داشته باشند و قلمرو مأموریت آنها شامل ظاهر، باطن، گذشته، آینده، جسم و جان، دنیا و آخرت تا قیامت می‌شود. مأموریت وسیع نیازمند ابزار وسیع است تا بتوانند ایفای وظیفه نمایند وگرنه نقض غرض بوده و هدف خداوند برآورده نمی‌شود. دانش آنان باید از خطا مصون بوده وگرنه جلب اعتماد نخواهد کرد و اعتماد مطلق در گرو عصمت آنان است. در نتیجه مأموریت [[معصومین]]{{عم}} مقتضی آگاهی غیبی از جهات گوناگون است. و محتوای رسالت‌شان چه از قبیل معارف اعتقادی، شرائع دینی، قصص، حکمت و مواعظ دینی باشد یا معجزاتی باشد که صداقت آنان را در ادعا ثابت کند مانند اخبار غیبی معصومین{{ع}} و به طور کلّی در هر موردی که محقق شدن مأموریت آنها منوط به [[علم غیب]] باشد این علم را خواهد داشت. درباره قلمرو وسیع مأموریت معصومین{{عم}} [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: هیچ چیزی أعم از آدمی و جنی و فرشته‌ای در آسمان‌ها نیست مگر اینکه ما حجت بر ایشانیم.
::::::'''ب. ضرورت [[امامت]]''': وجود امام{{ع}} ضروری است و عقل آن ضرورت را درک می‌کند و از دلیل ضرورت امام{{ع}} علم خدا دادی "غیب" ثابت می‌شود زیرا: قبلاً گفته شد امام{{ع}} تمام مقامات [[پیامبر]]{{صل}} به جز وحی را دارد پس لوازم آن مقام را نیز باید داشته باشد. مصونیت قرآن از تحریف را خداوند ضمانت کرده اما هیچ ضمانتی در باره بیانات [[پیامبر]]{{صل}} وجود ندارد لذا راویان گاهی مطالب متفاوتی در یک موضوع از [[پیامبر]]{{صل}} نقل می‌کنند بنابراین ما نیازمند تبیین جدید هستیم اگر شخص بیان کننده دارای علم عادی باشد و دچار خطا شود بیان او حجت نخواهد بود پس شخص بیان کننده بعد از [[پیامبر]]{{صل}} باید معصوم و دارای [[علم غیب]] باشد و إلا ختم نبوت برخلاف حکمت است.  
::::::'''ب. ضرورت [[امامت]]''': وجود امام{{ع}} ضروری است و عقل آن ضرورت را درک می‌کند و از دلیل ضرورت امام{{ع}} علم خدا دادی "غیب" ثابت می‌شود زیرا: قبلاً گفته شد امام{{ع}} تمام مقامات [[پیامبر]]{{صل}} به جز وحی را دارد پس لوازم آن مقام را نیز باید داشته باشد. مصونیت قرآن از تحریف را خداوند ضمانت کرده اما هیچ ضمانتی در باره بیانات [[پیامبر]]{{صل}} وجود ندارد لذا راویان گاهی مطالب متفاوتی در یک موضوع از [[پیامبر]]{{صل}} نقل می‌کنند بنابراین ما نیازمند تبیین جدید هستیم اگر شخص بیان کننده دارای علم عادی باشد و دچار خطا شود بیان او حجت نخواهد بود پس شخص بیان کننده بعد از [[پیامبر]]{{صل}} باید معصوم و دارای [[علم غیب]] باشد و إلا ختم نبوت برخلاف حکمت است.  
::::::'''ج. افاضه خداوند''': خداوند فیاض مطلق است و بر کسانی‌ که قابلیت کامل دارند باید افاضه کند و إلّا لازم می‌آید که  محتاج و بخیل باشد. آنچه را که علت مفیضه افاضه می‌کند اثر واحد و مطلق است اما استعداد و قابلیت گیرندگان فیض مختلف است که یکی فیض را نمی‌پذیرد یکی اندکی قبول نموده و دیگری همه را قبول می‌کند مانند نور آفتاب که یک نور است ولی اجسام در نور گیری و استفاده از آن مختلف است. از آیه ۲۴ سوره تکویر نیز می‌توان به این دلیل عقلی که همان افاضه خداوند است پی‌برد زیرا در این آیه آمده است {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|وَمَا هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ}}﴾}} <ref>تکویر، ۲۴،و او در (رساندن) وحی، تنگ‌چشمی نمی‌ورزد.</ref> که چه مرجع ضمیر خداوند باشد یا [[پیامبر]]{{صل}} در هر صورت مطلب قابل اثبات است زیرا در صورت اول معنا این می‌شود که خداوند بر غیب بخیل نیست و بر افراد قابل افاضه می‌کند و در صورت دوم مطلوب به صورت جالب‌تر استفاده می‌شود زیرا ثابت می‌کند که [[پیامبر]]{{صل}} [[علم غیب]] دارد و الابخل معنا نداشت چون باید علم غیبی داشته باشد تا بگوئیم بخیل هست یا نیست.
::::::'''ج. افاضه خداوند''': خداوند فیاض مطلق است و بر کسانی‌ که قابلیت کامل دارند باید افاضه کند و إلّا لازم می‌آید که  محتاج و بخیل باشد. آنچه را که علت مفیضه افاضه می‌کند اثر واحد و مطلق است اما استعداد و قابلیت گیرندگان فیض مختلف است که یکی فیض را نمی‌پذیرد یکی اندکی قبول نموده و دیگری همه را قبول می‌کند مانند نور آفتاب که یک نور است ولی اجسام در نور گیری و استفاده از آن مختلف است. از آیه ۲۴ سوره تکویر نیز می‌توان به این دلیل عقلی که همان افاضه خداوند است پی‌برد زیرا در این آیه آمده است {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَمَا هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ}}﴾}} <ref>تکویر، ۲۴،و او در (رساندن) وحی، تنگ‌چشمی نمی‌ورزد.</ref> که چه مرجع ضمیر خداوند باشد یا [[پیامبر]]{{صل}} در هر صورت مطلب قابل اثبات است زیرا در صورت اول معنا این می‌شود که خداوند بر غیب بخیل نیست و بر افراد قابل افاضه می‌کند و در صورت دوم مطلوب به صورت جالب‌تر استفاده می‌شود زیرا ثابت می‌کند که [[پیامبر]]{{صل}} [[علم غیب]] دارد و الابخل معنا نداشت چون باید علم غیبی داشته باشد تا بگوئیم بخیل هست یا نیست.
::::::'''د. افضلیت''': مرحوم [[مفید]] می‌فرماید: واجب است امام{{ع}} افضل از رعیت باشد چون امام{{ع}} از نظر فضائل یا مساوی با رعیت یا ناقص‌تر از آنها است یا افضل از آنها است و تحت این حکم داخل می‌شود که امام{{ع}} از نظر علم باید افضل باشد که همین درست است زیرا صورت اول ترجیح بلامرجح و صورت دوم باعث مقدم شدن مفضول "ناقص در کمالات" بر فاضل "کامل در کمالات" می‌شود. [[امام علی|علی]]{{ع}} در موارد زیادی از غیب خبر داده و این مرتبه برای هیچ یک از صحابه حاصل نشده سپس حتماً [[امام علی|علی]]{{ع}} از آنها افضل است مانند خبر دادن از کشته شدن ذوالثدیه. دلیل [[امامت]] عین دلیل نبوت است بنابراین امام{{ع}} باید به عنوان قائم مقام [[پیامبر]]{{صل}} در جمیع شئون بجز وحی دارای صفات کمال مانند شجاعت و کرم و عفت و صدق و عدل تدبیر و عقل و حکمت باشد و همچنین باید أکمل و أفضل از غیر خودش باشد تا بتواند آنها را هدایت نموده و مردم نیز در یادگیری و استکمال مطیع او باشند وگرنه نیابت محقق نشده و نقض غرض می‌گردد.
::::::'''د. افضلیت''': مرحوم [[مفید]] می‌فرماید: واجب است امام{{ع}} افضل از رعیت باشد چون امام{{ع}} از نظر فضائل یا مساوی با رعیت یا ناقص‌تر از آنها است یا افضل از آنها است و تحت این حکم داخل می‌شود که امام{{ع}} از نظر علم باید افضل باشد که همین درست است زیرا صورت اول ترجیح بلامرجح و صورت دوم باعث مقدم شدن مفضول "ناقص در کمالات" بر فاضل "کامل در کمالات" می‌شود. [[امام علی|علی]]{{ع}} در موارد زیادی از غیب خبر داده و این مرتبه برای هیچ یک از صحابه حاصل نشده سپس حتماً [[امام علی|علی]]{{ع}} از آنها افضل است مانند خبر دادن از کشته شدن ذوالثدیه. دلیل [[امامت]] عین دلیل نبوت است بنابراین امام{{ع}} باید به عنوان قائم مقام [[پیامبر]]{{صل}} در جمیع شئون بجز وحی دارای صفات کمال مانند شجاعت و کرم و عفت و صدق و عدل تدبیر و عقل و حکمت باشد و همچنین باید أکمل و أفضل از غیر خودش باشد تا بتواند آنها را هدایت نموده و مردم نیز در یادگیری و استکمال مطیع او باشند وگرنه نیابت محقق نشده و نقض غرض می‌گردد.
::::::'''اشکال''': برهان افضلیت، علم [[ائمه]]{{عم}} به احکام را ثابت می‌کند نه [[علم غیب]] را بنابر این اگر [[ائمه]]{{عم}} در علم به احکام و حلال و حرام از سائرین افضل باشد کافیست.
::::::'''اشکال''': برهان افضلیت، علم [[ائمه]]{{عم}} به احکام را ثابت می‌کند نه [[علم غیب]] را بنابر این اگر [[ائمه]]{{عم}} در علم به احکام و حلال و حرام از سائرین افضل باشد کافیست.

نسخهٔ ‏۲۰ مارس ۲۰۱۹، ساعت ۱۳:۱۰

الگو:پرسش غیرنهایی

دلیل عقلی علم غیب امامان چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب
مدخل اصلیعلم غیب

دلیل عقلی علم غیب امامان(ع) چیست؟ یکی از سؤال‌های مصداقی پرسشی تحت عنوان «دلایل علم غیب معصوم چیست؟» است. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مجموعه پرسش‌های مرتبط به این بحث (علم غیب معصوم) یا به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ نخست

نجفی لاری
آیت‌الله سید عبدالحسین نجفی لاری در دو کتاب «المعارف السلمانیة فی کیفیة علم الإمام و کمیته» و « آگاهی‌های آسمانی» در این‌باره گفته‌است:
دلیل اول: قاعده لطف: سه تقریر برای قاعده لطف ذکر شده است: تقریر اول: امام کامل‌ترین ذات را داراست و هرکسی که کامل‌ترین ذات را دارد واجب است کاملترین صفات را هم دارا باشدو آنهم در این بحث علم بالفعل به همه چیز است. تقریر دوم: علت غائی خلقت معرفت خداوند است به دلیل آیه شریفه ﴿﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ«» با توجه به تفسیرش به لیعرفون و حدیث قدسی و روایات دال است که خداوند امامان را مظهر جمیع صفات جلالیه و جمالیه خویش قرار داده است تا مردم توسط آنان خداوند را بشناسند. حال اگر این مظاهر دارای نقص باشند مستلزم نقص در ظاهر خداوند خواهد بود.
نتیجه انضمام دو مقدمه: آن است که علم امامان باید بالفعل و متعلق به همه چیز باشد و الا نقض غرض خواهد شد که صدورش از حکیم علی الاطلاق ممتنع است. تقریر سوم: اگر امام بالفعل عالم به همه حرکات و سکنات و نیات مردم باشد آنان را به اطاعت خداوند نزدیکتر و از معاصی دورتر خواهد کرد. و وقتی چنین علمی چنان اثری دارد طبق قاعده لطف بر خداوند واجب است آن را به امامان اعطا نماید.
دلیل دوم: قاعده وجود مقتضی و عدم مانع: به قاعده وجود مقتضی و نبود مانع چه اینکه عموم علم فعلی آنان از فیوضاتی است که مشمول قدرت مبدأ فیاض است. و این مقتضی است و امام هم دارای بالاترین قابلیت می باشد پس مانعی هم نیست. و به دیگر سخن خدای متعال قادر است علم امام را تعمیم دهد. و نیاز عالم هم به آن فرا میخواند و مفسده ای هم در آن نیست پس بر حکیم واجب خواهد بود.(....)
دلیل سوم: قاعده امکان: این استدلال دو مقدمه دارد:
  1. علم بالفعل امام به همه چیز امری ممکن است. ایشان این مقدمه را علاوه بر اینکه ارسال مسلم کرده‌اند به قاعده "أدلّ دلیل علی إمکان شیء وقوعه" نیز استدلال نموده و از وجود خارجی آن امکانش را ثابت کرده‌اند.
  2. هر امر ممکن‌الوقوعی که صادق به تحقق آن خبر دهد حق است و این مقدمه را نیز با روایات متواتره اثبات می‌کنند»[۱].
  • دلایل عقلی که موافق روایات مثبته علم امام(ع) و فعلیت آن باشد، زیادند. به برخی از آن دلایل اشاره می‌شود:
  1. دلیلی که قاعده لطف مقتضی آن است این که: امام(ع) از حیث ذات و وجود، کامل‌ترین انسان‌هاست و واجب است به کامل‌ترین اوصاف نیز متصف شود و فعلی بودن علم امام(ع) و گسترده بودن آن از جمله آن اوصاف است.
  2. طبق حدیث قدسی " كُنْتُ‏ كَنْزاً مَخْفِيّاً فَأَحْبَبْتُ‏ أَنْ‏ اعْرَفَ‏ فَخَلَقْتُ‏ الخَلْقَ‏ لِاعْرَف‏ ‏‏‏‏‏‏" علت آفرینش مخلوقات شناخت و معرفت خداوند است و در آیه شریفه ﴿﴿ وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإِنسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ [۲] مراد از "یعبدون" "یعرفون" است. و فرض آن است که معرفت خداوند، موقوف است بر عبادت او و نیز منحصر است در این که خداوند جانشینانی خلق کند که تجلی گاه تمام صفات جلالش و آئینه‌ای تمام نما برای تجلی معارف پنهانی‌اش و سایه‌ای کامل و دائمی‌ برای اوصاف کمالیه‌اش باشند، به طوری که وجود نقص درآن تجلی گاه، آئینه و سایه به منزله نقص در متجلی و نمایان شده و صاحب سایه تلقی شود. و وجود نقص موجب نقض غرض برای حکیم تعالی و حکمت او می‌باشد و این امر بر خداوند تعالی محال عقلی است.
  3. دلیل سوم این که: علم گسترده و فعلی امام(ع) به کارهای مردم، موجب اطاعت مردم و ترک نافرمانی آنان از امامان(ع) است. پس در این صورت واجب است که خداوند حکیم، علم گسترده و فعلی را عطا کند؛ همان طور که واجب است آنان را منصوب و به آنان عصمت ببخشد. به دلیل این که معصیت پنهانی بیشتر از نافرمانی آشکار است. و اینکه کمتر کسی پیدا می‌شود که در معرض دید و اطلاع دیگران، کار خلاف و گناه انجام دهد. پس وقتی که با قاعده لطف اصل امامت، عصمت امام و منزه بودن او از تمامی‌ نقص‌های بدنی و اخلاقی و نسبی اثبات می‌شود؛ پس به طریق اولی، گستردگی و فعلیت علم امام(ع) نیز ثابت می‌شود.
  4. دلیل دیگر، قاعده وجود مقتضی و عدم مانع است، به این صورت که: گستردگی و فعلیت علم امام(ع)، شعبه‌ای و شاخه‌ای از فیض بی‌کران مبدء فیاض است "مقتضی موجود" و قابل "ظرفیت وجودی" امامت امام است که بالاترین مرتبه قابلیت را دارا است و از سوی دیگر، مانعی نیز وجود ندارد "مانع مفقود" "پس امام دارای علمی‌ گسترده و فعلی می‌باشد". به عبارت دیگر، خداوند قادر است علمی‌ گسترده به امام عطا نماید و عالم [۳]. امام(ع) نیز به آن علم نیازمند است و این کار مفسده‌ای نیز ندارد پس واجب است بر حکیم متعال که این کار را بکند»[۴].

پاسخ‌های دیگر

 با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته می‌شود:  

پرسش‌های مصداقی

پرسش‌های وابسته

  1. آیا نمونه‌هایی از علم غیب غیر خدا در قرآن موجود است؟ (پرسش)
  2. آیا نمونه‌هایی از علم غیب غیر خدا در حدیث موجود است؟ (پرسش)
  3. آیاتی که مخالفان علم غیب غیر خدا به آنها استدلال می‌کنند کدام‌اند؟ (پرسش)
  4. با وجود آیاتی که علم غیب غیر خدا را نفی می‌کنند چگونه این علم اثبات می‌شود؟ (پرسش)
  5. آیاتی که موافقان علم غیب غیر خدا به آنها استدلال می‌کنند کدام‌اند؟ (پرسش)
  6. چگونه آیات نافی علم غیب از غیر خدا با آیات مثبت علم غیب برای غیر او قابل جمع هستند؟ (پرسش)
  7. آیاتی که مخالفان علم غیب پیامبر خاتم به آنها استدلال می‌کنند کدام‌اند؟ (پرسش)
  8. دلیل عقلی علم غیب پیامبران چیست؟ (پرسش)
  9. دلیل قرآنی علم غیب پیامبران چیست؟ (پرسش)
  10. دلیل حدیثی علم غیب پیامبران چیست؟ (پرسش)
  11. شاهد تاریخی بر علم غیب پیامبران وجود دارد؟ (پرسش)
  12. آیا پیامبران اخبارات غیبی داشته‌اند؟ (پرسش)
  13. بر فرض اثبات علم غیب پیامبران علم غیب امامان چگونه ثابت می‌شود؟ (پرسش)
  14. دلیل قرآنی علم غیب امامان چیست؟ (پرسش)
  15. دلیل حدیثی علم غیب امامان چیست؟ (پرسش)
  16. شاهد تاریخی بر علم غیب امامان وجود دارد؟ (پرسش)
  17. آیا امامان اخبارات غیبی داشته‌اند؟ (پرسش)
  18. چرا امامان علم غیب خود را انکار می‌کردند؟ (پرسش)
  19. نشانه وجود علم غیب نزد معصوم چیست؟ (پرسش)

منبع‌شناسی جامع علم غیب معصوم

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. المعارف السلمانیة فی کیفیة علم الإمام و کمیته، ص۷۱-۸۰.
  2. و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند؛ سوره ذاریات، آیه: ۵۶.
  3. احتمال دارد لفظ «عالم» در متن به معنای جهان هستی باشد در این صورت معنا این می شود که :عالم هستی محتاج چنین دانشمندی است که دارای علم گسترده باشد.
  4. آگاهی‌های آسمانی، ص ۱۳۷.
  5. آموزش دین، ص۱۴۶.
  6. پژوهشی در باب علم امام، ص ۱۱۴.
  7. آیا تو فکر می‌کنی ممکن است خداوند سرپرستی بر بندگان خود بگمارد، و خلیفه‌ای برای آنها قرار دهد و چیزی از امور و اسرار آنان بر وی مکتوم باشد؟؛ بصائر الدرجات، طبق نقل بحارالأنوار، ج ۲۶، صفحه ۱۳۷، حدیث ۲.
  8. کسی که گمان کند خداوند بنده‌ای را حجت خویش در زمین قرار داده، سپس تمام نیازهای او را از او پنهان دارد بر خدا افترا زده است؛ بصائر الدرجات، طبق نقل بحارالأنوار، ج ۲۶، صفحه ۱۳۹، حدیث ۸.
  9. پیام قرآن، ج۷، ص ۲۴۶.
  10. «كسى كه دانشى از كتاب داشت گفت من آن را پيش از آنكه چشم بر هم زنى نزد تو خواهم آورد، و هنگامى كه (سليمان) آن را نزد خود مستقر ديد گفت: اين از فضل پروردگار من است.» نمل، آیه۴۰.
  11. «بگو كافى است براى گواه ميان من و شما، خداوند، و كسى كه علم كتاب نزد او است.»رعد ۴۳
  12. به جلد ۳ "احقاق الحق" صفحه ٢٨٠- ٢٨١ و "نور الثقلين" جلد ٢ صفحه ۵۲۳ مراجعه شود.
  13. تفسير نمونه، ج‏۲۵، ص۱۵۲.
  14. سبحانی، ۱۳۸۶ .
  15. دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم، فصلنامه قبسات، ص۱۶ و ۱۷ .
  16. آموزش عقاید، ج۲، ص۲۴۳-۳۳۹.
  17. و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم؛ سوره بقره، آیه:۳۰.
  18. و تو را (نیز) بر آنان، گواه گیریم (حالشان) چگونه خواهد بود؟؛ سوره نساء، آیه:۴۱.
  19. و در روز رستخیز بر آنان گواه است؛ سوره نساء، آیه:۱۵۹.
  20. و تا در میان ایشان به‌سر می‌بردم بر آنها گواه بودم؛ سوره مائده، آیه: ۱۱۷.
  21. تا پیامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید. چنان‌ که‌ عقل‌ نه‌ فقط‌ مانعی‌ در امکان‌ این‌ علم‌ ندارد بلکه‌ وجود آن‌ را در پیامبر و امام‌ لازم‌ می‌داند؛ سوره حج، آیه:۷۸.
  22. مقاله امام حسین و علم شهادت
  23. فصول، ص۴۱، و رسالة الإمامة، ص۴۳۰.
  24. الاقتصاد، ص ۱۹۳.
  25. قواعد المرام فی علم الکلام، ص ۱۷۹.
  26. «از باب نمونه پیامبر گرامی اسلام(ص) می‌فرماید: کسی که کارگزاری را بر مسلمانان بگمارد در حالی‌که می‌داند در میان آنان کسی هست که از برگزیده وی شایسته‌تر و عالم‌تر به کتاب خدا و سنت رسول است؛ او به خدا و رسولش و همه مسلمانان خیانت کرده است». کنزالعمال، ج۶، ص۲۵.
  27. «بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به "حق" رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟»؛ سوره یونس، آیه ۳۵.
  28. «آیا (آن کافر ناسپاس بهتر است یا) کسی که هر دم از شب در سجده و ایستاده با فروتنی به نیایش می‌پردازد از جهان واپسین می‌هراسد و به بخشایش پروردگارش امید می‌برد؟ بگو: آیا آنان که می‌دانند با آنها که نمی‌دانند برابرند؟ تنها خردمندان پند می‌پذیرند»؛ سوره زمر، آیه۹.
  29. الذخیرة فی علم الکلام ، ص۴۳۲ و ۴۳۳.
  30. الاقتصاد الهادی الی الطریق الرشاد، ص ۱۹۲ و تلخیص الشافی، ج۲، ص ۲۴۵-۲۴۶ و تمهید الاصول، ص۸۱۱.
  31. کلام نوین اسلامی ج۲ ص ۳۷۴-۳۷۷.
  32. برای آگاهی بیشتر، ر.ک: علم الامام(ع)، محمد الحسین المظفر، صص۱۳ -۱۸.
  33. "علل الشرایع"، ص۲۰۴؛ "بحار الانوار" ج۲۵، ص۱۶۵.
  34. منابع علم امامان شیعه، ص ۴۱.
  35. علم غیب امامان از نگاه عقل كتاب و سنت، ص ۶۰ - ۷۰.
  36. علم غیب امامان از نگاه عقل کتاب و سنت، ص ۸۵.
  37. غررالحکم، عبدالواحد آمدی، ص۵۶۶، دارالکتب الاسلامی/ قم، ۱۴۱۰.
  38. الفیه علی هامش علم الائمة، محمد گیلانی، ص۱۵۶، دارالنشر اسلامی/ قم، بی‌تا/ اول.
  39. الفیه علی هامش علم الائمة، ص۱۶۱.
  40. گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی ص: ۲۷۸.
  41. یونس ،۳۵ ، آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟.
  42. بقره، ۳۰، و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم.
  43. نساء، ۴۱، پس آن هنگام که از هر امّتی گواهی آوریم و تو را (نیز) بر آنان، گواه گیریم (حالشان) چگونه خواهد بود؟.
  44. نساء،۱۵۹ ، و کسی از اهل کتاب نیست مگر آنکه پیش از مرگش به وی ایمان می‌آورد و در روز رستخیز بر آنان گواه است.
  45. مائده، ۱۱۷، و تا در میان ایشان به‌سر می‌بردم بر آنها گواه بودم و چون مرا (نزد خود) فرا بردی تو خود مراقب آنان بودی و تو بر هر چیزی گواهی.
  46. حج، ۷۸،تا پیامبر(ص) بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید.
  47. بررسی علم اولیای الهی، ص ۶۳.
  48. علم غیب امامان در آینه عقل، فصلنامه پژوهش‌های فلسفی و کلامی، ص ۱۵۹ و ۱۶۰.
  49. علم غیب امامان در آینه عقل، فصلنامه پژوهش‌های فلسفی و کلامی، ص ۱۵۰.
  50. علم غیب معصوم، ماهنامه معارف، شماره ۴۸، ص۱۰-۱۶.
  51. ۲۷۵ـ۲۸۵ :۶ ،۱۳۶۶ ،ملاصدرا: نک.
  52. مظفر، ۱۳۸۵ : ۵۰ .
  53. گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، شماره ۳، ص۵۴.
  54. سوره بقره، آیه ۳۰؛ سوره ص، آیه ۲۶.
  55. محمد صفار، بصائرالدرجات، ج۳، ب۴، ص۱۴۲.
  56. میرزا محمد تقی قزوینی، کیفیة علم الإمام، به نقل از محمد حسن نادم، علم امام؛ ص۱۲۶-۱۲۹.
  57. گستره و چگونگی علم امام از منظر كتاب سنت و عقل؛ ص۲۰۲.
  58. گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات.
  59. و او در (رساندن) وحی، تنگ‌چشمی نمی‌ورزد؛ سوره تکویر، آیه: ۲۴.
  60. و او در (رساندن) وحی، تنگ‌چشمی نمی‌ورزد؛ سوره تکویر، آیه: ۲۴.
  61. علی(ع) در موارد زیادی از غیب خبر دارد و این مرتبه برای هیچ یک از صحابه حاصل نشده پس علی علیه‌السلام حتماً از آنها افضل است.
  62. علم پیامبر و ائمه به غیب (پایان‌نامه)|علم پیامبر و ائمه به غیب]]، ص۱۸ - ۲۱.
  63. سوره نساء، آیه: ۵۹.
  64. در محضر علامه طباطبائی ،ص۱۳۰.
  65. المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۱،ص۲۱۹.
  66. نهج البلاغه، حکمت ۱۴۷.
  67. بحارالانوار، ج۲۶ ص ۱۳۷.
  68. علوم اهل بیت ویژگی‌ها ابعاد و مبادی آن، ص۸۲-۸۷.
  69. کلینی، ۱۳۶۳: ۱ / ۲۰۰ .
  70. نقد شبهه تعارض آیات علم غیب در قرآن ص ۴۱.
  71. شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات، ج ۱، ص ۵۴۵
  72. محاضرات شیخ مفید، الامامه الهیه، ص۲۷-۲۴۷، ناشر دارالهدی، چاپ اول.
  73. طباطبائی، پیشین، آموزش دین، ص ۱۴۵ ناشر دفتر انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
  74. پایان‌نامه علم ائمه از نظر عقل و نقل، ص۱۴۰.
  75. کنکاشی در کیفیت و سرچشمه‌های علم امام.
  76. تکویر، ۲۴،و او در (رساندن) وحی، تنگ‌چشمی نمی‌ورزد.
  77. رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا؛ ص ۳۶ - ۴۰.
  78. مظفر، محمدحسین، علم امام، ترجمه: علی شیروانی هرندی، بی چا، انتشارات الزهرا، بی جا، بی تا، ص ۳۹ الی ۴۷.
  79. گل‌افشان پارسانسب، پژوهشی در مقام علمی و مقام تحدیث حضرت فاطمه زهرا، ص۴۴ - ۴۶.
  80. بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی "حق" رهنمون باشد؟ بگو خداوند به "حق" رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟، سوره مبارکه یونس، آیه ۳۵.
  81. الامام یحب أن یکون أفضل من رعیته لاته اما ان یکون مساو بالهم او انقص منهم او أفضل و الثالث هو المطلوب و الأول محال لأنه مع التساوی یستحیل ترجیحه علی غیره بالامامة، و الثانی ایضا محال لأن المفضول یقبح عقلا تقدیمه علی الفاضل و یدل علیه ایضا قوله تعالی: "أفمن یهدی إلی الحق أحق أن یتبع أن " یهدی إلا أن یهدی قا لکم کیف تحکمون". "و یدخل تحت هذا الحکم کون الامام افضل فی العلم و الدین". علامه حلی، کشف المراد، قم، نشر اسلامی، چاپ و ۱۴۱۷.
  82. علم غیب ائمه معصومین(ع)؛ ص۳۱.
  83. وبگاه اسلام کوئست