رابطه اسم اعظم با علم معصوم چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن' به '{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن')
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن' به '{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن')
خط ۵۲: خط ۵۲:
حجت الاسلام و المسلمین دکتر [[سید محمد جعفر سبحانی]] در کتاب ''«[[منابع علم امامان شیعه (کتاب)|منابع علم امامان شیعه]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
حجت الاسلام و المسلمین دکتر [[سید محمد جعفر سبحانی]] در کتاب ''«[[منابع علم امامان شیعه (کتاب)|منابع علم امامان شیعه]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«[[اسم اعظم]] یکى دیگر از منابع [[علم امام]]{{ع}} است. روایات متعددى درباره اسم اعظم بیان شده است که در اینجا به برخى از آنها اشاره مى‌کنیم؛ چنان‌که [[امام صادق]]{{ع}} فرمود:{{عربی|اندازه=155%|«إِنَّ اسْمَ الله الْأَعْظَمَ عَلَى ثَلَاثَةٍ وَ سَبْعِینَ حَرْفاً وَ إِنَّمَا کَانَ عِنْدَ آصَفَ مِنْهَا حَرْفٌ وَاحِدٌ فَتَکَلَّمَ بِهِ فَخُسِفَ بِالْأَرْضِ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ سَرِیرِ بِلْقِیسَ حَتَّى تَنَاوَلَ السَّ‍-رِیرَ بِیَدِهِ ثُمَّ عَادَتِ الْأَرْضُ کَمَا کَانَتْ أَسْرَعَ مِنْ طَرْفَةِ عَیْنٍ وَ نَحْنُ عِنْدَنَا مِنَ الِاسْمِ الْأَعْظَمِ اثْنَانِ وَ سَبْعُونَ حَرْفاً وَ حَرْفٌ وَاحِدٌ عِنْدَ الله تَعَالَى اسْتَأْثَرَ بِهِ فِی عِلْمِ الْغَیْبِ عِنْدَهُ»}}<ref>اسم اعظم خدا از هفتاد و سه حرف تشکیل شده است که از آن، یک حرفش نزد "آصف" بود که به آن تکلم کرد و زمینِ بین سلیمان و بلقیس فرو رفت. آن‌گاه او تخت را با دست خود گرفت و از آنجا برداشت و اینجا گذاشت. دوباره زمین به حالت اولش برگشت. این تغییرات در کمتر از یک چشم برهم‌زدن صورت گرفت؛ در حالى‌ که از آن هفتاد و سه حرف، هفتاد و دو حرفش نزد ما مى‌باشد و یک حرفش فقط نزد خداى تعالى است که آن را براى [[علم غیب]] خودش نگاه داشته است؛ کافى، ج١، ص٣٣٠.</ref> همچنین در روایتى دیگر چنین مى‌خوانیم: {{عربی|اندازه=155%|«عَنْ هَارُونَ بْنِ الجَهْمِ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِ أَبِی عَبْدِ الله{{ع}} لَمْ أَحْفَظْ اسْمَهُ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ الله{{ع}} یَقُولُ إِنَّ عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ{{ع}} أُعْطِیَ حَرْفَیْنِ کَانَ یَعْمَلُ بِهِمَا وَ أُعْطِیَ مُوسَى أَرْبَعَةَ أَحْرُفٍ وَ أُعْطِیَ إِبْرَاهِیمُ ثَمَانِیَةَ أَحْرُفٍ وَ أُعْطِیَ نُوحٌ خَمْسَةَ عَشَ‍-رَ حَرْفاً وَ أُعْطِیَ آدَمُ خَمْسَةً وَ عِشْ‍-رِینَ حَرْفاً وَ إِنَّ الله تَعَالَى جَمَعَ ذَلِکَ کُلَّهُ لِمُحَمَّدٍ{{صل}} وَ إِنَّ اسْمَ الله الْأَعْظَمَ ثَلَاثَةٌ وَ سَبْعُونَ حَرْفاً أُعْطِیَ مُحَمَّدٌ{{صل}} اثْنَیْنِ وَ سَبْعِینَ حَرْفاً وَ حُجِبَ عَنْهُ حَرْفٌ وَاحِدٌ»}}<ref>هارون جهمى مى‌گوید: یکى از اصحاب [[امام صادق]]{{ع}} که نامش را فراموش کرده‌ام گفت از [[امام صادق]]{{ع}} شنیدم که مى‌فرمود: همانا به [[عیسى بن مریم]]{{ع}} دو حرف داده شده بود که با آنها کار مى‌کرد و به [[موسى]]{{ع}} چهار حرف داده شده بود و به [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} هشت حرف و به [[حضرت نوح]]{{ع}} پانزده حرف و به [[آدم]]{{ع}} بیست و پنج حرف و به درستى که خداوند تبارک و تعالى همه اینها را به [[محمد]]{{صل}} داد و همانا اسم اعظم خدا هفتاد و سه حرف است که هفتاد و دو حرفش را به [[محمد]]{{صل}} داد و یک حرف از او پنهان شده است. همان.</ref>
::::::«[[اسم اعظم]] یکى دیگر از منابع [[علم امام]]{{ع}} است. روایات متعددى درباره اسم اعظم بیان شده است که در اینجا به برخى از آنها اشاره مى‌کنیم؛ چنان‌که [[امام صادق]]{{ع}} فرمود:{{عربی|اندازه=155%|«إِنَّ اسْمَ الله الْأَعْظَمَ عَلَى ثَلَاثَةٍ وَ سَبْعِینَ حَرْفاً وَ إِنَّمَا کَانَ عِنْدَ آصَفَ مِنْهَا حَرْفٌ وَاحِدٌ فَتَکَلَّمَ بِهِ فَخُسِفَ بِالْأَرْضِ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ سَرِیرِ بِلْقِیسَ حَتَّى تَنَاوَلَ السَّ‍-رِیرَ بِیَدِهِ ثُمَّ عَادَتِ الْأَرْضُ کَمَا کَانَتْ أَسْرَعَ مِنْ طَرْفَةِ عَیْنٍ وَ نَحْنُ عِنْدَنَا مِنَ الِاسْمِ الْأَعْظَمِ اثْنَانِ وَ سَبْعُونَ حَرْفاً وَ حَرْفٌ وَاحِدٌ عِنْدَ الله تَعَالَى اسْتَأْثَرَ بِهِ فِی عِلْمِ الْغَیْبِ عِنْدَهُ»}}<ref>اسم اعظم خدا از هفتاد و سه حرف تشکیل شده است که از آن، یک حرفش نزد "آصف" بود که به آن تکلم کرد و زمینِ بین سلیمان و بلقیس فرو رفت. آن‌گاه او تخت را با دست خود گرفت و از آنجا برداشت و اینجا گذاشت. دوباره زمین به حالت اولش برگشت. این تغییرات در کمتر از یک چشم برهم‌زدن صورت گرفت؛ در حالى‌ که از آن هفتاد و سه حرف، هفتاد و دو حرفش نزد ما مى‌باشد و یک حرفش فقط نزد خداى تعالى است که آن را براى [[علم غیب]] خودش نگاه داشته است؛ کافى، ج١، ص٣٣٠.</ref> همچنین در روایتى دیگر چنین مى‌خوانیم: {{عربی|اندازه=155%|«عَنْ هَارُونَ بْنِ الجَهْمِ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِ أَبِی عَبْدِ الله{{ع}} لَمْ أَحْفَظْ اسْمَهُ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ الله{{ع}} یَقُولُ إِنَّ عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ{{ع}} أُعْطِیَ حَرْفَیْنِ کَانَ یَعْمَلُ بِهِمَا وَ أُعْطِیَ مُوسَى أَرْبَعَةَ أَحْرُفٍ وَ أُعْطِیَ إِبْرَاهِیمُ ثَمَانِیَةَ أَحْرُفٍ وَ أُعْطِیَ نُوحٌ خَمْسَةَ عَشَ‍-رَ حَرْفاً وَ أُعْطِیَ آدَمُ خَمْسَةً وَ عِشْ‍-رِینَ حَرْفاً وَ إِنَّ الله تَعَالَى جَمَعَ ذَلِکَ کُلَّهُ لِمُحَمَّدٍ{{صل}} وَ إِنَّ اسْمَ الله الْأَعْظَمَ ثَلَاثَةٌ وَ سَبْعُونَ حَرْفاً أُعْطِیَ مُحَمَّدٌ{{صل}} اثْنَیْنِ وَ سَبْعِینَ حَرْفاً وَ حُجِبَ عَنْهُ حَرْفٌ وَاحِدٌ»}}<ref>هارون جهمى مى‌گوید: یکى از اصحاب [[امام صادق]]{{ع}} که نامش را فراموش کرده‌ام گفت از [[امام صادق]]{{ع}} شنیدم که مى‌فرمود: همانا به [[عیسى بن مریم]]{{ع}} دو حرف داده شده بود که با آنها کار مى‌کرد و به [[موسى]]{{ع}} چهار حرف داده شده بود و به [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} هشت حرف و به [[حضرت نوح]]{{ع}} پانزده حرف و به [[آدم]]{{ع}} بیست و پنج حرف و به درستى که خداوند تبارک و تعالى همه اینها را به [[محمد]]{{صل}} داد و همانا اسم اعظم خدا هفتاد و سه حرف است که هفتاد و دو حرفش را به [[محمد]]{{صل}} داد و یک حرف از او پنهان شده است. همان.</ref>
::::::البته درباره [[اسم اعظم]] و ماهیت آن، اختلاف‌نظر فراوانى وجود دارد (...). [[علامه طباطبایی]] در تفسیر المیزان مى‌نویسد: اسماء الهى و مخصوصاً اسم اعظم او هرچند در عالم مؤثر بوده و اسباب و وسایطى براى نزول فیض از ذات خداى تعالى در این عالم مشهودند، لیکن این تأثیرشان به‌خاطر حقایقشان است؛ نه به الفاظشان که در فلان لغت، دلالت بر فلان معنا دارد و همچنین نه به معانى‌شان که از الفاظ فهمیده شده و در ذهن تصور مى‌شود. بلکه معناى این تأثیر این است که خداى تعالى که پدیدآورنده هر چیزى است، هر چیزى را به یکى از صفات کریمه‌اش که مناسب آن چیز است و در قالب اسمى است، ایجاد مى‌کند؛ نه اینکه تنها لفظِ اسم یا معناى مفهوم از آن یا حقیقت دیگرى غیر ذات متعالى خدا چنین تأثیرى داشته باشد.<ref>المیزان، ج٨، ص۴۶۵.</ref>(...) مرحوم [[کفعمى]] نیز در کتاب ''«[[المصباح (کتاب)|مصباح]]»'' درباره [[اسم اعظم]] ۶١ قول را بیان مى‌کند و مى‌گوید، "سخن در [[اسم اعظم]]، به آنچه گفته شد منحصر نمى‌شود".<ref>المصباح، ص٣٠۶.</ref> بنابراین اسم اعظم، تنها اسم و نام کلمه یا اسم صفتى از صفات خدا نیست. بلکه بیشتر مربوط به عمل است. ازاین‌رو دانستن اسماء الهى و لفظ تنها، کارساز نخواهد بود؛ به همین دلیل "بلعم باعورا"<ref>المیزان، ج٨، ص۴٣٣.</ref> که در عصر [[حضرت موسى]]{{ع}} مى‌زیست، بر اثر علم و تقوا به مقامى رسیده بود که به اسم اعظم آگاهى یافته بود و به همین دلیل، دعایش مستجاب مى‌شد. اما وقتى هوس‌هاى نفسانى به او راه یافت و با [[موسى]]{{ع}} در ماجراى جنگ با عمالقه، مخالفت کرد، این موقعیت از او گرفته شد و دیگر دعایش به استجابت نمى‌رسید و نور اسم اعظم نیز از او خارج شد و تاریکى گمراهى او را فرا گرفت. خداوند نیز در قرآن او را چنین نکوهش مى‌کند: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ}}﴾}}<ref>«داستان او چون داستان سگ است»؛ سوره اعراف، آیه ١٧۶.</ref> بنابراین اگر کسى به صفات الهى تخلق یابد و داراى مفاهیم این صفات شود، یعنى مظهر این صفات، یا حتى بخشى از این صفات گردد، چنان تکامل روحى مى‌یابد که مى‌تواند حامل [[اسم اعظم]] گردد؛ وگرنه یک شخص گناهکار هرگز نمى‌تواند با تلفظ یک کلمه از اسماء الهى، مستجاب‌الدعوه شود. [[ائمه اطهار]] {{عم}} نیز با طهارت روح و عصمت خدادادى، از این ویژگى برخوردار بودند و به‌ وسیله [[اسم اعظم]] از غیب آگاه مى‌شدند»<ref>[http://lib.hajj.ir/View/fa/Book/BookView/Image/1380 منابع علم امامان شیعه، ص ۱۴۷-۱۵۰].</ref>.
::::::البته درباره [[اسم اعظم]] و ماهیت آن، اختلاف‌نظر فراوانى وجود دارد (...). [[علامه طباطبایی]] در تفسیر المیزان مى‌نویسد: اسماء الهى و مخصوصاً اسم اعظم او هرچند در عالم مؤثر بوده و اسباب و وسایطى براى نزول فیض از ذات خداى تعالى در این عالم مشهودند، لیکن این تأثیرشان به‌خاطر حقایقشان است؛ نه به الفاظشان که در فلان لغت، دلالت بر فلان معنا دارد و همچنین نه به معانى‌شان که از الفاظ فهمیده شده و در ذهن تصور مى‌شود. بلکه معناى این تأثیر این است که خداى تعالى که پدیدآورنده هر چیزى است، هر چیزى را به یکى از صفات کریمه‌اش که مناسب آن چیز است و در قالب اسمى است، ایجاد مى‌کند؛ نه اینکه تنها لفظِ اسم یا معناى مفهوم از آن یا حقیقت دیگرى غیر ذات متعالى خدا چنین تأثیرى داشته باشد.<ref>المیزان، ج٨، ص۴۶۵.</ref>(...) مرحوم [[کفعمى]] نیز در کتاب ''«[[المصباح (کتاب)|مصباح]]»'' درباره [[اسم اعظم]] ۶١ قول را بیان مى‌کند و مى‌گوید، "سخن در [[اسم اعظم]]، به آنچه گفته شد منحصر نمى‌شود".<ref>المصباح، ص٣٠۶.</ref> بنابراین اسم اعظم، تنها اسم و نام کلمه یا اسم صفتى از صفات خدا نیست. بلکه بیشتر مربوط به عمل است. ازاین‌رو دانستن اسماء الهى و لفظ تنها، کارساز نخواهد بود؛ به همین دلیل "بلعم باعورا"<ref>المیزان، ج٨، ص۴٣٣.</ref> که در عصر [[حضرت موسى]]{{ع}} مى‌زیست، بر اثر علم و تقوا به مقامى رسیده بود که به اسم اعظم آگاهى یافته بود و به همین دلیل، دعایش مستجاب مى‌شد. اما وقتى هوس‌هاى نفسانى به او راه یافت و با [[موسى]]{{ع}} در ماجراى جنگ با عمالقه، مخالفت کرد، این موقعیت از او گرفته شد و دیگر دعایش به استجابت نمى‌رسید و نور اسم اعظم نیز از او خارج شد و تاریکى گمراهى او را فرا گرفت. خداوند نیز در قرآن او را چنین نکوهش مى‌کند: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ}}﴾}}<ref>«داستان او چون داستان سگ است»؛ سوره اعراف، آیه ١٧۶.</ref> بنابراین اگر کسى به صفات الهى تخلق یابد و داراى مفاهیم این صفات شود، یعنى مظهر این صفات، یا حتى بخشى از این صفات گردد، چنان تکامل روحى مى‌یابد که مى‌تواند حامل [[اسم اعظم]] گردد؛ وگرنه یک شخص گناهکار هرگز نمى‌تواند با تلفظ یک کلمه از اسماء الهى، مستجاب‌الدعوه شود. [[ائمه اطهار]] {{عم}} نیز با طهارت روح و عصمت خدادادى، از این ویژگى برخوردار بودند و به‌ وسیله [[اسم اعظم]] از غیب آگاه مى‌شدند»<ref>[http://lib.hajj.ir/View/fa/Book/BookView/Image/1380 منابع علم امامان شیعه، ص ۱۴۷-۱۵۰].</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


خط ۱۰۲: خط ۱۰۲:
::::::آقای '''[[محمد نظیر عرفانی]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[بررسی علم غیب معصومان (پایان‌نامه)|بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::آقای '''[[محمد نظیر عرفانی]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[بررسی علم غیب معصومان (پایان‌نامه)|بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«در مورد [[اسم اعظم]] معروف این است که آن از اسماء مبارکه خداوند است و هر کس به آن مجهز شود نه تنها دعایش مستجاب می‌گردد، بلکه در سایه آن می‌تواند به تمامی اهداف خود فائق آید.   
::::::«در مورد [[اسم اعظم]] معروف این است که آن از اسماء مبارکه خداوند است و هر کس به آن مجهز شود نه تنها دعایش مستجاب می‌گردد، بلکه در سایه آن می‌تواند به تمامی اهداف خود فائق آید.   
::::::از بعضی احادیث استفاده می‌گردد که [[اسم اعظم]] در داخل سوره حمد و یا اول سوره آل عمران و یا آیه الکرسی می‌باشد و کسی جز [[امام]]{{ع}} و یا خواص از آن اطلاعی ندارد. در هر حال قرآن مجید فی الجمله وجود [[اسم اعظم‌]] را تأیید نموده، و این که [[آصف بن برخیا]] در یک چشم بهم زدن توانست تخت بلقیس ملکه سبأ را در کنار [[حضرت سلیمان]]{{ع}} حاضر کند، از برکت [[اسم اعظم]] بوده است. و همچنین در مورد [[بلعم باعور‌]] نیز قرآن مجید می‌فرماید: {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|[وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِيَ آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا}}﴾}} در تفسیر این آیه از [[امام رضا]]{{ع}} آمده است که مراد از آن شخص بلعم باعورا است و مراد از آیات، موهبتی به نام [[اسم اعظم]] است که بلعم به دستور فرعون زمانش در حالی که بر چهارپایی سوار بود، با استفاده از اسم اعظم الهی اراده داشت، [[موسی]]{{ع}} را نفرین کرده و علیه او قیام نماید ولی خدا این علم را از او گرفت.   
::::::از بعضی احادیث استفاده می‌گردد که [[اسم اعظم]] در داخل سوره حمد و یا اول سوره آل عمران و یا آیه الکرسی می‌باشد و کسی جز [[امام]]{{ع}} و یا خواص از آن اطلاعی ندارد. در هر حال قرآن مجید فی الجمله وجود [[اسم اعظم‌]] را تأیید نموده، و این که [[آصف بن برخیا]] در یک چشم بهم زدن توانست تخت بلقیس ملکه سبأ را در کنار [[حضرت سلیمان]]{{ع}} حاضر کند، از برکت [[اسم اعظم]] بوده است. و همچنین در مورد [[بلعم باعور‌]] نیز قرآن مجید می‌فرماید: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|[وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِيَ آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا}}﴾}} در تفسیر این آیه از [[امام رضا]]{{ع}} آمده است که مراد از آن شخص بلعم باعورا است و مراد از آیات، موهبتی به نام [[اسم اعظم]] است که بلعم به دستور فرعون زمانش در حالی که بر چهارپایی سوار بود، با استفاده از اسم اعظم الهی اراده داشت، [[موسی]]{{ع}} را نفرین کرده و علیه او قیام نماید ولی خدا این علم را از او گرفت.   
::::::برخی دیگر از روایات [[اسم اعظم]] را دارای هفتاد و سه حرف می‌داند که هفتاد و دو حرف آن نزد [[ائمه]] {{عم}} است و یک حرف آن مخصوص خدای سبحان است، نزد آصف بن برخیا، کارگزار حضرت سلیمان که کارهای شگفت انجام می‌داد، تنها یک حرف از هفتاد و سه حرف موجود بود.   
::::::برخی دیگر از روایات [[اسم اعظم]] را دارای هفتاد و سه حرف می‌داند که هفتاد و دو حرف آن نزد [[ائمه]] {{عم}} است و یک حرف آن مخصوص خدای سبحان است، نزد آصف بن برخیا، کارگزار حضرت سلیمان که کارهای شگفت انجام می‌داد، تنها یک حرف از هفتاد و سه حرف موجود بود.   
::::::[[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: [[حضرت عیسی]]{{ع}} که آن همه قدرت نمائی می‌کرد فقط دو حرف از [[اسم اعظم]] الهی را دارا بود و به [[حضرت موسی]]{{ع}} چهار حرف و به [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} هشت حرف، و به [[حضرت نوح]]{{ع}} پانزده حرف و به [[حضرت آدم]]{{ع}} بیست پنج حرف از آن را داده بودند، اما خداوند همه اینها را به [[پیامبر|پیامبر خدا]]{{صل}} و اهل بیتش مرحمت فرموده است، و [[اسم اعظم]] که دارای هفتاد و سه حرف است فقط یک حرفش مخصوص و منحصر خداوند است و بقیه به [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} اعطاء گردیده است.
::::::[[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: [[حضرت عیسی]]{{ع}} که آن همه قدرت نمائی می‌کرد فقط دو حرف از [[اسم اعظم]] الهی را دارا بود و به [[حضرت موسی]]{{ع}} چهار حرف و به [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} هشت حرف، و به [[حضرت نوح]]{{ع}} پانزده حرف و به [[حضرت آدم]]{{ع}} بیست پنج حرف از آن را داده بودند، اما خداوند همه اینها را به [[پیامبر|پیامبر خدا]]{{صل}} و اهل بیتش مرحمت فرموده است، و [[اسم اعظم]] که دارای هفتاد و سه حرف است فقط یک حرفش مخصوص و منحصر خداوند است و بقیه به [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} اعطاء گردیده است.

نسخهٔ ‏۲۰ مارس ۲۰۱۹، ساعت ۱۳:۱۱

الگو:پرسش غیرنهایی

رابطه اسم اعظم با علم معصوم چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم معصوم
مدخل بالاترعلم معصوم / منبع علم معصوم
مدخل اصلیاسم اعظم
مدخل وابستهعلم غیب / اسمای الهی

رابطه اسم اعظم با علم معصوم(ع) چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث علم معصوم است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم معصوم مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ نخست

محمد حسین مظفر

آیت‌الله محمد حسین مظفر در دو کتاب «علم الإمام» و «پژوهشی در باب علم امام» در این‌باره گفته‌ است:

«آن‌گونه که در احادیث آمده، اسم اعظم از هفتاد و سه حرف تشکیل یافته و هفتاد و دو حرف آن نزد ائمه(ع) هست؛ و فقط یک حرف را خداوند متعال برای خود برگزیده است و نزد آصف فقط یک حرف بود که توانست با آن تخت بلقیس را در کمتر از یک چشم بر هم زدن حاضر کند و آدم، که بهره‌اش از آن بیش از سایر انبیاء(ع) بود، تنها بیست و پنج حرف آن را در اختیار داشت[۱]. من گرچه نمی‌دانم اسم اعظم چیست؟ و چگونه بر هفتاد و سه حرف مشتمل است؟ امّا از این بیان به عظمت شأن ائمۀ اطهار(ع) و بزرگی مقام و گسترۀ علمشان پی می‌برم تا جایی که خداوند سبحان، همان یک حرف را که نزد آصف بود، «علمی از کتاب» نامید؛ پس کسی که همۀ حروف در اختیارش است چون باشد؟»[۲]




پاسخ‌های دیگر

 با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته می‌شود:  

پرسش‌های وابسته

  1. منابع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  2. آیا شیوه دستیابی معصوم به علم با دیگران مشترک است یا متفاوت؟ (پرسش)
  3. رابطه قرآن با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  4. رابطه علم لدنی با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  5. رابطه روح یا روح القدس با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  6. آیا ارتباط با ارواح می‌تواند یکی از منابع علم معصوم باشد؟ (پرسش)
  7. رابطه وحی یا الهام با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  8. رابطه تحدیث با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  9. رابطه نقر در گوش و نکت در دل با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  10. رابطه رؤیای صادق با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  11. رابطه کشف یا شهود با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  12. رابطه امام مبین یا کتاب مبین با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  13. رابطه ام الکتاب با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  14. رابطه کتاب اعمال با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  15. رابطه علم‌الکتاب با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  16. رابطه لوح یا لوح محفوظ با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  17. رابطه عرش با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  18. رابطه مصحف فاطمه یا کتاب‌هایی مثل جفر با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  19. رابطه مقام راسخان در علم با علوم معصوم چیست؟ (پرسش)
  20. رابطه عمود نور با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  21. رابطه وراثت از پیامبر یا امام پیشین با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  22. رابطه الف باب با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  23. علم معصوم امام به طور مستقیم از جانب خدا به او داده می‌شود یا با وساطت پیامبر خاتم؟ (پرسش)
  24. آیا تعلیم اسماء با علم معصوم ارتباط دارد؟ (پرسش)
  25. آیا علم ویژه معصوم قابل تعلیم و انتقال به دیگران است؟ (پرسش)
  26. دیدگاه‌های دانشمندان مسلمان در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    1. دیدگاه‌های دانشمندان عرفان اسلامی در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    2. دیدگاه‌های دانشمندان فلسفه و حکمت اسلامی در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    3. دیدگاه‌های دانشمندان تفسیر در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    4. دیدگاه‌های دانشمندان حدیث در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    5. دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب امامیه در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    6. دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب معتزله در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    7. دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب اشعریه در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    8. دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب اباضیه در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
    9. دیدگاه فرقه وهابیت در باره منبع علم معصوم چیست؟ (پرسش)

منبع‌شناسی جامع علم معصوم

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. ر.ک. اصول کافی، کتاب الحجة، باب «ما اعطی الائمة (ع) من اسم الله الاعظم».
  2. پژوهشی در باب علم امام، ص ۷۸.
  3. نمونه، ج٧، صص٣۰ و ٣۱.
  4. وبگاه شفقنا.
  5. وبگاه پاسخ‌دهنده (محمد جواد فاضل لنکرانی).
  6. آصف بن برخیا خواهر زاده و وزیر مشاور حضرت سلیمان بود.
  7. "عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ اسْمَ اللَّهِ الْأَعْظَمَ عَلَى ثَلَاثَةٍ وَ سَبْعِينَ حَرْفاً وَ إِنَّمَا كَانَ عِنْدَ آصَفَ مِنْهَا حَرْفٌ وَاحِدٌ فَتَكَلَّمَ بِهِ فَخُسِفَ بِالْأَرْضِ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ سَرِيرِ بِلْقِيسَ ثُمَّ تَنَاوَلَ السَّرِيرَ بِيَدِهِ ثُمَّ عَادَتِ الْأَرْضُ كَمَا كَانَتْ أَسْرَعَ مِنْ طَرْفَةِ عَيْنٍ وَ عِنْدَنَا نَحْنُ مِنْ الِاسْمِ اثْنَانِ وَ سَبْعُونَ حَرْفاً وَ حَرْفٌ عِنْدَ اللَّهِ اسْتَأْثَرَ بِهِ فِي عِلْمِ الْغَيْبِ عِنْدَهُ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ ‏‏‏‏‏‏"؛ بحار الانوار، ج ۲۰، ص ۲۷؛ کافی، ج ۱، ص ۲۳۰.
  8. امام‌شناسی، ج۱، ص:۱۵۹.
  9. اسم اعظم خدا از هفتاد و سه حرف تشکیل شده است که از آن، یک حرفش نزد "آصف" بود که به آن تکلم کرد و زمینِ بین سلیمان و بلقیس فرو رفت. آن‌گاه او تخت را با دست خود گرفت و از آنجا برداشت و اینجا گذاشت. دوباره زمین به حالت اولش برگشت. این تغییرات در کمتر از یک چشم برهم‌زدن صورت گرفت؛ در حالى‌ که از آن هفتاد و سه حرف، هفتاد و دو حرفش نزد ما مى‌باشد و یک حرفش فقط نزد خداى تعالى است که آن را براى علم غیب خودش نگاه داشته است؛ کافى، ج١، ص٣٣٠.
  10. هارون جهمى مى‌گوید: یکى از اصحاب امام صادق(ع) که نامش را فراموش کرده‌ام گفت از امام صادق(ع) شنیدم که مى‌فرمود: همانا به عیسى بن مریم(ع) دو حرف داده شده بود که با آنها کار مى‌کرد و به موسى(ع) چهار حرف داده شده بود و به حضرت ابراهیم(ع) هشت حرف و به حضرت نوح(ع) پانزده حرف و به آدم(ع) بیست و پنج حرف و به درستى که خداوند تبارک و تعالى همه اینها را به محمد(ص) داد و همانا اسم اعظم خدا هفتاد و سه حرف است که هفتاد و دو حرفش را به محمد(ص) داد و یک حرف از او پنهان شده است. همان.
  11. المیزان، ج٨، ص۴۶۵.
  12. المصباح، ص٣٠۶.
  13. المیزان، ج٨، ص۴٣٣.
  14. «داستان او چون داستان سگ است»؛ سوره اعراف، آیه ١٧۶.
  15. منابع علم امامان شیعه، ص ۱۴۷-۱۵۰.
  16. کافی، ج۱، ص۲۶۱، ح۳.
  17. سید شرف‌الدین حسینی استرآبادی، تأویل الآیات الظاهرة، ص۴۷۹.
  18. کافی، ج۱، ص۲۳۰، ح۱ و ۳.
  19. گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی؛ ص: ۲۷۳.
  20. کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۲۸۷، سه حدیث، باب مااعطی الائمه(ع) من اسم الله الاعظم.
  21. محمد حسین مظفر، علم الإمام(ع)، ص۳۶.
  22. بررسی علم اولیای الهی، ص۱۱۶.
  23. کلینی، کافی، ج۱ ، ص: ۲۳۰.
  24. کلینی، کافی، ج۱ ، ص: ۲۳۰؛ صفار، بصائر الدرجات، ۲۰۸، ۲۰۹ و ۲۱۲؛ طبری، دلائل الإمامه، ۲۱۹.
  25. کلینی، کافی، ج۱ ، ص: ۲۳۰؛ صفار، بصائر الدرجات، ۲۰۸، ۲۰۹ و ۲۱۲.
  26. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۵، ص: ۳۶۳.
  27. منابع علم امام در قرآن، فصلنامه امامت‌پژوهی، شماره ۶ ص ۱۷۰.
  28. امام خمینی، شرح دعای سحر، ترجمه احمد فهری، ص ۱۱۱ و ۱۱۲.
  29. «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد»، سوره جن، آیه ۲۶ و ۲۷.
  30. امام خمینی، شرح دعای سحر، ترجمه احمد فهری، ص ۱۱۲ و ۱۱۳.
  31. امام خمینی، شرح دعای سحر، ص ۱۱۳
  32. همان، ص ۱۱۴
  33. (اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لّا شَرْقِیَّةٍ وَلا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاء وَیَضْرِبُ اللَّهُ الأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ)، «خداوند، نور آسمان‌ها و زمین است، مثل نور او چون چراغدانی است در آن چراغی، آن چراغ در شیشه‌ای، آن شیشه گویی ستاره‌ای درخشان است کز درخت خجسته زیتونی می‌فروزد که نه خاوری است و نه باختری، نزدیک است روغن آن هر چند آتشی بدان نرسیده برفروزد، نوری است فرا نوری، خداوند هر که را بخواهد به نور خویش رهنمون می‌گردد و خداوند این مثل‌ها را برای مردم می‌زند و خداوند به هر چیزی داناست».
  34. شرح دعای سحر، پیشین، ص ۱۶۳ – ۱۶۵
  35. علم غیب و علم لدنی پیامبر از منظر امام خمینی، فصلنامه حضور، شماره ۸۸.
  36. « إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ اسْمَهُ الْأَعْظَمَ عَلَى ثَلَاثَةٍ وَ سَبْعِينَ‏ حَرْفاً فَأَعْطَى‏ آدَمَ‏ مِنْهَا خَمْسَةً وَ عِشْرِينَ حَرْفاً وَ أَعْطَى نُوحاً مِنْهَا خَمْسَةً وَ عِشْرِينَ حَرْفاً وَ أَعْطَى مِنْهَا إِبْرَاهِيمَ ثَمَانِيَةَ أَحْرُفٍ وَ أَعْطَى مُوسَى مِنْهَا أَرْبَعَةَ أَحْرُفٍ وَ أَعْطَى عِيسَى مِنْهَا حَرْفَيْنِ وَ كَانَ يُحْيِي بِهِمَا الْمَوْتَى وَ يُبْرِئُ بِهِمَا الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أَعْطَى مُحَمَّداً اثْنَيْنِ وَ سَبْعِينَ حَرْفاً وَ احْتَجَبَ حَرْفاً لِئَلَّا يُعْلَمَ مَا فِي نَفْسِهِ وَ يَعْلَمَ مَا فِي نَفْسِ الْعِبَادِ‏»؛ علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۴، ص: ۲۱۱.
  37. «كَانَ‏ عِنْدَ آصَفَ‏ حَرْفٌ‏ فَتَكَلَّمَ‏ بِهِ‏ فَانْخَرَقَتْ‏ لَهُ‏ الْأَرْضُ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ سَبَإٍ فَتَنَاوَلَ عَرْشَ بِلْقِيسَ حَتَّى صَيَّرَهُ إِلَى سُلَيْمَانَ ثُمَّ انْبَسَطَتِ الْأَرْضُ فِي أَقَلَّ مِنْ طَرْفَةِ عَيْن‏»؛ بحار الانوار، ج۱۴، ص: ۳۱۱.
  38. امامت ص۱۴۵.
  39. صفار، بصائر الدرجات، ج۱، ص۲۰۸، ح۱.
  40. صفار، بصائر الدرجات، ج۱، ص۲۰۸، ح۲.
  41. صفار، بصائر الدرجات، ج۱، ص۲۰۸، ح۳.
  42. صدوق، کمال الدین فی تمام النعمه، ج۱، ص۲۵ و۲۶.
  43. محمدی گیلانی، اسم مستاثر در وصیت امام و زعیم اکبر، ص۱۹.
  44. ارتباط مفهوم علم الكتاب و ولایت تكوینی اهل بیت، دوفصلنامه معرفت کلامی، شماره دوم سال ۱۳۹۳، ص ۱۱۲.
  45. محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۸۹.
  46. بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین، ص۱۹۹.
  47. پایان‌نامه علم ائمه از نظر عقل و نقل، ص۶۹.
  48. رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا؛ ص ۷۸ - ۸۰.
  49. بصائر الدرجات، ص ٢٠٨، ح ١.
  50. کلینی، کافی، ج ١ ،ص ٢٣٠.
  51. بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات، ص ۶۰.
  52. محمد بن یعقوب کلینی، پیشین، ج۱، ص۲۲۱.
  53. محمد بن حسن بن فروخ صفار، پیشین، ص ۲۱۸.
  54. محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، پیشین، ج۱۱، ص ۲۶۲.
  55. تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبائی و امام خمینی، ص۳۴.
  56. جستاری در مسئله علم غیب، منتشر شده در نشریه الکترونیکی قرآن‌پژوهی