تفسیر عصر غیبت صغری: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = دانش تفسیر قرآن
| موضوع مرتبط = تفسیر  
| عنوان مدخل  = [[تفسیر عصر غیبت صغری]]
| عنوان مدخل  =  
| مداخل مرتبط = [[تفسیر عصر غیبت صغری در علوم قرآنی]] - [[تفسیر عصر غیبت صغری در تاریخ اسلامی]]
| مداخل مرتبط =  
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}


== مقدمه ==
== مقدمه ==
از [[روایات]] متعدد استفاده می‌شود که از سال ۲۶۰ ه‍‌. ق تا سال ۳۲۹ ه‍‌. ق [[دوران غیبت]] صغرای [[دوازدهمین امام]] [[معصوم]] {{ع}} بوده است<ref>برخی از آن روایات چنین است: از امام صادق {{ع}} روایت شده که فرمود: {{متن حدیث|لِلْقَائِمِ غَيْبَتَانِ إِحْدَاهُمَا طَوِيلَةٌ وَ الْأُخْرَى قَصِيرَةٌ فَالْأُولَى يَعْلَمُ بِمَكَانِهِ فِيهَا خَاصَّةٌ مِنْ شِيعَتِهِ وَ الْأُخْرَى لَا يَعْلَمُ بِمَكَانِهِ فِيهَا إِلَّا خَاصَّةُ مَوَالِيهِ فِي دِينِهِ}}؛ (بحار الانوار، ج۵۲، ص۱۵۵، ح۱۰؛ در همان، به روایت‌های ۱۳-۱۸ نیز بنگرید). باتوجه به اینکه وفات علی بن محمد سمری چهارمین نایب آن حضرت سال ۳۲۹ ه‍‌.ق بوده است، از توقیعی که صدوق از وی نقل کرد، به‌دست می‌آید که پایان غیبت صغرا سال ۳۲۹ بوده است (ر. ک: صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۵۱۶، باب ۴۵، ح۴۴).</ref>. در آن دوران مانند [[عصر حضور]] امکان [[تشرف]] به [[محضر امام]] معصوم و [[مفسر]] برگزیدۀ [[خدا]] برای همۀ [[مردم]] فراهم نبوده و مانند عصر [[غیبت کبرا]] نیز ارتباط‍ رسمی مردم با آن بزرگوار به‌کلی قطع نبوده است، بلکه نایب‌های خاصی از جانب آن [[حضرت]] تعیین می‌شدند و مردم از طریق آنان [[مشکلات]] [[علمی]] و غیر علمی خود را با آن حضرت در میان می‌گذاشته و از آن حضرت کمک می‌گرفتند<ref>برای آگاهی از نایبان خاصی که در غیبت صغرا واسطۀ بین مردم و آن حضرت بوده‌اند، ر. ک: بحار الانوار، ج۵۱، ص۳۴۴-۳۶۶.</ref>.
از [[روایات]] متعدد استفاده می‌شود که از سال ۲۶۰ ه‍‌. ق تا سال ۳۲۹ ه‍‌. ق [[دوران غیبت]] صغرای [[دوازدهمین امام]] [[معصوم]] {{ع}} بوده است<ref>برخی از آن روایات چنین است: از امام صادق {{ع}} روایت شده که فرمود: {{متن حدیث|لِلْقَائِمِ غَيْبَتَانِ إِحْدَاهُمَا طَوِيلَةٌ وَ الْأُخْرَى قَصِيرَةٌ فَالْأُولَى يَعْلَمُ بِمَكَانِهِ فِيهَا خَاصَّةٌ مِنْ شِيعَتِهِ وَ الْأُخْرَى لَا يَعْلَمُ بِمَكَانِهِ فِيهَا إِلَّا خَاصَّةُ مَوَالِيهِ فِي دِينِهِ}}؛ (بحار الانوار، ج۵۲، ص۱۵۵، ح۱۰؛ در همان، به روایت‌های ۱۳-۱۸ نیز بنگرید). باتوجه به اینکه وفات علی بن محمد سمری چهارمین نایب آن حضرت سال ۳۲۹ ه‍‌.ق بوده است، از توقیعی که صدوق از وی نقل کرد، به‌دست می‌آید که پایان غیبت صغرا سال ۳۲۹ بوده است (ر. ک: صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۵۱۶، باب ۴۵، ح۴۴).</ref>. در آن دوران مانند [[عصر حضور]] امکان [[تشرف]] به [[محضر امام]] معصوم و [[مفسر]] برگزیدۀ [[خدا]] برای همۀ [[مردم]] فراهم نبوده و مانند عصر [[غیبت کبرا]] نیز ارتباط‍ رسمی مردم با آن بزرگوار به‌کلی قطع نبوده است، بلکه نایب‌های خاصی از جانب آن حضرت تعیین می‌شدند و مردم از طریق آنان [[مشکلات]] [[علمی]] و غیر علمی خود را با آن حضرت در میان می‌گذاشته و از آن حضرت کمک می‌گرفتند<ref>برای آگاهی از نایبان خاصی که در غیبت صغرا واسطۀ بین مردم و آن حضرت بوده‌اند، ر. ک: بحار الانوار، ج۵۱، ص۳۴۴-۳۶۶.</ref>.


از منابع [[کتاب‌شناسی]] و رجال‌شناسی و [[کتاب‌های تفسیری]] و [[روایی]] به‌جا مانده از آن عصر استفاده می‌شود که در آن عصر نیز [[تفسیر قرآن]] [[استمرار]] و رواج داشته است.
از منابع [[کتاب‌شناسی]] و رجال‌شناسی و [[کتاب‌های تفسیری]] و [[روایی]] به‌جا مانده از آن عصر استفاده می‌شود که در آن عصر نیز [[تفسیر قرآن]] [[استمرار]] و رواج داشته است.
خط ۹۲: خط ۹۲:
== ویژگی‌ها و تحولات [[تفسیر]] در عصر [[غیبت صغرا]] ==
== ویژگی‌ها و تحولات [[تفسیر]] در عصر [[غیبت صغرا]] ==
باتوجه به ویژگی عصر غیبت صغرا، پی می‌بریم که [[دانش]] تفسیر در آن عصر ویژگی‌ها و تحولاتی داشته است که در اینجا با اختصار به آنها اشاره می‌نماییم:
باتوجه به ویژگی عصر غیبت صغرا، پی می‌بریم که [[دانش]] تفسیر در آن عصر ویژگی‌ها و تحولاتی داشته است که در اینجا با اختصار به آنها اشاره می‌نماییم:
# یکی از ویژگی‌ها و تحولات اساسی دانش تفسیر در آن عصر که در اثر [[غیبت]] صغرای [[امام]] [[معصوم]] پدید آمد، دسترسی مستقیم و بی‌واسطه نداشتن [[انسان‌ها]] به [[مفسر]] برگزیدۀ [[خدا]] و [[مصون از خطا]] و [[آگاه]] به همۀ [[معانی قرآن]] است. در دوران‌های پیش از آن عصر، چه در [[عصر رسالت]] و چه در [[عصر حضور]] [[امامان معصوم]]، همواره مفسری [[برگزیده]] از جانب خدا و مصون از خطا و آگاه به همۀ معانی قرآن در میان انسان‌ها حضور داشت و افرادی که طالب آگاه شدن به معانی عمیق و پنهان [[قرآن کریم]] بودند، می‌توانستند با [[تشرف]] به محضر آن مفسر برگزیدۀ خدا و طرح [[پرسش‌ها]] و [[مشکلات]] [[علمی]] و [[تفسیری]] به مقدار [[استعداد]] خویش به معانی [[واقعی]] [[قرآن]] [[آگاهی]] یافته و از [[معارف]] گسترده و ژرف آن بهره‌مند شوند و در آن عصر هرچند به صورت مکاتبه و به‌واسطۀ [[نایب خاص امام]] معصوم تا حدودی این امکان فراهم بود، ولی مانند دوران‌های پیشین افراد نمی‌توانستند به صورت مستقیم و بدون واسطه با مفسر برگزیدۀ خدا ارتباط‍ داشته باشند و از دانش تفسیری ایشان بهره‌مند گردند. در عصر رسالت، [[اصحاب]] به مقدار استعداد، امکانات و علاقۀ خود به [[معارف قرآن]] [[کریم]]: از تبیین و تعلیمات تفسیری [[رسول خدا]] {{صل}} بهره‌مند می‌شدند، در عصر حضور امامان معصوم نیز هرچند بسیاری از [[مسلمانان]] در اثر [[تبلیغات]] نادرست [[مخالفان]] طالب [[حکومت]] از [[جایگاه الهی]] و علمی آن بزرگواران بی‌خبر بودند، ولی [[شیعیان]] و افرادی که آنان را شناخته و به [[مقام علمی]] آنان تا حدودی آگاه بودند، از آموزه‌های تفسیری آنان به مقدار استعداد و علاقۀ خود بهره می‌بردند. اما در عصر [[غیبت صغرا]] با از بین رفتن این امکان، [[دست]] [[بشر]] - حتی [[شیعیان]] و [[عارفان]] به [[مقام امامت]] و [[جایگاه الهی]] و [[علمی]] [[اوصیای پیامبر]] {{عم}} - از بخش عظیمی از [[معارف]] عمیق [[قرآن کریم]] که در [[فهم]] آن به تبیین و [[تعلیم]] [[مفسران]] برگزیدۀ [[خدا]] نیاز است، کوتاه گردید و بهرۀ [[انسان‌ها]] از دریای بیکران [[معارف قرآن]] [[کریم]] به آنچه از ظاهر [[آیات]] با [[تدبر]] و [[اجتهاد]] ([[کوشش]] و تلاش علمی) مناسب فهمیده می‌شود و آنچه در [[روایات تفسیری]] نقل شده از [[پیامبر]] و [[امامان معصوم]] {{عم}} وجود دارد، محدود شد.
# یکی از ویژگی‌ها و تحولات اساسی دانش تفسیر در آن عصر که در اثر [[غیبت]] صغرای [[امام]] [[معصوم]] پدید آمد، دسترسی مستقیم و بی‌واسطه نداشتن [[انسان‌ها]] به [[مفسر]] برگزیدۀ [[خدا]] و [[مصون از خطا]] و [[آگاه]] به همۀ [[معانی قرآن]] است. در دوران‌های پیش از آن عصر، چه در [[عصر رسالت]] و چه در [[عصر حضور]] [[امامان معصوم]]، همواره مفسری [[برگزیده]] از جانب خدا و مصون از خطا و آگاه به همۀ معانی قرآن در میان انسان‌ها حضور داشت و افرادی که طالب آگاه شدن به معانی عمیق و پنهان [[قرآن کریم]] بودند، می‌توانستند با [[تشرف]] به محضر آن مفسر برگزیدۀ خدا و طرح [[پرسش‌ها]] و [[مشکلات]] [[علمی]] و [[تفسیری]] به مقدار [[استعداد]] خویش به معانی [[واقعی]] [[قرآن]] [[آگاهی]] یافته و از [[معارف]] گسترده و ژرف آن بهره‌مند شوند و در آن عصر هرچند به صورت مکاتبه و به‌واسطۀ [[نایب خاص امام]] معصوم تا حدودی این امکان فراهم بود، ولی مانند دوران‌های پیشین افراد نمی‌توانستند به صورت مستقیم و بدون واسطه با مفسر برگزیدۀ خدا ارتباط‍ داشته باشند و از دانش تفسیری ایشان بهره‌مند گردند. در عصر رسالت، [[اصحاب]] به مقدار استعداد، امکانات و علاقۀ خود به [[معارف قرآن]] [[کریم]]: از تبیین و تعلیمات تفسیری [[رسول خدا]] {{صل}} بهره‌مند می‌شدند، در عصر حضور امامان معصوم نیز هرچند بسیاری از [[مسلمانان]] در اثر [[تبلیغات]] نادرست [[مخالفان]] طالب [[حکومت]] از [[جایگاه الهی]] و علمی آن بزرگواران بی‌خبر بودند، ولی [[شیعیان]] و افرادی که آنان را شناخته و به [[مقام علمی]] آنان تا حدودی آگاه بودند، از آموزه‌های تفسیری آنان به مقدار استعداد و علاقۀ خود بهره می‌بردند. اما در عصر [[غیبت صغرا]] با از بین رفتن این امکان، دست [[بشر]] - حتی [[شیعیان]] و [[عارفان]] به [[مقام امامت]] و [[جایگاه الهی]] و [[علمی]] [[اوصیای پیامبر]] {{عم}} - از بخش عظیمی از [[معارف]] عمیق [[قرآن کریم]] که در [[فهم]] آن به تبیین و [[تعلیم]] [[مفسران]] برگزیدۀ [[خدا]] نیاز است، کوتاه گردید و بهرۀ [[انسان‌ها]] از دریای بیکران [[معارف قرآن]] [[کریم]] به آنچه از ظاهر [[آیات]] با [[تدبر]] و [[اجتهاد]] ([[کوشش]] و تلاش علمی) مناسب فهمیده می‌شود و آنچه در [[روایات تفسیری]] نقل شده از [[پیامبر]] و [[امامان معصوم]] {{عم}} وجود دارد، محدود شد.
# با اینکه در آن عصر امکان [[آموزش]] [[تفسیر]] و فهم معانی عمیق قرآن کریم از مفسران برگزیدۀ خدا فراهم نبود، ولی [[گرایش]] به [[تفسیر قرآن]] مانند اعصار پیشین در میان [[مسلمانان]] چه [[سنّی]] و چه [[شیعه]] رواج داشت؛ البته در آن عصر مفسران و [[آثار تفسیری]] [[اهل تسنن]] به واسطۀ کثرت [[جمعیت]] و گستردگی امکانات‌شان بیش از مفسران و آثار تفسیری شیعه بود، ولی مفسران و آثار تفسیری شیعه نیز نسبت به جمعیت و امکانات‌شان کم نبود؛ چنان‌که به شیعه بودن حدود ۲۳ نفر از مفسران آن عصر آشکار است (هیجده نفر [[شیعه دوازده امامی]]<ref>آن هفده نفر عبارت‌اند از: ابن وضّاح، سلمة بن خطاب، احمد بن محمد بن خالد برقی، محمد بن احمد اشعری قمی، ابراهیم بن محمد ثقفی، محمد بن عباس غاضری، محمد بن احمد جعفی معروف به صابونی، سعد بن عبد الله اشعری، حسن نوبختی، حسن بن علی اطروش، قتیبة بن احمد بخاری، علی بن ابراهیم قمی، محمد بن مسعود عیاشی، احمد بن سهل نوبختی، علی بن محمد شمشاطی، محمد بن احمد معروف به ابن ابی الثلج، محمد بن عباس معروف به ابن حجام، ابن بابویه (علی بن حسین قمی)</ref>، سه نفر شیعۀ [[زیدی]]<ref>آنها عبارت‌اند از: محمد بن منصور مرادی، یحیی بن حسین ملقّب به هادی، محمد بن یحیی ملقب به مرتضی.</ref> و دو نفر مردد بین شیعۀ [[دوازده امامی]] و شیعۀ زیدی<ref>آن دو نفر حسین بن حکم حبری، فرات بن ابراهیم کوفی است. </ref> و [[مذهب]] شماری از [[مفسران]] آن عصر نامعلوم و [[شیعه]] بودن آنان نیز احتمالی است<ref>مانند ابن ابی عاصم، موسی بن ازهر، سلمة بن عاصم، عبد الله بن سلیمان سجستانی، ابو مسلم اصفهانی، علی بن – جمعه قزوینی.</ref> و حدود ۳۶ اثر [[تفسیری]] و [[قرآنی]] برای شیعه ذکر کرده‌اند (برای شیعۀ دوازده امامی ۲۸ اثر مفقود و سه اثر موجود<ref>آن سه اثر: تفسیر القمی، تفسیر العیاشی، ناسخ القرآن و منسوخه و محکمه و متشابهه است. </ref> و برای شیعۀ زیدی سه اثر مفقود. و برای شیعۀ مردد بین زیدی و دوازده امامی دو اثر موجود<ref>آن دو اثر تفسیر الحبری، تفسیر فرات الکوفی است.</ref> و مذهب مؤلف شماری از [[آثار تفسیری]] آن عصر نامعلوم است و احتمال اینکه همه یا برخی از آن آثار نیز از تألیفات [[شیعه]] باشد، منتفی نیست.
# با اینکه در آن عصر امکان [[آموزش]] [[تفسیر]] و فهم معانی عمیق قرآن کریم از مفسران برگزیدۀ خدا فراهم نبود، ولی [[گرایش]] به [[تفسیر قرآن]] مانند اعصار پیشین در میان [[مسلمانان]] چه [[سنّی]] و چه [[شیعه]] رواج داشت؛ البته در آن عصر مفسران و [[آثار تفسیری]] [[اهل تسنن]] به واسطۀ کثرت [[جمعیت]] و گستردگی امکانات‌شان بیش از مفسران و آثار تفسیری شیعه بود، ولی مفسران و آثار تفسیری شیعه نیز نسبت به جمعیت و امکانات‌شان کم نبود؛ چنان‌که به شیعه بودن حدود ۲۳ نفر از مفسران آن عصر آشکار است (هیجده نفر [[شیعه دوازده امامی]]<ref>آن هفده نفر عبارت‌اند از: ابن وضّاح، سلمة بن خطاب، احمد بن محمد بن خالد برقی، محمد بن احمد اشعری قمی، ابراهیم بن محمد ثقفی، محمد بن عباس غاضری، محمد بن احمد جعفی معروف به صابونی، سعد بن عبد الله اشعری، حسن نوبختی، حسن بن علی اطروش، قتیبة بن احمد بخاری، علی بن ابراهیم قمی، محمد بن مسعود عیاشی، احمد بن سهل نوبختی، علی بن محمد شمشاطی، محمد بن احمد معروف به ابن ابی الثلج، محمد بن عباس معروف به ابن حجام، ابن بابویه (علی بن حسین قمی)</ref>، سه نفر شیعۀ [[زیدی]]<ref>آنها عبارت‌اند از: محمد بن منصور مرادی، یحیی بن حسین ملقّب به هادی، محمد بن یحیی ملقب به مرتضی.</ref> و دو نفر مردد بین شیعۀ [[دوازده امامی]] و شیعۀ زیدی<ref>آن دو نفر حسین بن حکم حبری، فرات بن ابراهیم کوفی است. </ref> و [[مذهب]] شماری از [[مفسران]] آن عصر نامعلوم و [[شیعه]] بودن آنان نیز احتمالی است<ref>مانند ابن ابی عاصم، موسی بن ازهر، سلمة بن عاصم، عبد الله بن سلیمان سجستانی، ابو مسلم اصفهانی، علی بن – جمعه قزوینی.</ref> و حدود ۳۶ اثر [[تفسیری]] و [[قرآنی]] برای شیعه ذکر کرده‌اند (برای شیعۀ دوازده امامی ۲۸ اثر مفقود و سه اثر موجود<ref>آن سه اثر: تفسیر القمی، تفسیر العیاشی، ناسخ القرآن و منسوخه و محکمه و متشابهه است. </ref> و برای شیعۀ زیدی سه اثر مفقود. و برای شیعۀ مردد بین زیدی و دوازده امامی دو اثر موجود<ref>آن دو اثر تفسیر الحبری، تفسیر فرات الکوفی است.</ref> و مذهب مؤلف شماری از [[آثار تفسیری]] آن عصر نامعلوم است و احتمال اینکه همه یا برخی از آن آثار نیز از تألیفات [[شیعه]] باشد، منتفی نیست.
# تفسیرنویسی نیز در آن عصر رایج بوده است؛ زیرا اکثر [[قریب]] به [[اتفاق]] [[مفسران]] آن عصر کتاب [[تفسیری]] داشته‌اند و حتی شماری از آنان دارای [[تفسیرها]] و تألیفات [[قرآنی]] متعدد بوده‌اند و ظاهراً فاقد کتاب تفسیری بوده‌اند، ولی این رقم نسبت به کل مفسران آن عصر (۸۴ نفر) رقم بزرگی نیست.
# تفسیرنویسی نیز در آن عصر رایج بوده است؛ زیرا اکثر [[قریب]] به [[اتفاق]] [[مفسران]] آن عصر کتاب [[تفسیری]] داشته‌اند و حتی شماری از آنان دارای [[تفسیرها]] و تألیفات [[قرآنی]] متعدد بوده‌اند و ظاهراً فاقد کتاب تفسیری بوده‌اند، ولی این رقم نسبت به کل مفسران آن عصر (۸۴ نفر) رقم بزرگی نیست.
خط ۱۴۴: خط ۱۴۴:
# [[التفسیر]]<ref>ر. ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۱۸۹.</ref> یا تفسیر القرآن<ref>ر. ک: کحاله، معجم المؤلفین، ج۱۰، ص۲۶۹.</ref>، جبّائی؛ [[سید بن طاووس]] با عنوان [[تفسیر ابی علی محمد بن عبدالوهاب الجبّائی]] از این تفسیر یاد کرده و خبر داده که آن، ده جلد و هر جلد دو جزء است و ۵۱ صفحه در ۲۵ فصل در [[نقد]] مطالبی از بیست جزء آن با تفصیل سخن گفته است<ref> ر. ک: سید بن طاووس، سعد السعود، ص۲۵۲-۳۰۳.</ref> که معلوم می‌شود تمام تفسیر را در [[اختیار]] داشته است. [[عادل نویهض]] نیز آن را با نام [[تفسیر القرآن]] ذکر کرده و گفته است: ده جلد می‌باشد و هیچ قسمتی از آن به ما نرسیده است. [[اشعری]] در کتاب [[تفسیر القرآن و الرد علی من خالف البیان من اهل الافك و البهتان]] آن را رد کرده است و گفته می‌شود که [[ابن فورک]] فراوان از تفسیر جبّائی بهره گرفته است<ref>نویهض، معجم المفسرین، ج۲، ص۵۷۰.</ref>.
# [[التفسیر]]<ref>ر. ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۱۸۹.</ref> یا تفسیر القرآن<ref>ر. ک: کحاله، معجم المؤلفین، ج۱۰، ص۲۶۹.</ref>، جبّائی؛ [[سید بن طاووس]] با عنوان [[تفسیر ابی علی محمد بن عبدالوهاب الجبّائی]] از این تفسیر یاد کرده و خبر داده که آن، ده جلد و هر جلد دو جزء است و ۵۱ صفحه در ۲۵ فصل در [[نقد]] مطالبی از بیست جزء آن با تفصیل سخن گفته است<ref> ر. ک: سید بن طاووس، سعد السعود، ص۲۵۲-۳۰۳.</ref> که معلوم می‌شود تمام تفسیر را در [[اختیار]] داشته است. [[عادل نویهض]] نیز آن را با نام [[تفسیر القرآن]] ذکر کرده و گفته است: ده جلد می‌باشد و هیچ قسمتی از آن به ما نرسیده است. [[اشعری]] در کتاب [[تفسیر القرآن و الرد علی من خالف البیان من اهل الافك و البهتان]] آن را رد کرده است و گفته می‌شود که [[ابن فورک]] فراوان از تفسیر جبّائی بهره گرفته است<ref>نویهض، معجم المفسرین، ج۲، ص۵۷۰.</ref>.
# [[متشابه القرآن]]، [[محمد بن عبدالوهاب بن سلام جبائی]]<ref>داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۱۸۹.</ref>؛ [[عادل نویهض]] گفته است: [[ابن ابی الحدید]] در [[شرح نهج البلاغه]]، ج۳، ص۳۴، ۵۱ و ۵۴، از این کتاب بدون اینکه نام ببرد اقتباس کرده است؛ همان‌گونه که [[ابو عمر احمد بن محمد بن حفص]] خلال نیز در کتاب [[الرد علی الجبریة و القدریة فی ما تعلقوا به من متشابه القرآن]] بر این کتاب [[اعتماد]] کرده است<ref>نویهض، معجم المفسرین، ج۲، ص۵۷۰.</ref>.
# [[متشابه القرآن]]، [[محمد بن عبدالوهاب بن سلام جبائی]]<ref>داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۱۸۹.</ref>؛ [[عادل نویهض]] گفته است: [[ابن ابی الحدید]] در [[شرح نهج البلاغه]]، ج۳، ص۳۴، ۵۱ و ۵۴، از این کتاب بدون اینکه نام ببرد اقتباس کرده است؛ همان‌گونه که [[ابو عمر احمد بن محمد بن حفص]] خلال نیز در کتاب [[الرد علی الجبریة و القدریة فی ما تعلقوا به من متشابه القرآن]] بر این کتاب [[اعتماد]] کرده است<ref>نویهض، معجم المفسرین، ج۲، ص۵۷۰.</ref>.
# [[تفسیر القرآن]]، [[حسن بن علی بن حسن اطروش]] در دو جلد<ref>ر. ک: کحاله، معجم المؤلفین، ج۳، ص۲۵۲؛ نویهض، معجم المفسرین، ج۱، ص۱۴۲.</ref>؛ [[آقا بزرگ تهرانی]] این [[تفسیر]] را با عنوان تفسیر الاطروش آورده و در [[وصف]] مؤلفش گفته است: بین او و [[امام سجاد]] {{ع}} چهار [[پدر]] می‌باشد و در [[آمل]] [[طبرستان]] در سال ۳۰۲ یا ۳۰۴ [[شهید]] شده است و نیز خبر داده که [[ابو الفضل]] بن شهردویر در تفسیرش فراوان از این تفسیر نقل می‌کند و در الحدائق الوردیّه مؤلّف این تفسیر را معرفی کرده و گفته است: در این تفسیر به هزار [[بیت]] [[شعر]] [[احتجاج]] کرده است<ref>آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۲۶۱، رقم ۱۲۲۱.</ref>.
# [[تفسیر القرآن]]، [[حسن بن علی بن حسن اطروش]] در دو جلد<ref>ر. ک: کحاله، معجم المؤلفین، ج۳، ص۲۵۲؛ نویهض، معجم المفسرین، ج۱، ص۱۴۲.</ref>؛ [[آقا بزرگ تهرانی]] این [[تفسیر]] را با عنوان تفسیر الاطروش آورده و در وصف مؤلفش گفته است: بین او و [[امام سجاد]] {{ع}} چهار [[پدر]] می‌باشد و در [[آمل]] [[طبرستان]] در سال ۳۰۲ یا ۳۰۴ [[شهید]] شده است و نیز خبر داده که [[ابو الفضل]] بن شهردویر در تفسیرش فراوان از این تفسیر نقل می‌کند و در الحدائق الوردیّه مؤلّف این تفسیر را معرفی کرده و گفته است: در این تفسیر به هزار [[بیت]] [[شعر]] [[احتجاج]] کرده است<ref>آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۲۶۱، رقم ۱۲۲۱.</ref>.
# [[غریب القرآن]]، [[احمد بن محمد بن رستم طبری]]<ref>ابن ندیم، الفهرست، ص۶۵؛ داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۷۲.</ref>؛
# [[غریب القرآن]]، [[احمد بن محمد بن رستم طبری]]<ref>ابن ندیم، الفهرست، ص۶۵؛ داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۷۲.</ref>؛
# [[احکام القرآن]]، [[محمد بن احمد تمیمی]]<ref>نویهض، معجم المفسرین، ج۲، ص۴۷۲.</ref>؛
# [[احکام القرآن]]، [[محمد بن احمد تمیمی]]<ref>نویهض، معجم المفسرین، ج۲، ص۴۷۲.</ref>؛
خط ۱۶۳: خط ۱۶۳:
# [[غریب القرآن]]، [[ابن درید]] آن را به پایان نرسانده است<ref>ر. ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۱۲۱؛ حاج خلیفة، کشف الظنون، ج۲، ص۱۲۰۸؛ خویی، معجم رجال الحدیث، ج۱۵، ص۲۱۵.</ref>.
# [[غریب القرآن]]، [[ابن درید]] آن را به پایان نرسانده است<ref>ر. ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۱۲۱؛ حاج خلیفة، کشف الظنون، ج۲، ص۱۲۰۸؛ خویی، معجم رجال الحدیث، ج۱۵، ص۲۱۵.</ref>.
# [[تفسیر ابی هاشم]]<ref>ر. ک: سیوطی، طبقات المفسرین، ص۱۰۳ (ضمن شرح‌حال محمد بن عبد الوهاب)؛ داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۳۰۱.</ref>؛
# [[تفسیر ابی هاشم]]<ref>ر. ک: سیوطی، طبقات المفسرین، ص۱۰۳ (ضمن شرح‌حال محمد بن عبد الوهاب)؛ داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۳۰۱.</ref>؛
# [[جامع التأویل لمحکم التنزیل]]، [[ابومسلم اصفهانی]]؛ [[ابن ندیم]] در [[وصف]] این اثر گفته است: کتابی بزرگ در [[تفسیر قرآن]] طبق [[مذهب]] [[معتزله]] است<ref>ر. ک: ابن ندیم، الفهرست، ص۱۵۱.</ref>. [[آقا بزرگ تهرانی]] آن را با عنوان [[تفسیر]] ابی مسلم آورده <ref>ر. ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۲۵۸، ۳۱۳، ج۵، ص۴۴، رقم ۱۷۸.</ref> و [[حاج خلیفه]] آن را چهارده جلد معرفی کرده است<ref>ر. ک: حاج خلیفة، کشف الظنون، ج۱، ص۵۳۸.</ref>.
# [[جامع التأویل لمحکم التنزیل]]، [[ابومسلم اصفهانی]]؛ [[ابن ندیم]] در وصف این اثر گفته است: کتابی بزرگ در [[تفسیر قرآن]] طبق [[مذهب]] [[معتزله]] است<ref>ر. ک: ابن ندیم، الفهرست، ص۱۵۱.</ref>. [[آقا بزرگ تهرانی]] آن را با عنوان [[تفسیر]] ابی مسلم آورده <ref>ر. ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۲۵۸، ۳۱۳، ج۵، ص۴۴، رقم ۱۷۸.</ref> و [[حاج خلیفه]] آن را چهارده جلد معرفی کرده است<ref>ر. ک: حاج خلیفة، کشف الظنون، ج۱، ص۵۳۸.</ref>.
# [[غریب القرآن]]، [[احمد بن سهل بلخی]]<ref>داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۴۳.</ref>؛
# [[غریب القرآن]]، [[احمد بن سهل بلخی]]<ref>داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۴۳.</ref>؛
# [[ما اغلق من غریب القرآن]]، [[احمد بن سهل بلخی]]<ref>ر. ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۴۳؛ ابن ندیم از این کتاب با عنوان {{عربی|کتاب جمع فیه ما غلق عنه فی غریب القرآن}} خبر داده است (ر. ک: الفهرست، ص۱۵۳) و برخی، عنوان‌های {{عربی|کتاب ما اغلق من غریب القرآن و کتاب جمع فیه ما غاب عنه من غریب القرآن}} را در مورد این کتاب به کار برده‌اند (ر. ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۲۵۳).</ref>؛
# [[ما اغلق من غریب القرآن]]، [[احمد بن سهل بلخی]]<ref>ر. ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۴۳؛ ابن ندیم از این کتاب با عنوان {{عربی|کتاب جمع فیه ما غلق عنه فی غریب القرآن}} خبر داده است (ر. ک: الفهرست، ص۱۵۳) و برخی، عنوان‌های {{عربی|کتاب ما اغلق من غریب القرآن و کتاب جمع فیه ما غاب عنه من غریب القرآن}} را در مورد این کتاب به کار برده‌اند (ر. ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۲۵۳).</ref>؛
خط ۱۸۵: خط ۱۸۵:
# [[اختصار تفسیر الطبری]]، [[ابن اخشاذ]]<ref>ر. ک: ابن ندیم، الفهرست، ص۲۲۱؛ بغدادی، هدیة العارفین، ج۵، ص۶۰؛ نویهض، معجم المفسرین، ج۱، ص۴۸.</ref>؛
# [[اختصار تفسیر الطبری]]، [[ابن اخشاذ]]<ref>ر. ک: ابن ندیم، الفهرست، ص۲۲۱؛ بغدادی، هدیة العارفین، ج۵، ص۶۰؛ نویهض، معجم المفسرین، ج۱، ص۴۸.</ref>؛
# [[المشکل]]، [[محمد بن قاسم انباری]]؛ که گفته‌اند وی آن را تمام نکرده است<ref>ر. ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۲۲۹.</ref>. این کتاب از منابع مورد استناد [[سید مرتضی]] بوده است <ref>ر. ک: سید مرتضی، الشافی فی الامامة، ج۲، ص۲۷۲.</ref>.
# [[المشکل]]، [[محمد بن قاسم انباری]]؛ که گفته‌اند وی آن را تمام نکرده است<ref>ر. ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۲۲۹.</ref>. این کتاب از منابع مورد استناد [[سید مرتضی]] بوده است <ref>ر. ک: سید مرتضی، الشافی فی الامامة، ج۲، ص۲۷۲.</ref>.
# [[التفسیر الکبیر]]، [[ابن جحام]]<ref>ر. ک: طوسی، الفهرست، ص۱۴۹؛ امین، اعیان الشیعة، ج۱، ص۱۲۶؛ کحاله، معجم المؤلفین، ج۱۰، ص۱۲۱. در الفهرست طوسی و معجم المؤلفین کحاله از مؤلف این تفسیر با عنوان ابن الجحام یاد شده است، ولی آقا بزرگ طهرانی با استناد به خلاصه و ایضاح الاشتباه علامۀ حلّی آن را اشتباه دانسته و «ابن الجحام» را صحیح دانسته است، در اعیان الشیعة نیز «ابن الجحام» ضبط‍ شده است.</ref>؛ [[آقا بزرگ تهرانی]] این [[تفسیر]] را با عنوان تفسیر ابن الجحام آورده و گفته است: ظاهر این است که این تفسیر همان [[تفسیری]] است که [[نجاشی]] از آن با عنوان کتاب [[ما نزل من القرآن فی اهل البیت]] {{عم}} تعبیر کرده است و این تفسیر نزد [[سید علی بن طاووس]] موجود بوده و فراوان در تألیف‌هایش از آن نقل کرده است و در [[سعد السعود]] آن را با عبارت {{عربی|"تفسير القرآن وتأويله وناسخه ومنسوخه ومحكمه ومتشابهه وزيادات حروفه وفضائله وثوابه بروايات الصادقين {{عم}}"}} توصیف کرده و در رسالۀ محاسبة النفس با عنوان کتاب ما نزل من القرآن فی النبی و الأئمة {{عم}} از آن نقل نموده است. و این تفسیر نزد [[سید شرف الدین علی حسینی استرآبادی]] - [[شاگرد]] [[محقق کرکی]] - متوفای ۹۴۰ ه‍‌. ق نیز بوده و در کتابش [[تأویل]] الآیات الظاهرة از آن نقل می‌کند و نزد سید هاشم، علّامۀ توبلی متوفای ۱۱۰۷ ه‍‌. ق نیز بوده و در تفسیرش [[البرهان]] و تألیفات دیگرش از آن نقل می‌کند و از مجموع آنچه در کتاب‌های یادشده از این تفسیر نقل شده، روشن می‌شود که مؤلف در این تفسیر بارها از [[کلینی]] [[روایت]] می‌کند و نقل وی از کتاب القرائات سیاری نیز فراوان است و از این قرینه استفاده می‌شود نسخه‌ای که اول و آخر آن ناقص و بسیاری از صفحه‌های آن با آب محو شده و نزد [[سید هبة الدین شهرستانی]] موجود بوده است، به دلیل روایت از کلینی و نقل از [[قرائات]] سیاری در آن، عینا همین تفسیر می‌باشد و باتوجه به اینکه آن نسخۀ قدیمی نیست، به وجود اصل این تفسیر در سایر [[شهرها]] [[گمان]] حاصل می‌شود<ref>آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۲۴۱ و ۲۴۲.</ref>. [[عادل نویهض]] نیز از این تفسیر با عنوان «تفسیر القرآن کبیر» خبر داده است<ref>ر. ک: نویهض، معجم المفسرین، ج۲، ص۵۴۴.</ref>.
# [[التفسیر الکبیر]]، [[ابن جحام]]<ref>ر. ک: طوسی، الفهرست، ص۱۴۹؛ امین، اعیان الشیعة، ج۱، ص۱۲۶؛ کحاله، معجم المؤلفین، ج۱۰، ص۱۲۱. در الفهرست طوسی و معجم المؤلفین کحاله از مؤلف این تفسیر با عنوان ابن الجحام یاد شده است، ولی آقا بزرگ طهرانی با استناد به خلاصه و ایضاح الاشتباه علامۀ حلّی آن را اشتباه دانسته و «ابن الجحام» را صحیح دانسته است، در اعیان الشیعة نیز «ابن الجحام» ضبط‍ شده است.</ref>؛ [[آقا بزرگ تهرانی]] این [[تفسیر]] را با عنوان تفسیر ابن الجحام آورده و گفته است: ظاهر این است که این تفسیر همان [[تفسیری]] است که [[نجاشی]] از آن با عنوان کتاب [[ما نزل من القرآن فی اهل البیت]] {{عم}} تعبیر کرده است و این تفسیر نزد [[سید علی بن طاووس]] موجود بوده و فراوان در تألیف‌هایش از آن نقل کرده است و در [[سعد السعود]] آن را با عبارت {{عربی|"تفسير القرآن وتأويله وناسخه ومنسوخه ومحكمه ومتشابهه وزيادات حروفه وفضائله وثوابه بروايات الصادقين {{عم}}"}} توصیف کرده و در رسالۀ محاسبة النفس با عنوان کتاب ما نزل من القرآن فی النبی و الأئمة {{عم}} از آن نقل نموده است. و این تفسیر نزد [[سید شرف الدین علی حسینی استرآبادی]] - [[شاگرد]] [[محقق کرکی]] - متوفای ۹۴۰ ه‍‌. ق نیز بوده و در کتابش [[تأویل الآیات الظاهرة]] از آن نقل می‌کند و نزد سید هاشم، علّامۀ توبلی متوفای ۱۱۰۷ ه‍‌. ق نیز بوده و در تفسیرش [[البرهان]] و تألیفات دیگرش از آن نقل می‌کند و از مجموع آنچه در کتاب‌های یادشده از این تفسیر نقل شده، روشن می‌شود که مؤلف در این تفسیر بارها از [[کلینی]] [[روایت]] می‌کند و نقل وی از کتاب القرائات سیاری نیز فراوان است و از این قرینه استفاده می‌شود نسخه‌ای که اول و آخر آن ناقص و بسیاری از صفحه‌های آن با آب محو شده و نزد [[سید هبة الدین شهرستانی]] موجود بوده است، به دلیل روایت از کلینی و نقل از [[قرائات]] سیاری در آن، عینا همین تفسیر می‌باشد و باتوجه به اینکه آن نسخۀ قدیمی نیست، به وجود اصل این تفسیر در سایر [[شهرها]] [[گمان]] حاصل می‌شود<ref>آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۲۴۱ و ۲۴۲.</ref>. [[عادل نویهض]] نیز از این تفسیر با عنوان «تفسیر القرآن کبیر» خبر داده است<ref>ر. ک: نویهض، معجم المفسرین، ج۲، ص۵۴۴.</ref>.
# [[ما نزل من القرآن فی اهل البیت]] {{عم}}، [[ابن جحام]]؛ [[نجاشی]] این کتاب را با این عنوان در شمار تألیفات ابن جحام آورده و گفته است: گروهی از [[اصحاب]] ما گفته‌اند: این، کتابی است که در موضوع آن، مانند آن تألیف نشده، و گفته شده است: که آن، هزار برگ است <ref>رجال النجاشی، ص۳۷۹، رقم ۱۰۳۰.</ref>. [[آقا بزرگ تهرانی]] که این کتاب را با [[تفسیر]] پیشین یکی می‌داند<ref>ر. ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۲۴۱، رقم ۱۱۷۹.</ref>، این را با همین عنوان آورده و گفته است: در آن از تفسیر [[علی بن داوود نجار کوفی]] از اصحاب [[امام کاظم]] {{ع}} فراوان نقل می‌شود و باتوجه به اینکه [[سید شرف الدین]] - [[شاگرد]] [[محقق کرکی]] - متوفای ۹۴۰ ه‍‌. ق و از [[اهل]] [[قرن دهم]] در کتابش - [[تأویل]] الآیات الظاهرة - از این کتاب نقل می‌کند و در منتخب آن - جامع الفوائد - نیز از این کتاب نقل شده است، باقی بودن این کتاب تا آن عصر معلوم است و بعد از آن را [[خدا]] می‌داند<ref>آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۱۹، ص۲۹، رقم ۱۵۱.</ref>.
# [[ما نزل من القرآن فی اهل البیت]] {{عم}}، [[ابن جحام]]؛ [[نجاشی]] این کتاب را با این عنوان در شمار تألیفات ابن جحام آورده و گفته است: گروهی از [[اصحاب]] ما گفته‌اند: این، کتابی است که در موضوع آن، مانند آن تألیف نشده، و گفته شده است: که آن، هزار برگ است <ref>رجال النجاشی، ص۳۷۹، رقم ۱۰۳۰.</ref>. [[آقا بزرگ تهرانی]] که این کتاب را با [[تفسیر]] پیشین یکی می‌داند<ref>ر. ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۲۴۱، رقم ۱۱۷۹.</ref>، این را با همین عنوان آورده و گفته است: در آن از تفسیر [[علی بن داوود نجار کوفی]] از اصحاب [[امام کاظم]] {{ع}} فراوان نقل می‌شود و باتوجه به اینکه [[سید شرف الدین]] - [[شاگرد]] [[محقق کرکی]] - متوفای ۹۴۰ ه‍‌. ق و از [[اهل]] [[قرن دهم]] در کتابش - [[تأویل الآیات الظاهرة]] - از این کتاب نقل می‌کند و در منتخب آن - جامع الفوائد - نیز از این کتاب نقل شده است، باقی بودن این کتاب تا آن عصر معلوم است و بعد از آن را [[خدا]] می‌داند<ref>آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۱۹، ص۲۹، رقم ۱۵۱.</ref>.
# [[تأویل ما نزل فی النبی و آله]] {{عم}}، [[ابن جحام]]<ref>ر. ک: طوسی، الفهرست، ص۱۴۹؛ آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۳، ص۳۰۶، ج۴، ص۲۴۱.</ref>؛ [[ابن طاووس]] این کتاب را با چند واسطه از [[شیخ طوسی]] و او از مشایخ خود و آنها از [[تلعکبری]] از [[ابن ماهیار]] روایت کرده‌اند <ref>ر. ک: استادی، تفسیر ابن ماهیار شناخت‌نامه قرآن، ج۲، ص۲۲۵، به نقل از سید بن طاووس، الیقین، ص۲۷۹ و ۲۸۰.</ref>.
# [[تأویل ما نزل فی النبی و آله]] {{عم}}، [[ابن جحام]]<ref>ر. ک: طوسی، الفهرست، ص۱۴۹؛ آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۳، ص۳۰۶، ج۴، ص۲۴۱.</ref>؛ [[ابن طاووس]] این کتاب را با چند واسطه از [[شیخ طوسی]] و او از مشایخ خود و آنها از [[تلعکبری]] از [[ابن ماهیار]] روایت کرده‌اند <ref>ر. ک: استادی، تفسیر ابن ماهیار شناخت‌نامه قرآن، ج۲، ص۲۲۵، به نقل از سید بن طاووس، الیقین، ص۲۷۹ و ۲۸۰.</ref>.
# [[تأویل ما نزل فی شیعتهم]]، [[ابن جحام]]<ref>ر. ک: طوسی، الفهرست، ص۱۴۹؛ آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۳، ص۳۰۶، ج۴، ص۲۴۱.</ref>؛
# [[تأویل ما نزل فی شیعتهم]]، [[ابن جحام]]<ref>ر. ک: طوسی، الفهرست، ص۱۴۹؛ آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۳، ص۳۰۶، ج۴، ص۲۴۱.</ref>؛
خط ۲۰۱: خط ۲۰۱:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


{{تفسیر}}
[[رده:تفسیر عصر غیبت صغری]]
[[رده:تفسیر]]
[[رده:تفسیر]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۷ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۴۱

مقدمه

از روایات متعدد استفاده می‌شود که از سال ۲۶۰ ه‍‌. ق تا سال ۳۲۹ ه‍‌. ق دوران غیبت صغرای دوازدهمین امام معصوم (ع) بوده است[۱]. در آن دوران مانند عصر حضور امکان تشرف به محضر امام معصوم و مفسر برگزیدۀ خدا برای همۀ مردم فراهم نبوده و مانند عصر غیبت کبرا نیز ارتباط‍ رسمی مردم با آن بزرگوار به‌کلی قطع نبوده است، بلکه نایب‌های خاصی از جانب آن حضرت تعیین می‌شدند و مردم از طریق آنان مشکلات علمی و غیر علمی خود را با آن حضرت در میان می‌گذاشته و از آن حضرت کمک می‌گرفتند[۲].

از منابع کتاب‌شناسی و رجال‌شناسی و کتاب‌های تفسیری و روایی به‌جا مانده از آن عصر استفاده می‌شود که در آن عصر نیز تفسیر قرآن استمرار و رواج داشته است.

گروهی به تعلیم و تعلّم تفسیر اشتغال داشته و حتی شماری از آنان به تألیف کتاب تفسیری همت گماشته‌اند که برخی مفقود و برخی باقی‌مانده و چاپ شده و اکنون موجود است.[۳]

مفسران عصر غیبت صغرا

مفسران آن عصر نیز برخی کتاب تفسیری تألیف کرده‌اند و برخی فاقد کتاب تفسیری بوده‌اند و آنان که کتاب تفسیری داشته‌اند نیز برخی، کتاب تفسیری‌شان مفقود شده و یا به دست ما نرسیده است و فقط‍ آثار تفسیری برخی از آنان چاپ شده و اکنون موجود است، ولی در اینجا برای اینکه

  1. به کمیت مفسران آن عصر آگاه شویم و به شوق و علاقۀ مسلمانان آن عصر به تفسیر قرآن پی ببریم
  2. اگر در کتاب‌های تفسیری موجود به آرای تفسیری مفسران آن عصر برخورد کردیم، با صاحبان آن آرا آشنایی اجمالی داشته باشیم
  3. برای ارج نهادن و زنده نگه داشتن نام و یاد کسانی که به تفسیر قرآن علاقه‌مند بوده و در آستان قرآن کریم زحمتی را متحمل شده‌اند، همۀ مفسران آن عصر حتی کسانی که فاقد کتاب تفسیری بوده‌اند و یا کتاب تفسیری‌شان به دست ما نرسیده است، به اختصار معرفی می‌شوند؛ البته باید توجه داشت که فقط‍ مفسرانی که در منابع رجال‌شناسی، کتاب‌شناسی و... معرفی شده‌اند و ما به آن آگاهی پیدا کرده‌ایم، آورده می‌شوند و چه‌بسا مفسران بسیاری باشند که در منابع از آنان یاد نشده است و راهی برای شناسایی آنان وجود ندارد و یا ما به منابع ذکر نام آنان دست نیافته‌ایم.

اینک به ذکر نام برخی از آن مفسران می‌پردازیم[۴]:

  1. ابن وضاح
  2. هود بن محکم هواری
  3. سلمة بن خطاب براوستانی ازدورقانی
  4. داوود بن علی اصفهانی بغدادی
  5. محمد بن یزید بن ماجه قزوینی
  6. محمد بن سعد عطیه عوفی
  7. بقی بن مخلد اندلسی قرطبی
  8. عبدالله بن مسلم بن قتیبه دینوری
  9. قاسم بن محمد اموی بیانی قرطبی
  10. احمد بن محمد بن خالد برقی
  11. محمد بن اسماعیل ترمذی
  12. محمد بن احمد بن یحیی اشعری قمی
  13. حسین بن حکم حبری کوفی
  14. حسین بن فضل بن عمیر بجلی کوفی
  15. اسماعیل بن اسحاق جهضمی ازدی
  16. ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال ثقفی کوفی
  17. سهل بن عبدالله بن یونس شوشتری
  18. محمد بن یزید بن عبدالاکبر ازدی ثمالی
  19. احمد بن عمرو بن ابی‌عاصم بصری
  20. محمد بن عثمان
  21. بکر بن سهل بن اسماعیل دمیاطی
  22. احمد بن داوود دینوری
  23. مفضل بن سلمة بن عاصم کوفی
  24. محمد بن منصور مرادی
  25. عبدالرحمن بن محمد بن سلم رازی
  26. احمد بن یحیی بن زید شیبانی
  27. صالح بن محمد بن عمرو اسدی بغدادی
  28. ابراهیم بن معقل نسفی
  29. محمد بن عبدالله بن سلیمان حضرمی
  30. ابراهیم بن احمد شیبانی
  31. محمد بن عباس بن عیسی غاضری
  32. محمد بن احمد بن ابراهیم جعفی کوفی
  33. سعد بن عبدالله اشعری قمی
  34. حسن بن موسی نوبختی
  35. محمد بن عبدالوهاب بن سلام جبائی
  36. احمد بن شعیب بن علی نسائی
  37. رویم بن احمد بن یزید بغدادی
  38. حسن بن علی بن حسن اطروش
  39. احمد بن محمد بن رستم طبری
  40. محمد بن احمد تمیمی
  41. ولید بن ابان بن بونه اصفهانی
  42. سلمة بن عاصم کوفی
  43. محمد بن جریر بن یزید طبری
  44. محمد بن یحیی بن حسین علوی طالبی
  45. ابراهیم بن محمد بن سری
  46. محمد بن اسحاق بن خزیمه نیشابوری
  47. عمر بن محمد بن بجیر همدانی سمرقندی
  48. عبدالله بن سلیمان بن اشعث سجستانی
  49. محمد بن ابراهیم بن منذر نیشابوری
  50. فرات بن ابراهیم بن فرات کوفی
  51. محمد بن مسعود بن محمد عیاشی تمیمی کوفی سمرقندی
  52. علی بن ابراهیم قمی
  53. محمد بن احمد بن منصور نحوی
  54. داوود بن محمد اودنی
  55. احمد بن محمد بن سلامة ازدی مصری طحاوی حنفی
  56. محمد بن حسن بن درید
  57. عبدالسلام بن محمد بن عبدالوهاب
  58. احمد بن سهل بلخی
  59. علی بن محمد عدوی شمشاطی
  60. ابراهیم بن محمد بن عرفه ازدی واسطی
  61. عبدالله بن احمد بن محمد بن مغلس
  62. محمد بن احمد بن محمد کاتب بغدادی
  63. ابن ابی حاتم رازی
  64. محمد بن قاسم انباری
  65. محمد بن عباس بن علی بزاز
  66. عبدالله بن احمد بلخی حنفی
  67. علی بن حسین بن بابویه

ویژگی‌ها و تحولات تفسیر در عصر غیبت صغرا

باتوجه به ویژگی عصر غیبت صغرا، پی می‌بریم که دانش تفسیر در آن عصر ویژگی‌ها و تحولاتی داشته است که در اینجا با اختصار به آنها اشاره می‌نماییم:

  1. یکی از ویژگی‌ها و تحولات اساسی دانش تفسیر در آن عصر که در اثر غیبت صغرای امام معصوم پدید آمد، دسترسی مستقیم و بی‌واسطه نداشتن انسان‌ها به مفسر برگزیدۀ خدا و مصون از خطا و آگاه به همۀ معانی قرآن است. در دوران‌های پیش از آن عصر، چه در عصر رسالت و چه در عصر حضور امامان معصوم، همواره مفسری برگزیده از جانب خدا و مصون از خطا و آگاه به همۀ معانی قرآن در میان انسان‌ها حضور داشت و افرادی که طالب آگاه شدن به معانی عمیق و پنهان قرآن کریم بودند، می‌توانستند با تشرف به محضر آن مفسر برگزیدۀ خدا و طرح پرسش‌ها و مشکلات علمی و تفسیری به مقدار استعداد خویش به معانی واقعی قرآن آگاهی یافته و از معارف گسترده و ژرف آن بهره‌مند شوند و در آن عصر هرچند به صورت مکاتبه و به‌واسطۀ نایب خاص امام معصوم تا حدودی این امکان فراهم بود، ولی مانند دوران‌های پیشین افراد نمی‌توانستند به صورت مستقیم و بدون واسطه با مفسر برگزیدۀ خدا ارتباط‍ داشته باشند و از دانش تفسیری ایشان بهره‌مند گردند. در عصر رسالت، اصحاب به مقدار استعداد، امکانات و علاقۀ خود به معارف قرآن کریم: از تبیین و تعلیمات تفسیری رسول خدا (ص) بهره‌مند می‌شدند، در عصر حضور امامان معصوم نیز هرچند بسیاری از مسلمانان در اثر تبلیغات نادرست مخالفان طالب حکومت از جایگاه الهی و علمی آن بزرگواران بی‌خبر بودند، ولی شیعیان و افرادی که آنان را شناخته و به مقام علمی آنان تا حدودی آگاه بودند، از آموزه‌های تفسیری آنان به مقدار استعداد و علاقۀ خود بهره می‌بردند. اما در عصر غیبت صغرا با از بین رفتن این امکان، دست بشر - حتی شیعیان و عارفان به مقام امامت و جایگاه الهی و علمی اوصیای پیامبر (ع) - از بخش عظیمی از معارف عمیق قرآن کریم که در فهم آن به تبیین و تعلیم مفسران برگزیدۀ خدا نیاز است، کوتاه گردید و بهرۀ انسان‌ها از دریای بیکران معارف قرآن کریم به آنچه از ظاهر آیات با تدبر و اجتهاد (کوشش و تلاش علمی) مناسب فهمیده می‌شود و آنچه در روایات تفسیری نقل شده از پیامبر و امامان معصوم (ع) وجود دارد، محدود شد.
  2. با اینکه در آن عصر امکان آموزش تفسیر و فهم معانی عمیق قرآن کریم از مفسران برگزیدۀ خدا فراهم نبود، ولی گرایش به تفسیر قرآن مانند اعصار پیشین در میان مسلمانان چه سنّی و چه شیعه رواج داشت؛ البته در آن عصر مفسران و آثار تفسیری اهل تسنن به واسطۀ کثرت جمعیت و گستردگی امکانات‌شان بیش از مفسران و آثار تفسیری شیعه بود، ولی مفسران و آثار تفسیری شیعه نیز نسبت به جمعیت و امکانات‌شان کم نبود؛ چنان‌که به شیعه بودن حدود ۲۳ نفر از مفسران آن عصر آشکار است (هیجده نفر شیعه دوازده امامی[۵]، سه نفر شیعۀ زیدی[۶] و دو نفر مردد بین شیعۀ دوازده امامی و شیعۀ زیدی[۷] و مذهب شماری از مفسران آن عصر نامعلوم و شیعه بودن آنان نیز احتمالی است[۸] و حدود ۳۶ اثر تفسیری و قرآنی برای شیعه ذکر کرده‌اند (برای شیعۀ دوازده امامی ۲۸ اثر مفقود و سه اثر موجود[۹] و برای شیعۀ زیدی سه اثر مفقود. و برای شیعۀ مردد بین زیدی و دوازده امامی دو اثر موجود[۱۰] و مذهب مؤلف شماری از آثار تفسیری آن عصر نامعلوم است و احتمال اینکه همه یا برخی از آن آثار نیز از تألیفات شیعه باشد، منتفی نیست.
  3. تفسیرنویسی نیز در آن عصر رایج بوده است؛ زیرا اکثر قریب به اتفاق مفسران آن عصر کتاب تفسیری داشته‌اند و حتی شماری از آنان دارای تفسیرها و تألیفات قرآنی متعدد بوده‌اند و ظاهراً فاقد کتاب تفسیری بوده‌اند، ولی این رقم نسبت به کل مفسران آن عصر (۸۴ نفر) رقم بزرگی نیست.
  4. از بیشتر آثار تفسیری آن عصر اطلاعی در دست نیست، ولی آثار تفسیری به جامانده و منتشرشدۀ آن عصر نسبت به دوره‌های پیشین افزایش نسبی دارد (۱۷ تفسیر در ۶۹ سال) و این را می‌توان یکی از تحولات یا ویژگی‌های آثار تفسیری آن عصر دانست.
  5. بیشتر مفسران آن عصر محدث یا فقیه بوده‌اند و بیشتر آثار تفسیری آن عصر نیز روایی و اثری است، ولی مفسران ادیب و تفسیرهای ادبی در آن عصر افزایش چشم‌گیری داشته است (۲۵ مفسر ادیب، نحوی، لغوی و مانند آن. تفسیر ادبی موجود و ۲۷ اثر ادبی مفقود با عنوان‌های معانی القرآن، اعراب القرآن و مانند آن) که این را نیز می‌توان یکی دیگر از تحولات تفسیر در آن عصر به شمار آورد. افزایش نسبی تدوین تفسیر موضوعی فقهی مانند احکام القرآن[۱۱] و تفسیر موضوعی با رویکرد به فضائل اهل بیت پیامبر (ع)[۱۲] نیز از دیگر ویژگی‌ها و تحولات آن عصر است. تفسیرهای تأویلی، کلامی و عرفانی نیز در آن عصر وجود داشته، ولی بسیار اندک است[۱۳].
  6. با نگاهی به محل تولد، سکونت و اقامت مفسران آن دوره معلوم می‌شود که در آن عصر از نظر جغرافیایی نیز گرایش به تفسیر فراگیر بوده و در بسیاری از شهرها افراد علاقه‌مند به دانش وجود داشته‌اند؛ زیرا هرچند بیشتر مفسران آن عصر از اهالی بغداد، کوفه و بصره بوده‌اند بغداد ۲۰ نفر، کوفه ۱۱ نفر و بصره ۷ نفر ولی از شهرهای دیگر مانند قم، اصفهان، ری، نیشابور، سمرقند، مصر، اندلس، دمشق، بلخ، دینور، مکه، مدینه، صعدۀ یمن، کربلا، واسط، بخارا، تونس، قیروان، قزوین، نسا، شوشتر، نسف، آمل طبرستان و اودن نیز یک یا چند مفسر برخاسته است.[۱۴]

کتاب‌های تفسیری مفقود

این دسته از کتاب‌های تفسیری عصر غیبت صغرا بسیار زیاد است و در اینجا ۹۱ عنوان از آنها که از در منابع کتاب‌شناسی شیعه یا اهل تسنن به آنها دست آمد، جهت اطلاع از کثرت آثار تفسیری آن عصر و عنایت زیاد مسلمانان به تفسیر می‌آورم، ولی اطلاعات به‌دست آمده دربارۀ بسیاری از آنها اندک است و بیش از ذکر عنوان آنها، مطلبی دربارۀ آنها در منابع نیامده است:

  1. التفسیر، ابن وضّاح: شیخ طوسی از این تفسیر خبر داده[۱۵] و آقا بزرگ تهرانی آن را با عنوان تفسیر ابن وضّاح آورده است[۱۶].
  2. تفسیر سورۀ یاسین؛ تألیف "سلمة بن خطاب مروی عنه محمد بن حسن صفّار"[۱۷].
  3. احکام القرآن، داوود بن علی ظاهری[۱۸]؛
  4. التفسیر، ابن ماجه[۱۹]؛
  5. تفسیر القرآن، محمد بن سعد عطیه عوفی[۲۰]؛ حاج خلیفه از این تفسیر با عنوان تفسیر العوفی خبر داده و از ثعلبی نقل کرده که این تفسیر را روایت از ابن عباس دانسته است[۲۱]؛
  6. التفسیر، بقی بن مخلد قرطبی[۲۲]؛ ابن حزم گفته است: تفسیری مانند آن تألیف نشده است[۲۳].
  7. التفسیر، ابن قتیبه دینوری[۲۴]؛
  8. اعراب القرآن، ابن قتیبه دینوری[۲۵]؛
  9. معانی القرآن، ابن قتیبه دینوری[۲۶]؛
  10. تفسیر القرآن، بیّانی قرطبی[۲۷]؛ اسماعیل پاشا از این تفسیر با عنوان تفسیر ابن سیار خبر داده است[۲۸].
  11. التفسیر، احمد بن ابی‌عبدالله برقی[۲۹]؛
  12. التأویل، احمد بن ابی‌عبدالله برقی[۳۰]؛
  13. ما نزل من القرآن فی الحسین بن علی (ع)، محمد بن احمد اشعری[۳۱]؛ ابو على محمد بن همام اسکافى آن را روایت کرده است[۳۲].
  14. احکام القرآن، اسماعیل بن اسحاق جهضمی ازدی[۳۳]؛ گفته‌اند پیش از او کسی مانند آن را تألیف نکرده است[۳۴].
  15. معانی القرآن و اعرابه (در ۲۵ جزء)، اسماعیل بن اسحاق جهضمی ازدی[۳۵]؛
  16. ما نزل من القرآن فی امیر المؤمنین (ع)، ابراهیم ثقفی[۳۶]؛
  17. التفسیر، ابراهیم ثقفی[۳۷]؛ آقا بزرگ تهرانی این تفسیر را با عنوان تفسیر الثقفی آورده و گفته است: نجاشی آن را با سه واسطه از مؤلفش نقل کرده است[۳۸].
  18. معانی القرآن؛ اثر مبرد معروف به «الکتاب التام»[۳۹]؛
  19. اعراب القرآن؛ اثر مبرد[۴۰]؛
  20. الحروف و معانی القرآن الی سورة طه یا الحروف فی معانی القرآن الی سورة طه، اثر مبرد[۴۱]؛
  21. التفسیر، ابن ابی‌عاصم؛ برخی خبر داده‌اند که در نسخۀ خطی مشیخۀ سمعانی از این تفسیر یاد شده است[۴۲].
  22. معانی القرآن، جعد[۴۳]؛
  23. غریب القرآن، جعد[۴۴]؛
  24. تفسیر القرآن، بکر بن سهل بن اسماعیل دمیاطی[۴۵]؛ حاج خلیفه از این تفسیر با عنوان تفسیر الدمیاطی یاد و آن را نقل شده از ابن عباس معرفی کرده است[۴۶].
  25. تفسیر القرآن، ابوحنیفه احمد بن داوود دینوری[۴۷]؛ مشهور به تفسیر الدینوری[۴۸]؛ برخی گفته‌اند این تفسیر ۱۳ جلد است و کسی بر روش آن پیش نگرفته است[۴۹].
  26. ضیاء القلوب، مفضل بن سلمة بن عاصم کوفی، در معانی قرآن در بیست و چند جزء[۵۰].
  27. التفسیر الکبیر، محمد مرادی[۵۱]؛
  28. التفسیر الصغیر، محمد مرادی[۵۲]؛
  29. التفسیر؛ عبدالرحمن رازی (۲۹۱ ه‍‌.ق)[۵۳]؛ اسماعیل پاشا با عنوان تفسیر القرآن از آن یاد کرده است[۵۴].
  30. معانی القرآن، ثعلب[۵۵]؛
  31. غریب القرآن، ثعلب[۵۶]؛
  32. اعراب القرآن، ثعلب[۵۷]؛
  33. تفسیر القرآن، صالح بن محمد اسدی[۵۸]؛
  34. التفسیر، ابراهیم بن معقل نسفی[۵۹]؛
  35. التفسیر، مطیّن[۶۰]؛
  36. سراج الهدی فی معانی القرآن و مشاکله و اعرابه یا سراج الهدی فی القرآن و مشکله و اعرابه، ریاضی[۶۱]؛
  37. التفسیر فی معانی القرآن یا تفسیر القرآن، اثر هادی؛ برخی گفته‌اند: این کتاب تکمله‌ای است برای کتابی که جدش «قاسم» و عمویش «محمد» آغاز کرده بودند و شماری از سوره‌ها در آن تفسیر شده بود و پسران مؤلف، «مرتضی» و «ناصر»، بعد از وی آن را کامل کردند و این کتاب اساس تفسیر عبدالله بن احمد بن ابراهیم زیدی شرفی زنده در قرن یازدهم به شمار می‌آید[۶۲].
  38. تفسیر آیة الکرسی، اثر هادی[۶۳]؛
  39. التفسیر یا تفسیر الغاضری؛ نجاشی با عنوان کتاب التفسیر و آقا بزرگ تهرانی با عنوان تفسیر الغاضری از این تفسیر خبر داده‌اند[۶۴]. برخی گفته‌اند این تفسیر به زبان عربی و به شیوۀ روایی است[۶۵].
  40. تفسیر الصابونی[۶۶] یا تفسیر معانی القرآن[۶۷]، صابونی؛
  41. التنزیه و ذکر متشابه القرآن، نوبختی[۶۸]؛
  42. التفسیر[۶۹] یا تفسیر القرآن[۷۰]، جبّائی؛ سید بن طاووس با عنوان تفسیر ابی علی محمد بن عبدالوهاب الجبّائی از این تفسیر یاد کرده و خبر داده که آن، ده جلد و هر جلد دو جزء است و ۵۱ صفحه در ۲۵ فصل در نقد مطالبی از بیست جزء آن با تفصیل سخن گفته است[۷۱] که معلوم می‌شود تمام تفسیر را در اختیار داشته است. عادل نویهض نیز آن را با نام تفسیر القرآن ذکر کرده و گفته است: ده جلد می‌باشد و هیچ قسمتی از آن به ما نرسیده است. اشعری در کتاب تفسیر القرآن و الرد علی من خالف البیان من اهل الافك و البهتان آن را رد کرده است و گفته می‌شود که ابن فورک فراوان از تفسیر جبّائی بهره گرفته است[۷۲].
  43. متشابه القرآن، محمد بن عبدالوهاب بن سلام جبائی[۷۳]؛ عادل نویهض گفته است: ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۳۴، ۵۱ و ۵۴، از این کتاب بدون اینکه نام ببرد اقتباس کرده است؛ همان‌گونه که ابو عمر احمد بن محمد بن حفص خلال نیز در کتاب الرد علی الجبریة و القدریة فی ما تعلقوا به من متشابه القرآن بر این کتاب اعتماد کرده است[۷۴].
  44. تفسیر القرآن، حسن بن علی بن حسن اطروش در دو جلد[۷۵]؛ آقا بزرگ تهرانی این تفسیر را با عنوان تفسیر الاطروش آورده و در وصف مؤلفش گفته است: بین او و امام سجاد (ع) چهار پدر می‌باشد و در آمل طبرستان در سال ۳۰۲ یا ۳۰۴ شهید شده است و نیز خبر داده که ابو الفضل بن شهردویر در تفسیرش فراوان از این تفسیر نقل می‌کند و در الحدائق الوردیّه مؤلّف این تفسیر را معرفی کرده و گفته است: در این تفسیر به هزار بیت شعر احتجاج کرده است[۷۶].
  45. غریب القرآن، احمد بن محمد بن رستم طبری[۷۷]؛
  46. احکام القرآن، محمد بن احمد تمیمی[۷۸]؛
  47. احکام القرآن، دوازده جلدی موسی بن عبدالرحمن قطان[۷۹]؛
  48. التفسیر[۸۰] یا «تفسیر القرآن»[۸۱]، ولید بن ابان بن بونه اصفهانی؛
  49. معانی القرآن، سلمة بن عاصم کوفی[۸۲]؛
  50. تفسیر القرآن، مرتضی[۸۳]؛
  51. تفسیر القرآن، ابن خزیمه[۸۴]؛
  52. التفسیر[۸۵] یا تفسیر القرآن[۸۶]، عمر بن محمد بن بجیر همدانی سمرقندی؛
  53. التفسیر الکبیر، قتیبة بن احمد بخاری[۸۷]؛
  54. تفسیر القرآن[۸۸] یا التفسیر[۸۹]، عبدالله بن سلیمان بن اشعث سجستانی؛
  55. شریعة التفسیر، عبدالله بن سلیمان بن اشعث سجستانی[۹۰]؛
  56. التفسیر[۹۱]، محمد نیشابوری در بیش از ده جلد[۹۲]؛ سیوطی گفته است: به آن تفسیر دست یافته‌ام؛ در شناخت حدیث و اختلاف‌ها در حد کامل است[۹۳].
  57. احکام القرآن، فارسی قیروانی در ده جلد[۹۴]؛
  58. معانی القرآن، ابن خیاط[۹۵]؛
  59. معانی القرآن، محمد بن احمد بن منصور نحوی[۹۶]؛
  60. احکام القرآن، احمد بن محمد بن سلامة ازدی مصری طحاوی حنفی[۹۷]؛
  61. غریب القرآن، ابن درید آن را به پایان نرسانده است[۹۸].
  62. تفسیر ابی هاشم[۹۹]؛
  63. جامع التأویل لمحکم التنزیل، ابومسلم اصفهانی؛ ابن ندیم در وصف این اثر گفته است: کتابی بزرگ در تفسیر قرآن طبق مذهب معتزله است[۱۰۰]. آقا بزرگ تهرانی آن را با عنوان تفسیر ابی مسلم آورده [۱۰۱] و حاج خلیفه آن را چهارده جلد معرفی کرده است[۱۰۲].
  64. غریب القرآن، احمد بن سهل بلخی[۱۰۳]؛
  65. ما اغلق من غریب القرآن، احمد بن سهل بلخی[۱۰۴]؛
  66. نظم القرآن، احمد بن سهل بلخی[۱۰۵]؛ برخی گفته‌اند در این باب، تألیفی برتر از آن نیست[۱۰۶].
  67. تفسیر الفاتحة، احمد بن سهل بلخی[۱۰۷]؛
  68. بیان سوره الحمد تنوب عن جمیع القرآن، احمد بن سهل بلخی[۱۰۸]؛
  69. الحروف المقطعة فی اوائل السور، احمد بن سهل بلخی[۱۰۹]؛
  70. قوارع القرآن، احمد بن سهل بلخی[۱۱۰]؛
  71. البحث عن التأویلات، احمد بن سهل بلخی[۱۱۱]؛ در مورد این کتاب نیز برخی گفته‌اند: در این باب تألیفی برتر از آن وجود ندارد[۱۱۲].
  72. تفسیر ابی زید البلخی[۱۱۳]؛
  73. غریب القرآن، شمشاطی[۱۱۴]؛
  74. غریب القرآن، نفطویه[۱۱۵]؛
  75. اعراب القرآن، نفطویه[۱۱۶]؛
  76. امثال القرآن، نفطویه[۱۱۷]؛
  77. احکام القرآن، عبدالله بن احمد بن محمد بن مغلس[۱۱۸]؛
  78. تفسیر ابن ابی‌الثلج[۱۱۹]؛
  79. ما نزل فی امیر المؤمنین (ع)، ابن ابی الثلج[۱۲۰]؛
  80. اسماء امیر المؤمنین فی کتاب الله عزّ و جلّ‌، ابن ابی الثلج[۱۲۱]؛
  81. معانی القرآن، خزاز[۱۲۲]؛
  82. نقل القرآن، ابن اخشاذ[۱۲۳]؛
  83. اختصار تفسیر الطبری، ابن اخشاذ[۱۲۴]؛
  84. المشکل، محمد بن قاسم انباری؛ که گفته‌اند وی آن را تمام نکرده است[۱۲۵]. این کتاب از منابع مورد استناد سید مرتضی بوده است [۱۲۶].
  85. التفسیر الکبیر، ابن جحام[۱۲۷]؛ آقا بزرگ تهرانی این تفسیر را با عنوان تفسیر ابن الجحام آورده و گفته است: ظاهر این است که این تفسیر همان تفسیری است که نجاشی از آن با عنوان کتاب ما نزل من القرآن فی اهل البیت (ع) تعبیر کرده است و این تفسیر نزد سید علی بن طاووس موجود بوده و فراوان در تألیف‌هایش از آن نقل کرده است و در سعد السعود آن را با عبارت "تفسير القرآن وتأويله وناسخه ومنسوخه ومحكمه ومتشابهه وزيادات حروفه وفضائله وثوابه بروايات الصادقين (ع)" توصیف کرده و در رسالۀ محاسبة النفس با عنوان کتاب ما نزل من القرآن فی النبی و الأئمة (ع) از آن نقل نموده است. و این تفسیر نزد سید شرف الدین علی حسینی استرآبادی - شاگرد محقق کرکی - متوفای ۹۴۰ ه‍‌. ق نیز بوده و در کتابش تأویل الآیات الظاهرة از آن نقل می‌کند و نزد سید هاشم، علّامۀ توبلی متوفای ۱۱۰۷ ه‍‌. ق نیز بوده و در تفسیرش البرهان و تألیفات دیگرش از آن نقل می‌کند و از مجموع آنچه در کتاب‌های یادشده از این تفسیر نقل شده، روشن می‌شود که مؤلف در این تفسیر بارها از کلینی روایت می‌کند و نقل وی از کتاب القرائات سیاری نیز فراوان است و از این قرینه استفاده می‌شود نسخه‌ای که اول و آخر آن ناقص و بسیاری از صفحه‌های آن با آب محو شده و نزد سید هبة الدین شهرستانی موجود بوده است، به دلیل روایت از کلینی و نقل از قرائات سیاری در آن، عینا همین تفسیر می‌باشد و باتوجه به اینکه آن نسخۀ قدیمی نیست، به وجود اصل این تفسیر در سایر شهرها گمان حاصل می‌شود[۱۲۸]. عادل نویهض نیز از این تفسیر با عنوان «تفسیر القرآن کبیر» خبر داده است[۱۲۹].
  86. ما نزل من القرآن فی اهل البیت (ع)، ابن جحام؛ نجاشی این کتاب را با این عنوان در شمار تألیفات ابن جحام آورده و گفته است: گروهی از اصحاب ما گفته‌اند: این، کتابی است که در موضوع آن، مانند آن تألیف نشده، و گفته شده است: که آن، هزار برگ است [۱۳۰]. آقا بزرگ تهرانی که این کتاب را با تفسیر پیشین یکی می‌داند[۱۳۱]، این را با همین عنوان آورده و گفته است: در آن از تفسیر علی بن داوود نجار کوفی از اصحاب امام کاظم (ع) فراوان نقل می‌شود و باتوجه به اینکه سید شرف الدین - شاگرد محقق کرکی - متوفای ۹۴۰ ه‍‌. ق و از اهل قرن دهم در کتابش - تأویل الآیات الظاهرة - از این کتاب نقل می‌کند و در منتخب آن - جامع الفوائد - نیز از این کتاب نقل شده است، باقی بودن این کتاب تا آن عصر معلوم است و بعد از آن را خدا می‌داند[۱۳۲].
  87. تأویل ما نزل فی النبی و آله (ع)، ابن جحام[۱۳۳]؛ ابن طاووس این کتاب را با چند واسطه از شیخ طوسی و او از مشایخ خود و آنها از تلعکبری از ابن ماهیار روایت کرده‌اند [۱۳۴].
  88. تأویل ما نزل فی شیعتهم، ابن جحام[۱۳۵]؛
  89. تأویل ما نزل فی اعدائهم، ابن جحام[۱۳۶]؛
  90. التفسیر الکبیر للقرآن، ابوالقاسم عبدالله بن احمد محمود بلخی کعبی[۱۳۷]؛ آقا بزرگ تهرانی با عنوان تفسیر الکعبی از این تفسیر خبر داده است[۱۳۸]. حاج خلیفه با عنوان تفسیر القرآن از این تفسیر یاد کرده و در وصف آن گفته است: آن، تفسیر بزرگی در دوازده جلد می‌باشد که بر آن پیشی گرفته نشده است[۱۳۹]. سید بن طاووس با عبارت «تفسير عبدالله بن احمد بن محمود، معروف به ابو القاسم بلخی که تفسیرش را جامع علم القرآن نامیده‌اند» از این تفسیر یاد کرده و قسمت‌هایی از آن را در کتاب خود نقل و بررسی کرده است[۱۴۰].
  91. التفسیر، ابن بابویه[۱۴۱].[۱۴۲]

منابع

پانویس

  1. برخی از آن روایات چنین است: از امام صادق (ع) روایت شده که فرمود: «لِلْقَائِمِ غَيْبَتَانِ إِحْدَاهُمَا طَوِيلَةٌ وَ الْأُخْرَى قَصِيرَةٌ فَالْأُولَى يَعْلَمُ بِمَكَانِهِ فِيهَا خَاصَّةٌ مِنْ شِيعَتِهِ وَ الْأُخْرَى لَا يَعْلَمُ بِمَكَانِهِ فِيهَا إِلَّا خَاصَّةُ مَوَالِيهِ فِي دِينِهِ»؛ (بحار الانوار، ج۵۲، ص۱۵۵، ح۱۰؛ در همان، به روایت‌های ۱۳-۱۸ نیز بنگرید). باتوجه به اینکه وفات علی بن محمد سمری چهارمین نایب آن حضرت سال ۳۲۹ ه‍‌.ق بوده است، از توقیعی که صدوق از وی نقل کرد، به‌دست می‌آید که پایان غیبت صغرا سال ۳۲۹ بوده است (ر. ک: صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۵۱۶، باب ۴۵، ح۴۴).
  2. برای آگاهی از نایبان خاصی که در غیبت صغرا واسطۀ بین مردم و آن حضرت بوده‌اند، ر. ک: بحار الانوار، ج۵۱، ص۳۴۴-۳۶۶.
  3. بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۴۴۳.
  4. بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۴۴۴.
  5. آن هفده نفر عبارت‌اند از: ابن وضّاح، سلمة بن خطاب، احمد بن محمد بن خالد برقی، محمد بن احمد اشعری قمی، ابراهیم بن محمد ثقفی، محمد بن عباس غاضری، محمد بن احمد جعفی معروف به صابونی، سعد بن عبد الله اشعری، حسن نوبختی، حسن بن علی اطروش، قتیبة بن احمد بخاری، علی بن ابراهیم قمی، محمد بن مسعود عیاشی، احمد بن سهل نوبختی، علی بن محمد شمشاطی، محمد بن احمد معروف به ابن ابی الثلج، محمد بن عباس معروف به ابن حجام، ابن بابویه (علی بن حسین قمی)
  6. آنها عبارت‌اند از: محمد بن منصور مرادی، یحیی بن حسین ملقّب به هادی، محمد بن یحیی ملقب به مرتضی.
  7. آن دو نفر حسین بن حکم حبری، فرات بن ابراهیم کوفی است.
  8. مانند ابن ابی عاصم، موسی بن ازهر، سلمة بن عاصم، عبد الله بن سلیمان سجستانی، ابو مسلم اصفهانی، علی بن – جمعه قزوینی.
  9. آن سه اثر: تفسیر القمی، تفسیر العیاشی، ناسخ القرآن و منسوخه و محکمه و متشابهه است.
  10. آن دو اثر تفسیر الحبری، تفسیر فرات الکوفی است.
  11. در میان آثار تفسیری آن عصر هفت اثر با عنوان احکام القرآن دیده می‌شود.
  12. در این موضوع نیز دو اثر موجود (تفسیر الحبری و تفسیر فرات الکوفی) و هشت اثر مفقود در میان آثار آن عصر آمده است.
  13. تفسیر القرآن العظیم تستری مشتمل بر تفسیر عرفانی صوفیانه است. و حدس زده می‌شود البحث عن التأویلات بلخی و کتاب التأویل برقی از تفسیرهای تأویلی و کتاب التنزیه و ذکر متشابه القرآن نوبختی و متشابه القرآن جبّائی از تفسیرهای کلامی باشد.
  14. بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۵۲۹-۵۳۲.
  15. در باب من عرف بقبیلته او لقبه او بلده نوشته است: «ابن وضّاح» له کتاب التفسیر؛ (طوسی، الفهرست، ص۱۹۳، رقم ۸۸۲).
  16. ر. ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۲۴۹، رقم ۱۱۹۸، تاریخ دقیق تألیف این کتاب و وفات مؤلف آن معلوم نیست. طبق دیدگاه آقا بزرگ که ابن وضّاح را از دانشمندان اواسط‍ قرن سوم دانسته، این تفسیر از کتاب‌های تفسیری عصر غیبت صغرا به شمار آمده است.
  17. ر. ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۳۴۴، رقم ۱۵۱۰.
  18. ر. ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۱۶۸.
  19. ر. ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۲۷۳؛ سرکیس، معجم المطبوعات العربیّة و المعرّبة، ج۱، ص۲۳۲.
  20. ر. ک: نویهض، معجم المفسرین، ج۲، ص۵۳۱.
  21. ر. ک: حاج خلیفة، کشف الظنون، ج۱، ص۴۵۴.
  22. ر. ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۱۱۶؛ سیوطی، طبقات المفسرین، ص۴۰.
  23. ر. ک: ذهبی، تذکرة الحفاظ، ج۲، ص۱۵۱، رقم ۶۵۶.
  24. ر. ک: ابن قتیبة، تأویل مشکل القرآن، ص۲۸، رقم ۳۷.
  25. ر. ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۲۴۵؛ عکش، ابن قتیبة الدینوری و جهوده اللغویة، ص۱۰۰.
  26. ر. ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۲۴۵؛ عکش، ابن قتیبة الدینوری و جهوده اللغویة، ص۱۰۰.
  27. ر. ک: نویهض، معجم المفسرین، ج۱، ص۴۳۵؛ معجم المؤلفین، ج۸، ص۱۲۲.
  28. ر. ک: بغدادی، ایضاح المکنون فی الذیل علی کشف الظنون، ج۴، ص۳۰۲.
  29. ر. ک: طوسی، الفهرست، ص۲۱؛ آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۲۶۳، رقم ۱۲۲۹.
  30. ر. ک: طوسی، الفهرست، ص۲۱؛ آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۲۶۳، رقم ۱۲۲۹.
  31. ر. ک: بغدادی، هدیة العارفین، ج۶، ص۲۰؛ کحاله، معجم المؤلفین، ج۹، ص۲۸.
  32. ابن ندیم، الفهرست، ص۲۷۷.
  33. ر. ک: حاج خلیفة، کشف الظنون، ج۱، ص۲۰؛ بغدادی، هدیة العارفین، ج۵، ص۲۰۷؛ ادنه‌وی، طبقات المفسرین، ص۴۱.
  34. ر. ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۱۰۶؛ نویهض، معجم المفسرین، ج۱، ص۸۸.
  35. ر. ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۱۰۶؛ نویهض، معجم المفسرین، ج۱، ص۸۸.
  36. ر. ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۱۹، ص۲۸، رقم ۱۴۳؛ رجال النجاشی، ص۱۷؛ طوسی، الفهرست، ص۵.
  37. ر. ک: رجال النجاشی، ص۱۸؛ طوسی، الفهرست، ص۵.
  38. ر. ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۲۶۸، رقم ۱۲۴۴.
  39. ابن ندیم، الفهرست، ص۶۵؛ داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۲۶۹؛ نویهض، معجم المفسرین، ج۲، ص۶۵۰؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۳، ص۳۸۷.
  40. ابن ندیم، الفهرست، ص۶۵؛ داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۲۶۹؛ نویهض، معجم المفسرین، ج۲، ص۶۵۰.
  41. ابن ندیم، الفهرست، ص۶۵؛ داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۲۶۹؛ نویهض، معجم المفسرین، ج۲، ص۶۵۰.
  42. ر. ک: بکائی، کتابنامه قرآن کریم، ج۵، ص۱۶۷۱.
  43. ر. ک: ابن ندیم، الفهرست، ص۹۰؛ داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۱۹۳؛ بغدادی، هدیة العارفین، ج۶، ص۲۹.
  44. ر. ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۱۹۳؛ نویهض، معجم المفسرین، ج۲، ص۵۷۳.
  45. ر. ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۱۱۷ و ۱۱۸؛ نویهض، معجم المفسرین، ج۱، ص۱۰۹.
  46. ر. ک: حاج خلیفة، کشف الظنون، ج۱، ص۴۴۷.
  47. ر. ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۴۱.
  48. ر. ک: حاج خلیفة، کشف الظنون، ج۱، ص۴۴۷؛ ادنه‌وی، طبقات المفسرین، ص۴۲.
  49. ر. ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۲۵۲، رقم ۱۲۰۶.
  50. ر. ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۳۲۸؛ حاج خلیفة، کشف الظنون، ج۲، ص۱۰۹۱.
  51. ر. ک: ابن ندیم، الفهرست، ص۲۴۴؛ نویهض، معجم المفسرین، ج۲، ص۶۴۰؛ کحاله، معجم المؤلفین، ج۱۲، ص۵۳.
  52. ر. ک: ابن ندیم، الفهرست، ص۲۴۴؛ نویهض، معجم المفسرین، ج۲، ص۶۴۰؛ کحاله، معجم المؤلفین، ج۱۲، ص۵۳.
  53. ر. ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۲۸۲.
  54. بغدادی، هدیة العارفین، ج۵، ص۵۱۳.
  55. ر. ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۹۷؛ حاج خلیفة، کشف الظنون، ج۲، ص۱۷۳۰؛ ادنه‌وی، طبقات المفسرین، ص۴۳.
  56. ر. ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۹۷؛ بغدادی، هدیة العارفین، ج۵، ص۵۴؛ نویهض، معجم المفسرین، ج۱، ص۸۲.
  57. ر. ک: ادنه‌وی، طبقات المفسرین، ص۴۳؛ بغدادی، هدیة العارفین، ج۵، ص۵۴؛ نویهض، معجم المفسرین، ج۱، ص۸۲.
  58. ر. ک: بغدادی، هدیة العارفین، ج۵، ص۴۲۲؛ نویهض، معجم المفسرین، ج۱، ص۲۳۲.
  59. ر. ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۲۲؛ ادنه‌وی، طبقات المفسرین، ص۴۳.
  60. ر. ک: ابن ندیم، الفهرست، ص۲۸۷؛ داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۱۶۰.
  61. ر. ک: بغدادی، ایضاح المکنون فی الذیل علی کشف الظنون، ج۴، ص۹؛ همو، هدیة العارفین، ج۵، ص۴؛ نویهض، معجم المفسرین، ج۱، ص۸؛ کحاله، معجم المؤلفین، ج۱، ص۵.
  62. ر. ک: ادنه‌وی، طبقات المفسرین؛ ص۴۵؛ نویهض، معجم المفسرین، ج۲، ص۷۲۸.
  63. ر. ک: نویهض، معجم المفسرین، ج۲، ص۷۲۸.
  64. ر. ک: رجال النجاشی، ص۳۴۱، رقم ۹۱۶؛ آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۲۹۵، رقم ۱۳۰۰.
  65. صدر حاج سید جوادی، دائرة المعارف تشیّع، ج۴، ص۴۹۳. درخور ذکر است که معلوم نیست این ویژگی را برای این تفسیر از کجا به‌دست آورده‌اند.
  66. ر. ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۲۷۸، رقم ۱۲۷۹.
  67. ر. ک: رجال النجاشی، ص۳۷۴.
  68. ر. ک: رجال النجاشی، ص۶۴؛ بغدادی، هدیة العارفین، ج۵، ص۲۶۸؛ نویهض، معجم المفسرین، ج۱، ص۱۴۸.
  69. ر. ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۱۸۹.
  70. ر. ک: کحاله، معجم المؤلفین، ج۱۰، ص۲۶۹.
  71. ر. ک: سید بن طاووس، سعد السعود، ص۲۵۲-۳۰۳.
  72. نویهض، معجم المفسرین، ج۲، ص۵۷۰.
  73. داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۱۸۹.
  74. نویهض، معجم المفسرین، ج۲، ص۵۷۰.
  75. ر. ک: کحاله، معجم المؤلفین، ج۳، ص۲۵۲؛ نویهض، معجم المفسرین، ج۱، ص۱۴۲.
  76. آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۲۶۱، رقم ۱۲۲۱.
  77. ابن ندیم، الفهرست، ص۶۵؛ داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۷۲.
  78. نویهض، معجم المفسرین، ج۲، ص۴۷۲.
  79. ر. ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۳۴۲.
  80. ر. ک: نویهض، معجم المفسرین، ج۲، ص۷۲۰.
  81. ر. ک: نویهض، معجم المفسرین، ج۲، ص۳۶۰.
  82. ر. ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۱۹۵؛ نویهض، معجم المفسرین، ج۱، ص۲۱۳.
  83. ر. ک: نویهض، معجم المفسرین، ج۲، ص۶۴۷.
  84. ر. ک: بغدادی، هدیة العارفین، ج۶، ص۲۹.
  85. ر. ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۷؛ نویهض، معجم المفسرین، ج۱، ص۳۹۹.
  86. ر. ک: بغدادی، هدیة العارفین، ج۵، ص۷۸۱.
  87. ر. ک: سیوطی، طبقات المفسرین، ص۹۰؛ داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۴۴؛ ادنه‌وی، طبقات المفسرین، ص۵۳؛ آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۳۰۱، رقم ۱۳۱۳؛ معجم المؤلفین، ج۸، ص۱۲۷.
  88. ر. ک: بغدادی، هدیة العارفین، ج۵، ص۴۴۴.
  89. ر. ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۲۳۰.
  90. ر. ک: بغدادی، هدیة العارفین، ج۵، ص۴۴۴؛ داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۲۳۱.
  91. ر. ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۵۰؛ ادنه‌وی، طبقات المفسرین، ص۵۴.
  92. ر. ک: ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۱۴، ص۴۹۲.
  93. سیوطی، طبقات المفسرین، ص۹۱.
  94. ر. ک: نویهض، معجم المفسرین، ج۲، ص۷۵۷.
  95. ر. ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۸۴؛ حاج خلیفة، کشف الظنون، ج۲، ص۱۷۳۰؛ نویهض، معجم المفسرین، ج۲، ص۴۷۲.
  96. ر. ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۵۴؛ ادنه‌وی، طبقات المفسرین، ص۵۹.
  97. ر. ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۷۵.
  98. ر. ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۱۲۱؛ حاج خلیفة، کشف الظنون، ج۲، ص۱۲۰۸؛ خویی، معجم رجال الحدیث، ج۱۵، ص۲۱۵.
  99. ر. ک: سیوطی، طبقات المفسرین، ص۱۰۳ (ضمن شرح‌حال محمد بن عبد الوهاب)؛ داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۳۰۱.
  100. ر. ک: ابن ندیم، الفهرست، ص۱۵۱.
  101. ر. ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۲۵۸، ۳۱۳، ج۵، ص۴۴، رقم ۱۷۸.
  102. ر. ک: حاج خلیفة، کشف الظنون، ج۱، ص۵۳۸.
  103. داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۴۳.
  104. ر. ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۴۳؛ ابن ندیم از این کتاب با عنوان کتاب جمع فیه ما غلق عنه فی غریب القرآن خبر داده است (ر. ک: الفهرست، ص۱۵۳) و برخی، عنوان‌های کتاب ما اغلق من غریب القرآن و کتاب جمع فیه ما غاب عنه من غریب القرآن را در مورد این کتاب به کار برده‌اند (ر. ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۲۵۳).
  105. ر. ک: ابن ندیم، الفهرست، ص۱۵۳؛ داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۴۳.
  106. ر. ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۲۵۳.
  107. ر. ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۴۳؛ آقا بزرگ تهرانی، الذریعه، ج۴، ص۲۵۳.
  108. ر. ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۴۳؛ آقا بزرگ تهرانی، الذریعه، ج۴، ص۲۵۳.
  109. ر. ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۴۳؛ ابن ندیم از این کتاب با عنوان کتاب فی ان سورة الحمد تنوب عن جمیع القرآن خبر داده است (الفهرست، ص۱۵۳).
  110. ر. ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۴۳؛ آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۲۵۳.
  111. ر. ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۴۳؛ آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۲۵۳.
  112. ر. ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۲۵۳.
  113. ر. ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۲۵۳.
  114. ر. ک: رجال النجاشی، ص۲۶۴.
  115. ر. ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۲۱.
  116. ر. ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۲۱.
  117. ر. ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۲۱.
  118. ر. ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۲۲۲.
  119. ر. ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۲۴۰، ابن ندیم با عنوان تفسیر (ابی) بکر بن ابی الثلج از این تفسیر خبر داده است (الفهرست، ص۳۷).
  120. ر. ک: رجال النجاشی، ص۳۸۱، رقم ۱۰۳۷. شیخ طوسی از این کتاب با عنوان کتاب التنزیل فی امیر المؤمنین (ع) خبر داده است (ر. ک: الفهرست، ص۱۵۱، رقم ۶۴۹) آقا بزرگ تهرانی در یک‌جا با عنوان فوق و در جای دیگر با عنوانی که در فهرست طوسی آمده، از آن یاد کرده و گفته است: این کتاب نزد سید بن طاووس (متولد ۵۸۹ ه‍‌.ق) بوده و چهار حدیث را از آن در کتابش الیقین که در هفتاد سالگی تألیف کرده، آورده و گفته است: نسخه‌ای قدیمی از آن کتاب را یافته‌ام که شاید نوشتن آن به زمان حیات مؤلفش بازگردد و سندهای وی در شماری از احادیث به ابی الجارود می‌رسد (الذریعة، ج۴، ص۴۵۴، رقم ۲۰۲۱ و ج۱۹، ص۲۸، رقم ۱۴۷).
  121. شیخ طوسی با عنوان فوق و آقا بزرگ با عنوان رسالة اسماء امیر المؤمنین (ع) فی کتاب الله از این کتاب خبر داده‌اند (ر. ک: الفهرست، ص۱۵۱، رقم ۶۴۹؛ آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۱۱، ص۷۵، رقم ۴۶۷).
  122. ر. ک: ابن ندیم، الفهرست، ص۹۰؛ داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۲۴۸؛ حاج خلیفة، کشف الظنون، ج۲، ص۱۷۳۰؛ نویهض، معجم المفسرین، ج۱، ص۳۲۱.
  123. ر. ک: ابن ندیم، الفهرست، ص۲۲۱؛ بغدادی، هدیة العارفین، ج۵، ص۶۰؛ نویهض، معجم المفسرین، ج۱، ص۴۸.
  124. ر. ک: ابن ندیم، الفهرست، ص۲۲۱؛ بغدادی، هدیة العارفین، ج۵، ص۶۰؛ نویهض، معجم المفسرین، ج۱، ص۴۸.
  125. ر. ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۲۲۹.
  126. ر. ک: سید مرتضی، الشافی فی الامامة، ج۲، ص۲۷۲.
  127. ر. ک: طوسی، الفهرست، ص۱۴۹؛ امین، اعیان الشیعة، ج۱، ص۱۲۶؛ کحاله، معجم المؤلفین، ج۱۰، ص۱۲۱. در الفهرست طوسی و معجم المؤلفین کحاله از مؤلف این تفسیر با عنوان ابن الجحام یاد شده است، ولی آقا بزرگ طهرانی با استناد به خلاصه و ایضاح الاشتباه علامۀ حلّی آن را اشتباه دانسته و «ابن الجحام» را صحیح دانسته است، در اعیان الشیعة نیز «ابن الجحام» ضبط‍ شده است.
  128. آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۲۴۱ و ۲۴۲.
  129. ر. ک: نویهض، معجم المفسرین، ج۲، ص۵۴۴.
  130. رجال النجاشی، ص۳۷۹، رقم ۱۰۳۰.
  131. ر. ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۲۴۱، رقم ۱۱۷۹.
  132. آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۱۹، ص۲۹، رقم ۱۵۱.
  133. ر. ک: طوسی، الفهرست، ص۱۴۹؛ آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۳، ص۳۰۶، ج۴، ص۲۴۱.
  134. ر. ک: استادی، تفسیر ابن ماهیار شناخت‌نامه قرآن، ج۲، ص۲۲۵، به نقل از سید بن طاووس، الیقین، ص۲۷۹ و ۲۸۰.
  135. ر. ک: طوسی، الفهرست، ص۱۴۹؛ آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۳، ص۳۰۶، ج۴، ص۲۴۱.
  136. ر. ک: طوسی، الفهرست، ص۱۴۹؛ آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۳، ص۳۰۶، ج۴، ص۲۴۱.
  137. ر. ک: ابن ندیم، الفهرست، ص۲۱۹.
  138. ر. ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۳۱۰.
  139. حاج خلیفة، کشف الظنون، ج۱، ص۴۴۱.
  140. ر. ک: سید بن طاووس، سعد السعود، ص۳۱۴-۳۳۷.
  141. ر. ک: رجال النجاشی، ص۲۶۱؛ طوسی، الفهرست، ص۹۳؛ آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۴، ص۲۴۱، رقم ۱۱۷۷؛ امین، اعیان الشیعة، ج۱، ص۱۲۶.
  142. بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۵۱۹-۵۲۹.