سلمان فارسی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(۳۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = صحابه | عنوان مدخل  = [[سلمان فارسی]]| مداخل مرتبط = [[سلمان فارسی در قرآن]] - [[سلمان فارسی در نهج البلاغه]] - [[سلمان فارسی در معارف مهدویت]] - [[سلمان فارسی در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = صحابه | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[سلمان فارسی در قرآن]] - [[سلمان فارسی در نهج البلاغه]] - [[سلمان فارسی در معارف مهدویت]] - [[سلمان فارسی در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{جعبه اطلاعات صحابه
{{جعبه اطلاعات اصحاب
|اطلاعات صحابه        = سلمان فارسی
| نام = سلمان فارسی
| تصویر               =آرامگاه سلمان محمدی.jpg
| مشهور به =
| توضیح تصویر         = مقبره سلمان فارسی در مدائن، عراق
| نام تصویر = آرامگاه سلمان محمدی.jpg                            
| نام کامل           = سلمان فارسی
| عرض تصویر =
| کنیه               =
| توضیح تصویر = آرامگاه سلمان محمدی
| لقب                 =
| نام کامل = سلمان فارسی
| زادروز              =
| نام‌های دیگر = روزبه
| زادگاه              =
| جنسیت = مرد
| محل زندگی           = اصفهان [[شام]] [[عراق]] [[مدینه]]
| کنیه =
| مهاجر/انصار        =
| لقب = {{فهرست جعبه افقی| فارسی | محمدی | [[پاک]] }} 
| نسب/قبیله          =
| اهل =  ایران
| خویشاوندان سرشناس  =
| از قبیله = 
| تاریخ و مکان درگذشت = ۳۶ قمری
| از تیره =  
| تاریخ و مکان شهادت  =
| پدر = خشبوذان
| نحوه درگذشت        =
| مادر = 
| نحوه شهادت          =
| همسر =
| مدفن                =
| پسر = 
| زمان اسلام آوردن    =
| دختر = 
| نحوه اسلام آوردن    =
| خواهر =
| حضور در جنگ‌ها      =
| برادر =   
| هجرت به            =
| خویشاوندان =
| دلیل شهرت           =
| وابستگان =
| نقش‌های برجسته      =
| تاریخ تولد = ۵۶۸ میلادی
| دیگر فعالیت‌ها      = استاندار مدائن در زمان خلیفه دوم • پیشنهاد طرح دفاعی کندن خندق در [[جنگ خندق]] برای دفاع از شهر مدینه
| محل تولد = [[اصفهان]]
| آثار                =
| محل زندگی = {{فهرست جعبه افقی|  [[اصفهان]] | [[شام]] | [[عراق]] | [[مدینه]] }}
| تاریخ درگذشت = ۳۶ قمری     
| محل درگذشت = [[مدائن]]
| تاریخ شهادت =      
| محل شهادت =
| طول عمر = ۳۰۰ سال
| محل دفن = [[مدائن]] 
| دین = اسلام
| مذهب = شیعه
| از اصحاب = {{فهرست جعبه افقی| [[پیامبر خاتم]] | [[امام علی]] }}
| از طبقه = اول
| در جنگ = {{فهرست جعبه افقی| [[جنگ خندق]] | جنگ طائف | جنگ روم }}
| نقش‌ها =
| فعالیت‌ها = {{فهرست جعبه| [[فرماندار مدائن]] | ترجمه [[قرآن]] }}     
| علت شهرت = نزدیکی به [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[امیرالمؤمنین]] {{ع}}
| علت درگذشت = کهولت سن
| علت شهادت =  
| راوی از = [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[امیرالمؤمنین]]
| روایات مشهور = 
| مشایخ او = 
| راویان از او = 
| آخرین راوی از او =  
}}
}}


'''سلمان فارسی''' از برجسته‌ترین [[صحابی پیامبر]] {{صل}} و از [[شیعیان]] خاص [[حضرت علی]] {{ع}} بود. او بعد از آیین زرتشت، [[دین مسیحیت]] را [[انتخاب]] کرد، ولی بعد از شنیدن آوازۀ ظهور پیامبر {{صل}} در [[مکه]] در جست و‎ جوی حضرت بود و سرانجام در [[مدینه]] ایشان را [[ملاقات]] کرده و [[مسلمان]] شد و همواره همراه [[پیامبر]] {{صل}} بود و خدمات ارزنده‎‎ای انجام داده و مقام والایی یافت و مفتخر به [[حدیث]] [[سلمان]] از ما [[اهل بیت]] است گردید.
'''سلمان فارسی''' از برجسته‌ترین [[صحابی پیامبر]] {{صل}} و از [[شیعیان]] خاص [[حضرت علی]] {{ع}} بود. او بعد از آیین زرتشت، [[دین مسیحیت]] را [[انتخاب]] کرد، ولی بعد از شنیدن آوازۀ ظهور پیامبر {{صل}} در [[مکه]] در جست و‌ جوی حضرت بود و سرانجام در [[مدینه]] ایشان را [[ملاقات]] کرده و [[مسلمان]] شد و همواره همراه [[پیامبر]] {{صل}} بود و خدمات ارزنده‌‌ای انجام داده و مقام والایی یافت و مفتخر به [[حدیث]] [[سلمان]] از ما [[اهل بیت]] است گردید.


== سلمان فارسی ==
== مقدمه ==
ابو‎‎عبدالله یا همان سلمان فارسی از برجسته‎‌ترین [[صحابی پیامبر]] {{صل}} و از [[شیعیان]] خاص و [[یاران حضرت علی]] {{ع}} بود<ref>ثقفی کوفی، ابراهیم، الغارات، ص۴۲۸؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۱۱۶.</ref>. او [[ایرانی]] و دهقان‎‌زاده‎‌ای<ref>عبارت دهقان در عصر ساسانی صرفا معادل کشاورز نیست و دهقانان طبقه‎ای قابل اعتنا در حکومت به شمار می‌رفتند.</ref> از ناحیۀ جی [[اصفهان]] یا [[کازرون]] یا را‎مهر‎مز بود و در دورۀ ساسانیان در خانواده‎‌ای زرتشتی [[زندگی]] می‌‌کرد<ref>ر. ک: [[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۴۰۸.</ref> و در [[کودکی]] نیز از [[پیروان]] این [[آیین]] بود<ref>عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۲، ص۶۳۴؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۲۱۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۵۶.</ref>.<ref>ر. ک: [[رحمان فتاح زاده|فتاح زاده، رحمان]]، [[سلمان فارسی (مقاله)|سلمان فارسی]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۵۶۲.</ref>  
«ابو‌‌عبدالله» یا همان «سلمان فارسی» از برجسته‌‌‌ترین [[صحابی پیامبر]] {{صل}} و از [[شیعیان]] خاص و [[یاران حضرت علی]] {{ع}} بود<ref>ثقفی کوفی، ابراهیم، الغارات، ص۴۲۸.</ref>. نام اصلی او "ماهو" یا "روزبه" یا "بهبود"<ref>در منابع کهن، مطلقاً اشاره‌‌ای به نام سابق او نشده است؛ اما از قرن ششم، منابعی همچون مجمل التواریخ و القصص نام قبل از اسلام او را "ماهبد بن بدخشان بن آذرحسمس بن مرد سالار" ضبط کرده و در منابع دیگر نیز از این زمان به بعد، اسامی شبیه به این مورد را ضبط کرده‌اند که احتمالاً همۀ آنها تصحیف کلمه "ماه‌به" در ردیف "روزبه" و "سال‌به" از اسامی رایج ایرانی پیش اسلام در ایران است و همچنین کلمه "آذرجسس" نیز تغیر یافته "آذر گشنسب" است.</ref> است<ref>ر.ک: [[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۴۰۸.</ref>. سلمان پسر بدخشان از نژاد منوچهر پادشاه ایران است، ولی پس از آنکه [[اسلام]] آورد، هرگاه از نام و نسبش می‌پرسیدند، می‌گفت: من فرزند اسلام و از [[اولاد]] [[حضرت آدم]] هستم. او نیز در کودکی از [[پیروان]] [[آیین]] زرتشت بود<ref>عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۲، ص۶۳۴؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۲۱۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۵۶.</ref>.<ref>ر.ک: [[رحمان فتاح زاده|فتاح زاده، رحمان]]، [[سلمان فارسی (مقاله)|سلمان فارسی]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)| فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱]]، ص۵۶۲.</ref> [[سلمان]]، نامی بود که [[پیامبر اسلام]] برای او [[انتخاب]] کرد و چون او را از [[بردگی]] [[آزاد]] کرده بود، به [[سلمان]] محمدی [[شهرت]] یافت و کنیه ابو‌عبدالله برایش [[انتخاب]] شد. او [[سلمان]] را الخیر، ابوالبینّات و ابوالمرشد نیز خطاب می‌‌کردند. هر‌گاه از خودش می‌پرسیدند [[فرزند]] کیستی، می‌گفت من [[سلمان]] [[فرزند]] [[اسلام]] و از آدمی‌زادگانم<ref>ر.ک: [[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)| دانشنامه نهج البلاغه ج۱]]، ص ۴۶۴ ـ ۴۶۸؛ [[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[سلمان فارسی - عباسی (مقاله)|مقاله «سلمان فارسی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۲۴۹-۲۵۰.</ref>.


== [[سلمان]] و [[مسیحیت]] ==
== [[سلمان]] و [[مسیحیت]] ==
[[سلمان]] روزی از طرف [[پدر]] برای [[سرکشی]] به مزرعه فرستاده شده بود که در مسیر راه خود، عبادتگاهی را دید که تعدادی در آن مشغول [[نیایش]] و [[عبادت]] بودند. [[روح]] کنجکاوی و پرسشگری وی باعث شد تا او به دنبال حقیقتِ این [[آیین]] تازه باشد و از [[پیروان]] آن دربارۀ دینشان سؤالاتی پرسید و علاقۀ خود را نیز به آنان ابراز کرد و با [[راهنمایی]] آنان [[آیین مسیحیت]] را [[انتخاب]] کرد و بدین [[دلیل]] مورد مؤاخذۀ [[پدر]] و [[خانواده]] قرار گرفت<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۱۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۵۶ ـ ۵۷؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۸۵.</ref>.<ref>ر. ک: [[رحمان فتاح زاده|فتاح زاده، رحمان]]، [[سلمان فارسی (مقاله)|سلمان فارسی]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۵۶۲ ـ۵۶۳.</ref> او ابتدا از خانوادۀ خود جدا شد و به ‌سوی [[شام]]، مرکز [[مسیحیت]] آن زمان رفت و در کلیسایی، هفت سال به خدمت‎‌گزاری مشغول شد و بعد در مراکز مسیحیِ [[موصل]]، نصیبین و عموریه به کسب [[دانش]] پرداخت. استادان بزرگ [[معنویت]] [[مسیحی]]، مدارج [[سیر و سلوک]] را در آن [[آیین]] به‌ خوبی به او آموختند و مراکز [[مسیحی]] در آن دوران، ملازم با [[انتظار ظهور]] [[پیامبر جدید]] بود<ref>ر. ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۴۶۴ـ ۴۶۸.</ref>.
[[سلمان]] روزی از طرف پدر برای [[سرکشی]] به مزرعه فرستاده شده بود که در مسیر راه خود، عبادتگاهی را دید که تعدادی در آن مشغول [[نیایش]] و [[عبادت]] بودند. [[روح]] کنجکاوی و پرسش‌گری وی باعث شد تا او به دنبال حقیقتِ این [[آیین]] تازه باشد و از [[پیروان]] آن دربارۀ دینشان سؤالاتی پرسید و علاقۀ خود را نیز به آنان ابراز کرد و با [[راهنمایی]] آنان [[آیین مسیحیت]] را [[انتخاب]] کرد و بدین [[دلیل]] مورد مؤاخذۀ پدر و [[خانواده]] قرار گرفت<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۱۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۵۶ ـ ۵۷؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۸۵.</ref>.<ref>ر.ک: [[رحمان فتاح زاده|فتاح زاده، رحمان]]، [[سلمان فارسی (مقاله)|سلمان فارسی]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)| فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱]]، ص۵۶۲ ـ۵۶۳.</ref> او ابتدا از خانوادۀ خود جدا شد و به ‌سوی [[شام]]، مرکز [[مسیحیت]] آن زمان رفت و در کلیسایی، هفت سال به خدمت‌‌گزاری مشغول شد و بعد در مراکز مسیحیِ [[موصل]]، نصیبین و عموریه به کسب [[دانش]] پرداخت. استادان بزرگ [[معنویت]] [[مسیحی]]، مدارج سیر و سلوک را در آن [[آیین]] به‌ خوبی به او آموختند و مراکز [[مسیحی]] در آن دوران، ملازم با [[انتظار ظهور]] پیامبر جدید بود<ref>ر.ک: [[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[سلمان فارسی - عباسی (مقاله)|مقاله «سلمان فارسی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۲۵۰-۲۵۳؛ [[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)| دانشنامه نهج البلاغه ج۱]]، ص ۴۶۴ـ ۴۶۸؛ [[رحمان فتاح زاده|فتاح زاده، رحمان]]، [[سلمان فارسی (مقاله)|سلمان فارسی]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)| فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱]]، ص۵۶۳ ـ۵۶۴؛ جمعی از پژوهشگران، [[فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی (کتاب)|فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی]] ج۱، ص ۳۷۲-۳۷۴.</ref>.


== داستان [[اسلام]] آوردن [[سلمان]] ==
== داستان [[اسلام]] آوردن [[سلمان]] ==
به [[دلیل]] آنکه [[سلمان]] وعدۀ [[ظهور پیامبر]] {{صل}} را از راهبانان [[مسیحی]] شنیده بود، مشتاقانه در [[انتظار]] [[بعثت]] بود و برای [[دیدار]] [[پیامبر]] {{صل}} سختی‌های زیادی از جمله [[بردگی]] را متحمل شد. او از آخرین [[راهب]] [[مسیحی]] شنیده بود که [[آخرین پیامبر]] سه نشانه دارد: [[صدقه]] نمی‎‌پذیرد؛ هدیه را قبول می‎‌کند و بر شانه‎‌اش مهر [[نبوت]] نقش بسته است؛ از این ‌رو وقتی [[پیامبر]] {{صل}} را در منطقۀ [[قبا]] [[ملاقات]] کرد، مقداری خرما برای ایشان به عنوان [[صدقه]] برد و دید که حضرت به [[یاران]] خود فرمودند بخورید؛ ولی خود ایشان از آن خرما‎ها نخوردند؛ زیرا [[صدقه]] بود. روز دیگر در [[مدینه]]، وقتی که [[پیامبر]] {{صل}} را دید مقداری خرما به ایشان هدیه داد و ایشان از خرما‎ها خوردند. [[سلمان]] برای دیدن نشانۀ سوم یک روز، زمانی که [[پیامبر]] {{صل}} برای [[تشییع]] یکی از [[اصحاب]] خود به "مقیع الفرقد" آمده بودند، پشت سر حضرت قرار گرفت و با کنار رفتن جامۀ ایشان، مهر [[رسالت]] را بر پشت [[رسول خدا]] {{صل}} دید و خود را بر آن افکند و بوسید و گریست و سپس [[اسلام]] آورد و داستان خود را برای حضرت حکایت کرد<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۲۱۹ ـ۲۲۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۵۹؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۸۶ـ۴۸۷.</ref>.<ref>ر. ک: [[رحمان فتاح زاده|فتاح زاده، رحمان]]، [[سلمان فارسی (مقاله)|سلمان فارسی]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۵۶۳ ـ۵۶۴.</ref>
به [[دلیل]] آنکه [[سلمان]] وعدۀ ظهور پیامبر {{صل}} را از راهبان [[مسیحی]] شنیده بود، مشتاقانه در [[انتظار]] [[بعثت]] بود و برای دیدار [[پیامبر]] {{صل}} سختی‌های زیادی از جمله [[بردگی]] را متحمل شد. او از آخرین [[راهب]] [[مسیحی]] شنیده بود که [[آخرین پیامبر]] سه نشانه دارد: [[صدقه]] نمی‌پذیرد؛ هدیه را قبول می‌کند و بر شانه‌اش مهر [[نبوت]] نقش بسته است؛ از این ‌رو وقتی [[پیامبر]] {{صل}} را در منطقۀ [[قبا]] [[ملاقات]] کرد، مقداری خرما برای ایشان به عنوان [[صدقه]] برد و دید که حضرت به [[یاران]] خود فرمودند بخورید؛ ولی خود ایشان از آن خرما‌ها نخوردند؛ زیرا [[صدقه]] بود. روز دیگر در [[مدینه]]، وقتی که [[پیامبر]] {{صل}} را دید مقداری خرما به ایشان هدیه داد و ایشان از خرما‌ها خوردند. [[سلمان]] برای دیدن نشانۀ سوم یک روز، زمانی که [[پیامبر]] {{صل}} برای [[تشییع]] یکی از [[اصحاب]] خود به «بقیع الغرقد» آمده بودند، پشت سر حضرت قرار گرفت و با کنار رفتن جامۀ ایشان، مهر [[رسالت]] را بر پشت [[رسول خدا]] {{صل}} دید و خود را بر آن افکند و بوسید و گریست و سپس [[اسلام]] آورد و داستان خود را برای حضرت حکایت کرد<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۲۱۹ ـ۲۲۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۵۹؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۸۶ـ۴۸۷.</ref>.<ref>ر.ک: [[رحمان فتاح زاده|فتاح زاده، رحمان]]، [[سلمان فارسی (مقاله)|سلمان فارسی]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)| فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱]]، ص۵۶۳ ـ۵۶۴.</ref>


== [[آزادی]] از [[بردگی]] ==
== آزادی [[سلمان]] ==
[[پیامبر]] {{صل}} نیز برای [[آزادی]] او از [[بردگی]] [[دستور]] داد تا با ارباب خود [[قرارداد]] ببندد که در ازای سیصد تا چهارصد درخت خرمای زرد و قرمز که می‎‌کارد و به ثمر می‎‌رساند، [[آزاد]] شود؛ اما این کار چند سال طول می‎‌کشید و با [[اعجاز]] [[پیامبر]] {{صل}} بود که درختان خرما به سرعت به ثمر نشستند و خرمای تازه دادند و [[سلمان]] [[آزاد]] شد و به همین [[دلیل]]، [[سلمان]] در جنگ‌‎های اولیه [[اسلام]] شرکت نداشت<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ص۲۲۰ـ۲۲۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۵۹؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۲، ص۲۶۷.</ref> و نخستین [[جنگی]] که موفق شد در آن شرکت کند، [[جنگ خندق]] بود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۶۳؛ عسقلانی، ابن حجر، الاصابة فی تمییز الصحابه، ج۳، ص۱۱۹.</ref>.<ref>ر. ک: [[رحمان فتاح زاده|فتاح زاده، رحمان]]، [[سلمان فارسی (مقاله)|سلمان فارسی]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۵۶۴.</ref>
سلمان در [[جنگ بدر]] و [[اُحد]] چون [[بنده]] و برده دیگری بود نتوانست شرکت کند، پس از [[جنگ اُحد]] رسول خدا {{صل}} فرمود: سلمان، با ارباب خود مکاتبه کن و خود را بخر. سلمان با پیگیری زیاد، خود را از مولای خود خرید و قرار شد که در مقابل [[چهل]] اوقیه طلا داده و سیصد نهال خرما کاشته و بدون [[عیب]] و نقص تحویل بدهد.
 
[[پیامبر]] {{صل}} به [[مسلمانان]] فرمود: سلمان را کمک کنید، هر کس پنج یا ده نهال به او داد تا شماره سیصد تکمیل شد. سپس حضرت فرمود: جای نشاندن نهال‌ها را آماده کن آنگاه مرا خبر کن تا با دست خود نهال‌ها را بنشانم. باز هم مسلمانان در کندن جای نهال‌ها کمک کردند تا آماده شد. سپس پیامبر {{صل}} تشریف آورد و با دست [[مبارک]] همه نهال‌ها را نشانید، [[روز]] دیگر که برای بازدید از نهال‌ها تشریف آورد همه را سرسبز و خرم دید، جز یک نهال پژمرده و آثار خشکی در آن هویدا بود، پرسید: این نهال را چه کسی نشانیده؟ گفتند: [[عمر بن خطاب]]، حضرت آن را از [[زمین]] بیرون آورد و دوباره با دست مبارک غرس کرد، سلمان قسم می‌خورد که همه آنها سبز شد و یکی از آنها [[خطا]] نکرد و خشک نشد. سلمان از درختان خرما خلاص شد اما چهل اوقیه طلا بدهکار بود، در همین اوقات شخصی خدمت [[پیامبر]] {{صل}} شرفیاب گردید و یک قطعه طلا به اندازه تخم مرغ که آن را از یکی از معادن استخراج کرده بود به حضرت تقدیم کرد. پیامبر {{صل}} فرمود: [[سلمان]] [[مسکین]] را بخوانید، سلمان آمد و قطعه طلا را به او داد، سلمان عرضه داشت: یا [[رسول‌الله]] این مقدار طلا وافی به [[قرض]] من نیست؟ فرمود: اگر با قرض [[کوه]] [[احد]] موازنه کنی از آن سنگین‌تر خواهد بود و چنین هم بود و به این وسیله از زیر بار قرض و [[بردگی]] خارج شد<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۴، ص۷۹؛ السیرة النبویه، ابن کثیر، ج۱، ص۳۰۲.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[سلمان فارسی - عباسی (مقاله)|مقاله «سلمان فارسی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۲۵۳-۲۵۴؛ [[رحمان فتاح زاده|فتاح زاده، رحمان]]، [[سلمان فارسی (مقاله)|سلمان فارسی]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)| فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱]]، ص۵۶۴.</ref>


== اقدامات سلمان ==
== اقدامات سلمان ==
[[سلمان]] بعد از [[مسلمان]] شدن از هیچ خدمتی در محضر [[پیامبر]] {{صل}} فروگذاری نکرد، برخی از این اقدامات عبارت‌اند از: پیشنهاد حفر [[خندق]] در [[جنگ احزاب]]<ref>ر. ک: [[رحمان فتاح زاده|فتاح زاده، رحمان]]، [[سلمان فارسی (مقاله)|سلمان فارسی]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۵۶۴ ـ ۵۶۵؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۱۱۶.</ref>؛ ترجمۀ [[قرآن]]<ref>ر. ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص۴۶۴ ـ ۴۶۸.</ref>؛ استانداری [[مداین]]؛ حضور مستمر در جنگ‌‎های [[فتح]] [[ایران]]؛ [[مذاکره]] کننده با [[مردم]] [[مداین]]<ref>ر. ک: [[رحمان فتاح زاده|فتاح زاده، رحمان]]، [[سلمان فارسی (مقاله)|سلمان فارسی]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۵۶۵.</ref>؛ [[گرایش]] دادن [[مردم ایران]] به [[اسلام ناب]] [[شیعی]]<ref>ر. ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۴۶۴ـ ۴۶۸.</ref>.
[[سلمان]] بعد از [[مسلمان]] شدن از هیچ خدمتی در محضر [[پیامبر]] {{صل}} فروگذاری نکرد، برخی از این اقدامات عبارت‌اند از: پیشنهاد حفر [[خندق]] در [[جنگ احزاب]]؛ ترجمۀ [[قرآن]]؛ استانداری [[مداین]]؛ حضور مستمر در جنگ‌‌های [[فتح]] [[ایران]]؛ [[مذاکره]] کننده با [[مردم]] [[مداین]]؛ [[گرایش]] دادن [[مردم ایران]] به [[اسلام ناب]] [[شیعی]]<ref>ر.ک: [[رحمان فتاح زاده|فتاح زاده، رحمان]]، [[سلمان فارسی (مقاله)|سلمان فارسی]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)| فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱]]، ص۵۶۴ ـ ۵۶۵؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۱۱۶؛ [[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)| دانشنامه نهج البلاغه ج۱]]، ص ۴۶۴ـ ۴۶۸.</ref>.


== [[فضایل]] [[سلمان]] ==
[[پرونده:زندگی‌نامه و اقدامات سلمان فارسی.jpg|بندانگشتی|جایگزین=سلمان فارسی|زندگی‌نامه و اقدامات سلمان فارسی]]
برخی از [[فضایل]] [[سلمان]] عبارت‌اند از:
 
# نزدیکی به [[پیامبر]] {{صل}}: [[سلمان]] پس از [[تشرف]] به [[دین اسلام]] به یکی از نزدیک‎‌ترین [[اصحاب پیامبر]] {{صل}} تبدیل شد و مورد [[ستایش]] [[پیامبر]] {{صل}} و سایر [[معصومان]] {{ع}} قرار گرفت. برخی از [[سخنان پیامبر]] {{صل}} در مورد [[سلمان]] عبارت‌اند از: «[[سلمان]] از ما [[اهل بیت]] است»<ref>{{متن حدیث|سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ‌}}؛ المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص ۶۹۱، ح ۶۵۳۹.</ref>. این بزرگ‎‌ترین فضیلتی است که برای [[سلمان]] ذکر شده است و یا فرمودند: «هر کس می‌‎خواهد به مردی بنگرد که دلش [[نورانی]] گشته است، به [[سلمان]] بنگرد»<ref>تاریخ دمشق، ج ۲۱، ص ۴۰۸.</ref>.<ref>ر. ک: [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۸۴۰.</ref> و...<ref>ر. ک: [[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۴۰۸؛ [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۴۶۴ـ ۴۶۸.</ref>.
== فضایل سلمان ==
# دارای [[علم]] اولین و آخرین: [[علی]] {{ع}} فرمودند: «او دانش‌ نخستین و آخرین را دریافت و کتاب اول و آخر را خواند. او دریایی است پایان‎‌ناپذیر!»<ref>الطبقات الکبری، ج ۴، ص ۸۶.</ref>.<ref>ر. ک: [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص۸۴۰.</ref>  
برخی از فضایل سلمان عبارت‌اند از:
# نزدیکی به [[پیامبر]]{{صل}}: سلمان پس از تشرف به دین اسلام به یکی از نزدیک‌ترین [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} تبدیل شد و مورد [[ستایش]] پیامبر{{صل}} و سایر [[معصومان]]{{ع}} قرار گرفت. برخی از سخنان پیامبر{{صل}} در مورد سلمان عبارت‌اند از: «سلمان از ما [[اهل بیت]] است»<ref>{{متن حدیث|سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ‌}}؛ المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص۶۹۱، ح ۶۵۳۹.</ref>. این بزرگ‌ترین فضیلتی است که برای سلمان ذکر شده است و یا فرمودند: «هر کس می‌‌خواهد به مردی بنگرد که دلش [[نورانی]] گشته است، به سلمان بنگرد»<ref>تاریخ دمشق، ج ۲۱، ص۴۰۸.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص۸۴۰.</ref> و...<ref>ر.ک: [[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۴۰۸؛ [[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)| دانشنامه نهج البلاغه ج۱]]، ص۴۶۴ـ ۴۶۸.</ref>.
# دارای [[علم]] اولین و آخرین: علی{{ع}} فرمودند: «او دانش‌ نخستین و آخرین را دریافت و کتاب اول و آخر را خواند. او دریایی است پایان‌ناپذیر!»<ref>الطبقات الکبری، ج ۴، ص۸۶.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص۸۴۰.</ref>  
# حامل [[اسم اعظم]]؛
# حامل [[اسم اعظم]]؛
# [[قدرت]] [[تصرف]] در [[طبیعت]]؛
# [[قدرت]] تصرف در طبیعت؛
# در زمرۀ [[متوسمین]]<ref>عبرت گیر‎ند‎گان، عاقلان.</ref>؛
# در زمرۀ متوسمین<ref>عبرت گیر‌ند‌گان، عاقلان.</ref>؛
# [[آگاهی]] از منایا<ref>علم به آجال و مرگ و میر افراد.</ref>؛
# آگاهی از منایا<ref>علم به آجال و مرگ و میر افراد.</ref>؛
# [[زهد]] و [[ساده زیستی]]؛
# [[زهد]] و [[ساده زیستی]]؛
# [[دفاع از حریم ولایت]]<ref>ر. ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۴۶۴ـ ۴۶۸.</ref>؛  
# دفاع از حریم ولایت<ref>ر.ک: [[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)| دانشنامه نهج البلاغه ج۱]]، ص۴۶۴ـ ۴۶۸.</ref>؛  
# از [[یاران]] و همراهان [[حضرت مهدی]] {{ع}} در [[هنگام ظهور]] و پس از [[رجعت]]<ref>ر. ک: [[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۴۰۸.</ref>؛
# از [[یاران]] و همراهان [[حضرت مهدی]]{{ع}} هنگام ظهور و پس از [[رجعت]]<ref>ر.ک: [[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۴۰۸.</ref>؛
# رابطۀ عمیق با [[علی]] {{ع}} و [[همسر]] و [[فرزندان]] او<ref>ر. ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۴۶۴ـ ۴۶۸.</ref>؛
# رابطۀ عمیق با علی{{ع}} و [[همسر]] و [[فرزندان]] او<ref>ر.ک: [[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)| دانشنامه نهج البلاغه ج۱]]، ص۴۶۴ـ ۴۶۸.</ref>؛
# [[همراهی]] [[علی]] {{ع}} در [[خاکسپاری]] [[فاطمه]] [[زهرا]] {{س}}<ref>ر. ک: [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص۸۴۰.</ref>؛
# [[همراهی]] علی{{ع}} در [[خاکسپاری فاطمه زهرا]]{{س}}<ref>ر. ک: [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص۸۴۰.</ref>؛
# شرکت در [[تدفین]] [[پیامبر]] {{صل}}<ref>ر. ک: [[رحمان فتاح زاده|فتاح زاده، رحمان]]، [[سلمان فارسی (مقاله)|سلمان فارسی]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۵۶۵.</ref>.
# شرکت در تدفین پیامبر{{صل}}<ref>ر.ک: [[رحمان فتاح زاده|فتاح زاده، رحمان]]، [[سلمان فارسی (مقاله)|سلمان فارسی]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)| فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱]]، ص۵۶۵؛ جمعی از پژوهشگران، [[فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی (کتاب)|فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی]] ج۱، ص۳۷۲-۳۷۴.</ref>.
 
== [[وفات]] [[سلمان]] ==
[[سلمان]] سرانجام در سال ۳۴ یا ۳۶ قمری در سن ۲۵۰ یا ۳۰۰ سالگی از [[دنیا]] رفت و طبق وصیتش، [[حضرت علی]] {{ع}} و [[قنبر]] برای مراسم تدفینش آمدند و او را [[غسل]] و [[کفن]] کرده و به [[خاک]] سپردند<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۲، ص۲۶۹؛ عسقلانی، ابن حجر، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج۳، ص۱۱۹.</ref>. امروزه [[قبر]] او در نزدیکی ایوان کسری و تیسفون، [[صحن]] و بار‎گاهی دارد و هر [[روزه]]، [[زوار]] زیادی وی را [[زیارت]] می‌‎کنند<ref>ر. ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص۴۶۴ ـ ۴۶۸؛ [[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[سلمان فارسی - عباسی (مقاله)|مقاله «سلمان فارسی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۲۴۹-۲۵۰.</ref>.
 
== سلمان فارسی در فرهنگ نامه مؤلفان اسلامی ==
[[ابوعبدالله سلمان فارسی محمدی رامهرمزی اصفهانی]] از [[آزادشدگان]] [[رسول اکرم]]{{صل}} و از مشاهیر [[صحابه]] آن [[حضرت]] و [[امیرمؤمنان]]{{ع}} بود.<ref>رجال الطوسی، ص۲۰ و ۴۳؛ رجال البرقی، ص۱ و ۳.</ref>


درباره پیش از [[اسلام]] او گفتوگوهای زیادی هست این که وی از کدام [[شهر]] [[ایران]] و از چه خانواده‌ای بوده و با کدام [[آیین]] و به چه قصدی به دیار [[عرب]] آمده است. به علاوه، در نام و [[نسب]] وی [[اختلاف]] است. [[ابن عبدالبر]] می‌‌نویسد که نام او قبل از اسلام «[[مابه بن بوذخشان بن مورسلان بن بهبوذان بن فیروز بن سهرک]]» و اصلش از رامهرمز، از توابع [[خوزستان]] یا از روستای جی [[اصفهان]] بود.<ref>الاستیعاب، ج۲، ص۶۳۴.</ref> معتبرترین [[روایت]] را در این باره، [[ابن اسحاق]] اولین و کهن‌ترین سیره‌نویس دوران [[اسلامی]]، در [[قرن دوم]] آورده و [[احمد حنبل]] در مسندش آن را نقل کرده و [[ابن اثیر]] نیز در [[اسد الغابه]] همان را [[تأیید]] کرده است. در این روایت، [[ابن عباس]] از خود [[سلمان]] نقل می‌‌کند که او [[دهقان]] زاده‌ای از [[مردمان]] [[فارس]] و [[اهل]] روستای جی اصفهان بود. پدرش به دهقانی مشغول بود و به فرزندش سلمان علاقه زیادی داشت تا بدان جا که از فرط [[دوستی]] و شاید به سبب آنکه مبادا آسیبی به او رسد، وی را در [[خانه]] [[حبس]] می‌‌کرد. سلمان در همین ایام به [[آیین مجوس]] بود. روزی از روزها از کنار کلیسایی از [[نصارا]] می‌‌گذشت که در آن به [[مراسم]] [[عبادی]] مشغول بودند، مجذوب آنان شد و به آیین ایشان [[گرایش]] پیدا کرد، اما پدرش او را از این کار منع می‌‌کند و به [[غل و زنجیر]] می‌‌کشد. اما رفته رفته و باگذشت [[زمان]] [[تمایل]] [[قلبی]] خود را به این آیین اظهار می‌‌دارد و با بزرگی از بزرگان نصارا به [[مشورت]] می‌‌پردازد و رسماً به [[کیش]] آنان در می‌‌آید و در اولین [[فرصت]] همراه کاروانی از نصارا که عازم [[شام]] بودند، به آن [[سرزمین]] [[مسافرت]] می‌‌کند. از آنجا که [[حس]] [[کنجکاوی]] او در پی [[کشف]] حقیقتی پنهان است، به محض ورود به [[شام]] با یکی از اسقف‌های [[نصارا]] در [[کلیسا]] [[دیدار]]، و چگونگی [[گرایش]] خود را به آن [[دین]] با او مطرح می‌‌کند و مجدداً پیشنهادش را بیان می‌‌دارد، ولی چون برخورد و [[رفتار]] [[اسقف]] را با [[فقرا]] و [[مستمندان]] [[شایسته]] نمی‌بیند، به او بی‌علاقه می‌‌شود و مجالست خود را با وی ترک می‌‌کند. پس از آن نیز با اسقف‌های دیگری روزگاری را می‌‌گذراند تا آنکه یکی پس از دیگری در می‌‌گذرند. در نهایت اسقفی او را به آمدن [[پیامبری]] [[بشارت]] می‌‌دهد و علامات او را نیز بیان می‌‌کند. همین امر سبب می‌‌شود به [[تهیه مقدمات]] سفری [[اقدام]] نماید که شاید سال‌ها درپی انجام آن بود. تمام مایملک خود را که تنها چند رأس گاو و گوسفند بود، پیشکش [[تجار]] [[عرب]] می‌‌نماید که عازم [[سرزمین]] [[وادی القری]] بودند تا در مقابل، او را به همراه خود به آن [[سرزمین موعود]] که [[پیامبر]] در آنجا ظهور می‌‌کند ببرند، ولی تجّار عرب با [[خیانت]] به او، وی را به غلامی برده و به مردی [[یهودی]] می‌‌فروشند. پس از آن، یکی از [[یهودیان]] [[بنی قریظه]] او را می‌‌خرد و به وادی القری می‌‌آورد. هنگامی که شایع شد فردی به عنوان پیامبر [[مدینه]] آمده است، به همراه مولای خویش به مدینه رفت و به [[خدمت]] [[حضرت]] شرفیاب شد. وقتی [[نشانه‌ها]] و صفاتی را که اسقف [[نصرانی]] به او گفته بود در پیامبر{{صل}} [[مشاهده]] کرد، [[اسلام]] آورد. پیامبر{{صل}} و [[اصحاب]] او را می‌‌خرند و [[آزاد]] می‌‌کنند.<ref>سیرة ابن اسحاق، ص۸۷ ـ ۹۱؛ مسند احمد بن حنبل، ج۹، ص۱۸۵ ـ ۱۸۹؛ اسد الغابه، ج۲، ص۳۲۸ ـ ۳۳۰.</ref>
== شرکت در [[جنگ‌ها]] ==
# '''[[جنگ]] [[طائف]]:''' سلمان فارسی در فنون [[جنگی]] کاملا وارد بود، در جنگ طائف هنگامی که قلعه در محاصره [[مسلمانان]] قرار گرفت ولی نمی‌توانستند [[فتح]] کنند رسول خدا {{صل}} با اصحابش [[مشورت]] کرد سلمان گفت: ای رسول خدا نظر من این است که از منجنیق استفاده کنیم ما در سرزمین فارس ([[ایران]]) نسبت به قلعه‌های تحت محاصره از منجنیق استفاده می‌کنیم و [[دشمنان]] نیز نسبت به ما از منجنیق استفاده می‌کنند پس ما از آنها آسیب می‌بینیم و آنها از ما و اگر منجنیق نباشد [[زمان]] اقامت ما پشت قلعه طولانی خواهد شد. [[رسول خدا]] {{صل}} او را مامورِ ساخت منجنیق کرد و او نیز با دست خود منجنیق ساخت و مقابل قلعه [[طائف]] [[نصب]] کرد<ref>المغازی، واقدی، ج۲، ص۹۲۴-۹۲۷.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[سلمان فارسی - عباسی (مقاله)|مقاله «سلمان فارسی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۲۶۵-۲۶۶.</ref>
# '''[[جنگ خندق]]:''' در جنگ خندق زمانی که خبر لشکرکشی [[احزاب]] به رسول خدا {{صل}} رسید. آن حضرت با توجه به کمی افراد که از هفتصد نفر [[تجاوز]] نمی‌کرد با [[اصحاب]] [[مشورت]] کردند هر کسی پیشنهادی داد. اما مقبول نیفتاد تا اینکه [[سلمان]] گفت: ای رسول خدا افراد کم توان [[مقاومت]] در برابر انبوه [[لشکر]] [[دشمن]] را ندارند. رسول خدا {{صل}} از وی سوال کرد پس چه باید کرد؟ سلمان گفت: [[خندق]] حفر کنیم تا بین ما و دشمن مانع شود و به شما امکان دهد که آنها را از حمله گسترده باز دارید و آنها نتوانند از همه طرف به ما حمله کنند که همانا ما فارس‌ها در کشورمان زمانی که انبوهی از دشمن به ما حمله‌ور می‌شوند خندق حفر می‌کنیم تا [[جنگ]] از محل‌های خاصی انجام پذیرد (و از همه طرف مورد حمله قرار نگیریم تا توان مقاومت از ما گرفته نشود) در این هنگام [[جبرئیل]] بر رسول خدا {{صل}} نازل شد و گفت: مشورت سلمان صحیح است<ref>تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، ج۲، ص۵۰؛ تفسیر قمی، علی بن ابراهیم قمی، ج۲، ص۱۷۷؛ و اشاره به مشورت سلمان در الارشاد، شیخ مفید، ج۱، ص۹۵؛ اعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی، ج۱، ص۱۹۱ و مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج۱، ص۱۹۷.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[سلمان فارسی - عباسی (مقاله)|مقاله «سلمان فارسی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۲۶۶-۲۶۷.</ref>


به هر حال او پس از [[اسلام آوردن]]، از بزرگان [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} و از زهّاد به شمار رفت.<ref>الاستیعاب، ج۲، ص۲/۶۳۵.</ref> به گفته خویش، پس از آنکه [[مسلمان]] شد و از قید [[بردگی]] [[رهایی]] یافت، [[فرصت]] حضور در [[جنگ بدر]] و [[اُحد]] را از دست داده بود و گویا برای اولین بار با [[رسول خدا]]{{صل}} در [[جنگ خندق]] همراه شد و به اشارت همو، [[خندق]] در شمال [[مدینه]] کنده شد.<ref>سیرة ابن اسحاق، ص۹۱؛ تاریخ الطبری، ج۲، ص۵۶۶.</ref> ولی [[ابن عبدالبر]] از حضور وی در [[بدر]] و [[اُحد]] نیز سخنی رانده است.<ref>الاستیعاب، ج۲، ص۶۳۴.</ref> به هنگام حفر خندق، [[پیامبر]]{{صل}} به وی [[بشارت]] داد که [[سرزمین شام]] و [[یمن]] نیز بعدها به دست مسلمانانی چون او و دیگران فتح خواهد شد و پادشاهانی چون [[هرقل]] و کسری سرنگون خواهند شد.
== [[سلمان]] و [[امیرمؤمنان علی]] {{ع}} ==
سلمان درباره امیرمؤمنان علی {{ع}} [[عقیده]] و [[معرفت]] خاصی داشت و چنانکه باید او را به عنوان [[امام]] و [[خلیفه]] و [[وارث]] علوم انبیا می‌شناخت، لذا پس از [[رحلت پیامبر]] {{صل}} یکی از افرادی که با خلیفه وقت [[مخالفت]] کرد و با او [[بیعت]] نکرد سلمان بود تا پس از آنکه امیرمؤمنان علی {{ع}} [[بیعت]] کرد، سلمان و سایرین هم بیعت کردند؛ او نه تنها [[اقرار]] به [[امامت علی]] {{ع}} داشت بلکه [[مردم]] را نیز [[تبلیغ]] و [[تشویق]] می‌نمود.


[[واقدی]] می‌‌نویسد که [[سلمان]] در [[غزوه طائف]] نیز حضور داشت و به پیشنهاد و اشارت همو برای فتح دژهای [[دشمن]]، منجنیق به کار برده شد و به [[دستور پیامبر]]{{صل}} منجنیق به دست سلمان ساخته شد.<ref>المغازی، ج۱، ص۴۵۰ و ج ۲، ص۹۲۷.</ref> بنابر روایتی که از پیامبر{{صل}} نقل شده، سلمان اولین ایرانی‌ای است که [[مسلمان]] شده است.<ref>المعارف، ص۲۶۴ ذکر اخبار اصبهان، ج۱، ص۴۹.</ref> به گفته [[ابن عساکر]]، [[حضرت]] فرمود که اگر [[دین خدا]] در ثریا باشد سلمان و قومش که از [[مردمان]] [[فارس]] هستند، به آن دست خواهند یافت.<ref>تاریخ مدینة دمشق، ج۲۱، ص۴۱۶.</ref>
هنگامی که [[امیرمؤمنان]] [[مسلمانان]] را به حمایت از خود [[دعوت]] کرد، سلمان یکی از چهار نفری بود که به ندای آن حضرت پاسخ داد و [[استقامت]] ورزید، چنانکه [[نقل]] شده: پس از آنکه بیعت ابوبکر با مردم تمام شد علی {{ع}} نیمه‌های شب [[زهرا]] را سوار کرد و دست حسنین {{ع}} را گرفت و به خانه‌های [[مهاجرین]] و [[انصار]] برد و [[فضایل]] خود را یاد می‌کرد و از آنها [[یاری]] می‌جست، از تمام جمعیت [[مهاجر]] و انصار [[چهل]] نفر [[وعده]] [[نصرت]] و یاری دادند، حضرت [[دستور]] داد: فردا اول وقت سرها را تراشیده با [[سلاح]] حاضر شوند و تا پای [[مرگ]] با او بیعت کنند، ولی از این عده جز چهار نفر به گفته خود [[وفا]] نکردند. راوی پرسید: این چهار نفر چه کسانی بودند؟ [[سلمان]] گفت: من و [[ابوذر]] و [[مقداد]] و [[زبیر]]<ref>کتاب سلیم بن قیس، سلیم بن قیس هلالی، ج۲، ص۵۸۱.</ref>.


وی از [[خادمان]] و ملازمان رسول خدا{{صل}} و از [[کاتبان وحی]] بود<ref>الاستیعاب، ج۲، ص۶۳۵.</ref> و بنابر نقل [[نووی]]، شمار احادیثی که از پیامبر{{صل}} [[روایت]] کرده به شصت عدد می‌‌رسد.<ref>تهذیب الاسماء و اللغات، ج۱، ص۲۲۸.</ref> [[احمد بن حنبل]] در [[مسند]] تعدادی از آنها را نقل کرده است.<ref>مسند احمد بن حنبل، ج۹، ص۱۸۵ ـ ۱۸۹.</ref> [[راویان]] و [[محدثان]] مشهوری از وی روایت کرده‌اند که از آن میان کسانی چون [[ابن عباس]]، [[انس بن مالک]]، [[عقبة بن عامر]] و [[ابوعثمان نهدی]] را می‌‌توان بر شمرد.<ref>تهذیب الکمال، ج۱۱، ص۲۴۶.</ref>
به نقل سلمان زمانی که [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} [[مکر]] آنها و بی‌وفائی آنها را دید در [[خانه]] نشست و مشغول [[جمع‌آوری قرآن]] و تالیف آن شد و [[آیات قرآن]] در کاغذها و پوست‌ها و چوب‌ها بود. زمانی که امیرالمؤمنین {{ع}} [[قرآن]] را بر اساس [[شأن نزول]] و [[تأویل]] و [[ناسخ]] و منسوح و [[محکم و متشابه]] و وعد و وعید و ظاهر و [[باطن]] جمع‌آوری کرد [[ابوبکر]] برای او [[پیام]] فرستاد که خارج شو و [[بیعت]] کن. حضرت پاسخ فرستاد: من مشغول کاری هستم و قسم خورده‌ام که جز برای [[نماز]] ردا بر تن نکنم تا اینکه قرآن را جمع‌آوری کنم<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۶، ص۴۰، به نقل از جوهری.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[سلمان فارسی - عباسی (مقاله)|مقاله «سلمان فارسی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۲۷۳-۲۷۵.</ref>


[[برقی]]، سلمان را از [[نخبگان]] [[اصحاب]] [[امیر مؤمنان]]{{ع}} و در زمره [[شرطة الخمیس]] آن حضرت ذکر کرده است.<ref>رجال البرقی، ص۳ و۴.</ref>
== سلمان و [[فاطمه زهرا]] {{س}} ==
سلمان نه تنها مورد علاقه [[رسول خدا]] {{صل}} بود بلکه به [[حکم]] آنکه از [[خاندان پیامبر]] {{صل}} به حساب آمده تمام افراد این [[خانواده]] نسبت به وی اظهار علاقه می‌کردند و او را در آنچه که موجب [[سرور]] و [[خوشی]] بود [[شریک]] می‌دانستند؛ چنانکه روزی [[امیرمؤمنان]] {{ع}} سلمان را [[ملاقات]] کرد و به او فرمود: نزد [[فاطمه]] {{س}} برو تا سهم تو را از تحفه‌های بهشتی بدهد، سلمان به خانه زهرا {{س}} آمد و سه طبق در جلو او مشاهده کرد، پرسید: [[دختر پیامبر]] اینها چیست؟ زهرا {{س}} فرمود: در [[خانه]] نشسته بودم که سه نفر از حوریان بهشتی وارد شدند و این سه طبق از تحفه‌های بهشتی را آوردند، از نامشان پرسیدم، یکی از آنان گفت: {{عربی|انا سلمی خلقت لسلمان}} نامم سلمی و برای [[سلمان]] [[خلق]] شده‌ام، دومی گفت: نام من ذره است و برای [[ابوذر]] [[آفریده]] شده‌ام، سومی گفت: من مقدوده‌ام که به نام [[مقداد]] مرا آفریده‌اند. سلمان می‌گوید: از آن رطب بهشتی به من داد، وقتی که به طرف [[منزل]] می‌رفتم کوچه از عطر آن خوشبو گردید و به هر که می‌رسیدم از من می‌پرسید: سلمان، چه مشک و عنبری با خود داری؟<ref>الخرائج و الجرائح، قطب راوندی، ج۲، ص۵۳۴.</ref>


[[شیخ طوسی]] می‌‌نویسد: سلمان یکی از چهار تنی بود که پس از پیامبر{{صل}}، [[حضرت علی]]{{ع}}را رها نکرد و از [[ارکان اربعه]] [[شیعه]] علی{{ع}} به شمار می‌‌رفت.<ref> رجال الطوسی، ص۴۳؛ خلاصة الاقوال، ص۸۴.</ref>
یکی از معدود کسانی که موفق به شرکت در [[تشییع جنازه]] شبانه [[فاطمه زهرا]] {{س}} شد سلمان بود و این [[توفیق]] نیز به واسطه [[وصیت]] فاطمه زهرا {{س}} بود<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[سلمان فارسی - عباسی (مقاله)|مقاله «سلمان فارسی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۲۷۶-۲۷۷.</ref>.


[[ابونعیم اصفهانی]] نام [[سلمان]] را در زمره [[اصحاب صُفّه]] گروهی از [[یاران پیامبر اسلام]]{{صل}} که به هنگام [[هجرت به مدینه]] [[دارایی]] و [[اموال]] خود را از دست داده بودند و در مکانی به نام [[صُفّه]] در کنار [[مسجد النبی]]{{صل}} [[زندگی]] می‌‌کردند، ذکر کرده است<ref> حلیة الاولیاء، ج۱، ص۳۶۷.</ref>.
== وفات ==
[[سلمان]] سرانجام در سال ۳۴ یا ۳۶ قمری در سن ۲۵۰ یا ۳۰۰ سالگی از [[دنیا]] رفت و طبق وصیتش، [[حضرت علی]] {{ع}} و [[قنبر]] برای مراسم تدفینش آمدند و او را [[غسل]] و کفن کرده و به خاک سپردند<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۲، ص۲۶۹؛ عسقلانی، ابن حجر، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج۳، ص۱۱۹.</ref>. امروزه [[قبر]] او در نزدیکی ایوان کسری و تیسفون، صحن و بار‌گاهی دارد و هر [[روزه]]، [[زوار]] زیادی وی را [[زیارت]] می‌‌کنند<ref>ر.ک: [[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)| دانشنامه نهج البلاغه ج۱]]، ص۴۶۴ ـ ۴۶۸؛ [[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[سلمان فارسی - عباسی (مقاله)|مقاله «سلمان فارسی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص ۲۴۹-۲۵۰.</ref>.


[[پیامبر]]{{صل}} پس از [[هجرت]]، بین گروهی از [[انصار]] و [[مهاجر]] [[عقد اخوت]] و [[برادری]] بست و [[پیمان برادری]] سلمان را با [[ابودرداء]] و [[عویمر بن ثعلبه]] قرار داد.<ref>السیرة النبویه (ابن هشام)، ج۲، ص۱۵۲؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۱۹.</ref> [[ابن عبدالبر]] می‌‌نویسد: هر وقت سلمان به [[شام]] [[مسافرت]] می‌‌کرد، ابتدا به [[دیدار]] [[برادر]] خویش ابودرداء می‌‌شتافت.<ref>الاستیعاب، ج۲، ص۶۳۷.</ref> [[ابن عساکر]] نیز می‌‌گوید که سلمان به بهانه‌های مختلفی در [[دمشق]] حضور می‌‌یافت گاهی به عنوان [[جنگجو]] و زمانی به بهانه [[مرزبانی]]. در یکی از مسافرت‌ها که به دمشق آمده بود، ابتدا سراغ برادرش ابودرداء را گرفت. وقتی به او گفته شد که ابودرداء در مرز بیروت به مرزبانی مشغول است، بلافاصله برای دیدار او عازم بیروت شد و در آنجا نیز [[فضیلت]] مرزبانی را از [[قول پیامبر]]{{صل}} برای [[مردم]] بیروت بیان کرد. ابن عساکر در ادامه می‌‌نویسد: به هنگام ورود سلمان به دمشق، مردم چنان از وی استقبال کردند که گویی [[خلیفه]] را پیشواز می‌‌کنند. هیچ شخص [[شریف]] یا ممتازی نبود که خانه‌اش را بر سلمان عرضه نکند<ref>تاریخ مدینة دمشق، ج۲۱، ص۳۷۳ و۳۷۴.</ref>.
== پرسش مستقیم ==
 
سلمان چنان که [[مورخان]] شام گفته‌اند: در فتح [[حمص]] و دمشق هم حضور داشته و باز [[مسلمانان]] را در امور نظامی [[رهبری]] و [[یاوری]] کرده است.<ref>دائرة المعارف تشیع، ج۹، ص۲۶۴.</ref> وی در [[زمان]] [[خلیفه دوم]]، [[عمر]] نیز [[امیر]] و [[حاکم]] [[مدائن]] بود<ref>ذکر اخبار اصبهان، ج۱، ص۴۸.</ref> و حدود هفده سال [[حکومت]] عارفانه داشت. برای [[تسخیر]] بلاد [[ایران]]، به عنوان کارشناس برجسته نظامی از سوی عمر برگزیده شد. همچنین سلمان و [[حذیفه]] بودند که [[کوفه]] را برای آمادگاه [[نظامیان]] [[اسلام]] برگزیدند.<ref>دائرة المعارف تشیع، ج۹، ص۲۶۴.</ref>
 
در آشنایی او به [[معارف دینی]] و [[احکام الهی]] [[سخن]] بسیار رفته است، چنان که [[ابن عبدالبر]] می‌‌نویسد: [[سلمان]] هم به [[انجیل]] [[آگاهی]] داشت و هم [[قرآن]] را کاملا می‌‌شناخت.<ref>الاستیعاب، ج۲، ص۶۳۶. </ref> [[ابن حجر]] نیز وی را از فقیه‌ترین [[عالمان]] عصر خویش توصیف کرده است.<ref>الاصابه، ج۳، ص۱۱۳.</ref> [[مناقب]] و [[فضایل]] بسیاری از سوی [[پیامبر]]{{صل}} و [[امامان معصوم]] برای او نقل شده است از جمله [[امیرمؤمنان]]{{ع}} درباره سلمان فرمود: [[زمین]] با همه فراخی‌اش، برای هفت نفر تنگ است که به خاطرشان روزی می‌‌خورید و مشمول [[یاری خدا]] و [[باران]] رحمتش می‌‌شوید که از جمله آنها، [[سلمان فارسی]] است. نیز در موردی فرمود: سلمان به [[اسم اعظم]] [[الهی]] [[آگاه]] است. او به [[اخبار]] [[غیب]] اطلاع دارد و یکی از درهای الهی در [[زمین]] است.<ref>اختیار معرفة الرجال، ص۷، ۱۵، ۱۳ و ۱۹.</ref> [[پیامبر اکرم]]{{صل}}فرمود: [[بهشت]] [[مشتاق]] [[دیدار]] چهار نفر است که از جمله ایشان، سلمان است.<ref>ذکر اخبار اصبهان، ج۱، ص۴۹.</ref>
 
در [[زهد]] و [[پارسایی]] او همین بس که وقتی سهمش را از [[بیت المال]] می‌‌گرفت، در [[راه خدا]] [[صدقه]] می‌‌داد و [[هزینه زندگی]] خود را از طریق حصیر بافی با لیف خرما تأمین می‌‌کرد<ref>الاصابه، ج۳، ص۱۱۳.</ref> و چیزی از کسی قبول نمی‌کرد.<ref>الاستیعاب، ج۲، ص۶۳۵.</ref> [[ابونعیم]] نوشته است که سلمان در حالی که بر حدود سی هزار نفر [[حکومت]] می‌‌کرد، تنها با یک [[عبا]] که فرش و [[لباس]] او نیز بود، برای [[مردم]] [[خطبه]] می‌‌خواند.<ref>حلیة الاولیاء، ج۱، ص۱۹۸.</ref>
 
درباره [[عمر]] وی نیز سخنان زیادی است. برخی عمر وی را ۲۵۰ یا ۳۵۰ سال ذکر کرده‌اند <ref>تاریخ الاسلام، ج۳، ص۵۲۱.</ref> و گفته‌اند که وی [[وصیّ]] [[حضرت عیسی]]{{ع}}را نیز [[درک]] کرده است.<ref>ذکر اخبار اصبهان، ج۱، ص۴۸؛ اسد الغابه، ج۲، ص۳۳۲.</ref> [[وفات]] وی نیز به [[اختلاف]] ذکر شده و مشهور آن است که وی به سال ۳۵ هـ در آخر [[خلافت عثمان]] یا اوایل [[خلافت علی]]{{ع}} در سال ۳۶ هـ <ref>اسد الغابه، ج۲، ص۳۳۲.</ref> در [[مدائن]] درگذشت،<ref>تاریخ الاسلام، ج۳، ص۵۲۱.</ref> هر چند گروهی وفاتش را در دوران [[خلافت عمر]] دانسته‌اند.<ref>الاستیعاب، ج۲، ص۶۳۸.</ref>
 
آرامگاه [[سلمان]] هم اکنون در مدائن، در نزدیکی ایوان کسری قرار دارد که [[قبّه]] و بارگاهی بر آن بنا شده و [[زیارتگاه]] [[مردم]] است.<ref>تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۶۳؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۲۱، ص۳۷۹.</ref> [[سید حسن صدر]] می‌‌نویسد: نخستین کسی که در [[حدیث]] کتاب نوشت، [[سلمان فارسی]] است. او حدیث [[جاثلیق]] [[رومی]] (مهتر ترسایان) را گرد آورده<ref>تأسیس الشیعه، ص۲۸۰.</ref> و [[شیخ طوسی]] در فهرست خود به آن اشاره کرده است.<ref>الفهرست (طوسی)، ص۸۰.</ref>.<ref>جمعی از پژوهشگران، [[فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی (کتاب)|فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی]] ج۱، ص ۳۷۲-۳۷۴.</ref>
 
== [[پرسش]] مستقیم ==
* [[چه کسانی هنگام ظهور از همراهان امام مهدی هستند؟ (پرسش)]]
* [[چه کسانی هنگام ظهور از همراهان امام مهدی هستند؟ (پرسش)]]
{{پایان مدخل‌ وابسته}}


== منابع ==
== منابع ==
خط ۱۰۳: خط ۱۱۴:
# [[پرونده:29873800.jpg|22px]] [[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|'''موعودنامه''']]
# [[پرونده:29873800.jpg|22px]] [[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|'''موعودنامه''']]
# [[پرونده:42439.jpg|22px]] [[رحمان فتاح زاده|فتاح زاده، رحمان]]، [[سلمان فارسی (مقاله)|سلمان فارسی]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱''']]
# [[پرونده:42439.jpg|22px]] [[رحمان فتاح زاده|فتاح زاده، رحمان]]، [[سلمان فارسی (مقاله)|سلمان فارسی]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱''']]
# [[پرونده: IM009687.jpg|22px]] جمعی از پژوهشگران، [[فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۱''']]
# [[پرونده:13681048.jpg|22px]] [[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه ج۱''']]
# [[پرونده: IM009687.jpg|22px]] جمعی از پژوهشگران، [[فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی''']]، ج۱
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۱۱۱: خط ۱۲۳:
{{صحابه مهاجر به مدینه}}
{{صحابه مهاجر به مدینه}}
{{یاران امام علی}}
{{یاران امام علی}}
{{غدیر}}


[[رده:اصحاب پیامبر]]
[[رده:اصحاب پیامبر]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۸:۰۰

سلمان فارسی
آرامگاه سلمان محمدی
نام کاملسلمان فارسی
نام‌های دیگرروزبه
جنسیتمرد
لقب
اهلایران
پدرخشبوذان
تاریخ تولد۵۶۸ میلادی
محل تولداصفهان
محل زندگی
درگذشت۳۶ قمری، مدائن
طول عمر۳۰۰ سال
محل آرامگاهمدائن
دیناسلام، شیعه
از اصحاب
از طبقهاول
حضور در جنگ
فعالیت‌های او
علت شهرتنزدیکی به پیامبر اکرم (ص) و امیرالمؤمنین (ع)
علت درگذشتکهولت سن
مشخصات حدیثی
راوی ازپیامبر اکرم (ص) و امیرالمؤمنین

سلمان فارسی از برجسته‌ترین صحابی پیامبر (ص) و از شیعیان خاص حضرت علی (ع) بود. او بعد از آیین زرتشت، دین مسیحیت را انتخاب کرد، ولی بعد از شنیدن آوازۀ ظهور پیامبر (ص) در مکه در جست و‌ جوی حضرت بود و سرانجام در مدینه ایشان را ملاقات کرده و مسلمان شد و همواره همراه پیامبر (ص) بود و خدمات ارزنده‌‌ای انجام داده و مقام والایی یافت و مفتخر به حدیث سلمان از ما اهل بیت است گردید.

مقدمه

«ابو‌‌عبدالله» یا همان «سلمان فارسی» از برجسته‌‌‌ترین صحابی پیامبر (ص) و از شیعیان خاص و یاران حضرت علی (ع) بود[۱]. نام اصلی او "ماهو" یا "روزبه" یا "بهبود"[۲] است[۳]. سلمان پسر بدخشان از نژاد منوچهر پادشاه ایران است، ولی پس از آنکه اسلام آورد، هرگاه از نام و نسبش می‌پرسیدند، می‌گفت: من فرزند اسلام و از اولاد حضرت آدم هستم. او نیز در کودکی از پیروان آیین زرتشت بود[۴].[۵] سلمان، نامی بود که پیامبر اسلام برای او انتخاب کرد و چون او را از بردگی آزاد کرده بود، به سلمان محمدی شهرت یافت و کنیه ابو‌عبدالله برایش انتخاب شد. او سلمان را الخیر، ابوالبینّات و ابوالمرشد نیز خطاب می‌‌کردند. هر‌گاه از خودش می‌پرسیدند فرزند کیستی، می‌گفت من سلمان فرزند اسلام و از آدمی‌زادگانم[۶].

سلمان و مسیحیت

سلمان روزی از طرف پدر برای سرکشی به مزرعه فرستاده شده بود که در مسیر راه خود، عبادتگاهی را دید که تعدادی در آن مشغول نیایش و عبادت بودند. روح کنجکاوی و پرسش‌گری وی باعث شد تا او به دنبال حقیقتِ این آیین تازه باشد و از پیروان آن دربارۀ دینشان سؤالاتی پرسید و علاقۀ خود را نیز به آنان ابراز کرد و با راهنمایی آنان آیین مسیحیت را انتخاب کرد و بدین دلیل مورد مؤاخذۀ پدر و خانواده قرار گرفت[۷].[۸] او ابتدا از خانوادۀ خود جدا شد و به ‌سوی شام، مرکز مسیحیت آن زمان رفت و در کلیسایی، هفت سال به خدمت‌‌گزاری مشغول شد و بعد در مراکز مسیحیِ موصل، نصیبین و عموریه به کسب دانش پرداخت. استادان بزرگ معنویت مسیحی، مدارج سیر و سلوک را در آن آیین به‌ خوبی به او آموختند و مراکز مسیحی در آن دوران، ملازم با انتظار ظهور پیامبر جدید بود[۹].

داستان اسلام آوردن سلمان

به دلیل آنکه سلمان وعدۀ ظهور پیامبر (ص) را از راهبان مسیحی شنیده بود، مشتاقانه در انتظار بعثت بود و برای دیدار پیامبر (ص) سختی‌های زیادی از جمله بردگی را متحمل شد. او از آخرین راهب مسیحی شنیده بود که آخرین پیامبر سه نشانه دارد: صدقه نمی‌پذیرد؛ هدیه را قبول می‌کند و بر شانه‌اش مهر نبوت نقش بسته است؛ از این ‌رو وقتی پیامبر (ص) را در منطقۀ قبا ملاقات کرد، مقداری خرما برای ایشان به عنوان صدقه برد و دید که حضرت به یاران خود فرمودند بخورید؛ ولی خود ایشان از آن خرما‌ها نخوردند؛ زیرا صدقه بود. روز دیگر در مدینه، وقتی که پیامبر (ص) را دید مقداری خرما به ایشان هدیه داد و ایشان از خرما‌ها خوردند. سلمان برای دیدن نشانۀ سوم یک روز، زمانی که پیامبر (ص) برای تشییع یکی از اصحاب خود به «بقیع الغرقد» آمده بودند، پشت سر حضرت قرار گرفت و با کنار رفتن جامۀ ایشان، مهر رسالت را بر پشت رسول خدا (ص) دید و خود را بر آن افکند و بوسید و گریست و سپس اسلام آورد و داستان خود را برای حضرت حکایت کرد[۱۰].[۱۱]

آزادی سلمان

سلمان در جنگ بدر و اُحد چون بنده و برده دیگری بود نتوانست شرکت کند، پس از جنگ اُحد رسول خدا (ص) فرمود: سلمان، با ارباب خود مکاتبه کن و خود را بخر. سلمان با پیگیری زیاد، خود را از مولای خود خرید و قرار شد که در مقابل چهل اوقیه طلا داده و سیصد نهال خرما کاشته و بدون عیب و نقص تحویل بدهد.

پیامبر (ص) به مسلمانان فرمود: سلمان را کمک کنید، هر کس پنج یا ده نهال به او داد تا شماره سیصد تکمیل شد. سپس حضرت فرمود: جای نشاندن نهال‌ها را آماده کن آنگاه مرا خبر کن تا با دست خود نهال‌ها را بنشانم. باز هم مسلمانان در کندن جای نهال‌ها کمک کردند تا آماده شد. سپس پیامبر (ص) تشریف آورد و با دست مبارک همه نهال‌ها را نشانید، روز دیگر که برای بازدید از نهال‌ها تشریف آورد همه را سرسبز و خرم دید، جز یک نهال پژمرده و آثار خشکی در آن هویدا بود، پرسید: این نهال را چه کسی نشانیده؟ گفتند: عمر بن خطاب، حضرت آن را از زمین بیرون آورد و دوباره با دست مبارک غرس کرد، سلمان قسم می‌خورد که همه آنها سبز شد و یکی از آنها خطا نکرد و خشک نشد. سلمان از درختان خرما خلاص شد اما چهل اوقیه طلا بدهکار بود، در همین اوقات شخصی خدمت پیامبر (ص) شرفیاب گردید و یک قطعه طلا به اندازه تخم مرغ که آن را از یکی از معادن استخراج کرده بود به حضرت تقدیم کرد. پیامبر (ص) فرمود: سلمان مسکین را بخوانید، سلمان آمد و قطعه طلا را به او داد، سلمان عرضه داشت: یا رسول‌الله این مقدار طلا وافی به قرض من نیست؟ فرمود: اگر با قرض کوه احد موازنه کنی از آن سنگین‌تر خواهد بود و چنین هم بود و به این وسیله از زیر بار قرض و بردگی خارج شد[۱۲].[۱۳]

اقدامات سلمان

سلمان بعد از مسلمان شدن از هیچ خدمتی در محضر پیامبر (ص) فروگذاری نکرد، برخی از این اقدامات عبارت‌اند از: پیشنهاد حفر خندق در جنگ احزاب؛ ترجمۀ قرآن؛ استانداری مداین؛ حضور مستمر در جنگ‌‌های فتح ایران؛ مذاکره کننده با مردم مداین؛ گرایش دادن مردم ایران به اسلام ناب شیعی[۱۴].

سلمان فارسی
زندگی‌نامه و اقدامات سلمان فارسی

فضایل سلمان

برخی از فضایل سلمان عبارت‌اند از:

  1. نزدیکی به پیامبر(ص): سلمان پس از تشرف به دین اسلام به یکی از نزدیک‌ترین اصحاب پیامبر(ص) تبدیل شد و مورد ستایش پیامبر(ص) و سایر معصومان(ع) قرار گرفت. برخی از سخنان پیامبر(ص) در مورد سلمان عبارت‌اند از: «سلمان از ما اهل بیت است»[۱۵]. این بزرگ‌ترین فضیلتی است که برای سلمان ذکر شده است و یا فرمودند: «هر کس می‌‌خواهد به مردی بنگرد که دلش نورانی گشته است، به سلمان بنگرد»[۱۶].[۱۷] و...[۱۸].
  2. دارای علم اولین و آخرین: علی(ع) فرمودند: «او دانش‌ نخستین و آخرین را دریافت و کتاب اول و آخر را خواند. او دریایی است پایان‌ناپذیر!»[۱۹].[۲۰]
  3. حامل اسم اعظم؛
  4. قدرت تصرف در طبیعت؛
  5. در زمرۀ متوسمین[۲۱]؛
  6. آگاهی از منایا[۲۲]؛
  7. زهد و ساده زیستی؛
  8. دفاع از حریم ولایت[۲۳]؛
  9. از یاران و همراهان حضرت مهدی(ع) هنگام ظهور و پس از رجعت[۲۴]؛
  10. رابطۀ عمیق با علی(ع) و همسر و فرزندان او[۲۵]؛
  11. همراهی علی(ع) در خاکسپاری فاطمه زهرا(س)[۲۶]؛
  12. شرکت در تدفین پیامبر(ص)[۲۷].

شرکت در جنگ‌ها

  1. جنگ طائف: سلمان فارسی در فنون جنگی کاملا وارد بود، در جنگ طائف هنگامی که قلعه در محاصره مسلمانان قرار گرفت ولی نمی‌توانستند فتح کنند رسول خدا (ص) با اصحابش مشورت کرد سلمان گفت: ای رسول خدا نظر من این است که از منجنیق استفاده کنیم ما در سرزمین فارس (ایران) نسبت به قلعه‌های تحت محاصره از منجنیق استفاده می‌کنیم و دشمنان نیز نسبت به ما از منجنیق استفاده می‌کنند پس ما از آنها آسیب می‌بینیم و آنها از ما و اگر منجنیق نباشد زمان اقامت ما پشت قلعه طولانی خواهد شد. رسول خدا (ص) او را مامورِ ساخت منجنیق کرد و او نیز با دست خود منجنیق ساخت و مقابل قلعه طائف نصب کرد[۲۸].[۲۹]
  2. جنگ خندق: در جنگ خندق زمانی که خبر لشکرکشی احزاب به رسول خدا (ص) رسید. آن حضرت با توجه به کمی افراد که از هفتصد نفر تجاوز نمی‌کرد با اصحاب مشورت کردند هر کسی پیشنهادی داد. اما مقبول نیفتاد تا اینکه سلمان گفت: ای رسول خدا افراد کم توان مقاومت در برابر انبوه لشکر دشمن را ندارند. رسول خدا (ص) از وی سوال کرد پس چه باید کرد؟ سلمان گفت: خندق حفر کنیم تا بین ما و دشمن مانع شود و به شما امکان دهد که آنها را از حمله گسترده باز دارید و آنها نتوانند از همه طرف به ما حمله کنند که همانا ما فارس‌ها در کشورمان زمانی که انبوهی از دشمن به ما حمله‌ور می‌شوند خندق حفر می‌کنیم تا جنگ از محل‌های خاصی انجام پذیرد (و از همه طرف مورد حمله قرار نگیریم تا توان مقاومت از ما گرفته نشود) در این هنگام جبرئیل بر رسول خدا (ص) نازل شد و گفت: مشورت سلمان صحیح است[۳۰].[۳۱]

سلمان و امیرمؤمنان علی (ع)

سلمان درباره امیرمؤمنان علی (ع) عقیده و معرفت خاصی داشت و چنانکه باید او را به عنوان امام و خلیفه و وارث علوم انبیا می‌شناخت، لذا پس از رحلت پیامبر (ص) یکی از افرادی که با خلیفه وقت مخالفت کرد و با او بیعت نکرد سلمان بود تا پس از آنکه امیرمؤمنان علی (ع) بیعت کرد، سلمان و سایرین هم بیعت کردند؛ او نه تنها اقرار به امامت علی (ع) داشت بلکه مردم را نیز تبلیغ و تشویق می‌نمود.

هنگامی که امیرمؤمنان مسلمانان را به حمایت از خود دعوت کرد، سلمان یکی از چهار نفری بود که به ندای آن حضرت پاسخ داد و استقامت ورزید، چنانکه نقل شده: پس از آنکه بیعت ابوبکر با مردم تمام شد علی (ع) نیمه‌های شب زهرا را سوار کرد و دست حسنین (ع) را گرفت و به خانه‌های مهاجرین و انصار برد و فضایل خود را یاد می‌کرد و از آنها یاری می‌جست، از تمام جمعیت مهاجر و انصار چهل نفر وعده نصرت و یاری دادند، حضرت دستور داد: فردا اول وقت سرها را تراشیده با سلاح حاضر شوند و تا پای مرگ با او بیعت کنند، ولی از این عده جز چهار نفر به گفته خود وفا نکردند. راوی پرسید: این چهار نفر چه کسانی بودند؟ سلمان گفت: من و ابوذر و مقداد و زبیر[۳۲].

به نقل سلمان زمانی که امیرالمؤمنین (ع) مکر آنها و بی‌وفائی آنها را دید در خانه نشست و مشغول جمع‌آوری قرآن و تالیف آن شد و آیات قرآن در کاغذها و پوست‌ها و چوب‌ها بود. زمانی که امیرالمؤمنین (ع) قرآن را بر اساس شأن نزول و تأویل و ناسخ و منسوح و محکم و متشابه و وعد و وعید و ظاهر و باطن جمع‌آوری کرد ابوبکر برای او پیام فرستاد که خارج شو و بیعت کن. حضرت پاسخ فرستاد: من مشغول کاری هستم و قسم خورده‌ام که جز برای نماز ردا بر تن نکنم تا اینکه قرآن را جمع‌آوری کنم[۳۳].[۳۴]

سلمان و فاطمه زهرا (س)

سلمان نه تنها مورد علاقه رسول خدا (ص) بود بلکه به حکم آنکه از خاندان پیامبر (ص) به حساب آمده تمام افراد این خانواده نسبت به وی اظهار علاقه می‌کردند و او را در آنچه که موجب سرور و خوشی بود شریک می‌دانستند؛ چنانکه روزی امیرمؤمنان (ع) سلمان را ملاقات کرد و به او فرمود: نزد فاطمه (س) برو تا سهم تو را از تحفه‌های بهشتی بدهد، سلمان به خانه زهرا (س) آمد و سه طبق در جلو او مشاهده کرد، پرسید: دختر پیامبر اینها چیست؟ زهرا (س) فرمود: در خانه نشسته بودم که سه نفر از حوریان بهشتی وارد شدند و این سه طبق از تحفه‌های بهشتی را آوردند، از نامشان پرسیدم، یکی از آنان گفت: انا سلمی خلقت لسلمان نامم سلمی و برای سلمان خلق شده‌ام، دومی گفت: نام من ذره است و برای ابوذر آفریده شده‌ام، سومی گفت: من مقدوده‌ام که به نام مقداد مرا آفریده‌اند. سلمان می‌گوید: از آن رطب بهشتی به من داد، وقتی که به طرف منزل می‌رفتم کوچه از عطر آن خوشبو گردید و به هر که می‌رسیدم از من می‌پرسید: سلمان، چه مشک و عنبری با خود داری؟[۳۵]

یکی از معدود کسانی که موفق به شرکت در تشییع جنازه شبانه فاطمه زهرا (س) شد سلمان بود و این توفیق نیز به واسطه وصیت فاطمه زهرا (س) بود[۳۶].

وفات

سلمان سرانجام در سال ۳۴ یا ۳۶ قمری در سن ۲۵۰ یا ۳۰۰ سالگی از دنیا رفت و طبق وصیتش، حضرت علی (ع) و قنبر برای مراسم تدفینش آمدند و او را غسل و کفن کرده و به خاک سپردند[۳۷]. امروزه قبر او در نزدیکی ایوان کسری و تیسفون، صحن و بار‌گاهی دارد و هر روزه، زوار زیادی وی را زیارت می‌‌کنند[۳۸].

پرسش مستقیم

منابع

پانویس

  1. ثقفی کوفی، ابراهیم، الغارات، ص۴۲۸.
  2. در منابع کهن، مطلقاً اشاره‌‌ای به نام سابق او نشده است؛ اما از قرن ششم، منابعی همچون مجمل التواریخ و القصص نام قبل از اسلام او را "ماهبد بن بدخشان بن آذرحسمس بن مرد سالار" ضبط کرده و در منابع دیگر نیز از این زمان به بعد، اسامی شبیه به این مورد را ضبط کرده‌اند که احتمالاً همۀ آنها تصحیف کلمه "ماه‌به" در ردیف "روزبه" و "سال‌به" از اسامی رایج ایرانی پیش اسلام در ایران است و همچنین کلمه "آذرجسس" نیز تغیر یافته "آذر گشنسب" است.
  3. ر.ک: مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ص۴۰۸.
  4. عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۲، ص۶۳۴؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۲۱۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۵۶.
  5. ر.ک: فتاح زاده، رحمان، سلمان فارسی، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱، ص۵۶۲.
  6. ر.ک: دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص ۴۶۴ ـ ۴۶۸؛ عباسی، حبیب، مقاله «سلمان فارسی»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲، ص۲۴۹-۲۵۰.
  7. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۱۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۵۶ ـ ۵۷؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۸۵.
  8. ر.ک: فتاح زاده، رحمان، سلمان فارسی، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱، ص۵۶۲ ـ۵۶۳.
  9. ر.ک: عباسی، حبیب، مقاله «سلمان فارسی»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲، ص۲۵۰-۲۵۳؛ دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص ۴۶۴ـ ۴۶۸؛ فتاح زاده، رحمان، سلمان فارسی، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱، ص۵۶۳ ـ۵۶۴؛ جمعی از پژوهشگران، فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۱، ص ۳۷۲-۳۷۴.
  10. ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۲۱۹ ـ۲۲۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۵۹؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۸۶ـ۴۸۷.
  11. ر.ک: فتاح زاده، رحمان، سلمان فارسی، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱، ص۵۶۳ ـ۵۶۴.
  12. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۴، ص۷۹؛ السیرة النبویه، ابن کثیر، ج۱، ص۳۰۲.
  13. عباسی، حبیب، مقاله «سلمان فارسی»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۲، ص۲۵۳-۲۵۴؛ فتاح زاده، رحمان، سلمان فارسی، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱، ص۵۶۴.
  14. ر.ک: فتاح زاده، رحمان، سلمان فارسی، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱، ص۵۶۴ ـ ۵۶۵؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۱۶؛ دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص ۴۶۴ـ ۴۶۸.
  15. «سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ‌»؛ المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص۶۹۱، ح ۶۵۳۹.
  16. تاریخ دمشق، ج ۲۱، ص۴۰۸.
  17. ر.ک: محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص۸۴۰.
  18. ر.ک: مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ص۴۰۸؛ دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص۴۶۴ـ ۴۶۸.
  19. الطبقات الکبری، ج ۴، ص۸۶.
  20. ر.ک: محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص۸۴۰.
  21. عبرت گیر‌ند‌گان، عاقلان.
  22. علم به آجال و مرگ و میر افراد.
  23. ر.ک: دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص۴۶۴ـ ۴۶۸.
  24. ر.ک: مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ص۴۰۸.
  25. ر.ک: دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص۴۶۴ـ ۴۶۸.
  26. ر. ک: محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص۸۴۰.
  27. ر.ک: فتاح زاده، رحمان، سلمان فارسی، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱، ص۵۶۵؛ جمعی از پژوهشگران، فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۱، ص۳۷۲-۳۷۴.
  28. المغازی، واقدی، ج۲، ص۹۲۴-۹۲۷.
  29. عباسی، حبیب، مقاله «سلمان فارسی»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲، ص۲۶۵-۲۶۶.
  30. تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، ج۲، ص۵۰؛ تفسیر قمی، علی بن ابراهیم قمی، ج۲، ص۱۷۷؛ و اشاره به مشورت سلمان در الارشاد، شیخ مفید، ج۱، ص۹۵؛ اعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی، ج۱، ص۱۹۱ و مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج۱، ص۱۹۷.
  31. عباسی، حبیب، مقاله «سلمان فارسی»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲، ص۲۶۶-۲۶۷.
  32. کتاب سلیم بن قیس، سلیم بن قیس هلالی، ج۲، ص۵۸۱.
  33. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۶، ص۴۰، به نقل از جوهری.
  34. عباسی، حبیب، مقاله «سلمان فارسی»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲، ص۲۷۳-۲۷۵.
  35. الخرائج و الجرائح، قطب راوندی، ج۲، ص۵۳۴.
  36. عباسی، حبیب، مقاله «سلمان فارسی»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲، ص۲۷۶-۲۷۷.
  37. عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۲، ص۲۶۹؛ عسقلانی، ابن حجر، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج۳، ص۱۱۹.
  38. ر.ک: دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص۴۶۴ ـ ۴۶۸؛ عباسی، حبیب، مقاله «سلمان فارسی»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲، ص ۲۴۹-۲۵۰.