اشعث بن قیس کندی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '{{خرد}}' به '{{ویرایش غیرنهایی}}')
جز (جایگزینی متن - 'دست' به 'دست')
 
(۱۱۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۹ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش غیرنهایی}}
{{مدخل مرتبط
{{امامت}}
| موضوع مرتبط = صحابه
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| عنوان مدخل  = اشعث بن قیس کندی
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| مداخل مرتبط = [[اشعث بن قیس کندی در قرآن]] - [[اشعث بن قیس کندی در رجال و تراجم]] - [[اشعث بن قیس کندی در تاریخ اسلامی]] - [[اشعث بن قیس کندی در نهج البلاغه]] - [[اشعث بن قیس کندی در حدیث]]
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| پرسش مرتبط  =
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[اشعث بن قیس در رجال و تراجم]] | [[اشعث بن قیس در تاریخ اسلامی]]| [[اشعث بن قیس در نهج البلاغه]]</div>
}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
{{جعبه اطلاعات اصحاب
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[اشعث بن قیس (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
| نام = اشعث بن قیس کندی
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
| مشهور به =
| نام تصویر = تصویر قدیمی از مسجد کوفه.jpg
| عرض تصویر =
| توضیح تصویر = تصویر قدیمی از مسجد کوفه 
| نام کامل = معدی‌کرب بن قیس کندی
| نام‌های دیگر =
| جنسیت = مرد
| کنیه = ابو محمد
| لقب = [[عرف النار]]، [[عنق النار]]
| اهل =
| از قبیله = [[کنده]]
| از تیره =
| پدر = 
| مادر = 
| همسر = [[ام‌فروه]]
| پسر = {{فهرست جعبه| [[محمد بن اشعث بن قیس کندی]] | [[قیس بن اشعث بن قیس کندی]] }}   
| دختر = [[جعده بنت اشعث بن قیس کندی]]
| خواهر =
| برادر = {{فهرست جعبه| [[ابراهیم بن قیس کندی]] | [[عفیف کندی]] }}
| خویشاوندان =
| وابستگان =
| تاریخ تولد =
| محل تولد = [[حضرموت]]
| محل زندگی = {{فهرست جعبه افقی | [[یمن]] | [[کوفه]] | [[آذربایجان]] }}
| تاریخ درگذشت = [[۴۲ هجری]]
| محل درگذشت = 
| تاریخ شهادت =
| محل شهادت =
| طول عمر =
| محل دفن = [[کوفه]]
| دین =
| مذهب =
| از اصحاب = {{فهرست جعبه افقی| [[پیامبر خاتم]] | [[امام علی]] }}
| از طبقه =
| در جنگ = {{فهرست جعبه افقی| [[جنگ فتح عراق]] | [[جنگ قادسیه]] | [[جنگ یرموک]] | [[جنگ صفین]] }} 
| نقش‌ها =
| فعالیت‌ها = 
| علت شهرت =
| علت درگذشت = 
| علت شهادت =
| راوی از =
| روایات مشهور =
| مشایخ او =
| راویان از او = {{فهرست جعبه| [[عامر الشعبی]] | [[عبد الله بن مسعود]] | [[جریر بن عبد الله البجلی]] | [[محمد بن الأشعث الکندی]] | [[وائل بن حجر الحضرمی]] | و... }}
| آخرین راوی از او =
}}
== مقدمه ==
اسم اصلی اشعث، معدی‌کرب بود<ref>تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۹، ص۱۱۹.</ref>، اما چون موهای سرش همواره ژولیده بود به او اشعث می‌گفتند<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۲۳۹.</ref> و به تدریج نام اصلی او فراموش شد و به اشعث معروف گردید، هم‌چنین وی به «عرف النار» یا «عنق النار» ملقب گردید<ref>فتوح البلدان، بلاذری، ج۱، ص۱۰۹.</ref> و گاهی هم او را به کنیه‌اش [[اشعث بن قیس|ابو محمد]] صدا می‌کردند<ref>تاریخ مدینه دمشق، ‌ابن عساکر، ج۹، ص۱۱۸؛ اسدالغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۱۱۸.</ref>. در [[جاهلیّت]] از سران [[قبیله کِنْده]] (از [[قبایل]] عمده [[یمن]]) بود <ref>وقعة صفین، ص ۱۳۸؛ الاصابه، ج ۱، ص ۲۳۹؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۲۰.</ref>. درباره زمان [[اسلام آوردن]] اشعث اختلاف وجود دارد اما او در زمره [[اصحاب پیامبر خدا]] {{صل}} و [[اصحاب امیرالمؤمنین علی]] {{ع}} بود. اشعث مردی [[شجاع]] و [[دلاوری]] جنگ‌جو بود و در بسیاری از [[جنگ‌های صدر اسلام]] شرکت کرد. پدرش، [[قیس بن معدی‌کرب]] نیز به «اشج» معروف بود، زیرا در یکی از [[جنگ‌ها]] سرش زخم برداشته بود<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱، ص۱۳۶.</ref> و [[مادر]] او [[کبشه بنت یزید بن شرحبیل]] است<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱، ص۱۳۶؛ بغیة الطلب فی تاریخ حلب، ‌ کمال‌الدین عمر بن احمد بن ابی جواده، ج۴، ص۱۸۹۳؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۹، ص۱۱۹.</ref><ref>[[محمد تقی افشار|افشار، محمد تقی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۲۷؛ [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۱۸۶؛ [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۸۲۹؛ [[ابوالقاسم زرگر |زرگر، ابوالقاسم]]، [[اشعث بن قیس - زرگر (مقاله)|مقاله «اشعث بن قیس»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>.


==مقدمه==
== دوران خلافت [[خلفای سه گانه]] ==
* اشعث بن قیس کندی، از مردان مشهور و پرنفوذ [[قرن اول]] [[هجری]]<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 106.</ref>.
=== دوران خلافت [[ابوبکر]] ===
* [[اشعث]] از مردان بانفوذ، ثروتمند و تأثیرگذار [[کوفه]] است. از جمله خصوصیاتی که برای او [[نقل]] کرده‌اند می‌توان به [[ریاست‌طلبی]]، [[نفاق]]، [[فضولی]]، [[تکبر]] و [[خیانت‌پیشگی]] اشاره کرد. وی در زمان [[عثمان]]، [[والی]] [[آذربایجان]] شد. [[عثمان]] هر سال [[صد]] هزار درهم از [[خراج]] [[آذربایجان]] را به او می‌بخشید. از این‌رو در [[مصرف]] [[اموال مسلمین]] محدودیتی قائل نبود و در اثر [[سهل‌انگاری‌های خلیفه سوم در امر بیت المال]]، [[ثروت]] هنگفتی به‌چنگ آورده بود<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 106.</ref>.
اشعث بن قیس بعد از [[وفات پیامبر اسلام]] {{صل}} [[مرتد]] شد؛ سبب [[ارتداد]] او و عده‌ای دیگر چگونگی دریافت [[زکات]] از آنها توسط [[زیاد بن لبید بیاضی]] عامل [[ابوبکر]] بوده است. اما بعد از نبردی که میان آنها و [[لشکر]] [[ابوبکر]] صورت گرفت اشعث دستگیر شده و او را نزد [[ابوبکر]] بردند. وقتی اشعث را نزد [[ابوبکر]] آوردند، [[ابوبکر]] از اشعث پرسید: می‌دانی با تو چه خواهم کرد؟ او گفت: «نمی‌دانم». [[ابوبکر]] گفت: «تو را خواهم کشت». اشعث چون ترسیده بود گفت: «آیا هیچ [[گمان]] خیری درباره من نداری تا [[اسیران]] را رها‌سازی و [[اسلام]] مرا پذیرفته و با من همان کنی که با امثال من روا داشته‌ای و [[خواهر]] خود را به [[ازدواج]] من در آوری<ref>الکامل، ابن اثیر، ج۲، ص۴۹.</ref>. به [[خدا]] قسم، من پس از [[مسلمان]] شدن، [[کافر]] نشدم ولی در پرداخت [[مال]] [[بخل]] ورزیدم»<ref>بغیة الطلب فی تاریخ حلب، عمر بن احمد بن ابی جواده، ج۴، ص۱۹۰۷؛ آفرینش و تاریخ، مطهر بن طاهر مقدسی (ترجمه: شفیعی کدکنی)، ج۲، ص۸۴۱.</ref>. اشعث، مرد [[زیرک]] و فرصت‌طلبی بوده و در هر [[گرفتاری]] از هر موقعیتی برای [[نجات]] خویش بهره جسته و به هر [[حیله]] و نیرنگی [[متوسل]] می‌شد؛ شاید به همین خاطر است که [[ابوبکر]]، هنگام [[مرگ]]، از [[عفو]] او اظهار [[پشیمانی]] می‌نماید و می‌گوید: «ای کاش! هنگامی که اشعث را نزد من آوردند، گردنش را می‌زدم، زیرا هیچ شرّی را نمی‌بیند جز آنکه به [[یاری]] آن بر می‌خیزد»<ref>تاریخ الیعقوبی، یعقوبی (ترجمه: آیتی)، ج۲، ص۱۲؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱، ص۱۸۲.</ref><ref>[[محمد تقی افشار|افشار، محمد تقی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۳۱؛ [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۱۸۷؛ [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۸۲۹؛ [[ابوالقاسم زرگر |زرگر، ابوالقاسم]]، [[اشعث بن قیس - زرگر (مقاله)|مقاله «اشعث بن قیس»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>.


==[[اشعث]] در [[مقام]] [[والی آذربایجان]] در [[حکومت امام علی]]{{ع}}==
=== دوران خلافت [[عمر بن خطاب|عمر]] ===
* [[امام علی]]{{ع}} پس از تکیه زدن بر [[کرسی]] [[خلافت]] نسبت به همه [[کارگزاران حکومتی عصر عثمان]] [[تجدید]] نظر کرد، برخی را برکنار ساخت و برخی را بنا به [[مصالح جامعه]] [[مسلمین]] بر [[منصب]] خویش باقی گذاشت. [[تصمیم]] [[امام]] بر این [[استوار]] شد که [[اشعث]] را بر کارگزاری [[آذربایجان]] باقی بگذارد. از این‌رو در نامه‌ای، که بخشی از آن در [[نهج البلاغه]] آمده است، گذشته وی را به یادش می‌آورد و وی را در جبران گذشته [[تشویق]] می‌کند: "... اگر سستی‌هایی در تو رخ نمی‌داد، پیش از دیگران در این امر [[اقدام]] می‌کرد؛ شاید آخر کارت باعث [[ستایش]] و جبران اول آن شود..."<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 106.</ref>.
اشعث پس از [[ازدواج]] با [[خواهر]] [[خلیفه اول]] تا آخر [[عمر]] او در [[مدینه]] مقیم بود و چون [[خلیفه دوم]] به [[خلافت]] رسید، در [[جنگ یرموک]] شرکت کرده و یک چشمش آسیب دید<ref>فتوح البلدان، بلاذری، ج۱، ص۱۴۱؛ اسد الغابة، ابن اثیر، ج۱، ص۱۱۸.</ref>؛ بعد از آن با [[سعد بن ابی وقاص]] به [[عراق]] آمده در جنگ‌های [[قادسیه]]، [[مدائن]]، جلولاء و [[نهاوند]] حضور یافت و در محله کندیان در [[کوفه]] ساکن شد<ref>بغیة الطلب فی تاریخ حلب، عمر بن احمد بن ابی جواده، ج۴، ص۱۸۹۴؛ اسد الغابة، ابن اثیر، ج۱، ص۱۸۱.</ref>. او در زمان [[خلیفه دوم]] هیچ مقامی نداشت<ref>[[محمد تقی افشار|افشار، محمد تقی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۳۴.</ref>.
* [[اشعث]] در [[جنگ جمل]] حضور نداشت. پس از [[جنگ جمل]]، [[امام علی]]{{ع}} در نامه‌ای که بخشی از آن از نظر [[گذشت]]، به او [[فرمان]] داد تا [[اموال]] [[آذربایجان]] را تحویل دهد: حوزه فرمانروایی‌ات طعمه تو نیست، بلکه امانتی است بر گردن تو، و از تو خواسته‌اند که [[فرمان‌بردار]] کسی باشی که فراتر از توست. تو را نرسد که خود هرچه خواهی، [[رعیت]] را [[فرماندهی]] یا خود را درگیر کاری بزرگ کنی، مگر آن‌که دستوری به تو رسیده باشد. در دستان تو [[مالی]] است از [[اموال]] [[خداوند]] عزّوجلّ و تو خزانه‌داری تا آن را به من [[تسلیم]] کنی. [[امید]] است که من برای تو بدترین [[والیان]] نباشم؛ و [[السلام]]<ref>نهج البلاغه، نامه ۵: {{متن حدیث|وَ إِنَّ عَمَلَکَ لَیْسَ لَکَ بِطُعْمَةٍ وَ لَکِنَّهُ فِی عُنُقِکَ أَمَانَةٌ وَ أَنْتَ مُسْتَرْعًی لِمَنْ فَوْقَکَ لَیْسَ لَکَ أَنْ تَفْتَاتَ فِی رَعِیَّةٍ وَ لَا تُخَاطِرَ إِلَّا بِوَثِیقَةٍ وَ فِی یَدَیْکَ مَالٌ مِنْ مَالِ اللَّهِ [تَعَالَی‏] عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَنْتَ مِنْ خُزَّانِهِ حَتَّی تُسَلِّمَهُ إِلَیَّ وَ لَعَلِّی أَلَّا أَکُونَ شَرَّ وُلَاتِکَ لَکَ وَ السَّلَام‏}}</ref>. وقتی [[نامه]] [[امام]]{{ع}} به او رسید، با برخی از دوستانش به [[مشورت]] نشست و [[وحشت]] خود از [[امام]] را (به‌جهت سوءاستفاده از [[بیت المال]]) با آنها در میان گذاشت و ابراز داشت که نزد [[معاویه]] می‌رود و به او می‌پیوندد. [[مشاوران]] این عمل را نکوهیدند و گفتند: "در این صورت [[مرگ]] برای تو از این کار بهتر است، زیرا [[شهر]] و دیار و [[خویشان]] خود را رها کرده و [[دنباله‌روی]] [[اهل شام]] گشته‌ای." خبر این ماجرا به [[کوفه]] و [[امام]]{{ع}} رسید. [[امام]]{{ع}} نامه‌ای به او نوشت و او را مورد [[توبیخ]] و [[سرزنش]] قرار داد و وی را به‌سوی خویش فراخواند. [[نامه]] [[امام]] را حجر بن عدیّ پیش او برد و او را با خود به نُخَیله، منطقه‌ای نزدیک [[کوفه]]، آورد. [[اشعث]] [[اموال]] خود را [[خدمت]] [[امام]]{{ع}} عرضه کرد. [[روایت]] است که [[ارزش]] [[اموال]] او (که به ناحق از [[بیت المال]] [[مسلمین]] کسب کرده‌ بود) به [[صد]] هزار یا چهارصدهزار درهم می‌رسید. [[امام]]{{ع}} نخست همه [[اموال]] وی را ضبط کرد، اما سی‌هزار درهم را به او بازگرداند. [[اشعث]] گفت این مبلغ برای من کم است. [[امام]]{{ع}} فرمود حتی یک درهم زیادتر از این به تو نمی‌دهم: به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر تمامش را واگذاری از همه چیز برایت بهتر است. هیچ [[گمان]] ندارم که بر تو [[حلال]] باشد و اگر به این مطلب [[یقین]] می‌داشتم همین را هم به تو نمی‌دادم<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 106-107.</ref>.


==[[نیرنگ‌بازی]] [[اشعث]] برای [[جاه و مقام]]==
=== دوران خلافت [[عثمان بن عفان|عثمان]] ===
*از اقوال [[تاریخی]] چنین [[استنباط]] می‌شود که [[اشعث]] بارها در [[طمع]] [[جاه و مقام]] نزد [[امام]] رفته و از ترفندهایی استفاده کرده است. [[امام]]{{ع}} در [[خطبه]] ۲۱۵ [[نهج البلاغه]] در این مورد می‌فرماید: و شگفت‌تر از این، آن مردی (اشعث بن قیس کندی) است که [[شب]] هنگام با ظرفی سربسته نزد من آمد و در آن معجونی بود که همواره از آن بیزار بوده‌ام، گویی به زهر مارش عجین کرده بودند. گفتم: این هدیه است یا [[زکات]] یا [[صدقه]]. اگر [[زکات]] یا [[صدقه]] است بر ما [[خاندان پیامبر]] [[حرام]] است. گفت: نه این است و نه آن، هدیه‌ای است. گفتم: مادرت به عزایت بگرید، آیا از راه [[دین خدا]] به [[فریب]] من آمده‌ای، آیا در خردت نقصانی پدید آمده یا دیوانه شده‌ای یا سفیه گشته‌ای یا [[هذیان]] می‌گویی. به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر همه هفت اقلیم عالم و هر چه را که زیر [[آسمان]] است به من دهند تا [[نافرمانی]] [[خدا]] کنم، آن [[قدر]] که پوست جوی را از مورچه‌ای بربایم، نپذیرم. این [[دنیا]] شما برای من از برگی، که ملخی می‌خاید، حقیرتر است. [[علی]] را با نعمتی که روبه [[زوال]] دارد و لذتی که پایدار نمی‌ماند، چه کار! از اینکه خردم به [[خواب]] بی‌خبری رود یا به [[زشتی]] لغزشی [[مبتلا]] شوم، به [[خدا]] [[پناه]] می‌برم و از او [[یاری]] می‌جویم<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۱۵: {{متن حدیث|وَ أَعْجَبُ مِنْ ذَلِکَ طَارِقٌ طَرَقَنَا بِمَلْفُوفَةٍ فِی وِعَائِهَا وَ مَعْجُونَةٍ شَنِئْتُهَا کَأَنَّمَا عُجِنَتْ بِرِیقِ حَیَّةٍ أَوْ قَیْئِهَا فَقُلْتُ أَ صِلَةٌ أَمْ زَکَاةٌ أَمْ صَدَقَةٌ فَذَلِکَ مُحَرَّمٌ عَلَیْنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فَقَالَ لَا ذَا وَ لَا ذَاکَ وَ لَکِنَّهَا هَدِیَّةٌ فَقُلْتُ هَبِلَتْکَ الْهَبُولُ أَ عَنْ دِینِ اللَّهِ أَتَیْتَنِی لِتَخْدَعَنِی أَ مُخْتَبِطٌ أَنْتَ أَمْ ذُو جِنَّةٍ أَمْ تَهْجُرُ وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِیتُ الْأَقَالِیمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاکِهَا عَلَی أَنْ أَعْصِیَ اللَّهَ فِی نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِیرَةٍ مَا فَعَلْتُهُ وَ إِنَّ دُنْیَاکُمْ عِنْدِی لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَةٍ فِی فَمِ جَرَادَةٍ تَقْضَمُهَا مَا لِعَلِیٍّ وَ لِنَعِیمٍ یَفْنَی وَ لَذَّةٍ لَا تَبْقَی نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ سُبَاتِ الْعَقْلِ وَ قُبْحِ الزَّلَلِ وَ بِهِ نَسْتَعِین‏}}</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 107.</ref>.
اشعث بن قیس در دوران [[خلافت عثمان]] به خاطر پیوند سببی که با وی داشت، استاندار [[آذربایجان]] و مقیم آن دیار بود. استانداری او از مسائلی بود که [[مردم]] درباره آن، [[عثمان]] را [[سرزنش]] می‌کردند، زیرا [[عثمان]] بعد از آنکه دختر اشعث را برای [[فرزند]] خویش [[عقد]] کرد، او را به این کار گماشت. [[عثمان]] هر سال [[صد]] هزار درهم از [[خراج]] [[آذربایجان]] را به او می‌بخشید. از این‌رو در [[مصرف]] [[اموال مسلمین]] محدودیتی قائل نبود و در اثر [[سهل‌انگاری‌های خلیفه سوم در امر بیت المال]]، [[ثروت]] هنگفتی به‌چنگ آورده بود<ref>[[محمد تقی افشار|افشار، محمد تقی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۳۵؛ [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۸۲۹؛ [[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۱۰۶.</ref>.
*از [[کلام]] [[امام]] این‌گونه بر‌می‌آید که [[اشعث]] با هدیه [[سعی]] در [[فریب]] [[امام]] داشته است و [[امام]] با سخنان [[قاطع]] خود، [[خروج]] از دایره [[حق]] و [[عدالت]] را حتی در برابر کم‌اهمیت‌ترین مخلوقات نیز جایز نمی‌داند. [[اشعث]] به‌هیچ‌روی مورد [[اعتماد]] [[امام]] نبود، تا آنجا که در [[نهج البلاغه]] آن‌گاه که بر [[کلام]] [[امام]]{{ع}} [[اعتراض]] کرد و گفت: "ای [[امیرمؤمنان]]، این سخن بر ضدّ تو است نه به نفعت"، [[امام]] نگاهی تند به او کرد و فرمود: تو چه می‌فهمی که چه چیز به ضرر یا سود من است. [[نفرین]] [[خدا]] و نفرین‌کنندگان بر تو باد، [[دروغ‌باف]] پسر [[دروغ‌باف]]، [[منافق]] [[کافر]] زاده، در بی‌عقلی تو همین بس که دو بار [[اسیر]] شدی: یک بار در حال [[کفر]] و دیگر بار در [[اسلام]]. [[مال]] و تبارت هم موجب [[نجات]] تو نشد. آری، آن‌کس که برای [[دشمن]] [[جاسوسی]] کند و [[خاندان]] خویش را به کشتن دهد، سزاوار [[خشم]] و [[دشمنی]] [[نزدیکان]] و [[بی‌اعتمادی]] غریبگان خواهد بود<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۹:  {{متن حدیث|مَا یُدْرِیکَ مَا عَلَیَّ مِمَّا لِی عَلَیْکَ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ لَعْنَةُ اللَّاعِنِینَ حَائِکٌ ابْنُ حَائِکٍ مُنَافِقٌ ابْنُ کَافِرٍ وَ اللَّهِ لَقَدْ أَسَرَکَ الْکُفْرُ مَرَّةً وَ الْإِسْلَامُ‏ أُخْرَی فَمَا فَدَاکَ مِنْ وَاحِدَةٍ مِنْهُمَا مَالُکَ وَ لَا حَسَبُکَ وَ إِنَّ امْرَأً دَلَّ عَلَی قَوْمِهِ السَّیْفَ وَ سَاقَ إِلَیْهِمُ الْحَتْفَ لَحَرِیٌّ أَنْ یَمْقُتَهُ الْأَقْرَبُ وَ لَا یَأْمَنَهُ الْأَبْعَد}}</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 107-108.</ref>.


==[[اشعث]] در [[نبرد صفین]]==
== دوران خلافت و ولایت امام علی  {{ع}}==
* [[اشعث]] به [[دستور امام]]{{ع}} در [[جنگ صفین]] [[شرکت]] کرد. [[امام]] او را به [[فرماندهی]] بخشی از [[سپاه]] [[منصوب]] کرد. وی در گرماگرم [[جنگ]] گاه از خود رشادت‌هایی نشان می‌داد، از جمله در نخستین برخورد، که [[سپاه معاویه]] [[آب]] را بر [[سپاه امام]] بستند، با اجازه [[امام]]{{ع}} آنجا را از [[تسلط]] [[شامیان]] درآورد. [[معاویه]] که [[شکست]] را در [[جنگ صفین]] نزدیک می‌دید، [[برادر]] خود را برای پیشنهاد ترک [[جنگ]] نزد [[اشعث]] فرستاد، اما در آن هنگام [[اشعث]] لب به [[ستایش]] [[امام]] گشود و پاسخی به او نداد. با این همه، در [[شب]] [[لیلة الهریر]]<ref>لیلة الهریر: روز پنج‌شنبه هفدهم ماه صفر سال ۳۷ هجری، [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} پس از اقامه نماز جماعت صبح، یارانش را برای جنگی مهم نوید داد و دستور فرمود که عمامه و زره و شمشیر [[رسول خدا]] را برایش بیاورند. آن روز از صبح تا شب، جنگ و ستیز قهرمانان ادامه داشت تا جایی که سپاهیان [[امام علی]]{{ع}} نماز ظهر و عصر خود را در حال جنگ و تنها با اشاره دست و سر به‌جا آوردند. آن روز که به یوم الهریر مشهور است. با ده‌ها هزار کشته از دو سپاه به پایان رسید. با فرارسیدن شب، برخلاف انتظار همگان، [[امام علی]]{{ع}} پس از اقامه نماز مغرب و عشاء و ایراد خطبه، دستور ادامه حمله را صادر فرمود. در آن شب جنگ تا سحرگاهان ادامه داشت و لشکر معاویه در آستانه سقوط قرار گرفته بود.</ref>، که [[پیروزی]] [[یاران امام]] نزدیک بود، [[اشعث]] در سخنانی که بوی [[نفاق]] و [[تفرقه]] می‌داد، در میان اهالی [[قبیله]] خود، خواستار ترک [[مخاصمه]] و [[خون‌ریزی]] شد. او با این جملات در واقع عامل اصلی [[نفاق]] و [[فتنه]] در [[جنگ صفین]] است. وقتی خبر این ماجرا به [[معاویه]] رسید، او نیز از این [[فرصت]] بهره جست و با [[حیله]] [[عمروعاص]] [[دستور]] داد تا قرآنها را بر فراز نیزه گردانند. [[روایت]] دیگر به صراحت از [[ارتباط]] و مکاتبه [[اشعث]] با [[معاویه]] یاد می‌کند. پس از این ماجرا [[اشعث]] و افراد قبیله‌اش از جمله کسانی بودند که با تأکید از [[امام]]{{ع}} خواستند نسبت به ترک [[مخاصمه]] [[اقدام]] کند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 108.</ref>.
اشعث یک [[شخصیت]] دو چهره و از [[منافقان]] روزگار بود و در فرصت‌های مختلف طبق [[هوای نفس]] از [[قدرت]] [[حاکم]] [[پیروی]] می‌کرد. هنگامی که [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} به [[خلافت]] رسید، اشعث با آن [[حضرت]] [[بیعت]] کرد و اعلام [[وفاداری]] نمود. اما طولی نکشید که [[خیانت]] او آشکار شد، لذا [[شیخ طوسی]]، اشعث را از [[اصحاب حضرت علی]] {{ع}} به شمار آورده و در ادامه می‌نویسد: او سرانجام یک خارجی مسلک [[ملعون]] گردید<ref>رجال طوسی، ص۳۵.</ref><ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۱۸۸-۱۸۹.</ref>


==نقش [[اشعث]] در ماجرای [[حکمیّت]]==
بعد از [[قتل]] [[خلیفه سوم]]، [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} همچنان او را [[حاکم]] ارمنستان و [[آذربایجان]] قرار داده بود<ref>فتوح البلدان، بلاذری، ج۱، ص۲۰۷.</ref> ولی به خاطر اسراف‌هایی که اشعث هنگام استانداری در زمان [[حکومت عثمان]] داشت و هم به خاطر سهل انگاری‌هایی که داشت، [[حضرت]] او را جهت [[جنگ]] با [[سپاه شام]] از [[آذربایجان]] فرا خواندند<ref>الامامة و السیاسة، ابن قتیبه دینوری (ترجمه: طباطبایی)، ص۴۵۶.</ref><ref>[[محمد تقی افشار|افشار، محمد تقی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۳۵؛ [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۱۸۹-۱۹۰؛ [[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۱۰۶-۱۰۷.</ref>.
*نقش [[اشعث]] در ماجرای [[حکمیت]] نیز، نقشی بارز و تأثیرگذار است. چنان‌که [[نقل]] می‌کنند، [[اشعث]] نظر [[معاویه]] را در مورد یک [[حَکَم]] از [[شام]] و یک [[حَکَم]] از [[عراق]] پسندید و همراه قبیله‌اش، با اینکه [[امام]] [[ابوموسی]] را [[شایسته]] [[حکمیت]] نمی‌دانست و [[ابن عباس]] و [[مالک اشتر]] را برای این امر مناسب می‌دید، اما آنها بر [[انتخاب]] [[ابوموسی]] پای فشردند. [[امام]] وقتی تنها [[رضایت]] و [[خرسندی]] آنها را در [[حکمیّت]] [[ابوموسی]] دید، فرمود: پس هرچه می‌خواهید بکنید و بدین‌ترتیب [[ابوموسی]] که فردی ضعیف النفس و مخالف با [[امام]] بود به [[حکمیّت]] [[انتخاب]] شد<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 108.</ref>.


==[[ارتباط]] [[اشعث]] با [[ابن ملجم]]==
=== نقش او در [[جنگ صفین]] ===
*نکته دیگر در مورد [[اشعث]]، [[ارتباط]] او با [[ابن ملجم]] است. بنا بر برخی اقوال، [[ابن ملجم]] از طریق [[مادری]] با [[قبیله کنده]] [[ارتباط]] داشته است. در بیشتر [[روایات]] آمده است که [[اشعث]] پیش از ورود [[امام]] به [[مسجد کوفه]]، به این مضمون به او می‌گوید "پیش از دمیدن صبح به مقصود خود شتاب کن." به‌هر حال از [[روایات]] این‌گونه برمی‌آید که [[اشعث]] از [[توطئه]] خبر داشته و مراقب اجرای آن نیز بوده است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 108.</ref>.
==== [[تصرف]] [[شریعه]] [[فرات]] ====
* [[اشعث]] چندی پس از [[شهادت امام علی]]{{ع}} در سن ۶۲ سالگی درگذشت<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 108.</ref>.
اشعث به دور از حالت [[نفاق]] و دو چهره‌گی، مردی [[شجاع]] و [[جنگ]] جو بود لذا [[امیرمؤمنان]] {{ع}} او را در [[جنگ صفین]] به [[فرماندهی]] قسمتی از [[سپاه]] خود [[منصوب]] کرد. [[جنگ صفین]] در [[سال ۳۷ هجری]] روی داد و چهل روز ادامه داشت. در این [[جنگ]]، [[معاویه]] و لشکریانش زودتر از [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} به [[صفین]] رسیدند و [[شریعه]] [[فرات]] را [[تصرف]] کردند و آب را بر [[لشکریان]] [[عراق]] بستند. [[علی]] {{ع}} از [[گرفتاری]] [[مردم]]، سخت [[اندوهگین]] و از [[تشنگی]] ایشان افسرده بود و طاقتش تمام شده بود<ref>الاخبار الطوال، دینوری (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ص۲۰۹.</ref>. لذا در یک [[سخنرانی]] آتشین همه نیروها را برای [[فتح]] [[شریعه]] و دور کردن [[لشکریان]] [[معاویه]] از اطراف آن آماده نمود<ref>ر. ک: وقعه صفین، ص۱۶۰-۱۶۷.</ref>. در این هنگام اشعث فریاد زد: «هر که طالب آب یا [[مرگ]] است در فلان محل [[اجتماع]] کند، من در آنجا ایستاده‌ام». در این موقع، اشعث و [[مالک اشتر]] از اسب پیاده شدند و به [[پیروی]] از ایشان، دوازده هزار نفر پیاده شدند و چنان حمله‌ای کردند که [[لشکر]] [[شام]] را از [[فرات]] رانده و آن را [[تصرف]] نمودند<ref>پیکار صفین، نصر بن مزاحم (ترجمه: اتابکیص۲۲۷-۲۲۹ (با اندکی تصرف).</ref><ref>[[محمد تقی افشار|افشار، محمد تقی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۳۸؛ [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۱۹۱-۱۹۲.</ref>.
==اشعث بن قیس کندی در گزیده [[دانشنامه امیرالمؤمنین]]==
[[اشعث بن قیس بن معدیکرب کندی]] که کنیه‌اش [[ابومحمد]] و نامش مَعْدیکرِب بود، از بزرگان [[یمن]] و از [[یاران پیامبر]] خداست. یک چشم او در [[جنگ یرموک]]، کور شد. او در [[تاریخ اسلام]]، چهره‌ای مرموز، متلون، تاریک نهاد و [[زشت]] [[کردار]] دارد. او پس از [[پیامبر خدا]] [[مرتد]] شد؛ اما [[ابوبکر]]، او را بخشید و او [[خواهر]] [[ابوبکر]] را به همسری برگزید. [[ابوبکر]]، بعدها، از این [[اقدام]] و [[بخشش]] خود، اظهار [[ندامت]] می‌کرد و بر آن، [[تأسف]] می‌خورد. در روزگار [[عثمان]]، دختر خود را به پسر [[عثمان]] داد و [[عثمان]]، وی را به [[حکومت]] [[آذربایجان]] [[منصوب]] کرد. [[عثمان]]، هر سال، یکصد هزار درهم از [[خراج]] [[آذربایجان]] را به او می‌بخشید. [[علی]]{{ع}} [[اشعث]] را از [[حکومت]] ### [[313]]### [[عزل]] کرد و وی را به [[مدینه]] فراخواند. او در آغاز، پس از [[عزل]]، قصد فرار داشت؛ اما با توصیه اطرافیانش به [[مدینه]] آمد و به [[خدمت]] مولا{{ع}} رسید. او در [[جنگ صفین]]، عهده [[دار]] [[ریاست]] [[قبیله]] "کنده" بود و [[فرماندهی]] جناح راست [[سپاه علی]]{{ع}} را بر عهده داشت. [[اشعث]]، سردمدار جریانی بود که حَکمیت و [[ابو موسی اشعری]] را بر [[امام]]{{ع}} [[تحمیل]] کردند. [[اشعث]]، آشکارا با [[انتخاب]] [[ابن عباس]] و [[مالک اشتر]] به عنوان [[حَکم]]، [[مخالفت]] کرد و [[یمنی]] بودن یکی از حَکمین را پیشنهاد داد. او در تشکیل گروه [[خوارج]]، بی‌اثر نبود و در [[جنگ نهروان]]، گرچه به ظاهر در [[سپاه امام]]{{ع}} بود، اما در شعله‌ور ساختن [[جنگ]]، نقش بسزایی داشت.
[[اشعث]] از کسانی بود که از داخل [[سپاه امام]]{{ع}} یکسر به کارهای [[امام]]، [[اعتراض]] می‌کردند، به گونه‌ای که ریشه تمام اختلاف‌های [[سپاه]] را در مواضع او دانسته‌اند. او به قدری [[بی‌شرم]] و زشتْ‌خوی بود که [[امام]]{{ع}} را [[تهدید]] به [[قتل]] کرد. [[امام]]{{ع}} او را [[منافق]] خواند و بر او [[نفرین]] فرستاد. [[ابن مُلجَم]] به [[خانه]] [[اشعث]]، رفت و آمد داشت و گفته‌اند که در صبح روز ضربت خوردن [[امام]]{{ع}} به [[ابن ملجم]]، اشاره کرد که در انجام کار، سرعت گیرد. ما [[دلیل قطعی]] و سندی [[تاریخی]] در دست نداریم که [[ارتباط]] [[پنهانی]] [[اشعث]] را با [[معاویه]] [[اثبات]] کند؛ اما باید به این نکته توجه داشت که دست‌های [[پنهان]] جاسوسان، با مخفی‌کاری تمام و پوشش‌های کامل عمل می‌کنند و از این رو، به ندرت [[کشف]] می‌شوند؛ اما مجموعه جنایت‌های این [[خاندان]] شوم را می‌توان دلیلی معتبر و قابل [[اعتماد]] بر [[ارتباط]] او و خاندانش با [[دشمنان اهل بیت]]{{عم}} به شمار آورد و تعبیر [[امام]] از او به "[[منافق]]" این [[دلیل]] را تقویت می‌کند. دختر او (جَعده)، [[امام حسن]]{{ع}} را [[مسموم]] کرد و پسرش ([[محمد]][[مسئولیت]] [[دستگیری]] [[مسلم بن عقیل]] را در [[کوفه]] به عهده داشت که با [[تزویر]]، به آن بزرگوار [[امان]] داد؛ ولی عمل نکرد و "از کوزه همان برون تراود که در اوست". دو [[فرزند]] دیگر او ([[قیس]] و [[عبد الله]]) نیز از [[فرماندهان لشکر]] [[عمر بن سعد]] در [[کربلا]] بودند و در [[پلیدی]] و [[پستی]]، چیزی از پدرشان کم نداشتند. [[قیس]]، قطیفه (بالا پوشِ) [[امام حسین]]{{ع}} را به [[غارت]] برد و به "[[قیس]] قطیفه" مشهور گشت. [[اشعث]] در سال ۴۰ [[هجری]] درگذشت و پرونده ننگین زندگی‌اش بسته شد<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۸۲۹.</ref>.


== پرسش‌های وابسته ==
==== نقش اصلی در [[فتنه صفین]] ====
پس از آنکه در [[لیلة الهریر]] افراد زیادی از طرفین کشته شد، [[شب]] هنگام، اشعث برای افراد [[قبیله]] خود [[سخنرانی]] کرد و گفت: «امروز از جمعیت [[عرب]] چه تعداد کشته شدند؟ به [[خدا]] قسم، تا به این سن رسیده‌ام چنین روزی را ندیده بودم. حاضرین به غائبین برسانند اگر بنا باشد فردا نیز به این نحو به [[جنگ]] ادامه دهیم، [[عرب]] نابود خواهد شد». گفتار اشعث به [[معاویه]] رسید، گفت: «راست می‌گوید، اگر فردا [[جنگ]] کنیم، [[رومیان]] به [[زن]] و [[فرزند]] شامی‌ها حمله خواهند کرد، دهقانان [[ایرانی]] به [[زن]] و [[فرزند]] عراقی‌ها حمله خواهند کرد و این موضوع را فقط [[خردمندان]] در می‌یابند»، و [[دستور]] داد قرآن‌ها را بالای نیزه نمایند<ref>الاخبار الطوال، دینوری (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ص۲۳۲؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۵۲.</ref>
 
[[اهل شام]] قرآن‌ها را بر سر نیزه‌ها کردند، در این حال، اشعث بن قیس [[خدمت]] [[امیر المؤمنین]] {{ع}} آمد و گفت: «این [[قدر]] [[عجله]] نکن ای [[امیرالمؤمنین]] و دست از [[خون‌ریزی]] و [[کشتار]] بردار و سخن من را بشنو. اگر سخن من را نشنوی به [[خدا]] که هیچ کمانداری تیری به اشاره تو نمی‌اندازد و هیچ مبارزی شمشیری از نیام بیرون نمی‌آورد»<ref>الفتوح، ابن اعثم (ترجمه: مستوفی هروی)، ج۲، ص۶۷۰؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۵۴.</ref> و این گونه [[علی]] {{ع}} را مجبور به متوقف ساختن [[جنگ]] و فراخواندن [[مالک اشتر]] از میدان [[جنگ]] ـ در حالی که اندکی تا [[پیروزی]] باقی مانده بود ـ کردند. اشعث بن قیس شادمانه به استقبال [[معاویه]] رفت و گفت: «خواهش شما را [[اجابت]] کردم و [[جنگ]] را متوقف نمودم»<ref>الفتوح، ابن اعثم کوفی (ترجمه: مستوفی هروی)، ج۲، ص۶۸۳.</ref><ref>[[محمد تقی افشار|افشار، محمد تقی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۴۲.</ref>
 
مجبور کردن [[علی]] {{ع}} به دست کشیدن از [[جنگ]]، باعث ایجاد دو حادثه شد؛ اولین حادثه جریان [[حکمیت]] و مورد دوم که در [[حقیقت]] ثمره واقعه اول بود، حادثه [[خوارج]] بود. در جریان [[حکمیت]] با [[اصرار]] اشعث، [[علی]] {{ع}} اجباراً تن به [[حکمیت]] [[ابوموسی]] داده و او را از نواحی [[شام]] فرا خواند و [[پیمان]] [[صلح]] به مدت یک سال تحت شرایطی خاص تنظیم شد<ref>برای اطلاع یافتن از متن صلح نامه، ر. ک: البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۷، ص۲۷۶-۲۷۷.</ref><ref>[[محمد تقی افشار|افشار، محمد تقی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۴۳؛ [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص193-195؛ [[ابوالقاسم زرگر |زرگر، ابوالقاسم]]، [[اشعث بن قیس - زرگر (مقاله)|مقاله «اشعث بن قیس»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>
 
=== [[مشارکت]] در [[قتل امام علی]] {{ع}} ===
در شبی که [[عبدالرحمان بن ملجم]] [[تصمیم]] داشت [[امام علی]] {{ع}} را به [[قتل]] برساند، اشعث بن قیس تا نزدیک [[طلوع فجر]] در [[مسجد]] با وی مشغول [[گفتگو]] بود. نزدیک صبح، اشعث به عبدالرحمان رو کرد و گفت: «تا سپیده صبح تو را رسوا نکرده است برخیز»؛ عبدالرحمان و شبیب در مقابل کوچه‌ای که [[علی بن ابی‌طالب]] از آن خارج می‌شد، کمین کردند<ref>[[محمد تقی افشار|افشار، محمد تقی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۴۸؛ [[ابوالقاسم زرگر |زرگر، ابوالقاسم]]، [[اشعث بن قیس - زرگر (مقاله)|مقاله «اشعث بن قیس»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>.
 
== [[انحراف اخلاقی]] و [[ایمانی]] ==
اشعث همان‌گونه که در [[امور سیاسی]] مرتکب انحراف‌های مختلف گردید، در امور [[اخلاقی]] و [[ایمانی]] نیز مرتکب انحراف‌هایی شده است مانند:
# [[اسراف‌کاری]]: اشعث در [[زندگی شخصی]] خویش مردی مسرف بوده است. نواده او [[قیس بن محمد بن اشعث]] گوید: «او زمانی که به امر [[عثمان]]، [[استاندار آذربایجان]] بود یکبار بر چیزی قسم خورد و بعد از آن پانزده هزار [[درهم]] برای [[کفاره]] قسم خویش پرداخت»<ref>سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ص۴۱.</ref><ref>[[محمد تقی افشار|افشار، محمد تقی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۵۱.</ref>.
# [[نفاق]]: اشعث بن قیس با آنکه در زمره [[اصحاب امام علی]] {{ع}} بود، از جمله [[منافقان]] در دوران [[خلافت]] آن [[حضرت]] به شمار می‌رفت؛ همانند [[عبدالله بن ابی بن سلول]] که هر دو از سرکردگان [[نفاق]] در دوران خویش بودند<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱، ص۱۳۸.</ref><ref>[[محمد تقی افشار|افشار، محمد تقی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۵۳.</ref>.
 
== همسر و فرزندان ==
اشعث، [[خواهر]] [[ابوبکر]] [[ام فروه]] را به همسری خود درآورد و از او دو [[فرزند]] به [[دنیا]] آورد: یک پسر به نام [[محمد بن اشعث کندی|محمد]] و یک دختر به نام [[جعده]]، که هر کدام به نوعی به [[اسلام]] ضربه زدند. [[جعده]] به همسری [[سبط اکبر رسول خدا]] {{صل}} یعنی به همسری [[حسن بن علی]] {{ع}} درآمد و [[عاقبت]] [[حضرت]] را به زهر [[جفا]] به [[شهادت]] رساند<ref>اسد الغابه، ج۱، ص۹۸ و الاصابه، ج۱، ص۸۸.</ref> و [[محمد بن اشعث]] نیز در ماجرای دست‌گیری [[مسلم بن عقیل]] و [[هانی بن عروه]] (دو یار بزرگوار [[امام حسین]] {{ع}}) دست داشت که به [[شهادت]] این دو [[عزیز]] انجامید و در [[کربلا]] هم با [[لشکر ابن سعد]] همراه شد و در خاموش کردن مشعل [[هدایت]] و چراغ فروزان [[انسانیت]] [[ابا عبدالله الحسین]] {{ع}} کوشید. بدین‌سان، اشعث و فرزندانش به سرانجامی [[ناپسند]] و توأم با [[ذلت]] و [[خواری]] دچار شدند و با [[پستی]] و [[خواری]] مردند<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۱۹۹-۲۰۰؛ [[ابوالقاسم زرگر |زرگر، ابوالقاسم]]، [[اشعث بن قیس - زرگر (مقاله)|مقاله «اشعث بن قیس»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref>
 
== سرانجام وعاقبت ==
اشعث بن قیس در سن شصت و سه سالگی<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۲۴۰؛ سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج۲، ص۴۲.</ref> و در سال ۴۲ یا چهل [[هجری]]<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۲۴۰؛ اسدالغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۱۱۹؛ بغیة الطلب فی تاریخ حلب، عمر بن احمد بن ابی جواده، ج۴، ص۱۸۹۵.</ref>، چهل روز بعد از [[شهادت امام علی]] {{ع}} در [[کوفه]] درگذشت<ref>بغیة الطلب فی تاریخ حلب، ابن ابی جواده، ج۴، ص۱۸۹۵؛ سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج۲، ص۴۲.</ref> و در [[خانه]] خویش مدفون شد<ref>بغیة الطلب فی تاریخ حلب، ابن ابی جواده، ج۴، ص۱۸۹۴؛ سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج۲، ص۴۲.</ref>. گفته شده، [[امام حسن]] {{ع}} بر او [[نماز]] گزارد<ref>سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج۲، ص۴۲؛ الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۲۴۰.</ref> اما [[امام حسن]] {{ع}} در سال ۴۲ [[هجری]] در [[کوفه]] نبوده و در [[مدینه]] به سر می‌برد<ref>اسد الغابة، ابن اثیر، ج۱، ص۱۱۹.</ref><ref>[[محمد تقی افشار|افشار، محمد تقی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۵۴.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل وابسته}}
* [[عفیف کندی]] (برادر)
* [[ابراهیم بن قیس کندی]] (برادر)
* [[ام‌فروه همسر اسعث بن قیس|ام‌فروه]] (همسر)
* [[محمد بن اشعث بن قیس کندی]] (فرزند)
* [[قیس بن اشعث بن قیس کندی]] (فرزند)
* [[جعده دختر اشعث بن قیس کندی]] (فرزند)
{{پایان مدخل وابسته}}


==منابع==
== منابع ==
* [[پرونده:13681048.jpg|22px]] [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه ج۱''']]
{{منابع}}
* [[پرونده:13681148.jpg|22px]] [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|'''گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین''']]
# [[پرونده:1379452.jpg|22px]] [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|'''اصحاب امام علی''']]
==پانویس==
# [[پرونده:1100352.jpg|22px]] [[محمد تقی افشار|افشار، محمد تقی]]، [[اشعث بن قیس کندی (مقاله)|مقاله «اشعث بن قیس کندی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳''']]
{{یادآوری پانویس}}
# [[پرونده:13681148.jpg|22px]] [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|'''گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین''']]
{{پانویس2}}
# [[پرونده:13681048.jpg|22px]] [[سید جمال‌الدین دین‌پرور|دین‌پرور، سیدجمال‌الدین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه ج۱''']]
{{امام علی}}
# [[پرونده:000053.jpg|22px]] [[ابوالقاسم زرگر |زرگر، ابوالقاسم]]، [[اشعث بن قیس - زرگر (مقاله)|مقاله «اشعث بن قیس»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۳''']]
{{پایان منابع}}


[[رده:مدخل]]
== پانویس ==
[[رده:امام علی]]
{{پانویس}}
[[رده:مدخل نهج البلاغه]]
[[رده:اشعث بن قیس کندی]]
[[رده:مدخل گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]


{{یاران امام علی}}
[[رده:اصحاب پیامبر]]
[[رده:اصحاب امام علی]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:دشمنان اهل بیت]]
[[رده:کنده]]
[[رده:کارگزاران حکومت امام علی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۱۳

اشعث بن قیس کندی
تصویر قدیمی از مسجد کوفه
نام کاملمعدی‌کرب بن قیس کندی
جنسیتمرد
کنیهابو محمد
لقبعرف النار، عنق النار
از قبیلهکنده
همسرام‌فروه
پسر
دخترجعده بنت اشعث بن قیس کندی
برادر
محل تولدحضرموت
محل زندگی
درگذشت۴۲ هجری
محل آرامگاهکوفه
از اصحاب
حضور در جنگ
مشخصات حدیثی
راویان از او

مقدمه

اسم اصلی اشعث، معدی‌کرب بود[۱]، اما چون موهای سرش همواره ژولیده بود به او اشعث می‌گفتند[۲] و به تدریج نام اصلی او فراموش شد و به اشعث معروف گردید، هم‌چنین وی به «عرف النار» یا «عنق النار» ملقب گردید[۳] و گاهی هم او را به کنیه‌اش ابو محمد صدا می‌کردند[۴]. در جاهلیّت از سران قبیله کِنْده (از قبایل عمده یمن) بود [۵]. درباره زمان اسلام آوردن اشعث اختلاف وجود دارد اما او در زمره اصحاب پیامبر خدا (ص) و اصحاب امیرالمؤمنین علی (ع) بود. اشعث مردی شجاع و دلاوری جنگ‌جو بود و در بسیاری از جنگ‌های صدر اسلام شرکت کرد. پدرش، قیس بن معدی‌کرب نیز به «اشج» معروف بود، زیرا در یکی از جنگ‌ها سرش زخم برداشته بود[۶] و مادر او کبشه بنت یزید بن شرحبیل است[۷][۸].

دوران خلافت خلفای سه گانه

دوران خلافت ابوبکر

اشعث بن قیس بعد از وفات پیامبر اسلام (ص) مرتد شد؛ سبب ارتداد او و عده‌ای دیگر چگونگی دریافت زکات از آنها توسط زیاد بن لبید بیاضی عامل ابوبکر بوده است. اما بعد از نبردی که میان آنها و لشکر ابوبکر صورت گرفت اشعث دستگیر شده و او را نزد ابوبکر بردند. وقتی اشعث را نزد ابوبکر آوردند، ابوبکر از اشعث پرسید: می‌دانی با تو چه خواهم کرد؟ او گفت: «نمی‌دانم». ابوبکر گفت: «تو را خواهم کشت». اشعث چون ترسیده بود گفت: «آیا هیچ گمان خیری درباره من نداری تا اسیران را رها‌سازی و اسلام مرا پذیرفته و با من همان کنی که با امثال من روا داشته‌ای و خواهر خود را به ازدواج من در آوری[۹]. به خدا قسم، من پس از مسلمان شدن، کافر نشدم ولی در پرداخت مال بخل ورزیدم»[۱۰]. اشعث، مرد زیرک و فرصت‌طلبی بوده و در هر گرفتاری از هر موقعیتی برای نجات خویش بهره جسته و به هر حیله و نیرنگی متوسل می‌شد؛ شاید به همین خاطر است که ابوبکر، هنگام مرگ، از عفو او اظهار پشیمانی می‌نماید و می‌گوید: «ای کاش! هنگامی که اشعث را نزد من آوردند، گردنش را می‌زدم، زیرا هیچ شرّی را نمی‌بیند جز آنکه به یاری آن بر می‌خیزد»[۱۱][۱۲].

دوران خلافت عمر

اشعث پس از ازدواج با خواهر خلیفه اول تا آخر عمر او در مدینه مقیم بود و چون خلیفه دوم به خلافت رسید، در جنگ یرموک شرکت کرده و یک چشمش آسیب دید[۱۳]؛ بعد از آن با سعد بن ابی وقاص به عراق آمده در جنگ‌های قادسیه، مدائن، جلولاء و نهاوند حضور یافت و در محله کندیان در کوفه ساکن شد[۱۴]. او در زمان خلیفه دوم هیچ مقامی نداشت[۱۵].

دوران خلافت عثمان

اشعث بن قیس در دوران خلافت عثمان به خاطر پیوند سببی که با وی داشت، استاندار آذربایجان و مقیم آن دیار بود. استانداری او از مسائلی بود که مردم درباره آن، عثمان را سرزنش می‌کردند، زیرا عثمان بعد از آنکه دختر اشعث را برای فرزند خویش عقد کرد، او را به این کار گماشت. عثمان هر سال صد هزار درهم از خراج آذربایجان را به او می‌بخشید. از این‌رو در مصرف اموال مسلمین محدودیتی قائل نبود و در اثر سهل‌انگاری‌های خلیفه سوم در امر بیت المال، ثروت هنگفتی به‌چنگ آورده بود[۱۶].

دوران خلافت و ولایت امام علی (ع)

اشعث یک شخصیت دو چهره و از منافقان روزگار بود و در فرصت‌های مختلف طبق هوای نفس از قدرت حاکم پیروی می‌کرد. هنگامی که امیرالمؤمنین (ع) به خلافت رسید، اشعث با آن حضرت بیعت کرد و اعلام وفاداری نمود. اما طولی نکشید که خیانت او آشکار شد، لذا شیخ طوسی، اشعث را از اصحاب حضرت علی (ع) به شمار آورده و در ادامه می‌نویسد: او سرانجام یک خارجی مسلک ملعون گردید[۱۷][۱۸]

بعد از قتل خلیفه سوم، امیرالمؤمنین (ع) همچنان او را حاکم ارمنستان و آذربایجان قرار داده بود[۱۹] ولی به خاطر اسراف‌هایی که اشعث هنگام استانداری در زمان حکومت عثمان داشت و هم به خاطر سهل انگاری‌هایی که داشت، حضرت او را جهت جنگ با سپاه شام از آذربایجان فرا خواندند[۲۰][۲۱].

نقش او در جنگ صفین

تصرف شریعه فرات

اشعث به دور از حالت نفاق و دو چهره‌گی، مردی شجاع و جنگ جو بود لذا امیرمؤمنان (ع) او را در جنگ صفین به فرماندهی قسمتی از سپاه خود منصوب کرد. جنگ صفین در سال ۳۷ هجری روی داد و چهل روز ادامه داشت. در این جنگ، معاویه و لشکریانش زودتر از امیرالمؤمنین (ع) به صفین رسیدند و شریعه فرات را تصرف کردند و آب را بر لشکریان عراق بستند. علی (ع) از گرفتاری مردم، سخت اندوهگین و از تشنگی ایشان افسرده بود و طاقتش تمام شده بود[۲۲]. لذا در یک سخنرانی آتشین همه نیروها را برای فتح شریعه و دور کردن لشکریان معاویه از اطراف آن آماده نمود[۲۳]. در این هنگام اشعث فریاد زد: «هر که طالب آب یا مرگ است در فلان محل اجتماع کند، من در آنجا ایستاده‌ام». در این موقع، اشعث و مالک اشتر از اسب پیاده شدند و به پیروی از ایشان، دوازده هزار نفر پیاده شدند و چنان حمله‌ای کردند که لشکر شام را از فرات رانده و آن را تصرف نمودند[۲۴][۲۵].

نقش اصلی در فتنه صفین

پس از آنکه در لیلة الهریر افراد زیادی از طرفین کشته شد، شب هنگام، اشعث برای افراد قبیله خود سخنرانی کرد و گفت: «امروز از جمعیت عرب چه تعداد کشته شدند؟ به خدا قسم، تا به این سن رسیده‌ام چنین روزی را ندیده بودم. حاضرین به غائبین برسانند اگر بنا باشد فردا نیز به این نحو به جنگ ادامه دهیم، عرب نابود خواهد شد». گفتار اشعث به معاویه رسید، گفت: «راست می‌گوید، اگر فردا جنگ کنیم، رومیان به زن و فرزند شامی‌ها حمله خواهند کرد، دهقانان ایرانی به زن و فرزند عراقی‌ها حمله خواهند کرد و این موضوع را فقط خردمندان در می‌یابند»، و دستور داد قرآن‌ها را بالای نیزه نمایند[۲۶]

اهل شام قرآن‌ها را بر سر نیزه‌ها کردند، در این حال، اشعث بن قیس خدمت امیر المؤمنین (ع) آمد و گفت: «این قدر عجله نکن ای امیرالمؤمنین و دست از خون‌ریزی و کشتار بردار و سخن من را بشنو. اگر سخن من را نشنوی به خدا که هیچ کمانداری تیری به اشاره تو نمی‌اندازد و هیچ مبارزی شمشیری از نیام بیرون نمی‌آورد»[۲۷] و این گونه علی (ع) را مجبور به متوقف ساختن جنگ و فراخواندن مالک اشتر از میدان جنگ ـ در حالی که اندکی تا پیروزی باقی مانده بود ـ کردند. اشعث بن قیس شادمانه به استقبال معاویه رفت و گفت: «خواهش شما را اجابت کردم و جنگ را متوقف نمودم»[۲۸][۲۹]

مجبور کردن علی (ع) به دست کشیدن از جنگ، باعث ایجاد دو حادثه شد؛ اولین حادثه جریان حکمیت و مورد دوم که در حقیقت ثمره واقعه اول بود، حادثه خوارج بود. در جریان حکمیت با اصرار اشعث، علی (ع) اجباراً تن به حکمیت ابوموسی داده و او را از نواحی شام فرا خواند و پیمان صلح به مدت یک سال تحت شرایطی خاص تنظیم شد[۳۰][۳۱]

مشارکت در قتل امام علی (ع)

در شبی که عبدالرحمان بن ملجم تصمیم داشت امام علی (ع) را به قتل برساند، اشعث بن قیس تا نزدیک طلوع فجر در مسجد با وی مشغول گفتگو بود. نزدیک صبح، اشعث به عبدالرحمان رو کرد و گفت: «تا سپیده صبح تو را رسوا نکرده است برخیز»؛ عبدالرحمان و شبیب در مقابل کوچه‌ای که علی بن ابی‌طالب از آن خارج می‌شد، کمین کردند[۳۲].

انحراف اخلاقی و ایمانی

اشعث همان‌گونه که در امور سیاسی مرتکب انحراف‌های مختلف گردید، در امور اخلاقی و ایمانی نیز مرتکب انحراف‌هایی شده است مانند:

  1. اسراف‌کاری: اشعث در زندگی شخصی خویش مردی مسرف بوده است. نواده او قیس بن محمد بن اشعث گوید: «او زمانی که به امر عثمان، استاندار آذربایجان بود یکبار بر چیزی قسم خورد و بعد از آن پانزده هزار درهم برای کفاره قسم خویش پرداخت»[۳۳][۳۴].
  2. نفاق: اشعث بن قیس با آنکه در زمره اصحاب امام علی (ع) بود، از جمله منافقان در دوران خلافت آن حضرت به شمار می‌رفت؛ همانند عبدالله بن ابی بن سلول که هر دو از سرکردگان نفاق در دوران خویش بودند[۳۵][۳۶].

همسر و فرزندان

اشعث، خواهر ابوبکر ام فروه را به همسری خود درآورد و از او دو فرزند به دنیا آورد: یک پسر به نام محمد و یک دختر به نام جعده، که هر کدام به نوعی به اسلام ضربه زدند. جعده به همسری سبط اکبر رسول خدا (ص) یعنی به همسری حسن بن علی (ع) درآمد و عاقبت حضرت را به زهر جفا به شهادت رساند[۳۷] و محمد بن اشعث نیز در ماجرای دست‌گیری مسلم بن عقیل و هانی بن عروه (دو یار بزرگوار امام حسین (ع)) دست داشت که به شهادت این دو عزیز انجامید و در کربلا هم با لشکر ابن سعد همراه شد و در خاموش کردن مشعل هدایت و چراغ فروزان انسانیت ابا عبدالله الحسین (ع) کوشید. بدین‌سان، اشعث و فرزندانش به سرانجامی ناپسند و توأم با ذلت و خواری دچار شدند و با پستی و خواری مردند[۳۸]

سرانجام وعاقبت

اشعث بن قیس در سن شصت و سه سالگی[۳۹] و در سال ۴۲ یا چهل هجری[۴۰]، چهل روز بعد از شهادت امام علی (ع) در کوفه درگذشت[۴۱] و در خانه خویش مدفون شد[۴۲]. گفته شده، امام حسن (ع) بر او نماز گزارد[۴۳] اما امام حسن (ع) در سال ۴۲ هجری در کوفه نبوده و در مدینه به سر می‌برد[۴۴][۴۵].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۹، ص۱۱۹.
  2. الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۲۳۹.
  3. فتوح البلدان، بلاذری، ج۱، ص۱۰۹.
  4. تاریخ مدینه دمشق، ‌ابن عساکر، ج۹، ص۱۱۸؛ اسدالغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۱۱۸.
  5. وقعة صفین، ص ۱۳۸؛ الاصابه، ج ۱، ص ۲۳۹؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۲۰.
  6. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱، ص۱۳۶.
  7. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱، ص۱۳۶؛ بغیة الطلب فی تاریخ حلب، ‌ کمال‌الدین عمر بن احمد بن ابی جواده، ج۴، ص۱۸۹۳؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۹، ص۱۱۹.
  8. افشار، محمد تقی، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۳۲۷؛ ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۱۸۶؛ محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۸۲۹؛ زرگر، ابوالقاسم، مقاله «اشعث بن قیس»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
  9. الکامل، ابن اثیر، ج۲، ص۴۹.
  10. بغیة الطلب فی تاریخ حلب، عمر بن احمد بن ابی جواده، ج۴، ص۱۹۰۷؛ آفرینش و تاریخ، مطهر بن طاهر مقدسی (ترجمه: شفیعی کدکنی)، ج۲، ص۸۴۱.
  11. تاریخ الیعقوبی، یعقوبی (ترجمه: آیتی)، ج۲، ص۱۲؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱، ص۱۸۲.
  12. افشار، محمد تقی، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۳۳۱؛ ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۱۸۷؛ محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۸۲۹؛ زرگر، ابوالقاسم، مقاله «اشعث بن قیس»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
  13. فتوح البلدان، بلاذری، ج۱، ص۱۴۱؛ اسد الغابة، ابن اثیر، ج۱، ص۱۱۸.
  14. بغیة الطلب فی تاریخ حلب، عمر بن احمد بن ابی جواده، ج۴، ص۱۸۹۴؛ اسد الغابة، ابن اثیر، ج۱، ص۱۸۱.
  15. افشار، محمد تقی، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۳۳۴.
  16. افشار، محمد تقی، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۳۳۵؛ محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۸۲۹؛ دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۱۰۶.
  17. رجال طوسی، ص۳۵.
  18. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۱۸۸-۱۸۹.
  19. فتوح البلدان، بلاذری، ج۱، ص۲۰۷.
  20. الامامة و السیاسة، ابن قتیبه دینوری (ترجمه: طباطبایی)، ص۴۵۶.
  21. افشار، محمد تقی، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۳۳۵؛ ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۱۸۹-۱۹۰؛ دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۱۰۶-۱۰۷.
  22. الاخبار الطوال، دینوری (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ص۲۰۹.
  23. ر. ک: وقعه صفین، ص۱۶۰-۱۶۷.
  24. پیکار صفین، نصر بن مزاحم (ترجمه: اتابکی)، ص۲۲۷-۲۲۹ (با اندکی تصرف).
  25. افشار، محمد تقی، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۳۳۸؛ ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۱۹۱-۱۹۲.
  26. الاخبار الطوال، دینوری (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ص۲۳۲؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۵۲.
  27. الفتوح، ابن اعثم (ترجمه: مستوفی هروی)، ج۲، ص۶۷۰؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۵۴.
  28. الفتوح، ابن اعثم کوفی (ترجمه: مستوفی هروی)، ج۲، ص۶۸۳.
  29. افشار، محمد تقی، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۳۴۲.
  30. برای اطلاع یافتن از متن صلح نامه، ر. ک: البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۷، ص۲۷۶-۲۷۷.
  31. افشار، محمد تقی، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۳۴۳؛ ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص193-195؛ زرگر، ابوالقاسم، مقاله «اشعث بن قیس»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
  32. افشار، محمد تقی، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۳۴۸؛ زرگر، ابوالقاسم، مقاله «اشعث بن قیس»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
  33. سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ص۴۱.
  34. افشار، محمد تقی، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۳۵۱.
  35. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱، ص۱۳۸.
  36. افشار، محمد تقی، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۳۵۳.
  37. اسد الغابه، ج۱، ص۹۸ و الاصابه، ج۱، ص۸۸.
  38. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۱۹۹-۲۰۰؛ زرگر، ابوالقاسم، مقاله «اشعث بن قیس»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
  39. الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۲۴۰؛ سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج۲، ص۴۲.
  40. الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۲۴۰؛ اسدالغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۱۱۹؛ بغیة الطلب فی تاریخ حلب، عمر بن احمد بن ابی جواده، ج۴، ص۱۸۹۵.
  41. بغیة الطلب فی تاریخ حلب، ابن ابی جواده، ج۴، ص۱۸۹۵؛ سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج۲، ص۴۲.
  42. بغیة الطلب فی تاریخ حلب، ابن ابی جواده، ج۴، ص۱۸۹۴؛ سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج۲، ص۴۲.
  43. سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج۲، ص۴۲؛ الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۲۴۰.
  44. اسد الغابة، ابن اثیر، ج۱، ص۱۱۹.
  45. افشار، محمد تقی، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۳۵۴.