ولایت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-== پانویس == {{پانویس}} {{ +== پانویس == {{پانویس}} {{))
 
(۶۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۸ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{ولایت}}
{{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[ولایت در لغت]] - [[ولایت در قرآن]] - [[ولایت در حدیث]] - [[ولایت در کلام اسلامی]] - [[ولایت در فقه اسلامی]] - [[ولایت در فلسفه اسلامی]] - [[ولایت در عرفان اسلامی]] - [[ولایت در فقه سیاسی]] - [[ولایت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[ولایت در لغت]] - [[ولایت در قرآن]] - [[ولایت در حدیث]] - [[ولایت در کلام اسلامی]] - [[ولایت در فقه اسلامی]] - [[ولایت در گفتگوهای بین‌المذاهب]] - [[ولایت در فلسفه اسلامی]] - [[ولایت در عرفان اسلامی]] - [[ولایت در فقه سیاسی]] - [[ولایت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]</div>
<div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[ولایت (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>


'''ولایت''' در لغت به معانی گوناگونی به کار رفته است؛ از جمله: داشتن [[حقّ سرپرستی]]، [[اولویّت در تصرّف]]، [[حکومت]]، [[به دست گرفتن کاری]]، [[فرماندهی]] داشتن، [[دوستی‌کردن]]، [[یاری دادن]]، [[همبستگی]] و معانی دیگری. آنچه در کاربردهای مرتبط با [[امامت]] و [[حاکمیت]] معمولاً از آن [[اراده]] می‌شود، نسبت به کسی یا چیزی و نوعی [[حقّ حاکمیّت]] و [[ادارۀ امور]] است. صاحب این [[حق]] را "[[ولیّ]]" و "[[مولی]]" گویند و طبق این تعریف، [[لزوم اطاعت]] از حرف‌ها و [[اوامر]] [[صاحب ولایت]] نیز روشن است. انواع ولایت‌ها عبارت است از: [[ولای محبت]] و [[ولای قرابت|قرابت]]، [[ولای امامت]]، [[ولای زعامت]] و [[ولای تصرّف]]<ref>برای توضیح بیشتر، ر.ک: «ولاءها و ولایت‌ها» از شهید مطهری</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۵۹۴.</ref>.
'''ولایت''' به کسر واو، به معنای [[امارت]] و [[سلطنت]] و به فتح آن به معنای صاحب اختیار و [[سرپرست]] است. ولایت از ضروریات [[جامعه اسلامی]] است تا [[عقول]] [[مردم]] کامل شده و به [[هدایت]] رهنمون شوند.  «ولایت» از جهات مختلف  تقسیم می‌شود، با در نظر داشتن رتبه و مراتب دارای اقسامی است مانند: [[ولایت مطلقه الهی]]؛ ولایت انبیاء الهی؛ ولایت [[پیامبر خاتم]] {{صل}}؛ ولایت امامان معصوم {{ع}}؛  [[ولایت فقیه]] و ... . به لحاظ نوعی نیز یا [[تکوینی]] است و یا [[تشریعی]].


==[[معنای لغوی ولایت]]==
همچنین ولایت دارای اهدافی در دو بُعد فردی و اجتماعی است: از اهداف در بُعد فردی می‌توان به ایمان به مبدأ متعالی، [[تزکیه]] و [[تعلیم]] نفس و رها ساختن [[انسان]] از اقسام گوناگون [[شرک]] اشاره کرد و در بُعد اجتماعی، تشکیل جامعه و نظام توحیدی؛ [[برقراری عدالت]]؛ استقرار [[ولایت الهی]]؛ جهل‌ستیزی و پیاده شدن ارزش‌های [[وحیانی]] در [[زمین]] از جمله اهداف است.


==ولایت در اصطلاح==
== معناشناسی ==
*مراد از "[[امامت]]" و "ولایت"، "[[ولایت امر]]" است؛ به این معنا که اینکه [[فرمان]] [[دست]] چه کسی باید باشد؛ بازگشت همۀ [[نزاع‌ها]]، چه داخل و چه بیرون از [[جامعه اسلامی]]، به این است که چه کسی [[دستور]] بدهد. در عصر ما نیز، هر کدام از [[طاغوت‌ها]] و سردم‌داران [[استکبار جهانی]] ادعا می‌کند که باید [[فرمان]] [[دست]] من باشد و اگر ملتی یا کشوری بیابد که روزبه‌روز مقتدرتر می‌شود، درصدد شکستن و به‌زانودرآوردن آن برمی‌آید تا خود را ابرقدرت جلوه دهد. اساس [[جنگ‌ها]] و کشمکش‌های این [[مستکبران]] با رقبای خود در [[دنیا]] همین است که زیر بار [[فرمان]] آنان نمی‌روند. بنابراین، [[نزاع]] و دعوا بر سر همان چیزی است که در منابع [[دینی]] [[اسلام]] از آن به "[[ولایت امر]]" تعبیر شده است. "[[امامت]]" همان "[[ولایت امر]]" است؛ یعنی چه کسی باید صاحب [[دستور]] باشد<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
=== معنای لغوی ===
*با توجه به معنای واژه‌های [[امام]] و ولی، [[ارتباط]] معنایی تنگاتنگ و بسیار نزدیک این دو واژه [[آشکار]] می‌شود؛ و در پرتو همین [[ارتباط]] تنگاتنگ معنایی است که در اصطلاح نیز این دو به طور مترادف به کار رفته‌اند.
{{اصلی|ولایت در لغت}}
*بر این اساس، واژه [[مولی]] در [[روایت]] مشهور و [[متواتر]] [[نبوی]]{{صل}} در [[غدیر خم]]: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ}} که اعلام رسمی [[نصب حضرت علی]]{{ع}} به [[امامت]] و [[جانشینی]] [[بلافصل]] [[رسول خدا]]{{صل}} از سوی خداست، از ریشه "[[ولی]]" و به معنای [[سرپرستی]] است که توضیح بیشتر آن در جای خودش خواهد آمد.
ولایت از ریشه وَلْیْ است و دو معنا برای این ریشه بیان شده است: [[قرب]] و نزدیک شدن؛ آمدن چیزی در پی چیز دیگر؛ بدون آنکه فاصله‌ای میان آن دو باشد. اما کلمۀ «ولایت» به کسر واو، مصدر «والی» است به معنای [[امارت]] و [[سلطنت]] و وَلایت به فتح واو، مصدر «ولیّ‌» است به معانی صاحب اختیار، [[سرپرست]]، [[سلطان]] و ... . هرچند معنای حقیقی ولایت، همان [[قرب]] است و در موردی که قرینه خاصی برای [[اراده]] یکی از این معانی نبود، باید همان معنای کلی [[قرب]] در نظر گرفته شود<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴]]، ص۴۳؛ [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص ۱۵۶؛ [[آرزو شکری|شکری، آرزو]]، [[حقوق اهل بیت (کتاب)|حقوق اهل بیت]]، ص۱۵۶- ۱۵۸؛ [[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۳۴-۳۶؛ [[حسین روحانی‌نژاد|روحانی‌نژاد، حسین]]، [[ولایت‌شناسی (مقاله)| مقاله «ولایت‌شناسی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۱۴۸.</ref>.
*از آنچه در معنای لغوی [[امام]] و ولی و [[قرابت]] معنایی این دو واژه آورده شد، بی‌اعتباری سخن برخی [[مخالفان]] [[شیعه]] [[آشکار]] می‌شود که گفته‌اند، [[مولی]] به لحاظ لغت، ربطی به [[امام]] "مفترض الطاعة" مورد ادعای [[شیعه]] ندارد. این ادعای بدون [[دلیل]] و [[سند]] آنان بود که موجب شد تا [[شیخ مفید]]، رساله‌ای<ref>رسالة فی معنی المولی، شیخ مفید، نسخه خطی، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، قم، مجموعه شماره ۲۴۳.</ref> در ردّ دیدگاه آنها بنویسد و با استناد به سروده‌های [[شاعران]] مُخضرم (شعرایی که دوره [[جاهلیت]] و [[اسلام]] را [[درک]] کرده‌اند)، نظیر اخطل، کمیت، [[قیس بن سعد بن عباده]] و [[حسان بن ثابت]]، ثابت کند که معنای ولی در [[حدیث]] یادشده، فقط [[امام]] است<ref>به نقل از امامت‌پژوهی، محمود یزدی مطلق و جمعی دیگر، ج۴۸.</ref><ref>[[عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری]]، ص:۱۶-۱۷.</ref>.
*اصل معنای این واژه، شدّت [[قرب]] و نزدیکی دو شیء یا بیشتر به یکدیگر است<ref>معجم مقاییس اللغه (ط. مکتب الاعلام الإسلامی، ۱۴۰۴ ه.ق.)، ج۶، ص۱۴۱.</ref>؛ به گونه‌ای که هیچ حدّ فاصلی میان آنان نباشد<ref>المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی (مؤسسه دارالهجره، ۱۴۱۴ ه.ق.)، ج۲، ص۶۷۲.</ref>. از اینجا روشن می‌شود، که سایر معانی در باب ولایت، از قبیل [[دوستی]]، رابطه نَسَبی، [[یاری]] و هم‌کیشی، معنای لازم و استعاری [[قرب]] است.
*بنابراین، سایر معانی که در واژه ولایت گفته شده، با توجّه به معنای اصلی، یعنی شدّت [[قرابت]] و نزدیکی، باید ترجمه شود<ref>مفردات الفاظ القرآن (ط. دارالقلم - الدار الشامیه، ۱۴۱۲ ه.ق.)، ص۸۸۵.</ref>. هنگامی که این واژه درباره [[روابط]] [[انسانی]] و [[امور اجتماعی]] به کار می‌رود، بیانگر [[تدبیر]] و ولایت [[ولی امر]] بر مولَّی‌علیه خود است. چنان‌که ابن‌اثیر، معنای اصلی ولایت را مقیّد به سه قید می‌نماید که اگر با هم جمع نشوند، معنای ولایت محقّق نمی‌گردد؛ آن سه شرط عبارتنداز: [[تدبیر]]، [[قدرت]] بر [[اعمال]] [[تدبیر]] و فعلیّت آن<ref>النهایه فی غریب الحدیث و الاثر (ط. مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، ۱۳۶۷ ه.ش.)، ج۵، ص۲۲۷.</ref>. به همین [[دلیل]] است که [[ابن‌منظور]] "[[ولیّ]]" را به معنای مدبّر و [[متصرّف]] درامور عالم می‌داند و می‌گوید: {{عربی|الْوَلِيُّ؛ المُتَوَلِّي لأُمورِ العالَمِ و الخلائق، القائمُ بها، و من أسمائه عزّ و جلّ: الوَالِي‌: و هو مالِكُ الأَشْياءِ جَمِيعها المُتَصَرِّفُ فيها}}<ref>لسان العرب (ط. دارالفکر للطباعه و النشر و التوزیع - دار صادر، ۱۴۱۴ ه.ق.)، ج۱۵، ص۴۰۷.</ref>.
*نتیجه آنکه: واژه ولایت، با وجود معانی فراوانی که برای آن ذکر شده، یک معنای اصلی دارد که سایر معانی به آن باز می‌گردد و آن "شدّت [[قرابت]]" میان دوشیء است؛ به گونه‌ای که چیزی میان آن دو حائل نباشد؛ و الا او ولی خواهد بود<ref>المیزان فی تفسیر القرآن (ط. جامعه مدرسین، ۱۴۱۷ ق.)، ج۱۰، صص ۸۸ و ۸۹ و ج۱۳، صص ۳۱۷ و ۳۱۸.</ref>. سایر معانی ولایت، با قرائن دیگر بر آن می‌شود؛ از جمله: [[ولاء]] [[حبّ]]، [[ولاء]] عتق، [[نصرت]]، [[قرابت]]، [[سلطنت]] و [[تدبیر]]<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۴۵۲.</ref>.
* [[وِلایت]]، [[وَلایت]]، ولی، [[مولی]] و... همه از مادۀ "و، ل، ی"، اشتقاق یافته‌اند. [[راغب]] در مفردات گفته است "قرار گرفتن چیزی در کنار چیز دیگری به نحوی که فاصله در کار نباشد را ولایه می‌گویند، به همین مناسبت طبعاً این کلمه دربارۀ [[قرب]] و نزدیکی به کار رفته است اعم از [[قرب]] مکانی و [[قرب]] [[معنوی]] و باز به همین مناسبت دربارۀ [[دوستی]]، [[یاری]] و معانی دیگری استعمال شده است چون در همۀ اینها نوعی مباشرت و اتصال وجود دارد".
* [[راغب]] راجع به کلمۀ "ولایت" از نظر استعمال می‌گوید: "ولایت به کسر واو به معنای [[نصرت]] است و اما [[وَلایت]] به [[فتح]] واو به معنای [[تصدی]] و صاحب اختیاری یک کار است و گفته شده است که معنای هر دو یکی است و [[حقیقت]] آنها، همان [[تصدی]] و صاحب اختیاری است"<ref>مفردات، ج۱، ص۸۸۵.</ref>.
* [[تفلیسی]] [[معتقد]] است که واژۀ "ولی" در [[قرآن]] به شش معنی آمده است:
# [[فرزند]]: {{متن قرآن|فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا}}<ref>«بنابراین از نزد خویش به من وارثی ببخش!» سوره مریم، آیه ۵.</ref> یعنی ولداً.
# [[یار]]: {{متن قرآن|وَلَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ}}<ref>«و نه او را از سر زبونی، سرپرستی است» سوره اسراء، آیه ۱۱۱.</ref> یعنی {{عربی|و لم یکن صاحب ینتصر به من ذل اصابه}} و نیز {{متن قرآن|ومن یضلل فلن تجد له ولیا مرشدا}}<ref>کهف: ۱۷ و هرکه را در گمراهی وانهد، پس هیچ سرپرست راهنمایی برای او نخواهی یافت.</ref> یعنی {{عربی|صاحب مرشداً}}.
# [[خویشاوند]]: {{متن قرآن|وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ}}<ref>«و جز خداوند یار و یاوری ندارید» سوره بقره، آیه ۱۰۷.</ref> یعنی {{عربی|من قریب ینفعکم ولا ناصر ینصرکم}}.
# [[پروردگار]]: {{متن قرآن|قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ}}<ref>«بگو آیا جز خداوند آفریننده آسمان‌ها و زمین را سرور گزینم» سوره انعام، آیه ۱۴.</ref> یعنی {{عربی|أتخذ رباً}} و نیز {{متن قرآن|أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ}}<ref>«آیا به جای او سرورانی (را به پرستش) گرفتند؟ اما خداوند است که سرور (راستین) است» سوره شوری، آیه ۹.</ref> یعنی {{عربی|هو الرب}} از این معنی در [[قرآن]] بسیار است.
#ولی به معنای [[خدا]] و جمعش [[اولیاء]] است به معنای [[خدایان]]: {{متن قرآن|مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاءَ}}<ref>«داستان کسانی که به جای خداوند سرورانی (به پرستش) گزیدند» سوره عنکبوت، آیه ۴۱.</ref> یعنی {{عربی|الالهه}}.
#نصیحت‌ کننده: {{متن قرآن|لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند» سوره آل عمران، آیه ۲۸.</ref> یعنی {{عربی|في النصيحه}} و نیز در [[سورۀ نبأ]] و ممتحنه به همین معنی آمده است<ref>تفلیسی، وجوه قرآن، ص۳۰۹ تا ۳۱۱؛ النیشابوری، وجوه القرآن، ص۵۸۲. البته *ایشان دو وجه دیگر نیز قائل است: ۱. الولی القریب؛ ۲.الولی فی الدین.</ref>.
*آنچه از استعمالات کلمه ولی به دست می‌آید، نوعی [[قرب]] و نزدیکی در مفهوم این کلمه اخذ شده است که به حسب موارد آن متفاوت است به عنوان مثال کسی که عهده‌دار [[حکومت]] و [[سرپرستی]] [[مردم]] می‌شود بین او و [[حکومت]] نزدیکی حاصل می‌شود و فاصله برداشته می‌شود که لازمه آن [[تقرب]] در نزد [[ذهن]] و [[فکر]] [[مردم]] نیز می‌باشد. اگر آن [[والی]] شخصی [[الهی]] و [[منصوب]] از [[ناحیه]] [[خداوند]] باشد این [[تقرب]] بیشتر خواهد بود و تا عمق [[دل‌ها]] [[نفوذ]] خواهد داشت و سبب [[محبت]] [[مردم]] به او میگردد. ولایت عهده‌دار شدن و [[سرپرستی]] [[امور مادی]] و [[معنوی]] [[جامعه]] توسط [[امام]] است، که عالی‌ترین مرتبه [[سرپرستی]] [[امامت]] است<ref>[[آرزو شکری|شکری، آرزو]]، [[حقوق اهل بیت (کتاب)|حقوق اهل بیت]]، ص۱۵۶- ۱۵۸.</ref>.


==[[جایگاه]] ولایت در [[نظام تکوین]]==
=== معنای اصطلاحی ===  
*در [[نظام تکوین]]، چنین [[قربی]]، به [[ارتباط]] وجودی می‌ان علّت و معلول ختم می‌‌شود و چون [[خداوند]] [[خالق]] هستی است و هرگز مخلوق از [[خالق]] خود جدا نیست، بنابراین [[خداوند]] [[ولیّ]] همه موجودات در [[نظام آفرینش]] است و اقرب به آنها نسبت به خودشان است. در [[آیات]] مختلف [[قرآن]]، ضمن اشاره به این [[مقام]]، به [[دلیل]] آن نیز اشاره شده است. در [[سوره]] [[مبارکه]] [[نساء]]، [[مقام]] [[مالکیّت]] و فرمان‌روایی [[الهی]]، دیل بر شدّت [[قرابت]] [[پروردگار]] بیان شده: {{متن قرآن|وَلِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطًا}}<ref>«و آنچه در آسمان‌ها و در زمی‌ن است از آن خداوند است و خداوند به هر چیزی، نیک داناست» سوره نساء، آیه ۱۲۶.</ref>
[[متکلمان]] واژه‌ «ولایت» را به معنای «سرپرستی و صاحب اختیار و تصرف» گرفته‌اند که [[اطاعت]]، از لوازم معنای آن است. ولی به معنی کسی ‌است که [[حق تصرف]] دارد و [[خداوند]] آن را برای حضرت ثابت کرده همان طوری‌ که آن را برای خود و [[پیامبر]] ثابت کرده است<ref>حلی، حسن بن یوسف، منهاج الکرامة، ص۱۱۷.</ref>.
*در [[سوره ق]] به [[مقام]] خالقیّت [[خداوند]] اشاره شده و اینکه [[خالق]] به مخلوق خود از همه موجودات نزدیک‌تر است:{{متن قرآن|وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ}}<ref>«و همانا ما انسان را آفریده‌ایم و آنچه درونش به او وسوسه می‌‌کند می‌‌دانیم و ما از رگ گردن به او نزدیک‌تریم» سوره ق، آیه ۱۶.</ref>.
*در یک معنای جامع، [[خداوند]] [[مقام ولایت]] و احاطه و [[قرب]] خود بر [[انسان]] را به قدری عالی و کامل [[اعلان]] می‌‌فرماید که [[خالق]] و صاحب هستی، از خود [[انسان]] به او نزدیک‌تر است؛ [[خداوند]] با تعبیری لطیف می‌‌فرماید: {{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ}}<ref>«و بدانید که خداوند می‌ان آدمی‌ و دل او می‌انجی می‌‌شود» سوره انفال، آیه ۲۴.</ref>.
*زیرا اگر هستی و [[حقیقت]] همه موجودات از [[خداوند]] است، هستی‌بخش آنان احاطه بیش‌تری بر آنها از خودشان دارد.
*نتیجه آنکه: [[ولایت الهی]] بر موجودات، [[قرابت]] مدبّرانه آنها است و چون اصل در معنای ولایت، شدّت [[قرابت]] است و [[خداوند]] اقرب و [[برتر]] و مقدّم‌تر از همه [[نزدیکان]] و دلسوزان به موجودات است، [[ولایت الهی]] فوق همه ولایت‌ها بر خلایق می‌‌باشد؛ {{متن قرآن|هُنَالِكَ الْوَلَايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَوَابًا وَخَيْرٌ عُقْبًا}}<ref>«آنجا، سروری از آن خداوند راستین است، او در پاداش دادن نیکوتر و در بخشیدن بهتر است» سوره کهف، آیه ۴۴.</ref><ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۴۵۳.</ref>.


==مقدمه==
به هر حال گسترده‌ترین کاربرد مصطلح ولایت در متون عربی و محاورات [[عرفی]] همان «[[امامت]]» و «حاکمیت سیاسی» است. به گونه‌ای که هرگاه این واژه بدون قید و قرینه استعمال شود، به ولایت سیاسی، [[امارت]] و [[حاکمیت]] انصراف دارد که مقصود همان مدیریت و تنظیم امور کلان [[اجتماعی]] است<ref>[[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن - جوادی آملی (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۶۴.</ref>.
*در کتاب‏‌های لغت، معانی متعددی برای واژه ولایت آورده‏‌اند که بیشتر آنها به معنای [[قرب]] و نزدیکی، [[محبت]]، [[تصرف]] و تأثیر‌گذاری، [[یاری]] کردن و [[سرپرستی]] اشاره کرده‏‌اند<ref>[[غفار شاهدی|شاهدی، غفار]]، [[توحید و حکومت دینی (مقاله)|توحید و حکومت دینی]]، [[حکومت اسلامی (نشریه)|فصلنامه حکومت اسلامی]]، ص۳۲۹ تا ۳۶۹.</ref>
*اما در اینکه آیا ولایت در این معانی مختلف، به صورت اشتراک لفظی به کار رفته است‏یا مشترک [[معنوی]]، [[اتفاق نظر]] وجود ندارد. اما آنچه [[مسلم]] است این است که تمام کسانی که در باره [[حکومت دینی]] بحث کرده‌‏اند ولایت را به معنای [[سرپرستی]] گرفته‌‏اند<ref>ر. ک: دراسات فی ولایة الفقیه، ج‏۱، ص‏۷۲: {{عربی| انَّ حَقِيقَتَهَا تَرْجِعُ الَىَّ تُوَلِّي الامر وَ التَّصَرُّفِ وَ التَّدْبِيرِ وَ يشتق مِنْهَا لَفْظَ الْوَالِي بِهِ معناي الْحَاكِمِ وَ الامير }}</ref> که با معنای [[حاکمیت]] و [[حکومت]] مترادف است.
*در [[قرآن]] نیز [[حکومت]] و [[حاکمیت]] ‏با واژه ولایت آمده است. بنابراین، ولایت در معانی مختلف؛ خواه مشترک لفظی باشد یا [[معنوی]]، تأثیری در بحث ما ندارد چون در اینکه ولایت‏ به معنای [[سرپرستی]] می‏‌آید، [[اتفاق نظر]] وجود دارد. هر چند برخی منکر ریشه لغوی و [[تاریخی]] ولایت‏ به معنای [[حکومت]] وسرپرستی شده‌‏اند <ref>ر. ک: حکمت و حکومت مهدی حائری، ص‏۱۷۸.</ref><ref>[[غفار شاهدی|شاهدی، غفار]]، [[توحید و حکومت دینی (مقاله)|توحید و حکومت دینی]]، [[حکومت اسلامی (نشریه)|فصلنامه حکومت اسلامی]]، ص۳۲۹ تا ۳۶۹.</ref>
*نکته‌‏ای که باید در معنای ولایت‏ به آن توجه کرد این است که اگر چه ولایت در لغت ‏به معنای [[سرپرستی]] است اما از قرائن و شواهد استفاده می‏‌شود که ولایت در بحث‏ [[حکومت دینی]] به معنای [[سرپرستی]] صرف نیست‏ بلکه به معنای [[حق سرپرستی]] است. [[علامه طباطبایی]] می‌‏فرمایند: {{عربی|" فالمحصل من معنی الولایة فی موارد استعمالها هو نحو من القرب یوجب نوعا من حق التصرف و مالکیة التدبیر"}} <ref>تفسیر المیزان، ج‏۶، ص‏۱۲.</ref>.
* علت آن نیز این است که فرق است میان [[سرپرستی]] و [[حق سرپرستی]]؛ زیرا ممکن است کسی [[سرپرستی]] کند اما [[حق سرپرستی]] نداشته باشد؛ مانند [[حکام]] [[جائر]] و ممکن است فردی [[سرپرستی]] کند و در عین حال [[حق سرپرستی]] هم داشته باشد مانند [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}}. یا ممکن است کسی [[حق سرپرستی]] داشته باشد اما امکان [[اعمال]] [[سرپرستی]] برای او فراهم نگردد؛ مانند بیشتر [[ائمه]]{{عم}}. بنابراین، [[حق سرپرستی]] امری اعتباری است. به خلاف خود [[سرپرستی]] که امری [[حقیقی]] است و هر کس که [[حق سرپرستی]] را انجام دهد متصف به [[والی]] یا ولی می‏‌شود اما هر [[والی]] لزوما [[حق ولایت]] و [[سرپرستی]] را ندارد<ref>[[غفار شاهدی|شاهدی، غفار]]، [[توحید و حکومت دینی (مقاله)|توحید و حکومت دینی]]، [[حکومت اسلامی (نشریه)|فصلنامه حکومت اسلامی]]، ص۳۲۹ تا ۳۶۹.</ref>
*بنابراین، وقتی از [[حکومت دینی]] بحث می‌‏کنیم [[پرسش]] اساسی ما این است که آیا [[حق ولایت]] و [[سرپرستی]] و [[حق]] حاکمیت‏ برای غیر [[خدا]] هم اعتبار شده است‏یا خیر؟ به تعبیر دیگر آیا [[سرپرستی]] و [[حاکمیت]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} و یا [[فقیه جامع الشرایط]] [[مشروع]] است‏ یا خیر؟ <ref>سید مسعود معصومی، نگاه نو به حکومت دینی، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، ص‏۲۳ (تلخیص).</ref>.
* [[حق ولایت]] در درجۀ نخست، از آن خداست، او [[ولیّ]] و مولای [[اهل]] [[ایمان]] است {{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم}}<ref>سوره بقره، آیه ۲۵۷، نیز سوره محمّد، آیه ۱۱ دربارۀ مولی و سوره مائده آیه ۵۵ دربارۀ ولایت خدا و رسول و آنانکه در حال رکوع انفاق می‌کنند</ref> در درجۀ بعد ولایت از آن [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]]{{صل}} است و [[قرآن]] او را از خود [[مؤمنان]] نسبت به خودشان سزاوارتر می‌شمارد {{متن قرآن|النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ}}<ref>سوره احزاب، آیه ۶</ref> و در مقابل [[حکم]] و [[داوری]] و [[تصمیم]] [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]] کسی [[اختیار]] ندارد که [[مخالفت]] کند و همه باید [[تسلیم محض]] باشند {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلا مُؤْمِنَةٍ...}}<ref>سوره احزاب، آیه ۳۶</ref> در نوبت بعد، این ولایت به [[امامان]] [[معصوم]] می‌رسد که [[جانشینان]] پیامبرند و [[اطاعت]] آنان به عنوان [[اولو الأمر]]، در کنار [[اطاعت]] [[خدا]] و [[رسول]]، [[واجب]] است.
*در [[عصر غیبت]] [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} نیز آنچه به نام [[ولایت فقیه]] مطرح است، ریشه در ولایت [[امام]] دارد و [[رهبری]] [[جامعه]] با [[فقیه جامع الشرایط]] [[عادل]] و [[آگاه]] است و [[اطاعت]] از او نیز لازم است. آنچه [[امامت]] [[ائمه]] را [[استوار]] می‌سازد، همان ولایت ایشان است و حقّی است که [[خدا]] برای آنان قرار داده و پیوند [[امامت]] و ولایت را نشان می‌دهد. ولایت، به معنای [[محبت]] [[قلبی]] و علاقه‌مندی تنها نیست، نوعی پیوند مستحکم مرامی و هم‌خطی و همسویی در [[فکر]] و عمل میان مجموعه‌ای از [[انسان‌ها]] و میان آنان و رهبرشان است که به جبهه‌گیری و [[صف‌آرایی]] [[فکری]] و عملی در مقابل [[مخالفان]] [[تفکّر]] [[توحیدی]] و [[امّت]] [[اسلامی]] می‌انجامد. "جبهۀ واحد و پیوسته‌ای که در [[حقیقت]]، [[بانی]] [[مدینۀ فاضله]] [[اسلامی]] است، پس از تشکیل واحد [[عظیم]] "[[امّت]]"، در سطح عمومی [[مؤمنین]] و معتقدین به [[دین]] گسترش می‌یابد و اصل "ولایت" در موضعگیری‌های داخلی و خارجی [[امت اسلام]] تجلّی می‌کند... [[حفظ]] و رعایت این هردو رویۀ ولایت (اتصال و [[ارتباط]] و [[وابستگی]] داخلی و جدایی و تأثیر ناپذیری و عدم [[وابستگی]] خارجی) مستلزم وجود یک [[قدرت]] متمرکز و مسلّط است که در [[حقیقت]]، واحد تبلور یافته‌ای از همۀ عناصر مثبت و سازندۀ [[اسلام]] باشد ([[امام]]) و نیز مستلزم آن است که رابطه‌ای عمیق و نیرومند همۀ آحاد [[امت]] را به شخص [[حاکم]] ([[امام]]) یعنی محور اساسی فعالیت و [[نشاط]] عمومی [[جامعه]] پیوند زند و آنان را با او وابسته سازد... یک [[جامعه]] در صورتی دارای ولایت است که در آن "[[ولیّ]]" مشخص بوده و عملاً مصدر و الهام‌‌بخش همۀ نشاط‌ها و فعالیّت‌های [[زندگی]] باشد و یک فرد در صورتی دارای ولایت است که [[شناخت]] [[درستی]] از "ولی" داشته و برای هرچه بیشتر وابسته و مرتبط ساختن خود به او (که [[مظهر]] ولایت [[خدا]] ست) دائما در تلاش و کوشش به سر برد... "[[ولیّ]]" [[جامعۀ اسلامی]] (یعنی آن قدرتی که همۀ فعالیت‌ها و نشاط‌های [[فکری]] و عملی را [[رهبری]] و اداره می‌کند) خداست، و هرآنکه [[خدا]] وی را به نام یا به نشان به ولایت بگمارد<ref>طرح کلّی اندیشه اسلامی در قرآن، سیدعلی حسینی (خامنه‌ای)، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۷، صفحات ۱۱۱، ۱۱۶، ۱۲۶ (با تلخیص)</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۵۹۴.</ref>.


==[[ولایت‏ خداوند]]==
== ولایت در [[قرآن]] ==
*با توجه به معنای ولایت در لغت و اصطلاح، معنای ولایت‏ [[خداوند]] عبارت است از اینکه: [[خداوند]] [[حق سرپرستی]] بر تمام موجودات و مخلوقات "[[مدبر]] علیه و مربوب" خود را داراست و به انحای گوناگون، ربوبیت‏ خود را [[اعمال]] می‏‌کند.  
{{اصلی|ولایت در قرآن}}
* ولایت ‏به این معنا از [[شؤون]] [[توحید در ربوبیت]] است؛ چون [[رب]] که همان صاحب و مالک مربوب و نیز [[خالق]] مربوب، از عدم به وجود است، [[حق تصرف]] و [[تسلط]] در تمام [[شؤون]] آن را داراست و می‏‌تواند ربوبیت‏ خود را به اشکال گونا‏گون [[اعمال]] کند. در نتیجه ولایت‏ [[حقیقی]] از آن خداست که مالک و [[خالق]] [[حقیقی]] عالم است.
کلمه "[[ولی]]" در [[قرآن مجید]] با مشتقات مختلف آن، ٢٣٣ بار به کار رفته است و از کلمات پُر استعمال محسوب می‌شود. از این تعداد ۱٢٣ مرتبه به صورت اسم و ۱۱٠ مرتبه به صورت فعل در [[قرآن]] به کار رفته است<ref>به عنوان مثال می‌توان از فعل "تولّی" یادآور شد که دارای دو معنای متفاوت مَحبت و اعراض کردن است؛ معنای مَحبت مانند آیه شریفه: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ}} («و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است» سوره مائده، آیه ۵۱)؛ و اما درباره معنای اعراض، برخی از اهل لغت نوشته‌اند: "آن معنا"، در صورتی است که با حرف "عن" متعدی شده باشد که گاهی در آیه، لفظ‍ آن مذکور است؛ مانند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا الله وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ}} («ای مؤمنان! از خداوند و پیامبر او فرمان برید و در حالی که سخن او را می‌شنوید از او رو مگردانید» سوره انفال، آیه ۲۰)؛ و گاهی آن حرف، در تقدیر است؛ مانند: {{متن قرآن|فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ الله عَلِيمٌ بِالْمُفْسِدِينَ}} («و اگر رو بگردانند، خداوند به (کار) تبهکاران، داناست» سوره آل عمران، آیه ۶۳)؛ مفردات راغب، ص۸۸۶، کلمه ولی.</ref>.  اما کلمه "ولایت"، فقط‍ دو بار در [[قرآن مجید]] استعمال شده است<ref>بنابر قرائت بعضی، در هر دو مورد آن، به صورت فتح "واو" است، پس ولایت با کسر "واو"، بنا بر آن قرائت، اصلاً در [[قرآن]] نیامده است و بنابر جواز هر دو وجه که بعضی قائل به آن هستند، با کسر "واو" نیز در قرآن آمده است؛ لذا برخی از اهل لغت نوشته‌اند: {{متن قرآن|مَا لَكُمْ مِنْ وَلَايَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ}} («شما را با آنان هیچ پیوندی نیست» سوره انفال، آیه ۷۲) با فتح "واو" و نیز با کسر آن، قرائت شده است؛ لسان العرب، ج۱۵، ص۴۰۱؛ ما اتفق لفظه و اختلف معناه، ص۴۷۱.</ref>:
*یکی از محققان در این باره می‌‏نویسد: {{عربی|"ان التوحيد في الحاكمية من شؤون التوحيد في الربوبية فان الرب بما انه صاحب المربوب و مالكه و بعبارة ثانية خالقه و موجده من العدم له حق التصرف و التسليط على النفوس و الاموال و ايجاد الحدود تصرفاته..."}} <ref>الالهیات، ج‏۲، ص‏۷۳.</ref><ref>[[غفار شاهدی|شاهدی، غفار]]، [[توحید و حکومت دینی (مقاله)|توحید و حکومت دینی]]، [[حکومت اسلامی (نشریه)|فصلنامه حکومت اسلامی]]، ص۳۲۹ تا ۳۶۹.</ref>.
# {{متن قرآن|هُنَالِكَ الْوَلَايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَوَابًا وَخَيْرٌ عُقْبًا}}<ref>«آنجا، سروری از آن خداوند راستین است، او در پاداش دادن نیکوتر و در بخشیدن بهتر است» سوره کهف، آیه ۴۴.</ref>؛ ولایت در [[آیه شریفه]] به معنای [[سلطنت]] و [[مالکیت]] است، یعنی در آن روز [[قدرت]] و [[سلطه]] مطلق [[الهی]] [[ظهور]] می‌کند و همگی تحت [[ولایت خدا]] در می‌آیند و به او [[ایمان]] می‌آورند و از آنچه در [[دنیا]] می‌پرستیده‌اند، [[بیزاری]] می‌جویند.
# {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يُهَاجِرُوا مَا لَكُمْ مِنْ وَلَايَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ حَتَّی يُهَاجِرُوا}}<ref>«و کسانی که ایمان آورده و هجرت نکرده‌اند شما را با آنان هیچ پیوندی نیست تا آنکه هجرت گزینند» سوره انفال، آیه ۷۲.</ref>؛ ولایت در [[آیه شریفه]] به معنای [[نصرت]] است.


===اقسام ولایت ‏خداوند===
بر اساس موارد استعمال [[قرآنی]]، مراد از ولایت، نحوه‌ای نزدیکی بدون فاصله بین دو شیء است که نوعی رابطه بین آن دو برقرار باشد. رابطه‌ای که افراد [[جامعه]] و هم‌مسلکان با هم دارند، از سنخ اول و رابطه [[خدای متعال]] با مخلوقات خود از سنخ قِسم دوم است. بنابراین، مراد از معنای جامع ولایت، [[قرب]] و نزدیکی است که به صورت‌های گوناگونی مطرح شده و آن قرب، یا قرب [[حسی]] است، مثل نزدیک و قریب هم بودن دو چیز بدون فاصله [[اجنبی]] و شخص ثالث؛ یا قرب معنوی و غیر حسی است، مثل قرب [[دینی]]، قرب [[خویشاوندی]]، قرب [[اعتقادی]]، قرب [[دوستی]]، [[یاری]] و [[نصرت]]، قرب تدبیری و [[سلطنت]] و... . در [[قرآن کریم]] در بیش‌تر موارد، نوع دوم که همان [[قرب]] غیرحسی و معنوی است، استعمال شده است<ref>[[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۳۶-۳۸.</ref>.
* ولایت ‏به معنای [[حق سرپرستی]] و [[اعمال]] [[ربوبیت]] توسط [[خداوند]] به دو شکل تحقق می‏‌یابد:
#به شکل [[ولایت تکوینی]] ([[ولایت حقیقی|حقیقی]])
#به شکل [[ولایت تشریعی]] ([[ولایت اعتباری|اعتباری]])
*اگر [[خداوند]] در [[طبیعت]]، با اسباب گوناگون [[تصرف]] کند و تأثیر بگذارد، ولایت او [[ولایت تکوینی|تکوینی]] است.
* [[علامه طباطبایی]] می‌‏فرماید: "اگر [[تصرف]] و تأثیر گذاری [[خداوند]] بر [[افعال]] و [[رفتار]] و [[انسان‌ها]] باشد، ولایت او [[ولایت تشریعی|تشریعی]] خواهد بود"<ref>{{عربی|" الولایة التکوینیة التی تصح له التصرف فی کل شی‏ء و تدبیر امر الخلق بماشاء و کیف شاء"}}؛ المیزان (عربی)، ج‏۶، ص‏۱۲.</ref>، {{عربی|" الولاية التشريعة هي القيام بالتشريع و الدعوة و التربية و الامة و الحكم فيهم و قضاء في امرهم"}}<ref>المیزان (عربی)، ج‏۶، ص‏۱۳.</ref>. به عبارت دیگر: ولایت، که همان [[اعمال]] [[حق]] ربوبیت‏خداست، اگر در اموری [[حقیقی]] باشد که به [[انسان]] مربوط نمی‏‌شود، [[ولایت‏ خدا]] [[ولایت تکوینی|تکوینی]] است که به [[ربوبیت تکوینی]] [[خدا]] باز می‏‌گردد. و اگر در امور اعتباری باشد که به [[انسان]] و [[حیات انسانی]] مربوط می‏‌شود، در این‏صورت ولایت او [[ولایت تشریعی|تشریعی]] خواهد بود که به [[ربوبیت تشریعی]] باز می‌‏گردد.
*یکی از محققان می‌‏نویسد: "تقسیم ولایت ‏به [[ولایت تشریعی|تشریعی]] و [[ولایت تکوینی|تکوینی]]، در واقع تقسیمی است که به تبع تقسیم [[مولی]] علیه انجام می‏‌شود؛ اگر [[مولی علیه]] [[امر تکوینی]] باشد [[ولایت ولی]]، [[ولایت‏ بر تکوین]] و اگر [[امر تشریعی]] باشد [[ولایت ولی]] [[ولایت‏ بر تشریع]] است"<ref>جوادی آملی، ولایت در قرآن، مرکز فرهنگی رجاء، چاپ اول، ۱۳۶۷. ص‏۲۱۵؛ یعنی روح ولایت تکوینی به ولایت‏ بر تکوین و ولایت تشریع به ولایت‏ بر تشریع باز می‏‌گردد.</ref><ref>[[غفار شاهدی|شاهدی، غفار]]، [[توحید و حکومت دینی (مقاله)|توحید و حکومت دینی]]، [[حکومت اسلامی (نشریه)|فصلنامه حکومت اسلامی]]، ص۳۲۹ تا ۳۶۹.</ref>.


==[[ولایت تشریعی]] [[خداوند]]==
== اقسام ولایت ==
* [[ولایت تشریعی]] عبارت است از [[تصرف]] در [[نفوس]] و [[اموال]] و [[افعال]] [[انسان‌ها]] توسط کسی که [[حق]] این [[تصرف]] را دارد.  
واژه «ولایت» را از جهات مختلف می‌توان تقسیم کرد:
* [[خداوند]] بواسطه [[ولایت تشریعی]] که بر [[مردم]] دارد، امر [[دین]] [[مردم]] را [[تشریع]] کرده و آنها را [[هدایت]] و [[ارشاد]] می‏‌کند{{متن قرآن|أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاء فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ وَهُوَ يُحْيِي الْمَوْتَى وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref> آیا به جای او سرورانی (را به پرستش) گرفتند؟ اما خداوند است که سرور (راستین) است و او مردگان را زنده می‌گرداند و او بر هر کاری تواناست؛ سوره شوری، آیه: ۹.</ref>.
=== به لحاظ رتبی (ذاتی و جعلی) ===
*اما تحقق [[ولایت تشریعی]] [[خدا]] و کسی که [[حق]] [[ولایت تشریعی]] را دارا است، مشروط به [[پذیرش ولایت]] و [[حق سرپرستی]] آنان توسط [[مردم]] است؛ چون [[ولایت تشریعی]]، با طبیعت‏ یا اشیای خارجی سر و کار ندارد بلکه مربوط به [[افعال]] و [[رفتار]] [[انسان‌ها]] است، [[انسانی]] که دارای [[آزادی]] و [[اختیار]] است؛ یعنی [[ولایت تشریعی]] در ظرف [[اختیار]] [[مکلف]] [[اعمال]] می‏‌شود و قبول و [[پذیرش]] اختیاری [[مولی]] علیه شرط تحقق این ولایت است.  
با در نظر داشتن رتبه و مراتب این مفهوم، ولایت دارای اقسام زیر است که برای [[خداوند]] ذاتی و برای غیر [[خدا]] عرضی خواهد بود.
*البته این بدان معنا نیست که [[خداوند]] [[سرپرست]] مردمی که او را نپذیرفتند نیست؛ چون او اصالتا [[حق سرپرستی]] بر همه [[مردم]] را دارد و همه را ملزم به [[پذیرش]] ولایت‏ خود کرده است اما این [[سرپرستی]] را در ظرف [[اختیار انسان]] [[اعمال]] می‏‌کند نه [[تکوین]]؛ از این رو، [[حق]] [[حاکمیت]] ‏خدا با [[آزادی]] [[انسان‌ها]] منافات ندارد؛ زیرا [[انسان‌ها]] در [[پذیرش]] ولایت‏ [[خداوند]] مختارند؛ همچنانکه راه [[گمراهی]] نیز به روی آنان گشوده است<ref>[[غفار شاهدی|شاهدی، غفار]]، [[توحید و حکومت دینی (مقاله)|توحید و حکومت دینی]]، [[حکومت اسلامی (نشریه)|فصلنامه حکومت اسلامی]]، ص۳۲۹ تا ۳۶۹.</ref>.  
==== [[ولایت مطلقه الهی]] ====
مطلق در مقابل مقید<ref>شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم، ج‏۷، ص۴۱۳۳.</ref>، به معنای رها، [[آزاد]] و عام<ref>تهذیب اللغة، ج‏۹، ص۱۸.</ref> است. مقصود از ولایت مطلقه این است که [[ولایت الهی]] بدون قید و شرط و گستره شمول آن وسیع است. این نوع ولایت، اصیل و مستقل و ویژه [[خداوند متعال]] است<ref>[[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، [[ولایت فقیه - جوادی آملی (کتاب)|ولایت فقیه]]، ص۱۳۲.</ref>.


==نقش ولایت در [[اسلام]]==
==== ولایت انبیاء الهی ====
*یکی از [[ارکان اسلام]]، ولایت است که [[حقیقت اسلام]] با آن کامل و تمام می‌گردد: {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ دِينًا }}<ref>امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم؛ سوره مائده، آیه: ۳.</ref> این [[آیه]] که درباره [[واقعه غدیر]] است ولایت را عامل کمال و تمام [[دین]] می‌داند. واژه "کمال" در مواردی به‌کار می‌رود که مجموعه‌ای دارای اجزای مختلف باشد و هر جزء آن اثری خاص داشته باشد و پیدا شدن همه اجزای مقصود و غرض اصلی از مجموعه پیدا می‌شود؛ مانند [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَلِتُكْمِلُواْ الْعِدَّةَ}}<ref> سوره بقره، آیه:۱۸۵.</ref> در مقابل، واژه "تمام" در مواردی است که اجزا به‌صورت جدا اثری ندارد و با جمع همه آنها اثر مورد نظر یافت می‌شود؛ نظیر [[آیه]] {{متن قرآن|أَتِمُّواْ الصِّيَامَ إِلَى اللَّيْلِ }}<ref> سوره بقره، آیه: ۱۸۷.</ref>.
همان‌طوری‌که در [[ولایت مطلقه الهی]] گفته شد، [[ولایت خداوند]] اصلی و ذاتی است؛ اما ولایت سایر صاحبان ولایت، از جمله ولایت انبیاء الهی، عارضی، جعلی و اعطایی از سوی [[خداوند]] است و در طول [[ولایت الهی]] قرار می‌گیرد.
*بر‌ اساس [[آیه]] ۳ [[سوره]] [[مائده]] ولایت همانند سایر [[ارکان اسلام]] در کمال این [[دین]] نقش دارد و بدون آن این مجموعه ناقص است. از سوی دیگر [[اسلام]] به‌عنوان [[نعمت الهی]] هنگامی اثر واقعی خود را می‌یابد که همراه ولایت باشد و به بیان دیگر، [[اسلام]] بدون ولایت در [[حقیقت اسلام]] نیست<ref>المیزان، ج‌۵، ص‌۱۷۹‌ـ‌۱۸۱.</ref>.
*سرّ اهمیت ولایت هنگامی [[آشکار]] می‌گردد که به [[شئون]] گوناگون [[دین اسلام]] ـ‌ که دارای ابعاد [[اجتماعی]] و عمومی، آن هم در سطح جهانی و در همه زمانهاست‌ ـ توجه کنیم. با نگاهی به وقایع تاریخ‌ [[اسلام]] پس از [[رحلت]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و اهمال مسئله ولایت از سوی [[مسلمانان]] و [[مشکلات]] و آسیب‌هایی که از این [[ناحیه]] به [[جامعه اسلامی]] رسید اهمیت این مسئله روشن‌تر می‌گردد.
*به [[عقیده]] [[علامه طباطبایی]] ولایت همچون سایر اصول و [[فروع]] [[اسلام]] با [[فطرت]] هماهنگ است و ولایت و [[انتصاب]] شخصی برای [[اداره امور]] [[جامعه]] از بدیهیات [[فطرت]] است که هیچ [[اجتماعی]] در هیچ شرایطی از آن بی‌نیاز نیست<ref>المیزان، ج‌۶، ص‌۴۸.</ref>. این [[وظیفه]] و امر مهم در زمان [[حیات]] [[رسول اکرم]]{{صل}} بر عهده خود آن [[حضرت]] بود. [[انتصاب]] [[والی]]، اعزام مبلغ و [[مأمور]] مالیاتی و دیگر [[شئون]] ولایت از اموری است که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به عنوان [[ولی امر]] [[مسلمانان]] عهده‌دار اداره آن بودند<ref>المیزان، ص‌۴۹.</ref>.
*به [[عقیده شیعه]] پس از [[رسول‌ اکرم]]{{صل}}، [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} برای این [[مقام]] [[برگزیده]] شده‌اند و پس از ایشان ۱۱‌ نفر از [[اولاد]] گرامی ایشان برای این [[مقام]] [[تعیین]] گردیده‌اند <ref>المیزان، ج‌۵، ص‌۱۷۶‌ـ‌۱۸۱.</ref>. [[شیعه]] برای [[اثبات]] این [[عقیده]] خود در برابر [[اهل سنت]] که این [[حقیقت]] را نمی‌پذیرند، به [[دلایل عقلی]] و نیز [[آیات قرآن]] و [[اخبار]] [[متواتر]] که از طریق [[شیعه]] و [[سنی]] [[نقل]] شده [[تمسک]] جسته‌اند<ref>المیزان، ص‌۱۶۷‌ـ‌۲۰۱.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>.
*در روایاتی متعدد از [[شیعه]] و [[اهل سنت]] برای [[اسلام]] ارکان دیگری نیز ذکر شده است. [[روایات]] [[اهل سنت]] غالباً به ۵ رکن اشاره دارد: [[توحید]]، برپایی [[نماز]]، پرداخت [[زکات]]، [[روزه]] [[ماه رمضان]] و [[حجّ]]<ref>صحیح البخاری، ج‌۱، ص‌۹‌ـ‌۱۰؛ صحیح مسلم، ج‌۱، ص‌۴۵.</ref> و در بعضی از [[روایات]] [[شهادت]] به [[رسالت]] [[نبی‌ اکرم]]{{صل}} در کنار [[شهادت]] به [[وحدانیت خدا]] ذکر شده است<ref>صحیح البخاری، ج‌۱، ص‌۱۰.</ref>. در برخی از [[روایات شیعه]] نیز [[ارکان اسلام]] همین ۵‌ رکن شمرده شده<ref>الکافی، ج‌۲، ص‌۳۱.</ref> و در غالب روایاتی که از [[اهل بیت]]{{صل}} [[نقل]] شده عنصر "ولایت" از ارکان و مهم‌ترین آنها دانسته شده است: {{متن حدیث|وَ لَمْ يُنَادَ بِشَيْ‏ءٍ كَمَا نُودِيَ بِالْوَلَايَة}}<ref>الکافی، ص‌۱۸.</ref> در [[حدیثی]] ولایت به منزله کلید و راه ورود به دیگر ارکان معرفی شده<ref>الکافی، ص‌۱۸.</ref>، و [[اسلام]] بدون ولایت، [[اسلام]] تهی از [[حقیقت]] شمرده شده است.
*در برخی از [[روایات]] در [[مقام]] بیان فرق بین ولایت و دیگر ارکان گفته شده: در برخی حالات ممکن است رخصت در ترک سایر ارکان یعنی [[نماز]]، [[زکات]]، [[روزه]] و [[حجّ]] پیدا شود؛ ولی در ترک ولایت هیچ‌گاه رخصت پیدا‌ نمی‌شود<ref>بحارالانوار، ج‌۶۵، ص‌۳۷۶.</ref>. در برخی [[روایات]] افزون بر ذکر ولایت به‌ صورت کلی، ولایت هر یک از [[امامان‌ معصوم]]{{عم}} به تفصیل مطرح شده‌ است<ref>بحارالانوار، ج‌۶۶، ص‌۲.</ref> در برخی دیگر پس از ذکر ولایت گفته شده که بدون [[اعتقاد]] به آن، [[مرگ]] [[انسان]] [[مرگ جاهلی]] است<ref>الکافی، ج۱، ص۳۷۷؛ بحارالانوار، ج۶۵، ص۳۸۷.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>.


==ولایت و [[تولی]]==
==== ولایت [[پیامبر خاتم]] {{صل}} ====
* ولایت و [[تولی]]، رابطه‌ای دو جانبه است، چرا که [[ولاء]] و [[تولی]]، نوعی [[همبستگی]] و نزدیکی بین دو چیز است، به‌نحوی‌که فاصله‌ای میان آن دو نباشد. "ولایت [[علی]] را [[پذیرفتن]]"، یعنی [[التزام]] به [[حکومت علوی]] با همۀ ابعاد و ضوابط و شرایطش با [[پیروی]] از او به عنوان یک [[سرمشق]] و [[الگو]]، [[تسلیم]] بودن تنها در برابر او، پیوند با او و [[گسستن]] و رها شدن از هر [[ولایتی]] دیگر و دفع نیروها و قطب‌ها و عوامل مخرّب و ناهمساز با [[ولایت امام]]. در این ولایت دوجانبه، از یک‌سو [[امامان]] [[معصوم]] و [[حجت‌های الهی]] بر [[امت]] ولایت دارند، از سویی [[پذیرش ولایت]] آنان و [[تبعیت]] و [[تسلیم]] بودن و [[موالات]] و [[تولی]] با آنان، [[تکلیف]] و [[وظیفه]] است و چنین [[ولایتی]]، هم موجب [[سعادت اخروی]] و ورود به [[بهشت]] است، هم مایۀ [[نجات]] و [[وحدت]] و [[قدرت]] [[امت اسلام]] در دنیاست و قطعا ولایت باید همراه با [[برائت از دشمنان]] هم باشد. به فرمودۀ [[امام رضا]]{{ع}}: {{متن حدیث|كَمَالُ الدِّينِ وَلَايَتُنَا وَ الْبَرَاءَةُ مِنْ عَدُوِّنَا}}<ref>اهل البيت فی الكتاب والسنّه، ص ۳۷۸</ref> آنچه [[پیامبر خاتم|حضرت رسول]]{{صل}} در [[غدیر خم]] و موارد متعدد دیگر با عبارت‌های گوناگون بر آن تأکید داشت، بیان همین [[حقیقت]] بود و [[حدیث ولایت]] که آن روز از زبان آن [[حضرت]] شنیده شد، [[اثبات]] [[امامت]] [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} بود که فرمود: "[[خداوند]] مولای من است و من مولای مؤمنانم و من از خود آنان برایشان شایسته‌ترم، پس هرکه را من مولای او بودم، [[امام علی|علی]]{{ع}} مولای اوست، خدایا هرکه را با او [[دوستی]] و ولایت داشته باشد [[دوست]] بدار و با هرکس که با او [[دشمنی]] کند [[دشمنی]] کن"<ref>{{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ مَوْلَايَ وَ أَنَا مَوْلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ أَنَا أَوْلَى بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ}}؛ الغدير، ج ۱ ص ۱۱</ref>، نیز فرمود: {{متن حدیث| مَنْ آمِنْ بِي وَ صدقني فَلْيَتَوَلَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ، فَإِنْ وَلَايَتِهِ وَلَايَتِي وَ وَلَايَتِي وَلَايَةُ اللَّهِ }}<ref>کنز العمّال، ج ۱۱ ص ۶۱۱</ref> بحث ولایت، بحثی گسترده است، [[ولایت تکوینی]] و [[ولایت تشریعی]] نیز در این موضوع می‌گنجد<ref>درباره ولایت تکوینی به بحث مبسوطی در «امام‌شناسی» علامه حسینی طهرانی، ج ۱ مراجعه کنید</ref>.
ولایت حضرت پیامبر اکرم {{صل}} نیز از ولایت مطلقه الهی سرچشمه می‌گیرد: {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref>. براساس این [[آیه شریفه]]، ولایت پیامبر {{صل}} در طول ولایت الهی است که از سوی خداوند به ایشان اعطا گردیده است<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۴۶۱.</ref>.
*رابطۀ ولایت با [[محبت]] و عمل نیز از نکات مهمّ است، معنای ولایت و [[مولی]] از دیرباز مورد مناقشۀ بسیار میان [[شیعه]] و [[اهل سنت]] در کتاب‌های [[کلامی]] بوده است که باید به منابع مفصّل‌تر [[رجوع]] کرد<ref>از جمله: «الغدیر» ج ۱ ص ۳۶۲، «نفحات الأزهار» (خلاصه عبقات) ج ۱۵ و ۱۶، «موسوعة الإمام علی بن ابی‌طالب»، ج ۲ ص ۱۹۷، «فیض القدیر» (خلاصه عبقات) شیخ عباس قمی</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۵۹۴.</ref>.


==مبنا و [[مشروعیت]] امور اعتباری==
==== ولایت امامان معصوم {{ع}} ====
* [[ولایت الهی]]، آثار فراوانی در ولایت‌های فردی و [[اجتماعی]] و خصوصاً صفات [[والی]] از سوی [[خداوند]] دارد. از جمله آنکه، هر قانونی که به نحوی اجازه تصرّف و [[اعمال]] ولایت را به کسی می‌دهد، می‌باید به اعتبار [[شارع]] اصلی، یعنی [[خداوند]] باشد. در این زمینه، هیچ کس، حتّی [[رسول خدا]]{{صل}}، [[حقّ]] اظهارنظر شخصی ندارد. چنان‌که در [[حکم]] [[تغییر قبله]]، [[رسول خدا]]{{صل}} مدت‌ها در [[انتظار]] [[حکم الهی]] بود تا [[فرمان]] [[تغییر قبله]] از [[بیت‌المقدس]] به [[مسجدالحرام]] نازل شود: {{متن قرآن|قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيْثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ}}<ref>«گرداندن رؤیت را به آسمان، می‌بینیم پس رؤیت را به قبله‌ای که می‌پسندی خواهیم گرداند؛ اکنون به سوی مسجد الحرام رو کن و (همه) هرجا هستید به سوی آن روی کنید» سوره بقره، آیه ۱۴۴.</ref>.
در [[آیه ولایت]]، ولایت امام [[معصوم]] بیان شده است: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref>. عطف این جمله بر ماقبل {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ}}، می‌رساند که ولایت امام نیز ولایت اعطایی از سوی خداوند و از جنس ولایت الهی است.
*همچنین هنگامی که [[کفّار]] پیشنهاد [[تغییر]] [[احکام الهی]] را به [[رسول اکرم]]{{صل}} دادند، [[خداوند]] با قاطعیّت به آنان فرمود: {{متن قرآن|وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و چون آیات روشن ما برای آنان خوانده شود کسانی که لقای ما را امید نمی‌برند می‌گویند: قرآن دیگری جز این بیاور یا آن را دگرگون کن! بگو: مرا نسزد که از پیش خود آن را دگرگون کنم. من جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بی‌گمان من اگر با پروردگارم نافرمانی کنم از عذاب روزی سترگ می‌هراسم» سوره یونس، آیه ۱۵.</ref>.
*بنابراین، تشریع‌کننده و [[قانون‌گذار]] اصلی در امور فردی و [[اجتماعی]] [[انسان]]، تنها [[خداوند]] است و بقیه می‌باید تابع [[فرامین الهی]] باشند.
* [[طبیعت]] [[زندگی اجتماعی]] [[انسان]]، الزاماً اعتبارات [[اجتماعی]] را می‌طلبد؛ مثلاً، [[انسان‌ها]] برای [[تعیین]] محدوده تصرّفات ولایی خود، [[مالکیّت]] را تعریف می‌کنند؛ [[مردم]] همچنین برای [[تعیین]] محدوده [[روابط اجتماعی]] و مراتب [[فرماندهی]] و [[امتثال]] آن از سوی دیگران و [[تسخیر]] طرفینی برای اداره [[جامعه]]، [[ریاست]] و حدود آن را تعریف می‌نمایند و به همین قرینه، سایر اعتبارات [[اجتماعی]] با همه گستردگی خود، شکل می‌گیرد. ولی همه می‌دانند که در این پیچ و تاب اعتباریّات بشری، هیچ واقعیّتی در خارج وجود ندارد؛ چنان‌که با یک [[تغییر]] [[قانون]] و یا تحوّلی در [[نظام اجتماعی]] و یا [[حکومتی]]، بسیاری از عزیزها [[ذلیل]] و ذلیل‌ها [[عزیز]] می‌شوند.
*از سوی دیگر، [[دین الهی]] نیز مانند سایر نظام‌ها، دارای [[قوانین]] و اعتباریّاتی برای اداره [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] [[مردم]] است. ولی تفاوتی اساسی بین [[قوانین]] و [[سنن]] [[اجتماعی]] و اعتبارات عرفی با [[قوانین]] و [[سنن الهی]] وجود دارد؛ به این ترتیب که [[دین]] دارای مراتب و حقایقی است که پایین‌ترین مرتبه آن، به صورت کتابی حرفی مانند [[قرآن]] در میان [[مردم]] ظاهر شده است، از همین رو، همه [[احکام]] و سنّت‌های آن برگرفته از [[مصالح]] و [[مفاسد]] واقعی است؛ این سنّت‌ها [[کشف]] از آن واقعیّات می‌کنند.
*توضیح آنکه، [[خداوند]] در [[آیات]] متعدّد، خبر از واقعیّت داشتن [[دین]] خود و [[کتاب الهی]] در عالم می‌دهد و می‌فرماید: {{متن قرآن|الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُنْ مِنَ الْمُمْتَرِينَ}}<ref>«حق از آن پروردگار توست پس، از دودلان مباش!» سوره آل عمران، آیه ۶۰.</ref>. همچنین می‌فرماید: {{متن قرآن|وَبِالْحَقِّ أَنْزَلْنَاهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِيرًا}}<ref>«و آن (قرآن) را راستین فرو فرستاده‌ایم و راستین فرود آمده است و تو را جز نویدبخش و بیم‌دهنده نفرستاده‌ایم» سوره اسراء، آیه ۱۰۵.</ref>.
*بنابراین، آنچه از سوی [[خداوند]] بر [[مردم]] نازل شده، [[حق]] است و [[باطل]] در آن راه ندارد. در نتیجه، گرچه [[دین الهی]] و [[احکام]] آن به صورت یک سلسله دستورهای اعتباری در [[قرآن]] بیان شده، ولی [[حقیقت قرآن]] امری واقعی و اصیل است که در [[عوالم]] [[ملکوت]] و در [[کتاب مکنون]] موجود است: {{متن قرآن|إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ}}<ref>«به راستی ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم باشد که خرد ورزید و بی‌گمان آن نزد ما در اصل کتاب، فرازمندی فرزانه است» سوره زخرف، آیه ۳-۴.</ref>
*بیان ژرف و پرمعنای [[حضرت]] [[امام خمینی]] در این باره چنین است: "[[حقیقت قرآن]] [[شریف]] [[الهی]]، قبل از تنزّل به منازل خلقیّه و تطوّر به اطوار فعلیّه، از [[شئون]] ذاتیّه و حقائق علمیّه درحضرت واحدیّت است وآن [[حقیقت]] "[[کلام]] نفسی" است که مقارعه ذاتیّه در حضرات اسمائیّه است. و این [[حقیقت]] برای احدی حاصل نشود به [[علوم]] رسمیّه و نه به [[معارف]] قلبیّه و نه به [[مکاشفه]] غیبیّه، مگر به [[مکاشفه]] تامّه الهیّه برای ذات [[مبارک]] [[نبیّ]] ختمی{{صل}} در محفل [[انس]] "قاب قوسین"، بلکه در خلوتگاه سرّ [[مقام]] "اوادنی". و دست [[آمال]] عائله بشریّه از آن کوتاه است، مگر خلّص از [[اولیاء]] [[الله]] که به حسب [[انوار]] معنویّه و حقایق الهیّه، با روحانیّت آن [[ذات مقدس]] مشترک و به واسطه تبعیّت تامّه فانی در آن [[حضرت]] شدند؛ که [[علوم]] [[مکاشفه]] را بالوراثه از آن [[حضرت]] تلقّی کنند و [[حقیقت قرآن]] به همان [[نورانیّت]] و کمال که در [[قلب]] [[مبارک]] آن [[حضرت]] تجلّی کند، به [[قلوب]] آنها منعکس شود، بدون تنزّل به منازل و تطوّر به اطوار، و آن [[قرآن]] بی‌تحریف و [[تغییر]] است و ازکتاب [[وحی الهی]]. کسی که [[تحمل]] این [[قرآن]] را می‌تواند کند، وجود [[شریف]] [[ولی الله]] مطلق، [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} است؛ و سایرین نتوانند اخذ این [[حقیقت]] کنند، مگر با تنزّل از [[مقام]] [[غیب]] به موطن [[شهادت]] و تطوّر به اطوار ملکیّه و تکسّی به کسوه الفاظ و حروف دنیاویّه. و این یکی از معانی "[[تحریف]]" است که در جمیع [[کتاب الهی]] و [[قرآن شریف]] واقع شده و تمام [[آیات شریفه]] با [[تحریف]] بلکه [[تحریفات]] بسیار، به حسب منازل و مراحلی که از [[حضرت]] اسماء تا اخیره [[عوالم]] [[شهادت]] و [[ملک]] طی نموده، در دسترس [[بشر]] گذاشته شده. و عدد مراتب [[تحریف]]، مطابق با عدد مراتب بطون [[قرآن]] است طابق النّعل بالنّعل؛ الا آنکه تحریفْ تنزّل از [[غیب مطلق]] به [[شهادت]] مطلقه است به حسب مراتب [[عوالم]]، و بطونْ [[رجوع]] از [[شهادت]] مطلقه به [[غیب مطلق]] است. پس، مبدأ [[تحریف]] و مبدأ بطون متعاکس است. و سالک الی [[الله]] به هر مرتبه از مراتب بطون که نائل شد، از یک مرتبه [[تحریف]] تخلّص پیدا کند؛ تابه بطون مطلق، که بطن سابع است به حسب مراتب کلیّه که رسید، از [[تحریف]] مطلقاً متخلّص شود. پس، ممکن است [[قرآن شریف]] برای کسی محرّف به جمیع انواع [[تحریف]] باشد، و برای کسی به بعض مراتب، و برای کسی محرّف نباشد، و ممکن است برای یک نفر درحالی محرّف و در حالی غیر محرّف باشد، و در حالی محرّف به بعض انواع [[تحریف]] باشد"<ref>آداب الصلوة (ط. مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۰ ه.ش.)، ص۱۸۱.</ref>.
*نتیجه آنکه، رابطه [[حقیقت قرآن]] با ظاهر آن، رابطه [[روح]] با [[جسم]] و [[باطن]] با ظاهر و [[تأویل]] با تنزیل است. لذا [[خداوند]] در [[قرآن]]، اگر به [[احکام شرعی]] اشاره‌ای می‌نماید، در واقع در قالب حکمی اعتباری و سنّتی [[شرعی]]، به [[کشف]] مصلحتی از [[نظام تکوین]] می‌پردازد؛ زیرا چنان‌که اشاره شد، عالم [[غیب و شهادت]] مخلوق [[خداوند حکیم]] است و [[سنن]] [[حاکم]] بر آنها، خواه در [[نظام تکوین]] باشد و یا [[تشریع]]، از مبدأ واحد سرچشمه گرفته و رابطه تنگاتنگی با یکدیگر دارند. مثلاً، [[محرّمات]] [[شرعی]] خبر از مفاسدی می‌دهد که [[پایبندی]] به آن، از ضررهای آن [[مفاسد]] در [[دنیا]] و [[آخرت]] جلوگیری می‌کند؛ چنان‌که درباره [[حرمت]] شراب و قمار می‌فرماید: {{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا}}<ref>«از تو درباره شراب و قمار می‌پرسند، بگو در این دو، گناهی بزرگ و سودهایی برای مردم (نهفته) است. امّا گناه آنها از سود آنها بزرگ‌تر است» سوره بقره، آیه ۲۱۹.</ref>.
*همچنین درباره آثار [[اجتماعی]] [[انفاق مال]] می‌فرماید: {{متن قرآن|مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ}}<ref>«آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد» سوره حشر، آیه ۷.</ref>.
*و درباره آثار [[معنوی]] آن می‌فرماید: {{متن قرآن|خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«از دارایی‌های آنان زکاتی بردار که با آن آنها را پاک می‌داری و پاکیزه می‌گردانی و برای آنها (به نیکی) دعا کن که دعای تو (مایه) آرامش آنان است و خداوند شنوایی داناست» سوره توبه، آیه ۱۰۳.</ref>.
*خلاصه آنکه، [[احکام الهی]] در قالب اعتباریّات، [[کشف]] از [[حسن و قبح]]ی [[حقیقی]] می‌نماید که عامل به آن، بهره‌مند از [[محاسن]] و ایمن از [[مفاسد]] آن می‌شود<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۴۶۴-۴۶۸.</ref>.


==[[تولّی]]؛ تنها راه [[امتثال]] [[ولایت الهی]]==
==== [[ولایت فقیه]] ====
* [[فرامین الهی]] در [[احکام دینی]]، مانند دستورهای [[فرمانروایان]] عرفی نیست که اعتبار محض باشد و [[امتثال]] یا عدم [[امتثال]] آن، هیچ اثر خارجی و [[حقیقی]] نداشته باشد؛ بلکه همان‌طور که [[امر الهی]] در پدیده‌های [[عینی]] و تکوین‌ یافته، به مخلوقات [[حیات]] و هستی می‌بخشد و بر این اساس، [[رابطه ولایی]] [[خداوند]] در تکوینیّات، رابطه [[حقیقی]] [[خالق]] با مخلوق در ارائه هستی به آنها است، در اعتباریّات نیز امر [[الهی]] به آنها [[حیات]] و هستی [[باطنی]] می‌بخشد؛ به این معنا که [[امتثال]] آن به قصد [[اطاعت]] و تعبّد از [[فرمان خداوند]]، [[انسان]] را تحت ولایت [[خداوند]] وارد می‌کند و رابطه‌ای [[حقیقی]] بین [[ولیّ]] و موَلّی‌علیه در هدایت‌های بیشتر برقرار می‌سازد؛ درنتیجه، [[مؤمن]] تحت [[رحمت]] رحیمیّه [[پروردگار]]، از [[حیات]] [[معنوی]] برخوردار می‌گردد.
[[ولایت فقیه]] هنگامی‌ مطرح می‌شود که [[مردم]] در [[شناخت]] امور [[زندگی]] و [[اجتماعی]] خود به [[امام]] [[معصوم]] {{ع}} دسترسی نداشته باشند؛ یعنی ولایت فقیه، در [[حقیقت]]، [[نیابت]] عامّ از امام معصوم {{ع}} را دارد و به معنای سرپرستی امور شیعیان در عصر غیبت کبری است. این بدان سبب است که حضور کامل [[دین]] در [[جامعۀ انسانی]] در گرو برپایی حکومت اسلامی است و ضرورت وجود حکومت اسلامی، محدود به عصر پیامبر]{{صل}} یا [[روزگار]] حضور امام معصوم {{ع}} نیست<ref>[[امام خمینی|امام خمینی]]، [[ولایت فقیه - امام خمینی (کتاب)|ولایت فقیه]]، ص۱۹.</ref>.  
*بنابراین، در چنین بینشی، اصل عمل خیر در [[درجه]] دوم اهمیت قرار دارد و به اصطلاح، "ظرف" [[ولایت الهی]] است و آنچه مهم است، تعبّد و [[نیّت]] [[پاک]] است. بدین ترتیب، [[مؤمن]] به دنبال تقوایی می‌گردد که او را دائماً تحت ولایت و [[تربیت]] [[پروردگار]] قرار دهد و در این مسیر، [[اعمال صالح]] را - که همان اعتبارات [[شرعی]] هستند - نردبانی برای ارتقاء ولایت خود قرار می‌دهد.{{متن قرآن|لَنْ يَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَاؤُهَا وَلَكِنْ يَنَالُهُ التَّقْوَى مِنْكُمْ}}<ref>«هرگز گوشت و خون آنها به خداوند نمی‌رسد اما پرهیزگاری شما (در قربانی کردن آنها) به او می‌رسد» سوره حج، آیه ۳۷.</ref>.
*چنین تعبّدی، اثری [[حقیقی]] در [[روح]] [[مؤمن]] دارد و نفس را در [[مراتب ایمان]]، و [[حیات]] طیّبه بالا و بالاتر می‌برد<ref>{{متن حدیث|يَا أَبَا ذَرٍّ، إِذَا دَخَلَ النُّورُ الْقَلْبَ انْفَتَحَ الْقَلْبُ وَ اسْتَوْسَعَ. قُلْتُ: فَمَا عَلَامَةُ ذَلِكَ، بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ: الْإِنَابَةُ إِلَى دَارِ الْخُلُودِ، وَ التَّجَافِي عَنْ دَارِ الْغُرُورِ، وَ الِاسْتِعْدَادُ لِلْمَوْتِ قَبْلَ نُزُولِهِ}} (الأمالی (للطوسی) (ط. دارالثقافه، ۱۴۱۴ ه.ق.)، ص۵۳۲: مجلس ۱۹).</ref>؛ چنان‌که در [[فرمان]] [[سجده]] [[پروردگار]] به [[فرشتگان]]، هرچند موضوعٌ‌له [[حکم]] [[سجده]] بر [[آدم]]{{ع}} بود، ولی [[خداوند]] در بازخواست از [[شیطان]] سؤال می‌کند: {{متن قرآن|قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ}}<ref>«(خداوند) فرمود: آنگاه که به تو فرمان دادم. چه چیز تو را از فروتنی بازداشت؟» سوره اعراف، آیه ۱۲.</ref>.
*یعنی چه چیز موجب شد که [[فرمان الهی]] را [[امتثال]] نکردی و به عبارت دیگر، چرا از [[ولایت الهی]] [[استکبار]] ورزیدی و طوق [[بندگی]] را از گردن خود به دور افکندی؟ [[خداوند]] نمی‌فرماید که چرا [[سجده]] نکردی؟ زیرا [[سجده]] ظرف [[امتثال امر]] و ابزاری برای ابراز [[بندگی]] در [[درگاه الهی]] است و [[بنده]] در هر صورت، باید [[امر مولی]] را [[امتثال]] نماید؛ خواه مأمورٌبه را بپسندد و خوشایندش باشد و یا نپسندد. لذا اگر او قصد جدّی در [[امتثال امر]] داشته باشد، ولو موفّق به انجام امر نشود، چون [[روح]] تعبّد و [[تولّی]] به [[ولایت الهی]] را ابراز نموده است، مأجور است. چنان‌که در جریان امرالهی به [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} در [[ذبح]] فرزندش، [[حضرت اسماعیل]]{{ع}}، هرچند مأمورٌبه انجام نشد، ولی [[خداوند]] [[امتثال امر]] را از [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} پذیرفت؛ زیرا [[عزم]] جدّی بر [[امتثال امر]] و تعبّد به [[ولایت الهی]] در او وجود داشت: {{متن قرآن|فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ وَنَادَيْنَاهُ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«و چون هر دو (بدین کار) تن دادند و (ابراهیم) او را به روی درافکند (او را از آن کار بازداشتیم)؛ و بدو ندا کردیم که: ای ابراهیم! تو خواب خود را راست شمردی؛ ما بدین‌گونه نکوکاران را پاداش می‌دهیم» سوره صافات، آیه ۱۰۳.</ref>.
*همچنین [[روایات]] فراوانی که نشان می‌دهد [[مؤمنین]] و شیعیانی که قرن‌ها بعد از [[شهادت]] [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} و یا [[واقعه عاشورا]] به [[دنیا]] می‌آیند، در زمره [[مجاهدان]] و [[اصحاب]] آن حضرات هستند، از همین قبیل است؛ چون تنها [[مانع]] حضور آنان در رکاب حضراتشان، فاصله زمانی بوده؛ و الا [[روح]] تعبّد به [[امتثال امر]] امامشان در آنها وجود داشته است<ref>در زیارت‌نامه سید‌الشهداء{{ع}} می‌خوانیم: {{متن حدیث|لَبَّيْكَ دَاعِيَ اللَّهِ لَبَّيْكَ دَاعِيَ اللَّهِ إِنْ كَانَ لَمْ يُجِبْكَ بَدَنِي فَقَدْ أَجَابَكَ قَلْبِي وَ شَعْرِي وَ بَشَرِي وَ رَأْيِي وَ هَوَايَ- عَلَى التَّسْلِيمِ لِخَلَفِ النَّبِيِّ الْمُرْسَلِ‌}} (کامل الزیارات (ط. دار المرتضویه، ۱۳۵۶ ه.ش)، ص۲۱۸) همچنین امیرالمؤمنین{{ع}} به فردی که ابراز تأسف می‌کرد که برادرش می‌خواست در جنگ جمل در رکاب حضرتش باشد، ولی نتوانست، فرمودند: {{متن حدیث|قَدْ قَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ وَدِدْتُ أَنَّ أَخِي فُلَاناً كَانَ شَاهِدَنَا لِيَرَى مَا نَصَرَكَ اللَّهُ بِهِ عَلَى أَعْدَائِكَ فَقَالَ لَهُ{{ع}} [عَلِيٌّ{{ع}}] أَ هَوَى أَخِيكَ مَعَنَا فَقَالَ نَعَمْ قَالَ فَقَدْ شَهِدَنَا وَ لَقَدْ شَهِدَنَا فِي عَسْكَرِنَا هَذَا [قَوْمٌ‌] أَقْوَامٌ فِي أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ أَرْحَامِ النِّسَاءِ سَيَرْعَفُ بِهِمُ الزَّمَانُ وَ يَقْوَى بِهِمُ الْإِيمَانُ‌}}. {{متن حدیث|سَيَرْعَفُ بِهِمُ الزَّمَانُ}} یعنی روزگار آنان را از ارحام مادرانشان خارج خواهد کرد. (نهج‌البلاغه (للصبحی صالح) (ط. هجرت، ۱۴۱۴ ه.ق)، ص۴۹۵.</ref>.
*در یک نگاه جامع، روایاتی که [[نیّت]] [[مؤمن]] را [[برتر]] از عمل او و [[نیّت]] [[کافر]] را بدتر از عمل او بیان می‌دارد، از همین دسته است؛ چون همه این امور، [[ظهور]] [[روح]] تعبّد و یا [[استکبار]] در مقابل [[مقام ولایت الهی]] است<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}}: نِيَّةُ الْمُؤْمِنِ خَيْرٌ مِنْ عَمَلِهِ وَ نِيَّةُ الْكَافِرِ شَرٌّ مِنْ عَمَلِهِ وَ كُلُّ عَامِلٍ يَعْمَلُ عَلَى نِيَّتِهِ‌}}(الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه.ق.)، ج۲، ص۸۴).</ref>.
*نتیجه آنکه، اگر [[اوامر الهی]] در تکوینیّات به آنها [[حیات]] و هستی ظاهری می‌بخشد، در اعتباریّات به آنها [[نورانیّت]] و [[حیات]] [[معنوی]] و طیّبه می‌بخشد. و چون عامل از عمل جدا نیست، [[امتثال]] [[فرمان الهی]] به [[نیّت]] [[تولّی]] و [[اطاعت]] از ولایت [[خداوند]]، [[نورانیّت]] عمل را به عامل منتقل می‌کند و شخص را از مردگی [[کفر]] به [[زندگی]] [[ایمانی]] و ارتقاء [[روحی]] وارد می‌نماید: {{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}<ref>«خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون می‌برد اما سروران کافران، طاغوت‌هایند که آنها را از روشنایی به سوی تیرگی‌ها بیرون می‌کشانند؛ آنان دمساز آتشند، آنها در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۵۷.</ref>
*چنان‌که [[خداوند]]، اصل در ارتقاء [[روحی]] را (که حقیقتی خارجی است) به نیّت‌های [[پاک]] و [[اعتقادات]] [[خالص]] عاملین به آن نسبت می‌دهد و نفس [[عمل]] [[عبادی]] (که اعتباری بیش نیست)، حاوی [[ارزش]] ذاتی نمی‌داند و تنها آن را نمود ظاهری [[فرمان الهی]] برمی‌شمارد.{{متن قرآن|إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ}}<ref>«سخن پاک به سوی او بالا می‌رود و کردار نیکو آن را فرا می‌برد» سوره فاطر، آیه ۱۰.</ref>.
*در مباحث قبل [[گذشت]] که طریق [[ولایت الهی]] در تکوینیّات، [[مقام ولایت]] و [[امامت]] بر خلایق است. نیز اشاره شد که [[احکام]] [[نظام]] [[تشریع]] هم برخواسته از [[احکام]] و [[سنن الهی]] در [[نظام تکوین]] است و لذا طریق [[ولایت الهی]] درتشریعیّات نیز [[مقام ولایت]] و [[امامت]] بر خلائق خواهد بود. بر این اساس، [[احکام]] اعتباری [[شارع]] [[مقدّس]] در صورتی [[نورانیّت]] دارد که به قصد [[امتثال]] [[فرمان خداوند]] (که همان [[فرامین]] [[ولی الله]] است) انجام شود. در این میان، آنچه مهم است، نه ظاهر عمل، بلکه [[نیّت]] [[اطاعت]] و [[کرنش]] در برابر ولایت [[پروردگار]] است؛ که عیناً همان ولایت [[اولیاء الهی]]{{عم}} است؛ چنان‌که [[خداوند]] به [[رسول اکرم]]{{صل}} می‌فرماید: {{متن قرآن|فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}<ref>«پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.</ref>.
*بنا بر [[آیه شریفه]]، [[ایمان]] این دسته مقبول نیست، مگر هنگامی که به طور کامل در [[اطاعت پیامبر]]{{صل}} باشند و ذرّه‌ای در [[احکام]] و قضاوت‌هایی که ایشان بیان می‌دارد تردید نکنند. اصولاً تفاوت مبنایی میان [[منافق]] از [[مؤمن]] و عمل ریائی از خالصانه، در [[احکام]] اعتباری [[شرعی]]، در همین نکته ظریف است که [[مؤمن]] به واسطه [[نیّت]] [[امتثال]] [[فرمان الهی]] و [[تولّی]] به ولایت [[خدا]] و اولیائش، عمل را انجام می‌دهد و به [[خواص]] و آثار دیگر عمل توجّه چندانی ندارد؛ ولی در عمل ریائی و منافقانه، ظاهر عمل، بدون [[نیّت]] [[الهی]] و [[تولّی]] به ولایت [[پروردگار]] انجام می‌گیرد. لذا گرچه ظاهر هر دو عمل یکسان است، ولی یکی تهی از محتوای [[نورانی]] و اثر [[حقیقی]] است، ولی دیگری بالابرنده است<ref>چنان‌که پروردگار می‌فرماید: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّى إِذَا جَاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئًا}} «و کردارهای کافران چون سرابی است در بیابانی خشک که تشنه آن را آب می‌پندارد تا چون بدان رسد آن را چیزی نیابد و (کافر) خداوند را نزد آن (کارهای خویش) فرا می‌یابد که به حسابش تمام می‌رسد» سوره نور، آیه ۳۹. همچنین رسول خدا{{صل}} می‌فرمایند: {{متن حدیث|إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ‌، وَ لِكُلِّ امْرِئٍ مَا نَوَى، فَمَنْ غَزَا ابْتِغَاءَ مَا عِنْدَ اللَّهِ، فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ‌، وَ مَنْ غَزَا يُرِيدُ عَرَضَ الدُّنْيَا أَوْ نَوَى عِقَالًا لَمْ يَكُنْ لَهُ إِلَّا مَا نَوَى}} (الأمالی (للطوسی) (ط. دار الثقافه، ۱۴۱۴ ه.ق.)، ص۶۱۸: مجلس ۲۹).</ref>.
*نتیجه آنکه، در بیان اوّل، [[امتثال]] [[فرامین الهی]]، [[مصالح]] و کمال برای [[زندگی]] عادّی می‌آورد؛ خواه [[نیّت]] [[امتثال امر]] [[مولی]] در آن باشد و یا نباشد؛ مثلاً، عمل به [[احکام]] کسب و یا [[دستورات اخلاقی]] [[دینی]]، [[زندگی]] آرام و کمال‌بخشی را برای [[جامعه]] به ارمغان می‌آورد. ولی در بیان دوم، [[سخن]] از کسب [[حیات]] [[باطنی]] و [[نورانیّت]] [[دل]] با [[امتثال]] [[اوامر]] [[مولی]] است و چنین نورانیّتی، تنها با [[خالص]] کردن [[دل]] و قصد [[امتثال امر]] [[مولی]] و قرارگرفتن ظاهر و [[باطن]] در تحت ولایت [[خداوند]] و [[اولیاء]] او{{عم}} حاصل می‌شود؛ در چنین صورتی است که [[حیات]] طیّبه - که [[هدف]] از [[خلقت]] است- برای [[انسان‌ها]] به ارمغان می‌آید.
*بر این اساس، اعتباریّات [[شرعی]] که رابطه تنگاتنگ با [[مصالح]] و [[مفاسد]] [[حقیقی]] دارند، زمانی اثر مطلوب خود را بر جای می‌گذارند که مکلّفان، عمل را دقیقاً منطبق با [[امر مولی]] انجام دهند؛ تا [[مصالح]] [[حقیقی]] را کسب کرده باشند. و چون [[آگاهی]] بر این [[اوامر]] برای افراد عادّی ممکن نیست، همیشه می‌باید [[امام]] معصومی در میان [[خلق]] وجود داشته باشد تا [[احکام]] را دقیقاً منطبق بر [[مصالح]] حقیقی‌اش برای [[مردم]] [[تبیین]] نماید. بنابراین، برای بهره‌مندی [[مؤمنین]] از [[نورانیّت]] و [[باطن]] [[فرامین الهی]]، همیشه می‌باید ولیّ‌الله و [[امام]] [[معصوم]] در [[جامعه]] وجود داشته باشد؛ تا [[مردم]] با [[رجوع]] به او، به قصد [[پیروی]] از فرمان‌های او (که [[تبیین]] [[فرمان الهی]] است)، از [[نورانیّت]] و آثار [[حقیقی]] [[اعمال عبادی]] خود بهره‌مند شوند<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۴۸۱-۴۸۵.</ref>.


==دیدگاه [[شیعه]] دربارۀ ولایت==
نکته‌ لازم به ذکر آن است که [[مشروعیت ولایت فقیه]] همانند ولایت [[معصومین]] از راه [[نصب]] است؛ با این تفاوت که معصومین {{ع}} به نصب خاص [[الهی]] [[برگزیده]] شده‌اند، اما فقهاء به نصب عام، واجد چنین مقامی می‌شوند و نصب عام بدین معناست که شرایط و ویژگی‌های [[ولی فقیه]]، بدون تعیین مصداق آن در سخن معصومین آمده است<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص۱۹۷؛ [[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص۲۶۳.</ref>.
*از نظر [[شیعه]] مسألۀ ولایت از سه جنبه مطرح است که در هر سه، [[امامت]] به کار رفته است.
#از جنبۀ [[سیاسی]] که احق و الیق به [[خلافت]] [[پیغمبر]] کسی بوده و [[پیغمبر]] از جانب [[خداوند]] [[علی]]{{ع}} را برای [[پست]] و [[مقام]] [[اجتماعی]] [[تعیین]] کرده بود.
#در [[بیان احکام]] [[دین]] بعد از [[پیغمبر]] به چه کسانی باید [[رجوع]] کرد؟ آن افراد [[علم]] خود را از چه طریق کسب کرده‌اند و آیا آنها در [[بیان احکام]] معصومند یا نه؟ چنانچه میدانیم [[اعتقاد]] [[شیعه]] به [[امامت]] [[ائمۀ معصومین]]{{عم}} هم جنبۀ [[اعتقادی]] دارد و هم عملی.
#از جنبۀ [[معنوی]] و [[باطنی]] از نظر [[شیعه]] در هر زمان یک [[انسان کامل]] که [[نفوذ]] [[غیبی]] دارد بر [[جهان]] و [[انسان]] و ناظر بر [[ارواح]]، [[نفوس]] و [[قلوب]] است و دارای نوعی [[تسلط]] [[تکوینی]] بر [[جهان]] و [[انسان]] است همواره وجود دارد و به این اعتبار تام "[[خلیفه]]" است<ref>محمد مقیمی، منشور مقدس ولایت، ص۱۴۶ تا ۱۴۸.</ref>.
* ولایت به معنای "[[سرپرستی]]" دارای اقسامی است که به اعتبارا "[[مولی]] علیه" یعنی کسی که [[سرپرستی]] شده بر او، به سه قسم تقسیم می‌شود:
# [[ولایت تکوینی]]: این نوع از ولایت مربوط به علت و معلول است پس هیچ گاه [[تخلف]] بردار نیست و یک رابطۀ [[حقیقی]] و واقعی بین آنها برقرار است یعنی معلول همیشه و در همه حال و در همه جا تحت ولایت علت خود است مثل تمام ممکنات به [[واجب]] تعالی.
# ولایت بر [[تشریع]]: این نوع ولایت در محدودۀ [[جعل]] و [[تشریع]] [[قانون]] است که اگر چه این ولایت از طرف خود [[شارع]] یا جاعل [[قانون]] تخلف‌پذیر نیست ولی از طرف کسی که [[قانون]] مجعول اوست قابل [[تخلف]] است؛ مثل تمامی قوانینی که [[خداوند]] برای [[هدایت]] [[بشر]] می‌فرستد. این [[قوانین]] از طرف [[انسان]] قابل [[طاعت]] هستند و کذا قابل [[عصیان]]. چون که مقتضای مختار بودن [[انسان]] است این نوع از ولایت به [[ولایت تکوینی]] بر می‌گردد و یک نوع ولایت اعتباری و قرار دادی نیز است.
# [[ولایت تشریعی]]: [[ولایت تشریعی]] [[ولایتی]] است که نه [[تکوینی]] می‌باشد و نه ولایت بر [[تشریع]]، بلکه ولایت و [[مدیریتی]] در چارچوب [[تشریع]] و [[قوانین]] آن. مثل [[ولایت ائمه]]<ref>عبد الله جوادی آملی، ولایت فقیه (فقاهت، عدالت)، ص۱۲۲ با تغییر اندکی.</ref>.
* [[باطن]] [[امامت]] همان ولایت است که یکی از بزرگترین [[حقوق اجتماعی اهل بیت]]{{ع}} بر ماست که ولایت آنها را بپذیریم و تحت ولایت ایشان [[زندگی]] کنیم.
* [[امام رضا]]{{ع}} از [[پدران]] گرامیش [[روایت]] کرده که فرمودند: "[[حضرت رسول]] این [[آیه]] را [[تلاوت]] کردند که [[اصحاب]] [[آتش]] و [[اصحاب]] [[بهشت]] برابر نیستند [[اصحاب]] [[بهشت]] رستگاران‌اند، بعد فرمودند: [[اصحاب]] [[بهشت]] کسی است که من را [[اطاعت]] کند و [[تسلیم]] [[علی بن ابی طالب]] بعد از من باشد و [[اقرار]] به ولایت او بکند و [[اصحاب]] [[آتش]] کسی است که [[خشمگین]] بر ولایت اوست و [[نقض پیمان]] می‌کند و او را بعد از من می‌کشد"<ref>عیون أخبارالرضا{{ع}}، ج۱، ص۲۸۰، شیخ طوسی، الأمالی، ص۳۶۳.</ref>.
* [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: "... اگر مردی تمام عمرش ما بین [[رکن و مقام]] [[عبادت]] کند سپس بمیرد و [[ایمان]] به ولایت ما نیاورده باشد حتماً [[خداوند]] او را با روی در [[آتش]] خواهد افکند"<ref>{{متن حدیث|وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا عَبَدَ اللَّهَ عُمُرَهُ مَا بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ ثُمَّ مَاتَ وَ لَمْ يَجِئْ بِوَلَايَتِنَا لَأَكَبَّهُ اللَّهُ فِي النَّارِ عَلَى وَجْهِهِ}}؛استرآبادی، تأویل الآیات الظاهرة، ص۳۰۹.</ref>.
* [[عبدالرحمن بن کثیر]] می‌گوید: شنیدم از [[امام صادق]]{{ع}} که می‌فرمود: "ما [[ولی امر]] ([[امامت]] و [[خلافت]]) [[خدا]] هستیم"<ref>الکافی، ج۱، ص۱۹۲؛ بصائرالدرجات، ص۱۰۵.</ref>. از [[امام علی]]{{ع}} [[روایت]] است که فرمودند: "ما را بر عهدۀ [[مردم]] [[حق]] [[فرمانبرداری]] و [[حق ولایت]] است و برای این کار از [[خداوند سبحان]] [[پاداش نیک]] خواهند گرفت"<ref>{{متن حدیث|لَنَا عَلَى النَّاسِ حَقُّ الطَّاعَةِ وَ الْوَلَايَةِ وَ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ حُسْنُ الْجَزَاءِ}}؛ غرر الحکم، ص۵۷۲.</ref>.
* [[رسول خدا]]{{صل}} به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمود: "هر که خوشحال می‌شود ([[دوست]] دارد) که [[خدا]] را در حال [[ایمان]] و [[پاک]] [[دیدار]] کند و [[وحشت]] بسیار بزرگ [[قیامت]] او را [[اندوهگین]] نسازد، باید [[رهبری]] و ولایت و مقتدایی تو و دو فرزندت [[حسن]] و [[حسین]] و [[علی بن الحسین]] و [[محمد بن علی]] و [[جعفر بن محمد]] و [[موسی بن جعفر]] و [[علی بن موسی]] و [[محمد]] و [[علی]] و [[حسن]] و نهایتاً [[مهدی]] را که خاتم آنان است از [[جان]] و [[دل]] بپذیرد"<ref>شیخ طوسی، الغیبة، ص۱۳۶؛ ابن شهرآشوب، المناقب، ج۱، ص۲۹۳.</ref><ref>[[آرزو شکری|شکری، آرزو]]، [[حقوق اهل بیت (کتاب)|حقوق اهل بیت]]، ص۱۶۰- ۱۶۳.</ref>.


==ولایت ذاتی==
==== ولایت حاکم ====
*ولایت [[خداوند]] [[جهان]] به موجودات عالم که در تمام معانی فراگیرش به [[حضرت]] احدیت اختصاص دارد و بر حسب [[مصلحت]] و مشیتش، بخشی از آن را برای [[بندگان]] با در نظر گرفتن [[ارزش‌ها]] و قابلیت‌ها قرار داده است <ref>احمد محسنی گرکانی، جلوه‌هایی از ولایت، ص۹۴.</ref><ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۱۴۳.</ref>.
مقصود از [[حاکم]]، [[فقیه]] جامع الشرایطی است که در [[نزاع‌ها]] و اختلاف‌های بین [[مؤمنان]] قضاوت می‌کند<ref>مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامی، فرهنگ فقه، ج۳، ص۱۹۸-۱۹۹.</ref>. بر این اساس، فقیه جامع‌الشرایط علاوه بر صدور [[فتوا]] به‌عنوان [[مرجع تقلید]]، [[وظیفه]] صدور [[حکم]] به عنوان [[حاکم شرع]] را نیز دارد<ref>کاشف الغطاء، النور الساطع، ج۱، ص۳۸۹- ۳۹۵.</ref>.<ref>ر.ک: [[سید محمد نجفی|نجفی، سید محمد]]، [[ولایت زن در کتاب و سنت (مقاله)|ولایت زن در کتاب و سنت]]، ص۷۶-۹۴؛ [[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۸۵۱.</ref>


==ولایت جعلی==
==== ولایت سیاسی و [[اجتماعی]] ====
*[[ولایتی]] است که به [[جعل الهی]] به بندگانش عطا گردیده، مانند [[ولایت مطلقه]] ([[تکوینی]] و [[تشریعی]]) که به [[حضرت رسول اکرم]]{{صل}} و [[ائمه هدی]]{{عم}} [[تفویض]] شده و هم‌چنین [[ولایت فقیه]] و [[حاکم]] [[منصوب]] از جانب [[امام]] در امور مذهبی و [[اجتماعی]]<ref>احمد محسنی گرکانی، جلوه‌هایی از ولایت، ص۹۴.</ref><ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۱۴۳.</ref>.
[[پیامبر]] {{صل}} گذشته از اینکه [[مبیّن]] و مبلّغ احکام بود و گذشته از اینکه [[قاضی]] [[مسلمین]] بود، سائس و مدیر [[اجتماع]] مسلمین بود، [[ولیّ امر مسلمین]] و اختیاردار اجتماع مسلمین بود. [[آیه کریمه]] {{متن قرآن|النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ}}<ref>«پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است» سوره احزاب، آیه ۶.</ref> و همچنین [[آیه]] {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> ناظر به این قسمت است<ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۲۸۲.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۸۵۱.</ref>


==[[ولایت غیر خدا]]==
==== ولایت [[قضایی]] ====
پیامبر {{صل}} ولایت قضایی داشت، یعنی حکمش در [[اختلافات]] حقوقی و مخاصمات داخلی نافذ بود: {{متن قرآن|فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}<ref>«پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.</ref>.<ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۲۸۲.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۸۵۱.</ref>


==[[ولایت خدا]]==
ولایت پدر و جد پدری و ولایت زنان نیز در این نوع از ولایت قرار می‌گیرد.


==[[ولایت پیامبر]]==
=== به لحاظ نوعی ===
==[[ولایت پیامبر خاتم]]==
{{اصلی|ولایت تکوینی|ولایت تشریعی}}
==[[ولایت اهل بیت]]==
ولایت به لحاظ نوعی، [[تکوینی]] است یا [[تشریعی]]؛ چراکه امور [[جهان]] [[حقیقی]] است یا اعتباری. امور حقیقی اموری است که عمل اختیاری [[انسان]] در بود و نبود آنها دخیل نباشد و منظور از امور اعتباری اموری است که در حوزه [[حیات انسانی]] یافت می‌شود، به گونه‌ای که اگر انسان نباشد از آنها خبری نیست. مانند ملکیت، [[ریاست]]، زوجیت و اموری از این سنخ که انسان برای گذران [[زندگی]] خود آنها را اعتبار کرده است<ref>[[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، [[توحید در قرآن (کتاب)|توحید در قرآن]]، ص۴۳۳.</ref>.
==[[ولایت اولی الامر]]==
# [[ولایت تکوینی]]: مقصود از ولایت تکوینی این است که [[انسان]] در اثر پیمودن [[صراط]] [[عبودیت]] به [[مقام قرب الهی]] نائل می‌گردد و اثر وصول به [[مقام قرب]] ـ البته در مراحل عالی آن ـ این است که [[معنویت]] [[انسانی]] که خود [[حقیقت]] و واقعیتی است، در وی متمرکز می‌شود و با داشتن آن معنویت، قافله سالار معنویّات، مسلّط بر ضمائر و [[شاهد]] بر [[اعمال]] و حجت زمان می‌شود. [[زمین]] هیچ‌گاه از ولیّی که حامل چنین معنویتی باشد، و به عبارت دیگر از [[انسان کامل]] خالی نیست...<ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۲۸۵.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۸۵۰.</ref>
==[[ولایت امام]]==
# [[ولایت تشریعی]]: به مقتضای این ولایت، خداوند متعال [[مقام امامت]] و [[رهبری جامعه دینی]] را به اهل بیت {{عم}} اعطا کرده و پیامبر اسلام {{صل}} آن را به [[مردم]] [[ابلاغ]] نموده است<ref>ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۶، ص۴۵۸؛ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۱۵، ۲۳۳؛ آیت الله خامنه‌ای، ۲۷/۱/۱۳۷۷.</ref>. [[حقیقت]] [[ولایت اهل بیت]] {{عم}} [[اتحاد]]، درهم تنیدگی و پیوند بین [[حاکم]] و مردم در [[هدف]] و راه رسیدن به هدف است. این حقیقت در [[محبت]] و [[اطاعت]] از سوی مردم و هدایت و [[رهبری]] از سوی ولی که اهل بیت {{عم}} هستند، [[ظهور]] می‌کند و همه عرصه‌های [[سیاسی]]، [[اجتماعی]]، معنوی، [[روحی]] و عملی را در بر می‌گیرد<ref>ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۳، ص۲۷۱، ۲۷۷، ۲۸۰؛ آیت الله خامنه‌ای، ۲۷/۱/۱۳۷۷.</ref>.<ref>[[مصطفی فرخی|فرخی، مصطفی]]، [[اهل بیت - فرخی (مقاله)| مقاله «اهل بیت»]]، [[مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی (کتاب)|مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌]]، ص ۲۲۴؛ [[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۲ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی ج۲]]، ص ۷۶۶.</ref>
==[[ولایت اوصیای انبیا]]==
==[[ولایت فقیه]]==
==[[ولایت حاکم]]==
==[[مصداق‌شناسی ولی]]==
==[[ویژگی‌های ولی]]==


==[[عوامل بهره‌مندی از ولایت الهی]]==
در تقسیمی دیگر ولایت به جعلی و ذاتی تقسیم شده است:
==[[موانع بهره‌مندی از ولایت الهی]]==
# ولایت [[خداوند]] به موجودات عالم که در تمام معانی فراگیرش به حضرت احدیت اختصاص دارد و بر حسب [[مصلحت]] و مشیتش، بخشی از آن را برای [[بندگان]] با در نظر گرفتن [[ارزش‌ها]] و قابلیت‌ها قرار داده است<ref>احمد محسنی گرکانی، جلوه‌هایی از ولایت، ص۹۴.</ref>.
==[[آثار بهره‌مندی از ولایت الهی]]==
# ولایت جعلی: [[ولایتی]] است که به جعل الهی به بندگانش عطا گردیده، مانند ولایت مطلقه ([[تکوینی]] و [[تشریعی]]) که به [[حضرت رسول اکرم]] {{صل}} و [[ائمه هدی]] {{عم}} [[تفویض]] شده و هم‌چنین [[ولایت فقیه]] و [[حاکم]] [[منصوب]] از جانب [[امام]] در امور مذهبی و [[اجتماعی]]<ref>احمد محسنی گرکانی، جلوه‌هایی از ولایت، ص۹۴.</ref>.<ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۱۴۳.</ref>
==ولایت در فرهنگ مطهر==
[[امامت]] و [[پیشوایی]] و مقتدایی [[دینی]]، به طوری‌که آنچه [[پیشوا]] می‌گوید و هر طور عمل می‌کند [[سند]] و [[حجت الهی]] تلقّی می‌شود، نوعی ولایت است، زیرا نوعی [[حقّ]] [[تسلط]] و [[تدبیر]] و تصرّف در [[شؤون]] [[مردم]] است<ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۲۸۰.</ref>.
ولایت به معنی [[حجت]] [[زمان]] که هیچ زمانی خالی از حجت نیست<ref>امامت و رهبری، ص۵۶.</ref>.
ولایت، یعنی تسلّط و [[سرپرستی]]<ref>امامت و رهبری، ص۶۰.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۸۵۰.</ref>


===[[ولایت تکوینی]]===
== مراتب ولایت ==
مقصود از ولایت تکوینی این است که [[انسان]] در اثر پیمودن [[صراط]] [[عبودیت]] به [[مقام قرب الهی]] نائل می‌گردد و اثر وصول به [[مقام قرب]] - البته در مراحل عالی آن - این است که [[معنویت]] [[انسانی]] که خود [[حقیقت]] و واقعیتی است، در وی متمرکز می‌شود و با داشتن آن معنویت، قافله سالار معنویّات، مسلّط بر ضمائر و [[شاهد]] بر [[اعمال]] و حجت زمان می‌شود. [[زمین]] هیچ‌گاه از ولیّی که حامل چنین معنویتی باشد، و به عبارت دیگر از [[انسان کامل]] خالی نیست...<ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۲۸۵.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۸۵۰.</ref>
{{اصلی|ولایت در فقه سیاسی}}
ولایت دارای مراتب متعدد است:
# مرتبه کامل آنکه در مورد [[خداوند]] [[خالق]] و [[حکیم]] صادق است؛
# مرتبه ولایت پیامبران{{ع}} و [[پیامبر اسلام]]{{صل}} و [[ائمه معصومین]]{{ع}}؛
# [[ولایت فقیه عادل]] در [[زمان غیبت]]؛
# ولایت اشخاصی چون پدر و جدی پدری و [[وصی]] و [[قیم]]؛
# ولایت هر مؤمنی نسبت به دیگری: {{متن قرآن|وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ}}<ref>«و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند که به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناشایست باز می‌دارند» سوره توبه، آیه ۷۱.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۲ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی ج۲]]، ص ۷۶۳.</ref>


===[[ولایت حاکم]]===
== ضرورت ولایت ==
“ولایت حاکم”، یعنی [[حاکم]] [[شرعی]] در بسیاری از موارد [[حق ولایت]] دارد<ref>اسلام و مقتضیات زمان، ج۱، ص۲۴۶.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۸۵۱.</ref>
{{اصلی|ضرورت ولایت}}
ولایت از ضروریات [[جامعه اسلامی]] است تا [[عقول]] [[مردم]] کامل شده و به [[هدایت]] رهنمون شوند. نصب [[الهی]] [[حاکم]]، [[استمرار]] [[تربیت]] الهی، ایمن ماندن [[دین]] و [[سیاست]] و... از ضروریات [[حاکمیت]] ولیّ الهی است<ref>[[عبدالله محمدی|محمدی، عبدالله]]، [[ولایت در منظومه فکری مقام معظم رهبری (مقاله)|مقاله «ولایت»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱]]، ص۱۵۸ ـ ۱۶۳.</ref>.


===ولایت [[زعامت]]===
== اهداف ولایت ==
ولایت زعامت، یعنی [[حق]] [[رهبری اجتماعی]] و [[سیاسی]]<ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۲۸۰.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۸۵۱.</ref>
{{اصلی|اهداف ولایت}}
# '''اهداف ولایت در بُعد فردی:'''
## '''ایمان به مبدأ متعالی، [[تزکیه]] و [[تعلیم]] نفس:''' اهداف انبیاء به دو دسته اهداف میانی و اهداف نهایی تقسیم می‌شود. در میان اهداف پیغمبران، هدف اصلی آن است که [[انسان]] را به سر [[منزل]] تعالی برسانند. [[معجزه]] بزرگ انبیاء عبارت است از ساختن انسان‌های خوب و آراسته به [[فضائل اخلاقی]] که همه چیز خودش را برای [[هدف]] [[فدا]] می‌کند.
## '''رها ساختن [[انسان]] از اقسام گوناگون [[شرک]]:''' دومین [[هدف]] ولیّ [[الهی]]، رهاساختن انسان از اشکال متنوع شرک است. یکی از مهم‌ترین [[برکات]] وجود [[پیامبر]] [[هدیه]] کردن [[توحید]] به [[جوامع بشری]] بود<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در سالروز میلاد پیامبر{{صل}} و امام صادق{{ع}}، ۲۴/۶/۱۳۷۱. </ref>.
# '''اهداف ولایت در بُعد اجتماعی:'''
## '''تشکیل جامعه و نظام توحیدی:''' برای دستیابی به هدف نهایی [[دین]] ([[تربیت]] انسان)، مقدماتی باید طی شود. الگوی [[ولایت الهی]]، با روش زاهدان، [[عارفان]] و حتی [[فیلسوفان]] متفاوت است. انبیاء [[معتقد]] به تربیت فردی و دانه دانه انسان‌سازی نیستند، انبیاء معتقدند برای ساختن انسان باید محیط مناسب تأسیس کرد که بتواند فرد را در خود بپروراند. ایشان دنبال کارخانه انسان‌سازی هستند که به طور خودکار [[انسان کامل]] [[پیغمبر]] پسند تحویل دهد، کارخانه انسان‌سازی، [[جامعه]] و [[نظام اسلامی]] است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در تاریخ ۱۳/۷/۱۳۵۳ و ۱۹/۷/۱۳۵۳.</ref>. به همین منظور هدف میانی انبیاء عبارت است از: تشکیل جامعه توحیدی و نظام [[الهی]]، که با [[قوانین]] و [[مقررات الهی]] اداره شود. خصوصیت چنین جامعه‌ای آن است که با تحقق [[توحید]]، [[زنجیر]] اطاعت غیر خدا از گردن [[مردم]] برداشته می‌شود<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در تاریخ ۷/۷/۱۳۵۳.</ref>.
## '''[[برقراری عدالت]]:''' مقدمه دیگری که برای [[تربیت]] [[انسان]] توحیدی لازم است، تحقق عدالت اجتماعی است. [[دین الهی]] و واقعی بدون [[عدالت اجتماعی]] تحقق پیدا نمی‌کند<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در تاریخ ۹/۱۱/۱۳۶۸.</ref>. جامعه دچار اختلاف طبقاتی از مسیر [[فطری]] و طبیعی خویش که هماهنگ با [[جهان]] است خارج شده و [[انبیاء]] بر سر آن‌اند که این جامعه را به مسر خویش بازگردانند<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در تاریخ ۱۳/۷/۱۳۵۳.</ref>.
## '''استقرار [[ولایت الهی]]:''' استقرار ولایت الهی [[هدف]] تمام زحمات [[پیغمبر اکرم]] {{صل}} و بزرگان [[دین]] و [[انبیاء الهی]]{{عم}} است.
## '''جهل‌ستیزی:''' [[هدف]] میانی دیگری که مقدمه تربیت توحیدی است، [[مبارزه]] با [[جهل]] است. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در توصیف هدف [[بعثت پیامبر]]{{صل}} می‌فرماید: {{متن حدیث|لیثیروا لهم دفائن العقول}}<ref>نهج البلاغه، خطبه اول.</ref>.
## '''پیاده شدن ارزش‌های [[وحیانی]] در [[زمین]]:''' پیامبر پس از دریافت [[مکتب]] به عنوان [[نظام]] فراگیر نیازهای [[بشر]]، [[مأمور]] پیاده ساختن آن معارف بود. این امر مهم باید پس از [[پیامبر]] توسط [[امامان]] محقق می‌شد که حوادث صدر اسلام مانع آن گردید. اگر [[تدبیر]] پیامبر درباره [[جانشینی علی]]{{ع}} عملی می‌شد بدون تردید مسیر [[تاریخ]] بشر [[تغییر]] نموده و در جایگاه بسیار جلوتری از تاریخ طولانی بشر قرار داشتیم<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با اساتید و دانشجویان دانشگاه امام صادق{{ع}}، ۲۹/۱۰/۱۳۸۴.</ref>.<ref>[[عبدالله محمدی|محمدی، عبدالله]]، [[ولایت در منظومه فکری مقام معظم رهبری (مقاله)|مقاله «ولایت»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱]] ص ۱۸۸ ـ ۱۹۶.</ref>


===[[ولایت سیاسی]] و [[اجتماعی]]===
== حق ولایت ==
[[پیامبر]]{{صل}} گذشته از این که [[مبیّن]] و [[مبلّغ احکام]] بود و گذشته از این که [[قاضی]] [[مسلمین]] بود، سائس و مدیر [[اجتماع]] مسلمین بود، [[ولیّ امر مسلمین]] و اختیاردار اجتماع مسلمین بود. همچنانکه قبلاً گفته شد، [[آیه کریمه]] {{متن قرآن|النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ}}<ref>«پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است» سوره احزاب، آیه ۶.</ref> و همچنین [[آیه]] {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> ناظر به این قسمت است<ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۲۸۲.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۸۵۱.</ref>
[[حق ولایت]] در درجۀ نخست، از آن خداست، او [[ولیّ]] و مولای [[اهل]] [[ایمان]] است: {{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم}}<ref>سوره بقره، آیه ۲۵۷، نیز سوره محمّد، آیه ۱۱ دربارۀ مولی و سوره مائده آیه ۵۵ دربارۀ ولایت خدا و رسول و آنانکه در حال رکوع انفاق می‌کنند.</ref> در درجۀ بعد ولایت از آن [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]] {{صل}} است و [[قرآن]] او را از خود [[مؤمنان]] نسبت به خودشان سزاوارتر می‌شمارد {{متن قرآن|النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ}}<ref>سوره احزاب، آیه ۶.</ref> و در مقابل [[حکم]] و [[داوری]] و تصمیم [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]] کسی [[اختیار]] ندارد که [[مخالفت]] کند و همه باید [[تسلیم محض]] باشند: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلا مُؤْمِنَةٍ...}}<ref>سوره احزاب، آیه ۳۶.</ref>. در نوبت بعد، این ولایت به [[امامان]] [[معصوم]] می‌رسد که [[جانشینان]] پیامبرند و [[اطاعت]] آنان به عنوان [[اولو الأمر]]، در کنار [[اطاعت]] [[خدا]] و [[رسول]]، [[واجب]] است.


===ولایت [[قضایی]]===
در عصر غیبت [[امام مهدی|امام زمان]] {{ع}} نیز آنچه به نام [[ولایت فقیه]] مطرح است، ریشه در ولایت [[امام]] دارد و [[رهبری]] [[جامعه]] با فقیه جامع الشرایط [[عادل]] و [[آگاه]] است و [[اطاعت]] از او نیز لازم است. آنچه [[امامت]] [[ائمه]] را [[استوار]] می‌سازد، همان ولایت ایشان است و حقّی است که [[خدا]] برای آنان قرار داده و پیوند [[امامت]] و ولایت را نشان می‌دهد. ولایت، به معنای [[محبت]] [[قلبی]] و علاقه‌مندی تنها نیست، نوعی پیوند مستحکم مرامی و هم‌خطی و همسویی در [[فکر]] و عمل میان مجموعه‌ای از [[انسان‌ها]] و میان آنان و رهبرشان است که به جبهه‌گیری و صف‌آرایی [[فکری]] و عملی در مقابل مخالفان [[تفکّر]] [[توحیدی]] و [[امّت]] [[اسلامی]] می‌انجامد. "جبهۀ واحد و پیوسته‌ای که در [[حقیقت]]، بانی مدینۀ فاضله [[اسلامی]] است، پس از تشکیل واحد عظیم "[[امّت]]"، در سطح عمومی [[مؤمنین]] و معتقدین به [[دین]] گسترش می‌یابد و اصل "ولایت" در موضع‌گیری‌های داخلی و خارجی [[امت اسلام]] تجلّی می‌کند... [[حفظ]] و رعایت این هردو رویۀ ولایت (اتصال و ارتباط و [[وابستگی]] داخلی و جدایی و تأثیر ناپذیری و عدم [[وابستگی]] خارجی) مستلزم وجود یک [[قدرت]] متمرکز و مسلّط است که در [[حقیقت]]، واحد تبلور یافته‌ای از همۀ عناصر مثبت و سازندۀ [[اسلام]] باشد ([[امام]]) و نیز مستلزم آن است که رابطه‌ای عمیق و نیرومند همۀ آحاد [[امت]] را به شخص [[حاکم]] ([[امام]]) یعنی محور اساسی فعالیت و [[نشاط]] عمومی [[جامعه]] پیوند زند و آنان را با او وابسته سازد... یک [[جامعه]] در صورتی دارای ولایت است که در آن "[[ولیّ]]" مشخص بوده و عملاً مصدر و الهام‌‌بخش همۀ نشاط‌ها و فعالیّت‌های [[زندگی]] باشد و یک فرد در صورتی دارای ولایت است که [[شناخت]] [[درستی]] از "ولی" داشته و برای هرچه بیشتر وابسته و مرتبط ساختن خود به او (که مظهر ولایت [[خدا]] ست) دائما در تلاش و کوشش به سر برد... "[[ولیّ]]" [[جامعۀ اسلامی]] (یعنی آن قدرتی که همۀ فعالیت‌ها و نشاط‌های [[فکری]] و عملی را [[رهبری]] و اداره می‌کند) خداست و هرآنکه [[خدا]] وی را به نام یا به نشان به ولایت بگمارد<ref>طرح کلّی اندیشه اسلامی در قرآن، سیدعلی حسینی (خامنه‌ای)، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۷، صفحات ۱۱۱، ۱۱۶، ۱۲۶ (با تلخیص).</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۵۹۴.</ref>
پیامبر{{صل}} ولایت قضایی داشت، یعنی حکمش در [[اختلافات]] [[حقوقی]] و مخاصمات داخلی نافذ بود:
{{متن قرآن|فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}<ref>«پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.</ref><ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۲۸۲. </ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۸۵۱.</ref>


===[[ولایت معنوی]]===
==ویژگی‌های ولی==
حتی [[امام]]، [[حیّ]] و میّت ندارد. وقتی شما به [[زیارت امام رضا]]{{ع}} می‌روید می‌گویید: {{متن حدیث|السَّلَامُ‏ عَلَيْكَ‏}} در حد این است که شما با [[انسان]] زنده‌ای در این [[دنیا]] روبرو می‌شوید و می‌گویید: {{متن حدیث|السَّلَامُ‏ عَلَيْكَ‏}}، همان‌مقدار شما را [[شهود]] می‌کند. این همان مسئله ولایت است، ولایت معنوی<ref>امامت و رهبری، ص۸۲.</ref><ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۸۵۱.</ref>
{{اصلی|ویژگی‌های ولی}}
===ولی===
[[ولاء]]، [[وَلایت]] (به [[فتح]] “واو”)، [[وِلایت]] (به کسر “واو”)، ولی، [[مولی]]، اولی و امثال اینها همه از ماده “ولی” - و، ل، ی - اشتقاق یافته‌اند. این واژه از پر استعمال‌ترین واژه‌های [[قرآن کریم]] است که به صورت‌های مختلفی به‌کار رفته است؛ می‌گویند در ۱۲۴ مورد به صورت اسم و ۱۱۲ مورد در قالب فعل در قرآن کریم آمده است. معنای اصلی این کلمه همچنان‌که راغب در مفردات‌القرآن گفته است، قرارگرفتن چیزی در کنار چیز دیگر است به نحوی که فاصله‌ای در کار نباشد؛ یعنی اگر دو چیز آن‌چنان به هم متصل باشند که هیچ‌چیز دیگر در میان آنها نباشد، مادۀ “ولی” استعمال می‌شود. مثلاً اگر چند نفر پهلوی هم نشسته باشند و ما بخواهیم وضع و ترتیب نشستن آنها را بیان کنیم، می‌گوییم: [[زید]] در صدر مجلس نشسته است {{عربی|وَیَلیهِ عمرو وَیَلی عمراً بَکرٌ}} یعنی بلافاصله در کنار زید [[عمرو]] نشسته است و در کنارعمرو بدون هیچ فاصله‌ای بکر نشسته است. به همین مناسبت طبعاً این کلمه در مورد [[قرب]] و نزدیکی به کار رفته است اعم از قرب مکانی و قرب [[معنوی]]، و باز به همین مناسبت در مورد [[دوستی]]، [[یاری]]، [[تصدی]] امر، [[تسلط]] و معانی دیگر از این قبیل استعمال شده است؛ چون در همه اینها نوعی مباشرت و اتّصال وجود دارد<ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۲۵۵.</ref>.


ولی معنایش [[دوست]] نیست، [[حمایت]] و [[سرپرستی]] است. گاهی “ولی” اسم فاعل است، یعنی [[سرپرست]]، و گاهی اسم مفعول است، یعنی سرپرست‌شده. بر وزن فعیل است که در لغت [[عرب]] هم فاعل می‌آید و هم به معنی مفعول. {{متن قرآن|الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ}}<ref>«و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند» سوره توبه، آیه ۷۱.</ref> مردان [[مؤمن]] و [[زنان]] مؤمن برخی نسبت به برخی [[[سرپرستی]] دارند]<ref>تعلیم و تربیت در اسلام، ص۱۷۵.</ref>.
== نقش ولایت در [[اسلام]] ==
معنی اصلی “ولی” سرپرست است<ref>امامت و رهبری، ص۶۰.</ref>.
یکی از [[ارکان اسلام]]، ولایت است که [[حقیقت اسلام]] با آن کامل و تمام می‌گردد: {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ دِينًا }}<ref>امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم؛ سوره مائده، آیه ۳.</ref> این [[آیه]] که درباره [[واقعه غدیر]] است ولایت را عامل کمال و تمام [[دین]] می‌داند. واژه "کمال" در مواردی به‌کار می‌رود که مجموعه‌ای دارای اجزای مختلف باشد و هر جزء آن اثری خاص داشته باشد و پیدا شدن همه اجزای مقصود و غرض اصلی از مجموعه پیدا می‌شود؛ مانند [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَلِتُكْمِلُواْ الْعِدَّةَ}}<ref> سوره بقره، آیه۱۸۵.</ref> در مقابل، واژه "تمام" در مواردی است که اجزا به‌صورت جدا اثری ندارد و با جمع همه آنها اثر مورد نظر یافت می‌شود؛ نظیر [[آیه]] {{متن قرآن|أَتِمُّواْ الصِّيَامَ إِلَى اللَّيْلِ }}<ref> سوره بقره، آیه ۱۸۷.</ref>.
[[ولی امر مسلمین]] [[اجتماع]] [[نیازمند]] به [[رهبر]] است. آن‌کس که باید زمام امور اجتماع را به‌دست گیرد و [[شؤون]] [[اجتماعی]] [[مردم]] را اداره کند و مسلّط بر مقدّرات مردم است، [[ولی امر مسلمین]] است<ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۲۸۰.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۸۵۲.</ref>
 
ولایت همانند سایر [[ارکان اسلام]] در کمال این [[دین]] نقش دارد و بدون آن این مجموعه ناقص است<ref>سوره مائده، آیه ۳.</ref>. از سوی دیگر [[اسلام]] به‌عنوان [[نعمت الهی]] هنگامی اثر واقعی خود را می‌یابد که همراه ولایت باشد و به بیان دیگر، [[اسلام]] بدون ولایت در [[حقیقت اسلام]] نیست<ref>المیزان، ج‌۵، ص‌۱۷۹‌ـ‌۱۸۱.</ref>.
 
سرّ اهمیت ولایت هنگامی آشکار می‌گردد که به [[شئون]] گوناگون [[دین اسلام]] ـ‌ که دارای ابعاد [[اجتماعی]] و عمومی، آن هم در سطح جهانی و در همه زمان‌هاست‌ ـ توجه کنیم. با نگاهی به وقایع تاریخ‌ [[اسلام]] پس از رحلت [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و اهمال مسئله ولایت از سوی [[مسلمانان]] و [[مشکلات]] و آسیب‌هایی که از این ناحیه به [[جامعه اسلامی]] رسید اهمیت این مسئله روشن‌تر می‌گردد.
 
به [[عقیده]] [[علامه طباطبایی]] ولایت همچون سایر اصول و فروع [[اسلام]] با [[فطرت]] هماهنگ است و ولایت و [[انتصاب]] شخصی برای [[اداره امور]] [[جامعه]] از بدیهیات [[فطرت]] است که هیچ [[اجتماعی]] در هیچ شرایطی از آن بی‌نیاز نیست<ref>المیزان، ج‌۶، ص‌۴۸.</ref>. این [[وظیفه]] و امر مهم در زمان [[حیات]] [[رسول اکرم]] {{صل}} بر عهده خود آن حضرت بود. [[انتصاب]] والی، اعزام مبلغ و [[مأمور]] مالیاتی و دیگر [[شئون]] ولایت از اموری است که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} به عنوان [[ولی امر]] [[مسلمانان]] عهده‌دار اداره آن بودند<ref>المیزان، ص‌۴۹.</ref>.  
 
به عقیده [[شیعه]] پس از [[رسول‌ اکرم]] {{صل}}، [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]] {{ع}} برای این مقام [[برگزیده]] شده‌اند و پس از ایشان ۱۱‌ نفر از [[اولاد]] گرامی ایشان برای این مقام تعیین گردیده‌اند<ref>المیزان، ج‌۵، ص‌۱۷۶‌ـ‌۱۸۱.</ref>. [[شیعه]] برای [[اثبات]] این [[عقیده]] خود در برابر [[اهل سنت]] که این [[حقیقت]] را نمی‌پذیرند، به دلایل عقلی و نیز [[آیات قرآن]] و [[اخبار]] متواتر که از طریق [[شیعه]] و [[سنی]] [[نقل]] شده تمسک جسته‌اند<ref>المیزان، ص‌۱۶۷‌ـ‌۲۰۱.</ref>.
 
در روایاتی متعدد از [[شیعه]] و [[اهل سنت]] برای [[اسلام]] ارکان دیگری نیز ذکر شده است. [[روایات]] [[اهل سنت]] غالباً به ۵ رکن اشاره دارد: [[توحید]]، برپایی [[نماز]]، پرداخت [[زکات]]، [[روزه]] [[ماه رمضان]] و [[حجّ]]<ref>صحیح البخاری، ج‌۱، ص‌۹‌ـ‌۱۰؛ صحیح مسلم، ج‌۱، ص‌۴۵.</ref> و در بعضی از [[روایات]] [[شهادت]] به [[رسالت]] [[نبی‌ اکرم]] {{صل}} در کنار [[شهادت]] به [[وحدانیت خدا]] ذکر شده است<ref>صحیح البخاری، ج‌۱، ص‌۱۰.</ref>. در برخی از روایات شیعه نیز [[ارکان اسلام]] همین ۵‌ رکن شمرده شده<ref>الکافی، ج‌۲، ص‌۳۱.</ref> و در غالب روایاتی که از [[اهل بیت]] {{صل}} [[نقل]] شده عنصر "ولایت" از ارکان و مهم‌ترین آنها دانسته شده است: {{متن حدیث|وَ لَمْ يُنَادَ بِشَيْ‏ءٍ كَمَا نُودِيَ بِالْوَلَايَة}}<ref>الکافی، ص‌۱۸.</ref>، در [[حدیثی]] ولایت به منزله کلید و راه ورود به دیگر ارکان معرفی شده<ref>الکافی، ص‌۱۸.</ref> و [[اسلام]] بدون ولایت، [[اسلام]] تهی از [[حقیقت]] شمرده شده است.
 
در برخی از [[روایات]] در مقام بیان فرق بین ولایت و دیگر ارکان گفته شده: در برخی حالات ممکن است رخصت در ترک سایر ارکان یعنی [[نماز]]، [[زکات]]، [[روزه]] و [[حجّ]] پیدا شود؛ ولی در ترک ولایت هیچ‌گاه رخصت پیدا‌ نمی‌شود<ref>بحارالانوار، ج‌۶۵، ص‌۳۷۶.</ref>. در برخی [[روایات]] افزون بر ذکر ولایت به‌ صورت کلی، ولایت هر یک از امامان‌ معصوم {{عم}} به تفصیل مطرح شده‌ است<ref>بحارالانوار، ج‌۶۶، ص‌۲.</ref> در برخی دیگر پس از ذکر ولایت گفته شده که بدون [[اعتقاد]] به آن، [[مرگ]] [[انسان]] [[مرگ جاهلی]] است<ref>الکافی، ج۱، ص۳۷۷؛ بحارالانوار، ج۶۵، ص۳۸۷.</ref>.<ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳]]، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>
 
==ولایت اهل بیت==
{{اصلی|ولایت اهل بیت}}


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل‌های وابسته}}
{{مدخل وابسته}}
* [[تفاضل ولایت‌ها]]
* [[تفاضل ولایت‌ها]]
* [[عموم ولایت]]
* [[عموم ولایت]]
خط ۲۰۱: خط ۱۴۴:
* [[ولایت ولىّ نکاح]]
* [[ولایت ولىّ نکاح]]
* [[ولایت کافران]]
* [[ولایت کافران]]
{{پایان منابع}}
{{پایان مدخل‌ وابسته}}
 
==[[:رده:آثار ولایت|منبع‌شناسی جامع ولایت]]==
{{منبع‌شناسی جامع}}
* [[:رده:کتاب‌شناسی کتاب‌های ولایت|کتاب‌شناسی ولایت]]
* [[:رده:مقاله‌شناسی مقاله‌های ولایت|مقاله‌شناسی ولایت]]
* [[:رده:پایان‌نامه‌شناسی پایان‌نامه‌های ولایت|پایان‌نامه‌شناسی ولایت]]
{{پایان}}
{{پایان}}


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:3073589.jpg|22px]] [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]
# [[پرونده:11146.jpg|22px]] [[امام خمینی|امام خمینی]]، [[ولایت فقیه - امام خمینی (کتاب)|'''ولایت فقیه''']]
# [[پرونده:11424.jpg|22px]] [[غفار شاهدی|شاهدی، غفار]]، [[توحید و حکومت دینی (مقاله)|'''توحید و حکومت دینی''']]، [[حکومت اسلامی (نشریه)|فصلنامه حکومت اسلامی]]
# [[پرونده:IM010362.jpg|22px]] [[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن - جوادی آملی (کتاب)|'''ولایت در قرآن''']]
# [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']].
# [[پرونده:IM010364.jpg|22px]] [[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، [[توحید در قرآن (کتاب)|'''توحید در قرآن''']]
# [[پرونده:81.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|'''فرهنگ زیارت''']].
# [[پرونده:IM010366.jpg|22px]] [[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، [[ولایت فقیه - جوادی آملی (کتاب)|'''ولایت فقیه''']]
# [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']]
# [[پرونده:000055.jpg|22px]] [[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳''']]
# [[پرونده:000055.jpg|22px]] [[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[اسلام (مقاله)|اسلام]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳''']]
# [[پرونده:1379151.jpg|22px]] [[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|'''ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱''']]
# [[پرونده:1379153.jpg|22px]] [[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴ (کتاب)|'''ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴''']]
# [[پرونده:1379781.jpg|22px]] [[آرزو شکری|شکری، آرزو]]، [[حقوق اهل بیت (کتاب)|'''حقوق اهل بیت''']]
# [[پرونده:1379781.jpg|22px]] [[آرزو شکری|شکری، آرزو]]، [[حقوق اهل بیت (کتاب)|'''حقوق اهل بیت''']]
# [[پرونده:1100439.jpg|22px]] [[عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)| '''امامت و رهبری''']]
# [[پرونده:1100498.jpg|22px]] [[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)| '''ولایت در قرآن''']]
# [[پرونده:1100498.jpg|22px]] [[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)| '''ولایت در قرآن''']]
# [[پرونده:1100662.jpg|22px]] [[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|'''فرهنگ مطهر''']]
# [[پرونده:1100662.jpg|22px]] [[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|'''فرهنگ مطهر''']]
{{پایان}}
# [[پرونده:1100697.jpg|22px]] [[مصطفی فرخی|فرخی، مصطفی]]، [[اهل بیت - فرخی (مقاله)| مقاله «اهل بیت»]]، [[مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی (کتاب)|'''مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌''']]
{{پایان}}
# [[پرونده: 1100453.jpg|22px]] [[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|''' ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی ''']]
# [[پرونده:1100618.jpg|22px]] [[حسین روحانی‌نژاد|روحانی‌نژاد، حسین]]، [[ولایت‌شناسی (مقاله)| مقاله «ولایت‌شناسی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|'''منظومه فکری امام خمینی''']]
# [[پرونده:291506008.jpg|22px]] [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|'''معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان''']]
# [[پرونده:1100701.jpg|22px]] [[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۲ (کتاب)|'''دانشنامه فقه سیاسی ج۲''']]
# [[پرونده:1100619.jpg|22px]] [[عبدالله محمدی|محمدی، عبدالله]]، [[ولایت در منظومه فکری مقام معظم رهبری (مقاله)|مقاله «ولایت»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ (کتاب)|'''منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱''']]
# [[پرونده:IM010373.jpg|22px]] [[سید محمد نجفی|نجفی، سید محمد]]، [[ولایت زن در کتاب و سنت (مقاله)|'''ولایت زن در کتاب و سنت''']]، فصلنامه تخصصی طهورا، سال سوم بهار ۱۳۸۹ شماره ۵
# [[پرونده:1100672.jpg|22px]] [[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|'''نظام سیاسی اسلام''']]
# [[پرونده:10119661.jpg|22px]] [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|'''فرهنگ اصطلاحات علم کلام''']]
# [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|'''فرهنگ شیعه''']]
{{پایان منابع}}


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


{{حکومت}}
{{امامت شناسی}}
[[رده:مدخل]]
 
[[رده:ولایت]]
[[رده:حجت‌شناسی]]
[[رده:مقاله‌های اولویت یک]]
[[رده:اعتقادات شیعه]]
<onlyinclude>{{درجه‌بندی
[[رده:اصطلاحات کلامی]]
| لینک‌دهی دستی = <!--ندارد، دارد-->ندارد
[[رده:اصطلاحات فقهی]]
| رده = <!--ندارد، دارد-->دارد
[[رده:مناصب شرعی]]
| جعبه اطلاعات = <!--نه، ندارد، دارد-->نه
[[رده:اصطلاحات سیاسی]]
| عکس = <!--نه، ندارد، دارد-->نه
[[رده:اختلافات کلامی شیعه و سنی]]
| ناوبری = <!--ندارد، دارد-->ندارد
[[رده:فقه سیاسی]]
| رعایت شیوه‌نامه ارجاع = <!--ندارد، دارد-->
| کپی‌کاری = <!--از چند منبع ، از تک منبع، ندارد-->
| استناد به منابع مناسب = <!--ندارد، ناقص، کامل-->
| ارزیابی=<!--نشده، اولیه، نهایی-->نشده
| شناسه = <!--ندارد، ناقص، کامل-->ناقص
| رسا بودن = <!--ندارد، دارد-->
| جامعیت = <!--ندارد، دارد-->
| زیاده‌نویسی = <!--دارد، ندارد-->
| تاریخ خوبیدگی =<!--{{subst:#time:xij xiF xiY}}-->
| تاریخ برتر شدن =<!--{{subst:#time:xij xiF xiY}}-->
| توضیحات =
}}</onlyinclude>

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۴۴

ولایت به کسر واو، به معنای امارت و سلطنت و به فتح آن به معنای صاحب اختیار و سرپرست است. ولایت از ضروریات جامعه اسلامی است تا عقول مردم کامل شده و به هدایت رهنمون شوند. «ولایت» از جهات مختلف تقسیم می‌شود، با در نظر داشتن رتبه و مراتب دارای اقسامی است مانند: ولایت مطلقه الهی؛ ولایت انبیاء الهی؛ ولایت پیامبر خاتم (ص)؛ ولایت امامان معصوم (ع)؛ ولایت فقیه و ... . به لحاظ نوعی نیز یا تکوینی است و یا تشریعی.

همچنین ولایت دارای اهدافی در دو بُعد فردی و اجتماعی است: از اهداف در بُعد فردی می‌توان به ایمان به مبدأ متعالی، تزکیه و تعلیم نفس و رها ساختن انسان از اقسام گوناگون شرک اشاره کرد و در بُعد اجتماعی، تشکیل جامعه و نظام توحیدی؛ برقراری عدالت؛ استقرار ولایت الهی؛ جهل‌ستیزی و پیاده شدن ارزش‌های وحیانی در زمین از جمله اهداف است.

معناشناسی

معنای لغوی

ولایت از ریشه وَلْیْ است و دو معنا برای این ریشه بیان شده است: قرب و نزدیک شدن؛ آمدن چیزی در پی چیز دیگر؛ بدون آنکه فاصله‌ای میان آن دو باشد. اما کلمۀ «ولایت» به کسر واو، مصدر «والی» است به معنای امارت و سلطنت و وَلایت به فتح واو، مصدر «ولیّ‌» است به معانی صاحب اختیار، سرپرست، سلطان و ... . هرچند معنای حقیقی ولایت، همان قرب است و در موردی که قرینه خاصی برای اراده یکی از این معانی نبود، باید همان معنای کلی قرب در نظر گرفته شود[۱].

معنای اصطلاحی

متکلمان واژه‌ «ولایت» را به معنای «سرپرستی و صاحب اختیار و تصرف» گرفته‌اند که اطاعت، از لوازم معنای آن است. ولی به معنی کسی ‌است که حق تصرف دارد و خداوند آن را برای حضرت ثابت کرده همان طوری‌ که آن را برای خود و پیامبر ثابت کرده است[۲].

به هر حال گسترده‌ترین کاربرد مصطلح ولایت در متون عربی و محاورات عرفی همان «امامت» و «حاکمیت سیاسی» است. به گونه‌ای که هرگاه این واژه بدون قید و قرینه استعمال شود، به ولایت سیاسی، امارت و حاکمیت انصراف دارد که مقصود همان مدیریت و تنظیم امور کلان اجتماعی است[۳].

ولایت در قرآن

کلمه "ولی" در قرآن مجید با مشتقات مختلف آن، ٢٣٣ بار به کار رفته است و از کلمات پُر استعمال محسوب می‌شود. از این تعداد ۱٢٣ مرتبه به صورت اسم و ۱۱٠ مرتبه به صورت فعل در قرآن به کار رفته است[۴]. اما کلمه "ولایت"، فقط‍ دو بار در قرآن مجید استعمال شده است[۵]:

  1. ﴿هُنَالِكَ الْوَلَايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَوَابًا وَخَيْرٌ عُقْبًا[۶]؛ ولایت در آیه شریفه به معنای سلطنت و مالکیت است، یعنی در آن روز قدرت و سلطه مطلق الهی ظهور می‌کند و همگی تحت ولایت خدا در می‌آیند و به او ایمان می‌آورند و از آنچه در دنیا می‌پرستیده‌اند، بیزاری می‌جویند.
  2. ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يُهَاجِرُوا مَا لَكُمْ مِنْ وَلَايَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ حَتَّی يُهَاجِرُوا[۷]؛ ولایت در آیه شریفه به معنای نصرت است.

بر اساس موارد استعمال قرآنی، مراد از ولایت، نحوه‌ای نزدیکی بدون فاصله بین دو شیء است که نوعی رابطه بین آن دو برقرار باشد. رابطه‌ای که افراد جامعه و هم‌مسلکان با هم دارند، از سنخ اول و رابطه خدای متعال با مخلوقات خود از سنخ قِسم دوم است. بنابراین، مراد از معنای جامع ولایت، قرب و نزدیکی است که به صورت‌های گوناگونی مطرح شده و آن قرب، یا قرب حسی است، مثل نزدیک و قریب هم بودن دو چیز بدون فاصله اجنبی و شخص ثالث؛ یا قرب معنوی و غیر حسی است، مثل قرب دینی، قرب خویشاوندی، قرب اعتقادی، قرب دوستی، یاری و نصرت، قرب تدبیری و سلطنت و... . در قرآن کریم در بیش‌تر موارد، نوع دوم که همان قرب غیرحسی و معنوی است، استعمال شده است[۸].

اقسام ولایت

واژه «ولایت» را از جهات مختلف می‌توان تقسیم کرد:

به لحاظ رتبی (ذاتی و جعلی)

با در نظر داشتن رتبه و مراتب این مفهوم، ولایت دارای اقسام زیر است که برای خداوند ذاتی و برای غیر خدا عرضی خواهد بود.

ولایت مطلقه الهی

مطلق در مقابل مقید[۹]، به معنای رها، آزاد و عام[۱۰] است. مقصود از ولایت مطلقه این است که ولایت الهی بدون قید و شرط و گستره شمول آن وسیع است. این نوع ولایت، اصیل و مستقل و ویژه خداوند متعال است[۱۱].

ولایت انبیاء الهی

همان‌طوری‌که در ولایت مطلقه الهی گفته شد، ولایت خداوند اصلی و ذاتی است؛ اما ولایت سایر صاحبان ولایت، از جمله ولایت انبیاء الهی، عارضی، جعلی و اعطایی از سوی خداوند است و در طول ولایت الهی قرار می‌گیرد.

ولایت پیامبر خاتم (ص)

ولایت حضرت پیامبر اکرم (ص) نیز از ولایت مطلقه الهی سرچشمه می‌گیرد: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۱۲]. براساس این آیه شریفه، ولایت پیامبر (ص) در طول ولایت الهی است که از سوی خداوند به ایشان اعطا گردیده است[۱۳].

ولایت امامان معصوم (ع)

در آیه ولایت، ولایت امام معصوم بیان شده است: ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۱۴]. عطف این جمله بر ماقبل ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ، می‌رساند که ولایت امام نیز ولایت اعطایی از سوی خداوند و از جنس ولایت الهی است.

ولایت فقیه

ولایت فقیه هنگامی‌ مطرح می‌شود که مردم در شناخت امور زندگی و اجتماعی خود به امام معصوم (ع) دسترسی نداشته باشند؛ یعنی ولایت فقیه، در حقیقت، نیابت عامّ از امام معصوم (ع) را دارد و به معنای سرپرستی امور شیعیان در عصر غیبت کبری است. این بدان سبب است که حضور کامل دین در جامعۀ انسانی در گرو برپایی حکومت اسلامی است و ضرورت وجود حکومت اسلامی، محدود به عصر پیامبر](ص) یا روزگار حضور امام معصوم (ع) نیست[۱۵].

نکته‌ لازم به ذکر آن است که مشروعیت ولایت فقیه همانند ولایت معصومین از راه نصب است؛ با این تفاوت که معصومین (ع) به نصب خاص الهی برگزیده شده‌اند، اما فقهاء به نصب عام، واجد چنین مقامی می‌شوند و نصب عام بدین معناست که شرایط و ویژگی‌های ولی فقیه، بدون تعیین مصداق آن در سخن معصومین آمده است[۱۶].

ولایت حاکم

مقصود از حاکم، فقیه جامع الشرایطی است که در نزاع‌ها و اختلاف‌های بین مؤمنان قضاوت می‌کند[۱۷]. بر این اساس، فقیه جامع‌الشرایط علاوه بر صدور فتوا به‌عنوان مرجع تقلید، وظیفه صدور حکم به عنوان حاکم شرع را نیز دارد[۱۸].[۱۹]

ولایت سیاسی و اجتماعی

پیامبر (ص) گذشته از اینکه مبیّن و مبلّغ احکام بود و گذشته از اینکه قاضی مسلمین بود، سائس و مدیر اجتماع مسلمین بود، ولیّ امر مسلمین و اختیاردار اجتماع مسلمین بود. آیه کریمه ﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ[۲۰] و همچنین آیه ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۲۱] ناظر به این قسمت است[۲۲].[۲۳]

ولایت قضایی

پیامبر (ص) ولایت قضایی داشت، یعنی حکمش در اختلافات حقوقی و مخاصمات داخلی نافذ بود: ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا[۲۴].[۲۵].[۲۶]

ولایت پدر و جد پدری و ولایت زنان نیز در این نوع از ولایت قرار می‌گیرد.

به لحاظ نوعی

ولایت به لحاظ نوعی، تکوینی است یا تشریعی؛ چراکه امور جهان حقیقی است یا اعتباری. امور حقیقی اموری است که عمل اختیاری انسان در بود و نبود آنها دخیل نباشد و منظور از امور اعتباری اموری است که در حوزه حیات انسانی یافت می‌شود، به گونه‌ای که اگر انسان نباشد از آنها خبری نیست. مانند ملکیت، ریاست، زوجیت و اموری از این سنخ که انسان برای گذران زندگی خود آنها را اعتبار کرده است[۲۷].

  1. ولایت تکوینی: مقصود از ولایت تکوینی این است که انسان در اثر پیمودن صراط عبودیت به مقام قرب الهی نائل می‌گردد و اثر وصول به مقام قرب ـ البته در مراحل عالی آن ـ این است که معنویت انسانی که خود حقیقت و واقعیتی است، در وی متمرکز می‌شود و با داشتن آن معنویت، قافله سالار معنویّات، مسلّط بر ضمائر و شاهد بر اعمال و حجت زمان می‌شود. زمین هیچ‌گاه از ولیّی که حامل چنین معنویتی باشد، و به عبارت دیگر از انسان کامل خالی نیست...[۲۸].[۲۹]
  2. ولایت تشریعی: به مقتضای این ولایت، خداوند متعال مقام امامت و رهبری جامعه دینی را به اهل بیت (ع) اعطا کرده و پیامبر اسلام (ص) آن را به مردم ابلاغ نموده است[۳۰]. حقیقت ولایت اهل بیت (ع) اتحاد، درهم تنیدگی و پیوند بین حاکم و مردم در هدف و راه رسیدن به هدف است. این حقیقت در محبت و اطاعت از سوی مردم و هدایت و رهبری از سوی ولی که اهل بیت (ع) هستند، ظهور می‌کند و همه عرصه‌های سیاسی، اجتماعی، معنوی، روحی و عملی را در بر می‌گیرد[۳۱].[۳۲]

در تقسیمی دیگر ولایت به جعلی و ذاتی تقسیم شده است:

  1. ولایت خداوند به موجودات عالم که در تمام معانی فراگیرش به حضرت احدیت اختصاص دارد و بر حسب مصلحت و مشیتش، بخشی از آن را برای بندگان با در نظر گرفتن ارزش‌ها و قابلیت‌ها قرار داده است[۳۳].
  2. ولایت جعلی: ولایتی است که به جعل الهی به بندگانش عطا گردیده، مانند ولایت مطلقه (تکوینی و تشریعی) که به حضرت رسول اکرم (ص) و ائمه هدی (ع) تفویض شده و هم‌چنین ولایت فقیه و حاکم منصوب از جانب امام در امور مذهبی و اجتماعی[۳۴].[۳۵]

مراتب ولایت

ولایت دارای مراتب متعدد است:

  1. مرتبه کامل آنکه در مورد خداوند خالق و حکیم صادق است؛
  2. مرتبه ولایت پیامبران(ع) و پیامبر اسلام(ص) و ائمه معصومین(ع)؛
  3. ولایت فقیه عادل در زمان غیبت؛
  4. ولایت اشخاصی چون پدر و جدی پدری و وصی و قیم؛
  5. ولایت هر مؤمنی نسبت به دیگری: ﴿وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ[۳۶].[۳۷]

ضرورت ولایت

ولایت از ضروریات جامعه اسلامی است تا عقول مردم کامل شده و به هدایت رهنمون شوند. نصب الهی حاکم، استمرار تربیت الهی، ایمن ماندن دین و سیاست و... از ضروریات حاکمیت ولیّ الهی است[۳۸].

اهداف ولایت

  1. اهداف ولایت در بُعد فردی:
    1. ایمان به مبدأ متعالی، تزکیه و تعلیم نفس: اهداف انبیاء به دو دسته اهداف میانی و اهداف نهایی تقسیم می‌شود. در میان اهداف پیغمبران، هدف اصلی آن است که انسان را به سر منزل تعالی برسانند. معجزه بزرگ انبیاء عبارت است از ساختن انسان‌های خوب و آراسته به فضائل اخلاقی که همه چیز خودش را برای هدف فدا می‌کند.
    2. رها ساختن انسان از اقسام گوناگون شرک: دومین هدف ولیّ الهی، رهاساختن انسان از اشکال متنوع شرک است. یکی از مهم‌ترین برکات وجود پیامبر هدیه کردن توحید به جوامع بشری بود[۳۹].
  2. اهداف ولایت در بُعد اجتماعی:
    1. تشکیل جامعه و نظام توحیدی: برای دستیابی به هدف نهایی دین (تربیت انسان)، مقدماتی باید طی شود. الگوی ولایت الهی، با روش زاهدان، عارفان و حتی فیلسوفان متفاوت است. انبیاء معتقد به تربیت فردی و دانه دانه انسان‌سازی نیستند، انبیاء معتقدند برای ساختن انسان باید محیط مناسب تأسیس کرد که بتواند فرد را در خود بپروراند. ایشان دنبال کارخانه انسان‌سازی هستند که به طور خودکار انسان کامل پیغمبر پسند تحویل دهد، کارخانه انسان‌سازی، جامعه و نظام اسلامی است[۴۰]. به همین منظور هدف میانی انبیاء عبارت است از: تشکیل جامعه توحیدی و نظام الهی، که با قوانین و مقررات الهی اداره شود. خصوصیت چنین جامعه‌ای آن است که با تحقق توحید، زنجیر اطاعت غیر خدا از گردن مردم برداشته می‌شود[۴۱].
    2. برقراری عدالت: مقدمه دیگری که برای تربیت انسان توحیدی لازم است، تحقق عدالت اجتماعی است. دین الهی و واقعی بدون عدالت اجتماعی تحقق پیدا نمی‌کند[۴۲]. جامعه دچار اختلاف طبقاتی از مسیر فطری و طبیعی خویش که هماهنگ با جهان است خارج شده و انبیاء بر سر آن‌اند که این جامعه را به مسر خویش بازگردانند[۴۳].
    3. استقرار ولایت الهی: استقرار ولایت الهی هدف تمام زحمات پیغمبر اکرم (ص) و بزرگان دین و انبیاء الهی(ع) است.
    4. جهل‌ستیزی: هدف میانی دیگری که مقدمه تربیت توحیدی است، مبارزه با جهل است. امیرالمؤمنین(ع) در توصیف هدف بعثت پیامبر(ص) می‌فرماید: «لیثیروا لهم دفائن العقول»[۴۴].
    5. پیاده شدن ارزش‌های وحیانی در زمین: پیامبر پس از دریافت مکتب به عنوان نظام فراگیر نیازهای بشر، مأمور پیاده ساختن آن معارف بود. این امر مهم باید پس از پیامبر توسط امامان محقق می‌شد که حوادث صدر اسلام مانع آن گردید. اگر تدبیر پیامبر درباره جانشینی علی(ع) عملی می‌شد بدون تردید مسیر تاریخ بشر تغییر نموده و در جایگاه بسیار جلوتری از تاریخ طولانی بشر قرار داشتیم[۴۵].[۴۶]

حق ولایت

حق ولایت در درجۀ نخست، از آن خداست، او ولیّ و مولای اهل ایمان است: ﴿اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم[۴۷] در درجۀ بعد ولایت از آن پیامبر خدا (ص) است و قرآن او را از خود مؤمنان نسبت به خودشان سزاوارتر می‌شمارد ﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ[۴۸] و در مقابل حکم و داوری و تصمیم پیامبر خدا کسی اختیار ندارد که مخالفت کند و همه باید تسلیم محض باشند: ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلا مُؤْمِنَةٍ...[۴۹]. در نوبت بعد، این ولایت به امامان معصوم می‌رسد که جانشینان پیامبرند و اطاعت آنان به عنوان اولو الأمر، در کنار اطاعت خدا و رسول، واجب است.

در عصر غیبت امام زمان (ع) نیز آنچه به نام ولایت فقیه مطرح است، ریشه در ولایت امام دارد و رهبری جامعه با فقیه جامع الشرایط عادل و آگاه است و اطاعت از او نیز لازم است. آنچه امامت ائمه را استوار می‌سازد، همان ولایت ایشان است و حقّی است که خدا برای آنان قرار داده و پیوند امامت و ولایت را نشان می‌دهد. ولایت، به معنای محبت قلبی و علاقه‌مندی تنها نیست، نوعی پیوند مستحکم مرامی و هم‌خطی و همسویی در فکر و عمل میان مجموعه‌ای از انسان‌ها و میان آنان و رهبرشان است که به جبهه‌گیری و صف‌آرایی فکری و عملی در مقابل مخالفان تفکّر توحیدی و امّت اسلامی می‌انجامد. "جبهۀ واحد و پیوسته‌ای که در حقیقت، بانی مدینۀ فاضله اسلامی است، پس از تشکیل واحد عظیم "امّت"، در سطح عمومی مؤمنین و معتقدین به دین گسترش می‌یابد و اصل "ولایت" در موضع‌گیری‌های داخلی و خارجی امت اسلام تجلّی می‌کند... حفظ و رعایت این هردو رویۀ ولایت (اتصال و ارتباط و وابستگی داخلی و جدایی و تأثیر ناپذیری و عدم وابستگی خارجی) مستلزم وجود یک قدرت متمرکز و مسلّط است که در حقیقت، واحد تبلور یافته‌ای از همۀ عناصر مثبت و سازندۀ اسلام باشد (امام) و نیز مستلزم آن است که رابطه‌ای عمیق و نیرومند همۀ آحاد امت را به شخص حاکم (امام) یعنی محور اساسی فعالیت و نشاط عمومی جامعه پیوند زند و آنان را با او وابسته سازد... یک جامعه در صورتی دارای ولایت است که در آن "ولیّ" مشخص بوده و عملاً مصدر و الهام‌‌بخش همۀ نشاط‌ها و فعالیّت‌های زندگی باشد و یک فرد در صورتی دارای ولایت است که شناخت درستی از "ولی" داشته و برای هرچه بیشتر وابسته و مرتبط ساختن خود به او (که مظهر ولایت خدا ست) دائما در تلاش و کوشش به سر برد... "ولیّ" جامعۀ اسلامی (یعنی آن قدرتی که همۀ فعالیت‌ها و نشاط‌های فکری و عملی را رهبری و اداره می‌کند) خداست و هرآنکه خدا وی را به نام یا به نشان به ولایت بگمارد[۵۰].[۵۱]

ویژگی‌های ولی

نقش ولایت در اسلام

یکی از ارکان اسلام، ولایت است که حقیقت اسلام با آن کامل و تمام می‌گردد: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ دِينًا [۵۲] این آیه که درباره واقعه غدیر است ولایت را عامل کمال و تمام دین می‌داند. واژه "کمال" در مواردی به‌کار می‌رود که مجموعه‌ای دارای اجزای مختلف باشد و هر جزء آن اثری خاص داشته باشد و پیدا شدن همه اجزای مقصود و غرض اصلی از مجموعه پیدا می‌شود؛ مانند آیه شریفه ﴿وَلِتُكْمِلُواْ الْعِدَّةَ[۵۳] در مقابل، واژه "تمام" در مواردی است که اجزا به‌صورت جدا اثری ندارد و با جمع همه آنها اثر مورد نظر یافت می‌شود؛ نظیر آیه ﴿أَتِمُّواْ الصِّيَامَ إِلَى اللَّيْلِ [۵۴].

ولایت همانند سایر ارکان اسلام در کمال این دین نقش دارد و بدون آن این مجموعه ناقص است[۵۵]. از سوی دیگر اسلام به‌عنوان نعمت الهی هنگامی اثر واقعی خود را می‌یابد که همراه ولایت باشد و به بیان دیگر، اسلام بدون ولایت در حقیقت اسلام نیست[۵۶].

سرّ اهمیت ولایت هنگامی آشکار می‌گردد که به شئون گوناگون دین اسلام ـ‌ که دارای ابعاد اجتماعی و عمومی، آن هم در سطح جهانی و در همه زمان‌هاست‌ ـ توجه کنیم. با نگاهی به وقایع تاریخ‌ اسلام پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) و اهمال مسئله ولایت از سوی مسلمانان و مشکلات و آسیب‌هایی که از این ناحیه به جامعه اسلامی رسید اهمیت این مسئله روشن‌تر می‌گردد.

به عقیده علامه طباطبایی ولایت همچون سایر اصول و فروع اسلام با فطرت هماهنگ است و ولایت و انتصاب شخصی برای اداره امور جامعه از بدیهیات فطرت است که هیچ اجتماعی در هیچ شرایطی از آن بی‌نیاز نیست[۵۷]. این وظیفه و امر مهم در زمان حیات رسول اکرم (ص) بر عهده خود آن حضرت بود. انتصاب والی، اعزام مبلغ و مأمور مالیاتی و دیگر شئون ولایت از اموری است که پیامبر اکرم (ص) به عنوان ولی امر مسلمانان عهده‌دار اداره آن بودند[۵۸].

به عقیده شیعه پس از رسول‌ اکرم (ص)، امیرالمؤمنین علی (ع) برای این مقام برگزیده شده‌اند و پس از ایشان ۱۱‌ نفر از اولاد گرامی ایشان برای این مقام تعیین گردیده‌اند[۵۹]. شیعه برای اثبات این عقیده خود در برابر اهل سنت که این حقیقت را نمی‌پذیرند، به دلایل عقلی و نیز آیات قرآن و اخبار متواتر که از طریق شیعه و سنی نقل شده تمسک جسته‌اند[۶۰].

در روایاتی متعدد از شیعه و اهل سنت برای اسلام ارکان دیگری نیز ذکر شده است. روایات اهل سنت غالباً به ۵ رکن اشاره دارد: توحید، برپایی نماز، پرداخت زکات، روزه ماه رمضان و حجّ[۶۱] و در بعضی از روایات شهادت به رسالت نبی‌ اکرم (ص) در کنار شهادت به وحدانیت خدا ذکر شده است[۶۲]. در برخی از روایات شیعه نیز ارکان اسلام همین ۵‌ رکن شمرده شده[۶۳] و در غالب روایاتی که از اهل بیت (ص) نقل شده عنصر "ولایت" از ارکان و مهم‌ترین آنها دانسته شده است: «وَ لَمْ يُنَادَ بِشَيْ‏ءٍ كَمَا نُودِيَ بِالْوَلَايَة»[۶۴]، در حدیثی ولایت به منزله کلید و راه ورود به دیگر ارکان معرفی شده[۶۵] و اسلام بدون ولایت، اسلام تهی از حقیقت شمرده شده است.

در برخی از روایات در مقام بیان فرق بین ولایت و دیگر ارکان گفته شده: در برخی حالات ممکن است رخصت در ترک سایر ارکان یعنی نماز، زکات، روزه و حجّ پیدا شود؛ ولی در ترک ولایت هیچ‌گاه رخصت پیدا‌ نمی‌شود[۶۶]. در برخی روایات افزون بر ذکر ولایت به‌ صورت کلی، ولایت هر یک از امامان‌ معصوم (ع) به تفصیل مطرح شده‌ است[۶۷] در برخی دیگر پس از ذکر ولایت گفته شده که بدون اعتقاد به آن، مرگ انسان مرگ جاهلی است[۶۸].[۶۹]

ولایت اهل بیت

جستارهای وابسته

منابع

  1. امام خمینی، ولایت فقیه
  2. جوادی آملی، عبدالله، ولایت در قرآن
  3. جوادی آملی، عبدالله، توحید در قرآن
  4. جوادی آملی، عبدالله، ولایت فقیه
  5. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر
  6. دیبا، حسین، اسلام، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳
  7. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴
  8. شکری، آرزو، حقوق اهل بیت
  9. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن
  10. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر
  11. فرخی، مصطفی، مقاله «اهل بیت»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌
  12. اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی
  13. روحانی‌نژاد، حسین، مقاله «ولایت‌شناسی»، منظومه فکری امام خمینی
  14. فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان
  15. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲
  16. محمدی، عبدالله، مقاله «ولایت»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱
  17. نجفی، سید محمد، ولایت زن در کتاب و سنت، فصلنامه تخصصی طهورا، سال سوم بهار ۱۳۸۹ شماره ۵
  18. نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام
  19. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام
  20. فرهنگ شیعه

پانویس

  1. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴، ص۴۳؛ فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۱۵۶؛ شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۱۵۶- ۱۵۸؛ حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۳۴-۳۶؛ روحانی‌نژاد، حسین، مقاله «ولایت‌شناسی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۱۴۸.
  2. حلی، حسن بن یوسف، منهاج الکرامة، ص۱۱۷.
  3. جوادی آملی، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۶۴.
  4. به عنوان مثال می‌توان از فعل "تولّی" یادآور شد که دارای دو معنای متفاوت مَحبت و اعراض کردن است؛ معنای مَحبت مانند آیه شریفه: ﴿وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ («و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است» سوره مائده، آیه ۵۱)؛ و اما درباره معنای اعراض، برخی از اهل لغت نوشته‌اند: "آن معنا"، در صورتی است که با حرف "عن" متعدی شده باشد که گاهی در آیه، لفظ‍ آن مذکور است؛ مانند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا الله وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ («ای مؤمنان! از خداوند و پیامبر او فرمان برید و در حالی که سخن او را می‌شنوید از او رو مگردانید» سوره انفال، آیه ۲۰)؛ و گاهی آن حرف، در تقدیر است؛ مانند: ﴿فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ الله عَلِيمٌ بِالْمُفْسِدِينَ («و اگر رو بگردانند، خداوند به (کار) تبهکاران، داناست» سوره آل عمران، آیه ۶۳)؛ مفردات راغب، ص۸۸۶، کلمه ولی.
  5. بنابر قرائت بعضی، در هر دو مورد آن، به صورت فتح "واو" است، پس ولایت با کسر "واو"، بنا بر آن قرائت، اصلاً در قرآن نیامده است و بنابر جواز هر دو وجه که بعضی قائل به آن هستند، با کسر "واو" نیز در قرآن آمده است؛ لذا برخی از اهل لغت نوشته‌اند: ﴿مَا لَكُمْ مِنْ وَلَايَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ («شما را با آنان هیچ پیوندی نیست» سوره انفال، آیه ۷۲) با فتح "واو" و نیز با کسر آن، قرائت شده است؛ لسان العرب، ج۱۵، ص۴۰۱؛ ما اتفق لفظه و اختلف معناه، ص۴۷۱.
  6. «آنجا، سروری از آن خداوند راستین است، او در پاداش دادن نیکوتر و در بخشیدن بهتر است» سوره کهف، آیه ۴۴.
  7. «و کسانی که ایمان آورده و هجرت نکرده‌اند شما را با آنان هیچ پیوندی نیست تا آنکه هجرت گزینند» سوره انفال، آیه ۷۲.
  8. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۳۶-۳۸.
  9. شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم، ج‏۷، ص۴۱۳۳.
  10. تهذیب اللغة، ج‏۹، ص۱۸.
  11. جوادی آملی، عبدالله، ولایت فقیه، ص۱۳۲.
  12. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  13. فرهنگ شیعه، ص ۴۶۱.
  14. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  15. امام خمینی، ولایت فقیه، ص۱۹.
  16. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص۱۹۷؛ نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص۲۶۳.
  17. مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامی، فرهنگ فقه، ج۳، ص۱۹۸-۱۹۹.
  18. کاشف الغطاء، النور الساطع، ج۱، ص۳۸۹- ۳۹۵.
  19. ر.ک: نجفی، سید محمد، ولایت زن در کتاب و سنت، ص۷۶-۹۴؛ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۸۵۱.
  20. «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است» سوره احزاب، آیه ۶.
  21. «از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  22. مجموعه آثار، ج۳، ص۲۸۲.
  23. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۸۵۱.
  24. «پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.
  25. مجموعه آثار، ج۳، ص۲۸۲.
  26. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۸۵۱.
  27. جوادی آملی، عبدالله، توحید در قرآن، ص۴۳۳.
  28. مجموعه آثار، ج۳، ص۲۸۵.
  29. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۸۵۰.
  30. ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۶، ص۴۵۸؛ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۱۵، ۲۳۳؛ آیت الله خامنه‌ای، ۲۷/۱/۱۳۷۷.
  31. ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۳، ص۲۷۱، ۲۷۷، ۲۸۰؛ آیت الله خامنه‌ای، ۲۷/۱/۱۳۷۷.
  32. فرخی، مصطفی، مقاله «اهل بیت»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ص ۲۲۴؛ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۷۶۶.
  33. احمد محسنی گرکانی، جلوه‌هایی از ولایت، ص۹۴.
  34. احمد محسنی گرکانی، جلوه‌هایی از ولایت، ص۹۴.
  35. اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۱۴۳.
  36. «و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند که به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناشایست باز می‌دارند» سوره توبه، آیه ۷۱.
  37. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۷۶۳.
  38. محمدی، عبدالله، مقاله «ولایت»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱، ص۱۵۸ ـ ۱۶۳.
  39. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در سالروز میلاد پیامبر(ص) و امام صادق(ع)، ۲۴/۶/۱۳۷۱.
  40. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در تاریخ ۱۳/۷/۱۳۵۳ و ۱۹/۷/۱۳۵۳.
  41. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در تاریخ ۷/۷/۱۳۵۳.
  42. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در تاریخ ۹/۱۱/۱۳۶۸.
  43. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در تاریخ ۱۳/۷/۱۳۵۳.
  44. نهج البلاغه، خطبه اول.
  45. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با اساتید و دانشجویان دانشگاه امام صادق(ع)، ۲۹/۱۰/۱۳۸۴.
  46. محمدی، عبدالله، مقاله «ولایت»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ ص ۱۸۸ ـ ۱۹۶.
  47. سوره بقره، آیه ۲۵۷، نیز سوره محمّد، آیه ۱۱ دربارۀ مولی و سوره مائده آیه ۵۵ دربارۀ ولایت خدا و رسول و آنانکه در حال رکوع انفاق می‌کنند.
  48. سوره احزاب، آیه ۶.
  49. سوره احزاب، آیه ۳۶.
  50. طرح کلّی اندیشه اسلامی در قرآن، سیدعلی حسینی (خامنه‌ای)، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۷، صفحات ۱۱۱، ۱۱۶، ۱۲۶ (با تلخیص).
  51. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۵۹۴.
  52. امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم؛ سوره مائده، آیه ۳.
  53. سوره بقره، آیه۱۸۵.
  54. سوره بقره، آیه ۱۸۷.
  55. سوره مائده، آیه ۳.
  56. المیزان، ج‌۵، ص‌۱۷۹‌ـ‌۱۸۱.
  57. المیزان، ج‌۶، ص‌۴۸.
  58. المیزان، ص‌۴۹.
  59. المیزان، ج‌۵، ص‌۱۷۶‌ـ‌۱۸۱.
  60. المیزان، ص‌۱۶۷‌ـ‌۲۰۱.
  61. صحیح البخاری، ج‌۱، ص‌۹‌ـ‌۱۰؛ صحیح مسلم، ج‌۱، ص‌۴۵.
  62. صحیح البخاری، ج‌۱، ص‌۱۰.
  63. الکافی، ج‌۲، ص‌۳۱.
  64. الکافی، ص‌۱۸.
  65. الکافی، ص‌۱۸.
  66. بحارالانوار، ج‌۶۵، ص‌۳۷۶.
  67. بحارالانوار، ج‌۶۶، ص‌۲.
  68. الکافی، ج۱، ص۳۷۷؛ بحارالانوار، ج۶۵، ص۳۸۷.
  69. دیبا، حسین، اسلام، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.