اعجاز قرآن در قرآن: تفاوت میان نسخهها
(←پانویس) |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱۳۲: | خط ۱۳۲: | ||
== برخورداری دین اسلام از معجزه جاوید == | == برخورداری دین اسلام از معجزه جاوید == | ||
[[قرآن]] [[معجزه]] [[اسلام]] است: {{متن قرآن|قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا }}<ref> بگو: اگر آدمیان و پریان فراهم آیند تا مانند این قرآن آورند هر چند یکدیگر را پشتیبانی کنند همانند آن نمیتوانند آورد؛ سوره اسراء، آیه: ۸۸.</ref> و این معجزه جاودانه است: {{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ }}<ref> بیگمان ما خود قرآن را فرو فرستادهایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود؛ سوره حجر، آیه: ۹.</ref> قرآن کریم سند شریعت جاودان اسلام است<ref>علوم قرآنی، ص۲۰۴.</ref> که با شیواترین سبک و رساترین بیان و استوارترین محتوا نازل شده<ref>علوم قرآنی، ص۲۱۱.</ref>، و همه اصولی را که بشر در زمینه عقاید، اخلاق و احکام به آن نیاز دارد فراروی او قرار داده است<ref>جامع البیان، مج۸، ج۱۴، ص۲۱۱.</ref>: {{متن قرآن|وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلاء وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ}}<ref> و (یاد کن) روزی را که در هر امّتی گواهی از خودشان بر آنان برانگیزیم و تو را بر اینان گواه آوریم و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است؛ سوره نحل، آیه: ۸۹.</ref> این بلندای شیوه قرآنی ـ چه از لحاظ نظم و چه از لحاظ محتوا ـ همچنان پابرجاست<ref>علوم قرآنی، ص۲۱۱.</ref>. [[علامه طباطبایی]] میگوید: الفاظ قرآن همه آنچه را که به هدایت انسانها مربوط است، بیان کرده است؛ اما با استفاده از روایات میتوان گفت قرآن بیان کننده هر چیزی است و علمِ آنچه بوده و هست و تا روز قیامت خواهد بود در قرآن وجوددارد<ref>المیزان، ج۱۲، ص۳۲۵.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص ۲۳۷ - ۲۶۰.</ref> | [[قرآن]] [[معجزه]] [[اسلام]] است: {{متن قرآن|قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا }}<ref> بگو: اگر آدمیان و پریان فراهم آیند تا مانند این قرآن آورند هر چند یکدیگر را پشتیبانی کنند همانند آن نمیتوانند آورد؛ سوره اسراء، آیه: ۸۸.</ref> و این معجزه جاودانه است: {{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ }}<ref> بیگمان ما خود قرآن را فرو فرستادهایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود؛ سوره حجر، آیه: ۹.</ref> قرآن کریم سند شریعت جاودان اسلام است<ref>علوم قرآنی، ص۲۰۴.</ref> که با شیواترین سبک و رساترین بیان و استوارترین محتوا نازل شده<ref>علوم قرآنی، ص۲۱۱.</ref>، و همه اصولی را که بشر در زمینه عقاید، اخلاق و احکام به آن نیاز دارد فراروی او قرار داده است<ref>جامع البیان، مج۸، ج۱۴، ص۲۱۱.</ref>: {{متن قرآن|وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلاء وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ}}<ref> و (یاد کن) روزی را که در هر امّتی گواهی از خودشان بر آنان برانگیزیم و تو را بر اینان گواه آوریم و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است؛ سوره نحل، آیه: ۸۹.</ref> این بلندای شیوه قرآنی ـ چه از لحاظ نظم و چه از لحاظ محتوا ـ همچنان پابرجاست<ref>علوم قرآنی، ص۲۱۱.</ref>. [[علامه طباطبایی]] میگوید: الفاظ قرآن همه آنچه را که به هدایت انسانها مربوط است، بیان کرده است؛ اما با استفاده از روایات میتوان گفت قرآن بیان کننده هر چیزی است و علمِ آنچه بوده و هست و تا روز قیامت خواهد بود در قرآن وجوددارد<ref>المیزان، ج۱۲، ص۳۲۵.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص ۲۳۷ - ۲۶۰.</ref> | ||
==اعجاز قرآن در دانشنامه معاصر قرآن کریم == | |||
[[اِعجاز]] مصدر باب اِفعال در لغت در سه معنا به کار رفته است: ۱. [[ناتوان]] ساختن، غالب شدن. ۲. نتوانستن، از عهده برنیآمدن. ۳. جلو افتادن، [[پیشی گرفتن]]. مشتقات این واژه در [[قرآن]] به صورتهای: {{متن قرآن|يُعْجِزُ}}، {{متن قرآن|يُعْجِزُونَ}}، {{متن قرآن|نُعْجِزَ}} (مضارع)، {{متن قرآن|مُعْجِزِ}}، {{متن قرآن|مُعْجِزِينَ}}، {{متن قرآن|مُعْجِزِي}} (اسم فاعل) استعمال شده است. ریشه آن «عجز» به معنی «ناتوان شدن» و «[[قدرت]] نداشتن» است. از باب مفاعله هم در قرآن به صورت {{متن قرآن|مُعَاجِزِينَ}} به کار رفته است. جمع عَجْز «[[اعجاز]]» است به معنی، انتها و دنباله هر چیز و به قسمت عقب هر چیز گفته میشود: {{متن قرآن|كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ مُنْقَعِرٍ}}<ref>«که مردم را از جای برمیکند، گویی آنان تنههای خرمابنهایی از ریشه برکندهاند» سوره قمر، آیه ۲۰.</ref>. عجز در اصل به معنی «تأخّر و عقب افتادن چیزی و حصول آن در آخر کار» است، سپس به معنای «[[قصور]] و کوتاهی در انجام چیزی» به کار رفته است. و «عجز» ضد قدرت است، «عَجوز» هم به معنای پیر و سالخورده است؛ زیرا در بیشتر [[کارها]] عاجز و ناتوان است. | |||
[[معجزه]] در اصطلاح [[کلامی]]، امری است [[خارق عادت]]، مقرون به [[تحدی]] و محفوظ از معارضه و مطابق دعوی و توأم با [[ادعای نبوت]]. توضیح اینکه: معجزه باید کاری [[خارقالعاده]] و از حدود [[توانایی]] [[بشر]] خارج باشد به طوری که هیچ کس حتی نوابغ [[جهان]] نتوانند همانند آن را بیاورند. مانند تبدیل شدن [[عصا]] به اژدها و شقّالقمر که اموری برخلاف [[عادت]] طبیعی هستند. | |||
معجزه باید مطابق خواسته مدعی [[نبوت]] باشد. مثلاً اگر در [[مقام]] اعجاز، کسی مدعی شفای دو چشم مریض شود که اطباء از بهبودی آن ناامیدند، باید آن را [[شفا]] دهد، نه اینکه دستی بر آن کشد و به کلی او را [[کور]] گرداند! که اگر چنین شود مطابق دعوی نیست. داستان [[مسیلمه]] [[کذاب]] در اینجا قابل توجه است که در مقام مدعی نبوت به عنوان معجزه، آب دهان را در [[چاه]] کم آبی به قصد افزایش آب آن انداخت، ولی چاه به طور کلی خشک شد! [[معجزه]] باید توأم با دعوی [[پیامبری]] باشد، یعنی آورنده آن به عنوان یک سند زنده برای [[صدق]] [[رسالت]] خود از طرف [[خدا]] آن را انجام دهد. | |||
معجزه باید توأم با [[تحدّی]] و [[دعوت]] به معارضه و مقابله باشد. به این معنی که از همه دعوت کند که اگر میتوانند مثل آن را بیاورند و کسی هم نتواند مثل آن را بیاورد. پس [[اعجاز]] عبارت است از: انجام کاری که همه [[مردم]] به صورت روشن و [[بدیهی]] و بدون هیچ تردید، [[ارتباط]] انجام دهنده آن را با [[منبع وحی]] و [[آفریدگار جهان]] [[درک]] کنند. به دیگر سخن، معجزه عبارت است از: عملی که بدون ابهام، نشانه ارتباط انجام دهنده آن با خدا باشد. | |||
اعجاز، یکی از اصطلاحات کلیدی [[قرآن]] است که کلمه کانونی یکی از میدانهای معناشناختی قرآن شامل: [[آیه]]، [[آیات]]، [[بینه]] و [[سلطان]] میشود. این میدان معناشناختی مبتنی بر اصول [[توحید]] و [[معرفت به خدا]] و [[نبوت]] است. اصطلاحات کلیدی فوق دارای [[روابط]] تنیده شبکهای است که در چهارچوب اصطلاحات کلیدی مذکور، معنای خاص خود را ارائه میدهد. از آنجا که اغلب مردم فقط به معجزه پیامبری پیامیر [[یقین]] پیدا میکنند، اصل معجزه امری ضروری است. هرچند ممکن است بعضی از راه [[صداقت]] و [[درستی]] [[پیامبر]]، بدون معجزه هم به نبوت او [[ایمان]] بیاورند، ولی برای همه ممکن نیست که پیامبر را فقط از پیامش بشناسند. بنابراین اعجاز برای [[اثبات]] رسالت و [[تصدیق]] نبوت پیامبر، امری ضروری است. | |||
پیش از بیان مفهوم [[اعجاز قرآن]] لازم است فرق «معجزه» با «[[کرامت]]» روشن شود. فرق معجزه با کرامت در این است که معجزه فقط از [[پیامبران]] بعد از دعوت و همراه با [[تحدی]] سر میزند؛ در غیر این صورت اگر عمل خارقالعادهای از پیامبر سربزند کرامت شمرده میشود، ولی عرفاً همه [[کرامات]] [[انبیاء]] معجزه شمرده میشوند. | |||
فرق کرامت با سایر خوارق [[عادات]] این است که هر کرامتی امری [[خارقالعاده]] است، ولی هر خارقالعادهای [[کرامت]] نیست. کرامت تنها از [[صالحان]] و آن هم با [[نیت]] و [[هدف]] خیر صادر میشود. کمتر [[دینی]] است که [[اعتقاد]] به [[معجزه]]، کرامت و خوارق [[عادت]] در آن نباشد. حتی [[ادیان]] غیر [[الهی]] چون [[آیین هندو]]، کنفسیوس و [[بودا]] هم قائل به [[کرامات]] و معجزهاند. | |||
[[قرآن مجید]] به وقوع معجزه که به [[اذن]] و [[اراده الهی]] به دست [[انبیا]] برای نمایاندن [[صدق]] [[رسالت]] آنان جاری شده است، بارها تصریح دارد. همچنین به مواردی از کرامات صالحان نیز اشاره میکند که از آن جمله میتوان موارد زیر را نام برد: ۱. ظاهر شدن خرمای تازه بر درخت خشکیده برای [[مردم]] یا برای [[حضرت مریم]]<ref> مریم /۲۵.</ref>؛ ۲. بکر زایی حضرت مریم، یعنی ظاهر شدن [[روحالقدس]] بر او که کلمه «[[الله]]» را به او [[القاء]] کرد و در نتیجه [[مریم]] باردار گردید<ref> مریم/۲۱.</ref>؛ ۳. زنده شدن ماهی خشکیده در داستان [[موسی]] و همراهش<ref> کهف/۶۱.</ref>؛ ۴. آوردن یا ظاهر شدن [[تخت بلقیس]] پیش از چشم به هم زدن<ref> نمل/۴۲.</ref>؛ ۵. [[خواب]] سیصد و نه ساله [[اصحاب کهف]]<ref> کهف /۲۵.</ref>؛ ۶. [[استجابت]] دعای [[مادر موسی]] در برگشت فرزند به آغوشش<ref> قصص /۷.</ref>؛ ۷. بچهدار شدن [[همسر]] ابراهیم در سن [[پیری]]<ref> هود/ ۷۲.</ref>. | |||
[[معجزات پیامبران]] با [[اعمال]] [[ساحران]] و [[مرتاضان]] تفاوتهای زیادی دارد از جمله اینکه کار ساحران و مرتاضان تمرینی است، اما معجزه انبیا تمرینی نیست، کار این گروه تحصیلی است، اما کار انبیا تحصیلی نیست. کار این گروه تخصصی است، اما معجزه انبیا تخصصی نیست. ساحران و مرتاضان در [[مقام]] [[تحدی]] نیستند، اما معجزه انبیا توأم با تحدی است. معمولاً کار ساحران و مرتاضان جنبه شهرتخواهی دارد؛ در صورتی که معجزه انبیا فقط برای [[اثبات نبوت]] آنهاست و اصولاً کار انبیا توأم با [[ادعای نبوت]] میباشد. در صورتی که ساحران و مرتاضان چنین ادعایی ندارند. | |||
اصطلاح [[اعجاز]] و [[معجزه در قرآن]] به کار نرفته، بلکه آنچه که در این معنا آمده عنوان «[[آیه]]»، «[[آیات]]»، «[[بیّنه]]»، «[[برهان]]»، «[[سلطان]]»، «[[بصیرت]]» و «شیء [[مبین]]» دارد. [[پیامبر اسلام]]{{صل}} [[معجزات]] [[حسّی]] فراوانی داشته که در کتب [[تاریخ]] و [[حدیث]] از آنها یاد شده است، ولی مهمترین [[معجزه]] ماندگار [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[قرآن کریم]] است که از جهت «لفظ»، «معنی» و «محتوا» معجزه است. | |||
در [[قرآن]] آیاتی وجود دارد که مخاطبان را [[دعوت]] کرده تا اگر در [[الهی]] بودن این کتاب تردیدی دارند همانند آن یا ده [[سوره]] و حتی یک سوره مانند آن را بیاورند<ref> بقره/۲۳؛ هود/۱۳؛ اسراء /۸۸.</ref>؛ و آنگاه به [[صراحت]] تمام میگوید که هرگز نمیتوانند سورهای همانند آن را بیاورند<ref> بقره/۲۴.</ref>. بنابراین هر جا سخن از [[اعجاز]] است پای [[تحدّی]] هم به میان میآید؛ یعنی اعجاز وقتی است که کسی نتواند مثل آن را بیاورد و به تعبیر دیگر مصون از معارضه باشد. | |||
تعبیر اعجاز و معجزه درباره قرآن گرچه در روایتی از [[امام سجاد]]{{ع}} در معنای مصطلح آن به کار رفته است<ref>بحارالانوار، ج۱۱، ۷۱ و ۲۱ و ۲۳۸-۲۳۹.</ref> و در روایتی نیز از [[امام رضا]]{{ع}} در باب اعجاز در [[نظم]] به قرآن اشاره شده<ref>عیون اخبار الرضا، ج۲، ۲۸۶؛ بحارالانوار، ج۱۷، ۲۱۱.</ref> است اما ظاهراً [[مجادلات]] [[کلامی]] در باب [[اعجاز قرآن]] و ظهور اصطلاح معجزه به [[قرن دوم هجری]] و پس از [[واصل]] بن عطا(م. ۱۳۱ق) و [[معتزله]] باز میگردد. | |||
از واصل نقل شده است که اعجاز قرآن ذاتی آن نیست، بلکه به این است که [[خدا]] [[اندیشه]] [[مردم]] را از معارضه با آن بازگردانده است. این سخن بعدها مبنای نظریه [[نظام]] معتزلی در قول به «صَرْفه» گردید که با وجود تفسیرهای متفاوت از «صَرفه» تا مدتها در میان [[متکلمین]] بهویژه معتزلیان و [[دانشمندان]] [[شیعی]] طرفدارانی داشته است<ref>التمهید، ج۴، ص۱۳۸-۱۹۰.</ref>؛ سپس [[جاحظ]] به [[مخالفت]] با «صَرفه» برخاست و با [[نگارش]] کتاب «نظم قرآن» به [[دفاع]] از نظریه اعجاز در نظم قرآن برخاست<ref>اعجاز القرآن، ص۲۷.</ref>. پس از آن عبدالقاهر [[جرجانی]] در کتاب «دلائل الاعجاز»، [[اعجاز]] را از جهت فن [[بلاغت]] مورد بحث قرار داد. | |||
[[سیوطی]] نیز در کتاب «معترک الاقران» وجوه اعجاز را [[توسعه]] داد که میتوان همه آنها را تحت عنوان «[[اعجاز بیانی]]» مورد [[نقد]] و بحث قرار داد. در [[تفسیر المنار]] بحث «[[اعجاز قرآن]] در تشریعیات» و «اعجاز در [[معارف]]» به میان کشیده است<ref>المنار، ج۱، ص۱۹۸-۲۱۰.</ref>. [[میرزا مهدی اصفهانی]] نیز در کتاب «ابواب الهدی» و «بیان الفرقان» اعجاز در تشریعیات را ناظر به جنبههای [[علمی]] و معارفی [[قرآن]] دانسته است<ref>بیان الفرقان، ج۲، ص۱۹۶ و ۱۹۷-۲۰۶.</ref>. | |||
رافعی در کتاب «اعجاز القرآن و البلاغة النبویه» بحث دقیقی در اعجاز در آهنگ و [[موسیقی]] قرآن را دنبال کرده است که میتوان آن را زیر مجموعه [[اعجاز بیانی قرآن]] قرار داد. البته بحث رافعی [[ارتباط]] تام و تمامی با [[علم]] [[تجوید]] دارد. طنطاوی به [[اعجاز علمی قرآن]] در زمینه علم طبیعی پرداخته و میتوان گفت که در نوع خود کاری ناکرده را به انجام رسانده است. در دهههای اخیر نیز نظر ریاضی و اعجاز عددی قرآن مورد توجه برخی [[محققان]] قرار گرفته است. | |||
رشاد [[خلیفه]] پژوهشگر [[مصری]] در این باره موفق به ارائه مطالبی شده که هر چند کامل نیست، اما نفس چنین کاری حکایت از رمز و پیچیدگی خاص قرآن در این باره دارد. صرف نظر از همه این جهات، اینکه در محیط [[جزیرةالعرب]] آن [[روز]] فردی اُمّی و درس ناخوانده چنین کتابی را بر [[بشریت]] عرضه کند، خود همین مسئله، بزرگترین [[معجزه]] محسوب میشود. [[پیامبری]] که به تعبیر خود قرآن: {{متن قرآن|وَمَا كُنْتَ تَتْلُو مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذًا لَارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ}}<ref>«و تو پیش از آن (قرآن) نه کتابی میخواندی و نه به دست خویش آن را مینوشتی که آنگاه، تباهاندیشان، بدگمان میشدند» سوره عنکبوت، آیه ۴۸.</ref>. این خود جای بسی [[شگفتی]] دارد که چگونه در محیطی دور از [[فکر]] و [[فرهنگ]]، [[یتیمی]] درس ناخوانده و [[مکتب]] ندیده کتابی بیاورد که همگان را مجذوب خود کند؟ آیا همین بزرگترین [[معجزه]] نیست؟ | |||
از جمله [[وجوه اعجاز قرآن]]، [[اعجاز بیانی قرآن]] است که از وجوه [[تحدّی]] به شمار میآید. نقش [[اعجاز بیانی]] که بر آرایههای ادبی [[استوار]] است آن قدر اهمیت دارد که [[عرب]] [[فصیح]] و [[بلیغ]] را چنان مجذوب خود نمود که شماری از آنان، آن را «[[سحر]]» خواندند<ref> احقاف /۷-۸؛ سبأ/۴۳؛ انبیاء/۳.</ref>. دستهای نیز چون در [[مقام]] معارضه با آن [[ناتوان]] شدند [[پیامبر]] را متهم به «[[جنون]]» نمودند<ref> دخان /۱۴؛ صافات /۳۶.</ref>. گروهی نیز پیامبر را به ««[[کهانت]]» متهم نمودند<ref> حاقه /۴۲؛ طور/۲۹.</ref>. افرادی نیز [[پیامبر اسلام]] را به [[شاعری]] نسبت دادند<ref> یس ۶۹؛ طور /۳۰؛ حاقه ۴۱؛ انبیاء /۵.</ref>. شماری از سرشناسان عرب [[قرآن]] را در زمره [[اساطیر]] گذشتگان به حساب آوردند<ref> انعام/۲۵؛ نحل/۲۴؛ قلم /۱۵؛ مطففین /۱۳.</ref>. اینگونه اتهامات و همچنین [[اتهام]] [[تقلید]] و [[الگوبرداری]] از دیانتهای دیگر<ref> نحل/۱۶، ۱۰۳؛ فرقان /۲۵، ۴ و ۵.</ref> و یا اتهام [[افترا]]<ref> یونس/۳۸؛ هود /۱۳ و ۳۵؛ سجده /۳؛ سبا /۴۳.</ref> نشان میدهد که تمامی معارضان در مقابل قرآن برای فرار از عجز و [[ناتوانی]] خویش در مقابل قرآن دست به چنین اظهارات بیپایهای میزدند. | |||
نخستین نظریه مرتبط با اعجاز بیانی را باید در آثار [[جاحظ]] از جمله در کتاب «[[نظم]] القرآن» جستجو نمود<ref>رسائل الجاحظ، ج۳، ص۲۷۸-۲۷۹.</ref>. او جنبه اعجازی را بیشتر به سوی لفظ سوق داده و بر ساختار موزون، مناسبت آوایی و دقت [[انتخاب]] واژگان تأکید میکند<ref>البیان و التبیین، ج۲۱، ص۴۰ و ۶۹.</ref>. در واقع نظریه نظم قرآن، ساختار بیانی متن را از سه منظر آواشناسی، معناشناسی و نشانهشناسی بررسی میکند. | |||
[[ابن قتیبه]] نیز در کتاب «[[تأویل]] [[مشکل القرآن]]» به اعجاز بیانی قرآن اشاراتی دارد. واسطی معتزلی نیز (م. ۳۰۷ق) نخستین کسی است که عنوان «[[اعجاز]] القرآن» را برای کتاب خود برگزیده است. [[قاضی عبدالجبار معتزلی]] در کتاب «المغنی» خود، نظر [[ابوهاشم]] جبّایی و [[ابوعلی]]، از معتزلیان را ذکر کرده است<ref>المغنی، ص۱۹۷.</ref>، اما در آثار [[ابوالحسن اشعری]] به همان کلیت [[اعجاز بیانی]] اکتفا شده است. [[زمخشری]] معتزلی در [[تفسیر]] «[[الکشاف]]»، [[اعجاز بیانی قرآن]] را به تفصیل از جهات صرفی، نحوی، اشتقاقات گوناگون، آرایههای بیانی و صناعتهای [[علم]] [[بدیع]] مورد توجه کامل قرار داده است. تلاشهای نوآورانه [[سید قطب]] در این باره در کتاب «التصویر الفنی فی القرآن» قابل توجه است، و همچنین بنت الشاطی در کتاب «الاعجاز البیانی للقرآن» به سبکشناسی [[قرآن]] در راستای [[نظریه]] [[جرجانی]] پرداخته و به جایگاه حروف در قرآن به خوبی اشاره نموده است. | |||
بنابر نظریه اعجاز بیانی، [[قرآن کریم]] از جهت [[فصاحت]]، [[بلاغت]]، چینش حروف و ترکیب کلمات و محسنات بدیعه و تالیف سخن و کلیه اموری که در علم بلاغت به آنها پرداخته میشود، سبک منحصر به فرد خود را دارا میباشد و کسی نمیتواند همانندی برای آن عرضه کند و کثرت آثار تالیفی در این باره نیز گویای [[عظمت]] اعجاز بیانی قرآن [[کریم]] است، در بُعد [[اعجاز تشریعی]] نیز برخی [[مفسران]] مثل [[محمد جواد بلاغی]] در مقدمه تفسیر «آلاء [[الرحمن]]» بحث نمودهاند که قابل توجه است. او با برجسته نمودن [[احکام]] [[مدنی]] و [[حقوقی]] قرآن کریم، در مقابل احکام پیشین در [[جاهلیت]]، [[عظمت قرآن]] را یادآور شده است. همچنین در کتاب «الهدی الی [[دین]] المصطفی» و «الرحلة المدرسیة» مباحث [[تشریعی]] قرآن در نوع خود [[معجزه]] بینظیر دانسته شده است. | |||
[[رشید رضا]] [[مصری]] در [[تفسیر المنار]] نیز به [[اعجاز تشریعی قرآن]] در قالب [[معارف]] بلند و [[قوانین]] [[سیاسی]]، مدنی و [[اجتماعی]] آن بحثهای پختهای ارائه داده است<ref>المنار، ج۱، ص۲۶-۲۷.</ref>. همین معنا در آثار بزرگانی چون [[علامه طباطبایی]] و [[جاحظ]] به روشنی [[مشاهده]] میشود<ref>المیزان، ج۱، ص۵۹- ۶۰؛ البیان، ص۶۱-۶۸.</ref>. [[آیتالله]] [[معرفت]] نیز در (التمهید ۶، ۲۱۲-۳۳۹) در این باره بحث جامعی نمودهاند. مجموعاً در آثار گوناگون [[اهل]] نظر در خصوص اعجاز تشریعی مسائلی چون: [[جامعیت]] [[احکام]] و تشریعیات قرآن درباره [[زندگی]] [[انسان]] در بعد فردی، [[خانوادگی]] و اجتماعی مورد بحث قرار گرفته است. نکته دیگر اینکه [[قرآن]] چون به دور از هر گونه [[انحراف]]، افراط و تفریط بوده و ملائم با طبع و [[طبیعت]] بشری و هماهنگ با [[عقل]] و [[فطرت انسانی]]، برای همه زمانها و مکانها است کتابی ماندگار و جاودان بوده و پاسخگوی نیازهای [[جامعه بشری]] در همه ابعاد آن است. | |||
[[اعجاز قرآن]] در بُعد عدم [[اختلاف]] در آن، امری نمایان است که [[قرآن کریم]] صریحاً به آن پرداخته است: {{متن قرآن|أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا}}<ref>«آیا به قرآن نیک نمیاندیشند که اگر از سوی (کسی) جز خداوند میبود در آن اختلاف بسیار مییافتند» سوره نساء، آیه ۸۲.</ref>. در [[آیه]] دیگری هم میفرماید: {{متن قرآن|الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْكِتَابَ وَلَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجًا}}<ref>«سپاس خداوندی را که بر بنده خود این کتاب را فرو فرستاد و در آن هیچ کژی ننهاد» سوره کهف، آیه ۱.</ref>. همچنین میفرماید: {{متن قرآن|قُرْآنًا عَرَبِيًّا غَيْرَ ذِي عِوَجٍ}}<ref>«قرآنی فصیح و روشن به زبان عربی، بدون کجی و انحراف» سوره زمر، آیه ۲۸.</ref>. از قدماء [[ابوهاشم]] جبّایی، [[باقلانی]]، [[قاضی عبدالجبار معتزلی]]، [[زمخشری]]، [[قطب راوندی]]، [[سیوطی]] و از معاصران، [[سید]] عبدالله شبّر، [[محمد عبده]]، [[علامه طباطبایی]]، [[آیتالله]] خوئی، [[سید محمد باقر صدر]] و صدر بلاغی در این باره در آثارشان کلاً مسئله عدم اختلاف در قرآن را جزو اعجاز قرآن به حساب آوردهاند. جمعی اختلاف را به معنای تناقض [[حق و باطل]] گرفتهاند و عدم اختلاف در قرآن را در خصوص [[اخبار غیبی]] دانستهاند و بعضی نبودن اختلاف را به نبودن تضاد و [[اضطراب]] معنا کردهاند. کسانی نیز مانند علامه طباطبایی، نبود اختلاف در قرآن را در همه جهات فوق دانستهاند. بنابراین [[نفی]] اختلاف یعنی هر نوع ناهماهنگی، تضاد، تناقض، [[اضطراب]] و [[تشتّت]] است و قرآن از همه این نواقص مبرّا است. | |||
اعجاز قرآن از جهت [[علمی]] نیز از دیگر جهات [[اعجاز]] این [[کتاب آسمانی]] است و مقصود از [[علم]] در اینجا [[علوم تجربی]] است نه [[علوم عقلی]]. کتابهایی در این باره [[نگارش]] یافته که در رأس همه آنها، [[تفسیر]] «الجواهر» طنطاوی [[مصری]] است. در این زمینه، از کتابهای دیگری همچون «[[اعجاز قرآن]] از نظر [[علوم]] امروزی» تألیف [[یدالله]] نیازمند شیرازی، «اولین [[دانشگاه]] و [[آخرین پیامبر]]» اثر سیدرضا پاکنژاد، «[[السلام]] و الهیئة» از هبة الدین [[شهرستانی]]، «[[اسرار]] و [[عجب]]» [[عبدالرزاق نوفل]] و «الاعجاز العلمی فی الاسلام» نوشته [[سامی]] محمد علی، میتوان نام برد. در میان [[خاورشناسان]] هم، موریس بوکای در کتاب «مقایسهای میان [[تورات]]، [[انجیل]]، [[قرآن]] و علم» به [[اعجاز علمی قرآن]] اشاره نموده و آن را امری شگفت تلقی نموده است. | |||
از جمله موارد اعجاز علمی قرآن، میتوان به امور زیر اشاره کرد: ۱. {{متن قرآن|رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا}}<ref>«خداوند همان است که آسمانها را بیستونهایی که آنها را ببینید برافراخت» سوره رعد، آیه ۲.</ref>. برخی از [[مفسران]]، [[آیات]] فوق را اشاره به نیروی [[جاذبه]] و نشانهای از اعجاز علمی قرآن دانستهاند. ۲. {{متن قرآن|وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَهَا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ}}<ref>«و خورشید به قرارگاهی که او راست روان است؛ این اندازهگیری (خداوند) پیروزمند داناست» سوره یس، آیه ۳۸.</ref>. در این [[آیه]] به حرکت [[خورشید]] اشاره شده که همان حرکت انتقالی مستقیم خورشید در درون کهکشان راه شیری است؛ یعنی حرکت طولی [[آفتاب]] به سمت معین. از همین آیه حرکت وضعی آفتاب نیز استفاده میشود. به این معنا که خورشید در قرارگاهی معین به دور خود میچرخد. | |||
از کلمه «[[تجری]]» نیز میتوان جریان مستمر خورشید در درون خود را نیز استفاده نمود که امروزه مورد بحث اخترشناسان است. نیز از آیه ۴۰ [[یس]] و آیه ۳۳ [[سوره انبیاء]] در تعبیر {{متن قرآن|فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ}}<ref>«و اوست که شب و روز و خورشید و ماه را آفرید (که) هر یک در چرخهای شناورند» سوره انبیاء، آیه ۳۳.</ref>. حرکت انتقالی دَوَرانی خورشید به همراه منظومه شمسی در مدار خود، به دور ستارهای خاص یا به دور مرکز کهکشان یا به همراه کهکشان راه شیری استفاده کرد. از [[آیه]] {{متن قرآن|كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى}}<ref>«هر یک تا زمانی معیّن روان است» سوره رعد، آیه ۲.</ref> میتوان به محدودیت زمانی این حرکت اشاره کرد که سرانجام روزی [[خورشید]] بر اثر انفجارهای هستهای و سوخت مواد درونی خود، عمرش به پایان میرسد. | |||
از دیگر گونههای [[اعجاز قرآن]] میتوان [[آیات]] زیر را مورد توجه قرار داد<ref> ذاریات /۴۹؛ یس /۳۶؛ لقمان/۷؛ رعد/ ۳؛ شعراء /۷؛ حج ۵؛ ق/۷؛ طه /۵۳.</ref>؛ درباره زوجیت اشیاء (گیاهان، حیوانات، [[انسان]]، میوهها). و در خصوص عمل لقاح گیاهان<ref> حج/۲۲.</ref> و همچنین درباره مراحل [[تکامل انسان]]<ref> حج/۵؛ ممنون/۱۲؛ غافر / ۶۷؛ طارق؛ سجده /۸؛ قیامت /۳۷؛ دهر /۲.</ref>؛ در خصوص آغاز [[جهان]] و چگونگی پیدایش آن<ref> فصلت/۱۱؛ انبیاء / ۳۰.</ref>؛ درباره [[هفت آسمان]]<ref> بقره/۲۹؛ اسراء /۴۴؛ مؤمنون/۸۶.</ref>. درباره حرکت [[زمین]]<ref> نمل/۸۸؛ زخرف/۵۳؛ طه/۷؛ نبأ/۴؛ شمس /۳۰؛ نازعات /۳۰؛ مرسلات/۲۵-۲۷.</ref>. درباره پیدایش [[حیات]] از آب<ref> نور/۴۵؛ انبیاء /۳۰.</ref>. درباره مضرات شرابخواری<ref> مائده/۹۰؛ بقره /۲۱۹؛ نحل/۶۷؛ نساء /۴۳.</ref> و درباره ممنوعیت آمیزش در [[عادت]] ماهیانه<ref> بقره/۲۲۲.</ref>. | |||
از دیگر موارد اعجاز قرآن، [[خبرهای غیبی]] در [[قرآن]] است که در آیات: (یوسف/۱۰۲؛ [[لقمان]]/۳۴) به آنها اشاره کلی شده است و در خصوص [[اخبار غیبی]] در مسائل [[اجتماعی]] در آیات ([[مائده]]/۵۴؛ [[قمر]] /۴۵: [[روم]]/ ۲۴) تصریح روشنی دارد، مهمترین بخش از اخبار غیبی قرآن مربوط به جهان دیگر است که افق تازهای بر روی [[اندیشه]] [[بشر]] میگشاید و [[جهانبینی]] او را از محدوده [[عالم ماده]] به سوی ماوراء آن میکشاند و حقیقتاً مسئله بسیار مهمی میباشد: {{متن قرآن|إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ * لَيْسَ لِوَقْعَتِهَا كَاذِبَةٌ * خَافِضَةٌ رَافِعَةٌ * إِذَا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا * وَبُسَّتِ الْجِبَالُ بَسًّا * فَكَانَتْ هَبَاءً مُنْبَثًّا * وَكُنْتُمْ أَزْوَاجًا ثَلَاثَةً}}<ref>«آن هنگام که (هنگامه) رستخیز روی دهد * که در روی دادن آن هیچ دروغی نیست * فرود آورندهای است، فرابرنده * آن هنگام که زمین را سخت بجنبانند * و کوهها ریزریز شوند * چون غباری پراکنده * و شما گونههای سهگانه خواهید بود» سوره واقعه، آیه ۱-۷.</ref>. | |||
یکی دیگر از ابعاد [[اعجاز قرآن]]، [[اعجاز]] در [[معارف]] و محتوای آن است که نسبت به دیگر ابعاد اعجاز جنیه عامتری دارد. تعابیر {{متن قرآن|هُدًى لِلنَّاسِ}}<ref>«رهنمودی برای مردم» سوره بقره، آیه ۱۸۵.</ref>، {{متن قرآن|هُدًى لِلْمُتَّقِينَ}}<ref>«رهنمودی برای پرهیزگاران است» سوره بقره، آیه ۲.</ref>، {{متن قرآن|تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْ}}<ref>«بیانگر هر چیز» سوره نحل، آیه ۸۹.</ref>، {{متن قرآن|فَصَّلْنَاهُ عَلَى عِلْمٍ}}<ref>«آن را با دانشی (گسترده) روشن داشتیم» سوره اعراف، آیه ۵۲.</ref>. و دیگر اوصاف [[قرآن]] از قبیل: [[حکمت]]، رحمه، بصائر، ذکر، شِفا، [[نور]]، [[برهان]]، [[حکیم]] و فرقان ناظر به اعجاز [[هدایتی]] این [[کتاب آسمانی]] بینظیر است. بر این اساس، هر یک از این اوصاف مورد [[تحدی]] قرار گرفته و منظور از آوردن مثل قرآن، آوردن مانند آن از جهت [[هدایتگری]] و روشنگری [[واقعی]] است. | |||
مهمترین ویژگی [[معارف قرآن]]، مبتنی بودن آن بر [[عقل]] و [[فطرت]] است. [[شیوه]] قرآن در [[تبیین معارف]] و مفاهیم خود، تکیه بر [[خرد]] [[انسانی]] از طریق [[استدلال عقلی]] و بیدار کردن [[فطرت آدمی]] از راه استذکار [[فطری]] است. وصف قرآن به «ذکر»، «ذکری»، «تذکرة» و تأکید بر [[شأن]] یادآور بودن [[پیامبر]] اشاره به همین نکته است. چنان که در [[نهجالبلاغه]] نیز، [[برانگیختن]] گنجینههای پنهان [[عقول]] و بازیابی و یادآوری [[معرفت]] فراموش شده، از [[شئون]] [[پیامبران]] دانسته شده است<ref>دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص۶۲۱.</ref>. | |||
از دیگر [[وجوه اعجاز قرآن]]، [[نظم]] آهنگ حروف، عبارات، کلمات و [[آیات]] آن است. همه شرایطی را که [[دانشمندان]] [[بلاغت]] برای [[فصاحت]] کلمه و [[کلام]] بیان کردهاند (همچون عدم تنافر حروف، سنگین نبودن کلمه بر زبان، عدم [[کراهت]] در [[سمع]] و عدم غرابت در کلمه و همچنین عدم تنافر کلمات، عاری بودن از اضافات پیاپی، عدم تعقید لفظی و [[معنوی]] در کلام) زمینهساز [[تولید]] آهنگی خوشتر است. | |||
فصاحت [[اعجازآمیز]] [[قرآن کریم]] میتواند [[موسیقی]] و آهنگ در حد اعجاز را پدید آورد. [[نظم]] [[قرآن]] نیز همین نسبت را با [[موسیقی]] و آهنگ قرآن دارد؛ به این معنا که چینش حروف و کلمات متناسب در کنار هم و در نظر گرفتن تناسب صفات حروف و [[پیام]] مورد نظر، نیز [[گزینش]] واژگان متناسب، تقدیم و تأخیرها در [[کلام]] و غیره، زمینهساز آهنگی قویتر و فوقالعاده برای متن است. [[جامعترین]] اثر در این باره کتاب «[[اعجاز]] القرآن و البلاغة النبویة» [[مصطفی صادق رافعی]] است و پس از آن کتاب «القرآن محاولة لفهم العصری» [[مصطفی]] محمود را میتوان نام برد. | |||
نمونه نظم آهنگ قرآن را در [[آیات]] زیر میتوان جستجو کرد: {{متن قرآن|وَاللَّيْلِ إِذَا عَسْعَسَ * وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ}}<ref>«و به شب چون پشت کند (و باز رود) * و به بامداد چون بردمد» سوره تکویر، آیه ۱۷-۱۸.</ref>. کلمه «عسعس» با چهار حرفش شب را با همه آنچه در آن است به تصویر میکشد و از [[آیه]] بعدی [[نور]] [[فجر]] دیده میشود و با آیه، آواز گنجشک و بانک خروس به گوش میرسد و [[احساس]] حرکت و جنب و [[جوش]] و [[نشاط]] به خواننده آن دست میدهد. | |||
نمونه دیگر آیات ۶ و ۷ [[سوره حاقه]] و مخصوصاً آیه ۴۴ [[سوره هود]] است که توفان سهمگین نوح را در آیات آن منعکس میکند: {{متن قرآن|وَقِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءَكِ وَيَا سَمَاءُ أَقْلِعِي وَغِيضَ الْمَاءُ وَقُضِيَ الْأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَقِيلَ بُعْدًا لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ}}<ref>«و گفته شد: ای زمین آبت را فرو خور و ای آسمان (از باریدن) باز ایست! و آب فرو کشید و کار به پایان رسید و (کشتی) بر (کوه) جودی راست ایستاد و گفته شد: نابود باد گروه ستمکاران!» سوره هود، آیه ۴۴.</ref>. سورههای کوتاه قرآن بهویژه در [[سوره شمس]] و [[تکاثر]] در بلندای [[هنر]] نظم آهنگ قرار دارند. علاوه بر [[سید قطب]] که در [[تفسیر]] «[[فی ظلال القرآن]]» و کتاب «التصور الفنی فی القرآن» [[حق]] مطلب را در این باره ادا کرده، یکی دیگر از نویسندگان معاصر [[مصر]] به نام عبدالله دراز در کتاب «النبأ [[العظیم]] نظرات جدیدة فی القرآن» میگوید: [[ارتباط]] [[موسیقی]] و آهنگ برآمده از [[قرآن]]، حتی بدون [[فهم]] معانی [[آیات]] نیز بر [[روان انسان]] اثر غیر قابل وصفی دارد. او میگوید: در [[نظام]] موسیقایی قرآن، حرکات بسیار حساب شده و متنوع تقسیم شدهاند و در لا به لای آن مدّها و غُنّهها به گونهای شگفتآور و [[متعادل]] [[توزیع]] شده است که به ترجیح صدا کمک میکند و سبب تجدید [[نشاط]] شنونده میشود<ref>دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص۶۳۱.</ref>. | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |
نسخهٔ ۵ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۲۳
اعجاز به معنای ناتوان ساختن یا ناتوان یافتن کسی یا چیزی بهکار رفته است و واژه معجزه به معنای ناتوان کننده است. معجزه عمل خارق عادتی را گویند که انجام آن از قدرت افراد عادی بیرون بوده و تنها به اتکای یک نیروی مافوق طبیعی امکانپذیر است، از طرف مدعی نبوت و دارای برخی شرایط و خصوصیات و نشانهای روشن و دلیلی آشکار است بر صدق ادعای آورنده آن و قرآن، معجزه جاویدان پیامبر اسلام (ص) است که مؤلفههای معجزه بودن مانند: تحدی؛ هماوردطلبی و ... را داراست.
معناشناسی لغوی
اعجاز مصدر باب افعال از ریشه "ع ـ ج ـ ز" به معنای ناتوان ساختن یا ناتوان یافتن کسی یا چیزی بهکار رفته[۱] و در قرآن کریم به معنای نخست آمده است: ﴿وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ﴾[۲][۳]
معجزه را به این جهت معجزه میگویند که انسان در پایان و انتهای راه به واماندگی و خستگی میرسد و ناتوان میشود. قرآن کریم همین معنا را در فرستادن عذاب و درماندگی مردم عذاب دیده توصیف میکند: ﴿إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا صَرْصَرًا فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ * تَنْزِعُ النَّاسَ كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ مُنْقَعِرٍ﴾[۴] تندبادی وحشتناک در یک روز شوم بر مردمی وزد که تنههای نخل ریشهکن شده و مردم از جا کنده شوند. چون ریشه درخت خرما پایین است. در این آیه از تنه درخت به: اعجاز تعبیر شده است. در جایی دیگر میگوید: ﴿أَعَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هَذَا الْغُرَابِ﴾[۵] وای بر من، آیا عاجزم که مثل این زاغ باشم. اما در اصطلاح سیوطی (م ۹۱۱) میگوید: المعجزةُ فِی لسان الشرع امرٌ خارقالعاده مقرونٌ بالتحدی، سالمٌ عن المعارضة (سیوطی، اتقان، ج ۱، ص ۱۱۶). زوال قدرت از آوردن به چیزی که یا عمل است، یا رأی است یا تدبیر است یا قول است (فیروزآبادی، بصائر ذویالتمییز، ج ۱، ص ۶۵) از نظر سید مرتضی (م ۴۳۶ق)، معجزه و به ویژه معجزه پیامبر اسلام، مقتضای حکمت و مصلحت الهی، عبارت است از: «آنچه که خداوند به عنوان تصدیق و تأیید مدعی رسالت انجام میدهد». سید مرتضی، الموضح عن جهة إعجاز القرآن،، ۱۳۸۲ ص: ۱۹۹-۲۰۱). که با دیدگاه وی در صرفه سازگار میآید[۶].
واژههای مرادف اعجاز
اعجاز و معجزه از اصطلاحات کلامی و به معنای امری خارقالعاده همراه با تحدی و سالم از معارضه است که خداوند آن را به دست پیامبرش پدید میآورد تا نشان راستی رسالت وی باشد[۷]. اصطلاح معجزه و اعجاز به این معنا در قرآن کریم بهکار نرفته؛ اما الفاظ دیگری آمده که بر معجزه حمل شده است؛ مانند: بینه و آیه: ﴿وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُم بَيِّنَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلاَ تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾[۸]، برهان: ﴿اسْلُكْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاء مِنْ غَيْرِ سُوءٍ وَاضْمُمْ إِلَيْكَ جَنَاحَكَ مِنَ الرَّهْبِ فَذَانِكَ بُرْهَانَانِ مِن رَّبِّكَ إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ﴾[۹]، سلطان: ﴿قَالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِن نَّحْنُ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلَى مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَمَا كَانَ لَنَا أَن نَّأْتِيَكُم بِسُلْطَانٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ﴾[۱۰]، بصیرت: ﴿قَدْ جَاءَكُم بَصَائِرُ مِن رَّبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِيَ فَعَلَيْهَا وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ﴾[۱۱] و شئ مبین: ﴿قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُكَ بِشَيْءٍ مُّبِينٍ﴾[۱۲].
اما اعجاز قرآن ترکیبی اضافی و بدین معناست که قرآن کریم معجزه پیامبر اسلام (ص) و دلیلی بر راستی رسالت وی از سوی خداوند است[۱۳].
آیه
کلمه اعجاز در قرآن معنای اصطلاحی ندارد و برای نشانه نبوت بکار نرفته و به جای این کلمه از آیه و بینات و واژههای مشابه آن مانند برهان استفاده شده که باید موارد کاربرد آن را بررسی کرد.
- قرآن کریم بارها از معجزات پیامبران با لفظ آیه یاد کرده است و منظور از آنها، آیات و نشانههای معجزه گونه حق، شامل هر گونه عملی خارقالعاده را میشده که علامت و نشانه او و گاه صحت ادعای پیامبران بوده و الزاماً دلیل برای پیامبران هم نبوده، اما دلیل بر خارقالعاده بودن و الاهیت کار بوده است. به عنوان نمونه:
- درباره عیسی آمده است: ﴿وَلِنَجْعَلَهُ آيَةً لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِنَّا وَكَانَ أَمْرًا مَقْضِيًّا﴾[۱۴]، ﴿وَجَعَلْنَا ابْنَ مَرْيَمَ وَأُمَّهُ آيَةً﴾[۱۵].
- درباره داوود و نشانه صدق او این گونه آمده است: ﴿إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ﴾[۱۶].
- در قصه عُزیر آمده است: ﴿وَانْظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ﴾[۱۷]، میراندن و زنده شدن عزیر معجزه و آیه برای مردم است.
- ﴿قَالَ رَبِّ اجْعَلْ لِي آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَ لَيَالٍ سَوِيًّا﴾[۱۸]، سه روز نمیتوانی سخن بگویی. سلب قدرت تکلم از نشانههای فرود رحمت و دادن فرزند به حضرت زکریا میشود.
- ﴿تَكُونُ لَنَا عِيدًا لِأَوَّلِنَا وَآخِرِنَا وَآيَةً مِنْكَ﴾[۱۹]، از عیسی آیهای خواستند که برای آنها مائدهای آسمانی و نشانهای از او باشد.
- درخواست معجزه، خداوند از آن معجزه تعبیر بر آیت میکند: ﴿إِنَّ اللَّهَ قَادِرٌ عَلَى أَنْ يُنَزِّلَ آيَةً وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۲۰].
- ﴿وَإِذَا جَاءَتْهُمْ آيَةٌ قَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِيَ﴾[۲۱]، توقع آوردن نشانههایی از سنخ معجزات پیامبران پیشین داشتهاند.
- ﴿فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ آيَةً﴾[۲۲]، سالم نگهداشتن بدن فرعون که امری خارق عادت است، نشانهای و عبرتی برای دیگران.
- ﴿وَيَا قَوْمِ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ﴾[۲۳]، ناقه صالح آیت حق و منتسب به خداوند.
- ﴿لَمَّا كَذَّبُوا الرُّسُلَ أَغْرَقْنَاهُمْ وَجَعَلْنَاهُمْ لِلنَّاسِ آيَةً﴾[۲۴]، غرق شدن فرعون و لشکریانش با آن مقدمات نشانۀ حقانیت موسی و عبرت دیگران و در مجموع آیه است.
- اهمیت معجزه درباره بشر: ﴿مَا أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا فَأْتِ بِآيَةٍ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ﴾[۲۵].
- ﴿فَأَنْجَيْنَاهُ وَأَصْحَابَ السَّفِينَةِ وَجَعَلْنَاهَا آيَةً لِلْعَالَمِينَ﴾[۲۶]، کشتی نوح و نجات او و اصحاب سفینه، آیتی برای جهانیان.
نکات
- اینها و آیات دیگر نمونههای از تعبیراتی بود که در کلمه آیه برای کارهای خارقالعاده و معجزهگونه پیامبران با تعبیر آیت بکار گرفته شده است. از این رو، قرآن کریم در تعبیر دیگری باز بارها از معجزات پیامبران با لفظ بینات یاد کرده است. به عنوان نمونه:
برهان
قرآن معجزه جاویدان
بر اساس روایات و اسناد تاریخی، از پیامبر مکرم اسلام، معجزات فراوانی به ظهور رسیده است، اما مهمترین معجزه جاودانه پیامبر اسلام، قرآن کریم است.
قرآن کریم سند جاودانه درستیِ ادعای پیامبری پیامبر مکرم اسلام است. این کتاب آسمانی برتر از سایر معجزات انبیاء است؛ زیرا از یک طرف با روح و اندیشه ایشان سر و کار دارد و از طرف دیگر، جاودانه و همیشگی است. علاوه بر این، از ابتدای نزول تاکنون همه را دعوت به مبارزه و هماوردی و به اصطلاح "تحدی" کرده است و تا عصر حاضر همه از آوردن نمونهای از آن عاجز ماندهاند. این دعوت به مبارزه، در چند مورد صریحاً در قرآن آمده است از جمله: ﴿قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا﴾[۳۳][۳۴]
قرآن خود به صراحت و قاطعیت بیان میکند که هرگز نمیتوانند سورهای همانند آن بیاورند: ﴿فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ وَلَن تَفْعَلُواْ فَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ﴾[۳۵]، ازاینرو اعجاز قرآن پیوندی ناگسستنی با تحدّی دارد، بهگونهای که هرجا سخن از اعجاز باشد باید سخن از تحدّی و هماوردطلبی نیز به میان آید و لازم است تحدّی به همان وجهی باشد که درباره آن ادعای اعجاز شده است، افزون بر این، مقدار قرآنی که به عنوان معجزه مطرح است نیز از آیات تحدّی بهدست میآید.
در آیات تحدّی از کسانی که قرآن کریم را ساخته و پیامبر دانسته و میپنداشتند قرآن چیزی جز افسانه پیشینیان نیست و خود آنان نیز قادر بر آفرینش چنین متنی هستند: ﴿لَوْ نَشَاء لَقُلْنَا مِثْلَ هَذَا إِنْ هَذَا إِلاَّ أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ﴾[۳۶] خواسته شده تا سخنی همانند قرآن: ﴿فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِّثْلِهِ﴾[۳۷] یا ۱۰ سوره همانند آن: ﴿قُلْ فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ﴾[۳۸] یا یک سوره همانند آن: ﴿فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ﴾[۳۹] بیاورند، بنابراین، حداقل مقدار اعجاز قرآن در سخنی کامل و جامع از قرآن یا یک سوره از آن است[۴۰].
سورههای قرآن از آغاز مشتمل بر وصف اعجاز و مایه اعجاب سخنوران عرب بوده؛ اما تحدّی قرآن در برابر مشرکان و معجزه خواندن آن پس از آن صورت گرفت که برخی ناباوران، الهی بودن این کتاب آسمانی را به دیده تردید یا انکار نگریستند و آن را ساختۀ شخص پیامبر معرفی کردند، بر همین اساس به باور برخی دانشمندان اسلامی معجزه از آن جهت برای پیامبر ضرورت دارد که موجب دفع یا رفع شبهه از ذهن مخاطب شده و زمینه هرگونه انکاری را از میان ببرد؛ اما برای عرضه دین حق که با فطرت بشری هماهنگ است نیازی به آن نیست[۴۱][۴۲]
از سوی دیگر میدانیم پیامبر اسلام (ص) از نخستین روز اظهار دعوتش، با دشمنان سرسخت و کینهتوزی مواجه شد که از هیچگونه تلاش و کوششی برای مبارزه با این آیین الهی، کوتاهی نکردند و پس از ناامید شدن از تأثیر تهدیدات و تطمیعات، کمر به قتل آن حضرت بستند که با تدبیر الهی، این توطئه هم به وسیلۀ هجرت شبانه و مخفیانه آن بزرگوار به سوی مدینه، خنثی شد و بعد از هجرت هم بقیه عمر شریفش را در جنگهای متعدّد با مشرکان و همدستان یهودی آنان سپری کرد و از هنگام رحلت آن حضرت تا امروز هم همواره منافقین داخلی و دشمنان خارجی درصدد خاموش کردن این نور الهی بوده و هستند و از هیچ کاری در این راه فروگذار نکرده و نمیکنند. اگر آوردن کتابی مانند قرآن کریم، امکان میداشت هرگز از آن، صرف نظر نمیکردند.
در این عصر هم که همه دولتهای بزرگ دنیا اسلام را بزرگترین دشمن برای سلطه ظالمانه خودشان شناخته و کمر مبارزه جدّی با آن بستهاند و همه گونه امکانات مالی و علمی و سیاسی و تبلیغاتی را در اختیار دارند اگر میتوانستند اقدام به تهیه یک سطر، مشابه یکی از سورههای کوچک قرآن میکردند و آن را به وسیله رسانههای گروهی و وسایل تبلیغات جهانی عرضه میداشتند؛ زیرا این کار، سادهترین و کمهزینهترین و مؤثرترین راه برای مبارزه با اسلام و جلوگیری از گسترش آن است.
نتیجه اینکه هر فرد عاقلی که جویای حقیقت باشد با توجه به این نکات، یقین خواهد کرد قرآن کریم، کتابی استثنائی و غیرقابل تقلید است و هیچ فرد یا گروهی با هیچ آموزش و تمرینی نمیتواند مانند آن را بیاورد. یعنی همه ویژگیهای یک معجزه (خارقالعاده بودن، الهی و غیرقابل تقلید بودن، و به عنوان دلیلی بر صحّت نبوّت ارائه شدن) را داراست و از این روی، بهترین دلیل قاطع بر صدق دعوت پیامبر اکرم (ص) و حقّانیت دین مقدس اسلام است و از بزرگترین نعمتهای الهی بر جامعه انسانی همین است که این کتاب شریف را به گونهای نازل فرموده که همواره به صورت معجزهای جاویدان باقی بماند و دلیل صدق و صحّتش را با خودش داشته باشد. دلیلی که درک دلالت آن نیازی به تحصیل و تخصص ندارد و برای هر فردی قابل فهم و پذیرش است[۴۳].
اعجاز قرآن در قرآن
منظور آن دسته از آیاتی است که دلالت بر الهی و قدسی بودن قرآن به عنوان سند رسالت پیامبر دارد؛ زیرا بحث معجزه با اعجاز تفاوت دارد، آنچه درباره کلیت معجزه درباره پیامبران است، در ذیل مدخل خودش آمده، اما در اینجا سخن از این کتاب و معجزه بودنش است؛ زیرا آنچه از این کتاب به عنوان امری خارقالعاده آمده که دیگران را به مبارزه (تحدی) دعوت میکند که اگر این کتاب بشری و با علوم کسبی به دست آمده، شما میتوانید مانندش را بیاورید. البته بحث اعجاز یکی از مسائل مهم علوم قرآن و دارای ابعاد و جوانب بسیار است. این بحث هم در علوم قرآن پایه و اساس دارد و هم در تفسیر و به عنوان یکی از مبانی تفسیر شناخته میشود. از سوی دیگر این بحث، پاسخی است به شبهاتی که برخی از منکرین وحیانی بودن این کتاب، از دهریون پیشین گرفته، تا مادیون امروز، مطرح نموده و چنین وانمود کردهاند که قرآن هیچ ویژگی الهی و قدسی ندارد و کتاب و گفتار انسانی، حداکثر از سوی مصلحی الهی است[۴۴].
معجزه، علامت صدق رسالت
آنچه در کارهای پیامبران مطرح شده، به عنوان نشانه و علامت بودن آن برای صدق رسالت است و همین هم برای شناسایی آنان و تفاوت آنان با مُتنبیان دارای اهمیت است. به تعبیر دیگر، کارهای خارقالعاده پیامبران، دلیل و راهنمایی است به الهی بودن آن، از این رو، تعبیر به آیت شده است. آیت، شامل همه انسانها اعم از مسلمان و کافر، با ایمان و بیایمان میشود. حتی برای کسی که ایمان دارد، باز آیت وسیله ازدیادِ باور میگردد. در صورتی که ناتوان کردن و معجزه، یا برای منکران و مخالفان و مفتریان است، آنگونه که در سوره هود: ﴿وَيَا قَوْمِ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ قَرِيبٌ﴾[۴۵] و یونس: ﴿وَيَقُولُونَ لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ﴾[۴۶] و اسراء: ﴿وَجَعَلْنَا اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ آيَتَيْنِ فَمَحَوْنَا آيَةَ اللَّيْلِ وَجَعَلْنَا آيَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّكُمْ وَلِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ وَكُلَّ شَيْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِيلًا﴾[۴۷] آمده است، یا برای کسانی که تردید و به تعبیر قرآن دارای ریب هستند، آنگونه که در سوره بقره: ﴿وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾[۴۸] آمده است.
معجزه امری سلبی است به این معنا که از ناتوان شدن در آوردن، مانند آن کاری که نبی انجام میدهد، آشکار میشود که پس کار او خارقالعاده و انحصاری و قدسی و الهی است، اما آیت و نشانه خودش به صورت مستقیم دلیل بر نبوت نبی است[۴۹].
درخواست معجزه و انکار آن از سوی پیامبر
آیا آوردن معجزه حسی و آوردن امور شگفت انگیز در هر صورت و در همه اشکال آن برای پیامبر ضرورت است و اگر ضرورت دارد پس چرا پیامبر به آن تفوه نکرد و سخنی نگفت که این قرآن معجزه و سند نبوت من است و حتی در برابر مخالفان که درخواست آیه و بینه میکردند، امتناع میکرد؟ چرا پیامبر مسئله تحدی را که از علائم معجزه بودن است، پس از گذشت رسالت و دعوت خود مطرح کرد؟
- ﴿وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ لَوْلَا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِينَا آيَةٌ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَيَّنَّا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ﴾[۵۰].
- ﴿وَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعًا * أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَارَ خِلَالَهَا تَفْجِيرًا * أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ قَبِيلً * أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاءِ وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَرًا رَسُولًا﴾[۵۱].
- ﴿وَقَالُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ وَلَوْ أَنْزَلْنَا مَلَكًا لَقُضِيَ الْأَمْرُ ثُمَّ لَا يُنْظَرُونَ﴾[۵۲].
- ﴿وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ قَادِرٌ عَلَى أَنْ يُنَزِّلَ آيَةً وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۵۳].
- ﴿وَيَقُولُونَ لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ﴾[۵۴].
- ﴿الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَيْنَا أَلَّا نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّى يَأْتِيَنَا بِقُرْبَانٍ تَأْكُلُهُ النَّارُ قُلْ قَدْ جَاءَكُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِي بِالْبَيِّنَاتِ وَبِالَّذِي قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾[۵۵].
- ﴿فَلَعَلَّكَ تَارِكٌ بَعْضَ مَا يُوحَى إِلَيْكَ وَضَائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَنْ يَقُولُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ جَاءَ مَعَهُ مَلَكٌ إِنَّمَا أَنْتَ نَذِيرٌ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ﴾[۵۶][۵۷]
نکات آیات
- تردیدی نیست که گرانیگاه مخالفت با آیه و معجزه آوردن پیامبر، در دستهای از آیات قرآن امور خارقالعاده بوده است؛ زیرا از نکات قابل توجه در دستهای از آیات قرآن اصرار پیامبر در نیاوردن معجزات حسی بوده است که برخلاف انبیای گذشته خداوند به او میگوید: این آوردن دستور از سوی خدا نیست، فایدهای ندارد، پیامبر مبشر و منذر است. بگو: «غیب فقط به خدا اختصاص دارد. تو فقط هشدار دهندهای، آیا [من] جز بشری فرستاده هستم؟: ﴿وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ لَوْلَا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِينَا آيَةٌ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَيَّنَّا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ﴾[۵۸]، افراد نادان گفتند: «چرا خدا با ما سخن نمیگوید؟ یا برای ما معجزهای نمیآید؟» کسانی که پیش از اینان بودند [نیز] مثل همین گفته ایشان را میگفتند. دلها [و افکار]شان به هم میماند. ما نشانهها [ی خود] را برای گروهی که یقین دارند، نیک روشن گردانیدهایم.
- از زبان مخالفان نقل میکند که میگویند تا معجزهای بزرگ و به تعبیری چشم پرکن نیاوری به تو ایمان نمیآوریم: ﴿وَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعًا * أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَارَ خِلَالَهَا تَفْجِيرًا * أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ قَبِيلً * أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاءِ وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَرًا رَسُولًا﴾[۵۹].
- نکته دیگر اینکه عدهای در مخالفت میگفتند: ﴿وَقَالُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ وَلَوْ أَنْزَلْنَا مَلَكًا لَقُضِيَ الْأَمْرُ ثُمَّ لَا يُنْظَرُونَ﴾[۶۰] و یا میگفتند: ﴿وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ قَادِرٌ عَلَى أَنْ يُنَزِّلَ آيَةً وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۶۱] و گفتند: «چرا معجزهای از جانب پروردگارش بر او نازل نشده است؟» بگو: «بیتردید، خدا قادر است که پدیدهای شگرف فرو فرستد، لکن بیشتر آنان نمیدانند». ﴿وَإِذَا لَمْ تَأْتِهِمْ بِآيَةٍ قَالُوا لَوْلَا اجْتَبَيْتَهَا قُلْ إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَا يُوحَى إِلَيَّ مِنْ رَبِّي هَذَا بَصَائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ﴾[۶۲]و هر گاه برای آنان آیاتی نیاوری، میگویند: «چرا آن را خود برنگزیدی؟ «بگو: «من فقط آنچه را که از پروردگارم به من وحی میشود پیروی میکنم. این [[[قرآن]]] رهنمودی است از جانب پروردگار شما و برای گروهی که ایمان میآورند هدایت و رحمتی است. ﴿وَيَقُولُونَ لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ﴾[۶۳] و میگویند: «چرا معجزهای از جانب پروردگارش بر او نازل نمیشود؟» بگو: «غیب فقط به خدا اختصاص دارد. پس منتظر باشید که من هم با شما از منتظرانم»..
- میتوان از این آیات چنین نتیجه گرفت که اصولا قرآن در آیات فراوانی نشان میدهد که به آوردن اعجاز حسی، میانه خوشی ندارد و لذا تجربه برخورد امتهای پیشین به ویژه بنی اسرائیل را یاد آور میشود: با این که معجزهای چون آتش گرفتن قربانی را به عنوان نشانه نبوت میآورد، باز قبول نمیکنند. ﴿الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَيْنَا أَلَّا نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّى يَأْتِيَنَا بِقُرْبَانٍ تَأْكُلُهُ النَّارُ قُلْ قَدْ جَاءَكُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِي بِالْبَيِّنَاتِ وَبِالَّذِي قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾[۶۴]. همانان که گفتند: «خدا با ما پیمان بسته که به هیچ پیامبری ایمان نیاوریم تا برای ما قربانیی بیاورد که آتش [آسمانی] آن را [به نشانه قبول] بسوزاند».. بگو: «قطعاً پیش از من، پیامبرانی بودند که دلایل آشکار را با آنچه گفتید، برای شما آوردند. اگر راست میگویید، پس چرا آنان را کشتید؟ جالب اینجا است که قرآن به جای بیان خواسته آنان با اشاره میگوید: ﴿قُلْ قَدْ جَاءَكُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِي بِالْبَيِّنَاتِ وَبِالَّذِي قُلْتُمْ﴾[۶۵]. در بیان اصل دلیل مناقشهای ندارد و میگوید پیامبران گذشته با بینات آمدند و حتی با آنچه شما گفتید آمدند، اما آنان چه کردند، آیا آنان را قانع کرد و آوردن امور خارقالعاده، باعث ایمان آوردن شد، یا بازهم به مخالفت برخاستند و با این پیامبر به مقاتله برخاستند! بنابراین مشکل شما هم این نیست و معلوم نیست که با آوردن امورخارق عادت، مؤمن کند، باید برای خود فکر دیگری بکنید.
- باز در آیه دیگر، بینیازی پیامبر را به معجزهای حسی بیان میکند و از زبان مخالفان نقل میکند: ﴿فَلَعَلَّكَ تَارِكٌ بَعْضَ مَا يُوحَى إِلَيْكَ وَضَائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَنْ يَقُولُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ جَاءَ مَعَهُ مَلَكٌ إِنَّمَا أَنْتَ نَذِيرٌ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ﴾[۶۶] و مبادا تو برخی از آنچه را که به سویت وحی میشود، ترک گویی و سینهات بدان تنگ گردد که میگویند: «چرا گنجی بر او فرو فرستاده نشده، یا فرشتهای با او نیامده است؟» «بدان که» تو فقط هشدار دهندهای، و خدا بر هر چیزی نگهبان است.
- از سوی دیگر از نظر مخالفان مراد از آیه آشکار، آوردن معجزه حسی است که خدا میگوید تو منذر و هدایتگری: ﴿وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ﴾[۶۷] و آنان که کافر شدهاند میگویند: «چرا نشانهای آشکار از طرف پروردگارش بر او نازل نشده است؟» [ای پیامبر] تو فقط هشدار دهندهای، و برای هر قومی رهبری است. ﴿وَقَالُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَاتٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّمَا الْآيَاتُ عِنْدَ اللَّهِ وَإِنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ﴾[۶۸] و گفتند: «چرا بر او از جانب پروردگارش نشانههایی [[[معجزهآسا]]] نازل نشده است؟» بگو: «آن نشانهها پیش خداست، و من تنها هشداردهندهای آشکارم».
- در برخی از آیات آمده برای هدایت شدن تنها معجزه کافی نیست، بلکه باید آمادگی شخص برای قبول هدایت باشد: ﴿وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ أَنَابَ﴾[۶۹] و کسانی که کافر شدهاند میگویند: «چرا از جانب پروردگارش معجزهای بر او نازل نشده است؟» بگو: «در حقیقت خداست که هر کس را بخواهد بیراه میگذارد و هر کس را که [به سوی او] بازگردد، به سوی خود راه مینماید». (منظور از مشیت الهی وجود قوانین و سنن ایمان است).
- در دستهای از آیات به این نکته توجه میدهد: با این که در امتهای پیشین معجزات فراوانی را آورد، باز ایمان نیاوردند: ﴿وَقَالُوا لَوْلَا يَأْتِينَا بِآيَةٍ مِنْ رَبِّهِ أَوَلَمْ تَأْتِهِمْ بَيِّنَةُ مَا فِي الصُّحُفِ الْأُولَى﴾[۷۰] و گفتند: «چرا از جانب پروردگارش معجزهای برای ما نمیآورد؟» آیا دلیل روشن آنچه در صحیفههای پیشین است برای آنان نیامده است؟ ﴿وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْنَا الْمَلَائِكَةُ أَوْ نَرَى رَبَّنَا لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ وَعَتَوْا عُتُوًّا كَبِيرًا﴾[۷۱] و کسانی که به لقای ما امید ندارند، گفتند: «چرا فرشتگان بر ما نازل نشدند یا پروردگارمان را نمیبینیم؟» قطعاً در مورد خود تکبر ورزیدند و سخت سرکشی کردند.
نتیجه: از مجموع این دسته از آیات استفاده میشود که خداوند نمیخواسته برای ایمان آوردن معجزهای حسی عرضه کند و نکرده و روش او برخلاف پیامبران پیشین که به صراحت این آیات را میآورده و حتی برخی از پیامبران مانند موسی به یک آیه بسنده نشده و ۹ معجزه آورده شده است: ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى تِسْعَ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ فَسْئَلْ بَنِی إِسْرٰائِیلَ إِذْ جٰاءَهُمْ﴾[۷۲]، دلیل این نیاوردن چیست؟ چرا این سنت قدرتنمایی و تحت تأثیر قرار قرار دادن تغییر پیدا میکند؟ از عبارتهایی از قبیل: ﴿قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَرًا رَسُولًا﴾[۷۳] استفاده میشود که به این اصل تأکید میشود که وظیفه پیامبر تأثیرگذاری در عقلانیت مخاطبان و روش تربیتی و انسانی است و پیامبر انسان و بشر با رشد فکری آنان، روش تبلیغ را تغییر داده است: ﴿قَدْ بَيَّنَّا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ﴾[۷۴] و دیگر کاروان بشریت به جایی رسیده که فکر او دگرگون شود، نه این که مرعوب شود: ﴿قُلْ إِنَّمَا الْآيَاتُ عِنْدَ اللَّهِ وَإِنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ﴾[۷۵] حتی به گذشته اشاره میکند، مگر این کار در گذشته انجام نمیشده و پیامبران دیگر نشانههایی غیبی نمیآوردهاند: ﴿أَوَلَمْ تَأْتِهِمْ بَيِّنَةُ مَا فِي الصُّحُفِ الْأُولَى﴾[۷۶] با این همه، میگوید: «فَمٰا آمَنَ لِمُوسیٰ إِلاٰ ذُریةٌ مِنْ قَوْمِهِ عَلیٰ خَوْفٍ مِنْ فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِمْ: یونس (۱۰) آِیه: ۸۳» سرانجام، کسی به موسی ایمان نیاورد مگر فرزندانی از قوم وی، در حالی که بیم داشتند از آنکه مبادا فرعون و سران آنها ایشان را آزار رسانند. ظاهرا حتی خود از این وضعیت ناراحت بوده که چرا نباید از این دست از معجزات بیاورد و دیگر توبیخ شود و سینهاش تنگ شود که میگویند: «چرا گنجی بر او فرو فرستاده نشده، یا فرشتهای با او نیامده است؟» و خدا در برابر میگوید: نگران نباش که تو فقط هشدار دهندهای. نکته دیگر آنکه معلوم میشود که پیامبر هیچ معجزهای از سنخ معجزات پیامبران پیشین نیاورده و اگر چنین معجزهای میآورد، دیگر درخواست معجزه نمیکردند[۷۷].
سنجش داستانهای قرآنی با تورات
در قرآن گزارشهای راست و بطلانناپذیر بسیاری هست که در تورات و انجیل نشانی از آنها نیست[۷۸]، اعجاز از این بالاتر؟ و این افزون بر پیشگوییهای قرآن نیز جلوه دیگری از اعجاز اوست، مثلا پیشگوییهایی چون: پیروزی رومیان بر ایرانیان و پیروزی مسلمانان در فتح مکه است. بدینگونه آشکار میشود که قرآن کتابی است که شک و شبهه را به هیچرو بدان راهی نیست، کتابی است که هم از اقوام و رویدادهای پیشین برای ما گزارشها میدهد و هم چونان آیینهای روشن، زندگی دینی، اقتصادی، اجتماعی و عقلی در عصر جاهلی را پیش چشم ما مینهد. مثلا گروهی از بتهای آنان را یاد میکند، از جدال آنان با پیامبر سخن میگوید، گوشههایی از اقتصاد و سیاست آنان را باز مینماید، پارهای از باورها و رفتارهای جاهلی آنان را باز میگوید، و در اینجاست که برخی از آنها را میپذیرد، و برخی را تعدیل میکند - یعنی با دستکاریها، دگرگونیهایی میپذیرد - مانند حج، ازدواج، طلاق، مهر، خلع و ایلاء، تا تحولی در آنها پدید آورد، و برخی را یکسره رد میکند و نمیپذیرد، مانند پیشگویی و... که در جاهلیت رواج داشته و اینها همه چیزهایی است که تاریخنگاران را به کار میآید و میتوانند با بررسی آنها بسیاری از باورها، پندارها و سنتهای مردم جاهلی را شناسایی کنند.
با این مقدمات میتوان به سراغ قرآن رفت و به دلایل گوناگون اثبات کرد که این کتاب سند و حجت پیامبر اسلام (ص) است و هم در عصر خود پیامبر (ص) و هم در اعصار بعدی، مردم از آوردن مانندش درماندهاند و تاکنون کسی مانند این کتاب را نیاورده، هرچند انسان کتابهای بسیاری نوشته و ادبیات زیبا و آفرینشهای هنری گوناگونی در زبانهای مختلف پدیدآورده است. اما با این خصوصیت و زیبایی و تأثیر آفرینی و جاذبه برانگیز و بهجتآفرینی اندیشهگراست. فصاحت و بلاغت، موسیقی کلام، معارف بلند، و نظم و نسق آن اعجاب آفرین و بگونهای است که کسی مانندش را نیاورده است و ضمناً تمام این خصوصیات با جهات برجستگی آن از نظر محتوا در مورد قرآن که جنبه حسی ندارد، استدلالپذیر و قابل برهان است و میتوان در یکایک آنها دلیل و شاهد آورد و مقایسه کرد.
- ﴿وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾[۷۹]، ﴿فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ﴾[۸۰].
- ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا﴾[۸۱].
- ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمْ بُرْهَانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُبِينًا﴾[۸۲].
- ﴿قُلْ إِنِّي عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَكَذَّبْتُمْ بِهِ مَا عِنْدِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ﴾[۸۳].
- ﴿وَإِذَا لَمْ تَأْتِهِمْ بِآيَةٍ قَالُوا لَوْلَا اجْتَبَيْتَهَا قُلْ إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَا يُوحَى إِلَيَّ مِنْ رَبِّي هَذَا بَصَائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ﴾[۸۴].
- ﴿قُلْ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ وَلَا أَدْرَاكُمْ بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُرًا مِنْ قَبْلِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ﴾[۸۵].
- ﴿وَمَا كَانَ هَذَا الْقُرْآنُ أَنْ يُفْتَرَى مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَتَفْصِيلَ الْكِتَابِ لَا رَيْبَ فِيهِ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ * أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾[۸۶].
- ﴿أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ * فَإِلَّمْ يَسْتَجِيبُوا لَكُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ وَأَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ﴾[۸۷].
- ﴿قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا﴾[۸۸].
- ﴿قُلْ فَأْتُوا بِكِتَابٍ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ هُوَ أَهْدَى مِنْهُمَا أَتَّبِعْهُ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ * فَإِنْ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهْوَاءَهُمْ وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَيْرِ هُدًى مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ﴾[۸۹].
- ﴿وَقَالُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَاتٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّمَا الْآيَاتُ عِنْدَ اللَّهِ وَإِنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ * أَوَلَمْ يَكْفِهِمْ أَنَّا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ يُتْلَى عَلَيْهِمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَرَحْمَةً وَذِكْرَى لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ﴾[۹۰].
- ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالذِّكْرِ لَمَّا جَاءَهُمْ وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ * لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ﴾[۹۱].
- ﴿فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِثْلِهِ إِنْ كَانُوا صَادِقِينَ﴾[۹۲].
- ﴿قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لَا يُكَذِّبُونَكَ وَلَكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآيَاتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ﴾[۹۳].
- ﴿قَدْ كَانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَأُخْرَى كَافِرَةٌ يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ وَاللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشَاءُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصَارِ﴾[۹۴].
- ﴿ذَلِكَ نَتْلُوهُ عَلَيْكَ مِنَ الْآيَاتِ وَالذِّكْرِ الْحَكِيمِ﴾[۹۵].
- ﴿ِاقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ﴾[۹۶].
- ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ﴾[۹۷].
- ﴿لَوْ كَانَ عَرَضًا قَرِيبًا وَسَفَرًا قَاصِدًا لَاتَّبَعُوكَ وَلَكِنْ بَعُدَتْ عَلَيْهِمُ الشُّقَّةُ وَسَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَوِ اسْتَطَعْنَا لَخَرَجْنَا مَعَكُمْ يُهْلِكُونَ أَنْفُسَهُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ﴾[۹۸].
- ﴿يَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِمَا فِي قُلُوبِهِمْ قُلِ اسْتَهْزِئُوا إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ مَا تَحْذَرُونَ﴾[۹۹].
- ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ﴾[۱۰۰].
- ﴿إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَى مَعَادٍ قُلْ رَبِّي أَعْلَمُ مَنْ جَاءَ بِالْهُدَى وَمَنْ هُوَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ﴾[۱۰۱].
- ﴿سَيَقُولُ الْمُخَلَّفُونَ إِذَا انْطَلَقْتُمْ إِلَى مَغَانِمَ لِتَأْخُذُوهَا ذَرُونَا نَتَّبِعْكُمْ يُرِيدُونَ أَنْ يُبَدِّلُوا كَلَامَ اللَّهِ قُلْ لَنْ تَتَّبِعُونَا كَذَلِكُمْ قَالَ اللَّهُ مِنْ قَبْلُ فَسَيَقُولُونَ بَلْ تَحْسُدُونَنَا بَلْ كَانُوا لَا يَفْقَهُونَ إِلَّا قَلِيلًا﴾[۱۰۲].
- ﴿لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ لَا تَخَافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذَلِكَ فَتْحًا قَرِيبًا﴾[۱۰۳].
- ﴿غُلِبَتِ الرُّومُ * فِي أَدْنَى الْأَرْضِ وَهُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ * فِي بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَمِنْ بَعْدُ وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ﴾[۱۰۴].
- ﴿أَمْ يَقُولُونَ نَحْنُ جَمِيعٌ مُنْتَصِرٌ * سَيُهْزَمُ الْجَمْعُ وَيُوَلُّونَ الدُّبُرَ﴾[۱۰۵].
- ﴿وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ﴾[۱۰۶].
- ﴿وَقَالُوا لَوْلَا يَأْتِينَا بِآيَةٍ مِنْ رَبِّهِ أَوَلَمْ تَأْتِهِمْ بَيِّنَةُ مَا فِي الصُّحُفِ الْأُولَى﴾[۱۰۷].
نکات آیات
در آیات فوق این موضوعات مطرح گردیده است:
- قرآن معجزه پیامبر اکرم و دلیل حقانیت رسالت او: از باب مثال: ﴿قُلْ إِنِّي عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَكَذَّبْتُمْ بِهِ مَا عِنْدِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ﴾[۱۰۸][۱۰۹]
- انکار معجزات پیامبر و دلائل رسالت او، موجب آزردگی واندوه آن حضرت: ﴿قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لَا يُكَذِّبُونَكَ وَلَكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآيَاتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ﴾[۱۱۰].
- دو برابر دیده شدن افراد مسلمانان در غزوه بدر، در نگاه مشرکان، معجزه و دلیل صدق پیامبر: ﴿قَدْ كَانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَأُخْرَى كَافِرَةٌ يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ وَاللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشَاءُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصَارِ﴾[۱۱۱].
- بیان سرگذشت حضرت مریم، زکریا، یحیی، عیسی از معجزات و نشانههای صدق پیامبر اکرم: ﴿َ ذٰلِک نَتْلُوهُ عَلَيْكَ مِنَ الْآيَاتِ وَالذِّكْرِ الْحَكِيمِ﴾[۱۱۲][۱۱۳]
- دو نیمه شدن ماه به اشاره پیامبر اکرم از معجزات ایشان: ﴿ُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ﴾[۱۱۴] که البته اثبات آن جای مناقشات بسیار دارد و این بحث در مدخل شق القمر سخن گفته شده است[۱۱۵].
برخورداری دین اسلام از معجزه جاوید
قرآن معجزه اسلام است: ﴿قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا ﴾[۱۱۶] و این معجزه جاودانه است: ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ﴾[۱۱۷] قرآن کریم سند شریعت جاودان اسلام است[۱۱۸] که با شیواترین سبک و رساترین بیان و استوارترین محتوا نازل شده[۱۱۹]، و همه اصولی را که بشر در زمینه عقاید، اخلاق و احکام به آن نیاز دارد فراروی او قرار داده است[۱۲۰]: ﴿وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلاء وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ﴾[۱۲۱] این بلندای شیوه قرآنی ـ چه از لحاظ نظم و چه از لحاظ محتوا ـ همچنان پابرجاست[۱۲۲]. علامه طباطبایی میگوید: الفاظ قرآن همه آنچه را که به هدایت انسانها مربوط است، بیان کرده است؛ اما با استفاده از روایات میتوان گفت قرآن بیان کننده هر چیزی است و علمِ آنچه بوده و هست و تا روز قیامت خواهد بود در قرآن وجوددارد[۱۲۳][۱۲۴]
اعجاز قرآن در دانشنامه معاصر قرآن کریم
اِعجاز مصدر باب اِفعال در لغت در سه معنا به کار رفته است: ۱. ناتوان ساختن، غالب شدن. ۲. نتوانستن، از عهده برنیآمدن. ۳. جلو افتادن، پیشی گرفتن. مشتقات این واژه در قرآن به صورتهای: ﴿يُعْجِزُ﴾، ﴿يُعْجِزُونَ﴾، ﴿نُعْجِزَ﴾ (مضارع)، ﴿مُعْجِزِ﴾، ﴿مُعْجِزِينَ﴾، ﴿مُعْجِزِي﴾ (اسم فاعل) استعمال شده است. ریشه آن «عجز» به معنی «ناتوان شدن» و «قدرت نداشتن» است. از باب مفاعله هم در قرآن به صورت ﴿مُعَاجِزِينَ﴾ به کار رفته است. جمع عَجْز «اعجاز» است به معنی، انتها و دنباله هر چیز و به قسمت عقب هر چیز گفته میشود: ﴿كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ مُنْقَعِرٍ﴾[۱۲۵]. عجز در اصل به معنی «تأخّر و عقب افتادن چیزی و حصول آن در آخر کار» است، سپس به معنای «قصور و کوتاهی در انجام چیزی» به کار رفته است. و «عجز» ضد قدرت است، «عَجوز» هم به معنای پیر و سالخورده است؛ زیرا در بیشتر کارها عاجز و ناتوان است. معجزه در اصطلاح کلامی، امری است خارق عادت، مقرون به تحدی و محفوظ از معارضه و مطابق دعوی و توأم با ادعای نبوت. توضیح اینکه: معجزه باید کاری خارقالعاده و از حدود توانایی بشر خارج باشد به طوری که هیچ کس حتی نوابغ جهان نتوانند همانند آن را بیاورند. مانند تبدیل شدن عصا به اژدها و شقّالقمر که اموری برخلاف عادت طبیعی هستند. معجزه باید مطابق خواسته مدعی نبوت باشد. مثلاً اگر در مقام اعجاز، کسی مدعی شفای دو چشم مریض شود که اطباء از بهبودی آن ناامیدند، باید آن را شفا دهد، نه اینکه دستی بر آن کشد و به کلی او را کور گرداند! که اگر چنین شود مطابق دعوی نیست. داستان مسیلمه کذاب در اینجا قابل توجه است که در مقام مدعی نبوت به عنوان معجزه، آب دهان را در چاه کم آبی به قصد افزایش آب آن انداخت، ولی چاه به طور کلی خشک شد! معجزه باید توأم با دعوی پیامبری باشد، یعنی آورنده آن به عنوان یک سند زنده برای صدق رسالت خود از طرف خدا آن را انجام دهد. معجزه باید توأم با تحدّی و دعوت به معارضه و مقابله باشد. به این معنی که از همه دعوت کند که اگر میتوانند مثل آن را بیاورند و کسی هم نتواند مثل آن را بیاورد. پس اعجاز عبارت است از: انجام کاری که همه مردم به صورت روشن و بدیهی و بدون هیچ تردید، ارتباط انجام دهنده آن را با منبع وحی و آفریدگار جهان درک کنند. به دیگر سخن، معجزه عبارت است از: عملی که بدون ابهام، نشانه ارتباط انجام دهنده آن با خدا باشد. اعجاز، یکی از اصطلاحات کلیدی قرآن است که کلمه کانونی یکی از میدانهای معناشناختی قرآن شامل: آیه، آیات، بینه و سلطان میشود. این میدان معناشناختی مبتنی بر اصول توحید و معرفت به خدا و نبوت است. اصطلاحات کلیدی فوق دارای روابط تنیده شبکهای است که در چهارچوب اصطلاحات کلیدی مذکور، معنای خاص خود را ارائه میدهد. از آنجا که اغلب مردم فقط به معجزه پیامبری پیامیر یقین پیدا میکنند، اصل معجزه امری ضروری است. هرچند ممکن است بعضی از راه صداقت و درستی پیامبر، بدون معجزه هم به نبوت او ایمان بیاورند، ولی برای همه ممکن نیست که پیامبر را فقط از پیامش بشناسند. بنابراین اعجاز برای اثبات رسالت و تصدیق نبوت پیامبر، امری ضروری است. پیش از بیان مفهوم اعجاز قرآن لازم است فرق «معجزه» با «کرامت» روشن شود. فرق معجزه با کرامت در این است که معجزه فقط از پیامبران بعد از دعوت و همراه با تحدی سر میزند؛ در غیر این صورت اگر عمل خارقالعادهای از پیامبر سربزند کرامت شمرده میشود، ولی عرفاً همه کرامات انبیاء معجزه شمرده میشوند. فرق کرامت با سایر خوارق عادات این است که هر کرامتی امری خارقالعاده است، ولی هر خارقالعادهای کرامت نیست. کرامت تنها از صالحان و آن هم با نیت و هدف خیر صادر میشود. کمتر دینی است که اعتقاد به معجزه، کرامت و خوارق عادت در آن نباشد. حتی ادیان غیر الهی چون آیین هندو، کنفسیوس و بودا هم قائل به کرامات و معجزهاند. قرآن مجید به وقوع معجزه که به اذن و اراده الهی به دست انبیا برای نمایاندن صدق رسالت آنان جاری شده است، بارها تصریح دارد. همچنین به مواردی از کرامات صالحان نیز اشاره میکند که از آن جمله میتوان موارد زیر را نام برد: ۱. ظاهر شدن خرمای تازه بر درخت خشکیده برای مردم یا برای حضرت مریم[۱۲۶]؛ ۲. بکر زایی حضرت مریم، یعنی ظاهر شدن روحالقدس بر او که کلمه «الله» را به او القاء کرد و در نتیجه مریم باردار گردید[۱۲۷]؛ ۳. زنده شدن ماهی خشکیده در داستان موسی و همراهش[۱۲۸]؛ ۴. آوردن یا ظاهر شدن تخت بلقیس پیش از چشم به هم زدن[۱۲۹]؛ ۵. خواب سیصد و نه ساله اصحاب کهف[۱۳۰]؛ ۶. استجابت دعای مادر موسی در برگشت فرزند به آغوشش[۱۳۱]؛ ۷. بچهدار شدن همسر ابراهیم در سن پیری[۱۳۲]. معجزات پیامبران با اعمال ساحران و مرتاضان تفاوتهای زیادی دارد از جمله اینکه کار ساحران و مرتاضان تمرینی است، اما معجزه انبیا تمرینی نیست، کار این گروه تحصیلی است، اما کار انبیا تحصیلی نیست. کار این گروه تخصصی است، اما معجزه انبیا تخصصی نیست. ساحران و مرتاضان در مقام تحدی نیستند، اما معجزه انبیا توأم با تحدی است. معمولاً کار ساحران و مرتاضان جنبه شهرتخواهی دارد؛ در صورتی که معجزه انبیا فقط برای اثبات نبوت آنهاست و اصولاً کار انبیا توأم با ادعای نبوت میباشد. در صورتی که ساحران و مرتاضان چنین ادعایی ندارند. اصطلاح اعجاز و معجزه در قرآن به کار نرفته، بلکه آنچه که در این معنا آمده عنوان «آیه»، «آیات»، «بیّنه»، «برهان»، «سلطان»، «بصیرت» و «شیء مبین» دارد. پیامبر اسلام(ص) معجزات حسّی فراوانی داشته که در کتب تاریخ و حدیث از آنها یاد شده است، ولی مهمترین معجزه ماندگار پیامبر اکرم(ص) قرآن کریم است که از جهت «لفظ»، «معنی» و «محتوا» معجزه است. در قرآن آیاتی وجود دارد که مخاطبان را دعوت کرده تا اگر در الهی بودن این کتاب تردیدی دارند همانند آن یا ده سوره و حتی یک سوره مانند آن را بیاورند[۱۳۳]؛ و آنگاه به صراحت تمام میگوید که هرگز نمیتوانند سورهای همانند آن را بیاورند[۱۳۴]. بنابراین هر جا سخن از اعجاز است پای تحدّی هم به میان میآید؛ یعنی اعجاز وقتی است که کسی نتواند مثل آن را بیاورد و به تعبیر دیگر مصون از معارضه باشد. تعبیر اعجاز و معجزه درباره قرآن گرچه در روایتی از امام سجاد(ع) در معنای مصطلح آن به کار رفته است[۱۳۵] و در روایتی نیز از امام رضا(ع) در باب اعجاز در نظم به قرآن اشاره شده[۱۳۶] است اما ظاهراً مجادلات کلامی در باب اعجاز قرآن و ظهور اصطلاح معجزه به قرن دوم هجری و پس از واصل بن عطا(م. ۱۳۱ق) و معتزله باز میگردد. از واصل نقل شده است که اعجاز قرآن ذاتی آن نیست، بلکه به این است که خدا اندیشه مردم را از معارضه با آن بازگردانده است. این سخن بعدها مبنای نظریه نظام معتزلی در قول به «صَرْفه» گردید که با وجود تفسیرهای متفاوت از «صَرفه» تا مدتها در میان متکلمین بهویژه معتزلیان و دانشمندان شیعی طرفدارانی داشته است[۱۳۷]؛ سپس جاحظ به مخالفت با «صَرفه» برخاست و با نگارش کتاب «نظم قرآن» به دفاع از نظریه اعجاز در نظم قرآن برخاست[۱۳۸]. پس از آن عبدالقاهر جرجانی در کتاب «دلائل الاعجاز»، اعجاز را از جهت فن بلاغت مورد بحث قرار داد. سیوطی نیز در کتاب «معترک الاقران» وجوه اعجاز را توسعه داد که میتوان همه آنها را تحت عنوان «اعجاز بیانی» مورد نقد و بحث قرار داد. در تفسیر المنار بحث «اعجاز قرآن در تشریعیات» و «اعجاز در معارف» به میان کشیده است[۱۳۹]. میرزا مهدی اصفهانی نیز در کتاب «ابواب الهدی» و «بیان الفرقان» اعجاز در تشریعیات را ناظر به جنبههای علمی و معارفی قرآن دانسته است[۱۴۰]. رافعی در کتاب «اعجاز القرآن و البلاغة النبویه» بحث دقیقی در اعجاز در آهنگ و موسیقی قرآن را دنبال کرده است که میتوان آن را زیر مجموعه اعجاز بیانی قرآن قرار داد. البته بحث رافعی ارتباط تام و تمامی با علم تجوید دارد. طنطاوی به اعجاز علمی قرآن در زمینه علم طبیعی پرداخته و میتوان گفت که در نوع خود کاری ناکرده را به انجام رسانده است. در دهههای اخیر نیز نظر ریاضی و اعجاز عددی قرآن مورد توجه برخی محققان قرار گرفته است. رشاد خلیفه پژوهشگر مصری در این باره موفق به ارائه مطالبی شده که هر چند کامل نیست، اما نفس چنین کاری حکایت از رمز و پیچیدگی خاص قرآن در این باره دارد. صرف نظر از همه این جهات، اینکه در محیط جزیرةالعرب آن روز فردی اُمّی و درس ناخوانده چنین کتابی را بر بشریت عرضه کند، خود همین مسئله، بزرگترین معجزه محسوب میشود. پیامبری که به تعبیر خود قرآن: ﴿وَمَا كُنْتَ تَتْلُو مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذًا لَارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ﴾[۱۴۱]. این خود جای بسی شگفتی دارد که چگونه در محیطی دور از فکر و فرهنگ، یتیمی درس ناخوانده و مکتب ندیده کتابی بیاورد که همگان را مجذوب خود کند؟ آیا همین بزرگترین معجزه نیست؟ از جمله وجوه اعجاز قرآن، اعجاز بیانی قرآن است که از وجوه تحدّی به شمار میآید. نقش اعجاز بیانی که بر آرایههای ادبی استوار است آن قدر اهمیت دارد که عرب فصیح و بلیغ را چنان مجذوب خود نمود که شماری از آنان، آن را «سحر» خواندند[۱۴۲]. دستهای نیز چون در مقام معارضه با آن ناتوان شدند پیامبر را متهم به «جنون» نمودند[۱۴۳]. گروهی نیز پیامبر را به ««کهانت» متهم نمودند[۱۴۴]. افرادی نیز پیامبر اسلام را به شاعری نسبت دادند[۱۴۵]. شماری از سرشناسان عرب قرآن را در زمره اساطیر گذشتگان به حساب آوردند[۱۴۶]. اینگونه اتهامات و همچنین اتهام تقلید و الگوبرداری از دیانتهای دیگر[۱۴۷] و یا اتهام افترا[۱۴۸] نشان میدهد که تمامی معارضان در مقابل قرآن برای فرار از عجز و ناتوانی خویش در مقابل قرآن دست به چنین اظهارات بیپایهای میزدند. نخستین نظریه مرتبط با اعجاز بیانی را باید در آثار جاحظ از جمله در کتاب «نظم القرآن» جستجو نمود[۱۴۹]. او جنبه اعجازی را بیشتر به سوی لفظ سوق داده و بر ساختار موزون، مناسبت آوایی و دقت انتخاب واژگان تأکید میکند[۱۵۰]. در واقع نظریه نظم قرآن، ساختار بیانی متن را از سه منظر آواشناسی، معناشناسی و نشانهشناسی بررسی میکند. ابن قتیبه نیز در کتاب «تأویل مشکل القرآن» به اعجاز بیانی قرآن اشاراتی دارد. واسطی معتزلی نیز (م. ۳۰۷ق) نخستین کسی است که عنوان «اعجاز القرآن» را برای کتاب خود برگزیده است. قاضی عبدالجبار معتزلی در کتاب «المغنی» خود، نظر ابوهاشم جبّایی و ابوعلی، از معتزلیان را ذکر کرده است[۱۵۱]، اما در آثار ابوالحسن اشعری به همان کلیت اعجاز بیانی اکتفا شده است. زمخشری معتزلی در تفسیر «الکشاف»، اعجاز بیانی قرآن را به تفصیل از جهات صرفی، نحوی، اشتقاقات گوناگون، آرایههای بیانی و صناعتهای علم بدیع مورد توجه کامل قرار داده است. تلاشهای نوآورانه سید قطب در این باره در کتاب «التصویر الفنی فی القرآن» قابل توجه است، و همچنین بنت الشاطی در کتاب «الاعجاز البیانی للقرآن» به سبکشناسی قرآن در راستای نظریه جرجانی پرداخته و به جایگاه حروف در قرآن به خوبی اشاره نموده است. بنابر نظریه اعجاز بیانی، قرآن کریم از جهت فصاحت، بلاغت، چینش حروف و ترکیب کلمات و محسنات بدیعه و تالیف سخن و کلیه اموری که در علم بلاغت به آنها پرداخته میشود، سبک منحصر به فرد خود را دارا میباشد و کسی نمیتواند همانندی برای آن عرضه کند و کثرت آثار تالیفی در این باره نیز گویای عظمت اعجاز بیانی قرآن کریم است، در بُعد اعجاز تشریعی نیز برخی مفسران مثل محمد جواد بلاغی در مقدمه تفسیر «آلاء الرحمن» بحث نمودهاند که قابل توجه است. او با برجسته نمودن احکام مدنی و حقوقی قرآن کریم، در مقابل احکام پیشین در جاهلیت، عظمت قرآن را یادآور شده است. همچنین در کتاب «الهدی الی دین المصطفی» و «الرحلة المدرسیة» مباحث تشریعی قرآن در نوع خود معجزه بینظیر دانسته شده است. رشید رضا مصری در تفسیر المنار نیز به اعجاز تشریعی قرآن در قالب معارف بلند و قوانین سیاسی، مدنی و اجتماعی آن بحثهای پختهای ارائه داده است[۱۵۲]. همین معنا در آثار بزرگانی چون علامه طباطبایی و جاحظ به روشنی مشاهده میشود[۱۵۳]. آیتالله معرفت نیز در (التمهید ۶، ۲۱۲-۳۳۹) در این باره بحث جامعی نمودهاند. مجموعاً در آثار گوناگون اهل نظر در خصوص اعجاز تشریعی مسائلی چون: جامعیت احکام و تشریعیات قرآن درباره زندگی انسان در بعد فردی، خانوادگی و اجتماعی مورد بحث قرار گرفته است. نکته دیگر اینکه قرآن چون به دور از هر گونه انحراف، افراط و تفریط بوده و ملائم با طبع و طبیعت بشری و هماهنگ با عقل و فطرت انسانی، برای همه زمانها و مکانها است کتابی ماندگار و جاودان بوده و پاسخگوی نیازهای جامعه بشری در همه ابعاد آن است. اعجاز قرآن در بُعد عدم اختلاف در آن، امری نمایان است که قرآن کریم صریحاً به آن پرداخته است: ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا﴾[۱۵۴]. در آیه دیگری هم میفرماید: ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْكِتَابَ وَلَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجًا﴾[۱۵۵]. همچنین میفرماید: ﴿قُرْآنًا عَرَبِيًّا غَيْرَ ذِي عِوَجٍ﴾[۱۵۶]. از قدماء ابوهاشم جبّایی، باقلانی، قاضی عبدالجبار معتزلی، زمخشری، قطب راوندی، سیوطی و از معاصران، سید عبدالله شبّر، محمد عبده، علامه طباطبایی، آیتالله خوئی، سید محمد باقر صدر و صدر بلاغی در این باره در آثارشان کلاً مسئله عدم اختلاف در قرآن را جزو اعجاز قرآن به حساب آوردهاند. جمعی اختلاف را به معنای تناقض حق و باطل گرفتهاند و عدم اختلاف در قرآن را در خصوص اخبار غیبی دانستهاند و بعضی نبودن اختلاف را به نبودن تضاد و اضطراب معنا کردهاند. کسانی نیز مانند علامه طباطبایی، نبود اختلاف در قرآن را در همه جهات فوق دانستهاند. بنابراین نفی اختلاف یعنی هر نوع ناهماهنگی، تضاد، تناقض، اضطراب و تشتّت است و قرآن از همه این نواقص مبرّا است. اعجاز قرآن از جهت علمی نیز از دیگر جهات اعجاز این کتاب آسمانی است و مقصود از علم در اینجا علوم تجربی است نه علوم عقلی. کتابهایی در این باره نگارش یافته که در رأس همه آنها، تفسیر «الجواهر» طنطاوی مصری است. در این زمینه، از کتابهای دیگری همچون «اعجاز قرآن از نظر علوم امروزی» تألیف یدالله نیازمند شیرازی، «اولین دانشگاه و آخرین پیامبر» اثر سیدرضا پاکنژاد، «السلام و الهیئة» از هبة الدین شهرستانی، «اسرار و عجب» عبدالرزاق نوفل و «الاعجاز العلمی فی الاسلام» نوشته سامی محمد علی، میتوان نام برد. در میان خاورشناسان هم، موریس بوکای در کتاب «مقایسهای میان تورات، انجیل، قرآن و علم» به اعجاز علمی قرآن اشاره نموده و آن را امری شگفت تلقی نموده است. از جمله موارد اعجاز علمی قرآن، میتوان به امور زیر اشاره کرد: ۱. ﴿رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا﴾[۱۵۷]. برخی از مفسران، آیات فوق را اشاره به نیروی جاذبه و نشانهای از اعجاز علمی قرآن دانستهاند. ۲. ﴿وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَهَا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ﴾[۱۵۸]. در این آیه به حرکت خورشید اشاره شده که همان حرکت انتقالی مستقیم خورشید در درون کهکشان راه شیری است؛ یعنی حرکت طولی آفتاب به سمت معین. از همین آیه حرکت وضعی آفتاب نیز استفاده میشود. به این معنا که خورشید در قرارگاهی معین به دور خود میچرخد. از کلمه «تجری» نیز میتوان جریان مستمر خورشید در درون خود را نیز استفاده نمود که امروزه مورد بحث اخترشناسان است. نیز از آیه ۴۰ یس و آیه ۳۳ سوره انبیاء در تعبیر ﴿فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ﴾[۱۵۹]. حرکت انتقالی دَوَرانی خورشید به همراه منظومه شمسی در مدار خود، به دور ستارهای خاص یا به دور مرکز کهکشان یا به همراه کهکشان راه شیری استفاده کرد. از آیه ﴿كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى﴾[۱۶۰] میتوان به محدودیت زمانی این حرکت اشاره کرد که سرانجام روزی خورشید بر اثر انفجارهای هستهای و سوخت مواد درونی خود، عمرش به پایان میرسد. از دیگر گونههای اعجاز قرآن میتوان آیات زیر را مورد توجه قرار داد[۱۶۱]؛ درباره زوجیت اشیاء (گیاهان، حیوانات، انسان، میوهها). و در خصوص عمل لقاح گیاهان[۱۶۲] و همچنین درباره مراحل تکامل انسان[۱۶۳]؛ در خصوص آغاز جهان و چگونگی پیدایش آن[۱۶۴]؛ درباره هفت آسمان[۱۶۵]. درباره حرکت زمین[۱۶۶]. درباره پیدایش حیات از آب[۱۶۷]. درباره مضرات شرابخواری[۱۶۸] و درباره ممنوعیت آمیزش در عادت ماهیانه[۱۶۹]. از دیگر موارد اعجاز قرآن، خبرهای غیبی در قرآن است که در آیات: (یوسف/۱۰۲؛ لقمان/۳۴) به آنها اشاره کلی شده است و در خصوص اخبار غیبی در مسائل اجتماعی در آیات (مائده/۵۴؛ قمر /۴۵: روم/ ۲۴) تصریح روشنی دارد، مهمترین بخش از اخبار غیبی قرآن مربوط به جهان دیگر است که افق تازهای بر روی اندیشه بشر میگشاید و جهانبینی او را از محدوده عالم ماده به سوی ماوراء آن میکشاند و حقیقتاً مسئله بسیار مهمی میباشد: ﴿إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ * لَيْسَ لِوَقْعَتِهَا كَاذِبَةٌ * خَافِضَةٌ رَافِعَةٌ * إِذَا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا * وَبُسَّتِ الْجِبَالُ بَسًّا * فَكَانَتْ هَبَاءً مُنْبَثًّا * وَكُنْتُمْ أَزْوَاجًا ثَلَاثَةً﴾[۱۷۰]. یکی دیگر از ابعاد اعجاز قرآن، اعجاز در معارف و محتوای آن است که نسبت به دیگر ابعاد اعجاز جنیه عامتری دارد. تعابیر ﴿هُدًى لِلنَّاسِ﴾[۱۷۱]، ﴿هُدًى لِلْمُتَّقِينَ﴾[۱۷۲]، ﴿تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْ﴾[۱۷۳]، ﴿فَصَّلْنَاهُ عَلَى عِلْمٍ﴾[۱۷۴]. و دیگر اوصاف قرآن از قبیل: حکمت، رحمه، بصائر، ذکر، شِفا، نور، برهان، حکیم و فرقان ناظر به اعجاز هدایتی این کتاب آسمانی بینظیر است. بر این اساس، هر یک از این اوصاف مورد تحدی قرار گرفته و منظور از آوردن مثل قرآن، آوردن مانند آن از جهت هدایتگری و روشنگری واقعی است. مهمترین ویژگی معارف قرآن، مبتنی بودن آن بر عقل و فطرت است. شیوه قرآن در تبیین معارف و مفاهیم خود، تکیه بر خرد انسانی از طریق استدلال عقلی و بیدار کردن فطرت آدمی از راه استذکار فطری است. وصف قرآن به «ذکر»، «ذکری»، «تذکرة» و تأکید بر شأن یادآور بودن پیامبر اشاره به همین نکته است. چنان که در نهجالبلاغه نیز، برانگیختن گنجینههای پنهان عقول و بازیابی و یادآوری معرفت فراموش شده، از شئون پیامبران دانسته شده است[۱۷۵]. از دیگر وجوه اعجاز قرآن، نظم آهنگ حروف، عبارات، کلمات و آیات آن است. همه شرایطی را که دانشمندان بلاغت برای فصاحت کلمه و کلام بیان کردهاند (همچون عدم تنافر حروف، سنگین نبودن کلمه بر زبان، عدم کراهت در سمع و عدم غرابت در کلمه و همچنین عدم تنافر کلمات، عاری بودن از اضافات پیاپی، عدم تعقید لفظی و معنوی در کلام) زمینهساز تولید آهنگی خوشتر است. فصاحت اعجازآمیز قرآن کریم میتواند موسیقی و آهنگ در حد اعجاز را پدید آورد. نظم قرآن نیز همین نسبت را با موسیقی و آهنگ قرآن دارد؛ به این معنا که چینش حروف و کلمات متناسب در کنار هم و در نظر گرفتن تناسب صفات حروف و پیام مورد نظر، نیز گزینش واژگان متناسب، تقدیم و تأخیرها در کلام و غیره، زمینهساز آهنگی قویتر و فوقالعاده برای متن است. جامعترین اثر در این باره کتاب «اعجاز القرآن و البلاغة النبویة» مصطفی صادق رافعی است و پس از آن کتاب «القرآن محاولة لفهم العصری» مصطفی محمود را میتوان نام برد. نمونه نظم آهنگ قرآن را در آیات زیر میتوان جستجو کرد: ﴿وَاللَّيْلِ إِذَا عَسْعَسَ * وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ﴾[۱۷۶]. کلمه «عسعس» با چهار حرفش شب را با همه آنچه در آن است به تصویر میکشد و از آیه بعدی نور فجر دیده میشود و با آیه، آواز گنجشک و بانک خروس به گوش میرسد و احساس حرکت و جنب و جوش و نشاط به خواننده آن دست میدهد. نمونه دیگر آیات ۶ و ۷ سوره حاقه و مخصوصاً آیه ۴۴ سوره هود است که توفان سهمگین نوح را در آیات آن منعکس میکند: ﴿وَقِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءَكِ وَيَا سَمَاءُ أَقْلِعِي وَغِيضَ الْمَاءُ وَقُضِيَ الْأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَقِيلَ بُعْدًا لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ﴾[۱۷۷]. سورههای کوتاه قرآن بهویژه در سوره شمس و تکاثر در بلندای هنر نظم آهنگ قرار دارند. علاوه بر سید قطب که در تفسیر «فی ظلال القرآن» و کتاب «التصور الفنی فی القرآن» حق مطلب را در این باره ادا کرده، یکی دیگر از نویسندگان معاصر مصر به نام عبدالله دراز در کتاب «النبأ العظیم نظرات جدیدة فی القرآن» میگوید: ارتباط موسیقی و آهنگ برآمده از قرآن، حتی بدون فهم معانی آیات نیز بر روان انسان اثر غیر قابل وصفی دارد. او میگوید: در نظام موسیقایی قرآن، حرکات بسیار حساب شده و متنوع تقسیم شدهاند و در لا به لای آن مدّها و غُنّهها به گونهای شگفتآور و متعادل توزیع شده است که به ترجیح صدا کمک میکند و سبب تجدید نشاط شنونده میشود[۱۷۸].
جستارهای وابسته
- ارضای خواص به قرآن
- ارضای عاطفی به قرآن
- ارضای عقل به قرآن
- ارضای عوام به قرآن
- اعجاز آسانحفظی قرآن
- اعجاز آسانفهمی قرآن
- اعجاز تأثیری قرآن
- اعجاز تصویری قرآن
- اعجاز تناسب آیات
- اعجاز تناسب سورهها
- اعجاز جامعیت قرآن
- اعجاز جاودانگی قرآن
- اعجاز صوتی قرآن
- اعجاز عدم تحریف قرآن
- اعجاز محتوایی قرآن:
- اعجاز نزولی قرآن
- بلاغت قرآن:
- ترتیب قرآن:
- رفع نیاز بشری به قرآن
- هدایت قرآن
منابع
پانویس
- ↑ مفردات، ص۵۴۷؛ لسان العرب، ج۹، ص۵۸، «عجز».
- ↑ و شما به ستوه آورنده خداوند نیستید؛ سوره انعام، آیه:۱۳۴.
- ↑ سید محمود دشتی، غلام علی عزیزیکیا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۳، ص ۵۵۸]؛ مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۱۸۱.
- ↑ «ما بر آنها بادی بسیار سرد در روز شومی دیرپا فرستادیم * که مردم را از جای برمیکند، گویی آنان تنههای خرمابنهایی از ریشه برکندهاند» سوره قمر، آیه ۱۹-۲۰.
- ↑ «خداوند کلاغی را برانگیخت که زمین را میکاوید تا بدو نشان دهد چگونه کالبد برادرش را در خاک کند؛ گفت: وای بر من! آیا ناتوان بودم که چون این کلاغ باشم تا کالبد برادرم را در خاک کنم؟ و از پشیمانان شد» سوره مائده، آیه ۳۱.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۱۳۵-۱۴۷.
- ↑ المحصل، ص۴۸۹؛ کشفالفوائد، ص۲۷۱؛ المواقف، ص۳۳۹.
- ↑ و به سوی (قوم) ثمود برادرشان صالح را (فرستادیم)؛ گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید؛ بیگمان برهانی از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، این شتر خداوند است که برای شما نشانهای است؛ او را رها کنید تا بر زمین خداوند بچرد و به او آسیبی نرسانید که عذابی دردناک شما را فرو گیر؛ سوره اعراف، آیه:۷۳.
- ↑ دست در گریبان خویش فرو بر (و برآور) تا سپید بیآسیب بیرون آید و (در پرهیز) از بیم، بازویت را به خویش بفشر که این دو (معجزه)، دو برهان از پروردگار تو برای فرعون و سرکردگان اوست، بیگمان آنان قومی نافرمانند؛ سوره قصص، آیه:۳۲.
- ↑ پیامبرانشان به آنها گفتند: ما جز بشری مانند شما نیستیم امّا خداوند بر هر کس از بندگانش که بخواهد منّت میگذارد (و به او رسالت میبخشد) و ما را نشاید که جز به اذن خداوند برهانی برای شما بیاوریم و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکّل کنند؛ سوره ابراهیم، آیه:۱۱.
- ↑ بیگمان بینشهایی از (سوی) پروردگارتان به شما رسیده است پس هر کس بینا شد به سود خود اوست و آنکه کور (دل) گشت به زیان وی است و من بر شما نگهبان نیستم؛ سوره انعام، آیه:۱۰۴.
- ↑ موسی گفت: حتّی اگر چیزی روشنگر برایت آورده باشم؟؛ سوره شعراء، آیه:۳۰.
- ↑ سید محمود دشتی، غلام علی عزیزیکیا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۳، ص ۵۵۸.
- ↑ «گفت: چنین است؛ پروردگارت میفرماید که آن (کار) بر من آسان است و (بر آنیم) تا او را نشانهای برای مردم و رحمتی از سوی خویش گردانیم و این کاری انجام شدنی است» سوره مریم، آیه ۲۱.
- ↑ «و پسر مریم و مادرش را نشانهای گرداندیم و آن دو را در پناه پشتهای هموار و دارای آبی روان جای دادیم» سوره مؤمنون، آیه ۵۰.
- ↑ «نشانه پادشاهی او این است که تابوت (عهد) نزدتان خواهد آمد» سوره بقره، آیه ۲۴۸.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۵۹.
- ↑ «گفت: پروردگارا! نشانهای برای من بگذار! فرمود: نشانه تو آنکه سه شب با داشتن تندرستی با مردم سخن نمیتوانی گفت» سوره مریم، آیه ۱۰.
- ↑ «عیسی پسر مریم گفت: خداوندا! ای پروردگار ما! خوانی از آسمان بر ما فرو فرست تا برای ما، برای آغاز و انجام ما عیدی و نشانهای از سوی تو باشد» سوره مائده، آیه ۱۱۴.
- ↑ «بگو بیگمان خداوند، تواناست که نشانهای فرو فرستد اما بیشتر آنان نمیدانند» سوره انعام، آیه ۳۷.
- ↑ «و هنگامی که نشانهای (از سوی خداوند) نزدشان آید میگویند ما هرگز ایمان نمیآوریم تا به ما نیز همانند آنچه به پیامبران خداوند داده شده است داده شود» سوره انعام، آیه ۱۲۴.
- ↑ «بنابراین امروز تو را با کالبد بیجانت بر ساحل میافکنیم تا برای آیندگانت نشانهای باشی و بیگمان بسیاری از مردم از نشانههای ما غافلند» سوره یونس، آیه ۹۲.
- ↑ «و ای قوم من! این شتر خداوند است؛ که برای شما نشانهای است؛ او را وانهید تا در زمین خدا بچرد» سوره هود، آیه ۶۴.
- ↑ «و قوم نوح را- چون پیامبران را دروغگو (می) شمردند- غرق کردیم و آنان را نشانهای برای (عبرت) مردم گرداندیم و برای ستمپیشگان عذابی دردناک آماده ساختیم» سوره فرقان، آیه ۳۷.
- ↑ «تو جز بشری همانند ما نیستی و اگر راست میگویی نشانه ای بیاور!» سوره شعراء، آیه ۱۵۴.
- ↑ «پس، او و سرنشینان کشتی را رهانیدیم و آن را نشانهای برای جهانیان کردیم» سوره عنکبوت، آیه ۱۵.
- ↑ «و به عیسی پسر مریم برهانها (ی روشن) دادیم و او را با روح القدس نیرومند کردیم.» سوره بقره، آیه ۸۷.
- ↑ «و موسی برهانها (ی روشن) نزدتان آورد، امّا شما در نبودن او، ستمگرانه گوساله را (به پرستش) گرفتید» سوره بقره، آیه ۹۲.
- ↑ «و به سوی تو آیاتی روشن فرو فرستادهایم و جز نافرمانان کسی بدان انکار نمیورزد» سوره بقره، آیه ۹۹.
- ↑ «ای مردم! به راستی برهانی از سوی پروردگارتان برای شما آمده است و نوری آشکار برای شما فرو فرستادهایم» سوره نساء، آیه ۱۷۴.
- ↑ «دست در گریبان خویش فرو بر (و برآور) تا سپید بیآسیب بیرون آید و (در پرهیز) از بیم، بازویت را به خویش بفشر که این دو (معجزه)، دو برهان از پروردگار تو برای فرعون و سرکردگان اوست، بیگمان آنان قومی نافرمانند» سوره قصص، آیه ۳۲.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۱۳۵-۱۴۷.
- ↑ بگو اگر تمام جهانیان اجتماع کنند که مانند قرآن بیاورند نمیتوانند اگرچه با یکدیگر نهایت همکاری و همفکری را داشته باشند؛ سوره اسراء، آیه:۸۸.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص۲۱۱ - ۲۲۰.
- ↑ و اگر چنین نکردید- که هرگز نمیتوانید کرد- پس، از آتشی پروا کنید که هیزم آن آدمیان و سنگهاست؛ برای کافران آماده شده است؛ سوره بقره، آیه:۲۴.
- ↑ و اگر میخواستیم مانند آن میگفتیم؛ این (آیات) جز افسانههای پیشینیان نیست؛ سوره انفال، آیه:۳۱.
- ↑ گفتاری مانند آن بیاورند؛ سوره طور، آیه:۳۴.
- ↑ بگو اگر راست میگویید ده سورهای بربافته مانند آن بیاورید؛ سوره هود، آیه:۱۳.
- ↑ چنانچه راست میگویید سورهای همگون آن بیاورید؛ سوره بقره، آیه:۲۳.
- ↑ الاتقان، ج۲، ص۲۶۴ـ۲۶۵.
- ↑ التمهید، ج۴، ص۱۶.
- ↑ سید محمود دشتی، غلام علی عزیزیکیا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۳، ص۵۵۹ ـ ۵۶۰؛ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص۲۶۱.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص۲۶۲.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۱۳۵-۱۴۷.
- ↑ «و ای قوم من! این شتر خداوند است؛ که برای شما نشانهای است؛ او را وانهید تا در زمین خدا بچرد و آزاری به وی نرسانید که عذابی نزدیک، شما را فرا گیرد» سوره هود، آیه ۶۴.
- ↑ «و میگویند: چرا نشانهای (دلخواه ما) از سوی پروردگارش برای او فرو فرستاده نشده است؟ بگو که غیب، تنها از آن خداوند است پس چشم به راه دارید که من (نیز) با شما از چشم به راه دارندگانم» سوره یونس، آیه ۲۰.
- ↑ «و شب و روز را دو نشانه قرار دادیم آنگاه نشانه شب را زدودیم و نشانه روز را روشنی بخش آوردیم تا بخششی از پروردگارتان بجویید و شمارگان سالها و حساب را بدانید و هر چیز را نیک روشن داشتهایم» سوره اسراء، آیه ۱۲.
- ↑ «و اگر در آنچه بر بنده خود فرو فرستادهایم تردیدی دارید، چنانچه راست میگویید سورهای همگون آن بیاورید و (در این کار) گواهان خود را (نیز) در برابر خداوند، فرا خوانید» سوره بقره، آیه ۲۳.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۱۳۵-۱۴۷.
- ↑ «و نادانان گفتند: چرا خداوند با ما سخن نمیگوید یا برای ما نشانه ای نمیآید؟ کسانی که پیش از اینان بودند نیز همانند گفتار آنان را گفتند، دلهاشان همگون است؛ ما نشانههای (خود) را برای گروهی که یقین دارند روشن گرداندهایم» سوره بقره، آیه ۱۱۸.
- ↑ «و گفتند: هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد تا برای ما از زمین چشمهای فرا جوشانی * یا باغستانی از نخل و انگور داشته باشی که لابهلای آن جویبارهایی، نیک روانسازی * یا چنان که میپنداری، آسمان را پارهپاره بر سر ما افکنی یا خداوند و فرشتگان را پیش روی آوری * یا خانهای زرّین داشته باشی یا به آسمان فرا روی و فرا رفتنت را (هم) هرگز باور نخواهیم داشت مگر نوشتهای برای ما فرو فرستی که آن را بخوانیم؛ بگو: پاکا که پروردگار من است، مگر من جز بشری پیام آورم؟» سوره اسراء، آیه ۹۰-۹۳.
- ↑ «و گفتند: چرا بر او فرشتهای فرو فرستاده نشد؟ و اگر فرشتهای میفرستادیم کار تمام بود و دیگر مهلت نمییافتند» سوره انعام، آیه ۸.
- ↑ «و گفتند چرا نشانهای از پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است؟ بگو بیگمان خداوند، تواناست که نشانهای فرو فرستد اما بیشتر آنان نمیدانند» سوره انعام، آیه ۳۷.
- ↑ «و میگویند: چرا نشانهای (دلخواه ما) از سوی پروردگارش برای او فرو فرستاده نشده است؟ بگو که غیب، تنها از آن خداوند است پس چشم به راه دارید که من (نیز) با شما از چشم به راه دارندگانم» سوره یونس، آیه ۲۰.
- ↑ «کسانی که گفتند: خداوند به ما سفارش کرده است که به فرستادهای ایمان نیاوریم مگر آنکه برای ما قربانییی بیاورد که آتش (آسمانی) آن را (به نشان پذیرش) بسوزد؛ بگو:» سوره آل عمران، آیه ۱۸۳.
- ↑ «و مبادا تو برخی از آنچه را بر تو وحی شده است کنار نهی و دل از آن تنگ داری از آن رو که میگویند: «چرا بر او گنجی فرو فرستاده نمیشود یا فرشتهای همراه وی نمیآید؟» تو، تنها بیمدهندهای و خداوند بر هر چیزی مراقب است» سوره هود، آیه ۱۲.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۱۳۵-۱۴۷.
- ↑ «و نادانان گفتند: چرا خداوند با ما سخن نمیگوید یا برای ما نشانه ای نمیآید؟ کسانی که پیش از اینان بودند نیز همانند گفتار آنان را گفتند، دلهاشان همگون است؛ ما نشانههای (خود) را برای گروهی که یقین دارند روشن گرداندهایم» سوره بقره، آیه ۱۱۸.
- ↑ «و گفتند: هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد تا برای ما از زمین چشمهای فرا جوشانی * یا باغستانی از نخل و انگور داشته باشی که لابهلای آن جویبارهایی، نیک روانسازی * یا چنان که میپنداری، آسمان را پارهپاره بر سر ما افکنی یا خداوند و فرشتگان را پیش روی آوری * یا خانهای زرّین داشته باشی یا به آسمان فرا روی و فرا رفتنت را (هم) هرگز باور نخواهیم داشت مگر نوشتهای برای ما فرو فرستی که آن را بخوانیم؛ بگو: پاکا که پروردگار من است، مگر من جز بشری پیام آورم؟» سوره اسراء، آیه ۹۰-۹۳.
- ↑ «و گفتند: چرا بر او فرشتهای فرو فرستاده نشد؟ و اگر فرشتهای میفرستادیم کار تمام بود و دیگر مهلت نمییافتند» سوره انعام، آیه ۸.
- ↑ «و گفتند چرا نشانهای از پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است؟ بگو بیگمان خداوند، تواناست که نشانهای فرو فرستد اما بیشتر آنان نمیدانند» سوره انعام، آیه ۳۷.
- ↑ «و چون برای آنان آیهای (دلخواه آنان) نیاوردهای میگویند: چرا خود آیهای برنگزیدی؟» سوره اعراف، آیه ۲۰۳.
- ↑ «و میگویند: چرا نشانهای (دلخواه ما) از سوی پروردگارش برای او فرو فرستاده نشده است؟ بگو که غیب، تنها از آن خداوند است پس چشم به راه دارید که من (نیز) با شما از چشم به راه دارندگانم» سوره یونس، آیه ۲۰.
- ↑ «کسانی که گفتند: خداوند به ما سفارش کرده است که به فرستادهای ایمان نیاوریم مگر آنکه برای ما قربانییی بیاورد که آتش (آسمانی) آن را (به نشان پذیرش) بسوزد؛ بگو:» سوره آل عمران، آیه ۱۸۳.
- ↑ «کسانی که گفتند: خداوند به ما سفارش کرده است که به فرستادهای ایمان نیاوریم مگر آنکه برای ما قربانییی بیاورد که آتش (آسمانی) آن را (به نشان پذیرش) بسوزد؛ بگو:» سوره آل عمران، آیه ۱۸۳.
- ↑ «و مبادا تو برخی از آنچه را بر تو وحی شده است کنار نهی و دل از آن تنگ داری از آن رو که میگویند: «چرا بر او گنجی فرو فرستاده نمیشود یا فرشتهای همراه وی نمیآید؟» تو، تنها بیمدهندهای و خداوند بر هر چیزی مراقب است» سوره هود، آیه ۱۲.
- ↑ «و کافران میگویند: چرا نشانهای از پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است؟ تو، تنها بیمدهندهای و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه ۷.
- ↑ «و گفتند: چرا نشانههایی از سوی پروردگارش بر او فرو فرستاده نمیشود؟ بگو: جز این نیست که نشانهها نزد خداوند است و من تنها بیمدهندهای آشکارم» سوره عنکبوت، آیه ۵۰.
- ↑ «و کافران میگویند: چرا بر او از سوی پروردگارش نشانهای فرو فرستاده نمیشود؟! بگو: بیگمان خداوند هر که را بخواهد بیراه میدارد و آن کس را که (به سوی او) بازگردد به سوی خویش رهنمون میگردد» سوره رعد، آیه ۲۷.
- ↑ «و گفتند: چرا نشانهای از پروردگارش برای ما نمیآورد؛ آیا برهانی که در کتابهای (آسمانی) پیشین است، به آنان نرسیده است؟» سوره طه، آیه ۱۳۳.
- ↑ «و آنان که به لقای ما امیدوار نیستند میگویند: چرا بر ما فرشتگان را فرو نفرستادهاند یا پروردگارمان را نمیبینیم؟ به راستی خود را بزرگ شمردند و سرکشی بزرگی ورزیدند» سوره فرقان، آیه ۲۱.
- ↑ «و به راستی به موسی نه نشانه آشکار دادیم؛ از بنی اسرائیل بپرس هنگامی را که وی نزد آنان آمد و فرعون به او گفت: ای موسی! من تو را جادوزده میدانم؛» سوره اسراء، آیه ۱۰۱.
- ↑ «یا خانهای زرّین داشته باشی یا به آسمان فرا روی و فرا رفتنت را (هم) هرگز باور نخواهیم داشت مگر نوشتهای برای ما فرو فرستی که آن را بخوانیم؛ بگو: پاکا که پروردگار من است، مگر من جز بشری پیام آورم؟» سوره اسراء، آیه ۹۳.
- ↑ «و نادانان گفتند: چرا خداوند با ما سخن نمیگوید یا برای ما نشانهای نمیآید؟ کسانی که پیش از اینان بودند نیز همانند گفتار آنان را گفتند، دلهاشان همگون است؛ ما نشانههای (خود) را برای گروهی که یقین دارند روشن گرداندهایم» سوره بقره، آیه ۱۱۸.
- ↑ «و گفتند: چرا نشانههایی از سوی پروردگارش بر او فرو فرستاده نمیشود؟ بگو: جز این نیست که نشانهها نزد خداوند است و من تنها بیمدهندهای آشکارم» سوره عنکبوت، آیه ۵۰.
- ↑ «و گفتند: چرا نشانهای از پروردگارش برای ما نمیآورد؛ آیا برهانی که در کتابهای (آسمانی) پیشین است، به آنان نرسیده است؟» سوره طه، آیه ۱۳۳.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۱۳۵-۱۴۷.
- ↑ محمد ابوزهرة، القرآن، ۳۶۴-۳۶۵؛ باقلانی، اعجاز القرآن، ۵۳-۵۴.
- ↑ «و اگر در آنچه بر بنده خود فرو فرستادهایم تردیدی دارید، چنانچه راست میگویید سورهای همگون آن بیاورید و (در این کار) گواهان خود را (نیز) در برابر خداوند، فرا خوانید» سوره بقره، آیه ۲۳.
- ↑ «و اگر چنین نکردید- که هرگز نمیتوانید کرد- پس، از آتشی پروا کنید که هیزم آن آدمیان و سنگهاست؛ برای کافران آماده شده است» سوره بقره، آیه ۲۴.
- ↑ «آیا به قرآن نیک نمیاندیشند که اگر از سوی (کسی) جز خداوند میبود در آن اختلاف بسیار مییافتند» سوره نساء، آیه ۸۲.
- ↑ «ای مردم! به راستی برهانی از سوی پروردگارتان برای شما آمده است و نوری آشکار برای شما فرو فرستادهایم» سوره نساء، آیه ۱۷۴.
- ↑ «بگو: بیگمان من از پروردگارم برهانی (روشن) دارم و شما آن را دروغ شمردهاید؛ آنچه آن را شتابناک میجویید نزد من نیست؛ داوری جز با خداوند نیست (که) حق را پی میگیرد و او بهترین جداکنندگان (حق از باطل) است» سوره انعام، آیه ۵۷.
- ↑ «و چون برای آنان آیهای (دلخواه آنان) نیاوردهای میگویند: چرا خود آیهای برنگزیدی؟» سوره اعراف، آیه ۲۰۳.
- ↑ «بگو اگر خداوند میخواست آن را برای شما نمیخواندم و او شما را از آن آگاه نمیکرد؛ پیش از آن (هم) من در میان شما روزگاری دراز زیستهام پس آیا خرد نمیورزید؟» سوره یونس، آیه ۱۶.
- ↑ «و (چنین) نیست که این قرآن را از سوی کسی بربافته باشند و جز از سوی خداوند باشد؛ بلکه هماهنگ با چیزی است که پیش از آن بوده است و بیان روشن کتاب است، در آن هیچ تردیدی نیست، از سوی پروردگار جهانیان است * یا میگویند (پیامبر) آن را بربافته است، بگو: اگر راست میگویید سورهای همگون آن بیاورید و هر کس جز خداوند را میتوانید فرا خوانید» سوره یونس، آیه ۳۷-۳۸.
- ↑ «یا میگویند که آن (قرآن) را بربافته است (و از خداوند نیست)! بگو اگر راست میگویید ده سورهای بربافته مانند آن بیاورید و هر که را هم میتوانید به جای خداوند، (به یاوری) فرا خوانید * پس اگر (فراخوان) شما را پاسخ نگویند بدانید که با دانش خداوند فرو فرستاده شده است و اینکه هیچ خدایی جز او نیست، اکنون آیا گردن مینهید؟» سوره هود، آیه ۱۳-۱۴.
- ↑ «بگو: اگر آدمیان و پریان فراهم آیند تا مانند این قرآن آورند هر چند یکدیگر را پشتیبانی کنند همانند آن نمیتوانند آورد» سوره اسراء، آیه ۸۸.
- ↑ «بگو: اگر راست میگویید (خود) کتابی از سوی خداوند بیاورید که از آن دو رهنمونتر باشد تا من از آن پیروی کنم * پس اگر پاسخت را ندهند بدان که از خواهشها (ی نفس) شان پیروی میکنند و گمراهتر از آنکه بیرهنمودی از خداوند، از خواهش (نفس) خویش پیروی کند کیست؟» سوره قصص، آیه ۴۹-۵۰.
- ↑ «و گفتند: چرا نشانههایی از سوی پروردگارش بر او فرو فرستاده نمیشود؟ بگو: جز این نیست که نشانهها نزد خداوند است و من تنها بیمدهندهای آشکارم * و آیا همین برای آنان بسنده نیست که ما بر تو کتاب (آسمانی) را فرو فرستادهایم که بر آنان خوانده میشود؟ به راستی در این (کار) بخشایش و یادکردی برای گروه مؤمنان است» سوره عنکبوت، آیه ۵۰-۵۱.
- ↑ «به یقین آنان که این یادکرد را چون بر آنان فرود آمد انکار کردند (کیفر خواهند دید) و به راستی آن کتابی است ارجمند * در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستودهای است» سوره فصلت، آیه ۴۱-۴۲.
- ↑ «پس اگر راست میگویند گفتاری مانند آن بیاورند» سوره طور، آیه ۳۴.
- ↑ «ما خوب میدانیم که آنچه میگویند تو را اندوهناک میگرداند؛ (امّا) به راستی آنان تو را دروغزن نمیشمارند بلکه این ستمگران آیات خداوند را انکار میکنند» سوره انعام، آیه ۳۳.
- ↑ «به راستی شما را در کار دو گروهی که (در «بدر») با هم رو به رو شدند، نشانهای (برای پند گیری) بود: گروهی برای خداوند جنگ میکردند و (گروه) دیگری کافر بودند که آنها را دو چندان خود به چشم میدیدند (و میهراسیدند) و خداوند هر کسی را بخواهد با یاوری خویش پش» سوره آل عمران، آیه ۱۳.
- ↑ «آن را که بر تو فرا میخوانیم از آیات و (قرآن) یادآور حکمتآموز است» سوره آل عمران، آیه ۵۸.
- ↑ «رستخیز بسی نزدیک شد و ماه از میان شکافت» سوره قمر، آیه ۱.
- ↑ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ «اگر غنیمتی در دسترس و سفری آسان میبود از تو پیروی میکردند اما راه سخت بر آنان گران است و به زودی به خداوند سوگند میخورند که اگر یارایی میداشتیم با شما روانه میشدیم؛ خود را (با دروغ) نابود میکنند و خداوند میداند که آنان دروغگویند» سوره توبه، آیه ۴۲.
- ↑ «منافقان میهراسند آیهای به زیان آنان فرو فرستاده شود که آنان را از آنچه در دلهای ایشان است، آگاه گرداند بگو: ریشخند کنید که خداوند آنچه را که از آن میهراسید آشکار خواهد کرد» سوره توبه، آیه ۶۴.
- ↑ «بیگمان ما خود قرآن را فرو فرستادهایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.
- ↑ «بیگمان آن کس که قرآن را بر تو واجب کرده است تو را به بازگشتگاهی باز میگرداند؛ بگو: پروردگار من بهتر میداند چه کسی رهنمود آورده است و چه کسی در گمراهی آشکاری است» سوره قصص، آیه ۸۵.
- ↑ «چون برای گرفتن غنیمتهایی رهسپار شوید جهادگریزان خواهند گفت: بگذارید دنبال شما بیاییم، آنان برآنند که گفتار خداوند را دگرگون سازند؛ بگو: هرگز دنبال ما نخواهید آمد، خداوند از پیش چنین فرموده است؛ آنگاه خواهند گفت بلکه به ما رشک میبرید! (چنین نیست) بلکه» سوره فتح، آیه ۱۵.
- ↑ «خداوند، به حق رؤیای پیامبرش را راست گردانیده است؛ شما اگر خداوند بخواهد با ایمنی، در حالی که سرهای خود را تراشیده و موها را کوتاه کردهاید، بیآنکه بهراسید به مسجد الحرام وارد میشوید بنابراین او چیزی را میدانست که شما نمیدانید، از این رو پیش از آن پ» سوره فتح، آیه ۲۷.
- ↑ «رومیان شکست خوردند * در نزدیکترین سرزمین و آنان پس از شکستشان به زودی پیروز میگردند * در چند سال؛ کار گذشته و آینده با خداوند است و در آن روز مؤمنان شاد میشوند» سوره روم، آیه ۲-۴.
- ↑ «بلکه میگویند: ما گروهی پیروزیم! * زودا که آن گروه در هم شکنند و واپس بگریزند» سوره قمر، آیه ۴۴-۴۵.
- ↑ «و چون آیات روشن ما برای آنان خوانده شود کسانی که لقای ما را امید نمیبرند میگویند: قرآن دیگری جز این بیاور یا آن را دگرگون کن! بگو: مرا نسزد که از پیش خود آن را دگرگون کنم. من جز از آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم؛ بیگمان من اگر با پروردگارم نافر» سوره یونس، آیه ۱۵.
- ↑ «و گفتند: چرا نشانهای از پروردگارش برای ما نمیآورد؛ آیا برهانی که در کتابهای (آسمانی) پیشین است، به آنان نرسیده است؟» سوره طه، آیه ۱۳۳.
- ↑ «بگو: بیگمان من از پروردگارم برهانی (روشن) دارم و شما آن را دروغ شمردهاید؛ آنچه آن را شتابناک میجویید نزد من نیست؛ داوری جز با خداوند نیست (که) حق را پی میگیرد و او بهترین جداکنندگان (حق از باطل) است» سوره انعام، آیه ۵۷.
- ↑ ﴿قُلْ إِنِّي عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَكَذَّبْتُمْ بِهِ…﴾ «بگو: بیگمان من از پروردگارم برهانی (روشن) دارم و شما آن را دروغ شمردهاید؛ آنچه آن را شتابناک میجویید نزد من نیست؛ داوری جز با خداوند نیست (که) حق را پی میگیرد و او بهترین جداکنندگان (حق از باطل) است» سوره انعام، آیه ۵۷. " بینة "به معنای راهنمایی با بیان روشن است، و معنای اصلی این ماده جدایی و کنار رفتن چیزی است از چیز دیگر، به طوری که دیگر اتصال و اختلاطی با هم نداشته باشند، و کلمه" بین "و" بون "و" بینونه "و امثال آن از مشتقات همین ماده است،" بینه "را از این نظر بینه گفتند که به وسیله آن حق از باطل جدا گشته و به خوبی و به آسانی و بدون سختی و مشقتی میتوان بر آن وقوف یافت. و مراد از مرجع ضمیری که در جمله" وَ کذبْتُمْ بِهِ" هست، قرآن است، و از سیاق آیه چنین استفاده میشود که مقصود از تکذیب، تکذیب بینهای باشد که رسول خدا (ص) دارای آن است، به شهادت اینکه بعدا میفرماید:" مٰا عِنْدِی مٰا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ... "زیرا با انضمام این جمله معنایی که استفاده میشود: خدای تعالی رسالت مرا به آن تأیید نموده، همانا قرآن است که بینه رسالت من است، و شما آن را تکذیب میکنید و معجزه و بینه دیگری طلب مینمائید که نه من به خودی خود اختیار آن را دارم، و نه پروردگارم امر آن را به من واگذار نموده، بنا بر این، بین من و شما چیزی که بر سر آن توافق کنیم وجود ندارد؛ زیرا آن معجزهای که به من واگذار شده شما قبولش ندارید، و آن چیزی که مورد قبول شما است به من واگذار نشده است: (ترجمه المیزان. ج ۷ ص ۱۶۳)
- ↑ «ما خوب میدانیم که آنچه میگویند تو را اندوهناک میگرداند؛ (امّا) به راستی آنان تو را دروغزن نمیشمارند بلکه این ستمگران آیات خداوند را انکار میکنند» سوره انعام، آیه ۳۳.
- ↑ «به راستی شما را در کار دو گروهی که (در «بدر») با هم رو به رو شدند، نشانهای (برای پند گیری) بود: گروهی برای خداوند جنگ میکردند و (گروه) دیگری کافر بودند که آنها را دو چندان خود به چشم میدیدند (و میهراسیدند) و خداوند هر کسی را بخواهد با یاوری خویش پش» سوره آل عمران، آیه ۱۳.
- ↑ «آن را که بر تو فرا میخوانیم از آیات و (قرآن) یادآور حکمتآموز است» سوره آل عمران، آیه ۵۸.
- ↑ ذلِک: (این) اشاره باخبار از زکریا و یحیی و غیرهم. نَتْلُوهُ عَلَیک: (بر تو میخوانیم). گفتهاند یعنی بجبرئیل امر میکنیم که آن را بر تو بخواند (از جبایی). مِنَ الْآیاتِ: (یعنی از جمله آیات) و حجتهایی است که دلالت بر صدق نبوت تو میکند زیرا بمردم خبر میدهی از چیزهایی که جز خوانندگان کتاب یا معلمان و دانش - پژوهان از آنها خبر ندارند و تو هیچکدام از ایندو نیستی پس از طریق دیگر که وحی الهی است خبردار شدهای. وَ الذکرِ الْحَکیمِ: (و پند حکیمانه) یعنی قرآن محکم و آن را بحکیم توصیف نموده و به (حکم) وصف نیاورده زیرا با حکمتهایی که در بردارد کأنه بهحکمت سخن میگوید چنان که بدلالت، دلیل گویند بواسطه بیانی که در آن است که گویا نطق به بیان و برهان مینماید. گرچه دلیل در حقیقت دال است. : (ترجمه مجمع البیان ج ۴ ص ۹۷)
- ↑ «رستخیز بسی نزدیک شد و ماه از میان شکافت» سوره قمر، آیه ۱.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۱۳۵-۱۴۷.
- ↑ بگو: اگر آدمیان و پریان فراهم آیند تا مانند این قرآن آورند هر چند یکدیگر را پشتیبانی کنند همانند آن نمیتوانند آورد؛ سوره اسراء، آیه: ۸۸.
- ↑ بیگمان ما خود قرآن را فرو فرستادهایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود؛ سوره حجر، آیه: ۹.
- ↑ علوم قرآنی، ص۲۰۴.
- ↑ علوم قرآنی، ص۲۱۱.
- ↑ جامع البیان، مج۸، ج۱۴، ص۲۱۱.
- ↑ و (یاد کن) روزی را که در هر امّتی گواهی از خودشان بر آنان برانگیزیم و تو را بر اینان گواه آوریم و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است؛ سوره نحل، آیه: ۸۹.
- ↑ علوم قرآنی، ص۲۱۱.
- ↑ المیزان، ج۱۲، ص۳۲۵.
- ↑ دیبا، حسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص ۲۳۷ - ۲۶۰.
- ↑ «که مردم را از جای برمیکند، گویی آنان تنههای خرمابنهایی از ریشه برکندهاند» سوره قمر، آیه ۲۰.
- ↑ مریم /۲۵.
- ↑ مریم/۲۱.
- ↑ کهف/۶۱.
- ↑ نمل/۴۲.
- ↑ کهف /۲۵.
- ↑ قصص /۷.
- ↑ هود/ ۷۲.
- ↑ بقره/۲۳؛ هود/۱۳؛ اسراء /۸۸.
- ↑ بقره/۲۴.
- ↑ بحارالانوار، ج۱۱، ۷۱ و ۲۱ و ۲۳۸-۲۳۹.
- ↑ عیون اخبار الرضا، ج۲، ۲۸۶؛ بحارالانوار، ج۱۷، ۲۱۱.
- ↑ التمهید، ج۴، ص۱۳۸-۱۹۰.
- ↑ اعجاز القرآن، ص۲۷.
- ↑ المنار، ج۱، ص۱۹۸-۲۱۰.
- ↑ بیان الفرقان، ج۲، ص۱۹۶ و ۱۹۷-۲۰۶.
- ↑ «و تو پیش از آن (قرآن) نه کتابی میخواندی و نه به دست خویش آن را مینوشتی که آنگاه، تباهاندیشان، بدگمان میشدند» سوره عنکبوت، آیه ۴۸.
- ↑ احقاف /۷-۸؛ سبأ/۴۳؛ انبیاء/۳.
- ↑ دخان /۱۴؛ صافات /۳۶.
- ↑ حاقه /۴۲؛ طور/۲۹.
- ↑ یس ۶۹؛ طور /۳۰؛ حاقه ۴۱؛ انبیاء /۵.
- ↑ انعام/۲۵؛ نحل/۲۴؛ قلم /۱۵؛ مطففین /۱۳.
- ↑ نحل/۱۶، ۱۰۳؛ فرقان /۲۵، ۴ و ۵.
- ↑ یونس/۳۸؛ هود /۱۳ و ۳۵؛ سجده /۳؛ سبا /۴۳.
- ↑ رسائل الجاحظ، ج۳، ص۲۷۸-۲۷۹.
- ↑ البیان و التبیین، ج۲۱، ص۴۰ و ۶۹.
- ↑ المغنی، ص۱۹۷.
- ↑ المنار، ج۱، ص۲۶-۲۷.
- ↑ المیزان، ج۱، ص۵۹- ۶۰؛ البیان، ص۶۱-۶۸.
- ↑ «آیا به قرآن نیک نمیاندیشند که اگر از سوی (کسی) جز خداوند میبود در آن اختلاف بسیار مییافتند» سوره نساء، آیه ۸۲.
- ↑ «سپاس خداوندی را که بر بنده خود این کتاب را فرو فرستاد و در آن هیچ کژی ننهاد» سوره کهف، آیه ۱.
- ↑ «قرآنی فصیح و روشن به زبان عربی، بدون کجی و انحراف» سوره زمر، آیه ۲۸.
- ↑ «خداوند همان است که آسمانها را بیستونهایی که آنها را ببینید برافراخت» سوره رعد، آیه ۲.
- ↑ «و خورشید به قرارگاهی که او راست روان است؛ این اندازهگیری (خداوند) پیروزمند داناست» سوره یس، آیه ۳۸.
- ↑ «و اوست که شب و روز و خورشید و ماه را آفرید (که) هر یک در چرخهای شناورند» سوره انبیاء، آیه ۳۳.
- ↑ «هر یک تا زمانی معیّن روان است» سوره رعد، آیه ۲.
- ↑ ذاریات /۴۹؛ یس /۳۶؛ لقمان/۷؛ رعد/ ۳؛ شعراء /۷؛ حج ۵؛ ق/۷؛ طه /۵۳.
- ↑ حج/۲۲.
- ↑ حج/۵؛ ممنون/۱۲؛ غافر / ۶۷؛ طارق؛ سجده /۸؛ قیامت /۳۷؛ دهر /۲.
- ↑ فصلت/۱۱؛ انبیاء / ۳۰.
- ↑ بقره/۲۹؛ اسراء /۴۴؛ مؤمنون/۸۶.
- ↑ نمل/۸۸؛ زخرف/۵۳؛ طه/۷؛ نبأ/۴؛ شمس /۳۰؛ نازعات /۳۰؛ مرسلات/۲۵-۲۷.
- ↑ نور/۴۵؛ انبیاء /۳۰.
- ↑ مائده/۹۰؛ بقره /۲۱۹؛ نحل/۶۷؛ نساء /۴۳.
- ↑ بقره/۲۲۲.
- ↑ «آن هنگام که (هنگامه) رستخیز روی دهد * که در روی دادن آن هیچ دروغی نیست * فرود آورندهای است، فرابرنده * آن هنگام که زمین را سخت بجنبانند * و کوهها ریزریز شوند * چون غباری پراکنده * و شما گونههای سهگانه خواهید بود» سوره واقعه، آیه ۱-۷.
- ↑ «رهنمودی برای مردم» سوره بقره، آیه ۱۸۵.
- ↑ «رهنمودی برای پرهیزگاران است» سوره بقره، آیه ۲.
- ↑ «بیانگر هر چیز» سوره نحل، آیه ۸۹.
- ↑ «آن را با دانشی (گسترده) روشن داشتیم» سوره اعراف، آیه ۵۲.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص۶۲۱.
- ↑ «و به شب چون پشت کند (و باز رود) * و به بامداد چون بردمد» سوره تکویر، آیه ۱۷-۱۸.
- ↑ «و گفته شد: ای زمین آبت را فرو خور و ای آسمان (از باریدن) باز ایست! و آب فرو کشید و کار به پایان رسید و (کشتی) بر (کوه) جودی راست ایستاد و گفته شد: نابود باد گروه ستمکاران!» سوره هود، آیه ۴۴.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص۶۳۱.