آیا امام علی علم غیب داشت؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۹۶: خط ۲۹۶:
::::::*[[امام علی]]{{ع}} در فرازی از بیانات خود از روی کار آمدن بنیامیّه و سرعت انقراض دولت آنان خبر می‌دهد و می‌فرماید: {{عربی|اندازه=150%|«حَتَّى يَظُنَّ الظَّانُ‏ أَنَ‏ الدُّنْيَا مَعْقُولَةٌ عَلَى بَنِي أُمَيَّةَ تَمْنَحُهُمْ دَرَّهَا وَ تُورِدُهُمْ صَفْوَهَا وَ لَا يُرْفَعُ عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ سَوْطُهَا وَ لَا سَيْفُهَا وَ كَذَبَ الظَّانُّ لِذَلِكَ بَلْ هِيَ مَجَّةٌ مِنْ لَذِيذِ الْعَيْشِ يَتَطَعَّمُونَهَا بُرْهَةً ثُمَّ يَلْفِظُونَهَا جُمْلَةً‏‏»}}<ref> تسلّط و چیرگی بنی‌امیه بر مردم آن چنان فراگیر است تا اینکه گمان کننده دنیاپرست و ظاهربین گمان می‌کند که دنیا همانند شتر زانو بسته در اختیار بنی‌امیّه است که شیرش را به وفور تقدیم آنها می‌نماید و بر چشمهای با آب صاف و زلال فرودشان می‌آورد و تازیانه و شمشیرش از این امّت برداشته نمی‌شود و آنکه چنین گمان می‌برد، دروغ پنداشته است، بلکه دولت بنی‌امیه و بهره آنان از این دنیا در کوتاهی مدت و زود سپری شدن مانند آبی است در دهان که اندکی می‌چشند و هنوز نیاشامیده‌اند تمام آن را بیرون می‌اندازند؛ نهج‌البلاغه، خطبه ۸۷.</ref>. همانگونه که تاریخ نشان می‌دهد، بنی‌امیه تقریباً بین سالهای ۵۶ تا ۱۴۶ هجری قمری به مدت حدود ۹۰ سال بر مردم حکومت کردند. شهرها را به تصرف خویش در آوردند. مردان خداپرست را کشته زنانشان را اسیر کرده و اموالشان را به غارت بردند و هرکس برای جلوگیری از ظلم و تعدّی آنها قیام می‌کرد از بین می‌رفت و قدرت آنها چنان فراگیر شده بود که هر دنیاپرستِ ظاهر بین گمان می‌کرد که دنیا برای همیشه از آن بنی‌امیه است و این وضع برای همیشه باقی خواهد ماند، امّا همانگونه که [[امام]]{{ع}} از سرانجام آنها پیشگویی کرده بود، طولی نکشید که حکومت بنی عباس روی کار آمد و بر بنی امیه تسلّط یافت و دولتشان منقرض گردید. [[ابن ابی الحدید]] بر این باور است که این خطبه طولانی است.
::::::*[[امام علی]]{{ع}} در فرازی از بیانات خود از روی کار آمدن بنیامیّه و سرعت انقراض دولت آنان خبر می‌دهد و می‌فرماید: {{عربی|اندازه=150%|«حَتَّى يَظُنَّ الظَّانُ‏ أَنَ‏ الدُّنْيَا مَعْقُولَةٌ عَلَى بَنِي أُمَيَّةَ تَمْنَحُهُمْ دَرَّهَا وَ تُورِدُهُمْ صَفْوَهَا وَ لَا يُرْفَعُ عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ سَوْطُهَا وَ لَا سَيْفُهَا وَ كَذَبَ الظَّانُّ لِذَلِكَ بَلْ هِيَ مَجَّةٌ مِنْ لَذِيذِ الْعَيْشِ يَتَطَعَّمُونَهَا بُرْهَةً ثُمَّ يَلْفِظُونَهَا جُمْلَةً‏‏»}}<ref> تسلّط و چیرگی بنی‌امیه بر مردم آن چنان فراگیر است تا اینکه گمان کننده دنیاپرست و ظاهربین گمان می‌کند که دنیا همانند شتر زانو بسته در اختیار بنی‌امیّه است که شیرش را به وفور تقدیم آنها می‌نماید و بر چشمهای با آب صاف و زلال فرودشان می‌آورد و تازیانه و شمشیرش از این امّت برداشته نمی‌شود و آنکه چنین گمان می‌برد، دروغ پنداشته است، بلکه دولت بنی‌امیه و بهره آنان از این دنیا در کوتاهی مدت و زود سپری شدن مانند آبی است در دهان که اندکی می‌چشند و هنوز نیاشامیده‌اند تمام آن را بیرون می‌اندازند؛ نهج‌البلاغه، خطبه ۸۷.</ref>. همانگونه که تاریخ نشان می‌دهد، بنی‌امیه تقریباً بین سالهای ۵۶ تا ۱۴۶ هجری قمری به مدت حدود ۹۰ سال بر مردم حکومت کردند. شهرها را به تصرف خویش در آوردند. مردان خداپرست را کشته زنانشان را اسیر کرده و اموالشان را به غارت بردند و هرکس برای جلوگیری از ظلم و تعدّی آنها قیام می‌کرد از بین می‌رفت و قدرت آنها چنان فراگیر شده بود که هر دنیاپرستِ ظاهر بین گمان می‌کرد که دنیا برای همیشه از آن بنی‌امیه است و این وضع برای همیشه باقی خواهد ماند، امّا همانگونه که [[امام]]{{ع}} از سرانجام آنها پیشگویی کرده بود، طولی نکشید که حکومت بنی عباس روی کار آمد و بر بنی امیه تسلّط یافت و دولتشان منقرض گردید. [[ابن ابی الحدید]] بر این باور است که این خطبه طولانی است.
::::::*[[امام علی|امیرمؤمنان علی]]{{ع}} علاوه بر این، در جاهای دیگری از نهج البلاغه از روی کار آمدن بنی امیه و فتنه آنها مردم را آگاه ساخته و به آنها هشدار داده است. حضرت در قسمتی از سخنان خود در این باره چنین می‌فرماید: {{عربی|اندازه=150%|«أَلَا وَ إِنَ‏ أَخْوَفَ‏ الْفِتَنِ‏ عِنْدِي‏ عَلَيْكُمْ‏، فِتْنَةُ بَنِي أُمَيَّةَ، فَإِنَّهَا فِتْنَةٌ عَمْيَاءُ مُظْلِمَةٌ، عَمَّتْ خُطَّتُهَا، وَ خَصَّتْ بَلِيَّتُهَا، وَ أَصَابَ الْبَلَاءُ مَنْ أَبْصَرَ فِيهَا، وَ أَخْطَأَ الْبَلَاءُ مَنْ عَمِيَ عَنْهَا. وَ ايْمُ اللَّهِ لَتَجِدُنَّ بَنِي أُمَيَّةَ لَكُمْ أَرْبَابَ سُوءٍ بَعْدِي، كَالنَّابِ الضَّرُوسِ، تَعْذِمُ بِفِيهَا، وَ تَخْبِطُ بِيَدِهَا، وَ تَزْبِنُ بِرِجْلِهَا، وَ تَمْنَعُ دَرَّهَا. لَا يَزَالُونَ بِكُمْ حَتَّى لَا يَتْرُكُوا مِنْكُمْ إِلَّا نَافِعاً لَهُمْ، أَوْ غَيْرَ ضَائِرٍ بِهِمْ. وَ لَا يَزَالُ بَلَاؤُهُمْ حَتَّى لَا يَكُونَ انْتِصَارُ أَحَدِكُمْ مِنْهُمْ إِلَّا مِثْلَ انْتِصَارِ الْعَبْدِ مِنْ رَبِّهِ، وَ الصَّاحِبِ مِنْ مُسْتَصْحِبِهِ، تَرِدُ عَلَيْكُمْ فِتْنَتُهُمْ شَوْهَاءَ مَخْشِيَّةً، وَ قِطَعاً جَاهِلِيَّةً، لَيْسَ فِيهَا مَنَارُ هُدًى وَ لَا عَلَمٌ يُرَى، نَحْنُ أَهْلَ الْبَيْتِ مِنْهَا بِمَنْجَاةٍ، وَ لَسْنَا فِيهَا بِدُعَاةٍ. ثُمَّ يُفَرِّجُهَا اللَّهُ عَنْكُمْ كَتَفْرِيجِ الْأَدِيمِ، بِمَنْ يَسُومُهُمْ خَسْفاً، وَ يَسُوقُهُمْ عُنْفاً، وَ يَسْقِيهِمْ بِكَأْسٍ مُصَبَّرَةٍ لَا يُعْطِيهِمْ إِلَّا السَّيْفَ، وَ لَا يُحْلِسُهُمْ إِلَّا الْخَوْفَ، فَعِنْدَ ذَلِكَ تَوَدُّ قُرَيْشٌ بِالدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا لَوْ يَرَوْنِي يَرَوْنَنِي مَقَاماً وَاحِداً، وَ لَوْ قَدْرَ جَزْرِ جَزُورٍ، لِأَقْبَلَ مِنْهُمْ مَا أَطْلُبُ الْيَوْمَ بَعْضَهُ فَلَا يُعْطُونَنِي‏‏‏»}}<ref>همانا ترسناکترین فتنه‌ها از نظر من، فتنه بنی‌امیه است که فتنه‌ای کور و تاریک است. قلمرو حکومتش همه جا را فراگیرد و آزار و گرفتاریش اختصاص به پرهیزگاران و شیعیان دارد. هرکس در این فتنه بینا باشد، آزار و سختی به او رو آورد و آنکه اهل بصیرت نباشد از آزار برهد و در آسایش بسر برد. سوگند به خدا بنی‌امیه پس از من، برای شما زمامداران بدی خواهند بود که همانند شتر پیر و بد خوی که به دست بر زمین کوبد و به پا لگد اندازد و به دهان گاز بگیرد و از دوشیدن شیرش منع کند ما خاندان [[پیامبر]]{{صل}} از آن فتنه بدوریم و مردم را بدان فرا نمی‌خوانیم کسی را نمی‌توانیم آشکارا به دین دعوت کنیم. سپس خداوند آن فتنه‌ها را از شما براندازد چنانکه پوست را از تن گوسفند جدا می‌سازد، بدست کسی که آنان را خوار و ذلیل گرداند و به راهی که نمی‌خواهند براند و جام لبالب بلا را به آنها بخوراند، عطایی جز شمشیر به آنان نبخشد و خلعتی جز خوف و ترس بر تن آنها نپوشاند. در آن هنگام است که قریش آرزو دارند دنیا را به آنچه که در آن است بدهند تا برای یک زمان کوتاه، هر چند به قدر کشتن شتری باشد، مرا ببینند، تا امروز برخی از آنچه را که از آنها می‌خواهم و به من نمی‌دهند، در آن روز همه را بپذیرم؛ نهج‌البلاغه، خطبه ۹۳.</ref>. آنچه را که [[امام]]{{ع}} خبر داده بود دیری نگذشت که به وقوع پیوست. بنی امیّه روی کار آمدند و این بزرگترین و سختترین فتنه‌ها بود زیرا آنها حرمت [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} را هتک کرده، دو سبط آن بزرگوار، [[امام حسن]]{{ع}} و [[امام حسین]]{{ع}} را به شهادت رساندند، خانه خدا را خراب نموده و هشتاد سال بر روی منابرِ اسلام، نسبت به [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} جسارت کردند و مردم را به دوری جستن از او وادار ساخته هرکس زیر بار نمی‌رفت او را می‌کشتند یا از شهر بیرون کرده و خانه‌اش را ویران می‌ساختند. سنّت را بدعت و بدعت را سنّت می‌دانستند<ref>ر.ک: ترجمه و شرح فیض‌الاسلام، ص ۲۷۶.</ref>. همانگونه که [[امام]]{{ع}} از سرانجام کار بنی‌امیّه و خاموش شدن آتش این فتنه وحشتناک خبر داده بود، پس از گذشت چند سالی بنی‌عباس بر آنان چیره گشته و حکومت را بدست گرفتند و همه آنها را با تیغ شمشیر خوار و ذلیل کرده و به راهی که نمی‌خواستند، فرستادند. [[امام]]{{ع}} در پایان سخنان خود به آرزوی قریش یعنی بنی‌امیّه اشاره می‌فرماید که سیره‌نویسان و مورّخان این واقعیت را بازگو کرده‌اند. [[ابن ابی الحدید]] می گوید: همه سیره‌نویسان نقل کرده‌اند که [[مروان بن محمّد]] آخرین پادشاه بنی‌امیّه وقتی که [[عبداللَّه بن علی بن عبداللَّه بن عباس]] را در صف لشکر خراسان در مقابل خود دید، آرزو کرد که‌ ای کاش [[امام علی|علی بن ابیطالب]]{{ع}} را به جای این جوان در زیر این پرچم می‌دیدم، که داستان مفصل و مشهور است<ref>ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، چاپ رحلی، ج ۲، ص ۱۷۸، شرح خطبه ۹۲.</ref>. فیض‌الاسلام در شرح عبارات [[امام]]{{ع}} که در آخر این خطبه آمده است می‌گوید: اگر قریش یعنی بنی‌امیّه بعد از همه سختیها و هرج و مرج در زندگی و ذلّت و بیچارگی که از بنی‌العباس دیدند، آن حضرت را می‌یافتند، در پای او افتاده زاری می‌نمودند تا حکومت ایشان را قبول فرموده زنگ ظلم و ستم و فتنه و فساد را از جهان بزداید<ref> ترجمه و شرح فیض‌الاسلام، ص ۲۷۸.</ref>.
::::::*[[امام علی|امیرمؤمنان علی]]{{ع}} علاوه بر این، در جاهای دیگری از نهج البلاغه از روی کار آمدن بنی امیه و فتنه آنها مردم را آگاه ساخته و به آنها هشدار داده است. حضرت در قسمتی از سخنان خود در این باره چنین می‌فرماید: {{عربی|اندازه=150%|«أَلَا وَ إِنَ‏ أَخْوَفَ‏ الْفِتَنِ‏ عِنْدِي‏ عَلَيْكُمْ‏، فِتْنَةُ بَنِي أُمَيَّةَ، فَإِنَّهَا فِتْنَةٌ عَمْيَاءُ مُظْلِمَةٌ، عَمَّتْ خُطَّتُهَا، وَ خَصَّتْ بَلِيَّتُهَا، وَ أَصَابَ الْبَلَاءُ مَنْ أَبْصَرَ فِيهَا، وَ أَخْطَأَ الْبَلَاءُ مَنْ عَمِيَ عَنْهَا. وَ ايْمُ اللَّهِ لَتَجِدُنَّ بَنِي أُمَيَّةَ لَكُمْ أَرْبَابَ سُوءٍ بَعْدِي، كَالنَّابِ الضَّرُوسِ، تَعْذِمُ بِفِيهَا، وَ تَخْبِطُ بِيَدِهَا، وَ تَزْبِنُ بِرِجْلِهَا، وَ تَمْنَعُ دَرَّهَا. لَا يَزَالُونَ بِكُمْ حَتَّى لَا يَتْرُكُوا مِنْكُمْ إِلَّا نَافِعاً لَهُمْ، أَوْ غَيْرَ ضَائِرٍ بِهِمْ. وَ لَا يَزَالُ بَلَاؤُهُمْ حَتَّى لَا يَكُونَ انْتِصَارُ أَحَدِكُمْ مِنْهُمْ إِلَّا مِثْلَ انْتِصَارِ الْعَبْدِ مِنْ رَبِّهِ، وَ الصَّاحِبِ مِنْ مُسْتَصْحِبِهِ، تَرِدُ عَلَيْكُمْ فِتْنَتُهُمْ شَوْهَاءَ مَخْشِيَّةً، وَ قِطَعاً جَاهِلِيَّةً، لَيْسَ فِيهَا مَنَارُ هُدًى وَ لَا عَلَمٌ يُرَى، نَحْنُ أَهْلَ الْبَيْتِ مِنْهَا بِمَنْجَاةٍ، وَ لَسْنَا فِيهَا بِدُعَاةٍ. ثُمَّ يُفَرِّجُهَا اللَّهُ عَنْكُمْ كَتَفْرِيجِ الْأَدِيمِ، بِمَنْ يَسُومُهُمْ خَسْفاً، وَ يَسُوقُهُمْ عُنْفاً، وَ يَسْقِيهِمْ بِكَأْسٍ مُصَبَّرَةٍ لَا يُعْطِيهِمْ إِلَّا السَّيْفَ، وَ لَا يُحْلِسُهُمْ إِلَّا الْخَوْفَ، فَعِنْدَ ذَلِكَ تَوَدُّ قُرَيْشٌ بِالدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا لَوْ يَرَوْنِي يَرَوْنَنِي مَقَاماً وَاحِداً، وَ لَوْ قَدْرَ جَزْرِ جَزُورٍ، لِأَقْبَلَ مِنْهُمْ مَا أَطْلُبُ الْيَوْمَ بَعْضَهُ فَلَا يُعْطُونَنِي‏‏‏»}}<ref>همانا ترسناکترین فتنه‌ها از نظر من، فتنه بنی‌امیه است که فتنه‌ای کور و تاریک است. قلمرو حکومتش همه جا را فراگیرد و آزار و گرفتاریش اختصاص به پرهیزگاران و شیعیان دارد. هرکس در این فتنه بینا باشد، آزار و سختی به او رو آورد و آنکه اهل بصیرت نباشد از آزار برهد و در آسایش بسر برد. سوگند به خدا بنی‌امیه پس از من، برای شما زمامداران بدی خواهند بود که همانند شتر پیر و بد خوی که به دست بر زمین کوبد و به پا لگد اندازد و به دهان گاز بگیرد و از دوشیدن شیرش منع کند ما خاندان [[پیامبر]]{{صل}} از آن فتنه بدوریم و مردم را بدان فرا نمی‌خوانیم کسی را نمی‌توانیم آشکارا به دین دعوت کنیم. سپس خداوند آن فتنه‌ها را از شما براندازد چنانکه پوست را از تن گوسفند جدا می‌سازد، بدست کسی که آنان را خوار و ذلیل گرداند و به راهی که نمی‌خواهند براند و جام لبالب بلا را به آنها بخوراند، عطایی جز شمشیر به آنان نبخشد و خلعتی جز خوف و ترس بر تن آنها نپوشاند. در آن هنگام است که قریش آرزو دارند دنیا را به آنچه که در آن است بدهند تا برای یک زمان کوتاه، هر چند به قدر کشتن شتری باشد، مرا ببینند، تا امروز برخی از آنچه را که از آنها می‌خواهم و به من نمی‌دهند، در آن روز همه را بپذیرم؛ نهج‌البلاغه، خطبه ۹۳.</ref>. آنچه را که [[امام]]{{ع}} خبر داده بود دیری نگذشت که به وقوع پیوست. بنی امیّه روی کار آمدند و این بزرگترین و سختترین فتنه‌ها بود زیرا آنها حرمت [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} را هتک کرده، دو سبط آن بزرگوار، [[امام حسن]]{{ع}} و [[امام حسین]]{{ع}} را به شهادت رساندند، خانه خدا را خراب نموده و هشتاد سال بر روی منابرِ اسلام، نسبت به [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} جسارت کردند و مردم را به دوری جستن از او وادار ساخته هرکس زیر بار نمی‌رفت او را می‌کشتند یا از شهر بیرون کرده و خانه‌اش را ویران می‌ساختند. سنّت را بدعت و بدعت را سنّت می‌دانستند<ref>ر.ک: ترجمه و شرح فیض‌الاسلام، ص ۲۷۶.</ref>. همانگونه که [[امام]]{{ع}} از سرانجام کار بنی‌امیّه و خاموش شدن آتش این فتنه وحشتناک خبر داده بود، پس از گذشت چند سالی بنی‌عباس بر آنان چیره گشته و حکومت را بدست گرفتند و همه آنها را با تیغ شمشیر خوار و ذلیل کرده و به راهی که نمی‌خواستند، فرستادند. [[امام]]{{ع}} در پایان سخنان خود به آرزوی قریش یعنی بنی‌امیّه اشاره می‌فرماید که سیره‌نویسان و مورّخان این واقعیت را بازگو کرده‌اند. [[ابن ابی الحدید]] می گوید: همه سیره‌نویسان نقل کرده‌اند که [[مروان بن محمّد]] آخرین پادشاه بنی‌امیّه وقتی که [[عبداللَّه بن علی بن عبداللَّه بن عباس]] را در صف لشکر خراسان در مقابل خود دید، آرزو کرد که‌ ای کاش [[امام علی|علی بن ابیطالب]]{{ع}} را به جای این جوان در زیر این پرچم می‌دیدم، که داستان مفصل و مشهور است<ref>ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، چاپ رحلی، ج ۲، ص ۱۷۸، شرح خطبه ۹۲.</ref>. فیض‌الاسلام در شرح عبارات [[امام]]{{ع}} که در آخر این خطبه آمده است می‌گوید: اگر قریش یعنی بنی‌امیّه بعد از همه سختیها و هرج و مرج در زندگی و ذلّت و بیچارگی که از بنی‌العباس دیدند، آن حضرت را می‌یافتند، در پای او افتاده زاری می‌نمودند تا حکومت ایشان را قبول فرموده زنگ ظلم و ستم و فتنه و فساد را از جهان بزداید<ref> ترجمه و شرح فیض‌الاسلام، ص ۲۷۸.</ref>.
::::::*[[امام علی]]{{ع}} به مناسبت‌های گوناگون، در بین سخنرانی‌های خود عبارت: {{عربی|اندازه=150%|«سَلُونِي‏ قَبْلَ‏ أَنْ‏ تَفْقِدُونِي‏»}} را بکار برده و درپی آن از فتنه‌ها و حوادث آینده خبر داده‌اند. در روایات آمده است که هیچ کس غیر از [[امام علی|علی بن ابیطالب]]{{ع}} {{عربی|اندازه=150%|«سَلُونِي‏»}} را نگفت. این موضوع، تنها یکی از عواملی است که بیانگر عظمت و مقام علمی آن حضرت است و بی‌مناسبت نبوده که گروهی از مردم در محبّت و دوستی [[امام علی]]{{ع}} راه افراط پیش گرفتند و وقتی که از این همه کرامات و فضایل و آگاهی می‌دیدند که قدرت بشری توان رسیدن به آن را ندارد، درباره او به انحراف و اولوهیت می‌رسیدند. در شرح [[ابن ابی الحدید]] آمده است: اوّلین کسی که درباره [[امام علی]]{{ع}} راه غلّو را پیش گرفت، [[عبداللَّه بن سبا]]<ref>عده‌ای عبداللَّه بن سبا را شخصیت دروغی می‌دانند؛ علاّمه عسکری، محمد جواد مغنیه و ....</ref>. بود، او در حالی که [[امام]]{{ع}} خطبه می‌خواند به سویش برخاست و گفت: انت، انت…!، امام فرمود: ویلک مَنْ انا. عبداللَّه گفت: انت اللَّه. امام او را دستگیر کرد و گروههای دیگری که [[امام]] را خدا می‌دانستند همه را دستگیر کرد. از آنها خواست توبه کنند و در حضور آنها سر به سجده گذاشت و خداوند یگانه را به عظمت یاد کرد. برای آنها برهان و دلیل برپا داشت، آنها را تهدید به مرگ کرد امّا برنگشتند. گودالی را کَند و آنها را در گودال انداخت، ابتدا بر آنها دودی راه انداخت که شاید در اثر ترس از مرگ توبه کنند، امّا چنین نکردند و [[امام]]{{ع}} سرانجام مجبور شد آنها را در آتش بسوزاند<ref>رک: شرح نهج‌البلاغه، ابن ابی‌الحدید، رحلی، ج ۱، ص ۴۲۵ به بعد، شرح خطبه ۵۸ و چاپ وزیری، ج۵، ص ۵ و ج ۸، ص ۱۱۹ به بعد. و در منابعی آمده است که [[امام]]{{ع}} دستور داد، گودال‌هایی حفر کردند که با سوراخ به هم وصل می‌شدند، غلات را در گودالی قرار دادند و در گودال‌های دیگر، آتش برافروختند، که در اثر دود غلیظ، مُردند. نک: شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج ۱، ص ۲۵</ref>.
::::::*[[امام علی]]{{ع}} به مناسبت‌های گوناگون، در بین سخنرانی‌های خود عبارت: {{عربی|اندازه=150%|«سَلُونِي‏ قَبْلَ‏ أَنْ‏ تَفْقِدُونِي‏»}}<ref>«از من بپرسید قبل از آنی که دیگر مرا نیابید»</ref>را بکار برده و درپی آن از فتنه‌ها و حوادث آینده خبر داده‌اند. در روایات آمده است که هیچ کس غیر از [[امام علی|علی بن ابیطالب]]{{ع}} {{عربی|اندازه=150%|«سَلُونِي‏»}}<ref>«از من بپرسید»</ref> را نگفت. این موضوع، تنها یکی از عواملی است که بیانگر عظمت و مقام علمی آن حضرت است و بی‌مناسبت نبوده که گروهی از مردم در محبّت و دوستی [[امام علی]]{{ع}} راه افراط پیش گرفتند و وقتی که از این همه کرامات و فضایل و آگاهی می‌دیدند که قدرت بشری توان رسیدن به آن را ندارد، درباره او به انحراف و اولوهیت می‌رسیدند. در شرح [[ابن ابی الحدید]] آمده است: اوّلین کسی که درباره [[امام علی]]{{ع}} راه غلّو را پیش گرفت، [[عبداللَّه بن سبا]]<ref>عده‌ای عبداللَّه بن سبا را شخصیت دروغی می‌دانند؛ علاّمه عسکری، محمد جواد مغنیه و ....</ref>. بود، او در حالی که [[امام]]{{ع}} خطبه می‌خواند به سویش برخاست و گفت: انت، انت…!، امام فرمود: ویلک مَنْ انا. عبداللَّه گفت: انت اللَّه. امام او را دستگیر کرد و گروههای دیگری که [[امام]] را خدا می‌دانستند همه را دستگیر کرد. از آنها خواست توبه کنند و در حضور آنها سر به سجده گذاشت و خداوند یگانه را به عظمت یاد کرد. برای آنها برهان و دلیل برپا داشت، آنها را تهدید به مرگ کرد امّا برنگشتند. گودالی را کَند و آنها را در گودال انداخت، ابتدا بر آنها دودی راه انداخت که شاید در اثر ترس از مرگ توبه کنند، امّا چنین نکردند و [[امام]]{{ع}} سرانجام مجبور شد آنها را در آتش بسوزاند<ref>رک: شرح نهج‌البلاغه، ابن ابی‌الحدید، رحلی، ج ۱، ص ۴۲۵ به بعد، شرح خطبه ۵۸ و چاپ وزیری، ج۵، ص ۵ و ج ۸، ص ۱۱۹ به بعد. و در منابعی آمده است که [[امام]]{{ع}} دستور داد، گودال‌هایی حفر کردند که با سوراخ به هم وصل می‌شدند، غلات را در گودالی قرار دادند و در گودال‌های دیگر، آتش برافروختند، که در اثر دود غلیظ، مُردند. نک: شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج ۱، ص ۲۵</ref>.
::::::* گروهی در دشمنی با [[امام علی|علی]]{{ع}} راه افراط را پیش گرفتند و آنچه را که [[امام]]{{ع}} از آینده خبر میداد انکار می‌کردند و فضایل او را نادیده گرفته و آنچه از قول [[پیامبر|پیامبر خدا]]{{صل}} بیان می‌فرمود، دروغ می‌انگاشتند و دست از لجاجت و دشمنی با [[امام علی|علی]]{{ع}} برنمی‌داشتند، او را از دین خدا و [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} خارج می‌دانستند. حضرت برای آنها اقامه برهان می‌نمود، نصیحت می‌کرد و می‌گفت: {{عربی|اندازه=150%|« أَ تَرَانِي أَكْذِبُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ اللَّهِ لَأَنَا أَوَّلُ‏ مَنْ‏ صَدَّقَهُ‏ فَلَا أَكُونُ‏ أَوَّلَ‏ مَنْ‏ كَذَبَ‏ عَلَيْه‏‏»}}<ref>آیا پندارید که من بر [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} که درود و سلام خدا بر او باد! دروغ می‌بندم؟! به خدا سوگند من نخستین کسی بودم که پیامبری او را پذیرفتم و نخستین کسی نخواهم بود که بر او دروغ ببندم؛ نهج‌البلاغه، خطبه ۳۷.</ref>. آنها بر دشمنی خود با [[امام علی]]{{ع}} اصرار می‌کردند و نصیحت و برهان بر آنها تاثیر نداشت. و [[امام علی]]{{ع}} را مجبور کردند که شمشیر عدالت از نیام برکشد و آنها را به هلاکت برساند و این همان چیزی بود که [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} به [[امام علی]]{{ع}} فرموده بود: {{عربی|اندازه=150%|« يَهْلِكُ‏ فِيكَ‏ رَجُلَانِ‏ مُحِبٌّ مُطْرٍ وَ مُبْغِضٌ مُفْتَر‏‏»}}<ref>اسکافی، المعیار و الموازنة، ص ۳۲، به جای غال وقال، مفرط، آمده است؛ مزّی، تهذیب الکمال، ج ۲۰ ص ۴۸۵؛ علّامه حلّی، العدد القویة، ص ۲۴۹، به جای مبغض قال، کذّاب مفترٍ، آمده است؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج ۵، ص ۴.</ref>.آری [[امام علی]]{{ع}} بین این دو گروه قرار داشت و درباره هر دو گروه عین عدالت و دادگری را پیاده کرد، هرچه انجام داد، اخلاص محض بود و برای رضای حق. این در حالی است که بخش کوچکی از فضایل [[امام علی]]{{ع}} برای مردم به ظهور رسیده است. [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} به [[امام علی]]{{ع}} فرمود: {{عربی|اندازه=150%|« وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَوْ لَا أَنْ تَقُولَ طَوَائِفُ مِنْ أُمَّتِي فِيكَ مَا قَالَتِ‏ النَّصَارَى‏ فِي‏ ابْنِ‏ مَرْيَمَ‏ لَقُلْتُ الْيَوْمَ فِيكَ مَقَالًا لَا تَمُرُّ بِمَلَإٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ إِلَّا أَخَذُوا التُّرَابَ مِنْ تَحْتِ قَدَمَيْكَ لِلْبَرَكَة‏‏»}}<ref>قسم به آنکه جانم در دست اوست اگر بیم آن را نداشتم که گروهی از امّتم در مورد تو چیزی بگویند که مسیحیان در مورد فرزند مریم گفته بودند، هر آینه امروز درباره تو سخنانی می‌گفتم که از کنار هیچ گروهی از مردم عبور نمی‌کردی جز اینکه خاک زیر پایت را به تبرّک برمی‌گرفتند؛ سلیم بن قیس، ص ۴۱۲؛ ابن شهر آشوب، مناقب، ج ۱، ص ۲۲۷ و ج ۲، ص ۱۶۷؛ شرح نهج‌البلاغه‌ابن ابی الحدید، چاپ رحلی، ج ۱، ص ۴۲۵ و چاپ وزیری، ج ۵، ص ۴.</ref>.
::::::* گروهی در دشمنی با [[امام علی|علی]]{{ع}} راه افراط را پیش گرفتند و آنچه را که [[امام]]{{ع}} از آینده خبر میداد انکار می‌کردند و فضایل او را نادیده گرفته و آنچه از قول [[پیامبر|پیامبر خدا]]{{صل}} بیان می‌فرمود، دروغ می‌انگاشتند و دست از لجاجت و دشمنی با [[امام علی|علی]]{{ع}} برنمی‌داشتند، او را از دین خدا و [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} خارج می‌دانستند. حضرت برای آنها اقامه برهان می‌نمود، نصیحت می‌کرد و می‌گفت: {{عربی|اندازه=150%|« أَ تَرَانِي أَكْذِبُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ اللَّهِ لَأَنَا أَوَّلُ‏ مَنْ‏ صَدَّقَهُ‏ فَلَا أَكُونُ‏ أَوَّلَ‏ مَنْ‏ كَذَبَ‏ عَلَيْه‏‏»}}<ref>آیا پندارید که من بر [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} که درود و سلام خدا بر او باد! دروغ می‌بندم؟! به خدا سوگند من نخستین کسی بودم که پیامبری او را پذیرفتم و نخستین کسی نخواهم بود که بر او دروغ ببندم؛ نهج‌البلاغه، خطبه ۳۷.</ref>. آنها بر دشمنی خود با [[امام علی]]{{ع}} اصرار می‌کردند و نصیحت و برهان بر آنها تاثیر نداشت. و [[امام علی]]{{ع}} را مجبور کردند که شمشیر عدالت از نیام برکشد و آنها را به هلاکت برساند و این همان چیزی بود که [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} به [[امام علی]]{{ع}} فرموده بود: {{عربی|اندازه=150%|« يَهْلِكُ‏ فِيكَ‏ رَجُلَانِ‏ مُحِبٌّ مُطْرٍ وَ مُبْغِضٌ مُفْتَر‏‏»}}<ref>اسکافی، المعیار و الموازنة، ص ۳۲، به جای غال وقال، مفرط، آمده است؛ مزّی، تهذیب الکمال، ج ۲۰ ص ۴۸۵؛ علّامه حلّی، العدد القویة، ص ۲۴۹، به جای مبغض قال، کذّاب مفترٍ، آمده است؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج ۵، ص ۴.</ref>.آری [[امام علی]]{{ع}} بین این دو گروه قرار داشت و درباره هر دو گروه عین عدالت و دادگری را پیاده کرد، هرچه انجام داد، اخلاص محض بود و برای رضای حق. این در حالی است که بخش کوچکی از فضایل [[امام علی]]{{ع}} برای مردم به ظهور رسیده است. [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} به [[امام علی]]{{ع}} فرمود: {{عربی|اندازه=150%|« وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَوْ لَا أَنْ تَقُولَ طَوَائِفُ مِنْ أُمَّتِي فِيكَ مَا قَالَتِ‏ النَّصَارَى‏ فِي‏ ابْنِ‏ مَرْيَمَ‏ لَقُلْتُ الْيَوْمَ فِيكَ مَقَالًا لَا تَمُرُّ بِمَلَإٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ إِلَّا أَخَذُوا التُّرَابَ مِنْ تَحْتِ قَدَمَيْكَ لِلْبَرَكَة‏‏»}}<ref>قسم به آنکه جانم در دست اوست اگر بیم آن را نداشتم که گروهی از امّتم در مورد تو چیزی بگویند که مسیحیان در مورد فرزند مریم گفته بودند، هر آینه امروز درباره تو سخنانی می‌گفتم که از کنار هیچ گروهی از مردم عبور نمی‌کردی جز اینکه خاک زیر پایت را به تبرّک برمی‌گرفتند؛ سلیم بن قیس، ص ۴۱۲؛ ابن شهر آشوب، مناقب، ج ۱، ص ۲۲۷ و ج ۲، ص ۱۶۷؛ شرح نهج‌البلاغه‌ابن ابی الحدید، چاپ رحلی، ج ۱، ص ۴۲۵ و چاپ وزیری، ج ۵، ص ۴.</ref>.
::::::*[[امام علی|حضرت علی]]{{ع}}، پس از خلافت ظاهری با بسیاری از مشکلات و نابسامانی‌های به جای مانده از دیگران رو در رو بود، فتنه‌ها را یکی پس از دیگری سرکوب میکرد. با طلحه و زبیر در جنگ جمل و با معاویه در صفین و با خوارج در نهروان جنگید و در پایان برای آنان که از فضایل او در غفلت و جهالت بودند فرمود: {{عربی|اندازه=150%|« سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي‏، فَوَ الَّذِي‏ نَفْسِي‏ بِيَدِهِ‏ لَا تَسْأَلُونِّي‏ عَنْ‏ شَيْ‏ءٍ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ السَّاعَةِ وَ لَا عَنْ فِئَةٍ تَهْدِي مِائَةً وَ تُضِلُّ مِائَةً إِلَّا أَنْبَأْتُكُمْ بِنَاعِقِهَا وَ قَائِدِهَا وَ سَائِقِهَا وَ مُنَاخِ رِكَابِهَا وَ مَحَطِّ رِحَالِهَا وَ مَنْ يُقْتَلُ مِنْ أَهْلِهَا قَتْلًا وَ يَمُوتُ مَوْتا‏‏»}}<ref> از من بپرسید پیش از آنکه مرا نیابید. قسم به آن کسی که جانم به دست اوست نمیپرسید از چیزی که میان شما تا روز قیامت است و نه از گروهی که صد تن را به راه راست می‌خواند و صد تن را به ضلالت و گمراهی می‌کشاند، جز آنکه شما را آگاه می‌کنم از آن کسی که مردم را بدان فرا می‌خواند و آن کسی که آنها را رهبری می‌کند و آن کسی که آنها را می‌راند و آنجا را که فرود آیند و آنجا را که بارگشایند و آن که از آنان کشته شود و آن که از ایشان بمیرد؛به نقل از ترجمه شهیدی، ص ۴۷۳.</ref>. همانگونه که پیشتر گذشت، {{عربی|اندازه=150%|« سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي»}} عبارتی منحصر به فرد بود و غیر از [[امام علی|علی]]{{ع}} کسی جرات گفتن آن را نداشت. [[ابن ابی الحدید]] به نقل از [[ابو عمر محمّد بن عبدالبر]] صاحب کتاب "الاستیعاب" و به نقل از [[ابو جعفر الاسکافی]] صاحب کتاب "نقض العثمانیه" می‌گوید: {{عربی|اندازه=150%|«لَمْ یَقُلْ احدٌ من الصحابه رضی اللَّه عنهم "سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي" الاّ علی بن ابیطالب‏‏»}}. و روی شیخنا [[ابو جعفر الاسکافی]] فی کتاب نقض العثمانیه عن [[علی بن الجعد]]، عن ابن شبرمه، قال: {{عربی|اندازه=150%|«لیس لاحد من الناس ان یقول علی المنبر "سلونی" الاّ [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}}»}}<ref>ابن‌ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، چاپ بیروت، رحلی، ج ۲، ص ۱۷۵؛ و چاپ وزیری، ج ۷، ص ۴۶ و ج ۱۲ ص ۱۰۶.</ref>. [[ابن ابی الحدید]] در شرح این سخنان [[امام]]{{ع}} می‌گوید: این ادّعا از طرف [[امام علی|علی]]{{ع}}، ادّعای ربوبیت و نبوّت نیست بلکه او میگفت این را [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} به من خبر داده است. و ما اخبار و آینده‌نگرییهای آن حضرت را بارها امتحان کردیم و آنها را موافق با واقع یافتیم و این خود دلیلی بر صدق گفتار [[امام]]{{ع}}است، مانند خبر دادن [[امام]] از ضربت خوردن خود، به شهادت رسیدن فرزندش [[امام حسین|حسین]]{{ع}} در کربلا، به حکومت رسیدن معاویه و روی کار آمدن حجاج و سرانجام کار خوارج در نهروان و<ref>ابن‌ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، چاپ بیروت، رحلی، ج ۲، ص ۱۷۵؛ و چاپ وزیری، ج ۷، ص ۴۶ و ج ۱۲ ص ۱۰۶.</ref>. او بیش از بیست و پنج مورد از پیشگویی‌های [[امام]] را که به وقوع پیوسته است برای نمونه نام می‌برد.
::::::*[[امام علی|حضرت علی]]{{ع}}، پس از خلافت ظاهری با بسیاری از مشکلات و نابسامانی‌های به جای مانده از دیگران رو در رو بود، فتنه‌ها را یکی پس از دیگری سرکوب میکرد. با طلحه و زبیر در جنگ جمل و با معاویه در صفین و با خوارج در نهروان جنگید و در پایان برای آنان که از فضایل او در غفلت و جهالت بودند فرمود: {{عربی|اندازه=150%|«سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي‏، فَوَ الَّذِي‏ نَفْسِي‏ بِيَدِهِ‏ لَا تَسْأَلُونِّي‏ عَنْ‏ شَيْ‏ءٍ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ السَّاعَةِ وَ لَا عَنْ فِئَةٍ تَهْدِي مِائَةً وَ تُضِلُّ مِائَةً إِلَّا أَنْبَأْتُكُمْ بِنَاعِقِهَا وَ قَائِدِهَا وَ سَائِقِهَا وَ مُنَاخِ رِكَابِهَا وَ مَحَطِّ رِحَالِهَا وَ مَنْ يُقْتَلُ مِنْ أَهْلِهَا قَتْلًا وَ يَمُوتُ مَوْتا‏‏»}}<ref> از من بپرسید پیش از آنکه مرا نیابید. قسم به آن کسی که جانم به دست اوست نمیپرسید از چیزی که میان شما تا روز قیامت است و نه از گروهی که صد تن را به راه راست می‌خواند و صد تن را به ضلالت و گمراهی می‌کشاند، جز آنکه شما را آگاه می‌کنم از آن کسی که مردم را بدان فرا می‌خواند و آن کسی که آنها را رهبری می‌کند و آن کسی که آنها را می‌راند و آنجا را که فرود آیند و آنجا را که بارگشایند و آن که از آنان کشته شود و آن که از ایشان بمیرد؛به نقل از ترجمه شهیدی، ص ۴۷۳.</ref>. همانگونه که پیشتر گذشت، {{عربی|اندازه=150%|«سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي»}}<ref>«از من بپرسید قبل از آنی که دیگر مرا نیابید»</ref> عبارتی منحصر به فرد بود و غیر از [[امام علی|علی]]{{ع}} کسی جرات گفتن آن را نداشت. [[ابن ابی الحدید]] به نقل از [[ابو عمر محمّد بن عبدالبر]] صاحب کتاب "الاستیعاب" و به نقل از [[ابو جعفر الاسکافی]] صاحب کتاب "نقض العثمانیه" می‌گوید: {{عربی|اندازه=150%|«لَمْ یَقُلْ احدٌ من الصحابه رضی اللَّه عنهم "سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي" الاّ علی بن ابیطالب‏‏»}}. و روی شیخنا [[ابو جعفر الاسکافی]] فی کتاب نقض العثمانیه عن [[علی بن الجعد]]، عن ابن شبرمه، قال: {{عربی|اندازه=150%|«لیس لاحد من الناس ان یقول علی المنبر "سلونی" الاّ [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}}»}}<ref>"کسی از صحابه رسول الله{{صل}} جز علی بن ابیطالب{{ع}} عبارت "سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي" (از من بپرسید قبل از آنی که دیگر مرا نیابید) را نگفت. «شیخ ما جناب ابو جعفر اسکافی در کتاب نقض العثمانیه از علی بن الجعد از ابن شبرمه نقل می‌کند که گفت»: هیچ کسی از مردم جز علی بن ابیطالب{{ع}} نمی‌تواند بر روی منبر بگوید "سلونی" (از من بپرسید)."ابن‌ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، چاپ بیروت، رحلی، ج ۲، ص ۱۷۵؛ و چاپ وزیری، ج ۷، ص ۴۶ و ج ۱۲ ص ۱۰۶.</ref>. [[ابن ابی الحدید]] در شرح این سخنان [[امام]]{{ع}} می‌گوید: این ادّعا از طرف [[امام علی|علی]]{{ع}}، ادّعای ربوبیت و نبوّت نیست بلکه او میگفت این را [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} به من خبر داده است. و ما اخبار و آینده‌نگرییهای آن حضرت را بارها امتحان کردیم و آنها را موافق با واقع یافتیم و این خود دلیلی بر صدق گفتار [[امام]]{{ع}}است، مانند خبر دادن [[امام]] از ضربت خوردن خود، به شهادت رسیدن فرزندش [[امام حسین|حسین]]{{ع}} در کربلا، به حکومت رسیدن معاویه و روی کار آمدن حجاج و سرانجام کار خوارج در نهروان و<ref>ابن‌ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، چاپ بیروت، رحلی، ج ۲، ص ۱۷۵؛ و چاپ وزیری، ج ۷، ص ۴۶ و ج ۱۲ ص ۱۰۶.</ref>. او بیش از بیست و پنج مورد از پیشگویی‌های [[امام]] را که به وقوع پیوسته است برای نمونه نام می‌برد.
::::::*[[ابن ابی الحدید]] به نقل از [[ابن هلال ثقفی]] در کتاب "الغارات" از [[زکریا بن یحیی عطار]] از [[فضیل بن محمد بن علی]] روایتی آورده است که در آن گوید: آنگاه که [[امام علی|علی]]{{ع}} فرمود: {{عربی|اندازه=150%|« «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَوَ اللَّهِ لَا تَسْأَلُونِّي‏ عَنْ‏ فِئَةٍ تُضِلُ‏ مِائَةً وَ تَهْدِي‏ مِائَةً، إِلَّا أَنْبَأْتُكُمْ بِنَاعِقِهَا وَ سَائِقِهَا‏‏»}} مردی از جا برخاست و گفت از تعداد موهای سر و ریشم خبر بده! [[امام علی|علی]]{{ع}} به او گفت: به خدا قسم دوستم [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} به من خبر داد که بر هر تار از موهای سر تو فرشته‌ای است که تو را لعن و نفرین کند و بر هریک از موهای ریش تو شیطانی است که تو را مست گمراهی نماید و بدان در منزل تو بچه بزغاله‌ای وجود دارد منظور پسر همان مرد است که فرزند [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} را می‌کشد. و پسرش [[سنان ابن انس النخعی]] در آن روز کودکی بود که بر زمین می‌خزید، سرانجام در قتل [[امام حسین]]{{ع}} در کربلا شرکت کرد <ref>ابن‌ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، چاپ بیروت، رحلی، ج ۱، ص ۲۰۸؛ و در چاپ وزیری، ج ۲، ص ۲۸۶ و ج ۷، ص ۴۴، شرح خطبه ۳۷، بسیاری از خبرهای غیبی [[امام]]{{ع}} آمده است</ref>. [[امام]]{{ع}} افقی گسترده از آینده امّت اسلام را فراروی آنها می‌گشاید، از فتنه‌ها، حوادث، ظلم و ستم‌ها، خبر می‌دهد. دسترسی نداشتن مردم به [[امام]]{{ع}} عصرشان را گوشزد می‌کند، مظلومیت و تنهایی [[امامان]]{{عم}} و اسلام را پیشبینی می‌کند، و به همین منظور بارها در سخنرانی‌ها و در بالای منابر، مردم زمان خویش را به سوال کردن از احکام الهی، از آینده و از هر چیزی که آنها بخواهند، ترغیب می‌نماید. باز هم [[امام]]{{ع}} در یکی از سخنانش از مردم تقاضای پرسش می‌کند و جویباری از کوثر زلال وجودش را که به منبع بی‌پایان الهی متصل است به روی مردم می‌گشاید که شاید تشنگانی جانِ خشکیده خود را سیراب کنند و از فیوضات این نعمت بزرگ الهی بهره جویند. [[امام]]{{ع}} رو به مردم کرده می‌فرماید: {{عربی|اندازه=150%|«أَيُّهَا النَّاسُ سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَلَأَنَا بِطُرُقِ‏ السَّمَاءِ أَعْلَمُ‏ مِنِّي‏ بِطُرُقِ‏ الْأَرْضِ‏ قَبْلَ أَنْ تَشْغَرَ بِرِجْلِهَا فِتْنَةٌ تَطَأُ فِي خِطَامِهَا وَ تَذْهَبُ بِأَحْلَامِ قَوْمِهَا‏‏»}}<ref>ای مردم از من بپرسید پیش از آنکه مرا نیابید، که من راههای آسمان را بهتر از راههای زمین میدانم، پیش از آنکه فتنهای پدید شود که همچون شتری بیصاحب گام بردارد، و مهار خود پایمال کند و مردمان را بکوبد و بیازارد، و عقل صاحب خردان را ببَرد و در حیرتشان گذارد؛ نهج‌البلاغه، خطبه ۱۸۹ و شرح ابن ابی‌ الحدید، خطبه ۲۳۵، ج ۳، ص ۲۱۵. </ref>.  
::::::*[[ابن ابی الحدید]] به نقل از [[ابن هلال ثقفی]] در کتاب "الغارات" از [[زکریا بن یحیی عطار]] از [[فضیل بن محمد بن علی]] روایتی آورده است که در آن گوید: آنگاه که [[امام علی|علی]]{{ع}} فرمود: {{عربی|اندازه=150%|« «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَوَ اللَّهِ لَا تَسْأَلُونِّي‏ عَنْ‏ فِئَةٍ تُضِلُ‏ مِائَةً وَ تَهْدِي‏ مِائَةً، إِلَّا أَنْبَأْتُكُمْ بِنَاعِقِهَا وَ سَائِقِهَا‏‏»}} مردی از جا برخاست و گفت از تعداد موهای سر و ریشم خبر بده! [[امام علی|علی]]{{ع}} به او گفت: به خدا قسم دوستم [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} به من خبر داد که بر هر تار از موهای سر تو فرشته‌ای است که تو را لعن و نفرین کند و بر هریک از موهای ریش تو شیطانی است که تو را مست گمراهی نماید و بدان در منزل تو بچه بزغاله‌ای وجود دارد منظور پسر همان مرد است که فرزند [[پیامبر|رسول خدا]]{{صل}} را می‌کشد. و پسرش [[سنان ابن انس النخعی]] در آن روز کودکی بود که بر زمین می‌خزید، سرانجام در قتل [[امام حسین]]{{ع}} در کربلا شرکت کرد <ref>ابن‌ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، چاپ بیروت، رحلی، ج ۱، ص ۲۰۸؛ و در چاپ وزیری، ج ۲، ص ۲۸۶ و ج ۷، ص ۴۴، شرح خطبه ۳۷، بسیاری از خبرهای غیبی [[امام]]{{ع}} آمده است</ref>. [[امام]]{{ع}} افقی گسترده از آینده امّت اسلام را فراروی آنها می‌گشاید، از فتنه‌ها، حوادث، ظلم و ستم‌ها، خبر می‌دهد. دسترسی نداشتن مردم به [[امام]]{{ع}} عصرشان را گوشزد می‌کند، مظلومیت و تنهایی [[امامان]]{{عم}} و اسلام را پیشبینی می‌کند، و به همین منظور بارها در سخنرانی‌ها و در بالای منابر، مردم زمان خویش را به سوال کردن از احکام الهی، از آینده و از هر چیزی که آنها بخواهند، ترغیب می‌نماید. باز هم [[امام]]{{ع}} در یکی از سخنانش از مردم تقاضای پرسش می‌کند و جویباری از کوثر زلال وجودش را که به منبع بی‌پایان الهی متصل است به روی مردم می‌گشاید که شاید تشنگانی جانِ خشکیده خود را سیراب کنند و از فیوضات این نعمت بزرگ الهی بهره جویند. [[امام]]{{ع}} رو به مردم کرده می‌فرماید: {{عربی|اندازه=150%|«أَيُّهَا النَّاسُ سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَلَأَنَا بِطُرُقِ‏ السَّمَاءِ أَعْلَمُ‏ مِنِّي‏ بِطُرُقِ‏ الْأَرْضِ‏ قَبْلَ أَنْ تَشْغَرَ بِرِجْلِهَا فِتْنَةٌ تَطَأُ فِي خِطَامِهَا وَ تَذْهَبُ بِأَحْلَامِ قَوْمِهَا‏‏»}}<ref>ای مردم از من بپرسید پیش از آنکه مرا نیابید، که من راههای آسمان را بهتر از راههای زمین میدانم، پیش از آنکه فتنهای پدید شود که همچون شتری بیصاحب گام بردارد، و مهار خود پایمال کند و مردمان را بکوبد و بیازارد، و عقل صاحب خردان را ببَرد و در حیرتشان گذارد؛ نهج‌البلاغه، خطبه ۱۸۹ و شرح ابن ابی‌ الحدید، خطبه ۲۳۵، ج ۳، ص ۲۱۵. </ref>.  
::::::*[[امام]]{{ع}} از روی کار آمدن [[عبدالملک بن مروان]] و حوادث تلخ و ناگوار کوفه خبر می‌دهد و می‌فرماید: {{عربی|اندازه=150%|« «فَوَالَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ إِنَّ الَّذِي أُنَبِّئُكُمْ بِهِ عَنِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِ‏ {{صل}} وَ اللَّهِ مَا كَذَبَ الْمُبَلِّغُ وَ لَا جَهِلَ السَّامِعُ لَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى ضِلِّيلٍ قَدْ نَعَقَ بِالشَّامِ وَ فَحَصَ بِرَايَاتِهِ فِي ضَوَاحِي كُوفَانَ فَإِذَا فَغَرَتْ فَاغِرَتُهُ وَ اشْتَدَّتْ شَكِيمَتُهُ وَ ثَقُلَتْ فِي الْأَرْضِ وَطْأَتُهُ عَضَّتِ الْفِتْنَةُ أَبْنَاءَهَا بِأَنْيَابِهَا وَ مَاجَتِ الْحَرْبُ بِأَمْوَاجِهَا وَ بَدَا مِنَ الْأَيَّامِ كُلُوحُهَا وَ مِنَ اللَّيَالِي كُدُوحُهَا فَإِذَا أَيْنَعَ زَرْعُهُ وَ قَامَ عَلَى يَنْعِهِ‏ وَ هَدَرَتْ شَقَاشِقُهُ وَ بَرَقَتْ بَوَارِقُهُ عُقِدَتْ رَايَاتُ الْفِتَنِ الْمُعْضِلَةِ وَ أَقْبَلْنَ كَاللَّيْلِ الْمُظْلِمِ وَ الْبَحْرِ الْمُلْتَطِمِ هَذَا وَ كَمْ يَخْرِقُ الْكُوفَةَ مِنْ قَاصِفٍ وَ يَمُرُّ عَلَيْهَا مِنْ عَاصِفٍ وَ عَنْ قَلِيلٍ تَلْتَفُ‏ الْقُرُونُ‏ بِالْقُرُونِ‏ وَ يُحْصَدُ الْقَائِمُ‏ وَ يُحْطَمُ‏ الْمَحْصُود‏‏»}}<ref>سوگند به آنکه دانه را بشکافت و انسان را آفرید. هر آنچه را به شما خبر میدهم از رسول امیّ{{صل}} است. رساننده خبر دروغ نگفته و شنونده نادان نبوده است. گویی مردی را میبینم که سخت گمراه است که از شام بانگ برآورد و بیرقهای خود را در اطراف کوفه برپا سازد. و چون دهان گشاید و سرکشی کند و به فرمان نیاید و جور و ستم از حدّ درگذرد، فتنه دندانش را در مردان زمان فرود بَرَد و موج جنگ از هرسو پدیدار گردد و… و در آن هنگام، چه توفان سخت و در هم کوبندهای که کوفه را درنَوَردد، و چه تند بادها که برآن بگذرد و دیری نپاید که دو سپاه در هم ریزند و با هم به ستیز برخیزند، آنچه برپاست درو شود و آنچه درو شده خورد گردد؛ نهج‌البلاغه، خصبه ۱۰۱.</ref>. [[ابن ابی الحدید]] در شرح این خطبه می گوید: منظور [[امام]]{{ع}} [[عبدالملک بن مروان]] است، چرا که این خصوصیات و علامت‌هایی که [[امام]]{{ع}} به آن اشاره کرده است در این شخص بطور کامل آشکار گردید، زیرا او در شام قیام کرد و مردم را به سوی خود فراخواند و پرچم‌هایش را پیرامون کوفه یک بار خودش برافراشت که به عراق رفت و مصعب را کشت و یک بار دیگر توسط کسانی که از سوی او والی کوفه شده بودند برپا داشته شد، مانند: برادرش بشر بن مروان و بعضی دیگر، تا اینکه امور کوفه بدست حجاج رسید و در این زمان سرکشی و طغیان عبدالملک بالا گرفت، فتنه و آشوبها با خوارج و عبدالرحمان بن اشعث گسترش یافت، جور و ستم به حد نهایی رسید، بعد از هلاکت او پرچم‌های فتنه و آشوب برپا بود: مانند جنگ فرزندان او با بنی‌المهلب و جنگ با زید بن علی و فتنه‌های ناپیدا در کوفه که در ایام یوسف بن عمر و خالد قسری و عمر بن هبیره و دیگران آشکار گردید و ظلم و ستم در کوفه بسیار روا شد، شمار زیادی از ساکنان کوفه کشته شدند و اموال آنها به غارت رفت<ref>گروهی گویند منظور امام، معاویه و حوادث زمان او و فتنه‌های پس از او است، امّا قول اوّلی ارجح است.</ref>. سپس [[امام]]{{ع}} ظهور دولت دیگری را وعده می‌دهد که دیری نپایید، دولت عباسی بر دولت بنی‌امیّه چیره شدند. سران بنی‌امیّه در جنگ با آنها کشته شدند و برخی در زندان‌ها در اسارت از بین رفتند، مانند [[عبداللَّه بن علی]] و ابی‌العباس سفاح که دستگیر شدند و با سپری شدن زمان در زندان مُردند<ref>ابن‌ ابی‌ الحدید، شرح نهج‌ البلاغه،رحلی، ج ۲، ص ۱۹۴ و چاپ وزیری، ج ۷، ص۹۸ و ۹۹، شرح‌ خطبه ۱۰۰.</ref>.
::::::*[[امام]]{{ع}} از روی کار آمدن [[عبدالملک بن مروان]] و حوادث تلخ و ناگوار کوفه خبر می‌دهد و می‌فرماید: {{عربی|اندازه=150%|« «فَوَالَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ إِنَّ الَّذِي أُنَبِّئُكُمْ بِهِ عَنِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِ‏ {{صل}} وَ اللَّهِ مَا كَذَبَ الْمُبَلِّغُ وَ لَا جَهِلَ السَّامِعُ لَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى ضِلِّيلٍ قَدْ نَعَقَ بِالشَّامِ وَ فَحَصَ بِرَايَاتِهِ فِي ضَوَاحِي كُوفَانَ فَإِذَا فَغَرَتْ فَاغِرَتُهُ وَ اشْتَدَّتْ شَكِيمَتُهُ وَ ثَقُلَتْ فِي الْأَرْضِ وَطْأَتُهُ عَضَّتِ الْفِتْنَةُ أَبْنَاءَهَا بِأَنْيَابِهَا وَ مَاجَتِ الْحَرْبُ بِأَمْوَاجِهَا وَ بَدَا مِنَ الْأَيَّامِ كُلُوحُهَا وَ مِنَ اللَّيَالِي كُدُوحُهَا فَإِذَا أَيْنَعَ زَرْعُهُ وَ قَامَ عَلَى يَنْعِهِ‏ وَ هَدَرَتْ شَقَاشِقُهُ وَ بَرَقَتْ بَوَارِقُهُ عُقِدَتْ رَايَاتُ الْفِتَنِ الْمُعْضِلَةِ وَ أَقْبَلْنَ كَاللَّيْلِ الْمُظْلِمِ وَ الْبَحْرِ الْمُلْتَطِمِ هَذَا وَ كَمْ يَخْرِقُ الْكُوفَةَ مِنْ قَاصِفٍ وَ يَمُرُّ عَلَيْهَا مِنْ عَاصِفٍ وَ عَنْ قَلِيلٍ تَلْتَفُ‏ الْقُرُونُ‏ بِالْقُرُونِ‏ وَ يُحْصَدُ الْقَائِمُ‏ وَ يُحْطَمُ‏ الْمَحْصُود‏‏»}}<ref>سوگند به آنکه دانه را بشکافت و انسان را آفرید. هر آنچه را به شما خبر میدهم از رسول امیّ{{صل}} است. رساننده خبر دروغ نگفته و شنونده نادان نبوده است. گویی مردی را میبینم که سخت گمراه است که از شام بانگ برآورد و بیرقهای خود را در اطراف کوفه برپا سازد. و چون دهان گشاید و سرکشی کند و به فرمان نیاید و جور و ستم از حدّ درگذرد، فتنه دندانش را در مردان زمان فرود بَرَد و موج جنگ از هرسو پدیدار گردد و… و در آن هنگام، چه توفان سخت و در هم کوبندهای که کوفه را درنَوَردد، و چه تند بادها که برآن بگذرد و دیری نپاید که دو سپاه در هم ریزند و با هم به ستیز برخیزند، آنچه برپاست درو شود و آنچه درو شده خورد گردد؛ نهج‌البلاغه، خصبه ۱۰۱.</ref>. [[ابن ابی الحدید]] در شرح این خطبه می گوید: منظور [[امام]]{{ع}} [[عبدالملک بن مروان]] است، چرا که این خصوصیات و علامت‌هایی که [[امام]]{{ع}} به آن اشاره کرده است در این شخص بطور کامل آشکار گردید، زیرا او در شام قیام کرد و مردم را به سوی خود فراخواند و پرچم‌هایش را پیرامون کوفه یک بار خودش برافراشت که به عراق رفت و مصعب را کشت و یک بار دیگر توسط کسانی که از سوی او والی کوفه شده بودند برپا داشته شد، مانند: برادرش بشر بن مروان و بعضی دیگر، تا اینکه امور کوفه بدست حجاج رسید و در این زمان سرکشی و طغیان عبدالملک بالا گرفت، فتنه و آشوبها با خوارج و عبدالرحمان بن اشعث گسترش یافت، جور و ستم به حد نهایی رسید، بعد از هلاکت او پرچم‌های فتنه و آشوب برپا بود: مانند جنگ فرزندان او با بنی‌المهلب و جنگ با زید بن علی و فتنه‌های ناپیدا در کوفه که در ایام یوسف بن عمر و خالد قسری و عمر بن هبیره و دیگران آشکار گردید و ظلم و ستم در کوفه بسیار روا شد، شمار زیادی از ساکنان کوفه کشته شدند و اموال آنها به غارت رفت<ref>گروهی گویند منظور امام، معاویه و حوادث زمان او و فتنه‌های پس از او است، امّا قول اوّلی ارجح است.</ref>. سپس [[امام]]{{ع}} ظهور دولت دیگری را وعده می‌دهد که دیری نپایید، دولت عباسی بر دولت بنی‌امیّه چیره شدند. سران بنی‌امیّه در جنگ با آنها کشته شدند و برخی در زندان‌ها در اسارت از بین رفتند، مانند [[عبداللَّه بن علی]] و ابی‌العباس سفاح که دستگیر شدند و با سپری شدن زمان در زندان مُردند<ref>ابن‌ ابی‌ الحدید، شرح نهج‌ البلاغه،رحلی، ج ۲، ص ۱۹۴ و چاپ وزیری، ج ۷، ص۹۸ و ۹۹، شرح‌ خطبه ۱۰۰.</ref>.

نسخهٔ ‏۲۴ دسامبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۲:۰۸

الگو:پرسش غیرنهایی

آیا امام علی علم غیب داشت؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب
مدخل اصلیعلم غیب

آیا امام علی(ع) علم غیب داشت؟ یکی از سؤال‌های مصداقی پرسشی تحت عنوان «آیا امامان از اهل بیت پیامبر خاتم علم غیب داشته‌اند؟» است. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ نخست

علی نمازی شاهرودی

آیت‌الله نمازی شاهرودی در کتاب «علم غیب» در این‌باره گفته‌ است:

«روایات متواتره‌ای است که ائمه هدی (ع) فرمودند: «عِندَنا عِلمُ المَنايا وَ البَلايا وَ فَصلِ الخِطابِ وَ أنسابِ العَرَبِ وَ مَولِدِ الإسْلامِ»[۱]. امام صادق (ع) از امیرالمؤمنین(ع) نقل نموده که فرمود: «قَالَ اَمیرُالمؤُمِنینَ(ع): اُعْطِیْتُ تِسْعاً لَم یُعطَهَا اَحَدٌ قَبْلی سِوَی النَّبیّ.لَقَد فُتِحَتْ لِیَ السُّبُلُ وَعَلِمْتُ المَنَایَا وَالبَلایَا وَالاَنْسَابَ وَفَصْلَ الخِطَابِ وَلَقَد نَظَرْتُ فِی المَلَکْوتِ بِاِذْنِ رَبّی فَمَا غَابَ عَنّی مَا کَانَ قَبْلی وَلَا مَا یَأتِی بَعْدِی. وَاِنَّ بِوِلَایَتِی اَکمَلَ الله لِهذِهِ الأُمَّهِ دِینَهُمْ»[۲]. علامه مجلسی پس از نقل این حدیث، در بیان آن می‌فرماید: «همانا به تحقیق راه‌ها برای من باز شده» یعنی راه‌های علم به معارف و غیوب و یا راه‌های تقرب به خدا و یا راه‌های آسمان و زمین؛ چنان که در حدیثی وارد شده است. و «منایا مرگ‌ها را می‌دانم» یعنی اجل‌های مردم را. مقصود از «بلایا» اموری است که خدا به واسطه آن‌ها بندگان را امتحان می‌نماید، مانند امراض و آفات، و یا اعم از آن‌هاست و شامل خیرات هم می‌شود. مقصود از علم به «نسب‌ها» این است که: پدر هر شخصی را می‌دانم و بنابراین اولاد حلال را از حرام زادگان می‌شناسم» [۳].

پاسخ‌های دیگر

 با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته می‌شود:  

پرسش‌های مصداقی

پرسش‌های وابسته

منبع‌شناسی جامع علم غیب معصوم

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. علم بلایا و منایا و فصل الخطاب و علم انساب نزد ماست؛ بحارالأنوار، ج۲۶، ص۱۴۶ (باب نهم از ابواب علومهم(ع) از کتاب الإمامه)
  2. نُه چیز به من بخشیده شده که پیش از من به هیچ کس داده نشده مگر به پیغمبر اکرم(ص) همانا به تحقیق راه‌ها برای من باز شده یعنی راه‌های آسمان و زمین و مرگ‌ها و بلایا و نَسَب‌ها و فصل الخطاب را می‌دانم. نیز، به اذن پروردگار به ملکوت آسمان نظر کردم؛ آن چه پیش از من بوده و آن چه بعد از من خواهد آمد، از من پنهان نشد همه را دیدم؛ بحارالأنوار، ج۲۶، ص۱۴۱، ح۱۴
  3. علم غیب، ص۱۱۳.
  4. نهج البلاغه، خطبه ۱۲۸.
  5. (او) دانای غیب است و کسی را بر غیب خود آگاه نمی‌کند مگر پیامبری را که (برای این امر) بپسندد. (جن، ۲۶ و ۲۷).
  6. آشنایی با قرآن ج۹، ص ۲۳۷ و ۲۳۸.
  7. پاسداران وحی، ص ۱۹۳.
  8. از من بپرسید قبل از آنی که دیگر مرا نیابید، پس قسم به آن کسی که جانم در دست اوست از مسأله‌ای در زمان خود تا روز قیامت مگر آنکه شما را نسبت به آن آگاه خواهم ساخت. هم چنین پرسشی در خصوص گروهی که صد نفری را هدایت کنند و صد نفری را گمراه سازند، نپرسید مگر آنکه شما را نسبت به دعوت کننده آن، و رئیس آن و رهبر آن و وضعیت تسلط یافتن آنها و چگونگی پایان یافتن حرکت آنها، و اینکه چه کسی از آنها کشته می‌شود و چه کسی از آنها به مرگ طبیعی می‌میرد؛ آگاه خواهم ساخت.
  9. معارف دین، ج۱، ص۹۴..
  10. «انه سیأمرکم بسبی والبرائه منی»، نهج البلاغه، خطبه ۹۳.
  11. " أَمَا إِنَّكُمْ‏ سَتَلْقَوْنَ‏ بَعْدِي‏ ذُلًّا شَامِلًا وَ سَيْفاً قَاطِعاً وَ أَثَرَةً قَبِيحَةً يَتَّخِذُهَا الظَّالِمُونَ عَلَيْكُمْ سُنَّةً‏‏ ‏‏"؛ نهج البلاغه، خطبه ۹۳.
  12. علم موروثی، علم لدنی، پیشگویی‌های امام علی (ع)
  13. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲، ص: ۲۸۶.
  14. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲، ص: ۲۸۶.
  15. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲، ص: ۲۸۹.
  16. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲، ص: ۲۹۰.
  17. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲، ص: ۲۹۰.
  18. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲، ص: ۲۹۱.
  19. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲، ص: ۲۹۴.
  20. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۵، ص: ۳.
  21. نهج البلاغه، ص:۵۵، خ ۱۳.
  22. بررسی‌ مسائل کلی‌ امامت، ص ۲۷۹ - ۲۸۶.
  23. یادنامه کنگره هزاره نهج البلاغه، مقاله هفتم، ص۱۶۳.
  24. به نقل از اصبغ بن نباته: بر امیر المؤمنین(ع)، وارد شدم. او را دیدم که در فکر فرو رفته و آرام بر زمین می‌کوبد. گفتم: ای امیر المؤمنان! چرا شما را اندیشناک می‌بینم و بر زمین می‌کوبی؟ آیا علاقه‌ای به آن داری؟ فرمود: نه، به خدا سوگند، تا‌کنون یک روز هم به زمین و دنیا رغبتی نورزیده‌ام؛ اما در اندیشه مولودی از نسل خودم هستم که یازدهمین فرزند من است. او همان مهدی است که زمین را از عدالت پر می‌کند، همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است. او حیرت و غیبتی دارد که گروه‌هایی در آن، گم‌راه و گروه‌هایی دیگر، ره‌نمون می‌شوند. گفتم: ای امیر المؤمنان، آیا این می‌شود؟. فرمود: آری، همان گونه که به دنیا می‌آید، و تو کجا و آگاهی از این امر کجا، ای اصبغ بن نباته! آنان برگزیدگان این امت به همراه نیکان این عترت‌اند؛ کمال الدین: ص ۲۸۸، ح ۱، اعلام الوری: ج ۲ ص ۲۲۸، بحار الأنوار: ج۵۱ ص ۷۱ ح ۱۸.
  25. به نقل از اصبغ بن نباته: امیرمؤمنان(ع) قائم(ع) را یاد کرد و فرمود: هان، چنان غیبتی می‌کند که نادان می‌گوید: خدا را با خاندان؛ کمال الدین: ص ۳۰۲، ح ۹، اعلام الوری: ج ۲ ص ۲۲۸، بحار الأنوار: ج۵۱ ص ۱۱۹ ح ۱۹.
  26. دانشنامهٔ امام مهدی، ج ۳، ص۱۰۳ - ۱۰۵.
  27. دانش‌نامه امیرالمؤمنین(ع)، ج ۱۱، ص۱۳۳ - ۱۹۴.
  28. به خدا سوگند، از شما، بیش از ده تن، کشته نمی‌شوند و از آنها، بیش از ده تن، زنده نمی‌مانند!؛ الکامل فی التاریخ؛ ج۲، ص ۴۰۵.
  29. شرح زیارت جامعه کبیره
  30. وبگاه تبیان
  31. «و کسى که علم کتاب [و آگاهى بر قرآن] نزد اوست»؛ سوره رعد، آیه ۴۳.
  32. «عفریتی از میان جن‌ها به سلیمان پاسخ داد قبل از این که از جایت برخیزی تخت را حاضر می‌کنم». (نمل۳۹).
  33. «کسی که در نزد او علمی از کتاب بود نه همه علم الکتاب از اسم اعظمی که در نزدش بود استفاده کرد و در یک چشم به هم زدن فاصله بین یمن تا شام را جمع کرد و تخت را آورد و بعد زمین را دوباره پهن کرد». (نمل۴۰).
  34. فرهنگستان علوم اسلامی قم
  35. نهج البلاغه، خطبه ۷۲، نهج البلاغه خطبه‌های ۱۳؛ ۱۵؛ ۵۷؛ ۵۸؛ ۸۹؛ ۱۳۸؛ ۱۷۶. همچنین ر.ک: شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص ۳۱۵-۳۳۲.
  36. ر.ک: شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۶، ص۱۴۶-۱۴۸.
  37. کلام نوین اسلامی ج۲ ص۳۸۱.
  38. بی‌گمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو می‌فرستد و از آنچه در زهدان‌هاست آگاه است و هیچ کس نمی‌داند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمی‌داند در کدام سرزمین خواهد مرد؛ بی‌گمان خداوند دانایی آگاه است؛ سوره لقمان، آیه: ۳۴.
  39. شهود یکی از روش‌های علم‌آموزی ائمه، دوفصلنامه معرفت کلامی، شماره ۲، تابستان ۱۳۸۹، ص۱۴۷.
  40. شرح نهج‌ البلاغه، ج۷، ص۵۰.
  41. تاریخ طبری، ابی‌ جعفر محمد بن جریر طبری، ج۴، ص۵۰۰.
  42. کشتنگاه آنان این سوی نطفه (نهر) است. به خدا، که ده کس از آنان نرهد و از شما ده تن هلاک نشود؛ نهج‌البلاغه، خطبه ۵۹، ص ۴۸.
  43. کنزالعمال، ج۱۱، ص۴۳۵. تاریخ بغدادی، احمد خطیب بغدادی، ج۱۴، ص۳۶۴.
  44. شرح نهج‌البلاغه، ج۵، ص۴.
  45. هرگز به خدا که نطفه-هایند در پشت‌های مردان و زهدان‌های مادران. هرگاه مهم‌تری از آنان سر برآورد، از پایش در اندازند، چندان که آخرِ کار مالِ مردم ربایند و دست به دزدی یازند.
  46. شرح نهج‌البلاغه، ابن ابی‌الحدید، ج۵، ص۷۳.
  47. الطبقات الکبری، ج۳، ص ۲۴.
  48. گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی؛ ص: ۲۰۶ - ۲۱۰.
  49. «از من بپرسید قبل از اینکه مرا نیابید»
  50. پیشگویی‌های امیرالمؤمنین ع‍ل‍ی‌ ب‍ن‌ اب‍ی‌ طال‍ب‌
  51. «همانا ما خاندانی هستیم که علم خداوند متعال علم ما می‌باشد و به حکم خداوند متعال حکم می‌کنیم و از راستگویی سخن شنیده‌ایم».شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۷۶.
  52. «خداوند متعال دانش آنچه در آن است را به من الهام فرمود»بحار الأنوار، ج ۲۶، ص۴.
  53. «اگر نسبت به آنچه می‌دانم و از شما پوشیده مانده آگاهی بیابید»نهج البلاغه خطبه ۱۱۵.
  54. «پس از من بپرسید قبل از آنی که دیگر مرا نیابید، سوگند به آنکه جانم در دست اوست، از هر چیزی که نزد شما تا روز قیامت وجود دارد، و نیز از گروهی که صد نفری را هدایت کنند و صد نفری را گمراه کنند نپرسید مگر آنکه شما را نسبت به آن آگاه سازم...»نهج البلاغه، خطبه ۹۲.
  55. پاسخ به شبهات کلامی: امامت، ص ۲۰۵.
  56. الغدیر ج ۵، ص ۵۲ - ۵۹.
  57. همان کسانی که غیب را باور می‌دارند ؛ سوره بقره، آیه: ۳.
  58. بهشت‌هایی جاودان که (خداوند) بخشنده به بندگانش در (جهان) نهان وعده کرده است؛ بی‌گمان وعده او شدنی است ؛ سوره مریم، آیه: ۶۱.
  59. و همه آنچه را که از اخبار پیامبران برای تو حکایت می‌کنیم، چیزی است که با آن دلت را استوار می‌داریم در حالی که در این سوره برای تو حقیقت و برای مؤمنان اندرز و یادکردی آمده است ؛ سوره هود، آیه: ۱۲۰.
  60. این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم و تو هنگامی که آنان تیرچه‌های قرعه خود را در آب می‌افکندند تا بدانند کدام، مریم را سرپرستی کند و هنگامی که با هم در این کار ستیزه می‌ورزیدند نزد آنان نبودی؛ سوره آل عمران، آیه: ۴۴.
  61. این از خبرهای نهانی است که به تو وحی؛ سوره یوسف، آیه: ۱۰۲.
  62. این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی می‌کنیم ؛ سوره هود، آیه: ۴۹.
  63. او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد؛ سوره جن، آیه: ۲۶ - ۲۷.
  64. به آشکار و پنهان آنان داناست و آنان بر چیزی از دانش وی جز آنچه او بخواهد چیرگی ندارند؛ سوره بقره، آیه: ۲۵۵.
  65. و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ سوره انعام، آیه: ۵۹.
  66. بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند و درنمی‌یابند که چه هنگام برانگیخته خواهند شد ؛ سوره نمل، آیه: ۶۵.
  67. « جز فرستاده‌ای را که بپسندد». سوره جن، ۲۷.
  68. «احنف بن قیس یکی از یاران رسول خدا(ص) است که پیامبر در حق او دعا کرده، مردی باهوش و عاقل بود، در هنگامه جنگ جمل به امیرالمؤمنین(ع) گفت: دوست داری با ۲۰۰ سوار برای یاری شما به لشکریانت ملحق گردم یا با جمعیت «بنی سعید» از جنگ کناره‌گیری کنم؟ که آنگاه شمشیر را از تو باز می‌دارم، امام(ع) فرمود: از جنگ کناره بگیر، احنف پس از جنگ و فتح بصره خود را به امام(ع) رساند و به یاران آن حضرت ملحق شد»؛ اسد الغابة، ابن اثیر ج۱، ص ۵۵.
  69. « بی‌گمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو می‌فرستد و از آنچه در زهدان‌هاست آگاه است و هیچ کس نمی‌داند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمی‌داند در کدام سرزمین خواهد مرد؛ بی‌گمان خداوند دانایی آگاه است»؛ سوره لقمان، آیه ۳۴.
  70. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۸، ص ۲۱۸.
  71. آشنایی با نهج‌البلاغه امام علی، ص۶۰-۶۲
  72. گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات.
  73. «از من بپرسید قبل از آنی که مرا از دست بدهید، قسم به خداوندی که جانم در دست اوست از من درباره مسأله ای در میان شما تا روز قیامت نخواهید ‌پرسید مگر اینکه شما را نسبت به آن آگاه خواهم ساخت، و هم‌چنین از گروهی که صد نفر را هدایت نمایند و صد نفر را گمراه سازند نمی‌پرسید مگر اینکه شما را نسبت به دعوت کننده آنها، و فرمانده آنها و هدایت‌کننده آنها، و خوابگاه شتران آنها، و محل فرود آمدن ایشان، و هر آنکه از آنان کشته شود، و هر کس که از ایشان به مرگ طبیعی بمیرد؛ آگاه خواهم ساخت.» متن خطبه ۹۲ فيض الاسلام ص ۲۷۳، ابن ابى الحديد ج ۷ ص ۴۴.
  74. "ای مردم از من بپرسید قبل از آنی که دیگر مرا نیابید، سوگند که من نسبت به راههای آسمان از راههای زمین آشناتر هستم"
  75. متن خطبه ۹۲ فيض الاسلام ص ۲۷۳،ابن ابى الحديد ج ۷ ص ۴۴.
  76. ای مردم! بپرسید از من، پیش از آن که من از میان شما بروم، سوگند به خدا که من به راههای آسمان‏ها از زمین آشناترم!! ای مردم!پیش از آن که من از میان شما بروم هر چه می‌‏خواهید از من بپرسید، زیرا علوم اولین و آخرین در نزد من است، به خدا قسم اگر من در مسند داوری بنشینم، میان اهل تورات از کتاب خودشان داوری می‏‌کنم،و به اهل انجیل از کتاب آنان، و به اهل زبور از زبور، قضاوت نموده، و به مردم مسلمان نیز از قرآن مجید بیان می‌‏کنم؛ بحار الانوار ج ۴۰ ص ۱۴۴ ح ۵۱،و ص ۱۳۰ ح ۶ با مطالب ديگر در اين زمينه .
  77. ما علی(ع) را در مورد پیشگویی‏هایش امتحان نمودیم، هر چه گفته و خبر داده بود، درست از آب در آمد، و لذا نتیجه گرفتیم که او هر چه می‏‌گوید راست می‏‌گوید؛ ابن ابى الحديد؛ ج ۷ ص ۴۸.
  78. شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج‏۵، ص: ۳.
  79. قدرت و قوت بشری کوچکتر از این است که این همه پیشگویی و غیب گویی نماید، برای آن حضرت در این مورد توانایی‏ها و کراماتی بود که به دیگران مقدور نیست،و به همین جهت است که گروهی از مردم در وی عجائبی را دیدند که از بشر ساخته نیست،و لذا گرفتار "غلو" گردیده و گفتند: خدا در وجود علی(ع) حلول کرده، و در او تجسم نموده است!!؛ شرح ابن ابى الحديد ج ۵ ص ۴.
  80. آفتاب ولایت؛ ص:۱۰۹.
  81. من شهر علم هستم و علی(ع) دروازه این شهر است.
  82. «از من بپرسید قبل از آنی که مرا از دست بدهید»
  83. چون شب معراج به مقام قرب الهی رسیدم، پروردگارم با من سخن گفت و نجوا کرد؛ پس هیچ چیزی به من آموخته نشد جز این که آن را به علی(ع) آموختم.
  84. «از من بپرسید قبل از آنی که مرا از دست بدهید»
  85. علم غیب از دیدگاه فریقین؛ ص۷۸ و ۷۹.
  86. فرآیند آگاهی شیعیان از علم غیب امامان؛ فصلنامه امامت‌پژوهی؛ شماره ۲، ص۷۲-۷۴.
  87. «بی‌گمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو می‌فرستد و از آنچه در زهدان‌هاست آگاه است و هیچ کس نمی‌داند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمی‌داند در کدام سرزمین خواهد مرد؛ بی‌گمان خداوند دانایی آگاه است».
  88. نقد کتاب عصای موسی در مسأله نفی آگاهی ائمه از جزئیات وفات خود، فصلنامه پژوهش دینی (شماره ۲۰، بهار و تابستان ۱۳۸۹)
  89. حلی، باب حادی عشر، ص: ۱۰۷.
  90. نقد رویکرد ابن‌تیمیه در منهاج السنه در باب مقام علمی امام علی بر اساس متون اهل سنت، دوفصلنامه پژوهش‌نامه مذاهب اسلامی، شماره ۵ ص ۷۰.
  91. « و کسی که دانش کتاب نزد اوست»؛ سوره رعد، آیه ۴۳.
  92. شواهد التتریل: ج ۱، ص ۳۰۷؛ حاکم حسکانى: توضیح الدلائل، ص ۱۶۳، علامه شهاب‌الدین شیرازی؛ النور المشتعل: ص ۱۲۵، حافظ ابى نعیم احمد بن عبدالله شافعی؛ تتریل الایات: ص ۱۵، حافظ حسین حبرى، نسخه خطی؛ ینابیع المودة: ص ۱۰۳، علامه قندوزى حنفى، چاپ استانبول؛ ارجح المطالب: ص ۸۶ و ۱۱۱، چاپ لاهور، علامه شیخ عبیدالله حنفی؛ الجامع لاحکام القرآن: ج ۹، ص ۳۳۶، علامه ابى‌عبدالله محمد بن احمد انصاری؛ الاتقان: ج ۱، ص ۱۳، سیوطى.
  93. «سپس این کتاب را به کسانی از بندگان خویش که برگزیده‌ایم به میراث دادیم»؛ سوره فاطر، آیه ۳۲.
  94. مراجعه شود به شواهد التتریل؛ ج ۱، ص ۱۰۳. و ینابیع المودة؛ ص ۱۰۳، چاپ استانبول.
  95. « و گوش‌های شنونده آن را به گوش گیرند»؛ سوره حاقه، آیه ۱۲.
  96. التفسیر الکبیر: ج ۳۰، ص ۱۰۷؛ تفسیر طبرى: ج ۲۹، ص ۳۱؛ اسباب الترول: ص ۲۴۹؛ تفسیر ابن کثیر: ج ۴، ص ۴۱۳؛ الدر المنثور: ج ۶، ص ۲۶۰؛ روح المعانى: ج ۲۹، ص ۴۳؛ ینابیع المودة: ص ۱۲۰؛ نور الابصار: ص ۱۰۵؛ کنزالعمال: ج ۶، ص ۴۰۸.
  97. مجمع البیان: طبرسى، ج ۱۰، ص ۳۴۵، که آن را از شیعه و سنى نقل کرده است.
  98. نهج البلاغه: خطبه ۱۷۵
  99. فرقه‌اى از شیعیان تندرو (غلاة)
  100. شرح نهج البلاغه: ج ۱۰، ص ۱۴.
  101. شرح نهج البلاغه: ج ۲، ص ۴۴۸، و ج ۱، ص ۲۰۸، که این روایت را از کتاب «الغارات» از ابن هلال ثقفى روایت کرده است. و سنان بن انس نخعى (که همان کودک مذکور در روایت است) از کسانى بود که در قتل امام حسین(ع) شرکت کرد. مراجعه شود به تهذیب التهذیب: ج ۷، ص ۳۳۷؛ کنزالعمال: ج ۱، ص ۲۲۸؛ ینابیع الموده: ص ۷۳.
  102. کنزالعمال: ج ۳، ص ۱۷۹.
  103. ذخائر العقبى: ص ۸۴؛ الصواعق المحرقة: ص ۷۷.
  104. نور الابصار: ص ۷۱؛ مناقب احمد الخوارزمى: ص ۶۰؛ مطالب السؤول: ص ۱۳.
  105. کتاب الام: ج ۴، ص ۲۳۳، فى باب الخلاف، فى قتال اهل البغى.
  106. مراجعه شود به اسد الغابه: ج ۴، ص ۱۶۹.
  107. مروج الذهب: ج ۲، ص ۴۰۵؛ الکامل لابن الاثیر: ج ۳،ص ۱۷۴ و ۱۷۵.
  108. لسان المیزان: ج ۳، ص ۴۳۹؛ اسد الغابه: ج ۴، ص ۳۵؛ منتخب کنز العمال: ج ۵، ص ۵۹؛ مسند احمد: ج ۱، ص ۱۵۶.
  109. شرح نهج البلاغه: ج ۲، ص ۱۲۵ و ۲۴۱؛ تهذیب التهذیب: ج ۷، ص ۳۵۸.
  110. شرح نهج البلاغه: ج ۱، ص ۲۱۰؛ مناقب المرتضوى: ص ۲۷۸.
  111. آگاهی امامان از غیب، ص ۶۷-۷۳.
  112. غلوپژوهی
  113. گویی مسجد شما را میبینم که چون سینه کشتی است و خداوند از بالا و پایین آن عذاب فرستاده است و تمام کسانی که در آنند غرق در آب خواهند شد؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج‏۱، ص: ۲۵۱
  114. ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، چاپ بیروت رحلی، ج ۱، ص ۸۴.
  115. ای احنف گویی من او رئیس زنگیان را می‌بینم با لشکری در حال حرکت است که نه گرد و غباری دارد و نه بانگ و فریادی، نه صدای لجامها و نه شیهه اسبها بلند است به گامهای خود زمین را همانند گام شتر مرغان درمی‌نوردند و زیر و رو می‌کنند؛ شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، ج‏۸، ص: ۱۲۵.
  116. رک: شرح ابن ابی‌الحدید، چاپ رحلی، ج ۲، ص ۳۱۱ و شرح فیض‌الاسلام، ص ۳۹۶.
  117. گویی آنها را می‌بینیم گروهی هستند که چهره‌شان مانند سپر چکش خورده است، ولباسهای حریر و دیبا می‌پوشند، اسبهای برگزیده و نیکو نگاه می‌دارند، آنجا چنان کشتار سخت شود که زخم خورده از روی کشته راه رود و گریخته از چنگال آنها کمتر از گرفتار در دست آنهاست؛ نهج‌البلاغه، خطبه ۱۲۸.
  118. هیچ کس نمی‌داند فردا چه به دست خواهد آورد؛ سوره لقمان، آیه: ۳۴.
  119. بلادی است که با روس در برابر حمله تاتار متحد شدند؛ر.ک: شرح ابن‌ابی‌الحدید، ج۸، ص ۲۳۳.
  120. شرح ابن‌ابی‌الحدید، ج۸، ص ۲۳۳.
  121. ای کوفه گویا تو را می‌بینم که چون چرم عکاظی گسترده شوی و درهای سختی به رویت باز شود و بار سنگین بلا بر تو فرود آید و می‌دانم که هیچ ستمکاری بر تو اراده جور و ستم نکند جز اینکه خداوند او را به بلایی گرفتار نماید یا کشندهای را بر او چیره سازد؛ نهج‌البلاغه، خطبه ۴۷.
  122. شرح‌ابن ابی‌الحدید، چاپ بیروت، رحلی، ج ۱، ص ۲۸۶ شرح خطبه۴۷.
  123. آگاه باشید که به زودی پس از من مردی گشاده گلو و شکم برآمده بر شما غالب می‌شود. هر چه بیابد می‌خورد و هرچه نیابد می‌طلبد. در صورت توانایی او را بکشید و او را هرگز نتوانید کشت. و بدانید که او شما را به ناسزا گفتن من و بیزاری جستن از من فرمان خواهد داد. اگر برای دشنام دادن من مجبور واقع شدید، پس مرا دشنام دهید که آن برای من زکات و برای شما راه نجات است. امّا اگر به بیزاری جستن از من وادار شدید، از من بیزاری مجویید در باطن دوستدار من باشید، زیرا من بر فطرت اسلام زادهام و در ایمان و هجرت پیشی جستهام؛ نهج‌البلاغه، خطبه ۵۷.
  124. ابن‌ ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه،چاپ رحلی، ج ۱، ص ۳۵۵، شرح خطبه ۵۶.
  125. قتلگاه آنان این سوی آب نهروان است، به خدا سوگند ده نفر از آنان رها نگردد و ده تن از شما هلاک نشود؛ نهج‌البلاغه، خطبه ۵۹.
  126. حکمی نیست مگر از جانب خدا.
  127. ترجمه و شرح نهج‌البلاغه، فیض‌الاسلام، شرح خطبه ۵۸، ص ۱۴۹.
  128. مگر پس از کشته شدن عثمان با من بیعت نکرد؟ من به بیعت او نیازی ندارم زیرا او بیعت‌شکن است. دستش در بیعت دادن چون دست یهود است. اگر آشکارا با دست خود بیعت کند در نهان پیمانشکنی کند. او در آینده بر مردم حکومت خواهد کرد امّا مدت این حکومت کوتاه است. چنانکه سگ بینی خود را می‌لیسد. او پدر چهار رئیس و فرمانروا خواهد بود و مردم از دست او و فرزندانش روز سرخ و خونینی را خواهند دید؛ نهج‌البلاغه، خطبه ۷۳.
  129. ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج ۲، رحلی، خطبه ۷۲، ص ۵۴.
  130. رک: ترجمه و شرح نهج‌البلاغه، فیض‌الاسلام، خطبه ۷۲، ص ۱۷۱.
  131. تسلّط و چیرگی بنی‌امیه بر مردم آن چنان فراگیر است تا اینکه گمان کننده دنیاپرست و ظاهربین گمان می‌کند که دنیا همانند شتر زانو بسته در اختیار بنی‌امیّه است که شیرش را به وفور تقدیم آنها می‌نماید و بر چشمهای با آب صاف و زلال فرودشان می‌آورد و تازیانه و شمشیرش از این امّت برداشته نمی‌شود و آنکه چنین گمان می‌برد، دروغ پنداشته است، بلکه دولت بنی‌امیه و بهره آنان از این دنیا در کوتاهی مدت و زود سپری شدن مانند آبی است در دهان که اندکی می‌چشند و هنوز نیاشامیده‌اند تمام آن را بیرون می‌اندازند؛ نهج‌البلاغه، خطبه ۸۷.
  132. همانا ترسناکترین فتنه‌ها از نظر من، فتنه بنی‌امیه است که فتنه‌ای کور و تاریک است. قلمرو حکومتش همه جا را فراگیرد و آزار و گرفتاریش اختصاص به پرهیزگاران و شیعیان دارد. هرکس در این فتنه بینا باشد، آزار و سختی به او رو آورد و آنکه اهل بصیرت نباشد از آزار برهد و در آسایش بسر برد. سوگند به خدا بنی‌امیه پس از من، برای شما زمامداران بدی خواهند بود که همانند شتر پیر و بد خوی که به دست بر زمین کوبد و به پا لگد اندازد و به دهان گاز بگیرد و از دوشیدن شیرش منع کند ما خاندان پیامبر(ص) از آن فتنه بدوریم و مردم را بدان فرا نمی‌خوانیم کسی را نمی‌توانیم آشکارا به دین دعوت کنیم. سپس خداوند آن فتنه‌ها را از شما براندازد چنانکه پوست را از تن گوسفند جدا می‌سازد، بدست کسی که آنان را خوار و ذلیل گرداند و به راهی که نمی‌خواهند براند و جام لبالب بلا را به آنها بخوراند، عطایی جز شمشیر به آنان نبخشد و خلعتی جز خوف و ترس بر تن آنها نپوشاند. در آن هنگام است که قریش آرزو دارند دنیا را به آنچه که در آن است بدهند تا برای یک زمان کوتاه، هر چند به قدر کشتن شتری باشد، مرا ببینند، تا امروز برخی از آنچه را که از آنها می‌خواهم و به من نمی‌دهند، در آن روز همه را بپذیرم؛ نهج‌البلاغه، خطبه ۹۳.
  133. ر.ک: ترجمه و شرح فیض‌الاسلام، ص ۲۷۶.
  134. ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، چاپ رحلی، ج ۲، ص ۱۷۸، شرح خطبه ۹۲.
  135. ترجمه و شرح فیض‌الاسلام، ص ۲۷۸.
  136. «از من بپرسید قبل از آنی که دیگر مرا نیابید»
  137. «از من بپرسید»
  138. عده‌ای عبداللَّه بن سبا را شخصیت دروغی می‌دانند؛ علاّمه عسکری، محمد جواد مغنیه و ....
  139. رک: شرح نهج‌البلاغه، ابن ابی‌الحدید، رحلی، ج ۱، ص ۴۲۵ به بعد، شرح خطبه ۵۸ و چاپ وزیری، ج۵، ص ۵ و ج ۸، ص ۱۱۹ به بعد. و در منابعی آمده است که امام(ع) دستور داد، گودال‌هایی حفر کردند که با سوراخ به هم وصل می‌شدند، غلات را در گودالی قرار دادند و در گودال‌های دیگر، آتش برافروختند، که در اثر دود غلیظ، مُردند. نک: شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج ۱، ص ۲۵
  140. آیا پندارید که من بر رسول خدا(ص) که درود و سلام خدا بر او باد! دروغ می‌بندم؟! به خدا سوگند من نخستین کسی بودم که پیامبری او را پذیرفتم و نخستین کسی نخواهم بود که بر او دروغ ببندم؛ نهج‌البلاغه، خطبه ۳۷.
  141. اسکافی، المعیار و الموازنة، ص ۳۲، به جای غال وقال، مفرط، آمده است؛ مزّی، تهذیب الکمال، ج ۲۰ ص ۴۸۵؛ علّامه حلّی، العدد القویة، ص ۲۴۹، به جای مبغض قال، کذّاب مفترٍ، آمده است؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج ۵، ص ۴.
  142. قسم به آنکه جانم در دست اوست اگر بیم آن را نداشتم که گروهی از امّتم در مورد تو چیزی بگویند که مسیحیان در مورد فرزند مریم گفته بودند، هر آینه امروز درباره تو سخنانی می‌گفتم که از کنار هیچ گروهی از مردم عبور نمی‌کردی جز اینکه خاک زیر پایت را به تبرّک برمی‌گرفتند؛ سلیم بن قیس، ص ۴۱۲؛ ابن شهر آشوب، مناقب، ج ۱، ص ۲۲۷ و ج ۲، ص ۱۶۷؛ شرح نهج‌البلاغه‌ابن ابی الحدید، چاپ رحلی، ج ۱، ص ۴۲۵ و چاپ وزیری، ج ۵، ص ۴.
  143. از من بپرسید پیش از آنکه مرا نیابید. قسم به آن کسی که جانم به دست اوست نمیپرسید از چیزی که میان شما تا روز قیامت است و نه از گروهی که صد تن را به راه راست می‌خواند و صد تن را به ضلالت و گمراهی می‌کشاند، جز آنکه شما را آگاه می‌کنم از آن کسی که مردم را بدان فرا می‌خواند و آن کسی که آنها را رهبری می‌کند و آن کسی که آنها را می‌راند و آنجا را که فرود آیند و آنجا را که بارگشایند و آن که از آنان کشته شود و آن که از ایشان بمیرد؛به نقل از ترجمه شهیدی، ص ۴۷۳.
  144. «از من بپرسید قبل از آنی که دیگر مرا نیابید»
  145. "کسی از صحابه رسول الله(ص) جز علی بن ابیطالب(ع) عبارت "سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي" (از من بپرسید قبل از آنی که دیگر مرا نیابید) را نگفت. «شیخ ما جناب ابو جعفر اسکافی در کتاب نقض العثمانیه از علی بن الجعد از ابن شبرمه نقل می‌کند که گفت»: هیچ کسی از مردم جز علی بن ابیطالب(ع) نمی‌تواند بر روی منبر بگوید "سلونی" (از من بپرسید)."ابن‌ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، چاپ بیروت، رحلی، ج ۲، ص ۱۷۵؛ و چاپ وزیری، ج ۷، ص ۴۶ و ج ۱۲ ص ۱۰۶.
  146. ابن‌ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، چاپ بیروت، رحلی، ج ۲، ص ۱۷۵؛ و چاپ وزیری، ج ۷، ص ۴۶ و ج ۱۲ ص ۱۰۶.
  147. ابن‌ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، چاپ بیروت، رحلی، ج ۱، ص ۲۰۸؛ و در چاپ وزیری، ج ۲، ص ۲۸۶ و ج ۷، ص ۴۴، شرح خطبه ۳۷، بسیاری از خبرهای غیبی امام(ع) آمده است
  148. ای مردم از من بپرسید پیش از آنکه مرا نیابید، که من راههای آسمان را بهتر از راههای زمین میدانم، پیش از آنکه فتنهای پدید شود که همچون شتری بیصاحب گام بردارد، و مهار خود پایمال کند و مردمان را بکوبد و بیازارد، و عقل صاحب خردان را ببَرد و در حیرتشان گذارد؛ نهج‌البلاغه، خطبه ۱۸۹ و شرح ابن ابی‌ الحدید، خطبه ۲۳۵، ج ۳، ص ۲۱۵.
  149. سوگند به آنکه دانه را بشکافت و انسان را آفرید. هر آنچه را به شما خبر میدهم از رسول امیّ(ص) است. رساننده خبر دروغ نگفته و شنونده نادان نبوده است. گویی مردی را میبینم که سخت گمراه است که از شام بانگ برآورد و بیرقهای خود را در اطراف کوفه برپا سازد. و چون دهان گشاید و سرکشی کند و به فرمان نیاید و جور و ستم از حدّ درگذرد، فتنه دندانش را در مردان زمان فرود بَرَد و موج جنگ از هرسو پدیدار گردد و… و در آن هنگام، چه توفان سخت و در هم کوبندهای که کوفه را درنَوَردد، و چه تند بادها که برآن بگذرد و دیری نپاید که دو سپاه در هم ریزند و با هم به ستیز برخیزند، آنچه برپاست درو شود و آنچه درو شده خورد گردد؛ نهج‌البلاغه، خصبه ۱۰۱.
  150. گروهی گویند منظور امام، معاویه و حوادث زمان او و فتنه‌های پس از او است، امّا قول اوّلی ارجح است.
  151. ابن‌ ابی‌ الحدید، شرح نهج‌ البلاغه،رحلی، ج ۲، ص ۱۹۴ و چاپ وزیری، ج ۷، ص۹۸ و ۹۹، شرح‌ خطبه ۱۰۰.
  152. به خدا سوگند به دولتی که خواهان آنید برسید و تا مدتی معین در آن بمانید… پس زمین برای شما خالی است و دستهایتان در آن گشاده است و دست زمامداران حقیقی از شما باز داشته است، و شمشیرهای شما بر آنها مسلّط و شمشیرهای آنان از شما بازداشته است. آگاه باشید هر خونی را خونخواهی است و هر حقی را خواهانی. همانا خونخواه خونهای ما همانند حاکمی است که درباره خودش حکم کند و او خدایی است که هرکس را بطلبد، از دستگیری او ناتوان نیست و هرکس بگریزد از چنگ او بیرون نرود. به خدا سوگند یاد میکنم که ای فرزندان امیّه پس از گذشت اندک زمانی، خواهید دانست که دولت دنیا در دست غیر شما خواهد بود و به سرای دشمنانتان انتقال خواهد یافت!؛ نهج‌البلاغه، خطبه ۱۰۵.
  153. منطقه‌ای بین موصل و اربیل است.
  154. ابن‌ ابی‌ الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج ۲، ص ۲۰۱ و ۲۰۲ و چاپ وزیری، ج ۷، صص ۱۱۷ - ۱۲۳، شرح خطبه ۱۰۴.
  155. امام علی در نهج البلاغه.
  156. «بی‌گمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو می‌فرستد و از آنچه در زهدان‌هاست آگاه است و هیچ کس نمی‌داند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمی‌داند در کدام سرزمین خواهد مرد»؛ سوره لقمان، آیه ۳۴.
  157. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۲۶، ص۱۰۳.
  158. تجرید الاعتقاد، ص۲۸۲؛ کشف المراد، ص۲۵۵.
  159. محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص ۱۲۳-۱۳۰.
  160. «آیا به شما علم غیب داده شده؟»
  161. نهج البلاغه خطبه صد و بیست و چهار، شرح نهج البلاغه ابن میثم:۱/۸۳-۸۵ و ج ۳/۱۳۸-۱۴۱.
  162. وبگاه پرسمان.
  163. وبگاه پاسخ‌گویان.
  164. رسول خدا(ص) مرا هزار باب از علم یاد داد که هر بابی هزار باب دیگر باز می‌کند؛ خصال صدوق ج۲ ص ۱۷۶.
  165. درباره اسرار غیب‌ها از من بپرسید که من وارث علوم انبیاء و مرسلین هستم؛ ینابیع المودة باب ۱۴ ص ۶۹.
  166. ینابیع المودة باب ۱۴ ص ۷۰ و کشف الغمه ص ۳۳.
  167. علی بن ابیطالب دانشمندترین امت من است و در مورد آنچه پس از من اختلاف کنند داناترین آنها در داوری کردن است؛ ارشاد مفید ج ۱ باب ۲ فصل ۱ حدیث ۱.
  168. بپرسید از من پیش از آنکه از میان شما بروم!.
  169. کفایة الخصام ص ۶۷۳، شرح نهج البلاغه ج ۲ ص ۲۷۷.
  170. بپرسید از من پیش از آنکه از میان شما بروم!.
  171. ینابیع المودة ص ۷۴، ارشاد مفید ج ۱ باب ۲ فصل ۱ حدیث ۴، امالی صدوق مجلس ۵۵ حدیث ۱.
  172. در سینه من دریای خروشان علم در تموج است ولی افسوس که کسی استعداد فهم آنرا ندارد.
  173. دانشنامه امام علی، ج۱، ص:۱۲۵۳
  174. او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه: ۲۶ - ۲۷.
  175. در حقیقت، خداست که علم به قیامت نزد اوست، و باران را فرو می‌‌فرستد، و آنچه را که در رحم‌هاست می‌‌داند و کسی نمی‌‌داند فردا چه به دست می‌‌آورد، و کسی نمی‌‌داند در کدامین سرزمین می‌‌میرد، به درستی خداست که دانا و آگاه است.
  176. وبگاه ثقلین.
  177. آنکه در نزد او دانش کتاب است، همان امیرالمؤمنین(ع) است.
  178. «و هیچ تر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است»؛ سوره انعام، آیه ۵۹.
  179. وبگاه ماهنامه موعود.
  180. سوگند به خدا، سرزمین شما را آب غرق می کند، گویا مسجد شما را می نگرم که چون سینه کشتی یا چونان شترمرغی که بر سینه خوابیده باشد بر روی آب مانده باشد؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۳، ترجمه محمد دشتی.
  181. آگاه باشید او حکومت کوتاه مدتی خواهد داشت مانند فرصت کوتاه سگی که با زبان بینی خود را پاک میکند. او پدر چهار فرمانرواست. و امت اسلام از دست او و پسرانش روز خونینی خواهند داشت؛ نهج البلاغه، ۷۳، ترجمه محمد دشتی.
  182. آگاه باشید! به‌زودی معاویه شما را به بیزاری و بدگویی من وادار می‌کند. بدگویی را به هنگام اجبار دشمن اجازه می‌دهم که مایه بلندی درجات من و نجات شماست. اما هرگز در دل از من بیزاری نجویید که من بر فطرت توحید تولد یافته‌ام و در ایمان و هجرت پیشقدم همه بوده‌ام؛ نهج البلاغه، ۵۷، ترجمه محمد دشتی.
  183. نهج البلاغه، ۵۹، ترجمه محمد دشتی.
  184. نهج البلاغه، ۱۱۶، ترجمه محمد دشتی.
  185. نهج البلاغه، ۱۳۸، ترجمه محمد دشتی.
  186. نهج البلاغه، ۵۸، ترجمه محمد دشتی.
  187. نهج البلاغه، ۸۷، ترجمه محمد دشتی.
  188. نهج البلاغه، ۴۷، ترجمه محمد دشتی.
  189. نهج البلاغه، ۹۳، ترجمه محمد دشتی.
  190. وبگاه تبیان.
  191. ر.ک: قیصری، داود، شرح فصوص الحکم، تحقیق: علامه حسن‌زاده آملی، ج۱، ص ۲۴۷-۲۵۱
  192. محمد بن یعقوب کلینی، کافی (کتاب)|کافی]]، ج۱، ص۲۵۸: حضرت امام صادق(ع) فرمودند:« إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا شَاءَ أَنْ يَعْلَمَ عَلِم‏»
  193. وبگاه اسلام کوئست