آیه مؤذن: تفاوت میان نسخهها
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
{{متن قرآن|تَجْرِي مِن تَحْتِهِمُ الأَنْهَارُ}}: بهشتیان در قصرها و خانههایی سکونت دارند که آب از زیر این [[خانهها]] جاری است؛ یعنی خداوند آن قصرها و خانهها را بر روی نهرها و رودخانهها بنا کرده است. و این، از جمله نعمتهای مهمّی است که در بسیاری از [[آیات]] قرآن<ref>[[خداوند متعال]] در [[سوره بقره]]، [[آیه]] ۲۵ و ۲۲۶ و [[سوره آل عمران]]، آیات ۱۵، ۱۳۶، ۱۹۵ و ۱۹۸ و [[سوره نساء]]، آیات ۱۳، ۵۷ و ۱۲۲ و [[سوره مائده]] آیات ۱۲، ۸۵ و ۱۱۹ و آیات دیگری از [[قرآن مجید]] به این [[نعمت]] اشاره کرده است. خلاصه این که، در نزدیک به ۴۰ آیه این نعمت ذکر شده است.</ref> که متعرّض نعمتهای بهشتی شده، مطرح گشته است. | {{متن قرآن|تَجْرِي مِن تَحْتِهِمُ الأَنْهَارُ}}: بهشتیان در قصرها و خانههایی سکونت دارند که آب از زیر این [[خانهها]] جاری است؛ یعنی خداوند آن قصرها و خانهها را بر روی نهرها و رودخانهها بنا کرده است. و این، از جمله نعمتهای مهمّی است که در بسیاری از [[آیات]] قرآن<ref>[[خداوند متعال]] در [[سوره بقره]]، [[آیه]] ۲۵ و ۲۲۶ و [[سوره آل عمران]]، آیات ۱۵، ۱۳۶، ۱۹۵ و ۱۹۸ و [[سوره نساء]]، آیات ۱۳، ۵۷ و ۱۲۲ و [[سوره مائده]] آیات ۱۲، ۸۵ و ۱۱۹ و آیات دیگری از [[قرآن مجید]] به این [[نعمت]] اشاره کرده است. خلاصه این که، در نزدیک به ۴۰ آیه این نعمت ذکر شده است.</ref> که متعرّض نعمتهای بهشتی شده، مطرح گشته است. | ||
{{متن قرآن|وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ لَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ}}<ref>«و میگویند: سپاس خداوند را که ما را به این (پاداش بزرگ) رهنمون شد و اگر خداوند ما را راهبر نمیشد ما خود راه نمییافتیم؛ بیگمان فرستادگان پروردگارمان حق را فرا آوردند» سوره اعراف، آیه ۴۳.</ref>: [[بهشتیان]] پس از مشاهده نعمتهای بهشتی و الطاف و عنایات خداوندی، [[دست]] به [[شکرگزاری]] بلند کرده و میگویند: «[[ستایش]] مخصوص خداوندی است که ما را به این (همه [[نعمتها]]) رهنمون شد؛ و اگر [[خدا]] ما را [[هدایت]] نکرده بود، ما (به اینها) راه نمییافتیم. مسلّماً فرستادگان [[پروردگار]] ما حق را آوردند». آری، بهشتیان اعتراف میکنند که [[هدایت تشریعی]] [[انبیاء]] و [[اولیاء]] و [[کتابهای آسمانی]] و [[هدایت تکوینی]] نشأت گرفته از جاذبههایی که در وجود [[انسان]] به | {{متن قرآن|وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ لَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ}}<ref>«و میگویند: سپاس خداوند را که ما را به این (پاداش بزرگ) رهنمون شد و اگر خداوند ما را راهبر نمیشد ما خود راه نمییافتیم؛ بیگمان فرستادگان پروردگارمان حق را فرا آوردند» سوره اعراف، آیه ۴۳.</ref>: [[بهشتیان]] پس از مشاهده نعمتهای بهشتی و الطاف و عنایات خداوندی، [[دست]] به [[شکرگزاری]] بلند کرده و میگویند: «[[ستایش]] مخصوص خداوندی است که ما را به این (همه [[نعمتها]]) رهنمون شد؛ و اگر [[خدا]] ما را [[هدایت]] نکرده بود، ما (به اینها) راه نمییافتیم. مسلّماً فرستادگان [[پروردگار]] ما حق را آوردند». آری، بهشتیان اعتراف میکنند که [[هدایت تشریعی]] [[انبیاء]] و [[اولیاء]] و [[کتابهای آسمانی]] و [[هدایت تکوینی]] نشأت گرفته از جاذبههایی که در وجود [[انسان]] به ودیعت نهاده شده، باعث شده که آنها وارد [[بهشت]] شوند و همه اینها از عنایات و [[الطاف خداوند]] متعال است. | ||
{{متن قرآن|وَنُودُوا أَنْ تِلْكُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}}<ref>«و به آنان ندا داده مىشود كه اين همان بهشتى است كه آن را به [پاداش] آنچه انجام مىداديد ميراث يافتهايد» سوره اعراف، آیه ۴۳.</ref>: پس از اینکه بهشتیان به [[حمد]] و [[سپاس]] نعمتهای بیحدّ و [[حصر]] [[خداوند]] که از الطاف و | {{متن قرآن|وَنُودُوا أَنْ تِلْكُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}}<ref>«و به آنان ندا داده مىشود كه اين همان بهشتى است كه آن را به [پاداش] آنچه انجام مىداديد ميراث يافتهايد» سوره اعراف، آیه ۴۳.</ref>: پس از اینکه بهشتیان به [[حمد]] و [[سپاس]] نعمتهای بیحدّ و [[حصر]] [[خداوند]] که از الطاف و عنایت آن حضرت نشأت گرفته، پرداختند؛ به آنها ندا داده میشود که: «این بهشت را در برابر اعمالی که انجام میدادید، به [[ارث]] بردید». | ||
{{متن قرآن|وَنَادَى أَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابَ النَّارِ أَنْ قَدْ وَجَدْنَا مَا وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقًّا فَهَلْ وَجَدْتُمْ مَا وَعَدَ رَبُّكُمْ حَقًّا}}<ref>«و بهشتیان، دمسازان آتش را ندا میکنند که ما وعده پروردگار خویش را راستین یافتهایم آیا شما (نیز) وعده پروردگارتان را راستین یافتهاید؟» سوره اعراف، آیه ۴۴.</ref>: هنگامی که بهشتیان در بهشت مستقر میشوند، به اطراف خویش مینگرند و به دنبال [[دوستان]] و آشنایان خویش هستند، امّا بعضی از آنها را نمییابند! متوجّه میشوند که آنها جهنّمی شده و از ورود به [[بهشت]] [[محروم]] گشتهاند، بدین جهت خطاب به جهنّمیان میگویند: «آنچه [[خداوند]] به ما [[وعده]] داده بود و ما بر اساس [[ایمان]] به آن، راه صحیحی در [[دنیا]] [[انتخاب]] کردیم و بالاخره به بهشت رهنمون شدیم، تمام وعدههای خداوند را [[حق]] یافتیم و هیچ تخلّفی نداشته است، آیا شما هم وعدههای خداوند را در مورد سرانجام خویش حق یافتید؟ آیا مجازاتهایی که به شما وعده داده شد، تحقّق یافت؟ | {{متن قرآن|وَنَادَى أَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابَ النَّارِ أَنْ قَدْ وَجَدْنَا مَا وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقًّا فَهَلْ وَجَدْتُمْ مَا وَعَدَ رَبُّكُمْ حَقًّا}}<ref>«و بهشتیان، دمسازان آتش را ندا میکنند که ما وعده پروردگار خویش را راستین یافتهایم آیا شما (نیز) وعده پروردگارتان را راستین یافتهاید؟» سوره اعراف، آیه ۴۴.</ref>: هنگامی که بهشتیان در بهشت مستقر میشوند، به اطراف خویش مینگرند و به دنبال [[دوستان]] و آشنایان خویش هستند، امّا بعضی از آنها را نمییابند! متوجّه میشوند که آنها جهنّمی شده و از ورود به [[بهشت]] [[محروم]] گشتهاند، بدین جهت خطاب به جهنّمیان میگویند: «آنچه [[خداوند]] به ما [[وعده]] داده بود و ما بر اساس [[ایمان]] به آن، راه صحیحی در [[دنیا]] [[انتخاب]] کردیم و بالاخره به بهشت رهنمون شدیم، تمام وعدههای خداوند را [[حق]] یافتیم و هیچ تخلّفی نداشته است، آیا شما هم وعدههای خداوند را در مورد سرانجام خویش حق یافتید؟ آیا مجازاتهایی که به شما وعده داده شد، تحقّق یافت؟ |
نسخهٔ ۲۸ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۲۶
مقدمه
﴿وَنَادَى أَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابَ النَّارِ أَن قَدْ وَجَدْنَا مَا وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقًّا فَهَلْ وَجَدتُّم مَّا وَعَدَ رَبُّكُمْ حَقًّا قَالُواْ نَعَمْ فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَن لَّعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ﴾[۱].
کلمه «مؤذّن» در قرآن مجید تنها یک بار به کار رفته که پیرامون مسائل جهان آخرت میباشد و در آیه ۴۴ سوره اعراف آمده است و یک بار هم کلمه «اذان» آمده و آن در آیه ۳ سوره توبه میباشد و هر دو در ارتباط با فضایل امیر المؤمنین(ع) است[۲].
شرح و تفسیر آیه ۴۴ اعراف
گفتگوی بهشتیان و جهنّمیان
برای روشنتر شدن تفسیر آیه مؤذّن، لازم است از چند آیه قبل شروع کنیم:
﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾[۳]. جمله ﴿لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا﴾ که به صورت یک جمله معترضه در آیه فوق آمده است اشاره به نکته مهمّی دارد و آن اینکه ایمان و عملِ صالحِ همه یکسان نیست و از همه مردم انتظار ایمان و عمل صالح مساوی نمیرود، بلکه از هر کس به اندازه توان و درک او انتظار ایمان و عمل صالح میرود، بدون شک ایمان حضرت علی(ع) و سلمان و ابوذر در سطح ایمان بقیّه مردم نیست و انتظاری که از چنین اشخاص برجستهای میرود غیر از انتظاری است که از مردم عادی میرود. خلاصه این که، هر کس به اندازه ظرفیّت و وُسع و توانش ایمان داشته باشد و عمل صالح انجام دهد وارد بهشت میشود و جاودانه در آن خواهد ماند.
﴿وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ﴾[۴]: خداوند پس از اینکه صفات مستحقّین ورود به بهشت را بیان میکند، به کارهایی که در بهشت در مورد آنها انجام میشود میپردازد. اوّلین کاری که انجام میشود اینکه: «آنچه در دل آنها از کینه و حسد دارند، برمی کنیم تا در صفا و صمیمیّت با هم زندگی کنند». «غلّ» به حرکت آب در زیر گیاهان که مخفی و ناپیداست گفته میشود و از آنجا که حسد و کینه هم به صورت ناپیدا و پنهان است به آن غل گفته شده است.
سؤال: مگر بهشتیها کینه و حسد دارند که خداوند آن را با ورود به بهشت از بین میبرد؟ پاسخ: از برخی روایات استفاده میشود که بعضی از درجات خفیف حسد و کینه در بعضی از بهشتیان وجود دارد که تا آن را اظهار نکنند گناه محسوب نمیشود و منافاتی با ایمان ندارد[۵]. خداوند حتّی این درجه ضعیف از حسد و کینه را از قلب بهشتیان برطرف میکند، تا در کنار هم و در کمال آرامش زندگی کنند.
﴿تَجْرِي مِن تَحْتِهِمُ الأَنْهَارُ﴾: بهشتیان در قصرها و خانههایی سکونت دارند که آب از زیر این خانهها جاری است؛ یعنی خداوند آن قصرها و خانهها را بر روی نهرها و رودخانهها بنا کرده است. و این، از جمله نعمتهای مهمّی است که در بسیاری از آیات قرآن[۶] که متعرّض نعمتهای بهشتی شده، مطرح گشته است.
﴿وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ لَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ﴾[۷]: بهشتیان پس از مشاهده نعمتهای بهشتی و الطاف و عنایات خداوندی، دست به شکرگزاری بلند کرده و میگویند: «ستایش مخصوص خداوندی است که ما را به این (همه نعمتها) رهنمون شد؛ و اگر خدا ما را هدایت نکرده بود، ما (به اینها) راه نمییافتیم. مسلّماً فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند». آری، بهشتیان اعتراف میکنند که هدایت تشریعی انبیاء و اولیاء و کتابهای آسمانی و هدایت تکوینی نشأت گرفته از جاذبههایی که در وجود انسان به ودیعت نهاده شده، باعث شده که آنها وارد بهشت شوند و همه اینها از عنایات و الطاف خداوند متعال است.
﴿وَنُودُوا أَنْ تِلْكُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾[۸]: پس از اینکه بهشتیان به حمد و سپاس نعمتهای بیحدّ و حصر خداوند که از الطاف و عنایت آن حضرت نشأت گرفته، پرداختند؛ به آنها ندا داده میشود که: «این بهشت را در برابر اعمالی که انجام میدادید، به ارث بردید».
﴿وَنَادَى أَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابَ النَّارِ أَنْ قَدْ وَجَدْنَا مَا وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقًّا فَهَلْ وَجَدْتُمْ مَا وَعَدَ رَبُّكُمْ حَقًّا﴾[۹]: هنگامی که بهشتیان در بهشت مستقر میشوند، به اطراف خویش مینگرند و به دنبال دوستان و آشنایان خویش هستند، امّا بعضی از آنها را نمییابند! متوجّه میشوند که آنها جهنّمی شده و از ورود به بهشت محروم گشتهاند، بدین جهت خطاب به جهنّمیان میگویند: «آنچه خداوند به ما وعده داده بود و ما بر اساس ایمان به آن، راه صحیحی در دنیا انتخاب کردیم و بالاخره به بهشت رهنمون شدیم، تمام وعدههای خداوند را حق یافتیم و هیچ تخلّفی نداشته است، آیا شما هم وعدههای خداوند را در مورد سرانجام خویش حق یافتید؟ آیا مجازاتهایی که به شما وعده داده شد، تحقّق یافت؟
﴿قَالُواْ نَعَمْ﴾: جهنّمیان در پاسخ میگویند: «آری، تمام وعدههایی که داده شد، انجام شد. ما با چشم خویش تحقّق آنها را مشاهده کردیم.
سؤال: چرا بهشتیان این مطالب را از جهنّمیان میپرسند؟ پاسخ: ممکن است برای اطمینان بیشتر و باور عمیقتر باشد؛ هر چند بهشتیان به تمام وعدههای انبیاء ایمان و اعتقاد داشتند، ولی وقتی تحقّق آنها را ببینند، یا از جهنّمیها بشنوند، باورشان عمیقتر میشود. احتمال دیگر آنکه آنها برای سرزنش و ملامت جهنّمیها این سؤال را مطرح میکنند، همانگونه که جهنّمیها در دنیا مؤمنان را سرزنش و ملامت میکردند و ایمان و اعتقادات آنها را به سخریّه میگرفتند. بنابراین، این سؤال و جواب نوعی مقابله به مثل محسوب میشود!
﴿فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ﴾[۱۰]: برای پایان دادن به گفت و گوی بهشتیان و جهنّمیان یک نفر باید حرف آخر را بزند، بدین جهت پیامآور الهی فریاد میزند: «لعنت خداوند بر ظالمان و ستمگران باد!» و با این سخن، گفتوگوهای بهشتیان و جهنّمیان پایان مییابد[۱۱].
مؤذّن کیست؟
مؤذّن، که در آیه ۴۴ سوره اعراف بدان اشاره شد، کیست؟ این پیامآور الهی که بر بهشت و جهنّم و قیامت سلطه دارد چه شخصی است؟ این شخص که همگان صدایش را میشنوند و با سخن او گفت و گوی بهشتیان و جهنّمیان پایان مییابد، چه کسی میتواند باشد؟
پاسخ: روایات متعدّدی در منابع شیعه و اهل سنت وجود دارد که مؤذّن را به حضرت علی(ع) تفسیر کرده است، به عنوان نمونه به چند منبع اشاره میکنیم:
- حاکم حسکانی، دانشمند حنفی اهل تسنّن، در شواهد التّنزیل، از محمد حنفیه، از حضرت علی(ع) چنین نقل میکند: «أنَا ذلِکَ الْمُؤذِّن»؛ پیامآور الهی در روز قیامت من هستم». وی روایتی نیز از ابن عبّاس نقل میکند؛ او میگوید: «علی(ع) در قرآن نامهایی دارد که مردم با آن آشنا نیستند، یکی از آن نامها «مؤذّن» است». ابن عبّاس هر چند این روایت را به پیامبر(ص) نسبت نداده؛ ولی حتماً از آن حضرت شنیده است[۱۲].
- حافظ أبو بکر ابن مردویه در کتاب المناقب نقل کرده است که مؤذّن علی(ع) است[۱۳].
- آلوسی، یکی از مفسّران معروف اهل سنّت، در تفسیر روح المعانی از ابن عبّاس نقل میکند که گفته است: الْمُؤَذِّنُ عَلِیٌّ کَرَّمَ اللَّهُ وَجْهَهُ؛ مؤذّن حضرت علی(ع) است»[۱۴].
- شیخ سلیمان قندوزی، نویسنده کتاب ینابیع المودة، نیز در کتابش نقل میکند که منظور از مؤذّن حضرت علی(ع) است[۱۵].
- میر محمّد صالح کشفی ترمذی نیز همین مطلب را در مناقب نقل کرده است[۱۶].[۱۷]
آیا مؤذّن بودن افتخاری محسوب میشود؟
سؤال: بعضی از روشنفکران که در دام تعصّب گرفتار شدهاند، مثل محمّد رشید رضا نویسنده تفسیر المنار، هنگامی که به این آیه شریفه و روایات پیرامون آن میرسند میگویند: «بر فرض که بپذیریم منظور از مؤذّن حضرت علی(ع) است؛ ولی این، افتخاری محسوب نمیشود؛ زیرا یک نفر باید پیامآور الهی باشد و تفاوتی نمیکند چه کسی باشد».
پاسخ: جواب این سخن بیاساس روشن است؛ زیرا این مؤذّن میخواهد به فرمان الهی مطلبی را اعلام کند، پس او پیامآور الهی است و وظیفه خطیر و سنگین سخنگوی خداوند را دارد، بنابراین سخنگو باید شخص مهمّی باشد که مطلب و پیام خدا را خوب بیان کند؛ آن هم پیامی که در روز قیامت بیان میشود. و با توجّه به محتوای پیام که شامل لعنت خداوند بر ظالمین است، خود پیامآور نباید در دنیا آلوده به ظلم شده باشد وگرنه هیچ کس خودش را لعنت نمیکند. بنابراین، مقام مؤذّن در روز قیامت یک مقام معمولی و عادی نیست، که هر کس بتواند عهدهدار آن باشد و کسی که این مقام را به دست آورد، فضیلت بزرگی نصیبش شده است[۱۸].
ارتباط آیه اذان و «مؤذّن»
«پاداشها» و «مجازاتهای» جهان آخرت در حقیقت انعکاس اعمال انسان در دنیاست. این مطلب با توجّه و تأمّل در ارتباط «پاداشها» و «کیفرهای» جهان آخرت، با اعمال انسان در دنیا روشن میشود. اگر انسان رباخوار که مرتکب گناه بزرگ رباخواری میشود، در جهان آخرت همانند انسانی مست و بیاراده جلوه میکند و قدرت بر حرکت صحیح و متعادل ندارد و هر از چند قدمی به زمین میخورد و دوباره برمیخیزد و به راهش ادامه میدهد، بدان جهت است که او در دنیا با این گناه بزرگ تعادل اقتصادی جامعه را بر هم زده و جامعه را دچار بیثباتی اقتصادی و مالی نموده است. پس عدم تعادل رباخوار در آخرت، انعکاسی از برهم خوردن تعادل جامعه در دنیا بر اثر ارتکاب او به گناه زشت رباخواری است.
اگر ظلم در آخرت بسان تاریکی و ظالم همچون انسان تاریکی میباشد که راه به جایی نمیبرد، به خاطر آن است که ظالم دنیا را بر مظلومین تیره و تار کرده، به گونهای که آنها راه به هیچ جا نمیبرند. پس ظلمات ظالم در آخرت نتیجه و انعکاس ظلماتی است که او خود در دنیا برای مظلومان به وجود آورده و زندگی آنها را تیره و تار کرده است.
اگر انسان مؤمن و دارای ایمان با چراغی از نور وارد صحنه محشر میشود و در سایه آن چراغ، به سوی رضوان و مغفرت الهی رهنمون و هدایت میگردد، به خاطر این است که انسانهای مختلفی در پرتو نور ایمان او در دنیا هدایت گشته و به حقیقت رهنمون شدند.
خلاصه اینکه، تمام «پاداشها» و «کیفرها» در جهان آخرت انعکاس و زاییده اعمال خود ما انسانها در دنیاست.
با توجّه به این مطلب، اگر علی(ع) طبق آنچه در آیه اذان آمده، «مؤذّن» پیامبر(ص) در دنیاست و پیام آن حضرت را در مکّه به گوش مشرکان میرساند، همو در جهان آخرت نیز «مؤذّن» است و پیام خداوند عالم را به گوش جهنّمیان میرساند و آنها را مشمول لعنت الهی، به خاطر ظلمی که مرتکب شدهاند، میداند.
اگر علی در جهان آخرت فصل الخطاب تمام سخنهایی است که بین بهشتیان و جهنّمیان ردّ و بدل میشود، به خاطر آن است که او در دنیا نیز فصل الخطاب بوده و آخرین سخن را خطاب به مشرکان و بتپرستان بیان کرده است. آیا این، فضیلت، کم ارزشی است؟ آیا هیچ انسان دیگری، اعمّ از مسلمانان و پیروان دیگر ادیان الهی، واجد چنین فضیلتی هست؟[۱۹]
منابع
پانویس
- ↑ و بهشتیان، دمسازان آتش را ندا میکنند که ما وعده پروردگار خویش را راستین یافتهایم آیا شما (نیز) وعده پروردگارتان را راستین یافتهاید؟ میگویند: آری آنگاه بانگ برآورندهای در میان آنان بانگ برمیدارد که لعنت خداوند بر ستمکاران!؛ سوره اعراف، آیه ۴۴.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، آیات ولایت در قرآن، ص۳۲۷ ـ ۳۲۸.
- ↑ «و آنان که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند- به هیچ کس جز برابر توان وی تکلیف نمیکنیم- آنان بهشتیند در آن جاودانند» سوره اعراف، آیه ۴۲.
- ↑ «و هر کینهای که در سینه آنهاست میزداییم» سوره اعراف، آیه ۴۳.
- ↑ المنار، ج۸، ص۴۲۱، (به نقل از تفسیر نمونه، ج۶، ص۱۷۵).
- ↑ خداوند متعال در سوره بقره، آیه ۲۵ و ۲۲۶ و سوره آل عمران، آیات ۱۵، ۱۳۶، ۱۹۵ و ۱۹۸ و سوره نساء، آیات ۱۳، ۵۷ و ۱۲۲ و سوره مائده آیات ۱۲، ۸۵ و ۱۱۹ و آیات دیگری از قرآن مجید به این نعمت اشاره کرده است. خلاصه این که، در نزدیک به ۴۰ آیه این نعمت ذکر شده است.
- ↑ «و میگویند: سپاس خداوند را که ما را به این (پاداش بزرگ) رهنمون شد و اگر خداوند ما را راهبر نمیشد ما خود راه نمییافتیم؛ بیگمان فرستادگان پروردگارمان حق را فرا آوردند» سوره اعراف، آیه ۴۳.
- ↑ «و به آنان ندا داده مىشود كه اين همان بهشتى است كه آن را به [پاداش] آنچه انجام مىداديد ميراث يافتهايد» سوره اعراف، آیه ۴۳.
- ↑ «و بهشتیان، دمسازان آتش را ندا میکنند که ما وعده پروردگار خویش را راستین یافتهایم آیا شما (نیز) وعده پروردگارتان را راستین یافتهاید؟» سوره اعراف، آیه ۴۴.
- ↑ «آنگاه بانگ برآورندهای در میان آنان بانگ برمیدارد که لعنت خداوند بر ستمکاران!» سوره اعراف، آیه ۴۴.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، آیات ولایت در قرآن، ص۳۲۸ ـ ۳۳۱.
- ↑ به نقل از احقاق الحق، ج۳، ص۳۹۴.
- ↑ به نقل از احقاق الحق، ج۳، ص۳۹۳.
- ↑ روح المعانی، ج۸، ص۱۰۷ (به نقل از احقاق الحق، ج۳، ص۳۹۳).
- ↑ ینابیع المودّة، ص۱۰۱ (به نقل از احقاق الحق، ج۳، ص۳۹۳).
- ↑ مناقب مرتضوی، ص۶۰ (به نقل از احقاق الحق، ج۳، ص۳۹۳).
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، آیات ولایت در قرآن، ص۳۳۱ ـ ۳۳۲.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، آیات ولایت در قرآن، ص۳۳۲.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، آیات ولایت در قرآن، ص۳۳۹ ـ ۳۴۱.