عدالت اجتماعی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۱۴: خط ۱۴:
*اهمیت [[عدالت]] در [[اسلام]] از آنجا سرچشمه می‌گیرد که بنابر [[آموزه‌های اسلامی]]، [[خداوند]]، [[عادل]] است و همۀ [[افعال الهی]] عین عدالت‌اند و [[عدل]] در [[تشیع]] از [[اصول دین]] و [[مذهب]] به شمار می‌آید. [[قرآن کریم]]  نیز یکی از [[اهداف بعثت پیامبران]] و [[نزول]] [[کتب آسمانی]] را برقرار ساختن [[عدالت]] میان [[انسان‌ها]] [[بیان]] می‌‌کند<ref>{{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ}}«ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری می‌ کند» سوره حدید، آیه ۲۵. </ref>.<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۳۳۳.</ref>
*اهمیت [[عدالت]] در [[اسلام]] از آنجا سرچشمه می‌گیرد که بنابر [[آموزه‌های اسلامی]]، [[خداوند]]، [[عادل]] است و همۀ [[افعال الهی]] عین عدالت‌اند و [[عدل]] در [[تشیع]] از [[اصول دین]] و [[مذهب]] به شمار می‌آید. [[قرآن کریم]]  نیز یکی از [[اهداف بعثت پیامبران]] و [[نزول]] [[کتب آسمانی]] را برقرار ساختن [[عدالت]] میان [[انسان‌ها]] [[بیان]] می‌‌کند<ref>{{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ}}«ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری می‌ کند» سوره حدید، آیه ۲۵. </ref>.<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۳۳۳.</ref>


==خاستگاه [[عدالت]]==
*آنچه یک [[نظریه]] [[عدالت اجتماعی]] را قوام می‌بخشد و چارچوب‌های اساسی آن را معین می‌سازد، دیدگاه نظریه‌پرداز نسبت به [[انسان]] است. در این بخش، آنچه بیش از هر چیز اهمیت می‌یابد، نگاهی است که نسبت به [[طبیعت]] [[انسان]] وجود دارد: آیا [[انسان]] بنا به [[طبیعت]] و [[غریزه]] خود [[عدالت‌خواه]] است و یا به [[تعدی]] و [[تجاوز]] [[تمایل]] دارد؟ آیا [[اختیار]] و [[اراده انسان]] نقشی در تأمین [[عدالت]] از سوی او دارد و یا اینکه [[انسان]] مجبور و بی‌اراده و در بند محیط است؟ و اگر مختار است و [[عدالت‌خواه]]، با چه شیوه‌هایی آن را پی می‌جوید و براساس چه دلایلی؟ [[مکتب]] و [[جهان‌بینی]] افراد در برداشت آنها نسبت به [[انسان]] و در نتیجه نسبت به [[عدالت]] نقش دارد. مباحثی مانند [[فطرت]] و خاستگاه [[عدالت]] در [[اسلام]] در این زمینه قابل توجه‌اند.
*درباره خاستگاه [[عدالت]]، سه نظریه کلی وجود دارد که در واقع همان نظریه‌ها درباره [[انسان]] است: دیدگاه نخست [[معتقد]] است [[انسان]] طبعاً [[عدالت‌خواه]] است؛ دومین دیدگاه به [[تجاوزگر]] بودن [[انسان]] [[عقیده]] دارد و سومین نظریه بر موضعی میانه [[اصرار]] می‌ورزد که در آن طبع [[انسان]] همچون صفحه سفیدی است که [[گرایش]] به هر دو حالت در آن وجود دارد. نظر نخست مردود است؛ زیرا اگر [[انسان]] به تمامی [[عادل]] و خواستار [[عدالت]] می‌بود، هیچ ظلمی در [[جهان]] صورت نمی‌گرفت؛ در حالی که وضعیت موجود و گذشته [[جهان]] خلاف این مطلب را ثابت می‌کند. مطابق [[گرایش]] دوم که از سوی کسانی مانند روسو، شوپنهاور، راسل، هابز، نیچه و امثال آنها صورت گرفته است، [[انسان]] طبعاً [[تجاوزگر]] است و اگر گاه دم از [[عدالت]] می‌زند، بنا به مصلحت‌سنجی او است. نیچه و ماکیاول معتقدند [[عدالت]]، اختراع [[مردم]] [[ناتوان]] است. [[مردمان]] کم‌مایه و [[ضعیف]] در مقابل اقویا، زوری برای [[مبارزه]] ندارند و در نتیجه [[عدالت]] را [[خلق]] و [[ابداع]] کردند. برتراندراسل، جست‌وجوی [[عدالت]] را تنها به [[دلیل]] [[منافع]] [[فرد]] در [[اجتماع]] می‌داند. [[انسان]] طبیعتاً منفعت‌جو است و چیزی به نام [[عدالت‌خواهی]] در وجود او نیست. بایستی با [[عقل]] و [[علم]] و [[دانش]]، [[بشر]] را تقویت کرد تا به این نتیجه برسد که [[منفعت]] او در [[برقراری عدالت]] جمعی قابل جست‌وجو است<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۸، ص۱۵۶-۱۵۸.</ref>.
*هابز بر این نظر است که [[انسان]] طبعاً منفعت‌جو و خودپرست است و هیچ [[تصوری]] از خوبی و [[بدی]] و [[ظلم]] و عدل ندارد. بنابراین، پیوسته قصد تعرض به انسان‌های دیگر را دارد که این مسئله نوعی [[ناامنی]] و خطر دائمی در پی می‌آورد. برای فرار از چنین وضعیتی، [[انسان]] به [[قرارداد]] [[اجتماعی]] و عمل به [[قانون]] تن می‌دهد. اما رعایت [[قانون]] نیز با [[زور]] [[شمشیر]] میسر است؛ زیرا [[شهوات]] و [[غرایز]] طبیعی پیوسته [[انسان]] را به جانب بی‌انصافی و [[کینه‌توزی]] فرا می‌خوانند. بنابراین، [[پذیرش]] [[عدالت]] و [[قوانین]] بنا به [[مصلحت]] خود [[انسان]] و [[گریز]] از [[ناامنی]] انجام شده است، وگرنه طبع گرگ‌صفت [[انسان]] همچنان وجود دارد و تغییری نمی‌کند<ref>مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۶، ص۲۳۲.</ref>.
*دسته‌ای همچون مارکسیست‌ها معتقدند نه [[انسان]] را می‌توان به گونه‌ای [[تربیت]] کرد که [[عدالت]] را از عمق جانش خواهان باشد و نه می‌توان [[علم بشر]] را بدان حد تقویت کرد که [[منفعت]] خود را در [[عدالت]] بجوید. تحقق [[عدالت]] گرچه عملی است و می‌شود آن را محقق ساخت، اما این کار تنها از طریق ابزارهای [[اقتصادی]] و تولیدی قابل جست‌و‌جو است. آنها معتقدند دنیای [[سرمایه‌داری]] به [[سوسیالیسم]] منتهی می‌شود و در آخرین مرحله به [[حکم]] [[جبر]] ماشین و [[توسعه اقتصاد]]، [[عدالت]] برقرار می‌شود.
*در نقد دیدگاه‌های فوق، باید گفت که این نظریه‌ها، تنها دست [[ظالمان]] را در [[ستم]] بیشتر باز می‌نهد. [[انسان]] زمانی به خاطر [[منافع]] خود [[عدالت]] می‌ورزد که نیرویی در مقابل خود ببیند؛ در غیر این صورت، به [[قواعد]] [[عدالت]] تن نمی‌سپارد. [[اسلام]] حد میانه را بر می‌گزیند. این دیدگاه سایر نظرگاه‌ها را [[بدبینی]] به [[طبیعت]] و [[فطرت بشر]] تلقی کرده و علت این را که [[بشر]] امروز از [[عدالت]] گریزان است، نرسیدن او به مرحله کمال می‌داند. [[بشر]] ذاتاً [[عدالت‌خواه]] است و اگر خوب [[تربیت]] شود و مربی کاملی داشته باشد، خواهان [[عدالت]] شده و [[منفعت]] جمع را بر سود خویش [[برتری]] می‌دهد. در [[مکتب اسلام]]، نمونه‌هایی از کسانی وجود دارد که [[عادل]] و [[عدالت‌خواه]] بوده‌اند؛ در صورتی که منافعشان هم ایجاب نمی‌کرده است. آنان بر خلاف [[منافع]] فردی‌شان، خواهان تحقق [[عدالت]] بوده‌اند و [[جان]] خود را در این [[راه]] داده‌اند. از جمله این نمونه‌ها، [[امام علی]]{{ع}} است که [[شهید]] [[راه]] [[عدالت]] نام گرفت. چنین نمونه‌هایی نشان می‌دهد که می‌توان [[بشر]] را به مسیر [[عدالت‌خواهی]] رهنمون شد و [[بشر]] توان [[غلبه]] بر [[منافع]] شخصی خود را دارد<ref>[[نجمه کیخا|کیخا، نجمه]]، عدالت اجتماعی (در اندیشه شهید مطهری)، [[چلچراغ حکمت ج۳۰ (کتاب)|چلچراغ حکمت]]</ref>.
==آثار و کارکردهای عدالت اجتماعی==
==آثار و کارکردهای عدالت اجتماعی==
*آثار مثبت [[عدالت]] در دو بُعد فردی و [[اجتماعی]] قابل تقسیم‌بندی است. بی‌گمان آثار فردی [[عدالت]]، در [[عدالت اجتماعی]] تأثیر دارد. اجرای [[مساوات]] و پرداخت [[حقوق]] و مزایای افراد، نه تنها سبب [[خشنودی]] آنان می‌شود، بلکه باعث ایجاد [[همدلی]] و توادد و تحابب می‌شود. به رغم تأثیری که [[ایمان]] بر نزدیکی [[قلوب]] و ایجاد [[وحدت]] میان افراد [[جامعه]] دارد، اما تا زمانی که موانع و فاصله‌ها و امتیازهای ناعادلانه رفع نشود، [[ایمان]] نمی‌تواند تأثیر چندانی داشته باشد. به عبارتی، [[ایمان به خدا]] مقتضی [[اتحاد]] و برداشتن این امور به منزله رفع موانع است و در کنار [[ایمان]] و [[عدالت فردی]]، [[عدالت اجتماعی]] نیز ضروری است. به همین جهت گفته می‌شود که [[اسلام]] تنها یک [[آیین]] [[اخلاقی]] نیست، بلکه در عرصه [[اجتماع]] نیز سبب تحولات گسترده می‌شود و ناهمواری‌های [[اجتماعی]] را از بین می‌برد<ref>مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۶، ص۲۴۵.</ref>.
*آثار مثبت [[عدالت]] در دو بُعد فردی و [[اجتماعی]] قابل تقسیم‌بندی است. بی‌گمان آثار فردی [[عدالت]]، در [[عدالت اجتماعی]] تأثیر دارد. اجرای [[مساوات]] و پرداخت [[حقوق]] و مزایای افراد، نه تنها سبب [[خشنودی]] آنان می‌شود، بلکه باعث ایجاد [[همدلی]] و توادد و تحابب می‌شود. به رغم تأثیری که [[ایمان]] بر نزدیکی [[قلوب]] و ایجاد [[وحدت]] میان افراد [[جامعه]] دارد، اما تا زمانی که موانع و فاصله‌ها و امتیازهای ناعادلانه رفع نشود، [[ایمان]] نمی‌تواند تأثیر چندانی داشته باشد. به عبارتی، [[ایمان به خدا]] مقتضی [[اتحاد]] و برداشتن این امور به منزله رفع موانع است و در کنار [[ایمان]] و [[عدالت فردی]]، [[عدالت اجتماعی]] نیز ضروری است. به همین جهت گفته می‌شود که [[اسلام]] تنها یک [[آیین]] [[اخلاقی]] نیست، بلکه در عرصه [[اجتماع]] نیز سبب تحولات گسترده می‌شود و ناهمواری‌های [[اجتماعی]] را از بین می‌برد<ref>مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۶، ص۲۴۵.</ref>.

نسخهٔ ‏۱۰ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۴:۵۹

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث عدل است. "عدالت اجتماعی" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل عدالت اجتماعی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

تعریف عدالت اجتماعی

اهمیت عدالت اجتماعی

خاستگاه عدالت

آثار و کارکردهای عدالت اجتماعی

از بُعد ماهیت نهضت که اسلامی و الهی است، دین نقش مؤثری در بیدار کردن فطرت خداجوی انسان‌ها و در نتیجه عدالت‌خواهی آنان دارد. ریشه این نهضت بر جریان‌های مختلفی مبتنی بوده است که تبعیض و ازدیاد روزافزون شکاف طبقاتی و نقضآشکار قوانین و مقررات اسلامی از جمله آنها است. هدف‌های نهضت همان اهدافی است که ائمه اطهار(ع) نیز در سخنان خویش آنها را به عنوان هدف‌های اصلاحی خویش ذکر کرده‌اند. این اهداف، هدف‌های کلی همه نهضت‌های اسلامی است. امام علی(ع) در نهج‌البلاغه، این هدف‌ها را چنین بیان می‌کند: « لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِينِكَ» به این معنا که نشانه‌های محو شده راه خدا را بازگردانیم. یعنی اصلاحی در فکرها و اندیشه‌ها و تحولی در روح‌ها و ضمیرها و قضاوت‌ها در زمینه خود اسلام صورت گیرد. « نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِي بِلَادِكَ»؛ اصلاح اساسی و آشکار و چشمگیر که نظر هر بیننده را جلب کند و علایم بهبودی وضع زندگی مردم کاملاً هویدا باشد. به عبارتی، تحول بنیادین در اوضاع زندگی مردم انجام پذیرد. « يَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِكَ»؛ بندگان مظلوم خدا از شر ظالمان امان یابند و دست تطاول ستمکاران از سر ستمدیدگان کوتاه شود تا در روابط اجتماعی انسان‌ها اصلاحی صورت گیرد. « تُقَامَ الْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدُودِكَ »؛ مقررات تعطیل شده خدا و قانون‌های نقض شده اسلام بار دیگر به پا داشته شود و بر زندگی اجتماعی مردم حاکم شود. به این معنا که تحولی ثمربخش و اسلامی در نظامات مدنی و اجتماعی جامعه صورت پذیرد[۹].

پیامدهای نبود عدالت اجتماعی

بایسته‌های عدالت اجتماعی

1. قانون: اینکه چه امری مردم را به پیروی از عدالت وا می‌دارد و کاستی‌های ناشی از اعمال و رویه‌های ناعادلانه را جبران می‌کند، بحثی با اهمیت است. اگر اعتقادی به روش‌های خشونتآمیز نداشته و خواهان حفظ کرامت و ارزش‌های انسانی باشیم، شاید روش‌هایی مانند تربیت صحیح، آموزش‌های سالم و امثال اینها گزینه‌های خوبی به نظر رسند. در این صورت، قانون، نقشی کلیدی خواهد داشت. پذیرش قانون و اطاعت از آن، از سنین کودکی، عنصر مؤثری برایت تربیت فرزندان و جهت‌گیری آنان در راستای احقاق حقوق و جلوگیری از تجاوز در آنان خواهد بود. ضمن آن‌که قانون نه تنها برای تعلیم کودکان و دیگر افراد جامعه مفید است، بلکه اداره عادلانه امور جامعه نیز در گرو آن است. در این راستا، قانون باید دارای ویژگی‌هایی باشد که هدف فوق را تأمین کند. با پذیرش اهمیت قانون در زندگی اجتماعی، پرداختن به لوازم و مشخصات قوانین عادلانه و صحیح، ضروری خواهد بود. دراین باره می‌توان به موارد زیر پرداخت: چگونگی قانون، واضع قانون، ضمانت اجرای قانون، فلسفه لزوم قانون و امثال آن، که در ادامه به بررسی آن می‌پردازیم.
2.اجرا و تنفیذ: ایجاد روابط عادلانه در اجتماع، تنها با وضع قوانین عادلانه امکان‌پذیر نیست؛ بلکه آن قوانین بایستی به مرحله اجرا درآید. از این رو در کنار قانون خوب، حسن اجرای مجریان نیز از موجبات عدالت محسوب می‌شود[۲۴]. عدالت اجتماعی به معنای رعایت مساوات در جعل قانون و در اجرای آن است. اجرا و تحقق عملی عدالت اجتماعی، وظیفه دولت‌ها است؛ به این معنا که دولت در عمل میان افراد، تبعیض و تمایز قائل نشود[۲۵]. حکومت، ابزاری لازم و ضروری برای اجرای عدالت اجتماعی است. الگوی موفق و عملی در این باره امیرمؤمنان است. در واقع علی(ع) الگویی است که در مدت کوتاه زمام‌داری خود توانست بذر عدالت را در جامعه اسلامی بکارد. در سیره امام علی(ع)، ارزش حکومت با مقیاس عدالت معین می‌شود. امیرمؤمنان به دست گرفتن رهبری جامعه را تنها به عنوان وسیله‌ای برای اجرای عدالت و احقاق حقوق و خدمت به اجتماع مقدس می‌شمرد. او خطاب به ابن‌عباس نیز همین مطلب را یادآور می‌شود که حکومت بر مردم اگر وسیله احقاق حق و اجرای عدالت نباشد، نزد من از کهنه کفشی کم ارزش‌تر است. از آنجا که تحقق عدالت و احقاق حقوق مردم، وظیفه اصلی حکومت عنوان شده و حق نیز طرفینی است، در رابطه مردم و حکومت نیز بایستی چنین رابطه‌ای حاکم باشد. یعنی مردم نسبت به حکومت همان اندازه حق داشته باشند که حکومت نسبت به مردم حق دارد. هم مردم بر حکومت حق دارند و هم حکومت بر مردم حق دارد. صلاح و شایستگی مردم به صالح بودن حکومت و صلاح حکومت‌ها به استواری و استقامت مردم وابسته است. عدالت زمانی تحقق می‌یابد که مردم به حقوق حکومت وفادار باشند و حکومت نیز حقوق مردم را ادا کند. در سیره علی(ع)، حق به هیچ وجه باطل نمی‌شود؛ حتی اگر از زمان آن گذشته باشد و عدالت، که همان ادای حقوق است، از عام‌ترین قوانین اجتماع می‌باشد که بیشترین ظرفیت و گنجایش را در میان قوانین اجتماعی داشته و نفع همه جامعه در آن گنجانده شده است؛ به گونه‌ای که اگر رضایت فردی با عدالت تأمین نشود، با چیز دیگری نیز تأمین نخواهد شد. با توجه به آموزه‌های نهج‌البلاغه، عدالت نوعی معیار و مقیاس است. عدالت یک مرز است که اگر شکسته شود، حدی برای رفتار بشر نمی‌توان تصور کرد و طبیعت و شهوت سیری‌ناپذیر انسان به رضایت دست نخواهد یافت. امام علی(ع) خطاب به مردم می‌گوید: گمان نکنید که اگر سخن حقی به من گفته شود، برای من سنگین و ناگوار است؛ زیرا کسی که شنیدن حق بر او سخت آید، عمل به حق و عدالت بر او سنگین‌تر خواهد بود. گرفتار نشدن در دام سیاست‌بازی، کسب سیادت و شهرت، ترجیح عدالت بر مصلحت، برتری دادن عدالت و عدم تبعیض برای تأمین رضایت دوستان و اطرافیان، درس‌های دیگری است که از سیره علوی می‌توان آموخت[۲۶].
3. آگاهی مردم به حقوق خویش: یکی از ضروریات عدالت اجتماعی، آگاهی مردم به حقوق خویش است. در بحث تربیت، به آماده ساختن مردم برای احقاق حقوقشان اشاره شد. پس از این مرحله، مردم باید تعلیمات خود را در عرصه اجتماع به نمایش گذارند. جامعه ما هنگامی جامعه اسلامی خواهد بود که خانواده‌ای حاضر نشود ایام عید برای فرزندان خود لباس نو تهیه کند، مگر آنکه قبلاً مطمئن شده باشد خانواده‌های فقرا دارای لباس نو هستند. مردم با میل و رغبت امکانات خود را در جهت رفاه محرومان به کار اندازند و در جامعه، درد هر فرد تنها درد خودش نباشد، بلکه درد همه مسلمانان باشد[۲۷]. اجرای قانون نیز مستلزم بیداری شعور عامه مردم به حفظ حقوقشان و عدم تجاوز از آن است[۲۸].

منابع

  1. فرهنگ شیعه
  2. دانشنامه نهج البلاغه
  3. کیخا، نجمه، عدالت اجتماعی (در اندیشه شهید مطهری)، چلچراغ حکمت

جستارهای وابسته

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۳۳.
  2. ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ«ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری می‌ کند» سوره حدید، آیه ۲۵.
  3. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۳۳.
  4. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۸، ص۱۵۶-۱۵۸.
  5. مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۶، ص۲۳۲.
  6. کیخا، نجمه، عدالت اجتماعی (در اندیشه شهید مطهری)، چلچراغ حکمت
  7. مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۶، ص۲۴۵.
  8. مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۶، ص۲۱۵.
  9. مطهری، مرتضی، نهضت‌های اسلامی در صد ساله اخیر، ص۶۳-۷۰.
  10. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، ص۱۷۸.
  11. کیخا، نجمه، عدالت اجتماعی (در اندیشه شهید مطهری)، چلچراغ حکمت
  12. مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۷، ص۳۰۹.
  13. مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۶، ص۲۰۰-۲۰۲.
  14. مطهری، مرتضی، بیست گفتار، ص۵۰.
  15. کیخا، نجمه، عدالت اجتماعی (در اندیشه شهید مطهری)، چلچراغ حکمت
  16. کیخا، نجمه، عدالت اجتماعی (در اندیشه شهید مطهری)، چلچراغ حکمت
  17. «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری می‌کند؛ بی‌گمان خداوند توانمندی پیروزمند است» سوره حدید، آیه ۲۵.
  18. کیخا، نجمه، عدالت اجتماعی (در اندیشه شهید مطهری)، چلچراغ حکمت
  19. مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۶، ص۲۱۹.
  20. کیخا، نجمه، عدالت اجتماعی (در اندیشه شهید مطهری)، چلچراغ حکمت
  21. مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۶، ص۲۵۳.
  22. مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۶، ص۲۵۹.
  23. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۴۳۱-۴۳۲.
  24. مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۶، ص۲۲۶.
  25. مطهری، مرتضی، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۶، ص۲۵۳.
  26. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۶، ص۴۳۷-۴۵۳.
  27. مطهری، مرتضی، پیرامون انقلاب اسلامی، ص۶۰-۶۱.
  28. کیخا، نجمه، عدالت اجتماعی (در اندیشه شهید مطهری)، چلچراغ حکمت