امامت در معارف و سیره رضوی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف') |
|||
خط ۹: | خط ۹: | ||
در اصطلاح [[علم کلام]] مشهورترین تعریف آن، [[ریاست عامّه]] در امور [[دین]] و دنیای [[مردم]]<ref>شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۵؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۲؛ کتاب التعریفات، ص۱۶.</ref> است و بعضی از [[متکلمان امامیه]] و [[عامه]]، [[جانشینی]] و [[نیابت]] از [[پیامبر]] {{صل}} در [[حفظ دین]] و [[سیاست]] [[دنیا]]<ref>النکت الإعتقادیة، ص۳۹؛ مقدمۀ ابن خلدون، ص۱۹۱؛ الأحکام السلطانیة، ص۵. </ref> را به تعریف افزودهاند. | در اصطلاح [[علم کلام]] مشهورترین تعریف آن، [[ریاست عامّه]] در امور [[دین]] و دنیای [[مردم]]<ref>شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۵؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۲؛ کتاب التعریفات، ص۱۶.</ref> است و بعضی از [[متکلمان امامیه]] و [[عامه]]، [[جانشینی]] و [[نیابت]] از [[پیامبر]] {{صل}} در [[حفظ دین]] و [[سیاست]] [[دنیا]]<ref>النکت الإعتقادیة، ص۳۹؛ مقدمۀ ابن خلدون، ص۱۹۱؛ الأحکام السلطانیة، ص۵. </ref> را به تعریف افزودهاند. | ||
== مقدمه == | == مقدمه == |
نسخهٔ ۲۲ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۲۵
معناشناسی لغوی
پیشوایی و رهبری امامت از ریشۀ "ا م م" در لغت به معنای قصد، پیشوایی، پیشروی و رهبری[۱] و امام به معنای پیشوا، پیشرو، مقتدا، قیِّم، مصلح، الگو، راه اصلی و راهنما[۲] و کسی که همواره مقصود و هدف حرکت و تلاش دیگران قرار گیرد، آمده است[۳].
در اصطلاح علم کلام مشهورترین تعریف آن، ریاست عامّه در امور دین و دنیای مردم[۴] است و بعضی از متکلمان امامیه و عامه، جانشینی و نیابت از پیامبر (ص) در حفظ دین و سیاست دنیا[۵] را به تعریف افزودهاند.
مقدمه
بر پایۀ روایتهای بسیار فریقین پیامبر اعظم (ص) از آغاز بعثت به تبیین جایگاه امامت و حتی تعیین مصداق آن، همپای با رسالت، اهتمام ویژه داشته است. امام رضا (ع) نیز بر این حقیقت تأکید میکند که امامت ریشه در قرآن و سخنان پیامبر اسلام (ص) دارد ایشان با استناد به آیۀ شریفۀ ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا﴾[۶] کمال یافتگی دین الهی را در گرو امامت میداند، و به صراحت میفرماید: "هر کس گمان کند خداوند دین خود را کامل نکرده و تعیین امام ننموده است، در حقیقت کتاب خدا را رد کرده است، و هر کس کتاب خدا را رد کند کافر است"[۷].
ایشان در مقاطع مختلف با استناد به کلام الهی و احادیث نبوی معلوم ساخته که امامت جایگاه والایی در قرآن و سخنان پیامبر (ص) دارد و حقتعالی و پیامبر (ص) اهتمام ویژهای به نصب و معرفی امامان داشتهاند. حضرت در مجلسی با حظور مأمون و عالمان فرقههای مختلف در بحث از آیۀ ﴿ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا﴾[۸] اهل مجلس را متوجه خطایی میکند که در تفسیر این آیه مرتکب شدهاند. سپس توضیح میدهد، که ﴿اصْطَفَى﴾ در این آیه به دوازده دلیل قرآنی، خاص اهل بیت پیامبر (ص) است[۹]. ایشان همچنین برای اثبات امر امامت، به آیات وجوب اطاعت از اولوالامر﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾ [۱۰][۱۱]، دعای حضرت ابراهیم (ع) درباره فرزندانش﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾ [۱۲][۱۳] و آیۀ ولایت﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾[۱۴][۱۵] استناد مینمایند.
از احادیثی که محور استدلالهای ایشان است میتوان از حدیث غدیر خم[۱۶]، حدیث ثقلین[۱۷]، حدیث دوازده امام از قریش[۱۸]، حدیث منزلت[۱۹] و حدیث مرگ جاهلیت ناشی از نشناختن امام[۲۰] نام برد.
آنچه از مراجعۀ ایشان به قرآن و سنت نبوی در امر امامت به دست میآید این است که امامان حافظان، هادیان و امینان امتاند[۲۱] و اطاعت از آنان عین فرض است[۲۲]. آنان اهل ذکرند[۲۳] و کتاب الهی به آنان میراث داده شده است، از اینرو تنها مفسران آگاه و تأویل کنندگان وحی الهی آناناند و بایستی در امر تفسیر و تأویل قرآن به آنان پناه جست[۲۴]. آنان پاک و معصوم از لغزشند[۲۵] و نور و نشانههای الهی در زمیناند که خلق با واسطۀ آنان به حق راه مییابند و به صراط مستقیم الهی هدایت میشوند[۲۶]. آنان پایگاه خدا در زمین[۲۷] و صادقانی هستند که مؤمنان موظف به همراهی ایشاناند [۲۸].
اوجگیری نهضت ترجمۀ کتابهای یونانیان به زبان عربی، آشنایی مسلمانان با مکتبها و افکار گوناگون هندی و یونانی، حضور گروههای برون دینی مانند زرتشت، یهودیت، مسیحیت و نیز گروههای درون دینی و فرقههای درون مذهبی در جامعۀ اسلامی عصر امام رضا (ع)، باعث پیدایش چالشهای فکری و رواج شبهههای بسیار در مسائل مختلف اعتقادی به ویژه توحید، نبوت و امامت شده بود. از سوی دیگر، نبود عالمان توانا برای پاسخگویی به شبههها، مسلمانان را دچار سردرگمی کرده و موجب فاصله گرفتن مردم از تعالیم راستین اسلامی شده بود. در چنین شرایطی امام رضا (ع) با استفاده از فرصت ولایت عهدی و بهکارگیری روشهای مختلف مناظره، پرسش و پاسخ، مکاتبه، تفسیر قرآن و بیان احادیث و مواعظ، به تصحیح افکار و ترویج معارف اهل بیت (ع) در موضوعهای مختلف پرداخت. از آنجا که حجم زیادی از سخنان حضرت دربارۀ امامت است، میتوان به این نتیجه رسید که بیشترین شبههها در موضوع امامت بوده است. در آغاز حدیث معروف و طولانی امامت این حقیقت به خوبی منعکس شده است.
عبدالعزیز بن مسلم میگوید: زمانی که امام رضا (ع) در مرو بود، خدمت ایشان رسیدم و از اختلاف نظری که میان مردم دربارۀ موضوع امامت وجود داشت، شکایت کردم. امام لبخندی زد و فرمود: ای عبدالعزیز بن مسلم! مردم ناآگاه و فریفته رأی خویشاند. خداوند متعال پیامبر خویش را قبض روح نکرد، مگر آنکه دین را برایش کامل کرد... و امامت کامل کنندۀ دین است[۲۹].
امام رضا (ع) در موضوع امامت با صراحت و شجاعت از حق خود و خانوادۀ گرامیشان دفاع میکند. ایشان در سخنی که در این باب با علی بن حمزه دارد آشکارا اعلام میکند که در گفتن این حقیقت هیچ تقیهای را بر خود روا نمیداند[۳۰]. بر پایۀ گزارش شیخ صدوق، چون مردم با امام رضا (ع) به ولایت عهدی بیعت کردند، حضرت پس از حمد و ثنای الهی فرمود: "من علی بن موسی بن جعفرام و میگویم که امیرمؤمنان (مأمون) که خداوند در درستکاری او را یاری کند و او را بر صراط مستقیم موفق بدارد، از حقوق ما خاندان، حقی را شناخت که دیگران آن را نشناختند و رحمی را که دیگران قطع کرده بودند وصل نمود"[۳۱]. ایشان در ادامه بر لزوم وفای به عهد و پرهیز از عهدشکنی در امر دین و به ویژه حق خاندان پیامبر (ص) تأکید میکند و مفاد آنچه را امام علی (ع) در خطبۀ شقشقیه در باب حقناشناسی مسلمانان و صبر بر آن فرموده آشکارا بیان میدارد: "شخص وصی (امام علی (ع)) بر آن نابکاریها صبر نمود و پس از آن نیز در دوران زمامداری متعرض آن نشد از بیم آنکه مبادا تفرقه ایجاد شود و اسلام سست گردد و رشتۀ وحدت و اتحاد مسلمانان بگسلد، زیرا افکار زمان جاهلیت در مغزها باقی بود و بدان نزدیک و قریبالعهد بودند و منافقان کاملاً کمین کرده و در یافتن فرصت نشسته بودند تا دستاویزی بیابند و فتنهای به پا کنند"[۳۲].
حضرت در یکی از خطبههایش به صراحت اعلام میکند که امامت حق اهل بیت (ع) است که بعد از رحلت رسول گرامی (ص) در طول تاریخ ضایع شده و ستمهایی بر آن روا داشتهاند و ولایت عهدی را برگرداندن حق به جایگاه اصلی خود معرفی میکند[۳۳].
در حدیث سلسلة الذهب نیز پذیرش ولایت خود را شرط در امان ماندن از آتش جهنم معرفی میکند[۳۴]. و در حدیث معروف و طولانی امامت، با بیانی شیوا و در کمال فصاحت، بعد از بیان ویژگیهای امام و معرفی مقام امامت، بیپروا از کتمان حقیقت و تضییع حقوق اهل بیت (ع) انتقاد مینماید و انگیزۀ آنان از این عمل را افشا میکند[۳۵].
امام رضا (ع) در سخنان خود همواره از صفات و ویژگیهای امامان (ع) سخن میگوید و حتی گاه به بیان جزئیات تولد ایشان نیز اشاره میکند[۳۶]. بیان صفات بدون شک ما را در شناخت و مصداقیابی امام یاری میرساند. سنت ذکر صفات نیز چون هر امری دیگر از پیامبر (ص) به امامان منتقل شده است. در بیانات پیامبر (ص) امامان دوازده نفرند[۳۷]، همگی از قریشاند[۳۸]، امامتشان به زمان و مکان خاصی اختصاص ندارد و خلفای کل امت اسلامی اند[۳۹]، قوام دین بسته به وجود آنها[۴۰] و عزت دین در گرو حضور ایشان است[۴۱]، دشمنی دشمنان آسیبی به ایشان نمیرساند[۴۲] و امر خلافت پایان نمییابد مگر آنکه دوران خلافت دوازده امام که همگی از قریشاند سپری شود[۴۳].
جدا از تعبیرهایی که از حضرت رسول (ص) در باب امامان ذکر شده در قرآن کریم به تعبیرهایی بر میخوریم که از شباهت بیچون و چرای امامان با پیامبر (ص) پرده بر میدارد:
- قرار گرفتن در کنار رسول به عنوان اولوالامر: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾ [۴۴]؛ ﴿وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا﴾[۴۵]،
- اشتراک در عصمت به جهت امر به تبعیت بیچون و چرای از آنها: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾[۴۶]؛ ﴿وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا﴾[۴۷]،
- لزوم محبت: ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى﴾[۴۸]،
- نفی هر گونه ناپاکی و رجس: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾[۴۹]،
- "نفس" پیامبر بودن: ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ﴾[۵۰] و... همۀ ویژگیهایی است که نشان میدهد امامت باید از سنخ نبوت باشد و نه صرفاً رهبری سیاسی و حکومتی.
بخش اعظم روایتهای مرتبط با امامت از امام رضا (ع) نیز به توصیف و بیان ویژگیهای امامان اختصاص دارد: "امام علائم و نشانههایی دارد. امام در علم، حکمت، تقوا، صبر، شجاعت، سخاوت و عبادت از همه برتر است"[۵۱]. حضرت در حدیث دیگر میفرماید: "امام خورشید درخشان جهان است؛ خورشیدی که دور از دستان و چشمان در افق قرار دارد. امام، ماه نورانی، چراغ درخشان، نور ساطع و ستارۀ راهنما در دل تاریکیها و صحراهای خشک و بیآب و علف و موجهای وحشتناک دریاهاست. امام همچون آب گوارا بر تشنگان است. راهنمای هدایت و منجی از هلاکت. امام آتشی در بلندیهای بیابان است به کسی که از سرما بدان پناه برد گرما میبخشد و در مهلکهها راهنمایی مینماید. هر کس از او دست کِشد هلاک خواهد شد. امام ابر پرباران و باران پربرکت است"[۵۲].
با توجه به اختلافهایی که در میان متکلمان دربارۀ بعضی از مباحث امامت، به ویژه سه مسألۀ مهم موروثی بودن امامت، نصب و علم امامان ایجاد شده بود، امام رضا (ع) با استفاده از فرصت ولایتعهدی تلاش کرد جهت شبههزدایی، دیدگاه اهل بیت (ع) را در این مسائل حساس تبیین کند[۵۳].
سلسلۀ امامت
امام رضا (ع) امامت را سلسلهای مبارک میداند که طی میراثی کهن از حضرت ابراهیم (ع) به فرزندانش و سپس به جناب خاتم الانبیاء (ص) منتقل شده است و از ایشان نیز به امام علی (ع) و فرزندان آن حضرت رسیده است. این دیدگاه انحصار این مقام را در تعداد اندکی از انسانهای صالح به صورت مشخص و متمایز معلوم میسازد و راه هر گونه تأویل و تفسیر نابجا را میبندد. حکایت امامت حضرت ابراهیم (ع) در آیۀ ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۵۴] صریحاً بیان شده است. آن گونه که از قرآن کریم بر میآید، آنگاه که ابراهیم (ع) به اصناف ابتلاها آزمایش شد و پیروز بیرون آمد و علاوه بر مقام نبوت واجد مقام خلّت (خلیل اللهی) شد، حق تعالی او را امام قرار داد. ایشان که از یافتن این مقام ابتهاج تمام یافته بود از حضرت حدیت پرسید: آیا این امر در فرزندان من نیز ادامه خواهد داشت حق تعالی در پاسخ به وی فرمود: عهد من به ظالمان نمیرسد: ﴿قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾. امام رضا (ع) پس از نقل این آیه میفرماید: "امامت در نسل پاک ابراهیم (ع) باقی بود و یکی بعد از دیگری نسل به نسل آن را به ارث میبردند تا اینکه پیامبر اسلام (ص) وارث آن گردید. خداوند میفرماید: ﴿إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهَذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۵۵]، و این امامت، خاص حضرت رسول (ص) بود که به امر خدا به همان وجه که خداوند واجب فرموده بود به عهدۀ علی (ع) قرار داد و سپس در آن دسته از نسل حضرت علی (ع) که برگزیده بودند و خداوند علم و ایمان به ایشان داده، قرار گرفت. این امامت در اولاد علی (ع) تا روز قیامت خواهد بود"[۵۶].
تأکید بر میراث ابراهیمی امامت و موروثی بودن آن در فرزندان وی و انتقال آن به خاتم الانبیاء (ص) و تصریحهای ایشان در موروثی بودن آن در دوازده نفر[۵۷]، از مهمترین ابعاد مسألۀ امامت نزد امام رضا (ع) است که راه هر گونه احتمالی را در تعیین مصادیق امامت بر دیگران میبندد. از اینرو، نظر برخی که مدعی شدهاند اندیشۀ حصر عدد امامان در میانۀ قرن دوم به دست برخی از یاران اهل بیت (ع) پایهگذاری شده است[۵۸]، پنداری بیش نیست و امامت همراه با نبوت و رسالت از سوی خدای متعال مشخص شده است و در نقلهای فراوانی که در کتابهای فریقین در حصر عدد امامان و کیستی آنان آمده است[۵۹]، به وضوح تعیین آنان از طریق امر الهی و تصریحهای نبوی آشکار است.
امام رضا (ع) دلایل موروثی بودن امامت را در خاندان پیامبر (ص) چنین میفرماید:
- چون امام طاعتش فرض است، ناچار باید نشانه و دلیلی باشد که او را معرفی نماید و از دیگران متمایز سازد و آن نشانه و دلیل عبارت است از قرابت و خویشی مشهور و وصیت و سفارش صریح تا بدان از غیر شناخته شود.
- اگر امام از غیر خاندان پیامبر (ص) باشد لازم میآید آن کسی که پیامبر نیست و به پیامبری انتساب ندارد بر پیامبر و اولاد او برتری یابد، زیرا اولاد پیامبر (ص) (فی المثل) تابع فرمان اولاد دشمنانش چون ابوجهل و عقبة بن ابی معیط خواهند شد. هر گاه مردم اقرار به نبوت پیامبر (ص) کنند و به طاعت او گردن نهند، هیچ کس از اینکه فرزندان و ذریة او را اطاعت کند سر باز نمیزند. ولی اگر امامت در غیر فرزندان پیامبر (ص) باشد، هر کس خود را ذیحق میداند بلکه شایستهتر از دیگران به سرپرستی و پیشوایی امت میشمرد[۶۰].
پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) ایشان به صراحت از قریشی و هاشمی بودن امامان سخن میگویند و شرافت آنان را از ابراهیم (ع) تا عبدمناف و حضرت رسول (ص) و مابقی هاشمیان متذکر میشوند[۶۱][۶۲].
امامت، فراتر از انتخاب
بررسی مصادیق "اولوالامر" در کتابهای اهل سنت فاصلۀ تلقی فریقین را در امامت به روشنی نشان میدهد. در کتابهای آنان حدود پانزده احتمال در باب مصادیق اولوالامر ذکر شده که عبارتاند از: "اهل حل و عقد"[۶۳]، "فرماندهان سپاه"[۶۴]، "امانتداران"[۶۵]، "فرمانروایان"[۶۶]، "فقها و عالمان دین"[۶۷]، "اصحابۀ پیامبر (ص)"[۶۸]، "حاکمان عادل"[۶۹]، "حاکمان، فرماندهان، فقیهان، امامان معصوم (ع)"[۷۰]، "حاکمان، سلاطین، قضات"[۷۱]، "ارباب عقل و اندیشه"[۷۲]، "طبقات با نفوذ جامعه"[۷۳]، "ابوبکر، عمر، عثمان، علی و ابنمسعود"[۷۴]، "ابوبکر و عمر"[۷۵]، "خالد بن ولید"[۷۶]، "عبدالله بن حذافه"[۷۷]. دنیوی کردن امر امامت موجب آن شد که آن را چون هر منصب دیگری بتوان نصب و عزل نمود و پای انتخاب و انتصاب را به میان آورد. جالب توجه آنکه در این انتصابها و انتخابها نیز مشی واحدی را پیش نگرفتند: اولی را گروهی انتخاب کردند، دومی را اولی منصوب کرد، سومی را شورایی و... .
امام رضا (ع) با صراحت هر گونه دسترسی عقول بشری را به این ساحت اعلی محال میدانست و بر آن بود آنچه شناختنی و دریافتنی نیست، انتخاب کردنی نیز نمیباشد. آن حضرت در چند بخش از حدیث معروف امامت به این حقیقت که امامت فراتر از انتخاب است تأکید میکند، و میفرماید: آیا منزلت و موقعیت امام را در میان امت میدانند تا انتخاب و اختیار آنان در آن روا باشد؛ امامت قدرش والاتر و شأنش بزرگتر و منزلتش عالیتر و مکانش منیعتر و ژرفایش عمیقتر از آن است که مردم با عقل خود به آن نائل شوند یا به آرای خود آن را دریابند و یا به انتخاب خود امامی منصوب کنند[۷۸]. آن حضرت در ادامه با ذکر ویژگیهای امامان و ناتوانی مردم از درک مقام آنان، عقیدۀ کسانی را که امامت را تا سطح انتخاب مردم یا اهل حل و عقد تنزل دادهاند به چالش کشیده، میفرماید: پس چگونه برای آنان (حقی) است که خود امام اختیار کنند؟ در حالی که امام عالمی است که نادانی ندارد، دعوتکنندهای است که (از دعوت نمودن) باز نمیایستد، معدن قداست و پاکی و بندگی و زهد و علم و عبادت است؛ مخصوص به دعوت پیامبر (ص) و (از) نسل مطهرۀ بتول (فاطمۀ زهرا (س)) است که هیچ طعنهزنندهای در نسب برای او نیست و هیچ صاحب شرافتی با او برابری نمیکند؛ در خانۀ شرافت از قریش و برتری از آلهاشم، و عترت رسول (ص) و مورد پسند خداوند است. شرف شریفان و شاخهای از نسل عبدمناف، نامدار علم، کامل در حلم، نیرومند به امامت، دانای در سیاست، به پا خاستۀ به امر خداوند، نصیحتکننده برای بندگان خدا و نگاهدارندۀ دین خداوند است[۷۹].
حضرت در ادامه با بلاغتی شگفت به توصیف امامان میپردازد و ویژگیهای امامان را بیان و تصریح میکند که حتی اندیشمندان از درک یکی از فضیلتهای امامان عاجز و متحیرند و این فضیلتها و ویژگیها را تنها در امامان (ع) میتوان سراغ گرفت: پس کیست که بتواند امام را بشناسد، یا وی را انتخاب کند؟ نه! هرگز! هرگز! در وصف شأنی از شئون و فضیلتی از فضایلش خردها گم گشته، عقلها حیران و سرگردان گردیده، دیدگان فرومانده، بزرگان کوچک (حقیر) شده، حکیمان متحیرند، عقول خردمندان، کوته است، خطیبان از خطابه بازمانده، دانایان از درکش عاجز گشته، شاعران از سُرایش وامانده، ادیبان درمانده، بلاغتگویان خسته و ناتوان شدهاند و جملگی به عجز خویش معترفاند. چگونه میتوان وصف امام کرد و کنهش را بیان نمود، یا چیزی از کارش را فهمید؟ یا کسی را یافت که جایش را بگیرد؟ نه! چگونه ممکن است؟ و حال آنکه نسبت او و وصفکنندگانش مانند اختران و دستان مردمان است. پس انتخاب آنان کجا و این مقام کجا؟ خردها کجا و درک این منزلت کجا؟ در کدامین مکان میتوان چنین شخصیتی را یافت؟ گمان بردهاند که آن را در خداوند که نفسشان به آنان دروغ گفته، اباطیل به آرزویشان واداشته و از اینرو به پرتگاهی بلند و لغزنده پا گذاردهاند که پاهایشان از آن لرزیده، سقوط میکنند. با عقولی سرگردان، ناقص و بیثمر و عقاید گمراهکننده در صدد نصب امام برآمدهاند، که جز دوری از مقصد نتیجهای نخواهد داشت. خداوند ایشان را بکشد که به انجام کاری بس مشکل دست زدهاند. خلاف حق سخن گفته، به گمراهی عمیقی دچار گشتند. چون امام را از روی آگاهی رها کردند، به حیرت و سرگردانی افتادند و شیطان اعمالشان را در نظرشان زینت بخشید و آنان را از راه حق بازداشت، حال آنکه بینا و بصیر بودند. آنان انتخاب خدا و رسولش را کنار گذاشتند و انتخاب خود را در نظر گرفتند، حال آنکه قرآن با صدای رسا به آنان خطاب میکند: ﴿وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَيَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ﴾[۸۰] و خداوند که با فر و شکوه است میفرماید: ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ﴾[۸۱][۸۲].
حضرت در حدیث دیگری برای اثبات غیر قابل توصیف بودن امامان (ع) به آیۀ اولوالامر استدلال فرموده و تصریح کرده است توصیف کسی که خدای بزرگ، اطاعتش را همطراز با اطاعت پیامبر (ص) قرار داده است از توان مردم خارج است، و هنگامی که امام برای مردم قابل شناخت و توصیف نبود، قابل انتخاب نیز نخواهد بود[۸۳][۸۴]
علم امامان
در باب سرچشمۀ علم امامان میان متکلمان امامیه اختلاف نظر وجود دارد. بعضی از متکلمان بر این باورند که امامان بر اساس برخوردار بودن از علم آبا و اجداد خود که از پیامبر (ص) به میراث رسیده و با در اختیار داشتن کتابهای آنان، تنها مرجع تفسیر شریعتاند[۸۵] حتی برخی بر این باور بودند که امام هر عصر مسائل پیش آمده را بر اساس قواعد و کلیات مذکور در این کتابها از طریق استنباط فروع از اصول، استخراج میکند و چون خداوند امام را از خطا در احکام شریعت محفوظ نگاه میدارد، اطاعت از او واجب است[۸۶]. در برابر، گروهی از امامیه به اکتساب علم از طریق اعجاز و خرق عادت معتقد بودند[۸۷].
سخنان امام رضا (ع) در باب علم امامان معیاری است جهت ارزیابی این دیدگاهها و تشخیص صحت و سقم آنها. امام رضا (ع) بر بهرهمندی امامان از علم لدنّی و مؤید بودن به روح الهی و اتصال به عمود نوری تأکید دارد و با استناد به آیاتی از قرآن ﴿قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ﴾[۸۸]؛ ﴿يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَن يَشَاء وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ﴾[۸۹]؛ ﴿وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ﴾[۹۰]؛ ﴿وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا﴾[۹۱]، علم امامان را فوق علم اهل زمان خود معرفی مینماید [۹۲].
- بر پایۀ گزارش حسن بن جهم، در مجلسی که فقیهان و متکلمان فرقههای مختلف در حضور مأمون از آن حضرت دربارۀ علامت امام سؤال میکنند، ایشان بدون هیچ تقیهای میفرماید: امام را با دو نشانه میتوان شناخت: یکی علم و دیگری مستجاب الدعوه بودن[۹۳].
حضرت در حدیث دیگر میفرماید: امام مؤید به روح القدس است و بین امام و خداوند عمودی از نور وجود دارد که به وسیلۀ آن اعمال بندگان را مشاهده میکند و از هر چیزی که احتیاج داشته باشد مطلع میشود[۹۴].
نیز در پاسخ راوی که از چگونگی اطلاعش از شهادت پدر میپرسد به الهام الهی اشاره میفرماید [۹۵]. حضرت با استناد به آیۀ ﴿وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا﴾[۹۶]، آل محمد (ص) را مصداق آیه معرفی کرده و میفرماید آناناند که احکام را از قرآن استنباط میکنند، حلال و حرام خدا را میشناسند و حجت خدا بر خلقاند[۹۷]. ایشان در پاسخ نامۀ عبدالله جندب میفرماید: ما امینان خدا در زمین هستیم، و علم منایا و بلایا و انساب و... پیش ماست [۹۸]. نیز آن حضرت امامان را مصداق ﴿أُوتُوا الْعِلْمَ﴾ در آیۀ ﴿بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ...﴾[۹۹] شمرده است[۱۰۰].
در حدیثی از همراهی ملکی بزرگتر از جبرائیل و میکائیل با امامان، سخن به میان آمده است[۱۰۱]. البته بعضی روایتها به میراث علمی آبا و اجدادی نیز اشاره دارند، از آن حضرت نقل شده است که نزد امام صحیفهای هست که در آن اسامی شیعیان تا روز قیامت و اسامی دشمنان تا روز قیامت ثبت است، و نزد امام "جامعه" است و آن صحیفهای است که طول آن هفتاد زرع است که در آن است جمیع آنچه فرزند آدم بدان احتیاج دارد، و نزد امام جفر اکبر و جفر اصغر است که در آن همۀ علوم جمع است و پیش امام صحیفه فاطمه (س) است[۱۰۲].
از مباحث مهم امامت تبیین مقام و منزلت امام در جهان هستی و برکتهای وجودی ایشان است. امام با دارا بودن مقام ولایت، چه در عرصۀ تکوین و چه در عرصۀ تشریع، واسطۀ فیض حق در میان مخلوقات است. امامت مقامی نیست که در محدودۀ عالم بشری منحصر باشد، بلکه تمام موجودات در همۀ مرتبههای هستی در پرورش و بقای خود به او محتاجاند و قوام نظام هستی به امام است[۱۰۳].
امام هشتم (ع) در سخنان متعدد با تعبیرهای گوناگون این حقیقت را بیان فرموده است. محمد بن فضیل میگوید: از امام رضا (ع) پرسیدم: آیا ممکن است زمین خالی از امام باشد؟ فرمود: نه، زیرا امام نباشد زمین نابود میشود[۱۰۴]. حضرت در حدیث دیگر میفرماید: اگر زمین یک چشم به هم زدن از حجت خالی باشد با اهلش نابود میشود[۱۰۵]. بر پایۀ حدیثی که ابراهیم بن ابیمحمود نقل کرده، امام رضا (ع) بعد از توصیف بلیغ امامان میفرماید: اگر روزی زمین بدون حجت باشد همانند دریای پر تلاطم میشود[۱۰۶].
وجود امام در امور تشریعی نیز عین خیر و رحمت است. امام رضا (ع) به تفصیل این جنبه از خبرها و برکتهای امامت را تشریح مینماید: "امامت زمام دین و باعث نظم مسلمانان و صلاح دین و عزت مؤمنان است. امامت پایۀ بالندۀ اسلام و شاخه و نتیجۀ والای آن است. توسط امام است که نماز، زکات، روزه، حج و جهاد به کمال خود میرسد و فیء و صدقات وفور مییابد و حدود و احکام جاری میگردد و مرزها حفظ و حراست میشود. امام حلال خدا را حلال و حرام او را حرام میکند و حدود او را جاری مینماید و از دین خدا دفاع نموده، با حکمت و موعظۀ نیکو و دلیل قاطع، مردم را به راه پروردگارش فرا میخواند"[۱۰۷].
اعتقاد به وجود امام واحد در هر عصری از موضوعاتی است که در سخنان رسیده از پیامبر اسلام (ص) در کتب فریقین موجود است. وجود یک امام در هر عصری مورد تأکید امام رضا (ع) است. احادیث پیامبر (ص) در این باب مسلمانان را به تبعیت بیچون و چرا از یک امام دعوت مینماید[۱۰۸].
پیامبر اسلام (ص) در حدیثی به تأکید امامت و خلافت دو نفر را مردود و دستور به کشتن نفر دوم داده است[۱۰۹]. اعتقاد به یک امام در هر عصر از مسلمات فریقین است و اندک تردیدی در آن نمیتوان روا داشت. به تعبیر زبیدی: "دلیل منع از وجود دو یا چند امام در جامعۀ اسلامی این است که این اقدام با هدف امامت ناسازگار است. چون مراد از امامت، ایجاد وحدت کلمه در میان مسلمانان و دفع فتنههاست؛ حال آنکه وجود امامان متعدد سبب پیروی خلق از دستورهای متعدد میشود و دچار پراکندگی میشوند"[۱۱۰]. با توجه به اینکه اهل سنت نیز بر یکی بودن امام در هر عصری تأکید دارند، بنابراین روی سخن امام رضا (ع) در یکی بودن امام با زیدیه است، زیرا زیدیه معتقدند که هرگاه شخصی از فاطمیان برای امر به معروف و نهی از منکر دست به شمشیر برد و اقدام به دعوت کند امام است و بر امت واجب است با او بیعت کنند[۱۱۱]. ممکن است در یک عصری دو نفر در دو منطقه با شرایط فوق اقدام به دعوت نمایند. لذا مانعی ندارد در هر عصری چند امام باشد. امام رضا (ع) در مقام استدلال بر یکی بودن امام در هر عصر، علاوه بر اشاره به مشکل اختلاف آرای امامان و تنازعی که در پی آن میان خلق ایجاد میشود، بر آن است که: "اگر دو پیشوا و ولی در کار بود، متخاصمان به هر کدام که مایل بودند مراجعه میکنند و حکم هیچ کدام در حق آن دیگر نافذ نیست، چون او را قبول نکرده و اطاعتش را واجب نمیداند و هیچ کدام هم سزاوارتر از دیگری به حکومت نبودهاند. پس همۀ حقوق و احکام و حدود باطل و عاطل میماند. دلیل دیگر این است که هیچ یک از این دو امام و پیشوا به فرمان صادر کردن و داوری کردن و امر و نهی نمودن سزاوارتر از دیگری نیست و حال که چنین است، بر هر دو لازم و ضروری است که شروع به نظر دادن کنند و بیان حکم بنمایند و هیچ کدام نیز حق ندارد از دیگری به گفتن کلامی سبقت جوید، چرا که هر دو در مقام مساویاند و رجحانی بر دیگری ندارند و چنانچه بر یکی از آن دو سکوت روا باشد، بر دیگری نیز سکوت جایز است، چون بر هر دو سکوت جایز شد حقوق و احکام ضایع میماند و حدود الهی باطل میگردد؛ چنان میشود که گویی مردم اساساً امام و سرپرستی ندارند"[۱۱۲].
حال که در هر عصر باید یک فرد امامت مسلمانان را به عهده گیرد، لازم است که وی افضل مردم باشد، زیرا مقدم داشتن مفضول بر فاضل عقلاً قبیح است[۱۱۳]. و از آنجا که مؤمنان طبق آیۀ "اطاعت از اولو الامر" به فرمانبرداری بیچون و چرای از اولوالامر الزام شدهاند، لازم میآید که او معصوم باشد وگرنه از نظر عقل الزام به اطاعت مطلق از کسی که احتمال خطا و گناه در او باشد، نادرست است. پس لزوماً در هر عصر یک معصوم باید زمامدار امور مسلمانان باشد که طبق آیۀ تطهیر و فرمودههای پیامبر گرامی اسلام (ص) همان امامان معصوماند که از علی بن ابی طالب (ع) آغاز و به حضرت قائم (ع) ختم میشوند[۱۱۴].
امام رضا (ع) همانند پدران بزرگوار خود همیشه به میانهروی و اعتدال در موضوع امامت سفارش میفرمود و از افراط و تفریط نسبت به امامان جلوگیری میکرد[۱۱۵]. ایشان در پاسخ به اندیشۀ نفی مرگ امام، ضمن اعلام اینکه امامان همه به دست طاغوت زمانشان به وسیلۀ شمشیر یا سم به شهادت رسیدهاند، تأکید میکند که این شهادتها واقعاً اتفاق افتاده، نه آن چنانکه غالیان و مفوضه میگویند که امامان در حقیقت نمردهاند بلکه امر بر مردم مشتبه شده است. در ادامه با استناد به آیۀ ﴿إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَرَافِعُكَ إِلَيَّ وَمُطَهِّرُكَ...﴾[۱۱۶] تأکید میکند که از پیامبران و اولیای الهی، تنها عیسی (ع) بود که خداوند به آسمان برد و مرگ او بر مردم مشتبه شد؛ سپس میفرماید: آنان که در معرفی امامان از حد تجاوز میکنند و معتقدند همانطور که به نص قرآن امر عیسی بر مردم مشتبه شد مانعی ندارد که امر امامان هم بر مردم مشتبه شود، در پاسخ میگوییم حضرت عیسی (ع) بدون پدر به دنیا آمد، چرا این امر را در مورد امامان نمیگویید؟ حضرت بعد از لعن آنان میفرماید: همان طور که رواست تمام انبیا و اولیا از پدر و مادر به دنیا بیایند و تنها عیسی (ع) بدون پدر باشد، همچنین رواست تمام انبیا و اولیا بمیرند و تنها عیسی (ع) مرگش مشتبه شود[۱۱۷].
امام رضا (ع) در رد اندیشۀ خدا انگاری امامان در حدیث طولانی و مناظره گونهای با کسی که مدعی بود یکی از همراهانش معتقد به الوهیت علی (ع) است، با صراحت بیان میکند که هر کس امیرمؤمنان (ع) را از مقام عبودیت بالاتر برد مصداق آیۀ ﴿غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ﴾[۱۱۸] است. حضرت ادامه میدهد: از غلو بپرهیزید. مانند نصارا غلو نکنید، و من از غلوکنندگان بیزارم. راوی از امام میخواهد که خدا را توصیف کند. امام صفات الهی را ذکر میکند. راوی میگوید: پدر و مادرم فدایت ای فرزند رسول خدا! همراه من کسی است که از دوستان شماست و گمان دارد همۀ این صفات که برای خدا بر شمردید صفات علی (ع) است. امام با شنیدن این سخن بدنش به لرزه افتاد و عرق کرد و فرمود: «سُبْحَانَ اللَّهِ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَقُولُ الظَّالِمُونَ وَ الْكَافِرُونَ عُلُوّاً كَبِيراً». آیا این علی نبود که همانند مردم میخورد و مینوشید، ازدواج میکرد و یکی از مخلوقات الهی بود و در برابر عظمت الهی بندهای خاشع و ذلیل بود؛ اگر علی با این اوصاف خدا باشد پس همۀ شما خدا هستید؛ چون در این صفات مشترکید. راوی عرض کرد: از علی معجزاتی سر زده که از توان بشر خارج است و غیر خدا قادر به آن کارها نیست. این امور نشان میدهد که او خداست. امام در پاسخ فرمود: صدور کارهای خارقالعاده از انسان دلیل آن است که این کارها کار او نیست، بلکه کار خداست که به درخواست بندهاش انجام میدهد[۱۱۹][۱۲۰]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ لسان العرب، ج۱، ص۲۱۲.
- ↑ لسان العرب، ج۱، ص۲۱۳-۲۱۵؛ المفردات، ص۸۷.
- ↑ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۱۳۶-۱۳۷.
- ↑ شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۵؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۲؛ کتاب التعریفات، ص۱۶.
- ↑ النکت الإعتقادیة، ص۳۹؛ مقدمۀ ابن خلدون، ص۱۹۱؛ الأحکام السلطانیة، ص۵.
- ↑ «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۲۳.
- ↑ «سپس این کتاب را به کسانی از بندگان خویش که برگزیدهایم به میراث دادیم» سوره فاطر، آیه ۳۲.
- ↑ تحف العقول، ص۴۲۵.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ إثبات الوصیة، ص۲۳۵.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ الغیبة، نعمانی، ص۲۱۷.
- ↑ «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
- ↑ عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۵۴.
- ↑ عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۵۴.
- ↑ عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۲۲۸-۲۲۹.
- ↑ عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۵۰.
- ↑ عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۲۳۲.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۱۲۶.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۱۹۹.
- ↑ إثبات الوصیة، ص۲۳۵.
- ↑ بصائر الدرجات، ص۳۷-۳۸.
- ↑ بصائر الدرجات، ص۱۹۴.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۱۹۹.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۰۷.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۴۲۵.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۰۸.
- ↑ عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۲۱۶.
- ↑ عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۲۱۳-۲۱۴.
- ↑ عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۱۴۶.
- ↑ عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۱۴۶.
- ↑ عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۱۶۴.
- ↑ عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۱۳۵.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۱۹۹.
- ↑ عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۲۱۳.
- ↑ صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۵۲، ۱۴۵۳.
- ↑ صحیح مسلم، ج۹، ص۸۱.
- ↑ مسند أحمد، ج۵، ص۱۰۶؛ المعجم الکبیر، ج۲، ص۱۹۸.
- ↑ صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۵۲-۱۴۵۳.
- ↑ صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۵۲-۱۴۵۳.
- ↑ کنز العمال، ج۱۲، ص۳۳.
- ↑ فتح الباری، ج۱۳، ص۲۱۱.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ «و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش میکنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز میبردند کسانی از ایشان که آن را در مییافتند به آن پی میبردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمیبود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی میکردید» سوره نساء، آیه ۸۳.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ «و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش میکنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز میبردند کسانی از ایشان که آن را در مییافتند به آن پی میبردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمیبود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی میکردید» سوره نساء، آیه ۸۳.
- ↑ «بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمیخواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.
- ↑ «جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
- ↑ الاحتجاج، ج۲، ص۴۳۷.
- ↑ تحف العقول، ص۴۳۸.
- ↑ برجی، یعقوبعلی، مقاله «امامت»، دانشنامه امام رضا، ج۲.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ «بیگمان نزدیکترین مردم به ابراهیم همانانند که از وی پیروی کردند و نیز این پیامبر و مؤمنان؛ و خداوند سرپرست مؤمنان است» سوره آل عمران، آیه ۶۸.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۱۹۹-۲۰۰.
- ↑ الغیبة، نعمانی، ص۱۰۳.
- ↑ أصول مذهب الشیعة، ج۲، ص۶۶۵.
- ↑ صحیح البخاری، ج۹، ص۸۱؛ صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۵۳.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۰۱-۲۰۲.
- ↑ صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۵۲-۱۴۵۳؛ فتح الباری، ج۳، ص۱۱۴؛ المنهاج شرح صحیح مسلم، ج۱۲، ص۱۹۹-۲۰۴؛ نهج البلاغة، ص۱۰۶.
- ↑ برجی، یعقوبعلی، مقاله «امامت»، دانشنامه امام رضا، ج۲.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۴، ص۱۱۳، ۱۱۷؛ الجواهر، ج۳، ص۵۵.
- ↑ الدر المنثور، ج۲، ص۵۷۳؛ فتح القدیر، ج۱، ص۴۸۱.
- ↑ الدر المنثور، ج۲، ص۵۷۴.
- ↑ محاسن التأویل، ج۵، ص۲۵۳.
- ↑ تفسیر ابنکثیر، ج۱، ص۵۳۰.
- ↑ الجامع لأحکام القرآن، ج۳، ص۲۵۹.
- ↑ الکشاف، ج۱، ص۵۳۵.
- ↑ التفسیر المنیر، ج۵، ص۱۲۶.
- ↑ البحر المحیط، ج۳، ص۶۸۶.
- ↑ فتح القدیر، ج۱، ص۴۸۱.
- ↑ تفسیر المنار، ج۵، ص۱۸۱.
- ↑ الدر المنثور، ج۲، ص۵۷۵.
- ↑ الدر المنثور، ج۲، ص۵۷۵.
- ↑ الدر المنثور، ج۲، ص۵۷۳.
- ↑ الدر المنثور، ج۲، ص۵۷۳.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۰۲.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۰۲.
- ↑ «و پروردگارت هر چه خواهد میآفریند و میگزیند؛ آنان را گزینشی نیست، پاکا خداوند و فرابرترا (که اوست) از آنچه (برای او) شریک میآورند» سوره قصص، آیه ۶۸.
- ↑ «و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد» سوره احزاب، آیه ۳۶.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۱۹۹.
- ↑ إثبات الوصیة، ص۲۳۵.
- ↑ برجی، یعقوبعلی، مقاله «امامت»، دانشنامه امام رضا، ج۲.
- ↑ دعائم الإسلام، ج۱، ص۶۴.
- ↑ فرق الشیعة، ص۷۵-۷۶؛ المقالات و الفرق، ص۹۶-۹۸؛ بصائر الدرجات، ص۳۸۷-۳۹۰.
- ↑ بصائر الدرجات، ص۲۳۸؛ فرق الشیعة، ص۷۶؛ المقالات و الفرق، ص۹۵-۹۹.
- ↑ «بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به «حق» رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون میگردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمییابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری میکنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.
- ↑ «به هر که خواهد فرزانگی میبخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان دادهاند؛ و جز خردمندان در یاد نمیگیرند» سوره بقره، آیه ۲۶۹
- ↑ «و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما گمارده است، گفتند: چگونه او را بر ما پادشاهی تواند بود با آنکه ما از او به پادشاهی سزاوارتریم و در دارایی (هم) به او گشایشی ندادهاند. گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است و خداوند پادشاهی خود را به هر که خواهد میدهد و خداوند نعمتگستری داناست» سوره بقره، آیه ۲۴۷.
- ↑ «و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمیکنند و به تو هیچ زیانی نمیرسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمیدانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۰۲.
- ↑ عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۲۰۰.
- ↑ عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۲۱۳.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۳۸۱.
- ↑ «و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش میکنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز میبردند کسانی از ایشان که آن را در مییافتند به آن پی میبردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمیبود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی میکردید» سوره نساء، آیه ۸۳.
- ↑ التفسیر، عیاشی، ج۱، ص۲۶۰.
- ↑ تفسیر القمی، ج۲، ص۱۰۴؛ تفسیر فرات الکوفی، ص۲۸۴؛ تفسیر نور الثقلین، ج۳، ص۶۰۷.
- ↑ «اما آن (قرآن) آیاتی روشن است در سینه کسانی که به آنان دانش دادهاند.».. سوره عنکبوت، آیه ۴۹.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۱۴.
- ↑ اختیار معرفة الرجال، ص۶۰۴.
- ↑ عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۲۱۲.
- ↑ نهج البلاغة، ص۷۹۲-۷۹۵.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۱۷۹.
- ↑ عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۲۷۲.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ص۲۰۲.
- ↑ عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۲۱۸.
- ↑ صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۵۲-۱۴۵۳، ۱۴۸۰.
- ↑ صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۵۲-۱۴۵۳، ۱۴۸۰.
- ↑ إتحاف السادة المتقین، ج۲، ص۲۳۲.
- ↑ دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۰، ص۱۴۲.
- ↑ عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۲۰۵-۲۰۶.
- ↑ کشف المراد، ص۱۸۷.
- ↑ عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۲۱۲.
- ↑ مسائل الإمامة، ص۳۳-۴۱.
- ↑ «آنگاه خداوند فرمود: ای عیسی! من بازگیرنده تو و فرابرنده تو سوی خویش و رهاییبخش تو از گروه کافرانم.».. سوره آل عمران، آیه ۵۵.
- ↑ التوحید، ص۱۱۳.
- ↑ «راه آنان که به نعمت پروردهای؛ که نه بر ایشان خشم آوردهای و نه گمراهاند» سوره فاتحه، آیه ۷.
- ↑ بحار الأنوار، ج۲۵، ص۲۷۳.
- ↑ برجی، یعقوبعلی، مقاله «امامت»، دانشنامه امام رضا، ج۲.