دین مسیحیت: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - '''']].' به '''']]') |
||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
* [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|'''فرهنگ شیعه''']] | * [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|'''فرهنگ شیعه''']] | ||
* [[پرونده:29873800.jpg|22px]] [[مجتبی تونهای|مجتبی تونهای]]، [[موعودنامه (کتاب)|'''موعودنامه''']] | * [[پرونده:29873800.jpg|22px]] [[مجتبی تونهای|مجتبی تونهای]]، [[موعودنامه (کتاب)|'''موعودنامه''']] | ||
==جستارهای وابسته== | ==جستارهای وابسته== |
نسخهٔ ۲۱ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۱۳:۳۲
- اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل دین مسیحیت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- از ادیان بزرگ آسمانی و آیین حضرت عیسی بن مریم (ع) است. مسیحیان، حضرت عیسی (ع) را به معنای مسیح و یونانی زبانان میخوانند[۱].
- اناجیل موجود بر آناند که مادر حضرت عیسی (ع) باکره بوده و فرزند خویش را به گونهای غیر طبیعی به دنیا آورده است؛ اما با این حال، او را فرزند یوسف نجار میدانند. عیسی (ع) در بیتاللحم زاده شد و در ناصریه پرورش یافت. تولد او را چهار تا هشت سال پیش از مبدأ تاریخ میلادی احتمال دادهاند. در سی سالگی به دست حضرت یحیی (ع) غسل تعمید یافت و همانند او به موعظه و تذکیر و تعلیم خلق پرداخت. حضرت عیسی (ع)، دوازده حواری یا رسول داشت که تعالیم او را میان مردمان میگستراندند[۲]. چون عیسی (ع) به تبلیغ دین خویش همت گماشت، رهبران یهود نخست با او مخالفتی نکردند؛ اما آن گاه که دریافتند تعالیم او سلطه آنان را بر نمیتابد و مردمان را آگاه و هوشیار میسازد، راه ناسازگاری و دشمنی در پیش گرفتند و سرانجام شورای عالی یهود در اورشلیم، عیسی (ع) را به مرگ محکوم کرد. مسیحیان معتقدند که حضرت عیسی (ع) همراه دو تن دیگر به صلیب کشیده شده و جان باخته است؛ اما پس از سه روز در پیش چشم مادرش مریم (س) و حواریون از مرقد خویش بیرون آمده و به آسمانها رفته است و در آخر الزمان، باری دیگر برمیگردد و بشر را نجات میدهد[۳][۴].
کتب دینی مسیحی
- کتاب مقدس دارای دو بخش است: عهد قدیم یا تورات و عهد جدید یا انجیل. بخش دوم تنها نزد مسیحیان مقدس است. عهد جدید شامل چهار انجیل متی، مرقس، لوقا و یوحنا و نیز اعمال رسولان و نامههای پولس حواری است. کلمه "انجیل"، یونانی و به معنای بشارت است. محتوای اناجیل، زندگینامه و بیانات اخلاقی و پندهای حضرت عیسی (ع) است. جز اناجیل چهارگانه، اناجیل دیگری نیز میان مسیحیان رواج داشتهاند؛ اما کلیسای مسیحی همه را جز چند انجیل یاد شده، بی اعتبار شمرد و از رواج انداخت[۵]. در عهد جدید خبری از احکام شرعی نیست و مسیحیان در این باره به همان که در عهد قدیم آمده است، پای بندند. از اناجیلی که به دست کلیسا از اعتبار افتاد، انجیل برنابا (م. ۶۱. م) است. محتوای این انجیل با دیگر اناجیل متفاوت است و عیسی (ع) را پسر خدا نمیداند و جنبه الوهی وی را نفی میکند و بر آن است که عیسی (ع) را به صلیب نیاویختند؛ بلکه مردی یهودی را دار زدند و مردم گمان بردند که او عیسی فرزند مریم است[۶][۷].
پولس رسول
- مبلغ مشهور مسیحیت در قرن نخست میلادی است. پولس نخست یهودی بود و با مسیحیت مبارزه میکرد؛ اما گویند در پی انقلابی روحی به کلی دگرگون گشت و به مسیح ایمان آورد و خویشتن را وقف تبلیغ مسیحیت در مغرب زمین ساخت و سرانجام پس از مدتها حبس در زندان به دستور نرون پادشاه روم به قتل رسید. پولس برای عیسی (ع) مقامی برتر از مسیح یهود قائل شد. او مسیح را نجاتدهندهای میدانست که آمده است تا ملکوت الهی را بر زمین حاکم سازد. آموزه رجعت را- که ریشه یهودی دارد- وی به مسیحیت راه داد و همچنین آموزه گناه و رستگاری را. یهودیان بر آن بودند که حضرت آدم (ع) گناه کرد و از بهشت رانده شد و اثر این گناه تا ابد دامان فرزندان او را گرفته است. پولس گفت: عیسی (ع) موجودی آسمانی است و طبیعت خدایی دارد؛ اما خود را تنزل داده و به صورت انسانی درآمده است و رضا داده است که او را به صلیب کشند و بدین سان گناه آدمیزادگان به آمرزش رسد[۸][۹].
رسمیت مسیحیت
- تا زمانی که مسیحیت فرقهای یهودی به شمار میرفت، دولت روم توجهی به آن نداشت و مسیحیان در عقیده خویش آزاد بودند. با گسترش دین مسیح و آشکار شدن آن به صورت دینی جدید با سخنانی نو، دولت روم برآشفت و مسیحیت را غیر قانونی خواند و بر مسیحیان سخت گرفت. سرانجام، قسطنطنین کبیر در سال ۳۱۳ م. به مسیحیت گروید و با فرمانی، آزادی این آیین را اعلام کرد و بدین سان، مسیحیت کیش رسمی دولت روم شد. در این هنگام، اختلافات کلامی میان بزرگان مسیحیت رخ نمود[۱۰].
- آریوس (۳۳۶- ۲۵۶ م.) حضرت مسیح را مخلوق دانست و مغضوب کلیسا گشت. قسطنطنین برای حل اختلافات، نمایندگانی را از مسیحیان جهان گرد آورد و به سال ۳۲۵ م. شورایی را سامان داد که آن را "شورای نیقیه" میخوانند. این شورا، تثلیث را به عنوان اعتقاد رسمی مسیحیت معتبر شمرد و اناجیل چهارگانه را به رسمیت شناخت. از آن پس، شوراهای دیگری نیز بر پا شد که مصوبات آنها را "قانون شرع" میگویند[۱۱][۱۲].
شعائر هفتگانه
- در باور مسیحیان، مسیح که از مردگان برخاست، میان مردمان مسیحی زیست میکند و همراه آنان است و به همان کارها مشغول است که در فلسطین میکرد: تعلیم و دعا و خدمت و شفای بیماران. کارهای غیر آشکار مسیح (ع) در زندگی کلیسایی از گذر آیینها آشکار میگردد. چون فردی مسیحی در آیینی شرکت میجوید، ایمان دارد که با این عمل، به ملاقات مسیح (ع) میرود. تقریباً همه مسیحیان به شعائر تعمید و عشای ربانی اعتقاد دارند. مسیحیان کاتولیک و ارتدکس، پنج آیین دیگر نیز بر اینها افزودهاند و به هفت آیین پایبندند. فرقههای پروتستان در شمار شعائر اختلاف دارند و برخی کلیساهای پروتستان مانند کویکرها هیچ یک از آنها را نمیپذیرند.
- شعائر و آیینهای یاد شده عبارتاند از:
- تعمید؛
- تأیید میثاق؛
- تثبیت ایمان؛
- ازدواج مسیحی؛
- عشای ربانی؛
- درجات مقدس روحانیت؛
- اعتراف؛ تدهین[۱۳][۱۴].
انشعابات
- مسیحیت به سه فرقه بزرگ کاتولیک، ارتدکس و پروتستان انشعاب یافته است. تشکیل کلیسای ارتدکس و جدایی آن از کلیسای کاتولیک روم، نخستین انشعاب مهم در مسیحیت بود. (۱۰۵۴ م.) بیشتر از عوامل دیگر، اختلافات سیاسی روم و بیزانس بدین انشعاب دامن زدند. ارتدکسها به بارداری بیشائبه حضرت مریم (ع) و مصون بودن مقامات والای کلیسایی از خطا و اشتباه معتقد نیستند. کشیشهای ارتدکس ازدواج را برای خود روا میدانند و عبادات شفاهی را به زبان رایج مردم انجام میدهند[۱۵]. از قرن ۱۶ م. به بعد، انقلابهای دینی متعددی برای اصلاح مذهب کاتولیک به راه افتاد. سختگیری کلیسای کاتولیک، وجود مقررات دست و پا گیر و رنجبار و طلب کردن پول به هر بهانهای و زیر فشار نهادن مؤمنان مسیحی قرون وسطی، گروهی از روشنفکران کلیسای روم را به اعتراض واداشت. این حرکت اعتراضآمیز، نهضت پروتستان نام گرفت. مارتین لوتر (۱۴۸۳- ۱۵۴۶ م.) از رهبران این نهضت بود. پس از وی جان کالون (۱۵۰۹- ۱۵۶۴ م.) به اصلاح مذهب کاتولیک همت گمارد. این رهبران اصلاحطلب پیروانی یافتند و بدین سان، مذهب پروتستان پدید آمد.پروتستان نیز اندک اندک انشعابهایی یافت؛ اما همه فرقههای مذهب پروتستان در مخالفت با قدرت الهی پاپ با یکدیگر اتفاق نظر دارند. پروتستانها معتقدند که مؤمنین در ارتباط با خدا نیازمند کشیش نیستند، مقام کشیشی، همگانی است و کشیشان میتوانند ازدواج کنند. همچنین، اعتراف به گناه را واجب نمیشمارند و به برزخ و دوشیزگی حضرت مریم (ع) اعتقاد ندارند. پیروان این مذهب، بیشتر در آلمان، کشورهای اسکاندیناوی و آمریکا ساکناند[۱۶][۱۷].
دیدگاه قرآنی
- بنابر آیات قرآنی، دین مسیح (ع) تحریف شده است. قرآن کریم، آفرینش مسیح (ع) را همانند آدم (ع) میداند[۱۸] بنابر قرآن، او از مادری بکر زاده شده است. مادر عیسی (ع)از زنان برجسته عالم است که با عالم غیب ارتباط داشته است[۱۹]. آیات قرآنی، از حضرت عیسی (ع) بسیار سخن گفته و او را ستودهاند[۲۰]. قرآن کریم، عیسی (ع) را فرزند مریم (س) میشمارد و به صراحت، کسانی را که به تثلیث معتقدند و او را پسر خدا یا خدا میانگارند، کافر میخواند[۲۱] و بیان میدارد که وی را نکشته و به دار نیاویختهاند؛ بلکه او به سوی خدا رفته است[۲۲][۲۳].
مسیحیت صهیونیستی
- "مسیحیت صهیونیستی" جریانی فرهنگی، سیاسی است که با تکیه بر آموزههای توراتی، تمایلات سیاسی صهیونیستی و امکانات نظامی آمریکا سعی در کسب سلطه کامل بر جغرافیای فرهنگی و خاکی مسلمین (از نیل تا فرات) دارد. این جریان موضوع زمینهسازی ظهور مقدس را بهانه حضور در خاورمیانه، حمایت از اسرائیل، تسلط بر عراق و... ساخته است. این جریان "ظهور حضرت عیسی (ع)" را مشروط به تشکیل اسرائیل بزرگ، انهدام بیت المقدس، بنای هیکل سلیمان و بالاخره واقعه "آرماگدون" میشناسند و حذف عوامل تحقق این استراتژی، مقابله با مسلمین و روحیه جهادی شیعیان، سلطه کامل بر ایران اسلامی و قتلعام مخالفان سلطه صهیونیسم بر سرزمینهای اسلامی را مقدمه لازم به شمار میآورد.
- رسانههای غربی، بهویژه سینمای هالیوود طس سه دهه اخیر، سعی در القاء آموزههای آخر الزمانی توراتی از طریق فیلمهای سینمایی و بازیهای کامپیوتری و... به مردم غرب و زمینه سازی ذهنی برای آنها داشته و چهره منفور، غیرواقعی و ظالمانهای از مسلمین، جهادگران مسلمان شیعی و فرهنگ ولایی ارائه کردهاند. همچنین سازندگان این فیلمها سعی در ایجاد انفعال و تأثیرپذیری در روحیه جوانان مسلمان داشته و تلاش میکنند آموزههای مذهبی و دینی آنها بهویژه باور مهدوی و موعودی را خرافه، اساطیری و موهوم جلوه دهند.
- غرب در دهههای آخر قرن بیستم (بهویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی) دریافت که ایده "مهدوی" و فرهنگ ولایی اصیل که توسط شیعیان مطرح میشود، از استعداد بالقوه و شگرفی برای تهدید فرهنگ و تمدن الحادی و سیاست استکباری غرب برخوردار است و بهعنوان طرحی جایگزین "فرهنگ لیبرالیستی" میتواند جاذب عموم مردم سرخورده امروز شود؛ از اینرو مخدوش ساختن چهره این فرهنگ، القاء این معنا که آینده از آن فرهنگ لیبرالیستی است و بیهوده جلوه دادن هرگونه تلاش برای تغییر وضع موجود، در دستور کارگردانندگان نظام سلطه در بخشهای فرهنگی و سیاسی غربی قرار گرفته است.
- متمسک شدن به موضوع "قریب الوقوع بودن ظهور حضرت مسیح (ع)" برای محتوم جلوه دادن سلطه یهودیت و مسیحیت بر کل جهان در هیأت حکومت جهانی، حکایت از طرح زیرکانه و سلطهجویانه دارد که عدم بازشناسی صبغه فرهنگی و سیاسی آن، و همچنین مخفی ماندن زوایای این امر برای مخاطبان مسلمان، موجب بروز انحراف فرهنگی جوانان و تأثیرپذیری آنها از آموزههای منحرف غرب مسیحی و یهودی خواهد شد.
- غرب دریافته است که ایده مهدویت به صورت اصیل (چنانکه نزد شیعیان است) میتواند کیان فرهنگی و مدنی غرب را با چالش جدی و بنیانکن روبرو کند. چنانکه در یک قرن گذشته انگلستان با فرقهسازی در میان مسلمین (بهائیت، بابیت، شیخیه و... ) سعی در ایجاد تفرقه و انحراف میان شیعیان و پیروان سایر مذاهب کرده است.
- کنفرانس دهه هشتاد "تلآویو" و حضور جمعی از شیعهشناسان در آن کنفرانس، روح حرکتهای اصلاحطلبانه مسلمین را برای غرب و یهودیت صهیونیستی آشکار ساخت. در آن نشست اعلام شد که "نهضت سرخ عاشورا و باور سبز مهدوی" دو عامل مهم و تعیینکننده در حرکتهای اصلاحطلبانه شیعیان است.
- مقابله با حاق فرهنگ اصلاحطلبانه (فرهنگ ولایی شیعه) و عوامل مبلغ آن (کانون مبلغان ایرانی آن) مهمترین استراتژی غرب برای حفظ نظام سلطه خود در سرزمینهای شرق اسلامی و سایر بلاد است.
- طی چهارصد سال اخیر غرب تمامیت ولایت (مهر و دوستی) و ولایت (حکمرانی و خلافت) را به خود معطوف ساخته و هرجریانی جز آن را سرکوب کرده است. غرب دریافته که توجه، مهرورزی، دوستی و توسل مستضعفان به حجت حی خداوند و آمادگی پذیرش ولایت و ظهور حضرتش به معنی به صدا درآمدن زنگ مرگ تمامعیار فرهنگ و تمدن استکباری است. به زعم آنان ارائه چهرهای ناپسند از "موعود مقدس" و معرفی مسلمین و شیعیان بهعنوان وحشتآفرینان تروریست، میتواند راه خلاصی از بنبست بحران فراگیر قرن جدید باشد.
- مسیحیت صهیونیستی با توسل و تمسک به این حیله و با استفاده از همه قوا سعی در حفظ قدرت غرب و استمرار حاکمیتش بر سرتاسر جهان دارد. بهطوری که از اولین سالهای پیروزی انقلاب اسلامی، شاهد ورود فیلمهایی چون "نوسترآداموس" و صدها فیلم دیگر از این دست بودیم که سعی در مخدوش ساختن چهره مقدس منجی آخر الزمان و موعود مسلمانان کرده است. بازشناسی این جریان محرف، نقد و رد عملکرد تبلیغاتی، سیاسی و نظامی آن در جهان و بهویژه سرزمینهای اسلامی، مقدمهای است برای مصونیت بخشیدن به جوانان، بیداری گردانندگان و حاکمان سرزمینهای اسلامی و متذکر شدن محققان و مبلغان برای نقد و مقابله جدی فرهنگی با این خطر بزرگ[۲۴][۲۵].
مسیحیت یهودی
- مذهبی شدن و یهودی شدن آمریکا با شکلگیری و نشوونمای آن ارتباط پیدا میکند. مهاجران اولیه آمریکا را "اورشلیم" جدید یا "کنعان جدید" تلقی کردند و خود را به عبرانیهای قدیم تشبیه نمودند، که از ظلم و ستم فرعون (جیمز اول پادشاه انگلیس) فرار کردند و از سرزمین مصر (انگلیس) به جستوجوی سرزمین موعود جدید گریختند. به این ترتیب، تعقیب و بیرون راندن سرخپوستان توسط مهاجران پروتستان در دنیای جدید (آمریکا) بسان تعقیب و بیرون راندن عبرانیهای قدیم توسط کنعانیها در فلسطین بود.
- بدینترتیب، شهرکنشینان از پندها و سفارشات حکایات (سفر خروج) چراغی فراراه خود در تدوین قانون اساسی آمریکا ساختند. بنابراین بندگی در مصر، بیرون رانده شدن، سرگردانی، وارد شدن به سرزمین موعود، قتلعام ساکنان آن و... تاریخ پیشین و آیندهای برای ملت جدید برگزیده خداوند در سرزمین جدید موعود شد. تبدیل دنیای جدید به اسرائیل جدید، هدف اصلی طرح شهرکنشینان پروتستانی پورتانی اولیه بود. آنها همیشه در انگلستان خواب تطبیق و اجرای شریعت تورات را میدیدند و هنگامی که به آمریکا آمدند، رؤیای دولتی را در سر پروراندند که دستورات و فرمانهای خداوند بر آن حکومت کند، حتی مورخی چون "جان فیسک" میگوید: "همینکه میبینی تاریخی در آمریکا ساخته میشود، ملاحظه میکنی که آن، تاریخی آمریکایی-یهودی است".
- یهودی شدن "مسیحیت امریکایی" در اصل به آن چیزی بازمیگردد که ما آن را "مسیحیت یهودی" نامیدیم و با ظهور "قدیس پولس" دومین بنیانگذار مسیحیت پس از "یسوع" روی از دیدهها نهان کرد، اما طی دوره اصلاحگرایی و انقلاب در اروپا ظاهر شد و رشد نمود و نقش مهمی پس از باز پس گرفتن اسپانیا توسط مسیحیان -که در آن زمان در دست یهودیان به آیین مسیحیت درآمده یا "یهودیان مارانو" بود- بازی کرد.
- با شروع قرن شانزدهم، تأثیرات مسیحیت یهود منجر به انتشار "ایده هزاره" گردید و تفسیرهای جدید و نوینی از سفر دانیال (در عهد قدیم) و رؤیای یوحنا (در عهد جدید) شد و بدینترتیب یهودیان در نقشه خداوند جهت پایان تاریخ، که شامل بازگشت یهود به فلسطین، آن هم قبل از آمدن مسیح میشد، جایگاه مهمی پیدا کردند. اما حرکت بزرگ مسیحیت یهود با جنبش اطلاحطلبانه پروتستانها در قرن شانزدهم ارتباط پیدا میکند، بهطوری که پروتستانها اعتبار و آبروی یهودیان را به آنها بازگرداندند و عهد قدیم (یهودیان) بالاترین منبع اعتقادی پروتستانها شد. با انقلاب پورتانیها در قرن هفده، یهودی شدن مسیحیت به اوج خود رسید. پورتانیها در گرامیداشت عهد قدیم، سنگتمام گذاشتند و از دولت بریتانیا خواستند، قوانین تورات را بهعنوان قانون اساسی کشور اعلام کند و آداب و رسوم یهودیت را جایگزین مسیحیت نمودند و حتی پا را از این هم فراتر نهاده برخی از آنها نماز و کتاب مقدس را به زبان عبری میخواندند.
- هنگامی که مهاجران پورتانی اولیه به دنیای جدید (آمریکا) رسیدند، اسطورههای ملت برگزیده، سرزمین موعود و سرزمین اسرائیل چراغ راه و راهنمای ایشان بود. آنها نماز را به زبان عبری میخواندند و بر فرزندان خویش نامهایی از داستانهای تورات میگذاشتند و اولین کتابی که در آمریکا چاپ کردند، کتاب "مزامیر داوود" (سرودهای مذهبی داوود) بود.
- به این ترتیب، مسیحیتی که با دومین گروه از مهاجران وارد آمریکا شد، مسیحیتی یهودی بود؛ به عبارت دیگر "مسیح" یسوع ناصری که در رأس دین مسیحیت قرار دارد، تبدیل به مسیحی یهودی یا یکی از پیامبران بیشمار قوم یهود شد. با تأثیرپذیری از مسیحیت یهودی و با آغاز قرن هجدهم، اعتقاد به برانگیختگی یهود در فلسطین تبدیل به یکی از اصول لاهوتی مهم در پروتستانهای آمریکایی شد؛ بهطوری که اعتقاد به مسیح منتظر و عصر هزاره خوشبختی جایگاه مهم و بارزی در اعتقادات این مسیحیان پیدا کرد. با ورود آمریکا به دوره رشد و بیداری بزرگ مذهبی در دهه ۴۰ قرن نوزدهم، مسیحیت صهیونیسم از مسیحیت یهود، زاده شد و با هدف قرار دادن فرهنگ و سیاست آمریکا آنها را ملزم به فریضه برپایی اسرائیل (برانگیختگی یهود) و حمایت از آنها، بهعنوان فریضهای الهی و فرهنگی و در نهایت سیاسی کرد. به این ترتیب صهیونیسم آمریکایی دههها پیشتر، گوی سبقت را از صهیونیسم هرتزلی در زمینه برپایی اسرائیل ربود و این یکی از دلایل تفسیرکننده حمایت آمریکا از برپایی اسرائیل در سال ۱۹۴۸ و سپس پشتیبانی آمریکا از اسرائیل است. این حمایت و جانبداری، الهی و فرهنگی است که در جان و روح و سیاست آمریکاییها، سالها قبل از ظهور صهیونیسم یهودی و لابی یهودی -که هرروز بیش از پیش بر قدرت و نفوذ آن افزوده میشود، بیآنکه به احساسات مسیحیان صهیونیست آمریکایی توجه کند- نفوذ کرده است.
- بنابراین برای بحث و گفتگو پیرامون مذهبی شدن و یهودی شدن آمریکا میبایست، بر جنبش احیای مذهبی در آمریکا که در بیست و پنج سال آخر قرن بیستم به وقوع پیوست تمرکز نمود و به آن توجه کرد. از سال ۱۹۷۶ ایالات متحده آمریکا شاهد به قدرت رسیدن مسیحیت اصولگرا بود که اصطلاحا "راست مسیحی" یا "مسیحیان راستگرا" نامیده میشدند. این مسئله باعث شد تا هزاران نفر از جوانان آمریکایی به "مسیحیان دوبارهزادهشده" تبدیل شوند و نظرسنجی مؤسسه "گالوپ" آشکار ساخت که پنج و یکسوم آمریکاییها غسل تعمید را دوباره انجام دادند. "مسیحیان دوبارهزادهشده" و پیروان کلیساهای افراطی و تندرو افزایش دوباره انجام دادند. "مسیحیان دوبارهزاده شده" و پیروان کلیساهای افراطی و تندرو افزایش یافت و شبکههای تلویزیونی مذهبی یا "کلیساهای تلویزیونی" تأسیس شدند... این موج به کاخ سفید نیز کشیده شد، به گونهای که رئیسجمهور وقت آمریکا "کارتر" اعلام کرد "مسیحی دوبارهزادهشده" است. به قدرت رسیدن مسیحیت سیاسی و اصولگرا یا به قدرت رسیدن مسیحیت صهیونیسم، بهویژه پس از پیروزی اسرائیل در جنگ ژوئن ۱۹۶۷ و اشغال قدس توسط آن، ارتباط پیدا میکند و این مسئلهای است که مسیحیت صهیونیستی آمریکا آن را تأکیدی بر درستی و راستی پیشگوییهای تورات و مقدمه نزدیک بودن ظهور مسیح تلقی کرد. به این ترتیب مسیحیت صهیونیسم دارای سازمانهای مخصوص به خود شد که وسایل گروههای فشار "لابی" را به خدمت گرفت تا بر افکار عمومی و کنگره آمریکا با هدف تأکید بر مشروع بودن دولت اسرائیل و حمایت اقتصادی و نظامی و سیاسی از آن (بهعنوان فریضهای الهی و اخلاقی-آمریکایی) و یهودی کردن قدس بهعنوان شهری که مسیح پس از ظهورش از آنجا بر جهان حکومت میکند، تأثیر بگذارد. قدرت یافتن جناح راست مسیحی در دهه هشتاد و نود هم ادامه یافت، تا اینکه رأیدهندگان به آن در انتخابات ریاستجمهوری و کنگره تبدیل به قدرت مؤثر و بانفوذی شدند. این جناح ۲۵ درصد آراء را در ایالات متحده آمریکا به خود اختصاص میدهد (حدود ده برابر آراء یهود). در راه سلطه بر میدان و عرصه سیاسی آمریکا، جناح راست مسیحی با جناح راست سیاسی در حزب جمهوریخواه متحد شد تا حزبی را تشکیل دهند که به "حزب الله" معروف شد. این مسئله با افزایش نقش راستگرایان مسیحی که شامل کاتولیکهای آمریکایی و پروتستانها میشد، همراه شد و باعث شد تا "یهودیت مسیحی" ویژگی و صفتی جداییناپذیر، لاهوتی، اخلاقی و فرهنگی برای آمریکا شود، به اندازهای که هرکس در توصیف آمریکا صفت "یهودیت" را به مسیحیت اضافه نمیکرد، زبانش قطع میشد. این موضوعی بود که طی و پس از انتخابات ریاستجمهوری و نمایندگان در سال ۱۹۹۲ به وقوع پیوست و آمریکای یهودی-مسیحی شاهد به قدرت رسیدن "بوش" بود. با وجود اینکه در دوره ریاستجمهوری "بوش" شاهد سقوط اتحاد جماهیر شوروی سابق و پیروزی آمریکا در جنگ خلیجفارس بودیم.
- دهه نود شاهد تثبیت و تحکیم سازمانهای اصولگرای مسیحی تحت نامها و عنوانهای مختلف "ائتلاف مسیحیان"، "احیای اصولگرایی"، "مجلس مطالعات خانواده"، "تمرکز بر خانواده"، "ائتلاف ارزشهای سنتی" و... بود؛ همچنین گروهها و جمعیتهای زور و خشونت ظاهر شدند و برای تخریب و از بین بردن سیستم اجتماعی و سیاسی و تأسیس دوباره آن بر اساس تعالیم و اصول کتاب مقدس، روی به قتل و کشتار و خونریزی آوردند تا زمینه بازگشت و ظهور مسیح را فراهم آورند.
- سیستمهای مسیحیت سیاسی و اصولگرا فقط به آماده ساختن جامعه آمریکا برای بازگشت مسیح اکتفا نکردند، بلکه رسالت آنها، رسالت جهانی و صلیبی بود و نقش آن فقط به سیاست داخلی محدود نمیشد، بلکه در سیاست خارجی امریکا نیز دارای نقش مهم و مؤثری شدند؛ چرا که پشت سر حملات ایالات متحده علیه سازمان ملل و بدهیهای صندوق بین المللی پول و صندوق جمعیت سازمان ملل قرار داشتند، همانگونه که پشت سر تصویب قانون تحریم سرنگونی مذاهب نیز بودند. به این ترتیب آماده ساختن جهان برای پایان تاریخ و دومین ظهور مسیح، در چارچوب مسیحیت سیاسی و اصولگرای آمریکا قرار میگرفت[۲۶][۲۷].
مسیحیت سیاسی آمریکا
- به قدرت رسیدن مسیحیت سیاسی و اصولگرا در آمریکا در ۲۵ سال آخر قرن بیستم، با حوادثی جهانی همراه گردید که شامل احیای اصولگرایی در سه دین آسمانی اسلام، یهودیت و مسیحیت بود. اما میتوان ویژگیهای خاصی برای جنبش مسیحیت سیاسی و اصولگرای آمریکا در نظر گرفت که عبارتند از:
- مسیحیت سیاسی و اصولگرا در آمریکا "جنبشی پس لائیک" بود که در جامعهای "پس لائیک" ظهور کرد. جامعهای که لامذهبی را از دو قرن پیش میشناخته و از یک قرن قبل در تمام زمینههای اجتماعی، چه در فضای قانونی و سیاسی و چه در سایر فضاها، با آن آشنا بوده و در آن ریشه دوانده بود. برعکس جوامع اسلامی که وقتی پدیده لامذهبی در این جوامع ظهور کرد، فقط نخبگان غربزده آن را در برمیگرفت. یک مسلمان وظایف فردی و اصطلاحات قرآنی را میخواند، آنها را میشناسد یا به راحتی آنها را به یاد میآورد و در آن مسیر گام برمیدارد، چون مرجع کنونی و حال حاضر مذهبی آن است، در حالی که یک آمریکایی چون لامذهبی بر او تأثیر گذاشته است، نیاز به این دارد که وظایف فردی و اصطلاحات کتاب مقدس را دوباره از نو بخواند و فراگیرد و سرانجام اینکه احیای مذهبی در آمریکا "غسل تعمید دوباره" از پایین "تأثیر بر جامعه" یا از بالا "تلاش جهت تغییر نظام" بود.
- جنبش مسیحیت سیاسی و اصولگرا در آمریکا (برعکس جوامع اسلامی) در جامعهای دمکراتیک زاده شد، به همین دلیل مقید و محدود به فرهنگ و آداب و رسومی دمکراتیک است. به همین دلیل به خشونت و زور روی نمیآورد، مگر به وسیله گروههای بیاهمیت و خُردهپا، همچنین در معرض قلعوقمع و سرکوب به سان جوامع اسلامی قرار نمیگیرد، مگر در موارد خاصی؛ مانند خودکشی. همچنین به قدرت رسیدن مسیحیت سیاسی و اصولگرا آمریکا در جامعهای دمکراتیک، آن را به سوی مبارزات سیاسی بهعنوان قدرت رأیدهنده مؤثر و حاکمیت بر شوراهای مدارس و شهرها در بسیاری از ایالتها سوق داد و باعث شد تا نمایندگانی در کنگره و میان استانداران ایالتها داشته باشد. غیر از آن، راست مسیحی، در چارچوب سعی و تلاش خویش جهت "تعمید از بالا" اقدام به ارائه کاندیدای خویش جهت حضور در انتخابات اولیه حزب جمهوریخواه در سال ۱۹۸۸ نمود و او کسی نبود جز "پاپ رابرتسون". این تلاش در کاندیداتوری اولیه جهت شرکت در انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۰۰ به وسیله معرفی "گریپویر" که در جنگ انتخاب کاندیداهای حزب جمهوریخواه پیروز شده بود، تکرار شد.
- جنبش مسیحیت سیاسی و اصولگرای آمریکا، در جامعهای پسا مدرنیسم و پسا صنعتی ظهور نمود؛ به همین دلیل توانایی خارق العادهای داشت که از زبان و تکنولوژی بسیار پیشرفته برای نشر رسالت خویش استفاده کند. این مسئله در ابداع "کلیساهای تلویزیونی" و استفاده از "اینترنت" و "پست الکترونیک" جهت تأسیس شبکههای ارتباطی با یاران و پیروان خویش و حتی مردم عادی، طی حملات انتخابی یا جمعآوری کمکها با فشار بر اداره ریاستجمهوری و کنگره نمود پیدا میکند.
- در جامعه سرمایهداری که براساس اصول آزادی و رقابت استوار است، نشوونما یافت. به همین دلیل ملاحظه میکنیم، براساس منطق "بازار" فعالیت میکند. به اندازهای که میتوان گفت به خاطر نبود "دین رسمی برای دولت" و یا کلیسای ملی، "بازار آمریکایی دین" وجود دارد که در آن شبکههای مذهبی تلویزیونی (کلیساهای مرئی یا تصویری) و دانشگاههای الهیات و سازمانهای بشارتدهنده و دستگاههای چاپ کاغذی و الکترونیکی مسیحی باهم در رقابت هستند.
- جنبش مسیحیت سیاسی و اصولگری آمریکا بسان جنبش اسلامی شرایط اجتماعی را به مبارزه فرامیخواند. جنبش اسلامی به مبارزه با بدبختی و فقر مادی و اجتماعی میپردازد. در حالی که نوع آمریکایی آن به مبارزه با بدبختیهای اجتماعی در جامعهای مادی و آزاد، با وعده، به درمان اجتماعی از خدای واعظان تلویزیونی و دانشگاههای الهیات و درمانهای سحرآمیز و التزام به قوانین خشک اخلاقی میپردازد. قوانینی که سقط جنین را منع و همجنسبازی را تحریم کرده و روابط جنسی را محدود به ازدواج میکند و کودکانی براساس اصول اخلاقی مسیحیت تربیت میکند و آنها را از ارتکاب خلاف موارد فوق یا "پورنوگرافی" برحذر میدارد.
- بیشک هرکس که به سیاست داخلی و سیاست خارجی آمریکا توجه دارد، میبایست بداند که مسیحیت آمریکایی از زمان پای گذاشتن مهاجران پروتستانی پورتانی اولیه بر سواحل آمریکا، صبغهای یهودی یافت و با اولین بیداری و آگاهی بزرگ مذهبی در قرن نوزدهم تبدیل به مسیحیتی یهودی شد و از آن تاریخ، مسیحیت صهیونیسم از آن نشأت گرفت و نشو و نما یافت[۲۸][۲۹].
منابع
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 256.
- ↑ خلاصة الادیان، ۱۵۱؛ ادیان زنده جهان، ۳۲۸؛ آشنایی با ادیان بزرگ، ۱۱۲.
- ↑ خلاصة الادیان، ۱۶۰.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 256-257.
- ↑ همان، ۱۶۸؛ آشنایی با تاریخ ادیان، ۱۵۵.
- ↑ آشنایی با تاریخ ادیان، ۱۵۵.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 257.
- ↑ خلاصة الادیان، ۱۶۲ و ۱۶۳.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 258.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 258.
- ↑ خلاصة الادیان، ۱۷۴ و ۱۷۵.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 258.
- ↑ آشنایی با ادیان بزرگ، ۱۵۶- ۱۵۱.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 258.
- ↑ آشنایی با ادیان بزرگ، ۱۵۹؛ خلاصة الادیان، ۱۸۰.
- ↑ آشنایی با تاریخ ادیان، ۱۶۰.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 259.
- ↑ ﴿إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِندَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُن فَيَكُونُ﴾؛ سوره آل عمران، آیه ۵۹.
- ↑ ﴿ إِذْ قَالَتِ الْمَلائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ﴾؛ سوره آل عمران، آیه ۴۵؛ ﴿يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِي دِينِكُمْ وَلاَ تَقُولُواْ عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِّنْهُ فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلاَ تَقُولُواْ ثَلاثَةٌ انتَهُواْ خَيْرًا لَّكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَن يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَات وَمَا فِي الأَرْضِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلاً ﴾؛ سوره نساء، آیه ۱۷۱.
- ↑ ر.ک: سوره آل عمران، آیه ۴۴- ۳۵؛ سوره مریم، آیه ۲۷- ۱۶؛ ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَقَفَّيْنَا مِن بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَكُلَّمَا جَاءَكُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقاً كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقًا تَقْتُلُونَ﴾؛ سوره بقره، آیه ۸۷؛ ﴿إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدتُّكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلاً وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الأَكْمَهَ وَالأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِينٌ﴾؛ سوره مائده، آیه ۱۱۰.
- ↑ ﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتْ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذَلِكَ قَوْلُهُم بِأَفْوَاهِهِمْ يُضَاهِؤُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ﴾؛ سوره توبه، آیه ۳۰؛ ﴿لَّقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ قُلْ فَمَن يَمْلِكُ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا إِنْ أَرَادَ أَن يُهْلِكَ الْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَأُمَّهُ وَمَن فِي الأَرْضِ جَمِيعًا وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا يَخْلُقُ مَا يَشَاء وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾؛ سوره مائده، آیه ۱۷ و ﴿ لَّقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلاثَةٍ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلاَّ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِن لَّمْ يَنتَهُواْ عَمَّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾، آیه ۷۳.
- ↑ ﴿وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَكِن شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُواْ فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِّنْهُ مَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينًا بَل رَّفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا﴾؛ سوره نساء، آیه ۱۵۷ و ۱۵۸.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 260.
- ↑ نشریه موعود، شماره ۴۱، ص ۳.
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۶۶۱.
- ↑ نشریه موعود، شماره ۴۰، ص ۱۶ (مقدمه کتاب المسیح الیهودی و نهایة العالم نوشته رضا هلال، ترجمه قبس زعفرانی).
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۶۶۳.
- ↑ نشریه موعود، شماره ۴۰، ص ۱۹ (مقدمه کتاب المسیح الیهودی و نهایة العالم، نوشته رضا هلال، ترجمه قیس زعفرانی).
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۶۵۹.