انحراف در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی
انحراف به معنای برگشتن و نافرمانی و از نظر دین به معصیت، گناه و اعمال خلاف دستور الهی گفته میشود. انحراف از ابتدای خلقت شروع شد و تاکنون نیز ادامه دارد. زمینههای انحراف، جرمزایی خانواده، ضعف نظارت اجتماعی، دگرگونی در ارزشهای اجتماعی، فقر و بیکاری و... است. پیامبران و ائمه(ع) و علمای دین در مقابل انحراف ایستادگی و با آن مبارزه کردند.
مقدمه
«انحراف» به معنای برگشتن و به طرفی مایل شدن، کجروی و بیفرمانی است[۱] و به مایل شدن از راه راست به کجراهه میگویند[۲]. در اصطلاح فلسفی، تمایل از حد وسط و گرایش به یکی از طرفین را انحراف دانستهاند[۳] و در اصطلاح علوم طبیعی، انحراف به خروج از حد تعادل گفته شده است؛ مانند انحراف بعضی از اعضای بدن از انجام وظیفه طبیعی[۴]. انحراف از نگاه حقوقی به عمل غیرقانونی[۵]، از نظر جامعهشناسی به رفتار شکننده هنجار[۶]، از نگاه علمای اخلاق به عمل زشت و ناپسند جامعه یا وجدان و از نگاه دین به معصیت، گناه و اعمال خلاف دستور الهی[۷] و بدعت[۸] گفته میشود. امام خمینی انحراف را دور شدن از صراط مستقیم انسانیت و راه انبیا(ع)[۹] و نبود اصلاح و تهذیب نفس[۱۰] میشمرد. مقصود از انحراف در اینجا، انحراف در مسائل سیاسی ـ اجتماعی است[۱۱].
پیشینه
انحراف تاریخی به قدمت خود انسان دارد؛ چنان که در آیات مربوط به خلقت آدم(ع) در قرآن کریم، فرشتگان، آفرینش موجود زمینی را موجب انحراف و فساد و خونریزی میدانستند[۱۲]. در طول تاریخ هر جامعهای برای قاعدهمندی رفتار اعضای خود، هنجارهایی را تعریف و نهادینه کرده و مردم را به رعایت آن هنجارها ملزم کرده است و در برابر تخلف و سرپیچی از آن هم واکنش نشان داده است[۱۳].
در آیاتی از کتاب مقدس، به انحراف از حق اشاره و از آن نهی شده است[۱۴] و برخی از مصادیق آن، مانند انحراف بنیاسرائیل و روی آوردن به گوسالهپرستی ذکر شده است[۱۵]. قرآن کریم نیز در آیههای گوناگون از تخطی و انحراف آدم(ع) و حوا سخن گفته[۱۶] و با واژههایی همچون ضلالت[۱۷]، غیّ[۱۸] و زیغ[۱۹] که در برابر صراط مستقیم و هدایت و رشد قرار دارد، به موضوع انحراف و گمراهی اشاره کرده است.
جامعه اسلامی پس از رحلت رسول خدا(ص)، به انواع انحرافات از آموزههای نبوی مبتلا شد و زمانی که امیرالمؤمنین علی(ع)، حکومت را به دست گرفت، با انحرافاتی مانند بازتولید روابط و مناسبات قبیلهای، شکلگیری نظام طبقاتی، زیروروشدن ارزشهای اجتماعی، تفرقه و از دست رفتن انسجام اجتماعی، رویگردانی از جهاد، فتنهانگیزی و پیمانشکنی مواجه بود و گرچه آن حضرت(ع) در رفع این انحرافات کوشش بسیار کرد، با این حال، چنین انحرافاتی ویژه آن دوره نبود و در هر زمان و در میان هر جامعهای قابل پدیدار شدن است[۲۰].
معنای جامعه شناختی انحراف تا حدی جدید و متفاوت است[۲۱] و جامعه شناسان درباره تعریف دقیق آن، توافق نظر ندارند[۲۲] و علل متفاوتی را برای آن در نظر گرفتهاند[۲۳].
ماهیت و معیار انحراف
انسان به حکم عقل و اختیار که او را بر سایر موجودات برتری میدهد، استعداد تکامل و استعداد انحراف را توأمان دارد. از جمله ویژگیهای بشر افراط و تفریط است و انحراف نتیجه خارج شدن از حد تعادل و جهالت انسان است[۲۴]؛ یعنی انسان در عین حال که میتواند راه پیشرفت و ترقی را طی کند، میتواند در اثر خودخواهی و هواپرستی، راه انحراف و سقوط را در پیش بگیرد[۲۵]. تاریخ روابط اجتماعی بشر گواهی میدهد که تا سالها، مقررات و آیینهای دینی، معیاری برای سنجش رفتار انسانهای پیرو بوده و هرچه برخلاف آن بود، انحراف شمرده میشد[۲۶]. جامعه شناسان نیز یکی از عناصر عمده در شکل دادن به معنای انحراف و کجروی کنشها را میزان سازگار بودن یک رفتار با فرهنگ و نظام ارزشی حاکم بر جامعه میدانند[۲۷].
قرآن کریم، معیار انحراف را سرپیچی از دستورهای الهی و دورشدن از مسیر بندگی و کمال واقعی میداند. در قرآن، علاوه بر کجرفتاری، کجباوری و کجاندیشی نیز انحراف خوانده شده است[۲۸]. صراط مستقیم که در معارف دینی از مو باریکتر از شمشیر تیزتر[۲۹] و به عنوان راه روشن[۳۰]، میانه و به دور از افراط و تفریط[۳۱] معرفی شده است، همان آئین خداپرستی، دین حق و پایبندی به دستورهای الهی است[۳۲]. این راه، رو به بالا و نزدیکترین راه به سوی خداوند است[۳۳]. کسی که در این راه قدم نگذارد، گمراه و منحرف به شمار میآید[۳۴] و این گمراهی، به خود او لطمه میزند[۳۵].
از نظر دانشمندان علم اخلاق نیز خروج از حد و راه میانه و اعتدال و زیادهروی یا کوتاهی در برآوردن خواسته نیروهای درونی انسان، باعث انحراف میشود[۳۶]. با این حال، از نظر جامعهشناسی ماهیت انحراف و کجروی، پیچیدهتر از آن است که بتوان درباره آن نظر قاطعی داشت و جامعه شناسان هنگام بحث از انحراف و کجروی، معنای واحدی را قصد نمیکنند[۳۷]. به طور کلی اگر رفتاری با انتظارات مشترک جامعه یا یک گروه سازگار نباشد و بیشتر افراد، آن را ناپسند تلقی کنند، کجروی اجتماعی با انحراف تلقی میشود[۳۸]. البته از نگاه جامعهشناسی، معیار ارزیابی یک رفتار، نوع رابطه آن با هنجارها و قواعد زندگی اجتماعی است؛ اعم از اینکه آن هنجارها در ذات خود خوب باشند یا بد. از همین رو، برخی از جامعهشناسان انحراف را به دو شاخه مثبت و منفی تقسیم کردهاند[۳۹]. در انحراف مثبت، فرد با اطلاع و آگاهی کامل، حدود و ارزشهای حاکم بر جامعه را زیر پا میگذارد و خود ارزش و اعتباری نو که برتر از ارزشهای پیشین است، میآفریند؛ ولی در انحراف منفی، فرد یا گروهی از نظام ارزشهای جامعه تجاوز میکند و نظامی میآفریند که از نظام پیشین و هنجار حاکم پستتر است[۴۰]. از همین رو تعریف دینی و اخلاقی از انحراف کاملاً مترادف با تعاریف حقوقی و جامعهشناسی نیست و از منظر دین و اخلاق، معیار تعیین رفتار نه قانون حاکم بلکه وجدان و تکلیف الهی است؛ با رفتارهای هنجارشکنانه از نظر قانون اجتماعی که از نظر اخلاق و قرآن، کجروی و انحراف نیست و برعکس[۴۱].[۴۲]
زمینههای انحراف
درباره منشأ گرایش به لغزش و انحراف در انسان، جامعه شناسان اختلاف نظر دارند. برخی بر این باورند که عامل انحراف انسان، بیرونی است و ارتباطی با فطرت او ندارد[۴۳] و عواملی نظیر خانواده، محیطهای آموزشی و رسانهها در بروز رفتارهای انحرافی اثرگذارند[۴۴]؛ اما جمع دیگری معتقدند بدیهای انسان همیشه معلول محیط و اجتماع نیست و طبع انسانی هم در این زمینه نقش دارد. بر اساس این باور، انسان دارای صفاتی است که در صورت نبود مراقبت و تسلط بر آنها، عامل گمراهی او خواهند شد و اساساً کجرویها جزئی از وجود آدمیاند[۴۵]. در آموزههای دینی بر عواملی نظیر تکیه بر ظن و گمان به جای علم و یقین، میل و هوای نفسانی، شتابزدگی، سنتگرایی، گذشتهنگری و شخصیتگرایی به عنوان ریشههای انحرافها، گمراهیها و لغزشهای فکری تأکید شده است[۴۶].
به طور کلی مهمترین عوامل انحراف، عبارتاند از: محیط طبیعی، نژاد و ارث، نبود تعلیم و تربیت و نارسایی فرهنگ جامعه[۴۷]، جرمزایی خانواده، ضعف نظارت اجتماعی، ضعف مبانی دینی، دگرگونی در ارزشهای اجتماعی، فقر، بیکاری و نقص جسمی و ذهنی[۴۸]؛ همچنین برخی علتهای سیاسی مانند رهبران فاسد، نبود عدالت سیاسی و قضایی و بعضی از عوامل جغرافیایی نظیر شرایط آب و هوایی و شرایط فرهنگی ناشی از آن نیز در این زمینه نقش دارند[۴۹]. «کارکردگرایان»، رفتارهای انحرافی را ناشی از سوء کارکرد نظامهای مختلف اجتماعی میدانند[۵۰] و پیروان نظریه«تضاد» بر این اعتقادند که زندگی، مجموعهای از درگیریها، تضادها و کشمکشهاست و هر رقابتی که با ابعاد اساسی زندگی اجتماعی در ارتباط باشد، ممکن است سبب رفتارهای انحرافی اجتماعی نیز باشد[۵۱].
امام خمینی در این موضوع نگرشی عرفانی - حکمی و دینی دارد و معنویت و ارزشهای معنوی و اخلاق متعالی و انسان شدن برای ایشان از مسائل اساسی حیات و زندگی بشر است. ایشان با اعتقاد به توحید و عدل وجودی، همه چیز را در پرتو این اعتقاد خویش و در جهت انسانسازی تفسیر میکرد[۵۲]؛ از این رو انحراف را نیز دور شدن از راه مستقیم انسانیت که انبیای الهی معرفی کردهاند[۵۳] و هر نوع تخطی از ظواهر دین[۵۴] میدانست. ایشان در تحلیل انحراف به سه حوزه فردی، اجتماعی و سیاسی توجه داشت؛ در تحلیل انحراف فردی طبق آموزههای قرآن کریم معتقد بود انسان مختار است که میان صراط مستقیم و راه کج، یکی را انتخاب کند و اگر از راه راست دور شود، منحرف است[۵۵]. نیز تخطی از دین و احکام دینی، اعمال خلاف اخلاق و خلاف کرامت انسانی و هر کاری را که مورد رضایت خدا نباشد، عامل انحراف میدانست[۵۶]. بنابر نظر ایشان، چنین انحرافی برخاسته از خوددوستی و خودخواهی است که در دنیادوستی تجلی کرده و انسان را به کجروی و خطا میکشاند[۵۷] و تربیت نکردن نفس، موجب بیماریهای گوناگون روحی و فساد اخلاقی و انحراف میشود[۵۸]. در این راه، علم و دانش - بدون توجه به خدا و معنویت و برای کسب مال و مقام - نیز ظلمت و موجب انحراف است[۵۹].
امام خمینی در تحلیل انحراف اجتماع نیز باور داشت جامعه متشکل از فرد فرد انسانهاست و چنانچه انحرافات فردی برطرف شود، جامعه نیز از لغزش و کجروی در امان میماند[۶۰]. ایشان بر رعایت قانون در جامعه اسلامی توسط تمامی اعضای آن، اعم از مسئولان و مردم تأکید میکرد و اساس و عامل کجروی را شکستن قوانین جامعه میدانست[۶۱]. ایشان همچنین ضمن تأکید بر تربیت صحیح دوران کودکی برای پیشگیری جامعه از انحراف و کجروی[۶۲] و توجه به تربیت اخلاقی افراد به عنوان تشکیل دهندگان جامعه[۶۳]، بر نقش عوامل دیگری مثل وابستگی فرهنگی به بیگانگان[۶۴] و رسانههای گروهی در انحراف جامعه[۶۵] تأکید فراوان میکرد.
از سوی دیگر، از نظر امام خمینی انحراف فکری و فرهنگی، خطرناکترین نوع انحراف است و در صورت انحراف در فرهنگ، حتی اگر همه عناصر یک جامعه بر صراط مستقیم باشند، دیری نخواهد گذشت که انحراف فرهنگی بر همه غلبه میکند؛ راه نجات از آن نیز استقلال، اصلاح فرهنگ، اصلاح مدارس و همت جمعی و همگانی برای سد راه انحراف است و تلاش گروهی و محدود نمیتواند راه به جایی ببرد[۶۶]. از این رو به نقشه دشمن برای انحراف و کجروی نوجوانان و جوانان در مدارس و دانشگاهها هشدار میداد و از دانش آموزان و دانشجویان میخواست برای پیشگیری از انحراف، در کنار تحصیل به تهذیب اخلاقی هم بپردازند[۶۷]. ایشان ترویج مکاتب فکری غرب و شرق[۶۸]، قدیمی و کهنه انگاشتن احکام اسلام[۶۹] اشاعه فساد و فحشا به هدف تعجیل در ظهور امام زمان(ع)[۷۰] و فراموش کردن اهداف اصلی و مشغول شدن به مسائل فرعی و اختلاف بر سر آن[۷۱] را از مصادیق انحراف فکری میدانست و با بسیار مهم شمردن تهذیب و اصلاح نفس برای طلاب و روحانیان، باتوجه به روایتی از پیامبر اسلام(ص)[۷۲]، انحراف یک عالم دینی را باعث انحراف عالَم و صدمه خوردن اسلام و روحانیت میشمرد و با اشاره به روایتی از امیرالمؤمنین علی(ع)[۷۳] بر آن بود که بوی تعفن عالِم منحرف در جهنم، موجب آزار اهل جهنم میشود. ایشان علت این امر را از باب تجسم اعمال و سرایت انحراف و عفونت عالم منحرف در جامعه میدانست[۷۴].
امام خمینی همچنین در بعد سیاسی، ضمن تأکید بر حکومت عادل و صالح، انحراف ملتها را برخاسته از انحراف حکومتها میشمرد[۷۵] و ریشه انحراف حاکمان را گرفتاری در هواهای نفسانی[۷۶]، وابستگی به شرق و غرب[۷۷] و تلقی جدایی دین از سیاست[۷۸] ارزیابی میکرد. از دیدگاه ایشان روی کارآمدن خاندان پهلوی و جایگزینی و ترویج فرهنگ غربی به جای فرهنگ اسلامی از جمله عوامل مؤثر در شکلگیری انحرافات و کجرویهای سیاسی بوده است[۷۹].[۸۰]
مبارزه با انحراف
آیات قرآن نشان میدهد که مبارزه با انواع انحرافهای فکری - اعتقادی[۸۱] و عملی و اخلاقی[۸۲]، وظیفه مشترک همه پیامبران الهی(ع) بوده است؛ چنان که قرآن کریم این وظیفه را در قالب امر به معروف و نهی از منکر[۸۳] متوجه همه انسانهای خردمند و توانمند جامعه نیز دانسته است[۸۴]. بر پایه روایاتی از پیامبر اسلام(ص)، اهل بیت(ع) مسئولیت ایستادگی در برابر انحرافات را داشتند[۸۵]. همانگونه که به گفته امام علی(ع) علما وظیفه دارند در برابر ظلم و نابرابریهای اجتماعی سکوت نکنند[۸۶]. علمای شیعه در طول تاریخ، نقش تعیین کنندهای در سرنوشت امت اسلامی به ویژه ملت ایران داشتهاند و هرگاه به وظیفه خود عمل کردهاند، مانع انحراف و منحرفان بودهاند[۸۷].
امام خمینی حوزههای علمیه را در شمار نهادهای مؤثر در حل و اصلاح کجرویهای جامعه و روحانیان را پرچمدار انحرافستیزی در جامعه میدانست[۸۸] و معتقد بود علما و روحانیون ضامن بقای اسلام و احیاگران اسلام به شمار میروند[۸۹] و به هنگام انحراف و خطر برای اسلام، نخست به گفتگو و نصیحت و در صورت تأثیرنکردن، به قیام بر اساس وظیفه اقدام میکنند[۹۰]؛ چنانکه در صد سال اخیر (به ویژه حکم میرزاحسن شیرازی در قضیه تنباکو و تلاشهای شیخ فضل الله نوری و دیگر عالمان ایران و نجف در جنبش مشروطیت، روحانیت در رأس مبارزه با انحراف قرار داشتهاند[۹۱]؛ از همین رو حوزههای علمیه را به پرورش متخصصان دینی متعهد برای تحقق فقه عملی اسلام دعوت میکرد[۹۲] و مخدوش کردن وجهه روحانیت را نیز از مصادیق انحراف میشمرد[۹۳].
امام خمینی بر مسئولیت افراد در برابر یکدیگر و اصلاح خطاها و کجرویها از طریق اجرای امر به معروف و نهی از منکر تأکید میکرد[۹۴]؛ همچنین افزون بر تأکید بر افشاگری مداوم مسائل انحرافی و آگاهسازی مردم به کمک علما، خطیبان و روحانیان[۹۵]، با توجه به معقول و مشروع بودن پرسش و نقد و اعتراض به عملکرد مسئولان[۹۶]، بر حق طبیعی مردم در نظارت بر عملکرد مسئولان و انتقاد از آنان و در صورت لزوم استیضاح آنان در نظام اسلامی صحه میگذاشت[۹۷]. از نظر ایشان، رهایی کامل از هر نوع انحراف اجتماعی با ایجاد نهادهای نظارتی[۹۸] و فعالیت مداوم همگان در شناسایی و طرد عناصر منحرف[۹۹] بستگی دارد و هوشیاری مداوم تکتک ملت و حرکت به سمت وحدت بر مبنای اسلام ناب، از دیگر وسایل غلبه و چیرگی بر انحرافات است[۱۰۰]. خمینی غلبه حتمی بر انحرافات را در آموزش همراه با پرورش اسلامی و در واقع پرورش همزمان همه ابعاد انسان میدید و خواستار اصلاح ساختار آموزشی کشور بود[۱۰۱]؛ زیرا بهکارگیری مربیان و مبلغان تربیت یافته در مکتب اسلام اصیل و واقعی، ابزاری کارآمد در حل و اصلاح معضل انحراف است[۱۰۲]. ایشان مدرسهها و دانشگاهها را محافل تولید فرهنگی مستقل و انحرافستیز معرفی میکرد؛ به شرط آنکه استادان و معلمان با معیار پیروی از اسلام ناب محمدی گزینش و انتخاب شده باشند[۱۰۳].
به باور امام خمینی رسانهها و وسایل ارتباط جمعی ابزاری مهم برای ایجاد فرهنگ سالم و زدودن غبار انحرافات از چهره جامعه به شمار میآیند[۱۰۴] و در این میان نقش مطبوعات و نویسندگان در مقابله با قلمهای منحرف بیهمتاست[۱۰۵]؛ به شرط آنکه خود از عوامل انحراف تصفیه شوند و از نویسندگانی صالح و متعهد بهره جویند[۱۰۶].
از سوی دیگر، از نظر تاریخی، یکی از نخستین واکنشهای عمومی امام خمینی در برابر ظهور پدیده انحراف در جامعه و حکومت، به اوایل دهه ۱۳۲۰ شمسی و نگارش کتاب کشف اسرار باز میگردد. ایشان در آن برهه، با نگارش این کتاب، در برابر نویسندهای که دین و روحانیت را مسخره و به آن حمله کرده بود و اسلام را مایه عقبماندگی و پسرفت مسلمانان معرفی میکرد، به شدت موضعگیری کرد[۱۰۷]. در این کتاب، همچنین به برخی کجرویهای رضاشاه پهلوی مانند ظلم و تجاوز به حقوق مردم، ترویج فساد، غارتگری و تبلیغ و اشاعه آیینهای خرافی و معرفی آخوندهای ساختگی و بیتقوا به عنوان عالمان دینی و انحراف و تخطی از قانون، اشاره شده است[۱۰۸].
امام خمینی همچنین از سال ۱۳۴۱، در برابر انحرافات مختلف رژیم پهلوی از اسلام، قانون اساسی و مصلحت ملت، واکنش نشان داد که مهمترین این واکنشها عبارت بودند از:
- لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی به دلیل وجود برخی بدعتها و انحرافات، مانند سوگند به کتابهای آسمانی به جای قرآن[۱۰۹].
- برگزاری همهپرسی انقلاب سفید به عنوان انحراف از قانون اساسی مشروطه[۱۱۰].
- فاجعه مدرسه فیضیه که مخالفت محمدرضا پهلوی با اسلام شناخته شد[۱۱۱].
- رخداد قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲ که در برابر انحراف رژیم پهلوی از قوانین اسلامی، قانون اساسی و متمم آن بود[۱۱۲].
- روابط رژیم پهلوی و اسرائیل که انحراف از اسلام و خیانت به مسلمانان بود[۱۱۳].
- کاپیتولاسیون که انحراف از احکام و قوانین دین اسلام و مصالح و نظر ملت ایران بود[۱۱۴].
- اندیشه جدایی دین از سیاست به عنوان انحراف از اسلام[۱۱۵].
- برپایی جشنهای ۲۵۰۰ ساله.
- ترویج فحشا در جشن هنر شیراز[۱۱۶].
- تغییر مبدأ تاریخ رسمی کشور که انحراف از اسلام بود[۱۱۷].[۱۱۸]
مبارزه با جریانهای سیاسی منحرف
به لحاظ سیاسی، تشکلهای سیاسی (احزاب، سازمانها و غیره) هر یک دارای اجزا و مؤلفههایی مانند هدف، جهانبینی، ایدئولوژی، خط مشی کلی یا راهبردی، رهبری و مواردی از این دست هستند[۱۱۹] و وقتی دچار انحراف میشوند که از درون دچار تشتت و کجروی باشند و در مشی سیاسی خود منحرف شوند و دست به تجدید نظر ایدئولوژیک بزنند[۱۲۰]. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، در میان جریانهای سیاسی متنوع و متکثر درون ایران، دو جریان انحرافی که هر یک اندیشه و برداشت عقیدتی خاصی از اسلام داشتند، در عرصه سیاسی ظهور و بروز بیشتری یافتند: دسته اول را میتوان «التقاطیون» نام نهاد که تفکر جامعهگرایانه داشتند و اسلام را موافق طبع شرق و غرب، با رنگ و لعاب روشنفکری و با پوششی از اصطلاحات وارداتی خواسته و میپسندیدند و دسته دوم «متحجران» بودند که تفکر خودگرایانه و برداشتهایی خشک و متعصب و فردگرایانه از اسلام داشتند و اسلام را مجموعهای از اعمال عبادی بیروح میدیدند.
امام خمینی همچون پیش از انقلاب، در برابر کجروی هر دو دسته، واکنش نشان داد؛ برای نمونه در برابر گروههایی که در همهپرسی جمهوری اسلامی سعی میکردند با تبلیغات سوء، وجه اسلامی نظام پیشنهادی را مخدوش و مردم را به انتخاب جمهوری دموکراتیک ترغیب کنند، موضعگیری کرد[۱۲۱] و با وصف آنان به وابسته به بیگانگان و توطئهگر، انحراف آنان را ناشی از غربزدگی، تقلید و وابستگیشان دانست و با خائن خواندن آنان، تأکید کرد مردم این خیانتها را نخواهند پذیرفت[۱۲۲]. ایشان در برابر بدعت و انحراف آشکار سازمان مجاهدین خلق نیز ایستاد. این سازمان در سالهای ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۴ در عین تمسک به برخی ظواهر دینی، رسماً از عقیده اسلام اعلان برائت کرد و مارکسیسم را مرام و مسلک مبارزاتی خود برگزید[۱۲۳]. از نظر امام خمینی، التقاط اسلام با مکتب مارکسیسم، خود انحراف بود؛ زیرا ایشان نه تنها مکتب اسلام را غنی و بینیاز از جمع با مکاتب دیگر میدانست، بلکه چنین اقدامی را خیانت به اسلام و مسلمین میشمرد و با اعتقاد به اینکه نتیجه چنین تفکری، در سالهای آینده روشن میشود، نسبت به آن به شدت واکنش نشان میداد[۱۲۴].
ایشان معتقد بود این دسته با تفسیر غلط چند آیه، آیات و روایاتی را که در مخالفت صریح با مرام التقاطی و انحرافی آنان است، انکار میکنند[۱۲۵]. امام خمینی گروه فرقان را نیز منحرف خواند و قیام آنان ضد حکومت اسلامی را خلاف اسلام و جرمی بزرگ اعلام کرد[۱۲۶]. این گروه که در تفسیر قرآن به شدت متأثر از مبانی مارکسیسم و سوسیالیسم بود و با نهاد روحانیت مخالفت جدی داشت، به ترور برخی از بزرگان و روحانیان، از جمله مرتضی مطهری دست زد[۱۲۷]. ایشان همچنین برخی موضعگیریها از جانب گروههای مختلف مانند تحریک مردم به دست اعضای جبهه ملی و دعوت آنان به راهپیمایی در مخالفت با قانون قصاص را - که نص قرآن است - انحرافی آشکار از سوی این جریان معرفی کرد[۱۲۸].
امام خمینی همچنین با اشاره به تحمل رنج و مرارت بسیار از سوی مقدسنماها و متحجران در طول مبارزات، انحراف این دسته را ناشی از القای اندیشه جدایی دین از سیاست از سوی استکبار در میان آنان و پذیرش این نیرنگ عنوان میکرد[۱۲۹]و بر این باور بود که بزرگترین ضربه این دسته، اعمال فشار و جهتگیری علیه، مبارزه روحانیت اصیل در برابر رژیم ستمشاهی بوده است[۱۳۰]؛ چنان که در آغاز پیروزی انقلاب اسلامی نیز اعمال و رفتار این گروه موجب تخریب شدید وجهه اسلامی نهضت شد[۱۳۱] و اشکالتراشیهای پیاپی آنان و هجمه همه جانبهشان علیه حکومت نوپای اسلامی به مشکلی جدی برای نظام بدل گشت[۱۳۲].[۱۳۳]
منابع
پانویس
- ↑ دهخدا، علی اکبر، لغتنامه دهخدا، ج۲، ص۲۹۸۹.
- ↑ امینی، سیدمحمدعارف، خطر انحراف دانشگاهها و راهکارهای عملی پیشگیری از دید امام خمینی، ص۵۳.
- ↑ صلیبا، جمیل، فرهنگ فلسفی، ترجمه منوچهر صانعی، ص۱۶۹.
- ↑ صلیبا، جمیل، فرهنگ فلسفی، ترجمه منوچهر صانعی، ص۱۶۹.
- ↑ شیخاوندی، داور، جامعهشناسی انحرافات و مسائل جامعتی ایران، ص۴۸.
- ↑ سلیمی، علی و محمد داوری، جامعهشناسی کجروی، ص۲۲۲.
- ↑ صدر، سیدموسی، قرآن و پدیده انحراف در جامعه، ص۱۶.
- ↑ پاکتچی، احمد، بدعت، ج۱۱، ص۵۵۸.
- ↑ تفسیر حمد، ص۲۳۸.
- ↑ امام خمینی، جهاد اکبر، ص۲۰.
- ↑ خوشدل، نجمه، مقاله «انحراف»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۳۴۸.
- ↑ بقره، ۳۰.
- ↑ ضمیری، محمدرضا، رسانه و انحرافات اجتماعی، ص۱۰۳.
- ↑ خروج، ب ۲،۲۳، تثنیه، ب۵، ۳۲.
- ↑ همان؛ تثنیه، ب ۱۲،۹ -۱۳.
- ↑ بقره، ۳۶؛ طه، ۱۲۱.
- ↑ حمد، ۷؛ توبه، ۱۱۵؛ قمر، ۴۷.
- ↑ بقره، ۲۵۶؛ مریم، ۵۹؛ شعرا، ۲۲۴.
- ↑ آل عمران، ۷-۸؛ صف، ۵.
- ↑ امین ناجی، محمدهادی و کاظم قاضیزاده و غلامرضا بهنام، روشهای مبارزه امام علی(ع) با انحرافهای اجتماعی در نهج البلاغه، ص۱۰۳ - ۱۰۴ و ۱۱۹.
- ↑ راک، پل، کجروی، ترجمه اسماعیل اسفندیاری، ص۲۶۶.
- ↑ راک، پل، کجروی، ترجمه اسماعیل اسفندیاری، ص۲۶۹.
- ↑ خوشدل، نجمه، مقاله «انحراف»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۳۴۸.
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۹، ص۱۰۹-۱۱۱.
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۱، ص۴۱ -۴۲.
- ↑ شیخاوندی، داور، جامعهشناسی انحرافات و مسائل جامعتی ایران، ص۲۷.
- ↑ سلیمی، علی و محمد داوری، جامعهشناسی کجروی، ص۱۵۷.
- ↑ صدر، سیدموسی، قرآن و پدیده انحراف در جامعه، ص۱۷.
- ↑ صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۱۷۷.
- ↑ شبر، عبدالله، الجوهر الثمین فی تفسیر الکتاب المبین، ج۵، ص۲۱۷.
- ↑ نهج البلاغه، خ۱۶ ص۳۴.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص۷۵.
- ↑ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۸.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص۷۹.
- ↑ سبا، ۵۰.
- ↑ نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، ص۷۹.
- ↑ راک، پل، کجروی، ترجمه اسماعیل اسفندیاری، ص۲۶۹.
- ↑ میری، سید حسین، مطالعات انحرافات و کجرویهای اجتماعی، ص۱۳۳.
- ↑ صدر، سیدموسی، قرآن و پدیده انحراف در جامعه، ص۱۶؛ حیدرنسب، نادر و علی بخشی، انحراف چیست؟ منحرف کیست؟، ص۲۳ -۲۴.
- ↑ صدر، سید موسی، قرآن و پدیده انحراف در جامعه، ص۱۶؛ شیخاوندی، داور، جامعهشناسی انحرافات و مسائل جامعتی ایران، ص۴۰.
- ↑ صدر، سیدموسی، قرآن و پدیده انحراف در جامعه، ص۱۶ – ۱۷.
- ↑ خوشدل، نجمه، مقاله «انحراف»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۳۴۸.
- ↑ روسو، ژان ژاک، امیل، ترجمه غلامحسین زیرک زاده، ص۲۰۱؛ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۳، ص۴۱۵- ۴۱۷.
- ↑ قائم مقامی، فرهت، نظامگسیختگی و انحرافات اجتماعی؛ مقدمهای بر جامعهشناسی رفتار انحرافی، ص۲۹ -۳۸.
- ↑ سروش، عبدالکریم، حکمت و معیشت، ج۱، ص۴۷ -۵۳.
- ↑ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲، ص۶۶- ۶۹.
- ↑ سیف اللهی، سیف اللهی، مبانی جامعهشناسی، ص۲۲۴ – ۲۲۵.
- ↑ قجاوند، کاظم، کلیات جامعهشناسی انحرافات اجتماعی، ص۳۲ -۳۳.
- ↑ قجاوند، کاظم، کلیات جامعهشناسی انحرافات اجتماعی، ص۳۲ -۳۳.
- ↑ قجاوند، کاظم، کلیات جامعهشناسی انحرافات اجتماعی، ص۳۲ -۳۳.
- ↑ قجاوند، کاظم، کلیات جامعهشناسی انحرافات اجتماعی، ص۳۴.
- ↑ جمشیدی، محمدحسین، اندیشه سیاسی امام خمینی، ص۱۵ – ۱۷.
- ↑ تفسیر حمد، ص۲۳۸.
- ↑ خمینی، سید روح الله، سر الصلاة، ص۳۰.
- ↑ خمینی، سید روح الله، صحیفه، ج۸، ص۳۲۶- ۳۲۸.
- ↑ خمینی، سید روح الله، صحیفه، ج۴، ص۴۱۳- ۴۱۴؛ تفسیر حمد، ص۲۴۰-۲۴۳؛ ولایت فقیه، ص۲۳۸.
- ↑ خمینی، سید روح الله، صحیفه، ج۱۶، ص۱۶۲ و ۴۵۸.
- ↑ چهل حدیث، ص۲۰۷.
- ↑ خمینی، سید روح الله، صحیفه، ج۸، ص۳۲۸- ۳۲۹؛ امام خمینی، جهاد اکبر، ص۱۳.
- ↑ خمینی، سید روح الله، صحیفه، ج۸، ص۴۸۷.
- ↑ خمینی، سید روح الله، صحیفه، ج۹، ص۴۲۵ و ج۱۴، ص۲۲۹.
- ↑ خمینی، سید روح الله، صحیفه، ج۷، ص۲۸۳ - ۲۸۴؛ ج۹، ص۱۳۷و ج۱۴، ص۳۷ - ۳۸، ۴۹۷.
- ↑ تفسیر حمد، ص۱۵۰.
- ↑ خمینی، سید روح الله، صحیفه، ج۱۵، ص۲۴۳- ۲۴۴.
- ↑ خمینی، سید روح الله، صحیفه، ج۱۲، ص۲۹۰-۲۹۱ و ج۱۳، ص۴۷۶.
- ↑ خمینی، سید روح الله، صحیفه، ج۱۴، ص۳ و ج۱۷، ص۳۲۲- ۳۲۳.
- ↑ خمینی، سید روح الله، صحیفه، ج۱۴، ص۲.
- ↑ تفسیر حمد، ص۲۴۱.
- ↑ خمینی، سید روح الله، صحیفه، ج۹، ص۱۰۵.
- ↑ همان، ج۲۱، ص۱۴.
- ↑ خمینی، سید روح الله، صحیفه، ج۸، ص۵۳۵.
- ↑ ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول فیما جاء من الحکم و المواعظ عن آل الرسول، ص۵۰.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۵.
- ↑ امام خمینی، جهاد اکبر، ص۱۳ - ۱۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۵، ص۴۴۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۱۷، ص۴۹۴ و ج۱۸، ص۲۳۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۲۱، ص۴۱۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۶، ص۲۰۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۷، ص۳۳۰-۳۳۳؛ روحانی، ج۱، ص۱۳۱ و ۱۶۵.
- ↑ خوشدل، نجمه، مقاله «انحراف»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۳۴۹.
- ↑ نحل، ۳۶.
- ↑ اعراف، ۳۳ و ۸۰ -۸۱.
- ↑ آل عمران، ۱۱۴.
- ↑ هود، ۱۱۶.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۲۳، ص۳۰.
- ↑ نهج البلاغه، خ ۳، ص۲۴.
- ↑ عبداللهی، امید، فعالیت علمی و فرهنگی علمای شیعه در عصر پهلوی، ص۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۴، ص۲۱۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۶، ص۲۷۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۱، ص۱۱۴- ۱۱۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۹، ص۱۷۲و ج۱۳، ص۳۵۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۱۳، ص۴۱۷ -۴۱۸؛ ج۱۹، ص۱۵۲ و ج۲۱، ص۲۹۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۱۳، ص۳۹۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۱۳، ص۴۶۹ - ۴۷۰ و ج۱۸، ص۴۳۷- ۴۳۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۱، ص۸۱، ۲۲۰-۲۲۱؛ ج۲، ص۴۸۵ و ج۳، ص۴۳۳.
- ↑ جعفری، ص۲۳۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۵، ص۴۰۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۱۸، ص۴۶۵- ۴۶۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۳، ص۴۳۲- ۴۳۳.
- ↑ همان، ج۳، ص۴۰۷، ۴۳۳؛ ج۴، ص۱۰۰، ۲۹۶؛ ج۱۴، ص۳۷۳ و ج۱۵، ص۳۰-۳۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۶، ص۹۹، ۳۵۱ و ج۱۴، ص۳ – ۴.
- ↑ قطبی، ص۱۱۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۷، ص۴۲۸- ۴۳۳؛ ج۱۰، ص۷۹؛ ج۱۳، ص۶، ج۱۴، ص۲۹۲، ص۳۶۱ و ج۱۷، ص۴۴۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۹، ص۴۵۶، ۴۹۶؛ ج۱۲، ص۱۲ و ج۱۸، ص۳۶۲- ۳۶۳، ۴۷۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۱۳، ص۴۷۴ و ج۱۴، ص۱۲۷ -۱۲۸، ۱۷۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۸، ص۴۹۴؛ ج۱۰، ص۱۵، ۲۹۳؛ ج۱۱، ص۲۹۱ و ج۱۳، ص۴۷۴.
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ص۵-۶.
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ص۲۳۳، ۲۳۹ و ۳۳۲ -۳۳۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۱، ص۲۰۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۱، ص۱۳۳- ۱۳۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۱، ص۲۱۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۱، ص۲۶۹-۲۷۰ و ۲۸۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۱، ص۳۸۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۱، ص۴۱۱.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ص۱۹ و ۲۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۳، ص۲۲۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۵،ص ۵۰۳- ۵۰۴.
- ↑ خوشدل، نجمه، مقاله «انحراف»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۳۵۱.
- ↑ اسلامی، ص۳۳ – ۳۵.
- ↑ رئیسی، رضا و دیگران، روند جدایی، ص۱۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۶، ص۳۵۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۶، ص۳۶۲، ۳۷۲ و ۴۳۰.
- ↑ دارابی، علی، جریانشناسی سیاسی در ایران، ص۹۷ – ۱۰۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۱۲، ص۲۰۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۱۵، ص۲۴۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۱۱، ص۲۰۲.
- ↑ دارابی، علی، جریانشناسی سیاسی در ایران، ص۱۰۲ – ۱۰۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۱۴، ص۴۵۰-۴۵۱.
- ↑ همان، ج۲۱، ص۲۷۸-۲۷۹.
- ↑ همان، ج۲۱، ص۲۷۹.
- ↑ همان، ج۱۱، ص۳۱۴.
- ↑ همان، ج۱۶، ص۴۶۷-۴۶۸.
- ↑ خوشدل، نجمه، مقاله «انحراف»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۳۵۳.