امام هادی علیه‌السلام

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۶ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۱۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

امام هادی (ع)
حرم امام هادی و امام عسکری علیهما السلام در سامرا
نقشامام نهم شیعیان
نامعلی بن محمد
زادروز۱۵ ذی‌الحجه، سال ۲۱۲ ق
زادگاهصریا، مدینه
مدت امامت۳۳ سال (۲۲۰-۲۵۴ ق)
شهادت۳ رجب، ۲۵۴ ق
مدفنسامرا، عراق
محل زندگیمدینه، سامرا
لقب(ها)هادی • نقی
پدرامام جواد علیه السلام
مادرسمانه مغربیه
فرزند(ان)امام عسکری (علیه السلام) و ...
طول عمر۴۲ سال

امام هادی (ع) پیشوای دهم مسلمانان، در نیمه ماه ذی حجه سال ۲۱۲ هجری در مدینه متولد شد. پدر ایشان امام جواد (ع) و نام مادر آن حضرت "سمانه مغربیه" بوده است. از القاب آن حضرت: الناصح، هادی، ابن الرضا و معروف‌ترین کنیه آن حضرت "ابوالحسن ثالث" است.

ایشان پس از شهادت پدر بزرگوار خود به امامت رسید که ٣٣ سال به طول انجامید. حضرت در دوران امامت خود با چند تن از خلفای عباسی از جمله متوکل که یکی از خبیث‌ترین و ستمگرترین آنان بود همزمان بود. متوکل، امام را به سامرا انتقال داد تا آن حضرت را تحت کنترل داشته باشد.

سرانجام معتمد عباسی امام هادی (ع) را مسموم کرده و حضرت حدود ۴۲ سالگی، در ۳ رجب سال ۲۵۴ هجری شهید شد. قبر آن حضرت در سامرا (از شهرهای عراق) است.

ولادت و نسب

پیشوای دهم مسلمانان، حضرت علی بن محمد، در نیمه ماه ذی حجه سال ۲۱۲ هجری در یکی از روستاهای اطراف مدینه به نام صریا متولد شد[۱]. پدر ایشان امام جواد (ع) و نام مادر آن حضرت «سمانه مغربیه» و طبق نقل کلینی[۲] «سوسن» بوده است[۳].

مادر امام کنیزی بوده از مردمان آفریقا که به اشاره امام جواد (ع) خریداری شده بود. از محمد بن فرج روایت شده که امام جواد (ع) وی را مأمور خرید این کنیز از قافله‌ای خاص کرد و بی‌آنکه آن قافله و دختر را دیده باشد، مشخصات و قیمت تعیین شده آن را به وی گفت[۴]. امام هادی (ع) توصیفات شگفتی درباره مادرش نموده است. ایشان می‌فرماید: "مادرم به مقام و جایگاه من واقف بود و از زمره زنان بهشتی است. شیطان هیچ‌گاه به وی نزدیک نشد و دست هیچ ستمکاری به وی نرسید. او به چشم قدرت الهی که خواب در آن راه ندارد، محفوظ بود و از مادران صدیقان و صالحان هیچ کم نداشت"[۵][۶]

کنیه‌ها و القاب

از القاب آن حضرت: الناصح، هادی، المتوکل، النقی، المرتضی، ابن الرضا، عسکری[۷] و رضی[۸] و معروف‌ترین کنیه آن حضرت "ابوالحسن ثالث"[۹] است[۱۰].

همسر و فرزندان

امام هادی (ع) تنها یک همسر به نام سلیل داشت که کنیزی از اهالی نوبه به شمار می‌آمد و به نام‌های دیگر، چون سوسن و حدیث نیز نامیده شده است[۱۱]. امام هادی (ع) درباره این زن می‌فرماید: سلیل از آفت‌ها، گزندها، پلیدی‌ها و ناپاکی‌ها محفوظ است[۱۲]. منابع او را زنی عارف و صالح دانسته‌اند[۱۳]. او حتی پس از شهادت امام حسن عسکری (ع) نیز محل رجوع شیعیان بود. چنان‌که از منابع به دست می‌آید او علی‌رغم مخالفت جعفر کذّاب، به امر امام عصر (ع) کنار امام هادی و امام عسکری (ع) به خاک سپرده شد[۱۴]. امام بنا بر بیان شیخ مفید چهار پسر به نام‌های حسن، حسین، محمد و جعفر و یک دختر به نام عایشه یا علّیّه داشته‌اند[۱۵]. در میان فرزندان امام هادی (ع) جعفر مشهور به کذّاب است و چنان‌که منقول است امام از پیش از تولد، وی را فرزندی ناخلف و دشمن خود و امام حسن عسکری (ع) می‌دانسته‌اند[۱۶] و نسبتش را با خود مانند پسر نوح با نوح می‌دانسته‌اند[۱۷]. جعفر پس از امام هادی (ع) مدعی امامت بود و از این‌رو مشهور به کذّاب شد[۱۸][۱۹]

سرگذشت تاریخی

امامت امام هادی (ع) پس از شهادت پدر بزرگوار خود در محیطی خفقان بار و تاریک و در وضعی بسیار دشوار شروع شد. متوکل، یکی از خلفای عبّاسی بود که در دوره امامت حضرت خلافت می‌کرد. این شخص خبیث‌ترین، ستمگرترین و سرسخت‌ترین دشمن اهل بیت (ع) بود. بحران‌های سیاسی در هئیت حاکمه و انقلاب‌ها و شورش‌های علویان و سایر مردم باعث شد خلفا نسبت به پیشوایان شیعه حسّاسیت بیشتری نشان دهند.

سیاست متوکل در برابر امام هادی

متوکّل برای جلوگیری از بحرانی‌تر شدن حکومتش هم‌زمان دو اقدام را در برنامه کاری خود قرار داد:

  1. تهاجم به شیعیان و علویان و قتل و غارت و ایجاد وحشت بین آنان و خوار نمودن آنها. متوکّل در دشمنی، خاندان رسالت نظیر نداشت، به ویژه با علی (ع) سرسختانه دشمنی می‌ورزید و آشکارا ناسزا می‌گفت. در سال ۲۳۷ دستور داد قبر امام حسین (ع) و خانه‌های اطراف را خراب نموده، آب بر آن بستند و شخم زدند و زراعت کردند. در این زمان وضع سادات علوی بسیار رقّت بار بود، چنان‌که زنان پوشش مناسبی نداشتند و عده‌ای از آنها دارای یک چادر کهنه بودند که به نوبت در آن نماز می‌خواندند.
  2. جدا کردن امام هادی (ع) از پایگاه‌های مردمی و انتقال حضرت به عراق. متوکّل می‌خواست به این ترتیب پایگاه‌های او را پراکنده نموده، سازمانشان را از بین ببرد. متوکّل دریافت اگر امام هادی (ع) تحت مراقبت نباشد خطری برای دولتش خواهد بود. امام جماعت حرمین که از سوی دستگاه خلافت منصوب شده بود، به متوکّل عباسی نوشت: اگر تو را به مکّه و مدینه حاجتی هست، علی بن محمد (امام هادی) را از این دیار بیرون ببر که بیشتر مردم این ناحیه را مطیع و منقاد خود نموده است. این موضوع را گروه دیگری از طرفداران حکومت بنی‌عبّاس از جمله حاکم مدینه نیز برای متوکّل نوشتند.

متوکل به امام (ع) نامه‌ای نوشت و او را دعوت کرد که با هر کس از خانواده و دوستانش که بخواهد به سامرا آید. او برای جلوگیری از شورش مردم طوری اقدام کرد که موجب تحریک امّت نشود. یحیی بن هرثمه ـ فرمانده متوکّل که برای جلب امام به مدینه عزیمت کرده بود ـ با اعتراض شدید مردم مواجه شد و به ناچار برای مردم سوگند یاد کرد دستوری ندارد که باعث اذیت امام شود، آنگاه حضرت همراه فرزند نوجوان خود امام عسکری به سامرا رفت[۲۰]. در آنجا تمام حرکات و رفتار او تحت نظر و مراقبت قرار گرفت. گرچه برای امام هادی (ع) با توجّه به پایگاه مردمی قدرتمند امکان نپذیرفتن عزیمت به سامرّا وجود داشت، امّا حضرت به دلایل زیر پذیرفت:

  1. در صورت نپذیرفتن، فشار حکومت بیشتر می‌شد و سیاست‌های امام پیش نمی‌رفت.
  2. به این ترتیب تلاش‌های سعایت‌ کنندگان و سخن‌چینان خنثی شد.
  3. هیئت حاکمه تحت تأثیر شخصیت بی‌نظیر امام قرار می‌گرفت و جلوی بعضی مفاسد گرفته می‌شد؛ چنان‌که بعضی رجال بلند مرتبه از قبل تحت تأثیر امام بودند. یحیی بن هرثمه می‌گوید: وقتی از سامرّا برای جلب امام هادی می‌رفتم. در بغداد، والی آنجا ـ اسحاق بن ابراهیم طاهری ـ به من سفارش کرد اگر از منزل علی بن محمد النقی هنگام تفتیش چیزی یافتی، به متوکّل گزارش نکن. در سامرّا نیز وصیف ترکی[۲۱] در حق او سفارش کرد.
  4. با استفاده از این نفوذ و روابط نسبی و قوم و خویش با بنی عبّاس، فشار موجود بر شیعیان کمتر می‌شد.

مسعودی می‌نویسد: درباره امام هادی (ع) نزد متوکّل سعایت کردند که در منزل آن جناب اسلحه و نامه‌های زیادی است که شیعیان او از اهل قم، برایش فرستاده‌اند و تصمیم دارد بر تو خروج کند. متوکّل سعید حاجب را برای تفتیش فرستاد و چون امام (ع) اقدامات لازم را انجام داده بودند، سعید توفیق نیافت و جز پولی که مادر متوکّل نذر امام کرده بود. چیزی پیدا نکرد و هنگامی که برای عذرخواهی به امام گفت: من مأمور بودم و معذور، حضرت این آیه را تلاوت فرمود: ﴿وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ[۲۲].

به طور خلاصه عبّاسیان در مقابل امام دو موضع متفاوت اتخاذ نموده بودند:

  1. تشکیل مناظرات علمی.
  2. جلب امام و زیر نظر گرفتن او.

امام نیز این مواضع را اتخاذ فرمودند:

  1. پاسخ به شبهات و آگاه ساختن امّت.
  2. نظارت بر پایگاه‌های مردمی و پشتیبانی از آنها و توجّه به قیام‌های علویان.
  3. تربیت شاگردانی همچون علی بن جعفر، شاعر و و ادیب معروف ابن سکیّت، حضرت عبدالعظیم حسنی و...[۲۳].

امامت و ولایت

امام هادی (ع) هشت ساله بود که پدرش امام جواد (ع) به شهادت رسید و ایشان امامت شیعه را عهده‌دار شد و ۳۳ سال، امامت کرد[۲۴][۲۵]

دلایل متعددی برای امامت امام (ع) بیان شده است که برخی از آنها عبارت‌اند از:

  1. مهم‌ترین دلیل امامت امام هادی (ع) تصریح و وصیت پدر بزرگوارش امام جواد (ع) به امامت ایشان است. کلینی[۲۶] و مفید[۲۷] روایاتی را که در آنها از سوی امام جواد (ع) تصریح به امامت امام هادی (ع) شده آورده‌اند.
    1. در یکی از این روایات از قول اسماعیل بن مهران آمده است که گفت: چون امام جواد خواست برای نخستین بار از مدینه به بغداد برود هنگام بیرون رفتنش به او عرض کردم فدایت شوم از این راهی که می‌روی بر تو نگرانم، پس از شما امر امامت به که منتقل می‌شود؟ حضرت با روی خندان به جانب من برگشته فرمود: آنچه تو گمان می‌کنی امسال نیست، وقتی معتصم (دومین بار) او را طلبید، پیش او رفته عرض کردم: پس از شما امر امامت با کیست؟ حضرت فرمود: پس از من امامت با پسرم علی است: «الأمر من بعدی إلی ابنی علی»[۲۸][۲۹]
    2. صقر بن ابی دلف از حضرت جواد (ع) شنید که می‌فرمود: "امام بعد از من پسرم علی است دستور او دستور من و سخنش سخن من است فرمانبرداری از او فرمانبرداری از من است و امامت پس از او در فرزندش حسن خواهد بود. و بعد از حسن فرزندش قیام کننده به حق و مورد انتظار است"[۳۰].
    3. خیرانی نقل می‌کند که امام جواد (ع) در ایام بیماری به اصحابش پیام داد: "من در می‌گذرم و امر امامت به پسرم علی می‌رسد و او بعد از من بر گردن شما همان حق دارد که من بعد از پدرم بر شما داشتم"[۳۱][۳۲]
  2. نصوص خاص از پیامبر اکرم (ص) بر امامت امام هادی: در حدیثی که از سلمان، صحابه بزرگ پیامبر (ص) نقل شده، به طور صریح و روشن به امامت آن حضرت اشاره شده است[۳۳].
  3. ابن شهرآشوب و امین الاسلام طبرسی و ابوالفتح اربلی اجماع شیعیان به امامت امام هادی (ع) را دلیل محکم و غیر قابل تردید بر صحت امامت ایشان دانسته‌اند[۳۴].
  4. انحصار وراثت و جانشینی برای امام هادی[۳۵]: امام جواد (ع) دو پسر به نام‌های علی الهادی و موسی (موسی مبرقع) داشته است. از آنجا که موسی هیچ گاه ادعای امامت نکرد و کسانی را که به امامت ایشان مایل بودند از خود طرد کرد[۳۶]، بنابراین امامت منحصر به امام هادی می‌گردد.
  5. معجزات و خوارق عادات دلیل دیگر است، که از ایشان نقل شده است. شیخ مفید و ابن شهرآشوب روایات متعددی از طرق مختلف در این مورد ذکر کرده‌اند[۳۷][۳۸]

افضلیت امام

برتری امام هادی (ع) در برخوردها و مباحثات علمی به وضوح برای همه قابل مشاهده بود. در اینجا به یک مورد اشاره می‌شود: در مجلس "واثق بالله" خلیفه عباسی، "یحیی بن أکثم" از فقیهان سؤال کرد: حضرت آدم که حج انجام داد چه کسی سر او را حَلق کرد؟ همه از جواب درماندند. خلیفه عباسی گفت من فردی را می‌آورم که شما را به جواب این سؤال آگاه می‌سازد. امام هادی (ع) را احضار نمود و با اصرار تقاضا کرد به سؤال پاسخ دهد. امام هادی (ع) در جواب فرمود: «فَإِنَّ أَبِي حَدَّثَنِي عَنْ جَدِّي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): أُمِرَ جَبْرَئِيلُ أَنْ يُنْزِلَ بِيَاقُوتَةٍ مِنَ الْجَنَّةِ، فَهَبَطَ بِهَا فَمَسَحَ بِهَا رَأْسَ آدَمَ (ع)، فَتَنَاثَرَ الشَّعْرُ مِنْهُ»[۳۹][۴۰]

امام هادی (ع) از نگاه اهل سنت

اعتراف به برتری و تفوق امام عسکری (ع) را در سخنان اهل سنت به خوبی می‌توان یافت برای مثال به چند مورد اشاره می‌شود:

  1. یافعی (م ۷۶۸) در مرآت الجنان می‌نویسد: "العَسکَرِيُّ أبوالحسن عليٍّ الهاديّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَوَادِ بْنِ عليٍّ الرِّضَا بْنِ موسی الکاظمِ بْنِ جَعْفَرِ الصَّادِقِ العلويّ الحسینيّ عَاشَ أربعین سَنَةً وَ کان مُتَعَبِّداً فقیهاً إِمَاماً"[۴۱].
  2. شمس الدین ذهبی (م ۷۴۸) در سیر اعلام النبلاء می‌نویسد: "اَلْمُلَقَّبُ بِالْهَادِي شَرِيفٌ جَلِيلٌ"[۴۲] و در العبر فی خبر من غبر می‌نویسد: "أَبُو الْحَسنِ عَليّ بن الجَوادِ مُحَمَّدِ بْنِ الرَّضِيِّ عَلِيّ بْن الكاظِم موسي بْنِ الصَّادِقِ جَعْفَرٍ الْعلوِيّ الْحُسَيْنِيّ الْمَعْرُوفُ بِالْهَادِي تُوُفِّيَ بسامرَّا وَلَهُ أَرْبَعُونَ سَنَةً وَ كَانَ فَقِيهاً وَ إِمَاماً مُتَعَبِّداً"[۴۳][۴۴]

شاگردان و آثار امام

امام هادی (ع) با وجود اختناق شدید خلافت عباسی در دوران امامتش توانست شاگردان بسیاری را تربیت کند. شیخ طوسی در رجال خود نام ۱۸۵ نفر از اصحاب ایشان را نقل می‌کند که اشخاصی چون فضل بن شاذان، عثمان بن سعید عمری، علی بن مهزیار، حسین بن سعید اهوازی و عبد العظیم بن عبدالله حسنی از شمار ایشان است[۴۵]. با اینکه امام بیش از ۳۳ سال منصب امامت را در اختیار داشت، اما روایت‌های زیادی از ایشان در دست نیست. مجموع روایت‌های منقول از امام دهم حدود پانصد روایت است که در مقایسه با برخی از امامانی که دورانی نزدیک به این مدت، مقام امامت را عهده‌دار بوده‌اند، از حیث کمّی اندک است. بی‌شک اصلی‌ترین عامل این امر را می‌توان در شرایط سخت سیاسی عصر ایشان جست‌وجو کرد. علاوه بر روایت‌ها، مجموعه‌ای از ادعیه و زیارات نیز از ایشان باقی مانده است. دعاهای ایشان علاوه بر تسبیح و تحمید الهی مشتمل بر آموزه‌های اسلامی و شیعی‌ای است که در عصر خلفا سخن گفتن از آن در قالب حدیث امکان نداشته است. این مطلب به ویژه در زیارات منقول از امام تجلی افزون‌تری دارد. ایشان در قالب چندین زیارت برای امام علی (ع) مخصوصاً زیارت ایشان در روز عیدغدیر به حق غصب شده امام و فرزندانش اشاره می‌کند و نشان می‌دهد که هیچ‌کس در اسلام و نزد پیامبر (ص) واجد فضائل امیرمؤمنان (ع) نبوده است. امام در این زیارت مروری کوتاه بر وقایع زندگی امام علی (ع) می‌کند و نشان می‌دهد که چگونه دشمنان ایشان در حق آن بزرگوار ستم روا داشتند[۴۶]. در زیارت امام هادی (ع) از قبر امام حسین، امام کاظم و امام جواد‌(ع) نیز توجه به جایگاه رفیع امامت و لزوم توجه به قول و فعل ائمه معصوم (ع) دیده می‌شود[۴۷]. در میان ادعیه و زیارات منقول از امام هادی (ع) بدون شک مهمترین آنها، زیارت جامعه کبیره است. این زیارت که از حیث سند و محتوا شاخص است و بزرگان علمای شیعه در آثار خود آن را نقل کرده‌اند[۴۸]، مکرر از ناحیه شیعیان مورد توجه قرار گرفته و شروح متعددی بر آن نگاشته شده است[۴۹][۵۰]

معاجز و کرامات

برای امام هادی (ع) کرامات و امور خارق العاده‌ای نقل شده[۵۱] که هر یک نشانه مقام رفیع و منزلت آن حضرت نزد خداوند تعالی است مانند:

  1. اسحاق جلاب می‌گوید: "برای امام هادی (ع) گوسفندان زیادی خریدم، پس مرا خواست و از اصطبل منزل به جای وسیعی منتقل شدم و در آنجا گوسفندان را بین هر که فرمود تقسیم کردم، برای ابوجعفر (فرزندش) و مادر او و غیر اینها از کسانی که دستور داده بود، سپس اجازه خواستم در روز ترویه به بغداد نزد پدرم برگردم، حضرت به من نوشت، فردا نزد ما باش سپس برو، من ماندم و چون روز عرفه شد نزد حضرت اقامت گزیدم و شب عید قربان در ایوان خانه‌اش خوابیدم، هنگام سحر نزد من آمد و فرمود: ای اسحاق! برخیز، برخاستم و چون چشم گشودم، خود را در خانه‌ام در بغداد دیدم، بر پدرم وارد شدم در حالی که بین یاران بودم، به آنان گفتم: روز عرفه در سامرا بودم و روز عید به بغداد آمدم"[۵۲][۵۳]
  2. تکلم به سایر زبان‌ها: محمد بن حسین از علی بن مهزیار نقل کرده که گفت خدمت حضرت هادی (ع) رسیدم قبل از اینکه من سخنی بگویم آن جناب به فارسی با من صحبت کرد. همچنین می‌گوید: غلام خود را که از اهالی سقلاب بود خدمت امام علی النقی (ع) فرستادم. پس از مراجعت دیدم غلام در تعجب است گفتم: چه شده؟ پسر گفت: چطور تعجب نکنم پیوسته با من به زبان سقلابی صحبت می‌کرد مثل اینکه اهل سقلاب است چنین خیال کردم که با آنها رفت آمد داشته است[۵۴][۵۵]

شهادت و محل دفن

معتمد عباسی در اثر سخن‌چینی‌ها و گزارش‌های دروغ بدخواهان، تصمیم گرفت امام هادی (ع) را از میان بردارد. از این رو به وسیله زهر، امام را مسموم و شهید کرد[۵۶]. شهادت امام حدود ۴۲ سالگی در ۳ رجب سال ۲۵۴ هجری بود. قبر آن حضرت در سامرا (از شهرهای عراق) است[۵۷].

منابع

پانویس

  1. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ص۳۲۷؛ مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، ج۲، ص۲۸۵؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۴۹۷.
  2. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۴۹۷.
  3. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۵۸؛ ضیائی ارزگانی، رحمت‌الله، امامت امام هادی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۴۷۰؛ اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص۲۸۰.
  4. إثبات الوصیة، ص۲۲۸؛ دلائل الإمامة، ص۴۱۰.
  5. إثبات الوصیة، ص۲۲۸؛ دلائل الإمامة، ص۴۱۰.
  6. کمپانی زارع، مهدی، مقاله «امام علی بن محمد»، دانشنامه امام رضا ج۲ ص ۵۰۷-۵۱۹.
  7. این لقب به این سبب است که امام هادی و فرزند ایشان امام یازدهم تحت کنترل شدید حکومت عباسی در معسکر یعنی پادگان نظامی قرار داشتند؛ ابن عنبه، عمدة الطالب، ص۱۷۹: فيلقّب “العسكري”، لمقامه بسرّمن‏رأى، و كانت تسمّى العسكر.
  8. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۳، ص۱۶۹.
  9. حضرت موسی بن جعفر ابوالحسن اول و امام رضا ابوالحسن ثانی است.
  10. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۵۸؛ ضیائی ارزگانی، رحمت‌الله، امامت امام هادی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۴۷۰؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، جلد ۲ ص ۸۵-۸۷؛ اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۲۸۰.
  11. الکافی، ج۱، ص۵۰۳؛ عیون المعجزات، ص۱۳۴.
  12. إثبات الوصیة، ص۲۴۴.
  13. عیون المعجزات، ص۱۳۴.
  14. کمال الدین و تمام النعمة، ص۴۴۲؛ الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۹۶۰.
  15. الارشاد، ج۲، ص۳۱۱-۳۱۲؛ المناقب، ابن‌شهرآشوب، ج۴، ص۴۰۲.
  16. کمال الدین و تمام النعمة، ص۳۲۱؛ کشف الغمة، ج۲، ص۳۸۵.
  17. الهدایة الکبری، ص۳۸۱-۳۸۲.
  18. تاج الموالید. ص۵۶؛ مجموعة نفیسة فی تاریخ الأئمة (ع)، ص۱۰۴.
  19. کمپانی زارع، مهدی، مقاله «امام علی بن محمد»، دانشنامه امام رضا ج۲ ص ۵۰۷-۵۱۹.
  20. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۹۷.
  21. از رجال عهد متوکّل.
  22. «و آنان که ستم ورزیده‌اند به زودی خواهند دانست که به کدام بازگشتگاه باز خواهند گشت» سوره شعراء، آیه ۲۲۷.
  23. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۱۴۷-۱۵۰؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۵۸؛ ضیائی ارزگانی، رحمت‌الله، امامت امام هادی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۴۷۰.
  24. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۳، ص۱۶۹.
  25. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۵۸؛ ضیائی ارزگانی، رحمت‌الله، امامت امام هادی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۴۷۰.
  26. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۳۲۴.
  27. مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، ج۲، ص۲۹۸.
  28. مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، ج۲، ص۲۸۶؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۳، ص۱۶۹.
  29. ضیائی ارزگانی، رحمت‌الله، امامت امام هادی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۴۷۱.
  30. «إِنَّ الْإِمَامَ بَعْدِي عَلِيٌّ اِبْنِي، أَمْرُهُ أَمْرِي، وَ قَوْلُهُ قَوْلِي، وَ طَاعَتُهُ طَاعَتِي وَ الْإِمَامَةُ بَعْدَهُ فِي اِبْنِهِ الْحَسَنِ أَمْرُهُ أَمْرُ أَبِيهِ، وَ قَوْلُهُ قَوْلُ أَبِيهِ، وَ طَاعَتُهُ طَاعَةُ أَبِيهِ، ثُمَّ سَكَتَ، فَقُلْتُ لَهُ: يَا اِبْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَنِ اَلْإِمَامُ بَعْدَ الْحَسَنِ فَبَكَى بُكَاءً شَدِيداً ثُمَّ قَالَ: إِنَّ مِنْ بَعْدِ الْحَسَنِ اِبْنُهُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ الْمُنْتَظَرُ»؛ شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۳۷۸؛ خزاز رازی، علی بن محمد، کفایة الأثر فی النص علی الأئمة الإثنی عشر، ص ۲۸۳.
  31. «إِنِّي مَاضٍ وَ الْأَمْرُ صَائِرٌ إِلَى ابْنِي عَلِيٍّ وَ لَهُ عَلَيْكُمْ بَعْدِي مَا كَانَ لِي عَلَيْكُمْ بَعْدَ أَبِي»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۳۲۴.
  32. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، جلد ۲ ص ۸۵-۸۷.
  33. خزاز رازی، علی بن محمد، کفایة الأثر، ص۴۲؛ بحرانی، سید هاشم، غایة المرام، ج۱، ص۲۴۳.
  34. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابوطالب، ج۲، ص۴۰۲؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ص۳۵۷؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۳، ص۱۹۱.
  35. مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، ج۲، ص۲۸۵.
  36. اشعری، سعد بن عبدالله، المقالات والفرق، ص۹۹.
  37. مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، ج۲، ص۲۸۹- ۲۹۵؛ ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابوطالب، ج۴، ص۲۰۳- ۲۱۲.
  38. ضیائی ارزگانی، رحمت‌الله، امامت امام هادی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۴۷۱.
  39. ر. ک: خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج ۱۲، ص ۵۶ و کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۴، ص ۱۹۵. همانا پدرم از جدم، از پدرش از جدش نقل فرمود که رسول الله فرمود: جبرئیل مأمور شد تا یاقوتی را از بهشت برای حضرت آدم بیاورد، و آن را بر سر حضرت آدم کشید و موهای ایشان تراشیده شد.
  40. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، جلد ۲ ص ۸۵-۸۷.
  41. مرآة الجنان و عبرة الیقظان فی معرفة حوادث الزمان، ص ۲۷۶.
  42. سیر أعلام النبلاء، ج ۱۳، ص ۱۲۱.
  43. العبر فی خبر من غیر، ج ۲، ص ۱۲.
  44. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، جلد ۲ ص ۸۵-۸۷.
  45. رجال الطوسی، ص۳۸۳-۳۹۷.
  46. المزار الکبیر، ص۲۶۳-۲۸۲.
  47. الکافی، ج۴، ص۵۷۷-۵۷۸.
  48. عیون أخبار الرضا، ج۲، ص۲۷۲؛ تهذیب الأحکام، ج۶، ص۹۵.
  49. الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج۱۳، ص۳۰۵-۳۰۶.
  50. کمپانی زارع، مهدی، مقاله «امام علی بن محمد»، دانشنامه امام رضا ج۲ ص ۵۰۷-۵۱۹.
  51. ر. ک: حرعاملی، محمد بن حسن، إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج ۴، ص ۴۱۹ و مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج ۵۰، ص ۱۲۴، باب ۳ معجزاته و بعض مکارم أخلاقه و معالی أموره صلوات الله علیه؛ شوشتری، قاضی نورالله، إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج ۱۲، ص ۴۵۱.
  52. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۴۲۳ – ۴۲۴.
  53. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۱۰۶.
  54. ر. ک: صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلی الله علیهم، ج ۱، ص ۳۳۳، باب ۱۱ باب فی الأئمة (ع) أنهم یتکلمون الألسن کلها و مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج ۵۰، ص ۱۳۰.
  55. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، جلد ۲ ص ۸۸.
  56. سبط ابن جوزی، یوسف شمس الدین، تذکرة الخواص، ص۳۶۳؛ مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب، ج۴، ص۸۶؛ ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابوطالب، ج۲، ص۴۴۲.
  57. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۵۸.