بنی اسد بن خزیمه در قرآن
نسب
آنان قبیلهای بزرگ و مشهور از عرب عدنانی (شمالی) و منسوب به اسد بن خزیمة بن مدرکة بن الیاس بن مُضر هستند،[۱] از این رو به لحاظ نسبی در عرض قبایل بزرگی چون کنانه و هوُن قرار میگیرند.[۲][۳].
قبایل و تیرههایی دیگر نیز در جزیرة العرب با نام بنیاسد شناخته میشوند که بنیاسد بن عبدالعزی[۴] از تیرههای قریش و نیز بنیاسد بن شریک بن مالک از تیرههای طایفه اَزد از عرب جنوبی[۵] از آن جملهاند[۶].
متون تاریخی، اسد و پدرش خزیمه، جد چهاردهم پیامبر (ص)[۷] را از کارگزاران کعبه برشمردهاند[۸]؛ ولی به زمان و مدت تولیت او اشاره نکردهاند. به گزارش فاسی، ابوخِفاد اسدی یا حفاد اسدی نیز از سوی مُضر، یکی از دو قبیله بزرگ عرب عدنانی، تولیت خانه خدا را عهدهدار بود[۹][۱۰].
اسد از همسرش أودّه دختر زید بن اسلم قضاعی [۱۱] فرزندانی به نامهای دودان، کاهل، عمرو، صعب،[۱۲] حلمه و تغلب [۱۳] داشت و نسل اسد بیشتر از دودان پدید آمد و به تیرههایی تقسیم شد[۱۴][۱۵].
آوردهاند که اسد هنگام مرگ، فرزندان خود را به پیروی از آیین حنیف (آیین ابراهیم) فراخواند[۱۶][۱۷].
برخی از معروفترین بطون بنی اسد عبارتاند از: بنو غنم بن دودان، بنو ثعلبة بن دودان، بنو والبة بن حارث،[۱۸] بنوالصیداء بن عمرو، بنو نصر بن قعین و بنو فقعس بن طریف.[۱۹] قبیلههایی دیگر نیز با نام بنیاسد وجود دارند که یکی از آنها از تیرههای قریش به نام بنیاسد بن عبدالعزی[۲۰] و دیگری بنیاسد بن شریک بن مالک از زیر مجموعههای طایفه اَزد از عرب جنوبی است [۲۱][۲۲]
بنی اسد در عصر جاهلی (سرزمین، موقعیت و اسکان)
محل استقرار آنان بسیار گسترده بود، از این رو با توجه به پراکندگی بطون آنان به راحتی نمیتوان از موقعیت مناطق زیست ایشان سخن گفت. برخی گفتهاند: بنیاسد از نزدیکی "حیره" در نزدیک کوفه تا سرزمین "تهامه" در سواحل دریای سرخ پراکنده بودند؛[۲۳] اما عمده تمرکز آنان "قسمت اعلای نجد" در جنوب صحرای (بادیه) شام، حد فاصل قبیله تمیم و طیّ در جنوب و کلب در شمال واقع شده بود،[۲۴] بر این اساس آنان در جهت شمال شرقی مدینه استقرار داشتند. برخی از ایشان نیز گویا در پی اختلاف میان تیرههای خود یا قبایل مجاورشان به ناچار از نجد به "یمن" مهاجرت کردند.[۲۵] از سکونتگاههای معروف آنان أجبال،[۲۶] بُزاخه،[۲۷] ثعلبیه[۲۸] و ذات الحناظل [۲۹] و کوههای محیاة،[۳۰] العبد، فرقین، قنان، قصاص،[۳۱] تین، رقد و حسیس و از آبهای متعلق به آنان میتوان به بَعوضه [۳۲] (آبی در نجد)، جُرثُم، خسّوه، ذنبه و الزوراء اشاره کرد.[۳۳][۳۴].
جنگهای بنی اسد
در مقاطعی بنی اسد با برخی قبایل همپیمان بودند، هرچند درگیریهایی نیز میانشان روی میداد. از همپیمانان آنان میتوان به قبیله طیّ،[۳۵] بنو عامر بن صعصعه [۳۶] و یهود خیبر [۳۷]اشاره کرد. بنیاسد از قبایل جنگجوی عرب به شمار میآیند.[۳۸] و در نبردهای گوناگون عصر جاهلی و اسلامی حضور داشتند. از مهمترین جنگهای آنان پیش از اسلام، جنگ با قبیله "طیّ" بود که به "يوم ظهر الدهناء"[۳۹] شهرت یافت؛ نیز نبرد با بنیتمیم در "ذات الحناظل" که به کشته شدن عمرو بن أثیر رئیس بنیتمیم انجامید.[۴۰] از نبرد آنان با بنو عامر بن صعصعه نیز به "يوم ذي علق" یاد شده است [۴۱] و نبرد دیگر آنان در منطقهای از نجد بنام "خوّ" است که بنیاسد بر بنی یربوع شبیخون زدند؛[۴۲]
اما مشهورترین جنگ آنان نبرد "یوم حُجر" است که طی آن اعضای تیرهای از اسد به نام بنیکاهل بن اسد بر اثر بد سیرتی حجر پدر شاعر معروف عرب امرؤ القیس که پس از حارث بن عمروآکل المرار، ریاست بنیاسد را بر عهده داشت بر وی شوریدند و او را کشتند [۴۳] و بدینوسیله از یوغ کندیان رهایی یافتند.[۴۴] در پی این واقعه یمنیها و آل کنده به قصد سرکوب بنیاسد و دیگر قبایل نزاری دست به تهاجم زدند؛[۴۵] اما در نهایت منهزم شدند. مطابق گزارش یعقوبی پس از آگاهی امرؤ القیس از کشته شدن پدرش، وی خود قصد بنی اسد کرد؛ اما چون خود را از رویارویی با آنان ناتوان دید به یمن رفت.[۴۶] دو تن از شخصیتهای آنان در این عصر، خالد بن نضلة بن اشتر اسدی رئیس بنی اسد [۴۷] و عوف بن عامر بودند که عوف در میان بنی اسد به کهانت میپرداخت.[۴۸] از میان آنان خطبای فراوانی برخاست، چنانکه رسول خدا از بنی اسد با عنوان خطبای عرب یاد کرده است.[۴۹] ایشان از اولین عربهایی دانسته شدهاند که به آهنگری پرداختند؛ از این رو به آنان "قیون" گفته میشد. از نیکوترین شمشیرهای ساخته شده به دست آنان "سریجیّه" منسوب به سُریج فردی از بنی اسد بود.[۵۰]
از دیگر عوامل شهرت آنان چشم شوری ایشان بود. برخی مفسران [۵۱] از این خصوصیت آنان در ذیل آیه وَإِنْ يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ[۵۲] یاد کرده و آوردهاند که قریش برخی از بنیاسد را اجیر کرده بودند تا رسول خدا را با چشم زخم از میان بردارند؛ اما خداوند رسولش را حفظ کرد.[۵۳] آیه اشاره به این شگرد قریش برای نابودی پیامبر (ص) دارد؛ گویا آنان برای افزایش اثرگذاری دیدگانشان چند روز از خوردن غذا خودداری میکردند.[۵۴][۵۵].
بنی اسد در عصر پیامبر (ص)
با توجه به گستردگی و پراکندگی بنی اسد، طبیعی بود که آنان با ظهور اسلام، روابط یکسانی با رسول خدا نداشته باشند. آنان چون بیشتر قبایل ساکن جزیرةالعرب تا سال نهم هجری از پذیرش دین اسلام سر باز زده، پس از آن نیز نقش مثبتی در حکومت نبوی ایفا نکردند، بلکه همواره مسئله ساز بودند.
غالب اسدیان سیاست خصمانهای در برابر مسلمانان در پیش گرفتند و بارها به توطئه چینی بر ضدّ مسلمانان پرداختند، از این رو پیامبر در دوره مدنی عمدتاً با اسدیان همپیمان با غطفان و یهود که از جانب شمال، یثرب را تهدید میکردند رویارویی داشت و اقداماتی برای محدودسازی ایشان انجام داد. پس از غزوه احد (سال سوم هجری) تیرهای از آنان که میپنداشتند دولت مدینه ضعیف شده در صدد حمله به آن شهر برآمدند؛ اما قبل از عملی ساختن نقشه خود، رسول خدا آنان را غافلگیر و با فرستادن سریهای به فرماندهی ابو سلمه و عبد الله بن انیس، توطئه ایشان را خنثا کرد.[۵۶] کلبی [۵۷] و ابن عباس و برخی دیگر مفسران [۵۸] نزول آیه وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا لَوْ كَانَ خَيْرًا مَا سَبَقُونَا إِلَيْهِ وَإِذْ لَمْ يَهْتَدُوا بِهِ فَسَيَقُولُونَ هَذَا إِفْكٌ قَدِيمٌ[۵۹] را درباره قبایلی از جمله بنیاسد دانستهاند که نسبت به اسلام قبایل غفار و أسلم خرده گرفته، به تمسخر ایشان میپرداختند و میگفتند: اگر در این دین خیری میبود، آنان بر ما سبقت نمیگرفتند؛ اما به نظر میرسد با توجه به مکی بودن سوره احقاف این آیات درباره قریشیان نازل شده و بعدها بر بنی اسد و دیگر قبایل تطبیق شده است، چنانکه قتاده بر این باور است که آن در شأن قریش نازل شده است.[۶۰] بنیاسد در سال پنجم هجری به فرماندهی طلیحة بن خویلد اسدی در غزوه خندق به رویارویی با مسلمانان پرداختند،[۶۱] از این رو برخی مفسّران،[۶۲] مقصود از کلمه فَوْقِ در آیه إِذْ جَاءُوكُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَإِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا[۶۳] را اشاره به جایی میدانند که قبیله بنیاسد و برخی دیگر از سپاه احزاب از آن سمت وارد شده، موضع گرفتند.
در این سال (پنجم هجری) و پس از نبرد احزاب، رسول خدا ابو عبیده را به عنوان امیر سریه به سراغ قبایل طیّ و اسد در نجد فرستاد.[۶۴] در سال ششم هجرت نیز آن حضرت، عکاشة بن محصن را به "غَمْرَة" (آبی از آن بنی اسد) فرستاد و او توانست ۲۰۰ شتر به غنیمت گرفته، به مدینه آورد،[۶۵] گرچه مطابق گزارشهای دیگر به چیزی برخورد نکرد.[۶۶] همپیمانی بنیاسد با یهود شمال حجاز منافعی را برای آنان به همراه داشت، از این رو بنیاسد نمیدانستند چنانچه اسلام آورده، از یهود جدا شوند شرایط بهتری برایشان فراهم میشود و به لحاظ روابط تاریخی خود با یهود مایل نبودند وضعیت همپیمانانشان دچار ضعف و تزلزل گردد.
به نقل مقاتل [۶۷] آیه مَنْ كَانَ يَظُنُّ أَنْ لَنْ يَنْصُرَهُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ فَلْيَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ لْيَقْطَعْ فَلْيَنْظُرْ هَلْ يُذْهِبَنَّ كَيْدُهُ مَا يَغِيظُ[۶۸] در این باره نازل شد و خداوند در برابر پندار نادرست آنان، که میگفتند: ما ترس آن داریم که خدا سرانجام پیامبر را یاری نکند و ما از پشتیبانی یهود و گرفتن مواد غذایی از ایشان محروم شویم، آنان را سخت مذمت کرد. چنین شأن نزولی برای آیه وَلَوْ قَاتَلَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوَلَّوُا الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا يَجِدُونَ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا[۶۹] نیز گزارش شده است که دو قبیله بنی اسد و غطفان، پس از دعوت ایشان به اسلام میگفتند: میترسیم محمّد را نصرت بر دشمنانش نباشد و دین او نیرو نگیرد و عهد و پیمان ما با یهود قطع گردد[۷۰].
برخی نزول آیه را پس آن دانستهاند که بنی اسد برای یاری یهود اهل خیبر نزد ایشان آمدند.[۷۱] در نتیجه زمانی که مسلمانان در سال ششم به سمت مکه (جنوب مدینه) رفته، در حدیبیه بودند بنیاسد میخواستند از این فرصت استفاده کرده، به مدینه تعرض کنند. از قول قتاده ذیل آیه وَعَدَكُمُ اللَّهُ مَغَانِمَ كَثِيرَةً تَأْخُذُونَهَا فَعَجَّلَ لَكُمْ هَذِهِ وَكَفَّ أَيْدِيَ النَّاسِ عَنْكُمْ وَلِتَكُونَ آيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ وَيَهْدِيَكُمْ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا[۷۲] آمده است [۷۳] که بنیاسد در غیاب رسول خدا قصد غارت مدینه را داشتند؛ اما خداوند رعب و وحشت در دلهایشان افکند و از تصمیم خود منصرف شدند. در سال هفتم زمانی که مسلمانان با حمله به خیبر دژهای یهود را محاصره کردند، بنیاسد برای کاهش فشار نظامی از همپیمانانشان، تصمیم به یورش به مدینه گرفتند؛ اما خداوند نقشه شوم آنان را خنثا ساخت.[۷۴] آیه وَهُوَ الَّذِي كَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ عَنْهُمْ بِبَطْنِ مَكَّةَ مِنْ بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَكُمْ عَلَيْهِمْ وَكَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرًا[۷۵] در این باره دانسته شده است[۷۶]؛ اما مشهور آن است که این آیه در ماجرای توطئه قریش برضدّ مسلمانان در صلح حدیبیه نازل گشت.[۷۷] بعید نیست چنین گزارشهایی برای بهسازی تصویر قریش ساخته شده باشد.[۷۸].
اسلام بنی اسد
در سال نهم هجری، بنیاسد چون دیگر قبایل شبه جزیره هیئتی به ریاست ضِرار بن الأزور به مدینه فرستاد.[۷۹] اعزام شدگان بنیاسد ۱۰ گروه بودند، که در میان آنان طلیحة بن خویلد اسدی نیز حضور داشت.[۸۰] این گروه چند روز در مدینه مانده، به آموختن قرآن پرداختند. گویند: گروهی به نام «بنی زنیه» از اسدیان به ریاست حضرمی بن عامر، [۸۱] با بنیاسد همراه بودند که پس از مذاکره با رسول خدا و بیعت با آن حضرت، پیامبر ایشان را "بنو رشده" نامید؛[۸۲] اما آنان راضی نشده، گفتند: ما نام پدرمان را وانمیگذاریم، از این رو پیامبر (ص) آنان را بنوعبدالله نامید و این نام بر ایشان غلبه یافت.[۸۳] منابع حکایت از آن دارند که آن سال، خشکسالی بود و کالاها گران شده بود، از این رو افزون بر اقبال عمومی قبایل، دریافت کمکهای مادی از حکومت نبوی را میتوان در انگیزههای ایشان مؤثر دانست، بنابراین اسلام آوردن آنان بنا به مصالح و منافع خویش و تحت فشار شرایط اقتصادی آن زمان صورت گرفت، از همین رو خداوند ایمان آنان به اسلام را تأیید نمیکند: قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۸۴] این آیه درباره قبایلی از جمله بنیاسد نازل گردید که جمعی از آنان در سال قحطی و خشکسالی وارد مدینه شدند و به امید دریافت کمک از پیامبر (ص) شهادتین بر زبان جاری ساخته، به آن حضرت گفتند: طوایف عرب بر مرکبها سوار شده و با تو پیکار کردند؛ ولی ما بدون دست زدن به جنگ و همراه با زنان و فرزندانمان نزد تو آمدیم.[۸۵] آیه فوق نازل شد و ظاهری بودن اسلام آنان را آشکار ساخت، افزون بر آن اگر هم ایمان آوردهاند نباید منتی بر رسول خدا بگذارند.[۸۶]
بنا به نقل بَلَنسِی [۸۷] و ابن جماعه [۸۸] ابتدای سوره حجرات درباره بنیتمیم و انتهای آن در شأن بنیاسد نازل شده است، افزون بر این بنیاسد در روابط خود با پیامبر، اسلام آوردن خودشان را امتیازی بزرگ به حساب آورده و بر این باور بودند که رسول خدا برای اعمال سلطه خود بر آنان به زور متوسل نشده است، از این رو در آیه يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لَا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلَامَكُمْ بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَدَاكُمْ لِلْإِيمَانِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ[۸۹] خداوند ضمن نکوهش آنان در خطاب به پیامبر میفرماید: بر تو منت مینهند که اسلام آوردهاند. بگو: به اسلام خود بر من منت منهید، بلکه خدای بر شما منت مینهد که شما را به ایمان راه نموده است، اگر در ایمان خود راستگویید. این آیه در شأن بنیاسد نازل شده است.[۹۰] گفته شده: این قبیله در بازگشت از مدینه به مناطق خود امنیت مسیرهای منتهی به آن شهر را برهم زده، زمینه را برای گرانی کالاها در مدینه فراهم میآوردند.[۹۱]
ذیل آیه وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ[۹۲] آمده است که بنیاسد در ایام قحطی با خانواده خود به مدینه آمده، گفتند: هدف ما آموختن فقه است؛ اما در بازگشت دست به غارت و چپاول زده، راهها را ناامن میکردند.[۹۳] در نقل دیگر آمده است که صحرانشینان پس از مسلمان شدن برای فراگرفتن احکام اسلام رهسپار مدینه شدند و این سبب بالا رفتن قیمت کالاها و ارزاق و مشکلات دیگر برای اهل آن شهر شد. با نزول این آیه به ایشان توصیه شد که اگر گروهی از آنان به آموختن فقه بپردازند کافی است[۹۴]. با توجه به آنکه بنی اسد در اواخر حیات پیامبر از اسلام بازگشته، به رویارویی با رسول خدا پرداختند، مفسران آیات متعددی را درباره نوع ایمان، کفر و نفاق به بنیاسد نسبت دادهاند، هرچند نمیتوان آیات مزبور را منحصر به آنان دانست. بنا به نقل ابن عباس [۹۵] و مقاتل [۹۶] آیه سَتَجِدُونَ آخَرِينَ يُرِيدُونَ أَنْ يَأْمَنُوكُمْ وَيَأْمَنُوا قَوْمَهُمْ كُلَّ مَا رُدُّوا إِلَى الْفِتْنَةِ أُرْكِسُوا فِيهَا فَإِنْ لَمْ يَعْتَزِلُوكُمْ وَيُلْقُوا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ وَيَكُفُّوا أَيْدِيَهُمْ فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأُولَئِكُمْ جَعَلْنَا لَكُمْ عَلَيْهِمْ سُلْطَانًا مُبِينًا[۹۷] درباره آنان و دیگر قبایلی است که برای در امان ماندن از ناحیه مسلمانان و نیز از سوی مشرکان، از روی خدعه و ریا اظهار اسلام میکردند و در بازگشت به موطن خود کفرشان را آشکار میساختند[۹۸]. خداوند در این آیه پیامبر (ص) را در صورت دست بر نداشتن آنان از فتنه و آشوب به شدت عمل با آنان فراخواند.
هنگامی که پیامبر تصمیم گرفت به تبوک لشکرکشی کند (سال نهم هجرت) و قبایل را فراخواند تا به او بپیوندند، صحرانشینانی چون بنیاسد از کسانی بودند که برای شرکت نکردن در جهاد، عذرهای واهی میتراشیدند و از پیامبر میخواستند بدانان اجازه دهد او را همراهی نکنند، از این رو برخی مفسران، الْمُعَذِّرُونَ در آیه وَجَاءَ الْمُعَذِّرُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ لِيُؤْذَنَ لَهُمْ وَقَعَدَ الَّذِينَ كَذَبُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۹۹] را بر آنان تطبیق کرده و گفتارشان را دروغ و عذرشان را ناموجه دانستهاند[۱۰۰]. برخی نیز الْمُعَذِّرُونَ در این آیه را به معنای "صاحبان عذر" دانسته که بر اثر نداشتن سلاح و آذوقه حقیقتاً از شرکت در جهاد معذور بودند؛ ولی به سبب شوق و هیجانی که برای شرکت در جهاد در راه خدا داشتند از پیامبر اجازه حضور در جبهه را میطلبیدند [۱۰۱] که در این صورت آیه، ارتباطی با بنیاسد ندارد.
بنا به نقل ابن عباس[۱۰۲] آیه وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ[۱۰۳] در شأن قومی از بنیاسد نازل شد که در دین خود (اسلام) ثبات عقیده نداشتند؛ همچنین به نقل مقاتل آیه يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَكُمْ[۱۰۴] درباره بنیاسد نازل شد[۱۰۵] و از آنان خواسته شد اعمالشان را تباه نکنند.
در آیه الْأَعْرَابُ أَشَدُّ كُفْرًا وَنِفَاقًا وَأَجْدَرُ أَلَّا يَعْلَمُوا حُدُودَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ[۱۰۶] که از کفر و نفاق صحرانشینان سخن به میان آمده. مشهور مفسران یکی از مصادیق بادیهنشینان را بنیاسد دانستهاند.[۱۰۷] بر اثر مخالفت بنیاسد با حکومت مرکزی مدینه این قبیله از اینکه دولت نبوی دچار مشکلات و گرفتاریها گردد اظهار خرسندی میکردند. این احساس در آیه وَمِنَ الْأَعْرَابِ مَنْ يَتَّخِذُ مَا يُنْفِقُ مَغْرَمًا وَيَتَرَبَّصُ بِكُمُ الدَّوَائِرَ عَلَيْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۱۰۸] منعکس شده است و خداوند از بلا و گرفتاری که برای خودِ آنها پیش میآید خبر میدهد. آنان از قبایلی بودند که زکات را نوعی جزیه و به زیان خود شمرده، از پرداخت آن خودداری میکردند، از این رو در این آیه نکوهششدهاند.
به نقل ابن سعد رسول خدا نامهای به بنی اسد نوشت و به آنان اخطار کرد که به قلمرو و آبگاه قبیله طی نزدیک نشوند و در صورت سرپیچی ذمّه پیامبر از ایشان بری است.[۱۰۹] به رغم روابط نامناسب اسدیان با پیامبر (ص)، برخی از ایشان از بنو غنم بن دودان بن اسد و ثعلبة بن دودان در مکه با بنی عبد شمس بن عبد مناف همپیمان بودند [۱۱۰] و شاید به دلیلهایی چون داشتن روابط نسبی،[۱۱۱] مناسباتشان با پیامبر حسنه بود. از میان آنان عبدالله، عبیدالله، و زینب (همسر پیامبر)[۱۱۲] فرزندان جحش اسدی[۱۱۳] که عمهزادگان رسول خدا بودند بیش از دیگران به چشم میخورند. اینان از نخستین مسلمانان و از مهاجران به حبشه [۱۱۴] بودند.
این گروه از مسلمانان بنی اسد با هجرت پیامبر به یثرب، چون سایر مؤمنان به آن شهر مهاجرت کردند. سعید بن رُقیش از کسانی بود که با خانوادهاش به مدینه مهاجرت کرد.[۱۱۵] به نقل ابن حبیب بغدادی در غزوه بدر درصد قابل توجهی از مهاجران اسدی بودند.[۱۱۶] عبدالله بن جحش (بهنقلی اولین غنیمتی که برای پیامبر (ص) آورده شده به دست وی بود)،[۱۱۷] عکاشة بن محصن (کسی که چون شمشیرش در نبرد با دشمنان شکست، رسول خدا سلاح خود را بدو عطا کرده، درباره وی دعا کرد)[۱۱۸] و ابوسنان بن وهب نیز در حدیبیه اولین کسی دانسته شده که با رسول خدا بیعت کرد و گفت: ای رسول خدا! با تو به پیروزی یا شهادت بیعت میکنم و دیگران هم با این شرط با آن حضرت بیعت کردند.[۱۱۹] سنان بن ابی سنان و شجاع بن وهب (سفیر پیامبر در سال ششم نزد حارث بن ابی شمر حاکم غسّان)[۱۲۰] از جمله حاضران در نبرد بدر به شمار آمدهاند.[۱۲۱] اینان در دیگر غزوات نیز دارای نقش بودند.[۱۲۲].
ارتداد بنی اسد
بنیاسد از قبایلی بودند که در حیات رسول خدا مرتد شدند.[۱۲۳] طلیحة بن خویلد اسدی در "بزاخه" (از منابع آبی بنی اسد)[۱۲۴] به دروغ خود را پیامبر خواند و توانست قسمتی از اسدیان و برخی گروههایا قبایل را با خود همراه ساخته، بر دولت اسلامی مدینه، بشورد؛ اما پیامبر (ص) مجال دفع غائله آنان را نیافت و به سرای باقی شتافت.
برخی مفسران ذیل آیه يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ[۱۲۵] که سخن از روی گردانی برخی عرب از اسلام است از ایشان یاد کرده، به ارتداد ایشان در عصر رسول خدا (ص) اشاره کردهاند[۱۲۶]. این آیه اخطاری است به مسلمانان که اگر کسانی از ایشان از دین خود بازگردند، زیانی به خدا نمیرسانند و در آینده پروردگار متعالی گروهی را برای یاری اسلام بر میانگیزد.[۱۲۷].
بنیاسد بعدها به مذهب شیعه گرایش یافتند و دولتی به نام بنیمزید را به مرکزیت حله تأسیس کردند.[۱۲۸]
نام برخی اسدیان و موالی ایشان را میان اصحاب و راویان از معصومان میتوان یافت.[۱۲۹] محمد بن جعفر اسدی از وکلای عصر غیبت[۱۳۰] از آن جمله است.
بنیمزید شاخهای از بنیاسد هستند که در شهر حله عراق[۱۳۱] دولتی شیعی پدید آوردند و در گسترش تشیع نقش داشتند[۱۳۲] و مدتی راه حج عراق را امنیت بخشیدند.[۱۳۳][۱۳۴].
بنی اسد پس از رحلت پیامبر (ص)
با رحلت رسول خدا و گسترش ارتداد در جزیرةالعرب، خالد بن ولید که از سوی ابوبکر مأمور سرکوب مرتدان شده بود عکاشة بن محصن اسدی را به سراغ قبیله مرتدش (بنیاسد) فرستاد؛ اما وی به دست یاران طلیحه کشته شد.[۱۳۵] سرانجام با کنارهگیری بنیفزاره از همراهی با بنیاسد، طلیحه که خود را در برابر سپاه خلیفه ناتوان میدید فرار کرد[۱۳۶] و در نزدیکی "بئر بزاخه" از خالد شکست خوردند.[۱۳۷] پس از پایان یافتن جنگهای ارتداد و بازگشت مجدد قبایل به اسلام، بنی اسد در نبرد "قادسیه" حضور داشته، در نبرد "ارماث" از نبردهای قادسیه، ۵۰۰ تن از آنان مجروح شدند؛[۱۳۸] گویا هجرت ایشان به عراق نیز از همین زمان آغاز شد و تدریجاً در کوفه ساکن شدند و مسجدی به خود اختصاص دادند، چنانکه سماک بن مخرمه از بنی هالک بن عمرو بن اسد مسجدش به مسجد سماک معروف شد.[۱۳۹] در دوران خلافت امیرمؤمنان، علی (ع)، هنگامی که آن حضرت برای سرکوب اصحاب جمل به ناحیه "فید" (در مسیر مدینه به عراق) رسید، بنیاسد آمادگی خود را برای همراهی با امام اعلام کردند؛ اما امام علی (ع) ضمن کافی دانستن افرادی که در رکابش بودند آنان را بهماندن در جای خود امر کرد؛[۱۴۰] اما آن دسته از اسدیان که در کوفه ساکن بودند با فراخوانی کوفیاندر جنگ جمل حاضر شده، در رکاب امام جنگیدند.[۱۴۱]
در نبرد "صفین" نیز مجموعهای از بنیاسد تحت فرماندهی عبدالله بن عباس به مقابله با معاویه پرداختند.[۱۴۲] در این جنگ پرچم لشکر، در دستِ کدام بن حضرمی اسدی بود و علی (ع) او را رئیس پلیس خود کرد.[۱۴۳] پیش از صلح امام حسن (ع) و هنگام حضور او در ساباط مداین، یکی از خوارج که از اسدیان بود، امام را مجروح کرد.[۱۴۴]
در حادثه کربلا، اسدیان کوفه، پس از کشته شدن هانی بن عروه به دست ابن زیاد، به دستور مسلم بن عقیل زیر پرچم مسلم بن عوسجه اسدی درآمدند تا با ابن زیاد بجنگند.[۱۴۵] با فرود آمدن سید الشهداء (ع) به کربلا، بنیاسد در خصوص قیام آن حضرت سه دسته شدند (موافقان، مخالفان و بیطرفان). کسانی چون حبیب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه، قیس بن مسهّر صیداوی و عمرو بن خالد صیداوی در کربلا حضور یافته، در رکاب آن حضرت به شهادت رسیدند.[۱۴۶] در جبهه مخالفان امام، کسانی چون حرملة بن کاهل اسدی (قاتل طفل شیرخوار امام)[۱۴۷] و عدهای دیگر حضور داشتند، چنانکه در تقسیم سرهای شهیدان کربلا میان قبایل حاضر در سپاه تحت فرماندهی عمر بن سعد، بنیاسد حامل ۴ یا۱۰ [۱۴۸] سر مطهّر به کوفه بودند. که حکایت از فزونی شمار آنان در سپاه ابن سعد دارد.[۱۴۹] آن دسته از بنیاسد که در "غاضریه" نزدیک کربلا سکونت داشتند، بیطرفی اختیار کرده، پس از حادثه عاشورا اجساد شهیدان را به خاک سپردند.
از میان قبیله بزرگ بنیاسد، شاعران، محدثان و بزرگانی برخاستهاند. شاعر معروف شیعی، کمیت بن زید اسدی از بنو ثعلبة بن دودان،[۱۵۰] عبدالله بن زبیر اسدی شاعر [۱۵۱] و معرور بن سُوید محدث [۱۵۲] و حبیب بن صُهبان محدث [۱۵۳] از جمله آنان هستند.[۱۵۴].
منابع
پانویس
- ↑ معجم قبایل العرب، ج ۱، ص ۲۱.
- ↑ المعارف، ص ۶۵؛ جمهرة انساب العرب، ص ۱۹۰.
- ↑ سامانی، سید محمود، مقاله «بنی اسد بن خزیمه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
- ↑ النسب، ص۲۰۵.
- ↑ الانساب، ج۱، ص۲۱۵؛ معجم قبائل العرب، ج۱، ص۲۴.
- ↑ سامانی، سید محمود، مقاله «بنی اسد بن خزیمه»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۵، ص:۲۵۴.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱، ص۴۱.
- ↑ اخبار مکه، ج۵، ص۱۵۱؛ تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۲۹؛ شفاء الغرام، ج۲، ص۳۶.
- ↑ شفاء الغرام، ج۲، ص۳۶-۳۷.
- ↑ سامانی، سید محمود، مقاله «بنی اسد بن خزیمه»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۵، ص:۲۵۴.
- ↑ جمهرةالنسب، ص ۱۶۸.
- ↑ جمهرة النسب، ص ۱۶۸؛ الاشتقاق، ص ۱۷۹؛ جمهرة انساب العرب، ص ۱۹۱.
- ↑ المقتضب، ص ۸۷؛ تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۳۰؛ المعارف، ص ۶۵.
- ↑ جمهرة انساب العرب، ص ۱۹۱.
- ↑ سامانی، سید محمود، مقاله «بنی اسد بن خزیمه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
- ↑ المناقب المزیدیه، ج۱، ص۳۵۹.
- ↑ سامانی، سید محمود، مقاله «بنی اسد بن خزیمه»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۵، ص:۲۵۴.
- ↑ جمهرة انساب العرب، ص ۴۶۵ ـ ۴۶۶؛ معجم قبایل العرب، ج ۱، ص ۲۱.
- ↑ المعارف، ص ۶۵؛ الاشتقاق، ص ۱۸۰.
- ↑ النسب، ص ۲۰۵؛ المقتضب، ص ۴۱ ـ ۴۲.
- ↑ الانساب، ج ۱، ص ۱۳۸.
- ↑ سامانی، سید محمود، مقاله «بنی اسد بن خزیمه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۳۰.
- ↑ اطلس تاریخ اسلام، ص ۱۱۴.
- ↑ المفصل، ج ۲، ص ۱۵۶.
- ↑ معجم ما استعجم، ج ۱، ص ۱۱۲.
- ↑ معجم البلدان، ج ۱، ص ۴۰۸.
- ↑ معجم ما استعجم، ج ۱، ص ۳۴۱.
- ↑ معجم ما استعجم، ج ۲، ص ۴۷۰.
- ↑ معجمالبلدان، ج ۵، ص ۶۶؛ معجم قبائل العرب، ج ۱، ص ۲۲.
- ↑ معجم قبایل العرب، ج ۱، ص ۲۱.
- ↑ معجم البلدان، ج ۱، ص ۴۵۵.
- ↑ معجم البلدان، ج ۲، ص ۱۱۹؛ معجم قبایل العرب، ج ۱، ۲۱ ـ ۲۲.
- ↑ سامانی، سید محمود، مقاله «بنی اسد بن خزیمه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
- ↑ معجم قبایل العرب، ج ۱، ص ۲۲.
- ↑ بلوغ الارب، ج ۲، ص ۷۰ ـ ۷۱.
- ↑ تفسیر ثعالبی، ج ۴، ص ۳۳۸؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص ۲۸۲.
- ↑ معجم قبایل العرب، ج ۱، ص ۲۲.
- ↑ الکامل، ج ۱، ص ۴۹۶.
- ↑ معجم ما استعجم، ج ۲، ص ۴۷۰.
- ↑ الکامل، ج ۱، ص ۵۰۷ ـ ۵۰۹.
- ↑ معجم قبایل الحجاز، ج ۱، ص ۲۲؛ معجم ما استعجم، ج ۲، ص ۱۴۴.
- ↑ ایام العرب فی الجاهلیه، ص ۱۱۲- ۱۲۳.
- ↑ الاخبار الطوال، ص ۵۲.
- ↑ الاخبار الطوال، ص ۵۲ ـ ۵۳.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۲۱۷ ـ ۲۱۹.
- ↑ جمهرة انساب العرب، ص ۱۹.
- ↑ المحبر، ص ۳۹۱.
- ↑ المحبر، ص ۸۷.
- ↑ بلوع الارب، ج ۲، ص ۶۲ ـ ۶۳.
- ↑ اسباب النزول، ص ۲۹۳؛ کشف الاسرار، ج ۱۰، ص ۱۹۹؛ روض الجنان، ج ۱۹، ص ۳۶۹.
- ↑ «و به راستی نزدیک است کافران هنگامی که این یادکرد را میشنوند با چشمانشان به تو آسیب رسانند و میگویند بیگمان او دیوانه است» سوره قلم، آیه ۵۱.
- ↑ غرر التبیان، ص ۵۱۷؛ روض الجنان، ج ۱۹، ص ۳۷۰.
- ↑ اسباب النزول، ص ۲۹۳ ـ ۲۹۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۲۵۴ ـ ۲۵۵.
- ↑ سامانی، سید محمود، مقاله «بنی اسد بن خزیمه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۳۴۲؛ الطبقات، ابن سعد، ج ۲، ص۳۸ـ۳۹.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۹، ص ۱۴۲؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص ۱۹۰؛ کشفالاسرار، ج ۹، ص ۱۴۷.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص ۱۹۰.
- ↑ «و کافران درباره مؤمنان گفتند: اگر آن (ایمان به قرآن) خیر میبود آنان در آن بر ما پیشی نمیگرفتند و چون با آن (قرآن) رهیاب نشدهاند خواهند گفت که این دروغی دیرین است» سوره احقاف، آیه ۱۱.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص ۱۹۰.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۴۴۳؛ الطبقات، ابن سعد، ج ۲، ص ۵۴.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۸، ص ۱۲۶؛ روض الجنان، ج ۱۵، ص ۳۷۰؛ زاد المسیر، ج ۶، ص ۱۸۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۴، ص ۹۵.
- ↑ «هنگامی که از فراز و فرودتان بر شما تاختند و آنگاه که چشمها کلاپیسه شد و دلها به گلوها رسید و به خداوند گمانها (ی نادرست) بردید؛» سوره احزاب، آیه ۱۰.
- ↑ تاریخ ابن خیاط، ص ۴۶.
- ↑ السیرةالنبویه، ج ۴، ص ۱۰۳۰؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۸۵.
- ↑ المحبر، ص ۱۲۲.
- ↑ کشف الاسرار، ج ۶، ص ۳۳۹؛ زاد المسیر، ج ۵، ص ۲۸۳؛ غررالتبیان، ص ۳۴۸.
- ↑ «هر کس که گمان میداشت خداوند در این جهان و در جهان واپسین هرگز پیامبر را یاری نخواهد کرد، (اینک) ریسمانی از سقف بیاویزد سپس (رشته زندگی خود را) ببرد آنگاه بنگرد که آیا این تدبیر او خشمش را از بین میبرد؟» سوره حج، آیه ۱۵.
- ↑ «و اگر کافران با شما به جنگ برمیخاستند واپس میگریختند سپس یار و یاوری نمییافتند» سوره فتح، آیه ۲۲.
- ↑ تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۱۹۷؛ مجمع البیان، ج ۹، ص ۲۰۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص ۲۸۰.
- ↑ غررالتبیان، ص ۴۸۳.
- ↑ «خداوند غنیمتهای فراوانی را به شما وعده داد که به دست میآورید، آنگاه این (وعده) را برایتان پیش افکند و دست مردم را از شما کوتاه کرد و (چنین کرد) تا نشانهای برای مؤمنان باشد و شما را به راهی راست رهنمون گردد» سوره فتح، آیه ۲۰.
- ↑ غرر التبیان، ص ۴۸۳.
- ↑ مجمع البیان، ج ۹، ص ۱۹۴.
- ↑ «و اوست که پس از آنکه شما را بر آنان پیروز گردانید دست آنان را از شما و دست شما را از آنان در دل مکّه، کوتاه کرد و خداوند به آنچه میکنید بیناست» سوره فتح، آیه ۲۴.
- ↑ کشف الاسرار، ج ۹، ص ۲۲۶؛ تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۱۹۴.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱۶، ص ۲۸۲.
- ↑ سامانی، سید محمود، مقاله «بنی اسد بن خزیمه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۷۹.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۱، ص ۲۲۳.
- ↑ جمهرة النسب، ص ۱۸۲؛ اسدالغابه، ج ۲، ص ۲۹؛ البدایة والنهایه، ج ۵، ص ۱۰۲.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۱، ص ۲۹۲؛ الاصابه، ج ۲، ص ۸۴.
- ↑ جمهرة النسب، ص ۱۸۲؛ الطبقات، ابن سعد، ج ۱، ص ۲۲۳.
- ↑ «تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم و هنوز ایمان در دلهایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمیکند که خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۴.
- ↑ غررالتبیان، ص ۴۸۷.
- ↑ جامعالبیان، مج ۱۳، ج ۲۶، ص ۱۸۲؛ اسبابالنزول، ص ۲۶۵؛ مجمعالبیان، ج ۹، ص ۲۲۳.
- ↑ مبهمات القرآن، ج ۲، ص ۵۳۲.
- ↑ غررالتبیان، ص ۴۸۷.
- ↑ «بر تو منّت مینهند که اسلام آوردهاند؛ بگو: برای اسلامتان بر من منّت ننهید، بلکه این خداوند است که بر شما منّت مینهد که شما را به ایمان رهنمون شده است، اگر راست میگویید» سوره حجرات، آیه ۱۷.
- ↑ جامعالبیان، مج ۱۳، ج ۲۶، ص ۱۸۷؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص ۲۳۴؛ التکمیل والاتمام، ص ۳۹۴.
- ↑ اسباب النزول، ص ۲۶۶؛ روض الجنان، ج ۱۰، ص ۸۰.
- ↑ «و مؤمنان نباید همگی رهسپار (جهاد یا آموختن دانش) شوند؛ اما چرا از هر گروه ایشان دستهای رهسپار نمیگردند تا دین آگاه شوند و چون نزد قوم خود باز آمدند آنها را بیم دهند باشد که بپرهیزند» سوره توبه، آیه ۱۲۲.
- ↑ اسباب النزول، ص ۲۶۶؛ روض الجنان، ج ۱۰، ص ۸۰.
- ↑ التبیان، ج ۵، ص ۳۲۳.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص ۳۱۱؛ التکمیل والاتمام، ص ۱۰۰.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۳، ص ۱۳۶.
- ↑ «دسته دیگری خواهید یافت که میخواهند هم از شما و هم از قوم خود در امان باشند؛ هر بار به سوی (چاه) فتنه بازگردانده شوند در آن سرنگون میگردند؛ پس، اگر از شما کناره نجستند و به سازش با شما رو نیاوردند و دست (از شما) باز نداشتند هر جا بر آنان دست یافتید بکشید و آنانند که ما شما را بر آنها چیرگی آشکاری دادهایم» سوره نساء، آیه ۹۱.
- ↑ تفسیر بغوی، ج ۱، ص ۴۶۱؛ روضالجنان، ج ۶، ص ۵۱.
- ↑ «عذرآوران از تازیان بیاباننشین آمدند تا به آنان اجازه (ی جهاد) داده شود و آنان که به خداوند و پیامبرش دروغ گفته بودند خانهنشین شدند! به زودی از (میان) ایشان به کافران عذابی دردناک خواهد رسید» سوره توبه، آیه ۹۰.
- ↑ الکشاف، ج ۲، ص ۳۰۰؛ مبهمات القرآن، ج ۳، ص ۵۳۱.
- ↑ المیزان، ج ۹، ص ۳۶۱.
- ↑ کشف الاسرار، ج ۶، ص ۳۳۷.
- ↑ «و از مردم کسی است که خداوند را با دو دلی میپرستد، اگر خیری به او رسد بدان دل استوار میدارد و اگر بلایی بدو رسد دگرگون میشود؛ در این جهان و در جهان واپسین زیان دیده است؛ این همان زیان آشکار است» سوره حج، آیه ۱۱.
- ↑ «ای مؤمنان! از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و کردارهایتان را تباه نگردانید» سوره محمد، آیه ۳۳.
- ↑ تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۱۸۶؛ روضالجنان، ج ۱۷، ص ۳۱۳.
- ↑ «تازیان بیاباننشین کفرگراتر و نفاقگراتر و به ندانستن حدود آنچه خداوند بر پیامبرش فرو فرستاده است سزاوارترند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۹۷.
- ↑ اسباب النزول، ص ۱۷۴؛ روض الجنان، ج ۱۰، ص ۸؛ بحرالمحیط، ج ۵، ص ۴۹۱.
- ↑ «و برخی از تازیان بیاباننشین آنچه هزینه میکنند غرامت میشمارند و برای شما انتظار پیشامدها را میکشند؛ پیشامدهای بد بر (خود) آنان باد و خداوند شنوایی داناست» سوره توبه، آیه ۹۸.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۱، ص ۲۰۷.
- ↑ السیرةالنبویه، ج ۲، ص ۵۰۱؛ الطبقات، ابن خیاط، ص ۶۲۳؛ الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۶۵؛ ج ۸، ص ۱۹۲.
- ↑ المحبر، ص ۸۷.
- ↑ المحبر، ص ۸۶؛ جمهرة انساب العرب، ص ۱۹۱.
- ↑ السیرةالنبویه، ج ۱، ص ۳۲۴.
- ↑ الاستیعاب، ج ۵، ص ۷ ـ ۱۴.
- ↑ اسدالغابه، ج ۲، ص ۳۰۵.
- ↑ المحبر، ص ۸۷.
- ↑ المحبر، ص ۸۶.
- ↑ المحبر، ص ۸۶.
- ↑ المحبر، ص ۸۷.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۱، ص ۲۰۰؛ تاریخ ابن خیاط، ص ۴۷، ۶۲؛ اسدالغابه، ج ۲، ص ۳۸۶.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۱۵۴؛ السیرةالنبویه، ج ۲، ص ۶۷۹.
- ↑ سامانی، سید محمود، مقاله «بنی اسد بن خزیمه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
- ↑ غررالتبیان، ص ۲۴۸؛ مبهمات القرآن، ج ۱، ص ۴۰۳؛ التکمیل والاتمام، ص ۱۱۴ ـ ۱۱۵.
- ↑ معجم البلدان، ج ۱، ص ۴۰۸.
- ↑ «ای مؤمنان! هر کس از دینش برگردد خداوند به زودی گروهی را میآورد که دوستشان میدارد و دوستش میدارند؛ در برابر مؤمنان خاکسار و در برابر کافران دشوارند، در راه خداوند جهاد میکنند و از سرزنش سرزنشگری نمیهراسند؛ این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد ارزانی میدارد و خداوند نعمتگستری داناست» سوره مائده، آیه ۵۴.
- ↑ غررالتبیان، ص ۲۴۸؛ مبهمات القرآن، ج ۱، ص ۴۰۳؛ التکمیل والاتمام، ص ۱۱۴ ـ ۱۱۵.
- ↑ سامانی، سید محمود، مقاله «بنی اسد بن خزیمه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
- ↑ نک: تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۵۴۶؛ ج۴، ص۳۵۶ به بعد؛ الاعلام، ج۳، ص۲۰۲-۲۰۳.
- ↑ رجال طوسی، ص۲؛ نقد الرجال، ج۱، ص۵۳۱؛ الکافی، ج۵، ص۱۱۲.
- ↑ الغیبه، ص۴۱۵؛ اعلام الوری، ج۲، ص۲۶۵-۲۶۶.
- ↑ تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۳۵۶-۳۵۷.
- ↑ نک: اطلس شیعه، ص۳۶۹.
- ↑ تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۳۳-۱۳۴.
- ↑ سامانی، سید محمود، مقاله «بنی اسد بن خزیمه»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۵، ص:۲۶۱-۲۶۲.
- ↑ فتوح البلدان، ج ۱، ص ۱۱۵؛ تاریخ ابن خیاط، ص ۵۱ ـ ۶۶.
- ↑ معجم البلدان، ج ۱، ص ۴۰۸.
- ↑ تاریخ ابن خیاط، ص ۶۶.
- ↑ ایام العرب فیالاسلام، ص۲۶۲، ۲۶۸.
- ↑ جمهرة النسب، ص ۱۸۷؛ الانساب، ج ۲، ص ۲۷۲؛ معجم البلدان، ج ۵، ص ۱۲۵.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۴۹۵.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۵۱۳.
- ↑ الاخبار الطوال، ص ۱۷۱.
- ↑ جمهرة النسب، ص ۱۸۳.
- ↑ انساب الاشراف، ج۳، ص۲۸۲.
- ↑ الاخبار الطوال، ص ۲۳۸.
- ↑ پژوهشی در شهدای کربلا، ص ۱۳۹، ۳۵۴، ۲۸۴، ۳۱۷.
- ↑ مقتل الحسین (ع)، ج ۲، ص ۳۷.
- ↑ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۶۲؛ عوالم العلوم، ص ۳۰۷.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۴، ص ۳۵۸؛ الاخبار الطوال، ص ۲۵۹؛ مقتلالحسین (ع)، ص ۲۳۳.
- ↑ جمهرة انساب العرب، ص ۱۹۲- ۱۹۶؛ الانساب، ج ۳، ص۴۷۳؛ تاریخ دمشق، ج ۵۰، ص ۲۲۹ ـ ۲۳۳.
- ↑ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۸۴؛ تاریخ طبری، ج ۴، ص ۲۸۵؛ اللهوف، ص ۷۸.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۶، ص ۱۷۲؛ الثقات، ج ۵، ص ۴۵۷؛ الجرح و التعدیل، ج ۸، ص ۴۱۵.
- ↑ المصنف، ج ۷، ص ۴۱۳؛ ج ۹، ص ۴۶۵؛ الطبقات، ابن سعد، ج۶، ص۲۰۸.
- ↑ سامانی، سید محمود، مقاله «بنی اسد بن خزیمه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.