امامت در قرآن

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۸ اکتبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۲۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث امامت است. "امامت" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امامت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

معناشناسی

بهترین راه شناخت مفهوم امام و امامت، تمسک جستن و استمداد از کلام الهی یعنی قرآن کریم است. بیشترین کاربرد واژه «امام» در قرآن در معنای غالب لغوی آن است. امام در لغت به معانی پیشوا، پیشرو، مقدم، مقتدا، قیّم، مصلح، الگو، طریق و راه اصلی، راهنما[۱] و کسی که همواره مقصود و هدف حرکت و تلاش دیگران قرار بگیرد، آمده است[۲]. هرچند این معنا به صورت مطلق و عام در قرآن ذکر شده است[۳]، اما با توجه به جعل الهی[۴] و غایت هدایت‌گری که برای آن منظور شده است[۵] و هدف و غایت از خلقت انسان، مراد از واژه «امام»، امام و پیشوای حق و هدایت است. در نتیجه امام، پیشوا و رهبر معصوم الهی است که حجت و خلیفۀ خدا در زمین بوده[۶] و امامت منصبی الهی و ریاست عمومی در امر دین و دنیا و مقامی دینی است که ادامه منصب نبوت و بالاتر از آن است که مؤلفه‌هایی چون ولایت[۷] و اطاعت[۸] را دربردارد[۹].

کاربردهای امام در قرآن

هرچند لفظ «امامت» در قرآن به‌ کار نرفته؛ ولی واژه «امام» به صورت مفرد و جمع در ۱۲ مورد در قرآن استعمال شده است که برخی از آنها به موضوع امامت ارتباط دارد. این موارد به دو دسته قابل تقسیم است: مصادیق بشری و مصادیق غیر بشری.

  1. پیشوا: از جمله مصادیق بشری امام و امامت در قرآن، معنای پیشوایی است که سه دسته هستند:
    1. دسته اول: پیشوایی و امامت حق و بالاصاله که از آن به پیشوایان هدایت‌گر تعبیر می‌شود: وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا[۱۰]، وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا[۱۱]. البته گاهی به پیشوایی به حق به نحو جانشینی نیز به کار می‌رود: أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۱۲]. امام حق در قرآن مصادیق گوناگونی دارد:
      1. پیامبران الهی[۱۳]؛
      2. بندگان شایسته خداوند (عباد الرحمن): وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا[۱۴]؛
      3. مستضعفان: وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ[۱۵].
    2. دسته دوم: پیشوایی و امامتباطل که از آن به پیشوایان ضلالت و گمراه کننده تعبیر می‌شود: وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ[۱۶].
    3. دسته سوم: جامع بین هدایت و ضلالت: در یک آیه نیز واژۀ امام به گونه ای به کار رفته که هم پیشوای حق و هم امام باطل و هم پیشوای بشری و هم پیشوای غیر بشری را شامل می‌شود: يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ[۱۷].[۱۸] درباره معنای واژۀ «امام» در این آیه، اقوال متعددی نقل شده است: پیامبران الهی؛ کتاب‌های آسمانی؛ هر کس که در دنیا از وی پیروی می‌کردند؛ کتاب آسمانی؛ کتاب اعمال افراد؛ مادران افراد[۱۹].[۲۰]
  2. کتاب (شریعت): وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً وَهَذَا كِتَابٌ مُصَدِّقٌ لِسَانًا عَرَبِيًّا لِيُنْذِرَ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَبُشْرَى لِلْمُحْسِنِينَ[۲۱] و أَفَمَنْ كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً[۲۲]، در اینجا مقصود همان پیشوایی کتاب است و در حقیقت معنای لغوی امام حفظ شده است.
  3. طریق و راه روشن: وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِينٍ[۲۳]‏، معروف و مشهور این است که اشاره به شهر قوم لوط و شهر اصحاب ایکه[۲۴] است و کلمه «امام» به معنی راه و جاده است[۲۵].[۲۶]
  4. لوح محفوظ (یا نامه اعمال): إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ[۲۷]، غالب مفسران[۲۸] «امام مبین» در این آیه را به عنوان «لوح محفوظ» یا همان کتابی که همه اعمال و همه موجودات و حوادث این جهان در آن ثبت و محفوظ است تفسیر کرده‌اند[۲۹]. البته اینکه لوح محفوظ از جنس کتاب است، از دیگر آیات دانسته می‌شود؛ چنان‌که می‌فرماید: وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ[۳۰].[۳۱]

با دقت در کاربردهای قرآنی «امام» می‌توان دریافت:

  1. اولاً، نگاه قرآن به امام و امامت، هماهنگ با معانی لغوی، به معنی پیشوایی و مقتدا بودن و سرپرستی است؛
  2. ثانیاً، این واژه به صورت مطلق به کار رفته که اگر جهت خاصی از هدایت و ضلالت در آن منظور باشد، باید با قرینه و قید و صفات و ویژگی‌ها مشخص شود؛
  3. ثالثاً، از آنجا که هدف خلقت انسان و نزول قرآن، هدایت و سعادت انسان در سایه اطاعت و پیروی از پیشوا و امام است، با برشمردن ویژگی‌های امامان و پیشوایان باطل، لزوم اقتدا به پیشوایان حق را ضروری می‌سازد[۳۲].

ویژگی‌های امام باطل

  1. دعوت به سوی آتش: مهم‌ترین ویژگی امامت باطل دعوت به سوی آتش است: وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ[۳۳]، مراد از فرا خواندن به آتش، دعوت به معصیت و کفر و افعالی است که استحقاق عذاب جهنم و آتش را در پی دارد[۳۴].
  2. پیمان شکنی و طعن در دین: ویژگیِ دیگرِ امامان باطل، پیمان‌شکنی و طعن در دین و ازاین‌رو پیکار با آنها لازم است: وَإِنْ نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِي دِينِكُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَيْمَانَ لَهُمْ[۳۵].

افزون بر این، امامان باطل پس از مرگشان در دنیا به لعنت الهی گرفتار می‌شوند و در قیامت کسی آنان را یاری نمی‌کند و در آنجا از زشت چهرگان خواهند بود: وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنْصَرُونَ وَأَتْبَعْنَاهُمْ فِي هَذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحِينَ[۳۶].

نکتۀ قابل توجه آنکه خداوند در قرآن میان امام و پیروانش سنخیت برقرار کرده است و فرموده: يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ[۳۷] و یا در مورد فرعونیان (که گمراه و جهنمی بودند) فرموده: وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ[۳۸] و در باب امامان هدایت فرموده: وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا[۳۹]، از این آیات روشن می‌شود که امامت در قرآن، به تعبیر دیگری به دو قسم امامت شیطان و طاغوت که امت و پیروانشان را به سوی جهنم سوق می‌دهند و امامت الهی که پیروان خودشان را به طرف کمال و سعادت و بهشت هدایت می‌نمایند؛ تقسیم می‌شود. خداوند این دو قسم رهبری را در آیه ۲۵۷ سوره بقره بیان فرموده: اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ[۴۰].[۴۱]

جایگاه امامت در قرآن

اصل انگاری امامت در قرآن

امامتِ به حق و به نحو نیابت و جانشینی از مقام نبوت، جایگاهش همان شأن و جایگاه نبوت و ادامه و استمرار نبوت است و هر دو منصب الهی‌اند که از جانب خداوند به افراد برگزیده و شایسته اعطا می‌شود تا واسطۀ فیض الهی به سوی مردم و هدایت آنان به کمال و سعادت باشند و همان دلیلی که موجب ارسال رسولان و بعثت انبیاست، همان ادله موجب نصب امام بعد از رسولان است. بنابراین همانند نبوت، امامت هم از اصول دین است[۴۲].

وجوه قرآنی اصالت امامت عبارت‌اند از:

  1. يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ[۴۳]، این آیه بنابر نقل شیعه و سنی، در مورد ابلاغ ولایت و امامت امیر المؤمنین (ع) نازل شده است. به مقتضای این آیه شریفه و با توجه به شأن نزول، امامت در هندسۀ تفکر اسلامی از چنان جایگاه والایی برخوردار است که ابلاغ نکردن آن توسط پیامبر(ص) به منزلۀ ابلاغ نکردن همۀ معارف و احکام الهی است[۴۴] و این خود دلالت واضحی دارد بر اینکه امامت از اصول دین است و برای ابلاغ آن چنین تأکیدی به پیامبر(ص) شده است[۴۵]؛ زیرا اگر امامت از فروع بود، عدم تبلیغش مساوی با عدم ابلاغ رسالت پیامبر نبود. مطابق روایات شأن نزول[۴۶]، این آیه در عرفه و در حجة الوداع بر پیامبر نازل شده است و تا آن روز همه معارف و احکام اساسی اسلام (اصول و فروع) بر پیامبر نازل شده بود و آن حضرت آنها را به مردم ابلاغ کرده بود. مسئله امامت، اگرچه از نخستین روزهای نبوت مورد توجه و تأکید قرار داشت، ولی در جمع مسلمانان از شهر‌های مختلف و به صورت رسمی بیان نشده بود. پیامبر مأموریت یافت این کار را در جریان حجة الوداع (در غدیر خم) که جمع کثیری از مسلمانان مدینه و دیگر شهر‌های کشور اسلامی در آن شرکت داشتند، انجام دهد. پس این آیه ناظر به اهمیت امامت و برتری آن بر همه مسائل دین است. در حقیقت مفاد این آیه با آیۀ «اکمال دین» هماهنگ است؛ یعنی دین اسلام بدون امامت کامل نخواهد بود[۴۷].
  2. الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا[۴۸]، بر اساس روایات اهل بیت(ع) این آیه بعد از ابلاغ ولایت و امامت امیرالمؤمنین(ع) به مردم و در غدیر خم، بر پیامبر(ص) نازل گردیده است[۴۹]. مفاد آیه این است که امامت، سبب کامل شدن دین و متمّم نعمت خداوند است. امامت امری است که خداوند، اسلام را با آن می‌خواهد و اسلام بدون امامت هرگز مورد رضایت خداوند نیست. با توجه به اینکه مسلمین پیش از نزول این آیه نماز می‌خواندند و روزه می‌گرفتند و حج به جا می‌آوردند و مقید به انجام سایر احکام بودند و اینکه اکمال دین و رضایت خدای سبحان به اسلام، منوط شده به پذیرش ولایت امیر المؤمنین(ع)، دلیل است بر اینکه امامت از اصول دین است[۵۰].[۵۱]

جایگاه امامت فراتر از نبوت

جایگاه امامت، غیر از مرتبه نبوت است، هرچند ممکن است در جایی این دو با یکدیگر جمع شوند. همچنان که نبوت با رسالت دو منصب الهی است که گاهی با هم جمع می‌شوند و گاهی جدا و گاهی هر سه منصب در فردی جمع می‌آیند، چنانکه این سه، در شخصِ حضرت ابراهیم جمع شد: وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۵۲]. این آیه که از دلایل برتری مقام امامت بر مقام نبوت است، در شأن حضرت ابراهیم(ع) نازل شده است. این مقام در اواخر عمر حضرت ابراهیم (ع) به او داده شده است؛ یعنی زمانی که آن حضرت دارای مقام نبوت و رسالت بود. در نتیجه امامت غیر از نبوت است[۵۳]. حال اگر مقام امامت برتر از نبوت نباشد، مزیّت و برتری برای او نبود و این وعده الهی چیزی بر مقام او نمی‌افزود.

افزون بر این، خداوند متعال مقامی عظیم به نام امامت را به حضرت ابراهیم(ع) داده و این مقام را به سبب موفقیت در امتحاناتی که از آنها یاد نکرده، به ایشان اعطا کرده است. از سوی دیگر، امتحانات فراوانی برای آن حضرت در قرآن کریم بیان شده که یکی از آنها ذبح حضرت اسماعیل(ع) است. برداشت عرفی از مجموع آیات، بیانگر این نکته است که خداوند متعال درصدد تبیین این مطلب است که موفقیت در همین امتحانات بود که موجب اعطای مقام امامت به حضرت ابراهیم(ع) شد و این امتحانات، از جمله فرمان به ذبح اسماعیل، پس از رسیدن ایشان به مقام نبوت بوده است. بر این اساس می‌توان گفت دیدگاه تفاوت مقام امامت با مقام نبوت در آیه ابتلا دیدگاه صحیحی است[۵۴].

دلیل دیگر بر برتری امامت بر نبوت در آیه ابتلا، عظمت این مقام در نگاه حضرت ابراهیم(ع) آنقدر زیاد بود که آن را برای ذریۀ خود تقاضا کرد.

امامت عهدی الهی

در آیۀ ۱۲۴ سوره بقره[۵۵] به صراحت امامت را عهدی الهی معرفی می‌کند که به ظالمین و گناهکاران نمی‌رسد. این نکته استفاده می‌شود که امامت مقام و جایگاهی بلند و رفیع دارد که فقط به انسان‌هایی پاک که دارای مقام عصمت باشند می‌رسد.

نقش امام در قیامت

از دیگر آیاتی که اهمیت ویژه و جایگاه والای امامت را روشن می‌کند آیه يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ[۵۶] است. مفاد آیه این است که روز قیامت هر جمعیتی با نام پیشوایشان مورد خطاب قرار گرفته و با امام خود وارد عرصه محشر می‌شوند. بنابراین اطلاق کلمۀ «بإمامهم» هم امامان حق را شامل می‌شود و هم امامان باطل را[۵۷]. از آیه این نکته به دست می‌آید که امامت در زندگی و سرنوشت انسان نقش تعیین کننده‌ای دارد. انسان هر پیشوایی را ه در دنیا برگزیند در سرای قیامت نیز با او محشور خواهد شد؛ اگر امام حق باشد او را به بهشت و اگر امام باطل باشد او را روانۀ دوزخ خواهد کرد[۵۸].

اهداف و فلسفه امامت در قرآن

تبیین مفاهیم قرآنی

یکی از وظایف پیامبر(ص) تبیین معانی و مفاهیم قرآن کریم بود، خداوند خطاب به پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ[۵۹]. در حدیث ثقلین، رسول اکرم(ص) عترت خود را ملازم و همراه با قرآن قرار داده و فرموده است: «انی تارکٌ فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی»[۶۰]؛ یعنی فهم حقایق قرآن باید با راهنمایی عترت باشد، همچنین تأویل قرآن را جز خدا و راسخان در علم نمی‌دانند،‌ چنانکه قرآن کریم می‌فرماید: وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ[۶۱]. در روایات آمده است ائمه(ع) راسخان در علم هستند[۶۲].

داوری در منازعات

یکی از اهداف نبوت داوری در اختلافات و منازعات بوده است، خداوند می‌فرماید: فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ[۶۳]؛ نکته جالب توجه در این آیه شریفه آن است که داوری به کتاب نسبت داده شده است؛ زیرا معیار داوری همان احکام الهی است که کتاب دربرگیرنده آنهاست.

بدیهی است اختلافات و نزاع‌ها به زمان پیامبر اختصاص ندارد، لیکن از آنجا که حل این اختلافات به وجود افراد برگزیده از جانب خدا نیاز دارد، ‌پس از ختم نبوت نیز این ضرورت وجود دارد و در نتیجه وجود امام بسان پیامبر، امری ضروری است.

ارشاد و هدایت انسان‌ها

ارشاد و هدایت انسان‌ها در زمینه عقاید، احکام دینی و مسائل اخلاقی و اجتماعی یکی دیگر از اهداف رسالت پیامبران الهی است، خداوند می‌فرماید: لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۶۴]، این هدف نیز از ویژگی‌های نبوت نیست و به انسان‌هایی که در عصر پیامبر زندگی می‌کردند اختصاص ندارد، بنابراین، اگر تعلیم و ارشاد و هدایتبشر کاری بایسته و لازم بوده است، این بایستگی و لزوم در مورد امامت نیز موجود است.

اتمام حجت بر بندگان

یکی از اهداف رسالت پیامبران، اتمام حجت از جانب خداوند بر بندگان است، قرآن در این‌باره می‌فرماید: رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ[۶۵]، این امر نیز اختصاص به زمان خاصی ندارد، از اینرو امام علی(ع) فرموده است: "زمین از حجت خدا خالی نخواهد بود، یا آشکارا و مشهور است و یا خائف و پنهان تا حجت‌ها و دلائل الهی باطل نگردد... خدا به وسیله آنها حجت‌ها و دلائل خود را حفظ می‌کند... آنان جانشینان خدا در زمین و دعوت کنندگان به دین او هستند"[۶۶].

وجوب نصب امام

پس از بحث پیرامون اصل یا فرع بودن امامت، و بیان اهداف و فسلفه امامت، یکی از مباحث مهم امامت، بحث نصب و تعیین امام است که در این باره سه قول وجود دارد[۶۷]. براساس تعریف امامت[۶۸]، امامت، ولایت و خلافت عام پس از پیامبر(ص) از شئون نبوت و رسالت است. پس هر آنچه در نبیّ اکرم(ص) معتبر است ـ جز نبوت ـ در امام و خلیفه رسول خدا نیز معتبر خواهد بود[۶۹]. از آنجا که «امامت» نیابت از «نبوت» است؛ تمام وظایفی که نبی بر عهده داشته است، امام و خلیفۀ پس از او بر عهده خواهد داشت. بر این اساس، دلایل وجوب بعثت و ارسال رسول بر وجوب نصب امام و خلیفه نیز دلالت خواهد داشت و به تبع، چون بعثت رسول به دست خداوند است، نصب امام نیز به دست خداوند متعال خواهد بود[۷۰].

دلیل اول: آیات جعل خلیفه و امام

یکی از سنت‌های پایدار و همیشگی خداوند، سنت جعل خلیفه بر روی زمین است. خلیفة الله باید "برترین انسان‌ها"[۷۱] و یا "انسان کامل"[۷۲] بوده و وجود او در هر عصر و زمانی لازم است. بنابراین ارتباط وثیقی میان مقام خلیفة اللهی و مقام امامت وجود دارد و متصدی منصب امامت، مقام خلیفة اللهی را نیز داراست. خداوند متعال تمام انبیاء را خلیفة الله روی زمین قرار داده و پس از آنها نیز اوصیاء آنها، اولیاء خداوند بوده و چنین جایگاه و مقامی را به جعل الهی دارا بوده و از طرف خداوند رهبری اجتماعی، ولایت تکوینی، مرجعیت اخلاقی و دینی و هدایت‌گری بندگان خدا را به عهده دارند[۷۳].

وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً[۷۴]، يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ[۷۵]، وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ[۷۶]، وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ[۷۷]، وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي هَارُونَ أَخِي اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيرًا[۷۸]، إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا[۷۹]. از اینکه در تمام این آیات جعل خلیفه و امام به خداوند نسبت داده شده است، نتیجه گرفته می‌شود مقام امامت از مواهب الهی است که خدا برای هرکسی که بخواهد قرار می‌دهد.

دلیل دوم

خداوند متعال می‌فرماید: وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۸۰] از چند جای این آیه استفاده می‌شود که امامت منصبی الهی است و لذا امامت هر شخصی باید به اذن و اراده خداوند باشد:

  1. در جمله إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا، جعل و نصب امام را به خود نسبت داده است. پس باید امام از جانب خدا منصوب شود.
  2. در ذیل آیه از امامت به عَهْدِي تعبیر شده است که دلالت دارد بر اینکه «امامت» عهدی الهی است که بین خداوند و شخصی معصوم از طرف او بسته می‌شود.

دلیل سوم

خداوند در قرآن می‌فرماید همه امور در دست خداوند است[۸۱] و هیچ کس حتی پیامبر(ص) اختیاری ندارد[۸۲]. امامت هم از جمله اموری است که اختیارش با خداوند است[۸۳] نه با دیگران[۸۴].

از سویی دیگر خداوند می‌فرماید: وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَيَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ[۸۵] این آیه صراحت داردکه مقام امامت، یک مقام انتصابی است و نصب آن فقط به دست خدا است. مفسران شان نزول این آیه را در مورد ولید بن مغیره (مرد ثروتمند مکه) و عروة بن مسعود ثقفی (رئیس طائف) ذکر کرده‌اند که مشرکان گفتند: چرا قرآن بر این دو نفر نازل نشد؟[۸۶]. آنگاه خداوند در آیه مورد بحث، جواب مشرکان را این‌گونه بیان فرموده که اختیار جعل نبوت و نزول قرآن به دست خداست بر هر که بخواهد آن را نازل می‌کند.

کلمه «ما» در «ما کان» چه نافیه باشد[۸۷] و چه موصوله[۸۸].[۸۹] نتیجه‌ هر دو یکی است و آن اینکه گزینش نبی و از جمله گزینش امام و مصلحت‌ اندیشی برای انسان، در اختیار خداست نه مردم؛ زیرا اختیار به دست کسی است که علم به احوال شخص داشته باشد و چنین علمی مربوط به خداوند است.

با توجه به شان نزول آیه، مسأله انحصار انتخاب الهی نبوت توسط خداوند روشن است. سؤال این است که نصب الهی امام از کجای آیه استفاده می‌شود؟ جواب این است که مسأله امامت نیز از خود آیه استفاده می‌شود. در آیه مذکور چه کلمه «ما» در «ما کان» نافیه باشد و یا موصوله، با بیان ذیل، این‌مطلب قابل اثبات خواهد بود.

در صورتی که «ما» نافیه باشد و بر کلمه «یختار» وقف شود معنایش این است که مطلق اختیار به دست خداست و بندگان هیچ‌گونه اختیاری در هیچ امری را ندارند. از جمله اموری که بندگان در آنها از خود اختیار ندارد، انتخاب پیامبر و امام است. اما در صورتی که کلمه «ما» موصوله باشد، معنای «ما» اثبات است و کلمه «یختار» بر سر او می‌آید، در این صورت معنایش این می‌شود: خداوند آن چیزی را که خیر و مصلحت مردم در آن است برمی‌گزیند. بدون شک امر نبوت و امامت هر دو به مصلحت مردم و امت اسلامی است. بر اساس منابع تفسیری اهل سنت[۹۰] و شیعه نیز همین معنا قابل برداشت است.

دلیل چهارم: امامت عهدی الهی

إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۹۱]، در این آیه علاوه بر اینکه به صراحت نصب امام به جعل پروردگار مستند شده است، تعبیر «عهد الاهی» نیز درباره امامت آمده است که مفسران فریقین «عهد» در آیه را به «امامت» تفسیر کرده‌اند[۹۲]. از دیدگاه شیعه، مقام امامت غیر از نبوت است و یکی از دلایلی که اقامه شده همین آیه مبارکه است. شیخ طوسی در تفسیر خود دیدگاه شیعه و چگونگی استدلال آنان را بر اینکه مقام امامت در این آیه غیر از نبوت است این‌گونه بیان کرده است: "شیعیان به این آیه استدلال کرده‌اند که مقام «امامت» جدای از مقام «نبوت» است؛ زیرا خداوند حضرت ابراهیم را (در این آیه) هنگامی مورد خطاب قرار داد که او نبی بود و به او فرمود: او را به زودی امام قرار می‌دهد تا پاداشی باشد بر اتمام امتحان‌هایی که از او گرفته شده است و اگر او در همان وقتی که نبی بود، امام هم بود؛ این کلام خدا معنی نداشت. پس این آیه دلالت دارد که منزلت امامت جدای از نبوت است و همانا خداوند اراده کرده که این مقام را برای ابراهیم قرار بدهد"[۹۳].

کیفیت استدلال به آیه ۱۲۴ سوره بقره این گونه است که خداوند در آیه شریفۀ إِنَّ عَلَيْنَا لَلْهُدَى[۹۴]‏ با تأکید[۹۵] می‌فرماید هدایت خلق بر خداوند واجب است. بر این اساس روشن می‌شود که نصب امام و هادی نیز بر عهدۀ خداوند خواهد بود[۹۶]. وقتی خداوند هدایت خلق را بر عهده گرفته است، خود را ملزم ساخته که با رحمت خویش با خلق رفتار کند؛ از این رو باید گفت، خداوند به طور حتم و قطع این امور را انجام خواهد داد[۹۷].

از آیه فوق سه مطلب استفاده می‌شود:

  1. امامت «عهد الهی» است و هرکسی که شایسته آن باشد، به این عهد مفتخر می‌شود؛
  2. طرف عهد، خود خداوند است که فقط به افراد معصوم اعطاء می‌شود و فرد معصوم را هم خدا می‌داند؛ زیرا او تنها کسی است که از ضمیر و اسرار انسان‌ها باخبر است.
  3. با توجه به نکات فوق، نصب این مقام تنها به دست خداوند است نه برای کسی دیگر.

دلیل پنجم: اتیان آیات الهی

رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَنَخْزَى[۹۸]‏ از این آیه چند نکته استفاده می‌شود:

  1. ارسال رسول به دست خداست.
  2. ارسال رسول از سوی خدا به جهت آن است که رسولان آیات و بینات خداوند سبحان را بر خلق بیاورند تا حجت بر خلق تمام شود. روشن است که وظیفۀ خلق نیز تبعیت از این آیات است.
  3. عدم تبعیت از آیات الهی و تسلیم نشدن در مقابل کسانی که از سوی خدا برای آوردن این آیات مأمور هستند، موجب ذلت و خواری است.

بنابراین، هر چند که آیه در مورد ارسال رسول از ناحیه خداوند است، اما دلالت آن عمومیت دارد. به عبارت دیگر، حکمت ارسال رسول از ناحیه خدا آن است که آیات الاهی را بر خلق ارائه کند تا از او تبعیت کنند، هدایت شوند و از ذلت و خواری برهند. این امر پس از رسول خدا نیز جریان دارد و باید بعد از او کسی باشد تا به این رسالت قیام کند و واضح است هر کسی که چنین خصوصیتی داشته باشد، باید از ناحیه خدا نصب شود. خلاصه اینکه، با توجه به آیه قبل، امام وظیفه هدایت خلق را بر عهده دارد و خداوند به وسیله امام، آیات خود را بر مردم آشکار می‌سازد و حجت خویش را بر بندگان تمام می-کند. در نتیجه گزینش امام از سوی مردم و عدم تسلیم در مقابل امام الاهی، موجب ذلت و خواری است[۹۹]

منابع

پانویس

  1. ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغة، ج۱، ص۲۱؛ ابن منظور، محمد، لسان العرب، ج۱، ص۲۱۳-۲۱۵؛ راغب، حسین بن محمد، المفردات، ص۸۷.
  2. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۱۳۶-۱۳۷.
  3. تنها بر پیشوایان حق اطلاق نشده است، بلکه پیشوایی در امور باطل نیز حوزه کاربرد آن است.
  4. وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  5. وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  6. سوره بقره، آیه ۳۰؛ سوره بقره، آیه ۱۲۴؛ سوره ص، آیه ۲۶.
  7. سوره مائده، آیه ۵۵.
  8. سوره نساء، آیه ۵۹.
  9. ر.ک: جمعی از نویسندگان، امامت‌پژوهی، ص۴۵-۴۶.
  10. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند.» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  11. «برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.
  12. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید.» سوره نساء، آیه ۵۹.
  13. سوره انبیاء، آیه ۷۳؛ سوره بقره، آیه ۱۲۴؛ سوره سجده، آیه ۲۴.
  14. «و آنان که می‌گویند: پروردگارا! به ما از همسران و فرزندانمان روشنی دیدگان ببخش و ما را پیشوای پرهیزگاران کن» سوره فرقان، آیه ۷۴.
  15. «و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شده‌اند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.
  16. «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.
  17. «روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.
  18. جامع البیان، ج۱، ص۱۳۶، ۷۳۷؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۵۰۴؛ التفسیر الکبیر، ج۲، ص۴۴.
  19. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج ۶، ص۶۶۳.
  20. ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، امامت در بینش اسلامی، ص۲۳.
  21. «و پیش از آن، کتاب موسی پیشوا و رحمت بود و این کتابی است راست‌شمارنده (ی کتاب موسی) به زبان عربی ، تا به ستمگران بیم دهد و نیکوکاران را نوید است» سوره احقاف، آیه ۱۲.
  22. «پس آیا کسی که از سوی پروردگارش برهانی دارد و گواهی از (خویشان) وی پیرو اوست؛ و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است.» سوره هود، آیه ۱۷.
  23. «پس از آنان داد ستاندیم و (نشانه‌های) آن دو شهر (لوط و ایکه) بر سر راهی آشکار است» سوره حجر، آیه ۷۹.
  24. «اصحاب الایکه» ۴ بار در آیات ۷۸ سوره حجر؛ ۱۷۶ سوره شعراء؛ ۱۳ سوره صو ۱۴ سوره ق آمده است، اَصحاب اَیْکَه، ساکنان بیشه‌زاری که بر اثر کم‌ فروشی و در پی تکذیب شعیب با عذاب الهی نابود شدند.
  25. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۱، ص۱۲۱؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج ۱۲، ص۱۸۵؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج ۶، ص۵۲۹.
  26. ر.ک: یوسفیان، مهدی، درسنامه کلیات امامت، ص۳۰.
  27. «ما خود، مردگان را زنده می‌گردانیم و هر چه را پیش فرستاده‌اند و آنچه را از آنان بر جای مانده است می‌نگاریم و هر چیزی را در نوشته‌ای روشن بر شمرده‌ایم» سوره یس، آیه ۱۲.
  28. محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۴۴۷؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۶۵۴؛ حسین بن علی ابوالفتح رازی، روض الجنان و روح الجنان، ج۱۶، ص۱۳۹؛ ملا محسن فیض کاشانی، منهج الصادقین، ج۷، ص۴۳۲؛ علی بن حسین عاملی، الوجیز فی تفسیر القران العزیز، ج۳، ص۵۷؛ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۷، ص۶۷؛ ص۱۶؛ عبدالله جوادی آملی، تسنیم، ج۶، ص۴۲۰؛ نصر بن محمد سمرقندی، بحر العلوم، ج۳، ص۱۱۷؛ عبدالرحمن بن علی بن جوزی، زاد المسیر، ج۳، ص۵۱۹؛ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۶، ص۱۳؛ اسماعیل بن عمرو بن کثیر، تفسیر القران العظیم، ج۶، ص۵۰۴؛ حسن بن محمد نیشابوری، غرائب القرآن، ج۵، ص۵۲۷؛ محمد بن علی شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۳، ص۷۳۶؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۱۱، ص۳۹۲؛ علی بن محمد علی دخیل، الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، ج۱، ص۵۸۵؛ عبدالله بن عمر بیضاوی، انوار التنزیل، ج۴، ص۲۶۴؛ محمد بن یوسف اندلسی، البحر المحیط، ج۹، ص۵۲؛ سید محمد طنطاوی، التفسیر الوسیط، ج۱۲.
  29. ر.ک: یوسفیان، مهدی، درسنامه کلیات امامت، ص۲۹.
  30. «و هیچ جنبنده‌ای در زمین نیست مگر که روزی‌اش بر خداوند است و (خداوند) آرامشگاه و ودیعه‌گاه او را می‌داند؛ (این) همه در کتابی روشن (آمده) است» سوره هود، آیه ۶.
  31. برجی، یعقوبعلی، مقاله «امامت»، دانشنامه امام رضا، ج۲؛ سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص۱۶۳-۱۷۰؛ فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص۷۹-۸۱.
  32. رک: جمعی از نویسندگان، امامت‌پژوهی، ص۲۴۴؛ محمدی، رضا، امام‌شناسی ۵، ص۳۲.
  33. «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.
  34. مجمع‌البیان، ج۷، ص۳۲۹؛ المیزان، ج۱۶، ص۳۸؛ کنزالدقائق، ج۱۰، ص۷۳.
  35. «و اگر پیمانشان را پس از بستن بشکنند و به دینتان طعنه زنند با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید باشد که باز ایستند» سوره توبه، آیه ۱۲.
  36. «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند و روز رستخیز یاری نخواهند شد و در این جهان، لعنتی بدرقه آنان کردیم و در روز رستخیز، آنان از زشت چهرگانند» سوره قصص، آیه ۴۱ ـ ۴۲.
  37. «روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.
  38. «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.
  39. «برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.
  40. «خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون می‌برد اما سروران کافران، طاغوت‌هایند که آنها را از روشنایی به سوی تیرگی‌ها بیرون می‌کشانند؛ آنان دمساز آتشند، آنها در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۵۷.
  41. مصطفی‌پور، محمد رضا، مقاله «امامت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴، ج۴.
  42. رک: رضوانی، علی اصغر، امامت در قرآن، ص۶۲.
  43. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.
  44. ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، امامت در بینش اسلامی، ص۳۹.
  45. رک: حسینی میلانی، سید علی، عصمت از دیدگاه فریقین، ج ۴، ص۱۹۵؛ رضوانی، علی اصغر، امامت در قرآن، ص۶۳.
  46. طبرسی، فضل بن حسن‏، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏۳، ص۳۴۴؛ سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‏بکر، الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، ج‏۲، ص۲۹۸؛ برای آشنایی بیشتر با روایات اهل سنت دربارۀ شأن نزول آیه شریفه رجوع شود به کتاب جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج ۴، بخش آیات غدیر، ص۱۹۳-۳۵۴.
  47. ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، امامت در بینش اسلامی، ص۳۹-۴۰.
  48. «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
  49. الفتونی، محمد طاهر العاملی، ضیاء العالمین فی بیان امامة الائمة المصطفین، ج ۶، ص۱۸۰-۱۸۱.
  50. حسینی میلانی، سید علی، اصول العامه لمسائل الامامه، ص۹۸-۹۹؛ همچنین رک: جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج ۱، ص۲۹۹-۳۰۰؛ ضیاء العالمین، ج ۶، ص۲۹۵.
  51. ر.ک: رضوانی، علی اصغر، امامت در قرآن، ص۶۳؛ ربانی گلپایگانی، علی، امامت در بینش اسلامی، ص۳۹.
  52. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  53. «عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(ع)قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ‏ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَ إِبْرَاهِیمَ عَبْداً قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَهُ نَبِیّاً وَ اتَّخَذَهُ نَبِیّاً قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَهُ رَسُولًا وَ اتَّخَذَهُ رَسُولًا قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَهُ خَلِیلًا وَ اتَّخَذَهُ خَلِیلًا قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَهُ إِمَاماً فَلَمَّا جَمَعَ لَهُ هَذِهِ الْأَشْیَاءَ وَ قَبَضَ یَدَهُ قَالَ لَهُ یَا إِبْرَاهِیمُ‏ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً فَمِنْ عِظَمِهَا فِی عَیْنِ إِبْرَاهِیمَ(ع)قَالَ یَا رَبِ‏ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ‏»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۱۷۵.
  54. ر.ک: فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص۷۹-۸۱؛ ربانی گلپایگانی، علی، امامت در بینش اسلامی، ص۳۷-۳۸.
  55. وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ
  56. «روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.
  57. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج ۱۳، ص۱۶۶.
  58. ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، امامت در بینش اسلامی، ص۴۰-۴۱.
  59. «و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی» سوره نحل، آیه ۴۴.
  60. «من دو شی، گران‌بها در میان شما میگذارم که این دو عبارتند از: کتاب خدا و عترت من»
  61. «در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش» سوره آل عمران، آیه ۷.
  62. «عَنْ أَبِی الصَّبَّاحِ الْکِنَانِیِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ یَا أَبَا الصَّبَّاحِ نَحْنُ قَوْمٌ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَنَا لَنَا الْأَنْفَالُ وَ لَنَا صَفْوُ الْمَالِ وَ نَحْنُ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ وَ نَحْنُ الْمَحْسُودُونَ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ‏ أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلی‏ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه‏»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۲۱۳.
  63. «مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژده‌آور و بیم‌دهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.
  64. «بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.
  65. «پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۶۵.
  66. «لا تخلوا الارض من قائمٍ بحجهٍ اما ظاهراً او خائفاً مغموراً لئلا تبطل ححج الله و بیناته... یحفظ الله بهم حججه و بیناته اولئک خلفاء الله فی ارضه و الدعاه‌ الی دینه»؛ صبحی صالح، نهج البلاغه،‌ کلمات قصار، شماره ۱۳۹.
  67. از نظر سیر کلامی، سه قول عبارت است از: نصب امام بر عهده مکلفین است و مردم باید جانشین رسول خدا را تعیین کنند، عده‌ای می‌گویند جانشین رسول خدا را خود ایشان تعیین می‌کند، اعتقاد دسته سوم این است که تعیین امام از سوی خداوند انجام می‌شود. و قائلین هر نظریه برای اثبات مدعای خود دلیل نقلی و عقلی ارائه می‌کنند.
  68. تعریف متفق علیه بین الفریقین.
  69. چنانچه عصمت در نبوت شرط باشد، در امام و خلیفه نیز شرط خواهد بود.
  70. ر.ک: حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج ۱، ص۳۷۸-۳۷۹.
  71. به تعبیر علمای شیعه
  72. به تعبیر مفسران اهل سنت
  73. ر.ک: فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص۱۵۴ ـ ۱۵۵.
  74. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.
  75. «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم» سوره ص، آیه ۲۶.
  76. «و اسحاق را و افزون بر آن (نوه‌اش) یعقوب را به او بخشیدیم و همه را (مردمی) شایسته کردیم و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند.» سوره انبیاء، آیه ۷۲ ـ ۷۲.
  77. «و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.
  78. «و از خانواده‌ام دستیاری برایم بگمار هارون برادرم را پشتم را به او استوار دار و او را در کارم شریک ساز تا تو را بسیار به پاکی بستاییم» سوره طه، آیه ۲۹ ـ ۳۳.
  79. «فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم.» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  80. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  81. قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِسوره آل عمران، آیه ۱۵۴.
  82. لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ«تو را در این کار هیچ دستی نیست» سوره آل عمران، آیه ۱۲۸.
  83. زیرا همانطور که در دلیل اول ثابت شد امامت به جعل الهی است.
  84. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ص۶۹.
  85. «و پروردگارت هر چه خواهد می‌آفریند و می‌گزیند؛ آنان را گزینشی نیست، پاکا خداوند و فرابرترا (که اوست) از آنچه (برای او) شریک می‌آورند» سوره قصص، آیه ۶۸.
  86. سوره زخرف، آیه ۳۱ و ۳۲.
  87. که در این صورت باید بر کلمه «یختار» وقف کرد و جمله بعد، از ماقبلش جدا معنا می‌شود؛ یعنی پرودگار تو هرچه را بخواهد می‌آفریند و برمی گزیند. و برای آنها اختیاری نیست؛ بلکه اختیار به دست خداست.
  88. که در این صورت هر دو جمله به هم وصل است و معنا این می‌شود: پرودگار تو هرچه را بخواهد می‌آفریند و آنچه را برای آنان خیر و مصلحت دارد برمی‌گزیند.
  89. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۱۷۰.
  90. طبری «ما» را در این وجه، به معنای «الذی» گرفته و می‌گوید: «فقال الله لنبیه محمد وربک یا محمد یخلق ما یشاء ان یخلقه ویختار للهدایة والایمان والعمل الصالح من خلقه ما هو فی سابق علمه انه خیرتهم نظیر ما کان من هؤلاء المشرکین لآلهتهم خیار اموالهم»؛ «پس خداوند برای پیامبرش محمد(ص) فرمود: پروردگار تو‌ ای محمد هرچه را بخواهد می‌آفریند و برای هدایت و ایمان و عمل صالح از میان بندگانش آن کسی را که طبق علم سابقش خیر و مصلحت بندگان است، برمی‌گزیند. نظیر مشرکان که بهترین اموالشان را برای خدایانشان برمی‌گزینند»، طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، ج۱۹، ص۶۰۸؛ همچنین رک: بغوی، حسین بن مسعود، تفسیر البغوی، ج۳، ص۵۴۱، گفته شده که «ما» در جمله «ماکان لهم الخیرة»، معنای اثبات دارد؛ معنایش این است که خداوند آن‌چه را که به خیر و نفع امت است برمی‌گزیند. یعنی؛ آن‌چه را که اصلح و خیر است بر‌می‌گزیند. با توجه به سخن این مفسران، آیه شریفه بیان می‌کند که خداوند هر امر خیر و هر چیزی که به مصلحت مؤمنان است بر‌می‌گزیند و بدون تردید چون خداوند عالم به همه امور است و احاطه علمی بر تمام امور دارد می‌داند چه چیزی خیر و به نفع و مصلحت مؤمنان است و همان را بر‌می‌گزیند. بدون شک بالاترین امر خیر، مسأله نبوت و رهبری جامعه پس از پیامبر است. همان‌گونه که تنها حق انتخاب و گزینش در همه امور خیر به دست خدا است، امر نبوت و امامت که بالاترین آنها است، نیز تنها خداوند حق انتخاب آن را دارد.
  91. «فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  92. تفسیر طبری،ج ۱، ص۷۳۸؛ تفسیر رازی، ج ۴، ص۴۵؛ سیوطی، الدر المنثور، ج ۱، ص۱۱۸.
  93. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۴۹: واستدلوا بها ایضا علی ان منزلة الامامة منفصلة من النبوة، لان الله خاطب ابراهیم (وهو نبی، فقال له: انه سیجعله اماما جزاء له علی اتمامه ما ابتلاه الله به من الکلمات، ولو کان اماما فی الحال، لما کان للکلام معنی، فدل ذلک علی ان منزلة الامامة منفصلة من النبوة. وانما اراد الله ان یجعلها لابراهیم.
  94. «بی‌گمان آنچه بر ما مقرّر است رهنمود است» سوره لیل، آیه ۱۲.
  95. «إنّ» و «لام» هر دو تأکید را می‌رساند.
  96. توجه به این نکته ضروری است که هدایت خلق از آن جهت بر خداوند واجب است که خود خدا این امر را از باب كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ بر عهده خود گرفته است، و وجوب نصب امام از ناحیه خداوند از باب تعیین تکلیف برای خداوند نیست، بلکه بر اساس فرموده خود خداوند است.
  97. ر.ک: حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج ۱، ص۳۸۳-۳۸۵.
  98. «و اگر ما پیش از آن با عذابی آنان را نابود می‌کردیم می‌گفتند: پروردگارا! چرا فرستاده‌ای برای ما نفرستادی تا از آیات تو پیش از آنکه زبون و خوار گردیم پیروی کنیم» سوره طه، آیه ۱۳۴.
  99. ر.ک: حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج ۱، ص۳۸۹-۳۹۰.