نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Wasity(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۱۶ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۰۳:۳۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۱۶ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۰۳:۳۰ توسط Wasity(بحث | مشارکتها)
دلیل عقلی بر وجود امام مهدی چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
چه برهانهای عقلی بر وجود امام مهدی میتوان اقامه کرد؟
پاسخ جامع اجمالی
* پاسخ جامع به این پرسش، برگرفته از تمامی پاسخها ودیدگاههای متفرقه اندیشمندان و نویسندگانی است که تصویر و متن سخنان آنان در ذیل دیده میشود:
برهان فطرت: انسان با نهاد خدادادی خود درک میکند هرگز جامعه بدون سرپرست و زمامداری که چرخ جامعه را به کار اندازد و هر یک از اجزای جامعه را به وظیفۀ اجتماعی خود وادارد، نمیتواند به بقای خود ادامه دهد و در کمترین وقتی اجزای آن جامعه متلاشی شده وضع عمومیش به هرج و مرج گرفتار خواهد شد[۸].
محال بودن منع دائمی یا اکثری از راه استخدام شهوات نسبت به عقل: حکمت وجود عقل در انسان، ایجاد تعدیل در قوای مختلف انسانی و تشخیص خوبی و بدیافعال است؛ اما تا به امروز عقل نتوانسته در جایگاه اصلی خود بنشیند و به کار واقعیاش که تدبیر و فرماندهی وجود انسان است به طور کامل بپردازد؛ زیرا همواره در خدمت شهوات و قوای نفسانی بوده و آنرا از مسیر طبیعیاش باز داشته است و این برخلاف اقتضای طبیعی عقل در وجود انسان است؛ پس باید روزی فرا رسد تا عقلبشر از اسارت و بردگی قوای نفسانینجات یابد و رسالت خویش را به نحو اتم به انجام رساند؛ بنابراین عصر ظهور، عصر عقلانیت و حاکمیت ارزشهای عقلانی و انسانی است. مردم در سایۀ رشد و کمال عقلانی به سعادت خواهند رسید. امام باقر (ع) فرمودند: «چون قائم ما قیام کند خداونددست رحمتش را بر سر بندگان گذارد پس عقولشان را جمع کند و تا پیرویهوس نکنند و با یک دیگر اختلاف نورزند و در نتیجه خردشان کامل شود، متانت و خود نگهداریشان کامل شود»[۱۰].[۱۱]
«در ابتدا باید به یک مقدمه اشاره کرد که تقسیم علوم به عقلی و نقلی در فرهنگ اسلامی یک اصطلاح و قرارداد است که خالی از تسامح نیست؛ زیرا بسیاری از موضوعات و مسائل علومنقلی نیز عقلی است و مستند به ارتکاز، فطرت و عقل میباشند و قبول آنها مبتنی بر قبول مبادی آنهاست و قبول مبادی آنها نیز مبتنی بر عقل است[۱۳].
حال با توجه به مقدمه فوق باید روشن شود که آیا مسأله مورد سؤال جزو مسائلی است که باید با دلیل عقلی اثبات شود یا محتاج دلیل نقلی است، زیرا بسیاری از علوم تنها در اصول محتاج ادله عقلی هستند و بعد از اثبات اصول، فروع آن در حیطه ادله عقلی قرار نمیگیرد و باید از ادلهنقلی استفاده کرد.
به عنوان مثال روش تحقیق و تحلیل در علمتاریخ و مسایل تاریخی باید بر اساس ادله عقلی باشد؛ ولی این بدان معنا نیست که حوادث و اتفاقات تاریخی نیز باید با دلیل عقلی ثابت شود و مثلاً برای وقوع جنگ جهانی دوم یا حمله مغول به ایران و... قیاس استثنایی یا شکل اول و... اقامه شود؛ چرا که عقل در این موارد به نقل اکتفا میکند.
مسأله امامت نیز یکی از مسائل علم کلام است که در اثبات آن باید از ادله عقلی استفاده شود، اما سؤال از تولد، زندگی و... امام جزو مسائلی است که عقل با استفاده از نقل به تحقیق در آنها میپردازد.
شیخاشراق نیز درباره وجوبامامت مینویسد: "جهان هیچگاه از حکمت و از وجود کسی که دارای حکمت باشد و حجج و بیناتخدا نزد او باشد، خالی نبوده است و این چنین کسی خلیفه خداست و تا زمین و آسمان برپاست، چنین خواهد بود... و زمین هرگز از چنین انسانی تهی نخواهد بود... این که میگویم ریاست با اوست مقصودم حکومت ظاهری او نیست بلکه گاهی در نهایت پنهانی (غیبت) به سر میبرد و این امام همان کسی است که مردم او را قطب مینامند. ریاستجامعه با این انسان است اگرچه نشانی از او در دست نباشد"[۱۴].
بنابراین دلیل عقلی اقتضا میکند که در هر زمان باید امام و رهبری باشد. محقق طوسی قدّس سرّه بعد از اثبات اصل امامت و اثبات اینکه امام باید معصوم از گناه و خطا و امامتش منصوص از سوی پیامبر (ص) باشد، مینویسد: "و هما مختصّان بعلی"[۱۵]؛ عصمت و نصّپیامبر (ص) مختصّ حضرت علی (ع) است. و بعد به ذکر ادله وجود این دو صفت در حضرت علی (ع) میپردازد و در نهایت در اثبات ائمه بعدی (ع) میفرماید: "و النقل المتواتر دلّ علی الاحد عشر لوجوب العصمة و اتفائها عن غیرهم و وجود الکمالات فیهم"؛ نقلمتواتر دلالت بر امامت یازده امام بعد از حضرت علی (ع) میکند، چون عصمت امامواجب است و غیر اینها معصوم نیستند و تمام کمالات تنها در ائمه جمع است.
"عَنْ أَبِي غَانِمٍ الْخَادِمِ قَالَ: وُلِدَ لِأَبِي مُحَمَّدٍ (ع) وَلَدٌ فَسَمَّاهُ مُحَمَّداً فَعَرَضَهُ عَلَى أَصْحَابِهِ يَوْمَ الثَّالِثِ وَ قَالَ: هَذَا صَاحِبُكُمْ مِنْ بَعْدِي وَ خَلِيفَتِي عَلَيْكُمْ وَ هُوَ الْقَائِمُ الَّذِي تَمْتَدُّ إِلَيْهِ الْأَعْنَاقُ بِالانْتِظَارِ فَإِذَا امْتَلَأَتِ الْأَرْضُ جَوْراً وَ ظُلْماً خَرَجَ فَمَلَأَهَا قِسْطاً وَ عَدْلًا"[۱۶]؛ ابو غانم خادم میگوید: برای ابو محمّد (ع) فرزندی به دنیا آمد که نامش را "محمّد" گذاشت و روز سوم او را بر یارانش نمایاند و فرمود: بعد از من این امام شما و جانشین من است، او همان قائم است که همگان منتظر اویند. پس زمانی که زمین از جور و ظلم پر گشت، قیام کند و آن را پر از قسط و عدل کند.»[۱۷].
محال بودن قسر دائم یا قسر اکثری از راه استخدام شهوات نسبت به عقل: خداوند از سر حکمت خویش نیروی عقل را در انسان قرار داده تا راهنما و دلیل او به سوی خوبیها و ارزشها باشد و او را از ارتکاب پلیدیها و زشتیها باز دارد. از طرف دیگر انسان دارای قوای شهوانی و نفسانی است که او را به سوی تجاوزگری و خودکامگی و بدیها سوق میدهد؛ بنابراین همواره نزاع و کشمکشی بین تمایلات نفسانی و عقل وجود. کسی که عقل او بر قوای نفسانیاش غالب و چیره گردد، به مقامی بلند و کمالات انسانی خواهد رسید. در حقیقتحکمت وجود عقل در انسان ایجاد تعدیل در قوای مختلف انسانی و تشخیص خوبی و بدیافعال است. اما میدانیم که تا به امروز عقل نتوانسته در جایگاه اصلی خود بنشیند و به کار واقعیاش که تدبیر و فرماندهی وجود انسان است، به طور کامل بپردازد؛ زیرا همواره در خدمت شهوات و قوای نفسانی بوده است و آن از مسیر طبیعیاش باز داشتهاند. این در واقع بر خلاف اقتضای طبیعی عقل در وجود انسان است و گفتیم که قسر دائم یا اکثری عقلاً محال است؛ پس باید روزی فرا رسد تا عقلبشر از اسارت و بردگی قوای نفسانی نجات یابد و رسالت خویش را به نحو اتم به انجام رساند. وعده فرارسیدن چنین روزی در اسلام در اندیشه مهدویت متبلور شده است. یعنی با آمدن امام مهدی(ع) و ظهور ایشان طوق بردگی و اسارت از گردن عقل برگرفته میشود و به مجد و عظمت واقعی میرسد و در جایگاه واقعی خود قرار میگیرد.
این دو مقدمه در آثار علامه تبیین شده و افزودهای خارج از اندیشههای ایشان، محسوب نمیشود[۲۲] با این مقدمات روشن میشود که براهین اثبات وجود اماممعصوم در هر زمان، بر وجود اماماناهل بیت (ع) و به خصوص امام زمان (ع) دلالت میکند. اینک به بررسی این براهین میپردازیم:
ثبوت ولایت و حامل آن: براساس آموزههای قرآنی، انسان غیر از این حیات مادی دنیوی که از میان خواهد رفت، دارای حیات دیگری نیز میباشد که «حیات معنوی» نامیده میشود. این معنویت، در لسان قرآن «حیات» نامیده شده[۲۴] و حقیقتاً یک واقعیت زنده و حقیقی بوده و از قبیل مقامات و موقعیتهای پنداری و قراردادی اجتماعی مانند ریاست و مالکیت و فرمانفرمایی و نظایر آنها نیست(...)
«برهان فطرت: (...)فطری بودن نیاز به امام: انسان با نهاد خدادادی خود بدون هیچگونه تردید، درک میکند که هرگز جامعه متشکلی مانند یک کشور یا یک شهر یا ده یا قبیله و حتی یک خانه که از چند تن انسان تشکیل یابد، بدون سرپرست و زمامداری که چرخ جامعه را به کار اندازد و اراده او بر ارادههای جزء حکومت کند و هر یک از اجزای جامعه را به وظیفه اجتماعی خود وادارد، نمیتواند به بقای خود ادامه دهد و در کمترین وقتی اجزای آن جامعه متلاشی شده وضع عمومیش به هرج و مرج گرفتار خواهد شد(...)[۲۵].
متکلمان، لطف را بر خداوندواجب میدانند، زیرا او بندگان خود را عبث و بیهوده نیافریده و راه رسیدن به هدف را برای ایشان فراهم میسازد (قاعده لطف). این قاعده ایجاب میکند که در میان جامعه امامی باشد تا محور حق بوده و جامعه را از خطای مطلق بازدارد[۲۶] و آنان را به سعادت حقیقی هدایت کند.
↑علامه طباطبایی در مورد محال بودن آن میگوید: بطلان قسر دائم از ضروریات است (طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۱، ص۳۱۳). قسر در اصطلاح به معنای منع کردن و ممنوع شدن موجودی است از ظهور و بروز اثر طبیعی خود که طبعاً طالب اوست و به حسب فطرتِ وجود الهی روی به او دارد یا در غالب اوقات از آن اثر محروم است. حال اگر بخواهد این قوه و جوهر همیشه یا در بیشتر اوقات از کمال خود محروم و اثرش در عرصه عالم کبیر نمایان نشود لغو و عبث محض خواهد بود. مثلاً حرارت و سوزانندگی که از لوازم ذاتی و طبیعی آتش است از آن گرفته شود و آتش هیچگاه حرارت نداشته باشد و در جهان نیرویی باشد که از آغاز پیدایشِ آتش تا هنگامی که آتش در این جهان وجود دارد از حرارت آن جلوگیری کند. منظور از قسر اکثری نیز آن است که در طبیعت در اکثر دوره عمرش از اقتضای ذاتی خود محروم شود. پس هر طبیعتی در بیشتر دوره عمر به خواسته طبیعیاش میرسد و از اقتضای طبیعتاش محروم نخواهد شد. (صدر، رضا، راه مهدی، ص۲۵).
↑«عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللَّهُ يَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ كَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُمْ» (کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۵). ملاصالح مازندرانی در شرح این حدیث گوید: و المراد بکمال أحلامهم کمال عقل کل واحد واحد بحیث ینقاد له القوة الشهویة و الغضبیة ویحصل فضیلة العدل فی جوهر البدن، و الأمران یتحققان فی عهد صاحبنا(ع)... (مازندرانی، محمدصالح بن احمد، شرح الکافی، ج۱، ص۳۹۹).
↑از باب نمونه در رابطه با مقدمه اول، ر.ک: المیزان، ج۱۸، ص۲۱۶، تفسیر آیه ﴿يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَإِلَى طَرِيقٍ مُّسْتَقِيمٍ﴾ (احقاف: ۳۰)؛ ج ۴، ص ۳۹۴؛ ج۹، ص۲۴۷. در رابطه با مقدمه دوم: تعالیم اسلام، ص۱۴۴ تا ۱۴۸، و ۱۵۳ تا ۱۵۷؛ شیعه در اسلام (طبع قدیم)، ص ۱۷۶ تا ۱۸۹ و ۱۹۷ تا ۱۹۹.
↑در این باره به تفسیر المیزان، ج۱۸، ص ۳۹۰، سوره ذاریات، آیه ۵۶ ﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإِنسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ﴾ مراجعه شود.
↑به دلالت آیه شریفه: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اسْتَجِيبُواْ لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُم لِمَا يُحْيِيكُمْ﴾ای کسانی که ایمان آوردهاید، اجابت کنید خدا و رسول را وقتی که شما را دعوت کند به سوی چیزی که به شما حیات میبخشد. (انفال /۲۴) و آیه شریفه: ﴿أَوَ مَن كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ﴾ آیا کسی که مردهای بود، پس زندهاش کردیم و برایش نوری قرار دادیم که با وی در میان مردم راه زندگی را بپیماید، مثل دیگران است؟ (انعام /۱۲۲).
↑علی اصغر رضوانی، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص ۲۶۷.
↑برای مطالعه بیشتر نک: المسلک فی اصول الدین، محقق حلی، ص۱۸۹؛ الذخیرة فی علم الکلام، سید مرتضی، ص۱۸۶؛ الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد، شیخ طوسی، ص۷؛ کشف المراد، علامه حلی، ص۲۵۴؛ کفایة الموحدین، سید اسماعیل طبرسی، ج۱، ص۶۰۵؛ الالهیات علی هدی الکتاب والسنة، جعفر سبحانی، ج۲، ص۴۷؛ القواعد الکلامیة، علی ربانی گلپایگانی، ص۱۰۸؛ قاعده لطف، محسن خرازی؛ وجود امام مهدی در پرتو عقل، علی اصغر رضوانی؛ دلائل عقلی و نقلی امامت و مهدویت رحیم لطیفی؛ مجله انتظار، ش۵ - ۱۲، قاعده لطف و... (البته علمای پیشین غالباً به قاعده لطف استناد کردهاند) در این نوشتار بیشتر از دو کتاب آقای رضوانی ولطیفی استفاده شد