سرور در قرآن

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۶ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۴۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.


اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث سرور است. "سرور" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

سرور ضدّ حزن و اندوه و به معنای خوشحالی و شادی است و فعل آن (سَرَّ یسُرُّ) هم به معنای شاد بودن و هم به معنای شاد کردن دیگران کاربرد دارد. [۱] ریشه این واژه (س - ر - ر) در اصل به معنای پنهان کردن چیزی و خالص از هر چیزی است،[۲] از این رو برخی سرور را به شادی پنهان در قلب،[۳] شادی خالص و خالی از حزن،[۴] یا انبساطی در باطن معنا کرده‌اند که خالص و پیراسته از عارض شدن تحولاتی است که موجب گرفتگی، اندوه، درد و مانند آن می‌شوند. [۵]

در زبان عربی واژه‌های فراوانی در معنای شادی و سرور یا گونه خاصی از آن به کار می‌روند؛ مانند فَرَح،[۶] بَشارت[۷]، حُبُور،[۸] مَرَح،[۹] ابتهاج،[۱۰] رَوح [۱۱] و نَعامه،[۱۲] گرچه معنای دقیق این واژه‌ها با یکدیگر تفاوت‌هایی نیز دارند؛ مثلاً حبور و بشارت، به شادی‌ای گفته می‌شود که اثرش در صورت ظاهر شود. [۱۳] فرح بر خلاف سرور، گاهی به سبب لذت و منفعت خیالی است و نقیض آن نیز غمّ است. [۱۴] برخی گفته‌اند: فرح با تکبّر و خودبینی همراه و از این‌رو پیوسته مذموم است و سرور و حبور ناشی از قوّه تفکر و فرح برخاسته از قوّه شهوت است؛[۱۵]

ولی در قرآن، فرح گاه در شادی ممدوح نیز به کار رفته است. ﴿قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ[۱۶]؛ ﴿فِي بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَمِنْ بَعْدُ وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ[۱۷] به گفته برخی متفکران، سرور حالت خوش و لذّت‌بخشی است که از علم و اطلاع بر تحقق یافتن یکی از هدف‌ها و آرزوها درگذشته یا آینده، به انسان دست می‌دهد. در مقابل، غم و اندوه، حالت ناگوار و دردناکی است که از اطلاع بر انجام نشدن یکی از هدف‌ها و آرزوها بر انسان عارض می‌شود. [۱۸]

بعضی از عارفان، سرور را شادی محض دانسته‌اند که با هیچ حزنی آمیخته نیست، برخلاف فرح که با غم و اندوه همراه است. [۱۹] شادی که از سوی روان‌شناسان به احساس مثبت حاصل از حس رضایت و پیروزی تفسیر شده، یکی از نیازهای اساسی انسان و لازمه زندگی اوست، همان‌گونه که غم و اندوه نیز جزو زندگی انسان و همزاد اوست. بر اثر شادی، ناکامی، ناامیدی، ترس و نگرانی بی‌اثر می‌شوند. اهمیت شادی را تا آنجا دانسته‌اند که می‌تواند بیماری‌های صعب‌العلاج جسمی مانند سرطان را درمان یا پیشروی آن را متوقف کند. [۲۰]

عوامل شادی بسیارند و شادی‌هایی که با تن آدمی مرتبط‌اند، با بالا رفتن سن کاهش می‌یابند و به پایان می‌رسند؛ اما شادمانی روحی، پایدار و حاصل پشت‌گرمی انسان به خداست. [۲۱] اسلام که دینی فطری است و به همه نیازهای آدمی توجه دارد، پیروان خود را به شادی‌های مثبت و سازنده دعوت می‌کند. [۲۲] افزون بر این در اسلام به شاد کردن دیگران نیز سفارش شده است،[۲۳] چنان‌که رسول خدا(ص) شاد کردن مؤمنان را از دوست داشتنی‌ترین کارها نزد خدا [۲۴] و سبب بخشایش گناهان [۲۵] معرفی کرده است. در عین حال، اسلام به شادی در دنیا بدون در نظر گرفتن هیچ قیدی و به پرهیز از هرگونه حزنی دعوت نمی‌کند، بلکه اندوه برای کوتاهی در عمل به وظایف عبودیت را از لوازم ایمان می‌داند[۲۶].[۲۷]

سرور در قرآن

در قرآن کریم واژه ﴿سُرُورًا[۲۸] یک بار، ﴿مَسْرُورًا[۲۹] دو بار و ﴿تَسُرُّ[۳۰] یک بار به کار رفته‌اند؛ همچنین با واژه‌ها و تعبیرهای دیگری به مطالبی درباره شادی اشاره شده است؛ مانند: ﴿فَرِحَ[۳۱]، ﴿مَرَحًا[۳۲]، ﴿فَاكِهِينَ[۳۳]، ﴿بَهْجَةٍ[۳۴]، ﴿قُرَّتُ عَيْنٍ[۳۵]، ﴿يَسْتَبْشِرُونَ[۳۶]، ﴿أَشِرٌ[۳۷]، ﴿يُعْجِبُ[۳۸]؛ ﴿بَطَرًا[۳۹]، ﴿السَّرَّاءِ[۴۰]، ﴿نَاضِرَةٌ[۴۱]، ﴿نَاعِمَةٌ[۴۲] و ﴿يُحْبَرُونَ[۴۳] افزون بر این، در آیات بسیاری، از نفی حزن سخن به میان آمده است ﴿أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ[۴۴] که با توجه به شواهد و قراین، معنای سرور از آنها برداشت می‌شود. در آیه‌ای نیز واژه "عید" به کار رفته ﴿قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنْزِلْ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ تَكُونُ لَنَا عِيدًا لِأَوَّلِنَا وَآخِرِنَا وَآيَةً مِنْكَ وَارْزُقْنَا وَأَنْتَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ[۴۵] که برخی آن را به معنای سروری دانسته‌اند که باز می‌گردد. [۴۶] "عید" همچنین مفاهیم فراوانی در قرآن هستند که به گونه‌ای با مفهوم سرور ارتباط و تلازم دارند؛ مانند خنده، آسانی، آرامش، لذّت، زینت، نعمت، رضا، آمرزش، رحمت و رفاه که مباحث مربوط به آنها در مدخل‌های متناسب آمده‌اند.[۴۷]

سرور در دنیا

شادی و سرور انسان‌ها در دنیا گاه امری برخاسته از طبیعت بشری است؛ ولی در موارد بسیاری، نوع جهان‌بینی و نگرش انسان به هستی، اعم از نگرش توحیدی یا غیر توحیدی و نیز اوصاف و حالات پسندیده یا ناپسند درونی وی موجب می‌شوند که در مواجهه با امور خاصی شاد شود، بنابراین می‌توان شادی انسان‌ها در دنیا را به سه قسم سرور برخاسته از طبیعت بشری، سرور ناشی از جهان‌بینی توحیدی و سرور ناشی از کفر و دنیازدگی قسمت کرد[۴۸]:

سرور برخاسته از طبیعت بشری

انسان‌ها به گونه طبیعی از برخی امور شادمان می‌شوند که قرآن کریم به بعضی از آنها اشاره کرده است، چنان‌که در داستان گاو بنی‌اسرائیل از گاوی یاد کرده که رنگش زرد پررنگ یا خوش‌رنگ یا یکدست است؛[۴۹] به گونه‌ای که تماشای آن بینندگان را مسرور می‌کند: «قالوا ادعُ لَنا رَبَّکَ یُبَیِّن لَنا ما لَونُها قالَ اِنَّهُ یَقولُ اِنَّها بَقَرَةٌ صَفراءُ فاقِعٌ لَونُها تَسُرُّ النّظِرین» (بقره / ۲، ۶۹) و وزیدن باد موافق و ملایم را موجب شادی کشتی‌نشینانی دانسته که این باد، کشتی آنان را به آرامی به سوی مقصد حرکت می‌دهد: «... حَتّی اِذا کُنتُم فِی الفُلکِ وجَرَینَ بِهِم بِریحٍ طَیِّبَةٍ وفَرِحوا بِها.».. (یونس / ۱۰، ۲۲) [۵۰] و بارش باران را باعث شادی انسان‌ها: «فَتَرَی الوَدقَ یَخرُجُ مِن خِللِهِ فَاِذا اَصَابَ بِهِ مَن یَشاءُ مِن عِبَادِهِ اِذا هُم یَستَبشِرون» (روم / ۳۰، ۴۸) و گیاهان و باغ‌ها را از اسباب خوشحالی‌آنان به شمار آورده است: «... تَرَی الاَرضَ هامِدَةً فَاِذا اَنزَلنا عَلَیهَا الماءَ اهتَزَّت ورَبَت واَنبَتَت مِن کُلِّ زَوجٍ بَهیج» (حجّ / ۲۲، ۵؛ نیز ق / ۵۰، ۷)؛ «... اَنزَلَ لَکُم مِنَ السَّماءِ ماءً فَاَنبَتنا بِهِ حَدائِقَ ذاتَ بَهجَةٍ.»...

(نمل / ۲۷، ۶۰) «استبشار» به معنای شادی [۵۱] یا احساس شادی بشارت‌دهنده است [۵۲] و به گفته برخی مفسران، به خوشحالی شدیدی گفته می‌شود که اثر آن در چهره نمایان شود [۵۳] و «بهجت»، در برخی منابع لغوی [۵۴] و تفسیری [۵۵] به خوش‌منظر و شادی‌آور معنا شده است.

در قصه یوسف(ع) نیز فرستاده کاروان که دلو آب را به درون چاه انداخت، هنگامی که به جای آب با چهره زیبای یوسف(ع) روبه‌رو شد، این خبر را با شادی و تعجب به دیگران اعلام کرد: «وجاءَت سَیّارَةٌ فَاَرسَلوا وارِدَهُم فَاَدلی دَلوَهُ قالَ یبُشری هذا غُلمٌ». (یوسف / ۱۲، ۱۹) [۵۶] در آیاتی دیگر، کودکان خردسال مایه سرور و چشم‌روشنی دانسته شده‌اند، چنان‌که همسر فرعون، پس از دیدن موسی(ع) که کودکی خردسال و داخل صندوقچه‌ای بود که سربازان فرعون از آب گرفته بودند، وی را موجب شادی [۵۷] و روشنی چشم خود و فرعون به شمار آورد و از فرعونیان خواست به این امید که آنان را سودی دهد، یا او را به فرزندی گیرند، او را نکشند: «وقالَتِ امرَاَتُ فِرعَونَ قُرَّتُ عَینٍ لی ولَکَ لا تَقتُلوهُ عَسی اَن یَنفَعَنا اَو نَتَّخِذَهُ وَلَدًا». (قصص / ۲۸، ۹) «قَرَّتْ عینُه» بدین معناست که چشمش شاد شد و به کسی که موجب سرور شود، «قُرّة العَین» گفته می‌شود. گفته شده: اصل این تعبیر از «قُرّ» به معنای سردی و مفهوم آن خنک شدن چشم به سبب سرور است و به گفته‌ای اشکِ شادی، خنک و اشکِ اندوه، گرم است. [۵۸] پس از آن خداوند، موسی(ع) را به آغوش مادرش بازگرداند تا موجب سرور [۵۹] وی باشد: «فَرَدَدنهُ اِلی‌اُمِّهِ کَی تَقَرَّ عَینُها.»... (قصص / ۲۸، ۱۳؛ نیز طه / ۲۰، ۴۰) همچنین پس از تولد عیسی(ع) آثار اندوه بر چهره مریم علیهاالسلام آشکار شد. در این هنگام ندا آمد که از خرمای بالای سرت بخور و از چشمه آبی که زیر پایت جاری است بیاشام و از این الطاف الهی و تولّد فرزندت خوشحال باش: «فَکُلی واشرَبی وقَرّی عَینًا». (مریم / ۱۹، ۲۶) [۶۰] گرچه شاد شدن انسان به امور یادشده، طبیعی است، بر اساس آموزه‌های قرآن کریم، انسان نباید به این‌گونه شادی‌ها دلخوش بوده و گمان کند آنها پایدار خواهند بود، چنان‌که در آیه۲۲ سوره یونس / ۱۰، پس از اشاره به شادمان شدن کشتی‌نشینان به باد ملایم، آمده است که ناگهان بادی تند و سهمگین می‌وزد و امواج از هر سو به سراغ آنان می‌آیند و چنان دانند که در محاصره افتاده‌اند...: «... وفَرِحوا بِها جاءَتها ریحٌ عاصِفٌ وجاءَهُمُ المَوجُ مِن کُلِّ مَکانٍ وظَنّوا اَنَّهُم اُحیطَ بِهِم.»... در آیه‌ای زندگی دنیا به گیاهانی تشبیه شده است که رشد آنها به وسیله باران، مایه شادی کشاورزان می‌شود؛ ولی پس از مدتی پژمرده، سپس زرد و در پایان خشک و شکسته می‌شوند: «اِعلَموا اَنَّمَا الحَیوةُ الدُّنیا... کَمَثَلِ غَیثٍ اَعجَبَ الکُفّارَ نَباتُهُ ثُمَّ یَهیجُ فَتَرهُ مُصفَرًّا ثُمَّ یَکونُ حُطمًا». (حدید / ۵۷، ۲۰) اعجاب در لغت گاه به معنای شاد کردن یا استعاره از آن، یا ایجاد تعجّب همراه با شادی به کار می‌رود [۶۱] و در این آیه نیز معنای شادمانی در آن لحاظ شده است [۶۲] و مراد از «کفّار» در این آیه کشاورزان است،[۶۳] زیرا کفر در لغت به معنای پوشاندن چیزی است و از آن جهت که کشاورز دانه را در زمین می‌پوشاند، به او کافر گفته می‌شود. [۶۴] البته برخی، «کفار» در آیه را به کافرانِ در عقیده تفسیر کرده‌اند، زیرا کافر حسگراست و بیش از مؤمن به امور مادی و زینت دنیا خوشحال می‌شود. [۶۵] از دیدگاه قرآن، شادی‌های طبیعی نباید موجب شوند که مؤمن از امتثال فرمان‌های الهی سرباز زند، از این رو پرهیزگاران را کسانی معرفی کرده که در زمان خوشحالی و ناخوشی انفاق می‌کنند: «اَلَّذینَ یُنفِقونَ فِی السَّرّاءِ والضَّرّاءِ». (آل‌عمران / ۳، ۱۳۴) برخی مفسّران، «سرّاء» را به حال سرور و «ضرّاء» را به حال اندوه و غالباً آن دو را به هنگام راحتی و تنگدستی معنا کرده‌اند. [۶۶] همچنین ازدواج مؤمنان با مشرکان جایز نیست، حتی اگر از لحاظ ثروت، زیبایی یا نَسَب، خوش‌آیند و شگفت‌آور باشند: «ولا تَنکِحوا المُشرِکتِ حَتّی یُؤمِنَّ ولاََمَةٌ مُؤمِنَةٌ خَیرٌ مِن مُشرِکَةٍ ولَو اَعجَبَتکُم ولا تُنکِحوا المُشرِکینَ حَتّی یُؤمِنوا ولَعَبدٌ مُؤمِنٌ خَیرٌ مِن مُشرِکٍ ولَو اَعجَبَکُم.»... (بقره / ۲، ۲۲۱) [۶۷] در آیه‌ای نیز به پیامبر اکرم(ص) اعلام شده که از این پس ازدواج با زنان دیگر برای تو جایز نیست، هرچند زیبایی آنان برایت خوش‌آیند و شگفت‌آور باشد: «لا یَحِلُّلَکَ النِّساءُ مِن بَعدُ ولا اَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِن اَزوجٍ ولَو اَعجَبَکَ حُسنُهُنَّ.»... (احزاب / ۳۳، ۵۲) [۶۸][۶۹]

سرور ناشی از جهان بینی توحیدی

برپایه دیدگاه توحیدی، سرور در صورتی پسندیده است که موافق رضای خدا و در مسیر سعادت حقیقی باشد، از این رو قرآن کریم از انسان‌ها می‌خواهد که تنها به فضل و رحمت پروردگار شادمان شوند و آن را بهتر از اموال گردآوری شده معرفی می‌کند: «قُل بِفَضلِ اللّهِ وبِرَحمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلیَفرَحوا هُوَ خَیرٌ مِمّا یَجمَعون». (یونس / ۱۰، ۵۸) آرای مفسران درباره مقصود از فضل و رحمت خدا در این آیه گوناگون است؛[۷۰] مثلاً برخی، مقصود از آن دو را فرو فرستادن قرآن کریم [۷۱] و برخی، مراد از فضل را قرآن و منظور از رحمت را اسلام و بعضی برعکس دانسته‌اند؛[۷۲] ولی به نظر می‌رسد فضل و رحمت در این آیه به معنای عام خود به کار رفته‌اند و می‌توانند همه این موارد را در بر گیرند،[۷۳] چنان‌که به گفته برخی بعید نیست مراد از فضل خدا عطای عام او بر همگان و مقصود از رحمت الهی‌عطای خاص وی بر مؤمنان باشد که شایسته‌تر آن است که انسان با حصول هر دوی آنها شادمان شود. [۷۴] در روایتی نیز فضل خدا بر پیامبر اکرم(ص) و رحمت خدا بر امیرمؤمنان علی(ع) تطبیق شده است. [۷۵] در آیاتی دیگر به برخی از مصادیق فضل و رحمت خدا که موجب سرور مؤمنان می‌شوند، به صورت مشخص‌تری اشاره شده است، چنان‌که در آیه‌ای پس از اشاره به اینکه خدا، جان‌ها و مال‌های مؤمنان را به بهای بهشت از آنان می‌خرد، از ایشان خواسته تا به این خرید و فروش پرسود، بسیار شادمان باشند: «اِنَّ اللّهَ اشتَری مِنَ المُؤمِنینَ اَنفُسَهُم واَمولَهُم بِاَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ... فَاستَبشِروا بِبَیعِکُمُ الَّذی بایَعتُم بِهِ.».. (توبه / ۹، ۱۱۱) [۷۶] و نیز مؤمنان صدر اسلام، هرگاه سوره‌ای نازل می‌شد، آن را زمینه‌ساز تکامل و ارتفاع درجه خویش به شمار آورده، بدان شادمان می‌شدند: «واِذا ما اُنزِلَت سورَةٌ... فَاَمَّا الَّذینَ ءامَنوا فَزادَتهُم ایمنًا وهُم یَستَبشِرون» (توبه / ۹، ۱۲۴)؛ [۷۷] همچنین کسانی که خدا به آنان کتاب داده، با نزول قرآن شاد می‌شدند: «والَّذینَ ءاتَینهُمُ الکِتبَ یَفرَحونَ بِما اُنزِلَ اِلَیکَ». (رعد / ۱۳، ۳۶) برخی، مقصود از «الَّذینَ.».. را مؤمنان و حق‌طلبان از یهود و نصارا [۷۸] و برخی، مسلمانان دانسته‌اند. [۷۹] در آیه‌ای نیز به بیان تمثیلی از انجیل در وصف یاران حقیقی پیامبر اکرم(ص) پرداخته شده که در آن اصحاب رسول خدا(ص) به زراعتی تشبیه شده‌اند که جوانه می‌زند و با پیمودن مراحل رشد، ساقه‌ای استوار یافته، به گونه‌ای بر پای خود می‌ایستد که شادی کشاورزان را برمی‌انگیزد: «... ومَثَلُهُم فِی الاِنجیلِ کَزَرعٍ اَخرَجَ شَطئَهُ فَئازَرَهُ فَاستَغلَظَ فَاستَوی عَلی سوقِهِ یُعجِبُ الزُّرّاعَ.»... (فتح / ۴۸، ۲۹) [۸۰] مراد از این تمثیل این است که رسول اکرم(ص) با دیدن یارانی که آنان را در سایه افکار و رهبری خویش پرورش داده بود، مسرور می‌شد. [۸۱] یاری خدا از دیگر اموری است که سبب شادی مؤمنان می‌شود: «غُلِبَتِ الرّوم * فی اَدنَی الاَرضِ وهُم مِن بَعدِ غَلَبِهِم سَیَغلِبون * فی بِضعِ سِنینَ لِلّهِ الاَمرُ مِن قَبلُ ومِن بَعدُ ویَومَئِذٍ یَفرَحُ المُؤمِنون * بِنَصرِ اللّهِ.»... (روم / ۳۰، ۲ - ۵) به گفته مفسران، زمانی که فارس بر روم پیروز شد، مشرکان مکه از شکست رومیان که اهل کتاب بودند، خوشحال شده، آن را نشانه پیروزی خود بر مسلمانان به شمار آوردند. در این هنگام آیات یادشده نازل شدند و از پیروزی رومیان در چند سال آینده خبر دادند و اعلام کردند که در آن روز مؤمنان از یاری خدا شاد خواهند شد. منابع تفسیری، سبب خوشحالی مؤمنان را اموری چون پیروزی رومیان و دفع فارسیان از بیت‌المقدس، آشکار شدن درستی پیش‌بینی خدا و پیامبر(ص) و بطلان پندار مشرکان، همزمان شدن این پیروزی با پیروزی مسلمانان در جنگ بدر یا صلح حدیبیه و مقدمه بودن تحقق این وعده الهی برای پیروزی‌های بعدی مؤمنان بر مشرکان دانسته‌اند. [۸۲]سرور انسان‌های مؤمن از خویشاوندانشان نیز باید در راستای دیدگاه توحیدی آنان باشد، از این رو بندگان ویژه خدا از او می‌خواهند که به همسران و فرزندانشان توفیق اطاعت الهی و کسب فضایل دهد، تا مایه شادی و چشم‌روشنی آنان باشند: «والَّذینَ یَقولونَ رَبَّنا هَب لَنا مِن اَزوجِنا وذُرّیّتِنا قُرَّةَ اَعیُنٍ». (فرقان/ ۲۵، ۷۴) [۸۳] در آیه‌ای نیز پس از بیان اینکه حکم تقسیم مساوی اوقات میان همسران، که بر مردان مؤمن واجب است، از پیامبر اکرم(ص) برداشته شده و آن حضرت می‌تواند موعد هر یک از همسرانش را که خواست، به تأخیر اندازد و هر یک از آنان را که خواست نزد خود طلبد، این حکم را مایه شادی همسران رسول خدا به شمار آورده است: «تُرجی مَن تَشاءُ مِنهُنَّ و تُئوی اِلَیکَ مَن تَشاءُ و مَنِابتَغَیتَ مِمَّن عَزَلتَ فَلا جُناحَ عَلَیکَ ذلک اَدنی اَن تَقَرَّ اَعیُنُهُنَّ.»... (احزاب / ۳۳، ۵۱) راز خوشحالی و شادی همسران چنین بیان شده که آنان با پذیرش این امر، در برابر حکم الهی که برای مصالح مهمی تشریع شده است، تسلیم خواهند شد. [۸۴] وجوه دیگری را نیز در تبیین راز این خوشحالی گفته‌اند؛[۸۵] مثلاً کسی که مقدم می‌شد شاد می‌گشت و کسی که مؤخر می‌شد امیدوار بود که در زمانی دیگر مقدم شود. [۸۶][۸۷]

سرور ناشی از کفر و دنیازدگی

قرآن کریم در آیات بسیاری، به سرزنش کسانی پرداخته که خدا و آخرت را انکار یا از یاد آنها غافل شده و با گناهکاری یا به دست آوردن مظاهر دنیا شاد می‌شوند و ضمن نکوهش و نهی از چنین سروری آن را دارای پیامدهای ناگواری دانسته و راه پیشگیری یا درمان آن را بیان داشته است.[۸۸]

نکوهش و نهی

قرآن کسانی را که به گونه‌ای از رحمت خدا شاد می‌شوند که خدا را فراموش می‌کنند، سرزنش کرده است: «واِنّا اِذا اَذَقنَا الاِنسنَ مِنّا رَحمَةً فَرِحَ بِها.».. (شوری / ۴۲، ۴۸) [۸۹] و با نکوهش کسانی که به زندگی دنیا شاد شده‌اند، آن را در برابر آخرت کالایی ناچیز دانسته: «... وفَرِحوا بِالحَیوةِ الدُّنیا ومَا الحَیوةُ الدُّنیا فِی الأَخِرَةِ اِلاّ مَتع» (رعد / ۱۳، ۲۶) و با سرزنش اهل دنیا که به فراوانی و زینت اموال، شگفت‌زده و خوشحال می‌شوند، بیان داشته که مال پلید و حرام هیچ‌گاه با مال پاکیزه و حلال برابر نیست: «قُل لا یَستَوِی الخَبیثُ والطَّیِّبُ ولَو اَعجَبَکَ کَثرَةُ الخَبیثِ.»... (مائده / ۵، ۱۰۰) [۹۰] در اقوال دیگری، مقصود از پلید و پاکیزه در این آیه کافر و مؤمن، مطیع و نافرمان یا هر چیز بد و خوب دانسته شده است. [۹۱] دل چنین انسان‌هایی که به آخرت ایمان ندارند، هنگامی که خداوند به یگانگی یاد می‌شود، از توحید گریزان می‌شود؛ ولی زمانی که بت‌ها و خدایان دروغین آنان یاد می‌شوند، خوشحال می‌شود: «واِذا ذُکِرَ اللّهُ وحدَهُ اشمَاَزَّت قُلوبُ الَّذینَ لا یُؤمِنونَ بِالأَخِرَةِ واِذا ذُکِرَ الَّذینَ مِن دونِهِ اِذا هُم یَستَبشِرون» (زمر / ۳۹، ۴۵) [۹۲] و در برابرِ پیامبران(ع) که با ادله‌ای روشن آنان را به سوی خدا فرامی‌خوانند، به علم اندک خویش که چیزی جز تسلط بر امور دنیایی و بهره‌مندی هرچه بیشتر از لذت‌های آن نیست، شادمان شده، علوم حقیقی پیامبران(ع) را مسخره می‌کنند: «فَلَمّا جاءَتهُم رُسُلُهُم بِالبَیِّنتِ فَرِحوا بِما عِندَهُم مِنَالعِلمِ وحاقَ بِهِم ما کانوا بِهِ یَستَهزِءون». (غافر / ۴۰، ۸۳) [۹۳] همچنین قرآن با بیان این مطلب که همه فرستادگان الهی دارای یک دین‌اند و خدا پروردگار همه آنان است و پس از دعوت همه پیامبران و پیروانشان به تقوا (مؤمنون / ۲۳، ۵۱ - ۵۲)، [۹۴] امت‌های گوناگون را بدین جهت سرزنش کرده که تعالیم پیامبران را رها کردند و گروه‌های گوناگونی شدند و هر گروهی آنچه را نزد خودشان است، حقّ پنداشته به آن شادمان‌اند،[۹۵] چنان‌که یهودیان به تورات ایمان آورده، به انجیل و قرآن کافر شدند و نصارا به انجیل ایمان آورده، به قرآن کافر شدند: «فَتَقَطَّعوا اَمرَهُم بَینَهُم زُبُرًا کُلُّ حِزبٍ بِما لَدَیهِم فَرِحون». (مؤمنون / ۲۳، ۵۳) [۹۶] در آیاتی، به برخی مصادیق سرور ناپسند در امت‌های پیشین اشاره شده است؛ مثلاً قوم لوط پس از شنیدن خبر ورود مهمانانی بر آن حضرت، به طمع عمل زشت لواط با آنان، با شادمانی به سوی خانه لوط(ع) آمدند: «وجاءَ اَهلُ المَدینَةِ یَستَبشِرون». (حجر / ۱۵، ۶۷) [۹۷] قارون نیز برای داشتن اموال فراوانی که خدا به وی داده بود، تفاخر و شادمانی می‌کرد که مؤمنان از بنی‌اسرائیل یا موسی(ع) او را پند داده، از چنین سروری که سبب فراموشی آخرت، کفران نعمت، سرکشی و محرومیت از محبت خدا می‌شود، نهی کردند: «... اِذ قالَ لَهُ قَومُهُ لا تَفرَح اِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الفَرِحین». (قصص / ۲۸، ۷۶) [۹۸] نیز زمانی که فرستادگان ملکه سبأ، هدایایی برای سلیمان(ع) آوردند تا وی از دعوت به توحید دست بردارد، آن حضرت، نعمت خداداد را برتر از هدایای ایشان دانست و آن هدایا را نپذیرفت و ایشان را به جهت بزرگ شمردن هدایای خویش و اظهار شگفتی از آنها [۹۹] یا شاد شدن به سبب هدیه گرفتن از دیگران [۱۰۰] سرزنش کرد: «فَلَمّا جاءَ سُلَیمنَ قالَ اَتُمِدّونَنِ بِمالٍ فَما ءاتنِ اللّهُ خَیرٌ مِمّا ءاتکُم بَل اَنتُم بِهَدِیَّتِکُم تَفرَحون». (نمل / ۲۷، ۳۶) گاهی نیز زشتی برخی از مراتب سرورِ ناپسند در حدی است که حتی کافران نیز به آن اقرار کرده، بلکه آن را به پیامبرانشان نسبت می‌دادند، چنان‌که قوم ثمود با دروغگو و سبکسر خواندن صالح(ع) رسالت وی را تکذیب کردند: «... بَل هُوَ کَذّابٌ اَشِر». (قمر / ۵۴، ۲۵) برخی از واژه‌پژوهان [۱۰۱] و مفسران،[۱۰۲] «اَشَر» را به معنای شدت فرح و شادی ناپسند دانسته‌اند. در آیه بعدی به آنان چنین پاسخ داده شده که فردا (هنگام عذاب در دنیا یا روز قیامت) [۱۰۳] خواهند دانست که چه کسی دروغگو و سبکسر است: «سَیَعلَمونَ غَدًا مَنِ الکَذّابُ الاَشِر». (قمر / ۵۴، ۲۶) در آیاتی نیز به مصادیقی از سرور مذموم در صدر اسلام اشاره شده و مؤمنان از چنین سروری نهی شده‌اند، چنان‌که منافقان با آوردن بهانه‌هایی از شرکت در جنگ تبوک سرباز زدند و از اینکه توانسته‌اند به جنگ نروند، خوشحال بودند: «فَرِحَ المُخَلَّفونَ بِمَقعَدِهِم خِلفَ رَسولِ اللّهِ.».. (توبه / ۹، ۸۱) [۱۰۴] و از آنجا که ایمان واقعی نداشتند، برای سرگرمی و خوش‌گذرانی، خدا و آیات او و پیامبرش را مسخره می‌کردند: «ولَئِن سَاَلتَهُم لَیَقولُنَّ اِنَّما کُنّا نَخوضُ ونَلعَبُ قُل اَبِاللّهِ وءایتِهِ ورَسولِهِ کُنتُم تَستَهزِءون» (توبه / ۹، ۶۵) [۱۰۵] و اگر بلایی مانند جراحت یا شکست در جنگ به پیامبر اکرم(ص) و مؤمنان می‌رسید، با گفتن این مطلب که «ما چنین رخدادی را پیش‌بینی و خود را از آن حفظ کردیم»، شادمانه به سوی خانه‌هایشان می‌رفتند: «... واِن تُصِبکَ مُصیبَةٌ یَقولوا قَد اَخَذنا اَمرَنا مِن قَبلُ ویَتَوَلَّوا وهُم فَرِحون» (توبه / ۹، ۵۰)، [۱۰۶] چنان‌که برخی یهودیان نیز از وقوع هر حادثه ناگواری برای مسلمانان، شاد می‌شدند: «... واِن تُصِبکُم سَیِّئَةٌ یَفرَحوا بِها». (آل‌عمران / ۳، ۱۲۰) [۱۰۷] چنین افرادی حتی گاهی از مؤمنان نیز توقع سرور نابجا داشتند، چنان‌که بنابر تفسیری در آیه ۱۸۷ سوره اعراف / ۷، از پیامبر اکرم(ص) زمان وقوع قیامت را که علم آن تنها نزد خداست، می‌پرسیدند و می‌پنداشتند که پیامبر(ص) از این پرسش مسرور خواهد شد: «یَسئَلونَکَ عَنِ السّاعَةِ اَیّانَ مُرسها... یَسئَلونَکَ کَاَنَّکَ حَفِیٌّ عَنها». برخی، «حَفِیّ» را به شادمان تفسیر کرده‌اند. [۱۰۸] قرآن‌کریم در مقام نهی مؤمنان از شادی‌های ناپسند، از آنان خواسته که مانند مشرکان نباشند که دین حق را رها کرده، دین خود را بر پیروی از هوای نفس بنا نهادند و در نتیجه گروه گروه شدند و هر گروهی بدانچه خود دارند، دلخوش‌اند: «... ولا تَکونوا مِنَ المُشرِکین * مِنَ الَّذینَ فَرَّقوا دینَهُم وکانوا شِیَعًا کُلُّ حِزبٍ بِما لَدَیهِم فَرِحون». (روم / ۳۰، ۳۱ - ۳۲) [۱۰۹] برخی این آیه را اشاره به صاحبان ادیان گوناگون مانند یهودیان، نصارا و مجوس دانسته‌اند. [۱۱۰] در آیه‌ای دیگر از مؤمنان خواسته شده همچون کافران قریش نباشند که با سرمستی و شادی به میدان جنگ می‌رفتند: «ولا تَکونوا کَالَّذینَ خَرَجوا مِن دِیرِهِم بَطَرًا.»... (انفال / ۸، ۴۷) [۱۱۱] برخی لغویان [۱۱۲] و مفسران،[۱۱۳] بَطَر را به معنای شادی شدید و ناپسند دانسته‌اند. به گفته بعضی، «بطر» شدیدتر از «فَرَح» و خفیف‌تر از «اَشَر» است. [۱۱۴] گاهی نیز خود مؤمنان به جهت برخی شادی‌ها سرزنش شده‌اند، چنان‌که در جنگ حنین شمار مؤمنان فراوان بود و ایشان از فراوانی شمار خود مسرور و شگفت‌زده بودند؛ ولی این کثرت هیچ سودی برایشان نداشت و مسلمانان با پذیرش شکست به دشمن پشت کردند وگریختند تا اینکه در نهایت با یاری خدا پیروز شدند: «لَقَد نَصَرَکُمُ اللّهُ فی مَواطِنَ کَثیرَةٍ ویَومَ حُنَینٍ اِذ اَعجَبَتکُم کَثرَتُکُم فَلَم تُغنِ عَنکُم شیئاً وضاقَت عَلَیکُمُ الاَرضُ بِما رَحُبَت ثُمَّ ولَّیتُم مُدبِرین». (توبه / ۹، ۲۵) [۱۱۵] برپایه آیه‌ای نیز، پس از آنکه موسی(ع) از گوساله‌پرستی بنی‌اسرائیل خشمگین شد و الواح تورات را افکند و سر برادرش هارون(ع) را گرفته، او را به سوی خود می‌کشید، هارون(ع) از وی خواست با این کار موجب شادی دشمنان نشود: «... واَلقَی الاَلواحَ واَخَذَ بِرَأسِ اَخیهِ یَجُرُّهُ اِلَیهِ قالَ ابنَ اُمَّ اِنَّ القَومَ استَضعَفونی‌وکادوا یَقتُلونَنی فَلا تُشمِت بِی الاَعداءَ.»... (اعراف / ۷، ۱۵۰) شماتت به معنای خوشحالی دشمنِ کسی است به جهت مشکلی که برای وی پیش آمده است [۱۱۶] و از این آیه برداشت می‌شود کاری که موجب شادی دشمنانِ مؤمنان شود نیز ناپسند است.[۱۱۷]

پیامدها

ناگوارترین پیامد سرورِ برخاسته از کفر و دنیازدگی، عذاب آخرت است، چنان‌که در آیاتی با اشاره به عذاب کسی که نامه عملش از پشت سر به وی داده می‌شود و او فریاد می‌زند که «هلاک شدم» و در آتش سوزان وارد می‌شود (انشقاق / ۸۴، ۱۰ - ۱۲)، چنین آمده که او در دنیا، در میان خانواده‌اش - به سبب مخالفت با فرمان خدا و پیروی از هوای نفس و به مال و جاه - مسرور بود: «اِنَّهُ کانَ فی اَهلِهِ مَسرورا» (انشقاق / ۸۴، ۱۳)؛ [۱۱۸] همچنین کسانی که در آیات الهی مجادله و کتاب آسمانی و فرستادگان خدا را تکذیب کنند، در قیامت با غل و زنجیر و آب جوشان و آتش، عذاب می‌شوند (غافر / ۴۰، ۶۹ - ۷۲) و به آنان خطاب می‌شود که این عذاب بدان سبب است که در زمین به ناروا شادی می‌کردید و شادمانه به ناز و سرمستی می‌خرامیدید: «ذلِکُم بِما کُنتُم تَفرَحونَ فِی الاَرضِ بِغَیرِ الحَقِّ وبِما کُنتُم تَمرَحون». (غافر / ۴۰، ۷۵) «مَرَح» در لغت به معنای شدت شادی و تجاوز از حدّ در آن است [۱۱۹] و پیوسته در معنای ناپسند به کار می‌رود، از این رو در آیه، فَرَح به «غیر حق» مقید شده؛ ولی مَرَح مطلق آمده است. [۱۲۰] گفته شده: شادی آنان به معصیت خداوند و مخالفت با رسولان خدا و کتاب‌های ایشان،[۱۲۱] یا به شرک و عبادت بت‌ها [۱۲۲] بود. به گفته برخی نیز گمراه شدن کافران با اضلال الهی که پیش از این آیه به آن اشاره شده: «... کَذلِکَ یُضِلُّ اللّهُ الکفِرین» (غافر / ۴۰، ۷۴) پیامد این‌گونه سرور آنان است. [۱۲۳] براساس آیه‌ای دیگر، کسانی که از کارهای زشت خویش خوشحال می‌شوند، یا از کارهای نیک خود سروری عُجب‌آور دارند،[۱۲۴] از عذاب خدا نجات نخواهند یافت و برای آنان عذابی دردناک خواهد بود: «لا تَحسَبَنَّ الَّذینَ یَفرَحونَ بِما اَتَوا ویُحِبّونَ اَن یُحمَدوا بِما لَم یَفعَلوا فَلا تَحسَبَنَّهُم بِمَفازَةٍ مِنَ العَذابِ ولَهُم عَذابٌ اَلیم». (آل‌عمران / ۳، ۱۸۸) بر پایه شأن نزول‌های گزارش شده، این آیه یا به یهودیانی اشاره دارد که به اعمال زشتی همچون کتمان حقایق، تکذیب نبوت پیامبر اکرم(ص)، برگزیدن دنیای فانی بر ثواب الهی، گمراه کردن مردم و اظهار دروغین ایمان شادی می‌کردند، یا به منافقانی اشاره دارد که از شرکت در جنگ سرباز می‌زدند و به این امر مسرور بودند. [۱۲۵] در آیاتی نیز با اشاره به گنهکارانی که با مسخره کردن مؤمنان، به خنده و شوخی و خوشحالی می‌پردازند: «اِنَّ الَّذینَ اَجرَموا کانوا مِنَ الَّذینَ ءامَنوا یَضحَکون * واِذا مَرّوا بِهِم یَتَغامَزون * واِذَا انقَلَبوا اِلی اَهلِهِمُ انقَلَبوا فَکِهین» (مطفّفین / ۸۳، ۲۹ - ۳۱) [۱۲۶] یادآور شده که در قیامت مؤمنان به آنان می‌خندند (مطفّفین / ۸۳، ۳۴)، زیرا پاداش مؤمنان، ثواب و نعمت الهی، و جزای کافران، عذاب و دوزخ است و مؤمنان از عذاب شدن آنان که دشمنان خدا و دشمنان ایشان‌اند، مسرور می‌شوند. [۱۲۷] در ریشه «فَ - کَ - ه» گاه معنای شادی نهفته است و «فَکِه» در لغت به معنای کسی است که بیش از حدّ و ناپسند، شاد است. [۱۲۸]سرور ناپسند و برخاسته از کفر، گاه زمینه‌ساز عذاب در دنیا نیز می‌شود، چنان‌که قرآن کریم از امت‌هایی یاد کرده که خداوند آنان را به تنگی معیشت و سختی دچار ساخت تا تضرع کنند؛ ولی دل‌های آنان سخت شد (انعام / ۶، ۴۲ - ۴۳)، پس چون پند الهی را فراموش کردند، خداوند درهای همه چیز را بر آنان گشود و نعمت‌های دنیا را به آنان داد و چون به نعمت‌های خدا شادمان شدند، ناگهان عذاب * الهی آنان را فراگرفت و همان دم از نجات و رحمت ناامید شدند: «فَلَمّا نَسوا ما ذُکِّروا بِهِ فَتَحنا عَلَیهِم اَبوبَ کُلِّ شَی‌ءٍ حَتّی اِذا فَرِحوا بِما اوتوا اَخَذنهُم بَغتَةً فَاِذا هُم مُبلِسون» (انعام / ۶، ۴۴؛[۱۲۹] نیز اعراف / ۷، ۹۴ - ۹۵؛[۱۳۰] قصص / ۲۸، ۵۸) [۱۳۱] و شاد بودن به نعمت‌های فراوان الهی نتوانست آنان را از عذاب خدا برهاند، چنان‌که فرعون و لشکریانش با آنکه به نعمت‌های زیاد خدا مسرور بودند، پس از رسیدن فرمان خدا در رودخانه غرق شدند: «واترُکِ البَحرَ رَهوًا اِنَّهُم جُندٌ مُغرَقون * کَم تَرَکوا مِن جَنّتٍ وعُیون * وزُروعٍ ومَقامٍ کَریم * ونَعمَةٍ کانوا فیها فکِهین». (دخان / ۴۴، ۲۴ - ۲۷) [۱۳۲][۱۳۳]

پیشگیری و درمان

یکی از راه‌های پیشگیری از سرور ناپسند و درمان آن، توجه و باور به قضا و قدر الهی است، چنان‌که قرآن با اشاره به اینکه هیچ مصیبتی به انسان نمی‌رسد، مگر آنکه پیش از وقوع، در کتابی نوشته شده است (حدید / ۵۷، ۲۲)، غرض از این بیان را آن دانسته که انسان‌ها بر آنچه از دست آنان رفته، اندوه مخورند و بدانچه بدیشان داده شده، شادمان نشوند: «لِکَیلا تَأسَوا عَلی ما فاتَکُم ولا تَفرَحوا بِما ءاتکُم» (حدید / ۵۷، ۲۳)، زیرا انسان اگر بداند خیری برای وی نوشته شده و بدون شک به او خواهد رسید، از رسیدن آن بیش از حدّ و به گونه ناپسند خوشحال نخواهد شد. [۱۳۴] در آیه‌ای دیگر پس از اشاره به حال انسان‌های ظاهربین و سطحی‌نگر [۱۳۵] که با رسیدن رحمتی از سوی خدا شاد می‌شوند، چنان‌که با رسیدن بدی و رنجی که دستاورد خودشان است، ناامید می‌گردند: «واِذا اَذَقنَا النّاسَ رَحمَةً فَرِحوا بِها واِن تُصِبهُم سَیِّئَةٌ بِما قَدَّمَت اَیدیهِم اِذا هُم یَقنَطون» (روم / ۳۰، ۳۶)، توجه مؤمنان را به مشیت خدا معطوف کرده و فرموده است: آیا ندیده‌اند که خدا روزی را برای هر که بخواهد، فراخ یا تنگ می‌گرداند: «اَوَ لَم‌یَرَوا اَنَّ اللّهَ یَبسُطُ الرِّزقَ لِمَن یَشاءُ ویَقدِرُ اِنَّ فی‌ذلِکَ لَآیتٍ لِقَومٍ یُؤمِنون» (روم / ۳۰، ۳۷)، بنابراین آسانی و سختی هر دو از سوی خدا و براساس حکمت و برای تربیت بندگان‌اند و انسان باید هنگام آسانی، سپاسگزار خدا باشد و هنگام سختی به سوی او تضرع کند،[۱۳۶] چنان‌که در جایی دیگر پس از اشاره به دو حالت ناپسند پیش‌گفته برای انسان معمولی (هود / ۱۱، ۹ - ۱۰)، اهل صبر و اعمال صالح را که در سختی‌ها پایداری می‌ورزند و در آسانی‌ها شکرگزارند، استثنا کرده و به آنان آمرزش و پاداش بزرگ وعده داده است: «اِلاَّ الَّذینَ صَبَروا وعَمِلوا الصّلِحتِ اُولئکَ لَهُم مَغفِرَةٌ واَجرٌ کَبیر». (هود / ۱۱، ۱۱) [۱۳۷] در آیه‌ای نیز بنا بر قولی، با توجه دادن انسان‌ها به ناتوانیشان، از سرور ناپسند نهی شده و آمده است که با سرمستی و شادی بیش از حد در زمین راه مرو که زمین را نتوانی شکافت و در بلندی به کوه‌ها نتوانی رسید: «ولا تَمشِ فِی الاَرضِ مَرَحًا اِنَّکَ لَن تَخرِقَ الاَرضَ ولَن تَبلُغَ الجِبالَ طولا». (اسراء / ۱۷، ۳۷) [۱۳۸][۱۳۹]

سرور در آخرت

در آخرت سرورِ ناپسند نیست و تنها مؤمنان به نعمت‌های خدا مسرورند. این سرور از زمان مرگ آغاز می‌شود و در برزخ، قیامت و بهشت ادامه می‌یابد، چنان‌که بنابر تفسیری، مقصود از «ناشطات» در آیه ۲ سوره نازعات / ۷۹ جان مؤمنان است که در هنگام مرگ، با دیدن بهشت و نعمت‌های آن به سرعت از بدن خارج می‌شود و مراد از «سابقات» در آیه ۴ این سوره نیز جان ایشان است که به شوق لقاء و رحمت الهی با شادی به سوی فرشتگان قبض روح می‌شتابد؛[۱۴۰] همچنین در آیات پایانی‌سوره واقعه که درباره محتضر و احوال وی پس از مرگ و در آخرت‌اند (واقعه / ۵۶، ۸۳ - ۹۴) از جمله پاداش‌های مقربان، «رَوح» دانسته شده: «فَاَمّا اِن کانَ مِنَ المُقَرَّبین * فَرَوحٌ.».. (واقعه / ۵۶، ۸۸ - ۸۹) که برخی آن را به شادی تفسیر کرده‌اند. [۱۴۱] از جمله کسانی که در قرآن، به سرور آنان در برزخ تصریح شده، شهیدانی‌اند که در راه خدا جنگیده و به شهادت رسیده‌اند. ایشان هم به سبب نعمت‌های فراوانی که خدا از فضل خود به آنان داده، شادمان‌اند: «ولا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللّهِ اَموتًا بَل اَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقون * فَرِحینَ بِما ءاتهُمُ اللّهُ مِن فَضلِهِ» (آل‌عمران / ۳، ۱۶۹ - ۱۷۰)، هم برای برادران مجاهدشان که هنوز به آنان ملحق نشده‌اند، زیرا می‌دانند که برای ایشان هیچ ترس و اندوهی نخواهد بود: «ویَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلاَّ خَوفٌ عَلَیهِم ولا هُم یَحزَنون». (آل‌عمران / ۳، ۱۷۰) در ادامه این دو آیه، بر عوامل شادی شهیدان در برزخ تأکید شده و آمده است که آنان به نعمت و فضل خدا و تباه نشدن مزدشان نزد خدا، مسرورند: «یَستَبشِرونَ بِنِعمَةٍ مِنَ اللّهِ وفَضلٍ واَنَّ اللّهَ لا یُضیعُ اَجرَ المُؤمِنین». (آل‌عمران / ۳، ۱۷۱) [۱۴۲] در آیات فراوانی به شادی اهل ایمان در قیامت و بهشت اشاره شده است؛ مثلاً کسی که در روز قیامت نامه عملش به دست راستش داده شود (انشقاق / ۸۴، ۷) با خوشحالی به سوی خانواده‌اش باز می‌گردد: «ویَنقَلِبُ اِلی اَهلِهِ مَسرورا». (انشقاق / ۸۴، ۹) در آن روز چهره مؤمنان به سبب ثوابی که خدا به آنان می‌دهد، درخشان، خندان و شادمان است: «وُجوهٌ یَومَئِذٍ مُسفِرَه * ضاحِکَةٌ مُستَبشِرَه» (عبس / ۸۰، ۳۸ - ۳۹)؛ [۱۴۳] «وُجوهٌ یَومَئِذٍ ناعِمَه» (غاشیه / ۸۸، ۸)؛ «وُجوهٌ یَومَئِذٍ ناضِرَه». (قیامت / ۷۵، ۲۲؛ نیز مطفّفین / ۸۳، ۲۴) به گفته برخی، «ناعِمَه» کنایه از بهجت و سروری است که اثر آن در چهره ظاهر شود [۱۴۴] و «ناضِرَه» به معنای شادابی خاصی است که بر اثر وفور نعمت و رفاه به انسان دست می‌دهد و توأم با سرور و زیبایی و نورانیت است؛[۱۴۵] همچنین ایشان در بهشت، به خوشی و شادمانی مشغول‌اند: «اِنَّ اَصحبَ الجَنَّةِ الیَومَ فی‌شُغُلٍ فکِهون». (یس / ۳۶، ۵۵) [۱۴۶] قرآن کریم، عامل بهره‌مندی از سرور آخرت را ایمان و انجام دادن اعمال صالح دانسته است: «فَاَمَّا الَّذینَ ءامَنوا وعَمِلُوا الصّلحـتِ فَهُم فی رَوضَةٍ یُحبَرون». (روم / ۳۰، ۱۵) «یُحْبَرون» از «حُبور» یا «حَبره»، در منابع لغوی [۱۴۷] و تفسیری [۱۴۸] به معنای سرور یا سروری دانسته شده که اثر آن در انسان ظاهر شود.

برپایه آیاتی دیگر، کسانی که به آیات خدا ایمان آورند و تسلیم باشند، به همراه همسرانشان شادمانه وارد بهشت می‌شوند: «اَلَّذینَ ءامَنوا بِآیتِنا و کانوا مُسلِمین * اُدخُلُوا الجَنَّةَ اَنتُم واَزوجُکُم تُحبَرون» (زخرف / ۴۳، ۶۹ - ۷۰) و اهل تقوا در بهشت به جهت پاداشی که از سوی پروردگارشان به آنها عطا می‌شود، شادمانی و مزاح می‌کنند: «اِنَّ المُتَّقینَ فی جَنّتٍ ونَعیم * فکِهینَ بِما ءاتهُم رَبُّهُم.».. (طور / ۵۲، ۱۷ - ۱۸) و بر تخت‌هایی روبه‌روی یکدیگر می‌نشینند: «اِنَّ المُتَّقینَ فی جَنّتٍ وعُیون *... *... اِخونًا عَلی سُرُرٍ مُتَقبِلین». (حجر / ۱۵، ۴۵ - ۴۷) گفته شده: «سُرُر» جمع «سَریر» و برگرفته از سرور به معنای جایگاه رفیعی است که برای شادی آماده شده است؛[۱۴۹] همچنین خداوند برای کسانی که به آیات او ایمان آورده، اهل شب‌زنده‌داری، دعا و انفاق باشند (سجده / ۳۲، ۱۵ - ۱۶) چنان پاداش‌های عظیمی پنهان کرده که مایه چشم‌روشنی آنان است و هیچ‌کس از ژرفا و حقیقت آنها آگاه نیست: «فَلا تَعلَمُ نَفسٌ ما اُخفِی لَهُم مِن قُرَّةِ اَعیُنٍ جَزاءً بِما کانوا یَعمَلون» (سجده / ۳۲، ۱۷) [۱۵۰] و اهل ایمان در بهشت جام شرابی را از دست یکدیگر می‌ستانند که در نوشیدن آن نه بیهوده‌گویی باشد و نه گناهکاری: «والَّذینَ ءامَنوا... * یَتَنزَعونَ فیها کَأسًا لا لَغوٌ فیها ولا تَأثیم». (طور / ۵۲، ۲۱، ۲۳) تنازع بهشتیان و ربودن جام شراب از یکدیگر، نه از روی خصومت و دشمنی، بلکه برای شوخی و افزودن شادمانی است؛[۱۵۱] همچنین در سوره انسان / ۷۶، از برخی بندگان ویژه الهی یاد شده که به نذر خود وفا می‌کنند و از روز قیامت می‌ترسند و به بینوا و یتیم و اسیر از روی اخلاص و بدون توقع پاداش و سپاسی، غذا می‌دهند و از پروردگارشان در روز قیامت می‌ترسند (انسان / ۷۶، ۵ - ۱۰)، در نتیجه خدا نیز آنان را از آسیب آن روز حفظ می‌کند و به ایشان تازگی و شادمانی ارزانی می‌دارد: «فَوَقهُمُ اللّهُ شَرَّ ذلِکَ الیَومِ ولَقّهُم نَضرَةً وسُرورا». (انسان / ۷۶، ۱۱) مفسران «نَضَره» را به شادابی چهره و «سرور» را به شادمانی قلب تفسیر کرده‌اند. [۱۵۲] به اجماع اهل‌بیت(ع) و پیروانشان و به گفته بسیاری از اهل سنت، این آیات درباره امام علی، حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسین(ع) نازل شده‌اند. [۱۵۳].[۱۵۴]

خنده شادی

بهشتیان در سرای دیگر از غم و اندوه به دور و خندان و شادمان هستند: ﴿ضَاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ[۱۵۵] این آیه و آیات پس از آن نشان می‌دهند که در قیامت هر دسته با نشانه‌ای که در چهره‌هایشان هست شناخته می‌شوند: عده‌ای اهل سعادت هستند و چهره‌هایی شاد و نورانی دارند و دسته‌ای اهل شقاوت و دارای صورت‌هایی زشت و تاریک‌اند[۱۵۶].[۱۵۷]

سرور در فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم

منظور از سرور به صورت کلی نیست، بلکه خوشحالی‌های ارزش گذاری شده و یا حب و دوستی برای دعوت به خوبی‌ها و یا مذمت از دسته‌ای از دوستی‌ها

  1. ﴿وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَفْرَحُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمِنَ الْأَحْزَابِ مَنْ يُنْكِرُ بَعْضَهُ قُلْ إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَلَا أُشْرِكَ بِهِ إِلَيْهِ أَدْعُو وَإِلَيْهِ مَآبِ[۱۵۸]
  2. ﴿فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلَافَ رَسُولِ اللَّهِ وَكَرِهُوا أَنْ يُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَالُوا لَا تَنْفِرُوا فِي الْحَرِّ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ كَانُوا يَفْقَهُونَ * فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلًا وَلْيَبْكُوا كَثِيرًا جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ[۱۵۹]
  3. ﴿إِنْ تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكَ مُصِيبَةٌ يَقُولُوا قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِنْ قَبْلُ وَيَتَوَلَّوْا وَهُمْ فَرِحُونَ[۱۶۰]
  4. ﴿تُرْجِي مَنْ تَشَاءُ مِنْهُنَّ وَتُؤْوِي إِلَيْكَ مَنْ تَشَاءُ وَمَنِ ابْتَغَيْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكَ ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ تَقَرَّ أَعْيُنُهُنَّ وَلَا يَحْزَنَّ وَيَرْضَيْنَ بِمَا آتَيْتَهُنَّ كُلُّهُنَّ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَلِيمًا[۱۶۱]
  5. ﴿وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلَا تَكْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ وَاشْتَرَوْا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَبِئْسَ مَا يَشْتَرُونَ[۱۶۲]* ﴿لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَفْرَحُونَ بِمَا أَتَوْا وَيُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِمَا لَمْ يَفْعَلُوا فَلَا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفَازَةٍ مِنَ الْعَذَابِ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۱۶۳]
  6. ﴿وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا * إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا[۱۶۴]؛ ﴿فَوَقَاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذَلِكَ الْيَوْمِ وَلَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَسُرُورًا[۱۶۵]
  7. ﴿قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ[۱۶۶]

نکات: درآیات فوق این موضوعات مطرح گردیده است:

  1. نزول قرآن بر پیامبر، مایه سرور گروهی از اهل کتاب ﴿وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَفْرَحُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ[۱۶۷]
  2. سرور وشادمانی متخلفان از همراهی پیامبر در جنگ تبوک و پایان غم انگیز عمل آنان: ﴿فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلَافَ رَسُولِ اللَّهِ[۱۶۸].... ﴿فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلًا وَلْيَبْكُوا كَثِيرًا جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ[۱۶۹]
  3. سرور منافقان در همراهی نکردن پیامبر و ترک جهاد هنگام مواجه شدن مسلمانان با شکست و آسیب در جنگ ﴿وَإِنْ تُصِبْكَ مُصِيبَةٌ يَقُولُوا قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِنْ قَبْلُ وَيَتَوَلَّوْا وَهُمْ فَرِحُونَ[۱۷۰]
  4. تقسیم اوقات پیامبر در معاشرت خانوادگی در اختیار آن حضرت و مجاز بودن پیامبر به باز گرداندن همسران مطلقه‌اش، مایه شادمانی آنان ﴿وَمَنِ ابْتَغَيْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكَ ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ تَقَرَّ أَعْيُنُهُنَّ وَلَا يَحْزَنَّ وَيَرْضَيْنَ بِمَا آتَيْتَهُنَّ كُلُّهُنَّ[۱۷۱][۱۷۲]
  5. سرور یهود از کتمان نبوت محمد(ص) ﴿وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلَا تَكْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ[۱۷۳].... ﴿لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَفْرَحُونَ بِمَا أَتَوْا[۱۷۴].
  6. شادمانی و شادابی اهل بیت پیامبر در قیامت، به جهت اطعام خالصانه آنان به نیازمندان: ﴿وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا * إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا[۱۷۵]؛... ﴿وَلَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَسُرُورًا[۱۷۶]
  7. خداوند می‌فرماید ای محمد(ص) به این مردمانی که بدنیا دل خوش کرده و شادمان هستند، و بدان تکیه کرده و جمع‌آوری می‌کنند، به اینها بگو: اگر خواستید بچیزی دل خوش شوید و شادمان گردید بفضل و رحمت خدا دلخوش شوید که قرآن را بر شما نازل فرموده و محمد را به‌سوی شما فرستاده است، زیرا شما به‌وسیله آن دو می‌توانید نعمت دائمی و جاویدانی را برای خود تحصیل کنید که بهتر از این دنیای ناپایدار است: ﴿قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ[۱۷۷]» (ترجمه مجمع البیان، ج ۱۱، ص: ۳۱۶)[۱۷۸].

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

  1. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم
  2. رضایی، حسن؛ مقاله «خنده»؛ دائرة المعارف قرآن کریم ج۷

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. العین، ج۷، ص۱۹۰؛ الصحاح، ج۲، ص۶۸۲، «سر»؛ مجمع البحرین، ج۲، ص۳۶۳، «سرر».
  2. معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۶۷، «سر».
  3. مفردات، ص۴۰۴، «سرر».
  4. معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۶۸.
  5. التحقیق، ج۵، ص۱۰۵، «سرر».
  6. مجمع البحرین، ج۳، ص۳۷۷، «فرح».
  7. لسان العرب، ج۴، ص۶۲، «بشر».
  8. الصحاح، ج۲، ص۶۲۰، «حبر».
  9. مفردات، ص۴۶۵؛ لسان العرب، ج۲، ص۵۹۱، «مرح».
  10. مفردات، ص۱۴۸-۱۴۹؛ لسان العرب، ج۲، ص۲۱۷، «بهج».
  11. لسان العرب، ج۲، ص۴۵۹؛ تاج العروس، ج۴، ص۶۶، «روح».
  12. لسان العرب، ج۱۲، ص۵۸۴؛ تاج العروس، ج۱۷، ص۶۹۴، «نعم».
  13. معجم الفروق اللغویه، ص۱۷۵.
  14. معجم الفروق اللغویه، ص۲۷۷.
  15. الکلیات، ص۵۰۸.
  16. «بگو: به بخشش خداوند و به بخشایش وی- آری، به آن- باید شاد گردند، این از آنچه فراهم می‌آورند بهتر است» سوره یونس، آیه ۵۸.
  17. «در چند سال؛ کار گذشته و آینده با خداوند است و در آن روز مؤمنان شاد می‌شوند» سوره روم، آیه ۴.
  18. مقالات فلسفی، ج۲، ص۶۶-۶۷.
  19. منازل السائرین، ص۱۱۴.
  20. شرع و شادی، ص۱۸-۲۴.
  21. انسان و ادیان، ص۴۳۵-۴۳۶.
  22. شادی و آرامش، ص۱۱-۱۲.
  23. جامع‌السعادات، ج۲، ص۲۳۲-۲۳۵.
  24. الکافی، ج۲، ص۱۸۹.
  25. الجامع الصغیر، ج۱، ص۳۸۳.
  26. التحقیق، ج۵، ص۱۰۶، «سر».
  27. حاجی‌شاه‌ولدی، حسن؛ مقاله «سرور»؛ دائرةالمعارف قرآن کریم؛ ج۱۵.
  28. سوره انسان، آیه ۱۱.
  29. سوره انشقاق، آیه ۹.
  30. سوره بقره، آیه ۶۹.
  31. سوره شوری، آیه ۴۸.
  32. سوره اسراء، آیه ۳۷.
  33. سوره دخان، آیه ۲۷.
  34. سوره نمل، آیه ۶۰.
  35. سوره قصص، آیه ۹.
  36. سوره آل عمران، آیه ۱۷۰.
  37. سوره قمر، آیه ۲۵.
  38. سوره بقره، آیه ۲۰۴.
  39. سوره انفال، آیه ۴۷.
  40. سوره آل عمران، آیه ۱۳۴.
  41. سوره قیامه، آیه ۲۲.
  42. سوره غاشیه، آیه ۸.
  43. سوره روم، آیه ۱۵.
  44. «آگاه باشید که دوستان خداوند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌شوند» سوره یونس، آیه ۶۲.
  45. «عیسی پسر مریم گفت: خداوندا! ای پروردگار ما! خوانی از آسمان بر ما فرو فرست تا برای ما، برای آغاز و انجام ما عیدی و نشانه‌ای از سوی تو باشد و به ما روزی ده و تو بهترین روزی دهندگانی» سوره مائده، آیه ۱۱۴.
  46. الکشاف، ج۱، ص۶۹۴؛ تفسیر بیضاوی، ج۲، ص۱۵۰؛ الصافی، ج۲، ص۹۸.
  47. حاجی‌شاه‌ولدی، حسن؛ مقاله «سرور»؛ دائرةالمعارف قرآن کریم؛ ج۱۵.
  48. حاجی‌شاه‌ولدی، حسن؛ مقاله «سرور»؛ دائرةالمعارف قرآن کریم؛ ج۱۵.
  49. مجمع البیان، ج۱، ص۲۷۴؛ البحر المحیط، ج۱، ص۴۰۸.
  50. روض الجنان، ج۱۰، ص۱۲۵؛ زبدة التفاسیر، ج۳، ص۲۰۰.
  51. لسان العرب، ج۴، ص۶۱-۶۲، «بشر».
  52. مفردات، ص۱۲۵، «بشر».
  53. البحر المحیط، ج۹، ص۲۰۸؛ زبدة التفاسیر، ج۶، ص۸۶؛ التحریر والتنویر، ج۲۴، ص۱۰۴.
  54. مفردات، ص۱۴۸-۱۴۹، «بهج».
  55. الکشاف، ج۳، ص۱۴۵؛ مجمع البحرین، ج۱، ص۲۵۶، «بهج».
  56. التفسیر الوسیط، ج۷، ص۳۳۲-۳۳۳؛ التحریر و التنویر، ج۱۲، ص۳۸-۳۹.
  57. مجمع‌البحرین، ج۳، ص۴۸۳، «قرر»؛ التحریر و التنویر، ج۱۶، ص۲۸؛ التفسیر الوسیط، ج۱۰، ص۳۸۲.
  58. مفردات، ص۶۶۳؛ معجم مقاییس اللغه، ج۵، ص۷؛ المصباح، ص۴۹۷، «قر».
  59. التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۴۹؛ فتح‌القدیر، ج۳، ص۴۳۲.
  60. مجمع‌البیان، ج۶، ص۷۹۰-۷۹۱؛ التحریر و التنویر، ج۱۶، ص۲۸.
  61. مفردات، ص۵۴۷؛ لسان العرب، ج۱، ص۵۸۱؛ قاموس قرآن، ج۴، ص۲۹۲، «عجب».
  62. تفسیر سمرقندی، ج۳، ص۴۰۸؛ تفسیر مراغی، ج۲۷، ص۱۷۷؛ التفسیر الوسیط، ج۱۴، ص۲۱۹.
  63. التبیان، ج۹، ص۵۳۰؛ تفسیر ابن کثیر، ج۸، ص۵۷.
  64. مفردات، ص۷۱۴؛ مجمع البحرین، ج۴، ص۵۲، «کفر».
  65. تفسیر بیضاوی، ج۵، ص۱۸۹؛ زبدة التفاسیر، ج۶، ص۶۰۲.
  66. التبیان، ج۲، ص۵۹۳؛ الکشاف، ج۱، ص۴۱۵؛ التفسیر الکبیر، ج۹، ص۳۶۶.
  67. مجمع‌البیان، ج۲، ص۵۶۱؛ کشف‌الاسرار، ج۱، ص۵۸۳؛ البحر المحیط، ج۲، ص۴۱۸-۴۱۹.
  68. روض الجنان، ج۱۶، ص۱۰-۱۱؛ روح البیان، ج۷، ص۲۱۰؛ نمونه، ج۱۷، ص۳۹۰-۳۹۵.
  69. حاجی‌شاه‌ولدی، حسن؛ مقاله «سرور»؛ دائرةالمعارف قرآن کریم؛ ج۱۵.
  70. زاد المسیر، ج۲، ص۳۳۵-۳۳۶.
  71. روح البیان، ج۴، ص۵۴.
  72. تفسیر ابن ابی حاتم، ج۶، ص۱۹۵۹؛ تفسیر سمرقندی، ج۲، ص۱۲۱؛ البحر المحیط، ج۶، ص۷۴-۷۵.
  73. فتح القدیر، ج۲، ص۵۱۶؛ نمونه، ج۸، ص۳۲۲-۳۲۳.
  74. المیزان، ج۱۰، ص۸۲.
  75. تفسیر قمی، ج۱، ص۳۱۳.
  76. مجمع البیان، ج۵، ص۱۱۴.
  77. التبیان، ج۵، ص۳۲۵؛ روح المعانی، ج۶، ص۴۷؛ المیزان، ج۹، ص۴۱۰.
  78. الکشاف، ج۲، ص۵۳۳؛ روح المعانی، ج۷، ص۱۵۶؛ نمونه، ج۱۰، ص۲۳۳.
  79. تفسیر ثعلبی، ج۵، ص۲۹۵؛ تفسیر بغوی، ج۳، ص۲۵؛ التحریر و التنویر، ج۱۲، ص۱۹۶.
  80. روح البیان، ج۹، ص۵۸-۵۹.
  81. من هدی القرآن، ج۱۳، ص۳۴۷.
  82. مجمع البیان، ج۸، ص۴۶۰؛ التسهیل، ج۲، ص۱۳۰؛ نمونه، ج۱۶، ص۳۶۳.
  83. التبیان، ج۷، ص۵۱۲؛ روح البیان، ج۶، ص۲۵۲؛ الصافی، ج۴، ص۲۶.
  84. جامع‌البیان، ج۲۲، ص۲۰؛ الکشاف، ج۳، ص۵۵۲؛ نمونه، ج۱۷، ۳۸۵-۳۸۷.
  85. مجمع البیان، ج۸، ص۵۷۵؛ تفسیر ابن کثیر، ج۶، ص۳۹۵.
  86. المیزان، ج۱۶، ص۳۳۶.
  87. حاجی‌شاه‌ولدی، حسن؛ مقاله «سرور»؛ دائرةالمعارف قرآن کریم؛ ج۱۵.
  88. حاجی‌شاه‌ولدی، حسن؛ مقاله «سرور»؛ دائرةالمعارف قرآن کریم؛ ج۱۵.
  89. المیزان، ج۱۸، ص۶۸.
  90. کشف الاسرار، ج۳، ص۲۴۴؛ تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۱۸۳.
  91. زاد المسیر، ج۱، ص۵۹۰.
  92. جامع‌البیان، ج۲۴، ص۸.
  93. المیزان، ج۱۷، ص۳۵۶.
  94. روح البیان، ج۶، ص۸۸-۸۹.
  95. المنیر، ج۱۸، ص۵۹.
  96. التبیان، ج۷، ص۳۷۵.
  97. التبیان، ج۶، ص۳۴۶-۳۴۷.
  98. البحر المحیط، ج۸، ص۳۲۴-۳۲۵؛ فتح القدیر، ج۴، ص۲۱۵؛ المیزان، ج۱۶، ص۷۶.
  99. المیزان، ج۱۵، ص۳۶۱.
  100. روح المعانی، ج۱۰، ص۱۹۵؛ روح البیان، ج۶، ص۳۴۶.
  101. العین، ج۶، ص۲۸۴؛ مفردات، ص۷۷-۷۸؛ لسان العرب، ج۴، ص۲۰، «اشر».
  102. تفسیر قرطبی، ج۱۸، ص۱۳۸؛ فتح القدیر، ج۵، ص۱۵۲؛ الفرقان، ج۲۷، ص۴۹۲.
  103. تفسیر بیضاوی، ج۵، ص۱۶۶؛ جوامع الجامع، ج۴، ص۲۱۱.
  104. الکشاف، ج۲، ص۲۹۶؛ مجمع‌البیان، ج۵، ص۸۵-۸۶.
  105. تفسیر قمی، ج۱، ص۳۰۰.
  106. فتح القدیر، ج۲، ص۴۲۱؛ المیزان، ج۹، ص۳۰۶.
  107. تفسیر مقاتل، ج۱، ص۲۹۸؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج۳، ص۷۴۷.
  108. روض الجنان، ج۹، ص۳۳؛ زبدة التفاسیر، ج۲، ص۶۳۳؛ روح المعانی، ج۵، ص۱۲۴.
  109. المیزان، ج۱۶، ص۱۸۲.
  110. تفسیر مقاتل، ج۳، ص۴۱۴.
  111. الکشاف، ج۲، ص۲۲۷؛ المیزان، ج۹، ص۹۶.
  112. الصحاح، ج۲، ص۵۹۲؛ معجم مقاییس اللغه، ج۱، ص۲۶۲؛ لسان العرب، ج۴، ص۶۸-۶۹، «بطر».
  113. التبیان، ج۹، ص۹۶؛ مجمع البیان، ج۸، ص۸۲۷.
  114. مفردات، ص۷۷، «اشر».
  115. التبیان، ج۵، ص۱۹۷-۱۹۹؛ روح البیان، ج۳، ص۴۰۵-۴۰۸.
  116. العین، ج۶، ص۲۴۷؛ مفردات، ص۴۶۳؛ مجمع البحرین، ج۲، ص۵۴۰، «شمت».
  117. حاجی‌شاه‌ولدی، حسن؛ مقاله «سرور»؛ دائرةالمعارف قرآن کریم؛ ج۱۵.
  118. جامع البیان، ج۳۰، ص۷۵؛ زاد المسیر، ج۴، ص۴۲۰؛ زبدة التفاسیر، ج۷، ص۳۷۶.
  119. العین، ج۳، ص۲۲۵؛ مفردات، ص۷۶۴؛ لسان العرب، ج۲، ص۵۹۱، «مرح».
  120. مجمع البیان، ج۸، ص۸۲۸.
  121. فتح القدیر، ج۴، ص۵۷۵؛ المنیر، ج۲۴، ص۱۶۳.
  122. الکشاف، ج۴، ص۱۷۹؛ روح المعانی، ج۱۲، ص۳۳۹.
  123. الکشاف، ج۴، ص۱۷۹؛ جوامع الجامع، ج۴، ص۱۹.
  124. الکشاف، ج۱، ص۴۵۲؛ الصافی، ج۱، ص۴۰۷؛ نمونه، ج۳، ص۲۰۹.
  125. روض الجنان، ج۵، ص۲۰۳-۲۰۴؛ زادالمسیر، ج۱، ص۳۵۸-۳۵۹.
  126. مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۹۳--۶۹۴؛ الفرقان، ج۳۰، ص۲۳۱-۲۳۲.
  127. التبیان، ج۱۰، ص۳۰۵.
  128. نک: العین، ج۳، ص۳۸۱؛ مجمع البحرین، ج۳، ص۴۲۳؛ لسان العرب، ج۱۳، ص۵۲۵، «فکه».
  129. نک: الصافی، ج۲، ص۱۲۰؛ روح المعانی، ج۴، ص۱۴۳.
  130. روض الجنان، ج۸، ص۳۰۷؛ البحر المحیط، ج۵، ص۱۱۸.
  131. نمونه، ج۱۶، ص۱۲۷.
  132. نک: تفسیر ثعلبی، ج۸، ص۳۵۲-۳۵۳؛ تفسیر بغوی، ج۴، ص۱۷۶.
  133. حاجی‌شاه‌ولدی، حسن؛ مقاله «سرور»؛ دائرةالمعارف قرآن کریم؛ ج۱۵.
  134. الکشاف، ج۴، ص۴۷۹؛ تفسیر صدر المتالهین، ج۶، ص۲۵۸-۲۵۹؛ تفسیر بیضاوی، ج۵، ص۱۸۹.
  135. المیزان، ج۱۶، ص۱۸۴.
  136. تفسیر مراغی، ج۲۱، ص۵۰.
  137. زبدة التفاسیر، ج۳، ص۲۵۹؛ روح‌المعانی، ج۶، ص۲۱۶-۲۱۷.
  138. المحرر الوجیز، ج۳، ص۴۵۶؛ مجمع البیان، ج۶، ص۶۴۱؛ المیزان، ج۱۳، ص۹۶-۹۷.
  139. حاجی‌شاه‌ولدی، حسن؛ مقاله «سرور»؛ دائرةالمعارف قرآن کریم؛ ج۱۵.
  140. مجمع‌البیان، ج۱۰، ص۶۵۲؛ تفسیر بغوی، ج۵، ص۲۰۴-۲۰۵؛ زاد المسیر، ج۴، ص۳۹۴.
  141. جامع البیان، ج۲۷، ص۱۲۲؛ فتح القدیر، ج۵، ص۱۹۵.
  142. التبیان، ج۳، ص۴۶-۵۰؛ المیزان، ج۴، ص۶۰-۶۲؛ نمونه، ج۳، ص۱۶۸-۱۷۱.
  143. زاد المسیر، ج۴، ص۴۰۴؛ التحریر و التنویر، ج۳۰، ص۱۲۲؛ المیزان، ج۲۰، ص۲۱۰.
  144. مجمع البحرین، ج۴، ص۳۳۷، «نعم»؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۷۲۷.
  145. تفسیر ابن کثیر، ج۸، ص۲۸۷؛ نمونه، ج۲۵، ص۳۰۲.
  146. التبیان، ج۸، ص۴۶۷؛ زبدة التفاسیر، ج۵، ص۵۲۴.
  147. معجم مقاییس اللغه، ج۲، ص۱۲۷؛ مفردات، ص۲۱۶، «حبر»؛ مجمع‌البحرین، ج۱، ص۴۴۴.
  148. التفسیر الکبیر، ج۲۵، ص۸۵؛ تفسیر بیضاوی، ج۴، ص۲۰۳؛ زبدة التفاسیر، ج۵، ص۲۵۵.
  149. التبیان، ج۶، ص۳۳۹؛ التفسیر الکبیر، ج۱۹، ص۱۴۸.
  150. التبیان، ج۸، ص۳۰۲-۳۰۴.
  151. التحریر و التنویر، ج۲۷، ص۶۵-۶۶؛ من هدی القرآن، ج۱۴، ص۱۱۰؛ نمونه، ج۲۲، ص۴۳۵.
  152. جامع البیان، ج۲۹، ص۱۳۱؛ روض الجنان، ج۲۰، ص۷۷؛ فتح القدیر، ج۵، ص۴۲۱.
  153. مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۱۶؛ شواهد التنزیل، ج۲، ص۳۹۴-۴۰۵؛ الجوهر الثمین، ج۶، ص۳۳۰-۳۳۱.
  154. حاجی‌شاه‌ولدی، حسن؛ مقاله «سرور»؛ دائرةالمعارف قرآن کریم؛ ج۱۵.
  155. «خندان و شادان است،» سوره عبس، آیه ۳۹.
  156. المیزان، ج ۲۰، ص ۲۱۰.
  157. رضایی، حسن؛ مقاله «خنده»؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۷
  158. «و کسانی که به آنان کتاب (آسمانی) داده‌ایم از آنچه بر تو فرو فرستاده شده است، شادی می‌کنند؛ و از گروه‌ها (ی کافر) کسی است که دیگری را انکار می‌کند؛ بگو: من فرمان یافته‌ام که خداوند را بپرستم و با او شریک قرار ندهم؛ (مردم را) به سوی او فرا می‌خوانم و بازگ» سوره رعد، آیه ۳۶.
  159. «بازماندگان (از جهاد در جنگ تبوک)، از خانه‌نشینی خویش در مخالفت با پیامبر شادمانی کردند و خوش نداشتند که با جان و مالشان در راه خداوند جهاد کنند و گفتند: در این گرما رهسپار نشوید؛ بگو: آتش دوزخ گرم‌تر است اگر در می‌یافتند * (از این) پس به کیفر آنچه می‌کردند باید کم بخندند و بسیار بگریند» سوره توبه، آیه ۸۱-۸۲.
  160. «اگر خیری به تو رسد ناخشنود می‌شوند و اگر بلایی به تو رسد می‌گویند: ما از پیش (صلاح) کار خود را (در نظر) گرفته بودیم و با شادی رو می‌گردانند» سوره توبه، آیه ۵۰.
  161. «(اختیار با توست که موعد) هر یک از آنان را که خواستی واپس افکنی و هر کدام را خواستی نزد خود جای دهی و اگر هر یک از آنان را که وا نهاده بودی بخواهی، بر تو گناهی نیست؛ این، بدان نزدیک‌تر است که چشم آنان روشن گردد و اندوهگین نگردند و همگی به آنچه تو به آنا» سوره احزاب، آیه ۵۱.
  162. «و (یاد کن) آنگاه را که خداوند از اهل کتاب پیمان گرفت که آن (کتاب آسمانی) را برای مردم، روشن بگویید و پنهانش مدارید اما آن را پس پشت افکندند و با آن بهای ناچیزی ستاندند و بد است آنچه می‌ستاندند» سوره آل عمران، آیه ۱۸۷.
  163. «آنان را که برای آنچه کردند شادمانی می‌کنند و دوست دارند برای آنچه نکردند ستایش ببینند رسته از عذاب مپندار و آنها عذابی دردناک خواهند داشت» سوره آل عمران، آیه ۱۸۸.
  164. «و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر می‌دهند * (با خود می‌گویند:) شما را تنها برای خشنودی خداوند خوراک می‌دهیم، نه پاداشی از شما خواهانیم و نه سپاسی» سوره انسان، آیه ۸-۹.
  165. «پس خدا آنان را از شرّ آن روز نگاه می‌دارد و به آنان شادابی و شادمانی می‌نمایاند» سوره انسان، آیه ۱۱.
  166. «بگو: به بخشش خداوند و به بخشایش وی- آری، به آن- باید شاد گردند، این از آنچه فراهم می‌آورند بهتر است» سوره یونس، آیه ۵۸.
  167. «و کسانی که به آنان کتاب (آسمانی) داده‌ایم از آنچه بر تو فرو فرستاده شده است، شادی می‌کنند؛ و از گروه‌ها (ی کافر) کسی است که دیگری را انکار می‌کند؛ بگو: من فرمان یافته‌ام که خداوند را بپرستم و با او شریک قرار ندهم؛ (مردم را) به سوی او فرا می‌خوانم و بازگ» سوره رعد، آیه ۳۶.
  168. «بازماندگان (از جهاد در جنگ تبوک)، از خانه‌نشینی خویش در مخالفت با پیامبر شادمانی کردند و خوش نداشتند که با جان و مالشان در راه خداوند جهاد کنند و گفتند: در این گرما رهسپار نشوید؛ بگو: آتش دوزخ گرم‌تر است اگر در می‌یافتند» سوره توبه، آیه ۸۱.
  169. «(از این) پس به کیفر آنچه می‌کردند باید کم بخندند و بسیار بگریند» سوره توبه، آیه ۸۲.
  170. «اگر خیری به تو رسد ناخشنود می‌شوند و اگر بلایی به تو رسد می‌گویند: ما از پیش (صلاح) کار خود را (در نظر) گرفته بودیم و با شادی رو می‌گردانند» سوره توبه، آیه ۵۰.
  171. «(اختیار با توست که موعد) هر یک از آنان را که خواستی واپس افکنی و هر کدام را خواستی نزد خود جای دهی و اگر هر یک از آنان را که وا نهاده بودی بخواهی، بر تو گناهی نیست؛ این، بدان نزدیک‌تر است که چشم آنان روشن گردد و اندوهگین نگردند و همگی به آنچه تو به آنا» سوره احزاب، آیه ۵۱.
  172. اختلاف مفسرین در معنای آیه: مفسرین در معنای این آیه اختلاف، و پنج معنی گفته‌اند ۱ - قتاده گوید: که مقصود اینست که هر کدام از همسرانت را که می‌خواهی در ضمیمه کردن و نزدیک کردن بخود مقدم بدار (و آن فرا خواندن بهم خوابگی و هم بستریت) و عقب بدار هر کدام را که می‌خواهی و داخل شو به هر کدام که خواستی گوید: و پیغمبر(ص) تقسیم فرمود میان همسرانش و خدا برای او ترک این را مباح نمود ۲ - مجاهد و جبائی و ابو مسلم گویند: مقصود اینست هر کدام که خواستی بدون طلاق انزوا و عزلت اختیار کن و وارد کن بر خودت هر که را که خواستی از ایشان بعد از عزلت از او بدون تجدید عقد. ۳ - ابن عباس گوید: هر کدام از ایشان را خواستی طلاق بده و هر که را می‌خواهی نگهدار ۴ - حسن گوید: مقصود اینست ترک نما تزویج هر که را خواستی از زنان امتت و نکاح کن از ایشان هر که را که میخواهی گوید، و پیغمبر(ص) هر گاه زنی را خواستگاری و خطبه می‌کرد جایز نبود برای دیگری که او را خواستگاری کند تا آنکه پیامبر او را تزویج نموده و یا ترک گوید. ۵ - زید بن اسلم و طبری گویند: یعنی بپذیر هر کدام از مؤمنات که خود را بتو میبخشند پس او را نزد خود منزل بده و هر کدام را هم نخواستی - نپذیر، حضرت ابو جعفر باقر و حضرت ابو عبد الله صادق(ع) فرمودند: هر کس را که عقب زد تزویج نکرد و هر که را نزد خود خواند نکاح کرد (مجمع البیان، ج ۲۰، ص: ۱۵۷)
  173. «و (یاد کن) آنگاه را که خداوند از اهل کتاب پیمان گرفت که آن (کتاب آسمانی) را برای مردم، روشن بگویید و پنهانش مدارید اما آن را پس پشت افکندند و با آن بهای ناچیزی ستاندند و بد است آنچه می‌ستاندند» سوره آل عمران، آیه ۱۸۷.
  174. «آنان را که برای آنچه کردند شادمانی می‌کنند و دوست دارند برای آنچه نکردند ستایش ببینند رسته از عذاب مپندار و آنها عذابی دردناک خواهند داشت» سوره آل عمران، آیه ۱۸۸.
  175. «و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر می‌دهند * (با خود می‌گویند:) شما را تنها برای خشنودی خداوند خوراک می‌دهیم، نه پاداشی از شما خواهانیم و نه سپاسی» سوره انسان، آیه ۸-۹.
  176. «پس خدا آنان را از شرّ آن روز نگاه می‌دارد و به آنان شادابی و شادمانی می‌نمایاند» سوره انسان، آیه ۱۱.
  177. «بگو: به بخشش خداوند و به بخشایش وی- آری، به آن- باید شاد گردند، این از آنچه فراهم می‌آورند بهتر است» سوره یونس، آیه ۵۸.
  178. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۷۰۷.