احترام در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۳۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

احترام، مصدر باب افتعال از ریشه "ح ر م" و به‌معنای حرمت نگه‌داشتن است.[۱]حرمت نیز به‌معنای آن‌چه که هتک و شکستن آن روا نباشد، آمده است [۲] و "حرام" به‌معنای چیزی= کاری که انجام دادن آن ممنوع باشد و "حَرَم" مکان محترمی است که انجام دادن برخی امور مجاز در مکان‌های دیگر در آنجا روا نیست [۳] و "حریم چاه" به‌معنای اطراف آن است که جز مالک، کسی حقّ تصرّف و حفر چاه دیگر در آنجا را ندارد [۴] و "حرمت شخص" چیزی است که شخص از آن حمایت و دفاع می‌کند.[۵]احترام در اصطلاح عرف به‌معنای تعظیم، گرامی داشت و بزرگ‌داشت، بی‌ارتباط با معنای لغوی آن نیست؛ زیرا شخص، شیء، مکان یا زمان محترم، دارای حرمت و حریمی است که حفظ آن لازم و هتک آن نارواست.

احترام، از واژه‌های غیر مصرّح قرآن است. این مفهوم از اضافه وصفی پاره‌ای موارد به وصف حرام (محترم بودن) چون: "نفس" (انعام / ۶، ۱۵۱)، "بیت" (مائده / ۵، ۹۷)، "أشهر" (توبه / ۹، ۵) و‌... استفاده می‌شود. برخی مشتقّات "تکریم" (علق / ۹۶، ۳؛ اسراء / ۱۷، ۷۰؛ حجرات / ۴۹، ۱۳؛ ذاریات / ۵۱، ۲۴) و‌...‌، "احسان" (بقره / ۲، ‌۸۳؛ نساء / ۴، ۳۶)، "توقیر" (فتح / ۴۸، ۹)، "تعزیر" (فتح / ۴۸، ۹)، "تعظیم" (حج / ۲۲، ۳۰ و ۳۲)، تحیّت و "احیاء" (نساء / ۴، ۸۶؛ مائده / ۵، ۳۲)، و‌ "خفضِ جناح" (اسراء / ۱۷، ۲۴)[۶] نیز هریک به نوعی متضمن احترام است. افزون بر این، برخی واژه‌ها بیان‌گر مصادیق و شکل‌های خاص احترام و نمودهای خارجی آن است: "سجده" (حجر / ۱۵، ۲۹؛ یوسف / ۱۲، ۱۰۰)، "سلام و صلوات" (احزاب / ۳۳، ۵۶؛ نور / ۲۴، ۲۷)، "إذن" ـ‌اجازه ورود ـ (احزاب / ۳۳، ۵۳؛ نور / ۲۴، ۲۷) و‌...‌. افزون بر موارد یاد‌شده، از برخی آیات که در آن رعایت اموری چون: "عدم تقدّم بر رسول‌خدا(ص)"، "بلند نکردن صدا در برابر رسول‌خدا(ص)"، "عدم برخورد با رسول‌خدا(ص) مانند برخورد با افراد عادی" سفارش شده، مفهوم احترام برداشت می‌شود. (حجرات / ۴۹، ۱‌ـ‌۲ و ۴) مصادیق بی‌احترامی که لازمه احترام، ترک کردن آنها است، از این واژه‌ها فهمیده می‌شود: "اهانت" (حج / ۲۲، ۱۸)، "اذیّت" (احزاب / ۳۳، ۵۷، ۵۹)، "خزی" (آل‌عمران / ۳، ۱۹۲)، "خسأ" (مؤمنون / ۲۳، ۱۰۸)، "سبّ" (انعام / ۶، ۱۰۸)، "لعن" (احزاب / ۳۳، ۵۷) و "قتل" (مائده / ۵، ۳۲) از دیدگاه قرآن منشأ اصلی احترام به خداوند باز‌می‌گردد که در نهاد برخی موجودات قرار داده یا برای آنها اعتبار شده است: "و‌مَن یُهِنِ اللّهُ فَما‌لَهُ مِن مُکرِم" (حج / ۲۲، ۱۸)، منشأ احترام انسان‌ها، همان برخورداری ایشان از کرامت الهی است: "و‌لَقَد کَرَّمنا بَنی ءادَمَ‌.".. (اسراء / ۱۷، ۷۰) و منشأ احترام چیزهای دیگر (زمان‌ها، مکان‌ها و دیگر موجودات) (مائده / ۵، ۹۷؛توبه / ۹، ۵؛حج / ۲۲، ۲۸ و ۳۲) حقوقی است که خداوند برای آنان قرار داده است.[۷]

کرامت و احترام انسان

انسان از بُعد فردی موجودی است که به‌طور ذاتی و فطری دوست‌دار کرامت، شخصیّت، آبرو و نیازمند احترام است. درخواست عزیز مصر از یوسف برای صرف نظر از اقدام ناشایست همسرش (یوسف / ۱۲، ۲۹)، و درخواست لوط از قوم خود که متعرّض میهمانان وی نشده، او را شرمنده نکنند (حجر / ۱۵، ۶۸‌ـ‌۶۹)، نمونه‌هایی از تمایل انسان به حفظ حرمت خویش است. اعطای کرامت از سوی خداوند به انسان‌ها، اختیار و اراده را از آنان سلب نمی‌کند؛ بدین سبب ممکن است انسان به خواسته خود، از دستورهای الهی سر بپیچد و با کفر ورزیدن (توبه / ۹، ۲)، کوشش در راه گمراه کردن مردم (حج / ۲۲، ۸‌ـ‌۹)، سعی در جلوگیری از تحقّق آیین الهی (بقره / ۲، ۱۱۴)، تحریف دستورهای دینی (مائده / ۵، ۴۱) و تکذیب آیات روشن الهی (زمر / ۳۹، ۲۵‌ـ‌۲۶) باعث رسوایی و خواری خود شده، زمینه بی‌احترامی خویش را فراهم سازد؛ چنان‌که می‌تواند با اعمال ناشایست اخلاقی، احترام خویش را از بین برده، حیثیّت و آبروی خود را در دنیا و آخرت هتک کند. (نور / ۲۴، ۴ و ۲۳؛ نساء / ۴، ۱۴۸) تکریم انسان از سوی خداوند، نشان‌دهنده محترم بودن او است: «لَقَد کَرَّمنا بَنی ءادَمَ». (اسراء / ۱۷، ۷۰) خداوند، انسان را به بهترین صورت آفریده: «لَقَد خَلَقنَا الاِنسـنَ فی اَحسَنِ تَقویم» (تین / ۹۵، ۴)، و خود را با آفریدن او أحسن الخالقین خوانده است: «فَتَبارَکَ اللّهُ اَحسَنُ الخــلِقین». (مؤمنون / ۲۳، ۱۴) سجده ملائکه‌ای که خود، موجودات محترمی هستند (انبیاء / ۲۱، ۲۶)، برای انسان: «فَاِذا سَوَّیتُهُ و نَفَختُ فیهِ مِن رُوحی فَقَعوا لَهُ سـجِدین» (ص / ۳۸، ۷۲)، اعطای مقام خلافت الهی به وی: «و‌اِذ قالَ رَبُّکَ لِلمَلـئِکَةِ اِنّی جاعِلٌ فِی الاَرضِ خَلیفَةً» (بقره / ۲، ۳۰)، پیمان گرفتن خداوند از وی: «و‌اِذ اَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنی ءادَمَ مِن ظُهورِهِم ذُرِّیَّتَهُم و اَشهَدَهُم عَلی اَنفُسِهِم اَلَستُ بِرَبِّکُم قالوا بَلی» (اعراف / ۷، ۱۷۲) و مسخّر ساختن آن‌چه در آسمان‌ها و زمین است برای انسان: «اَلَم تَرَوا اَنَّ اللّهَ سَخَّرَ لَکُم ما فِی السَّمـوتِ و ما فِی الاَرضِ» (لقمان / ۳۱، ۲۰) نیز حرمت و کرامت انسان را نشان می‌دهد.

افزون بر این، آیات بسیاری که در آن، حرمت «جان» آدمی (انعام / ۶، ۱۵۱)، «مال» (بقره / ۲، ۱۸۸)، و «عرض و آبروی» وی (نساء / ۴، ۱۴۸؛ نور / ۲۴، ۲۳) مطرح شده یا به سخن نیکو با مردم دستور داده (بقره / ۲، ۸۳) و در این جهات احکامی نیز تشریع کرده است، به تکریم انسان از سوی خداوند و اهمیت آن اشاره می‌کند؛[۸] البتّه همه انسان‌ها در برخورداری از احترام در یک حد نیستند؛ چنان‌که ایمان مؤمنان (سجده / ۳۲، ۱۸)، پروای پرهیزکاران (حجرات / ۴۹، ۱۳)، علم دانشمندان (زمر / ۳۹، ۹؛ مجادله / ۵۸، ۱۱) و عبادت نمازگزاران و معتکفان (بقره / ۲، ۱۲۵) سبب برخورداری آنان از احترام بیش‌تری در مقایسه با دیگران می‌شود؛ آیاتی از قرآن نیز، به احترام انسان‌ها در بهشت اشاره می‌کند؛ از‌جمله: پرواپیشگان و نیکان (آل‌عمران / ۳، ۱۹۸)، شهید سوره یس (حبیب نجّار)[۹] (یس / ۳۶، ۲۶‌ـ‌۲۷)، بندگان مخلص خدا (صافات / ۳۷، ۴۰)، مقرّبان (واقعه / ۵۶، ۲۶) و نمازگزاران (معارج / ۷۰، ۲۲‌و۳۴).

رعایت احترام دیگران و بی‌احترامی به آنان دارای آثار وضعی و تکلیفی و پاداش و کیفر خاصّی است. در برخی آیات (۲۹‌ـ‌۳۶ مطففین / ۸۳) و روایات، اثر وضعی بی‌احترامی، اهانت و تحقیر خودشخص و رسوایی او در آخرت دانسته شده است؛[۱۰] چنان‌که منفعت و خیر احترام نیز به احترام‌گزار بازمی‌گردد. (حج / ۲۲، ۳۰) نوع و شیوه احترام نزد انسان‌ها با قومیّت‌ها و ملّیّت‌های مختلف و در زمان و مکان متفاوت، یک‌سان نیست؛ بلکه متنوّع و گاهی متضادّ است. یکی از نمونه‌های احترام انسان‌ها تحیّت آنان به یک‌دیگر است. آیه «و‌اِذَا حُیّیتُم بِتَحِیَّة فَحَیّوا بِاَحسَنَ مِنها اَو رُدّوها‌.».. (نساء / ۴، ۸۶)، سفارش می‌کند که هر تحیّت * را به تحیّت بهتر یا هم‌سان پاسخ دهید.

به گفته برخی، اعراب پیش از اسلام، تحیّت را در قالب کلمه «حیّاک الله» ابراز می‌کرده‌اند؛ امّا پس از اسلام، کلمه کامل‌تر «سلام علیکم» جای‌گزین آن شده است.[۱۱]سجده خویشاوندان یوسف برای وی «خَرّوا لَهُ سُجَّدًا» (یوسف / ۱۲، ۱۰۰) را نیز نوعی تحیّت دانسته‌اند که در آن زمان مرسوم بوده است؛[۱۲] چنان‌که در آن زمان، تحیّت به شکل خم شدن و دست روی دست بر سینه گذاشتن نیز معمول بوده است.[۱۳] مفسّران و محدّثان، ذیل آیه تحیّت به انواع دیگر آن از‌جمله: اشاره با سر یا با دست، برخاستن، دست دادن، روبوسی و معانقه، بوسیدن سر، پیشانی، صورت و دست یا پا اشاره می‌کنند.[۱۴][۱۵]

احترام پیامبر

قرآن کریم ضمن آن‌که با وصف پیامبر(ص) به «رسول کریم» (حاقه / ۶۹، ۴۰)، شخصیّت عظیم او را یادآوری کرده، در پاره‌ای موارد، مردم و مؤمنان را به رعایت مسائل خاصّی درباره حضرت سفارش کرده است. بخشی از آن در سوره احزاب چنین آمده است: وارد خانه او (رسول‌خدا(ص)) نشوید، مگر آن‌که از شما دعوت شده باشد...‌. در آن صورت، پیش از فرا رسیدن زمان پذیرایی بر او وارد نشوید؛ پس از پذیرایی بازگردید و با یک‌دیگر (در محضر او) سرگرم سخن گفتن نشوید. اینها سبب اذیّت رسول خدا می‌شود. اگر کالایی از همسران رسول خدا می‌خواهید، از پشت پرده بخواهید.] پس از وفاتِ [رسول خدا، با همسران او هرگز ازدواج نکنید. این] مسائل [نزد خداوند بزرگ و عظیم است. (احزاب / ۳۳، ۵۳) در سوره حجرات نیز به رعایت مسائل دیگری درباره رسول‌خدا(ص) سفارش می‌شود: «لاتُقَدِّموا بَینَ یَدَیِ اللّهِ و رَسولِهِ» (حجرات / ۴۹، ۱)؛ از خدا و رسول پیشی نگیرید؛ خواه تقدّم به‌معنای مقدّم داشتن امر و کار خویش بر امر آنان یا به‌معنای تقدّم خویش و ابراز وجود در محضر آنان باشد. «لاتَرفَعوا اَصوتَکُم فَوقَ صَوتِ النَّبیِّ» (حجرات / ۴۹، ۲)[۱۶]؛ صدایتان را از صدای پیامبر بلندتر نکنید. بلند کردن صدا، گاهی به زیاده‌گویی تفسیر می‌شود و گاهی به ابراز لحن خاص که گوینده مقام خود را برتر می‌نمایاند. «و‌لاتَجهَروا لَهُ بِالقَولِ کَجَهرِ بَعضِکُم لِبَعض» (حجرات / ۴۹، ۲)[۱۷]؛ سخن گفتن شما با او مانند سخن گفتن شما با دیگران نباشد.

خداوند و فرشتگان او با فرستادن صلوات بر رسول‌اکرم(ص) او را گرامی می‌دارند: «اِنَّ اللّهَ و مَلـئِکَتَهُ یُصَلّونَ عَلَی النَّبیِّ». (احزاب / ۳۳، ۵۶) در ادامه همین آیه، مؤمنان دستور یافته‌اند که بر رسول‌خدا سلام و صلوات * بفرستند: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا صَلّوا عَلَیهِ و سَلِّموا تَسلیمـا». معنای صلوات خداوند بر رسول خویش همان اعطای کرامت و فضیلت به وی و بالا بردن درجه او و ستایش است که از سوی ملائکه درخواست همین امور از خداوند برای حضرت به‌شمار می‌رود [۱۸] و از سوی مردم، دعا در حق ایشان است.[۱۹]تسلیم در ادامه آیه نیز به تعظیم تفسیر شده است.[۲۰] برخی مفسّران، بوسیدن ضریح، بارگاه و... حضرت را نوعی احترام به او می‌دانند.[۲۱] در روایات فراوانی، هرگونه احترام اهل‌بیت نیز احترام رسول خدا دانسته شده،[۲۲] چنان‌که رسول گرامی اسلام به امر الهی، مودّت و محبّت اهل‌بیت عصمت را اجر رسالت خویش دانسته است: «قُل لا‌اَسـَلُکُم عَلَیهِ اَجرًا اِلاَّ المَوَدَّةَ فِی القُربی» (شوری / ۴۲، ۲۳)؛ و خداوند در آیات فراوانی، رعایت حقوق خویشان و احسان به آنان را سفارش کرده است.[۲۳] قرآن کریم، اذیّت * رسول‌خدا و بی‌احترامی به حضرت را سبب گرفتار شدن به عذاب دردناک (توبه / ۹، ۶۱) و لعنت خداوند (احزاب / ۳۳، ۵۷) دانسته است. در شأن نزول برخی از این‌گونه آیات، نمونه‌هایی از بی‌احترامی به رسول‌خدا از سوی مردم بیان شده است؛ از‌جمله طعن حضرت برای ازدواج با صفیه، و اذیّت او از سوی اصحاب تصاویر [۲۴] در جریان افک،[۲۵] ابراز اعتقادات باطل مشرکان و کافران درباره خدا، آزار جسمی چون شکستن دندان و سر مبارک رسول خدا [۲۶] و نسبت‌های ناروایی چون سحر و کهانت و جنون.[۲۷] در قرآن، احترام به رسول‌خدا نشانه تقوای قلبی احترام‌کننده و سبب بهرهوری وی از ثواب: «اِنَّ‌الَّذینَ یَغُضّونَ اَصوتَهُم عِندَ رَسولِ اللّهِ اُولـئِکَ الَّذینَ امتَحَنَ اللّهُ قُلوبَهُم لِلتَّقوی لَهُم مَغفِرَةٌ و اَجرٌ عَظیم» (حجرات / ۴۹، ۳) و آزار حضرت سبب عذاب و لعن خداوند دانسته شده است: «اِنَّ الَّذینَ یُؤذونَ اللّهَ و رَسولَهُ لَعَنَهُمُ اللّهُ فِی الدُّنیا والأخِرَةِ و اَعَدَّ لَهُم عَذابـًا مُهینـا». (احزاب / ۳۳، ۵۷) بسیاری از مسائل یاد‌شده درباره احترام رسول‌خدا(ص) چون در آیات با عنوان رسول‌الله بیان شده به جایگاه حقوقی و شأن پیامبری حضرت برمی‌گردد و درباره دیگر انبیای الهی نیز جاری‌است.

افزون بر این عظمت و قداست انبیا و منزلت ایشان نزد خداوند از آیات بسیاری که انبیا را به صلاح و نیکی (ص / ۳۸، ۴۸) ستایش می‌کند و نیز آیاتی که به نزول عذاب‌های الهی به‌سبب شکستن حرمت انبیا اشاره می‌کند (اسراء / ۱۷، ۷۶؛ آل عمران / ۳، ۱۸۱)، قابل استفاده است. مضمون برخی آیات، احترام همه پیامبران (مائده / ۵، ۱۲؛ نمل / ۲۷، ۵۹)[۲۸] یا برخی از ایشان است؛ چون مأمور‌شدن فرشتگان برای سجده بر آدم(ع) از‌سوی خداوند (بقره / ۲، ۳۴)[۲۹]، سلام فرستادن بر یحیی (مریم / ۱۹، ۱۵)، اجازه خواستن حضرت موسی از حضرت خضر برای استفاده از او (کهف / ۱۸، ۶۹)، فرستادن سلام بر نوح (صافات / ۳۷، ۷۹) و تنزیه هارون. (مریم / ۱۹، ۲۸)[۳۰][۳۱]

احترام پدر و مادر

احسان به پدر و مادر از سوی قرآن مورد سفارش اکید قرار گرفته: «و‌بِالولِدَینِ اِحسانـًا» (بقره / ۲، ۸۳؛ نساء / ۴، ۳۶) و مفسّران احسان به والدین را نوعی احترام آنان دانسته‌اند.[۳۲] در آیه‌۸۳ بقره / ۲ از احسان به والدین به‌صورت میثاق خداوند از بنی‌اسرائیل یاد‌شده است: «و‌اِذ اَخَذنا میثـقَ بَنی اِسرءیلَ لاتَعبُدونَ اِلاَّ اللّهَ وبِالولِدَینِ اِحسانـًا» و در ۴ مورد از‌جمله سوره اسراء، امر به احسان به پدر و مادر پس از فرمان به عبادت خداوند واقع شده است که نشانه اهمّیّت آن است: «و‌قَضی رَبُّکَ اَلاّ تَعبُدوا اِلاّاِیّاهُ و‌بِالولِدَینِ اِحسـنـًا» (اسراء / ۱۷، ۲۳)[۳۳]؛ چنان‌که امر به تشکر از پدر و مادر، پس از امر به شکرگزاری از خداوند آمده است: «اَنِ اشکُر لی و لِولِدَیکَ» (لقمان / ۳۱، ۱۴). نکره بودن احسان دلیل بزرگی آن است و لزوم رعایت همه امور در حقّ آنان را بیان می‌کند. افزون بر این، لزوم احترام به پدر و مادر به مؤمن بودن آنان مقیّد نشده‌است.[۳۴] مفسّران، احسان به والدین را شامل این امور دانسته‌اند: برخورد پسندیده با ایشان، به‌کار بردن جملات زیبا با آنان، تواضع و افتادگی در برابر آنها،[۳۵] مهربانی با آنان و دعای خیر برای ایشان.[۳۶] در آیه‌۲۳ اسراء / ۱۷ به وجوهی از بی‌احترامی به پدر و مادر، اشاره و از آن نهی شده است: «فَلاتَقُل لَهُما اُفّ و لاتَنهَرهُما و قُل لَهُما قَولاً کَریمـا». در همین آیه و آیه‌۲۴ به نمونه‌هایی ازاحترام آنان نیز اشاره شده است: «واخفِض لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحمَةِ و قُل رَبِّ ارحَمهُما کَما رَبَّیانی صَغیرا». افّ که در آیه پیشین، از آن نهی شده، همان کلمه و حرکتی است که ناخشنودی شخص را نشان می‌دهد و از کراهت و سختی او درباره طرف مقابل حکایت می‌کند.[۳۷] در روایات، از افّ به کم‌ترین چیزی که سبب عقوق والدین است، یاد‌می‌شود:[۳۸] «نهر» در این آیه نیز به‌معنای تند‌شدن، فریاد زدن، بالا بردن دست به نشانه اعتراض و «قول کریم» به سخن نرم، فرمان‌برداری از آنان، صدا نکردن پدرو مادر به اسم، ترک ناسزا و فحش * به آنان، پیشی نگرفتن از ایشان، ننشستن پیش از آنان و «خفض جناح ذلّ» در آیه بعد به‌معنای اطاعت از پدر و مادر و عدم مخالفت از خواسته‌های ایشان، خاک‌ساری و تواضع نزد آنان، رأفت و رحمت و نرمی در حقّ ایشان دانسته شده است.[۳۹] از وجوه دیگر احترام به پدر و مادر، دعا برای ایشان حتّی پس از وفات است. برخی از مفسّران ارتباط با دوستان و آشنایان پدر و مادر را نوعی احترام به آنان می‌دانند.[۴۰] در روایت اهل‌بیت، «احسان به والدین» به‌معنای برخورد نیکو و رسیدگی به نیازهای آنان پیش از درخواست و «قول کریم» به‌معنای طلب مغفرت آمده است. «جناح ذلّ» نیز به نگاه با رأفت و رحمت، و ترک نگاه تند و تیز به آنان، بلند نکردن صدا، بالا نبردن دست، پیش نیفتادن از آنان معنا شده است.[۴۱] احترام به پدر و مادر، از آیه‌۱۰۰ یوسف / ۱۲ نیز فهمیده می‌شود.[۴۲] آنجا که حضرت یوسف با دیدار پدر و مادر خود آنها را بر تخت خویش نشاند: «و‌رَفَعَ اَبَوَیهِ عَلَی العَرشِ».[۴۳]

احترام مؤمنان و پرهیزکاران

قرآن، انسان‌های با‌ ایمان را مساوی دیگران نمی‌داند: ﴿أَفَمَنْ كَانَ مُؤْمِنًا كَمَنْ كَانَ فَاسِقًا لَا يَسْتَوُونَ[۴۴] و برای آنان جایگاه ویژه‌ای قائل است؛ ازاین‌رو در آیاتی، سلام کردن به آنان: ﴿وَإِذَا جَاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ [۴۵] و تواضع در برابر ایشان: ﴿ وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ[۴۶] دستور داده شده است. شخصیّت بزرگ مؤمن، لزوم احترام به وی و پاداش بزرگ آن، نهی از آزار مؤمن و آثار وضعی و کیفری آن، باب خاصّ و روایات فراوانی را به خود اختصاص داده است. [۴۷] انسان‌های پرهیزکار نیز با احراز برترین ملاک کرامت، یعنی "تقوا" با شخصیّت‌ترین انسان‌ها نزد خداوند شمرده می‌شوند: ﴿ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ[۴۸].[۴۹]

احترام دانشمندان

قرآن کریم، تساوی عالمان با غیر عالمان را نفی: ﴿ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ[۵۰] و به جایگاه ویژه و درجه برتر آنان اشاره کرده است: ﴿يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ[۵۱]؛ چنان‌که تعبیر متواضعانه حضرت موسی در برابر حضرت خضر ﴿قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا[۵۲] نشان از احترام ویژه دانش‌مندان دارد.[۵۳]

احترام مهمان

قرآن کریم قصّه تاریخی برخورد کریمانه حضرت ابراهیم(ع) با مهمانانش را نقل کرده و پذیرایی گرم وی از آنان را یادآور شده‌است: ﴿هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ ضَيْفِ إِبْرَاهِيمَ الْمُكْرَمِينَ[۵۴] مفسّران، احترام به‌مهمان را رعایت این امور در حقّ او دانسته‌اند: حُسن برخورد و گرم گرفتن با او، نشاندن مهمان در بالاترین و بهترین جای مجلس، هم‌نشین‌شدن با مهمان، سخت نگرفتن و راحت‌گذاشتن او، پذیرایی خوب و بدون فاصله و بدون واسطه از مهمان[۵۵].[۵۶]

احترام یتیمان و مسکینان و...

احسان و نیکویی با یتیمان و مسکینان، همسایگان، از راه‌ماندگان و رعایت حقوق ایشان در آیاتی، مورد سفارش قرار گرفته است. ﴿وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَبِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا[۵۷]، ﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْكُمْ وَأَنْتُمْ مُعْرِضُونَ[۵۸]، ﴿كَلَّا بَلْ لَا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ[۵۹] برخی مفسّران احترام (احسان) به آنان را برخوردی مناسب با حال آنان دانسته‌اند؛ یعنی کفالت و سرپرستی یتیمان، حفظ اموال آنان، صدقه دادن به مسکینان و مواسات با ایشان و تفقّد احوال آنان[۶۰].[۶۱]

احترام امور مقدس

از نگاه قرآن، اموری شایسته احترام ویژه است.[۶۲]

قرآن کریم

خداوند سبحان قرآن را کتابی دارای مجد و عظمت معرفی کرده: ﴿ وَالْقُرْآنِ الْمَجِيدِ[۶۳] و هنگام تلاوت شنوندگان را به گوش فرا دادن به آن و سکوت فرا‌خوانده است: ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ[۶۴] و تماس با آن بدون طهارت شرعی را ممنوع دانسته است ﴿لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ[۶۵].[۶۶] شاید بتوان از آیه‌ ﴿آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ[۶۷] که ایمان به دیگر کتاب‌های آسمانی را چون ایمان به قرآن لازم دانسته: ﴿وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ احترام سایر کتاب‌های آسمانی را نیز استفاده کرد[۶۸].[۶۹]

خانه خدا

در قرآن کریم از کعبه و حریم آن به بیت امن ﴿وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ[۷۰]، حرم امن ﴿وَقَالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدَى مَعَكَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنَا أَوَلَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَمًا آمِنًا يُجْبَى إِلَيْهِ ثَمَرَاتُ كُلِّ شَيْءٍ رِزْقًا مِنْ لَدُنَّا وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ[۷۱]، ﴿أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا حَرَمًا آمِنًا وَيُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ أَفَبِالْبَاطِلِ يُؤْمِنُونَ وَبِنِعْمَةِ اللَّهِ يَكْفُرُونَ[۷۲]، بیت‌الحرام ﴿جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ قِيَامًا لِلنَّاسِ وَالشَّهْرَ الْحَرَامَ وَالْهَدْيَ وَالْقَلَائِدَ ذَلِكَ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَأَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ[۷۳]، مسجدالحرام ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَيَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ الَّذِي جَعَلْنَاهُ لِلنَّاسِ سَوَاءً الْعَاكِفُ فِيهِ وَالْبَادِ وَمَنْ يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ[۷۴]، و بیت محرّم ﴿رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ[۷۵] یاد‌ شده است.

این تعابیر همان‌گونه که می‌تواند به وضع قوانین و تشریع احکام خاصّی بر آن مکان مقدّس ناظر باشد، عظمت و احترام آن را نیز بیان می‌کند؛ چنان‌که برخی در تفسیر بیت الحرام و سرّ نام‌گذاری آن می‌گویند: حرمت آن چنان بزرگ است که هتک آن روا نیست.[۷۶] احترام مسجدالحرام را از واجبات، و ستم به آن را از محرّمات خاصّ آن مکان دانسته‌اند.[۷۷] برخی، احترام آن را اعمّ از تکوینی و تشریعی دانسته‌اند که وضع احکام خاصّ، ناظر به احترام تشریعی آن، و احساس امنیّت در آن محدوده، ناشی از محترم بودن تکوینی آن است.[۷۸] احترام مسجدالحرام را برخی به‌سبب تشرّف آن مکان به ذکر الهی دانسته‌اند؛[۷۹] از همین رو احترام معابد، کنیسه‌ها، مساجد و مکان‌هایی که نام خدا در آن یاد می‌شود را لازم دانسته‌اند.[۸۰] بعضی احترام آن را به جهت انجام دادن عبادت در آن مکان و نیز اجتماع مسلمانان در آنکه زمینه‌ای برای ایجاد وحدت امّت اسلامی است می‌دانند.[۸۱] کعبه از دیرباز و از زمان حضرت ابراهیم، از سوی او و نیز اعراب، مورد احترام بوده است.[۸۲]

برخی آیات نیز عظمت و شرافت شهر مکّه را یادآور می‌شود: ﴿إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هَذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِي حَرَّمَهَا وَلَهُ كُلُّ شَيْءٍ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ[۸۳].[۸۴] که البتّه ممکن است احترام آن به‌سبب وجود رسول گرامی اسلام در آن باشد: ﴿لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ[۸۵]، ﴿وَأَنْتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ[۸۶].[۸۷].[۸۸]

سرزمین طوی

خداوند، وادی طُوی را سرزمین مقدّس دانسته و به حضرت موسی فرمان داده است که در آن سرزمین کفش را از پای خویش درآورد: ﴿إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى[۸۹]. ممکن است احترام برخی مکان‌های دیگر چون مسجدالاقصی را نیز از تعابیر خاصّ مانند "مبارک" درباره آن استفاده کرد. مشعرالحرام ﴿لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّكُمْ فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ وَاذْكُرُوهُ كَمَا هَدَاكُمْ وَإِنْ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّينَ[۹۰] و مقام ابراهیم که به نمازگزاردن در آن مکان دستور داده شده ﴿وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ[۹۱] از دیگر مکان‌های محترم به‌شمار می‌آید. شاید بتوان از آیه‌ ﴿الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ[۹۲] که در آن، ضرورت دفاع و جهاد برای حفظ مراکز عبادی بیان شده، محترم بودن مکان‌هایی چون کلیساها (بیع)، کنیسه‌ها (صلوات)، و دیرها (صومعه)[۹۳] را نیز فهمید.[۹۴]

ماه‌های حرام

قرآن در بین ماه‌های سال از چهار ماه با عنوان ماه‌های حرام یاد می‌کند:﴿مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ[۹۵]. مشهور، این ماه‌ها را شامل محرّم، رجب، ذی‌قعده، و ذی‌حجّه می‌داند. گزینش این ماه‌ها از بین ماه‌های سال و وضع قوانین خاصّی برای آن، اهمّیّت و عظمت آنها را می‌رساند.[۹۶] از‌ جمله ویژگی‌های این ماه‌ها، حرمت قتال، افزایش دیه و افزونی پاداش و کیفر در این ماه‌ها است.[۹۷] ماه‌های یاد‌شده، پیش از اسلام و بین اعراب احترام خاصّ داشته و گفته می‌شود: اگر شخصی در این ماه‌ها به قاتل پدر خویش دست می‌یافت، از انتقام‌جویی امتناع میورزید و اسلحه، جنگ و خون‌ریزی در این ماه‌ها کنار گذاشته می‌شد.[۹۸] برخی، احترام به ماه‌های حرام را از آموزه‌های دین حقّ ابراهیم و اسماعیل ((ع)) که مورد پذیرش اعراب نیز بوده، دانسته‌اند.[۹۹] برخی، حکمت اختصاص برخی از زمان‌ها و مکان‌ها به احترام بیش‌تر را ازآن‌رو می‌دانند که مقدّمه‌ای برای ترک زشتی‌ها و زمینه‌ای برای دوری و فاصله گرفتن از آن در همه زمان‌ها است که افراد چون آغاز دوباره ارتکاب قبیح را نوعی از بین رفتن زحمات پیشین خود می‌بینند، می‌کوشند در آینده نیز مرتکب آن نشوند.[۱۰۰] پای‌بندی به حفظ حرمت محرّمات در مکان‌ها و زمان‌ها تا وقتی است که طرف مقابل نیز به آن پای‌بند باشد؛ در غیر این صورت، هتک حرمت محرّمات نیز مشمول قصاص خواهد بود: ﴿وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ[۱۰۱].[۱۰۲]؛ به‌طور مثال اگر در ماه حرام، گروهی جنگی را بر گروه دیگر تحمیل کردند، گروه مقابل نیز می‌توانند با آنها به مبارزه برخیزند.

ماه مبارک رمضان نیز که قرآن در آن نازل، و روزه گرفتن در آن واجب شده: ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَنْ كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ[۱۰۳] و شب‌های قدر در آن قرار گرفته ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ[۱۰۴]، در اسلام از زمان‌های مقدّس و محترم به‌شمار می‌رود.[۱۰۵]

شعایر الهی

در دو آیه از قرآن، از تعظیم حرمات الهی و شعائر الهیسخن به‌میان آمده است. در آیه‌ ﴿ذَلِكَ وَمَنْ يُعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَأُحِلَّتْ لَكُمُ الْأَنْعَامُ إِلَّا مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ[۱۰۶] پس از اشاره به مراسم حج می‌فرماید: هرکس حرمت‌های خدا را بزرگ شمارد، برای او نزد پروردگار بهتر است. مفسّران، مقصود از حرمات را انجام واجبات و ترک محرّمات شرایع و احکام، مناسک و دیگر تکالیف و حدود الهی، و نیز بیت‌الحرام، بلدالحرام، شهرالحرام، مسجدالحرام، مشعر و‌... و منظور از تعظیم آن را فراگیری احکام و التزام اعتقادی و عملی به مقتضای آن دانسته‌اند.[۱۰۷] قرآن در آیه‌ ﴿ذَلِكَ وَمَنْ يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ[۱۰۸] نیز تعظیم شعائر را نشانه تقوا و پروای قلبی معرّفی کرده است. برخی شعائر و تعظیم آن را شبیه حرمات و تعظیم آن تفسیر، و فقط در بیان مصادیق آن به نمونه‌های دیگری چون صفا، مروه، عرفه، رکن، جِمار و‌... اشاره کرده‌اند.[۱۰۹] افزون بر اقسام پنج‌گانه یاد‌ شده (قرآن، کعبه، طُوی، ماه‌های حرام و شعائر)، ممکن است گفته شود تأکید قرآن بر خودداری از پیمان‌شکنی ﴿الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ[۱۱۰]؛ ﴿الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَلَا يَنْقُضُونَ الْمِيثَاقَ[۱۱۱] و وفاداری به قراردادها ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَكُمْ بَهِيمَةُ الْأَنْعَامِ إِلَّا مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ غَيْرَ مُحِلِّي الصَّيْدِ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ مَا يُرِيدُ[۱۱۲] دلیل بر اهمّیّت آن است و چنین استفاده می‌شود که پیمان‌ها، عهدها و عقدها دارای حرمت خاصّی است. از‌ مجموعه آیاتی که درباره ناقه حضرت صالح آمده نیز می‌توان استفاده کرد که آن شتر احترام ویژه‌ای داشته است. ﴿وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۱۱۳]، ﴿وَيَا قَوْمِ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ قَرِيبٌ[۱۱۴]، ﴿قَالَ هَذِهِ نَاقَةٌ لَهَا شِرْبٌ وَلَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَعْلُومٍ[۱۱۵]، ﴿فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ نَاقَةَ اللَّهِ وَسُقْيَاهَا[۱۱۶].[۱۱۷]

احترام در فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم

منظور قداست شخصیت پیامبرو لزوم احترام و رعایت تشریفات و آداب رسیدن به حضور پیامبر و توجه به جایگاه آن حضرت است.

  1. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ[۱۱۸]
  2. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ[۱۱۹]
  3. ﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ[۱۲۰]
  4. ﴿وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِيهِمْ[۱۲۱]
  5. ﴿مَا كَانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَمَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَلَا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ[۱۲۲]
  6. ﴿وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۱۲۳]
  7. ﴿إِنْ تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ[۱۲۴]
  8. ﴿وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِكَ الْخُلْدَ أَفَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخَالِدُونَ[۱۲۵]
  9. ﴿لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُعَزِّرُوهُ وَتُوَقِّرُوهُ وَتُسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلًا[۱۲۶]
  10. ﴿لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ[۱۲۷]
  11. ﴿وَرَفَعْنَا لَكَ ذِكْرَكَ[۱۲۸]
  12. ﴿قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ[۱۲۹]
  13. عظمت جایگاه و مکان نزول وحی نبی: ﴿لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ[۱۳۰] ﴿وَأَنْتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ[۱۳۱]
  14. ایمان و احترام به پیامبر مایه رستگاری: ﴿فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۱۳۲]
  15. ادب در سخن گفتن با پیامبران: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انْظُرْنَا وَاسْمَعُوا وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۱۳۳]
  16. یکسان نبودن دعای پیامبر با دعای دیگران: ﴿لَا تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعَاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضًا[۱۳۴]
  17. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَى طَعَامٍ غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلَكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنْكُمْ وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمًا[۱۳۵][۱۳۶].

نکات

در این آیات این محورها در مورد احترام محمد همچون قداست شخصیت؛ و لزوم رعایت ادب و تشریفات حضور پیامبر مطرح گردیده است:

  1. پیامبر برمؤمنان از خودشان سزاوارتر (و نزدیکتر است) و همسرانش مادران ایشان هستند. ﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ[۱۳۷]
  2. مؤمنین برخدا و پبامبرش در هیچ کاری نباید پیشی جویند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ[۱۳۸]
  3. مؤمنان نباید صدایشان را از صدای پیامبر بلند‌تر کنند و با او با صدای بلند سخن نگویند، که این شیوه از رفتار باعث تباهی اعمال می‌گردد ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ[۱۳۹]
  4. تا پیامبر در میان مردم است خدا آنان را عذاب نخواهد نمود؛ ﴿وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِيهِمْ[۱۴۰]
  5. مردم مدینه و بادیه نشینان پیرامونش را نرسد که از فرمان پیامبر سرباز زنند و جان خود را از پیامبر عزیزتر بدانند؛ ﴿مَا كَانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَمَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَلَا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ[۱۴۱]
  6. دعای پیامبر برای مسلمانان باعث آرامش است؛ ﴿وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ[۱۴۲]
  7. خدا ولی پیامبر و جبرئیل و صالح مؤمنان یاور پیامبر هستند؛ ﴿وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ[۱۴۳]
  8. خداوند به جان محمد قسم خورده که به جان هیچ پیامبری قسم نخورده است ﴿لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ[۱۴۴]
  9. خداوند به شهری که پیامبر در آن شهر است قسم خورده است؛ ﴿لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ[۱۴۵] ﴿وَأَنْتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ[۱۴۶].
  10. احترام به همسران پیامبر و رعایت مرزبندی و سخن گفتن به آنان احترام به پیامبر است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَى طَعَامٍ غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلَكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنْكُمْ وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ[۱۴۷][۱۴۸].

نتیجه

این آیات نشان می‌دهد که پیامبر دارای احترامی ویژه و قداستی والا است و رستگاری مسلمانان ثمره توجه محترمانه به ایشان است، و لذا هنگام سخن گفتن با پیامبر باید ادب و حرمت او را حفظ کرد و در محضر او باید تشریفات حضور را مراعات کرد و حفظ حرمت و قداست پیامبر از وظائف آحاد مؤمنان است[۱۴۹] البته این آموزه‌ها جنبه تربیتی و اخلاقی در حیات اجتماعی مسلمانان دارد[۱۵۰].

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. لغت‌نامه، ج‌۱، ص‌۸۹۸‌، "احترام".
  2. ترتیب‌العین، ص۱۷۴، الصحاح، ج۵، ص۱۸۹۵، "حرم".
  3. مفردات، ص‌۲۲۹، "حرم".
  4. مقاییس‌اللغه، ج‌۲، ص‌۴۵، "حرم".
  5. لسان‌العرب، ج‌۳، ص‌۱۴۰، "حرم".
  6. مفردات، ص‌۵۶۴، "عزر".
  7. ذبیح‌زاده، محمد هادی، مقاله "احترام"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
  8. الکشاف، ج‌۱، ص‌۶۲۷؛ فی ظلال القرآن، ج‌۴، ص‌۲۲۲۵.
  9. روض‌الجنان، ج‌۱۶، ص‌۱۴۵.
  10. الکافی، ج ۲، ص‌۳۳۷ ـ ۳۳۸.
  11. التفسیر الکبیر، ج‌۱۰، ص‌۲۰۹.
  12. جامع‌البیان، مج‌۸‌، ج‌۱۳، ص‌۹۰؛ مجمع‌البیان، ج‌۵، ص‌۴۰۵.
  13. مجمع‌البیان، ج‌۵، ص‌۴۰۵.
  14. المیزان، ج‌۵، ص‌۳۱؛ بحارالانوار، ج‌۷۳، ص‌۱۹‌ـ‌۴۳.
  15. ذبیح‌زاده، محمد هادی، مقاله «احترام»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
  16. التفسیر الکبیر، ج‌۲۸، ص‌۱۱۱‌ـ‌۱۱۲.
  17. التفسیر الکبیر، ج‌۲۸، ص‌۱۱۱‌ـ‌۱۱۲.
  18. التبیان، ج‌۸‌، ص‌۳۵۹‌ـ‌۳۶۰.
  19. روض‌الجنان، ج‌۱۶، ص‌۱۶؛ بحارالانوار، ج‌۱۷، ص‌۲۰.
  20. التحریر والتنویر، ج‌۲۲، ص‌۱۰۲.
  21. الفرقان، ج‌۲۶، ص‌۲۲۶.
  22. بحارالانوار، ج‌۹۷، ص‌۱۱۶‌ـ‌۱۲۴.
  23. المعجم المفهرس، «ذی‌القربی و ذوی‌القربی».
  24. التحریروالتنویر، ج‌۲۲، ص‌۱۰۵؛ الکشاف، ج‌۳، ص‌۵۵۹.
  25. التبیان، ج‌۸‌، ص‌۳۶۰.
  26. کشف‌الاسرار، ج‌۸‌، ص‌۸۶‌ـ‌۸۷؛ الکشاف، ج‌۳، ص‌۵۵۹.
  27. الجواهر، مج‌۸‌، ج‌۱۶، ص‌۳۷؛ الکشاف، ج‌۳، ص‌۵۵۹.
  28. مفردات، ص‌۵۶۴، «عزر».
  29. نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۵۸.
  30. مجمع‌البیان، ج‌۶‌، ص‌۷۹۱.
  31. ذبیح‌زاده، محمد هادی، مقاله «احترام»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
  32. روح‌المعانی، ج‌۱، ص‌۴۸۶.
  33. التفسیر الکبیر، ج ۳، ص‌۱۶۵؛ تفسیر قاسمی، ج ۲، ص‌۱۷۹.
  34. التفسیر الکبیر، ج‌۳، ص‌۱۶۵.
  35. جامع‌البیان، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۵۵۰.
  36. الدرالمنثور، ج‌۵، ص‌۲۵۹.
  37. مجمع‌البیان، ج‌۶‌، ص‌۶۳۱‌؛ فی ظلال القرآن، ج‌۴، ص‌۲۲۲۱.
  38. مجمع‌البیان، ج‌۶‌، ص‌۶۳۱‌.
  39. جامع‌البیان، مج۹، ج۱۵، ص۸۴‌ـ‌۸۶‌؛ مجمع‌البیان، ج۶‌، ص۶۳۱‌؛ الدرالمنثور، ج‌۵، ص۲۵۹‌ـ‌۲۶۲.
  40. تفسیر قرطبی، ج‌۲، ص‌۱۲.
  41. الکافی، ج‌۲، ص‌۱۵۷‌ـ‌۱۶۳.
  42. مجمع‌البیان، ج‌۵، ص‌۴۰۵.
  43. ذبیح‌زاده، محمد هادی، مقاله «احترام»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
  44. «آیا آنکه مؤمن است همگون کسی است که نافرمان است؟ (هرگز) برابر نیستند» سوره سجده، آیه ۱۸.
  45. «و چون مؤمنان به آیات ما، نزد تو آیند بگو: درود بر شما! » سوره انعام، آیه ۵۴.
  46. « برای مؤمنان افتادگی کن!» سوره حجر، آیه ۸۸.
  47. وسائل‌الشیعه، ج۱۲، ص۲۲۶؛ بحارالانوار، ج‌۷۲، ص۱۴۲‌ـ‌۱۴۷.
  48. « بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست» سوره حجرات، آیه ۱۳.
  49. ذبیح‌زاده، محمد هادی، مقاله «احترام»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
  50. « بگو: آیا آنان که می‌دانند با آنها که نمی‌دانند برابرند؟ » سوره زمر، آیه ۹.
  51. « خداوند (پایگاه) مؤمنان از شما و فرهیختگان را چند پایه بالا برد و خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره مجادله، آیه ۱۱.
  52. «موسی به او گفت: آیا از تو پیروی کنم به شرط آنکه از آن راهدانی که تو را آموخته‌اند به من بیاموزی؟» سوره کهف، آیه ۶۶.
  53. ذبیح‌زاده، محمد هادی، مقاله «احترام»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
  54. «آیا داستان مهمانان گرامی ابراهیم به (گوش) تو رسیده است؟» سوره ذاریات، آیه ۲۴.
  55. التفسیر الکبیر، ج۲۸، ص۲۱۰؛ التبیان، ج۹، ص۳۸۷؛ مجمع‌البیان، ج‌۵، ص‌۲۷۲ و ج‌۹، ص‌۲۳۷.
  56. ذبیح‌زاده، محمد هادی، مقاله «احترام»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
  57. «خداوند را بپرستید و چیزی را شریک او نکنید و به پدر و مادر و به خویشاوند و یتیمان و تهیدستان و همسایه خویشاوند و همسایه دور و همراه همنشین و در راه مانده و بردگانتان نکویی ورزید؛ بی‌گمان خداوند کسی را که خودپسندی خویشتن‌ستای باشد دوست نمی‌دارد» سوره نساء، آیه ۳۶.
  58. «و (یاد کنید) آنگاه را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند را نپرستید و با پدر و مادر و خویشاوند و یتیمان و بیچارگان نیکی کنید و با مردم سخن خوب بگویید و نماز را بر پا دارید و زکات بدهید؛ سپس جز اندکی از شما، پشت کردید در حالی که (از حق) رویگردان بودید» سوره بقره، آیه ۸۳.
  59. «نه چنین است، بلکه شما یتیم را گرامی نمی‌دارید،» سوره فجر، آیه ۱۷.
  60. تفسیر قرطبی، ج‌۲، ص‌۱۳.
  61. ذبیح‌زاده، محمد هادی، مقاله «احترام»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
  62. ذبیح‌زاده، محمد هادی، مقاله «احترام»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
  63. «سوگند به قرآن بلند جایگاه» سوره ق، آیه ۱.
  64. «و چون قرآن خوانده شود بدان گوش فرا دهید و خاموش بمانید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره اعراف، آیه ۲۰۴.
  65. «که جز پاکان را به آن دسترس نیست،» سوره واقعه، آیه ۷۹.
  66. مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۳۴۱؛ روض‌الجنان، ج‌۱۸، ص‌۳۲۵.
  67. «این پیامبر به آنچه از (سوی) پروردگارش به سوی او فرو فرستاده‌اند، ایمان دارد و همه مؤمنان به خداوند و فرشتگانش و کتاب‌هایش و پیامبرانش، ایمان دارند (و می‌گویند) میان هیچ یک از پیامبران وی، فرق نمی‌نهیم و می‌گویند: شنیدیم و فرمان بردیم؛ پروردگارا! آمرزش تو را (می‌جوییم) و بازگشت (هر چیز) به سوی توست» سوره بقره، آیه ۲۸۵.
  68. مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۳۴۱؛ روض‌الجنان، ج‌۱۸، ص‌۳۲۵.
  69. ذبیح‌زاده، محمد هادی، مقاله «احترام»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
  70. «و (یاد کن) آنگاه را که خانه (کعبه) را برای مردم جای بازگشت و امن کردیم و (گفتیم) از «مقام ابراهیم» نمازگاه گزینید و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم که خانه مرا برای طواف‌کنندگان (مسافر) و مجاوران (حرم) و رکوع‌کنندگان سجده‌گزار، پاکیزه بدارید» سوره بقره، آیه ۱۲۵.
  71. «و گفتند: اگر این رهنمود را با تو پی بگیریم ما را از سرزمینمان می‌ربایند؛ آیا ما به آنان در حرمی امن جایگاه ندادیم که فرآورده‌های هر چیز را که رزقی از نزد ماست به سوی آن می‌آورند؟ اما بیشتر آنان نمی‌دانند» سوره قصص، آیه ۵۷.
  72. «آیا ندیده‌اند که ما حرمی امن پدید آوردیم (که در آن هیچ چیز را در نمی‌برند) در حالی که (بیرون از شهر مکّه) مردم از پیرامونشان ربوده می‌شوند؟ پس آیا به باطل باور دارند و نعمت خداوند را انکار می‌کنند؟» سوره عنکبوت، آیه ۶۷.
  73. «خداوند، خانه محترم کعبه را (وسیله) برپایی (امور) مردم کرده است و (نیز) ماه حرام و قربانی (بی‌نشان) و قربانی‌های دارای گردن‌بند را؛ چنین است تا بدانید خداوند آنچه را در آسمان‌ها و زمین است می‌داند و خداوند به هر چیز داناست» سوره مائده، آیه ۹۷.
  74. «بی‌گمان به کسانی که کفر ورزیده‌اند و (مردم را) از راه خداوند و از مسجد الحرام- که آن را برای بومی و غیر بومی یکسان قرار داده‌ایم- باز می‌دارند و (نیز) به هر کس که در آن از سر ستم آهنگ کژروی کند، از عذابی دردناک می‌چشانیم» سوره حج، آیه ۲۵.
  75. «پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّه‌ای کشت‌ناپذیر نزدیک خانه محترم تو جای دادم تا در آن نماز برپا دارند؛ پس دل‌هایی از مردم را خواهان آنان گردان و به آنها از میوه‌ها روزی فرما باشد که سپاس گزارند» سوره ابراهیم، آیه ۳۷.
  76. الکشاف، ج‌۲، ص‌۵۵۸.
  77. جامع‌البیان، مج‌۱۰، ج‌۱۷، ص‌۱۸۶.
  78. التفسیرالکبیر، ج۴، ص۵۲؛ المیزان، ج‌۶‌، ص‌۱۴۲.
  79. التفسیر الکبیر، ج‌۴، ص‌۱۳.
  80. المنار، ج‌۵، ص‌۴۲۳‌ـ‌۴۳۳.
  81. المیزان، ج‌۶‌، ص‌۱۴۲؛ الجواهر، مج‌۶‌، ج‌۱۱، ص‌۳۰.
  82. فی ظلال القرآن، ج‌۲، ص‌۹۸۲.
  83. «جز این نیست که فرمان یافته‌ام تا پروردگار این شهر را که خداوند آن را محترم داشته است بپرستم و همه چیز از آن اوست و فرمان یافته‌ام که از فرمانبرداران باشم» سوره نمل، آیه ۹۱.
  84. کنزالدقائق، ج‌۹، ص‌۶۰۶‌.
  85. «نه، سوگند می‌خورم به این شهر،» سوره بلد، آیه ۱.
  86. «که تو در این شهر ساکنی،» سوره بلد، آیه ۲.
  87. کنزالدقائق، ج‌۱۴، ص‌۲۸۱‌ـ‌۲۸۲.
  88. ذبیح‌زاده، محمد هادی، مقاله «احترام»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
  89. «بی‌گمان این منم پروردگار تو، پای‌پوش‌های خویش را درآور که تو در سرزمین مقدس «طوی» یی» سوره طه، آیه ۱۲.
  90. «بر شما گناهی نیست که (در ایام حج) بخششی از پروردگار خود بخواهید پس چون از عرفات رهسپار شدید در مشعر الحرام خداوند را یاد کنید و او را همان‌گونه که رهنمودتان داده است فرا یاد آورید و بی‌گمان پیش از آن از گمراهان بودید» سوره بقره، آیه ۱۹۸.
  91. «و (یاد کن) آنگاه را که خانه (کعبه) را برای مردم جای بازگشت و امن کردیم و (گفتیم) از «مقام ابراهیم» نمازگاه گزینید و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم که خانه مرا برای طواف‌کنندگان (مسافر) و مجاوران (حرم) و رکوع‌کنندگان سجده‌گزار، پاکیزه بدارید» سوره بقره، آیه ۱۲۵.
  92. «همان کسانی که ناحق از خانه‌های خود بیرون رانده شدند و جز این نبود که می‌گفتند: پروردگار ما خداوند است و اگر خداوند برخی مردم را به دست برخی دیگر از میان برنمی‌داشت بی‌گمان دیرها (ی راهبان) و کلیساها (ی مسیحیان) و کنشت‌ها (ی یهودیان) و مسجدهایی که نام خداوند را در آن بسیار می‌برند ویران می‌شد و بی‌گمان خداوند به کسی که وی را یاری کند یاری خواهد رساند که خداوند توانمندی پیروز است» سوره حج، آیه ۴۰.
  93. مجمع‌البیان، ج‌۷، ص‌۱۳۹؛ ترتیب‌العین، ص‌۱۰۲، «بیع»؛ مفردات، ص‌۴۹۱، «صلا».
  94. ذبیح‌زاده، محمد هادی، مقاله «احترام»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
  95. « چهار ماه، حرام است» سوره توبه، آیه ۳۶.
  96. روح‌المعـانی، مج۶، ج۱۰، ص۱۳۱ـ۱۳۲؛ تفسیر قاسمی، ج‌۸‌، ص‌۲۱۰.
  97. جامع‌البیان، مج‌۶‌، ج‌۱۰، ص‌۱۶۴؛ التفسیر الکبیر، ج‌۱۶، ص‌۵۲.
  98. الکشاف، ج‌۲، ص‌۲۶۹؛ التفسیر الکبیر، ج‌۱۱، ص‌۱۲۸‌ـ‌۱۲۹.
  99. روح‌المعانی، مج‌۶‌، ج‌۱۰، ص‌۱۳۲‌ـ‌۱۳۳.
  100. التفسیر الکبیر، ج‌۱۶، ص‌۵۲.
  101. « حرمت شکنی‌ها قصاص دارد » سوره بقره، آیه ۱۹۴.
  102. مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۵۱۴؛ فی ظلال القرآن، ج‌۱، ص‌۱۹۱.
  103. «(روزهای روزه گرفتن در) ماه رمضان است که قرآن را در آن فرو فرستاده‌اند؛ به رهنمودی برای مردم و برهان‌هایی (روشن) از راهنمایی و جدا کردن حقّ از باطل. پس هر کس از شما این ماه را دریافت (و در سفر نبود)، باید (تمام) آن را روزه بگیرد و اگر بیمار یا در سفر بود، شماری از روزهایی دیگر (روزه بر او واجب است)؛ خداوند برای شما آسانی می‌خواهد و برایتان دشواری نمی‌خواهد و (می‌خواهد) تا شمار (روزه‌ها) را کامل کنید و تا خداوند را برای آنکه راهنمایی‌تان کرده است به بزرگی یاد کنید و باشد که سپاس گزارید» سوره بقره، آیه ۱۸۵.
  104. «ما آن (قرآن) را در شب قدر فرو فرستادیم» سوره قدر، آیه ۱.
  105. ذبیح‌زاده، محمد هادی، مقاله «احترام»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
  106. «چنین است؛ و هر که حرمت‌های خداوند را سترگ بدارد همان نزد پروردگارش برای او بهتر است. و (گوشت) چارپایان بر شما حلال است جز آنچه (حرام بودن آن) برایتان خوانده شود پس، از پلیدی‌ها که بت‌هایند دوری گزینید و از گفتار دروغ (نیز) بپرهیزید» سوره حج، آیه ۳۰.
  107. جامع البیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص ۲۰۱ ـ ۲۰۲؛ مجمع‌البیان، ج۷، ص۱۳۱؛ التفسیر الکبیر، ج‌۲۳، ص‌۳۱.
  108. «(حقیقت) این است؛ و هر کس نشانه‌های (بندگی) خداوند را سترگ دارد، بی‌گمان، این (کار) از پرهیزگاری دل‌هاست» سوره حج، آیه ۳۲.
  109. جامع‌البیان، مج‌۱۰، ج‌۱۷، ص‌۲۰۶؛ مجمع‌البیان، ج‌۷، ص‌۱۳۳؛ التفسیر الکبیر، ج‌۲۳، ص‌۳۲.
  110. «همان کسان که پیمان با خداوند را پس از بستن آن می‌شکنند و چیزی را که خداوند فرمان به پیوند آن داده است می‌گسلند و در زمین تباهی می‌ورزند، آنانند که زیانکارند» سوره بقره، آیه ۲۷.
  111. «آنان که به عهد خداوند وفا می‌کنند و پیمان را نمی‌شکنند؛» سوره رعد، آیه ۲۰.
  112. «ای مؤمنان! به پیمان‌ها وفا کنید؛ (گوشت) دام‌ها برای شما حلال است جز آنچه که (حرام بودن آنها) بر شما خوانده می‌شود، بی‌آنکه شکار کردن را در حال احرام حلال شمارید؛ بی‌گمان خداوند به آنچه اراده فرماید حکم خواهد کرد» سوره مائده، آیه ۱.
  113. «و به سوی (قوم) ثمود برادرشان صالح را (فرستادیم)؛ گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید؛ بی‌گمان برهانی از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، این شتر خداوند است که برای شما نشانه‌ای است؛ او را رها کنید تا بر زمین خداوند بچرد و به او آسی» سوره اعراف، آیه ۷۳.
  114. «و ای قوم من! این شتر خداوند است؛ که برای شما نشانه‌ای است؛ او را وانهید تا در زمین خدا بچرد و آزاری به وی نرسانید که عذابی نزدیک، شما را فرا گیرد» سوره هود، آیه ۶۴.
  115. «گفت: این ماده شتری است که از آب بهره‌ای دارد و شما را نیز از آب بهره روز معیّنی است» سوره شعراء، آیه ۱۵۵.
  116. «پیامبر خداوند به آنان گفت: شتر خداوند را با آبشخور آن وانهید» سوره شمس، آیه ۱۳.
  117. ذبیح‌زاده، محمد هادی، مقاله «احترام»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
  118. «ای مؤمنان! از خداوند و پیامبرش پیش نیفتید و از خداوند پروا کنید که خداوند شنوایی داناست» سوره حجرات، آیه ۱.
  119. «ای مؤمنان! صدایتان را از صدای پیامبر فراتر نبرید و در گفتار با او بلند سخن مگویید چنان که با یکدیگر بلند سخن می‌گویید؛ مبادا کردارهایتان بی‌آنکه خود دریابید تباه گردد» سوره حجرات، آیه ۲.
  120. «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او، مادران ایشانند و خویشاوندان نسبت به یکدیگر در کتاب خداوند از مؤمنان و مهاجران (به ارث) سزاوارترند مگر آنکه بخواهید به وابستگان خود، نیکی ورزید، این (حکم) در کتاب (خداوند) نگاشته است» سوره احزاب، آیه ۶.
  121. «و خداوند بر آن نیست تا تو در میان آنان هستی آنان را عذاب کند و تا آمرزش می‌خواهند خداوند بر آن نیست که عذاب کننده آنها باشد» سوره انفال، آیه ۳۳.
  122. «مردم مدینه و تازیان بیابان‌نشین پیرامون آنان حق ندارند از (همراهی) پیامبر بازمانند و نه جان‌های خودشان را از جان او دوست‌تر بدارند؛ از این رو که هیچ تشنگی و سختی و گرسنگی در راه خداوند به آنان نمی‌رسد و بر هیچ جایگاهی که کافران را به خشم آورد گام نمی‌نه» سوره توبه، آیه ۱۲۰.
  123. «از دارایی‌های آنان زکاتی بردار که با آن آنها را پاک می‌داری و پاکیزه می‌گردانی و برای آنها (به نیکی) دعا کن که دعای تو (مایه) آرامش آنان است و خداوند شنوایی داناست» سوره توبه، آیه ۱۰۳.
  124. «اگر شما دو زن به درگاه خداوند توبه کنید (بسی شایسته است) چرا که به راستی دلتان برگشته است و اگر از هم در برابر پیامبر پشتیبانی کنید بی‌گمان خداوند و جبرئیل و (آن) مؤمن شایسته ، یار اویند و فرشتگان هم پس از آن پشتیبان وی‌اند» سوره تحریم، آیه ۴.
  125. «و ما پیش از تو نیز برای هیچ بشری جاودانگی ننهادیم، آیا اگر تو بمیری آنان جاودان می‌مانند؟» سوره انبیاء، آیه ۳۴.
  126. «تا به خداوند و پیامبرش ایمان آورید و او را یاری رسانید و بزرگ شمارید و پگاه و دیرگاه عصر او را به پاکی بستأیید» سوره فتح، آیه ۹.
  127. «(امّا) به جان تو سوگند که آنان در سرمستی خویش سرگشته بودند» سوره حجر، آیه ۷۲.
  128. «و آوازه‌ات را بلند گرداندیم،» سوره انشراح، آیه ۴.
  129. «بگو اگر پدرانتان و فرزندانتان و برادرانتان و همسرانتان و دودمانتان و دارایی‌هایی که به دست آورده‌اید و تجارتی که از کساد آن بیم دارید و خانه‌هایی که می‌پسندید از خداوند و پیامبرش و جهاد در راه او نزد شما دوست‌داشتنی‌تر است پس چشم به راه باشید تا خداوند» سوره توبه، آیه ۲۴.
  130. «نه، سوگند می‌خورم به این شهر،» سوره بلد، آیه ۱.
  131. «که تو در این شهر ساکنی،» سوره بلد، آیه ۲.
  132. «همان کسان که از فرستاده پیام‌آور درس ناخوانده پیروی می‌کنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته می‌یابند؛ آنان را به نیکی فرمان می‌دهد و از بدی باز می‌دارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام می‌گرداند و بار (» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
  133. «ای مؤمنان! (به پیامبر) نگویید با ما مدارا کن ، بگویید: در کار ما بنگر، و سخن نیوش باشید و کافران عذابی دردناک خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۱۰۴.
  134. «پیامبر را میان خویش چنان فرا نخوانید که یکدیگر را فرا می‌خوانید؛ بی‌گمان خداوند کسانی از شما را که در پناه کسان دیگر، پنهانی بیرون می‌آیند می‌شناسد پس کسانی که از فرمان وی سرمی‌پیچند از اینکه به آنان آزمونی یا عذابی دردناک رسد باید بپرهیزند» سوره نور، آیه ۶۳.
  135. «ای مؤمنان! به خانه‌های پیامبر وارد نشوید مگر به شما برای (خوردن) خوراک، اجازه دهند- بی‌آنکه چشم به راه آماده شدن آن (خوراک) باشید- ولی چون فرا خوانده شدید درون روید و چون خوراک خوردید پراکنده شوید و دل به گفت و گو نسپارید که این (کار) پیامبر را آزار می» سوره احزاب، آیه ۵۳.
  136. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۵۷.
  137. «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او، مادران ایشانند و خویشاوندان نسبت به یکدیگر در کتاب خداوند از مؤمنان و مهاجران (به ارث) سزاوارترند مگر آنکه بخواهید به وابستگان خود، نیکی ورزید، این (حکم) در کتاب (خداوند) نگاشته است» سوره احزاب، آیه ۶.
  138. «ای مؤمنان! از خداوند و پیامبرش پیش نیفتید و از خداوند پروا کنید که خداوند شنوایی داناست» سوره حجرات، آیه ۱.
  139. «ای مؤمنان! صدایتان را از صدای پیامبر فراتر نبرید و در گفتار با او بلند سخن مگویید چنان که با یکدیگر بلند سخن می‌گویید؛ مبادا کردارهایتان بی‌آنکه خود دریابید تباه گردد» سوره حجرات، آیه ۲.
  140. «و خداوند بر آن نیست تا تو در میان آنان هستی آنان را عذاب کند و تا آمرزش می‌خواهند خداوند بر آن نیست که عذاب کننده آنها باشد» سوره انفال، آیه ۳۳.
  141. «مردم مدینه و تازیان بیابان‌نشین پیرامون آنان حق ندارند از (همراهی) پیامبر بازمانند و نه جان‌های خودشان را از جان او دوست‌تر بدارند؛ از این رو که هیچ تشنگی و سختی و گرسنگی در راه خداوند به آنان نمی‌رسد و بر هیچ جایگاهی که کافران را به خشم آورد گام نمی‌نه» سوره توبه، آیه ۱۲۰.
  142. «از دارایی‌های آنان زکاتی بردار که با آن آنها را پاک می‌داری و پاکیزه می‌گردانی و برای آنها (به نیکی) دعا کن که دعای تو (مایه) آرامش آنان است و خداوند شنوایی داناست» سوره توبه، آیه ۱۰۳.
  143. «اگر شما دو زن به درگاه خداوند توبه کنید (بسی شایسته است) چرا که به راستی دلتان برگشته است و اگر از هم در برابر پیامبر پشتیبانی کنید بی‌گمان خداوند و جبرئیل و (آن) مؤمن شایسته ، یار اویند و فرشتگان هم پس از آن پشتیبان وی‌اند» سوره تحریم، آیه ۴.
  144. «(امّا) به جان تو سوگند که آنان در سرمستی خویش سرگشته بودند» سوره حجر، آیه ۷۲.
  145. «نه، سوگند می‌خورم به این شهر،» سوره بلد، آیه ۱.
  146. «که تو در این شهر ساکنی،» سوره بلد، آیه ۲.
  147. «ای مؤمنان! به خانه‌های پیامبر وارد نشوید مگر به شما برای (خوردن) خوراک، اجازه دهند- بی‌آنکه چشم به راه آماده شدن آن (خوراک) باشید- ولی چون فرا خوانده شدید درون روید و چون خوراک خوردید پراکنده شوید و دل به گفت و گو نسپارید که این (کار) پیامبر را آزار می» سوره احزاب، آیه ۵۳.
  148. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۵۸.
  149. در کتاب شخصیة الرسول الا عظم قرآنیاً تالیف شیخ جلال حنفی بغدادی مطرح گردیده است که أذان و قرارگرفتن نام پیامبر هر روز و صبح و شام در کنار نام الله دلیل بر قداست و احترام ویژه محمد است
  150. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۵۹.