نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Heydari(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۱۱ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۷:۳۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۱۱ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۷:۳۴ توسط Heydari(بحث | مشارکتها)
نقطه مقابل انتظار فرج چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
پاسخ جامع اجمالی
* پاسخ جامع به این پرسش، برگرفته از تمامی پاسخها ودیدگاههای متفرقه اندیشمندان و نویسندگانی است که تصویر و متن سخنان آنان در ذیل دیده میشود:
یکی از راههای شناخت یک شیء، شناخت ضد آن است، تا آنجا که گفتهاند: "انما تعرف الاشیاء باضدادها". این قاعده در مورد "انتظار" هم صدق میکند، به طوری که برای شناختانتظار از ضد آن کمک میگیرند. مثلاً یأس به معنای ناامیدی، نقطه مقابل انتظار است که امید در آن موج میزند[۱]. اگر انتظار به معنای "انتظار ظهور" باشد، ضد آن "یأس از ظهور" است که مفهوم آن کاملاً وجدانی است. اما بسیاری از اوقات انتظار به معنای "انتظار فرج" به کار رفته است که در این صورت ضد آن یأس از امداد و کمکالهی است. چنین یأسی از بزرگترین گناهان کبیره به شمار آمده است[۲].
ناامیدی از ظهورحضرت قائم(ع) در مدت معین برحسب پندارها و حدسها: اینکه مثلاً گفته شود: حضرت تا پنجاه سال دیگر ظهور نخواهد کرد. لازمۀ این پندار آن است که در آن مدت منتظر نباشد؛ حال آنکه از بررسی احادیثی که امر میکند در هر صبح و شاممنتظر باشیم، ظاهر میشود این گونه ناامیدی هم حرام است[۸].
ناامید بودن از نزدیکی زمان فرج و ظهور آن حضرت(ع): یعنی اینکه احتمال نزدیک بودن آن نفی شود. چنانکه بعضی از اهل زمان ما عقاید و باورهای خود را بر حدس و گمان و تخمین بنا میکنند. با توجه به اینکه در روایاتنقل شده است و بدین جهت وقت ظهور بر مؤمنین مخفی مانده تا در تمامی زمانها و سالها منتظرش باشند. حرام بودن این گونه ناامیدی نیز مشخص است[۹].
چیزی که همواره ائمۀ ما در دوران غیبت از گرفتار شدن ما بدان میترسیدند، یأس و ناامیدی شیعیانشان است، به خاطر همین، همیشه ما را از آن بر حذر داشتهاند و پیشاپیش آن را به ما گوشزد کردهاند. شاید بتوان یکی از فلسفههای انتظار و تعیین نکردن وقت قطعی ظهور را نیز همین دانست، یعنی شیعۀ حقیقی هر لحظه انتظار میکشد و در هر زمانی توقع پیدایش حکومت عدلجهان گستر را ممکن میداند و خود را دچار ناامیدی نمیکند و به تبع آن گرفتار سردرگمیها و کجرویها نمیشود. از این روست که در بسیاری از روایات تأکید شده صبح و شام توقع ظهور را داشته باشید و از تعیین وقتی مخصوص برای آن پرهیز کنید و وقتگذاران را دروغگو بدانید و همیشه امامان(ع)، وقتگذاران ظهور را تکذیب کردهاند و فقط به دادن نشانهها و علامتهایی بسنده کردهاند، زیرا با توجه به امکان تغییر زمان ظهور در مشیت الهی، ممکن است این تغییرات در روحیۀ شیعیان ایجاد ناامیدی و دل سردی کند[۱۰].
برخی نیز با تعیین وقت، خود و دیگران را تا سررسید آن مدت از انتظار دور میدارند و ناامیدی را تا قبل از آن وقت تعیین شده در روحیۀ آنان میرویانند. امام صادق(ع) فرمود: «امر ظهور امام زمان(ع) واقع نخواهد شد مگر زمانی که غربال شوید و امتحان شوید و (خوب و بد) از یکدیگر جدا شوید، به خدا قسم ظهور به وقوع نمیپیوندد مگر زمانی که (عدهای از شما) ناامید شده باشید»[۱۱]. در حدیث دیگری آمده است: «مردم از فرط ناامیدی میگویند: مهدی دیگر مرد و در بیابانها هلاک شد و از بین رفت»[۱۲]. از این روست که در روایات بسیاری آمده است انتظار آمدن آن حضرت را بکشید زیرا خداوند برای آمدن ایشان وعده داده است و خداوند وعدۀ خود را نمیشکند و اگر حتی یک روز بیشر از زندگانی دنیا باقی نمانده باشد، خداوند آن روز را به قدری طولانی میکند که آن جناب تشریف آورده و وعدۀ خداوند به دست ایشان محقق شود. با توجه به این روایات متوجه میشویم اهل بیت(ع) هیچ گونه مجال برای ورود ناامیدی قرار ندادهاند و هرگونه یأس در مورد ظهور امام زمان(ع) را برای ما جایز ندانستهاند[۱۳].
ناامیدی از ظهورحضرت قائم(ع) در مدت معینی، برحسب پندارها و حدسها، به این که مثلاً گفته شود: حضرت قائم(ع) تا پنجاه سال دیگر ظهور نخواهد کرد و لازمه این پندار آن است که در آن مدت منتظر نباشد، و حال آن که از بررسی احادیثی که امر میکند در هر صبح و شاممنتظر باشیم، ظاهر میشود که این گونه ناامیدی هم حرام باشد، زیرا که ظاهر امر وجوب است و ترک واجب قطعاً حرام است
ناامید بودن از نزدیکی زمان فرج و ظهور آن حضرت (ع) میباشد، یعنی این که احتمال نزدیک بودن آن را نفی نماید، چنان که حال بعضی از اهل زمان ما است، آنان که عقاید و باورهای خود را بر حدس و گمان و تخمین بنا میکنند و ظاهر از دلایل، حرام بودن این گونه ناامیدی نیز میباشد، به همان دلیلهایی که در گونه دوم آوردیم، زیرا که از اخبارروایت شده از امامان (ع) چنین استفاده میشود که بدین جهت وقت ظهور بر مؤمنین مخفی مانده، تا در تمامی زمانها و سالها منتظرش باشند، هرچند که حکمتهای دیگری نیز برای آن هست و خداوند حقایق امور را میداند»[۱۶].
«یکی از راههای شناخت چیزی، شناخت ضد آن است، تا آن جا که گفتهاند: "انما تعرف الاشیاء باضدادها". "جز به ضد، ضد را همی نتوان شناخت". آری، قطعاً شناخت ضد هر چیز، در شناختحقیقت آن مؤثر و مفید است. این قاعده در مورد "انتظار" هم صدق میکند، به طوری که برای شناختانتظار از ضد آن کمک میگیرند. در کتاب شریف مکیال المکارم، پس از ذکر "تهیؤ" که از لوازم انتظار است، برای تکمیل آن تعریف، از ضدش – که یأس میباشد – کمک گرفته شده است. یأس به معنای ناامیدی، نقطه مقابل انتظار است که امید در آن موج میزند. اگر انتظار به معنای "انتظار ظهور" باشد، ضد آن "یأس از ظهور" میباشد که مفهوم آن کاملاً وجدانی است. اما بسیاری اوقات انتظار به معنای "انتظار فرج" به کار رفته است که در این صورت ضد آن یأس از امداد و کمک الهی میباشد. چنین یأسی از بزرگترین گناهان کبیره به شمار آمده است. برای شناخت معنای دقیق "انتظار فرج" قدری در مورد آن توضیح میدهیم.
در قرآن کریم، سفارش حضرت یعقوب به فرزندانش در مورد یافتن حضرت یوسفنقل شده است که فرمود: ﴿وَلَا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ﴾[۱۷] در احادیث وقتی گناهان کبیره را بر شمردهاند، بعد از "شرک به خدا" که بزرگترین گناه است، "یأس از رحمت خدا" را دومین گناه بزرگ محسوب کردهاند. از حضرت موسی بن جعفر (ع) منقول است که فرمودند: «"اَکبَرُ الکَبائِرِ - الشِرکُ بِاللهِ ... وَ بَعدَهُ الیَأسُ مِن رَوحِ اللهِ. لِأنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقولُ: ولا تَیأَسُوا..."»[۱۸]
انسان اگر در گرفتاری واقع شود، چه این گرفتاری، مصیبت و سختی دنیوی باشد و چه گرفتاری معنوی و روحی که بر اثر ابتلا به معاصی برایش حاصل میشود، نباید از کمک خداوند و رحمت او ناامید شود. ناامیدی از رحمت و دستگیری خداوند، گناهی است بالاتر از هر گناه دیگری که انسان گناهکار را گرفتار کرده است. امیر مؤمنان (ع) فرمودند: «"أَعظَمُ البَلاءِ اِنقِطَاعُ الرَّجَاءِ"»[۱۹]. پس هر قدر گرفتاری انسان شدید باشد، ناامیدی از رحمتخداوند، از آن شدیدتر و سختتر است. هیچ گاه امیدانسان به دستگیر خداوند نباید از بین برود، زیرا چه بسا از طریقی که انسان تصورش را نمیکند، رحمت الهی شامل حالش گردد. لذا فرمودهاند: «"كُنْ لِمَا لاَ تَرْجُو أَرْجَى مِنْكَ لِمَا تَرْجُو"»[۲۰]. به چیزی که امید (وقوعش را) نداری، از آن چه امید (وقوعش را) داری، امیدوار باش.
اگر کسی امیدش به دستگیری پروردگار باشد، چه بسا در زمانی که به لحاظ محاسبات عادی هیچ گونه امیدی نمیرود، باب فرج و گشایشی برایش باز شود که وقتی روی حسابهای معمولی امید آن میرفت، باز نشده باشد. هر قدر اعتماد به "توحید" در انسان قویتر باشد، امیدش به دستگیری خداوند در گرفتاریها بیشتر و ناامیدیاش از رحمت الهی کمتر است. این امر در مورد همه گرفتاریها، چه مادی و چه معنوی، صدق میکند. فرض کنید برای کسی یک گرفتاری مالی پیدا میشود. رفع این گرفتاری به چیست؟ اگر آن فرد مؤمن موحد باشد، کاملاً توجه دارد که رفع این گرفتاری فقط و فقط به دست خداود است. او باید موجبات و اسباب رفع این گرفتاری را فراهم کند. تا خداونداراده نکند، تلاش هیچ کس در این زمینه به جایی نمیرسد. البته به اسباب و وسائط رجوع میکند، ولی آنها را فقط وسیله میداند و کار را تنها و تنها به خداوند میسپارد.
همین طور، اگر فرزندانسانبیمار شود، باید به پزشک مراجعه کند. ولی موحد کسی است که مراجعه به پزشک را صرفاً سبب و وسیلهای میداند که عقلاً و شرعاً مؤظف به انجام آن است و رفع بیماری و گرفتاری را فقط و فقط به دست خداوند میداند. در مقابل، غیر موحد یا موحدی که عقیده دارد ولی در عمل از اعتقادش، غافل است و درجه بالایی در توحید ندارد، در هنگام گرفتاری، بدون توجه به این که رفع آن فقط به دست خداوند است، به اسباب و وسائط رجوع میکند و به آنها دل میبندد، یعنی به صورت ناآگاهانه و از روی غفلت، برای غیر خداوند (مخلوقات) به نوعی استقلال در تأثیر قائل میشود. این همان شرکی است که متأسفانه بیشتر اهل ایمان گرفتارش هستند. ﴿وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ﴾[۲۱] این شرک البته غیر از شرک در عبادت و بندگی خداست و انسان را از دایره توحید به کلی خارج نمیکند، ولی البته نشان دهنده ضعف در اعتقاد به توحید میباشد که اکثر مؤمان از روی غفلت و بیتوجهی – و البته ضعف اعتقادی – به آن مبتلا میگردند. هر چه انسان اعتقادش به توحید قویتر شود، امیدش در گرفتاریها به خداوند بیشتر و به غیر او کمتر میشود. بالاترین حد مطلوب این است که انسان فقط و فقط به خدای خود امید داشته باشد. رئیس موحدان در این باره فرمودهاند: «"اجْعَلُوا کل رجائکم لِلَّهِ سُبْحَانَهُ وَ لا تَرْجُوا أَحَداً سِوَاهُ"»[۲۲].
بسیاری از انسانهای با ایمان، اگر گرفتاری بزرگی پیدا کنند، بیشتر و عمیقتر به خداامید میبندند. ولی همین افراد اگر گرفتاری کوچکتری داشته باشند، کمتر به خدا توجه میکنند و بیشتر به اسباب دل میبندند. اگر کسی بیماری سرما خوردگی پیدا کند، کمتر به یاد خدا و دستگیری او میافتد و بیشتر به دارو و معالجات پزشکی امید میبندد. ولی همین شخص اگر به سرطان مبتلا شود، چون امید زیادی به تأثیر معالجات پزشکی ندارد، بیشتر و عمیقتر به یاد خدا میافتد و با انقطاع بیشتری نسبت به اسباب، از خداوند کمک میخواهد. ولی موحد واقعی این طور نیست. او در هر گرفتاری – چه سخت و چه سبک – به یک اندازه، فقط و فقط به خداامید میبندد و در کنار خداوند و در عرض او، غیر او ناامید است. او به این حقیقت به طور کامل توجه دارد که: گرفتاری سخت و آسان برای ما انسانها تفاوت میکند و نسبت به خداوند فرقی بین اینها نیست. شفای سرماخوردگی برای خداوند از شفای سرطان سادهتر نیست.
بنابراین چه اسباب و وسایل عادی فراهم باشد یا نباشد، باید یکسان به خداوند – آن هم به طور کامل و صد در صد – امیدوار بود و از غیر خدا هم ناامید. مود کامل کسی است که خود را در همه حال – حتی وقتی ظاهراً هیچ گرفتاری هم ندارد – به یک اندازه محتاج و فقیر نسبت به خدا خود ببیند، نه این که اگر زمانی گرفتاری خاصی ندارد، توجه و امید و اتکالش به خداوند در آن زمان نباشد یا کمتر باشد. او با همه وجودش اعتقاد دارد که در یک چشم به هم زدن ممکن است سختترین گرفتاریها را پیدا کند و اگر خدایش او را به حال خود رها سازد، به انواع و اقسام بلایا، مبتلا میشود.
البته چنین افرادی بسیار کم یافت میشوند، ولی ارزش آنها بسیار بسیار زیاد است. انتظار ضد یأس است و "انتظار فرج" دقیقاً به این معناست که انسان در گرفتاریهایش هر قدر هم سخت و شدید باشد، از رحمت و دستگیری خداوندناامید و مأیوس نباشد. همین انتظار است که بالاترین عبادتخداوند میباشد»[۲۳].
«چیزی که همواره ائمه ما در دوران غیبت از گرفتار شدن ما بدان میترسیدند، یأس و ناامیدی شیعیانشان میباشد، به خاطر همین همیشه ما را از آن بر حذر داشتهاند و پیشاپیش آن را به ما گوشزد کردهاند. شاید بتوان یکی از فلسفههای انتظار و تعیین نکردن وقت قطعی ظهور را نیز همین دانست، یعنی یک شیعهحقیقی هر لحظه انتظار میکشد و در هر زمانی توقع پیدایش آن حکومت عدلجهان گستر را ممکن میداند و خود را دچار ناامیدی نمیکند و به تبع آن گرفتار سردرگمیها و کجرویها نمیشود. از این روست که در بسیاری از روایات تأکید شده که صبح و شام توقع ظهور را داشته باشید و از تعیین وقتی مخصوص برای آن پرهیز کنید و وقتگذاران را دروغگو بدانید و همیشه امامان ما(ع) وقتگذاران ظهور را تکذیب کردهاند و فقط به دادن نشانهها و علامتهایی بسنده کردهاند، زیرا با توجه به امکان تغییر زمان ظهور در مشیت الهی، ممکن است این تغییرات در روحیهشیعیان ایجاد ناامیدی و دل سردی کند. اما متأسفانه ناامیدی بلایی است که خواه ناخواه بعضی را گرفتار خواهد کرد حال ممکن است این ناامیدی، نسبت به نزدیک بودن زمان ظهور آن جناب باشد یا ناامیدی کلی از آمدن حضرت. برخی نیز با تعیین وقت، خود و دیگران را تا سررسید آن مدت از انتظار دور میدارند و ناامیدی را تا قبل از آن وقت تعیین شده در روحیه آنان میرویانند. امام صادق(ع) فرمود: امر ظهور امام زمان(ع) واقع نخواهد شد مگر زمانی که غربال شوید و امتحان شوید و (خوب و بد) از یکدیگر جدا شوید، به خدا قسم ظهور به وقوع نمیپیوندد مگر زمانی که (عدهای از شما) ناامید شده باشید...[۲۴].
در حدیث دیگری دارد: که مردم از فرط ناامیدی میگویند: مهدی دیگر مرد و در بیابانها هلاک شد و از بین رفت![۲۵] از این روست که در روایات بسیاری آمده است که انتظار آمدن آن حضرت را بکشید زیرا خداوند برای آمدن ایشان وعده داده است و خداوندوعده خود را نمیشکند و اگر حتی یک روز بیشر از زندگانی دنیا باقی نمانده باشد خداوند آن روز را به قدری طولانی میکند که آن جناب تشریف آورده و وعده خداوند به دست ایشان متحقق شود. با توجه به این روایات متوجه میشویم که اهل بیت(ع) هیچ گونه مجال برای ورود ناامیدی قرار ندادهاند و هرگونه یأس در مورد ظهور امام زمان(ع) را برای ما جایز ندانستهاند.
امام صادق(ع) فرمود: سعی کنید توجه (دشمنان) را به سوی حضرت مهدی(ع) معطوف نکنید، همانا امام شما سالها از نظر شما غایب خواهد شد و شما به امتحانسختی سنجیده خواهید شد، به حدی که خواهند گفت: او به بیابانها سر نهاده است و از دنیا رفته است! باید دیده مؤمنین بر او بگرید...[۲۶].
↑"و از رحمت خداوند نومید نگردید که جز گروه کافران (کسی) از رحمت خداوند نومید نمیگردد" سوره یوسف، آیه ۸۷.
↑«بزرگترین گناه کبیره شرک به خداست... و پس از آن ناامیدی از رحت خدا. زیرا خدای عزوجل میفرماید: "و لا تیأسوا..."» عیون اخبار الرضا (ع)، ج ۱، ص ۲۸۵ و ۲۸۶.
↑«بزرگترین گرفتاری، ناامید شدن است» غرر الحکم، حکمت ۱۳۲۳.