آیه سقایة الحاج

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آیه سقایة الحاج
﴿أَجَعَلْتُمْ سِقَايَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَجَاهَدَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لاَ يَسْتَوُونَ عِندَ اللَّهِ
ترجمه آیه
آیا آب دادن به حاجیان و آبادسازی مسجد الحرام را همگون کار آن کس قرار داده‌اید که به خداوند و روز واپسین ایمان آورده و در راه خداوند جهاد کرده است؟ (هرگز این دو) نزد خداوند برابر نیستند
مشخصات آیه
بخشی ازآیهٔ ۱۹- ۲۲ سورهٔ توبه از جزء ۱۰ قرآن کریم
محتوای آیه
شأن نزول آیهامیرالمؤمنین (ع)
مصادیق برای آیهامیرالمؤمنین (ع)
دلالت آیه

مقدمه

﴿أَجَعَلْتُمْ سِقَايَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَجَاهَدَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لاَ يَسْتَوُونَ عِندَ اللَّهِ وَاللَّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ الَّذِينَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُم بِرَحْمَةٍ مِّنْهُ وَرِضْوَانٍ وَجَنَّاتٍ لَّهُمْ فِيهَا نَعِيمٌ مُّقِيمٌ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ [۱].

این آیه شریفه که نزد مفسّرین به آیه سقایة الحاج معروف شده، به یکی دیگر از فضایل حضرت علی(ع) که می‌توان با آن ولایت و خلافت آن حضرت را به اثبات رساند، اشاره می‌کند و کسانی را که ﴿سِقَايَةَ الْحَاجِّ و ﴿عِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ را مساوی با «ایمان به خداوند و هجرت در راه او و جهاد با جان و مال» می‌دانند زیر سؤال می‌برد.

شأن نزول‌

آیه ﴿سِقَايَةَ الْحَاجِّ خبر از حادثه‌ای می‌دهد که در عصر نبوی رخ داده است و صرفاً بیان یک قانون کلّی نیست؛ یعنی حقیقتاً چنین مقایسه‌ای انجام شده است. بنابراین، آیه شریفه شأن نزولی دارد، بدین جهت شأن نزول‌های متعدّدی برای آن ذکر شده، که خلاصه معروف‌ترین آنها به شرح زیر است:

«عبّاس»، عموی پیامبر و «شیبه» که از فرزندان عبدالمطّلب است، در مسجد الحرام با هم گفت‌وگو می‌کردند. عبّاس خطاب به شیبه گفت: خداوند متعال افتخاری نصیب من کرده که نصیب هیچ کس ننموده، و آن ﴿سِقَايَةَ الْحَاجِّ[۲] است. «شیبه» در پاسخ گفت: خداوند افتخار ﴿عِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ[۳] را نصیب من کرده است و افتخاری بالاتر از کلیدداری کعبه وجود ندارد. بنابراین افتخاری که‌ نصیب من شده، بالاتر از افتخار توست.

علی(ع) که از کنار آنها عبور می‌کرد و سخنان آنها را شنید، به نزد ایشان رفت و پس از سلام و ادای احترام، اجازه خواست سخنی بگوید، اجازه سخن داده شد. حضرت فرمود: «خداوند افتخاری به من عنایت کرده که از همه افتخارات بالاتر و نصیب هیچ کس نشده است!» گفتند: آن چیست؟ فرمود: من قبل از همه شما ایمان آوردم و به خاطر رضای خداوند قبل از همه هجرت کردم، و در راه خدا با مال و جانم جهاد نمودم! و شما و امثال شما، به برکت جهاد من و امثال من مسلمان شدید و اسلام را پذیرفتید! بنابراین بالاترین افتخار ﴿سِقَايَةَ الْحَاجِّ یا ﴿عِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ نیست، بلکه «ایمان به خدا» و «هجرت در مسیر رضای او» و «جهاد در راه او» بالاترین افتخار است.

عبّاس عموی پیامبر و علی(ع)، با شنیدن این سخن خشمگین و ناراحت شد و به خدمت پیامبر اکرم]](ص) رسید و ماجرا را برای آن حضرت بیان نمود و از علی شکایت کرد، که وی مقام و موقعیّت مرا زیر سؤال برده است.

پیامبر شخصی را به دنبال علی(ع) فرستاد، وقتی علی به خدمت پیامبر(ص) رسید، حضرت از او توضیح خواست و فرمود: چه گفته‌ای که عمویت عبّاس را عصبانی کرده‌ای؟ علی عرض کرد: سخن حقّی گفته‌ام، عمویم از سخن حقّ من ناراحت شده است، سپس آنچه اتّفاق افتاده بود را برای پیامبر اسلام(ص) بازگو کرد. ضمناً این نکته را یادآور شد که من در مقام تعریف و تمجید از خود نبودم، بلکه می‌خواستم به آنها بگویم «سقایة الحاج» و «عمارة المسجد الحرام» بالاترین افتخارات نیست و افتخاراتی بالاتر از آن هم وجود دارد. در این هنگام آیه سقایة الحاج نازل شد و خداوند سخن علی(ع) را تأیید کرد[۴].

شأن نزول فوق حداقل در دوازده کتاب معروف اهل سنت که پیرامون تفسیر قرآن، یا تاریخ و یا روایات نوشته شده، آمده است: اسباب النّزول‌، نوشته علّامه واحدی‌[۵]؛ تفسیر علّامه خازن بغدادی‌[۶]؛ تفسیر العلّامة القرطبی‌[۷]؛ تفسیر فخر رازی‌[۸]؛ الدُرّالمنثور، نوشته علّامه سیوطی‌[۹]؛ تفسیر أبو البرکات النّسفی‌[۱۰]؛ فصول المهمّة، نوشته ابن صبّاغ مالکی‌[۱۱]؛ کفایة الطّالب‌ گنجی شافعی‌[۱۲]؛ تاریخ خطیب بغدادی‌[۱۳]؛ مناقب ابن مغازلی‌[۱۴]؛ تاریخ ابن عساکر[۱۵]؛ ربیع الابرار، نوشته زمخشری‌[۱۶]. بنابراین، شأن نزول فوق جای هیچ گونه تردید و گفت و گویی ندارد.

نکته‌ای مهمّ!

عباس بن عبدالمطلب هنگام نزول آیه سقایة الحاج بدون شک ایمان داشت و جهاد نیز کرده بود. همان‌گونه که «شیبه» هم ایمان داشت و دارای سابقه‌ جهاد بود. پس چگونه علی(ع) ایمان و جهاد خویش را به رخ آنها می‌کشد، چیزی که آنها هم داشتند؟

پاسخ این سؤال آن است که علی(ع) می‌خواهد بگوید من اوّلین شخصی هستم که از بین مردان به رسول خدا(ص) ایمان آوردم و اوّلین شخصی هستم که پس از هجرت پیامبر(ص) به مدینه هجرت کردم و اوّلین مجاهد در راه خدا و رسولش هستم. سبقت در اسلام و هجرت و جهاد، که «عبّاس» و «شیبه» نداشتند، فضیلت منحصر به فرد «علی»(ع) است.

شرح و تفسیر

ایمان به خدا، برتر از هر چیز!

﴿أَجَعَلْتُمْ سِقَايَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَجَاهَدَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لاَ يَسْتَوُونَ عِندَ اللَّهِ: آیا سیراب کردن حجّاج و عمران و آباد کردن مسجد الحرام را مانند کسی قرار می‌دهید که ایمان به خدا و روز قیامت داشته و در راه خدا جهاد می‌کند؟» از تعبیر آیه شریفه معلوم می‌شود که چنین مقایسه‌ای انجام شده و کسی ﴿سِقَايَةَ الْحَاجِّ و ﴿وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ را در ردیف «ایمان به خدا» و «جهاد در راه خدا» دانسته است ولی خداوند متعال این مقایسه را صحیح نمی‌داند و «ایمان به خدا و قیامت» و «جهاد فی سبیل اللَّه» را قابل مقایسه با ﴿سِقَايَةَ الْحَاجِّ و ﴿وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ نمی‌داند. چرا که بدون شک ایمان و جهاد، برتر از آن دو است.

﴿وَاللَّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ: شاید این تعبیر اشاره به این باشد که نه تنها مقایسه مذکور صحیح نمی‌باشد و «ایمان» و «جهاد» برتر از ﴿سِقَايَةَ الْحَاجِّ و ﴿وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ است، بلکه این مقایسه، نوعی ظلم و ستم به کسی است که سبقت در ایمان به خدا و روز قیامت و جهاد فی سبیل اللَّه داشته است.

﴿الَّذِينَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ: خداوند پس از اینکه در آیه اوّل اصل آن مقایسه را رد می‌کند و آن را نوعی ظلم تلقّی می‌نماید، در این آیه تصریح می‌کند که ایمان و هجرت و جهاد، مهم‌تر و باارزش‌تر است.

﴿يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُم بِرَحْمَةٍ مِّنْهُ وَرِضْوَانٍ: خداوند متعال پس از مردود دانستن مقایسه بین «ایمان» و «جهاد» و «هجرت» از یک سو، و ﴿سِقَايَةَ الْحَاجِّ و ﴿وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ از سوی دیگر، و تصریح بر اینکه سه امر اوّل ارزشمندتر است، در دو آیه بعد به کسانی که اهل ایمان و جهاد و هجرت هستند، بشارت‌هایی می‌دهد. به این بشارت‌ها توجّه کنید:

  1. خداوند به این انسان‌ها بشارت رحمت خویش و قرب الی اللَّه را می‌دهد.
  2. دومین بشارت معنوی برای این افراد خشنودی خداوند است و چه نعمتی بالاتر از این که انسان بداند محبوبش از او خشنود و راضی است.
  3. ﴿وَجَنَّاتٍ لَّهُمْ فِيهَا نَعِيمٌ مُّقِيمٌ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا: پاداش سوم آنها باغ‌هایی از بهشت است (توجّه داشته باشید که تعبیر به باغ‌ها شده است، نه یک باغ) که انواع نعمت‌های زائل نشدنی در آن وجود دارد. یکی از مشکلات و معایب نعمت‌های دنیا ناپایداری آن است؛ امّا نعمت‌های جهان آخرت متزلزل و ناپایدار نیست.

﴿إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ: آیا این جمله اشاره به نعمت دیگری است که خداوند برای اهل ایمان و جهاد و هجرت در نظر گرفته است؛ نعمتی که علاوه بر قرب الی اللَّه و خشنودی خداوند و باغ‌های بهشت است؛ نعمتی که نه به فکر انسان می‌رسد و نه کسی قدرت توصیف و شرح آن را دارد، بدین جهت به صورت سربسته بیان شده است؟ یا اشاره به نعمت‌های سه‌گانه سابق دارد و تأکید بر آنهاست؟ هیچ یک از دو احتمال فوق بعید نیست.

ارتباط آیه سقایة الحاج با ولایت‌

از آنجا که فضیلت سبقت در ایمان و جهاد از آنِ علی(ع) است و هیچ کس از مردان مسلمان چنین فضیلتی ندارد، بنابراین علی(ع) افضل افراد مسلمانان است و روشن است که اگر خداوند بخواهد جانشینی برای پیامبرش نصب کند، با وجود «افضل» به سراغ «مفضول» و حتّی «فاضل» نمی‌رود؛ زیرا خداوند حکیم است و تقدیم «مفضول» بر «فاضل» و «فاضل» بر «افضل» بر خلاف حکمت است.

و اگر مسأله خلافت انتخابی هم باشد، عقلاء نیز با وجود «افضل» به سراغ «فاضل» یا «مفضول» نمی‌روند. بنابراین با آیه فوق هم می‌توان ولایت حضرت را ثابت کرد[۱۷].

منابع

پانویس

  1. آیا آب دادن به حاجیان و آبادسازی مسجد الحرام را همگون کار آن کس قرار داده‌اید که به خداوند و روز واپسین ایمان آورده و در راه خداوند جهاد کرده است؟ (هرگز این دو) نزد خداوند برابر نیستند و خداوند گروه ستمگران را رهنمایی نمی‌کند. آنان که ایمان آورده‌اند و هجرت کرده‌اند و در راه خداوند با مال و جان خود، جهاد ورزیده‌اند، نزد خداوند بلند پایگاه‌ترند و آنانند که رستگارند پروردگارشان آنان را به بخشایش و خشنودی از سوی خویش و بوستان‌هایی که ایشان را در آنها نعمتی پایدار است نوید می‌دهد. در حالی که هماره در آن جاودانند؛ بی‌گمان خداوند است که پاداشی سترگ نزد اوست؛ سوره توبه، آیه ۱۹- ۲۲.
  2. سیراب کردن حجّاج در «منی» و «عرفات» و «مشعر الحرام» در موسم حج را سقایة الحاج می‌گویند. سرزمین‌های سه‌گانه فوق، هیچ‌گاه از خود آب نداشته و همواره آب آن از نقاط دیگر تأمین می‌شده است، حتّی امروزه آب مورد استفاده حجّاج در این امکنه مقدّس سه‌گانه، از مکّه مکرّمه یا نقاط دیگر از طریق شبکه لوله‌کشی تأمین می‌شود. در زمان‌های قدیم حجّاج مجبور بودند آب مورد نیازشان را، در ایّامی که در منی و عرفات و مشعر الحرام هستند، از مکّه همراه خویش ببرند. بدین جهت روز هشتم ذیحجّه، که حجّاج در آن زمان‌ها در چنین روزی آب مورد نیاز را تهیّه و بر شتران بار می‌کردند، «یوم الترویة» (روز برداشتن آب) نامیده شد. به هر حال، عبّاس عموی پیامبر در زمان خودش مسئول آب‌رسانی به حجّاج بوده و این مسئولیّت، مخصوصاً در آن عصر و زمان، بسیار مهمّ بوده است؛ زیرا ضروری‌ترین نیاز حجّاج در «منی» و «مشعر الحرام» و «عرفات» آب بوده است.
  3. با توجّه به اهمّیّت فوق العاده «مسجد الحرام» که به تعبیر قرآن مجید اوّلین خانه‌ای است که ساخته شده و مقدّس‌ترین مکان روی زمین است به گونه‌ای که هر رکعت نماز در آن (طبق برخی روایات) برابر با یک میلیون رکعت نماز در مکان‌های دیگر است، مسأله «کلیدداری کعبه» و ﴿عِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ اهمّیّت ویژه‌ای دارد، کلیددار کعبه مسئول حفظ و حراست و مرمّت و بازسازی کعبه معظّمه و مسجد الحرام بوده است.
  4. شواهد التّنزیل، ج۱، ص۲۴۹ به بعد.
  5. اسباب النّزول، ص۱۸۲ (به نقل از احقاق الحق، ج۳، ص۱۲۳).
  6. تفسیر خازن، ج۳، ص۵۷ (به نقل از احقاق الحق، ج۳، ص۱۲۳).
  7. تفسیر قرطبی، ج۸، ص۹۱ (به نقل از احقاق الحق، ج۳، ص۱۲۵).
  8. تفسیر فخر رازی، ج۱۶، ص۱۰ (به نقل از احقاق الحق، ج۳، ص۱۲۵).
  9. الدّرّالمنثور، ج۳، ص۲۱۸ (به نقل از احقاق الحق، ج۳، ص۱۲۶).
  10. تفسیر نسفی، ج۲، ص۲۲۱ (به نقل از الغدیر، ج۲، ص۵۴).
  11. فصول المهمّة، ص۱۰۶ (به نقل از احقاق الحق، ج۳، ص۱۲۶).
  12. کفایة الطّالب، ص۱۱۳ (به نقل از احقاق الحق، ج۳، ص۱۲۵).
  13. به نقل از الغدیر، ج۲، ص۵۴ و ۵۵.
  14. به نقل از الغدیر، ج۲، ص۵۴ و ۵۵.
  15. به نقل از الغدیر، ج۲، ص۵۴ و ۵۵.
  16. به نقل از الغدیر، ج۲، ص۵۴ و ۵۵.
  17. مکارم شیرازی، ناصر، آیات ولایت در قرآن، ص۲۹۳ ـ ۲۹۹.