اصحاب امام مهدی در حدیث

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

  1. امیر المؤمنین(ع) می‌فرماید اصحاب حضرت مهدی(ع) تماماً جوان هستند و در میان آنان پیر یافت نمی‌شود و در روایت دیگری دارد که همگی جوانند و پیر در آنها یافت نمی‌شود به‌جز مانند سرمه در چشم و نمک در آش (یعنی به ندرت)[۱].
  2. امام صادق(ع) می‌فرماید: اصحاب و یاران حضرت قائم(ع) خیمه‌هایشان را در مسجد کوفه برپا می‌کنند، سپس برنامه جدیدی برای آنان مهیا می‌شود، برنامه‌ای که تحمل آن بر عرب سخت باشد[۲].
  3. ابوبصیر از امام صادق(ع) سؤال کرد: "آیا امیر المؤمنین(ع) می‌داند که خانه اصحاب حضرت مهدی(ع) کجاست، همان‌گونه که تعداد ایشان را می‌داند؟" حضرت فرمود: آری، به خدا قسم او تک تک آنها را به اسم‌شان و اسم پدرشان می‌شناسد و می‌داند خانه‌های آنان کجاست. ابوبصیر گفت: جانم به قربانت! آنچه را امیر المؤمنین می‌داند، حسن و حسین هم می‌دانند و آنچه را ایشان می‌دانند شما هم می‌دانید؛ پس به ما هم بیاموزید! حضرت فرمود روز جمعه بعد از نماز نزد من بیا. ابوبصیر می‌گوید: من هم روز جمعه خدمت حضرت رفتم و حضرت به شخصی فرمود: آنچه را که می‌گویم برای ابوبصیر بنویس: "﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، این کلماتی است که رسول خدا(ص) برای علی(ع) املاء فرمود و به او سپرده، و آن نام یاران حضرت قائم(ع) است و عده‌ای که بعداً به حضرت ملحق می‌شوند؛ کسانی که شبانه از رختخواب‌هایشان غایب می‌شوند و در یک شب (با طی الارض) به مکه می‌آیند و این رخداد زمانی خواهد بود که ندا (ی حضر) را در سالی که امر خداوند بر ظهور صادر می‌شود، بشنوند و این افراد نجیبان و فقیهان و حاکمان مردم هستند[۳]. اینها سیصد و سیزده نفرند که خداوند در یک شب جمعه ایشان را در مکه، در مسجد الحرام جمع می‌کند و حتی یکی از آنها نیز تخلف نخواهد کرد. آنگاه در کوچه‌های مکه برای سکونت دنبال منزلگاهی می‌گردند. اهل مکه چون ایشان را نمی‌شناسند میان خود می‌گویند: امروز جماعتی ناآشنا را می‌بینیم که از یک نژاد و یک شهر هم نیستند و بدون خانواده و مرکب هم آمده‌اند. آنها به این سخنان مشغولند که مردی از بنی مخزوم جلو می‌آید و می‌گوید: دیشب خوابی دیدم که عجیب است و ترس مرا گرفته است. اهل مکه به او می‌گویند بیا تا به نزد فلان مرد ثقفی برویم و خوابت را برای او تعریف کن. آنگاه همه نزد او می‌روند. مرد مخزومی می‌گوید: خواب دیدم ابری از آسمان جدا شد و روی کعبه پراکنده شد، در آن ابر ملخ‌هایی بالدار و سبز رنگ بودند که به اطراف زمین منتشر شدند و به هر شهری که می‌رسیدند آتش می‌زدند و به قلعه‌ای رسیدند که آن را ویران نمودند. آن مرد ثقفی تعبیر کرد که در این شب لشکری از لشکرهای خداوند به شهرتان وارد شده است که شما را یارای مقابله با آن نیست. اهل مکه از پیش او برخاستند و در اندیشه حمله به اصحاب حضرت افتادند، اما خدا قلب ایشان را از وحشت آکنده نموده و با یکدیگر مشورت کرده و می‌گویند: بهتر است عجله نکنیم و اکنون به آنها حمله نکنیم؛ زیرا هنوز خلافی از آنها سر نزده است و اظهار مخالفت نکرده‌اند و سلاح به دست نگرفته‌اند؛ شاید از بستگان ما در میان آنان باشند. هر گاه دیدیم که مرتکب کاری ناپسند شدند، آنها را از شهرتان بیرون می‌کنیم؛ زیرا ایشان گروهی عابد هستند و ظاهری نیکو دارند و در حرم امن الهی هم به سر می‌برند، بنابراین نمی‌توان آنها را ترساند مگر وقتی که خلافی مرتکب شوند. مرد مخزومی که خواب دیده بود می‌گوید: من خاطرم از طرف اینها راحت نیست. می‌ترسم گروهی دیگر به آنان ملحق شوند و کار ما سخت‌تر شود، اکنون که تعدادشان کمتر است بهتر که کار ایشان را تمام کنیم، من فکر می‌کنم تعبیری که مرد ثقفی کرد درست است. شخصی در آن میان گفت: اگر جماعتی که می‌خواهند به آنها ملحق شوند نیز مثل آنان سلاح نداشته باشند که مشکلی نیست و اگر لشکری به یاری آنان آمد، باز هم اینها چون جماعتشان کم است به راحتی می‌توانیم قتل عامشان کنیم. با این صحبت‌ها به خواب رفتند و دیگر بار با هم جمع نمی‌شوند که حضرت مهدی(ع) قیام می‌کند و با یاران خود ملاقات می‌کند و (به گونه‌ای آنها را می‌شناسد که) گویی از یک پدر و مادر هستند. صبح‌ها از هم جدا می‌شوند و شب‌ها جمع می‌شوند. ابوبصیر کرد: فدایت شوم آیا غیر از این سیصد و سیزده نفر بر روی زمین مؤمنی یافت می‌شود؟ حضرت فرمودند: آری اما این سیصد و سیزده نفر کسانی هستند که حضرت با ایشان قیام می‌کند و آنان نجیب‌ها و فقیه‌ها و حاکم‌ها و قاضی‌ها هستند که با دست مبارک خود پشت و روی آنها را مسح کرده تا در هیچ مسئله‌ای به مشکل بر نخورند.
  4. امام صادق(ع) فرمود: یاران جناب طالوت به واسطه نهر آبی آزمایش شدند زیرا خداوند می‌فرماید "به زودی شما را به نهری امتحان می‌کنم"؛ همین گونه یاوران حضرت قائم عالیه نیز امتحان خواهند شد[۴]. طالوت پادشاهی بود که خداوند بر بنی اسرائیل گماشته بود و به او دستور داده بود که با بنی اسرائیل به جنگ جالوت برود. در میان راه طالوت و یاران او به نهر أبی رسیدند و خداوند برای امتحان به طالوت دستور داد که به یارانش بگوید: ﴿فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَمَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِه"[۵] اما بسیاری از یاران او مخالفت کرده و بیش از یک مشت از آن آب خوردند به جز سیصد و سیزده نفر آنان. بنابراین در جنگ با جالوت ترسیدند و پا پس کشیدند. درباره اصحاب حضرت مهدی(ع) نیز چنین امتحانی وجود دارد و حضرت آنان را امتحان خواهد کرد.
  5. امام صادق(ع) می‌فرماید: یاران صاحب الامر(ع) محافظت شده‌اند، اگر تمام مردم از بین بروند خداوند اصحاب حضرت را برای او جمع خواهد کرد[۶].
  6. امام صادق(ع) فرمود: هر کس دوست داشته باشد که از یاوران حضرت قائم(ع) باشد، باید منتظر باشد و پرهیزکاری پیشه کند و اخلاق نیکو برگزیند؛ اگر این گونه باشد و پیش از ظهور آن جناب از دنیا برود، ثواب او مانند شخصی است که درک حضور حضرت مهدی علت را نموده باشد[۷].
  7. حضرت صادق(ع) فرمود: خداوند سیصد و سیزده نفر یاوران حضرت مهدی(ع) را گرد هم جمع می‌کند، بدون اینکه از قبل با هم قراری گذاشته باشند مانند به هم پیوسن ابرهای پائیزی و این نشانه‌ای است که در قرآن کریم یاد فرموده: ﴿أَيْنَ مَا تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعًا ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۸]؛ (هر کجا که باشید خداوند شما را حاضر خواهد کرد، همانا خدا بر همه چیز تواناست).
  8. مفضل از امام صادق(ع) روایت می‌کند که حضرت فرمود: زمانی که به حضرت مهدی(ع) از جانب خداوند اجازه قیام داده می‌شود، خداوند نام عبرانی حضرت را می‌خواند و یاران او را برای او آماده می‌کند که سیصد و سیزده نفرند، مانند پیوستن ابرهای پاییزی در کنار هم جمع می‌شوند و آنان دارندگان پرچم‌ها هستند (یعنی هر کدام امارت و حکومت مملکتی را بر عهده خواهند داشت) بعضی از ایشان، شب هنگام از رختخواب خود ناپدید می‌شود و صبح در مکه حاضر خواهد بود و بعضی از آنها را در روز می‌بینند که در ابر حرکت می‌کند و نام خود و پدر و همسر و نسبش را معرفی می‌کند. مفضل عرض کرد: فدای تو گردم! کدام دسته از این دو گروه ایمانشان بیشتر است؟ حضرت پاسخ دادند: آنان‌که در روز با ابر حرکت می‌کنند[۹].
  9. ابان بن تغلب می‌گوید: با امام جعفر بن محمد الصادق(ع) در مسجد الحرام بودم و حضرت دست مرا گرفته بود، سپس فرمود: ای ابان! به زودی خداوند سیصد و سیزده نفر را در این مسجد گرد هم جمع می‌کند که هنوز پدران و اجداد ایشان به دنیا نیامده‌اند؛ آنها شمشیرهایی دارند که نام هر یک و نام پدرش و مشخصات او و نسب او بر آن نوشته شده است[۱۰].
  10. امام صادق(ع) فرمود: جوانانی از شیعیان بر روی پشت بام منزل‌شان خوابیده‌اند که جملگی در یک شب و بدون قرار قبلی گرد هم جمع شده و در صبح آن روز در مکه هستند[۱۱].
  11. امام صادق(ع) فرمود: به زودی خداوند سیصد و سیزده نفر را به سوی مسجدالحرام می‌فرستد که هنوز نه پدرانشان متولد شده‌اند و نه اجدادشان و این را اهل مکه می‌دانند؛ دارای شمشیرهایی هستند که بر آن هزار کلمه نوشته شده است و هر کلمه‌ای کلید هزار کلمه است. خداوند به باد فرمان دهد، به هر وادی که اراده کند روانه شود و ندا دهد: این مهدی است! به روش حضرت داوود حکم می‌کنند و در قضاوتش شاهد نمی‌طلبد[۱۲].
  12. امام باقر(ع) فرمود: همانا که حضرت قائم(ع) از قله ذی طوی[۱۳] فرود می‌آید که سیصد و سیزده نفر، ـ به تعداد اصحاب رسول خدا(ص) در جنگ بدر ـ همراه او هستند. آنگاه به حجر الاسود تکیه می‌دهد و پرچم پیروزی را به اهتزار در می‌آورد[۱۴].
  13. حضرت صادق(ع) فرمود: بدانید! هرگاه یاران حضرت مهدی(ع) به آن تعداد معهود که سیصد و سیزده نفرند، کامل شود، ظهوری را که شما در انتظار آن هستید به وقوع خواهد پیوست[۱۵].
  14. امام صادق(ع) فرمود: حضرت قائم(ع) قیام خواهد نمود، اما مردم او را انکار می‌کنند. (و از او روی می‌گردانند. سپس حضرت دوباره آنان را دعوت می‌کند. و به او نخواهند گروید جز جوانان موفق و ثابتی که خدا در عالم زر از او پیمان گرفته است[۱۶].
  15. امام باقر(ع) می‌فرماید: یاران حضرت قائم(ع) سیصد و سیزده نفرند که از نژاد غیر عرب هستند...[۱۷]. در روایات مختلفی آمده که بسیاری از یاران حضرت از ایرانی‌ها و اهالی ری و خراسان و طالقان و قم و دیگر مناطق ایران هستند، درباره اینکه آیا در میان یاران حضرت مهدی(ع) از نژاد عرب شخصی هست یا خیر، روایات گوناگونی آمده است که برخی در نگاه اول با هم متعارض می‌آیند.
  16. امام صادق(ع) فرمود: همراه حضرت قائم(ع) تعداد اندکی از اعراب خواهند بود...[۱۸]. بدا به حال حاکمان ستمگر عرب، از بلایی که به زودی به آنها خواهد رسید. راوی پرسید: جانم به قربانت! با حضرت قائم چند نفر از عرب خواهند بود؟ حضرت پاسخ دادند: عده اندکی! راوی سؤال کرد: اما بسیاری از اعراب ادعا دارند که از شیعیان شما هستند؟! حضرت فرمود: باید آنها امتحان شوند و غربال شوند و بسیاری از مردم از امتحان سربلند بیرون نمی‌آیند[۱۹].
  17. امام صادق(ع) فرمود: از عرب‌ها پرهیز کن و آگاه باش که هیچ عربی با حضرت قائم(ع) قیام نمی‌کند[۲۰]. همچنین از امام باقر(ع) می‌فرماید: با حضرت قائم آل محمد(ع) بین رکن و مقام در مکه مکرمه سیصد و چند نفر با او بیعت می‌کنند، به تعداد افرادی که در جنگ بدر با رسول خدا(ص) بودند. در میان آنها نجیبانی از مصر، ابدال که اهل شام (سوریه) هستند و برگزیدگانی از عراق وجود دارند و حضرت تا زمانی که حکم الهی اقتضا کند در میان آنها خواهد بود. در حدیث دیگری رسول خدا(ص) فرمودند: انسان‌های شریفی از شام (سوریه) و نیز افرادی از قبیله‌ها و سرزمین‌های اطراف آن به حضرت مهدی(ع) می‌پیوندند که در شب چون مردان پارسا به عبادت و در روز چون شیر غران هستند[۲۱].
  18. امام باقر(ع) فرمود: زمانی که حضرت قائم(ع) ظهور کند و به کوفه بیاید، خداوند از پشت کوفه هفتاد هزار مرد صدیق را بر می‌انگیزد که آنها همه از یاران و اصحاب آن جناب خواهند بود[۲۲]. در ظاهر این روایات را مخالف یکدیگر می‌بینیم، اما اگر کمی دقت کنم می‌بینیم که حضرت می‌فرماید مردمانی از مصر و شام و عراق با حضرت بیعت می‌کنند و در دنیای امروز می‌دانیم که تابعین و ساکنین یک کشور می‌توانند از ملیت‌های مختلف باشند. شاید بتوان گفت اصحاب حضرت از این کشورهای عربی باشند، اما نژاد آنها غیرعرب باشد و حدیثی که می‌فرماید هیچ عربی با حضرت قیام نمی‌کند را به این معنا گرفت که در سیصد و سیزده نفر، عرب وجود ندارد اما در لشکر حضرت که هزاران نفر خواهند بود و بعد از گسترش قیام به آن حضرت ملحق خواهند شد، عرب‌های زیادی وجود خواهند داشت. (والله العالم)
  19. حارث اعور همدانی از امیرمؤمنان(ع) روایت می‌کند که بر فراز منبر فرمود:... زمانی که صاحب الزمان پنهان شود و دل‌های آشفته و زیر و زبر شده (ی مردم) باقی ماند، در این زمان بعضی از دل‌ها پر خیر و بعضی بدون خیر خواهند بود. آرزومندان هلاک می‌شوند و سست عنصران از بین می‌روند و مؤمنین باقی می‌مانند که بسیار اندکند، سیصد و اندی هستند، ملائکه‌ای که در جنگ بدر به یاری پیامبر آمدند آنها را نیز یاری می‌دهند که این ملائکه) نه کشته می‌شوند و نه می‌میرند[۲۳].
  20. در روایتی امام باقر(ع) از برخی یاران حضرت قائم(ع) یاد می‌نماید که در منطقه "ذی طوی" جمع می‌شوند. حضرت به سوی این ناحیه اشاره کرد و فرمود: صاحب الأمر حضرت مهدی(ع) در این دره‌ها غیبتی خواهد نمود تا زمان ظهورش فرا رسد. سپس غلام آن حضرت نزد گروهی از یارن حضرت می‌آید که در آنجا جمع شده‌اند و از آنها می‌پرسد، شما چند نفر هستید؟ پاسخ می‌دهند ما چهل نفر هستیم. سپس از آنان سؤال می‌کند: اگر صاحب خود حضرت مهدی(ع) را ببینید چه می‌کنید؟ می‌گویند: به خدا سوگند: اگر او دستور دهد که کوه‌ها را از جای برکنیم، انجام می‌دهیم و همراه او خواهیم بود. این دیدار به پایان می‌رسد و یک سال بعد دوباره آن غلام آمده و به آن گروه می‌گوید: ده نفر از میان خود معرفی کنید و با آنان نزد حضرت می‌آید و امام(ع) به آنان وعده می‌دهد که فردا شب قیام نماید. سپس امام باقر(ع) فرمود: به خدا قسم گویا می‌بینم که او چگونه پشت خویش را به حجر نموده و خداوند را به حق خودش سوگند می‌دهد (تا ظهورش را محقق نماید) سپس رو به مردم کرده و می‌گوید: ای مردم هر کسی که درباره خدا، حضرت آدم، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و یا محمد و قرآن کریم سؤالی دارد، من سزاوارترین فردی هستم که می‌تواند پاسخ آن را بدهد. حضرت مهدی(ع) سپس از این صحبت به سوی رکن و مقام رفته و دو رکعت نماز می‌خواند و دوباره خداوند را به حق خویش قسم می‌دهد. آنگاه امام باقر(ع) فرمود: به خدا قسم او همان مضطری است که خداوند در آیه شریفه: ﴿أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ"[۲۴] یاد نموده است و این آیه درباره او و برای حضرت مهدی(ع) نازل شده است[۲۵]. در بعضی روایات صحبت از ده هزار نفر یاران حضرت شده است. این گروه غیر از سیصد و سیزده نفر هستند و آنان در رکاب حضرت جهاد خواهند نمود و سیصد و سیزده نفر کارگزاران حضرت خواهند بود. از این گروه به "عقد" نام برده شده است.
  21. در روایتی امام جواد(ع) فرمود: قائم ما اهل بیت کسی خواهد بود که... به تعداد اصحاب رسول خدا در جنگ بدر، سیصد و سیزده نفر از نقاط مختلف زمین گرد او جمع خواهند شد و این سخن خداست که می‌فرماید "هر کجا باشید خداوند شما را جمع خواهد نمود، همانا خداوند بر هر کاری تواناست"[۲۶]. زمانی که این گروه پاکیزه سرشت نزد او جمع شوند، خداوند ظهور او را محقق خواهد نمود. اما زمانی که تعداد "عقد" برای او گرد آمدند ـ و عقد به حداقل ده هزار نفر گفته می‌شود ـ به إذن خدا قیام خواهد نمود، سپس پیاپی دشمنان خدا را خواهد کشت تا اینکه خداوند راضی شود. راوی سؤال نمود: از کجا می‌فهمد که خداوند راضی شده است؟ فرمود: در قلب او شفقت و مهربانی ویژه‌ای قرار می‌گیرد...[۲۷].
  22. امام صادق(ع) فرمود: زمانی که حضرت قائم(ع) قیام نماید به منطقه رحبه (در ۱۸ کیلومتری کوفه) می‌آید و با پای خود به جایی اشاره می‌نماید می‌فرماید این مکان را حفر کنید. وقتی آنجا را حفر می‌کنند دوازده هزار زره و دوازده هزار شمشیر و دوازده هزار کلاه خود را بیرون می‌آورند. آنگاه حضرت دوازده هزار نفر از موالیان و مردان عجم را فرا می‌خواند و آن لباس‌های رزم را بر آنان می‌پوشاند و بدان‌ها می‌فرماید: هر کسی که (در عقیده و مرام) چون شما نبود به قتل برسانید[۲۸].
  23. امام صادق(ع) فرمود حضرت قائم(ع) قیام نمی‌کند مگر به "فئه" و "فئه" به گروهی می‌گویند که از ده هزار نفر بیشتر باشند[۲۹]. رسول خدا(ص) در حدیثی فرمود:... گروهی از یارن حضرت وارد شهر قسطنطنیه می‌شوند اما با شمشیر و تیر و کمان نمی‌جنگند، آنان سلاح را کنار می‌گذارند و با گفتن جمله «لا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، اللَّهُ اکبر» شهر را ویران می‌نمایند و بار دیگر این جمله را می‌گویند و طرف دیگر شهر خراب می‌شود و در مرتبه سوم که این جمله را می‌گویند شکافی در میان شهر ایجاد می‌شود[۳۰] و در روایتی دیگر می‌فرماید که گروهی از اولیای خدا قسطنطنیه را فتح می‌کنند، خداوند درد و مریضی و مرگ را از آنها دور ساخته است. وقتی حضرت عیسی(ع) از آسمان نازل شود به او خواهند پیوست و با دجال نبرد خواهند نمود[۳۱].
  24. امام باقر(ع) فرمود: اکنون خداوند ترس را در دل‌های شیعیان ما انداخته است (تا خود را بی‌جهت به مهلکه نیاندازند اما زمانی که حضرت قائم(ع) ظهور نماید هر کدام از شیعیان ما از شیر ژیان بی‌باک‌تر و از نیزه و تیر برنده‌تر خواهند بود[۳۲]. حذیفه از رسول خدا(ص) روایت می‌کند که فرمود: زمانی که ظهور حضرت قائم(ع) فرا رسد، صدایی از آسمان به گوش می‌رسد که می‌گوید: "ای مردم! دیگر ستمکاران بر شما حکومتی نخواهند کرد، اکنون زمان رهبری بهترین فرد از امت محمد(ص) است، پس به سوی مکه بشتابید". آنگاه نجبا از مصر و ابدال از شام و مردانی نیرومند از عراق خواهند آمد. مردانی که در شب به عبادت خدا مشغولند و در روز مانند شیر غران هستند، دل‌های آنان چون پاره‌های آهن است. آنان در میان رکن و مقام در مسجد الحرام گرد آمده و با حضرت بیعت خواهند نمود[۳۳]. یکی از خصوصیات زمان ظهور این است که کارگزاران حضرت در هر نقطه‌ای ارتباط عینی با حضرت دارند در روایات متعددی فرموده‌اند که حضرت در مناطق مختلفی که فتح می‌نماید، افرادی را می‌گمارد و بدان‌ها می‌فرماید ارتباط میان من و شما در کف دستتان می‌باشد، هرگاه که در مسئله‌ای به مشکل برخوردید به کف دست خود نگاه کنید و آنچه در آن می‌یابید بدان عمل کنید. در برخی روایات وارد شده است که در شرق و غرب عالم مردم بدون هیچ حجابی همدیگر را می‌بینند و با هم سخن می‌گویند[۳۴].
  25. در روایتی امام صادق(ع) به مفضل از آزمایشی سخت برای یاران امام زمان(ع) خبر می‌دهد. این آزمون توسط خود حضرت قائم(ع) در کوفه انجام می‌شود. امام صادق(ع) فرمود: گویا حضرت صاحب الامر(ع) را می‌بینم که در کوفه بر منبر جلوس فرموده است و یاران او که سیصد و سیزده نفر می‌باشند گرد او حلقه زده‌اند. حضرت از میان جامه خود نامه‌ای را بیرون می‌آورد که مهری زرین بر آن نهاده‌اند. در آن نامه پیمانی نوشته شده است که رسول خدا ستانده است. با خواندن آن نامه همه از اطراف او می‌گریزند، مانند رمه گان! و جز وزیر او و یازده تن نقباء، کسی با او نخواهد ماند، آنگونه که با حضرت موسی نیز ۱۲ نفر بیشتر باقی نماندند. سپس افرادی که فرار نموده‌اند در تمام زمین می‌گردند و راهی به سوی حق جز آن حضرت نمی‌یابند، آنگاه بر می‌گردند. سپس امام صادق(ع) فرمود به خدا سوگند من آن سخنی را که به آنان می‌گوید و باعث می‌شود که نسبت به او کافر شده و بگریزند، می‌دانم؟[۳۵]
  26. در روایتی دیگر امام صادق(ع) فرمود: حضرت لوط(ع) (زمانی که از رفتار قوم خو به ستوه آمد، آرزو کرد) گفت: ﴿قَالَ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلَى رُكْنٍ شَدِيدٍ[۳۶] (ای کاش من نیرویی برای مقابله با شما داشتم و یا به تکیه گاهی قوی و استوار پناهنده می‌شدم) منظور حضرت لوط(ع) از آرزویی که کرد این بود: ای کاش نیروبی چون نیروی حضرت قائم(ع) می‌داشتم و بارانی به قدرت و پایداری یاران او برای من وجود اشت؛ زیرا به هر کدام از یاران حضرت مهدی(ع) نیروی چهل مرد داده می‌شود و دل‌های آنان چنان قوی و بی‌باک است که چون پاره‌های آهن خواهند بود. اگر بر کوه‌هایی از آهن بگذرند، آن را متلاشی خواهند کرد. آنان تا زمانی که خداوند راضی نشود شمشیر بر زمین نمی‌نهند. و در روایتی دیگر حضرت امام باقر(ع) فرمود اصحاب حضرت قائم(ع) در سرتاسر عالم پراکنده خواهند شد و همه چیز، حتی درندگان و پرندگان نیز از آنها فرمانبری خواهند نمود و همه چیز در پی انجام دستورات آنان است، حتی زمینی که بر آن قدم می‌نهند به گذر اصحاب حضرت بر خود می‌بالند[۳۷].
  27. امام صادق(ع) فرمود: زمانی که حضرت قائم(ع) قیام نماید: گروهی از یاران حضرت مهدی(ع) که همه گمان می‌کردند جزو یاران آن حضرت هستند، دست از یاری حضرت برداشته و نسبت به ایشان کافر می‌شوند و بسیاری از کفار و مشرکین به حضرت ایمان آورده و به یاری او می‌شتابند![۳۸] امام صادق(ع) فرمود، خداوند در شرق زمین شهری بنا نموده که نام آن "جابلقا" است. این شهر دوازده هزار دروازه طلایی دارد که هر دروازه‌ای از دروازه دیگر یک فرسنگ فاصله دارد. بر هر کدام از این درب‌ها برجی وجود دارد که یک، لشکر دوازده هزار نفری را در خود جای می‌دهد. این لشکرها تجهیزات جنگی و سلاح و شمشیر خود را آماده کرده‌اند و منتظر ظهور حضرت قائم(ع) می‌باشند. خداوند در غرب زمین نیز شهری بنا نموده که همچون "جابلقا" دارای دوازده هزار در است و همان تعداد لشکر در آنها جای دارد. نام این شهر "جابلسا" است. این لشکریان نیز آماده حضور در قیام حضرت مهدی(ع) هستند. سپس امام صادق(ع) فرمود: من حجت الهی بر تمام آن افراد هستم[۳۹]. در روایات رجعت از افراد بسیاری نام برده شده است که در زمان ظهور حضرت دوباره به دنیا باز خواهند گشت و در لشکر حضرت با دشمنان به جنگ خواهند پرداخت. یکی از این افراد شخصی است به نام "جبیر بن خابور" او گنجینه دار معاویه بوده برای دیدن مادرش به کوفه آمد و به امیر المؤمین(ع) پیوست. حضرت علی(ع) درباره او فرمود: "این شخص در کوه‌های منطقهی اهواز به همراه چهار هزار نفر در حالی که شمشیرهای خود از نیام کشیده‌اند در انتظار قیام حضرت قائم اهل بیت(ع) هستند، و زمانی که حضرت قیام کند، او در رکابش خواهد جنگید[۴۰].
  28. امام صادق(ع) می‌فرماید: یاران حضرت مهدی(ع) شمشیرهایی آهنین دارند. اما گویا از آهن نیست، اگر یکی از آنان با شمشیر خود بر کوهی ضربه بزند، آن را دو نیم خواهد ساخت! در حدیث دیگری حضرت می‌فرماید: یاران حضرت مهدی(ع) اگر با سپاهیانی که بین شرق و غرب را فرا گرفته است درگیر شوند، همه آنها را در لحظه‌ای نابود خواهند کرد و سلاح دشمن در آنها کارگر نخواهد بود[۴۱]. یکی از خصوصیات یاران حضرت مهدی(ع) دوستی و همدلی و همرازی آنان با همدیگر است. دوستی آنان چنان محکم و استوار است که گویا همه از یک پدر و مادرند. امام باقر(ع) در این باره می‌فرماید: زمان قیام حضرت قائم(ع) دوران رفاقت فرا می‌رسد[۴۲].[۴۳]

منابع

پانویس

  1. یأتی، ص۳۵، ملاحم، ص۱۴۵.
  2. غیبت نعمانی، ص۳۱۹.
  3. یأتی، ص۳۵، ملاحم، ص۲۰۲. آنگاه حضرت نام یک یک آنان را فرمود و برای ابوبصیر نوشت و درباره نام آنان و خصوصیات‌شان در متون حدیثی اختلاف است. برای یافتن تفصیل نام اصحاب حضرت به کتابهای ملاحم و الزام الناصب و دلائل الامه و نوائب الدهور و یأتی رجوع کنید.
  4. غیبت نعمانی، ص۳۱۶.
  5. «و چون طالوت با سپاه (از شهر) بیرون رفت گفت: خداوند شما را به (آب) جویباری می‌آزماید، هر که از آن بنوشد از من نیست و هر که نخورد با من است مگر آنکه تنها کفی از آن برگیرد. باری، همه جز اندکی از آن نوشیدند و چون طالوت و مؤمنان همراه وی از آن گذشتند (همراه» سوره بقره، آیه ۲۴۹.
  6. یأتی ص۷۲ و غیبت نعمانی ص۳۱۶.
  7. یأتی، ص۷۲، غیبت نعمانی، ص۲۰۰.
  8. غیبت نعمانی، ص۲۸۲. بقره / ۱۴۸.
  9. یأتی، ص۳۸۱ و غیبت نعمانی، ص۳۱۳.
  10. یأتی، ص۳۸۲.
  11. غیبت نعمانی، ص۳۱۶.
  12. غیبت نعمانی، ص۳۱۴.
  13. کوهی بین مکه و مدینه و در دعای ندبه از آن یاد شده است و احتمال سکونت حضرت در آن داده می‌شود.
  14. یأتی، ص۳۸۲، غیبت نعمانی، ص۳۱۵.
  15. . غیبت نعمانی: ص۲۰۳.
  16. . یأتی، ص۱۷۲.
  17. بحار الانوار، ج ۵۲، ص۳۶۹.
  18. غیبت نعمانی، ص۲۰۴.
  19. کافی، ج ۱، ص۳۷۰.
  20. غیبت طوسی، ص۲۸۴.
  21. بحار الأنوار، ج ۵۲، ص۲۰۴.
  22. ملاحم، ص۴۲.
  23. یأتی، ص۱۸۸ غیبت نعمانی ص۱۹۵.
  24. «یا آن کسی که به درمانده، چون وی را بخواند، پاسخ می‌دهد و بلا را (از او) می‌گرداند؟ و شما را جانشینان زمین می‌گرداند؛ آیا با خداوند، خدایی (دیگر) هست؟ اندک پند می‌پذیرید» سوره نمل، آیه ۶۲.
  25. غیبت نعمانی، ص۱۸۲.
  26. بقره / ۱۴۸.
  27. تفسیر کنز الدقائق، ج ۱، ص۳۷۰.
  28. بحار الأنوار، ج ۵۲، ص۳۳۷ و نجم الثاقب: باب سوم بخش سی و نهم:
  29. . تفسیر عیاشی، ج ۱، ص۱۳۴، تفسیر کنز الدقائق، ج ۱، ص۵۹۳.
  30. یأتی، ص۵۷۲.
  31. ملاحم، ص۸۲.
  32. یأتی، ص۱۵۷.
  33. بحار الأنوار، ج ۵۲، ص۳۰۴.
  34. بحار الأنوار، ج ۵۳، ص۹۱ و نجم الثاقب، ص۱۶۵.
  35. بحار الانوار، ج ۵۲، ص۳۲۶.
  36. «گفت: کاش برای رویارویی با شما توانی داشتم یا به گوشه‌ای استوار پناه می‌جستم» سوره هود، آیه ۸۰.
  37. بحار الأنوار، ج ۵۲، ص۳۲۷.
  38. غیبت نعمانی، ص۱۷۱، بحار الأنوار، ج ۵۲، ص۳۶۴.
  39. بحار الأنوار، ج ۵۴، ص۳۳۴ و ج ۲۶، ص۴۷. ر. ک: جابلسا جابلقا.
  40. بحار الانوار، ج ۴۱، ص۲۹۶. ر. ک: رجعت.
  41. موعود نامه، ص۴۰۶، بحار الانوار، ج ۲۷، ص۴۱ و ج ۵۴، ص۲۳۴، اثبات الهداه، ج ۳، ص۵۲۲.
  42. چشم به راه مهدی، ص۳۸۱ و بحار الانوار، ج ۵۲ ص۳۷۲ و موعودنامه، ص۶۴۱.
  43. حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص۶۱۱.