تفویض در قرآن
تنظیم آیات تفویض به ترتیب مصحف
- ﴿وَإِنْ يُرِيدُوا أَنْ يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللَّهُ هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ﴾[۱].
- ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللَّهُ وَمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۲].
- ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا مَا آتَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَيُؤْتِينَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ إِنَّا إِلَى اللَّهِ رَاغِبُونَ﴾[۳].
- ﴿فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ﴾[۴].
- ﴿فَسَتَذْكُرُونَ مَا أَقُولُ لَكُمْ وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ﴾[۵].[۶]
تفویض در تفاسیر
شیخ طایفه، علی بن حسن طوسی، در تفسیر تبیان در ذیل قوله تعالی: ﴿وَإِنْ يُرِيدُوا أَنْ يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللَّهُ هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ﴾، فرموده: (خطاب به پیامبر (ص)) میفرماید: اگر کفار از روی خدعه (یعنی در ظاهر محبت کنند، اما در باطن به خصومت پردازند)، با تو قصد صلح نمودند- گفتهاند: مراد، کفار بنیقریظه هستند - ﴿فَإِنَّ حَسْبَكَ اللَّهُ﴾؛ یعنی خدا برای تو کافی است. گفته میشود: اعطانی ما احسبنی؛ یعنی به مقداری که برای من کافی است، به من اعطا نمود، و اصل آن، “حساب” است، و (عبارت در واقع چنین است:) انما اعطاه بحساب ما یکفیه: و البته، آنچه را که او را کفایت میکرد، به او اعطا نمود[۷]. نیز فی قوله تعالی: ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللَّهُ وَمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۸]، فرموده: آیه خطاب به پیامبر (ص) است و میفرماید: خداوند کافی است که تو را علیه دشمنانت یاری نماید و نیز از مؤمنین؛ یعنی از مهاجرین و انصار هر کس از تو پیروی و متابعت کند، خداوند کافی است که آنان را علیه دشمنانشان یاری و مدد نماید، و قوله: ﴿حَسْبُكَ﴾ در این آیه و آیه قبل (آیه ۶۲)، تکرار شده، و وجه آن، خاص و عام بودن آن است؛ به این معنا که در آیه قبل معنا چنین است: خدا کافی است تو را علیه آنانی که خواستند با تو خدعه کنند، و در این جا معنایش عام است؛ یعنی در هر چه به آن محتاج هستی، خدا تو را نسبت به آن کفایت میکند[۹].
فی قوله تعالی: ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا مَا آتَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَيُؤْتِينَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ إِنَّا إِلَى اللَّهِ رَاغِبُونَ﴾ هم فرموده: خدای تعالی در این آیه خبر داده که این منافقین را که از تو صدقات طلب نمودند و بر تو عیب میگرفتند، اگر به آنچه خدا و پیامبرش به آنان اعطا نمود، راضی بودند و میگفتند: خدا ما را کفایت میکند، زود باشد که خدای متعال و پیامبر گرامیاش از فضلش به ما اعطا نماید. البته، ما به سوی خدا میل و رغبت داریم. این شرطیه، جوابی محذوف دارد، و تقدیر آن در جواب، لکان خیر ألهم میباشد؛ یعنی آن گفتار برای آنان بهتر بود[۱۰]. همچنین فی قوله تعالی: ﴿فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ﴾، فرموده: معنای آن این است که اگر این کافران از تو روی گردانند و اقرار به نبوت تو نکنند، پس ای محمد (ص)! بگو: ﴿حَسْبِيَ اللَّهُ﴾؛ یعنی خداوند مرا کافی است. قوله: ﴿حَسْبِيَ﴾، از حساب است؛ زیرا خدا بر حسب کفایت، آن اندازه که تو را از غیر بینیاز کند، اعطا مینماید، و از نعمتهایش مقداری را که به حد و نهایتی برسد، زیاد مینماید؛ زیرا نعمتهای او، دایمی، و قدرت و تواناییاش، آشکار است. ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ﴾، در موضع حال است و تقدیر آن چنین است: حسبی الله مستحقا لاخلاص العبادة و الاقرار بان ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ﴾: در حالی که او مستحق برای خلوص در عبادت و اقرار به ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ﴾[۱۱] است. “توکل”، واگذار نمودن امر است با خلوص نیت به خدای متعال در هر چیزی که بنده به جهت اعتماد به حُسن تدبیر و کفایت خدا، از آن کار دور گردد و آن را به خدا واگذارد[۱۲].
نیز فی قوله تعالی: ﴿فَسَتَذْكُرُونَ مَا أَقُولُ لَكُمْ وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ﴾، بر وجه خوف و وعظ به آنان فرموده: پس به زودی متذکر خواهید شد، صحت آنچه را که برای شما میگوییم، هنگامی که عذاب روز قیامت بر شما حاصل گردید، و گفتهاند: به هنگام نزول عذاب بر شما آنچه را از نصیحت به شما میگویم، متذکر خواهید شد و من کارم را به خدای تعالی تسلیم کرده و بر او توکل مینمایم و بر لطف او اعتماد و اطمینان دارم. در این جا “امر” اسم جنس است. ﴿إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ﴾: یعنی خدای تعالی به احوال آنان داناست، و به آنچه از طاعت و معصیت که انجام میدهند، عالم است[۱۳]. شیخ طبرسی و در مجمعالبیان فی قوله تعالی: ﴿وَإِنْ يُرِيدُوا أَنْ يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللَّهُ هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ﴾، فرموده: خدای سبحان پیامبرش را مخاطب قرار داده و میفرماید: اگر کسانی که از تو طلب صلح میکنند و در این صلح با تو خدعه مینمایند؛ یعنی با درخواست صلح، قصدشان دفع یاران توست که آنان را از آماده بودن و ادامه جنگیدن باز دارند و فرصتی را برای تجدید قوای خود فراهم سازند و علیه شما جنگ را آغاز کنند، بدون این که شما آمادگی برای جنگیدن داشته باشید، پس البته، خدای تعالی در پشتیبانی نمودن، تو را کفایت میکند. اوست که تو را از جانب خودش به وسیله مؤمنین قوی گردانید و علیه دشمنانت یاری نمود[۱۴].
فی قوله تعالی: ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللَّهُ وَمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ﴾ هم فرموده: با خطاب به پیامبر او را به جنگ با کفار و به برانگیخته شدنش علیه آنان امر نمود و فرمود: ﴿حَسْبُكَ اللَّهُ وَمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ﴾؛ یعنی خدای تعالی تو را کافی است و از مؤمنین، آنان را که از تو پیروی و تبعیت میکنند (هم) کافی است. حسن گفته است: الله حسبک و حسب من اتبعک من المؤمنین؛ یعنی خدای تعالی تو را و آنان را کفایت میکند[۱۵]. فی قوله تعالی: ﴿فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ﴾، فرموده: اگر از حق و از آنچه به آنان امر میشود، از پیروی پیامبر، روی گردانیدند، و گفتهاند: معنای آن، رویگردانی از تو و رویگردانی از نبوت توست، ﴿فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ﴾: پس بگو خدای تعالی مرا کافی است که اوست توانا بر هر چیزی، ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ﴾: نیست خدایی به جز او، خدای یکتای بیهمتا، به او اطمینان کرده و بر او اعتماد مینمایم و کارهایم را به او واگذار میکنم[۱۶]. ابوالقاسم زمخشری در تفسیر کشاف فی قوله تعالی: ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللَّهُ وَمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ﴾، فرموده: کسانی از مؤمنین که تو را پیروی میکنند، تو را کافی است که خدا ناصر، یار و یاور باشد[۱۷].
فی قوله تعالی: ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا مَا آتَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَيُؤْتِينَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ إِنَّا إِلَى اللَّهِ رَاغِبُونَ﴾ هم فرموده: اگر آنان راضی بودند به آنچه از غنیمت که پیامبر خدا (ص) به آنان اعطا نمود، و نفوسشان از آن نصیب خوشحال بود، هر چند بهره آنها اندک بود و میگفتند: فضل خدا و صنع او ما را کافی است، و آنچه قسمت ما شد، ما را بس است، و به زودی غنیمت دیگری را روزی ما میگرداند. پس پیامبر خدا (ص) بیش از آنچه امروز بما اعطا نمود، عطا خواهد کرد. ﴿إِنَّا إِلَى اللَّهِ﴾ در غنیمت رسانیدن به ما و دریافت احسان از روی فضل، به فضل او ﴿رَاغِبُونَ﴾[۱۸]. نیز فی قوله تعالی: ﴿فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ﴾، نیز فرموده: ﴿فَإِنْ تَوَلَّوْا﴾: پس اگر از ایمان به تو اعراض کردند، و با تو دشمنی نمودند، پس طلب یاری کن و امرت را به او واگذار که او در برابر آزار آنان نیز تو را کفایت میکند و آنان به تو ضرر نمیرسانند، و او یاری کننده تو علیه آنان است، و ﴿الْعَظِيمِ﴾، به رفع قرائت شده، و از ابن عباس نقل است که «الْعَرْشُ، لَا يَقْدِرُ أَحَدٌ قَدْرَهُ»؛ یعنی احدی قدرت ندارد که اندازه عرش را بداند[۱۹]. همچنین فی قوله تعالی: ﴿فَسَتَذْكُرُونَ مَا أَقُولُ لَكُمْ وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ﴾، فرموده: ﴿فَسَتَذْكُرُونَ﴾: به زودی یادآوری خواهند کرد بعضی از ایشان بعضی دیگر را. “﴿أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ﴾؛ برای اینکه آنان او را تهدید کرده بودند[۲۰].
مولی الاجل سید عبدالله، معروف به شبّر، نیز در تفسیر قوله تعالی: ﴿وَإِنْ يُرِيدُوا أَنْ يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللَّهُ هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ﴾، چنین فرموده است: و اگر خواستند، با صلح، با تو خدعه کنند، پس خدای تعالی تو را کافی است؛ اوست که تو و همه مؤمنین را جمیعاً با یاری خودش تأیید نمود[۲۱]. همین طور فی قوله تعالی: ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللَّهُ وَمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ﴾، فرموده: یعنی خدای تعالی و مؤمنین تو را کافی است[۲۲]. فی قوله تعالی: ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا مَا آتَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَيُؤْتِينَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ إِنَّا إِلَى اللَّهِ رَاغِبُونَ﴾، فرموده: اگر آنان به آنچه از صدقه و غنیمت که خدای تعالی و پیامبرش به آنان اعطا نموده راضی شوند و بگویند خدای تعالی ما را کافی است، به زودی خدای تعالی از فضل خود و پیامبرش صدقه یا غنیمت دیگری به ما اعطا میکنند؛ پس بهره ما فراوان میگردد، و ما به سوی خدا راغب هستیم و بینیاز گردیم. جواب ﴿لَوْ﴾ مقدر است؛ یعنی هر آینه برای آنان بهتر است[۲۳].
فی قوله تعالی: ﴿فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ﴾ هم فرموده: پس اگر از ایمان آوردن به تو اعراض کنند، پس بگو، خدای تعالی مرا کافی است که نیست الهی به جز او، بر او توکل میکنم و به او اعتماد و اطمینان دارم و او پروردگار مُلک عظیم است[۲۴]. نیز فی قوله تعالی: ﴿فَسَتَذْكُرُونَ مَا أَقُولُ لَكُمْ وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ﴾، گفته است: ﴿فَسَتَذْكُرُونَ﴾: به زودی متذکر خواهید شد آن هنگام که عذاب را با دیدگان خود ملاحظه کردید، ﴿َمَا أَقُولُ لَكُمْ﴾: آنچه برای شما میگویم، از نصیحت،﴿وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ﴾: و من کارم را به خدای تعالی واگذار میکنم، برای این که از شر شما در ایمن باشم. ﴿إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ﴾: البته، خدای تعالی نسبت به امور بندگانش، بسیار بینا و داناست[۲۵].
استاد علامه سید محمد حسین طباطبایی در تفسیر المیزان فی قوله تعالی: ﴿وَإِنْ يُرِيدُوا أَنْ يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللَّهُ هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ﴾، گفته: آیه، اتصال به آیه قبل دارد، و آن دفع دخل (مقدر) است، و آن چنین است که خدای سبحان آن گاه که پیامبرش را به متمایل شدن به صلح امر نمود که اگر آنان متمایل بدان شدند و راضی به خدعه و نیرنگ نبودند، زیرا که آن از خیانت در حقوق معاشرت و روابط عمومی است و خداوند خاینان را دوست ندارد، امرش به تمایل یاد شده، مظنه چنین پرسشی میشود که: ممکن است تمایل آنان به صلح، خدعه و نیرنگی از سوی آنان باشد که مؤمنان گمراه شوند تا بر ضرر خودشان، شرایط و احوال مناسبی را که دارند، تغییر دهند. پس خداوند سبحان این پرسش را پاسخ داد به این که ما تو را امر به توکل میکنیم. پس اگر خواستند با این پیشنهادشان نسبت به تو خدعه کنند، البته، خدای تعالی تو را کافی است، و خدای تعالی فرموده است: ﴿وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ﴾[۲۶]، و این، از آن چیزهایی است که دال میباشد بر اینکه این جا اسبابی ورای آن اسباب طبیعیای که برای ما آشکار شده وجود دارد که بر اساس آنچه صلاح بنده متوکل است، جاری میشود آن گاه که اسباب عادی طبیعی بدو خیانت کنند و بر خواسته حقش او را مساعدت ننمایند[۲۷]. نیز فی قوله تعالی: ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللَّهُ وَمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ﴾، گفته: مراد از آن این است که خدای تعالی تو را کافی است با یاری نمودنش به وسیله کسانی از مؤمنین که از تو پیروی میکنند، و الله اعلم، و مراد این نیست که دو سبب باشد یا یک سببی باشد که از دو جزء با هم تألیف شده و از آن دو جزء، سببی کافی ترکیب گشته باشد[۲۸].
همچنین فی قوله تعالی: ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا مَا آتَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَيُؤْتِينَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ إِنَّا إِلَى اللَّهِ رَاغِبُونَ﴾، هم میگوید: ﴿لَوْ﴾، برای تمنّی است، و قوله: ﴿رَضُوا مَا آتَاهُمُ﴾، کان “رضایت” دربردارنده معنای “اخذ” گردیده و برای همین متعدی بنفسه شده؛ یعنی آنها آن را گرفتند در حالی که بدان راضی بودند، و یا راضی بودند در حالی که آن را میگرفتند، و “ایتاء”؛ یعنی اعطا، و ﴿حَسْبُنَا اللَّهُ﴾؛ یعنی کفایت کند خدای سبحان ما را در آنچه به آن راغب و مایل هستیم، و قوله: ﴿سَيُؤْتِينَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ﴾، بیان آن چیزی است که به آن رغبت داشته و نسبت به آن خواهش دارند، و قوله: ﴿إِنَّا إِلَى اللَّهِ رَاغِبُونَ﴾، تعلیل برای قوله: ﴿سَيُؤْتِينَا اللَّهُ...﴾ است. معنا چنین است: از چیزهای که برای خودشان آرزو داشتند، این بود که آنچه از مال صدقات و غیر آن را که خداوند و رسولش به امری از سوی او به آنان اعطا نمودهاند، بگیرند و بگویند: خدای سبحان ما را از سایر اسباب کافی است و ما راغب فضل او میباشیم و انتظار داریم از فضلش به ما تفضل کند و پیامبرش به ما اعطا نماید[۲۹].
همین طور فی قوله تعالی: ﴿فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ﴾، فرموده: و اگر از تو روی گردانیدند و از قبول دعوت تو اعراض نمودند، پس بگو: ﴿حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ﴾؛ یعنی او که ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ﴾ است، برای من کافی است. پس قوله: که ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ﴾، در مقام تعلیل برای انقطاع اسباب و تمسک داشتن به پروردگار است که سوای او هیچ چیزی کافی نیست؛ زیرا او ﴿اللَّهُ ﴾ است و الهی غیر از او نیست. احتمال دارد کلمه توحید در آن برای تعظیم آمده باشند، همانند قوله: ﴿قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ﴾[۳۰]، و قوله: ﴿عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ﴾ در آن، معنای حضر، تفسیری است که بدان قوله: ﴿حَسْبِيَ اللَّهُ﴾ که با دلالت التزامی بر معنای توکل دلالت دارد، تفسیر میگردد، و در بحثهای پیشین گذشت که معنای توکل عبارت است از این که بنده، پروردگارش را وکیلی بگیرد که او به جای وی قرار گرفته و تدبیر امورش را سرپرستی میکند؛ بدین معنا که از سبب گرفتن به ذیل آنچه از اسباب میشناسد، منصرف شود، و تنها برای همین حق تعالی گفت: ﴿فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ...﴾، و نفرمود: ﴿فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ﴾، تا آن ارشادی باشد به توکل به پروردگارش، و آن، متذکر به این حقایق است که حقیقت معنای توکل را خوب روشن میکند، و نظر صحیح در مورد آن این است که انسان به آنچه از اسباب ظاهری ادراک میکند، و به ناچار بعض اسباب است، اطمینان و اعتماد نکند؛ بلکه بعضی آنها را به عنوان اینکه خدای تعالی بر آنها مهر نهاده، بداند و به پروردگارش اعتماد کند و بر او در حصول خواهش و غرضش توکل نماید. در آیه، دلالتی است بر جدیت شگفتانگیز پیامبر (ص) در هدایت مردم به چیزی که نباید بر آنان مخفی بماند، پس همانا خدای تعالی او را در چیزی که نسبت به آن همت میگمارد، امر به توکل بر پروردگارش میکند[۳۱].
نیز فی قوله تعالی: ﴿فَسَتَذْكُرُونَ مَا أَقُولُ لَكُمْ وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ﴾، فرموده: صدر آیه، نصیحت و ترساندن آنان است؛ به این معنا که شما فرعونیان از اسرافکاران هستید و امروز که پذیرای سخنان من نیستید، به زودی، آن هنگام که عذاب را پیش چشمان خود مشاهده خواهید کرد، متذکر آنچه به شما میگویم، خواهید شد و معلوم میشود که نصیحت کننده شما بودهام، و قوله: ﴿أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ﴾، بنا بر آنچه راغب در مفردات تفسیر نموده: تفویض به معنای رد است. پس تفویض الامر الی الله، رد امر است به سوی خدای تعالی، و این به معنای توکل و تسلیم نزدیک بوده و بر حسب اعتبار مختلف است. بنابراین، تفویض از عبد، رد نمودن اوست آنچه را که منسوب به او است، به خدای سبحان، و حال عبد، حال کسی است که سلاحی در دست ندارد و کاری به او ارجاع نمیشود. توکل از عبد چنان است که پروردگارش را وکیل قرار میدهد، آنچه را از امر، مربوط به اوست، در آن تصرف نماید، و تسلیم از عبد، پذیرش خالصانه است آنچه را که خدای سبحان اراده مینماید، بدون این که نسبت به آن امر، نظری اعمال کند. پس آن، مقامات سهگانه است از مقامات عبودیت: اول، مقام توکل است، و بعد از آن، مقام تفویض است، که آن، مقامی دقیقتر از توکل است، و پس از آن، مقام تسلیم است که از دو مقام یاد شده دقیقتر است[۳۲]. در تفسیر نمونه فی قوله تعالی: ﴿وَإِنْ يُرِيدُوا أَنْ يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللَّهُ هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ﴾، فرموده: ولی با این حال به پیامبر (ص) و مسلمانان هشدار میدهد که ممکن است در پیشنهادهای صلح، خدعه و نیرنگی در کار باشد و صلح را مقدمهای برای ضربه غافلگیرانهای قرار دهند، و یا هدفشان تأخیر جنگ برای فراهم کردن نیروی بیشتر باشد، اما از این موضوع نیز نگرانی به خود راه مده؛ زیرا خداوند کفایت کار تو را میکند و در همه حال پشتیبان توست: ﴿وَإِنْ يُرِيدُوا أَنْ يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللَّهُ﴾، سابقه زندگی تو نیز گواه بر این حقیقت است؛ زیرا اوست که تو را با یاری خود به وسیله مؤمنان پاکدل، تقویت کرد: ﴿هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ﴾. بارها خطرات بزرگی برای تو فراهم ساختند و نقشههای خطرناکی طرح کردند که از طریق عادی غلبه بر آن ممکن نبود، اما او تو را در برابر همه اینها حفظ کرد[۳۳].
فی قوله تعالی: ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللَّهُ وَمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ﴾، نیز گفته: ای پیامبر! خداوند و این مؤمنانی که از تو پیروی میکنند، برای حمایت تو کافی هستند، و با کمک آنها میتوانی به هدف خود نایل شوی: ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللَّهُ وَمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ﴾. بعضی از مفسران نقل کردهاند که این آیه هنگامی نازل شد که طایفه یهود، بنیقریظه، و بنینضیر، به پیامبر (ص) گفتند: ما حاضریم تسلیم تو شویم و از تو پیروی کنیم (و تو را یاری خواهیم کرد). آیه بالا نازل شد و به پیامبر (ص) هشدار داد که به آنها اعتماد و تکیه نکند، بلکه تکیهگاه خود را تنها خدا و مؤمنان قرار دهد[۳۴]. حافظ ابونعیم که از علمای معروف اهل سنت است، در کتاب “فضائل الصحابه” با اسناد خود نقل کرده که این آیه، درباره علی بن ابی طالب نازل شده، و منظور از مؤمنین، علی (ع) است[۳۵]. کراراً گفتهایم که این گونه تفسیرها و شأن نزولها آیه را منحصر و محدود نمیکند، بلکه منظور این است که شخصی مانند علی (ع) که در صف اول مؤمنان قرار دارد، نخستین تکیهگاه پیامبر (ص) بعد از خدا از میان مسلمین بوده است، هر چند که دیگر مؤمنان نیز در صفوف بعد یار و یاور پیامبر (ص) هستند[۳۶]. فی قوله تعالی: ﴿وَلَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا مَا آتَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَيُؤْتِينَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ إِنَّا إِلَى اللَّهِ رَاغِبُونَ﴾، فرموده: ولی اگر آنها به حق خود راضی باشند و به آنچه خدا و پیامبرش در اختیار آنها گذارده، رضایت دهند و بگویند: همین برای ما کافی است و اگر هم نیاز بیشتری داریم، به زودی خدا و پیامبر (ص) از فضل خود به ما میبخشند، ما تنها رضای او را میطلبیم و از او میخواهیم که ما را از اموال مردم بینیاز سازد، اگر آنها چنین کنند، به سود آنهاست[۳۷].
همچنین فی قوله تعالی: “﴿فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ﴾، فرموده: و اگر آنها از حق روی بگردانند، نگران نباش و بگو خداوند برای من کافی است؛ چرا که او بر هر چیزی تواناست: ﴿فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ﴾. همان خداوندی که هیچ معبودی جز او نیست و تنها پناهگاه اوست: ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ﴾ آری، من تنها بر چنین معبودی، تکیه کرده و به او دلبستهام، و کارهایم را به او واگذار نمودهام: ﴿عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ﴾، و او پروردگار عرش بزرگ است: ﴿وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ﴾. جایی که عرش و عالم بالا و جهان ماوراءالطبیعه با آن همه عظمتی که دارد، در قبضه قدرت او و تحت حمایت و کفالت اوست، چگونه مرا تنها میگذارد و در برابر دشمن یاری نمیکند؟ مگر قدرتی در برابر قدرتش تاب مقاومت دارد؟ و یا رحمت و عطوفتی بالاتر از رحمت و عطوفت او تصور میشود؟[۳۸]. همین طور فی قوله تعالی: ﴿فَسَتَذْكُرُونَ مَا أَقُولُ لَكُمْ وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ﴾، فرموده: و در آخرین سخنش (مؤمن آل فرعون)، با تهدیدی پر معنا گفت: به زودی آنچه را که من امروز به شما میگویم، به خاطر خواهید آورد، و هنگامی که آتش خشم و غضب الهی، دامانتان را در این جهان و آن جهان گرفت، به صدق گفتار من، پی میبرید: ﴿فَسَتَذْكُرُونَ مَا أَقُولُ لَكُمْ﴾، اما افسوس که آن زمان، دیر است! اگر در آخرت باشد، راه بازگشت وجود ندارد، و اگر در دنیا باشد، به هنگام نزول عذاب، تمام درهای توبه بسته میشود. سپس افزود: من تمام کارهای خود را به خداوند یگانه واگذار میکنم که او نسبت به بندگانش بیناست: ﴿وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ﴾، و به همین دلیل که از تهدیدهای شما میترسم، و نه کثرت و قدرت شما و تنهایی من، مرا به وحشت میافکند؛ چرا که سر تا پای وجود خود را به کسی سپردهام که قدرتش بیانتهاست و از حال بندگانش به خوبی آگاه است. این تعبیر ضمناً دعای مؤدبانهای بود از این مرد با ایمان که در چنگال قومی زورمند و بیرحم گرفتار بود؛ تقاضایی بود مؤدبانه از پیشگاه پروردگار که در این شرایط، او را در کنف حمایت خویش قرار دهد[۳۹].[۴۰]
تفویض در تفاسیر روایی
- فی قوله تعالی: ﴿فَسَتَذْكُرُونَ مَا أَقُولُ لَكُمْ وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ﴾ در مصباح الشریعه آمده است: «قَالَ الصَّادِقُ: الْمُفَوِّضُ أَمْرَهُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى فِي رَاحَةِ الْأَبَدِ وَ الْعَيْشِ الدَّائِمِ الرَّغَدِ وَ الْمُفَوِّضُ حَقّاً هُوَ الْعَالِي عَنْ كُلِّ هِمَّةٍ دُونَ اللَّهِ تَعَالَى كَمَا قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ: رَضِيتُ بِمَا قَسَمَ اللَّهُ لِي وَ فَوَّضْتُ أَمْرِي إِلَى خَالِقِي كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ فِيمَا مَضَى كَذَلِكَ يُحْسِنُ فِيمَا بَقِيَ؛ وَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي مُؤْمِنِ آلِ فِرْعَوْنَ» ﴿وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ * فَوَقَاهُ اللَّهُ سَيِّئَاتِ مَا مَكَرُوا وَحَاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذَابِ. وَ التَّفْوِيضُ خَمْسَةُ أَحْرُفٍ لِكُلِّ حَرْفٍ مِنْهَا حُكْمٌ فَمَن أَتَى بِأَحْكَامِهِ فَقَدْ أَتَى بِهِ التَّاءُ مِنْ تَرْكِهِ التَّدْبِيرَ فِي الدُّنْيَا وَ الْفَاءُ مِنْ فَنَاءِ كُلِّ هِمَّةٍ غَيْرِ اللَّهِ وَ الْوَاوُ مِنْ وَفَاءِ الْعَهْدِ وَ تَصْدِيقِ الْوَعْدِ وَ الْيَاءُ الْيَأْسُ مِنْ نَفْسِكَ وَ الْيَقِينُ بِرَبِّكَ وَ الضَّادُ مِنَ الضَّمِيرِ الصَّافِي لِلَّهِ وَ الضَّرُورَةِ إِلَيْهِ وَ الْمُفَوِّضُ لَا يُصْبِحُ إِلَّا سَالِماً مِنْ جَمِيعِ الْآفَاتِ وَ لَا يُمْسِي إِلَّا مُعَافًى بِدِينِهِ﴾؛ یعنی امام صادق (ع) فرموده: کسی که امرش را به خدای تعالی واگذار کند، در آسایش دایمی به سر میبرد، و زندگی او همیشه خوش و فراخ و وسیع است، و کسی که حقیقتاً واگذارنده امر به خدا باشد، هر عزم و ارادهای را به جز خدای تعالی در حکم عدم میداند؛ هم چنان که امیرالمؤمنین، علی (ع)، فرمود: به آنچه خدای تعالی قسمت من نموده است، راضی هستم؛ کارم را به آفریدگار واگذار کردهام، همان طور که خدای تعالی در آنچه بر من گذشته، به نیکوترین وجه گذارنده، و در مابقی نیز این چنین نیکو خواهد گذراند. خدای عزوجل درباره مؤمن آل فرعون فرمود: ﴿وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ * فَوَقَاهُ اللَّهُ سَيِّئَاتِ مَا مَكَرُوا وَحَاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذَابِ ﴾، و کلمة تفویض پنج حرف دارد: (ت ف و ی ض)، و برای هر حرفی از آن، حکمی است. پس کسی که احکام آن را به جا آورد، به آن دست یافته است. “تاء”، حکم ترک تدبیر، در کار دنیاست، و “فاء”، حکم فنا و عدم دانستن همه چیز است به جز خدای تعالی، و “واو”، حکم وفا به عهد است، و صداقت و درستی در وعده، و “یاء”، حکم یأس و ناامیدی است از نفس خودت، و یقین داشتن است نسبت به پروردگار، و “ضاد”، حکم ضمیر و باطن مصفا برای خدای تعالی و ضرورت به سوی اوست، و کسی که امورش را به خدای تعالی واگذار مینماید، صبح نمیکند، جز این که از جمیع آفات به سلامت است، و شام نمیکند، جز اینکه دین او سالم (و مصون از آفات) است[۴۱].
- فی قوله تعالی: ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللَّهُ وَمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ﴾، شرفالدین نجفی در تأویل آن گوید: در کتاب حلیة الأولیاء، ابونعیم به طریق خودش از ابوهریره، این چنین ذکر نموده: آیه در شأن علی بن ابی طالب نازل گشته و آن است معنای قوله تعالی: ﴿الْمُؤْمِنِينَ﴾[۴۲].
- در تفسیر نمونه به نقل از بحار، جلد ۶۸، صفحه ۳۴۱، درباره تفویض کار به خدا، چنین فرموده: در حدیثی از امیر مؤمنان، علی (ع)، آمده است: «الْإِيمَانُ لَهُ أَرْبَعَةُ أَرْكَانٍ التَّوَكُّلُ عَلَى اللَّهِ وَ التَّفْوِيضُ إِلَى اللَّهِ وَ الرِّضَاءُ بِقَضَاءِ اللَّهِ وَ التَّسْلِيمُ لِأَمْرِ اللَّهِ»: ایمان چهار رکن دارد: توکل بر خدا، واگذاری کار خویش به او، راضی بودن به قضای الهی و تسلیم گشتن در برابر فرمان خداوند”[۴۳].
- همچنین به نقل از سفینة البحار، ج۲، صفحه ۳۸۷، ماده فوض فرموده: امام صادق (ع) فرمود: «الْمُفَوِّضُ أَمْرَهُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى فِي رَاحَةِ الْأَبَدِ وَ الْعَيْشِ الدَّائِمِ الرَّغَدِ وَ الْمُفَوِّضُ حَقّاً هُوَ الْعَالِي عَنْ كُلِّ هِمَّةٍ دُونَ اللَّهِ»: کسی که کار خود را به خدا واگذارد، در راحت ابدی و زندگی جاودانه پر برکت است، و کسی که حقیقتاً کار خود را به خدا واگذارد، برتر از آن است که به غیر او بیندیشد[۴۴].
- ابنبابویه با اسنادش تا احمد بن ابی عبدالله و او از پدرش، از پیامبر (ص) روایت کند که: جبرئیل بر پیامبر (ص) وارد گردید و گفت: ای رسول خدا (ص)! خدای تبارک و تعالی مرا با هدیهای به سوی تو فرستاده که پیش از تو آن را به احدی اعطا نفرموده. پیامبر خدا (ص) فرمود: گفتم: آن چیست؟ جبرئیل گفت: آن صبر است و (هدیهای) نیکوتر از آن. گفتم: و آن (هدیه نیکوتر از صبر) چیست؟ جبرئیل گفت: آن رضاست و (هدیهای) نیکوتر از آن. گفتم: و آن (هدیه نیکوتر از رضا) چیست؟ جبرئیل گفت؟ آن، زهد است و (هدیهای) نیکوتر از آن. گفتم: و آن (هدیه نیکوتر از زهد) چیست؟ جبرئیل گفت: آن، اخلاص است و (هدیهای) نیکوتر از آن. گفتم: و آن (هدیه نیکوتر از اخلاص) چیست؟ جبرئیل گفت: آن، یقین است و (هدیهای) نیکوتر از آن. گفتم: و آن (هادیه نیکوتر از یقین) چیست، ای فرستاده خدای تعالی؟ جبرئیل گفت: البته، این درجهبندی بر اساس توکل بر خداست. پس گفتم: و توکل بر خدای تعالی چه باشد؟ آن گاه جبرئیل گفت: علم به این که مخلوق نه ضرری و به نفعی، و نه بخششی و نه ممانعتی نمیتواند داشته باشد، و بهکارگیری یأس از مردم. پس چون بندهای این چنین باشد، به جز برای خدای تعالی، برای احدی کار نمیکند، و به جز از خدای تعالی، از کسی امید و ترسی ندارد، و از احدی به جز خدا، توقع بیحد و حرص در خواهش ندارد، پس این توکل است. گفتم: ای جبرئیل! تفسیر صبر چیست؟ جبرئیل گفت: در سختی شکیبایی کند، آن چنان که در خوشی بردباری میکند، و در تنگدستی صابر باشد، آنگونه که در بینیازی شکیباست، و در مصیبت شکیبا باشد، همانگونه که در تندرستی خویشتنداری میکند، و از بلایی که به او میرسد، شکایت خالقش را نزد مخلوق نبرد. گفتم: و تفسیر قناعت چیست؟ جبرئیل گفت: در آنچه از سختی، رنج و درد دنیا بر او وارد میگردد، به قسمت خود راضی باشد؛ در کم بودن، خشنود، و در زیاد بودن آن، شاکر باشد. گفتم: تفسیر رضا چیست؟ جبرئیل گفت: نسبت به مهتر و سرور خویش، برای مصیبتهای دنیوی، ناخشنود نگردد، و نسبت به خویش، به عمل کم خشنود نشود. گفتم: ای جبرئیل! تفسیر زهد چیست؟ جبرئیل گفت: زهد به این است که دوست بدارد کسی را که خالقش را دوست دارد، و دشمن بدارد کسی را که با خالقش دشمن است، و نسبت به حلال دنیا و زینت آن، سختگیر و نکتهسنج باشد؛ هم چنان که از آتشی که آن را میپوشاند، اجتناب میکند، و آرزویش را کوتاه سازد؛ مثل این که مرگ را در پیش چشمانش ملاحظه میکند. گفتم: ای جبرئیل! تفسیر اخلاص چیست؟ او گفت: مخلص کسی است که چیزی را از مردم درخواست نکند، تا آنکه خود آن را بیابد، و چون یافت، راضی گردد، و زمانی که چیزی در نزد او باقی ماند، در راه خدا آن را بذل و بخشش نماید. پس همانا، کسی که از مخلوق چیزی درخواست نمیکند، به عبودیت خدای تعالی اقرار و اعتراف دارد، و هرگاه یافت و راضی گردید، او از خدای تعالی راضی گشته، و خدای تبارک و تعالی هم از او راضی میشود، و چون برای خدای عزوجل اعطا نمود، پس او در نهایت و اعتماد و اطمینان به پروردگار عزوجل است. گفتم: تفسیر یقین چیست؟ جبرئیل گفت: آن مؤمنی که برای خدای تعالی کار کند، آن چنان که گویی خدای تعالی را میبیند. پس اگر او خدا را نمیبیند، خدا او را میبیند، و از روی یقین بداند آنچه بدو رسیده، از او درنمیگذشته، و آنچه از او درگذشته، بدو نمیرسیده است، و این همه، شاخههای توکل، و سلسله مراتب زهد است[۴۵].[۴۶]
تدبر در آیات تفویض
﴿كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ﴾[۴۷]. همان طور که در ابتدای فصل بیان کردیم، تفویض در قرآن کریم منحصر به آیه ۴۴ سوره مؤمن است که در آن با لفظ: ﴿أُفَوِّضُ﴾ آمده است. در این قسمت، ابتدا احکامی را که اجرای آن برای دستیابی به تفویض لازم است، با استناد به آیات قرآن تدبر نموده و سپس با استعانت از امدادهای حضرت حق، مصداق تفویض را با استفاده از آیات ﴿حَسْبِيَ اللَّهُ﴾ و “تفویض” تدبر میکنیم.
احکامی که اجرای آن برای دستیابی به تفویض ضرورت دارد
حکم ترک تدبیر در کار دنیاست
زیرا دنیا جز کالای غرور، نیرنگ و فریب و سرای بازی و سرگرمی، چیز دیگری نیست، و در نیرنگ و فریب و در بازی و سرگرمی، تدبیر معنایی ندارد:
- ﴿كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَأُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ﴾[۴۸].
- ﴿اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطَامًا وَفِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ﴾[۴۹].
- ﴿وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ﴾[۵۰].
- ﴿وَمَا هَذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ﴾[۵۱].
- ﴿إِنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَإِنْ تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا يُؤْتِكُمْ أُجُورَكُمْ وَلَا يَسْأَلْكُمْ أَمْوَالَكُمْ﴾[۵۲].[۵۳]
حکم به فنا و در حکم عدم دانستن همه چیز به جز خدای تعالی
چرا که او خالق همه چیز بوده و بر هر چیزی وکیل است، و به جز خدای تعالی همه چیز در معرض نابودی است، و چیزی که در معرض نابودی و فناست، تدبر در آن، شایسته انسانی که در طریق کمال و جاودانگی سیر میکند، نیست:
- ﴿وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ﴾[۵۴].
- ﴿كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ * وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ﴾[۵۵].
- ﴿ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ﴾[۵۶].[۵۷]
حکم وفای به عهد و صداقت و درستی در وعده است
- ﴿وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولًا﴾[۵۸].
- ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَكُمْ بَهِيمَةُ الْأَنْعَامِ إِلَّا مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ غَيْرَ مُحِلِّي الصَّيْدِ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ مَا يُرِيدُ﴾[۵۹].
- ﴿وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ﴾[۶۰].
- ﴿أَفَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَى إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ * الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَلَا يَنْقُضُونَ الْمِيثَاقَ ﴾[۶۱].
- ﴿وَأَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذَا عَاهَدْتُمْ وَلَا تَنْقُضُوا الْأَيْمَانَ بَعْدَ تَوْكِيدِهَا وَقَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلًا إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ﴾[۶۲].[۶۳]
حکم یأس و ناامیدی از نفس خویش و حکم یقین داشتن نسبت به پروردگار
چون که چگونه میشود به نفسی که بسیار امرکننده به سوء است و نه مالک نفع آن است و نه مالک ضرر آن، میتوان امیدوار بود؟
- ﴿وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۶۴].
- ﴿قُلْ لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَلَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ﴾[۶۵].
- ﴿قُلْ لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِي ضَرًّا وَلَا نَفْعًا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ إِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ فَلَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ﴾[۶۶].
- و باید به پروردگار یقین داشت؛ زیرا وعده پرودگار حق است: ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ جَنَّاتُ النَّعِيمِ * خَالِدِينَ فِيهَا وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴾[۶۷].
- ﴿الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ﴾[۶۸].
- ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَلَا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ﴾[۶۹].
- ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ وَاخْشَوْا يَوْمًا لَا يَجْزِي وَالِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَلَا مَوْلُودٌ هُوَ جَازٍ عَنْ وَالِدِهِ شَيْئًا إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَلَا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ﴾[۷۰].
- ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِيلًا﴾[۷۱].
- ﴿وَنَادَى أَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابَ النَّارِ أَنْ قَدْ وَجَدْنَا مَا وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقًّا فَهَلْ وَجَدْتُمْ مَا وَعَدَ رَبُّكُمْ حَقًّا قَالُوا نَعَمْ فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ﴾[۷۲].
- ﴿فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لَا يُوقِنُونَ﴾[۷۳].
- ﴿فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِبْكَارِ﴾[۷۴].[۷۵]
حکم ضمیر و باطن مصفا داشتن برای خدای تعالی و ضروری بودن حکم به رجعت به سوی خدا تعالی است
کسی که ضمیر و باطن مصفا را برای خدای تعالی اختصاص دهد و از سر اخلاص خدا را بخواند، خوف و حزنی برای او نیست، و هیچ کس دینی بهتر از او ندارد. چنین بندهای رستگار بوده و به دستاویز محکم و استواری چنگ زده است که او زنده بوده و هیچ الهی به جز او نیست:
- ﴿بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾[۷۶].
- ﴿فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ﴾[۷۷].
- ﴿هُوَ الْحَيُّ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾[۷۸].
- ﴿وَمَنْ أَحْسَنُ دِينًا مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ وَاتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا﴾[۷۹].
- ﴿فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ ذَلِكَ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[۸۰].
- ﴿وَمَنْ يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى وَإِلَى اللَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ﴾[۸۱].
- رجعت به سوی خدای تعالی ضروری است: ﴿الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ﴾[۸۲].
- ﴿هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ يَأْتِيَهُمُ اللَّهُ فِي ظُلَلٍ مِنَ الْغَمَامِ وَالْمَلَائِكَةُ وَقُضِيَ الْأَمْرُ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ﴾[۸۳].
- ﴿وَلِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ﴾[۸۴].
- ﴿فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ﴾[۸۵].
- ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لَا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾[۸۶].
- ﴿وَإِذْ يُرِيكُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَيْتُمْ فِي أَعْيُنِكُمْ قَلِيلًا وَيُقَلِّلُكُمْ فِي أَعْيُنِهِمْ لِيَقْضِيَ اللَّهُ أَمْرًا كَانَ مَفْعُولًا وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ﴾[۸۷].
- ﴿إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[۸۸].
- ﴿يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ﴾[۸۹].
- ﴿وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ﴾[۹۰].
- ﴿وَإِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ﴾[۹۱].
- ﴿صِرَاطِ اللَّهِ الَّذِي لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ أَلَا إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ الْأُمُورُ﴾[۹۲].[۹۳]
تدبر در آیات حسب و تفویض و مصادیق عمل به آن به ترتیب نزول
در این جا آیات حسب و توکل را که خطاب به پیامبر (ص) بوده، و آیه توکل و حسب را که با لفظ “من”، مشترک عام بوده و سنت الهی برای عموم مردم است و آیه تفویض را که با لفظ: ﴿أُفَوِّضُ﴾، خاص مؤمن آل فرعون است، به ترتیب نزول تنظیم، و پس از آن با توجه به الفاظ و مفردات هر آیه، به تدبر در آن میپردازیم.
تنظیم آیات حسب و توکل و تفویض به ترتیب نزول
- آیات مکی
- ﴿وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلْ أَفَرَأَيْتُمْ مَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرَادَنِيَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ كَاشِفَاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنِي بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِكَاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ عَلَيْهِ يَتَوَكَّلُ الْمُتَوَكِّلُونَ﴾[۹۴].
- ﴿فَسَتَذْكُرُونَ مَا أَقُولُ لَكُمْ وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ﴾[۹۵].
- آیات مدنی
- ﴿وَإِنْ يُرِيدُوا أَنْ يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللَّهُ هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ﴾[۹۶].
- ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللَّهُ وَمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۹۷][۹۸].
- ﴿وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا﴾[۹۹].
- ﴿فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ﴾[۱۰۰].[۱۰۱]
تدبر در الفاظ و مفردات آیات حسب، توکل و تفویض
- خدایی که خالق آسمانها و زمین است، مرا کافی بوده و اهل توکل، بر او توکل میکنند: خداوند متعال در آیه ۳۸ سوره زمر، با استدلال مبتنی بر توحید الهی که برخاسته از ندای فطرت هر انسانی حتی مشرکین است، سخن میگوید و در ذیل آیه، صراحت امری را که تمام هستی، بر آن گواهی میدهد، خطاب به پیامبر (ص) چنین بیان میدارد: به آنان بگو، آن چیز غیر خدایی را که شما آن را میخوانید. آیا دربارهاش اندیشیدهاید که اگر خدا ضرری را نسبت به من اراده کند، آیا او میتواند آن را دفع کند؟ و یا اگر رحمتی را برای من بخواهد، آیا او (غیر خدا) قادر است که آن رحمت را از من باز دارد؟: ﴿قُلْ أَفَرَأَيْتُمْ مَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرَادَنِيَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ كَاشِفَاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنِي بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِكَاتُ رَحْمَتِهِ﴾، (ای محمد! به آنان) بگو، خدا مرا کافی بوده و اهل توکل، بر او توکل میکنند: ﴿قُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ عَلَيْهِ يَتَوَكَّلُ الْمُتَوَكِّلُونَ﴾.
- به زودی آنچه بر شما (مشرکان درباره نجات از آتش) میگویم، به خاطر میآورید، و من امرم را به خدا تفویض میکنم. البته، خدا نسبت به بندگان بسیار بیناست: در آیه ۴۴ سوره مؤمن، یکی از مصادیق بارز تفویض را که فعلیتش، در شخص مؤمن آل فرعون محقق است، بیان میکند؛ مؤمن آل فرعون به فرعونیان مشرک میگوید: پس حال که شما را به نجات از آتش دعوت میکنم و شما مرا به سوی آتش میخوانید، به زودی آنچه را به شما میگویم، به خاطر میآورید، اما آن موقع، پشیمانی شما، سودی ندارد: ﴿فَسَتَذْكُرُونَ مَا أَقُولُ لَكُمْ﴾، و من امرم را به خدای تعالی تفویض میکنم. البته، خدای متعال نسبت به بندگان بسیار بیناست: ﴿وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ﴾.
- خدایی که تاکنون تو را تقویت نموده، برای تو کافی است: در آیه ۶۲ سوره انفال، خدای متعال به پیامبر برای رفع دغدغه خاطر آن حضرت مبنی بر احتمال نیرنگ و فریبکاری دشمن در پیشنهاد پیمان صلح، میفرماید: خدا برای تو کافی است (و هیچ گونه تردید و دودلی به خود راه نده) و برای تقویت روحیه آن حضرت کافی بودن خدا را در گذشته بیان میکند که: او با یاری خود به وسیله مؤمنان صادق تو را تأیید نمود، و میفرماید: اگر (آن دشمنان) بخواهند با (پیشنهاد صلح) تو را فریب بدهند، پس (نگران مباش که) البته، خدا تو را کافی است: ﴿وَإِنْ يُرِيدُوا أَنْ يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللَّهُ﴾. او (خدای تعالی) کسی است که به یاری خود و به وسیله مؤمنین پاک باخته و صادق تو را تقویت نموده است: ﴿هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ﴾.
- ای پیامبر (ص)! خدای تعالی و مؤمنان پاک دل و صادقی که از تو پیروی میکنند، تو را کافی است: در آیه ۶۴ سوره انفال خدای تعالی برای تأکید در تقویت روحیه پیامبر (ص) خطاب به آن حضرت میفرماید: ای پیامبر عظیمالشأن! خدای تعالی و آن مؤمنان پاک باخته و صادق تو را کفایت میکند: ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللَّهُ وَمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ﴾.
- و کسی که بر خدای تعالی توکل کند، پس البته که خدای تعالی رشد دهنده امر او بوده و برای هر چیزی هم اندازهای را قرار داده، که او را کافی است. در آیه ۳ سوره طلاق سنت الهی عام توکل را بیان، و با تأکید میفرماید: خدای تعالی به مقصد رسانده امر بوده و برای هر چیزی اندازهای قرار داده است. میفرماید: و کسی که بر خدای تعالی توکل نماید، پس همان خدای متعال او را بس است: ﴿وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ﴾. البته، خدای تعالی به مقصد رساننده امرش میباشد. محققاً خدای تعالی برای هر چیزی اندازهای قرار داده است:﴿إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا﴾.
- آن خدای یکتایی که هیچ الهی به جز او نیست و پروردگار عرش عظیم است، مرا بس است که بر او توکل نمایم: در آیه ۱۲۹ سوره توبه که با توجه به ترتیب نزول، آخرین آیه این سوره است و بعد از آن، تنها سوره مبارکه نصر در سه آیه بر پیامبر (ص) نازل گردیده، حسب و توکل به خدای یکتا و بیهمتایی را که پروردگار عرش عظیم است، برای پیامبر (ص) سنگری محکم و پشتوانهای موثق در برابر اعراض مخالفان از قبول دعوت حق عنوان کرده و میگوید: (و ای پیامبر گرامی!) اگر (از قبول دعوت تو نافرمانی و) اعراض میکنند: ﴿فَإِنْ تَوَلَّوْا﴾، پس (در پاسخ به آنان) بگو: الله، آن خدایی که هیچ الهی به جز او نیست، مرا بس است، بر او توکل میکنم و او پروردگار عرش عظیم است: ﴿فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ﴾. نکته: در بررسی آیات فوق به ترتیب نزول، حسب و توکل بر خدای تعالی را در آیهای از سوره زمر که از آیات مکی بوده و در آخرین آیه سوره توبه که از آیات مدنی است، و در آن، خطاب به پیامبر (ص)، با لفظ: ﴿قُلْ﴾ امر شده، ملاحظه میکنیم، و تفویض امر به خدا را هم در آیهای از سوره مؤمن از جانب بنده مؤمن مینگریم. (کلامی کوتاه درباره تفویض، از علی (ع)) امیرالمؤمنین، مولای موحدان، امام علی (ع)، در غررالحکم و دررالکلم در “باب تفویض الامر الی الله” فرموده: «مَنْ فَوَّضَ أَمْرَهُ إِلَى اللَّهِ سَدَّدَهُ»: هر که کارش را به خدا واگذار نماید، خدا او را به راه راست وادارد.[۱۰۲]
منابع
پانویس
- ↑ «و اگر بخواهند تو را فریب دهند بیگمان خداوند تو را بسنده است؛ هموست که تو را با یاوری خویش و با مؤمنان پشتیبانی کرد» سوره انفال، آیه ۶۲.
- ↑ «ای پیامبر! تو را خداوند و مؤمنان پیرو تو، بس» سوره انفال، آیه ۶۴.
- ↑ «و اگر آنها به آنچه خداوند و پیامبرش به آنان دادهاند خرسند میشدند و میگفتند:» سوره توبه، آیه ۵۹.
- ↑ «پس اگر رو بگردانند بگو: خداوندی که خدایی جز او نیست مرا بس؛ بر او توکّل دارم و او پروردگار اورنگ سترگ (فرمانفرمایی جهان) است» سوره توبه، آیه ۱۲۹.
- ↑ «پس به زودی آنچه به شما میگویم به یاد خواهید آورد و کار خود را به خداوند وا میگذارم که خداوند بیگمان به (حال) بندگان خویش بیناست» سوره غافر، آیه ۴۴.
- ↑ امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۳۶۹.
- ↑ تبیان، ج۵، ص۱۵۱.
- ↑ «ای پیامبر! تو را خداوند و مؤمنان پیرو تو، بس» سوره انفال، آیه ۶۴.
- ↑ تبیان، ج۵، ص۱۵۱.
- ↑ تبیان، ج۵، ص۲۴۳؛ مجمع البیان، ج۵، ص۴۱.
- ↑ «هیچ خدایی جز خداوند نیست» سوره صافات، آیه ۳۵.
- ↑ تبیان، ج۵، ص۳۳۰.
- ↑ تبیان، ج۹، ص۸۰؛ مجمع البیان، ج۸، ص۵۲۵.
- ↑ مجمع البیان، ج۴، ص۵۵۶.
- ↑ مجمع البیان، ج۴، ص۵۵۷.
- ↑ مجمع البیان، ج۵، ص۸۶.
- ↑ کشاف، ج۲، ص۱۶۷.
- ↑ کشاف، ج۲، ص۱۹۷.
- ↑ کشاف، ج۲، ص۲۳۲.
- ↑ کشاف، ج۳، ص۴۳۰.
- ↑ تفسیر شبر، ص۴۰۱.
- ↑ تفسیر شبر، ص۴۰۲.
- ↑ تفسیر شبر، ص۴۲۲.
- ↑ تفسیر شبر، ص۴۲۳.
- ↑ تفسیر شبر، ص۹۶۶.
- ↑ «و به او از جایی که گمان نمیبرد روزی میدهد و هر که بر خدا توکل کند همو وی را بسنده است؛ به راستی خداوند به خواست خویش، رسنده است و بیگمان خداوند برای هر چیز، اندازهای نهاده است» سوره طلاق، آیه ۳.
- ↑ المیزان، ج۹، ص۱۲۰.
- ↑ المیزان، ج۹، ص۱۲۴.
- ↑ المیزان، ج۹، ص۳۲۴.
- ↑ «و گفتند خداوند فرزندی گزیده است» سوره بقره، آیه ۱۱۶.
- ↑ المیزان، ج۹، ص۴۳۸.
- ↑ المیزان، ج۱۷، ص۳۵۳.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۷، ص۲۳۰ - ۲۳۱.
- ↑ به نقل از تفسیر تبیان، جلد ۵، صفحه ۱۵۲.
- ↑ به نقل از الغدیر، ج۲، ص۵۱.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۷، ص۲۳۳-۲۳۴.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۷، ص۴۵۵.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۸، ص۲۰۸.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۲۰، ص۱۱۳.
- ↑ امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۳۷۱-۳۸۲.
- ↑ نورالثقلین، ج۴، حدیث ۵۰.
- ↑ برهان، ص۴۰۲.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۲۰، ص۱۱۷.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۲۰، ص۱۱۷.
- ↑ «يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَرْسَلَنِي إِلَيْكَ بِهَدِيَّةٍ لَمْ يُعْطِهَا أَحَداً قَبْلَكَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) قُلْتُ وَ مَا هِيَ قَالَ الصَّبْرُ وَ أَحْسَنُ مِنْهُ قُلْتُ وَ مَا هُوَ قَالَ الرِّضَا وَ أَحْسَنُ مِنْهُ قُلْتُ وَ مَا هُوَ قَالَ الزُّهْدُ وَ أَحْسَنُ مِنْهُ قُلْتُ وَ مَا هُوَ قَالَ الْإِخْلَاصُ وَ أَحْسَنُ مِنْهُ قُلْتُ وَ مَا هُوَ قَالَ الْيَقِينُ وَ أَحْسَنُ مِنْهُ قُلْتُ وَ مَا هُوَ يَا جَبْرَئِيلُ قَالَ إِنَّ مَدْرَجَةَ ذَلِكَ التَّوَكُّلُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقُلْتُ وَ مَا التَّوَكُّلُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ الْعِلْمُ بِأَنَّ الْمَخْلُوقَ لَا يَضُرُّ وَ لَا يَنْفَعُ وَ لَا يُعْطِي وَ لَا يَمْنَعُ وَ اسْتِعْمَالُ الْيَأْسِ مِنَ الْخَلْقِ فَإِذَا كَانَ الْعَبْدُ كَذَلِكَ لَمْ يَعْمَلْ لِأَحَدٍ سِوَى اللَّهِ وَ لَمْ يَرْجُ وَ لَمْ يَخَفْ سِوَى اللَّهِ وَ لَمْ يَطْمَعْ فِي أَحَدٍ سِوَى اللَّهِ فَهَذَا هُوَ التَّوَكُّلُ قَالَ قُلْتُ يَا جَبْرَئِيلُ فَمَا تَفْسِيرُ الصَّبْرِ قَالَ يَصْبِرُ فِي الضَّرَّاءِ كَمَا يَصْبِرُ فِي السَّرَّاءِ وَ فِي الْفَاقَةِ كَمَا يَصْبِرُ فِي الْغِنَاءِ وَ فِي الْبَلَاءِ كَمَا يَصْبِرُ فِي الْعَافِيَةِ فَلَا يَشْكُو حَالَهُ عِنْدَ الْمَخْلُوقِ بِمَا يُصِيبُهُ مِنَ الْبَلَاءِ قُلْتُ فَمَا تَفْسِيرُ الْقَنَاعَةِ قَالَ يَقْنَعُ بِمَا يُصِيبُ مِنَ الدُّنْيَا يَقْنَعُ بِالْقَلِيلِ وَ يَشْكُرُ الْيَسِيرَ قُلْتُ فَمَا تَفْسِيرُ الرِّضَا قَالَ الرَّاضِي لَا يَسْخَطُ عَلَى سَيِّدِهِ أَصَابَ مِنَ الدُّنْيَا أَمْ لَمْ يُصِبْ وَ لَا يَرْضَى لِنَفْسِهِ بِالْيَسِيرِ مِنَ الْعَمَلِ قُلْتُ يَا جَبْرَئِيلُ فَمَا تَفْسِيرُ الزُّهْدِ قَالَ الزَّاهِدُ يُحِبُّ مَنْ يُحِبُّ خَالِقُهُ وَ يُبْغِضُ مَنْ يُبْغِضُ خَالِقُهُ وَ يَتَحَرَّجُ مِنْ حَلَالِ الدُّنْيَا وَ لَا يَلْتَفِتُ إِلَى حَرَامِهَا فَإِنَّ حَلَالَهَا حِسَابٌ وَ حَرَامَهَا عِقَابٌ وَ يَرْحَمُ جَمِيعَ الْمُسْلِمِينَ كَمَا يَرْحَمُ نَفْسَهُ وَ يَتَحَرَّجُ مِنَ الْكَلَامِ كَمَا يَتَحَرَّجُ مِنَ الْمَيْتَةِ الَّتِي قَدِ اشْتَدَّ نَتْنُهَا وَ يَتَحَرَّجُ عَنْ حُطَامِ الدُّنْيَا وَ زِينَتِهَا كَمَا يَتَجَنَّبُ النَّارَ أَنْ يَغْشَاهَا وَ أَنْ يُقَصِّرَ أَمَلَهُ وَ كَانَ بَيْنَ عَيْنَيْهِ أَجَلُهُ قُلْتُ يَا جَبْرَئِيلُ فَمَا تَفْسِيرُ الْإِخْلَاصِ قَالَ الْمُخْلِصُ الَّذِي لَا يَسْأَلُ النَّاسَ شَيْئاً حَتَّى يَجِدَ وَ إِذَا وَجَدَ رَضِيَ وَ إِذَا بَقِيَ عِنْدَهُ شَيْءٌ أَعْطَاهُ فِي اللَّهِ فَإِنَّ مَنْ لَمْ يَسْأَلِ الْمَخْلُوقَ فَقَدْ أَقَرَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِالْعُبُودِيَّةِ وَ إِذَا وَجَدَ فَرَضِيَ فَهُوَ عَنِ اللَّهِ رَاضٍ وَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَنْهُ رَاضٍ وَ إِذَا أَعْطَى لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَهُوَ عَلَى حَدِّ الثِّقَةِ بِرَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قُلْتُ فَمَا تَفْسِيرُ الْيَقِينِ قَالَ الْمُؤْمِنُ يَعْمَلُ لِلَّهِ كَأَنَّهُ يَرَاهُ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ يَرَى اللَّهَ فَإِنَّ اللَّهَ يَرَاهُ وَ أَنْ يَعْلَمَ يَقِيناً أَنَّ مَا أَصَابَهُ لَمْ يَكُنْ لِيُخْطِئَهُ وَ مَا فَاتَهُ لَمْ يَكُنْ لِيُصِيبَهُ وَ هَذَا كُلُّهُ أَغْصَانُ التَّوَكُّلِ وَ مَدْرَجَةُ الزُّهْدِ» برهان، ص۴۹۳.
- ↑ امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۳۸۲-۳۸۷.
- ↑ «(این) کتابی خجسته است که ما به سوی تو فرو فرستادهایم تا در آیات آن نیک بیندیشند و تا خردمندان از آن پند گیرند» سوره ص، آیه ۲۹.
- ↑ «هر کسی مرگ را میچشد و جز این نیست که در رستخیز پاداشهایتان تمام داده خواهد شد؛ آنگاه هر که را از دوزخ دور کنند و به بهشت درآورند به راستی رستگار است و زندگی دنیا جز مایه نیرنگ نیست» سوره آل عمران، آیه ۱۸۵.
- ↑ «بدانید که زندگانی این جهان بازیچه و سرگرمی و زیور و نازشی است میان شما و افزون خواهی در داراییها و فرزندان است؛ چون بارانی که رستنی آن شگفتی کشتکاران را برانگیزد سپس خشک گردد و آن را زرد بینی، آنگاه ریز و خرد شود و در جهان واپسین، عذابی سخت و (نیز) آمرزش و خشنودی از سوی خداوند خواهد بود و زندگانی این جهان جز مایه فریب نیست» سوره حدید، آیه ۲۰.
- ↑ «و زندگی دنیا جز بازیچه و سرگرمی نیست و بیگمان برای کسانی که پرهیزگاری میورزند سرای واپسین نیکوتر است؛ آیا نمیاندیشید؟» سوره انعام، آیه ۳۲.
- ↑ «و اگر میدانستند زندگانی این جهان جز سرگرمی و بازیچهای نیست و بیگمان زندگی سرای واپسین است که زندگی (راستین) است» سوره عنکبوت، آیه ۶۴.
- ↑ «زندگانی این جهان تنها بازیچه و سرگرمی است و اگر ایمان آورید و پرهیزگاری ورزید، (خداوند) پاداشهایتان را میدهد و داراییهایتان را از شما نمیخواهد» سوره محمد، آیه ۳۶.
- ↑ امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۳۸۷.
- ↑ «و با خداوند، خدایی دیگر (به پرستش) مخوان، هیچ خدایی جز او نیست، هر چیزی نابود شدنی است جز ذات او؛ فرمان او راست و (همگان) به سوی او بازگردانده میشوید» سوره قصص، آیه ۸۸.
- ↑ «هر که روی آن (زمین) است از میان رفتنی است * و (تنها) ذات بشکوه و کرامند پروردگارت ماندگار است» سوره الرحمن، آیه ۲۶-۲۷.
- ↑ «این است خداوند پروردگار شما، خدایی جز او نیست، آفریننده هر چیزی است پس او را بپرستید و او بر هر چیزی نگهبان است» سوره انعام، آیه ۱۰۲.
- ↑ امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۳۸۷.
- ↑ «و به مال یتیم نزدیک نشوید مگر به گونهای که (برای یتیم) نیکوتر است تا او به برنایی خود برسد و به پیمان وفا کنید که از پیمان خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۴.
- ↑ «ای مؤمنان! به پیمانها وفا کنید؛ (گوشت) دامها برای شما حلال است جز آنچه که (حرام بودن آنها) بر شما خوانده میشود، بیآنکه شکار کردن را در حال احرام حلال شمارید؛ بیگمان خداوند به آنچه اراده فرماید حکم خواهد کرد» سوره مائده، آیه ۱.
- ↑ «و به مال یتیم نزدیک نشوید جز به گونهای که (برای یتیم) نیکوتر است تا به برنایی خود برسد و پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید؛ ما بر کسی جز (برابر با) توانش تکلیف نمیکنیم؛ و چون سخن میگویید با دادگری بگویید هر چند (درباره) خویشاوند باشد؛ و به پیمان با خداوند وفا کنید؛ این است آنچه شما را بدان سفارش کرده است باشد که پند گیرید» سوره انعام، آیه ۱۵۲.
- ↑ «آیا کسی که میداند آنچه از پروردگارت بر تو فرو فرستاده شده حقّ است همگون کسی است که کوردل است؟ تنها خردمندان پند میپذیرند؛ * آنان که به عهد خداوند وفا میکنند و پیمان را نمیشکنند» سوره رعد، آیه ۱۹-۲۰.
- ↑ «و چون با خداوند پیمان بستید وفا کنید و سوگندهای خود را چون استوار کردید در حالی که خداوند را بر خود گواه گرفتهاید مشکنید؛ بیگمان خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره نحل، آیه ۹۱.
- ↑ امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۳۸۸.
- ↑ «و من نفس خویش را تبرئه نمیکنم که نفس به بدی بسیار فرمان میدهد مگر پروردگارم بخشایش آورد؛ به راستی پروردگارم آمرزندهای بخشاینده است» سوره یوسف، آیه ۵۳.
- ↑ «بگو من برای خود سود و زیانی در دست ندارم جز آنچه خداوند بخواهد و اگر غیب میدانستم خیر بسیار مییافتم و (هیچ) بلا به من نمیرسید؛ من جز بیمدهنده و مژدهآور برای گروهی که ایمان میآورند نیستم» سوره اعراف، آیه ۱۸۸.
- ↑ «بگو: من برای خویش اختیار زیان و سودی ندارم مگر آنچه خداوند بخواهد؛ هر امّتی زمانهای دارد که چون فرا رسد نه ساعتی دیر میکنند و نه پیش میافتند» سوره یونس، آیه ۴۹.
- ↑ «بیگمان، آنان که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند بهشتهای پرنعمت دارند * به وعده راستین خداوند؛ جاودانه در آنند و او پیروزمند فرزانه است» سوره لقمان، آیه ۸-۹.
- ↑ «همان کسانی که ایمان آوردهاند و دلهای ایشان با یاد خداوند آرام میگیرد؛ آگاه باشید! با یاد خداوند دلها آرام مییابد» سوره رعد، آیه ۲۸.
- ↑ «ای مردم! بیگمان وعده خداوند راستین است بنابراین زندگانی این جهان شما را نفریبد و (زنهار!) آن فریبکار شما را به (آمرزش) خداوند فریفته نگرداند» سوره فاطر، آیه ۵.
- ↑ «ای مردم! از پروردگارتان پروا کنید و از روزی بهراسید که هیچ پدری نیست که از فرزندش و هیچ فرزندی نیست که از پدرش چیزی را باز تواند داشت؛ بیگمان وعده خداوند، راستین است پس زندگانی این جهان شما را نفریبد و (زنهار!) آن فریبکار شما را به (آمرزش) خداوند فریفته نگرداند!» سوره لقمان، آیه ۳۳.
- ↑ «و کسانی را که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند، به بوستانهایی درخواهیم آورد که از بن آنها جویباران روان است، هماره در آنها جاودانند، بنا به وعده راستین خداوند و از خداوند راستگفتارتر کیست؟» سوره نساء، آیه ۱۲۲.
- ↑ «و بهشتیان، دمسازان آتش را ندا میکنند که ما وعده پروردگار خویش را راستین یافتهایم آیا شما (نیز) وعده پروردگارتان را راستین یافتهاید؟ میگویند: آری آنگاه بانگ برآورندهای در میان آنان بانگ برمیدارد که لعنت خداوند بر ستمکاران!» سوره اعراف، آیه ۴۴.
- ↑ «پس شکیبا باش که وعده خداوند راستین است و مبادا آنان که اهل یقین نیستند تو را سبکسار گردانند» سوره روم، آیه ۶۰.
- ↑ «بنابراین شکیب کن که وعده خداوند راستین است و از گناه خویش آمرزش بخواه و در پایان روز و پگاهان با سپاس پروردگارت را به پاکی بستای!» سوره غافر، آیه ۵۵.
- ↑ امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۳۸۸.
- ↑ «آری، آن کسان که روی (دل) خویش به (سوی) خداوند نهند در حالی که نکوکار باشند، بیگمان پاداش آنان نزد پروردگارشان است. و بیمی نخواهند داشت و اندوهگین نمیشوند» سوره بقره، آیه ۱۱۲.
- ↑ «بنابراین خداوند را در حالی که دین (خود) را برای او ناب میدارید بخوانید هر چند کافران ناپسند دارند» سوره غافر، آیه ۱۴.
- ↑ «اوست که زنده است، هیچ خدایی جز او نیست، از این روی او را در حالی که دین خویش را برای او ناب میدارید بخوانید؛ سپاس خداوند پروردگار جهانیان را» سوره غافر، آیه ۶۵.
- ↑ «و بهدینتر از آن کس که روی (دل) خویش به (سوی) خداوند نهد در حالی که نکوکار باشد و از آیین ابراهیم درستآیین پیروی کند، کیست؟ و خداوند، ابراهیم را دوست (خود) گرفت» سوره نساء، آیه ۱۲۵.
- ↑ «بنابراین، حقّ خویشاوند و بینوا و در راه مانده را بپرداز که این برای آنان که خواستار خشنودی خداوندند بهتر است و آنانند که رستگارند» سوره روم، آیه ۳۸.
- ↑ «و هر که روی (دل) خویش به سوی خداوند نهد و نکوکار باشد بیگمان به دستاویز استوراتر چنگ زده است و سرانجام کارها با خداوند است» سوره لقمان، آیه ۲۲.
- ↑ «همان کسان که چون بدیشان مصیبتی رسد میگویند: “انّا للّه و انّا الیه راجعون” (ما از آن خداوندیم و به سوی او باز میگردیم)» سوره بقره، آیه ۱۵۶.
- ↑ «آیا جز این انتظار دارند که (فرمان) خداوند در سایهبانهایی از ابر و (نیز) فرشتگان نزدشان بیایند و کار (هلاکشان) پایان یافته باشد و کارها به سوی خداوند باز گردانده میشود» سوره بقره، آیه ۲۱۰.
- ↑ «و آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن خداوند است و کارها به سوی خداوند بازگردانده میشود» سوره آل عمران، آیه ۱۰۹.
- ↑ «پس در کارهای خیر بر یکدیگر پیشی گیرید، بازگشت همه شما به سوی خداوند است بنابراین شما را از آنچه در آن اختلاف میورزیدید آگاه میگرداند» سوره مائده، آیه ۴۸.
- ↑ «ای مؤمنان! خویش را دریابید! چون رهیاب شده باشید آن کس که گمراه است به شما زیان نمیرساند؛ همگان بازگشتتان به سوی خداوند است آنگاه شما را از آنچه میکردهاید آگاه میگرداند» سوره مائده، آیه ۱۰۵.
- ↑ «و آنگاه را (یاد کن) که آنان را- چون رویاروی شدید- به چشمتان اندک نمود و شما را نیز در چشم آنان، اندک نشان داد تا خداوند کاری انجام یافتنی را به پایان برد و کارها به خداوند باز گردانده میشود» سوره انفال، آیه ۴۴.
- ↑ «بازگشتتان به سوی خداوند است و او بر هر کاری تواناست» سوره هود، آیه ۴.
- ↑ «آنچه را پیش روی و پس پشت آنان است میداند و کارها به سوی خداوند بازگردانده میشود» سوره حج، آیه ۷۶.
- ↑ «و فرمانفرمایی آسمانها و زمین از آن خداوند است و بازگشت (هر چیز) به سوی اوست» سوره نور، آیه ۴۲.
- ↑ «و اگر تو را دروغگو میشمرند پیامبران پیش از تو (نیز) دروغگو شمرده شدهاند و کارها به خداوند بازگردانیده میشود» سوره فاطر، آیه ۴.
- ↑ «راه خداوندی که آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن اوست؛ آگاه باشید که همه کارها به سوی خداوند باز میگردد» سوره شوری، آیه ۵۳.
- ↑ امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۳۹۰.
- ↑ «و چون از ایشان بپرسی: آسمانها و زمین را که آفریده است؟ خواهند گفت: خداوند بگو: پس آیا آنچه را به جای خداوند به پرستش میخوانید دیدهاید؟ اگر خداوند گزندی برای من بخواهد آیا آنان گزند او را از من میگردانند؟ یا اگر بخشایشی برای من بخواهد، میتوانند بخشا» سوره زمر، آیه ۳۸.
- ↑ «پس به زودی آنچه به شما میگویم به یاد خواهید آورد و کار خود را به خداوند وا میگذارم که خداوند بیگمان به (حال) بندگان خویش بیناست» سوره غافر، آیه ۴۴.
- ↑ «و اگر بخواهند تو را فریب دهند بیگمان خداوند تو را بسنده است؛ هموست که تو را با یاوری خویش و با مؤمنان پشتیبانی کرد» سوره انفال، آیه ۶۲.
- ↑ «ای پیامبر! تو را خداوند و مؤمنان پیرو تو، بس» سوره انفال، آیه ۶۴.
- ↑ برهان، ص۴۹۳.
- ↑ «و به او از جایی که گمان نمیبرد روزی میدهد و هر که بر خدا توکل کند همو وی را بسنده است؛ به راستی خداوند به خواست خویش، رسنده است و بیگمان خداوند برای هر چیز، اندازهای نهاده است» سوره طلاق، آیه ۳.
- ↑ «پس اگر رو بگردانند بگو: خداوندی که خدایی جز او نیست مرا بس؛ بر او توکّل دارم و او پروردگار اورنگ سترگ (فرمانفرمایی جهان) است» سوره توبه، آیه ۱۲۹.
- ↑ امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۳۹۱.
- ↑ امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۳۹۲.