غیبت امام مهدی در معارف مهدویت

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه ‏

غیبت در اصطلاح به معنی پنهان بودن امام زمان (ع) از نظر مردم است. ولادت حضرت مهدی (ع) از نظر عامه مردم مخفی بود و اکثر مردم حتی بسیاری از دوستان نیز از ولادت آن جناب اطلاعی نداشتند. این امر به خاطر این بود که دشمنان پی به حقانیت شیعه برده بودند و می‌دانستند او آخرین حجت الهی است و بنابراین به شدت سعی می‌کردند به او دست پیدا کرده و به زعم باطل خود با کشتن ایشان خیال خود را از دست امامان شیعه راحت کنند، اما غافل از اینکه خداوند وعده داده که منجی آخرالزمان ظهور خواهد کرد و جهان را از لوث این ظالمان پاک می‌گرداند.

امام باقر (ع) به عبدالله بن عطا فرمود:... هرگاه دیدید ولادت یکی از ما اهل بیت از نظر مردم پوشیده بود و مردم از به دنیا آمدن او با خبر نشدند، او همان قائم آل محمد (ع) خواهد بود. بدانید! هر کسی از ما ائمه، که در میان مردم ظاهر می‌شود و مردم او را دیده و درباره‌اش سخن می‌گویند، یا کشته خواهد شد یا اینکه مسموم می‌شود. در روایات زیادی نیز به شدت شیعیان را از بردن نام حضرت در مکان‌هایی که خطری دوستان یا خود آن جناب را تهدید می‌نموده منع کرده‌اند، و این مخصوص زمانی بوده که حضرت هنوز در غیبت صغری به سر می‌برند و ممکن بود که از طرف حکومت ظالم وقت، مزاحمتی برای خانواده آن حضرت با اطرافیان و شیعیان ایشان پیش می‌آمد[۱].

از این روست که برخی از علمای شیعه غیبت حضرت را از زمان ولادت آن حضرت می‌دانند، یعنی غیبت که پنهان بودن آن جناب از انظار عمومی است، از همان ابتدای ولادت ایشان بوده است و برخی نیز غیبت حضرت را از ابتدای غیبت صغری به حساب می‌آورند. البته گروهی از خواص شیعه، چه در غیبت صغری و چه در غیبت کبری خدمت حضرت می‌رسیدند. پیش از شهادت امام حسن عسکری (ع) حضرت به برخی از دوستان خود امام مهدی (ع) را نشان می‌داد و می‌فرمود که بعد از من این کودک حجت الهی میان شما است، و از طریق این افراد خبر به دست سایر دوستان و شیعیان می‌رسید؛ زیرا شیعه معتقد است که دنیا هیچگاه از حضور حجت الهی خالی نخواهد بود.

امیر المؤمنین (ع) فرمود: خداوند زمین را هیچگاه از حجت خود خالی نمی‌کند، چه آن حجت امام ظاهر و آشکار باشد، یا حجتی در پرده غیبت و نهان[۲].

حضرت مهدی (ع) در سال دویست و پنجاه و پنج هجری قمری در سامرا به دنیا آمد و پدر بزرگوار او، امام حسن عسکری (ع) پس از شش سال امامت، در سن بیست و هفت سالگی در سال ۲۶۰ هجری به شهادت رسید[۳].

دورات غیبت

بررسی تاریخی دوران غیبت، فرازهایی از حیات پر فراز و نشیب تشیع را آشکار می‌سازد؛ حیاتی که به‌ویژه در بعد علمی و فرهنگی از جایگاه و منزلتی خاص در حیطه تاریخ اسلام برخوردار است. دوران غیبت صغری به واسطه شرایط‍‌ اجتماعی خاص پدید آمده، از موقعیت ویژه‌ای برخوردار بود که اوضاع فرهنگی جامعه شیعی نیز تحت‌تأثیر این موقعیت قرار گرفت و براساس عناصر تعیین‌کننده آن، دستخوش تحولاتی شد. تحولاتی بنیادین که اساس فعالیت‌های علمی گسترده‌ای را پی‌ریزی کرد و در کمتر از یک قرن به اوج شکوفایی خود رسید و سیر پیشرفت آن تا به زمان حال با روندی گاه تند و شتابان و گاه کند و آهسته ادامه یافته است و اینک ما از دستاوردهای ارزنده آن بهره‌مند هستیم.

در سال ۲۶۰ ه‍‌. امام حسن عسکری (ع) پس از دوران کوتاه شش ساله امامت در سن ۲۷ سالگی رحلت کرد و تنها فرزند او که پنج سال از عمرش می‌گذشت از جانب خدای متعال و با نص آن حضرت به امامت منصوب گردید. اما به دلایلی امام دوازدهم (ع) از همان زمان از دیدگان پنهان شد و دوران غیبت حضرتش پس از پنج سال حضور در ایام حیات پدرش، که تنها عده‌ای از خواص شیعیان موفق به دیدار وی شدند، آغاز گردید. غیبت صغری که در سال ۲۶۰ ق. آغاز شد و پس از ۶۹ سال در سال ۳۲۹ ق. با درگذشت چهارمین و آخرین نائب خاص امام (ع) پایان یافت، در واقع مقدمه و آغازی برای غیبت طولانی بود، تا شرایط‍‌ پذیرش موقعیت جدید برای مردمان فراهم گردد و شیعیان آمادگی درک دورانی را داشته باشند که در آن از حضور امام معصوم به‌طور مستقیم بی‌بهره‌اند.

درک این موقعیت جدید مستلزم عبور از یک مرحله واسط‍‌ بود که فراهم‌کننده شرایط‍‌ و آمادگی مذکور باشد. این مرحله میانی که با روندی تدریجی از اوایل قرن سوم هجری و در واقع پس از شهادت امام رضا (ع) آغاز شده بود با حرکتی رو به تزاید به تدریج تا نیمه این قرن ادامه یافت. در واقع این حرکت به‌طور غیرمستقیم از زمانی آغاز شد که هارون الرشید، خلیفه عباسی شرایط‍‌ دشواری را بر امام هفتم، موسی بن جعفر (ع) تحمیل کرد و آن حضرت را به شدت تحت مراقبت قرار داد و سال‌ها در زندان‌های بغداد محبوس کرد. گرچه پس از آن، در زمان حیات امام رضا (ع) آن سختگیری و فشارها به حداقل خود رسید، ولی در آغاز قرن سوم هجری شرایط‍‌ به‌گونه‌ای دیگر تغییر یافت. معتصم خلیفه جانشین مأمون، امام جواد (ع) را شدیدا تحت‌نظر قرار داد و وی را به بغداد مرکز حکومت احضار کرد و در نهایت در سال ۳۲۰ ق امام را مسموم نموده و به شهادت رسانید.

شهر سامرا که در واقع پادگان نظامی بود و معتصم آن را تأسیس کرد، پس از او محل حبس و تبعیدگاه امام هادی و امام عسکری (ع) شد. متوکل خلیفه سفاک عباسی که از وجود امام در مدینه بیمناک بود ایشان را به شهر سامرا آورده و تحت الحفظ‍‌ نگاه داشت. در طی این دوران روابط‍‌ مستقیم شیعیان با امامان به حداقل خود رسید. آنان در واقع امکان دسترسی به امام (ع) را نداشتند، مگر به‌طور مخفیانه و از طریق مکاتبه و یا با کمک خدمتکاران ایشان، یا در قالب فروشندگان دوره‌گرد یا عابران رهگذر یا... وضعیت مذکور به تدریج و به‌طور غیر مستقیم، این آمادگی را در مردم پدید می‌آورد که در زمان عدم حضور و یا عدم دسترسی مستقیم به امام چه باید کرد؟ از طرفی امامان (ع) نیز در چنین شرایطی، ملاک‌های راهیابی و مصادر مراجعه شیعیان را مشخص می‌کردند. نظام وکالت که از دیرباز وجود داشت در این زمان هرچه بیشتر گسترش یافت. ائمه (ع) وکیلانی از جانب خود در شهرها و بلاد مختلف تعیین می‌کردند که محل رجوع مردم و روابط‍‌ آن‌ها با ایشان بودند.

شیعیان در شهرهای دور و نزدیک با این وکیلان ارتباط‍‌ یافته، مسایل خود را می‌پرسیدند، نیازهای خود را بیان می‌کردند و وجوهات شرعی را به آن‌ها می‌پرداختند تا آن‌ها را به ائمه (ع) رد کنند. این نظام وکالت در واقع مرحله ابتدایی نظام نیابتی بود که در دوران غیبت صغری شکل گرفت. با این حال با آغاز دوران غیبت صغری، وضعیت به‌گونه‌ای خاص تغییر یافت. باوجود این‌که اولین نائب خاص امام (ع) مدت‌ها قبل از طرف امام عسکری (ع) به شیعیان معرفی شده بود، ولی حیرت و سردرگمی فراوانی شیعیان را فراگرفت. راه ارتباط‍‌ با امام (ع) منحصر به نائب خاص حضرت گردید و حتی وکیلان امام (ع) نیز قادر به دسترسی به امام نبودند؛ اگرچه امکان دیدار با امام به‌طور کلی منتفی نبود و چه‌بسا کسانی به دیدار حضرت نایل می‌شدند. در واقع غیبت صغری برای فراهم شدن شرایط‍‌ لازم جهت درک دوران غیبت کبری امری ضروری بود؛ چرا که در طی آن مردم می‌آموختند که مصدر رجوع آن‌ها در امور دینی، فقیهان و عالمان دینی هستند که موردنیاز و مراجعه مردم‌اند و علمای شیعه نیز به ضرورت این نکته پی بردند که مصادر و مراجع علمی که موردنیاز و مراجعه مردم هستند، بایستی به‌گونه‌ای متقن و ثابت در دسترس مردم قرار گیرند.

مسأله غیبت امری نبود که به تازگی مطرح شده باشد، بلکه در سخنان معصومین (ع) بارها به آن اشاره شده بود و مردم کمابیش با آن آشنا بودند. در روایاتی که از نبی اکرم (ص) نقل شده بود، حضرت ضمن بیان خصوصیات امام مهدی (ع) به مسأله غیبت حضرتش نیز اشاره کرده بود. در یکی از این روایات پیامبر (ص) چنین فرمود: مهدی از فرزندان من است نام او نام من و کنیه او کنیه من است و شبیه‌ترین مردم به من از حیث آفرینش و خلق و خوی است. او غیبت و دوران حیرتی دارد که مردمان در آن به گمراهی می‌افتند، سپس همانند شهاب تندرو می‌آید و زمین را از عدل و داد پر می‌کند، همان‌طور که از ظلم و جور پر شده باشد[۴]. ائمه (ع) نیز در گفتار خود به مسأله غیبت امام مهدی (ع) و سختی‌ها و نابسامانی‌های آن دوران اشاره کرده‌اند و از تک‌تک ایشان روایاتی به این مضامین نقل شده است.

اساساً مسأله غیبت در گفتار معصومین (ع) به‌عنوان یک سنت الهی مطرح شده که در میان انبیای پیشین و اوصیای آن‌ها معمول بوده است. بنا به روایات، صالح پیامبر در سن پیری از میان قومش غایب شد و غیبت او مدتی به طول انجامید، به‌طوری که چون به میان قومش بازگشت وی را نشناختند. موسی (ع) نیز مدتی غایب بود و در طی این مدت بنی اسرائیل در حیرت و سرگردانی و رنج بسیار به سر می‌بردند، تا بار دیگر موسی به نزد آن‌ها بازگشت. چنین غیبت‌هایی درباره حضرت یونس، یوسف و برخی دیگر از پیامبران ذکر شده است. بنابراین مسأله غیبت به مانند سنت جاریه‌ای تلقی شده است که درباره امام مهدی (ع) در امت خاتم الانبیاء نیز مصداق پیدا می‌کند.

طرح مسأله غیبت از همان دهه‌های اول تاریخ اسلام چنان شایع و معمول شده بود که بسیاری از فرقه‌هایی که از تشیع منشعب می‌شدند، به‌گونه‌ای به مسأله غیبت معتقد می‌گردیدند. "کیسانیه" اولین فرقه‌ای که از شیعه جدا شدند قائل به امامت محمد حنفیه و معتقد بودند که وی از میان آن‌ها غایب شده و در کوه رضوی مخفی گردیده و روزی ظهور خواهد کرد. "ابو مسلمیّه" همین عقیده را درباره ابومسلم داشتند. به‌طور کلی هریک از فرقه‌های شیعی که در امامت یکی از ائمه (ع) توقف کردند و مسیر خود را از تشیع اثنی عشری جدا کردند، به نوعی غیبت درباره امام خود معتقد شدند. این امر حاکی از آن است که مسأله غیبت امام مهدی (ع) کاملا در بین مسلمانان و شیعیان شناخته شده و شایع بوده است. آن‌چه این مطلب را تأیید و تأکید می‌کند تألیف و تصنیف کتاب‌هایی در موضوع غیبت، پیش از آغاز غیبت صغری و در زمان حضور ائمه (ع) است[۵][۶].


غیبت صغری و غیبت کبری

غیبت حضرت مهدی (ع) به دو بخش تقسیم می‌شود؛ بخشی از ابتدای تولد آن حضرت تا درگذشت آخرین نایب حضرت در سال سیصد و بیست و نه هجری و بخشی از درگذشت آخرین نایب حضرت تا زمانی که آن جناب ظهور نمایید.

در طول امامت ائمه هدی (ع) مردم به دیدن امام (ع) و رجوع به محضر آنان عادت داشتند، بنابراین غیبت امام و عدم دسترسی به محضر آنان برای شیعیان بسیار سخت و غریب بود. به همین جهت بود که از زمان امام جواد (ع) کم کم مردم از دیدن امام (ع) کمتر بهره‌مند می‌شدند، و در زمان امامت حضرت امام هادی و امام عسکری (ع) این امر شدت یافت. این دو امام در سامرا در یک منطقه نظامی تحت نظر بودند. از این رو مردم به دشواری می‌توانستند این دو امام را ببینند و از ترس حکومت مجبور بودند که با ترفندهای مختلف و پنهانی خدمت حضرت برسند. در برخی دیدارها حضرت میان خود و مراجعین پرده‌ای می‌آویخت که مردم به ندیدن امام (ع) عادت کنند. و با غیبت امام انس بگیرند[۷]. امام حسن عسکری (ع) ابوعمرو عثمان بن سعید عمری را وکیل خود قرار داده بود و او را نایب حضرت مهدی (ع) پس درگذشت خود معرفی کرد. عثمان بن سعید به همراه سه نفر دیگر پس از شهادت امام حسن عسکری (ع) وسیله ارتباط شیعیان با حضرت مهدی (ع) بودند و نامه‌هایی که از امام زمان (ع) صادر می‌شد به دست آنها می‌رسید و آنان نیز نامه‌ها را به صاحبانشان می‌رساندند، و سؤالات مردم را نیز طی نامه‌هایی از حضرت می‌پرسیدند[۸]. غیبت سنتی نیست که فقط در اسلام به وجود آمده باشد، بلکه در امت‌های سابق نیز برخی انبیا و اوصیا مدتی را از میان قوم خویش غایب می‌شدند. مرحوم شیخ صدوق در کتاب شریف کمال الدین روایات متعددی را درباره غیبت انبیا و اوصیای امت‌های گذشته جمع‌آوری نموده است؛ حضرت صالح، موسی، یونس، یوسف (ع) از جمله پیامبرانی بودند که مدتی را از میان امت خود غایب شدند. مسئله غیبت حضرت مهدی (ع) با اینکه از مدت‌ها قبل برای آن زمینه‌سازی شده بود، اما برای جمعیت کثیر شیعیان در اوایل غیبت بسیار سخت بود به گونه‌ای که خیلی از شیعیان به سردرگمی و حیرت افتاده بودند. در این زمان بود که مرحوم شیخ صدوق برای نجات شیعه از حیرت، کتاب شریف کمال الدین و تمام النعمة را در این راستا نوشت، و سبب تألیف کتاب را چنین بیان می‌کند: شبی در خواب دیدم که در حال طواف گرد خانه کعبه هستم. به حجر الاسود رسید و استلام حجر نمودم در آن حال دیدم که حضرت مهدی (ع) کنار درب خانه کعبه ایستاده است. به حضرت سلام نمودم و ایشان جواب دادند و فرمودند: چرا کتابی درباره موضوع غیبت نمی‌نویسی تا ناراحتی تو برطرف گردد؟ عرض کردم:‌ای پسر رسول خدا، من درباره غیبت چند کتاب نوشته‌ام. حضرت فرمود: خیر، منظورم آنها نیست؛ کتابی درباره غیبت من بنویس و در آن کتاب، غیبت پیامبران گذشته را یادآور شود. سپس حضرت از نظر من غایب شد. من هم با اضطراب از خواب بیدار شده و تا صبح به گریه و زاری مشغول بودم. صبحگاه شروع به نوشتن کتاب کمال الدین نمودم تا امر حضرت را به انجام برسانم". البته درباره موضوع غیبت کتاب‌های زیادی نوشته شده که مشهور‌ترین آنها کتاب "الغیبة" است که شیخ طوسی در قرن پنجم هجری نوشته و دیگر کتابی با همین عنوان است که توسط محمد ابراهیم نعمانی تألیف شده است. پس از پایان دوره غیبت صغری دیگر از طرف حضرت نایبی برای ارتباط با آن جناب تعیین نشد و حضرت طی نامه‌ای مردم را به طرف راویان حدیث سوق داده‌اند.

مرحوم شیخ حر عاملی از شیخ صدوق روایتی نقل می‌کند که حضرت مهدی (ع) نامه‌ای را برای اسحاق بن یعقوب به دست نایب خاص خود، محمد بن عثمان، فرستاد. در ضمن آن نامه حضرت فرمود: در پیشامدهایی که پس از این رخ خواهد داد، به راویان احادیث ما رجوع کنی، زیرا من آنان را برای شما حجت قرار دادم و من نیز حجت پروردگار بر شما هستم[۹]. در حدیث دیگری امام عسکری (ع) فرمود: مردم باید از فقیهانی که پرهیزگارند و به دین خود پایبند هستند و از هوای نفس خود پیروی نمی‌کنند و اوامر الهی را اطاعت می‌کنند، فرمانبری کنند[۱۰].

امام هادی (ع) فرمود: اگر در دوران غیبت حضرت قائم (ع) علمایی باقی نمی‌ماندند که به سوی او دعوت کنند و با برهان‌های حق دین خدا را حفظ نمایند و شیعیانی که کمتر می‌دانند را از دست فریب‌های شیطان و پیروان او و از دست تیرهای دشمنان اهل بیت نجات دهند، هیچ مؤمنی بر روی زمین نمی‌ماند مگر اینکه از دین خدا روگردان می‌شد! اما این علما کسانی هستند که رشته دل شیعیان ضعف را به دست می‌گیرند، مانند ناخدایی که سکان کشتی را به دست می‌گیرد. این علما به راستی برترین‌ها نزد خدای عزوجل هستند[۱۱].

از این رو به فقها و علمایی که مردم در زمان غیبت بد آنها رجوع می‌نمایند و احکام الهی و روایات را از آنان می‌آموزند، نواب عام گفته می‌شود. در روایات علت غیبت حضرت متعدد بیان شده است، ترس از کشته شدن، امتحان مردم. بی‌لیاقتی مردم و عدم بیعت اجباری با حاکمان جور و... از دلایلی است که برای غیبت حضرت ذکر شده است[۱۲].

حضرت امام صادق (ع) فرمود: صاحب الامر، حضرت قائم (ع) از میان شما غایب می‌شود، اگر چنین غیبتی را مشاهده کردید انکار ننمایید و از ایمان به او روی گردان نشوید. در آن روزگار حفظ ایمان از پاک کردن شاخه گیاه پر خار با کف دست سخت‌تر است، و به راستی چه کسی می‌تواند اینگونه باشد؟ بدانید که این غیبت خواهد بود، پس پرهیزکاری پیشه کنید و دین خود را نگاه دارید[۱۳].

امام صادق (ع) به زراره فرمود: حضرت مهدی (ع) پیش از قیام خود از میان مردم غایب خواهد شد. زیرا می‌ترسد، و با دست اشاره به شکم مبارک خویش فرمود (یعنی اگر از میان مردم غایب نباشد، او را نیز مانند امامان قبل از ایشان یا مسموم می‌کنند یا با شمشیر به شهادت می‌رسانند). سپس حضرت فرمود‌ای زراره، او همان (منجی آخرالزمان) است که همگان انتظار آمدنش را می‌کشند. (درباره او اختلاف نظر شدیدی رخ می‌دهد) گروهی در ولایت او شک خواهند کرد، و برخی گمان خواهند کرد که اصلاً به دنیا نیامده و پدرش فرزندی نداشته است، و عده‌ای می‌گویند او هنوز در شکم مادر است و برخی نیز می‌گویند او دو سال پیش از شهادت پدرش به دنیا آمده است. او از دیده‌ها پنهان شده زیرا خداوند اراده کرده شیعیان را در زمان غیبت امامشان آزمایش نماید، و کسانی که در حقیقت پیرو حق نیستند دچار شک و تردید خواهند شد. زراره پرسید: اگر چنین زمانی را درک کردیم چه باید بکنیم؟ حضرت فرمود: دعای «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ...» را بخوان[۱۴].

امام صادق (ع) به مفضل فرمود: از گسترش نام و یاد حضرت در میان مردم بپرهیزید. البته برخی از دانشمندان معتقدند که این حکم مخصوص زمان تقیه و حکومت حاکمان جور بوده که اگر نام حضرت را می‌بردند باعث آزار و اذیت خانواده حضرت و شیعیان آن جناب می‌شده ولی اکنون مصداقی ندارد[۱۵]. بدانید که امام شما حضرت مهدی (ع) سال‌ها از میان شما غایب خواهد بود و شما به آزمایش سخت آزموده می‌شوید. تا جایی که (بسیاری از مردم ناامید شده و) او را فراموش می‌کنند و می‌گویند: او از دنیا رفته است و در بیابان‌ها از پای درآمده است. چشمان مؤمنین در آن روزگار بر او خواهد گریست. مانند یک کشتی که در دریایی مواج واژگون می‌شود، گرفتار خواهید شد و فقط کسانی که میثاق ایمان از آنان ستانده شده باقی خواهند ماند، کسانی که روح القدس آنان را مدد می‌کند. در آن روز دوازده گروه شک‌برانگیز قیام خواهند کرد به گونه‌ای که از میان آنها نمی‌توان حق را از باطل تشخیص داد. راوی از این سخن گریست و عرض نمود: پس چه باید بکنیم؟ حضرت به شعاع آفتابی که در میان اتاق افتاده بود اشاره نمود و فرمود:‌ای عبدالله امر ما اهل بیت از این آفتاب روشن‌تر است. (یعنی همیشه برای طالبان حق حجت تمام خواهد شد و کسانی که در فتنه ها، خود برانگیزاننده فتنه و پیرو آن نباشند و در پی دستورات اهل بیت (ع) به تکالیف خود عمل نمایند، حق را می‌یابند و نجات خواهند یافت، ولی کسانی که در این فتنه‌ها خود را گرفتار کنند، دچار شک خواهند شد و ایمانشان متزلزل می‌شود)[۱۶].

امام صادق (ع) فرمود: حضرت قائم (ع) دو غیبت خواهد داشت یکی کوتاه و دیگری طولانی. در غیبت کوتاه فقط شیعیان خالص از جایگاه او با خبر خواهند بود و در غیبت دوم دوستان مخصوص او می‌دانند که حضرت در چه مکانی بر سر می‌برند. و در یکی از این دو غیبت حضرت به زیارت خانه خدا می‌رود و مراسم حج به جای می‌آورد ولی مردم او را نمی‌توانند ببینند، بلکه او است که مردم را می‌بیند. او در زمان غیبت خود در مدینه به همراه سی نفر از یارانش در خفا و عزلت به سر خواهد برد و این سی نفر با او مأنوس خواهند بود. در غیبت اول که کوتاه است میان خانواده خود (در سامرا و مدینه) تردد می‌کند ولی در غیبت دوم دیگر مردم (خبری از او نخواهند داشت بنابراین) می‌گویند او از دنیا رفته است. در آن زمان اگر دیدید کسی ادعای مقام امامت معصوم را نمود، از او سؤالاتی را بپرسید که فقط امام معصوم می‌تواند جواب بدهد (در این صورت با عاجز ماندن او از جواب، ادعای باطل او آشکار خواهد شد)[۱۷].

امام باقر (ع) نیز در حدیثی فرمود: هرگاه خداوند بر مردم غضب نماید، امام معصوم را از میان آنان غایب گرداند[۱۸].

امام صادق (ع) فرمود: حضرت مهدی (ع) در غیبت دوم خود ظهور خواهد نمود، پس اگر کسی به شما خبر داد که او از دنیا رفته است، نپذیرد (زیرا او قطعاً در دومین غیبت ظاهر می‌شود)[۱۹].

امام باقر (ع) به منطقه ذی طوی اشاره نمود و فرمود: صاحب الامر حضرت مهدی (ع) در میان این دره‌ها غایب خواهد شد[۲۰].

امام صادق (ع) در مسافرتی به کوه رضوی رسیدند. به آن کوه اشاره نموده و فرمودند:... این کوه جای خوبی برای آن خائف (یعنی حضرت مهدی (ع)) خواهد بود و صاحب الامر حضرت مهدی (ع) در این کوه دو غیبت خواهد داشت، یکی کوتاه و دیگری طولانی[۲۱].

جابر بن عبدالله انصاری از قول رسول خدا روایت می‌کند که فرمود: به درستی که مهدی از فرزندان من است و نام و کنیه او مانند نام و کنیه من است. او از میان مردم غایب خواهد شد و از غیبت او مردم دچار حیرتی خواهند شد که بسیاری در آن گمراه می‌شوند. سپس مانند ستاره‌ای درخشان می‌آید و زمین را که از ظلم و ستم پر شده، آکنده از عدل و داد می‌کند[۲۲].

امام صادق (ع) فرمود: صاحب الامر، حضرت مهدی (ع)، به دور از چشم مردم به دنیا خواهد آمد و زمانی که (در آخر الزمان ظهور می‌نماید، از هیچ کس به عهده او بیعتی نخواهد بود[۲۳]. در زمان ائمه (ع) به خاطر دوران تقیه شدید، مجبور بودند که حکومت‌های ظالمانه وقت را تحمل نموده و دم برنیاورند، اما یک علت غیبت حضرت مهدی (ع) همین امر است که دیگر مجبور نیست به خاطر تقیه در حکومت ظالمان زندگی کنند و برای حفظ جان خود و پیروانشان خلاف میل باطنی خویش رفتار نماید. در روایتی دیگر فرمود: یکی از اسرار غیبت، امتحان مردم است تا افراد باطل از حق جدا گردند و سبب غیبت به حقیقت وقتی آشکار می‌شود که ایشان ظهور نمایند. همان گونه که کارهای حضرت خضر (ع) برای حضرت موسی مجهول بود، تا زمانی که خود حضرت خضر (ع) سر آنها را برای موسی گفت.

امام صادق (ع) در تفسیر این آیه شریفه فرمود: ﴿لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا[۲۴]. این جداسازی مؤمنان از کافران، به معنی افراد مؤمنی است که از صلب کفار به دنیا می‌آیند. امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) با برخی مخالفانش به جنگ نپرداخت، زیرا در صلب مخالفین خود افراد مؤمنی را یافت که به دنیا نیامده بودند. حضرت قائم (ع) نیز ظهور نمی‌نماید تا زمانی که تمام افراد مؤمنی که از پدران کافر به دنیا می‌آیند، پا به عرصه وجود بگذارند سپس حضرت قیام می‌نماید و هر کافری را که بیابد خواهد کشت[۲۵].

امام باقر (ع) فرمود: اگر (علاوه بر مردم عادی)، بنی فاطمه هم از آن حضرت با خبر شوند (از روی حسادت و...) او را می‌کشند و قطعه قطعه خواهند نمود. (بنابراین خداوند او را از میان خلق، حتی دوستان خود نیز غایب نمود تا جان آن حضرت را حفظ نماید)[۲۶].

امام زمان (ع) به علی بن مهزیار فرمود: شما دچار شدید به غیبت امام‌تان زیرا به ثروت‌اندوزی روی آورید و مال دنیا را جمع نمودید و بر مؤمنانی که ضعیف بودند تکبر ورزیدید و صله رحم بجا نیاوردید. پس چگونه می‌خواهید که به غیبت دچار نشوید... و در نامه‌ای که حضرت مهدی (ع) به شیخ مفید نوشتند می‌فرماید: اگر شیعیان - که خداوند آنان را به اطاعت خود موفق کند - به خوبی عهد خود را وفا می‌نمودند و با یک دیگر یکدل بودند، خوشبختی دیدار ما از آنان ستانده نمی‌شد و با شناختی درست و ایمانی راستین به سعادت دیدار ما می‌رسیدند. پس یقیناً آنچه که باعث شده از میان آنان غایب شوم و مرا نبینند، همانا اعمال ناشایستی است که از آنها سر می‌زند و ما آن اعمال را دوست نداریم و شیعیان را سزاوار انجام چنین کرداری نمی‌دانیم... [۲۷].

در نامه‌ای دیگر حضرت مهدی (ع) فرمود: خداوند ما را از میان ظالمان غایب نمود و دور ساخت زیرا در این امر صلاح ما و شیعیان ما نهفته است و این تا زمانی که دنیا در دست پادشاهان ظالم اداره می‌شود ادامه خواهد داشت، ولی ما از تمام کردار و کارهای شما با خبر هستیم و هیچ خبری از شما بر ما پوشیده نیست و این ذلتی را که دچار آن شده‌اید (یعنی غیبتی را که در آن گرفتارید) می‌دانیم زیرا شما دست به کارهای زشتی می‌آلایید که نیاکان درستکار شما انجام نمی‌دادند و پیمان خود را زیر پا نهاده گویا که اصلاً چنین پیمانی نبسته‌اید![۲۸]

امام صادق (ع) به سدیر صیرفی فرمود: به یقین خداوند سنت پیامبران گذشته را که از میان قوم خود غایب می‌شوند، درباره حضرت مهدی (ع) نیز اجرا خواهد کرد و در روایتی دیگر فرمود: حضرت قائم (ع) ظهور نمی‌نماید تا تمام مؤمنین که در صلب کفار هستند به دنیا بیایند، آنگونه که امیر المؤمنین (ع) در اوایل اسلام با بسیاری از دشمنان جنگ ننمود، و این تأویل کلام خداوند است که می‌فرماید: "اگر ایمان‌آورندگان از کفار جدا گردند ما عذابی سخت بر کفار نازل خواهیم کرد"[۲۹].

امام صادق (ع) در حدیثی غیبت امام زمان (ع) را سنتی از حضرت یوسف (ع) می‌داند، که در این امت نیز درباره حضرت مهدی (ع) جاری شده است. همان گونه که برادران حضرت یوسف او را می‌دیدند و با او سخن می‌گفتند و در سرزمینی می‌زیستند که او هم در آن زندگی می‌کرد، اما باز هم او را نمی‌شناختند، همین طور هم حضرت حجت (ع) در میان مردم زندگی می‌کند و او را می‌بینند و با او سخن می‌گویند، اما او را نمی‌شناسند[۳۰].

امام صادق (ع) به سدیر صیرفی فرمود: صاحب الامر، حضرت قائم (ع)، شباهتی به حضرت یوسف پیامبر خواهد داشت. سدیر عرض کرد: گویا منظور شما غیبت حضرت یوسف و زندگی او (در سرزمین مصر) است؟ حضرت فرمود: (آری) چگونه این مردمِ حیوان صفت، این امر (یعنی غیبت امام مهدی (ع)) را انکار می‌کنند؟! (آیا نشنیده‌اند که) یوسف فرزند پیامبر الهی بود، اما برادران او وی را به غلامی فروختند و (پس از مدتی) دوباره همدیگر را ملاقات نموده و با هم گفتگو کردند، ولی آنان یوسف را نشناختند، و زمانی پی بردند عزیز مصر همان یوسف است که او خود را بدان‌ها معرفی نمود و گفت: "من یوسف هستم و این برادر من (بنیامین) است". پس چگونه این مردم قبول ندارند که خداوند می‌تواند با حجت خود (حضرت مهدی (ع)) نیز چنین کند و او مدتی در غیبت به سر ببرد، آن‌گونه که یوسف (ع) نیز چنین بود.

به درستی که یوسف به پادشاهی مصر رسید و فاصله میان او و پدرش به اندازه هیجده روز مسافرت بود و یوسف می‌توانست پدرش را از موقعیت خود آگاه کند. زمانی که یعقوب و فرزندانش از یوسف با خبر شدند، مسیر کنعان تا مصر را در نه روز از بیابان‌ها پیمودند. (اما این مردم با اینکه داستان حضرت یوسف را می‌دانند و بدان ایمان هم دارند) چگونه غیب حضرت مهدی (ع) را انکار می‌کنند و قبول ندارند که خداوند می‌تواند ولی خود را از میان مردم غایب نماید، به گونه‌ای که حجت او در بازارهایشان رفت و آمد می‌کند و بر فرش‌های آنان پای می‌نهد ولی کسی او را نمی‌شناسد و فقط زمانی او را خواهند شناخت که خداوند اجازه معرفی خویش و ظهور به او بدهد؛ آن گونه که پس از مدت‌ها به یوسف اجازه داد که خود را به برادرانش معرفی کند و پیش از آنکه یوسف خود را معرفی کند، برادرانش او را می‌دیدند ولی نمی‌شناختند.

امام صادق (ع) فرمود: به خدا سوگند! صاحب الامر، حضرت مهدی (ع) (در زمان غیبت کبری) همه ساله در مراسم حج شرکت می‌کند. او مردم را می‌بیند و آنان را می‌شناسد و مردم نیز او را می‌بینند ولی نمی‌شناسند (و نمی‌دانند که او همان حجت قائم (ع) است)[۳۱].

امام باقر (ع) در بیان علت غیبت حضرت مهدی (ع) فرمود: به درستی که صاحب الامر حضرت مهدی (ع) (از میان مردم پنهان خواهد شد زیرا) اگر در میان مردم ظاهر شود، با او رفتاری خواهند کرد، بسیار بدتر از رفتاری که در جاهلیت با رسول خدا (ص) نمودند؛ چون زمانی که رسول خدا (ص) مبعوث شد مردم بت‌هایی را می‌پرستیدند که خود از سنگ و چوب تراشیده بودند، اما زمانی که قائم (ع) ظهور نماید، مردم با قرآن علیه آن جناب احتجاج می‌کنند[۳۲].

غیبت امام عصر (ع) به معنی قطع شدن کامل ارتباط و نزول فیوضات الهی به دست آن جناب نیست بلکه بنابر فرمایش خود آن حضرت، لطف آن جناب در زمان غیبت نیز جاری است.

حضرت قائم (ع) در توقیعی که برای اسحاق بن یعقوب به دست محمد بن عثمان - دومین نایب خاصه - صادر نمود فرمود: ظهور فرج (و برطرف شدن غیبت و آشکار شدن امام زمان (ع)) فقط به اراده الهی بستگی دارد و کسانی که وقت برای آن واقعه تعیین می‌کنند دروغگو خواهند بود... و چگونگی بهره‌گیری از من در غیبتم، مانند بهره‌گیری از خورشید است زمانی که ابرها آن را بپوشانند، به راستی من امان هستیم برای زمینیان، آن گونه که ستاره‌ها آمانند برای آسمانیان، پس از مسایلی که به شما ربطی ندارد سؤال ننمایید و به آنچه که مکلف به دانستن آن نیستند نپردازید، و برای تعجیل در فرج بسیار دعا کنید، زیرا این خود باعث گشایش امور خودتان است[۳۳].

پرسش‌های وابسته

منابع

پانویس

  1. غیبت نعمانی، ص ۱۶۷. ر. ک: اسم حضرت.
  2. غیبت طوسی، ص ۲۲۱.
  3. حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان. ص ۴۳۶.
  4. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۲۸۷.
  5. نشریه موعود، شماره ۲۷، ص ۴۲.
  6. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۵۱۹.
  7. اثبات الوصیه، ص ۲۳۱.
  8. ر. ک: نواب اربعه، توقیعات.
  9. وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۱۴۰.
  10. احتجاج طبرسی، ج ۲، ص ۲۶۲ و وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۱۳۱.
  11. احتجاج طبرسی: احتجاجات امام هادی (ع) شماره ۳۳۳.
  12. احتجاج طبرسی، ج ۲، ص ۲۶۲ و وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۱۳۱.
  13. کافی، ج ۱، ص ۳۴۰ - ۳۳۵.
  14. یأتی، ص ۴۹۴. ر. ک: دعا.
  15. ر. ک: اسم حضرت.
  16. کافی، ج ۱، ص ۳۳۸ و ۳۳۶.
  17. همان، ص ۳۴۰ و ۳۳۹.
  18. کافی، ج ۱، ص ۳۴۳.
  19. غیبت نعمانی، ص ۱۷۲.
  20. همان، ص ۱۸۲. ر. ک: ذی طی.
  21. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۵۳. ر. ک: رضوی.
  22. یأتی، ص ۴۹۶.
  23. کمال الدین، ص ۴۴۹ - ۴۴۷.
  24. «اگر (مؤمنان و کافران) از هم جدا می‌بودند، کافران از آنان را عذابی دردناک می‌کردیم» سوره فتح، آیه ۲۵.
  25. کمال الدین، ص ۶۴۱.
  26. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۸.
  27. یأتی، ص ۳۴۱ و نوائب الدهور، ج ۳، ص ۳۵۸ - احتجاج طبرسی: توقیعات حضرت و بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۷.
  28. احتجاج طبرسی: باب توقیعات حضرت مهدی (ع).
  29. فتح / ۲۵. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۷ - ۹۰ و یأتی، ص ۳۴۱.
  30. کافی، ج ۱، ص ۳۳۶.
  31. یاتی، ص ۴۱۷.
  32. غیبت نعمانی، ص ۲۹۷.
  33. حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان. ص ۴۳۶.