اسلام ناب
مقدمه
«معنویت، عدالت و عقلانیت» سه شاخصه و مؤلفه اسلام ناب و اصیل است. معنویت، روح اسلام ناب، و عقلانیت ابزار کارآمد فهم اهداف و راهکارهاست. اسلام ناب محمدی دعوت کننده به گونهای متفاوت از زندگی است که در خدمت اربابان قدرت قرار نمیگیرد. اسلام ناب از آن رو که ظلمستیز، عدالتخواه، مدافع حقوق رنجدیدگان و پابرهنگان است، امیدبخش مظلومان و مستضعفان و مایه ترس و نگرانی ابوجهلها و ابوسفیانهاست[۱].
اسلام ناب محمدی برای مبارزه با قدرتهای سلطهجو نیازمند اقتدار سیاسی است. بدون حاکمیت اسلام و تشکیل نظام اسلامی تحقق اسلام ناب میسر نیست. اگر نظام سیاسی مبتنی بر شریعت اسلام، بر جامعه حاکم نباشد، نمیتواند با زورگویان و سلطهگران داخلی و خارجی به شکل مؤثری مبارزه کند، ضرورت و اولویت تشکیل و حفظ نظام سیاسی اسلام برخاسته از همین تفکر است؛ زیرا صیانت از اسلام ناب در گرو حفظ نظام حکومتی اسلامی است[۲].
از دیگر مؤلفهها و شاخصههای اسلام ناب، پیوستگی وثیق آن با منافع و سرنوشت توده مردم است. آن مکتبی که از صلاح خیل مردم منصرف باشد، اسلام تحریف شده است[۳].[۴]
اسلام ناب کدام است؟
اسلام از ماده “س ل م” در لغت به معنای تسلیم شدن، عافیت و دوری از عیب و نقص، خالص نمودن عبادت[۵] و در ادبیات اسلامی، آخرین دین وحیانی است که مجموعه عقائد، ارزشها، احکام حقوقی و عبادی را به عنوان یگانه راه سعادت و رستگاری انسانها به ارمغان آورده و رسالت ترویج ارزشهایش را نیز به عهده خواص از امت اسلام واگذار کرده است[۶]. مراد از کاربردهای قرآنی واژه اسلام[۷] دین اسلام است[۸]؛ واژه “ناب” نیز مرادف با “سره، خالص و بدون آمیختگی بودن”[۹] و به معنای چیزی است که با ماده دیگری ترکیب نشده باشد[۱۰]. واژه محمدی (ص) نیز انتساب به حضرت محمد (ص)، رسول گرامی اسلام، را افاده میکند؛ بنابراین اسلام ناب محمدی (ص) اسلام خالص و نابی است که در آموزهها و سیره پیامبر اکرم (ص) متبلور شده است.
گرچه عبارت اسلام ناب محمدی (ص) تعبیر نوآورانهای از اسلام اصیل و حقیقی است؛ با این حال قرآن مختصات اسلام ناب و انحراف از اسلام اصیل را در مجموعه آیاتی بیان داشته است. از نظر قرآن، همنشینی با قرآن[۱۱]، اتخاذ ولی و امام خوب[۱۲]، جهاد در راه خدا، پیشی نگرفتن از ولی خدا[۱۳]، عقلانیت [۱۴] و صفاتی از این قبیل، از ویژگیهای اسلام ناب است.
اسلام ناب محمدی (ص) با مجاهدتهای پیامبر گرامی اسلام که در پی مجد و عظمت پیروان خویش بودند[۱۵] و در نتیجه تلاشهای اهل بیت (ع) که قرآن و سنت پیامبر را ترویج میکردند، توسعه یافت[۱۶]. پیامبر گرامی اسلام پیش از وفات خود راهبرد دستیابی به اسلام ناب را روشن ساخته و با تأکید بر تمسک به قرآن و اهل بیت (ع) در احادیثی مانند حدیث معروف ثقلین[۱۷]، راه نجات را در پیروی از این دو منبع گرانسنگ منحصر نمودند[۱۸].
اسلام ناب محمدی (ص) مخالف اشرافیگری، تبعیض، فساد طبقاتی و استکبار بوده و در پی ترویج توحید، عدالت و استقرار جامعه اسلامی است[۱۹]. چنانکه امیرالمؤمنین (ع) به عنوان الگوی تام اسلام ناب در احیای عدالت حتی نسبت به برادر خود نیز استثنا قائل نشدند[۲۰]. پس از امیرالمؤمنین (ع) ائمه (ع) عهدهدار احیا و گسترش مفاهیم قرآن و ارزشهای اسلام ناب محمدی (ص) بودند[۲۱].
نخستین انحراف سازمانیافته از اسلام ناب را میتوان در زمان حضور پیامبر گرامی اسلام (ص) مشاهده کرد. آنگونه که در زمان حیات آن حضرت در مواجهه با بیانات شخص پیامبر (ص) به تدریج دو جبهه ولایتپذیر و ولایتگریز شکل گرفت، بدان حد که نه تنها در روایات منقول از ایشان[۲۲]؛ بلکه در آیات قرآن نیز صراحتاً حجت بودن بیان پیامبر (ص) برای پیروان مورد تأکید قرار گرفت[۲۳] و از عدهای از اطرافیان ایشان با عنوان منافق یاد شد[۲۴]. مصادیق این مسئله را میتوان در ماجرای ترور پیامبر در بازگشت از جنگ تبوک[۲۵]، تخلف از لشکر اسامه[۲۶] و... به روشنی مشاهده کرد.
پس از پیامبر خدا (ص) نیز دو انحراف بزرگ در تاریخ اسلام پدیدار شد که اگر مجاهدتهای علمی و عملی اهل بیت (ع) نمیبود، میتوانست به نابودی اساس اسلام منجر شود؛ انحراف نخست از سوی بنیامیه و انحراف دوم از سوی بنیعباس واقع[۲۷] و تا قرون ششم و هفتم هجری ادامه یافت[۲۸].
برای تحریف از اسلام ناب محمدی (ص)، در کنار ترویج سلفیگری، روند عرفی کردن دین و سکولارسازی جامعه دینی به موازات هم پیش رفتند و حریم مرجعیت دینی را نیز محدود نمودند. روشنفکران قاجاری با یکسان انگاری اسلام با مسیحیت قرون وسطایی، بیصداقتی در انتقال مفاهیم غربی و سرسپردگی برخی از ایشان به سفارتخانههای بیگانه، ضرباتی به پیکره اسلام ناب وارد ساختند[۲۹].[۳۰]
مبانی اسلام ناب محمدی (ص)
مبانی اسلام ناب محمدی (ص) مجموعه پایههای نظری و فکری است که بر اساس آن اسلام ناب با تمامی لوازمش تعریف میشود. قرآن و سنت پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) به عنوان منبع زنده و زاینده، مجموعه مبانی مورد نظر را بیان داشتهاند.
در قرآن، خدامحوری و توحید به عنوان اصلیترین مبنای مورد نظر اسلام چنان مورد تأکید قرار گرفته[۳۱] که از نظر برخی هدف نهایی از آیات قرآن، توحید تلقی میشود[۳۲]. ارسال نامه از سوی پیامبر اسلام (ص) به پادشاهان شرق و غرب و دعوت ایشان به توحید در همان سالهای اولیه تشکیل حکومت اسلامی، نشان از جایگاه بیمثال توحید در اندیشه اسلام ناب محمدی (ص) دارد[۳۳].
نبوت در منظومه توحیدی اسلام ناب محمدی (ص) بر اساس هدف تربیتی و اصلاحی و برای ابدیت بخشیدن به حرکت عظیم و بزرگ خداوندی که تزکیه و تعلیم کتاب و حکمت را محور فعالیت خود قرار داده است، جایگاه شاخصی دارد[۳۴].
در استمرار نبوت، ولایت رکن رکین اسلام ناب محمدی (ص) و برخاسته از آن است و بنابر آیات قرآن و روایات صحیح، اتکا به آن سبب رستگاری خواهد بود. باور به خدا و خلفای منصوبش چنان اهمیت دارد که وعده حتمی خدا نجات کسانی است که ایشان را به عنوان ولی اتخاذ نمودهاند[۳۵]. اسلام ناب در کنار ولایت خدا و رسول خدا (ص)، ولایت اهل بیت (ع) را نیز بنابر حدیث متواتر ثقلین، واقعه غدیر، حدیث منزلت و احادیث دیگر اثبات میکند[۳۶] و تجلی ولایت در حکومت اسلامی را سبب پیاده شدن مؤلفههای اسلام ناب میداند[۳۷].
در اسلام ناب محمدی (ص) توجه به حیات و نشئه اخروی یک اصل اساسی است که به زندگی انسانی جهت داده[۳۸]، نگاه به زندگی مادی را نگاهی ثانوی و به عنوان مقدمه و کشتزاری برای نشئه اخروی لحاظ میکند[۳۹]. اساساً بدون وجود معاد، عدالت در زندگی انسانی تحقق پذیر نخواهد بود[۴۰].[۴۱]
ویژگیهای اسلام ناب محمدی (ص)
اسلام ناب محمدی (ص) دارای ویژگیهایی است که اساسیترین آنها عبارتاند از:
- جامعیت: اسلام ناب محمدی (ص) خوانشی جامع و جهانی[۴۲] از اسلام است که بر اساس آیه ابلاغ[۴۳] جاودانه بوده و از ویژگیهای آن چند بُعدی بودنش است[۴۴]. اسلام ناب برخلاف یهودیت که شریعتی خشک را عرضه میکند[۴۵] و نیز تأکید افراطی مسیحیت زمان ظهور اسلام بر اخلاق و رهبانیت[۴۶]، میان دنیا و آخرت را جمع کرده[۴۷] و البته در این میان اصالت را به جانب آخرت داده است[۴۸].
- عقلانیت: عقلانیت و تفکر در موارد زیادی مورد تأکید قرآن قرار گرفته[۴۹] و در روایات نیز اوصاف آن همانند همنشینی با حیاء و نیز تمایزاتش مانند تفاوت آن با نیرنگ و... تبیین شده است[۵۰]. اساس اسلام با قشریگری و تحجر و تعصب جاهلی و اوهام و تخیلات، تضاد داشته و سبب تولید نیروی فکری و ایجاد انگیزه در ملتهای آزاده برای مبارزه با ظالمان و ستمگران و حرکت در جهت منافع مظلومان و مستضعفان میشود[۵۱]. از عمده تفاوتهای اسلام نسبت به سایر مکاتب توجه به عقلانیت انسان در کنار پرورش اخلاقی اوست[۵۲] که در سایه رهبری اهل بیت (ع) و هدایت به سمت آزادگی و عقلانیت سبب شکوفایی تشیع گشته است[۵۳].
- اجتهادپذیری: اسلام ناب محمدی (ص) باب اجتهاد را باز نموده و به کاربست عقل بر روش اهل بیت (ع) توجه ویژه دارد. البته باید توجه داشت که اجتهاد و اختلاف در فهم مجتهدین که سبب اختلافهایی در برداشت از اسلام میشود، به اصل و اساس اسلام ناب محمدی (ص) ضربه و خللی وارد نمیکند[۵۴]، بلکه درخت اسلام ناب به واسطه اجتهاد و کاربست عقلانیت ضابطهمند آبیاری شده و ثمرات نوبهنو و روزافزونی را برای اسلام ناب محمدی (ص) موجب خواهد شد[۵۵].
- حکومتداری: اسلام ناب محمدی (ص) در کنار توجه به آحاد مسلمانان عالم، برای حکومت و جامعه مسلمین برنامه داشته و سیاست را در پیشبرد اهداف اسلام اجتماعی دخیل میداند. اسلام ناب محمدی (ص) در پی تأسیس حکومتی برای اداره جامعه جهانی است که طنین توحید در آن آوازه انداخته و استعلای شرق و غرب را از سر اسلام دور نماید[۵۶].
- کارآمدی: برخلاف سایر تئوریهایی که در محافل روشنفکری، اندیشههای زیبا را طرح کرده و در عرصه عمل حرفی برای گفتن ندارند، اسلام ناب عملیاتی و کارا بوده و با توجه به نیازهای زمان جوابگوی مشکلات جامعه اسلامی است[۵۷].
- روزآمدی: اسلام ناب برخلاف طرحوارههایی از اسلام که نظامی با ارزشهای پوسیده و غلط را احیا و ترویج میکنند، زنده و پویا بوده و مطابق با زمانه خود به اصلاحگری میپردازد. اساساً ویژگی ممتاز اسلام ناب محمدی (ص) در قیاس با سایر خوانشها از اسلام در همین است که با تکیه بر منظومه فکری توحیدی و با نگاه به مسائل و مشکلات ایران اسلامی و سایر جوامع مسلمان، “اسلام ناب محمدی (ص)” را به عنوان یک راهحل و مجموعه ارزشی، مورد تأکید قرار داد، تشکیل شد[۵۸]
- عزتمداری: شعار “نه شرقی، نه غربی” نیز از دیگر ویژگیهای اسلام ناب محمدی (ص) است[۵۹]. اتکا به اسلام ناب محمدی (ص)، استقلال کلمه اسلام و اعتلای آن را بارور میکند و برخلاف آن، اسلام آمریکایی است که اسلام را وابسته و ذلیل میخواهد[۶۰].[۶۱]
مواضع سیاسی ـ اجتماعی اسلام ناب محمدی (ص)
اسلام ناب انسانها را از بیتفاوتی نسبت به سرنوشتشان برحذر داشته و ایشان را مسئول دانسته[۶۲] و در کنار مواضع صریح سیاسی، اخلاق اجتماعی را نیز مورد توجه جدی قرار داده است[۶۳]. مهمترین مواضع سیاسی ـ اجتماعی اسلام ناب محمدی (ص) عبارتاند از:
- مبارزه با استبداد: اسلام ناب محمدی (ص) با پذیرش هرگونه ولایت طواغیت مخالف بوده[۶۴] و بر اساس آرمان توحیدی خود، مردم را به ولایت الهی میخواند. پذیرش استکبار ملازم با رفتن تحت ولایت طواغیت و دوری از توحید است و در نتیجه اسلام از اساس با این مسئله مخالف بوده و به ستیزه با استبداد میپردازد[۶۵].
- استکبارستیزی: اسلام ناب به هیچ روی حاضر نیست نسبت به ارزشهایش تسامح کند و در این مسیر حتی در رابطه با پیامبرش که عزیزترین مخلوق جهان است نیز رواداری نمیکند[۶۶]. در مرحله بالاتر، اسلام ناب در تقابل با جبهه کفر قرار میگیرد و حاضر به سازشکاری با جبهه استکبار نیست[۶۷]. اسلام ناب به مقابله با ابرقدرتها میپردازد[۶۸].
- عدالتخواهی: انقلاب اسلامی در تجلی ارزشهای اسلام ناب بر عدالت و برابری اقشار مختلف در حکومت اسلامی تأکید میکند[۶۹]، چنانکه همواره روی برابری و نگاه مساوی انقلاب به همه اقوام تأکید داشته و رواداری اسلام و حکومت اسلامی نسبت به اقلیتهای مذهبی را به منصه ظهور میرساند[۷۰].
- دفاع از مستضعفان: توجه به فقرا و محرومان از وظایف ذاتی اسلام ناب بوده و از مواضع سرسخت اسلام ناب محمدی (ص) در محیط اجتماعی، تأکید بر منافع محرومین و مستضعفین در جامعه است[۷۱]، چنانکه ترش رویی در برابر ایشان را برنتافته و حتی پیامبر خود را از میان محرومترین اقشار جامعه برانگیخته است[۷۲].
- وحدت مسلمین: تقریب مذاهب و وحدت مسلمانان راهبرد دیگر اسلام ناب محمدی (ص) برای نیل به حکومت اسلامی و تربیت نفوس مؤمن است[۷۳].[۷۴]
منابع اسلام ناب محمدی (ص)
منابع عمده دریافت اسلام عبارتاند از عقل و نقل[۷۵] که نقل خود بر ثقلین یعنی قرآن و عترت استوار است[۷۶]. قرآن به عنوان منبع معرفتی اسلام[۷۷] و با تفسیر از سوی اهل بیت (ع) بهترین راه هدایت بوده و اسلام ناب محمدی (ص) را عرضه میکند[۷۸] تا با تمسک به آیات راستینش، انسانها را از گرفتاری در دام انحراف مصون دارد[۷۹]. استفاده از عقل در دستیابی به اسلام ناب را باید در منهج اهل بیت (ع) و تأکید بر اصولی چون تفریع فرع بر اصل و استنباط احکام جستجو کرد[۸۰].
علیرغم اعتبار عقل در کنار نقل، برخی از مسلمانان در ورطه نقلگرایی محض نسبت به قرآن افتادند؛ به گونهای که نقش اهل بیت (ع) در تفسیر قرآن را نادیده گرفتند[۸۱]. روشن است قرآن نیز به تنهایی صامت بوده و بدون حضور فعال قرآن ناطق، به راحتی مورد استفاده منحرفین قرار خواهد گرفت[۸۲]. ازاین رو پیامبر اکرم (ص) در روایت متواتر ثقلین لزوم همراهی این دو را تا ابد، بارها یادآور شدند تا اسلام ناب محمدی (ص) از منابع اصیل به دست مسلمانان برسد[۸۳].
در دوران غیبت ائمه (ع)، وظیفه تفسیر و تبیین قرآن و ارائه اسلام راستین بر عهده عالمانی است که به تفقه در دین میپردازند[۸۴]. ازاین رو در دوران غیبت، سیره اهل بیت (ع) و سنت معتبر که توسط فقها با عرضه به قرآن استخراج میشود منبع اسلام راستین است که به دست پرچمداران مکتب اهل بیت (ع) سپرده شده است[۸۵].[۸۶]
روششناسی فهم اسلام ناب محمدی (ص)
منابع اسلامی با تصریح به درافتادن عدهای بیماردل به ورطه انحراف در اسلام[۸۷]، روشها و سنجههایی را برای رهایی از تردید و انحراف در اسلام عرضه کردهاند که مهمترین آنها از این قرارند:
- تعقل و تدبر: مهمترین روش مورد تأکید قرآن، تعقل و تدبر و تعمق در مفاهیم قرآنی است که انسان را گام به گام به قرآن نزدیک میکند[۸۸]. این روش، در جهت خلاف روش فهم در قرون وسطای غربی و تفکر مسیحی است که ایمان را لازمه فهم پنداشته و بدون ایمان، فهم را غیر ممکن میداند.
- مراعات زمان و مکان: اسلام ناب محمدی (ص) هدف غایی خود را پیشرفت و تعالی همه جانبه فرد و جامعه بشری و اجرای مقاصدی نظیر استقرار عدالت[۸۹]، رشد معنویت، توسعه علم و دانش، حاکمیت اخلاق بر جامعه[۹۰] و مرتفع ساختن موانع رشد[۹۱] از طریق امر به معروف و نهی از منکر در نظام اسلامی[۹۲] قرار داده است. برای دستیابی به این مهم و سازگاری تعالیم دینی با اهداف غایی اسلام، مراعات زمان و ملاحظه مقتضیات زمانه از مهمترین روشهای اسلام ناب محمدی (ص) برای رسیدن به مقاصد است[۹۳].
- نگاه جامع: تفاوت اساسی روش فهم مورد نظر در اسلام ناب محمدی (ص) با برداشتهای التقاطی از اسلام، نگاه جامعی است که نسبت به اسلام ارائه میشود[۹۴]. از جمله مصادیق جامعیت اسلام ناب محمدی (ص) توجه به ساحتها و ابعاد وجودی انسان است. انسان مورد نظر اسلام با انسان از منظر تعالیم مادی غرب متفاوت است؛ چه آنکه انسان مطلوب اسلام ناب، انسانی است که به عنوان فرد واحد میباید در مسیر تکامل و تعالی مادی و معنوی شخصی خود تلاش نماید و به عنوان فردی در اجتماع بایستی به مدیریت اجتماع بپردازد[۹۵]. برای چنین انسانی دو ساحت در نظر گرفته شده است: یکی ساحت مادی و دنیایی و دیگری ساحت معنوی و آخرتی[۹۶].
- رجوع مستقیم به منابع معتبر: رجوع به منابع دست اول از دیگر سنتها و روشهای دستیابی به اسلام ناب است. برای فهم عمیق و تخصصی اسلام ناب محمدی (ص) تمسک به سنت علمی و اجتهادی حوزوی ضروری است. با توجه به اینکه نهاد حوزه علمیه و روحانیت اصیل، قرنهاست که در جهت فهم و تبیین احکام خدا حرکت کرده است، سزاست که اسلام از این قشر حوزوی که حافظ اسلام و علوم اسلامی بودهاند، أخذ شود[۹۷].
- ولایت: اسلام، از ولایت به عنوان عنصر محوری فهم اسلام ناب محمدی (ص) یاد میکند. شعار حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّهِ در نخستین سالهای پس از وفات پیامبر اسلام (ص) موجب انحراف در زمینه ولایت برای دستیابی به فهم صحیح از قرآن و اسلام و سبب افتراق قرآن و عترت رسول الله (ص) شد[۹۸].[۹۹]
راهبردهای تحقق اسلام ناب محمدی (ص)
از آیاتی که جامع راهبردهای تحقق اسلام ناب است، آیه ۲۵ سوره حدید میباشد که در آن هدف بعثت پیامبران را برقراری عدالت اجتماعی میداند[۱۰۰]. اسلام ناب محمدی (ص) برای تحقق، مراحلی را از سر میگذارند که از انقلاب اسلامی آغاز شده و به تمدن اسلامی ختم میگردد. مهمترین عامل مؤثر در جریان تحقق اسلام ناب محمدی (ص)، نظامسازی و تشکیل حکومت اسلامی است[۱۰۱]. مهمترین راهبردهای تحقق اسلام ناب محمدی عبارتاند از:
- فهم صحیح فراگیر از اسلام: این امر با ارائه تصویری شفاف و بدون پیرایه از اسلام برای نیل به شناخت واقعبینانهای از آن ضرورت دارد[۱۰۲]؛ زیرا دشمنان اسلام، سالیانی است که اسلام را به عنوان دینی خشن، مخالف حقوق زنان و دمکراسی، عقب افتاده و دشمن جهان معرفی میکنند و از این منظر بسترها و منفذهای رشد و تحقق اسلام ناب را مسدود میکنند. از سوی دیگر عالمان بیپروا و جاهلان سطحینگر نیز با فهم غیر صحیح و غفلت از ابعاد اسلام همواره تحقق اسلام ناب را با چالشهایی روبهرو میساختند؛ چنانکه حتی در زمان ظهور حضرت ولی عصر (ع) نیز همین فهم قشری سبب تکفیر حجت خدا از سوی ایشان خواهد شد[۱۰۳].
- انقلاب: اسلام انسان را به اصلاح روحی و فکری و اخلاقی و نیز اصلاح نظام اجتماعی از دورن و بیرون دعوت میکند؛ از اینرو انقلاب در هر دو بُعد درونی و بیرونی مطلوب اسلام ناب محمدی (ص) است[۱۰۴].
- استقرار نظام اسلامی: انقلاب اسلامی راهبردی مقدماتی و مقدمهای برای استقرار نظام اسلامی است تا گام بعدی برای تحقق احکام اسلامی محقق شود[۱۰۵]. نظام اسلامی یعنی تدوین و تبیین ساختارها و فرایندهای حکومتی مورد نیاز برای تحقق آرمانهای اسلامی[۱۰۶]. در چنین نظامی که هم به لحاظ شکلی و هم از جهت محتوایی واقعیاتی تحت عنوان اسلام تثبیت میشود، میتوان مقدمات تشکیل دولت اسلامی را فراهم آورد[۱۰۷].
- تشکیل دولت اسلامی: پس از استقرار نظام اسلامی، با پیاده کردن احکام اسلامی، دولت اسلامی تشکیل میشود. تشکیل و تکمیل دولت اسلامی به تلاش و تدبیر ویژه و مراقبتها و مجاهدتهای خاص خود نیاز دارد[۱۰۸].
- تحقق جامعه اسلامی: خداوند متعال در سوره حج شروطی را برای تحقق جامعه اسلامی معین نموده که هر یک دارای ابعاد فردی و اجتماعی بوده و شاخصه اجتماعی آنها در نظامسازی نقش مؤثری دارد[۱۰۹]. از این شروط یکی نماز است که پیوند دهنده دلهای مؤمنان بوده و دیگری زکات است که با نگاه اجتماعی به آن، مؤمنان خود را مدیون جامعه اسلامی دانسته و در قبال فقرا و ضعفا احساس دین و مسئولیت میکنند. امر به معروف و نهی از منکر نیز بیش از بُعد فردی دارای ابعاد اجتماعی است. با مراعات این شروط نظامساز بنا بر وعده خداوند [۱۱۰] حکومت مؤمنان در زمین محقق خواهد شد و جامعه اسلامی رشد خواهد کرد[۱۱۱].
- ایجاد تمدن اسلامی: تمدن اسلامی نظامی عادلانه و مردمسالار است که مبانی خود را از ارزشهای اسلامی اخذ کرده و بر سایر نظامات مشابه مردمسالار برتری دارد[۱۱۲]. برتری اساسی تمدن اسلامی بر سایر نظامات و به ویژه تمدن غرب، در آکنده بودن فضای تمدن اسلامی از توحید و معنویت است که اسلام از طریق حکومت اسلامی برای تحقق آن تلاش میکند[۱۱۳].[۱۱۴]
موانع و چالشهای فراروی اسلام ناب محمدی (ص)
از آغاز همواره چالشهایی پیش روی اسلام ناب وجود داشته که به دو گونه داخلی و خارجی تقسیم شده و با راهبردهای مختلف سعی در تضعیف اسلام ناب محمدی (ص) داشته است. استکبار جهانی برای مقابله با اسلام ناب همواره از ابزارهایی بهره میبرد که اهم آنها از این قرار است:
- تفرقهافکنی: اختلافات شیطانی و تفرقه امتی که از ابتدا منسجم و متحد بودند[۱۱۵]، از موانع پیروزی حزب الله بر حزب شیطان و مانع تحقق اسلام ناب است. دشمن استکباری با ایجاد اختلاف میان مسلمانان و مشغول کردن ایشان به اختلافات ساختگی درصدد تضعیف جامعه اسلامی است[۱۱۶].
- تهاجم فرهنگی: ارزشهای غلط و فرهنگ شرک، مانع بزرگی در برابر تحقق اسلام است و در صورت هوشیار نبودن جامعه اسلامی، این ارزشها به راحتی و در قالبی الهی خود را در متن و بطن جامعه اسلامی میگنجانند[۱۱۷]. زمانی که مسلمانان نسبت به تفاوتهای موجود میان اسلام حقیقی و اسلام جعلی و آمریکایی آگاه نباشند، دشمن شرقی و غربی به راحتی اسلام سرمایهداران خدانشناس و مقدسنماهای متحجر را به جای اسلام پابرهنگان و محرومان ترویج میکند[۱۱۸].
- زورگویی و استعلا: استعلا از مهمترین خصوصیات استکبار به شمار میرود[۱۱۹]. بنابراین در قرآن خود را بالاتر از حق به حساب آوردن و زیربار حق نرفتن و سلطهجویی و استعلا مذمت شده است[۱۲۰]. استکبار جهانی با استعلا و سلطه بر مستضعفان سعی در پیشبرد اهداف خود دارد و قیام رهبران الهی علیه ایشان برای کوتاه نمودن دست مستکبران از سرزمینهای اسلامی بوده است[۱۲۱].
- متحجران: متحجران از پیروان اسلام آمریکایی هستند که با ژست دین و مقدسنمایی خود را بروز میدهند و خطری به مراتب بالاتر از دیگر پیروان اسلام آمریکایی دارند[۱۲۲].
- سکولارها: از موانع داخلی تحقق اسلام ناب محمدی (ص) قرائتی از اسلام است که توسط سکولارها عرضه شده و عرصه حضور دین را زندگی فردی مؤمنان تعیین نموده و از حضور آن در جامعه و تشکیل جامعه اسلامی پیشگیری میکنند. در این رویکرد استکبارستیزی و سایر ویژگیهای اسلام ناب نفی شده و اسلام در خدمت استکبار قرار میگیرد[۱۲۳].
- منافقان: منافقان که برای حفظ منافع خویش، چهره حقیقی خود را نشان نمیدهند، جلوهگر شکلی از اسلام هستند که از زمان صدر اسلام و رسول الله (ص) و در قامت اسلام ابوسفیانی حضور داشته و امروز هم با سردادن شعار دفاع از انقلاب اسلامی در ظاهر و طرفداری از آمریکا در باطن، به حیات خود ادامه میدهند. خطر چنین مسلمانانی از خطر کفار و مستکبران بیشتر است[۱۲۴].
- اشراف: حضور اشراف در جامعه اسلامی از جمله موانع مهم پیش روی اسلام ناب محمدی (ص) است؛ چرا که اشراف اهتمام به امور سایر مسلمانان نداشته و درصدد تأمین منافع و وسائل عیش و نوش خویش، در ظاهر آراسته به مظاهر دینی و در واقع همسو با منافع استکبار هستند[۱۲۵].
- سازشکاران: مانع دیگر تحقق اسلام ناب محمدی (ص) سازشکارانی هستند که با انزوای از جامعه و بدون توجه به مستضعفان، منافع اسلام و جامعه اسلامی را نادیده میگیرند. مسلمانان سازشکار با سیاستبازی سلطه مستکبرین را پذیرفته[۱۲۶] و خطری برای استکبار جهانی ایجاد نمیکنند. اسلام ناب محمدی (ص) با پرهیز از انفعال، با ایجاد نهضت به مبارزه با استکبار رفته و همانند اسلام سکولار و سازشکار خود را از بطن جامعه جدا نمیبیند[۱۲۷].[۱۲۸]
تقابل با اسلام آمریکایی و مصادیق آن
مواجهه اسلام با کفر و نفاق، امروزه در تقابل میان اسلام ناب محمدی (ص) و اسلام آمریکایی با جلوههای گوناگونش عینیت یافته است. جلوههای اسلام آمریکایی عبارتاند از اسلام تحجر، اسلام سازشکارانه، اسلام ارتجاع، اسلام روشنفکری، اسلام سکولار، اسلام اشراف و اسلام آخوندهای درباری. تعبیر “اسلام آمریکایی” اشاره به نقش آمریکا در ترویج و تبلیغ اسلام سازش و فریب داشت که با بهکارگیری روحانیت درباری، ثروتمندان و اشراف، حاکمان وابسته و تکیه بر شرق کمونیسم و غرب سرمایهداری سعی در نابودی اسلام ناب داشت[۱۲۹]. اسلام سازشکار با منافع غرب و استکبار، با دو رویکرد متحجرانه و سکولاریستی بدون ایجاد تهدید برای دشمنان، خود را جدای از تحولات جامعه اسلامی میبیند[۱۳۰].
از دیگر گونههای اسلام آمریکایی که به تقابل با اسلام ناب محمدی (ص) میپردازد، اسلام ارتجاعی است[۱۳۱] و در قرآن نیز مواردی از بازگشت از دین حق[۱۳۲] و یا درخواست داوری از حاکمان باطل را میتوان به ارتجاع تأویل برد[۱۳۳]. ارتجاع در منطق اسلام ناب محمدی (ص) به معنای رجوع از اسلام به کفر است[۱۳۴]. استکبار غربی برای ادامه سلطه خود همواره درصدد تقویت اسلام ارتجاعی برمیآید که با استبداد و وابستگی، تدوام حیات اسلام آمریکایی را تضمین میکند[۱۳۵].
اسلام اشرافی از گونههای اسلام آمریکایی است که به طور خاص وجود آن در میان مسئولان و زمامداران خطر بزرگی برای اسلام ناب محمدی (ص) قلمداد شده[۱۳۶] و اجتناب از آن از شاخصههای اصلی نظام اسلامی است[۱۳۷].[۱۳۸]. اسلام سکولار نیز همانند اسلام تحجر مورد حمایت آمریکا و غرب بوده و نمایانگر اسلام آمریکایی است.
عمقبخشی به آگاهی عمومی مسلمانان نسبت به تفاوتهای اسلام ناب و اسلام آمریکایی عمدتاً وظیفه حوزههای علمیه است که در صورت عمل حوزه به این وظیفه، اسلام ناب از شر ایادی شرق و غرب نجات مییابد[۱۳۹]. بدون تردید سلوک در طریق اسلام ناب محمدی (ص) بدون مرزبندی با اسلام آمریکایی و مبارزه با اسلام سکولار و تحجر امکانپذیر نیست[۱۴۰].[۱۴۱]
اسلام محمدی
پس از رحلت رسول خدا (ص)، امت با دو گونه از اسلام مواجه شد؛
- اسلام محمدی که نماینده و مدافع آن، امیرالمؤمنین، حضرت زهرا و ائمه معصومین (ع) بودند.
- اسلام جاهلی[۱۴۲] است[۱۴۳].
امیرالمؤمنین (ع) و حضرت زهرا (س) اولین مبارزان علیه این اسلام جاهلی بودند و همه نزاعهای آن دو بزرگوار در آن وهله از تاریخ اسلام، بر سر حفظ اسلام محمدی بود. حوادثی که اسلام جاهلی پس از رحلت رسول اکرم (ص) بر امت اسلام آورد، آن قدر آزاردهنده و ناگوار بودند که حضرت امیرالمؤمنین (ع) در توصیف آنها میفرماید: «فَصَبَرْتُ وَفِي الْعَيْنِ قَذًى وَفِي الْحَلْقِ شَجًا»؛ پس شکیبایی گزیدم؛ در حالی که همانند کسی بودم که خار به چشمش رفته، و استخوان در گلویش مانده باشد[۱۴۴]؛ و همین حوادث، سرانجام به شهادت حضرت زهرا (س) منجر شد[۱۴۵].
بیشک، مبارزه امیرالمؤمنین (ع) و حضرت زهرا (س) با اسلام جاهلی، نزاع بر "ریاست" نبود که از کسی گرفته شود و به دیگری داده شود؛ بلکه محور این مبارزه، اسلام رسول الله (ص) بود؛ اسلام حق، در برابر جاهلیت نوینی که با پوشش اسلام، ظاهر شده و از جاهلیت کهن نیز خطرناکتر بود. طبق منابع شیعه و اهلسنت، رسول اکرم (ص) خطاب به امیرالمؤمنین (ع) فرمود: "بر سر تأویل نبرد میکنی همانگونه که من بر سر تنزیل نبرد کردم"[۱۴۶]. یعنی: جدال و نزاع من درباره اصل دین الهی و نزول وحی بود اما جدال و نزاع تو با قوم بر سر محتوای دین و شریعت خواهد بود. مقصود حضرت در این سخن اینکه: من با جاهلیت آشکار نبرد کردم، تو نیز با جاهلیت پنهان و نقابدار مبارزه خواهی کرد[۱۴۷].
جنگ پس از رسول اکرم (ص) بین این دو اسلام رخ داد که تا امروز هم همین جنگ ادامه دارد. جنگ بین اسلام محمدی و اسلام جاهلی و به بیانی دیگر: بین اسلام علوی و اسلام اموی. یکی از جلوههای این جنگ ممتد در تاریخ اسلام، رویارویی فکری و فرهنگی است که پردهای از آن، ایجاد تحریفات بزرگ در جامعه اسلامی بود. اسلام جاهلی - چه در حوادث پس از رحلت پیامبر خاتم (ص) و چه در عصر اموی -دست به تحریفهای متعددی در عرصههای فراوانی زده است[۱۴۸].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با پاسداران در میلاد امام حسین(ع)، ۱۰/۱۲/۱۳۶۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، خطبههای نماز جمعه تهران در حرم امام خمینی، ۱۴/۳/۱۳۸۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام، ۹/۱۱/۱۳۶۸.
- ↑ حاج سید جوادی، سید فرید، مقاله «اسلامشناسی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱ ص ۲۱۱.
- ↑ معجم مقاییس اللغة، ج۳، ص۹۰ -۹۱؛ لسان العرب، ج۶، ص۳۴۵؛ قاموس قرآن، ج۳، ص۳۰۱-۳۰۲.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱۹/۱۰/۱۳۸۴.
- ↑ مانند: سوره آل عمران، آیه ۱۹؛ سوره مائده، آیه ۳ و ... .
- ↑ ترجمه المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۷۳ -۲۹۳.
- ↑ فرهنگ فارسی معین، ج۴، ص۴۵۲۱.
- ↑ انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، ج۸، ص۷۵۹۱.
- ↑ سوره فرقان، آیه ۳۰.
- ↑ سوره فرقان، آیه ۲۷-۲۸.
- ↑ سوره مائده، آیه ۵۴.
- ↑ سوره یوسف، آیه ۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۷۹ -۸۰.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲۶/۲/۱۳۸۸.
- ↑ ر.ک: حسینی میلانی، سید علی، حدیث الثقلین، ص۹-۳۲.
- ↑ ر.ک: طبرسی، حسن بن علی، اخبار و احادیث و حکایات در فضائل اهل بیت رسول (ص) و مناقب اولاد بتول (ع)، ترجمه عبدالملک بن واعظ قمی، تحقیق رسول جعفریان، ص۱۲-۳۰.
- ↑ ر.ک: نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۱۵.
- ↑ کتاب من لا یحضره الفقیه، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۲، ص۶۱۰؛ تهذیب الاحکام، تحقیق سید حسن موسوی خرسان، ج۶، ص۹۶.
- ↑ مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، تحقیق پورسعید، ج۵، ص۵۹-۶۰.
- ↑ سوره نجم، آیه ۳-۴.
- ↑ ر.ک: سوره منافقون، آیات ۱-۱۱.
- ↑ سوره توبه، آیه ۷۴.
- ↑ ابن ابی الحدید، عزالدین، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۱۷، ص۱۸۱ -۱۸۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۶، ص۳۸۸.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۳۰/۶/۱۳۸۱.
- ↑ دژاکام، علی، روشنفکری از منظر شهید مطهری، پژوهشهای اجتماعی اسلامی (فصلنامه)، مشهد، دانشگاه علوم اسلامی رضوی، ش۵۹، ص۱۸۷-۲۰۶.
- ↑ احمدی، محمد صادق، مقاله «اسلام ناب محمدی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ج۴، ص۱۳۹.
- ↑ سوره بقره، آیه ۱۶۳.
- ↑ صدرالمتالهین، صدرالدین محمد شیرازی، تفسیر القرآن الکریم، تحقیق محمد خواجوی، ج۴، ص۵۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲، ص۲۹-۳۰.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲۴/۱۲/۱۳۷۹؛ ۲۹/۴/۱۳۸۸.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۵۷؛ سوره مائده، آیه ۵۵.
- ↑ شرف الدین موسوی، سید عبدالحسین، المراجعات، تحقیق حسین راضی، ص۷۱-۷۴، ۱۹۹-۲۰۱، ۲۵۹-۲۶۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۸، ص۱۵۲- ۱۵۵.
- ↑ سوره غافر، آیه ۲۰؛ سوره تغابن، آیه ۷.
- ↑ سوره قصص، آیه ۷۷.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲۷/۲/۱۳۹۰.
- ↑ احمدی، محمد صادق، مقاله «اسلام ناب محمدی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ج۴ ص۱۴۳.
- ↑ سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
- ↑ سوره انعام، آیه ۱۹.
- ↑ ایزدپناه، عباس، درآمدی بر مبانی آثار و اندیشههای امام خمینی، ص۱۷۲.
- ↑ کتاب مقدس، لاویان.
- ↑ کتاب مقدس، متی، ۵؛ ۶؛ ۷.
- ↑ سوره اسراء، آیه ۱۸-۲۰.
- ↑ سوره قصص، آیه ۷۷.
- ↑ ر.ک: سوره بقره، آیه ۷۳؛ سوره بقره، آیه ۲۴۲؛ سوره یوسف، آیه ۲؛ سوره زخرف، آیه ۳؛ سوره حدید، آیه ۱۷.
- ↑ ر.ک: الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۱، ص۱۰-۲۹.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲۱/۱۲/۱۳۹۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۴۴۹.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱۷/۸/۱۳۸۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۱۷۶ -۱۸۰.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲۹/۷/۱۳۸۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۱۷۹ -۱۸۱.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱۴/۳/۱۳۹۴.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱۴/۳/۱۳۹۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۱۷۸-۱۷۹.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲۸/۵/۱۳۸۶.
- ↑ احمدی، محمد صادق، مقاله «اسلام ناب محمدی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ج۴، ص۱۴۵ ـ ۱۴۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۹-۱۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۱۶۸.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۵۷.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲۲/۷/۱۳۸۲.
- ↑ سوره اسراء، آیه ۷۳-۷۵.
- ↑ سوره کافرون، آیه ۱-۶.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱۳۸۸، ص۱۴۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۷، ص۴۳۴.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲۷/۱۱/۱۳۹۳.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱۵/۹/۱۳۸۱.
- ↑ ر.ک: سوره ضحی، آیه ۶-۱۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۸۱-۸۴.
- ↑ احمدی، محمد صادق، مقاله «اسلام ناب محمدی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ج۴، ص۱۴۸ ـ ۱۴۹.
- ↑ ر.ک: منابع اجتهاد از دیدگاه مذاهب اسلامی.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱۴/۳/۱۳۹۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۷، ص۴۳۳.
- ↑ سوره اسراء، آیه ۹.
- ↑ سوره آل عمران، آیه ۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۳، ص۲۲۱.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲۳/۸/۱۳۸۳.
- ↑ ر.ک: سوره آل عمران، آیه ۷؛ آیت الله خامنهای، ۲۳/۸/۱۳۸۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۳۹۳-۳۹۵؛ محمدی ری شهری، محمد، حکمت نامه پیامبر اعظم (ص)، ج۵، ص۸-۵۸.
- ↑ سوره توبه، آیه ۱۲۲.
- ↑ ر.ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۳، ص۲۲۱-۲۲۲.
- ↑ احمدی، محمد صادق، مقاله «اسلام ناب محمدی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ج۴، ص۱۵۰.
- ↑ سوره بقره، آیه ۱۰؛ سوره آل عمران، آیه ۷.
- ↑ ر.ک: سوره مؤمنون، آیه ۶۸؛ سوره محمد، آیه ۲۴.
- ↑ سوره حدید، آیه ۲۵.
- ↑ ر.ک: آیت الله خامنهای، ۲۷/۲/۱۳۹۰.
- ↑ سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱/۱/۱۳۹۴.
- ↑ ر.ک: مطهری، مجموعه آثار، ج۱۹، ص۹۹-۱۰۲.
- ↑ ر.ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۴۴۸-۴۵۰.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲۵/۲/۱۳۸۶.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲۵/۲/۱۳۸۶؛ ۱۰/۹/۱۳۸۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۸۸-۸۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۱۱-۱۲۱؛ نقی پورفر، ولی الله، پژوهشی پیرامون تدبر در قرآن، ص۴۰.
- ↑ احمدی، محمد صادق، مقاله «اسلام ناب محمدی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ج۴، ص۱۵۱ ـ ۱۵۳.
- ↑ بحثی در فلسفه سیاست و قانون در اسلام، ص۶۲.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱۴/۳/۱۳۹۴.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲/۱/۱۳۹۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۸، ص۴۰۹ -۴۱۰.
- ↑ مطهری، مرتضی، پیرامون انقلاب اسلامی، ص۱۶۶-۱۷۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۴۰-۴۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۹، ص۱۲؛ آیت الله خامنهای، ۸/۶/۱۳۸۴.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۸/۶/۱۳۸۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۹، ص۱۲؛ آیت الله خامنهای، ۸/۶/۱۳۸۴.
- ↑ سوره حج، آیه ۴۱.
- ↑ سوره حج، آیه ۳۹.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱/۱/۱۳۹۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۳۱۴.
- ↑ امام خمینی صحیفه امام، ۸، ص۴۱۵.
- ↑ احمدی، محمد صادق، مقاله «اسلام ناب محمدی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ج۴، ص۱۵۴ ـ ۱۵۶.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۱۳؛ سوره آل عمران، آیه ۱۹؛ سوره مریم، آیه ۳۷-۳۸.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱۶/۶/۱۳۹۳.
- ↑ سوره اعراف، آیات ۱۴۵-۱۵۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۱۲۰.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۳۰/۱/۱۳۶۹.
- ↑ سوره قصص، آیه ۴؛ آیت الله خامنهای، ۳۰/۱/۱۳۶۹.
- ↑ ر.ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۱، ص۲۱-۲۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۱۱۹ -۱۳۲.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱۴/۳/۱۳۹۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۱، ص۲۳۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۱۳۶ -۱۳۷.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۷/۴/۱۳۶۹.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲۱/۱۲/۱۳۹۳.
- ↑ احمدی، محمد صادق، مقاله «اسلام ناب محمدی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ج۴، ص۱۵۷ ـ ۱۶۰.
- ↑ شیداییان، حسین، عوام و خواص از دیدگاه امام خمینی، ج۱، ص۶۰.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲۱/۱۲/۱۳۹۳.
- ↑ حیدری، احمد و دیگران، نهضت انتظار و انقلاب اسلامی، ص۴۵.
- ↑ سوره آل عمران، آیه ۷۲.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص۴۵۷.
- ↑ سوره منافقون، آیه ۳؛ آیت الله خامنهای، ۵/۴/۱۳۶۰.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲۶/۶/۱۳۹۰.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱۴/۳/۱۳۹۴.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲۴/۹/۱۳۸۷.
- ↑ رجائینژاد، محمد، تحجر و تحجرگرایی از منظر امام خمینی، ص۱۲-۱۶؛ مطهری، مجموعه آثار، ج۱۶، ص۳۱۸ -۳۱۹؛ ج۲۱، ص۶۸، ۷۱، ۸۸-۹۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۱۱۹-۱۲۱.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱۴/۳/۱۳۹۴.
- ↑ احمدی، محمد صادق، مقاله «اسلام ناب محمدی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ج۴، ص۱۶۰.
- ↑ حضرت امیرالمؤمنین (ع) در یکی از سخنان خود به این بازگشت به جاهلیت اشاره میفرماید: «حَتَّى إِذَا قَبَضَ الله رَسُولَهُ (ص) رَجَعَ قَوْمٌ عَلَى الْأَعْقَابِ وَغَالَتْهُمُ السُّبُلُ وَاتَّكَلُوا عَلَى الْوَلَائِجِ وَوَصَلُوا غَيْرَ الرَّحِمِ وَهَجَرُوا السَّبَبَ الَّذِي أُمِرُوا بِمَوَدَّتِهِ وَنَقَلُوا الْبِنَاءَ عَنْ رَصِّ أَسَاسِهِ فَبَنَوْهُ فِي غَيْرِ مَوْضِعِهِ. مَعَادِنُ كُلِّ خَطِيئَةٍ وَ أَبْوَابُ كُلِّ ضَارِبٍ فِي غَمْرَةٍ، قَدْ مَارُوا فِي الْحَيْرَةِ وَذَهَلُوا فِي السَّكْرَةِ، عَلَى سُنَّةٍ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ، مِنْ مُنْقَطِعٍ إِلَى الدُّنْيَا رَاكِنٍ، أَوْ مُفَارِقٍ لِلدِّينِ مُبَايِن»؛ چون خدا فرستاده خود را نزد خویش برد، گروهی به گذشته برگردیدند، و با پیمودن راههای گوناگون به گمراهی رسیدند، و به دوستانی که خود گزیدند پیوستند، و از خویشاوند گسستند. از وسیلتی که به دوستی آن مأمور بودند جدا افتادند، و بنیان را از بن برافکندند، و در جای دیگر بنا نهادند. کانهای هرگونه گناهند، و هر فتنهجو را درگاه و پناه. از این سو بدان سو سرگردان، در غفلت و مستی به سنّت فرعونیان، یا از همه بریده و دل به دنیا بسته، و یا پیوند خود را با دین گسسته. سید رضی، نهج البلاغة، خطبه ۱۵۰، چاپ صبحی صالح.
- ↑ اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
- ↑ سید رضی، نهج البلاغة، خطبه ۳، چاپ صبحی صالح.
- ↑ اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
- ↑ «تُقَاتِلُ عَلَى التَّأْوِيلِ كَمَا قَاتَلْتُ عَلَى التَّنْزِيلِ»؛ خزاز قمی، علی بن محمد، کفایة الأثر، ج۱، ص۷۵؛ طوسی، محمد بن حسن، الأمالی، ج۱، ص۳۵۱. همچنین: مسند احمد، ج۳، ص۸۲؛ حاکم نیشابوری در مستدرک الصحیحین، ج۳، ص۱۲۲-۱۲۳؛ مسند ابی یعلی، ج۲، ص۳۴۱؛ صحیح ابن حبان، ص۵۴۴؛ هیثمی در مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۳۳.
- ↑ اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
- ↑ اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»