اسلام ناب در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی
اسلام ناب، اسلام پیرو دین خاتم و پایبند به رسالت پیامبر خاتم(ص) و برگرفته از منابع عقلی و نقلی و بهرهبرداری از قرآن و سنت معصومان (ع) و وفادار به تعالیم راستین و حقیقی ایشان بوده و به ویژه سلطهستیزی و دفاع از محرومان و مستضعفان را در مسیر جهتگیریهای خود قرار میدهد. نگاه جامع به دین و به طور خاص اجرایی شدن احکام دین در قالب تشکیل حکومت اسلامی از مهمترین ویژگیهای اسلام ناب محمدی (ص) است.
مهمترین موانع تحقق اسلام ناب از یک سو تبلیغات غرب و از سوی دیگر وجود اسلام آمریکایی است که در لباس حکومتهای ارتجاعی جهان اسلام، اسلام تحجر و اسلام سکولار تجلی کرده و کمر به انهدام ریشه اسلام ناب بسته است. با این همه اسلام ناب محمدی (ص) که انقلاب اسلامی مروج آن بوده به توفیقاتی چشمگیر دست یافته است، از جمله اینکه آگاهی عمومی ملتهای مسلمان را افزایش داده و با بیدار نمودن دلهای روشن، توانسته ملتها را در برابر اسلام آمریکایی و غرب بسیج نماید و جریان بیداری اسلامی را تقویت نموده و بار دیگر حرکت امت اسلامی را به سمت آغوش اسلام ناب تسهیل و تسریع نماید.
برای تحقق اسلام ناب، مهمترین نیاز، تشکیل نظام اسلامی است که در سایه آن عدالت و پیشرفت اسلامی در پرتو احکام نورانی اسلام تحقق یابد. با تشکیل حکومت اسلامی به تدریج هنجارهای اسلام ناب پیاده شده و سایر جوامع اسلامی بدان ملحق خواهند شد.
مقدمه
«معنویت، عدالت و عقلانیت» سه شاخصه و مؤلفه اسلام ناب و اصیل است. معنویت، روح اسلام ناب، و عقلانیت ابزار کارآمد فهم اهداف و راهکارهاست. اسلام ناب محمدی دعوت کننده به گونهای متفاوت از زندگی است که در خدمت اربابان قدرت قرار نمیگیرد. اسلام ناب از آن رو که ظلمستیز، عدالتخواه، مدافع حقوق رنجدیدگان و پابرهنگان است، امیدبخش مظلومان و مستضعفان و مایه ترس و نگرانی ابوجهلها و ابوسفیانهاست. در واقع آن دینی که نتواند آرزوهای فروخفته اقشار مظلوم را در سطح دنیا احیا کند، اسلام ناب نیست بلکه اسلام آمریکایی است که در برابر ظلم، زیادهخواهی و دستاندازی به حقوق مظلومان بیتفاوت میماند، به زورگویان کمک میرساند و تهدیدی برای قدرتهای سلطهجو به شمار نمیرود[۱].
حضرت آیتالله خامنهای، اهمیت تشکیل و حفظ نظام اسلامی را در اندیشه امام خمینی، چنین تقریر میفرمایند: «اسلام ناب محمدی برای مبارزه با قدرتهای سلطهجو نیازمند اقتدار سیاسی است. بدون حاکمیت اسلام و تشکیل نظام اسلامی تحقق اسلام ناب میسر نیست. اگر نظام سیاسی مبتنی بر شریعت اسلام، بر جامعه حاکم نباشد، نمیتواند با زورگویان و سلطهگران داخلی و خارجی به شکل مؤثری مبارزه کند، ضرورت و اولویت تشکیل و حفظ نظام سیاسی اسلام برخاسته از همین تفکر است؛ زیرا صیانت از اسلام ناب در گرو حفظ نظام حکومتی اسلامی است»[۲].
از دیگر مؤلفهها و شاخصههای اسلام ناب، پیوستگی وثیق آن با منافع و سرنوشت توده مردم است. مکتب اسلام ناب از مردم جداییپذیر نیست؛ زیرا در پی رهایی تودههای مردم و تأمین سعادت ایشان است. آن مکتبی که از صلاح خیل مردم منصرف باشد، اسلام تحریف شده است. انحرافی که متحجران بدان دچارند آن است که به گمان حفظ اسلام، به سرنوشت مردم بیتوجهاند و دیگران را نیز از دخالت در این امور باز میدارند[۳].[۴]
معناشناسی
اسلام از ریشه «سلم» به معنای ایمنی از آفات ظاهری و باطنی،[۵] فرمانبرداری، پذیرفتن حکم[۶] و دخول در سلامت[۷] است. این اصطلاح به صورت عام بر شرایع همه انبیای الهی(ع) و «دین الله» اطلاق میشود[۸] و در معنای خاص، به آخرین شریعت آسمانی پیامبر خاتم، محمد بن عبدالله(ص)، گفته میشود[۹] که بر پایه فطرت استوار است.[۱۰] «ناب» به معنای صاف و پاک، خالص و بیغش آمده است[۱۱] و منظور از اسلام ناب محمدی، همان اسلام حقیقی و اصیلی است که پیامبر اکرم(ص) برای مردم بیان کرده و بیهیچ پیرایه و آرایشی به امیرالمؤمنین علیبنابیطالب(ع) و سپس از آن حضرت به سایر امامان معصوم(ع) منتقل شده و از آنان بر جای مانده است.[۱۲]
امام خمینی در بیان برخی ویژگیهای اسلام ناب، آن را اسلام پابرهنگان زمین، اسلام مستضعفین، اسلام رنجدیدگان تاریخ، اسلام عارفان مبارزهجو و اسلام پاکطینتان عارف، معرفی کرده است.[۱۳] در برابر آن، اسلام آمریکایی است که به معنای اسلام غیر اصیل و تحریفشده است که از خطوط و موازین اسلام راستین عدول کرده است[۱۴] و امام خمینی در شرح برخی اوصاف آن، آن را اسلام سرمایهداری، اسلام مستکبرین، اسلام مرفهین بیدرد، اسلام منافقین، اسلام راحتطلبان و اسلام فرصتطلبان شمرده است[۱۵].[۱۶]
پیشینه
اسلام اصیل و ناب از وحی الهی سرچشمه گرفته است[۱۷] و طی ۲۳ سال از طریق پیامبر اکرم(ص) به مردم ابلاغ شده و آنان را از کفر، عصیان، نفاق و شقاق جاهلیت به ایمان، یگانگی، دوستی و برادری فراخوانده است.[۱۸] در این مدت، قرآن کریم در کنار سنت و سیره پیامبر اکرم(ص) بازگوکننده اسلامی بوده است که خداوند متعال برای بشر مقرر کرده بود[۱۹] و همین آیین، بهترین شرایط را در کوتاهترین مدت برای مردم جزیرةالعرب رقم زد و نخستین محرک تمدن و یکی از عوامل اصلی تمدن اسلامی بهشمار آمد[۲۰]؛ زیرا جامعه پیش از اسلام در این سرزمین، جامعهای بدوی و زندگی ساده و قبیلهای داشت و از فرهنگ و تمدن بیگانه بود و اسلام جامعه را به سوی رشد، فرهنگ و تمدن سوق داد.[۲۱] به تعبیر امیرالمؤمنین علی(ع) عرب جاهلی، در زشتترین مرام و بدترین وضع به سر میبرد و غرق در فساد بود و خداوند به دست پیامبر اکرم(ص) آنان را از آن همه انحرافات و گمراهیها رهایی بخشید.[۲۲]
پیامبر اکرم(ص) پس از خود تبیین اسلام را به امامان معصوم(ع) سپرده، تأکید کرد «قرآن» و «اهل بیت(ع)» هرگز از هم جدا نمیشوند[۲۳]؛ اما پس از رحلت ایشان، اسلام اصیل مورد هجوم قرار گرفته، هر دو بالی که پیامبر اکرم(ص) برای پیشرفت و گسترش اسلام در نظر گرفته بود، یعنی قرآن و اهل بیت تضعیف شد[۲۴] و حرکت قهقرایی آغاز و بهتدریج اسلام اصیل در جامعه از جوهره اصلی خویش خالی شد و اسلام ظاهری با صدها پیرایه، جایگزین اسلام حقیقی گردید[۲۵]؛ چنانکه در برخی روایات به این موضوع اشاره شده است که با همه آنچه خداوند و پیامبر(ص) از آن بازداشته، مخالفت شده است.[۲۶] امیرالمؤمنین علی(ع) نیز با اشاره به این روند خبر داده است زمانی فرا میرسد که اسلام را چون پوستین وارونه بپوشند[۲۷]؛ چنانکه به عنوان نمونه، امام صادق(ع)، توجه داده است که بنیامیه برای مردم تعلیم ایمان را آزاد گذارده، تعلیم شرک را ممنوع کرده بودند؛ برای آنکه وقتی مردم را بر شرک وادار کنند، آن را نشناسند.[۲۸]
امام خمینی با اشاره به وقایع تاریخی صدر اسلام، در وصیتنامه خود یادآور شده است پس از شهادت حضرت علی(ع)، خودخواهان و طاغوتیان، قرآن کریم را وسیلهای برای حکومتهای ضد قرآنی خود کرده، مفسران حقیقی قرآن و آشنایان به حقایق را که سراسر قرآن را از پیامبر اکرم(ص) گرفته بودند، با بهانههای مختلف و توطئههای ازپیشتهیهشده، عقب زده، با قرآن، در حقیقت قرآن را از صحنه خارج کردند و بر حکومت عدل الهی خط بطلان کشیدند و انحراف از دین خدا و کتاب و سنت الهی را پایهگذاری کردند.[۲۹] ایشان خاطرنشان کرده است که این تباین و بنیان کج که از آغاز، میان اسلامِ پیغمبر خدا(ص) و اولیای او(ع) از یک سو و اسلام ساختگیِ امثال معاویه توسط سلاطین اموی و عباسی به وجود آمد[۳۰] و در واقع تباین خدا و طاغوت بوده است،[۳۱] هرچه به جلو آمد، کجیها و انحرافهای آن افزون شد؛ تا آنجا که قرآن کریم را چنان از صحنه خارج کردند که گویی نقشی برای هدایت ندارد و کار به جایی رسید که نقش قرآن به دست حکومتهای جائر و عالمان ناپاک، وسیلهای برای اقامه جور و فساد و توجیه ستمگران و معاندان حقتعالی شد.[۳۲] از نظر ایشان، این روند تا زمان حاضر ادامه پیدا کرده، امروزه نیز قدرتهای شیطانی بزرگ به وسیله حکومتهای منحرفِ خارج از آموزههای اسلامی، برای محو قرآن و تثبیت مقاصد شیطانی ابرقدرتها و با حیلههای شیطانی در تلاش برای خارجکردن قرآن از صحنه زندگی بشری هستند[۳۳] و برخی از این انحرافات نیز به درون حوزههای علمیه شیعه نیز نفوذ کرده است.[۳۴].
در برابر، اگرچه در طول تاریخ اسلام بهویژه در یکصد سال اخیر، بزرگانی احیای دین در حیات اجتماعی و سیاسی جامعه را وجهه همت خویش قرار دادهاند،[۳۵] اما نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی از حیث عمق، گستردگی و آثار با هیچکدام از آنها قابل مقایسه نیست و از همگی برتر است. ایشان از آغاز روشنگریهای خود در سال ۱۳۲۳ و نیز آغاز نهضت اسلامی از سال ۱۳۴۱ تلاش کرد با شناساندن اسلام اصیل به جامعه، اداره حکومت را بر اساس آن رقم بزند[۳۶] و در نهایت نیز موفق شد حکومت اسلامی مورد نظر خود را برپا کند. برپایی نظام جمهوری اسلامی ایران فرصت مناسبی برای اجرای اسلام ناب محمدی ایجاد کرد؛ در عین حال برداشتهای مختلف و گاه بیراهه از اسلام، منجر به طرح موضوع اسلام ناب محمدی در برابر اسلام آمریکایی به دست امام خمینی شد.
اصطلاح «اسلام ناب محمدی» از نوآوریهای امام خمینی است که از اواخر دهه شصت در ادبیات سیاسی کشور رایج شده است. ایشان نخستین بار در ۳۱/۶/۱۳۶۶ از اسلام اصیل با عنوان «اسلام ناب رسول گرامی» یاد کرد[۳۷] و در ۱۱/۱/۱۳۶۷ در پیام به ملت ایران به مناسبت انتخابات سومین دوره مجلس شورای اسلامی، اصطلاح «اسلام ناب محمدی» را به کار برد و اسلام برابر آن را «اسلام آمریکایی»، نام نهاد.[۳۸] ایشان در پیامها و سخنرانیهای بعد، ابعاد و زوایای اسلام ناب محمدی و اسلام آمریکایی را تشریح کرد.[۳۹]
حقیقت اسلام
از نگاه قرآن حقیقت ادیان الهی ازجمله اسلام، امر واحدی است ﴿شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ﴾[۴۰]، ﴿إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَنْ يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ﴾[۴۱] و آن عبارت است از تسلیم شدن در برابر بیانی که از مقام ربوبی درباره عقائد و اعمال یا معارف و احکام صادر میشود [۴۲] و اختلاف شرایع تنها به سبب تکامل و ترقی در قوانین[۴۳] و از نظر مقدار و کیفیت یا کمال و نقص[۴۴] میباشد.
اسلام به معنای خاص نیز که مکتبی جامع و واقعگراست و در آن به همه جوانب نیازهای انسانی توجه شده است، [۴۵] از همین حقیقت پیروی میکند[۴۶]؛ اما در اینکه بر چه کسانی اطلاق میشود، آرای گوناگونی ارائه شده است. برخی با استناد به بعضی آیات قرآن،﴿قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۴۷] اسلام را اظهار شهادتین و امری صوری میدانند[۴۸]؛ برخی دیگر آن را تسلیم عملی در برابر شریعت پیامبر(ص) دانسته[۴۹] و گروهی حقیقت اسلام را دارای مراتب میدانند که پایینترین مرتبه آن، اظهار شهادتین و بالاترین مرتبه آن تسلیم محض در برابر خداوند متعال است.[۵۰].
امام خمینی نیز ماهیت اسلام را انقیاد و تسلیم و خضوع در برابر حق برشمرده[۵۱] و آن را در ظاهر به معنای اظهار شهادتین میداند.[۵۲] از نظر ایشان، تسلیم بودن در برابر حق، به انسانها میآموزد تنها در برابر ذات حق باید تسلیم بود و از هیچ انسانی نباید اطاعت کرد؛ مگر اطاعت او اطاعت خداوند تعالی باشد. از اینرو، از این اصل، آزادی بشر به دست میآید که هیچ فردی حق ندارد انسان، جامعه و ملتی را از آزادی محروم کند، برای او قانون وضع کند، رفتار و روابط او را بنا به درک، شناخت و خواستههای خود، تنظیم کند.[۵۳] چنین اسلامی از نگاه امام خمینی یک پدیده الهی است که با بهکاربستن آن، سعادت دنیا و آخرت به بالاترین وجه تأمین شده، قلم سرخ بر ستمگریها و فسادها کشیده شده، انسانها به کمال مطلوب خود میرسند[۵۴]؛ اما از نظر ایشان، این اسلام حیاتبخش با دسیسههای توطئهگران، مسخ شده[۵۵] یا به سبب برداشتهای مختلفی که از اسلام وجود داشته،[۵۶] از محتوای جامع خود تهی شده است. از اینرو، ایشان راه حل مشکلات کنونی جهان اسلام را بازگشت به اسلام پیامبر اکرم(ص) و دوری از اسلام غیر اصیل میدانست و معتقد بود تا این برگشت صورت نگیرد، تمام مشکلات مسلمانان باقی خواهد ماند[۵۷] و راهکار آن نیز بیداری ملت[۵۸] و تبیین مرز اسلام ناب محمدی و اسلام آمریکایی[۵۹] است.[۶۰]
شاخصهها
اسلام اصیل مورد نظر پیامبر اکرم(ص) و به تعبیر امام خمینی اسلام ناب محمدی، دارای شاخصهها و ویژگیهایی است که آن را از اسلام غیر اصیل، غیر ناب و از اسلام آمریکایی متمایز میسازد. این ویژگیها فراوان است؛ اما مهمترین آنها این موارد است:
جامعیت و توانمندی
بر اساس نگاه حداقلی به دین، اسلام و قرآن تنها بیانکننده هر آن چیزی است که انسان در امور دین و سعادت اخروی نیاز دارد؛ مانند بیان احکام، ارزشهای اخلاقی، موعظهها، صفات خداوند و ثواب و عقاب[۶۱]؛ زیرا در غیر این موارد، انسان به رجوع به دین نیاز ندارد و در زمینه نظامهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی خود میتواند به شکل درستی این نظامها را تدوین کند[۶۲]؛ اما در یک نگاه واقعبینانه، دین اسلام یگانه دینی است که به زوایای مختلف حیات فردی و اجتماعی، اعتقادی، اخلاقی و حقوقی انسان توجه داشته، به تعبیر قرآن بیانکننده همه چیز است[۶۳]؛ بدینمعنا که دین در راستای هدف و رسالت خود که هدایت انسان به کمال واقعی است، از بیان هیچ نکتهای فروگذار نکرده است.[۶۴].
از نظر امام خمینی نیز اسلام از بیان هیچچیز فروگذار نکرده است[۶۵] و برای همه ابعاد وجودی انسان برنامه دارد.[۶۶] ایشان تأکید دارد که اسلام مکتبی است که برخلاف مکتبهای غیر توحیدی، در تمام شئون انسان دخالت و نظارت دارد و هیچ نکتهای را هرچند بسیار ناچیز که در تربیت انسان و جامعه و پیشرفت مادی و معنوی او نقش دارد، نادیده نگرفته است؛ چنانکه موانع و مشکلات سر راه تکامل انسان را نیز گوشزد کرده، به رفع آنها کوشیده است.[۶۷] همچنین مکتب نجاتبخش اسلام تأمین کننده سعادت و خیر همهجانبه بشر در دنیا و آخرت و حافظ استقلال و آزادی ملتها و راهنمای زندگی انسانی است.[۶۸]
در نگاه امام خمینی، باور به توانایی اسلام برای اداره جامعه نیز از ابعاد جامعیت دین است. از نظر ایشان اینکه گفته میشود احکام اسلام برای ۱۴۰۰ سال پیش وضع شده و نمیتواند در عصر حاضر کشورها را اداره کند، از توطئههای مهمی است که برای مایوسکردن ملتها و ملت ایران از اسلام، طراحی شده است[۶۹]؛ حال آنکه امروز اسلام به صورت یک مکتب مترقی میتواند تمامی نیازهای بشر را تأمین و مشکلات او را حل کند[۷۰]؛ همچنین میتواند ابعاد واقعی و شان انسانیبشر را به وی بدهد و او را از نظر زندگی اجتماعی، شخصی و سیاسی متحول کند و به غنای روحی انسان یاری دهد؛ چنانکه روش و رفتار هر فرد را در برابر جامعه، طی قوانین خاصی مدون و تنظیم کرده، از این نظر قوانین اسلام واقعاً پیشرو و پیشاهنگ است.[۷۱] از اینرو، دین اصیل اسلام، تنها دینی است که میتواند انسان و جامعه انسانی را به منزل سعادت و کمال برساند[۷۲] و خداوند، چنانکه امامعلی(ع) تأکید کرده است، اسلام را به انسانها ارزانی داشته و آنان را از قید و بند رها ساخته است؛ زیرا نام اسلام از سلامتی گرفته شده و سرفرازی و کرامت در آن نهفته است؛ نعمت و چراغ روشنایی در آن وجود دارد و در آن برای کسی که شفا بطلبد، بهبودی است و برای کسی که بینیازی پیشه کند، بینیازی است.[۷۳] در همین راستا امام خمینی خاطرنشان کرده است، دنیا اگر بخواهد از زیر بار هزاران مشکلی که امروز با آن دست به گریبان است، نجات پیدا کند و انسانی زندگی کند، باید به اسلام روی بیاورد.[۷۴] ایشان که همواره بر جامعیت اسلام تأکید داشت، بر ضرورت جامعنگری در شناخت اسلام و توجه به ابعاد مختلف آن نیز تأکید میکرد و از نگرشهای تکبعدی به آن پرهیز میداد.[۷۵].[۷۶]
محوریت قرآن و سنت
قرآن کریم سرچشمه همه آموزههای اسلام و پس از آن اهل بیت(ع) قرار دارد که مرجعیت آن تمام حوزههای علمی، معنوی، اجتماعی و سیاسی را دربر میگیرد و در جایگاه مفسر قرآن عمل میکند.[۷۷] به اعتقاد امام خمینی قرآن بزرگترین دستور زندگانی مادی و معنویبشر است که برای رشد جهانیان و با عنوان نقطه جمع همه مسلمانان نازل شده است تا بشریت را به آنچه باید برسند برساند و آنان را از شرّ شیاطین و طاغوتها رها سازد؛ چنانکه حکومت عدل الهی یکی از آرمانهای این کتاب مقدس است.[۷۸].
امام خمینی بر پیروی از اهل بیت پیامبر اکرم(ص) تأکید داشت و از ملتهای مسلمان درخواست میکرد از ائمه اطهار(ع) و فرهنگ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، نظامی آنان بهطور شایسته و با جان و دل و حتی جانفشانی و نثار عزیزان خود پیروی کنند.[۷۹] از نظر ایشان، حدیث شریف ثقلین که در منابع شیعه و اهل سنت به صورت متواتر نقل شده است، حجت قاطع بر همه بشر بهویژه مسلمانان مذاهب مختلف است و باید همه مسلمانان که حجت بر آنان تمام است، جوابگوی آن باشند[۸۰] و انحراف از دین ناب نبوی از زمانی آغاز شد که بر اساس توطئههای از پیش طراحی شده، قرآن و اهل بیت(ع) از هم جدا شدهاند.[۸۱].[۸۲]
حیاتبخشی
قرآن یکی از ویژگیهای اسلام اصیل را احیاگری و حیاتبخشی میداند و به مؤمنان دستور میدهد دعوت خدا و پیامبر(ص) را هنگامی که آنان را به سوی چیزی میخواند که حیات میبخشد، اجابت کنند؛ زیرا آنان را حیات میبخشد.﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ﴾[۸۳] امیرالمؤمنین علی(ع) نیز احیاگری را منصب پیامبران الهی(ع) دانسته، با اشاره به همین فلسفه بعثت، آنان را مأمور یادآوریپیمان فطری انسان و استخراج گنجینههای خرد در وجود آدمی، زدودن خرافات و اوهام از آن و رساننده پیام حق به مردم دانسته است[۸۴]؛ چنانکه آن حضرت(ع) نقش خود و امام حق در جامعه را نیز اصلاح اجتماعی و تلاش برای احیای نشانههای دین خدا و اصلاح شهرها شمرده، تا بندگان ستمدیده در امن و امان زندگی کنند و قوانین و مقررات فراموششده دوباره احیا گردد.[۸۵]
امام خمینی با اشاره به حیاتبخشبودن آموزههای اسلام، خاطرنشان کرده است اسلام در تاریکترین ادوار تاریخ، مشعشعترین و نورانیترین تمدنها را به وجود آورد و پیروان خود را به اوج عظمت و اقتدار و آقایی رسانید[۸۶]؛ چنانکه سربلندی و بزرگی نخستین مسلمانان نیز در گرو ایمان و اعتقاد واقعی به اسلام، شهادتطلبی، تنندادن به زندگی ذلتآمیز، دلبستهنبودن به زندگی مادی[۸۷] و وحدت کلمه مسلمانان،[۸۸] شکل گرفت. از نظر ایشان، افول بعدی مسلمانان نیز زمانی آغاز شد که پیروان اسلام از تعالیم حیاتبخش آن چشم پوشیده، به روشی منحرف و قشری رو آوردند و عظمت و مجد دیرین خود را نیز از دست داده، به روز تیره نشستهاند[۸۹] و بهویژه در بعد فرهنگی، بیشتر مشکلات مسلمانان به دلیل فاصلهگرفتن آنان از قرآن ایجاد شده است.[۹۰] نتیجه آن از یک سو، ازدستدادن روح سختکوشی، ایمان، برادری و علمدوستی و سیطره سستی و تنپروری و رفاهزدگی است و از سوی دیگر، رخنه اعتقادات خرافی و ظهور فرقههای گوناگون و توجه به بعدی از ابعاد اسلام و گرایش به رهبانیت و ریاضت و عرفان فاقد سیاست و اجتماع و اقتصاد است.[۹۱].[۹۲]
اجتهاد پویا و زنده
قرآن کریم با تأکید بر تفقه در دین﴿وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ﴾[۹۳] و ائمه اطهار(ع) با فراخوانی به اجتهاد در فروع دین،[۹۴] راه پویایی اسلام ناب محمدی را باز گذاشتهاند. فقه که در نگاه امام خمینی بیانگر مکتب رسالت و امامت و ضامن رشد و عظمت ملتهاست،[۹۵] تمامی نیازهای بشر را در خود نهفته دارد[۹۶] و اجتهادیبودن آن، بدان معناست که با شیوه و اسلوب اجتهادی تحقیق شود و از روشهای سطحی و انحرافی به دور باشد؛ از اینرو اسلام نامنطبق با نیازهای زمان، از دین ناب جداست [۹۷] و اسلام ناب با هر گونه قشریگری و ظاهربینی مخالف است و هیچگاه از پرسش و طرح مسائل روز و مشکلات فکری دوری نمیکند؛ در واقع مسائل جدید و مقتضیات زمان، از اصلیترین مشغلههای ذهنی پیروان اسلام ناب است.[۹۸]
به اعتقاد امام خمینی با مقوله اجتهاد میتوان قوانین اسلام را از توطئه و تهمت کهنگی و ناتوانایی اداره جامعه امروز نجات داد و به کمک روحانیان آشنا به فقه اسلام و قرآن کریم، احکام الهی را که برای همه دورانها است، با اجتهاد صحیح از قرآن کریم، سنت نبی اکرم(ص) و اخبار سرشار از معارف الهی و فقه سنتی استخراج کرد و به عالم عرضه داشت.[۹۹] از اینرو، ایشان با اینکه فقه سنتی را ارث سلف صالح[۱۰۰] و ضامن بقای اسلام،[۱۰۱] میدانست و اجتهاد به همان روش سنتی را صحیح میشمرد، معتقد بود این بدان معنا نیست که فقه اسلام پویا نیست؛ بلکه زمان و مکان دو عنصر تعیینکننده در اجتهادند.[۱۰۲].[۱۰۳]
میانهروی
قرآن امت اسلامی را امت وسط و میانه معرفی میکند﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَإِنْ كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ﴾[۱۰۴] و پیامبر اکرم(ص) نیز راههای چپ و راست را راه شیطان و راه خود را وسط و مستقیم شمرده است[۱۰۵]؛ چنانکه امیرالمؤمنین علی(ع) نیز چپ و راست را گمراهی و راه میانه را جاده حقیقت دانسته است[۱۰۶] و دیگر ائمه(ع) نیز خود را «امت وسط» معرفی کردهاند.[۱۰۷] امام خمینی نیز اسلام را یک رژیم معتدل دانسته،[۱۰۸] امام زمان(ع) را نیز ذخیره خدا برای ایجاد اعتدال کامل در تمام مراتب انسانیت و عالم شمرده است[۱۰۹]؛ چنانکه از نظر ایشان در حوزه اقتصادی هم، اسلام نه با سرمایهداری ظالمانه و بیحساب و محرومکننده تودههای تحت ستم و مظلوم موافق است و نه با رژیمی مانند رژیم کمونیسم و مارکسیسم لنینیسم؛ بلکه اسلام یک رژیم معتدل با شناخت مالکیت و احترام به آن به شکل محدود در پیداشدن مالکیت و مصرف است، که اگر به حق به آن عمل شود، چرخهای اقتصاد سالم به راه میافتد و عدالت اجتماعی، که لازمه یک رژیم سالم است، تحقق مییابد.[۱۱۰].[۱۱۱]
عدالتخواهی
قرآن نه تنها هدف اسلام، بلکه فلسفه فرستادن تمامی انبیا(ع) را اقامه عدالت به دست مردم میداند﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ﴾[۱۱۲] و امیرالمؤمنین(ع) نیز فلسفه تصدی حکومت را لزوم استقرار عدالت معرفی و تأکید کرده است اگر خداوند بر علما واجب نکرده بود تا بر شکمبارگی ستمکار و گرسنگی ستمدیده سکوت نکنند، ایشان افسار خلافت را بر شانهاش میافکند.[۱۱۳] امام خمینی نیز گسترش عدالت اجتماعی و رفع بیدادگریها را در راس اهداف اسلام شمرده،[۱۱۴] اسلام را مبدأ عدالت و آزادی و رشد فردی و اجتماعی و سیاسی،[۱۱۵] و پیامبران بزرگ(ع) را پایهگذاران عدالت و آزادی[۱۱۶] معرفی کرده است و شیعه را کسانی میداند که قرنهاست در انتظار امامی هستند که حکومت حق را برقرار و بر روی زمین عدالت را مستقر خواهد ساخت.[۱۱۷] از نظر ایشان، تشکیل حکومت اسلامی پیشزمینه اجرای عدالت در جامعه[۱۱۸] و حکومت اسلامی همان حکومت عدالت، [۱۱۹] و تمام تشکیلات اسلام بر مبنای عدالت[۱۲۰] و احکام اسلام به عنوان بخشی از شئون حکومت، برای اجرای حکومت و گسترش عدالت است.[۱۲۱].[۱۲۲]
پیوند با سیاست
ریشههای نظریه جدایی دین از دنیا و سیاست و حاکمیت اندیشه انسانی به جای کتاب و سنت در دوره حاکمان اموی نیز قابل پیگیری است[۱۲۳] و از نظر امام خمینی نیز این مسئله در زمان بنیامیه مطرح بوده است[۱۲۴]؛ اما این دیدگاه، از دوره رنسانس در اروپا به صورت روشنتری ترویج شد و بر افکار و عقاید دانشمندان غرب چیرگی یافت[۱۲۵] و پس از آشنایی روشنفکران جهان اسلام با مکتبهای غربی و دامنزدن دنیای غرب به آن، در میان مسلمانان عصر کنونی نیز راه یافت[۱۲۶]؛ حال آنکه از نظر قرآن، انسانها برای نخستین بار به کمک پیامبران(ع)، متوجه منافع اجتماعی خود شده، دین حافظ مصالح اجتماعی آنان و امری وحدتبخش بوده است.﴿وَمَا كَانَ النَّاسُ إِلَّا أُمَّةً وَاحِدَةً فَاخْتَلَفُوا وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ فِيمَا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ﴾[۱۲۷]، ﴿كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾[۱۲۸]، ﴿شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ﴾[۱۲۹][۱۳۰] پیامبر اکرم(ص) افزون بر بیان عقاید، احکام و نظامهای اسلامی، خود حکومت تشکیل داد و به اجرای احکام پرداخت و به فرمان خدا، برای دوران پس از خود نیز حاکم تعیین کرد.[۱۳۱] در منابع روایی نیز هدف از بعثت پیامبر اسلام(ص) و وظیفه آن حضرت، تدبیر و سیاست امور مردم دانسته شده،[۱۳۲] معصومان(ع) نیز سیاستمدار معرفی شدهاند.[۱۳۳]
از نظر امام خمینی، اسلام نه تنها با سیاست پیوند دارد، که تمامش سیاست است؛ احکام سیاسی اسلام بیشتر از احکام عبادی آن و کتابهای سیاسی در فقه، بیشتر از کتابهای عبادی است و پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین علی(ع)، در زمان خود حکومت تشکیل دادند و هر کس منکر پیوند اسلام و سیاست شود، در واقع اسلام را نشناخته است.[۱۳۴] از نگاه ایشان، القای شعار جدایی دین از سیاست، از توطئههای استکبار است که پس از مایوسشدن از نابودی مطلق روحانیت و حوزهها به جریان افتاد و این حربه در حوزه و روحانیت نیز تا اندازهای کارگر شده است؛ به گونهای که دخالت در سیاست دون شان فقیه و ورود در معرکه سیاسیون، تهمت وابستگی به اجانب را به همراه داشت.[۱۳۵].[۱۳۶]
ظلمستیزی
در اسلام، جهاد و مبارزه با زورمندان ظالم، تا رفع فتنه در عالم واجب شده،[۱۳۷] پیامبر اکرم(ص)، ترک جهاد را مایه ذلت، فقر و بیدینی شمرد[۱۳۸]؛ چنانکه امیرالمؤمنین(ع) نیز جهاد را راهی شمرده است که برای یاران و بندگان مخصوص خدا فراهم شده، پوشش تقوا و اطاعت و زره محکم بهشمار میآورد؛ هر کس آن را کنار بگذارد، لباس ذلت و گرفتاری و بلا را خواهد پوشید و بر دلش پردهها خواهد افتاد[۱۳۹]؛ همچنین پیامبر اکرم(ص) در لزوم یاری مظلوم و ستمدیده تأکید کرده است که اگر کسی به امور مسلمانان اهتمام نداشته باشد یا به ندای یاری فریادخواهی پاسخ ندهد، مسلمان نیست.[۱۴۰]
از نگاه امام خمینی اسلام یکتا مکتب الهی مبارزه و قرآن کریم تنها کتاب آسمانی محرک بر ضد استعمار و ظلم است[۱۴۱] و سیره رسول خدا(ص)، ائمه اطهار(ع) و اصحاب آنان نیز مبارزه و خرابکردن کاخهای ظلم بوده است.[۱۴۲] در این مکتب، شهادت در راه حق افتخار است[۱۴۳] و با سنجشهای بشری و انگیزههای عادی نیز قابل ارزیابی نیست؛ بلکه پیبردن به ارزش آن، معیاری الهی و نگاهی ربوبی لازم دارد.[۱۴۴] ملت ایران نیز به حکم مسلمانبودن خواهان اسلامی است که در پناه آن آزادی و استقلال، رفع ایادی اجانب، خرابکردن پایگاههای ظلم و فساد و قطع دستهای خیانتکاران و جنایتکاران وجود دارد.[۱۴۵]
از سوی دیگر، قرآن کریم ستمپذیری را همانند ستمگری، نکوهش کرده، از تحمل ظلم بازداشته است ﴿فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِنْ تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُءُوسُ أَمْوَالِكُمْ لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ﴾[۱۴۶][۱۴۷]؛ چنانکه برای مظلوم نیز حق دفاع و مقابله قائل شده است﴿أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ﴾[۱۴۸]؛ از اینرو بر مسلمانان لازم است برای از میانبردن زمینههای ظلم، از تکیهکردن بر ستمکاران و یاریخواستن از آنان بپرهیزند﴿وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ﴾[۱۴۹]؛ همانگونه که حق همنشینی و ارتباط با ظالمان را ندارند.﴿وَإِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَإِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ﴾[۱۵۰] پیامبر اکرم(ص) نیز بهترین جهاد را بیان سخن عدل، نزد حاکم ستمگر دانسته است[۱۵۱] و امامعلی(ع) در وصیتنامه خود، به دشمنی با ظالم و یاری مظلوم سفارش کرده است[۱۵۲] و زندگی همه امامان معصوم(ع) همراه با مبارزه در برابر دستگاه جور و ستم زمانه بوده است.[۱۵۳].
از اینرو امام خمینی خاطرنشان کرده است که سیره انبیا(ع) از آغاز این بوده است که در برابر قدرتهای ظالم، ایستادگی[۱۵۴] و حق محرومان و مستضعفان را احیا[۱۵۵] کنند. ایشان به فرزندان جهادی خود سفارش کرده است به استواری پایههای اسلام ناب محمدی فکر کنند؛ اسلامی که پرچمداران آن پابرهنگان و مظلومان و فقرای جهان و دشمنان آن کافران و پول پرستانند و آمریکا و شوروی را به خاک مذلّت خواهد نشاند.[۱۵۶] ایشان با تقسیم روحانیون به روحانیون مبارز و غیر مبارز، بزرگترین فرق روحانیت و علمای متعهد اسلام با روحانینماها را در این میداند که علمای مبارز اسلام همیشه هدف تیرهای زهرآگین جهانخواران بودهاند و اولین تیرهای حادثه، قلب آنان را نشانه رفته است؛ ولی روحانینماها در کنف حمایت زرپرستان دنیاطلب، مروّج باطل یا ثناگوی ظالمها و مؤید آنان بودهاند. ایشان خاطرنشان کرده است تا به حال دیده نشده یک آخوند درباری یا یک روحانی وهابی در برابر ظلم، شرک و کفر، بهویژه در برابر شوروی متجاوز و آمریکای جهانخوار ایستاده باشد؛ همانگونه که دیده نشده یک روحانی وارسته عاشق خدمت به خدا و خلق خدا، برای یاری پابرهنگان زمین لحظهای قرار داشته باشد و تا سرمنزل جانان علیه کفر و شرک مبارزه نکرده باشد.[۱۵۷].[۱۵۸]
حمایت از محرومان و مستضعفان
مستضعفان تودههای مردمی هستند که مستکبران ایشان را ضعیف و ناتوان کرده، به زنجیر اسارت درآوردهاند.[۱۵۹]. خداوند متعال در قرآن به صراحت بر تلاش برای رهایی مستضعفان از مستکبران تأکید کرده،﴿وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا﴾[۱۶۰] بر اراده حتمی خود مبنی بر حاکمیت و رهبری آنان در مقدرات خود خبر داده است.﴿إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ﴾[۱۶۱]، ﴿وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ﴾[۱۶۲] امام خمینی بر حمایت و طرفداری اسلام از مستضعفان تأکید کرده است[۱۶۳] و یک هدف اساسی آن را این شمرده است که مستکبران نتوانند مستضعفان را استعمار و استثمار کنند[۱۶۴] و ستمگران را به جای خود بنشانند.[۱۶۵] اراده خداوند نیز بر آن است که با رهبری حکیمانه انبیا(ع) و وارثان آنان، مستضعفان را از قید حکومت طاغوتی آزاد و سرنوشت آنان را به دست خودشان بسپارد.[۱۶۶] از نگاه ایشان، تمام ادیان آسمانی از میان تودهها برخاستهاند و با کمک مستضعفان، بر مستکبران حمله برده و آنان را به جای خود نشاندهاند. در اسلام نیز پیغمبر اکرم(ص) از میان مستضعفان برخاست و با کمک آنان، مستکبران زمان خود را آگاه ساخت یا شکست داد.[۱۶۷]
در نگاه امام خمینی انقلاب اسلامی ایران نیز رهین کوششهای طبقه محروم و گودنشین است[۱۶۸] و هیچگاه نباید سیاست جمهوری اسلامی پشتکردن به دفاع از محرومان و روآوردن به حمایت از سرمایهدارها گردد و اغنیا و ثروتمندان از اعتبار و عنایت بیشتری برخوردار شوند و این با سیره و روش انبیا(ع) و امیرالمؤمنین(ع) و دیگر امامان معصوم(ع) سازگار نیست و دامن حرمت و پاک روحانیت نیز از آن منزه است[۱۶۹] و تنها کسانی تا آخر خط با مبارزه همراهاند که درد فقر و محرومیت را چشیده باشند و فقرا و متدینان بیبضاعت برپادارندگان واقعی انقلابها هستند و باید تمام تلاش بدینسو معطوف باشد که به هر صورت ممکن، خط اصولی دفاع از مستضعفان حفظ شود.[۱۷۰].[۱۷۱]
حامیان و مبلغان اسلام ناب محمدی
امام خمینی ترویج و دفاع از اسلام ناب محمدی را در عصر کنونی لازم شمرده و تأکید کرده است باید تلاش شود زهد و قدس اسلام ناب محمدی از زنگارهای مقدسمآبی و تحجرگرایی اسلام آمریکایی جدا گردد و به مردم مستضعف نشان داده شود و اگر نظامی بر پایههای نه شرقی نه غربی واقعی و اسلام پاک منزه از ریا و خدعه و فریب معرفی گردد، در واقع انقلاب اسلامی ایران پیروز شده است.[۱۷۲] ایشان تأکید داشت که سعی شود حصارهای جهل و خرافه شکسته شود تا بتوان به سرچشمه زلال اسلام ناب محمدی نایل آمد؛ زیرا غریبترین چیزها در دنیای امروز اسلام است و نجات آن قربانی میخواهد.[۱۷۳] ایشان با اذعان به اینکه امروز جهان تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدی است و مسلمانان در یک تشکیلات بزرگ اسلامی زرق و برق کاخهای سفید و سرخ را از میان خواهند برد، اعلام کرد «خمینی آغوش خود را برای تیرهای بلا و حوادث سخت باز کرده است و همچون همه عاشقان شهادت، برای درک شهادت روزشماری میکند».[۱۷۴]
از سوی دیگر، امام خمینی خود بزرگترین مدافع اسلام اصیل در عصر کنونی بود و آن را تکلیف شرعی و الهی برای همه مسلمانان میدانست[۱۷۵] و در این راستا نیز از ملت انقلابی ایران،[۱۷۶] حوزههای علمیه،[۱۷۷] جوانان تحصیلکرده،[۱۷۸] علما، روشنفکران و دانشگاهیان،[۱۷۹] سربازان اسلام،[۱۸۰] قوای مسلح اعم از ارتش، سپاه پاسداران، ژاندارمری و بسیجیان[۱۸۱] به عنوان حامیان و مدافعان اسلام ناب نام برده است؛ در عین حال، در تشریح مدافعان و مبلغان اسلام ناب محمدی، از برخی گروهها بهویژه یاد کرده است.
امام خمینی وظیفه دفاع از اسلام ناب محمدی را در درجه نخست از آنِ روحانیت میدانست و با تأکید بر اینکه ترویج اسلام ناب محمدی برای روحانیت بالاترین عزت است، خاطرنشان ساخته است روحانیت با کمی امکانات، تفکر اسلام ناب را بر افکار و اندیشه مسلمانان جاری و نهال فقاهت را بارور ساخت.[۱۸۲] ایشان با اشاره به نقش علمای راستین در دفاع از اسلام ناب، تأکید کرده است باید برای طلاب جوان ترسیم شود چگونه در دوران وانفسای نفوذ مقدسین نافهم، عدهای کمر همت بسته و برای نجات اسلام، حوزه و روحانیت از جان و آبرو سرمایه گذاشتهاند؛ به گونهای که علما و روحانیت متعهد خود را برای ایثار خون نیز آماده کرده بودند.[۱۸۳] ایشان با اشاره به وظیفه خطیر مورخان در این زمینه، تأکید کرده است باید روشن شود چگونه مردم، علیه ظلم، بیداد، تحجر و واپسگرایی قیام کردند و فکر اسلام ناب محمدی را جایگزین تفکر اسلام آمریکایی کردند و در جمود حوزههای علمیه، تنی چند از عالمان دینباور دست در دست مردم، خود را به آتش و خون زدند و از آن پیروز بیرون آمدند.[۱۸۴]
امام خمینی خاطرنشان کرده است امروز نیز همچون گذشته شکارچیان استعمار در سرتاسر جهان به سراغ شیردلان روحانیت مخالف شرق و غرب و متکی به اصول اسلام ناب محمدی رفتهاند و از این پس نیز جهان اسلام هر از چند گاه، شاهد انفجار خشم جهانخواران علیه یک روحانی پاکباخته خواهد بود.[۱۸۵] ایشان برای نمونه از سید روحالله خاتمی با عنوان روشنفکری متدین و مجتهدی بزرگوار یاد کرده که یکی از طرفداران بیبدیل اسلام ناب محمدی در عصر فریب و خودپرستی بود[۱۸۶] چنانکه به مناسبت شهادت سیدعارف حسین حسینی، روحانیون مدافع اسلام ناب محمدی را هدف توطئه و ترور دشمن دانسته، وظیفه همه علما را روشنکردن تضاد اسلام ناب محمدی و اسلام آمریکایی برای نجات اسلام از ایادی شرق و غرب برشمرد و خطاب به ملت پاکستان نیز تأکید کرد نگذارند شیطانزادگان جلوی رشد اسلام ناب محمدی را بگیرند.[۱۸۷]
امام خمینی از دانشگاهیان نیز با عنوان مدافعان اسلام ناب محمدی نام میبرد و از آنان میخواهد چارچوبهای اصیل اسلام ناب محمدی را در اختیار تمامی اعضای بسیج قرار دهند و بسیجیان جهان اسلام نیز در فکر ایجاد حکومت بزرگ اسلامی باشند[۱۸۸]؛ چنانکه ایشان از پیش از انقلاب اسلامی ایران نیز از دانشجویان خواسته بود اسلام واقعی را شناخته، ملت مسلمان را آگاه سازند و تباین اسلامِ پیغمبر خدا و اولیای او با اسلام ساختگیِ امثال معاویه را به آنان برسانند و به دنیا بفهمانند اسلامی که دولتهای دستنشانده از آن دم میزنند، اسلامِ ساخته و پرداخته سلاطین اموی و عباسی است.[۱۸۹]
امام خمینی بهصورت کلی، وظیفه نهاد تبلیغاتی کشور را روشن کردن چارچوب اسلام ناب محمدی میدانست که همان ترسیم قهر و خشم و کینه مقدس و انقلابی علیه سرمایهداری غرب و کمونیسم شرق است، و از آنان خواست راه مبارزه علیه ریا و حیله و خدعه را به مردم بهخصوص جوانان نشان دهند.[۱۹۰] ایشان در این راستا هنرمندان متعهد را نیز جزو مدافعان اسلام ناب محمدی دانسته، تنها هنری را مورد قبول قرآن شمرده که صیقلدهنده اسلام ناب محمدی و کوبنده «اسلام آمریکایی» باشد.[۱۹۱]. ایشان در مجموع نظام جمهوری اسلامی و مردم ایران را نیز مدافع اسلام ناب محمدی و متعهد به آن شمرده که باید کشور را برای دفاع از ارزشهای اسلام ناب و محرومان و مستضعفان جهان در آمادگی کامل نگه دارند،[۱۹۲] و هشدار داده است جمهوری اسلامی ایران نباید تحت هیچ شرایطی از اصول و آرمانهای مقدس و الهی خود دست بردارد؛ چنانکه مردم سلحشور ایران نیز کینه و خشم انقلابی خویش را در سینهها نگه داشته، شعلههای ستمسوز آن را علیه شوروی و آمریکا و اذناب آنان به کار خواهند گرفت تا پرچم اسلام ناب محمدی بر بام همه عالم قد برافرازد و پابرهنگان و صالحان، وارثان زمین گردند.[۱۹۳].[۱۹۴]
اسلام امریکایی
امام خمینی فارغ از اختلافات اعتقادی یا فقهی مذاهب اسلامی و در یک نگاه کلی، اسلام ناب محمدی را در برابر اسلام آمریکایی میدانست که برای همیشه در تقابل با اسلام ناب بوده است. این نگاه یادآور سخن امامحسین(ع) است که تقابل میان اهل بیت(ع) و بنیامیه دربارهٔ خداوند تعالی است. پرچم حق بر دوش اهل بیت(ع) و پرچم باطل بر دوش بنیامیه است و این وضع تا روز قیامت ادامه دارد[۱۹۵]؛ چنانکه امامصادق(ع) نیز بر تقابل تاریخی اهل بیت(ع) و آل ابیسفیان و مبارزه دایمی آن دو تأکید کرده، نقطه مرکزی آن را نیز ایمان و کفر به خداوند و پایبندی به الزامات آن دانسته است.[۱۹۶]
از نظر امام خمینی نیز اسلامِ پیغمبر اکرم(ص) و اولیای ایشان با اسلام ساختگیِ امثال معاویه و حکومتهای غاصب و جائر دولتهای دستنشانده استعمار، در تباین دایمی است، و اساساً اسلامِ ساخته و پرداخته سلاطین اموی و عباسی در برابر قرآن و آیین مقدس پیامبر بزرگ اسلام(ص) درست شده است تا اغراض شوم استعمارگران تأمین گردد.[۱۹۷] از نگاه ایشان از صدر اسلام تا کنون این دو خط موازی در میان مسلمانان وجود داشته است؛ یک خط راحتطلبی که تلاش کرده است در عین عبادت خدا، طعمه خود را یافته، راحت و بیدغدغه زندگی کند و به تعبیر امیرالمؤمنین علی(ع) افرادی که همّشان، علفشان است،[۱۹۸] و خط دیگر خط انبیا(ع) و اولیای بزرگ بوده است که تمام عمرشان را صرف مبارزه با ظلم و بیدادگری کردهاند.[۱۹۹]جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار، و جنگ پابرهنهها و مرفهان بیدرد،[۲۰۰] در طول تاریخ اسلام وجود داشته است.
امام خمینی، اسلام آمریکایی را اسلام سرمایهداری، اسلام مستکبرین، اسلام مرفهین بیدرد، اسلام منافقین، اسلام راحتطلبان، اسلام فرصتطلبان،[۲۰۱] اسلام اشرافیت، اسلام ابوسفیان، اسلام روحانیان درباری، اسلام مقدسنماهای حوزههای علمی و دانشگاهی، اسلامذلت و نکبت، اسلام پول و زور، اسلام فریب و سازش و اسارت، اسلام حاکمیت سرمایه و سرمایهداران بر مظلومین و پابرهنهها،[۲۰۲] اسلام سرمایهداری مدرن و کمونیسم خونآشام، اسلامرفاه و تجمل، اسلام التقاط و اسلام سازش و فرومایگی[۲۰۳] شمرده است. ایشان با یادآوری اینکه هنوز برای بسیاری از ملتهای اسلامی مرز «اسلام آمریکایی» و «اسلام ناب محمدی» درست مشخص نشده است، تأکید کرده است راه مبارزه با اسلام آمریکایی از پیچیدگی خاصی برخوردار است و باید تمامی زوایای آن برای مسلمانان پابرهنه روشن گردد[۲۰۴].[۲۰۵]
ویژگیهای اسلام امریکایی
با توجه به ویژگیهای یادشده برای اسلام ناب محمدی، معیارهای اسلام آمریکایی نیز مشخص میگردد؛ اما امام خمینی تلاش کرده است با نشاندادن نشانههای عینی اسلام آمریکایی، آن را در عصر کنونی هرچه بیشتر بازشناسی کند و برخی از این ویژگیها چنین است:
راحت طلبی
در منطق قرآن دینداری الزامات خود را دارد و انسان نباید فکر کند بیهدف رها شده﴿أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدًى﴾[۲۰۶] یا همین که به زبان اعلان ایمان کند، به حال خود رها شده، آزمایش نمیشود.[۲۰۷] راحتطلبی حالتی در انسان ایجاد میکند که اندکاندک همه مفاهیم اعتقادی او را دگرگون میسازد.
انسان راحتطلب مفاهیم دین را به گونهای توجیه و تفسیر میکند که با هواهای او در تزاحم نباشد و تکلیفی برایش ایجاد نکند.[۲۰۸] از نگاه امام خمینی، اسلام واقعی ظلمستیز است[۲۰۹] و راحتطلبی یکی از ویژگیهای اسلام آمریکایی است[۲۱۰] و از صدر اسلام تاکنون برای عدهای از مسلمانان راحتطلبی مقدم بر هر چیز بوده است[۲۱۱]؛ حال آنکه مذهب تشیع، مذهب خون و شمشیر است و همه انبیا(ع) و اولیای بزرگ، تمام عمرشان را صرف مبارزه با بیدادگری کردند و اگر بنا بر راحتطلبی بود، قیام امامحسین(ع) پدید نمیآمد.[۲۱۲] ایشان تأکید دارد که بحث قیام و راحتطلبی دو مقولهای است که هرگز با هم جمع نمیشوند[۲۱۳] و ملتی که میخواهد مستقل و آزاد باشد و وابسته و تحت سلطه نباشد، باید برای همه چیز مهیا باشد و راحتطلبی را کنار بگذارد.[۲۱۴] اساساً خاصیت حکومت رفاهطلبان این است که در برابر سفارتخانههای خارجی ذلیل باشند و در برابر رعیت خود و قشر محروم با کمال قلدری رفتار نمایند.[۲۱۵]
امام خمینی روی دیگر راحتطلبی را سازش با ستمکاران میداند و به همینسبب اسلام آمریکایی را اسلام ذلت، نکبت، فریب و سازش و اسارت[۲۱۶] و فرومایگی[۲۱۷] مینامد و در این راستا، از ملیگرایانی سخن میگوید که بهراحتی در مشکلات و سختیها و تنگناها دست ذلت و سازش به طرف دشمنان دراز میکنند و برای اینکه خود را از فشارهای روزمره سیاسی برهانند، همه کاسههای صبر و مقاومت را یکجا میشکنند و به همه میثاقها و تعهدات ملی و میهنی ادعایی خود پشت پا میزنند.[۲۱۸] ایشان در برابر، از مردم ایران بهویژه خانوادههای ایثارگران یاد میکند که با استقامت و پایمردی خویش به بنیانی مرصوص مبدل گشته، در برابر مشکلات و ناملایمات خم به ابرو نمیآورند و به راه اسلام شرف و انسانیت ادامه میدهند و زندگی باعزت را بر حضور در کاخهای ذلت و نوکری ابرقدرتها و سازش و صلح تحمیلی ترجیح میدهند.[۲۱۹] از نگاه ایشان، ملت ایران که مبارزان حقیقی و راستین ارزشهای اسلامی هستند، بهخوبی دریافتهاند که مبارزه با رفاهطلبی سازگار نیست و آنان که تصور میکنند مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفان و محرومان جهان با رفاهطلبی منافات ندارد، با الفبای مبارزه بیگانهاند؛ چنانکه آنانی هم که تصور میکنند مرفهان بیدرد با نصیحت و پند متنبه میشوند و به مبارزان راه آزادی میپیوندند، آب در هاون میکوبند[۲۲۰].[۲۲۱]
سرمایهداری ظالمانه
امام خمینی همانند فقهای دیگر، اصل مالکیت سرمایه در اسلام را پذیرفته است؛ اما آن را دارای شرایطی میداند که نظام اقتصادی اسلام را از نظام اقتصادی سرمایهداری امروز دنیا که واجد برخی نابرابریهاست، جدا میکند.[۲۲۲] ایشان بر آن بود با توجه به قوانین اسلامی، به دست آوردن سرمایههای کلان از راه مشروع، اساساً تحققپذیر نیست[۲۲۳] و اسلام نه تنها با سرمایهداری ظالمانه و بیحساب و محرومکننده تودههای تحت ستم و مظلوم موافق نیست، بلکه آن را بهطور جدی در کتاب و سنت محکوم و مخالف عدالت اجتماعی میداند.[۲۲۴] از نظر ایشان، ویژگی اشرافیت این است که چون همیشه ترس از مقام و موقعیت در آن وجود دارد، به زیردستها، ظلم و به بالادستها، ازجمله قدرتهای خارجی، توسریخوری وجود دارد؛ چنانکه اشراف به سبب زندگی اشرافی هیچ وقت نمیتوانند مشکلات طبقه محروم را درک کنند.[۲۲۵]
از نگاه امام خمینی حاکمان اموی و عباسی مانع تحقق اسلام واقعی پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع) بودند؛ چون با اشرافیگری و سرمایهداری بیحساب آنان منافات داشت.[۲۲۶] ایشان یکی از مشخصههای اسلام آمریکایی را اسلام اشرافیت، اسلام پول و زور و اسلام حاکمیت سرمایه و سرمایهداران بر مظلومان و پابرهنهها برشمرده،[۲۲۷] معتقد بود هیچیک از انبیا(ع) از اشراف نبودند که طرفدار اشراف باشند[۲۲۸]؛ بلکه تمام پیامبران الهی(ع) ازجمله پیغمبر اکرم(ص) پیوسته در ستیز با سرمایهداران، اشراف و ستمکاران بودهاند.[۲۲۹]. به اعتقاد ایشان، علمای اصیل اسلام نیز هرگز زیر بار سرمایهداران و پولپرستان و خوانین نرفتهاند و همواره این شرافت را برای خود حفظ کردهاند و این ظلم فاحشی است که کسی بگوید دست روحانیت اصیل طرفدار اسلام ناب محمدی با سرمایهداران در یک کاسه است؛ بلکه روحانیت متعهد، به خون سرمایهداران زالوصفت تشنه است و هرگز با آنان سر آشتی نداشته و نخواهد داشت[۲۳۰].[۲۳۱]
تحجرگرایی
تحجّر به بسته بودن ذهن، تنگنظری و داشتن اندیشه ساکن و راکد گفته میشود[۲۳۲] و فرد متحجر دارای اندیشه و خصوصیاتی است که پذیرای مسائل و موضوعات فرهنگی و فکری جدید نیست.[۲۳۳] امام خمینی تحجرگرایی در حوزه دین را برداشت ناقص و سطحی از دین، گرایشهای همراه با جهل، جمود، ظاهرگرایی دینی، مقدسمآبی و درک صحیح نداشتن از مصالح دینی و اجتماعی و باورنداشتن به نقش زمان و مکان در اجتهاد دانسته است[۲۳۴]؛ حال آنکه آموزههای اسلامی از انعطاف و تحرک لازم برای هماهنگی با تغییرات شرایط و مقتضیات زمان و مکان برخوردار بوده، قابلیت جاویدماندن دارد.[۲۳۵] امام خمینی در تبیین اسلام آمریکایی در دوره معاصر از یک سو از مراکز وهابیت در جهان نام میبرد که به کانونهای فتنه و جاسوسی مبدل شدهاند و اسلام مقدسنماهای حوزههای علمی را ترویج میکنند و در عین حال سر بر آستان آمریکای جهانخوار دارند[۲۳۶] و از سوی دیگر، از داخل جبهه خودی یاد میکند که در دوران مبارزه، گلوله حیله و مقدسمآبی و تحجر آنان، هزار بار بیشتر از باروت و سرب، جگر و جان را میدرید و مانع مبارزه با طاغوت میشد.[۲۳۷].[۲۳۸]
تفکر التقاطی
التقاط به معنای دستچینکردن خودسرانه عقاید و اندیشههای ناهمگون، بدون پایداری روی اصول معین و مشخص است[۲۳۹] که در نتیجه آن، جوهره دین اصیل، تجزیه میشود و معیار سنجش دین تغییر میکند.[۲۴۰] التقاط در حقیقت برآمده از پایبندنبودن به اسلام است. در اندیشه انسان التقاطی، اسلام دینی نیست که بهطور کامل پاسخگوی نیازهای مادی و معنوی بشر باشد؛ از اینرو کسانی که دارای این اندیشه و طرز فکرند با سلیقه خود بخشی از اسلام اصیل و بخشی از مکتبهای دیگر را گرفته، با هم ضمیمه کرده، مجموع آن را به نام اسلام به جامعه اسلامی عرضه میکنند.[۲۴۱]
امام خمینی به این اعتبار که مکتب اسلام غنی است و هرگز به ضمیمهکردن مکاتب دیگر نیاز ندارد، التقاطیفکرکردن را خیانتی بزرگ به اسلام و مسلمانان میدانست[۲۴۲]؛ خیانتی که به شکست مکتب میانجامد و شکست در مکتب خطرناکتر از شکست در برابر دشمن است.[۲۴۳] از نظر ایشان، برخی جریانها در صددند با نام اسلام پایههای آن را سست کنند و جوانان را به دام اندازند و در حالیکه هیچ اطلاعی از اسلام و اهداف قوانین آن ندارند، با تفسیرهای جاهلانه و غلط، خود را اسلامشناس جلوه دهند. این کار در حقیقت تمسک به قرآن و نهج البلاغه برای کوبیدن اسلام و قرآن است تا راه برای رهبران غربی و شرقی آنان بازگردد.[۲۴۴] ایشان چنین اسلامی را اسلام منافقین،[۲۴۵] اسلام التقاطی [۲۴۶] و در یک کلمه، اسلام آمریکایی[۲۴۷] مینامد.[۲۴۸]
دشمنان و مخالفان اسلام ناب محمدی
امام خمینی به موازات طرح و تبیین اسلام آمریکایی، به معرفی و ارزیابی دشمنان و مخالفان اسلام ناب محمدی و حامیان اسلام آمریکایی نیز پرداخته است. در یک ارزیابی کلی، تمامی کسانی که در برابر جبهه اسلام ناب محمدی هستند، در شمار دشمنان و مخالفان قرار دارند؛ اما امام خمینی خود به برخی جریانها در این زمینه اشاره کرده است. ایشان عالمان غیر مهذب و روحانینماها را در صف نخست دشمنان داخلی اسلام ناب محمدی میبیند؛ زیرا در طول تاریخ اسلام این عالمان غیر مهذب بودند که تیشه به ریشه اسلام ناب زدهاند. آنان با ایجاد مذاهب و مکتبهای انحرافی به مکتبهای توحیدی ضرر زدند و آن قدری که مکتبهای توحیدی از عالمان غیر مهذب ضربه خورده است، از هیچ گروهی نخورده است.[۲۴۹] ایشان از وجود افرادی در حوزههای علمیه خبر داده است که علیه اسلام ناب محمدی فعالیت دارند و با چهره مقدسمآبی چنان تیشه به ریشه اسلام میزنند و گویی غیر از این وظیفهای ندارند. ایشان به طلاب هشدار داده است لحظهای از فکر این مارهای خوش خط و خال کوتاهی نکنند؛ زیرا آنان مروّج اسلام آمریکایی و دشمن رسول اللَّه(ص) هستند.[۲۵۰]
امام خمینی با تأکید بر اینکه بارها خطر مقدسنماها در حوزهها و دانشگاهها را گوشزد کرده، خاطرنشان کرده است که اینان با تزویرشان از درون محتوای انقلاب و اسلام را نابود میکنند و با قیافهای حقبهجانب و طرفدار دین و ولایت، همه را بیدین معرفی میکنند.[۲۵۱] ایشان در پاسخ نامهای از جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ضمن توصیه به دوستان روحانی خود مبنی بر اینکه به صورتی حرکت نکنند که متهم به طرفداری از فئودالها و سرمایهدارها شوند، هشدار داد بدون جذب جوانان دلسوخته نمیشود اسلام ناب محمدی را در جهان مستضعفان و پابرهنگان پیریزی کرد و اگر دیر جنبیده شود، اسلام آمریکایی چنان زیبا برای جهان پابرهنگان تشنه عدالت ترسیم میگردد که همه محکوم به فنا خواهند بود.[۲۵۲] ایشان در عین حال، خاطرنشان کرده است کسانی که بدون استثنا به هر چه روحانی و عالِم حمله و اسلام آنان را اسلام آمریکایی معرفی میکنند، راهی بس خطرناک میروند که خدای ناکرده به شکست اسلام ناب محمدی میانجامد.[۲۵۳]
از نگاه امام خمینی برخی جریانهای داخلی مانند نهضت آزادی، به اعتبار تظاهر به اسلام و دخالت بیمورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث و تاویلهای جاهلانه و نیز بیاطلاعی از اسلام و فقه اسلامی،[۲۵۴] در راستای ترویج اسلام آمریکایی قرار دارند. از اینرو ایشان با صراحت اعتراف کرد بعضی تصمیمات اول انقلاب در سپردن پستها و امور مهمه کشور به گروهی که به اسلام ناب محمدی عقیده خالص و واقعی نداشتهاند، اشتباهی بوده است که تلخی آثار آن بهراحتی از میان نمیرود.[۲۵۵]
از سوی دیگر، استکبار جهانی بهویژه آمریکا نیز در نگاه امام خمینی از دشمنان خارجی اسلام ناب محمدی و مروج اسلام آمریکایی است. به اعتقاد ایشان، امروز بیشتر از هر زمانی کینه و دشمنی استکبار علیه اسلام ناب محمدی برملا شده است و دنیای استکبار خطر رشد اسلام ناب را علیه منافع نامشروع خود درک کرده، بهخوبی میداند تنها نیرویی که میتواند آنان را از صحنه خارج کند، اسلام است؛ زیرا آنان پس از انقلاب اسلامی ایران ضربات سختی از اسلام خوردهاند و تصمیم گرفتهاند به هر وسیله ممکن آن را در ایران که مرکز اسلام ناب محمدی است، نابود کنند.[۲۵۶] ایشان با اشاره به شیوه مقابله با اسلام از سوی آنان توجه میدهد که آنان تلاش میکنند اگر بتوانند با نیروی نظامی، اگر نشد، با نشر فرهنگ مبتذل خود و بیگانهکردن ملت از اسلام و فرهنگ ملی خویش و اگر هیچکدام از اینها نشد، از راه نفوذ عوامل خودفروخته خود، به مقاصد خود برسند.[۲۵۷] ایشان دلیل فشار بر روحانیت را نیز به واسطه حضور اسلام ناب ارزیابی کرده، معتقد است آمریکا به همین دلیل روحانیت را خار راه استعمارگری میداند[۲۵۸]؛ چنانکه قصد استعمارگران از طرح اسلام منهای سیاست و روحانیت نیز، انزوای اسلام بوده است.[۲۵۹] ایشان به همگان اعلام کرد بزرگترین سادهاندیشی آن است که تصور کنند جهانخواران از آنان و اسلامدست برداشتهاند؛ حال آنکه در نهاد و سرشت آمریکا و شوروی کینه و دشمنی با اسلام ناب محمدی موج میزند. به اعتقاد ایشان، باید برای شکستن امواج طوفانها، به صبر و ایمان مسلح شد و ملتی که در خط اسلام ناب محمدی و مخالف اسلام آمریکایی است، باید بسیجی باشد.[۲۶۰].
امام خمینی همچنین کشورهای اسلامی وابسته را از مروجان اسلام آمریکایی و مخالفان اسلام ناب محمدی برشمرده، با اشاره به کشتار زائران خانه خدا به دست رژیم آل سعود، آن را نمود بارز اسلام آمریکایی دانسته و خاطرنشان کرده است اگر از صدها وسیله تبلیغاتی استفاده میشد تا مرز واقعی میان اسلام راستین و اسلام آمریکایی و فرق حکومت عدل و حکومت سرسپردگان مدعی حمایت از اسلام را مشخص کنند، به صورتی چنین زیبا نمیتوانستند.[۲۶۱] ایشان همچنین آن فاجعه را توطئهای برای حفظ سیاستهای استکبار و جلوگیری از نفوذ اسلام ناب محمدی قلمداد کرده و خاطرنشان کرده است کارنامه سیاه حاکمان بیدرد کشورهای اسلامی حکایت از افزودن درد و مصیبت بر پیکر نیمهجان اسلام و مسلمین دارد، امروز مراکز وهابیت در جهان، مروجان «اسلام آمریکایی»اند.[۲۶۲] ایشان اسلام مورد نظر آمریکا که در زمان رژیم پهلوی پیگیری میشد را نیز اسلام آمریکایی مینامید و مشخصه آن را در ترویج این فکر میدانست که کار روحانیت باید عبادت و تحصیل باشد و در مسائل سیاسی جامعه حق دخالت نداشته باشد[۲۶۳].[۲۶۴]
اسلام ناب کدام است؟
اسلام ناب محمدی (ص)، اسلام حقیقیِ مستند به منابع اصیل و تحقق بخش ارزشهای الهی در برابر اسلام آمریکایی. اسلام از ماده «س ل م» در لغت به معنای تسلیم شدن، عافیت و دوری از عیب و نقص، خالص نمودن عبادت[۲۶۵] و در ادبیات اسلامی، آخرین دین وحیانی است که مجموعه عقائد، ارزشها، احکام حقوقی و عبادی را به عنوان یگانه راه سعادت و رستگاری انسانها به ارمغان آورده و رسالت ترویج ارزشهایش را نیز به عهده خواص از امت اسلام واگذار کرده است[۲۶۶]. مراد از کاربردهای قرآنی واژه اسلام مانند: ﴿إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ﴾[۲۶۷]، ﴿وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا﴾[۲۶۸] و... دین اسلام است[۲۶۹]؛ واژه «ناب» نیز مرادف با «سره، خالص و بدون آمیختگی بودن»[۲۷۰] و به معنای چیزی است که با ماده دیگری ترکیب نشده باشد[۲۷۱]. واژه محمدی (ص) نیز انتساب به حضرت محمد (ص)، رسول گرامی اسلام، را افاده میکند؛ بنابراین اسلام ناب محمدی (ص) اسلام خالص و نابی است که در آموزهها و سیره پیامبر اکرم (ص) متبلور شده است.
اسلام ناب محمدی (ص) «اسلام صفا و معنویت، اسلام عقلانیت و توحید، اسلام پرهیزکاری و مردمسالاری، اسلام ﴿أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ﴾[۲۷۲] و در نقطه مقابل، اسلام آمریکایی به معنای پوشاندن لباس اسلام بر نوکری اجانب و دشمنی با امت اسلامی است»[۲۷۳].
اسلام ناب محمدی (ص) اولین بار زمانی که اسلام آمریکایی درصدد ایجاد انحراف در عالم اسلام و ارائه چهره مخدوشی از اسلام بود، در بیانات امام خمینی به کار رفت[۲۷۴]؛ البته ایشان از درهمآمیختگی مرزهای مفهومی اسلام ناب محمدی (ص)؛ که اسلام پابرهنگان و محرومان است، با اسلام آمریکایی؛ که اسلام مقدسنماهای متحجر، سرمایهداران خدانشناس و مرفهین بیدرد است نگران بودهاند[۲۷۵].
پس از این، ادبیات نوینی درباره اسلام ناب محمدی (ص) و اسلام آمریکایی شکل گرفت. اسلام ناب محمدی (ص) اسلامی برگرفته از منابع اصیلی چون قرآن و سنت رسول گرامی اسلام و اهل بیت (ع) و وفادار به تعالیم راستین و حقیقی ایشان است. نگاه جامع به دین و به طور خاص اجرایی شدن احکام دین در قالب تشکیل حکومت اسلامی از مهمترین ویژگیهای اسلام ناب محمدی (ص) است و به ویژه سلطهستیزی و دفاع از محرومان و مستضعفان از جهتگیریهای اساسی آن میباشد[۲۷۶].
گرچه عبارت اسلام ناب محمدی (ص) تعبیر نوآورانهای از اسلام اصیل و حقیقی است؛ با این حال قرآن مختصات اسلام ناب و انحراف از اسلام اصیل را در مجموعه آیاتی بیان داشته است. از نظر قرآن همنشینی با قرآن ﴿وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا﴾[۲۷۷]، اتخاذ ولی و امام خوب ﴿وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا * يَا وَيْلَتَى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا﴾[۲۷۸]، جهاد در راه خدا، پیشی نگرفتن از ولی خدا﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ﴾ [۲۷۹]، عقلانیت﴿إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾ [۲۸۰] و صفاتی از این قبیل از ویژگیهای اسلام ناب است.
اسلام ناب محمدی (ص) با مجاهدتهای پیامبر گرامی اسلام که در پی مجد و عظمت پیروان خویش بودند[۲۸۱]، و در نتیجه تلاشهای اهل بیت (ع) که قرآن و سنت پیامبر را ترویج میکردند، توسعه یافت[۲۸۲]. پیامبر گرامی اسلام پیش از وفات خود راهبرد دستیابی به اسلام ناب را روشن ساخته و با تأکید بر تمسک به قرآن و اهل بیت (ع) در احادیثی مانند حدیث معروف ثقلین[۲۸۳]، راه نجات را در پیروی از این دو منبع گرانسنگ منحصر نمودند[۲۸۴].
اسلام ناب محمدی (ص) مخالف اشرافیگری، تبعیض، فساد طبقاتی و استکبار بوده و در پی ترویج توحید، عدالت و استقرار جامعه اسلامی است[۲۸۵]. چنانکه امیرالمؤمنین (ع) به عنوان الگوی تام اسلام ناب در احیای عدالت حتی نسبت به برادر خود نیز استثنا قائل نشدند[۲۸۶]. پس از امیرالمؤمنین (ع) ائمه (ع) عهدهدار احیا و گسترش مفاهیم قرآن و ارزشهای اسلام ناب محمدی (ص) بودند[۲۸۷].
این رویارویی در طول تاریخ تحت عنوانهایی چون تقابل اسلام علوی با اسلام اموی و عباسی یا رویارویی اسلام التقاطی با اسلام راستین صورت پذیرفت و اندیشمندان و فقیهان مسلمان در حفاظت از مرزهای اسلام ناب محمدی جِدّوجهد خود را به کار میبستند[۲۸۸].
نخستین انحراف سازمانیافته از اسلام ناب را میتوان در زمان حضور پیامبر گرامی اسلام (ص) مشاهده کرد. آنگونه که در زمان حیات آن حضرت در مواجهه با بیانات شخص پیامبر (ص) به تدریج دو جبهه ولایتپذیر و ولایتگریز شکل گرفت، بدان حد که نه تنها در روایات منقول از ایشان[۲۸۹]؛ بلکه در آیات قرآن نیز صراحتاً حجت بودن بیان پیامبر (ص) برای پیروان مورد تأکید قرار گرفت ﴿وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحَى﴾[۲۹۰] و از عدهای از اطرافیان ایشان با عنوان منافق یاد شد[۲۹۱]. مصادیق این مسئله را میتوان در ماجرای ترور پیامبر در بازگشت از جنگ تبوک﴿يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ وَهَمُّوا بِمَا لَمْ يَنَالُوا وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْرًا لَهُمْ وَإِنْ يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذَابًا أَلِيمًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ﴾ [۲۹۲]، تخلف از لشکر اسامه[۲۹۳] و... به روشنی مشاهده کرد.
پس از پیامبر خدا (ص) نیز دو انحراف بزرگ در تاریخ اسلام پدیدار شد که اگر مجاهدتهای علمی و عملی اهل بیت (ع) نمیبود، میتوانست به هدم اساس اسلام منجر شود؛ انحراف نخست از سوی بنیامیه و انحراف دوم از سوی بنیعباس واقع[۲۹۴] و تا قرون ششم و هفتم هجری ادامه یافت[۲۹۵].
در دوران غیبت ائمه (ع) و به خصوص در دوران متأخرو پس از روی کار آمدن شاهان قاجار و پهلوی و همزمان با تجزیه امپراتوری عثمانی، برنامهای منسجم و هدفدار برای تخریب اسلام ناب توسط دشمنان اسلام طراحی و اجرا شد[۲۹۶]. رویارویی امپریالیسم غربی با امپراتوریهای بزرگ اسلامی مانند عثمانی و صفوی سبب زوال حکومتهای اسلامی شده و موجبات ظهور نهضتهای آزادیخواه اسلامی را فراهم آورد[۲۹۷].
برای تحریف از اسلام ناب محمدی (ص)، در کنار ترویج سلفیگری، روند عرفی کردن دین و سکولارسازی جامعه دینی به موازات هم پیش رفتند و حریم مرجعیت دینی را نیز محدود نمودند، که اوج این تحدید دین در ماجرای مشروطه و سربهداری شیخ فضل الله نوری خود را ظاهر ساخت[۲۹۸]. روشنفکران قاجاری با یکسان انگاری اسلام با مسیحیت قرون وسطایی، بیصداقتی در انتقال مفاهیم غربی و سرسپردگی برخی از ایشان به سفارتخانههای بیگانه، ضرباتی به پیکره اسلام ناب وارد ساختند[۲۹۹].
در دوران معاصر دانشمندانی چون علامه عسکری[۳۰۰]، آیت الله طالقانی[۳۰۱]، علامه طباطبائی[۳۰۲] و شهید مطهری با طرح اسلام اصیل و راستین[۳۰۳] و بعدها نیز آیت الله خامنهای[۳۰۴] زمینه طرح گفتمان اسلام ناب محمدی (ص) را برای امام خمینی فراهم کردند. اسلام راستین در فضایی طرح شد که روشنفکران غربگرا و سردمداران مذاهب انحرافی ساخته دست استعمار با القای شبهات فراوان و تسخیر عرصههای علمی و سیاسی جرأت هرگونه اظهارنظر را از پیروان اسلام ناب سلب کرده بودند. آیت الله طالقانی با تشکیل جلسات تفسیر قرآن و کاربرد احکام قرآنی در مبارزه با کفر و استکبار و تربیت نسل دانشجویان متدین[۳۰۵] به تبیین اسلام ناب محمدی (ص) کمکهای شایانی نمود. شهید مطهری نیز با توسعه گفتمانی و ترویج اسلام راستین که به مبارزه با اسلام تحجر و سکولار میپرداخت، زمینه را برای بحث از اسلام ناب فراهم ساخت که پس از انقلاب اسلامی به تحقق نزدیک شد[۳۰۶].[۳۰۷]
مبانی اسلام ناب محمدی (ص)
مبانی اسلام ناب محمدی (ص) مجموعه پایههای نظری و فکری است که بر اساس آن اسلام ناب با تمامی لوازمش تعریف میشود. قرآن و سنت پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) به عنوان منبع زنده و زاینده، مجموعه مبانی مورد نظر را بیان داشتهاند. پیش از تبیین مبانی اسلام ناب محمدی (ص) توجه به این امر ضروری است که اسلام آمریکایی نیز مدعی پایبندی به همین مبانی است، با این حال طرفداران اسلام آمریکایی، به علت تحجرگرایی و نیز همسویی با اصول مورد نظر غرب و تأمین منافع ایشان، فاصله زیادی با اسلام ناب محمدی (ص) دارند[۳۰۸].
در قرآن، خدامحوری و توحید به عنوان اصلیترین مبنای مورد نظر اسلام چنان مورد تأکید قرار گرفته﴿وَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ﴾ [۳۰۹] که از نظر برخی هدف نهایی از آیات قرآن، توحید تلقی میشود[۳۱۰]. ارسال نامه از سوی پیامبر اسلام (ص) به پادشاهان شرق و غرب و دعوت ایشان به توحید در همان سالهای اولیه تشکیل حکومت اسلامی، نشان از جایگاه بیمثال توحید در اندیشه اسلام ناب محمدی (ص) دارد[۳۱۱]. اسلام ناب محمدی (ص) در شرایط کنونی نیز درصدد مخالفت با آمریکا، کفر و شرک و طنین انداختن آوای توحید است[۳۱۲]. و روشن است که همین تکیه و تأکید بر توحید در منظومه فکری امام خمینی و سبب تحولآفرینی ایشان و احیای اسلام ناب محمدی (ص) گشت[۳۱۳].
توحید صرفاً یک نظریه فلسفی و فکری نیست[۳۱۴] بلکه معنای عمیق و همه جانبه آن، حاکمیت ارزشهای الهی بر جامعه و نفی حکومتهای طاغوتی، استبدادی، فاسد و طغیانگر است[۳۱۵].
نبوت در منظومه توحیدی اسلام ناب محمدی (ص) بر اساس هدف تربیتی و اصلاحی و برای ابدیتبخشیدن به حرکت عظیم و بزرگ خداوندی که تزکیه و تعلیم کتاب و حکمت را محور فعالیت خود قرار داده است، جایگاه شاخصی دارد[۳۱۶]. اسلام ناب محمدی (ص) از طریق نبوت و بعثت انبیا جهت ختم برنامههای تعلیمی و تربیتی خداوند ابلاغ شد و در همین راستا نبوت حضرت خاتم (ص) نیز بشریت را به سر منزل مقصود نزدیک نمود[۳۱۷].
در استمرار نبوت، ولایت رکن رکین اسلام ناب محمدی (ص) و برخاسته از آن است و بنابر آیات قرآن و روایات صحیح، اتکا به آن سبب رستگاری خواهد بود. اسلام از اساس، تمسک به ولایت را یکی از مبانی اسلام ناب محمدی (ص) در کنار توحید و نبوت قرار میدهد[۳۱۸]. باور به خدا و خلفای منصوبش چنان اهمیت دارد که وعده حتمی خدا نجات کسانی است که ایشان را به عنوان ولی اتخاذ نمودهاند﴿اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾[۳۱۹]؛ ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾ [۳۲۰]. اسلام ناب در کنار ولایت خدا و رسول خدا (ص)، ولایت اهل بیت (ع) را نیز بنابر حدیث متواتر ثقلین، واقعه غدیر، حدیث منزلت و احادیث دیگر اثبات میکند[۳۲۱] و تجلی ولایت در حکومت اسلامی را سبب پیاده شدن مؤلفههای اسلام ناب میداند[۳۲۲].
ولایت فقیه که در امتداد و برگرفته از همین مبنای محکم اسلام ناب است، با الگوگیری از ولایت اولی الأمر به مبارزه با استبداد و استکبار پرداخته و در راستای تحقق توحید و ارزشهای توحیدی تلاش میکند[۳۲۳].
در اسلام ناب محمدی (ص) توجه به حیات و نشئه اخروی یک اصل اساسی است که به زندگی انسانی جهت داده ﴿وَاللَّهُ يَقْضِي بِالْحَقِّ وَالَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لَا يَقْضُونَ بِشَيْءٍ إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ﴾[۳۲۴]؛ ﴿زَعَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنْ لَنْ يُبْعَثُوا قُلْ بَلَى وَرَبِّي لَتُبْعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِمَا عَمِلْتُمْ وَذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ﴾[۳۲۵]، نگاه به زندگی مادی را نگاهی ثانوی و به عنوان مقدمه و کشتزاری برای نشئه اخروی لحاظ میکند ﴿وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا وَأَحْسِنْ كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ﴾[۳۲۶]. اساساً بدون وجود معاد، عدالت در زندگی انسانی تحقق پذیر نخواهد بود؛ چنانکه هر جایی و در هر زمانی اعتقاد به مبدأ و معاد نباشد، عدالت نیز تحمیلی و اجباری خواهد بود[۳۲۷].[۳۲۸]
ویژگیهای اسلام ناب محمدی (ص)
اسلام ناب محمدی (ص) دارای ویژگیهایی است که اساسیترین آنها عبارتاند از:
جامعیت
اسلام ناب محمدی (ص) خوانشی جامع و جهانی ﴿الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[۳۲۹] از اسلام است که بر اساس آیه ابلاغ ﴿قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللَّهُ شَهِيدٌ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ أَئِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرَى قُلْ لَا أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ﴾ [۳۳۰] جاودانه بوده و از ویژگیهای آن چند بعدی بودنش است[۳۳۱].
اسلام ناب برخلاف یهودیت که شریعتی خشک را عرضه میکند[۳۳۲] و نیز تأکید افراطی مسیحیت زمان ظهور اسلام بر اخلاق و رهبانیت[۳۳۳]، میان دنیا و آخرت را جمع کرده ﴿مَّن كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشَاء لِمَن نُّرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلاهَا مَذْمُومًا مَّدْحُورًا * وَمَنْ أَرَادَ الآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ كَانَ سَعْيُهُم مَّشْكُورًا * كُلاًّ نُّمِدُّ هَؤُلاء وَهَؤُلاء مِنْ عَطَاء رَبِّكَ وَمَا كَانَ عَطَاء رَبِّكَ مَحْظُورًا﴾ [۳۳۴] و البته در این میان اصالت را به جانب آخرت داده است ﴿وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا وَأَحْسِنْ كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ﴾ [۳۳۵].
اسلام ناب محمدی (ص) اسلامی جامع است که فرهنگ جهاد، شهادت، مقاومت و هجرت را در جامعه اسلامی بارور کرده[۳۳۶] و علاوه بر اینکه از اسلام منزوی سکولار منحصر در مسجد و عبادت جداست، در همه عرصههای زندگی حضور دارد[۳۳۷]. برخلاف آنچه برخی مدعی هستند[۳۳۸]. اسلام ناب محمدی (ص) صرفاً در زمینه اندیشه سیاسی و در تقابل با اسلام غیر سیاسی نیست؛ بلکه چنان جامعیتی دارد که راحتطلبی، سازش، فرومایگی، التقاط، وهمگرایی و ترویج خرافه، استکبار، نفاق و فهم قشری از دین، در آن جایی ندارد[۳۳۹] و در آن دنیا و آخرت، زهد و حضور پرشور اجتماعی، شریعت و عقلانیت، عاطفه و قاطعیت و سایر ابعاد برخاسته از اسلام ناب، همگی با هم در نظر گرفته میشوند[۳۴۰].[۳۴۱]
عقلانیت
عقلانیت و تفکر که در موارد زیادی مورد تأکید قرآن قرار گرفته ﴿فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾ [۳۴۲]؛ ﴿كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾[۳۴۳]؛ ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾[۳۴۴]؛ ﴿إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾ [۳۴۵]؛ ﴿اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾ [۳۴۶] و در روایات نیز اوصاف آن همانند همنشینی با حیاء و نیز تمایزاتش مانند تفاوت آن با نیرنگ و... تبیین شده است[۳۴۷]. اساس اسلام با قشریگری و تحجر و تعصب جاهلی و اوهام و تخیلات، تضاد داشته و سبب تولید نیروی فکری و ایجاد انگیزه در ملتهای آزاده برای مبارزه با ظالمان و ستمگران و حرکت در جهت منافع مظلومان و مستضعفان میشود[۳۴۸]. از عمده تفاوتهای اسلام نسبت به سایر مکاتب توجه به عقلانیت انسان در کنار پرورش اخلاقی اوست[۳۴۹] که در سایه رهبری اهل بیت (ع) و هدایت به سمت آزادگی و عقلانیت سبب شکوفایی تشیع گشته است[۳۵۰]؛ چنانکه بزرگان فلسفه غربی به معرفی فلسفه و عقلانیت شیعی پرداخته[۳۵۱] و حتی آن را محبوبترین عنصر فرهنگ شیعه نامیدهاند[۳۵۲][۳۵۳]
اجتهادپذیری
اسلام ناب محمدی (ص) باب اجتهاد را مفتوح نموده و به کاربست عقل بر منهج اهل بیت (ع) توجه ویژه دارد. البته باید توجه داشت که اجتهاد و اختلاف در فهم مجتهدین که سبب اختلافهایی در برداشت از اسلام میشود، به اصل و اساس اسلام ناب محمدی (ص) ضربه و خللی وارد نمیکند[۳۵۴]، بلکه درخت اسلام ناب به واسطه اجتهاد و کاربست عقلانیت ضابطهمند آبیاری شده و ثمرات نوبهنو و روزافزونی را برای اسلام ناب محمدی (ص) موجب خواهد شد[۳۵۵]. این شیوه اجتهادی نه تنها مخل به فهم و برداشت از اسلام ناب نخواهد بود؛ بلکه آن را تعالی داده و از راکد شدن آن پیشگیری میکند[۳۵۶].[۳۵۷]
حکومتداری
اسلام ناب محمدی (ص) در کنار توجه به آحاد مسلمانان عالم، برای حکومت و جامعه مسلمین برنامه داشته و سیاست را در پیشبرد اهداف اسلام اجتماعی دخیل میداند؛ چنانکه توجه به حکومت اسلامی و تحقق اسلام در سوره حج چنین ذکر شده است: ﴿الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ﴾[۳۵۸] اسلام ناب محمدی (ص) در پی تأسیس حکومتی برای اداره جامعه جهانی است که طنین توحید در آن آوازه انداخته و استعلای شرق و غرب را از سر اسلام دور نماید[۳۵۹].[۳۶۰]
کارآمدی
برخلاف سایر تئوریهایی که در محافل روشنفکری، اندیشههای زیبا را طرح کرده و در عرصه عمل حرفی برای گفتن ندارند، اسلام ناب عملیاتی و کارا بوده و با توجه به نیازهای زمان جوابگوی مشکلات جامعه اسلامی است[۳۶۱]. در این نظام اندیشه، حکومت ولایتمحور با توجه به کارآمدی و انجام تکلیف در عرصه اجتماع ارزشگذاری شده و به تأثیر عینی در روند امور اهتمام میورزد[۳۶۲].[۳۶۳]
روزآمدی
اسلام ناب برخلاف طرحوارههایی از اسلام که نظامی با ارزشهای پوسیده و غلط را احیا و ترویج میکنند، زنده و پویا بوده و مطابق با زمانه خود به اصلاحگری میپردازد. اساساً ویژگی ممتاز اسلام ناب محمدی (ص) در قیاس با سایر خوانشها از اسلام در همین است که امام خمینی با تکیه بر منظومه فکری توحیدی خویش و با نگاه به مسائل و مشکلات ایران اسلامی و سایر جوامع مسلمان، «اسلام ناب محمدی (ص)» او را به عنوان یک راهحل و مجموعه ارزشی، مورد تأکید قرار داد و ملتهای آزاده نیز ارزشمندی راهحلهای امام خمینی را درک نموده و به سرعت آن را در میان خود گسترش دادند[۳۶۴].[۳۶۵]
عزتمداری
شعار «نه شرقی، نه غربی» نیز از دیگر ویژگیهای اسلام ناب محمدی (ص) است[۳۶۶]، چرا که با وادادگی و اتکا به کفر و شرک غرب و شرق، از اسلام جز نامی باقی نمانده و آنچه مورد نظر غرب است ارائه خواهد شد. اتکا به اسلام ناب محمدی (ص)، استقلال کلمه اسلام و اعتلای آن را بارور میکند و برخلاف آن، اسلام آمریکایی است که اسلام را وابسته و ذلیل میخواهد[۳۶۷].[۳۶۸]
مواضع سیاسی ـ اجتماعی اسلام ناب محمدی (ص)
اسلام ناب انسانها را از بیتفاوتی نسبت به سرنوشتشان برحذر داشته و ایشان را مسئول دانسته[۳۶۹] و در کنار مواضع صریح سیاسی، اخلاق اجتماعی را نیز مورد توجه جدی قرار داده است[۳۷۰].
مهمترین مواضع سیاسی - اجتماعی اسلام ناب محمدی (ص) عبارتاند از: مبارزه با استبداد، استکبارستیزی، استقرار عدالت، دفاع از مستضعفان و اتحاد ملی و انسجام اسلامی[۳۷۱].
مبارزه با استبداد
اسلام ناب محمدی (ص) با پذیرش هرگونه ولایت طواغیت مخالف بوده﴿اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾[۳۷۲] و بر اساس آرمان توحیدی خود، مردم را به ولایت الهی میخواند. پیام تاریخی استکبارستیز امام خمینی نیز از تفاوت میان اسلام و کفر و الهی بودن مبانی استکبارستیزی و مادی بودن مبانی استکبار خبر میدهد[۳۷۳]. پذیرش استکبار ملازم با رفتن تحت ولایت طواغیت و دوری از توحید است و در نتیجه اسلام از اساس با این مسئله مخالف بوده و به ستیزه با استبداد میپردازد[۳۷۴].[۳۷۵]
استکبارستیزی
اسلام ناب به هیچ روی حاضر نیست نسبت به ارزشهایش تسامح کند و در این مسیر حتی در رابطه با پیامبرش که عزیزترین مخلوق جهان است نیز رواداری نمیکند ﴿وَإِن كَادُواْ لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لاَّتَّخَذُوكَ خَلِيلاً * وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدتَّ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلاً * إِذَاً لَّأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيرًا﴾ [۳۷۶]. در مرحله بالاتر، اسلام ناب در تقابل با جبهه کفر قرار میگیرد و حاضر به سازشکاری با جبهه استکبار نیست ﴿قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ * لا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ * وَلا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ * وَلا أَنَا عَابِدٌ مَّا عَبَدتُّمْ * وَلا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ * لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ﴾ [۳۷۷]. تأکید روی این جلوه از اسلام سبب مخالفت اردوگاه جهانی استکبار با ارزشمداران و مروجین اسلام ناب میشود؛ چنانکه کینه و بغض مستکبران و گردنکشان عالم از انقلاب اسلامی ایران، به علت پافشاری و ایستادگی بر اسلام ناب و مواضع سیاسی این اسلام است[۳۷۸]. اسلام ناب به مقابله با ابرقدرتها میپردازد[۳۷۹]، که در غیر این صورت، قدرتهای جهانی هرگز به مقابله با آن برنیامده و از در سازش با آن وارد میشدند؛ کما اینکه اگر پیامبر گرامی اسلام (ص) استکبارستیزی را کنار نهاده و در کنج خانه مینشستند و متعرض استکبار نمیشدند، احدی متعرض ایشان نمیشد[۳۸۰].[۳۸۱]
عدالتخواهی
انقلاب اسلامی در تجلی ارزشهای اسلام ناب بر عدالت و برابری اقشار مختلف در حکومت اسلامی تأکید میکند[۳۸۲]، چنانکه همواره روی برابری و نگاه مساوی انقلاب به همه اقوام تأکید داشته و رواداری اسلام و حکومت اسلامی نسبت به اقلیتهای مذهبی را به منصه ظهور میرساند[۳۸۳].[۳۸۴]
دفاع از مستضعفان
توجه به فقرا و محرومان از وظایف ذاتی اسلام ناب بوده و از مواضع سرسخت اسلام ناب محمدی (ص) در محیط اجتماعی، تأکید بر منافع محرومین و مستضعفین در جامعه است[۳۸۵]، چنانکه ترش رویی در برابر ایشان را برنتافته و حتی پیامبر خود را از میان محرومترین اقشار جامعه برانگیخته است ﴿أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيمًا فَآوَى * وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَى * وَوَجَدَكَ عَائِلا فَأَغْنَى * فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلا تَقْهَرْ * وَأَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ﴾ [۳۸۶]. استضعاف مورد نظر اسلام ناب، در دو بعد عقیدتی و اقتصادی جاری بوده و بلکه بیش از استضعاف اقتصادی، استضعاف عقیدتی را مد نظر دارد[۳۸۷]. اسلام ناب محمدی (ص) همواره در حمایت از مظلومان و مستضعفان عالم گام برداشته و به عنوان نمونه، دفاع از ملت فلسطین به عنوان نمادی از ملت مظلوم مسلمان که در سیطره استکبار غربی قرار گرفتهاند، همواره در دستور کار نظام اسلامی قرار دارد[۳۸۸] و در همین راستا صهیونیستهای اشغالگر فلسطین از سوی انقلاب اسلامی به عنوان کفار حربی شناخته میشوند[۳۸۹].[۳۹۰]
وحدت مسلمین
تقریب مذاهب و وحدت مسلمانان راهبرد دیگر اسلام ناب محمدی (ص) برای نیل به حکومت اسلامی و تربیت نفوس مؤمن است[۳۹۱]. غرب استعمارگر سالهاست که برای پیشگیری از نیل به اسلام ناب تحت حکومت اسلامی راهبرد مشخص تفرقهافکنی را در پیش گرفته است و برای خنثی نمودن این برنامه، اتخاذ راهبرد وحدت ضروری است[۳۹۲]. البته وحدت به معنای سنی شدن شیعیان و یا شیعه شدن اهل سنت نیست، وحدت یعنی در عین اختلاف نظر، شیعیان و اهل سنت باهم برابر بوده و احساس برادری داشته باشند[۳۹۳]. در همین راستا در نظر انقلاب اسلامی، هر دولتی یا گروهی اعم از شیعه یا سنی که در جهت اختلافافکنی میان مسلمانان و امت واحدہ اسلامی گام بردارد، بلندگوی تبلیغاتی دشمن بوده و دشمن اسلام و قرآن خواهد بود[۳۹۴].[۳۹۵]
منابع اسلام ناب محمدی (ص)
منابع عمده دریافت اسلام عبارتاند از عقل و نقل[۳۹۶]، که نقل خود بر ثقلین یعنی قرآن و عترت استوار است[۳۹۷]. قرآن به عنوان منبع معرفتی اسلام[۳۹۸] و با تفسیر از سوی اهل بیت (ع) بهترین راه هدایت بوده و اسلام ناب محمدی (ص) را عرضه میکند ﴿إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَيُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا كَبِيرًا﴾ [۳۹۹] تا با تمسک به آیات راستینش، انسانها را از گرفتاری در دام انحراف مصون دارد ﴿هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ﴾ [۴۰۰].
استفاده از عقل در دستیابی به اسلام ناب را باید در منهج اهل بیت (ع) و تأکید بر اصولی چون تفریع فرع بر اصل و استنباط احکام جستجو کرد. با این حال در طول تاریخ، خوانشهای دیگر از اسلام با قرائت سطحی از نقش عقل در نیل به اسلام، به فروکاهش مبانی اسلام به اصول عقلی[۴۰۱] و لغزش در وادی قیاس و استحسان دچار شدند[۴۰۲]. این به اصطلاح عقلگرایی محض و اتکا به ظن برای اجتهاد، از سوی اندیشمندان بزرگ مسلمان همچون نوبختی و سید مرتضی به چالش کشیده شده و کتابهایی چون «الرد علی اصحاب الإجتهاد فی الأحکام» به همین منظور تألیف شدند[۴۰۳].
علیرغم اعتبار عقل در کنار نقل، برخی از مسلمانان در ورطه نقلگرایی محض نسبت به قرآن افتادند؛ به گونهای که نقش اهل بیت (ع) در تفسیر قرآن را نادیده گرفتند[۴۰۴]. روشن است قرآن نیز به تنهایی صامت بوده و بدون حضور فعال قرآن ناطق، به راحتی مورد استفاده منحرفین قرار خواهد گرفت ﴿هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ﴾[۴۰۵]. ازاین رو پیامبر اکرم (ص) در روایت متواتر ثقلین لزوم همراهی این دو را تا ابد، بارها یادآور شدند تا اسلام ناب محمدی (ص) از منابع اصیل به دست مسلمانان برسد[۴۰۶].
فهم عمیق و صحیح کلام خدا از طریق تفسیر و تبیین توسط اولیا، امری بدیهی است که حتی در کتب مقدس سایر ادیان نیز به روشنی بر آن تأکید شده است[۴۰۷]. در دوران غیبت ائمه (ع) وظیفه تفسیر و تبیین قرآن و ارائه اسلام راستین بر عهده عالمانی است که به تفقه در دین میپردازند ﴿وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ﴾ [۴۰۸]. ازاین رو در دوران غیبت، سیره اهل بیت (ع) و سنت معتبر که توسط فقها با عرضه به قرآن استخراج میشود منبع اسلام راستین است که به دست پرچمداران مکتب اهل بیت (ع) سپرده شده است[۴۰۹].
اسلام ناب محمدی (ص) با تکیه بر عقل سلیم در فهم عمیق مبانی و باورهای اعتقادی و با استناد به نقل معتبر یعنی قرآن و عترت و توجه به عقل در روشها و استنباط احکام، از افراط و تفریط در عقلگرایی صرف و نقلگرایی محض فاصله گرفته و در دوره غیبت امام معصوم (ع) معرفت دینی صحیح را از سوی عالمان ربانی عرضه میکند[۴۱۰].[۴۱۱]
روششناسی فهم اسلام ناب محمدی (ص)
منابع اسلامی با تصریح به درافتادن عدهای بیماردل به ورطه انحراف در اسلام ﴿فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ﴾[۴۱۲]؛ ﴿هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ﴾ [۴۱۳]، روشها و سنجههایی را برای رهایی از تردید و انحراف در اسلام عرضه کردهاند که مهمترین آنها از این قرارند:
تعقل و تدبر
مهمترین روش مورد تأکید قرآن، تعقل و تدبر و تعمق در مفاهیم قرآنی است که انسان را گام به گام به قرآن نزدیک میکند﴿أَفَلَمْ يَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جَاءَهُمْ مَا لَمْ يَأْتِ آبَاءَهُمُ الْأَوَّلِينَ﴾ [۴۱۴]؛ ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا﴾[۴۱۵].
این روش، در جهت خلاف روش فهم در قرون وسطای غربی و تفکر مسیحی است که ایمان را لازمه فهم پنداشته و بدون ایمان، فهم را غیر ممکن میداند[۴۱۶].[۴۱۷]
مراعات زمان و مکان
اسلام ناب محمدی (ص) هدف غایی خود را پیشرفت و تعالی همه جانبه فرد و جامعه بشری و اجرای مقاصدی نظیر استقرار عدالت[۴۱۸]، رشد معنویت، توسعه علم و دانش، حاکمیت اخلاق بر جامعه[۴۱۹] و مرتفع ساختن موانع رشد ﴿الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[۴۲۰] از طریق امر به معروف و نهی از منکر در نظام اسلامی[۴۲۱] قرار داده است. برای دستیابی به این مهم و سازگاری تعالیم دینی با اهداف غایی اسلام، مراعات زمان و ملاحظه مقتضیات زمانه از مهمترین روشهای اسلام ناب محمدی (ص) برای رسیدن به مقاصد است[۴۲۲].[۴۲۳]
نگاه جامع
تفاوت اساسی روش فهم مورد نظر در اسلام ناب محمدی (ص) با برداشتهای التقاطی از اسلام، نگاه جامعی است که نسبت به اسلام ارائه میشود[۴۲۴]. اسلام ناب، اسلام مبتنی بر کتاب و سنت است که با دیدگاهی روشن و متناسب با شرایط زمان و مکان، شناخت نیازهای بالفعل جوامع اسلامی و بشر و در نظر گرفتن روشهای دشمن با استفاده از شیوه و متد علمی جا افتاده و تکمیل شده در حوزههای علمیه به دست میآید[۴۲۵].
از جمله مصادیق جامعیت اسلام ناب محمدی (ص) توجه به ساحتها و ابعاد وجودی انسان است. انسان مورد نظر اسلام با انسان از منظر تعالیم مادی غرب متفاوت است؛ چه آنکه انسان مطلوب اسلام ناب، انسانی است که به عنوان فرد واحد میباید در مسیر تکامل و تعالی مادی و معنوی شخصی خود تلاش نماید و به عنوان فردی در اجتماع بایستی به مدیریت اجتماع بپردازد[۴۲۶].برای چنین انسانی دو ساحت در نظر گرفته شده است: یکی ساحت مادی و دنیایی و دیگری ساحت معنوی و آخرتی آن. اسلام این دو ساحت زندگی انسان را از یکدیگر جدا نمیداند و در همین سیر اعتقادی است که بسیاری از ارزشهای وحیانی را معنا میبخشد. برای نمونه جهاد و ایثار که از بالاترین ارزشهای مطلوب ادیان و به طور خاص اسلام است با باور به معاد و امتداد حیات پس از مرگ است که معنا و هویت پیدا میکند[۴۲۷].[۴۲۸]
رجوع مستقیم به منابع معتبر
رجوع به منابع دست اول که سنت حوزوی حافظ آن بوده است، از دیگر سنتها و روشهای دستیابی به اسلام ناب است. اهمیت این مسئله تا جایی است که پس از سیاهنمایی گسترده غرب علیه اسلام ناب و ارائه تصویری مخدوش از اسلام، مقام معظم رهبری در نامه تاریخی خود در یکی از دو خواسته خود، رجوع بیواسطه به اسلام ناب را مدنظر قرار داده و این روش فهم از اسلام را روشی منطقی و معقول عنوان داشتند که اقتضای منطق سلیم است[۴۲۹]. البته برای فهم عمیق و تخصصی اسلام ناب محمدی (ص) تمسک به سنت علمی و اجتهادی حوزوی ضروری است. با توجه به اینکه نهاد حوزه علمیه و روحانیت اصیل، قرنهاست که در جهت فهم و تبیین احکام خدا حرکت کرده است، سزاست که اسلام از این قشر حوزوی که حافظ اسلام و علوم اسلامی بودهاند، أخذ شود[۴۳۰].[۴۳۱]
ولایت
اسلام، از ولایت به عنوان عنصر محوری فهم اسلام ناب محمدی (ص) یاد میکند. شعار حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّهِ در نخستین سالهای پس از وفات پیامبر اسلام (ص) موجب انحراف در زمینه ولایت برای دستیابی به فهم صحیح از قرآن و اسلام و سبب افتراق قرآن و عترت رسول الله (ص) شد[۴۳۲].[۴۳۳]
راهبردهای تحقق اسلام ناب محمدی (ص)
از آیاتی که جامع راهبردهای تحقق اسلام ناب است آیه ۲۵ سوره حدید میباشد که در آن هدف بعثت پیامبران را برقراری عدالت اجتماعی میداند[۴۳۴] و قیام برای اقامه این قسط و عدل را نیز وظیفه رسل الهی بر میشمارد﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ...﴾ [۴۳۵]. از همین رو امام خمینی مکرر به این مسئله توجه میدادند که قدرتهای بزرگ مانند آمریکا و شوروی معنای غلطی از اسلام را به مسلمانان تعلیم میدهند که در آن اسلام بدون حکومت و منهای سیاست در کانون توجه قرار دارد[۴۳۶].
اسلام ناب محمدی (ص) برای تحقق، مراحلی را از سر میگذارند که از انقلاب اسلامی آغاز شده و به تمدن اسلامی ختم میگردد. مهمترین عامل مؤثر در جریان تحقق اسلام ناب محمدی (ص)، نظامسازی و تشکیل حکومت اسلامی است[۴۳۷]. پس از تشکیل نظام اسلامی و با اجرای احکام و ارزشهای اسلام ناب محمدی (ص) در دولت اسلامی، محقق ساختن امت اسلامی و سپس تمدن عظیم اسلامی از مهمترین راهبردهای تحقق اسلام ناب محمدی (ص) در جهان است[۴۳۸]. پیام واقعه غدیر ناظر به بعد معنوی نبوده؛ بلکه تأکید بر بعد حکومتی اسلام و نیاز به کادرسازی و تشکیل نظام است[۴۳۹]. مجموعهای از راهبردهای معرفتی، فرهنگی و سیاسی شامل فهم سیاسی، انقلاب فرهنگی، نظامسازی و... با قرائت انقلابساز از اسلام راهبردهای تحقق اسلام ناب محمدی (ص) هستند که در ادامه به سیر تکوین آن اشاره میشود[۴۴۰].
فهم صحیح فراگیر از اسلام
این امر با ارائه تصویری شفاف و بدون پیرایه از اسلام برای نیل به شناخت واقعبینانهای از آن ضرورت دارد[۴۴۱]؛ زیرا دشمنان اسلام، سالیانی است که اسلام را به عنوان دینی خشن، مخالف حقوق زنان و دمکراسی، عقب افتاده و دشمن جهان معرفی میکنند و از این منظر بسترها و منفذهای رشد و تحقق اسلام ناب را مسدود میکنند. از سوی دیگر عالمان بیپروا و جاهلان سطحینگر نیز با فهم غیر صحیح و غفلت از ابعاد اسلام همواره تحقق اسلام ناب را با چالشهایی روبهرو میساختند؛ چنانکه حتی در زمان ظهور حضرت ولی عصر (ع) نیز همین فهم قشری سبب تکفیر حجت خدا از سوی ایشان خواهد شد[۴۴۲]. بنابراین نخستین و مهمترین راهبرد تحقق اسلام ناب محمدی (ص) فهم صحیح و فراگیر از مبانی، اصول و ویژگیهای آن در سطح ملی و جهانی است[۴۴۳].
انقلاب
اسلام انسان را به اصلاح روحی و فکری و اخلاقی و نیز اصلاح نظام اجتماعی از دورن و بیرون دعوت میکند؛ از اینرو انقلاب در هر دو بعد درونی و بیرونی مطلوب اسلام ناب محمدی (ص) است[۴۴۴]. استکبارستیزی و مقابله با اسلام آمریکایی از ویژگیهای ذاتی اسلام هستند و چنین خوانشی از اسلام ناب محمدی به منظور تحقق، نیازمند انقلاب و مقابله با قدرتهای استکباری و استبدادی و ورود در ولایت نور و خداوند است[۴۴۵]. در فرایند این راهبرد، مقابله با نظامهای جائر و فاسد که در ولایت طاغوت فرو غلتیده و درصدد تحمیل و القای رویکرد استکباری خویش هستند، ضروری است و پیروزی بر آنها، مسیر را برای مرحله بعد که استقرار نظام است هموار خواهد کرد[۴۴۶].
استقرار نظام اسلامی
انقلاب اسلامی راهبردی مقدماتی برای دستیابی به گام بعدی در راستای تحقق اسلام ناب محمدی (ص) است. به همین جهت تأکید بر عنوان «جمهوری اسلامی» مقدمهای برای استقرار نظام اسلامی است تا گام بعدی برای تحقق احکام اسلامی محقق شود[۴۴۷]. نظام اسلامی یعنی تدوین و تبیین ساختارها و فرایندهای حکومتی مورد نیاز برای تحقق آرمانهای اسلامی[۴۴۸]. در چنین نظامی که هم به لحاظ شکلی و هم از جهت محتوایی واقعیاتی تحت عنوان اسلام تثبیت میشود، میتوان مقدمات تشکیل دولت اسلامی را فراهم آورد[۴۴۹]، تا با تربیت نیروهای انسانی و کادرسازی در سایه آن، شکلگیری جامعه اسلامی و تمدن اسلامی تا تحقق کامل اسلام ناب محمدی (ص) فراهم شود[۴۵۰].[۴۵۱]
تشکیل دولت اسلامی
پس از استقرار نظام اسلامی، با پیاده کردن احکام اسلامی، دولت اسلامی تشکیل میشود. البته باید توجه داشت که هر نهضتی به تشکیل دولت اسلامی نمیانجامد؛ چنانکه نهضت مردم مسلمان الجزایر و بسیاری از نهضتهای اسلامی به تشکیل دولت اسلامی نیانجامید[۴۵۲]. بنابراین تشکیل و تکمیل دولت اسلامی به تلاش و تدبیر ویژه و مراقبتها و مجاهدتهای خاص خود نیاز دارد[۴۵۳]؛ با این حال باید توجه داشت که دولت اسلامی به صورت کامل در زمان حاکمیت انسان کامل محقق خواهد شد؛ لکن با جهتگیری ارکان نظام به سمت اسلام و تأمین محتوای اسلامی میتوان دولت اسلامی را به پا داشت[۴۵۴].[۴۵۵]
تحقق جامعه اسلامی
خداوند متعال در سوره حج شروطی را برای تحقق جامعه اسلامی معین نموده که هر یک دارای ابعاد فردی و اجتماعی بوده و شاخصه اجتماعی آنها در نظامسازی نقش مؤثری دارد ﴿الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ﴾ [۴۵۶]. از این شروط یکی نماز است که پیوند دهنده دلهای مؤمنان بوده و دیگری زکات است که با نگاه اجتماعی به آن، مؤمنان خود را مدیون جامعه اسلامی دانسته و در قبال فقرا و ضعفا احساس دین و مسئولیت میکنند. امر به معروف و نهی از منکر نیز بیش از بعد فردی دارای ابعاد اجتماعی است. با مراعات این شروط نظامساز بنا بر وعده خداوند﴿أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ﴾[۴۵۷] حکومت مؤمنان در زمین محقق خواهد شد و جامعه اسلامی رشد خواهد کرد[۴۵۸].[۴۵۹]
ایجاد تمدن اسلامی
ایجاد تمدن اسلامی آرمان نهایی جمهوری اسلامی و آخرین راهبرد برای تحقق کامل اسلام ناب محمدی (ص) است. تمدن اسلامی فضایی است که در آن برای انسان، توان رشد و کمال از جهت مادی و معنوی وجود دارد و مؤمنان میتوانند به غایات مطلوبی که خدای متعال برایشان تدارک دیده، دست یابند[۴۶۰]. تمدن اسلامی نظامی عادلانه و مردمسالار است که مبانی خود را از ارزشهای اسلامی اخذ کرده و بر سایر نظامات مشابه مردمسالار برتری دارد[۴۶۱]. برتری اساسی تمدن اسلامی بر سایر نظامات و به ویژه تمدن غرب، در آکنده بودن فضای تمدن اسلامی از توحید و معنویت است که اسلام از طریق حکومت اسلامی برای تحقق آن تلاش میکند[۴۶۲].[۴۶۳]
موانع و چالشهای فراروی اسلام ناب محمدی (ص)
از آغاز همواره چالشهایی پیش روی اسلام ناب وجود داشته که به دو گونه داخلی و خارجی تقسیم شده و با راهبردهای مختلف سعی در تضعیف اسلام ناب محمدی (ص) داشته است.
بزرگترین مانع پیش روی تحقق اسلام ناب محمدی (ص) در بعد خارجی زورگویان و مستکبران جهانی هستند که حتی از شنیده شدن صدای اسلام ناب نیز وحشت داشته و همواره سعی بر ممانعت از ترویج آن دارند[۴۶۴]. استکبار جهانی برای مقابله با اسلام ناب همواره از ابزارهایی بهره میبرد که اهم آنها از این قرار است:
تفرقهافکنی
اختلافات شیطانی و تفرقه امتی که از ابتدا منسجم و متحد بودند ﴿كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾ [۴۶۵]؛ ﴿إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَنْ يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ﴾ [۴۶۶]؛ ﴿فَاخْتَلَفَ الْأَحْزَابُ مِنْ بَيْنِهِمْ فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ يَوْمٍ عَظِيمٍ * أَسْمِعْ بِهِمْ وَأَبْصِرْ يَوْمَ يَأْتُونَنَا لَكِنِ الظَّالِمُونَ الْيَوْمَ فِي ضَلالٍ مُّبِينٍ﴾ [۴۶۷]، از موانع پیروزی حزب الله بر حزب شیطان و مانع تحقق اسلام ناب است. دشمن استکباری با ایجاد اختلاف میان مسلمانان و مشغول کردن ایشان به اختلافات ساختگی درصدد تضعیف جامعه اسلامی است[۴۶۸]. نمونه آن در دوره مدرن و چند سده اخیر، نقش انگلیس و فتنههای آن در تجزیهطلبی و تفرقه به ویژه در جهان اسلام است[۴۶۹]. خاستگاه فعالیتهای براندازانه و فرقهگرایی که توسط جریان تشیع انگلیسی صورت میگیرد لندن است. استکبار جهانی با برساختن تشیع انگلیسی و اهل سنت آمریکایی به ایجاد مانع در به ثمر رسیدن امت واحدہ اسلامی پرداخته و درصدد تضعیف تمدنسازی مورد نظر انقلاب اسلامی است، انقلابی که حزب الله لبنان و برادران فلسطینی را با یک چشم مینگرد[۴۷۰].[۴۷۱]
تهاجم فرهنگی
ارزشهای غلط و فرهنگ شرک، مانع بزرگی در برابر تحقق اسلام است و در صورت هوشیار نبودن جامعه اسلامی، این ارزشها به راحتی و در قالبی الهی خود را در متن و بطن جامعه اسلامی میگنجانند[۴۷۲]. زمانی که مسلمانان نسبت به تفاوتهای موجود میان اسلام حقیقی و اسلام جعلی و آمریکایی آگاه نباشند، دشمن شرقی و غربی به راحتی اسلام سرمایهداران خدانشناس و مقدسنماهای متحجر را به جای اسلام پابرهنگان و محرومان ترویج میکند[۴۷۳]. جبهه استکبار با دادن شعار و تضعیف جناح حق همواره درصدد خاموش کردن صدای اسلام ناب است؛ روزگاری با دادن نسبتهای ناروا و قلب حقیقت﴿كَذَلِكَ مَا أَتَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ﴾ [۴۷۴] و روزگاری با دور کردن اسلام از جامعه و اسلام را فاقد برنامه برای اداره جامعه و عدل و قسط معرفی نمودن[۴۷۵]، به ایجاد مانع برای تحقق اسلام ناب میپردازند[۴۷۶] که با تأیید منافقینی که به ظاهر مسلمان بوده و در عمل به نفع اسلام آمریکایی عمل میکنند[۴۷۷]، میتوانند به منافع خود دست یابند.
هجمه فرهنگی در زمینه دین نیز ابزار قدرتمندی است که استکبار از آن بهره میگیرد. البته این مسئله از ماجرای سلمان رشدی آغاز شد و به صورت فیلمهای ضد اسلام هالیوودی، کاریکاتورها، قرآنسوزی و حوادث گوناگونی علیه اسلام در گوشه و کنار برای کاهش ایمان مردم به اسلام و مقدسات اسلامی ادامه پیدا کرد. در داخل کشور نیز، از طرق مختلف، از قبیل بیبندوباری و اباحتگری، ترویج عرفانهای کاذب، ترویج بهائیت و ترویج شبکه کلیساهای خانگی برای سست کردن پایههای ایمان مردم به خصوص نسل جوان توسط دشمنان اسلام تلاش میشود[۴۷۸].[۴۷۹]
زورگویی و استعلا
قرآن، خودبرتربینی را با واژههای مختلفی چون استعلا، علو، استکبار و تکبر آورده است. علیرغم این همپوشانی مفهومی، معنای استکبار و استعلا متفاوت بوده و استعلا از مهمترین خصوصیات استکبار به شمار میرود[۴۸۰]. بنابراین در قرآن خود را بالاتر از حق به حساب آوردن و زیربار حق نرفتن و سلطهجویی و استعلامذمت شده است﴿إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ﴾[۴۸۱]. استکبار جهانی با استعلا و سلطه بر مستضعفان سعی در پیشبرد اهداف خود دارد و قیام رهبران الهی علیه ایشان برای کوتاه نمودن دست مستکبران از سرزمینهای اسلامی بوده است[۴۸۲].
در بعد داخلی نیز متحجران، سکولارها، منفاقان و اشراف و سازشکاران از موانع اساسی پیش روی تحقق اسلام ناب محمدی (ص) هستند[۴۸۳]
متحجران
متحجران از پیروان اسلام آمریکایی هستند که با ژست دین و مقدسنمایی خود را بروز میدهند و خطری به مراتب بالاتر از دیگر پیروان اسلام آمریکایی دارند. این خوانش از اسلام با تمسک به ظواهر دین، به اسلام ناب محمدی (ص) حملهور شده و از تحقق آن جلوگیری میکند[۴۸۴].[۴۸۵]
سکولارها
از موانع داخلی تحقق اسلام ناب محمدی (ص) قرائتی از اسلام است که توسط سکولارها عرضه شده و عرصه حضور دین را زندگی فردی مؤمنان تعیین نموده و از حضور آن در جامعه و تشکیل جامعه اسلامی پیشگیری میکنند. در این رویکرد استکبارستیزی و سایر ویژگیهای اسلام ناب نفی شده و اسلام در خدمت استکبار قرار میگیرد[۴۸۶].[۴۸۷]
منافقان
نفاق به معنای دورویی و تظاهر به چیزی با اعتقاد بر خلافش است. منافقان که برای حفظ منافع خویش، چهره حقیقی خود را نشان نمیدهند، جلوهگر شکلی از اسلام هستند که از زمان صدر اسلام و رسول الله (ص) و در قامت اسلام ابوسفیانی حضور داشته و امروز هم با سردادن شعار دفاع از انقلاب اسلامی در ظاهر و طرفداری از آمریکا در باطن، به حیات خود ادامه میدهند. خطر چنین مسلمانانی از خطر کفار و مستکبران بیشتر است[۴۸۸].[۴۸۹]
اشراف
حضور اشراف در جامعه اسلامی از جمله موانع مهم پیش روی اسلام ناب محمدی (ص) است؛ چرا که اشراف اهتمام به امور سایر مسلمانان نداشته و درصدد تأمین منافع و وسائل عیش و نوش خویش، در ظاهر آراسته به مظاهر دینی و در واقع همسو با منافع استکبار هستند[۴۹۰]. این در حالی است که اسلام از اساس با سرمایهداران اشرافی که عمدتاً در برابر مستضعفان و انبیا قرار داشتند، به مخالفت پرداخته و در مواردی مسلمانان را به جنگ و جهاد با ایشان فراخوانده است[۴۹۱].[۴۹۲]
سازشکاران
مانع دیگر تحقق اسلام ناب محمدی (ص) سازشکارانی هستند که با انزوای از جامعه و بدون توجه به مستضعفان، منافع اسلام و جامعه اسلامی را نادیده میگیرند. مسلمانان سازشکار با سیاستبازی سلطه مستکبرین را پذیرفته[۴۹۳] و خطری برای استکبار جهانی ایجاد نمیکنند. سازشکاران به منظور حفظ منافع شخصی خود[۴۹۴]، نام سازشکاری را عوض کرده و آن را عقلانیت میخوانند[۴۹۵]. اسلام ناب محمدی (ص) با پرهیز از انفعال، با ایجاد نهضت به مبارزه با استکبار رفته و همانند اسلام سکولار و سازشکار خود را از بطن جامعه جدا نمیبیند[۴۹۶].[۴۹۷]
تقابل با اسلام آمریکایی و مصادیق آن
مواجهه اسلام با کفر و نفاق امروزه در تقابل میان اسلام ناب محمدی (ص) و اسلام آمریکایی با جلوههای گوناگونش عینیت یافته است. جلوههای اسلام آمریکایی عبارتاند از اسلام تحجر، اسلام سازشکارانه، اسلام ارتجاع، اسلام روشنفکری، اسلام سکولار، اسلام اشراف و اسلام آخوندهای درباری.
امام خمینی یکی از بزرگترین مشکلات جهان امروز را اسلام آمریکایی میدانست که در قامت اسلام سعودی خود را نمایان ساخته[۴۹۸] و مصادیقش اسلام اشراف یا ابوسفیانی، اسلام ملاهای کثیف، اسلام پول و قدرت، اسلام تفوق ثروت و سرمایهداران بر مظلومان و مستضعفان و... بودند[۴۹۹].با توجه به ویژگیهایی که امام برای اسلام آمریکایی برشمرده است، انتقاد امام نسبت به حضور اسلام آمریکایی در میان مسلمانان به سرعت بسیاری از کشورهای حاشیه خلیج فارس را متوجه خود کرد[۵۰۰].
تعبیر «اسلام آمریکایی» که از سوی امام به ویژه در سالهای پایانی حیات پر برکتشان مکرر مورد استفاده قرار گرفت، اشاره به نقش آمریکا در ترویج و تبلیغ اسلام سازش و فریب داشت که با بهکارگیری روحانیت درباری، ثروتمندان و اشراف، حاکمان وابسته و تکیه بر شرق کمونیسم و غرب سرمایهداری سعی در نابودی اسلام ناب داشت[۵۰۱].
معیار اسلام ناب محمدی (ص) ایجاد خطر برای منافع جبهه استکبار و کفر است و هر قرائتی از اسلام که در جهت تأمین منافع استکبار باشد در شمار مصادیق اسلام آمریکایی قرار میگیرد. از نظر امام، سازشناپذیری اسلام ناب در برابر اسلام آمریکایی بدان حد است که سازش جهان اسلام با اسلام آمریکایی به معنای نابودی همیشگی اسلام ناب تلقی میشود و بنابراین میبایست به تأسی از پیغمبران و به ویژه پیامبر اسلام (ص)، تا آخر ایستادگی کرده و در برابر اسلام آمریکایی پیشروی نمود[۵۰۲].
اسلام سازشکار با منافع غرب و استکبار، با دو رویکرد متحجرانه و سکولاریستی بدون ایجاد تهدید برای دشمنان، خود را جدای از تحولات جامعه اسلامی میبیند[۵۰۳]. این اسلام با وابستگی به غرب از عزتمندی جامعه اسلامی پیشگیری نموده و در این مسیر حتی از کشتار مسلمانان نیز دریغ نمیکند چرا که همسویی با منافع غرب مستکبر نخستین اولویت این چنین اسلامی است که به مقابله با اسلام ناب محمدی (ص) پرداخته و در پی حفظ سیاستهای استکبار است[۵۰۴].
از دیگر گونههای اسلام آمریکایی که به تقابل با اسلام ناب محمدی (ص) میپردازد، اسلام ارتجاعی است. ارتجاع به معنای بازگشت منفی و بازگشت به نظام، فکر و روش غلط، بدوی و غیر معقول است[۵۰۵] و در قرآن نیز مواردی از بازگشت از دین حق﴿وَقَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ آمِنُوا بِالَّذِي أُنْزِلَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهَارِ وَاكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ﴾[۵۰۶] و یا درخواست داوری از حاکمان باطل را میتوان به ارتجاع تأویل برد[۵۰۷]. ارتجاع در منطق اسلام ناب محمدی (ص) به معنای رجوع از اسلام به کفر است﴿ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا فَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَفْقَهُونَ﴾ [۵۰۸]. استکبار غربی برای ادامه سلطه خود همواره درصدد تقویت اسلام ارتجاعی برمیآید که با استبداد و وابستگی، تدوام حیات اسلام آمریکایی را تضمین میکند[۵۰۹].
روشنفکری در حقیقت در مقابل ارتجاع قرار دارد زیرا مقولهای رو به جلو و پویاست. با این حال ارتجاع روشنفکری در میان روشنفکران سکولارو غربگرا سبب شکلگیری نوعی از اسلام آمریکایی با عنوان اسلام روشنفکری است که به جای نگاه به جلو، از سیاستهای خصمانه ضد اسلام ناب محمدی (ص) حمایت و پیروی نموده و در جهتگیریها همواره نگاه به سوی غرب استکباری دارد[۵۱۰].
اسلام اشرافی از گونههای اسلام آمریکایی است که به طور خاص وجود آن در میان مسئولان و زمامداران خطر بزرگی برای اسلام ناب محمدی (ص) قلمداد شده[۵۱۱] و اجتناب از آن از شاخصههای اصلی نظام اسلامی است[۵۱۲].امروز اسلام آمریکایی در دو مصداق اسلام سکولار و اسلام متحجر، جلوهگر است[۵۱۳]. از این منظر روحانیون متحجر، مروج اسلام آمریکایی و دشمن پیامبر اسلام (ص) تلقی شده[۵۱۴] و زیانبارترین دشمن اسلام ناب به شمار میآیند. آن مقدار که اسلام از مقدسان روحانی نماز[۵۱۵] ضربه خورد، از هیچ قشر دیگری آسیب ندیده و حتی حضور این طیف فکری مسیر تاریخ اسلام را عوض کرده و مسبب اصلی حادثه کربلا نیز همین قشر به شمار میروند[۵۱۶].
اسلام سکولار نیز همانند اسلام تحجر مورد حمایت آمریکا و غرب بوده و نمایانگر اسلام آمریکایی است. اسلام سکولار اسلامی بدون فقه و شریعت و بدون جبههگیری در برابر غرب و جنایات آن در منطقه اعم از فلسطین و یمن و بحرین است که از اسلام فقط ظاهر آن را یدک میکشد[۵۱۷].
اسلام آمریکایی اسلام را وارونه نشان میدهد، به سرمایه و سرمایهداری متکی است، در پی رفاهطلبی و بیتفاوتی بوده و سلب مسئولیت میکند، به دنبال فرصتطلبی و سودجویی است، به ظاهر دین تمسک میکند تا حقیقت دین را حذف نماید، توجیه کننده ظلم است، در پی حذف حکومت دینی از متن دین و قرآن است و با جهاد و مبارزه سازگاری ندارد[۵۱۸]. در طرف مقابل روشن است که اسلام ناب محمدی (ص) به محتوا و روح اسلام توجه دارد، جامع الاطراف است و به تمام ابعاد توجه دارد، حکومت و سیاست و جهاد در متن آن جاری است، سلطه پذیر نیست؛ بلکه مکتب رنج و صبر و ایثار و فداکاری و شهادت است[۵۱۹].
عمقبخشی به آگاهی عمومی مسلمانان نسبت به تفاوتهای اسلام ناب و اسلام آمریکایی عمدتاً وظیفه حوزههای علمیه است که در صورت عمل حوزه به این وظیفه، اسلام ناب از شر ایادی شرق و غرب نجات مییابد[۵۲۰]. بدون تردید سلوک در طریق اسلام ناب محمدی (ص) بدون مرزبندی با اسلام آمریکایی و مبارزه با اسلام سکولار و تحجر امکانپذیر نیست[۵۲۱].[۵۲۲]
منابع
پانویس
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با پاسداران در میلاد امام حسین(ع)، ۱۰/۱۲/۱۳۶۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، خطبههای نماز جمعه تهران در حرم امام خمینی، ۱۴/۳/۱۳۸۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام، ۹/۱۱/۱۳۶۸.
- ↑ حاج سید جوادی، سید فرید، مقاله «اسلامشناسی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۱، ص۲۱۱.
- ↑ راغب، مفردات، ۱/۴۲۱.
- ↑ جوهری، الصحاح، ۵/۱۹۵۲؛ ابنفارس، معجم، ۳/۹۰.
- ↑ راغب، مفردات، ۴۲۳.
- ↑ رشید رضا، المنار، ۳/۳۶۱؛ طباطبایی، المیزان، ۳/۱۲۰–۱۲۱.
- ↑ مظفر، عقائد الامامیه، ۵۶.
- ↑ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۵۱.
- ↑ دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۱۳/۱۹۴۷۵؛ معین، ۴/۴۵۲۱.
- ↑ فلاحپور، ابعاد و مرزهای اسلام ناب محمدی، ۳۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۱.
- ↑ حسینی، درآمدی بر اسلام ناب، ۱۶۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۱.
- ↑ پورحسین، مهدی، مقاله «اسلام ناب محمدی»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص ۷۳۶ – ۷۵۲.
- ↑ بهشتی، ولایت، رهبری و روحانیت، ۷۳–۹۰؛ سبحانی، فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، ۹۳.
- ↑ زرینکوب، بامداد اسلام، ۴۰.
- ↑ سروش محلاتی، دین و دولت، ۱۹۱–۲۴۰.
- ↑ میکل، اسلام و تمدن اسلامی، ۱/۲۲.
- ↑ قراملکی، دین و نبوت، ۶۶.
- ↑ نهج البلاغه، خ ۲۶، ۴۵ و خ۸۸، ۱۰۸–۱۰۹.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۲۹۴؛ بحرانی، الحدائق الناضره، ۲/۳۲۰–۳۶۷.
- ↑ آیینهوند، تاریخ سیاسی اسلام، ۹۰–۱۱۸.
- ↑ مزینانی، زمینههای حاکمیت، ۱۱۸.
- ↑ اشعری، اللمع، ۱۰۳؛ کلینی، الکافی، ۵/۴۲۱.
- ↑ نهج البلاغه، خ۱۰۷، ۱۴۸.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۴۱۵–۴۱۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۴–۳۹۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۴۸۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۱۰۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۵–۳۹۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۸.
- ↑ موثقی، جنبشهای اسلامی معاصر، ۱۰۲–۱۴۲.
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ۱۷۹–۱۸۵؛ امام خمینی، ولایت فقیه، ۱۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۹۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۹–۱۱.
- ↑ پورحسین، مهدی، مقاله «اسلام ناب محمدی»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص ۷۳۶ – ۷۵۲.
- ↑ «از دین، همان را برای شما بیان داشت که نوح را بدان سفارش کرده بود و نیز آنچه را که به تو وحی کردیم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی، سفارش کردیم که دین را استوار بدارید و در آن به پراکندگی نیفتید؛ بر مشرکان آنچه آنان را بدان میخوانی گران است، خداوند است که هر که را بخواهد به سوی خود برمیگزیند و هر که را (به درگاه او) بازگردد به سوی خویش رهنمون میگردد» سوره شوری، آیه ۱۳.
- ↑ «بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند ، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۳/۱۲۰–۱۲۱.
- ↑ ملاصدرا، ۲/۴۵۸.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۳/۱۲۰–۱۲۱.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲/۶۵.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۳/۱۲۰–۱۲۱.
- ↑ «تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم و هنوز ایمان در دلهایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمیکند که خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۴.
- ↑ طبری، جامع البیان، ۲۶/۸۹؛ ابنعاشور، التحریر و التنویر، ۲۶/۲۲۰.
- ↑ رشید رضا، المنار، ۱۰/۱۷۰.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱/۳۰۱–۳۰۲.
- ↑ امام خمینی، الطهاره، ۳/۴۶۴ و ۴۶۹؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۴۷.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۹۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۳۸۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۲۸۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۴۲۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۸۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۸۵–۸۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۲۰.
- ↑ پورحسین، مهدی، مقاله «اسلام ناب محمدی»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص ۷۳۶ – ۷۵۲.
- ↑ سید مرتضی، رسائل الشریف المرتضی، ۲/۲۲۰؛ نخجوانی، الفواتح الالهیة، ۱/۴۳۵.
- ↑ مصباح یزدی، قرآنشناسی، ۲/۲۹۶–۲۹۷ و ۳۰۸.
- ↑ نحل، ۸۶.
- ↑ حسینی، درآمدی بر اسلام ناب، ۴–۵.
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ۱۸۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۲–۴۰۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۲۰۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۲۳۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۲۴۲.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۱/۱۷۸.
- ↑ نهج البلاغه، خ۱۵۲، ۲۱۱–۲۱۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۴۳۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۲۲۱–۲۲۸.
- ↑ پورحسین، مهدی، مقاله «اسلام ناب محمدی»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص ۷۳۶ – ۷۵۲.
- ↑ ایزدپناه، درآمدی بر مبانی، ۳۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۴–۳۹۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۴–۳۹۵.
- ↑ پورحسین، مهدی، مقاله «اسلام ناب محمدی»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص ۷۳۶ – ۷۵۲.
- ↑ «ای مؤمنان! (ندای) خداوند و پیامبر را هر گاه شما را به چیزی فرا خوانند که به شما زندگی میبخشد پاسخ دهید و بدانید که خداوند میان آدمی و دل او میانجی میشود و (بدانید که) به نزد وی گرد آورده میشوید» سوره انفال، آیه ۲۴.
- ↑ نهج البلاغه، خ۱، ۱۵.
- ↑ نهج البلاغه، خ۱۳۱، ۱۸۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۱۷۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۹/۳۸–۴۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۹/۲۷۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۱۷۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۴۳۸ و ۹/۱۲۹.
- ↑ رشیدی، امام خمینی و نهضت احیای تمدن اسلامی، ۲۴۲.
- ↑ پورحسین، مهدی، مقاله «اسلام ناب محمدی»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص ۷۳۶ – ۷۵۲.
- ↑ «و مؤمنان نباید همگی رهسپار (جهاد یا آموختن دانش) شوند؛ اما چرا از هر گروه ایشان دستهای رهسپار نمیگردند تا دین آگاه شوند و چون نزد قوم خود باز آمدند آنها را بیم دهند باشد که بپرهیزند» سوره توبه، آیه ۱۲۲.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۲۷/۶۱–۶۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۴۰۹.
- ↑ ایزدپناه، درآمدی بر مبانی، ۱۶۹.
- ↑ فلاحپور، ابعاد و مرزهای اسلام ناب محمدی، ۳۵–۳۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۴۴۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۲۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۱۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۹.
- ↑ پورحسین، مهدی، مقاله «اسلام ناب محمدی»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص ۷۳۶ – ۷۵۲.
- ↑ «و بدین گونه شما را امّتی میانه کردهایم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد؛ و قبلهای که بر سوی آن بودی بر نگرداندیم مگر بدین روی که معلوم داریم چه کسی از پیامبر پیروی میکند و چه کسی واپس میگراید ، و بیگمان آن جز بر آنان که خداوند رهنمونشان شد، گران بود و خداوند بر آن نیست که ایمانتان را تباه گرداند که خداوند با مردم، به راستی مهربانی است بخشاینده» سوره بقره، آیه ۱۴۳.
- ↑ سیوطی، الدر المنثور، ۳/۵۶.
- ↑ نهج البلاغه، خ۱۶، ۳۴.
- ↑ حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۱/۱۳۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۴۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۴۸۰–۴۸۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۴۴.
- ↑ پورحسین، مهدی، مقاله «اسلام ناب محمدی»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص ۷۳۶ – ۷۵۲.
- ↑ «ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری میکند؛ بیگمان خداوند توانمندی پیروزمند است» سوره حدید، آیه ۲۵.
- ↑ نهج البلاغه، خ۳، ۲۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۲۶۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۲۹۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۳۲۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۳۶۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۴۸۸ و ۴/۶۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۵۰۹ و ۴/۱۸۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۴۱۹.
- ↑ امام خمینی، البیع، ۲/۶۳۳.
- ↑ پورحسین، مهدی، مقاله «اسلام ناب محمدی»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص ۷۳۶ – ۷۵۲.
- ↑ ایزدپناه، درآمدی بر مبانی، ۱۲۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۴۱۸.
- ↑ خلیلی، دین و دنیا، ۲۰۷.
- ↑ سبحانینیا، پیوند دین و سیاست، ۱/۱۲۹–۱۳۰.
- ↑ «و مردم جز امّتی یگانه نبودند که اختلاف ورزیدند و اگر سخنی از پروردگارت پیشی نگرفته بود میان آنها در آنچه اختلاف داشتند داوری میشد» سوره یونس، آیه ۱۹.
- ↑ «مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژدهآور و بیمدهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند (آن هم) پس از آنکه برهانهای روشن به آنان رسید (و) از سر افزونجویی که در میانشان بود؛ آنگاه خداوند به اراده خویش مؤمنان را در حقیقتی که در آن اختلاف داشتند رهنمون شد و خداوند هر که را بخواهد به راه راست رهنمایی میکند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.
- ↑ «از دین، همان را برای شما بیان داشت که نوح را بدان سفارش کرده بود و نیز آنچه را که به تو وحی کردیم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی، سفارش کردیم که دین را استوار بدارید و در آن به پراکندگی نیفتید؛ بر مشرکان آنچه آنان را بدان میخوانی گران است، خداوند است که هر که را بخواهد به سوی خود برمیگزیند و هر که را (به درگاه او) بازگردد به سوی خویش رهنمون میگردد» سوره شوری، آیه ۱۳.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۴/۹۳.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۲۵–۲۶.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۲۶۶.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۹۹/۱۲۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۲۲۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۸.
- ↑ پورحسین، مهدی، مقاله «اسلام ناب محمدی»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص ۷۳۶ – ۷۵۲.
- ↑ بقره، ۱۹۳.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۱۵/۱۰.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۱۵/۱۴.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۱۶۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۲۵۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۳۲۶ و ۱۴/۵۲۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۷۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۷۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۲۶۲.
- ↑ «و اگر (رها) نکردید پس، از پیکاری از سوی خداوند و فرستاده وی (با خویش) آگاه باشید و اگر توبه کنید سرمایههایتان از آن شماست، نه ستم میورزید و نه بر شما ستم میرود» سوره بقره، آیه ۲۷۹.
- ↑ جوادی آملی، اسلام و محیط زیست، ۲۸۲.
- ↑ «به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل میشود اجازه (ی جهاد) داده شد زیرا ستم دیدهاند و بیگمان خداوند بر یاری آنان تواناست» سوره حج، آیه ۳۹.
- ↑ «و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد در حالی که شما را در برابر خداوند، سروری نباشد، آنگاه یاری نخواهید شد» سوره هود، آیه ۱۱۳.
- ↑ «و چون کسانی را بنگری که در آیات ما به یاوهگویی میپردازند روی از آنان بگردان تا در گفتوگویی جز آن درآیند و اگر شیطان تو را به فراموشی افکند پس از یادآوری با گروه ستمگران منشین» سوره انعام، آیه ۶۸.
- ↑ کلینی، الکافی، ۵/۶۰.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۴۲/۲۴۵.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۸/۹۷–۹۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۵۰۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۰۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۲۰.
- ↑ پورحسین، مهدی، مقاله «اسلام ناب محمدی»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص ۷۳۶ – ۷۵۲.
- ↑ حسینی، درآمدی بر اسلام ناب، ۱۲۷.
- ↑ «و چرا شما در راه خداوند نبرد نمیکنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که میگویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار» سوره نساء، آیه ۷۵.
- ↑ «بیگمان فرعون در زمین (مصر) گردنکشی ورزید و مردم آنجا را دستهدسته کرد. دستهای از آنان را به ناتوانی میکشاند، پسرانشان را سر میبرید و زنانشان را زنده وا مینهاد، به یقین او از تبهکاران بود» سوره قصص، آیه ۴.
- ↑ «و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شدهاند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۱۲۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۱۱۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۴۴۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۴۳۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۱۵۹ و ۷/۳۲۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۲۶۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۶–۸۷.
- ↑ پورحسین، مهدی، مقاله «اسلام ناب محمدی»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص ۷۳۶ – ۷۵۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۴۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۶۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۲۸۸ و ۱۲/۱۵۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۱۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۵۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۲۸۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۲۶۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۱۳۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۱۵۹ و ۱۳/۲۳۱، ۳۹۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۹–۲۸۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۴۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۷۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۲۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱//۱۹۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۴۸۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۳۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۴۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۵۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۵۵.
- ↑ پورحسین، مهدی، مقاله «اسلام ناب محمدی»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص ۷۳۶ – ۷۵۲.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۳۱/۳۰۸.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۳۳/۱۶۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۴۸۶.
- ↑ نهج البلاغه، ن۴۵، ۴۴۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۵۲۰–۵۲۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۴۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۲۰–۱۲۱.
- ↑ پورحسین، مهدی، مقاله «اسلام ناب محمدی»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص ۷۳۶ – ۷۵۲.
- ↑ «آیا آدمی میپندارد که بیهوده وانهاده میشود؟» سوره قیامه، آیه ۳۶.
- ↑ عنکبوت، ۲.
- ↑ مزینانی، زمینههای حاکمیت، ۱۲۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۶۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۱ و ۸۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۵۱۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۵۲۰–۵۲۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۵۲۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۳۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۴۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۹۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۹۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۶–۸۷.
- ↑ پورحسین، مهدی، مقاله «اسلام ناب محمدی»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص ۷۳۶ – ۷۵۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۴۳۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۲۹۱ و ۱۰/۴۸۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۴۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۲۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۱۱۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۲۱۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۸–۲۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۶.
- ↑ پورحسین، مهدی، مقاله «اسلام ناب محمدی»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص ۷۳۶ – ۷۵۲.
- ↑ اسفندیاری، خمود و جمود، ۶۵.
- ↑ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۳/۱۶۳۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۱۶؛ ۱۹/۲۰ و ۲۱/۱۳.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۳/۱۹۰–۱۹۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۰–۸۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۰.
- ↑ پورحسین، مهدی، مقاله «اسلام ناب محمدی»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص ۷۳۶ – ۷۵۲.
- ↑ آقابخشی و افشاریراد، فرهنگ علوم سیاسی، ۲۰۳.
- ↑ نوایی، التقاط، ۳.
- ↑ مزینانی، زمینههای حاکمیت، ۱۳۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۲۰۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۶۷–۶۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۴۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۴۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۴۰.
- ↑ پورحسین، مهدی، مقاله «اسلام ناب محمدی»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص ۷۳۶ – ۷۵۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۵۰۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۶۸۳–۶۸۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۴۸۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۲۶–۳۲۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۲۶–۳۲۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۴۱۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۵۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۹۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۵۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۰–۸۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۵۳۳.
- ↑ پورحسین، مهدی، مقاله «اسلام ناب محمدی»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص ۷۳۶ – ۷۵۲.
- ↑ ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، ج۳، ص۹۰ -۹۱؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۶، ص۳۴۵؛ قرشی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۳، ص۳۰۱-۳۰۲.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱۹/۱۰/۱۳۸۴.
- ↑ «بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.
- ↑ «و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
- ↑ طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی، ج۵، ص۲۷۳ -۲۹۳.
- ↑ معین، محمد، فرهنگ فارسی، ج۴، ص۴۵۲۱.
- ↑ انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، ج۸، ص۷۵۹۱.
- ↑ «محمد، پیامبر خداوند است و آنان که با ویاند، بر کافران سختگیر، میان خویش مهربانند» سوره فتح، آیه ۲۹.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۸/۷/۱۳۹۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۱۱، ۱۲۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۱۲۰ -۱۲۱.
- ↑ ر.ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۷۹-۸۰؛ ۱۱۹-۱۲۰.
- ↑ «و پیامبر میگوید: پروردگارا! امّت من این قرآن را کنار نهادند» سوره فرقان، آیه ۳۰.
- ↑ «و روزی که ستم پیشه، دست خویش (به دندان) میگزد؛ میگوید: ای کاش راهی با پیامبر در پیش میگرفتم! * ای وای! کاش فلانی را به دوستی نمیگرفتم!» سوره فرقان، آیه ۲۷-۲۸.
- ↑ «ای مؤمنان! هر کس از دینش برگردد خداوند به زودی گروهی را میآورد که دوستشان میدارد و دوستش میدارند؛ در برابر مؤمنان خاکسار و در برابر کافران دشوارند، در راه خداوند جهاد میکنند و از سرزنش سرزنشگری نمیهراسند؛ این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد ارزانی میدارد و خداوند نعمتگستری داناست» سوره مائده، آیه ۵۴.
- ↑ «ما آن را قرآنی عربی فرو فرستادهایم باشد که خرد ورزید» سوره یوسف، آیه ۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۷۹ -۸۰.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲۶/۲/۱۳۸۸.
- ↑ ر.ک: حسینی میلانی، سید علی، حدیث الثقلین، ص۹-۳۲.
- ↑ ر.ک: طبرسی، حسن بن علی، اخبار و احادیث و حکایات در فضائل اهل بیت رسول (ص) و مناقب اولاد بتول (ع)، ترجمه عبدالملک بن واعظ قمی، تحقیق رسول جعفریان، ص۱۲-۳۰.
- ↑ ر.ک: نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۱۵.
- ↑ صدوق، محمد بن علی، کتاب من لا یحضره الفقیه، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۲، ص۶۱۰؛ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، تحقیق سید حسن موسوی خرسان، ج۶، ص۹۶.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱۴/۶/۱۳۵۹؛ ۱۱/۱۰/۱۳۷۰؛ ۱۹/۶/۱۳۸۲.
- ↑ مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، تحقیق پورسعید، ج۵، ص۵۹-۶۰.
- ↑ «و از سر هوا و هوس سخن نمیگوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی میشود» سوره نجم، آیه ۳-۴.
- ↑ ر.ک: سوره منافقون، آیات ۱-۱۱.
- ↑ «به خداوند سوگند میخورند که (سخنی) نگفتهاند در حالی که بیگمان کلمه کفر (آمیز) را بر زبان آوردهاند و پس از اسلام خویش کفر ورزیدهاند و به چیزی دل نهادند که بدان دست نیافتهاند و کینهجویی نکردهاند مگر بدان روی که خداوند و پیامبرش با بخشش خویش آنان را توانگر کردهاند؛ پس اگر توبه کنند برای آنان بهتر است و اگر رو بگردانند خداوند آنان را در این جهان و جهان واپسین به عذابی دردناک دچار خواهد کرد و در (این سر) زمین یار و یاوری نخواهند داشت» سوره توبه، آیه ۷۴.
- ↑ ابن ابی الحدید، عزالدین، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۱۷، ص۱۸۱ -۱۸۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۶، ص۳۸۸.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۳۰/۶/۱۳۸۱.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۴/۲/۱۳۸۰؛ ۱۹/۲/۱۳۸۴.
- ↑ McDougall, E. Ann, Engaging with a Legacy: Nehemia Levtzion (۱۹۳۵-۲۰۰۳), London: Routledge, ۲۰۱۴, P ۲۱۲.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۹/۲/۱۳۸۵.
- ↑ دژاکام، علی، روشنفکری از منظر شهید مطهری، پژوهشهای اجتماعی اسلامی (فصلنامه)، مشهد، دانشگاه علوم اسلامی رضوی، ش۵۹، ص۱۸۷-۲۰۶.
- ↑ عسکری، سید مرتضی، نقش ائمه (ع) در احیاء دین، ج۱، ص۲۷.
- ↑ طالقانی، محمود، پرتوی از قرآن، ج۵، ص۴۷۱-۴۷۰.
- ↑ ر.ک: طباطبائی، سید محمدحسین، قرآن در اسلام، ص۱۰-۱۱.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ج۲۴، ص۲۹.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲۳/۲/۱۳۷۰؛ ۳/۳/۱۳۷۴.
- ↑ طالقانی، محمود، پرتوی از قرآن، ج۵، ص۴۷۰.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱۴/۳/۱۳۸۹.
- ↑ احمدی، محمد صادق، مقاله «اسلام ناب محمدی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ج۴، ص۱۳۹.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲۹/۱۲/۱۳۸۹.
- ↑ «و خدای شما خدایی یگانه است، خدایی جز آن بخشنده بخشاینده نیست» سوره بقره، آیه ۱۶۳.
- ↑ صدرالمتالهین، صدرالدین محمد شیرازی، تفسیر القرآن الکریم، تحقیق محمد خواجوی، ج۴، ص۵۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲، ص۲۹-۳۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۸۲.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱۴/۳/۱۳۹۴.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲/۷/۱۳۸۲.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲۲/۷/۱۳۸۲.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲۴/۱۲/۱۳۷۹؛ ۲۹/۴/۱۳۸۸.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲۴/۱۲/۱۳۷۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۱۳.
- ↑ «خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگیها بیرون میبرد اما سروران کافران، طاغوتهایند که آنها را از روشنایی به سوی تیرگیها بیرون میکشانند؛ آنان دمساز آتشند، آنها در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۵۷
- ↑ «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
- ↑ شرف الدین موسوی، سید عبدالحسین، المراجعات، تحقیق حسین راضی، ص۷۱-۷۴، ۱۹۹-۲۰۱، ۲۵۹-۲۶۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۸، ص۱۵۲- ۱۵۵.
- ↑ ر.ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۰، ص۵۸ -۶۰؛ آیت الله خامنهای، ۲۴/۶/۱۳۸۱.
- ↑ «و خداوند به درستی حکم میراند و کسانی که جز او را (به پرستش) میخوانند هیچ حکمی نمیرانند؛ بیگمان خداوند شنوای بیناست» سوره غافر، آیه ۲۰
- ↑ «کافران گمان کردند که هرگز برانگیخته نخواهند شد؛ بگو: چرا، سوگند به پروردگارم که برانگیخته خواهید شد سپس از آنچه کردهاید آگاهتان خواهند کرد و این برای خداوند آسان است» سوره تغابن، آیه ۷.
- ↑ «و در آنچه خداوند به تو داده است سرای واپسین را بجوی و بهره خود از این جهان را (هم) فراموش مکن و چنان که خداوند به تو نیکی کرده است تو (نیز) نیکی (پیشه) کن و در زمین در پی تباهی مباش که خداوند تبهکاران را دوست نمیدارد» سوره قصص، آیه ۷۷.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲۷/۲/۱۳۹۰.
- ↑ احمدی، محمد صادق، مقاله «اسلام ناب محمدی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ج۴، ص۱۴۳.
- ↑ «همان کسان که از فرستاده پیامآور درس ناخوانده پیروی میکنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته مییابند؛ آنان را به نیکی فرمان میدهد و از بدی باز میدارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام میگرداند و بار (تکلیف)های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمیدارد، پس کسانی که به او ایمان آورده و او را بزرگ داشته و بدو یاری رساندهاند و از نوری که همراه وی فرو فرستاده شده است پیروی کردهاند رستگارند» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
- ↑ «بگو: چه چیزی در گواهی بزرگتر است؟ بگو: خداوند که میان من و شما گواه است و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم، آیا شما گواهی میدهید که با خداوند خدایان دیگری هست؟ بگو: من گواهی نمیدهم؛ بگو: من گواهی نمیدهم؛ بگو: تنها او خدایی یگانه است و من از شرکی که میورزید بیزارم» سوره انعام، آیه ۱۹.
- ↑ ایزدپناه، عباس، درآمدی بر مبانی آثار و اندیشههای امام خمینی، ص۱۷۲.
- ↑ کتاب مقدس، لاویان.
- ↑ کتاب مقدس، متی، ۵؛ ۶؛ ۷.
- ↑ «هر کس این جهان زودگذر را بخواهد، آنچه در آن بخواهیم برای هر کس اراده کنیم زود بدو میدهیم سپس برای او دوزخ را میگماریم که در آن نکوهیده رانده درآید * و از کوشش آنانکه جهان واپسین را بخواهند و فراخور آن بکوشند و مؤمن باشند؛ سپاسگزاری خواهد شد * به هر یک از آنان و اینان از دهش پروردگارت یاری میرسانیم و دهش پروردگارت بازداشته نیست» سوره اسراء، آیه ۱۸-۲۰.
- ↑ «و در آنچه خداوند به تو داده است سرای واپسین را بجوی و بهره خود از این جهان را (هم) فراموش مکن و چنان که خداوند به تو نیکی کرده است تو (نیز) نیکی (پیشه) کن و در زمین در پی تباهی مباش که خداوند تبهکاران را دوست نمیدارد» سوره قصص، آیه ۷۷.
- ↑ مهدوی، غلامرضا، اسلام ناب محمدی از دیدگاه امام خمینی، ص۲۶-۲۷.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲۱/۱۲/۱۳۹۳.
- ↑ Adib-Moghaddam, Arshin, a Critical Introduction to Khomeini, New York: Cambridge University Press, ۲۰۱۴, P ۱۶۱.
- ↑ ر.ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۴۴۸ -۴۵۰؛ بابایی زارچ، علی محمد، امت و ملت در اندیشه امام خمینی، ص۱۵۴- ۱۵۷.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲/۷/۱۳۸۸.
- ↑ احمدی، محمد صادق، مقاله «اسلام ناب محمدی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ج۴، ص۱۴۵.
- ↑ «باری، گفتیم با پارهای از آن (گاو) بر این (کشته) بزنید، این چنین خداوند مردگان را زنده میکند و نشانههای خود را به شما نشان میدهد، باشد که خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۷۳
- ↑ «خداوند این چنین آیات خود را برای شما روشن میدارد باشد که شما خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۲۴۲
- ↑ «ما آن را قرآنی عربی فرو فرستادهایم باشد که خرد ورزید» سوره یوسف، آیه ۲
- ↑ «به راستی ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم باشد که خرد ورزید» سوره زخرف، آیه ۳
- ↑ «بدانید که خداوند زمین را پس از سترون شدن آن بارور میکند؛ به راستی که ما آیات را برایتان روشن بیان داشتیم باشد که خرد ورزید» سوره حدید، آیه ۱۷.
- ↑ ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۱، ص۱۰-۲۹.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲۱/۱۲/۱۳۹۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۴۴۹.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱۷/۸/۱۳۸۵.
- ↑ Corbin, Henry, History of Islamic Philosophy, Oxon, Routledge, ۲۰۱۴, P ۲۳-۱۰۲.
- ↑ Axworthy, Tom, Bridging the divide: religious dialogue and universal ethics, School of Policy Studies, Queen's University, ۲۰۰۸, P ۸۷-۸۹.
- ↑ احمدی، محمد صادق، مقاله «اسلام ناب محمدی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ج۴، ص۱۴۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۱۷۶ -۱۸۰.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲۹/۷/۱۳۸۹.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲۹/۷/۱۳۸۹.
- ↑ احمدی، محمد صادق، مقاله «اسلام ناب محمدی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ج۴، ص۱۴۶.
- ↑ «(همان) کسانی که اگر آنان را در زمین توانمندی دهیم نماز بر پا میدارند و زکات میپردازند و به کار شایسته فرمان میدهند و از کار ناپسند باز میدارند و پایان کارها با خداوند است» سوره حج، آیه ۴۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۱۷۹ -۱۸۱.
- ↑ احمدی، محمد صادق، مقاله «اسلام ناب محمدی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ج۴، ص۱۴۶.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱۴/۳/۱۳۹۴.
- ↑ ذوعلم، علی، تجربه کارآمدی حکومت ولایی، ص۱۲۰-۱۲۱.
- ↑ احمدی، محمد صادق، مقاله «اسلام ناب محمدی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ج۴، ص۱۴۷.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱۴/۳/۱۳۹۴.
- ↑ احمدی، محمد صادق، مقاله «اسلام ناب محمدی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ج۴، ص۱۴۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۱۷۸-۱۷۹.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲۸/۵/۱۳۸۶.
- ↑ احمدی، محمد صادق، مقاله «اسلام ناب محمدی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ج۴، ص۱۴۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۹-۱۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۱۶۸.
- ↑ احمدی، محمد صادق، مقاله «اسلام ناب محمدی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ج۴، ص۱۴۸.
- ↑ «خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگیها بیرون میبرد اما سروران کافران، طاغوتهایند که آنها را از روشنایی به سوی تیرگیها بیرون میکشانند؛ آنان دمساز آتشند، آنها در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۵۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱، ص۲۱.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲۲/۷/۱۳۸۲.
- ↑ احمدی، محمد صادق، مقاله «اسلام ناب محمدی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ج۴، ص۱۴۸.
- ↑ «و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی و آنگاه تو را بیگمان دوست میگرفتند * و اگر ما تو را پابرجا نمیداشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی * آنگاه بیگمان دو چندان در زندگی و دو چندان پس از مرگ به تو (از عذاب) میچشاندیم سپس در برابر ما برای خویش یاوری نمییافتی» سوره اسراء، آیه ۷۳-۷۵.
- ↑ «بگو: ای کافران! * آنچه شما میپرستید، نمیپرستم * و شما پرستشگران پرستیده من نیستید * و من (نیز) پرستشگر پرستیده شما نیستم * و شما (هم) پرستشگران پرستیده من نیستید * دین شما از شما و دین من از من» سوره کافرون، آیه ۱-۶.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱۳۸۶، ص۵۹-۶۴.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱۳۸۸، ص۱۴۲.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱۳۸۰، ص۱۱-۱۲.
- ↑ احمدی، محمد صادق، مقاله «اسلام ناب محمدی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ج۴، ص۱۴۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۷، ص۴۳۴.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲۷/۱۱/۱۳۹۳.
- ↑ احمدی، محمد صادق، مقاله «اسلام ناب محمدی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ج۴، ص۱۴۹.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱۵/۹/۱۳۸۱.
- ↑ «آیا یتیمت نیافت و در پناه گرفت؟ * و تو را گمگشته یافت و راه نمود * و تو را نیازمند یافت و بینیاز کرد * پس با یتیم تندی مکن! * و (مستمند) خواهنده را از خود مران!» سوره ضحی، آیه ۶-۱۰.
- ↑ ر.ک: آیت الله خامنهای، ۲۲/۷/۱۳۹۰.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱۴/۳/۱۳۹۴.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۸/۱۰/۱۳۸۷.
- ↑ احمدی، محمد صادق، مقاله «اسلام ناب محمدی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ج۴، ص۱۴۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۸۱-۸۴.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ج۱۴، ص۵۵.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱۰/۵/ ۱۳۶۸؛ ۱۵/۹/۱۳۸۸.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲/۳/۱۳۹۴.
- ↑ احمدی، محمد صادق، مقاله «اسلام ناب محمدی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ج۴، ص۱۴۹.
- ↑ ر.ک: جناتی، محمدابراهیم، منابع اجتهاد از دیدگاه مذاهب اسلامی،.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱۴/۳/۱۳۹۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۷، ص۴۳۳.
- ↑ «بیگمان این قرآن به آیین استوراتر رهنمون میگردد و به مؤمنانی که کارهای شایسته انجام میدهند مژده میدهد که پاداشی بزرگ دارند» سوره اسراء، آیه ۹.
- ↑ «اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه)اند، که بنیاد این کتاباند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه)اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی میکنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش، میگویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمیگیرد» سوره آل عمران، آیه ۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۳، ص۲۲۱.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲۸/۱/۱۳۷۲.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲۹/۷/۱۳۸۹.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲۳/۸/۱۳۸۳.
- ↑ «اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه)اند، که بنیاد این کتاباند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه)اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی میکنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش، میگویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمیگیرد» سوره آل عمران، آیه ۷؛ آیت الله خامنهای، ۲۳/۸/۱۳۸۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۳۹۳-۳۹۵؛ محمدی ری شهری، محمد، حکمت نامه پیامبر اعظم (ص)، ج۵، ص۸-۵۸.
- ↑ کتاب مقدس، اعمال رسولان، ج۸، ص۲۹-۳۱.
- ↑ «و مؤمنان نباید همگی رهسپار (جهاد یا آموختن دانش) شوند؛ اما چرا از هر گروه ایشان دستهای رهسپار نمیگردند تا دین آگاه شوند و چون نزد قوم خود باز آمدند آنها را بیم دهند باشد که بپرهیزند» سوره توبه، آیه ۱۲۲.
- ↑ ر.ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۳، ص۲۲۱-۲۲۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۹، ص۷-۸؛ ۴۳۸-۴۳۹.
- ↑ احمدی، محمد صادق، مقاله «اسلام ناب محمدی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ج۴، ص۱۵۰.
- ↑ «به دل بیمارییی دارند و خداوند بر بیماریشان افزود؛ و برای دروغی که میگفتند عذابی دردناک خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۱۰
- ↑ «اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه)اند، که بنیاد این کتاباند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه)اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی میکنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش، میگویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمیگیرد» سوره آل عمران، آیه ۷.
- ↑ «پس آیا در این گفتار نیندیشیدهاند یا آنچه به نیاکانشان نرسیده بود به آنان رسیده است؟» سوره مؤمنون، آیه ۶۸
- ↑ «آیا در قرآن نیک نمیاندیشند یا بر دلها، کلون زدهاند؟» سوره محمد، آیه ۲۴؛ آیت الله خامنهای، ۱۳/۳/۱۳۹۳.
- ↑ Migliore, Daniel L. Faith Seeking Understanding: An Introduction to Christian Theology, Third Ed, Michigan: Wm. B. Eerdmans Publishing, ۲۰۱۴, P ۲.
- ↑ احمدی، محمد صادق، مقاله «اسلام ناب محمدی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ج۴، ص۱۵۱.
- ↑ ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ...﴾ «ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند.».. سوره حدید، آیه ۲۵.
- ↑ ر.ک: آیت الله خامنهای، ۲۷/۲/۱۳۹۰.
- ↑ «همان کسان که از فرستاده پیامآور درس ناخوانده پیروی میکنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته مییابند؛ آنان را به نیکی فرمان میدهد و از بدی باز میدارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام میگرداند و بار (تکلیف)های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمیدارد، پس کسانی که به او ایمان آورده و او را بزرگ داشته و بدو یاری رساندهاند و از نوری که همراه وی فرو فرستاده شده است پیروی کردهاند رستگارند» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱/۱/۱۳۹۴.
- ↑ ر.ک: مطهری، مجموعه آثار، ج۱۹، ص۹۹-۱۰۲.
- ↑ احمدی، محمد صادق، مقاله «اسلام ناب محمدی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ج۴، ص۱۵۲.
- ↑ ر.ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۴۴۸-۴۵۰.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱۴/۳/۱۳۹۴.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲۵/۲/۱۳۸۶.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲۵/۲/۱۳۸۶؛ ۱۰/۹/۱۳۸۹.
- ↑ احمدی، محمد صادق، مقاله «اسلام ناب محمدی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ج۴، ص۱۵۲.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲/۱/۱۳۹۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۸۸-۸۹.
- ↑ احمدی، محمد صادق، مقاله «اسلام ناب محمدی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ج۴، ص۱۵۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۱۱-۱۲۱؛ نقی پورفر، ولی الله، پژوهشی پیرامون تدبر در قرآن، ص۴۰.
- ↑ احمدی، محمد صادق، مقاله «اسلام ناب محمدی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ج۴، ص۱۵۳.
- ↑ ابراهیمی، عبدالجواد، بحثی در فلسفه سیاست و قانون در اسلام، ص۶۲.
- ↑ «ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۱۵-۱۶.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱۴/۳/۱۳۹۴.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱۴/۳/۱۳۹۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۱۱ -۱۱۵.
- ↑ احمدی، محمد صادق، مقاله «اسلام ناب محمدی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ج۴، ص۱۵۴.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲/۱/۱۳۹۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۸، ص۴۰۹ -۴۱۰.
- ↑ احمدی، محمد صادق، مقاله «اسلام ناب محمدی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ج۴، ص۱۵۴.
- ↑ مطهری، مرتضی، پیرامون انقلاب اسلامی، ص۱۶۶-۱۷۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۱۳۵ -۱۳۷.
- ↑ احمدی، محمد صادق، مقاله «اسلام ناب محمدی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ج۴، ص۱۵۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۴۰-۴۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۹، ص۱۲؛ آیت الله خامنهای، ۸/۶/۱۳۸۴.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۸/۶/۱۳۸۴.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱۷/۱/۱۳۸۹.
- ↑ احمدی، محمد صادق، مقاله «اسلام ناب محمدی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ج۴، ص۱۵۵.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۸/۶/۱۳۸۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۹، ص۱۲؛ آیت الله خامنهای، ۸/۶/۱۳۸۴.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۸/۶/۱۳۸۲.
- ↑ احمدی، محمد صادق، مقاله «اسلام ناب محمدی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ج۴، ص۱۵۶.
- ↑ «(همان) کسانی که اگر آنان را در زمین توانمندی دهیم نماز بر پا میدارند و زکات میپردازند و به کار شایسته فرمان میدهند و از کار ناپسند باز میدارند و پایان کارها با خداوند است» سوره حج، آیه ۴۱.
- ↑ «به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل میشود اجازه (ی جهاد) داده شد زیرا ستم دیدهاند و بیگمان خداوند بر یاری آنان تواناست» سوره حج، آیه ۳۹.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱/۱/۱۳۹۴.
- ↑ احمدی، محمد صادق، مقاله «اسلام ناب محمدی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ج۴، ص۱۵۶.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱۴/۶/۱۳۹۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۳۱۴.
- ↑ امام خمینی صحیفه امام، ۸، ص۴۱۵.
- ↑ احمدی، محمد صادق، مقاله «اسلام ناب محمدی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ج۴، ص۱۵۶.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲۶/۸/۱۳۹۳.
- ↑ «مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژدهآور و بیمدهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند (آن هم) پس از آنکه برهانهای روشن به آنان رسید (و) از سر افزونجویی که در میانشان بود؛ آنگاه خداوند به اراده خویش مؤمنان را در حقیقتی که در آن اختلاف داشتند رهنمون شد و خداوند هر که را بخواهد به راه راست رهنمایی میکند» سوره بقره، آیه ۲۱۳
- ↑ «بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است» سوره آل عمران، آیه ۱۹
- ↑ «آنگاه از میان ایشان چند دسته اختلاف ورزیدند؛ وای بر کافران از دیدارگاه روزی سترگ! * روزی که نزد ما آیند، چه شنوا و چه بینایند! امّا امروز ستمکاران در گمراهی آشکاری به سر میبرند» سوره مریم، آیه ۳۷-۳۸.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱۶/۶/۱۳۹۳.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲۱/۷/۱۳۹۳.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱۴/۳/۱۳۹۴.
- ↑ احمدی، محمد صادق، مقاله «اسلام ناب محمدی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ج۴، ص۱۵۷.
- ↑ سوره اعراف، آیات ۱۴۵-۱۵۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۱۲۰.
- ↑ «بدینگونه برای کسانی که پیش از آنان بودند، هیچ پیامبری نیامد مگر اینکه گفتند: او جادوگر یا دیوانه است» سوره ذاریات، آیه ۵۲.
- ↑ فرجی، محمدتقی، اسلام و سکولاریسم؛ دین سیاسی و سیاست دینی، ص۴۳-۴۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۳۹۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۲۷۹ -۲۸۰.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲۷/۷/۱۳۸۹.
- ↑ احمدی، محمد صادق، مقاله «اسلام ناب محمدی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ج۴، ص۱۵۸.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۳۰/۱/۱۳۶۹.
- ↑ «بیگمان فرعون در زمین (مصر) گردنکشی ورزید و مردم آنجا را دستهدسته کرد. دستهای از آنان را به ناتوانی میکشاند، پسرانشان را سر میبرید و زنانشان را زنده وا مینهاد، به یقین او از تبهکاران بود» سوره قصص، آیه ۴؛ آیت الله خامنهای، ۳۰/۱/۱۳۶۹.
- ↑ ر.ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۱، ص۲۱-۲۳.
- ↑ احمدی، محمد صادق، مقاله «اسلام ناب محمدی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ج۴، ص۱۵۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۱۱۹ -۱۳۲.
- ↑ احمدی، محمد صادق، مقاله «اسلام ناب محمدی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ج۴، ص۱۵۹.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱۴/۳/۱۳۹۴.
- ↑ احمدی، محمد صادق، مقاله «اسلام ناب محمدی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ج۴، ص۱۵۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۱، ص۲۳۴.
- ↑ احمدی، محمد صادق، مقاله «اسلام ناب محمدی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ج۴، ص۱۵۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۱۳۶ -۱۳۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۹۹.
- ↑ احمدی، محمد صادق، مقاله «اسلام ناب محمدی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ج۴، ص۱۶۰.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۷/۴/۱۳۶۹.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲۷/۷/۱۳۷۰.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱۴/۱۱/۱۳۹۰.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲۱/۱۲/۱۳۹۳.
- ↑ احمدی، محمد صادق، مقاله «اسلام ناب محمدی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ج۴، ص۱۶۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۷۴-۷۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۸۰؛ Koya, Abdar Rahman, Imam Khomeini: Life, Thought and Legacy, Malaysia: The Other Press, ۲۰۰۹, P۱۱۱.
- ↑ ر.ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۷۴-۱۰۰؛ Ehteshami, Anoushiravan, After Khomeini: The Iranian Second Republic, ۲۰۰۲, P ۲۰۴.
- ↑ شیداییان، حسین، عوام و خواص از دیدگاه امام خمینی، ج۱، ص۶۰.
- ↑ شیداییان، حسین، آمریکا از دیدگاه امام خمینی، ص۱۴۳-۱۴۴.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲۱/۱۲/۱۳۹۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۸۰-۸۲.
- ↑ حیدری، احمد و دیگران، نهضت انتظار و انقلاب اسلامی، ص۴۵.
- ↑ «و دستهای از اهل کتاب گفتند: در آغاز روز به آنچه بر مؤمنان فرو فرستاده شده است، ایمان آورید و در پایان آن بدان کفر ورزید باشد که آنان (از ایمان خود) بازگردند» سوره آل عمران، آیه ۷۲.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲، ص۴۵۷.
- ↑ «این، بدان روست که آنان ایمان آوردند سپس کفر ورزیدند آنگاه بر دلهاشان مهر نهاده شد از این رو (حقیقت را) درنمییابند» سوره منافقون، آیه ۳؛ آیت الله خامنهای، ۵/۴/۱۳۶۰.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲۶/۶/۱۳۹۰.
- ↑ ر.ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۱۶۹ -۱۷۸؛ آیت الله خامنهای، ۲۲/۲/۱۳۷۷.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱۴/۳/۱۳۹۴.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۲۴/۹/۱۳۸۷.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱۴/۳/۱۳۹۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۱۱۹ -۱۲۲؛ Ayubi, Nazih Political Islam: Religion and Politics in the Arab World, London: Routledge,۱۹۹۱, P ۱۱۴
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۲۸۰.
- ↑ رجائینژاد، محمد، تحجر و تحجرگرایی از منظر امام خمینی، ص۱۲-۱۶؛ مطهری، مجموعه آثار، ج۱۶، ص۳۱۸ -۳۱۹؛ ج۲۱، ص۶۸، ۷۱، ۸۸-۹۲.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱۴/۳/۱۳۹۴.
- ↑ مرادی، علی اصغر، اسلام ناب در پرتو عرفان ناب از منظر امام خمینی، ص۴۹۱-۴۹۲.
- ↑ واعظزاده خراسانی، محمد، امام خمینی و انقلاب اسلامی، ص۱۹۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۱، ص۱۱۹-۱۲۱.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱۴/۳/۱۳۹۴.
- ↑ احمدی، محمد صادق، مقاله «اسلام ناب محمدی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ج۴، ص۱۶۰.