سیاست داخلی
اصول سیاست داخلی اسلام
نخست: احیای شعائر اسلام
دوم: مرابطه
مرابطه یعنی آمادگی برای جهاد، در اصطلاح عبارت است از نگهبانی و حراست از مرزهای جغرافیایی سرزمین اسلامی[۱]. این موضوع از عناوین مهم فقه سیاسی اسلام است و فقهای اسلام بر اساس احادیث وارده از امامان معصوم (ع) روی آن تأکید فوقالعاده کردهاند و هدف اصلی از مرابطه، حراست و مراقبت از اوضاع مرزی جهت پیشگیری از بروز خطرهای احتمالی است نه جنگ با کشورهای همسایه[۲]. پیامبر اکرم (ص) درباره اهمیت و ارزش مرابطه میفرمایند: “یک شب پاسداری در راه خدا (از سرحدات اسلامی) از دو ماه روزه بهتر است”[۳].[۴]
سوم: امر به معروف و نهی از منکر
یکی از اصول سیاست داخلی اسلام “امر به معروف و نهی از منکر” است که تمامی روابط و مسائل اجتماعی و سیاسی درون امّت اسلامی، اعم از روابط مردم با مردم[۵] و یا مردم با دولت[۶]، با همین اصل حل و فصل میگردد.
اسلام بر اساس تکلیف اجتماعی و سیاسی برشمرده در این اصل، همه مسلمانان را در برابر اعمال یکدیگر ناظر و مسؤول دانسته است[۷]. در واقع، امر به معروف و نهی از منکر، عاملی در جهت تنظیم روابط سیاسی و اجتماعی مسلمین است. در قرآن کریم نیز، به اهمیت فریضه امر به معروف و نهی از منکر اشاره شده است؛ از جمله، در آیه ﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ...﴾[۸].[۹].
چهارم: اجرای حدود
حدود بهمعنای بازداشتن، مجموعه قوانین کیفری اسلام است که حاکم شرع بر مجرمان در موارد معین تطبیق داده و پیاده میکند و او را تطهیر مینماید. حدود شامل تعدادی از موارد جرم ضد امنیّت اجتماعی و جرایم نظامی و سیاسی نیز میشود، مانند سرقت، راهزنی و قطع طریق، ارتداد، بغی، محاربه و.... اجرای حدود یکی از وظایف امام، حاکم شرع، ولیّفقیه و نیز دولت اسلامی است[۱۰].
در فقه اسلامی و باب حدود از مسأله دیگری به نام "تعزیر" بحث و گفتگو شده است. در تفاوت این دو گفته شده است: حدود در جرایمی است که میزان و کیفیت مجازات مجرم در آن موارد از طرف شارع اسلام مشخص شده است و حاکم شرع نمیتواند کمتر یا بیشتر از آن حد معین، مجرم را تأدیب کند. اما اگر مجازات جرمی از طرف شرع معیّن نشده باشد و او را به عهده حاکم شرع و قاضی گذاشته باشند که خود تشخیص بدهد، آن را "تعزیر" مینامند[۱۱].
ارتداد
ارتداد به معنای بازگشت[۱۲] و رجوع از راهی است که قبل از دین به آن اعتقاد داشته است[۱۳] و در اصطلاح فقهی عبارت است از نفی و انکار دین یا یکی از اصول و ضروریات دین، پس از پذیرفتن آن[۱۴] و شخصی را که دچار ارتداد شده و از اسلام رو گردانده و کفر اختیار کند، "مرتد" مینامند. ارتداد، نوعی خدعه و خیانت ایدئولوژیکی ناشی از عناد یا نفاق است. از اینرو، با آزادی گزینش عقیده ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ﴾[۱۵] متفاوت است.
مرتد بر دو قسم مرتد فطری و ملی است. مرتد فطری کسی است که از پدر و مادر مسلمان متولد و هنگام بلوغ، مسلمان شده و سپس کفر اختیار کند. از نظر شرع، چنین مرتدی در هر حال واجب القتل است و مرتد ملی کسی است که پدر و مادرش هنگام انعقاد نطفه وی کافر بوده، ولی او پس از بلوغ، اظهار اسلام کرده یا مسلمان شود و سپس از اسلام خارج گردد. از نظر شرع، هرگاه توبه کند، توبه وی پذیرفته شده و در صورت امتناع، قتلش واجب است[۱۶].[۱۷]
محاربه
محاربه به معنای جنگ و مقاتله و غارت[۱۸] و محارب یعنی جنگ طلب و در اصطلاح فقه سیاسی، اختلال در امنیت عمومی و قیام مسلحانه در برابر مسلمانان و جامعه اسلامی، توسط فرد یا افرادی را "محاربه" مینامند[۱۹]. در اسلام چهار نوع حکم برای محارب وجود دارد: اعدام؛ به صلیبکشیدن؛ بریدن دست و پا به طور عکس هم و تبعید. البته اگر محارب قبل از دستگیری توبه کند حد از او ساقط میشود اما توبه بعد از دستگیری فایدهای ندارد[۲۰].[۲۱]
بغی
بغی بهمعنای "تعدّی" و "ظلم" در اصطلاح فقهی "خروج عدهای از مسلمانان بر امام عادل و شکستن بیعت او و مخالفت با احکام و دستورهای اوست". چنین کسی را باغی میگویند به دلیل آنکه از حدّ خود تجاوز کرده و به حقوق امام و جامعه تعدی نموده است[۲۲].
در فقه سیاسی اسلام، باغی و اهل بغی چنین تعریف شده است: "کسی که بیعت خویش را با پیشوای معصوم (ع) شکسته و از اطاعت وی بیرون رفته باشد[۲۳]، هر کسی که بر امام و پیشوای عادل خروج کند و مسلحانه بشورد، باغی است. جهاد علیه این فرقه با دعوت و درخواست امام یا کسی که امام او را تعیین و منصوب کرده باشد، بر مسلمانان واجب کفایی است: ﴿فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ﴾[۲۴]؛ مگر آنکه توبه نمایند[۲۵].
نفاق
نفاق به معنای اخفا و اغماض[۲۶] و منافق به معنای دورو است[۲۷] و در اصطلاح نفاق عبارت است از اقرار به ایمان با زبان و نداشتن اعتقاد به آن در قلب و منافق به گروهی از افراد جامعه میگویند که از روی عناد و با سوء نیت، جریانی انحرافی در جامعه اسلامی ایجاد نموده و زمینۀ شورش و نافرمانی را به طور خزنده و پنهانی فراهم میآورند.
مسأله نفاق از جمله مسائلی است که نظام اسلامی در سیاست و زندگی داخلی خود با آن روبروست و معلومشدن شیوه برخورد با پدیده زشت نفاق و منافقان یکی از حیاتیترین مسائل سیاست داخلی اسلام است. نفاق پدیده سیاسی بسیار مذموم و زشت و پیچیدهای است که به موازات حرکت تاریخ به عنوان تاکتیک ضد توحید کفار، تورّم پیدا کرده و برای خود جا باز نموده است و برای همین است که قرآن و اسلام بیش از هر جریان سیاسی دیگری به رد و افشای چهره کریه نفاق و منافقان پرداخته است[۲۸].
پنجم: ولایت فقیه
ولایت در حوزههای علمی فقه، عرفان و کلام، از تعاریف مختلفی برخوردار است. اندیشه سیاسی - اجتماعی حاکمیت ولایت فقیه در واقع به مفهوم کلامی ولایت نزدیک است و سرپرستی فقها بر زندگی اجتماعی مسلمین را تداعی میکند. فقیه به دانشمند دینی گفته میشود که با فراگیری علوم و دانشهای مورد نیاز از توانایی لازم برای استنباط احکام عمل فردی و اجتماعی، از منابع دینی برخوردار باشد. ولایت فقیه، به معنای حاکمیت فقیه جامعالشرایط آگاه به زمان و مکان و توانا بر رهبری جامعه اسلامی) و سرپرستی کلیه شؤون زندگی اجتماعی توسط ایشان است. سابقه تاریخی بحث ولایت فقیه به دوران شیخ مفید باز میگردد؛ پس از ایشان نیز فقهای نامداری چون محقق کرکی، مقدس اردبیلی، ملا احمد نراقی و شیخ محمد حسن نجفی، صاحب جواهر در کتب خود به ولایت فقیه پرداختهاند و از متأخرین نیز میتوان شیخ انصاری، حاج آقا رضا همدانی، سید محمد بحرالعلوم، آیتالله بروجردی و امام خمینی را نام برد که به مبحث ولایت فقیه عنایت ویژه علمی داشتهاند.
برخی از علمای شیعه، ولایت فقیه را از امور قطعی و مسلم دانستهاند و اثبات آن را نیازمند دلیل و برهان نمیدانند. اثبات عقلی ولایت فقیه با سه محور ویژگیهای رهبری حکومت اسلامی؛ استمرار جریان امامت و لزوم اجرای احکام دین امکانپذیر است. سیره پیشوایان دینی پیامبر (ص) و ائمه (ع) بیانگر لزوم حکومت اسلامی و ولایت فقیه در عصر غیبت است. ولایت فقیه را میتوان با دلائل نقلی؛ چون: آیات قرآن کریم، روایات منقول از معصومین (ع)؛ همچون موثقه سکونی، مقبوله عمر بن حنظله، مشهوره ابیخدیجه و توقیع شریف امام عصر (ع) اثبات نمود. علاوه بر ولایت فقیه، که گفتمان غالب دوره اخیر در تبیین و اجرایی کردن حکومت اسلامی است، دیدگاههای دیگری نیز وجود دارد که شکل مطلوب حکومت دینی را به نحو دیگری ارائه نمودهاند از مهمترین آنها میتوان به: نظارت فقیه، جواز تصرف عام فقها، وکالت فقیه و وکالت حکیم، اشاره کرد که این نظریات مورد نقد قرار گرفتهاند[۲۹].
ششم: شوری
شورا بهمعنای استخراج رأی با مراجعه به افراد دیگر[۳۰] و مشورت کردن[۳۱] است. شورا به معنای نظرخواهی از دیگران و دخالت دادن آنان نسبت به یک امر و پرهیز از تکروی و استبداد رأی است، چراکه عقلها متفاوت و فهمها گوناگون است و تجربیات زندگی فردی و اجتماعی افراد همسان نیستند و استمداد از آنها، در حل مشکلات مربوط به امور انسانها ضرورت دارد.
این موضوع از مهمترین مفاهیم سیاست داخلی اسلام است که در آیات[۳۲] و روایات بدان اشاره شده و شیوهای پذیرفته شده و اجتنابناپذیر در مدیریت جامعه اسلامی است. مقصود از این قاعده لزوم مشورت با کارشناسان مربوطه در هر زمینهای برای کارگزاران است تا تصمیمی غیرکارشناسی شده گرفته و به اجرا گذارده نشود. این الزام هم مستند به دلیل عقلی است و هم دلیل نقلی و هم به سیره عقلا متکی است. هدف اصلی از مشورت، استفاده از نظر دیگران و شفافتر شدن مسائل و آشکار شدن زوایای پنهان آن برای تصمیمگیری و اجرای هرچه بهتر امور است. بدیهی است که مشورت، در صورتی مُجاز است که حکم مسئله، از سوی خداوند، بهعنوان قانونگذار مشخص نشده و تصمیمگیری درباره آن، به زمامدار جامعه واگذار شده باشد[۳۳].
هفتم: سبق و رمایه
“رمایه” به معنای تیراندازی است و “سبق” با سکون باء به معنای “مسابقه” بین دو یا چند نفر است، و با فتح باء، منظور “آن مالی است که در مسابقه مرکبهای جنگی، مانند اسبدوانی و... به عنوان شرط مسابقه، پرداخت میشود”[۳۴].
جامعترین تعریفی که از سبق و رمایه صورت گرفته چنین است: “مجموعه برنامههای آموزش همگانی و عمومی اسلحه و ابزار و آلات نظامی و مرکبهای جنگی و برقراری مسابقات و مانورهای نظامی، جهت آمادگی رزمی عمومی را سبق و رمایه مینامند”. از این جهت از اصول سیاست داخلی اسلام به شمار میآید که سیاست دفاعی اسلام به آن وابسته است[۳۵].
برخی از آیات و روایات دال بر صحت این نوع از مسابقه است مانند: ﴿وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ...﴾[۳۶] و اینکه پیامبر اسلام (ص) فرمود: “بازی بر مؤمن شایسته نیست مگر در سه مورد: بازی در جهت تأدیب مرکب (اسب)؛ تیراندازی تمرینی؛ ملاعبه با همسر خویش؛ اینها حق هستند”[۳۷].[۳۸]
منابع
پانویس
- ↑ شرایع الاسلام، ج۱، ص۳۰۹؛ جامع عباسی ص۳۹۱؛ ریاض المسائل، ج۷، ص۴۵۱؛ مسالک الافهام، ج۳، ص۱۸.
- ↑ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۹؛ مسالک، ج۳، ص۱۸؛ صبح الاعشی، ج۶، ص۲۷؛ تفسیر قرطبی، ج۴، ص۳۲۴؛ مجمع البحرین، ج۴، ص۲۴۸.
- ↑ «رِبَاطُ لَيْلَةٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ خَيْرٌ مِنْ صِيَامِ شَهْرٍین»؛ شیخ بهایی، جامع عباسی، ص۱۵۱.
- ↑ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی، ص ۱۶۴؛ شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص ۱۵۰.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۳۷۴ و نامه ۴۷؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ﴾ «ای مؤمنان! خود و خانواده خویش را از آتشی بازدارید که هیزم آن آدمیان و سنگهاست؛ فرشتگان درشتخوی سختگیری بر آن نگاهبانند که از آنچه خداوند به آنان فرمان دهد سر نمیپیچند و آنچه فرمان یابند بجای میآورند» سوره تحریم، آیه ۶.
- ↑ اصول کافی، ج۲، ص۱۶۴، کتاب الایمان و الکفر، حدیث ۵.
- ↑ بحار الانوار، ج۷۵، ص۳۸.
- ↑ ﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ﴾ «شما بهترین گروهی بودهاید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شدهاید؛ به کار پسندیده فرمان میدهید و از (کار) ناپسند باز میدارید و به خداوند ایمان دارید و اهل کتاب اگر ایمان میآوردند برای آنان بهتر بود؛ برخی از آنها مؤمن اما بسیاری از آنان نافرمانند» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.
- ↑ شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص ۱۶۱؛ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص:۱۲۳؛ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی، ص ۴۸.
- ↑ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، اوائل المقلات، ص۶۵؛ الجمل، ص۲۱۲؛ الفصول العشرة، ص۱۰۵-۱۰۶.
- ↑ شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص ۱۸۵.
- ↑ خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۸، ص۷؛ ابنفارس، معجم مقاییس اللغة، ج۲، ص۳۸۶؛ ابنمنظور، لسان العرب، ج۳، ص۱۷۳.
- ↑ حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۳۴۸.
- ↑ تحریر الوسیله، ج۲، ص۳۶۶؛ جواهرالکلام، ج۴۱، کتاب الحدود، ص۶۰۰؛ شرح لمعه، ج۹، ص۳۳۳؛ المغنی والشرح الکبیر، ج۱۰، ص۷۲؛ الحاوی الکبیر فی فقه الشافعی، ج۱۳، ص۱۴۹.
- ↑ «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
- ↑ شرح لمعه، ج۹، ص۳۳۷؛ تحریرالوسیله، ج۲، ص۳۶۶؛ جواهر الکلام، ج۴۱، ص۶۰۲؛ الحاوی، ج۱۳، ص۱۵۵.
- ↑ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی، ص ۲۹؛ شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص ۱۸۸؛ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص۶۷-۶۸.
- ↑ لغتنامه دهخدا، ج۱۳، ص۲۰۳۴۷.
- ↑ شرح لمعه، ج۹، ص۲۹۰؛ جواهر الکلام، ج۴۱، ص۵۶۴؛ ماوردی، الاحکام السلطانیه، ص۶۳-۶۲.
- ↑ جواهر الکلام، ج۴۱، کتاب الحدود، ص۵۷۳؛ شرح لمعه، ج۹، ص۲۹۵-۲۹۴؛ الوافی، ج۱۵، ص۴۶۶.
- ↑ اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت، علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی (کتاب)|واژهنامه فقه سیاسی، ص ۱۶۱؛ مهدوی، اصغرآقا و کاظمی، سید محمد صادق، کلیات فقه سیاسی، ص ۱۲۵.
- ↑ شیخ طوسی، النهایة فی مجرد الفقه والفتوا، ص۲۹۶؛ حلی (علامه)، تذکرة الفقهاء، ج۹، ص۴۱؛ حائری طباطبایی، ریاض المسائل فی تحقیق الأحکام بالدلائل، ج۴، ص۲۳.
- ↑ نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۲۲؛ طباطبایی، سید علی، ریاضالمسائل، ج۷، ص۴۵۶.
- ↑ "و اگر دو دسته از مؤمنان جنگ كنند، ميان آنان را آشتى دهيد پس اگر يكى از آن دو بر ديگرى ستم كرد با آن كس كه ستم مىكند جنگ كنيد تا به فرمان خداوند باز گردد"؛ سوره حجرات آیه ۹
- ↑ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص۱۴۸؛ مهدوی، اصغرآقا و کاظمی، سید محمد صادق، کلیات فقه سیاسی، ص ۱۱۷؛ شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص۲۰۴.
- ↑ ابنفارس، معجم مقاییس اللغة، ج۵، ص۴۵۴.
- ↑ فرهنگ معین، ج۴، ص۴۳۷۳؛ فرهنگ عمید، ص۹۹۲؛ مجمع البحرین، ج۵، ص۲۴۱.
- ↑ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص: ۵۰۰-۵۰۱؛ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی، ص ۱۷۱؛ شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص ۲۱۱.
- ↑ نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۲۵۴.
- ↑ حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۴۷۰.
- ↑ بهاءالدین خرمشاهی، قرآن کریم، ترجمه، توضیحات و واژهنامه، ص۸۱۳.
- ↑ سوره شوری، آیه ۳۸؛ سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
- ↑ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص: ۳۷۳-۳۷۵؛ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی، ص ۱۲۸؛ شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص ۲۴۰.
- ↑ فقه الإمام جعفر الصادق (ع)، ج۴، ص۲۳۴.
- ↑ شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص ۲۶۳؛ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی، ص ۱۲۱.
- ↑ «و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید که بدان دشمن خداوند و دشمن خود را به هراس میافکنید» سوره انفال، آیه ۶۰.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۳، ص۳۴۷، ح۵.
- ↑ شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص ۲۷۱.