امر به معروف و نهی از منکر در فقه سیاسی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

امر به معروف و نهی از منکر یعنی به کارهای نیک فرمان دادن و از کارهای بد جلوگیری و نهی کردن. وجوب شرعی و عقلی امر به معروف و نهی از منکر به اثبات رسیده است؛ البته شرایطی نیز برای آن در نظر گرفته‌اند از جمله شناخت معروف و منکر. این فریضه دارای مراتب سه‌گانۀ قلبی، زبانی و عملی است و انجام آن، آثار مهمی را برای فرد و جامعه به همراه دارد؛ همچنان که برای ترک آن نیز عواقب خطرناکی ذکر شده است.

مقدمه

یکی از اصول سیاست داخلی اسلامامر به معروف و نهی از منکر” است که تمامی روابط و مسائل اجتماعی و سیاسی درون امّت اسلامی، اعم از روابط مردم با مردم[۱] و یا مردم با دولت[۲]، با همین اصل حل و فصل می‌گردد. برخی نیز از آن تحت عنوان “احکام حسبه” بحث کرده‌اند.

امر به معروف و نهی از منکر از فروع و واجبات دین اسلام و مذهب شیعه[۳] و از جمله عبادات است؛ بنابراین برخی از فقها بر اعتبار قصد قربت در آن فتوا داده‌اند[۴]؛ لذا امر به معروف و نهی از منکر برای مؤمنان هم حق است و هم تکلیف اجتماعی و سیاسی.

امر به معروف و نهی از منکر در اسلام ارزش بالا و والایی دارد تا جایی که امام علی بن ابی طالب (ع) جهاد را در مقایسه با آن “قطره‌ای در کنار دریایی” معرفی کرده است. امر به معروف و نهی از منکر چیزی است که تمام روابط و مسائل اجتماعی و سیاسی درون امّت اسلامی بر اساس آن حل و فصل می‌شود. روابط مردم مسلمان با همدیگر و نیز با دولت خود و نیز روابط دولت اسلامی با مردم مسلمان بر اساس امر به معروف و نهی از منکر استوار است[۵].

معناشناسی

“معروف” به معنای عمل خوب و نیک و “منکر” به معنای عمل بد و قبیح است. “امر” به معنای دستور و فرمان دادن و “نهی” به معنای بازداشتن است. بنابراین معنای “امر به معروف و نهی از منکر” یعنی کسی را با گفتار یا رفتار به کار خیر یا واجب خواندن یا از کار شر یا حرام بازداشتن[۶].

عده‌ای از فقها امر به معروف و نهی از منکر را به صورت زیر تعریف نموده اند: المعروف کل فعل حسن أختص بوصف زائد علی حسنه اذا عرف فاعله ذلک أو دل علیه والمنکر کل فعل قبیح عرف فاعله قبحه او دل علیه[۷].

به طور خلاصه، منظور از “معروف” کارهایی است که اسلام آنها را واجب کرده و منظور از “منکر” کارهایی است که اسلام آنها را حرام نموده است[۸].

مصادیق معروف و منکر

با استفاده از آیات قرآن و روایات اسلامی تعدادی از معروف‌ها و منکرها عبارتند از:

معروف

منکر

  1. کفر و شرک به خدا
  2. جهل
  3. بطالت و خوشگذرانی
  4. بخل و بخیل‌بودن
  5. خیانت
  6. هم‌راز گرفتن از کفّار (بطانه).
  7. تن به ظلم دادن
  8. اصرار بر گناه
  9. نفاق و دورویی
  10. استبداد رأی و خود محوری
  11. اطاعت از طاغوت
  12. عدم تدبر در قرآن
  13. زشت‌خویی
  14. عاق والدین
  15. خیانت به بیت‌المال (غُلُول)
  16. فرار از جهاد و جنگ
  17. غفلت از خدا
  18. دوست‌داشتن کفّار
  19. عدالت
  20. بازی با دین خدا
  21. تعلیم سحر و خرافات
  22. امر به منکر و نهی از معروف
  23. مشغول شدن به لهو الحدیث
  24. فروختن دین به دنیا[۹][۱۰]

وجوب امر به معروف و نهی از منکر

براساس آیات قرآن کریم امر به معروف و نهی از منکر از واجبات اسلام هستند و هیچ تردیدی در آن نیست. تمام فقهای اسلام نیز بدون استثنا به وجوب آن معتقد بوده‌اند. بحث و اختلاف نظر فقها تنها در دو مسأله بوده است:

  1. آیا وجوب امر به معروف و نهی از منکر، عقلی است یا شرعی؟ بعضی از فقها وجوب آن را شرعی دانسته‌اند؛ مانند شیخ طوسی و مقداد سیوری. برخی دیگر از فقها و جوب آن را عقلی دانسته‌اند؛ مانند سید مرتضی علم‌الهدی[۱۱] و شهید اول و شهید ثانی[۱۲].
  2. آیا وجوب امر به معروف و نهی از منکر کفایی است یا عینی؟ وجوب کفایی آن است که ابتدا به همه مسلمانان و مکلفان واجب است بدون تعیین و تعیّن. اما اگر عده‌ای آن را انجام دادند از ذمه دیگران نیز ساقط می‌شود. وجوب عینی آن است که به اعیان و افراد مسلمان و مکلف عیناً و به شخصه واجب است، مانند نماز و روزه. واجب عینی با انجام دادن دیگران ساقط نمی‌شود.

عده‌ای از فقها امر به معروف و نهی از منکر را “واجب کفایی” دانسته‌اند، مانند شهید اول و شهید ثانی و امام خمینی و علامه حلّی[۱۳]. برخی دیگر از فقهای اسلام آن را “واجب عینی” دانسته‌اند، مانند: محقّق حلّی و شیخ بهاء‌الدین عاملی[۱۴].

در صورت عینی بودن وجوب امر و نهی باید به این ترتیب عمل شود که عده‌ای نهی از منکر می‌کنند، اگر تأثیر نکرد دیگران کار او را تکرار می‌کنند تا جایی که مرتکب منکر و تارک معروف از عمل خود برگردد.

وجوب امر به معروف و نهی از منکر از نظر شرعی از آیه ۱۰۴ آل عمران و آیه ۷۱ سوره توبه استفاده می‌شود. در سوره آل عمران با کلمه امر غایب و موکّد “ولتکن... ” بیان شده که دلالت بر وجوب دارد. در سوره توبه نیز انجام امر به معروف و نهی از منکر را جزء صفات انفکاک‌ناپذیر مؤمنان به خدا و مسلمانان شمرده و آن را تکلیفی در ردیف نماز قرار داده است[۱۵].

امر به معروف و نهی از منکر تنها عامل تنظیم روابط سیاسی ـ اجتماعی مسلمانان

جامعه ایده‌آل اسلامی آن امّت موحدی است که باید براساس پرستش الله، اخوت و برادری دینی و عقیدتی به وجود آید. جامعه ایده‌آل اسلامی نظم ویژه‌ای دارد که هیچ جامعه دیگری آن را ندارد. چراکه این نظم ناشی از ماهیت الهی اسلام ناب محمدی (ص) است. اسلام بر اساس تکلیف اجتماعی ـ سیاسی امر به معروف و نهی از منکر، همه مسلمانان را ناظر بر اعمال هم قرار داده، این نظارت عمومی و همگانی بدون در نظر گرفتن پست و مقام و موقعیت اجتماعی افراد است. پست و مقام اشخاص مانع اعمال امر به معروف و نهی از منکر نیست[۱۶].

اسلام بر اساس تکلیف اجتماعی و سیاسی برشمرده در این اصل، همه مسلمانان را در برابر اعمال یکدیگر ناظر و مسؤول دانسته است[۱۷]. در واقع، امر به معروف و نهی از منکر، عاملی در جهت تنظیم روابط سیاسی و اجتماعی مسلمین است. در قرآن کریم نیز، به اهمیت فریضه امر به معروف و نهی از منکر اشاره شده است؛ از جمله، در آیه كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ...[۱۸]. ایمان به خدا پس از امر به معروف و نهی از منکر آمده است و این یعنی پیشگیری از انحراف و تذکر این نکته که بدون تکیه بر اصل مسؤولیت، نمی‌توان مسلمان واقعی بود و امّت تشکیل داد؛ زیرا امّت یعنی یک گروه متعهد و دارای هدف [۱۹].

در صورت مشاهده وقوع منکر از طرف یک مقام عالی سیاسی، نظامی و یا... حتی یک چوپان مسلمان نیز می‌تواند ـ و یا بر او واجب است ـ که علیه آن مقام اعتراض کند و او را وادار به ترک عمل منکر نماید. این همان حکومت مردم بر مردم است که توسط امام و رهبر جامعه اسلامی هماهنگی یافته و هدایت می‌شود.

وجود چنین مسأله‌ای در فرهنگ سیاسی اسلام، تأثیر فوق العاده‌ای در بافت سیاسی جامعه اسلامی دارد. چراکه در چنین جامعه‌ای هیچ‌کس از کسی نمی‌ترسد. هرکس تنها از عاقبت عمل خلاف خود هراس دارد و به اندازه کارهای مضر و خلاف و جنایتی که انجام داده در وحشت است. با به‌کار گرفتن امر به معروف و نهی از منکر در واقع جامعه به طور اتوماتیک و خودکار فساد‌زدایی می‌شود. عناصر فاسد و مفسد از محیط جامعه دفع می‌شوند تا زمینه رشد عناصر سالم فراهم آید.

بنابراین واقعیت باید گفت: امر به معروف و نهی از منکر نقش بسیار سازنده و انقلابی در سیاست داخلی اسلام دارند و تنها عامل تنظیم روابط سیاسی ـ اجتماعی مسلمانان با یکدیگر هستند. برخی از فقها روی آن تأکید ویژه‌ای داشته‌اند؛ مانند شهید اول و شهید ثانی و نیز از فقهای متأخر امام خمینی در کتاب “تحریر الوسیله” به تشریح و تطبیق موارد و مصادیق آن پرداخته‌اند.

نقش تنظیمی امر به معروف و نهی از منکر در سیاست داخلی اسلام و امور داخلی مسلمانان به این صورت است که اولاً روابط توده‌های مردم با یکدیگر روی تکلیف همگانی امر و نهی است و آنان شرعاً خود را موظف و مکلف می‌دانند که در صورت مشاهده ارتکاب منکر و ترک معروف از کسی، او را ارشاد نمایند و امر به معروف و نهی از منکر کنند. این مسؤولیت، چه در محیط خانواده و چه در محیط کسب و کار و چه در محیط بزرگ اجتماع تعطیل‌ناپذیر است.

از دیگر وظایف توده‌های مسلمان اینکه در صورت مشاهده انحراف از دولت‌ها و دولت‌مردان و رؤسا و حکّام، آنان را امر به معروف و نهی از منکر نمایند و رابطه مردم با دولتشان بر این اساس استوار است و نیز دولت‌های اسلامی، علما و فقهای اسلام نیز موظفند تا مردم را امر به معروف و نهی از منکر نمایند.

بنابراین، روابط سیاسی ـ اجتماعی در درون امّت اسلامی براساس امر به معروف و نهی از منکر تنظیم شده و در برگیرنده سه موضوع زیر است:

  1. روابط مسلمانان با یکدیگر بر اساس امر به معروف و نهی از منکر.
  2. روابط مردم با رؤسا و دولت بر اساس امر به معروف و نهی از منکر.
  3. روابط دولت اسلامی با مردم بر اساس امر به معروف و نهی از منکر[۲۰].

اینک این سه موضوع را به طور مشروح بررسی می‌کنیم:

روابط توده‌های مسلمان با یکدیگر بر اساس امر و نهی

در اسلام امر به معروف و نهی از منکر اهمیت و ارزش فوق‌العاده و ویژه‌ای دارد. امام علی بن ابی طالب (ع) می‌فرماید: “تمام اعمال نیک و از جمله جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهی از منکر چون دمیدنی است به دریای پر موج پهناور!”[۲۱] و این اصالت و برتری شاید از این جهت باشد که همه اعمال نیک از جمله جهاد مسلحانه ناشی از امر و نهی اسلامی بوده و از آن مایه می‌گیرند. لذا فقها نیز آن را بر تمام مسلمانان اعم از باسواد و بی‌سواد، مرد و زن از هر ملت و قوم و قبیله‌ای که باشند واجب کرده‌اند (واجب عینی یا واجب کفایی).

مسلمانان در صورت مشاهده ترک‌شدن معروف‌ها و ارزش‌های اسلامی و رواج منکرات، باید بدون ترس و وحشت معروف را زنده سازند و جلو منکر را بگیرند. حضرت علی (ع) می‌فرماید: “(ای مسلمانان!) امر به معروف و نهی از منکر را ترک و فراموش نکنید که در آن‌صورت اشرار بر شما مسلط می‌شوند و برای رفع آنها دعا می‌کنید اما مستجاب نمی‌شود”[۲۲].

خداوند در قرآن مجید امر به معروف و نهی از منکر را جزء صفات انفکاک‌ناپذیر یک مسلمان و جامعه اسلامی معرفی می‌کند: كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ...[۲۳].

در آیه دیگری آمده است: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ[۲۴]. این آیات شریفه، شیوع امر به معروف و نهی از منکر در میان مسلمانان را جزء واجبات زندگی ایشان معرفی می‌کنند و روابط آنان را بر این مبنا درست می‌دانند. امام باقر (ع) می‌فرماید: “چه بد قومی هستند آن جماعتی که امر به معروف و نهی از منکر را در اجتماع خود عیب و عار بپندارند”[۲۵].

روابط مردم با دولت‌ها و حکام بر اساس امر و نهی

برخورد مردم مسلمان همان‌گونه که با یکدیگر (با افراد و آحاد مسلمانان) براساس انتقاد سازنده و امر به معروف و نهی از منکر است، با حاکم و دولت اسلامی نیز بر همین مبنا استوار است. مردم مسلمان موظفند در رابطه با دولت عادل و اسلامی خود از روی خیرخواهی حالت “حمایت و انتقاد ارشادی” داشته باشند که همان امر به معروف و نهی از منکر است.

مردم مسلمان حتی یک روز و یک لحظه نباید نسبت به جریان‌های سیاسی کشور و امّت اسلامی بی‌تفاوت باشند. همیشه باید سعی و اهتمام در اصلاح جامعه خود در سطوح مختلف داشته باشند، در غیر این صورت اصلاً مسلمان نیستند؛ زیرا پیامبر اسلام (ص) فرمود: «مَنْ أَصْبَحَ لَا يَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ‏ فَلَيْسَ‏ مِنْهُمْ‏»؛ “هرکس روز و شب خود را با بی‌تفاوتی نسبت به امور و سرنوشت مسلمانان به سر ببرد او مسلمان نیست”[۲۶].

لذا در اسلام همه مسؤولند که در امور مسلمانان دخالت کنند و سیاست از دیانت جدا نیست. پیامبر اکرم (ص) برای همین می‌فرماید اگر کسی به امور اجتماعی و سیاسی مسلمانان اهتمام نورزد، مسلمان نیست. و سخن معروف شهید آیة‌الله سیدحسن مدرس برگرفته از همین حدیث است که فرمود: “سیاست ما عین دیانت ما و دیانت ما عین سیاست ماست”.

دولت حاکم بر مسلمانان یا عادل است و یا منحرف و ستمگر؛ در صورت اول مردم باید با جان و مال از آن دولت که عدالت و شریعت اسلام را پیاده می‌کند حمایت نمایند و بی‌تفاوت نباشند. در صورت دوم موظفند او را انتقاد و ارشاد نمایند؛ یعنی امر به معروف و نهی از منکر کنند و حق ندارند به بهانه ترس و احتمال ضرر، احکام خدا را تعطیل کنند و ناظر بر غلبه فسق و رواج منکر باشند.

مردم مسلمان در برابر یک حکومت ناحق و ستمگر حق دارند تا آخرین مرحله عمل کنند؛ یعنی او را با دست و شمشیر و سلاح خود نهی از منکر نمایند؛ چنان‌که اصحاب و یاران رسول خدا (ص) در صدر اسلام و در زمان خلافت عثمان انجام دادند. علی بن ابی طالب (ع) امام مجاهدان تاریخ در این‌باره می‌فرماید: “ای مؤمنین به خدا و اسلام! هرکس ببیند که عملی خلاف شرع و منکر مورد ارتکاب و عمل قرار می‌گیرد و دیگران به انجام آن دعوت می‌شوند اگر فقط با قلب خود آن منکر را نفی نماید و کینه مرتکبان آن را به دل بگیرد جزء مرتکبان محسوب نشده و سالم خواهد ماند و اگر کسی آن را با زبان خود نفی کند و در رد و انکار آن سخن بگوید، علاوه بر مصونیت، مأجور نیز خواهد بود و او بهتر از اولی است و اگر کسی در مقابل مرتکبان منکر که به آن اصرار می‌ورزند با اسلحه و شمشیر بایستد و نهی از منکر نماید و خواسته باشد بدین وسیله نام خدا را بالا برده و نام ستمگران و ظالمان را خوار گرداند، او به بزرگراه هدایت راه یافته و در راه مستقیم قدم گذاشته و نور یقین در قلبش پرتو افکنده است”[۲۷].

همچنین امام (ع) در سخن گهربار دیگری ضمن برشمردن این مراتب و مراحل برای امر و نهی، درباره کسی که علیه سلطان ستمگر و پیشوای جائر، به حق سخن بگوید، چنین می‌فرماید: “بالاتر از همه مراتب امر و نهی و بالاتر از خود جهاد، گفتن سخن به حق در برابر پیشوایی ستمگر است”[۲۸]؛

گروهی از فقهای اسلام در طول تاریخ به خاطر نهی از منکر حکّام به شهادت رسیدند. مانند شهید اول و شهید ثانی، نویسندگان کتاب فقهی گران‌قدر “لمعه” و “شرح لمعه”، شرح حال تعدادی از این شهدا در کتاب ارزشمند “شهداء الفضیلة” نوشته علامه امینی، صاحب الغدیر، ضبط شده است.

خوف و هراس بر جان و مال در صورتی که شعائر اسلام در خطر باشند نمی‌تواند مانع امر به معروف و نهی از منکر در برابر حکّام باشد. فقیه بزرگ عصر حضرت امام خمینی قدس سره در این‌باره چنین می‌نویسد: “اگر معروف و منکر از اموری باشند که صاحب شریعت بدان‌ها اهمیت زیاد می‌دهد، مانند حفظ نفوس عده‌ای از مسلمین و یا هتک ناموسشان یا محو آثار اسلام و محو برهان آنکه باعث گمراهی مسلمین گردد، یا محو بعضی از شعائر اسلام مانند بیت‌الله الحرام و خانه خدا باید روی اهمیت آن ملاحظه کرد و در چنین مواردی احتمال ضرر و حرج هر چند که جانی باشد موجب رفع تکلیف نمی‌شود. اگر اقامه براهین اسلام که بتواند مسلمانان را از گمراهی نجات دهد، موقوف بر فدای جان یا جان‌ها باشد، ظاهراً این فداکاری واجب است تا چه رسد به تحمل ضرر و یا حرج. اگر بدعتی را به نام اسلام رواج دهند و سکوت علما و رؤسای مذهب – أعلی‌الله کلمتهم- باعث هتک اسلام شود و موجب ضعف عقیده مسلمین گردد، بر آنان واجب است که علیه آن بدعت بایستند و آن را انکار نمایند با هر وسیله‌ای که ممکن باشد. اگر سکوت علمای دین موجب تقویت ظالم و ظلم گردد، و یا باعث جرأت پیدا کردن ظلم و ستمکاران شود سکوت حرام است[۲۹].

در زمان غیبت امام عصر (ع) اجرای سیاسیات و امور دولتی باید به دست نوّاب عام آن حضرت یعنی فقها انجام بگیرد. فقها باید بدون ترس از حکام جور و ستم اقدام به پیاده‌کردن وظایف خود نمایند و بر عموم توده مردم واجب کفایی است که فقها را در این‌باره مساعدت و کمک نمایند و... ”[۳۰].

بنابراین، رابطه مردم با دولت‌ها براساس امر به معروف و نهی از منکر است. چنان‌که امام حسین (ع) چنین کرد[۳۱].

روابط دولت عدل اسلامی با مردم بر اساس امر و نهی

دولت جائر از نظر اسلام قابل حمایت نیست و باید ساقط شود. اما دولت عادل و مشروعی که اساس برنامه‌اش بر اسلام استوار باشد از حمایت توده مسلمان برخوردار است و مردم با او بر اساس “حمایت و انتقاد ارشادی” که مراتب ابتدایی و مسالمت‌آمیز امر به معروف و نهی از منکر است رفتار و برخورد می‌نمایند.

دولت عادل اسلامی نیز باید روابطش با ملت و عامه مردم براساس امر به معروف و نهی از منکر استوار باشد؛ یعنی دولت به عنوان یک تشکیلات قانونی متعلق به جامعه اسلامی، افراد منحرف را ارشاد و امر و نهی کند و جلو رواج منکرات را بگیرد و از اجحاف و تعدی جلوگیری نماید و در سطح کلی نیز با طرح برنامه‌های منظم، زمینه رشد معروف را مساعد ساخته و ارتکاب منکرات را از بین ببرد و نیز در محاکم و دادگاه‌های صالحه حدود الهی را اجرا نماید.

دولت می‌تواند به منظور برقرار ساختن رابطه منطقی متکی به امر به معروف و نهی از منکر با مردم، مؤسسات و نهادهای تبلیغی، ارشادی و حتی اجرایی ویژه‌ای را بنیان نهد. همچنان‌که مطبوعات و رسانه‌های همگانی می‌تواند یکی از ابزارهای خوب برای انجام برنامه امر به معروف و نهی از منکر متقابل در دست دولت و ملت باشد. چراکه یکی از مهم‌ترین اهداف تشکیل دولت در جامعه اسلامی، عملی ساختن امر به معروف و نهی از منکر است. بنابراین، دولت اسلامی باید به خوبی بتواند این مهم را به انجام برساند و ابزارهای آن را در دسترس قرار دهد.

خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۳۲]. شاید یکی از مصادیق این آیه دولت عدل اسلامی باشد.

صاحب کتاب “الاحکام‌السلطانیه” فصل مستقلی در آن کتاب تحت عنوان “احکام حسبه” باز کرده و در ضمن آن از وظایف دولت اسلامی در مورد نهی از منکر بحث نموده است. “ماوردی” آن عده از مردم را که بدون وابستگی به دولت اسلامی امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند “مُتَطَوِّع” می‌نامد و آن کسی را که از طرف دولت اسلامی مأمور امر به معروف و نهی از منکر می‌شود “مُحتَسِب” نام می‌نهد. در دوران گذشته مقام محتسبی، مقام حکومتی بزرگ و ارجمندی به حساب می‌آمد و آن را به هرکس واگذار نمی‌کردند. ماوردی در کتاب مزبور فرق‌هایی برای تمایز “متطوع” و “محتسب” شمرده می‌گوید: “محتسب این وظیفه را به عنوان ولایت و حکومت انجام می‌دهد و لذا بر او واجب عینی است؛ اما بر غیر محتسب (متطوع) واجب کفایی است. امر به معروف و نهی از منکر برای محتسب به عنوان شغل است و لذا واجب است که همیشه به این کار بپردازد و از آن غافل نشود، اما متطوع چنین نیست. بر متطوع مستحب است و نه واجب. دیگر اینکه محتسب می‌تواند از بیت‌المال ارتزاق کند، اما متطوع نمی‌تواند. همچنین محتسب می‌تواند عاملین منکرات را شخصاً تنبیه و تعزیر نماید اما متطوع نمی‌تواند به این کار اقدام کند. فرق دیگر اینکه، محتسب می‌تواند عده‌ای را به عنوان اعوان و دستیار و کمک خود برگزیند اما متطوع نمی‌تواند”[۳۳].

ابوالحسن ماوردی سپس حدود بیست صفحه درباره احکام حسبه و وظایف محتسب از نظر فقهی بحث می‌کند. این نکته لازم به یادآوری است که کتاب “الاحکام‌السلطانیه” ماوردی بر اساس فقه عامه و اهل سنّت نوشته شده و متعلق به قرن پنجم هجری است.

برخی از علمای اهل سنت در مورد “حسبه و محتسبی” کتاب‌های مستقل نیز نوشته‌اند؛ از جمله می‌توان کتاب‌های “الحسبة و المحتسب” نوشته نقولازیاده و کتاب “الحسبة فی الاسلام” نوشته ابراهیم دسوقی شهاوی و نیز کتاب “الحسبه فی الاسلام” تألیف ابن تیمیّه و “معالم القربة فی احکام الحسیة” نوشته ابن‌الاخوه را نام برد. کتاب حسبه ابن‌الإخوه در قرون پیشین نوشته شده و اکنون با تجدید نظر جزئی می‌تواند اساس کار دادگاه‌های انقلاب اسلامی، مبارزه با منکرات و تعزیرات حکومتی در ابعاد وسیع آن قرار بگیرد، زیرا کیفیت کنترل همه اصحاب حرف و شغل‌ها را در عدم ارتکاب به منکرات نشان داده است[۳۴].

شرایط آمر و ناهی و مراحل امر و نهی

درباره امر به معروف و نهی از منکر و شرایط وجوب آن، دو نظریه عمده وجود دارد. برخی معتقدند همه مراحل امربه معروف و نهی از منکر هنگامی واجب خواهد بود که توانایی بر انجام آن باشد و زیان جانی نداشته باشد، وگرنه وجوب آن ساقط خواهد شد[۳۵]. در برابر این نظریه، دیدگاه دیگری مطرح است که وجوب آن را دایرمدار ترتب زیان بر آن نمی‌کند، بلکه وجوب آن را به احتمال تأثیر مشروط دانسته و بر فرض احتمال تأثیرناگذاری، وجوب آن ساقط خواهد شد[۳۶]. در واقع، طرف‌داران این نظریه وجوب این فریضه را به مؤثر واقع شدن مشروط می‌کنند و معتقدند امربه معروف و نهی از منکر در صورت تأثیرگذاری، هرچند با ضرر مالی و جانی همراه باشد، واجب است. این دسته از فقها به دسته‌ای از روایات و فعل امام حسین (ع) استناد می‌کنند. از پیامبر (ص) به تواتر نقل شده که فرمودند: “برترین جهاد، بیان کلمه حقی در برابر حاکم ستمگر است”[۳۷]. در این حدیث، پیامبر بیان سخنحق را در برابر سلطان جائر برترین جهاد و اعمال دانسته است؛ زیرا گفتن سخن حق در برابر حاکم ستمگر، اغلب با خطر مالی و جانی همراه خواهد بود وگرنه صاحبان قدرت با افراد عادی چه فرقی خواهند داشت تا گفتن سخنحق در برابر آنان جهاد به شمار آید[۳۸].

آمر و ناهی در اسلام و فقه اسلامی شرایط ویژه‌ای دارند که در صورت دارا بودن آن شرایط می‌توانند امر به معروف و نهی از منکر کنند. این شرایط عبارت‌اند از:

شناخت

منظور از شناخت این است که شخص آمر و ناهی، عالم و آگاه به موارد معروف و منکر در اسلام باشد؛ یعنی موارد و نوع اعمالی را که معروف و یا منکر هستند بشناسد؛ زیرا در صورت عدم شناخت معروف و منکر، چگونه می‌تواند مردم را به انجام یا ترک آنها امر یا نهی کند؟

احتمال تأثیر

شخص آمر و ناهی باید احتمال بدهد که امر و نهی او مؤثر واقع خواهد شد و از رواج منکر و ترک معروف جلوگیری خواهد نمود. اما اگر موضوع خیلی مهم باشد این شرط کأن لم یکن تلقّی می‌شود، مانند اینکه علما و رؤسای مذهب با احتمال عدم تأثیر در مقابل ظلم و ستمکاران سکوت کنند و این سکوت موجب بدگمانی مردم نسبت به آنان شود و بدین وسیله در نظر عموم متهم به اعوان ظلمه بشوند، در این صورت نهی از منکر واجب می‌شود هرچند که عملاً تأثیری در رفع ظلم نداشته باشد[۳۹].

اصرار و استمرار در گناه

شرط دیگر وجوب امر و نهی این است که مرتکب منکر و یا تارک معروف در عملِ خلاف خود، اصرار و تکرار داشته باشد. اگر انسان علم پیدا کند که کسی مرتکب منکر شده اما بعد آن را ادامه نداده و ترک نموده است، وجوب از بین می‌رود.

باعث مفسده نشود

اگر کسی احتمال قوی بدهد که امر و نهی او موجب مفسده است، امر و نهی بر او واجب نیست. چه مفسده جانی و چه مالی و آبرویی باشد، فرقی نیست. مثلاً اگر احتمال بدهد در صورتی‌که فلان زن منحرف را نهی از منکر نماید خود او را متهم و رسوا خواهد کرد، امر و نهی واجب نیست؛ زیرا موجب مفسده آبرویی است. این شرط در صورتی است که منکر، شیوع و اهمیت زیادی نداشته باشد. “اما اگر معروف و منکر از مسائل و موضوعات اساسی باشد و صاحب شریعت اهمیت زیادی برای آن قائل باشد مانند حفظ جان‌های عده‌ای از مسلمانان و هتک ناموس آنان یا محو آثار اسلام و محو برهان اسلام که موجب گمراهی مردم شود، یا محو برخی از شعائر اسلام مانند خانه خدا و بیت‌الله الحرام، در چنین مواردی احتمال ضرر حتی جانی موجب رفع تکلیف نمی‌شود. اگر اقامه براهین اسلام موقوف بر بذل و فدای جان و یا جان‌ها است، این فداکاری باید صورت بگیرد تا چه رسد به احتمال ضرر و حرج”[۴۰].

این چهار مسأله شرایط وجوب امر به معروف و نهی از منکر هستند و در صورت تحقق پیدا کردن آنها در هر کس امر و نهی بر او واجب می‌شود اعم از فرد مسلمان و جامعه اسلامی[۴۱].

مراحل امر به معروف و نهی از منکر

مراحل و مراتب امر به معروف و نهی از منکر چگونه است؟ و آیا اساساً در فقه اسلامی مراحلی برای آن قائل شده‌اند یا نه؟ آری، فقها مراحلی برای آن قائل شده‌اند و مراحل امر به معروف و نهی از منکر چنین است:

  1. مبارزه منفی: در صورت مشاهده ترک معروف و یا رواج و ارتکاب منکر از طرف شخصی، دسته‌ای و یا دولت و حاکمی، انسان مسلمان باید ابتدا با او مبارزه منفی بکند؛ یعنی انزجار و ناراحتی قلبی خود را از عملی‌شدن منکر به گونه‌ای بروز دهد و ترش‌رویی به عامل و مرتکب منکر و تارک معروف نشان دهد. یا صورت خود را پیش او عبوس جلوه دهد و یا از او اعراض و ترک معاشرت و مساعدت کند.
  2. ارشاد زبانی: مرحله دوم این است که اگر مرحله اول مؤثر واقع نشد با زبان خود جلو منکر را بگیرد و آن را تقبیح کند و مرتکبش را مذمت و ملامت نماید و از او بخواهد که از عمل خود توبه نماید.
  3. اتمام حجت: مرحله بعدی این است که انسان به او اولتیماتوم بدهد و با او اتمام حجت نماید و با تحکم و قاطعیت تمام از او بخواهد که منکر را ترک نماید و معروف را به جای آورد و او را تهدید کند که در صورت عدم ترک منکر مجازات خواهد شد.
  4. انکار با دست: اگر مراحل فوق‌الذکر مؤثر واقع نشد، نوبت به اقدام عملی می‌رسد و می‌تواند او را عملاً و با دست تنبیه نماید و اعمال قدرت کند. مانند زدن و مجروح‌ساختن. در مورد زدن و مجروح ساختن سزاوار است که از فقیه جامع‌الشرایط اجازه گرفته باشد[۴۲]. چون اجرای حدود و تعزیرات بر عهده خود حاکم شرع و ولیّ‌فقیه است و افراد عادی نمی‌توانند بدون اجازه او اجرای حدود و تعزیرات نمایند[۴۳].

بسیاری از فقها مرحله سوم را چنانچه مفسده‌ای در پی نداشته باشد و موجب هرج‌و‌مرج نگردد جایز دانسته‌اند و گفته‌اند اذن امام را لازم ندارد. اما فقها در انجام امر به معروف و نهی از منکری که قتل و خون‌ریزی در پی داشته باشد اختلاف نظر دارند[۴۴]. هریک از این مراحل خود مراتبی دارد[۴۵]. البته در مرحله سوم، برخی اجازه امام را شرط می‌دانند. شیخ طوسی برای دفع منکر، در صورت نیاز، حمل سلاح را نیز جایز دانسته است؛ زیرا خداوند به دفع منکر امر کرده است و اگر این کار با موعظه و تخویف و دست خالی پیش نرفت، به سبب وجوب نهی از منکر حمل سلاح واجب است. تا زمانی که امکان انجام دادن این کار هست، از مکلف ساقط نمی‌شود[۴۶].

ابومحمد بن حزم اندلسی نیز معتقد است: چنانچه حاکمی مرتکب منکری شد و بازداشتن وی جز از راه قیام مسلحانه مردمی ممکن نبود، به کار گرفتن این روش واجب می‌شود و بدین ترتیب به قیام مسلحانه علیه حاکم جائر فتوا می‌دهد. او این دستور را به دسته‌ای از اهل سنت و همه معتزله و نیز خوارج و زیدیه نسبت می‌دهد و به حدیثی از علی بن ابی‌طالب در این باره استناد می‌جوید. سپس در رد ادعای کسانی که گفته‌اند باید در برابر ستم حاکم بردباری و سکوت پیشه کرد می‌نویسد: همه احادیث و آیاتی که طرفداران جبر و سکوت در برابر امام جائر بدان استناد جسته‌اند و به امربه معروف و نهی از منکر قلبی بسنده کرده‌اند، هیچ حجت و دلیل معینی برای اثبات نظرشان نیست؛ زیرا با آیه وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ[۴۷] منافات دارد[۴۸].

امام خمینی دراین‌باره نوشته‌اند: “چنانچه مراحل اول و دوم در جلوگیری از منکر مؤثر واقع نشد، اعمال قدرت و زور و تنبیه با دست و سلاح تجویز می‌شود. در این مرحله نیز باید رعایت مراحل سبک‌تر شود و شایسته است در خصوص ضرب و جرح از فقیه جامع‌الشرایط اجازه گرفته شود”[۴۹][۵۰].

برای حسن خطام این بحث و استفاده بیشتر، سخن گهرباری از امام علی (ع) را می‌آوریم که فرمود: “امر به معروف و نهی از منکر کنندگان دارای مراتب و انواعی هستند: کسانی که با دست، زبان و کینه قلبشان امر و نهی می‌کنند، و اینها تمام صفات خیر و نیکویی را دارا هستند. عده‌ای نیز با قلب و زبان‌شان نهی از منکر می‌کنند، اما با دست نمی‌کنند، اینها نیز دارای دو سوم صفات نیک هستند. عده‌ای نیز با کینه قلبشان نهی از منکر می‌کنند (در وجود و درون خود نسبت به ظالم و مرتکب منکر نفرت دارند) ولی با دست و زبان امر و نهی نمی‌کنند. اینان دو خصلت نیک از سه خصلت را ضایع کرده و به یکی متمسک شده‌اند و خصلت‌های متروک، اشرف خصلت‌ها می‌باشند. کسانی که نه با دست و نه با زبان و نه با قلب نهی از منکر می‌کنند اینان مردگانی در میان زندگان و یا مردگان زنده‌نما هستند و... ”[۵۱][۵۲]

واکنش منافقان در برابر امر به معروف و نهی از منکر

نفاق و دورویی پدیده شومی است که همیشه انقلاب‌ها و نهضت‌های اسلامی را از درون تهدید می‌کرده و به آن ضربه می‌زده است و انقلاب اسلامی ایران نیز بیشترین ضربه را از منافقان کوردل خورده است. بنابراین، بجاست که برداشت منافقان از امر به معروف و نهی از منکر را بدانیم و موضع آنان را در این‌باره دریابیم.

از ویژگی و صفات منافقان این است که شعارها و شعایر مقدس و انقلابی را می‌گیرند و مسخ می‌کنند و در پشت آن شعارها مصون می‌مانند و عملیات تخریبی خود را علیه اسلام و مسلمانان واقعی شروع می‌کنند. ظاهراً با مسجد مخالفت نمی‌کنند اما برای مسخ‌کردن آن، خود مسجد ضرار می‌سازند. امر به معروف و نهی از منکر را نیز انکار نمی‌کنند اما محتوای آن را مسخ می‌سازند. چنان‌که خدای تبارک و تعالی در قرآن مجید می‌فرماید: الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَيَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ[۵۳].

قرآن معجزه ابدی خدا در روی زمین است که به وسیله آخرین فرستاده او به دست انسان‌ها رسیده است. آنان که به بهانه حمله به رقیب سیاسی خود کودکان را آتش می‌زنند آنان که از مرزهای اسلام دفاع نمی‌کنند و راهیِ دیار بیگانه شده و در آنجا ملعبه دست جهان‌خواران می‌شوند آنان همان کسانی هستند که به فرموده قرآن مجید “امر به منکر و نهی از معروف” هم می‌کنند.[۵۴]

امر به معروف و نهی از منکر تنظیم کننده رفتار شهروندان و زمامداران

یکی از راهبردهای اساسی در ادبیات و منطق قرآن کریم برای مسئولیت، مراقبت و نظارت اجتماعی که تنظیم‌گر رفتار شهروندان و زمامداران می‌شود، امر به معروف و نهی از منکر است، این آموزه، مظهر مقابله با بی‌خیالی و بی‌مسئولیتی است و از کلیدی‌ترین راهبردها برای نظارت همگانی بر امور جامعه به ویژه رفتار حاکمان است. بیان کردیم عدالت سیاسی می‌کوشد زمینه‌های احقاق حقوق سیاسی- اجتماعی را در جامعه فراهم کند و حق را به حق‌دار برساند. ویژگی این آموزه آن است که با نظارت، در سطوح مختلف، جلوی انحراف از مسیر و شاهراه حق را می‌گیرد و اجازه نمی‌دهد تا حاکمان و شهروندان در فرایند امور هر گونه که دوست دارند، تصمیم بگیرند، عمل کنند و بی‌اعتنا به حقوق دیگران، خودکامانه احساس آرامش داشته باشند. با این اصل راهبردی، افراد، هماره حس می‌کنند که چشمانی بر رفتار، کردار و رفتار آنان نظارت می‌کنند، نظارتی سیاسی- اجتماعی، تنظیم‌گر و سامان‌بخش رفتار صاحبان قدرت می‌شود و کلیدی برای رسیدن به عدالت سیاسی.

امر به معروف و نهی از منکر که در کلام خداوند بر آن تأکید بسیار شده است و معمولاً در کنار یکدیگر بیان شده‌اند[۵۵]. یکی از کاراترین راهبردها برای احساس مسئولیت و نظارت همگانی در جامعه است. یکی از ویژگی‌های مؤمنین، پایبندی به این اصل بیان شده و حتی پیش از نماز و زکات آمده است: وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ[۵۶] در حالی که منافقین و فاسقین امر به منکر و نهی از معروف می‌کنند: الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ[۵۷].

آن‌گونه که پیروان شیطان، امر به فحشا و منکر می‌کنند: وَمَنْ يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ[۵۸].

در کلام خداوند، همه مسلمانان به این فریضه تشویق می‌شوند و به دلیل التزام و پایبندی به این وصف، آنان خَيْرَ أُمَّةٍ معرفی شده‌اند: كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ[۵۹]. فخر رازی از پیامبر اسلام (ص) به نقل از امام حسن (ع) نقل می‌کند که فرمود: «من أمر بالمعروف أو نھی عن المنکر فهو خلیفة الله فی أرضه و خلیفة رسوله و خلیفة کتابه»[۶۰]؛

جانشین، باید همانند آن کس که به جای او نشسته است، عمل کند و رفتار داشته باشد منطبق با عدالت. بر پایه آیه ذکر شده، مقدم بودن امر به معروف و نهی از منکر بر ایمان به خدا در این آیه، نشانه اهمیت و عظمت این فریضه است و انجام آن، ضامن گسترش ایمان و اجرای قوانین فردی و اجتماعی می‌باشد و اگر اجرا نگردد، ریشه‌های ایمان در دل‌ها سست می‌گردد، به همین سبب بر ایمان مقدم شده است. مسلمانان تا زمانی یک «امت ممتاز» محسوب می‌گردند که دعوت به سوی نیکی‌ها و مبارزه با فساد را فراموش نکنند[۶۱]. دانستیم یکی از کارهایی که انبیای الهی جامعه را از آن، باز می‌دارند، بغی و ستم است؛ پس کار اساسی در امر به معروف و نهی از منکر، بازداشتن از ستم و حرکت به سوی عدالت است. همان‌گونه که در بند پیشین آوردیم یکی از راهبردهای اصلی برای پویایی در مسیر عدالت، ستیزه‌جویی و مبارزه با ظلم و نفی آن است، یکی از سطوح اصلی این مبارزه با امر به معروف و نهی از منکر عملی می‌شود. خداوند در قرآن، خاموش نشستن عالمان در مقابل فساد ظالمان را از علل نابودی اقوام پیشین ذکر می‌کند و دانشمندان گوشه‌گیر را نکوهش کرده است که چرا صاحب قدرت نبودند تا از فساد جلوگیری کنند و جامعه را به سوی عدالت به حرکت در آورند، خداوند می‌فرماید: فَلَوْلَا كَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِكُمْ أُولُو بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِي الْأَرْضِ إِلَّا قَلِيلًا مِمَّنْ أَنْجَيْنَا مِنْهُمْ وَاتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا مَا أُتْرِفُوا فِيهِ وَكَانُوا مُجْرِمِينَ[۶۲]. این آیه با توجه به «لولا»ی تحضیضی، به معنی «هلّا» (= چرا؟) کارهای گذشته را نکوهش می‌کند و برای آینده، ترغیب و تشویق بسیار به همراه دارد، در المیزان آمده است که «لولا» به معنی «هلّا» و «الّا»، تعجب و توبیخ را می‌رساند[۶۳]. تنبیه و ترغیب در این آیه، چندان بسیار است که به وجوب می‌رسد؛ در مجمع البیان آمده است که این آیه بر وجوب نهی از منکر دلالت می‌کند؛ زیرا خداوند سبحان، صاحب اندیشه و قدرت در امت‌های پیشین را به دلیل ترک نهی از فساد، نکوهش می‌کند و خبر می‌دهد که تنها تعدادی اندک از آنان، به دلیل نهی از منکرشان، نجات یافتند و آگاهی می‌دهد که اگر اکثریت همانند اقلیت، با ظلم، مقابله کرده بودند، هلاک نمی‌شدند و نابودی آنان به دلیل کفر و فسادشان بوده است[۶۴]. در کلامی از علی (ع) آمده است: ای مؤمنین! فردی که عمل ناپسندی را ببیند که به سوی آن خوانده می‌شود، کسی که آن را در ذهن خود انکار کند، مسلمان است و کسی که آن را به زبانش انکار کند، ماجور خواهد بود... و کسی که آن را با شمشیر انکار کند تا کلمه خداوند برتر باشد و کلمه ستمکاران، فروتر، پس او به راه هدایت رسیده و قلبش از یقین، نورانی می‌شود[۶۵].

و در روایتی از امام حسین (ع) در همین باره و ضرورت مقابله با فساد و نهی از منکر فرمود: بر دیده فرد مؤمن روا نیست که به گناه و معصیت خداوند بنگرد و ساکت بنشیند، مگر آنکه آن را تغییر دهد[۶۶]. فرایند امور جامعه را به سوی اصلاح امور، هدایت و راهبری کند. به تعبیر سید قطب، این آیه اشاره به سنت الهی دارد، اگر در امتی که به هر نحوی، برای غیر خداوند، به بند کشیده می‌شود و به دام فساد می‌افتد، کسانی بر پاخیزند تا دفع فساد کنند، پس آن امت، نجات یافته است و گرفتار نابودی نخواهد شد، اما امت‌هایی که در آنها ستمکاران، ستم می‌کنند و کسی قیام نمی‌کند تا ستم و فساد را کنار زند یا انکار کند، پس سنت خداوندی که هلاکت باشد، بر آنان جاری می‌شود[۶۷]. خداوند یکی از عوامل لعنت بر اقوام پیشین را ترک امر به معروف و نهی از منکر می‌داند. در قرآن کریم آمده است: لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُودَ وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ * كَانُوا لَا يَتَنَاهَوْنَ عَنْ مُنْكَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَفْعَلُونَ[۶۸].

مایه لعنت تعدادی از بنی‌اسرائیل، «عصیان» و «اعتدا»یی است که نافرمانی و سرپیچی خداوند را در بردارد، آنان نهی از زشتی نمی‌کردند؛ ستمگران، حقوق دیگران زیر پا می‌گذاشتند و از مردم، بی‌اعتنا از کنار مسائل می‌گذشتند، این امر موجب آن شد تا به وسیله انبیای الهی مورد لعن و نفرین قرار گیرند. کارکرد این آموزه قرآنی در بحث عدالت سیاسی، شامل حوزه‌های گوناگون فردی و اجتماعی می‌شود، پذیرش و نهادینگی این اصل در جامعه، می‌تواند در فرایند نظارت بر قدرت حاکمان و کارگزاران، جلوی برخی ناعدالتی‌ها را بگیرد. ویژگی این اصل آن است که وظیفه فرد خاصی نیست، تمامی افراد باید این دستور دینی را رعایت کنند؛ دیگران و اطرافیان خود را به خیر و نیکی دعوت کنند و جلوی ستم و کار ناپسند را بگیرند؛ فرمانبر باشد یا فرماندار. از آنجا که در دولت اسلامی پس از غیبت، حاکم اسلامی دارای مقام عصمت نیست و در هاله تقدس و نقدناپذیری قرار ندارد، لذا بر رفتار و گفتار او نظارتی همیشگی وجود دارد و یکی از این سازوکارهای نظارتی، برخاسته از اصل راهبردی امر به معروف است. به نوشته مطهری: اسلام برای احدی کُرّیت و اعتصام قائل نیست، حتی برای شخص پیغمبر اکرم (ص) چرا که می‌گوید: قُلْ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ[۶۹].

چرا می‌فرماید: لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ[۷۰] همه اینها برای این تعلیم است که تبعیضی در کار نیست، کرّیت و اعتصامی برای احدی نیست[۷۱].

با توجه به این امر یکی از راهبردهای اساسی برای رسیدن به عدالت سیاسی، نظارت فراگیر و مسئولانه بر فرایند اعمال قدرت است، دولت‌ها امروزه هر قدر هم که گروه‌های قوی بازرسی و نظارت داشته باشند، باز افرادی به قانون گردن نمی‌نهند و راه فرار از آن را می‌جویند و می‌یابند. در امر به معروف و نهی از منکر، همه افراد، ناظران و حسابرسانی حساس و دقیق، قلمداد می‌شوند که در هر مکانی حضور دارند و هر کس می‌تواند به قدر توان خویش، جلوی فساد قدرت و باندبازی سیاسی را بگیرد. علامه طباطبایی اشاره دارد که این اصل ساده، بهترین و قوی‌تری نیروی نظارتی و بازرسی در جامعه است، نقش نظارتی این آموزه به سان شالوده‌ای است که پایه‌های استواری جامعه بر آن بنا شده است و موجب همگرایی و هماهنگی اجزا و اعضای جامعه می‌گردد، اگر امر به معروف و نهی از منکر، در میان نباشد عوامل مختلفی که دشمن بقای «وحدت اجتماعی» هستند، همچون موریانه از درون، ریشه‌های اجتماع را می‌خورند و آن را از هم فرو می‌پاشند، بنابراین حفظ وحدت اجتماعی بدون نظارت عمومی، ممکن نیست[۷۲]. با توجه به رویکرد اجتماعی این آموزه، به نظر می‌رسد رویه اصلی آن، بیش از اصلاح فرد، پیرایش جامعه از زشتی و فساد است، هر چند که فرد صالح، زمینه‌ساز ظهور جامعه صالح است. این دستور به مسلمانان می‌آموزد که به جامعه و فرایند قدرت در جامعه، حساس باشند و صلاح و فساد آن را از خود پندارند. انسان مدنی الطبع، نمی‌تواند به شکل فردی، نیازهای خود را تأمین کرده و از همکاری دیگران بی‌نیاز باشد؛ از این‌رو در جامعه، تحت تأثیر اندیشه‌ها، اخلاق و رفتار دیگران قرار دارد و عقل، حکم می‌کند که برای رسیدن به آرامش و حفظ کیان جامعه از فساد و تباهی، در برابر زشتی‌ها، قدرت‌طلبی‌ها، انحصارطلبی‌ها و بهره‌برداری نادرست از قدرت، موضع‌گیری کند. با توجه به پیوندهای اجتماعی و اینکه هیچ کار بدی در اجتماع انسانی در نقطه خاصی محدود نمی‌شود، بلکه هرچه باشد همانند آتشی، ممکن است به نقاط دیگر سرایت کند، عقلی بودن این دو وظیفه، مشخص می‌شود. در اجتماع، چیزی به عنوان ضرر فردی وجود ندارد و هر زیان فردی امکان این را دارد که به صورت یک زیان اجتماعی در آید، به همین دلیل، منطق و عقل به افراد اجتماع اجازه می‌دهد که در پاک نگه داشتن محیط پیرامون خود، از هر کوششی خودداری نکنند[۷۳].

جلوگیری از فساد قدرت و راهیابی انحراف به عرصه سیاسی- اجتماعی که امری اساسی در عدالت سیاسی به شمار می‌رود تا آن را در مسیری شایسته، جریان اندازد، هنگامی است که حاکمان از لایه‌های زیرین جامعه آگاه باشند و اجازه دهند تا اطلاعات، تیزبینی و تحلیل شهروندان به آنان منتقل شود و چشمانی جست‌وجوگر در جامعه وجود داشته باشند تا منتقدانه اوضاع ناگفته و نانوشته جامعه را بیان کنند و شهروندان خود را در برابر آن مسئول انگارند، آن‌گونه که کارگزاران حکومت اسلامی نیز هم بستر را برای اجرایی کردن این آموزه در جامعه فراهم کنند و هم از دستاوردهای آن، برای حرکت در جهت عدالت در عرصه سیاسی- اجتماعی بهره گیرند. نقطه مقابل عدالت سیاسی، استبداد است که قدرت حاکم، دلخواهانه عمل می‌کند، این قدرت، هنگامی در دست کسی یا کسانی خاصی ممترکز شود، مفاسدی به بار می‌آورد؛ لذا در نگرشی واقع‌بینانه، در نظام قرآنی- اسلامی، فرایندی چون امربه معروف و نهی از منکر در نظر گرفته شده است که هم حق شهروندان و هم تکلیف آنان به شمار می‌آید و یکی از فراگیرترین و دستیاب‌ترین آموزه‌ها به شمار می‌آید و می‌تواند با نظارت جامع و همه‌گیر بر قدرت سیاسی، جهت‌گیری آن در سمت عدالت را تضمین کند و از خودکامگی باز دارد، نائینی در تنبیه الامه و تنزیه المله، یکی از مهم‌ترین راه‌های مبارزه با استبداد را امر به معروف و نهی از منکر می‌داند[۷۴].

در قرآن کریم به این نکته اشاره شده است که یکی از کارهای کافران آن است که آمران به قسط و عدل را در جامعه، به ناحق می‌کشند، در سوره آل عمران می‌خوانیم: إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَيَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ[۷۵]. در روایتی از پیامبر گرامی اسلام (ص) نقل شده است که بنی‌اسرائیل در یک ساعت، چهل و سه پیامبر را کشتند، سپس یک صد و دوازده نفر از عابدان بنی‌اسرائیل، آنان را (به پشتیبانی از پیامبران) امر به معروف و نهی از منکر کردند، آن روز آنها را نیز کشتند[۷۶]؛ به هر حال این قوم، انبیا را که اولین قیام کنندگان به عدالتند و امرکنندگان به قسط و عدالت را می‌کشتند و از آنجا که در آیه فعل مضارع يَكْفُرُونَ و يَقْتُلُونَ به کار رفته است، بر استمرار دلالت می‌کند[۷۷]، نشان از آن دارد که این رفتار غیر انسانی در همه زمان‌ها از سوی ظالمان وجود داشته و خواهد داشت. جالب آنکه در این آیه، عدالت‌خواهان جان باخته در راه عدل و عدالت‌گستری را در ردیف انبیای الهی ذکر می‌کند[۷۸].

اقدام برای امر به معروف و نهی از منکر، تلاشی داوطلبانه و اختیاری است و شهروندان با اندکی تأمل می‌توانند تفاوت میان ستم و عدل را شناسایی کنند و افراد را به دادگری فراخوانند. ویژگی این آموزه، همه‌گیری و فرادولتی بودن[۷۹] آن است و طبعاً از آفت‌های دولتی بودن مانند فرمایشی شدن و مدح قدرت و قدرتمندان، دور می‌ماند. از دیگر سو، اولین گروهی که نیازمند نظارت عمومی مردم هستند حاکمان و صاحبان قدرت می‌باشند که آنان خود را قادر به انجام هر کاری می‌دانند و چنانچه خود را خارج از نظارت بدانند به سمت خودرأیی و استبداد حرکت خواهند کرد. ویژگی امر به معروف و نظارت همگانی آن است که حقوق ستمدیدگان را به جایگاه اصلی خود باز می‌گرداند و امور را در جایگاه اصیلش قرار می‌دهد که بخشی از عدالت سیاسی است. امام حسین (ع) در این باره می‌فرماید: «أَنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ دُعَاءٌ إِلَى الْإِسْلَامِ مَعَ رَدِّ الْمَظَالِمِ‏ وَ مُخَالَفَةِ الظَّالِمِ‏ وَ قِسْمَةِ الْفَيْ‏ءِ وَ الْغَنَائِمِ وَ أَخْذِ الصَّدَقَاتِ مِنْ مَوَاضِعِهَا وَ وَضْعِهَا فِي حَقِّهَا»[۸۰]؛

با توجه به این امر، نظارت عمومی بر حسن اجرای احکام عدالت‌گستر اسلام، زمینه فراگیری عدالت سیاسی- اجتماعی را فراهم می‌سازد. در روایتی نسبتاً طولانی که جابر از امام باقر (ع)، نقل می‌کند، زوایای گوناگون امر به معروف و نهی از منکر شکافته شده است. در روایت، بایستگی این آموزه، پیامدها، چگونگی راهبری آن به سوی عدالت و بسترسازی آن برای رویارویی با ستمگران، بررسی شده است؛ ایشان می‌فرماید: «يَكُونُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ قَوْمٌ‏ يُتَّبَعُ‏ فِيهِمْ‏ قَوْمٌ‏ مُرَاءُونَ يَنْفِرُونَ وَ يَنْسِلُونَ حَدَباً سَفَهاً لَا يُوجِبُونَ أَمْراً بِمَعْرُوفٍ وَ لَا نَهْياً عَنْ مُنْكَرٍ إِلَّا إِذَا أَمِنُوا الضَّرَرَ يَطْلُبُونَ لِأَنْفُسِهِمُ الرُّخَصَ وَ الْمَعَاذِيرَ يَبْغُونَ زَلَّاتِ الْعُلَمَاءِ وَ فَسَادَ عِلْمِهِمْ يُقْبِلُونَ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الصِّيَامِ وَ مَا لَا يَكْلِمُهُمْ فِي نَفْسٍ وَ لَا مَالٍ وَ لَوْ أَضَرَّتِ الصَّلَاةُ بِسَائِرِ مَا يَعْمَلُونَ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَبْنَائِهِمْ لَرَفَضُوهَا كَمَا رَفَضُوا أَتَمَّ الْفَرَائِضِ وَ أَشْرَفَهَا إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ فَرِيضَةٌ عَظِيمَةٌ بِهَا يُقَامُ الْفَرَائِضُ»[۸۱].

سپس آن حضرت بر این امر تأکید می‌کند که اگر این فریضه ترک شود، غضب الهی بر آنان روا می‌گردد و همه را فرا می‌گیرد؛ پس نیکان در خانه بدکاران و خردسالان به همراه سالخوردگان هلاک می‌شوند و در ادامه می‌فرماید: «إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ سَبِيلُ الْأَنْبِيَاءِ وَ مِنْهَاجُ الصَّالِحِينَ فَرِيضَةٌ عَظِيمَةٌ بِهَا يُقَامُ الْفَرَائِضُ وَ تَأْمَنُ الْمَذَاهِبُ وَ تَحِلُّ الْمَكَاسِبُ وَ تُرَدُّ الْمَظَالِمُ وَ تُعْمَرُ الْأَرْضُ وَ تُنْتَصَفُ مِنَ الْأَعْدَاءِ وَ يَسْتَقِيمُ الْأَمْرُ فَأَنْكِرُوا بِقُلُوبِكُمْ وَ الْفَظُوا بِأَلْسِنَتِكُمْ وَ صُكُّوا بِهَا جِبَاهَهُمْ وَ لَا تَخَافُوا فِي اللَّهِ لَوْمَةَ لَائِمٍ»[۸۲].

بعد به این امر مهم اشاره می‌شود که ملامت و سرزنش بر کسانی است که ستم می‌کنند، در این هنگام باید با همه مردم توان در برابر آنان ایستاد، از ستم بازداشت و به سوی عدالت فراخواند: إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَيَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۸۳]«فَهُنَالِكَ فَجَاهِدُوهُمْ بِأَبْدَانِكُمْ وَ أَبْغِضُوهُمْ بِقُلُوبِكُمْ غَيْرَ طَالِبِينَ سُلْطَاناً وَ لَا بَاغِينَ مَالًا وَ مُرِيدِينَ بِالظُّلْمِ ظَفَراً حَتَّى يَفِيئُوا إِلَى أَمْرِ اللَّهِ وَ يَمْضُوا عَلَى طَاعَتِهِ فَإِنَّ اللَّهَ أَوْحَى إِلَى شُعَيْبٍ النَّبِيِّ (ص) إِنِّي لَمُعَذِّبٌ مِنْ قَوْمِكَ مِائَةَ أَلْفٍ وَ أَرْبَعِينَ أَلْفاً مِنْ شِرَارِهِمْ وَ سِتِّينَ أَلْفاً مِنْ خِيَارِهِمْ فَقَالَ يَا رَبِّ‏ هَؤُلَاءِ الْأَشْرَارُ فَمَا بَالُ الْأَخْيَارِ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ أَنَّهُمْ دَاهَنُوا أَهْلَ الْمَعَاصِي وَ لَمْ يَغْضَبُوا لِغَضَبِي‏»[۸۴]؛

نائینی از فقهایی است که کارکرد این دو آموزه در عدالت سیاسی و جلوگیری از خودسری قدرت‌مداران را گوشزد می‌کند، به تعبیر ایشان، با کاربردی نکردن این دو وظیفه مهم شرعی، مسلمانان گرفتار تحکمات خودسرانه می‌شوند، پس آزادی، به دست آوردن حقوق غصب‌شده و جلوگیری از تحکمات به این دو آموزه وابسته است، ایشان امیدوار است که مسلمین آخرین نفس را بعون الله از دست ندهند و کوتاهی در امر به معروف و نهی از منکر را بیش از این روا ندارند، اساس عدل را که موجب بقای ملک است، به پا داشته و بنیان ظلم را که مایه انقراض است، منهدم سازند[۸۵]. مطهری نیز به نقش امر به معروف و نهی از منکر در برقراری عدالت اجتماعی، اشاره دارد. آن‌سان که ایشان در این راه، به مجازات‌ها و قوانین جزایی و آموزه‌هایی چون قیام علیه ظالمین و اتحاد در برابر آنان را مطرح کرده است[۸۶]. توجه به این آموزه است که روح مسئولیت‌شناسی را بر همه جامعه حاکم می‌سازد و نظارت همگانی، تعاون و مشارکت در مسائل سیاسی- اجتماعی را وظیفه همگان می‌داند، به گونه‌ای که بر افراد جامعه است تا در مقابل حکومت خودکامه بایستند؛ زیرا ستم، بزرگ‌ترین منکر و امر به عدالت، بزرگ‌ترین معروف است. مردم مسئولند تا حکومت مطلقه افراد را نپذیرند و بر ضرورت نقد قدرت تأکید می‌شود که هر مقام غیر معصومی که در وضع غیرقابل انتقاد قرار گیرد هم برای خودش خطر است و هم برای اسلام[۸۷]؛ و حاکم، مسئولیت دارد تا به حقوق شهروندان وفادار باشد. با در نظر داشتن این اصل، امام خمینی باور داشت که اگر سکوت علمای اسلام موجب تأیید یا تقویت ظالم شود، این عمل حرام بوده و واجب است، اظهار نظر کنند، حتی در صورتی که این مقابله در جلوگیری از ستم ستمگر نیز تأثیری نداشته باشد[۸۸].

نکته دیگر آنکه حاکم اسلامی باید در برابر نظارت‌جویی و مسئولیت‌شناسی شهروندان، پاسخ‌گو باشد، امری که او را از خودرأیی دور و به اعمال عادلانه قدرت سیاسی نزدیک می‌سازد، لذا امام خمینی بر این باور بود که هر فردی از افراد ملت حق دارد که مستقیماً در برابر سایرین، زمامدار مسلمین را استیضاح کند و به او انتقاد کند و او باید جواب قانع کننده بدهد[۸۹][۹۰]

اجتماع امر و نهی

وقتی که مورد واحدی محل تجمع امر و نهی قانونی قرار گیرد، نهی را باید اجرا کرد. از مظاهر این قاعده مَا اجْتَمَعَ الْحَلَالُ وَ الْحَرَامُ إِلَّا وَ قَدْ غَلَبَ الْحَرَامُ است اجتناب از بدی‌ها اولی از اکتساب نیکی‌ها است.

گرچه ریشه این بحث کلامی است، اما فقها در علم اصول از آن به عنوان یک قاعده حکم‌ساز استفاده کرده‌اند. عده‌ای از فقهای شیعه مانند اشاعره آن را ممکن و اکثریت فقهای شیعه چون معتزله، آن را محال شمرده‌اند و لکن فارغ از هر دو نظریه در نگاه اول چنین به نظر می‌رسد که بحث درباره اجتماع امر و نهی بی‌فایده و فاقد نتیجه مطلوب فقهی و حقوقی است.

اصولاً خود این تکلیف قطع‌نظر از متعلق آن، مصداق محال است. اما این اشکال در صورتی صادق است که احکام به صورت قضایای حقیقی از عنوان موضوع به مضمون خارجی سرایت کند و بنابر نظر دیگر که همواره امر و نهی متعلق به عناوین کلی موضوعات احکام تعلق می‌گیرد، جواز اجتماع امر و نهی بدان معنا خواهد بود که یا مسئله از باب تزاحم منجر به تخییر شده و یا عمل واحد هم مصداق امتثال امر و هم مصداق ارتکاب نهی تلقی شود[۹۱]. در مواردی که در عمل به وظایف عمومی مانند: امور حسبیه و امر به معروف از شیوه‌های نامشروع استفاده می‌شود، می‌توان برای این قاعده در حوزه حقوق عمومی مثال‌هایی تصور نمود[۹۲][۹۳][۹۴].

امر به معروف و نهی از منکر

امر به معروف و نهی از منکر، دو اصطلاح که در تفاسیر قدیم کلام الهی، به امر به تبعیت از حضرت محمد(ص) و دین اسلام، و نهی از کفر به خداوند و تکذیب رسول خدا(ص) و دین او تبیین شده است. در گذر از مباحث طولانی و پردامنه‌ای که عالمان دین از جمله متکلمان، در بیان مفهوم و مطلوب و اقسام صیغه‌های امر و نهی و چگونگی دلالت آنها مطرح کرده‌اند، می‌توان گفت که امر به معروف کنشی است برای تحقق آنچه مطابق تعالیم دین و عرف دینداری آشنا و پسندیده است و نهی از منکر، واکنشی است برای نابود کردن آنچه ناآشنا و نکوهیده است. این اصل که البته، بالذات متعلق به حوزه عمل است و باید آن را در شمار فروع جای داد، نه اصول، ابتدا به ابتکار معتزله وارد علم کلام و حوزه مباحث نظری شد و در سده‌های بعد، توسط دیگران، به صورت یک سنت در تألیفات کلامی پیگیری شد. قدیم‌ترین منابع موجود در کلام معتزلی- که البته از اواخر سده سوم قمری پیش‌تر نمی‌رود - حاکی از آن است که اعتقاد قطعی به این اصل، همراه با ۴ اصل نظری دیگر اساس سنجش اعتقاد نسبت به مذهب معتزله قلمداد می‌شده است. این موضوع توسط قاضی عبدالجبار نیز که اثری جامع درباره اصول پنج‌گانه اهل اعتزال نگاشته، مورد تأیید و تأکید شده است. امر به معروف و نهی از منکر در احکام و شرایط و مراتب خود حاوی بحث‌ها و اختلاف‌های بسیار بوده است که به اهم آنها اشاره می‌شود:

نزد معتزله

داده‌های موجود حاکی از آن است که در کلام مشایخ سلف معتزله، امر به معروف مطلقاً واجب قید شده بود و نخستین بار ابوعلی جُبّایی معروف را به واجب و مستحب تقسیم کرد و امر به نوع اول را واجب، و امر به نوع دوم را مستحب دانست. او در مورد منکرات، به چنین تقسیمی قائل نشد. قاضی عبدالجبار این قول را برگزید و آن را این گونه تقریر کرد که امر تابع مأمورٌبه است و متصف به صفتی زاید بر آن نیست؛ امر به واجب، واجب، و امر به مستحب، مستحب است؛ اما همه منکرات متصف به قبحند و نهی از آن‎ها یکسره واجب است. در ظاهر بعد از این، تنها ابوالقاسم بلخی که از معتزلیان بغداد بود و در باب احکام پنج‌گانه تکلیفی، نظریاتی خاص داشت، بر قول اسلاف پای فشرده است. معتزله به اتفاق برآنند که وجوب امر به معروف و نهی از منکر مستند به کتاب، سنت و اجماع مسلمانان است؛ و به عبارت دیگر، دلیل وجوب آن سمعی است. اما ابوعلی جبایی کوشید تا با توسل به قاعده‌ای که از آن به «احسان» تعبیر می‌کرد، حکمی عقلی برای وجوب آن تمهید کند. این کوشش، از سوی فرزند او ابوهاشم جبایی جز در مورد یکی از مصادیق نه چندان با اهمیت آن، مورد مخالفت قرار گرفت. قاضی عبدالجبار نیز گرچه در کتاب «المختصر فی اصول‌الدین» نهی از منکر را مشمول حکم عقل دانست، در شرح الاصول الخمسه نتوانست از نقد نظر ابوعلی و رد ادعای او خودداری کند. به نظر می‌رسد که بحث ممتع قاضی عبدالجبار، محاکمه‌ای منصفانه و فصل الخطابی بین آرای ابوعلی از یک سو و ابوهاشم و دیگران از سوی دیگر تلقی شده، و نقطه پایانی بر منازعه در این باب نهاده باشد.

معتزلیان اتفاق نظر دارند که وجوب امر به معروف و نهی از منکر کفایی است، نه عینی. از این رو، شمول موجود در برخی گزارش‌ها ناظر به عموم حکم خواهد بود، نه عینی بودن آن. در بیان معتزله، تفاوت ماهوی میان امر به معروف و نهی از منکر آن است که در اولی، تنها امر کردن و ایجاد انگیزه عمل به معروف کافی است و اجبار شخص و تحمیل بر او لازم نیست؛ اما در دومی چنین نیست، و آنجا که شرایط مهیاست، تنها دعوت کفایت نمی‌کند. از این نظر گاه (به موازات آیات و احادیث)، مراتب نهی از منکر را، می‌توان چنین تشخیص داد: تنفر قلبی، منع زبانی، ممانعت عملی، و سرانجام رودررویی و پیکار مسلحانه. معتزله همواره بر این باور بوده‌اند که دست یازیدن به شمشیر، آنجا که مراتب آسان‌تر، مؤثر واقع نشود، امری ناگزیر، و بر همه مسلمانان واجب است. در این مورد، جز از اصم خلافی نقل نشده است. آنان بر این باور خود، در طول تاریخ، سرسختانه پای فشرده، و در اثبات آن قلم‌ها فرسوده، و در سیره عملی خویش نیز بدان پایبند بوده‌اند؛ تا آنجا که به نقل مسعودی اجماع اهل اعتزال بر آن قرار گرفته که انجام دادن این فریضه (مثل قیام بر ضد سلطان یا جماعت دیگر) می‌تواند صورت جهاد بیابد؛ و از این نظر فرقی میان کافر و فاسق - که در منزلتی ما بین کفر و ایمان است - وجود ندارد. با وجود این، متکلمان معتزلی از توجه به این نکته اساسی غفلت نورزیده‌اند که از نظر عقل و نیز شرع، تا آنجا که مقصود با مرتبه ادنی حاصل شدنی باشد، دست یازیدن به مرتبه بالاتر مجاز نخواهد بود. توجه به این نکته، می‌تواند در رمزگشایی از عبارت زمخشری سودمند واقع شود: آنجا که اولویت (و نه انحصار) در تشخیص مورد جنگ و خونریزی را از آن رو که دانش و توان امام و خلفای او در اجرای این امر مؤثرتر است، به آنان وامی‌گذارد. مؤلفان معتزلی بحث از شرایط امر به معروف و نهی از منکر را نیز در مباحث خود آورده‌اند، که گر چه از نظر ساختار، صورتی عقلی و استدلالی دارد، با توجه به نتایج، به مباحث فقهی بسیار نزدیک است.[۹۵]

نزد اشاعره

اشاعره در رئوس مباحث امر به معروف و نهی از منکر، کمتر به تأسیس اصلی یا ابتکار فرعی دست یازیده‌اند و بیشتر در اقتفای معتزله، به نقض مبانی کلامی آنان و تحریر مبانی کلامی خویش پرداخته‌اند. در این میان، تفتازانی برای نخستین بار سخن از تقسیم منکر به حرام و مکروه به میان آورده، و قائل شده که نهی از مکروه، همچون امر به مستحب، مستحب است و نمی‌تواند واجب باشد. همه اشاعره تأکید کرده‌اند که دلیل وجوب در کتاب و سنت و اجماع منحصر بوده؛ همچنین به اعتقاد آنان، امر به معروف و نهی از منکر واجب کفایی است. منابع اشاعره در مراتب امر به معروف و نهی از منکر، در میان آنان که «اهل سنت» می‌خوانندشان، حکایت از اختلاف نظر دارند: گروهی برآنند که نهی از منکر تنها به قلب و زبان است و از آن فراتر نمی‌رود، هر چند ابن حزم معتقد است که اینان در حمایت از امام عادل، آنگاه که فاسقی بر او خروج کند، بر گرفتن سلاح را واجب می‌شمارند؛ گروهی دیگر که اشعری در یک جا نام «اصحاب حدیث» بر آنان نهاده است، برآنند که دست یازیدن به سلاح روا نیست و می‌توان فقط تا مدافعه جسمی پیش رفت؛ و سرانجام، گروه سوم که برداشتن سلاح را در آن زمان که چاره دیگری نباشد، واجب دانسته‌اند. به نظر می‌رسد که از این پس، متکلمان اشعری امکان پیکار مسلحانه را ملحوظ داشته، و در شرایطی آن را تجویز کرده‌اند؛ و از این رهگذر، گرایش به سوی برخی اصلاحات اجتماعی از خود نشان داده‌اند. این شرایط یکی از این دو حالت را شامل می‌شود: ۱. در صورتی که حاکم مسلمانان ابتکار عمل را در دست داشته باشد؛ ۲. در صورتی که اهل حل و عقد بر سر آن توافق کرده باشند.[۹۶]

نزد امامیه

در میان آثاری که به آرای فرق و مکاتب اسلام توجه نشان داده‌اند، در مسئله امر به معروف و نهی از منکر، کتاب الفصل ابن حزم از تفصیل بیشتری برخوردار است. با وجود این، در لابه‌لای سطور این کتاب، کمتر می‌توان به روشنی نظریه امامیه را دریافت: او از یک سو همگی شیعیان را بر آن می‌بیند که در تجویز مراتب امر به معروف و نهی از منکر، از مرتبه زبان (آن هم در صورت امکان) فراتر نمی‌روند و هر گونه عمل و دست یازیدن به سلاح را، جز آنگاه که امام ناطق به حق خروج کند، منع می‌کنند؛ و از سوی دیگر حضرت علی و امام حسن(ع) و اصحاب هم عقیده و دیگر اتباع آنان را بر آن می‌انگارد که اگر دفع منکر، چاره‌ای جز به دست گرفتن سلاح ندارد، واجب است که اهل حق، شمشیرها را از نیام برآورند. در واقع باید گفت آرای امامیه در این مسئله، گوناگون است و در طول زمان با افت و خیزهایی همراه بوده است. در این زمینه، نخست باید گزارش کسانی را در نظر گرفت که می‌گویند: حداقل گروهی از امامیه برآنند که اصولاً وجوب امر به معروف و نهی از منکر منوط به زمان حضور امام است. نصوص امامیان نیز در این زمینه، میان ارجاع ممانعت جسمی (مادام که به جرح و قتل منجر نشود) به حضور امام، یا برداشتن سلاح برای دفع منکر متغیر است. در مورد وجوب نهی از تمام منکرات، آراء امامیه با نظرات معتزله مطابقت دارد و از اواخر سده ۱۰ قمری (۱۶م) قول به تفکیک منکرات به حرام و مکروه، و الحاق دوم به نهی مستحب، برای خود جایی گشوده است. در مبحث وجه وجوب امر به معروف و نهی از منکر، آنجا که سید مرتضی به موافقت با متکلمان معتزلی، هر گونه دلیل عقلی و حتی قاعده لطف را رد کرد شاگرد وی شیخ طوسی با طرح تردیدی در این مسئله و حجیت بخشیدن به حکم عقل، باب خلاف را گشود و کوشش برخی شارحان هم در دفاع از وی، راه به جایی نبرد. شاید از این رو، علامه حلی نیز که چندی با شیخ طوسی هم عقیده بود، سرانجام روی از این نظر برتافت. البته این تردید، تا بدانجا ریشه دواند که یکی از شارحان آثار وی، ادله قائلان و منکران حکم عقل، هر دو را قابل مناقشه یافت. نظر عالمان شیعه در امر به معروف و نهی از منکر، وجوب کفایی بوده، مگر شیخ طوسی که به موافقت با گروهی، آن را از واجبات عینی دانسته است. پیداست که این حکم از استحکام چندانی برخوردار نیست و با مقتضای حکمت و مدلولات منقولات شرعی و طبیعت فروعات احکام سازگاری ندارد.

شیخ مفید در اعمال مراتب امر به معروف و نهی از منکر، بسط ید را از شؤون حکومت و در انحصار سلطان یا نمایندگان وی دانست و آن را از متفرعات مذهب امامیه شمرد؛ اما سید مرتضی با رد این شبهه که انکار جسمی وقتی منجر به آسیب رساندن و به درد آوردن شود، نوعی عقوبت، و در خور فرمان حاکمان است، منع و دفع منکر را نیکو شمرد، ولو به مرگ و اتلاف فاعل منکر منتهی شود. و شیخ طوسی همین رأی را، گرچه با آرای ظاهر مذهب شیوخ امامیه مخالف می‌دید، تقویت کرد. جایگاه امر به معروف در دانش فقه: در قرآن کریم، بارها از امربه معروف و نهی از منکر به عنوان وظیفه‌ای ویژه برای امت پیامبر(ص)، یاد شده، و گاه در کنار باورهایی چون ایمان به مبدأ و معاد، یا اعمالی چون نماز و زکات آمده است. در کتاب‌های آیات الاحکام، به خصوص از آن جهت که این کتاب‌ها بر اساس ابواب موضوعی ترتیب یافته‌اند، به طور معمول می‌توان بابی کم حجم با عنوان «امر به معروف» در آنها یافت که به بررسی آیات یاد شده اختصاص یافته است. در مجامیع حدیثی اهل سنت، تنها نمونه‌های محدودی از حدیث نبوی در باب امر به معروف آمده است، که می‌توان آنها را به دو دسته اصلی تقسیم کرد: نخست احادیثی که در آن‎ها به خصوص نهی از منکر در مراتب عملی و زبانی (ید و لسان) امری الزامی تلقی شده است؛ دسته دوم احادیثی که در وصف حال بنی‌اسرائیل بوده و آغاز ضعف در این قوم را ترک نھی از منکر دانسته‌اند. در مجامیع حدیثی شیعه نه تنها شمار قابل ملاحظه‌ای اخبار از اهل بیت(ع) در باب امر به معروف و نهی از منکر گرد آمده، بلکه حدیث نبوی نیز از توسعه‌ای نسبی برخوردار بوده است. در میان احادیث نبوی منقول در مجامیع امامیه، می‌توان به نمونه‌هایی اشاره کرد که از نظر استناد فقهی نیز درخور توجهند. امر به معروف، وظیفه‌ای فردی یا اجتماعی: در طول تاریخ فقه اسلامی، می‌توان به عنوان یک رویه عام ملاحظه کرد که میان جایگاه امر به معروف و دیدگاه سیاسی مذاهب رابطه‌ای مستقیم وجود داشته، و نحوه گسترش مباحث امر به معروف با مواضع سیاسی آن مذهب متناسب بوده است.

بی‌تردید امر به معروف و نهی از منکر بدون وجود شخص یا اشخاص «امر شونده» یا «نهی شونده» تحقق نخواهد یافت و به این ترتیب، عمل امر به معروف و نهی از منکر، از حوزه حقوق و اختیارات فردی شخص امرکننده یا نهی‌کننده فراتر رفته، با حقوق دیگر افراد اجتماع ارتباط می‌یابد. اگر شخص امرشونده یا نهی‌شونده با گشاده‌رویی امر و نهی را پذیرا شود، تعارضی در جامعه پدید نمی‌آید، اما این حالتی نیست که همواره وقوع آن قابل انتظار باشد. همچنین زمانی که این فعالیت فردی و دعوت افراد دیگر جامعه به تغییری در روش زندگی خود، با سیاست‌های دستگاه حاکم در تعارض باشد، حتی توافق امرکننده و امرشونده نیز به معنای پذیرش این فعالیت در سطح جامعه نیست. در طول تاریخ فقه، اصطکاک فعالیت آمران و ناهیان با حقوق افراد امرشونده و نهی‌شونده و نیز با حوزه وظایف و اختیارات حکومت، موجب شده تا مذاهب گوناگون، هر یک بر پایه نگرش سیاسی خاص خود، به بررسی ویژگی‌های امر به معروف و نهی از منکر مشروع بپردازند و حوزه عمل آن را از دامنه‌ای مطلق، به دامنه‌ای مقید، بکشانند. دوره شکل‌گیری مذاهب اهل سنت: در آغاز باید از ابو حنیفه و حنفیان یاد کرد که در باب امر به معروف، تحولی آشکار در مواضع آنان دیده می‌شود. ابوحنیفه خود با توجه به مواضع سیاسی که از او شناخته شده است، در زمره کسانی بوده که از امر به معروف و نهی از منکر حمایت می‌کرده است و همین موضع در رساله «الفقه الاکبر[۹۷]»، نیز بازتاب یافته است. این رساله که عقیده‌نامه‌ای مربوط به پیروان اعتقادی ابوحنیفه، یا حنفیان عدل‌گرا در سده‌های نخستین بوده است، بر ضرورت امر به معروف و نهی از منکر به عنوان یکی از شعارهای اصلی مذهب تکیه نموده است.

حنفیان در مرحله‌ای پسین از حیات تاریخی خود، به عنوان تابعی از تجدیدنظرهای رخ داده در مواضع سیاسی در قالب مکتب حنفیان اهل‌سنت و جماعت، در موضع خود نسبت به امر به معروف و نهی از منکر نیز تحولی اساسی پدید آوردند و آن را به شدت محدود کردند. آوردن بندی با این مضمون که «جور جائر و عدل عادل به شما نفع و زیانی نمی‌رساند و هر چیزی اجر خود و وزر خود را دارد»، در افزوده‌های «الفقه الاکبر»، گامی در جهت القای اندیشه جدید سیاسی است. به هر تقدیر، این اندیشه نو با شکلی صریح در متون حنفیان اهل سنت و جماعت مطرح و چنین عنوان شد که امر به معروف و نهی از منکر در این زمان، از مردمان مرتفع شده و همین دیدگاه در دوره‌های بعد میان حنفیان غالب بوده است. در حوزه فقه اصحاب حدیث، نخست باید توجه داشت که در اساسی‌ترین متون مدون توسط پیشوایان ایشان با گرد آمده از آرای آنان، چون موطأ مالک بن انس، المدونة ابن قاسم و الام شافعی، بحث امر به معروف و نهی از منکر، جایگاه فقهی نیافته است. افزون بر این، باید به برخی نظریات ثبت شده از پیشوایان اصحاب حدیث در منابع پراکنده توجه داشت که در آنها، دیدگاهی مبتنی بر محدودیت بسیار در حکم امر به معروف و نهی از منکر ارائه شده است؛ چنین گزارش‌هایی از نظر اوزاعی، فقیه نامدار شام و احمد بن حنبل، بنیان‌گذار مذهب حنبلی به دست رسیده است. همچنین از برخی عالمان این مذاهب، می‌توان نمونه‌هایی از منحصر بودن امر به معروف و نهی از منکر به عصر نخستین، همچون سخن حنفیان اهل سنت و جماعت را بازجست. از معدود نوشته‌های فقهی در این باب، اثری با عنوان الامربالمعروف و النهی عن المنکر از ابوبکر احمد بن محمد خلال، عالم حنبلی است که در ظاهر بخشی از کتاب الجامع لعلوم احمد بن حنبل اوست. جریان محدودسازی امر به معروف و نهی از منکر که به طور مشترک در مذاهب گوناگون اهل سنت از اصحاب رأی و اصحاب حدیث دیده می‌شود، در واقع به معنای محدود کردن این دو امر در حوزه وظایف فردی است و در آنجا که سخن از احکام عمومی و حکومتی به میان می‌آید، بحث امر به معروف و نهی از منکر نیز روی به توسعه نهاده است. به این ترتیب، با این که در منابع جامع در فقه اهل سنت، مبحث امر به معروف و نهی از منکر در کنار مباحث معمول فقهی جای نگرفته است، اما در کتاب‌های احکام السلطانیه در مبحث حسبه، و نیز در کتاب‌های مستقلی که در باب حسبه نوشته شده، امر به معروف و نهی از منکر، اساس توسعه نهاد حسبه قرار گرفته است. در توضیح نگرش به امر به معروف و نهی از منکر از دریچه حسبه، باید یادآور شد که در این منابع، امر به معروف از حیث حقوقی که بدان بازمی‌گردد، بر ۳ قسم است: نخست آنچه به حقوق الله مربوط می‌شود، مانند مباحث مربوط به عبادات، دوم آنچه به حقوق مردمان مربوط می‌شود، مانند روابط اقتصادی، و سوم آنچه بین حقوق الله و حقوق مردمان مشترک است، مانند برخی مسائل مربوط به ازدواج. این تقسیم سه‌گانه که در مرحله‌ای فراتر، هر یک از اقسام آن نیز به فروعی ریزتر منقسم می‌شود، از حیث اجرا، تقسیمی کارآمد بوده، و مبنای گسترش مباحث و فروع حسبه بوده است.

حرکت‌های اصلاحی و سلفی در حوزه اهل سنت: در سده‌های نخستین اسلامی، با وجود شکل‌گیری مذاهب فقهی و برخورد احتیاط‌آمیز آنها با مسئله امر به معروف و نهی از منکر، گاه افرادی یافت می‌شدند که به عنوان مبارزه‌ای اجتماعی بر ضرورت امر و نهی اصرار می‌ورزیدند و با وجود انواع موانع، به این گونه فعالیت‌ها مبادرت می‌کردند. اما در طول سده‌های متمادی، این مبارزه اجتماعی گاه صورت یک اندیشه اصلاح‌طلبانه را به خود گرفته، و مبحث امر و نهی را در قالب نظریه‌ای خاص مطرح کرده است. به عنوان یکی از اندیشمندان نوگرا در این جریان، باید به محمد غزالی اشاره کرد که در کتاب مشهور خود، احیاء علوم الدین، به ارائه دیدگاه جدیدی نسبت به امر به معروف و نهی از منکر پرداخته است؛ این کتاب که با هدف بازسازی علوم دینی و مبارزه با انحرافات تدوین شده، نقطه عطفی در تاریخ اصلاح‌طلبی دینی شناخته می‌شود. غزالی در آن، مباحث خود را به ۴ بخش: ربع عبادات، ربع عادات، ربع مهلکات و ربع منجیات تقسیم کرده، و کتاب امر به معروف و نهی از منکر را در حرکتی بی‌سابقه، در ربع عادات جای داده است. قرار گرفتن آن در کنار مباحثی چون خوراک و پوشاک، ازدواج، کسب و معیشت، نشان می‌دهد که غزالی هم دیدگاه کسانی را که برای امر و نهی در مباحث روزمره فقهی جایی نمی‌دیدند، و هم آنان که امر به معروف و نهی از منکر را به دید وظیفه‌ای فردی در کنار عبادات می‌نگریستند، کنار نهاده، و آن را به سان جلوه‌ای از احکام شرعی در متعادل کردن زندگی دنیوی، یا به تعبیر خود «عادات» می‌دیده است؛ در حالی که ماوردی، عالم شافعی هنگام برشمردن آداب دین و دنیا که حدود نیم سده پیش‌تر عرضه کرده بود، امر به معروف و نهی از منکر را در کنار نماز و روزه و حج، به سان امری از آداب دینی دانسته است. گفتنی است که غزالی در گفتار خود درباره امر به معروف و نهی از منکر، افزون بر جنبه اخلاقی، از دیدگاه سیاسی نیز به آن نگریسته، و درباره دعوت زمامداران به معروف و نهی ایشان از منکر، و حتی روی آوردن آنان به سلاح در این راستا را به بررسی و نقد گرفته است. ابن تیمیه، عالم حنبلی نیز با آنکه از دیدگاه سلف‌گرایانه به مسئله امر به معروف و نهی از منکر نگریسته، اما اندیشه اجتماعی جدیدی را در این باره عنوان کرده است. در نگرش سیاسی وی، یکی از وظایف اصلی حکومت، امر به معروف و نهی از منکر در سطح جامعه بود و «امام» که از نظر او می‌توانست به شمار حاکمان، متعدد باشد، وظیفه داشت که در چارچوب شریعت و به مقتضای شرایط، به ترویج اعمال «معروف»، و بازداشتن از اعمال «منکر» اهتمام ورزد. با این وصف، وی وظیفه فردی را نیز در باب امر به معروف و نهی از منکر منتفی نمی‌دانست و بر آن بود که هر یک از افراد امت، با رعایت شروطی، حق و وظیفه دارد تا دیگران را به معروف امر، و از منکرات نهی کند تا از این راه، مصالح مشترک مؤمنان محفوظ بماند. در میان نظریه‌های متأخر در باب امر به معروف و نهی از منکر، باید به نظریه شیخ محمد عبده، از اصلاح‌طلبان مصری اشاره کرد که آن را «حفاظ جامعه و نگهدارنده وحدت» شمرده است. وی در تبیین دیدگاه خود، امر به معروف و نهی از منکر را همان «حبل الله» می‌داند که امت اسلامی در صورت چنگ زدن به آن، از تشتت آرا دوری جسته، در مسیر وحدت قرار خواهد یافت. وی که شرایطی را برای امر و نهی عنوان کرده، و علم و آگاهی را در رأس آنها قرار داده است، هماهنگ‌کننده این امر و نهی را حکومت اسلامی می‌داند و تنها در صورت وجود یک حکومت عادلانه است که امت اسلامی خواهد توانست وظیفه خود در باب امر به معروف و نهی از منکر را به صورت مطلوب به انجام رساند.

امر به معروف در حوزه امامیه: در یادکرد مشهور از «فروع دین» نزد امامیه، امر به معروف و نهی از منکر، ردیف هفتم و هشتم از فروع دهگانه دین را به خود اختصاص داده است. بر پایه بخش‎بندی سنتی فقه اسلامی که هر یک از بخش‌های اصلی دانش فقه، عنوان یک «کتاب» یافته است، در برخی از منابع فقه امامیه، امر به معروف و نهی از منکر عنوان کتابی مستقل یافته، و در جایگاهی پس از کتاب «جهاد»، نقطه پایانی بر مباحث عبادات شمرده می‌شده است. همین ویژگی، یعنی جای گرفتن امر به معروف و نهی از منکر در شمار عبادات، و قرار گرفتن آن در کنار جهاد، شاخص آشکاری است که نشان می‌دهد امر به معروف از دیدگاه فقها، در ردیف یکی از عبادات جای گرفته، و البته همچون جهاد، عبادتی با تأثیر اجتماعی تلقی شده است. در بررسی آثار فقهی امامیه در سده‌های سوم و چهارم قمری (۹ و ۱۰م)، باید یادآور شد که در طیفی از نوشته‌های فقهی - روایی این عصر، مانند «کتبِ» حسین بن سعید اهوازی و مجموعه آثار فقهی ابن‌بابویه، و نیز در آثار فقیهان اهل اجتهاد مانند تهذیب الشیعة ابن جنید اسکافی، بخشی به امر به معروف اختصاص داده نشده است. در مقابل باید به آثاری چون الکافی کلینی و فقه الرضا(ع) اشاره کرد که منبع نخست به عنوان بخشی از کتاب الجهاد، و منبع دوم به عنوان ملحقات اخلاقی در پایان کتاب به موضوع امر به معروف پرداخته‎اند. با اهمیت یافتن حوزه فقهی بغداد، برخوردهای متنوعی نسبت به امر به معروف دیده می‌شود، اما به عنوان وجه مشترک این نظریه‌ها، باید گفت که دیدگاه این فقیهان با اندیشه سیاسی آنان پیوستگی تمام داشته است. در آغاز باید به نظر شیخ مفید اشاره کرد که با در نظر داشتن شرایط در عصر غیبت، مسئله امر به معروف و نهی از منکر را با موضوعی حکومتی چون اقامه حدود مقایسه کرده است. وی در کتاب فقهی خود المقنعه بابی را به عنوان ملحقی بر کتاب الحدود، با عنوان «کتاب الامر بالمعروف و النهی عن المنکر و اقامه الحدود» گشوده که با وجود اختصار، از مهم‌ترین بخش‌های کتاب او به شمار آمده، و مضامینی اساسی حاکی از اندیشه سیاسی و اجتماعی وی را در بر گرفته است. سرانجام، باید یادآور شد که شیخ مفید در صورتی که شخص آمر یا ناهی از صلاحیت کافی برخوردار باشد و شرایط جامعه را برای امر و نهی خطرساز نبیند، به عنوان تکلیفی فردی، مأمور به اجرای امر به معروف و نهی از منکر است. در جانب دیگر، باید به عالم معاصر شیخ مفید، سید مرتضی اشاره کرد که در رساله‌ای مربوط به محدوده همکاری با حاکمان، پذیرش مناصبی را که امکان عمل به امر به معروف و نهی از منکر را برای مؤمنی حق‌طلب فراهم آورد، واجب شمرده است. اما چنین می‌نماید که سید مرتضی به مسئله به عنوان وظیفه‌ای انفرادی نمی‌نگریسته، و از همین روی، در آثار فقهی خود چون جمل العلم و العمل و جز آن، بابی برای امر به معروف نگشوده بود.

سرانجام، در زمره فقهای بغداد باید به شیخ طوسی اشاره کرد که بدون آوردن توضیحاتی درباره مبنای سیاسی و اجتماعی، در آثار جدیدتر خود مانند «الجمل و العقود» و النهایه بحث امر به معروف را پس از مبحث جهاد آورده، و به بسط احکام آن پرداخته است. در بررسی آثار متأخر فقهی، در کتاب‌های پیروان سید مرتضی چون غنیه النزوع ابن زهره، اشاره‌ای به این مبحث نشده، اما در برخی دیگر از آثار، مواردی نزدیک به شیوه شیخ مفید، یا شیخ طوسی دیده می‌شود. در دوره حله، فقیهان از روش معهود شیخ طوسی در آثار خود پیروی کردند و مبحث امر به معروف بر همان پایه توسعه یافت. در آثار متأخر امامیه، در طول سده‌های متمادی، ادامه روش حلیان در آوردن کتاب امر به معروف در پایان مباحث عبادات، اساس قرار گرفت و برای شماری از فقیهان که بنا داشته‌اند تا بحث امر به معروف را در مباحث فقهی خود جای دهند، مبنا بوده است. تا فرارسیدن عصر صفوی، از نورآوری‌های محدود در این مبحث، روش شهید اول در کتاب الدروس است که از محقق حلی پیروی کرده است، اما در برخوردی مشابه با آثار اهل سنت، عنوان این مباحث را «کتاب الحسبة» نهاده است. در عصر صفوی مفتوح شدن باب حکومت برای امامیه و نیاز به گسترش در مباحث اجتماعی فقه، در سطح محدودی موجب گسترش باب امر به معروف شد؛ چنان که زمینه برای تألیف برخی تک‌نگاری‌ها که به طور مبسوط‌تری به این مبحث بپردازند، فراهم آمد. از آن میان می‌توان به کتاب الامر بالمعروف و النهی عن المنکر، اثر حسن بن علی بن عبد العالی کرکی در اواخر سده ۱۰ قمری (۱۶م) اشاره کرد. امر به معروف و نهی از منکر در منابع فقهی امامیه، بیشتر درباره موضوعاتی چون اصل حکم امر به معروف و نهی از منکر، شرایط عمل به آن و نیز مراتب آن بسط یافته است. از آنجا که معروف بر دو قسم واجب و مستحب، دانسته شده، امر به واجب، واجب، و امر به مستحب، مستحب شمرده شده است؛ اما منکر مطلقاً حرام، و نهی از آن واجب است. امر به معروف و نهی از منکر واجب کفایی است، این که وجوب آن عقلی یا تنها شرعی باشد، نیز در آثار قدما بحث شده است. وجوب امر به معروف و نهی از منکر موکول به شرایطی است: نخست آگاهی نهی‌کننده و تشخیص او نسبت به معروف و منکر؛ دوم احتمال تأثیر در نهی‌شونده؛ سوم استمرار و اصرار مخاطب بر ترک معروف یا ارتکاب منکر؛ و چهارم این که بر اصل نهی، مفسده‌ای مترتب نباشد. پس اگر در صورت نهی ضرری متوجه نهی‌کننده یا شخصی دیگر باشد، وجوب ساقط می‌شود. امر به معروف و نهی از منکر از نظر مراتب ۳ قسم است: نخست استحسان معروف یا انکار منکر و نفرت از آن به قلب که بدون شروطی واجب شمرده می‌شود؛ گفتنی است که رفتارهایی چون اعراض و پرهیز از مرتکب منکر به همین مرتبه، ملحق شده است. دوم امر یا نهی به زبان در صورت تحقق شرایط، و سوم درباره منکر، نهی یا ممانعت به «دست» در صورتی که نهی به «زبان» مؤثر واقع نشود.[۹۸].[۹۹]

مسئولیت عمومی در نظارت بر قدرت (امر به معروف و نهی از منکر)

با توجه به تمرکز قدرت در حکومت که امکان فساد و افساد در جامعه را موجب می‌شود، در اندیشه‌های سیاسی مختلف سعی شده با راهکارها و سازوکارهای گوناگونی فساد ناشی از تمرکز قدرت را به حداقل برسانند. در دانش فقه، یکی از سازوکارهای تحدید کننده قدرت، امر به معروف و نهی از منکر به عنوان یک نهاد نظارتی بیرونی و از جانب عموم مسلمین است. با توجه به ظرفیت بالای این نهاد در تأمین امنیت سیاسی شهروندان که برخی از فقها از آن به عنوان «نهاد حسبه» یاد کرده‌اند[۱۰۰]، این تکلیف شرعی در فقه بسیار مورد توجه قرار گرفته است[۱۰۱]. تأکیدات بسیار روایات بر اجرای آن مؤید تأثیرگذاری این حکم شرعی بر جامعه و برون رفت آن از شرور و تهدیدهاست؛ لذا در اینجا ضمن تعریف و تبیین مفهوم آن به احکام فقهی آن در اندیشه فقها می‌پردازیم.

در تعریف معروف و منکر آمده است: المعروف كل فعل حسن اختص بوصف زائد على حسنه إذا عرف فاعله ذلك أو دل عليه و المنكر كل فعل قبيح عرف فاعله قبحه أو دل عليه[۱۰۲]: «معروف هر عمل خوبی است که از طرف شارع به نیکی توصیف شده و فاعلش آن را شناخته یا بدان راهنمایی شده است و منکر هر عمل زشتی است که فاعلش زشتی آن را بشناسد و یا بدان راهنمایی شده باشد». امر به معروف و نهی از منکر از واجبات مسلم شرعی است و جزو ده فرع دین شمرده شده است. این حکم در آیات شریفه و روایات به شکل قطعی تأکید شده است. از جمله در آیات شریفه زیر می‌خوانیم: وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۱۰۳]. وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ[۱۰۴].

نگاهی به روایات معصومان(ع) بیانگر پیامدهای مهلک و ویرانگر ترک امر به معروف و نهی از منکر در جامعه است؛ به طوری که فضیلت آن را حتی از جهاد در راه خدا نیز بسیار بالا دانسته‌اند. امام علی(ع) در بیان جایگاه آن می‌فرماید: «لَا تَتْرُكُوا الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ فَيُوَلَّى عَلَيْكُمْ شِرَارُكُمْ ثُمَّ تَدْعُونَ فَلَا يُسْتَجَابُ لَكُمْ»[۱۰۵] «[ای مسلمانان،] امر به معروف و نهی از منکر را ترک و فراموش نکنید که در آن صورت اشرار بر شما مسلط می‌شوند و برای رفع آنها دعا می‌کنید؛ اما مستجاب نمی‌شود». بر اساس مفاد این روایت، امربه معروف و نهی از منکر از احکام مهم و مؤثر در تأمین امنیت جامعه اسلامی قلمداد می‌شود؛ چراکه عامل بازدارند، از سلطه اشرار و ستمگران بر جامعه است و در این زمینه‌سازی برای تأمین امنیت سیاسی جامعه همه آحاد جامعه مسئول‌اند. حتی به روایت برخی احادیث، ترک این دو فریضه الهی سبب از بین رفتن برکات از جامعه می‌شود: «لَا تَزَالُ أُمَّتِي بِخَيْرٍ مَا أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوَى فَإِذَا لَمْ يَفْعَلُوا ذَلِكَ نُزِعَتْ مِنْهُمُ الْبَرَكَاتُ وَ سُلِّطَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ نَاصِرٌ فِي الْأَرْضِ وَ لَا فِي السَّمَاءِ»[۱۰۶]: «امت من در خیر و برکت به سر می‌برند مادامی که امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند، در کارهای نیک همیاری می‌کنند؛ اما وقتی این اعمال را انجام ندادند، برکات از میان آنها می‌رود و بعضی بر بعضی دیگر تسلط می‌یابند و در این زمان، هیچ ناصر و کمک کننده‌ای در آسمان و زمین برایشان نخواهد بود».

امام صادق(ع) نیز امنیت راه‌ها و کسب و کار مردم را در پرتو امر به معروف و نهی از منکر محقق می‌داند: «إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ سَبِيلُ الْأَنْبِيَاءِ وَ مِنْهَاجُ الصُّلَحَاءِ فَرِيضَةٌ عَظِيمَةٌ بِهَا تُقَامُ الْفَرَائِضُ وَ تَأْمَنُ الْمَذَاهِبُ وَ تَحِلُّ الْمَكَاسِبُ وَ تُرَدُّ الْمَظَالِمُ وَ تُعْمَرُ الْأَرْضُ وَ يُنْتَصَفُ مِنَ الْأَعْدَاءِ وَ يَسْتَقِيمُ الْأَمْرُ»[۱۰۷]: «همانا امر به معروف و نهی از منکر راه انبیا و طریقه صالحین است، فریضه بسیار بزرگی که با آن فرایض اقامه می‌شود و مذاهب [مشرب‌های گوناگون فکری یا راه‌ها و محل رفت و آمد مردم] امنیت می‌یابد و کسب و کار حلال می‌گردد و حق ستمدیدگان به آنان بازگردانده می‌شود و زمین آباد می‌شود و از دشمنان انتقام گرفته می‌شود و امور به صلاح می‌گراید». امام حسین(ع) در راه کربلا در خطبه‌ای میان یاران حر ریاحی، سکوت در برابر سلطان جائر را که حلال خدا را حرام می‌کند و با سنت پیامبر(ص) مخالفت می‌نماید، تقبیح می‌کند و می‌فرماید: «أيها الناس، إنّ رسول اللَّه(ص) قال: «من رأى سلطانا جائرا مُسْتَحِلًّا لحرام اللَّه، ناكثا عَهْدَه، مخالفاً لِسُنَّةِ رسول اللَّه(ص)، يَعْمَل في عباد اللَّه بالاثم والعدوان، فلم يغيّر عليه بفعل ولا قول، كانَ حقّاً على اللَّه أن يدخله مدخله»[۱۰۸]: ای مردم، رسول خدا(ص) فرمود: کسی که ببیند حاکم ستمگری حرام خدا را حلال می‌شمارد و پیمان خدا را می‌شکند و با سنت رسول خدا(ص) مخالفت می‌ورزد و میان بندگان خدا به فساد و ستمکاری عمل می‌کند، اما او با عمل یا سخن بر ضد حاکم قیام نکند، سزاوار است خدا او را با آن حاکم محشور کند». پیامبر اکرم(ص) حتی ترک امر به معروف و نهی از منکر را موجب بلا و مجازات الهی دانسته است: «إِذَا أُمَّتِي تَوَاكَلَتِ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ فَلْيَأْذَنُوا بِوِقَاعٍ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى»[۱۰۹]: «اگر امتم امر به معروف و نهی از منکر را بر عهده دیگران بگذارند [و خود شانه خالی کنند]، منتظر بلا و مجازات الهی باشند».

فقها در وجوب امر به معروف و نهی از منکر در فقه شیعه اتفاق نظر دارند؛ اما برخی وجوب آن را شرعی دانسته‌اند، مانند شیخ طوسی و مقداد سیوری و بعضی دیگر وجوب آن را عقلی برشمرده‌اند، مانند سید مرتضی[۱۱۰]، شهید اول و شهید ثانی[۱۱۱]. الأمر بالمعروف الواجب و النهي عن المنكر واجبان إجماعا من المسلمين بقسميه عليه، مضافا إلى ما تقدم من الكتاب و السنة و غيره، بل عن الشيخ و الفاضل و الشهيدين و المقداد أن العقل مما يستقل بذلك من غير حاجة إلى ورود الشرع[۱۱۲]: «امر به معروف و نهی از منکر به هر دو قسمش [چه به وجوب شرعی و چه به وجوب عقلی] به اجماع مسلمین واجب هستند؛ افزون بر اینکه آنچه از آیات و روایات و... ذکر کردیم، نظر شیخ طوسی، فاضل، شهیدین و مقداد سیوری نیز بر عقلی بودن وجوب آن بدون نیاز به ادله شرعی است». همچنین در اینکه این حکم شرعی، واجب عینی است یا کفایی نیز بین فقها اختلاف نظر وجود دارد؛ بعضی از فقها امربه معروف و نهی از منکر را واجب کفایی می‌دانند، مانند شهید اول، شهید ثانی، امام خمینی و علامه حلی[۱۱۳]؛ اما عده‌ای از فقیهان آن را واجب عینی دانسته‌اند، مانند محقق حلی و شیخ بهانی[۱۱۴]. برخی از فقها اقامه امر به معروف و نهی از منکر در جامعه را موجب اقامه همه فرایض سخت و آسان در جامعه قلمداد کرده و معتقدند: «خداوند سبحان بر امر به معروف و نهی از منکر به عنوان دو فریضه تأکید نموده، بدان جهت است که آگاه است اگر آن دو در جامعه ادا و اقامه شود، تمام فرایض - چه فرایض سخت و چه آسان - اقامه می‌گردد؛ چراکه امر به معروف و نهی از منکر وسیله دعوت به اسلام همراه با بازگرداندن حقوق افراد ستمدیده، مخالفت با ستمگر، تقسیم بیت‌المال و غنایم و گرفتن صدقات و واجبات مالی از جای خود و مصرف آن در جایگاه به حق خودش می‌باشد و اجرای این دو فریضه الهی با این گستردگی، مستلزم تحصیل قدرت و اقامه حکومت حق است»[۱۱۵].

همان‌گونه که در مباحث پیشتر اشاره شد، فضای سیاسی‌ای که فقه در آن به ارائه احکام می‌پردازد، ممکن است تحت سیطره حاکم عادل باشد یا تحت سلطه حاکم جائر؛ به همین علت، نوع تکلیف مکلف برای امر به معروف و نهی از منکر در این دو فضا متفاوت می‌شود. فقه شیعه بر اساس تکلیف اجتماعی - سیاسی امر به معروف و نهی از منکر، همه مسلمانان را ناظر بر اعمال هم قرار داده و این نظارت عمومی و همگانی بدون نظر داشت منصب و مقام و موقعیت اجتماعی و سیاسی افراد است؛ به همین سبب است که حضرت علی(ع) فضیلت امر به معروف و نهی از منکر را بسیار بالا دانسته و حتی از جهاد فی سبیل الله نیز برتر خوانده است: «مَا أَعْمَالُ الْبِرِّ كُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنْ الْمُنْكَرِ إِلَّا كَنَفْثَةٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ»[۱۱۶]: «تمام اعمال نیک و از جمله جهاد در راه خدا در برابر امربه معروف و نهی از منکر چون دمیدنی است به دریای پرموج پهناور». نکته مهم اینکه امر به معروف و نهی از منکر در حکومت عادل بیشتر جنبه حمایت از اجرای احکام شرعی و انتقاد ارشادی دارد و جهت‌گیری آن عمدتاً تحکیم حکومت عدل است؛ به همین دلیل است که غالب فقها امربه معروف و نهی از منکر در این فضا را در حد قلبی و زبانی می‌دانند و واکنش یدی همچون دست بردن به شمشیر را تنها با اذن حاکم شرع می‌دانند[۱۱۷]. اما در حکومت جور سمت‌گیری امر به معروف و نهی از منکر عمدتاً با هدف تغییر جهت حکومت جائر یا گاهی تبدیل آن به حکومت عدل انجام می‌شود که ممکن است حتی در قالب جهاد نیز تجلی کند؛ مثلاً امام خمینی در این باره می‌نویسد: «اگر سکوت علمای دین موجب تقویت ظالم و ظلم گردد و یا باعث جرئت پیدا کردن ظلمه و ستمکاران شود، سکوت حرام است»[۱۱۸]. ایشان در ادامه می‌گوید: «در زمان غیبت امام عصر(ع) اجرای سیاسات و امور دولتی باید به دست نواب عام آن حضرت، یعنی فقها انجام بگیرد. فقها باید بدون ترس از حکام جور و ستم اقدام به پیاده کردن وظایف خود نمایند و بر عموم توده مردم واجب کفایی است که فقها را در این باره مساعدت و کمک نمایند»[۱۱۹].

امام خمینی حتی خطر جانی در مسیر امر به معروف و نهی از منکر را رافع این تکلیف نمی‌داند و می‌نویسد: «اگر معروف و منکر از چیزهایی باشد که شارع اقدس به آن اهمیت می‌دهد مانند حفظ جان قبیله‌ای از مسلمین و هتک حرمت نوامیس آنها یا از بین بردن آثار اسلام و محو دلیل (حقانیت) اسلام به طوری که موجب گمراهی مسلمین گردد یا از بین بردن بعضی از شعائر اسلام مانند بیت الله الحرام به طوری که آثار و محل آن محو شود و مانند اینها، باید ملاحظه مهم‌تر بودن را نماید و هر ضرری اگرچه ضرر جانی باشد یا حرج، موجب رفع تکلیف نمی‌باشد»[۱۲۰]. علامه نائینی علاج استبداد را در بهره‌گیری از ظرفیت امربه معروف و نهی از منکر می‌داند و به زیبایی می‌نویسد: «بالجمله علاج این قوه خبیثه مملکت ویرانه‌ساز قبل از قلع اصل شجره ملعونه استبداد ممتنع و چون مسلمانان به [حسب] اخبار غیبی پیغمبر و امامشان که فرمودند: «لَتَأْمُرُنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لَتَنْهُنَّ عَنِ الْمُنْكَرِ أَوْ لَيُسَلِّطَنَّ اللَّهُ شِرَارَكُمْ عَلَى خِيَارِكُمْ فَيَدْعُو خِيَارُكُمْ فَلَا يُسْتَجَابُ لَهُمْ»[۱۲۱] به واسطه اهمال این دو وظیفه مهمه شرعیه که به نص اخبار از دعائم و مبانی اسلام‌اند، از چنان سعادت و حظی که سلطانشان به صرافت طبع خود و به اقتضای مسلمانی و یا فطرت انسانی از مقام فَقَالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى[۱۲۲] تنزل و به همان اغتصاب مقام ولایت قناعت و از اغتصاب ردای کبریایی اغماض و آزادی خدادادی ایشان را واگذارد و از تحکمات خودسرانه رفع ید کند، محروم‌اند و استنقاذ حریت و حقوق مغصوبه و جلوگیری از تحکمات و ترتیب موجبات حفظ استقلال‌شان به غیرت دینی و اتفاق ملی و ترک تهاون خودشان در امر به خود همین معروف و نهی از همین اعظم منکرات منوط و با اندک توانی از رقیت فجره هم ترقی و به عبودیت کفره- العیاذ بالله تعالی - منتقل خواهند بود»[۱۲۳].[۱۲۴]

پرسش مستقیم

منابع

پانویس

  1. نهج البلاغه، حکمت ۳۷۴ و نامه ۴۷؛ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ «ای مؤمنان! خود و خانواده خویش را از آتشی بازدارید که هیزم آن آدمیان و سنگ‌هاست؛ فرشتگان درشتخوی سختگیری بر آن نگاهبانند که از آنچه خداوند به آنان فرمان دهد سر نمی‌پیچند و آنچه فرمان یابند بجای می‌آورند» سوره تحریم، آیه ۶.
  2. اصول کافی، ج۲، ص۱۶۴، کتاب الایمان و الکفر، حدیث ۵.
  3. بهاءالدین خرمشاهی، قرآن کریم، ترجمه، توضیحات و واژه‌نامه، ص۶۴.
  4. ابوالفضل شکوری، فقه سیاسی اسلام، ص۱۶۱.
  5. شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص ۱۶۱؛ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص:۱۲۳.
  6. بهاءالدین خرمشاهی، قرآن کریم، ترجمه، توضیحات و واژه‌نامه، ص۷۱۸.
  7. «معروف، هر عمل و کار خوبی است که از طرف شارع به نیکی و خوبی توصیف شده و فاعلش آن را شناخته و یا بدان راهنمایی شده باشد و منکر نیز هر کار قبیح و زشتی است که فاعلش قباحت آن را بشناسد و یا بدان راهنمایی شده باشد» آیة الله حسین نوری همدانی، الامر بالمعروف والنهی عن المنکر، ص۳۳.
  8. شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص ۱۶۱؛ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص:۱۲۳.
  9. ر. ک: الأمر بالمعروف والنهی عن المنکر.
  10. شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص ۱۶۱.
  11. جمال‌الدین مقداد سیوری، کنز العرفان فی فقه القرآن، ج۱، ص۴۰۴.
  12. شرح لمعه، ج۱، ص۲۶۲.
  13. شرح لمعه، ج۱، ص۲۶۲؛ تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۶۳؛ تبصرة المتعلمین، ص۸۳.
  14. المختصر النافع، ص۱۳۹؛ جامع عباسی، ص۱۶۱.
  15. شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص ۱۶۷.
  16. شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص ۱۷۱.
  17. بحار الانوار، ج۷۵، ص۳۸.
  18. كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ «شما بهترین گروهی بوده‌اید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شده‌اید؛ به کار پسندیده فرمان می‌دهید و از (کار) ناپسند باز می‌دارید و به خداوند ایمان دارید و اهل کتاب اگر ایمان می‌آوردند برای آنان بهتر بود؛ برخی از آنها مؤمن اما بسیاری از آنان نافرمانند» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.
  19. فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژه‌نامه فقه سیاسی، ص ۴۸.
  20. شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص ۱۷۱.
  21. «وَ مَا أَعْمَالُ‏ الْبِرِّ كُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنْ الْمُنْكَرِ إِلَّا كَنَفْثَةٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۳۷۴.
  22. «لَا تَتْرُكُوا الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ‏ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ فَيُوَلَّى عَلَيْكُمْ شِرَارُكُمْ ثُمَّ تَدْعُونَ فَلَا يُسْتَجَابُ لَكُمْ»؛ نهج البلاغه، نامه ۴۷.
  23. «شما بهترین گروهی بوده‌اید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شده‌اید؛ به کار پسندیده فرمان می‌دهید و از (کار) ناپسند باز می‌دارید و به خداوند ایمان دارید.».. سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.
  24. «ای مؤمنان! خود و خانواده خویش را از آتشی بازدارید که هیزم آن آدمیان و سنگ‌هاست؛ فرشتگان درشتخوی سختگیری بر آن نگاهبانند که از آنچه خداوند به آنان فرمان دهد سر نمی‌پیچند و آنچه فرمان یابند بجای می‌آورند» سوره تحریم، آیه ۶.
  25. شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص ۱۷۱.
  26. اصول کافی، ج۲، ص۱۶۴، کتاب الایمان والکفر، حدیث ۵.
  27. «أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ إِنَّهُ مَنْ رَأَى عُدْوَاناً يُعْمَلُ‏ بِهِ‏ وَ مُنْكَراً يُدْعَى إِلَيْهِ فَأَنْكَرَهُ بِقَلْبِهِ فَقَدْ سَلِمَ وَ بَرِئَ‏ وَ مَنْ أَنْكَرَهُ بِلِسَانِهِ فَقَدْ أُجِرَ وَ هُوَ أَفْضَلُ مِنْ صَاحِبِهِ وَ مَنْ أَنْكَرَهُ بِالسَّيْفِ لِتَكُونَ‏ كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيا وَ كَلِمَةُ الظَّالِمِينَ هِيَ السُّفْلَى فَذَلِكَ الَّذِي أَصَابَ سَبِيلَ الْهُدَى وَ قَامَ عَلَى الطَّرِيقِ وَ [نُوِّرَ] نَوَّرَ فِي قَلْبِهِ الْيَقِينُ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۳۶۵.
  28. «... وَ أَفْضَلُ‏ مِنْ‏ ذَلِكَ‏ كُلِّهِ‏ كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِرٍ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۳۶۶.
  29. تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۷۲، مسائل ۶ و ۷ و ۹ و ۱۰.
  30. تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۸۲، مسائل ۲ و ۳ و ۴.
  31. شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص ۱۷۲.
  32. «و باید از میان شما گروهی باشند که (مردم را) به نیکی فرا می‌خوانند و به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناشایست باز می‌دارند و اینانند که رستگارند» سوره آل عمران، آیه ۱۰۴.
  33. ر. ک: الاحکام السلطانیه، ص۲۴۰- ۲۵۹.
  34. شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص ۱۷۶.
  35. برای مطالعه بیشتر درباره اقوال مختلف فقها دراین‌باره، ر. ک: نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۲۴۵.
  36. ر. ک امام خمینی، المکاسب المحرمه، ج۱، ص۱۰۵.
  37. سید رضی، خصائص الأئمة (ع)، ص۱۱۳؛ ابن‌بطریق یحیی بن حسن حلی، العمدة، ص۳۲۹.
  38. میرعلی، محمد علی، اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت، ص ۱۱۲.
  39. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۷۳، مسأله ۱۱.
  40. تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۷۲، مسأله ۶؛ جعفر بن حسن محقق حلی، شرایع الاسلام، ج۱، ص۳۴۱.
  41. شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص ۱۷۹-۱۸۳.
  42. تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۸۲، مسأله ۱۰.
  43. شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص ۱۷۹-۱۸۳.
  44. برای مطالعه بیشتر در این باره، ر. ک: محسن الخرازی، الامر بالمعروف والنهی عن المنکر، ص۱۴۶-۱۵۲.
  45. ر. ک: شمس‌الدین، محمد مهدی، التاریخ و حرکة التقدم البشری و نظرة الاسلام، ص۱۱۷.
  46. «فان قیل هل یجب فی إنکار المنکر حمل السلاح؟ قلنا: نعم إذا احتیج إلیه بحسب الإمکان، لأن الله تعالی قد أمر به، فإذا لم ینجح فیه الوعظ والتخویف، ولا التناول بالید وجب حمل السلاح، لأن الفریضة لا تسقط مع الإمکان إلا بزوال المنکر الذی لزم به الجهاد إلا أنه لا یجوز أن یقصد القتال إلا و غرضه إنکار المنکر» (ر. ک: ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، التبیان فی القرآن، ج۲، ص۵۴۹).
  47. «و یکدیگر را در نیکی و پرهیزگاری یاری کنید و در گناه و تجاوز یاری نکنید» سوره مائده، آیه ۲.
  48. «ذهبت طوائف من اهل السنة و جمیع المعتزله و جمیع الخوارج و الزیدیة إلی ان سل السیوف فی الامر بالمعروف و النهی عن المنکر واجب اذا لم یمکن دفع المنکر الا بذلک... و هذا قول علی بن ابی‌طالب وکل من معه من الصحابه...» (ر. ک: أبومحمد علی بن أحمد بن سعید بن حزم الظاهری، الفصل فی الملل و الأهواء و النحل، ج۲، ص۱۳۲).
  49. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۸۱.
  50. میرعلی، محمد علی، اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت، ص ۱۱۲.
  51. «...فَمِنْهُمُ‏ الْمُنْكِرُ لِلْمُنْكَرِ بِيَدِهِ‏ وَ لِسَانِهِ‏ وَ قَلْبِهِ فَذَلِكَ الْمُسْتَكْمِلُ لِخِصَالِ الْخَيْرِ وَ مِنْهُمُ الْمُنْكِرُ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ التَّارِكُ بِيَدِهِ فَذَلِكَ مُتَمَسِّكٌ بِخَصْلَتَيْنِ مِنْ خِصَالِ الْخَيْرِ وَ مُضَيِّعٌ خَصْلَةً وَ مِنْهُمُ الْمُنْكِرُ بِقَلْبِهِ وَ التَّارِكُ بِيَدِهِ وَ لِسَانِهِ- فَذَلِكَ الَّذِي ضَيَّعَ أَشْرَفَ الْخَصْلَتَيْنِ‏ مِنَ الثَّلَاثِ وَ تَمَسَّكَ بِوَاحِدَةٍ وَ مِنْهُمْ تَارِكٌ لِإِنْكَارِ الْمُنْكَرِ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ يَدِهِ فَذَلِكَ مَيِّتُ الْأَحْيَاءِ وَ...»؛ نهج البلاغه، حکمت ۳۷۴.
  52. شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص ۱۷۹-۱۸۳.
  53. «مردان و زنان منافق، همگون یکدیگرند که به کار ناپسند فرمان می‌دهند و از کار شایسته باز می‌دارند! و (در بخشش) ناخن خشکی می‌ورزند، خداوند را فراموش کرده‌اند و خداوند نیز آنان را از یاد برده است، بی‌گمان منافقانند که نافرمانند» سوره توبه، آیه ۶۷.
  54. شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص ۱۸۳.
  55. مانند: كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ «شما بهترین گروهی بوده‌اید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شده‌اید؛ به کار پسندیده فرمان می‌دهید و از (کار) ناپسند باز می‌دارید و به خداوند ایمان دارید و اهل کتاب اگر ایمان می‌آوردند برای آنان بهتر بود؛ برخی از آنها مؤمن امّا بسیاری از آنان نافرمانند» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰؛ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَأُولَئِكَ مِنَ الصَّالِحِينَ «به خداوند و روز بازپسین ایمان دارند و به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناشایست باز می‌دارند و به کارهای خیر می‌شتابند و آنان از شایستگانند» سوره آل عمران، آیه ۱۱۴؛ الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «همان کسان که از فرستاده پیام‌آور درس ناخوانده پیروی می‌کنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته می‌یابند؛ آنان را به نیکی فرمان می‌دهد و از بدی باز می‌دارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام می‌گرداند و بار (تکلیف)‌های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمی‌دارد، پس کسانی که به او ایمان آورده و او را بزرگ داشته و بدو یاری رسانده‌اند و از نوری که همراه وی فرو فرستاده شده است پیروی کرده‌اند رستگارند» سوره اعراف، آیه ۱۵۷؛ وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ «و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند که به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناشایست باز می‌دارند و نماز را برپا می‌دارند و زکات می‌پردازند و از خداوند و پیامبرش فرمان می‌برند، اینانند که خداوند به زودی بر آنان بخشایش می‌آورد، به راستی خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۷۱؛ التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ «آنان توبه‌کنندگان، پرستشگران، ستایشگران، رهپویان، نمازگزاران، سجده‌کنندگان، فرمان دهندگان به کار شایسته و بازدارندگان از کار ناشایست و پاسداران حدود خداوندند و به (چنین) مؤمنان نوید ده» سوره توبه، آیه ۱۱۲؛ الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ «(همان) کسانی که اگر آنان را در زمین توانمندی دهیم نماز بر پا می‌دارند و زکات می‌پردازند و به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناپسند باز می‌دارند و پایان کارها با خداوند است» سوره حج، آیه ۴۱؛ يَا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ «پسرکم! نماز را بپا دار و به کار شایسته فرمان ده و از کار ناشایست باز دار و در آنچه بر سرت آید شکیب کن؛ بی‌گمان این از کارهایی است که آهنگ آن می‌کنند» سوره لقمان، آیه ۱۷.
  56. «و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند که به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناشایست باز می‌دارند و نماز را برپا می‌دارند و زکات می‌پردازند و از خداوند و پیامبرش فرمان می‌برند، اینانند که خداوند به زودی بر آنان بخشایش می‌آورد، به راستی خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۷۱.
  57. «مردان و زنان منافق، همگون یکدیگرند که به کار ناپسند فرمان می‌دهند و از کار شایسته باز می‌دارند! و (در بخشش) ناخن خشکی می‌ورزند، خداوند را فراموش کرده‌اند و خداوند نیز آنان را از یاد برده است، بی‌گمان منافقانند که نافرمانند» سوره توبه، آیه ۶۷.
  58. «و هر کس گام‌های شیطان را پی بگیرد (بداند که) بی‌گمان او به کار زشت و ناپسند فرمان می‌دهد» سوره نور، آیه ۲۱.
  59. «شما بهترین گروهی بوده‌اید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شده‌اید؛ به کار پسندیده فرمان می‌دهید و از (کار) ناپسند باز می‌دارید و به خداوند ایمان دارید» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.
  60. «کسی که امر به معروف و نهی از منکر کند، پس او جانشین خداوند، پیامبر او و کتاب او در زمین خواهد بود». فخر رازی، مفاتیح الغیب، التفسیر الکبیر، ج۷، ص۲۵۸.
  61. ر. ک: ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۳، ص۴۹.
  62. «پس چرا در میان مردم دوره‌هایی که پیش از شما می‌زیسته‌اند خیراندیشانی نبودند که (مردم را) از تباهی در زمین باز دارند- جز گروهی اندک از آنان که ما رهانیده بودیم- و ستمگران در پی ناز و نعمتی افتادند که در آن به سر می‌بردند و گناهکار بودند» سوره هود، آیه ۱۱۶.
  63. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۱، ص۵۹.
  64. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۳۰۹.
  65. محمدرضا حکیمی و دیگران، الحیاة، ج۶، ص۳۳۷.
  66. سید حسین بروجردی، جامع احادیث الشیعه، ج۱۸، ص۲۳۰.
  67. سید قطب، فی ظلال القرآن، ج۴، ص۱۹۳۳.
  68. «کافران از بنی اسرائیل بر زبان داوود و عیسی پسر مریم لعنت شده‌اند از این‌رو که نافرمانی ورزیدند و تجاوز می‌کردند * از کار ناپسندی که می‌کردند باز نمی‌ایستادند بی‌گمان، زشت است کاری که می‌کردند «سوره مائده، آیه ۷۸-۷۹.
  69. «بگو اگر من از (فرمان) پروردگارم سرپیچی کنم از عذاب روزی سترگ بیم دارم» سوره انعام، آیه ۱۵.
  70. «و به تو و به پیشینیان تو وحی شده است که اگر شرک بورزی بی‌گمان کردارت از میان خواهد رفت و بی‌شک از زیانکاران خواهی بود» سوره زمر، آیه ۶۵.
  71. مرتضی مطهری، ده گفتار، ص۹۴.
  72. ر. ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۲۲۱.
  73. برای بحث از رویکرد عقلی به بحث امر به معروف و نهی از منکر ر. ک: محمد سروش محلاتی، «مبانی عقلانی امر به معروف و نهی از منکر».
  74. محمدحسین نانینی، تنبیه الامه و تنزیه المله یا حکومت از نظر اسلام، ص۱۲۹.
  75. «آنان را که به آیات خداوند کفر می‌ورزند و پیامبران را ناحقّ می‌کشند و دادفرمایان از مردم را به قتل می‌رسانند به عذابی دردناک نوید ده!» سوره آل عمران، آیه ۲۱.
  76. سیدهاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۶۰۶.
  77. ر. ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۱۲۴.
  78. ر. ک: اکبر هاشمی رفسنجانی، تفسیر راهنما، ذیل آیه إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَيَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ «آنان را که به آیات خداوند کفر می‌ورزند و پیامبران را ناحقّ می‌کشند و دادفرمایان از مردم را به قتل می‌رسانند به عذابی دردناک نوید ده!» سوره آل عمران، آیه ۲۱.
  79. البته برخی علمای اهل سنت بر دولتی بودن آن تأکید دارند. قرطبی در «الجامع لاحکام القرآن» می‌نویسد: إن الأمر بالمعروف لا یلیق بکل أحد، و إنما یقوم به السلطان إذ کانت إقامة الحدود إلیه و التعزیز إلی رأیه و الحبس و الإطلاق له و النفی و التغریب، فینصب فی کل بلدة رجلا صالحا قویا عالما أمینا و یأمره بذلک و یمضی الحدود علی وجهها من غیر زیادة (ر. ک: محمد بن احمد القرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج۴، ص۴۷-۴۸).
  80. «امر به معروف و نهی از منکر، فراخوانی به اسلام است، همراه با ستاندن حقوق ستمدیده، مخالفت با ستمگر، تقسیم عادلانه فیء و بیت‌المال و غنیمت‌ها و گرفتن صدقات (زکات) از آنجا که باید و صرف آن در جایی شایسته و حق است». شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۳۰؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۵۵؛ شبیه این روایت از امام حسین (ع) نیز نقل شده است (ر. ک: الحسن بن شعبة الحرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۲۷۰).
  81. «در آخرالزمان مردمانی خواهند بود که ریاکاران پیرو آنانند. اینان به زبان [و نه در عمل]، قرآن قرانت کرده، راه بدعت‌گذاران نادان را خواهند پیمود. امر به معروف و نهی از منکر را واجب نمی‌دانند مگر اینکه از آسیب، مصون باشند و برای خود، عذر و بهانه می‌تراشند و دنباله‌رو لغزش‌های علما و کردار فاسدشان هستند؛ یعنی امر به معروف و نهی از منکر که فریضه‌ای عظیم است و انجام دیگر تکالیف منوط به آن است».
  82. «امر به معروف و نهی از منکر، راه پیامبران و شیوه صالحان است و فریضه‌ای عظیم می‌باشد که انجام واجبات دیگر بسته به آن است. با امر و نهی، راه‌ها امنیت داشته، کار و کسب رونق می‌گیرد و ظلم برطرف گردیده، زمین، آباد می‌شود و حق از دشمنان ستانده می‌شود و کارها استوار و پابرجا می‌گردد؛ پس با دل و زبان، نهی از منکر کنید و آن را بر پیشانی دشمنان بزنید و در راه خدا از سرزنش ملامت‌گران نهراسید».
  83. «ایراد تنها بر کسانی‌ست که به مردم ستم می‌ورزند و ناحقّ در زمین گردنکشی می‌کنند، آنان عذابی دردناک خواهند داشت» سوره شوری، آیه ۴۲.
  84. «اگر [امر و نهی‌تان را] پذیرفتند و به راه حق برگشتند، سرزنشی بر آنان نیست، سرزنش بر کسانی است که به مردم ستم می‌کنند و به ناحق در زمین، ظلم و جور می‌نمایند. برای اینان عذاب و مجازات بزرگی هست. در این حال، با جسمتان در راه خدا جهاد کنید و بی‌آنکه بدانان گرایشی داشته باشید، در دل با آنان دشمن باشید... تا وقتی که به راه خدا باز آیید. خداوند عزوجل به شعیب پیامبر وحی کرد: من صد هزار نفر از قومت را عذاب می‌کنم: چهل هزار از اشرار و شصت هزار از نیکانش را! شعیب عرض کرد: اشرار به جای خود، اما چرا نیکان؟! خدای عزوجل بدو فرمود: زیرا با معصیت‌کاران مبارزه نکرده، به سبب خشم من بر گناهکاران، بر اینان سخت نگرفتند». محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۵۵؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۳۹۹؛ ر. ک: ابن ابی فراس ورام، مجموعه ورام (تنبیه الخواطر و نزهة النواظر)، ج۲، ص۱۲۵.
  85. ر. ک: میرزا محمدحسین نائینی، تنبیه الامه و تنزیه الأمه، ص۵۹.
  86. ر. ک: مرتضی مطهری، یادداشت‌های استاد، ج۶، ص۲۶۸.
  87. مرتضی مطهری، پاسخ‌های استاد به نقدهایی بر کتاب حجاب، ص۷۱.
  88. سیدروح الله موسوی خمینی، تحریرالوسیله، ج۱، ص۴۴۹، مسئله ۹.
  89. سیدروح الله موسوی خمینی، صحیفه امام، ج۵، ص۴۰۹.
  90. سیدباقری، سید کاظم، عدالت سیاسی در قرآن کریم، ص ۳۰۰-۳۱۱.
  91. اصول مظفر، ج۲، ص۲۹۴.
  92. قوانین الاصول، ج۱، ص۱۴۸.
  93. فقه سیاسی، ج۷، ص۶۳-۶۲.
  94. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۹۲.
  95. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۳۱۳.
  96. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۳۱۴.
  97. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۰، ص۲۰۲-۲۰۷.
  98. فقه سیاسی، ج۷، ص۳۳۰-۳۵۰.
  99. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۳۱۴-۳۲۰.
  100. شهید اول، الدروس، ج۲، ص۴۷.
  101. شهید اول، الدروس، ج۲، ص۴۷؛ حسین نوری همدانی، الأمر بالمعروف والنهی عن المنکر، ص۳۳؛ محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۵۲.
  102. حسین نوری همدانی، الأمر بالمعروف والنهی عن المنکر، ص۳۳.
  103. «و باید از میان شما گروهی باشند که (مردم را) به نیکی فرا می‌خوانند و به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناشایست باز می‌دارند و اینانند که رستگارند» سوره آل عمران، آیه ۱۰۴.
  104. «و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند که به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناشایست باز می‌دارند» سوره توبه، آیه ۷۱.
  105. سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۴۷.
  106. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۳۹۸.
  107. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۱۱۹.
  108. حسینعلی منتظری، دراسات فی ولایة الفقیه، ج۱، ص۱۲۳؛ عبدالله جوادی آملی، خمس رسائل، ص۱۶۴؛ سیدمحمد حسین حسینی تهرانی، ولایة الفقیه فی حکومة الإسلام، ج۴، ص۲۵.
  109. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۱۱۸.
  110. جمال الدین مقداد سیوری، کنز العرفان فی فقه القرآن، ج۱، ص۴۰۴.
  111. شهید ثانی، شرح لمعه، ج۱، ص۲۶۲.
  112. محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۵۸.
  113. محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۵۸؛ سیدروح الله موسوی خمینی، تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۶۳؛ علامه حلی، تبصره المتعلمین، ص۸۳.
  114. علامه حلی، المختصر النافع، ص۱۳۹؛ شیخ بهائی، جامع عباسی، ص۱۶۱.
  115. حسینعلی منتظری، مبانی فقهی حکومت اسلامی، ج۲، ص۷۳.
  116. سید رضی، نهج البلاغه، حکمت ۳۷۴.
  117. محقق حلی، شرائع الاسلام، ج۱، ص۳۱۲؛ محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۲۸۲.
  118. سید روح الله موسوی خمینی، ترجمه تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۷۲، مسئله ۶، ۷، ۹ و ۱۰.
  119. سید روح الله موسوی خمینی، ترجمه تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۸۲، مسئله ۲، ۳ و ۴.
  120. سید روح الله موسوی خمینی، ترجمه تحریر الوسیله، ج۲، ص۳۰۵.
  121. متقی هندی، کنز العمال، ج۳، ص۶۸۷.
  122. «و گفت: من پروردگار برتر شمایم،» سوره نازعات، آیه ۲۴.
  123. محمد حسین نائینی، تنبیه الامه و تنزیه المله، ص۱۶۶.
  124. نباتیان، محمد اسماعیل، فقه و امنیت ص ۲۲۸.