امر به معروف و نهی از منکر در معارف و سیره حسینی
مقدمه
در فرهنگ عاشورا، حاکمیت ظلم یزیدی بزرگترین منکر اجتماعی است و مبارزه برای حاکم ساختن حق و قطع سلطۀ ستم، معروفی عظیم است. امر به معروف و نهی از منکر، از مهمترین فلسفههای حماسۀ خونین کربلاست. سیدالشهدا در وصیّتی که نوشته و به برادرش محمد حنفیّه میسپارد، میفرماید: «أَنِّي لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ أَبِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ»[۱] این به وضوح، نقش امر به معروف و نهی از منکر را در حرکت عاشورایی امام نشان میدهد. در زیارتنامۀ آن حضرت هم این موضوع مطرح است: «أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلاَةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ جَاهَدْتَ فِي سَبِيلِ اللهِ حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ»[۲].
این تعبیرات، نشاندهندۀ عمق این فریضۀ دینی است که در متن جهاد خونین هم جلوهگر میشود و دامنۀ امر به معروف و نهی از منکر، از واجبات و محرّمات جزئی و فرعی و فردی، حتّی به قیام برای اقامۀ قسط و سرنگونی حکومت باطل و تغییر نظام فاسد اجتماعی هم گسترش مییابد[۳]. سیدالشهدا، پس از امتناع از بیعت با یزید و برخوردهایی که با ولید و مروان داشت، کنار قبر پیامبر (ص) آمد و شب را آنجا به مناجات گذراند، در ضمن مناجاتش با خدا، عشق خود را به معروف بیان کرد و خواستار آنچه "خیر" است در این مسیر شد: «اَللّهُمَ اِنّی اُحِبُّ المَعرُوف وَ انکِرُ المُنکَرَ وَ اَسأَلُکَ یا ذَاالجَلالِ وَ الاِکرامِ بِحَقِّ هذَا القَبرِ وَ مَن فیهِ اِلّا اختَرتَ لی ما هُوَ لَکَ رِضیً»[۴]. خدایا من معروف را دوست میدارم و منکر را زشت میشمارم. ای خدای بزرگوار و صاحب کرم! به حق این قبر و مدفون در آن از تو میخواهم راهی و سرنوشتی برایم برگزینی که رضای تو و پیامبرت در آن باشد[۵].
امر به معروف و نهی از منکر
در قرآن کریم و منابع روایی ما از این اصل به عنوان یکی از مهمترین فرایض، بلکه برترین فریضه یاد شده که در صورت فراهم شدن شرط بر همگان واجب است. امام حسین (ع) در ضمن بیان انگیزههای قیام خویش به این امر مهم اشاره میکند و میفرماید: «أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ»[۶].
در مسیر راه کربلا نیز در ضمن ایراد خطبهای با اشاره به شرایط پیش آمده و این که دنیا دگرگون شده و معروف رخت بربسته و به حق عمل نمیشود و از باطل دوری جسته نمیشود شوق خود را با لقای خدا و مرگ شرافتمندانه ابراز میکند و زندگی در کنار ستمگران را مایه نکبت میشمارد و چنین شرایطی را زمینهساز قیام خود معرفی میکند[۷][۸]
وجوب نهی از منکر
در کتاب الأمالی به سندش، از امام حسین (ع) آمده است: گفته میشود که برای چشم مؤمن، روا نیست که ببیند خدا، نافرمانی میشود، مگر آنکه هنوز چشمش را نبسته، بر آن بر آشوبد[۹][۱۰]
راضی به عملکرد یک گروه، مانند یکی از آنهاست
یوسف صباغ از امام حسین (ع) نقل کرده است: هر کس شاهد کاری باشد و آن را ناپسند بدارد، مانند کسی است که در آن، حاضر نیست و هر کس از کاری غایب باشد، اما به آن راضی باشد، مانند کسی است که حاضر بوده است[۱۱][۱۲]
اصلاح امت، امر به معروف و نهی از منکر
با آنکه به حسب ظاهر عواملی چون امتناع امام حسین(ع) از بیعت با یزید و یا پاسخ به دعوت کوفیان، در تحقق قیام امام حسین (ع) بیتأثیر نبود، ولی در عین حال در کلمات امام(ع)، به طور مکرر از اصلاح امت و دو فریضه مهم امر به معروف و نهی از منکر به عنوان یکی از انگیزههای اساسی این نهضت بزرگ یاد شده است. دو فریضهای که قرآن هلاکت و انقراض اقوام پیشین را به سبب فراموش کردن آن معرفی کرده، میفرماید: ﴿فَلَوْلَا كَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِكُمْ أُولُو بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ﴾[۱۳]. همچنین درباره آن گروه از بنیاسرائیل که مورد لعن پیامبرانی چون حضرت داوود و عیسی(ع) قرار گرفتند، میفرماید: ﴿كَانُوا لَا يَتَنَاهَوْنَ عَنْ مُنْكَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَفْعَلُونَ﴾[۱۴]. در حقیقت این بیتفاوتی و سازشکاری آنان بود که موجب تشویق افراد گناهکار میشد و در نهایت به هلاکت همگان انجامید.
در آیهای دیگر خداوند اجرای این اصل را به صورت گسترده از ویژگیهای امت اسلامی به عنوان «امت برتر» دانسته، میفرماید: ﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ﴾[۱۵]. نکته جالب توجه در این آیه آن است که دلیل بهترین امت بودن را «امر به معروف و نهی از منکر و ایمان به خدا» میشمرد و جالبتر اینکه «امر به معروف و نهی از منکر» را بر «ایمان به خدا» مقدم میدارد تا بیانگر این معنی باشد که بدون این دو فریضه، ریشههای ایمان به خدا نیز در دلها سست میشود و پایههای آن فرو میریزد و به تعبیر دیگر ایمان به خدا بر آن دو فریضه استوار میگردد[۱۶]. همانگونه که اصلاح همه امور جامعه بر آن دو استوار است.
امام باقر(ع) میفرماید: «امر به معروف و نهی از منکر دو فریضه بزرگ الهی است که بقیه فرایض با آنها بر پا میشوند و به وسیله این دو، راهها امن میگردد و کسب و کار مردم حلال میشود و حقوق افراد تأمین میگردد و در سایه آن زمین آباد و از دشمنان انتقام گرفته میشود و در پرتو آن همه کارها رو به راه میگردد»[۱۷].
امیرمؤمنان علی(ع) نیز در بیانی نورانی فرمودند: «قوام شریعت بر پایه امر به معروف و نهی از منکر و اقامه حدود الهی استوار است»[۱۸].
از این روایات پر معنی به خوبی استفاده میشود که اگر در جامعهای این دو فریضه، یعنی مسئولیت همگانی در برابر فساد به فراموشی سپرده شود، پایههای شریعت در هم شکسته و رفته رفته اصل دین از بین میرود. و امور جامعه به فساد و تباهی کشیده میشود.
این است که پیامبر اکرم(ص) احیاء کنندگان امر به معروف و نهی از منکر را نماینده خدا در زمین و جانشین پیامبر و کتاب معرفی میکنند: «مَنْ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَى عَنِ الْمُنْكَرِ فَهُوَ خَلِيفَةُ اللَّهِ فِي الْأَرْضِ وَ خَلِيفَةُ رَسُولِ اللهِ و خَلِیفَةُ کِتَابِهِ»[۱۹]؛ علی(ع) در تبیین جایگاه بسیار مهم این دو فریضه در مقایسه آن با سایر فرایض میفرماید: «تمام کارهای نیک، حتی جهاد در راه خدا، در برابر امر به معروف و نهی از منکر چون آب دهان است در برابر یک دریای پهناور»[۲۰].
از این تعبیر به خوبی استفاده میشود که تا چه اندازه این موضوع در اسلام از اهمیت و ارزش بینظیری برخوردار است. حضرت علی(ع) در سخن دیگری به مراحل سهگانه امر به معروف و نهی از منکر اشاره کرده، میفرماید: «ای مؤمنان! هر کس ببیند ستمی صورت میگیرد و مردم را به سوی کار زشتی دعوت میکنند، اگر تنها در دلش آن را انکار کند سالم مانده و گناهی بر وی نیست (به شرط آنکه بیشتر از آن نتواند) و کسی که آن را با زبانش انکار کند، پاداش الهی نصیب او شده و مقامش از اوّلی برتر است و آن کس که برای اعتلای نام خدا و سرنگونی ظالمان با شمشیر به مبارزه برخیزد، او کسی است که به راه راست هدایت یافته و بر جاده حقیقی گام نهاده و نور یقین در دلش تابیده است!»[۲۱].
به راستی امام حسین(ع) را باید قهرمان این میدان دانست. آن حضرت علاوه بر امر به معروف قلبی و زبانی، عمل به آن را نیز به منتهای اوج خود رساند و بالاترین مرحله عملی آن را انجام داد، و با شجاعتی وصف ناپذیر به همگان اعلام کرد: «ای مردم! هر کس از شما در برابر تیزی شمشیر و زخم نیزهها شکیبا است، با ما بماند و الا از ما جدا شود!!»[۲۲].
مطابق روایات قیام با شمشیر (در جای خود) عالیترین و پرفضیلتترین مرحله از مراحل امر به معروف و نهی از منکر است که امام حسین(ع) به آن اقدام کرد.
امیرمؤمنان پس از بیان مراحل سهگانه امر به معروف و نهی از منکر (قلبی، زبانی و عملی)، فرمود: «اما از همه مهمتر سخن به حقی است که در برابر پیشوای ستمگری گفته شود»[۲۳]. امام حسین(ع) نه تنها با سخنانش به افشای جنایات بنی امیه پرداخت که با شمشیر بر ضد آنان به مبارزه برخاست و تا پای جان ایستادگی کرد و این حرکت خویش را «امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح امور جامعه» نامید و در بیان و سخنان خویش، به طور مکرر از این فریضه بزرگ یاد کرد، و با صراحت، یکی از انگیزههای حرکتش را احیای همین امر مهم شمرد.
اکنون به مهمترین بخش از سخنان آن حضرت و یارانش، در این مورد گوش جان میسپاریم.
۱. آن حضرت دو سال قبل از هلاکت معاویه، در میان جمع زیادی از مهاجرین و انصار در سرزمین مقدس «منا»، طی یک خطابه بسیار مهم، سرشناسان جامعه اسلامی آن روز را به سبب مسامحه و سهلانگاری نسبت به فریضه امر به معروف و نهی از منکر در اصلاح امور جامعه، مورد ملامت و سرزنش قرار داد و فرمود: چرا از نکوهشی که خداوند نسبت به علمای یهود فرموده است پند نمیگیرید؟ آنجا که فرمود: ﴿لَوْلَا يَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَأَكْلِهِمُ السُّحْتَ﴾[۲۴] (از فساد و تباهی جامعه جلوگیری نمیکردند). آنگاه امام(ع) در ادامه چنین فرمود: «وَ إِنَّمَا عَابَ اللَّهُ ذَلِكَ عَلَيْهِمْ لِأَنَّهُمْ كَانُوا يَرَوْنَ مِنَ الظَّلَمَةِ الَّذِينَ بَيْنَ أَظْهُرِهِمُ الْمُنْكَرَ وَ الْفَسَادَ فَلَا يَنْهَوْنَهُمْ عَنْ ذَلِكَ»؛ «خداوند تنها از این جهت بر آنها عیب میگیرد که آنها با چشم خود شاهد زشتکاری و فساد ستمکاران بودند ولی (هیچ عکسالعملی نشان نمیدادند و) آنان را نهی نمیکردند». سپس در مورد اهمیت و عظمت این دو فریضه فرمود: «إِذَا أُدِّيَتْ وَ أُقِيمَتِ اسْتَقَامَتِ الْفَرَائِضُ كُلُّهَا هَيِّنُهَا وَ صَعْبُهَا»؛ «هرگاه فریضه امر به معروف و نهی از منکر به درستی انجام شود و اقامه گردد، فرایض دیگر اعم از آسان و دشوار انجام خواهد شد»[۲۵].
این خطابه بسیار مهم امام(ع) در آن شرایط خفقان بار و در آن جمع کثیر، نشان میدهد که امام منتظر فرصتی بود تا این فریضه الهی را در حد اعلا جامه عمل بپوشاند. همانگونه که در نامهای به معاویه مینویسد: «ای معاویه! به خدا سوگند از این که الان با تو نبرد نمیکنم، میترسم در پیشگاه الهی مقصر باشم»[۲۶]. یعنی من دنبال فرصت مناسبی هستم تا با تو بستیزم.
۲. بعد از هلاکت معاویه، زمانی که امام(ع) از سوی والی مدینه به بیعت با یزید فراخوانده شد، امام(ع) به شدت بر آشفت و آن را مردود شمرد و شبانگاه به سوی روضه شریف نبوی رفته به راز و نیاز پرداخت و در آن نیایش خالصانه به درگاه الهی چنین عرضه داشت: خداوندا! این قبر پیامبر تو محمد(ص) و من هم فرزند دختر او هستم، از آنچه برای من پیش آمده تو آگاهی، خداوندا! من معروف را دوست داشته و از منکر بیزارم!»[۲۷]. در واقع امام(ع) انگیزههای اصلی قیام خویش را در این جمله کوتاه، آن هم در کنار مرقد پاک جد بزرگوارش(ص) در مقدسترین مکانها بیان داشت و آن را به سینه تاریخ سپرد.
۳. شاید بتوان صریحترین و رساترین تعبیر امام(ع) در تبیین انگیزه اصلی قیامش را جملهای دانست که در وصیت نامه آن حضرت به برادرش محمد حنفیه آمده است. آن حضرت پس از آنکه انگیزههایی چون هوی و هوس و کسب مقام را از قیام خود دور دانست، چنین نوشت: «من تنها به انگیزه اصلاح در امت جدم به پا خاستم، میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به روش جدم و پدرم علی بن ابی طالب(ع) رفتار نمایم!»[۲۸]. امام(ع) در این عبارات کوتاه و گویا در همان آغاز راه، هدف حرکت الهی خویش را بیان میکند که قصدش کشورگشایی و به چنگ آوردن مال و مقام دنیا نیست، بلکه هدفش فقط اصلاح جامعه اسلامی و احیای امر به معروف و نهی از منکر است.
۴. بعد از آنکه مسلم بن عقیل(ع) - سفیر آن حضرت در کوفه - توسط نیروهای ابن زیاد با مکر و حیله دستگیر شد و به مجلس او وارد گشت و او، مسلم را متهم به فتنهانگیزی ساخت، آن حضرت در پاسخ گفت: «من برای این چیزها که تو میگویی به کوفه نیامدم، بلکه شما منکرات و زشتیها را ظاهر و معروف و خوبیها را دفن کردهاید... پس ما به پا خواستیم تا مردم را به معروف دعوت کنیم و از منکرات دور سازیم»[۲۹].
۵. هنگامی که امام(ع) با سپاهِ «حرّ» رو به رو گشت و بیوفایی کوفیان آشکار شد و امام(ع) خود را با شهادت مواجه دید در میان اصحاب خویش برخواست و طی سخنانی چنین فرمود: «آیا نمیبینید به حق عمل نمیشود و از باطل جلوگیری نمیگردد، در چنین شرایطی بر مؤمن لازم است (قیام کند و) شیفته ملاقات پروردگار (و شهادت) باشد»[۳۰].
از این سخن امام (ع) استفاده میشود که در چنین شرایطی از جان باید گذشت یعنی در مرحلهای که خطر، کیان دین و مذهب را تهدید میکند، وجود ضررهای مالی و جانی نمیتواند مانع امر به معروف و نهی از منکر، گردد.
۶. طبق نقل مورخان آنگاه که حر بن یزید ریاحی مانع حرکت امام شد، امام(ع) در نامهای به بزرگان کوفه نوشت: «شما میدانید پیامبر خدا(ص) در زمان حیاتش فرمود: هر کس سلطان ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال شمرده و پیمان خدا را شکسته، با سنت پیامبر مخالفت میورزد و در میان بندگان خدا به ظلم و ستم رفتار میکند ولی با او به مبارزه عملی و گفتاری برنخیزد، سزاوار است که خداوند او را در جایگاه آن سلطان ستمگر (جهنم) وارد کند»[۳۱].
امام(ع) با این سخنان ضمن گوشزد کردن وظایف همه قشرهای مردم، خصوصاً بزرگان کوفه، عزم جزم خویش را برای اصلاح امور و مبارزه کامل با خودکامگان و ستمگران بنیامیه اعلام میدارد، و این مبارزه را مشروط به حمایت آنها هم نمیکند و آماده است جان گرامی خویش را در این راه نیز فدا کند و لذا ما امروز در برابر مرقد آن حضرت ایستاده، و میگوییم: «من شهادت میدهم که تو نماز را به پا داشتی و زکات را ادا کردی و امر به معروف کرده و نهی از منکر را به جا آوردی»[۳۲].
نکته قابل توجه آن است که این گواهی، گواهی در محکمه قضا و در حضور قاضی و داور نیست بلکه به این معنی است که من به این حقیقت اذعان دارم که نهضت تو، نهضت امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح جامعه اسلامی بود[۳۳].
قیام برای اقامه حق
از خطبههای امام حسین(ع) است که درباره امر به معروف و نهی از منکر ایراد فرموده است (این کلام از امیرمؤمنان علی(ع) نیز نقل شده است): «ای مردم! از آنچه که خداوند دوستان خود را به آن موعظه کرده است، پند گیرید؛ مانند نکوهشی که از علمای یهود فرموده است. آنجا که میگوید: ﴿لَوْلَا يَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ﴾[۳۴] و نیز فرمود: ﴿لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُودَ وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ * كَانُوا لَا يَتَنَاهَوْنَ عَنْ مُنْكَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَفْعَلُونَ﴾[۳۵].
این سرزنش و نکوهش برای این بود که آنها از گروه ستمکاران، منکرات و مفاسدی روشن میدیدند، ولی آنان را نهی نمیکردند، و این به خاطر آن بود که به آنچه (از دنیا و زرق و برق دنیوی) نزد آنان بود طمع داشتند و از آنها میترسیدند؛ با آنکه خداوند میفرماید: ﴿فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ﴾[۳۶].
همچنین فرمود: ﴿وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ﴾[۳۷]. خداوند در اینجا از میان همه فریضهها از امر به معروف و نهی از منکر آغاز کرده،؛ چراکه میدانست اگر این فریضه به درستی انجام شود و اقامه گردد فرایض دیگر، اعم از آسان و دشوار، اقامه میگردد چون که امر به معروف و نهی از منکر، در حقیقت دعوت به اسلام همراه با رد مظالم و مخالفت با ستمگر و تقسیم صحیح بیت المال و غنایم، و گرفتن زکات از جای خود و صرف آن در مورد صحیح است.
شما ای گروه سرشناس و قدرتمند! افرادی هستید که به علم و دانش معروف هستید و به خیر و نیکی یاد میشوید و به خیرخواهی مشهورید و به خاطر خدا در دل مردم ابهتی دارید که شرافتمندان از شما حساب میبرند و افراد ضعیف به شما احترام میگذارند و کسانی که بر آنان برتری نداشته و حق نعمتی بر آنان ندارید، شما را بر خود ترجیح میدهند. شما از کسانی که خواستههایشان (نزد حاکمان) رد میشود، شفاعت میکنید. با هیبت ملوکانه و کرامت بزرگان گام بر میدارید (به هر حال، شما افراد با نفوذی در جامعه اسلامی هستید). آیا همه این جایگاههای اجتماعی برای این نیست که مردم به شما امیدوارند که به حق خدا قیام کنید، هر چند نمیتوانید تمام حقوق الهی را ادا کنید. در حقیقت حقوق پیشوایان (واقعی) را سبک شمردهاید (و در اطاعت از آنها کوتاهی ورزیدهاید) و حق ناتوانان را پایمال کردهاید ولی حق خویش را - به زعم خود - گرفتهاید. (آری! حقوق خود را گرفتهاید، ولی از گرفتن حقوق مردم غافلید!) شما نه مالی را (برای احیای حقوق خدا و خلق) بذل کردهاید، نه جانی را برای خدایی که آن را آفریده، به مخاطره انداختهاید، و نه با خاندان خود در راه خدا (با دشمنان خدا) دشمنی ورزیدهاید. (با این حال) شما از خداوند آرزوی بهشت او، همجواری پیامبرانش و ایمنی از عذابش را دارید؟!
ای امیدواران به خدا! من میترسم که خداوند شما را به کیفری از کیفرهای خود گرفتار سازد؛ چراکه شما به سبب کرامت الهی (و انتساب به قبیله رسول خدا(ص) و صحابه پیامبر) به مقامی رسیدهاید که مورد احترام و برتری هستید. مردان الهی را که به شما معرفی میشوند گرامی نمیدارید با این که خود به خاطر خدا مورد احترام مردم هستید.
شما میبینید که پیمانهای الهی شکسته میشود، ولی نگران نمیشوید! با این که برای نقض پیمانی از پدران خود به هراس میافتید، اکنون پیمان رسول خدا(ص) کم ارزش شده، و افراد نابینا، گنگ و زمینگیر و ناتوان و ضعیف در شهرها رها شدهاند و مورد ترحم و حمایت قرار نمیگیرند (آری، عدالت اجتماعی پایمال شده است؛ ولی شما سکوت اختیار کردهاید.) شما نه در حد منزلت و جایگاه خود عمل میکنید و نه کسانی را که در آن حد عمل میکنند، مورد حمایت قرار میدهید و با سهلانگاری و سازش با ستمکاران، خود را آسوده خاطر نگه میدارید.
همه این موارد، از اموری است که خداوند به شما دستور داده از آنها نهی کنید و جلوگیری به عمل آورید، ولی شما از انجام آن غافلید. مصیبت شما از همه مردم بیشتر است؛ چراکه شما در حفظ منزلت و جایگاه دانشمندان و علمای دین، مغلوب و ناتوان شدید. ای کاش تلاش خود را میکردید! این همه (فریاد من برای شکستن سکوت توسط شما و قیام برای خدا) از این روست که سررشته کارها و اجرای احکام الهی، به دست علمای الهی است؛ همانها که امین بر حلال و حرام خداوند میباشند؛ اما این جایگاه از شما گرفته شده، و این نیست مگر آنکه از اطراف حق پراکنده شدهاید و در سنت رسول خدا(ص) - پس از برهان روشن -اختلاف نمودهاید.
اگر در مقابل آزارها صبر پیشه میکردید، و در راه خدا مشکلات را تحمل مینمودید، امور الهی به شما عرضه میشد و از ناحیه شما صادر شده و به شما باز میگشت؛ ولی شما برای ستمکاران امکان تعرض به جایگاه خویش را فراهم کردید و اجرای احکام الهی را به دست آنان سپردید، آنها نیز به شبهات عمل کرده و در شهوات سیر مینمایند.
اگر سرنوشت مسلمین به دست آنان افتاد، برای آن است که شما از مرگ فرار کرده و به زندگی دنیا - که روزی از آن جدا خواهید شد - دل بستهاید. در نتیجه مردم مستضعف را در چنگالشان گرفتار ساختید، به گونهای که برخیها به بردگی کشیده شده و بعضی نیز دشواریهای زندگی مغلوبشان کرده است.
ستمگران به دلخواه خود در امور کشور اسلام عمل میکنند. با هوسرانی، بدنامی و رسوایی به بار میآورند و همه اینها به خاطر آن است که به اشرار اقتدا نموده و بر خداوند جبار جرأت کردند.
در هر شهری خطیبی بر منبر دارند که به سودشان سخن میگوید، کشور در قبضه آنان است و دستشان در همه جا باز است. مردم در برابر آنان بردگانی هستند که نیروی دفاع از خود ندارند. برخی از اینها جبار سرکشاند و بعضی با تمام نیرو بر مردم ناتوان سخت میگیرند، آنها فرمانروایی هستند که نه مبدء را میشناسند و نه معاد را! شگفتا! - و چگونه در شگفت نباشم - در حالی که سرزمین اسلام در دست ظالمی دغل و باجگیری ستمگر و فرمانروایی بیرحم است. در آنچه که ما با شما درگیریم خداوند داور و حاکم است. قاضی اختلافات ما اوست. خداوندا! تو میدانی که آنچه از ما (در طریق و تلاش برای بسیج مردم) صورت میگیرد به خاطر رقابت در امر زمامداری و یا به چنگ آوردن ثروت و مال نیست. هدف ما آن است که نشانههای دینت را بنمایانیم و اصلاح و درستی را در آبادیهایت آشکار سازیم تا بندگان مظلومت آسوده باشند و به فرایض، سنتها و احکامت عمل شود.
(ای مردم!) اگر شما ما را یاری نکنید و به دادخواهی ما بر نخیزید، ستمگران (بیش از پیش) بر شما مسلط میشوند، و در خاموش کردن نور پیامبرتان میکوشند. خداوند ما را کفایت میکند و بر او توکل میکنیم و به سوی او باز میگردیم و بازگشت همه به سوی اوست»[۳۸].
خطبه بالا به خوبی نشان میدهد که امام(ع) در طول دوران حکومت معاویه، و قبل از یزید نیز هرگز خاموش نبود. سکوت را در برابر آن ظالم بیدادگر مجاز نمیشمرد و خطرات سنگین این کار را به جان میخرید! او پیوسته در بیدار ساختن مردم - به خصوص نخبگان امت - تلاش میکرد و همه را برای قیام بر ضد آن حکومت غیر اسلامی که در رأس آن بقایای عصر جاهلیت - یعنی فرزند ابوسفیان - بود فرا میخواند.
لحن امام(ع) در این خطبه و استدلالات متین و محکم و پرمایه آن حضرت و فصاحت و بلاغتی که در آن به کار رفته، حکایت از این دارد که این فرزند به حق علی بن ابی طالب(ع) با همان منطق کوبنده پدر در برابر ظالمان ایستاده بود و از هر فرصتی بهره میگرفت. مبادا مردم تدریجاً به آن وضع ناهنجار خو بگیرند و تعلیمات اسلام را فراموش کنند و به حکومتهای فرعونی تن در دهند[۳۹].
منابع
پانویس
- ↑ حیاة الإمام الحسین، ج۲، ص۲۴۶ و ۲۸۸.
- ↑ مفاتیح الجنان، زیارتهای مختلف امام حسین (ع).
- ↑ در این زمینه ر. ک: «عنصر امر به معروف در نهضت امام حسین» از شهید مطهری.
- ↑ بحارالأنوار، ج۴۴، ص۳۲۸؛ مقتل خوارزمی، ج۱، ص۱۸۶.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص ۳۰۷.
- ↑ بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۲۹.
- ↑ بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۸۱.
- ↑ غیوری، سید مجتبی، مقاله «امام حسین و تربیت دینی»، فرهنگ عاشورایی ج۷ ص ۸۶.
- ↑ «كَانَ يُقَالُ: لَا يَحِلُّ لِعَيْنٍ مُؤْمِنَةٍ تَرَى اللَّهَ يُعْصَى فَتَطْرِفَ حَتَّى تُغَيِّرَهُ» (الأمالی، طوسی، ص۵۵، ح۷۵).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۹۵۴.
- ↑ «مَنْ شَهِدَ أَمْراً فَكَرِهَهُ كَانَ كَمَنْ غَابَ عَنْهُ وَ مَنْ غَابَ عَنْ أَمْرٍ فَرَضِيَ بِهِ كَانَ كَمَنْ شَهِدَهُ» (مسند أبی یعلی، ج۶، ص۱۸۲، ح۶۷۵۲؛ کنز العمّال، ج۳، ص۸۳، ح۵۶۰۲).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۹۵۴.
- ↑ «پس چرا در میان مردم دورههایی که پیش از شما میزیستهاند خیراندیشانی نبودند که (مردم را) از تباهی در زمین باز دارند- جز گروهی اندک از آنان که ما رهانیده بودیم- و ستمگران در پی ناز و نعمتی افتادند که در آن به سر میبردند و گناهکار بودند» سوره هود، آیه ۱۱۶.
- ↑ «از کار ناپسندی که میکردند باز نمیایستادند بیگمان، زشت است کاری که میکردند» سوره مائده، آیه ۷۹.
- ↑ «شما بهترین گروهی بودهاید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شدهاید؛ به کار پسندیده فرمان میدهید و از (کار) ناپسند باز میدارید و به خداوند ایمان دارید و اهل کتاب اگر ایمان میآوردند برای آنان بهتر بود؛ برخی از آنها مؤمن امّا بسیاری از آنان نافرمانند» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.
- ↑ رجوع شود به تفسیر نمونه، ذیل آیه.
- ↑ «إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ فَرِيضَةٌ عَظِيمَةٌ بِهَا تُقَامُ الْفَرَائِضُ وَ تَأْمَنُ الْمَذَاهِبُ وَ تَحِلُّ الْمَكَاسِبُ وَ تُرَدُّ الْمَظَالِمُ وَ تُعْمَرُ الْأَرْضُ وَ يُنْتَصَفُ مِنَ الْأَعْدَاءِ وَ يَسْتَقِيمُ الْأَمْرُ»؛ وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۳۱۵، ح۶. مراجعه شود به تفسیر نمونه، ج۳، ص۳۸.
- ↑ «قِوَامُ الشَّرِيعَةِ الْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيُ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ إِقَامَةُ الْحُدُودِ»؛ غررالحکم، حکمت ۶۸۱۷.
- ↑ مجمع البیان، ذیل تفسیر آیه ۷۹ سوره مائده. رجوع شود به: تفسیر نمونه، ج۳، ص۳۷.
- ↑ «وَ مَا أَعْمَالُ الْبِرِّ كُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنْ الْمُنْكَرِ إِلَّا كَنَفْثَةٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ»؛ نهج البلاغه، کلمات قصار، حکمت ۳۷۴.
- ↑ «أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ إِنَّهُ مَنْ رَأَى عُدْوَاناً يُعْمَلُ بِهِ وَ مُنْكَراً يُدْعَى إِلَيْهِ فَأَنْكَرَهُ بِقَلْبِهِ فَقَدْ سَلِمَ وَ بَرِئَ وَ مَنْ أَنْكَرَهُ بِلِسَانِهِ فَقَدْ أُجِرَ وَ هُوَ أَفْضَلُ مِنْ صَاحِبِهِ وَ مَنْ أَنْكَرَهُ بِالسَّيْفِ لِتَكُونَ كَلِمَةُ اللَّهِ الْعُلْيَا وَ كَلِمَةُ الظَّالِمِينَ هِيَ السُّفْلَى فَذَلِكَ الَّذِي أَصَابَ سَبِيلَ الْهُدَى وَ قَامَ عَلَى الطَّرِيقِ وَ نَوَّرَ فِي قَلْبِهِ الْيَقِينُ»؛ نهج البلاغه، کلمات قصار، حکمت ۳۷۳.
- ↑ «أَیُّهَا النَّاسُ! فَمَنْ کَانَ مِنْکُمْ يَصْبِرُ عَلَی حَدِّ السَّیْفِ، وَ طَعْنِ الْأَسِنَّةِ، فَلْیَقُمْ مَعَنَا وَ إِلَّا فَلْیَنْصَرِفْ عَنَّا»؛ ینابیع المودة، ص۴۰۶.
- ↑ «وَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِكَ كُلِّهِ كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِرٍ»؛ نهج البلاغه، کلمات قصار، حکمت ۳۷۴. برای آگاهی بیشتر از مراحل سهگانه امر به معروف و نهی از منکر رجوع شود به: جواهرالکلام، ج۲۱، ص۳۷۴ به بعد.
- ↑ «چرا دانشوران ربانی و دانشمندان (توراتشناس) آنان را از گفتار گناهآلود و رشوهخواری باز نمیدارند؟ به راستی زشت است آنچه میکردند!» سوره مائده، آیه ۶۳.
- ↑ تحف العقول، ص۱۶۸- ۱۷۰؛ بحارالانوار، ج۹۷، ص۷۹، ح۳۷.
- ↑ در مختصر تاریخ دمشق (ج ۷، ص۱۳۷) در شرح حال امام حسین(ع) میخوانیم که آن حضرت در پاسخ به نامه معاویه نوشت: «... وَ مَا أَظُنُّ أَنَّ لِي عِنْدَ اللهِ عُذْراً فِي تَرْکِ جِهَادِکَ». در الاحتجاج طبرسی (ج ۲، ص۸۹، ح۱۶۴) آمده است: «مَا أُرِيدُ لَكَ حَرْباً وَ لَا عَلَيْكَ خِلَافاً وَ ايْمُ اللَّهِ إِنِّي لَخَائِفٌ لِلَّهِ فِي تَرْكِ ذَلِكَ...»؛ همچنین رجوع کنید به: بحارالانوار، ج۴۴، ص۲۱۲.
- ↑ «اَللَّهُمَّ هَذَا قَبْرُ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ(ص) وَ أَنَا ابْنُ بِنْتِ نَبِیِّکَ وَ قَدْ حَضَرَنِي مِنَ الْأَمْرِ ما قَدْ عَلِمْتَ، اَللَّهمَّ إِنِّي أُحِبُّ الْمَعْرُوفَ وَ أُنْکِرُ الْمُنْکِرَ...»؛ فتوح ابن اعثم، ج۵، ص۲۷؛ مقتل الحسین خوارزمی، ج۱، ص۱۸۶؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۲۸.
- ↑ «وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي(ص) أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ أَبِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع)»؛ فتوح ابن اعثم، ج۵، ص۳۳؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۲۹.
- ↑ «مَا لِهَذَا أَتَيْتُ وَ لَكِنَّكُمْ أَظْهَرْتُمُ الْمُنْكَرَ وَ دَفَنْتُمُ الْمَعْرُوفَ... فَأَتَيْنَاهُمْ لِنَأْمُرَ فِيهِمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ»؛ فتوح ابن اعثم، ج۵، ص۱۰۱؛ ملهوف (لهوف)، ص۷۱. مراجعه شود به: انساب الاشراف، ص۸۲.
- ↑ «أَلَا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لَا یُعْمَلُ بِهِ، وَ أَنَّ الْبَاطِلَ لَا یُتَنَاهَی عَنْهُ، لِیَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فِي لِقَاءِ اللهِ مُحِقّاً»؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۸۱؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۳۰۵؛ مقتل الحسین، خوارزمی، ج۱، ص۲۳۷.
- ↑ «... فَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) قَدْ قَالَ فِي حَيَاتِهِ مَنْ رَأَى سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلًّا لِحُرُمِ اللَّهِ نَاكِثاً لِعَهْدِ اللَّهِ مُخَالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ يَعْمَلُ فِي عِبَادِ اللَّهِ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ ثُمَّ لَمْ يُغَيِّرْ بِقَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ كَانَ حَقِيقاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ»؛ فتوح ابن اعثم، ج۵، ص۱۴۳؛ مقتل الحسین، خوارزمی، ج۱، ص۲۳۴؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۸۱.
- ↑ «أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلَاةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ»؛ زیارت وارث.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشهها انگیزهها رویدادها پیامدها ص ۲۳۱.
- ↑ «چرا دانشوران ربانی و دانشمندان (توراتشناس) آنان را از گفتار گناهآلود و رشوهخواری باز نمیدارند؟» سوره مائده، آیه ۶۳.
- ↑ «کافران از بنی اسرائیل بر زبان داوود و عیسی پسر مریم لعنت شدهاند از این رو که نافرمانی ورزیدند و تجاوز میکردند * از کار ناپسندی که میکردند باز نمیایستادند بیگمان، زشت است کاری که میکردند» سوره مائده، آیه ۷۸ - ۷۹.
- ↑ «پس، از مردم نهراسید و از من بهراسید» سوره مائده، آیه ۴۴.
- ↑ «و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند که به کار شایسته فرمان میدهند و از کار ناشایست باز میدارند» سوره توبه، آیه ۷۱.
- ↑ «اعْتَبِرُوا أَيُّهَا النَّاسُ بِمَا وَعَظَ اللَّهُ بِهِ أَوْلِيَاءَهُ مِنْ سُوءِ ثَنَائِهِ عَلَى الْأَحْبَارِ إِذْ يَقُولُ: ﴿لَوْلَا يَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ﴾ وَ قَالَ ﴿لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ﴾ إِلَى قَوْلِهِ: ﴿لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَفْعَلُونَ﴾ وَ إِنَّمَا عَابَ اللَّهُ ذَلِكَ عَلَيْهِمْ لِأَنَّهُمْ كَانُوا يَرَوْنَ مِنَ الظَّلَمَةِ الَّذِينَ بَيْنَ أَظْهُرِهِمُ الْمُنْكَرَ وَ الْفَسَادَ فَلَا يَنْهَوْنَهُمْ عَنْ ذَلِكَ رَغْبَةً فِيمَا كَانُوا يَنَالُونَ مِنْهُمْ وَ رَهْبَةً مِمَّا يَحْذَرُونَ وَ اللَّهُ يَقُولُ: ﴿فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ﴾ وَ قَالَ ﴿الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ﴾ فَبَدَأَ اللَّهُ بِالْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ فَرِيضَةً مِنْهُ لِعِلْمِهِ بِأَنَّهَا إِذَا أُدِّيَتْ وَ أُقِيمَتِ اسْتَقَامَتِ الْفَرَائِضُ كُلُّهَا هَيِّنُهَا وَ صَعْبُهَا وَ ذَلِكَ أَنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ دُعَاءٌ إِلَى الْإِسْلَامِ مَعَ رَدِّ الْمَظَالِمِ وَ مُخَالَفَةِ الظَّالِمِ وَ قِسْمَةِ الْفَيْءِ وَ الْغَنَائِمِ وَ أَخْذِ الصَّدَقَاتِ مِنْ مَوَاضِعِهَا وَ وَضْعِهَا فِي حَقِّهَا. ثُمَّ أَنْتُمْ أَيَّتُهَا الْعِصَابَةُ عِصَابَةٌ بِالْعِلْمِ مَشْهُورَةٌ وَ بِالْخَيْرِ مَذْكُورَةٌ وَ بِالنَّصِيحَةِ مَعْرُوفَةٌ وَ بِاللَّهِ فِي أَنْفُسِ النَّاسِ مَهَابَةٌ يَهَابُكُمُ الشَّرِيفُ وَ يُكْرِمُكُمُ الضَّعِيفُ وَ يُؤْثِرُكُمْ مَنْ لَا فَضْلَ لَكُمْ عَلَيْهِ وَ لَا يَدَ لَكُمْ عِنْدَهُ تَشْفَعُونَ فِي الْحَوَائِجِ إِذَا امْتَنَعَتْ مِنْ طُلَّابِهَا وَ تَمْشُونَ فِي الطَّرِيقِ بِهَيْبَةِ الْمُلُوكِ وَ كَرَامَةِ الْأَكَابِرِ أَ لَيْسَ كُلُّ ذَلِكَ إِنَّمَا نِلْتُمُوهُ بِمَا يُرْجَى عِنْدَكُمْ مِنَ الْقِيَامِ بِحَقِّ اللَّهِ وَ إِنْ كُنْتُمْ عَنْ أَكْثَرِ حَقِّهِ تَقْصُرُونَ فَاسْتَخْفَفْتُمْ بِحَقِّ الْأَئِمَّةِ فَأَمَّا حَقَّ الضُّعَفَاءِ فَضَيَّعْتُمْ وَ أَمَّا حَقَّكُمْ بِزَعْمِكُمْ فَطَلَبْتُمْ فَلَا مَالًا بَذَلْتُمُوهُ وَ لَا نَفْساً خَاطَرْتُمْ بِهَا لِلَّذِي خَلَقَهَا وَ لَا عَشِيرَةً عَادَيْتُمُوهَا فِي ذَاتِ اللَّهِ أَنْتُمْ تَتَمَنَّوْنَ عَلَى اللَّهِ جَنَّتَهُ وَ مُجَاوَرَةَ رُسُلِهِ وَ أَمَاناً مِنْ عَذَابِهِ. لَقَدْ خَشِيتُ عَلَيْكُمْ أَيُّهَا الْمُتَمَنُّونَ عَلَى اللَّهِ أَنْ تَحُلَّ بِكُمْ نَقِمَةٌ مِنْ نَقِمَاتِهِ لِأَنَّكُمْ بَلَغْتُمْ مِنْ كَرَامَةِ اللَّهِ مَنْزِلَةً فُضِّلْتُمْ بِهَا وَ مَنْ يُعْرَفُ بِاللَّهِ لَا تُكْرِمُونَ وَ أَنْتُمْ بِاللَّهِ فِي عِبَادِهِ تُكْرَمُونَ وَ قَدْ تَرَوْنَ عُهُودَ اللَّهِ مَنْقُوضَةً فَلَا تَفْزَعُونَ وَ أَنْتُمْ لِبَعْضِ ذِمَمِ آبَائِكُمْ تَفْزَعُونَ وَ ذِمَّةُ رَسُولِ اللَّهِ(ص) مَحْقُورَةٌ وَ الْعُمْيُ وَ الْبُكْمُ وَ الزَّمْنَى فِي الْمَدَائِنِ مُهْمَلَةٌ لَا تُرْحَمُونَ وَ لَا فِي مَنْزِلَتِكُمْ تَعْمَلُونَ وَ لَا مَنْ عَمِلَ فِيهَا تُعِينُونَ، وَ بِالْإِدْهَانِ وَ الْمُصَانَعَةِ عِنْدَ الظَّلَمَةِ تَأْمَنُونَ كُلُّ ذَلِكَ مِمَّا أَمَرَكُمُ اللَّهُ بِهِ مِنَ النَّهْيِ وَ التَّنَاهِي وَ أَنْتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ وَ أَنْتُمْ أَعْظَمُ النَّاسِ مُصِيبَةً لِمَا غُلِبْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ مَنَازِلِ الْعُلَمَاءِ لَوْ كُنْتُمْ تَشْعُرُونَ. ذَلِكَ بِأَنَّ مَجَارِيَ الْأُمُورِ وَ الْأَحْكَامِ عَلَى أَيْدِي الْعُلَمَاءِ بِاللَّهِ الْأُمَنَاءِ عَلَى حَلَالِهِ وَ حَرَامِهِ فَأَنْتُمُ الْمَسْلُوبُونَ تِلْكَ الْمَنْزِلَةَ وَ مَا سُلِبْتُمْ ذَلِكَ إِلَّا بِتَفَرُّقِكُمْ عَنِ الْحَقِّ وَ اخْتِلَافِكُمْ فِي السُّنَّةِ بَعْدَ الْبَيِّنَةِ الْوَاضِحَةِ وَ لَوْ صَبَرْتُمْ عَلَى الْأَذَى وَ تَحَمَّلْتُمُ الْمَئُونَةَ فِي ذَاتِ اللَّهِ كَانَتْ أُمُورُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ تَرِدُ وَ عَنْكُمْ تَصْدُرُ وَ إِلَيْكُمْ تَرْجِعُ وَ لَكِنَّكُمْ مَكَّنْتُمُ الظَّلَمَةَ مِنْ مَنْزِلَتِكُمْ وَ اسْتَسْلَمْتُمْ أُمُورَ اللَّهِ فِي أَيْدِيهِمْ يَعْمَلُونَ بِالشُّبُهَاتِ وَ يَسِيرُونَ فِي الشَّهَوَاتِ، سَلَّطَهُمْ عَلَى ذَلِكَ فِرَارُكُمْ مِنَ الْمَوْتِ وَ إِعْجَابُكُمْ بِالْحَيَاةِ الَّتِي هِيَ مُفَارِقَتُكُمْ فَأَسْلَمْتُمُ الضُّعَفَاءَ فِي أَيْدِيهِمْ فَمِنْ بَيْنِ مُسْتَعْبَدٍ مَقْهُورٍ وَ بَيْنِ مُسْتَضْعَفٍ عَلَى مَعِيشَتِهِ مَغْلُوبٍ يَتَقَلَّبُونَ فِي الْمُلْكِ بِآرَائِهِمْ وَ يَسْتَشْعِرُونَ الْخِزْيَ بِأَهْوَائِهِمْ اقْتِدَاءً بِالْأَشْرَارِ وَ جُرْأَةً عَلَى الْجَبَّارِ فِي كُلِّ بَلَدٍ مِنْهُمْ عَلَى مِنْبَرِهِ خَطِيبٌ يَصْقَعُ فَالْأَرْضُ لَهُمْ شَاغِرَةٌ وَ أَيْدِيهِمْ فِيهَا مَبْسُوطَةٌ وَ النَّاسُ لَهُمْ خَوَلٌ لَا يَدْفَعُونَ يَدَ لَامِسٍ فَمِنْ بَيْنِ جَبَّارٍ عَنِيدٍ وَ ذِي سَطْوَةٍ عَلَى الضَّعَفَةِ شَدِيدٍ مُطَاعٍ لَا يَعْرِفُ الْمُبْدِئَ الْمُعِيدَ فَيَا عَجَباً وَ مَا لِيَ لَا أَعْجَبُ وَ الْأَرْضُ مِنْ غَاشٍّ غَشُومٍ وَ مُتَصَدِّقٍ ظَلُومٍ وَ عَامِلٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ بِهِمْ غَيْرِ رَحِيمٍ فَاللَّهُ الْحَاكِمُ فِيمَا فِيهِ تَنَازَعْنَا وَ الْقَاضِي بِحُكْمِهِ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَنَا. اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ يَكُنْ مَا كَانَ مِنَّا تَنَافُساً فِي سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاساً مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ وَ لَكِنْ لِنُرِيَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِينِكَ وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِي بِلَادِكَ وَ يَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِكَ وَ يُعْمَلَ بِفَرَائِضِكَ وَ سُنَنِكَ وَ أَحْكَامِكَ فَإِنْ لَمْ تَنْصُرُونَا وَ تُنْصِفُونَا قَوِيَ الظَّلَمَةُ عَلَيْكُمْ وَ عَمِلُوا فِي إِطْفَاءِ نُورِ نَبِيِّكُمْ وَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْنَا وَ إِلَيْهِ أَنَبْنَا وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ». تحف العقول، ص۱۷۱ - ۱۷۲؛ بحارالانوار، ج۹۷، ص۷۹.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشهها انگیزهها رویدادها پیامدها، ص ۳۰۰.