جز
جایگزینی متن - 'یابن [[رسول' به 'یا ابن [[رسول'
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
جز (جایگزینی متن - 'یابن [[رسول' به 'یا ابن [[رسول') |
||
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
یحیی از [[خویشان]] خود در [[مدینه]] و پسر عموهایش [[پرسش]] کرد، من او را از آنان خبر دادم؛ و بسیار درباره [[جعفر بن محمد]] ([[امام صادق]] {{ع}}) سؤال کرد، از او نیز او را مطلع ساختم و گفتم: برای پدرت زید بن علی غمناک و [[اندوهگین]] بود. | یحیی از [[خویشان]] خود در [[مدینه]] و پسر عموهایش [[پرسش]] کرد، من او را از آنان خبر دادم؛ و بسیار درباره [[جعفر بن محمد]] ([[امام صادق]] {{ع}}) سؤال کرد، از او نیز او را مطلع ساختم و گفتم: برای پدرت زید بن علی غمناک و [[اندوهگین]] بود. | ||
یحیی گفت: عمویم [[محمد بن علی]] ([[امام باقر]] {{ع}}) پدرم را از [[قیام]] [[نهی]] کرد و به او گفت که اگر [[قیام]] کند و از [[مدینه]] جدا شود در آخر کار او را خواهند کشت<ref>از جابر نقل شده است که گفت: از ابو جعفر {{ع}} شنیدم که میفرمود: کسی بر هشام خروج نکند مگر این که او را خواهد کشت. پس ما این سخن را به زید گفتیم، گفت: من نزد هشام بودم که در محضر او به رسول خدا {{صل}} توهین و دشنام داده شد و او هیچ | یحیی گفت: عمویم [[محمد بن علی]] ([[امام باقر]] {{ع}}) پدرم را از [[قیام]] [[نهی]] کرد و به او گفت که اگر [[قیام]] کند و از [[مدینه]] جدا شود در آخر کار او را خواهند کشت<ref>از جابر نقل شده است که گفت: از ابو جعفر {{ع}} شنیدم که میفرمود: کسی بر هشام خروج نکند مگر این که او را خواهد کشت. پس ما این سخن را به زید گفتیم، گفت: من نزد هشام بودم که در محضر او به رسول خدا {{صل}} توهین و دشنام داده شد و او هیچ عکسالعملی نشان نداد، پس به خدا سوگند اگر هیچ کس به جز من و یک تن دیگر نباشد، بر او خروج خواهم کرد. (کشف الغمه: ج۲، ص۳۵۰)</ref>، آیا پسر عمویم [[جعفر بن محمد]] {{صل}} را [[ملاقات]] کردی؟ | ||
گفتم: آری. | گفتم: آری. | ||
گفت: آن [[حضرت]] در رابطه با من چه میگفت؟ | گفت: آن [[حضرت]] در رابطه با من چه میگفت؟ | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
پس از علومی که از [[حضرت صادق]] {{ع}} اخذ کرده بودم بیرون آورده و به او نشان دادم؛ آنگاه دعایی را بیرون آوردم که حضرت صادق {{ع}} درباره آن به من فرموده بود: پدرم [[محمد بن علی]] {{ع}} آن را [[املاء]] کرده و از دعاهای پدرش [[علی بن الحسین]] {{ع}} از [[دعاء]] [[صحیفه]] کامله میباشد؛ پس آن را به [[یحیی بن زید]] نشان دادم. | پس از علومی که از [[حضرت صادق]] {{ع}} اخذ کرده بودم بیرون آورده و به او نشان دادم؛ آنگاه دعایی را بیرون آوردم که حضرت صادق {{ع}} درباره آن به من فرموده بود: پدرم [[محمد بن علی]] {{ع}} آن را [[املاء]] کرده و از دعاهای پدرش [[علی بن الحسین]] {{ع}} از [[دعاء]] [[صحیفه]] کامله میباشد؛ پس آن را به [[یحیی بن زید]] نشان دادم. | ||
[[یحیی]] همه آن را ملاحظه کرد و به من گفت: مرا [[اذن]] میدهی تا آن را استنساخ کنم و نسخهای از آن بگیرم؟ | [[یحیی]] همه آن را ملاحظه کرد و به من گفت: مرا [[اذن]] میدهی تا آن را استنساخ کنم و نسخهای از آن بگیرم؟ | ||
گفتم: | گفتم: یا ابن [[رسول الله]]! این از خود شما است، آیا نیاز به اذن دارد؟ | ||
گفت: اما من صحیفه کاملهای را به تو نشان خواهم داد که پدرم از پدرش [[حفظ]] کرده است، و پدرم زید مرا سفارش کرده که آن را حفظ نمایم و به غیر اهلش ندهم. | گفت: اما من صحیفه کاملهای را به تو نشان خواهم داد که پدرم از پدرش [[حفظ]] کرده است، و پدرم زید مرا سفارش کرده که آن را حفظ نمایم و به غیر اهلش ندهم. | ||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
اسماعیل آن [[صحیفه]] را آورد، دیدم همان صحیفهای است که [[یحیی بن زید]] به من داده است. | اسماعیل آن [[صحیفه]] را آورد، دیدم همان صحیفهای است که [[یحیی بن زید]] به من داده است. | ||
[[امام صادق]] {{ع}} آن را بوسید و روی چشم نهاد و فرمود: این خط پدرم و [[املاء]] جدم {{عم}} است که در حضور من بوده است. | [[امام صادق]] {{ع}} آن را بوسید و روی چشم نهاد و فرمود: این خط پدرم و [[املاء]] جدم {{عم}} است که در حضور من بوده است. | ||
[[متوکل]] گوید: به حضرت عرض کردم: | [[متوکل]] گوید: به حضرت عرض کردم: یا ابن [[رسول الله]]! اگر اجازه دهید من آن را با صحیفه زید و [[یحیی]] مقابله نمایم. | ||
حضرت اجازه داد و فرمود: تو را برای این کار [[اهل]] میدانم. پس چون دو نسخه را مقابله کردم دیدم هر دو یکی است و چیزی که تفاوت با دیگری داشته باشد در آنها نیافتم. | حضرت اجازه داد و فرمود: تو را برای این کار [[اهل]] میدانم. پس چون دو نسخه را مقابله کردم دیدم هر دو یکی است و چیزی که تفاوت با دیگری داشته باشد در آنها نیافتم. | ||
سپس از امام صادق {{ع}} اجازه گرفتم صحیفهای را که یحیی بن زید به من داده بود به [[فرزندان]] [[عبدالله بن الحسن]] بدهم. | سپس از امام صادق {{ع}} اجازه گرفتم صحیفهای را که یحیی بن زید به من داده بود به [[فرزندان]] [[عبدالله بن الحسن]] بدهم. |