مقاومت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۴۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[مقاومت در لغت]] - [[مقاومت در قرآن]] - [[مقاومت در سیره معصوم]] - [[مقاومت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] | پرسش مرتبط  = }}
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">مدخل‌های وابسته به این بحث:</div>
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[مقاومت در لغت]] - [[مقاومت در قرآن]] - [[مقاومت در حدیث]] - [[مقاومت در نهج البلاغه]] - [[مقاومت در معارف دعا و زیارات]] - [[مقاومت در کلام اسلامی]] - [[مقاومت در اخلاق اسلامی]] - [[مقاومت در معارف مهدویت]] - [[مقاومت در فقه سیاسی]] - [[مقاومت در معارف انقلاب اسلامی]] - [[مقاومت در سیره معصوم]]</div>
<div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[مقاومت (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>


==مفهوم مقاومت==
'''مقاومت''' به‌معنای [[عدل]] و [[اعتدال]] و [[ثبات]]، عبارت است از [[اعتقاد]] و اقدامی پایدار، ثابت و مستمر در چارچوب مبانی [[اسلام]]، جهت تحقق اهداف و مقاصد عالی [[الهی]] و [[انسانی]]. مقاومت از دیدگاه [[قرآن]]، کوششی برای بازگرداندن چیزی به حالت طبیعی خود است. مقاومت دو رکن اساسی دارد: ایمان راسخ و عمیق و استفاده از تمام توان مادی. برخی از ویژگی‌های مقاومت عبارت است از [[فطری]] بودن؛ فراگیری و همه جانبه بودن؛ هدفدار و [[منظم]] بودن و دائمی بودن آن. هدف اصلی مقاومت، ایجاد [[تعادل]] و توازن در انسان و [[جامعه انسانی]] است. هر چند مقاومت صرفا در برابر دشمن خارجی نیست بلکه به مقابله با هواهای نفسانی و ناهنجاری‌های اجتماعی نیز مقاومت گفته می‌شود.
===معنای لغوی مقاومت===
واژه «مقاومت» به‌صراحت در [[قرآن]] نیامده است‌. کاربرد مقاومت در [[فرهنگ اسلامی]] و بررسی لغوی و [[تفسیری]] بیانگر آن است که «مقاومت» واژه‌ای بومی‌سازی شده است که ریشه [[قرآنی]] دارد. [[اثبات]] آن با طرح نکات زیر قابل دسترسی است‌.
#بومی‌سازی لغات، نوعی [[تولید علم]] «مفهوم‌سازی‌» است. وام‌گیری لغات و بومی‌سازی در زبان‌شناسی، امری رایج بوده و هست‌، مثلاً کلمه «[[تمدن]]» که [[عربی]] است در [[زبان فارسی]] در جایی به‌کار می‌رود که [[عرب]] بدان «[[الحضارة]]» می‌گوید<ref>مهریزی، رضا، «واژه‌گزینی و رویکرد بومی تولید علم»، پگاه حوزه، سال۱۳۸۹، ش۲۹۸، ص۲۸‌.</ref>. مفهوم مقاومت در [[سیر]] [[تحول]] و به‌کارگیری لغات چنیین وضعیتی پیدا کرده است.
#در [[علم]] صرف عربی باب «مفاعله» و «تفاعل» برای مشارکت کاربرد دارند، که «مفاعله‌» مشارکت یک [[طرفه]] و «تفاعل» مشارکت دو طرفه را می‌رساند و نکته قابل‌توجه این است که «قام‌» فقط در باب «مفاعله» کاربرد دارد و ناظر به [[زمان]] و مکانی است که از آن یک مقاومت و [[تسلط]] یک طرفه به‌دست آید<ref>میرقادری‌، سید فضل‌الله؛ کیانی، حسین، «بن‌مایه ادب مقاومت در قرآن»، فصلنامه ادبیات هنر دینی، سال ۱۳۹۱، ش۱، ص۷۵‌.</ref>. یعنی «مقاومت» مفهومی دارد که فقط برای [[جبهه حق]] قابلیت کاربرد دارد. ازاین‌رو براساس مفهوم قرآنی کاربرد واژه «مقاومت» برای [[جبهه]] [[باطل]] صحیح به‌نظر نمی‌رسد.


واژه‌پژوهان و لغت‌شناسان آورده‌اند‌: [[استقامت]] از ریشه «ق‌و‌م‌» است. برای آن معانی متعدد و مختلفی ذکر کرده‌اند. ازجمله: [[عدل]] و [[اعتدال]]<ref>زبیدی، محمد بن محمد، تاج العروس، تحقیق و تصحیح: علی شیری، ج۱۷، ص۵۹۲؛ طریحی‌، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین‌، ج۳، ص۵۶۶.</ref>، [[ثبات]]<ref>ابن‌اثیر جزری‌، مبارک بن محمد‌، النهایة، ج۴، ص۱۲۵.</ref> قرار داشتن در [[راه راست]] بی‌هیچ [[انحراف]] و [[کژی]] به سمت‌وسویی<ref>راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ج۱، ص۶۹۲.</ref> و [[ضد]] اعوجاج<ref>فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، تحقیق: ابراهیم سامرائی، ج۵، ص۵۴۰.</ref>، که معنای عدل و اعتدال [[شهرت]] بیشتری دارد<ref>فیروزآبادی، مجد الدین، قاموس المحیط، ص۱۱۵۲؛ جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج۵، ص۲۰۱۷.</ref>. برخی گفته‌اند: «استقامت‌» همان «اقامه» است که «س» و «ت» معنای آن را تأکید می‌کند<ref>رضوی، سیدعباس؛ قدمی، غلامرضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، مدخل «استقامت».</ref>. برخی برای «مقاومت» و «[[استقامت]]» ریشه مشترکی قائل شده و آن را از مشتقات «قام» و «[[قیام]]» می‌دانند<ref>طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۱۱، ص۴۷؛ میرقادری‌، سید فضل‌الله؛ کیانی، حسین، «بن‌مایه ادب مقاومت در قرآن»، فصلنامه ادبیات هنر دینی، سال ۱۳۹۱، ش۱، ص۷۴؛ دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه دهخدا، ج۱۴، ص۲۱۳۰۲.</ref>.
== مقدمه ==
«مقاومت» و [[ایستادگی]] در برابر [[حاکمان جائر]]، یکی از اقدامات معمول در سیره سیاسی پیشوایان معصوم به شمار می‌آید. آنان با این روش افزون بر عمل به [[تکلیف]] [[سیاسی]] ـ [[الهی]] خویش، شیوه‌های گوناگون [[مبارزه]] را به توده‌ها نشان داده و در زمینه سیاسی به آنان [[آگاهی]] می‌دادند. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} به مدت ۱۳ سال در [[مکه]] با مقاومت و ایستادگی در برابر مشرکان قریش زمینه تأسیس [[حکومت]] در [[مدینه]] را فراهم ساخت و بعد از ایشان نیز هر یک از [[امامان معصوم]] {{عم}} به شیوه‌ای متناسب با [[زمان]] خویش، در برابر جائران وقت ایستادگی کردند و سرانجام در این راه هر کدام به نحوی به [[شهادت]] رسیدند<ref>[[محمد ملک‌زاده|ملک‌زاده، محمد]]، [[سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور]]، ص ۹۷.</ref>.


همان‌گونه که واژه‌پژوهان برای «مقاومت» چندین معنا برشمرده‌اند‌، [[مفسران]] نیز معانی: [[اعتدال]] و [[دوری از افراط و تفریط]]<ref>ابن‌عاشور، محمد طاهر، التحریر و التنویر، ج۶، ص۲۳۷.</ref>، [[ثبات]] و دوام و [[طلب]] قیام و [[پیروی]] از [[راه خدا]]<ref>طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۵، ص۳۰۴؛ ج۹، ص۳۸؛ طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۱۰، ص۱۱۶؛ ج۱۱، ص۴۷.</ref> و استقامت در [[اوامر و نواهی الهی]]؛ اعم از [[عقاید]] و [[اعمال]]<ref>فیض کاشانی، محمدمحسن، الاصفی فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۵۵۷.</ref> [[دعوت]] و استقامت بر [[توحید]]<ref>ابن‌عطیه اندلسی، عبدالحق، المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، ج۵، ص۳۰.</ref> [[ثبات قدم]] در جمیع [[دستورات]] [[دینی]] از [[عقاید حقه]] و [[اخلاق فاضله]] و [[اعمال صالحه]]<ref>طیب، سید عبدالحسین، تفسیر أطیب البیان، ج۷، ص۱۳۳.</ref> را بازگو کرده‌اند‌، که اغلب ناظر به استقامت در مبانی هستند. همان‌طور که از بررسی لغوی و [[تفسیری]] برمی‌آید مفهوم «مقاومت» در [[حقیقت]] ترجمان واژه «استقامت» و واجد بار معنایی و مفهوم جامع [[قرآنی]] آن است، با این تفاوت که برخی برای مقاومت معنای تقابلی، ضدیت و مخالفت‌کردن را نیز ذکر کرده‌اند<ref>بستانی، فواد افرام، فرهنگ ابجدی عربی به فارسی، ترجمه رضا مهیار، ص۶۸۰؛ دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه دهخدا، ج۱۴، ص۲۱۳۰۲.</ref>. اما باید توجه داشت معنای تقابلی، ضدیت و [[جنگ]]، در برابر تجاوز‌، [[تعدی]] و [[فتنه‌انگیزی]] کاربرد دارند که روش مقاومت می‌باشد. روش مقاومت در حقیقت عنصری از [[نظام]] مقاومت برای [[اصلاح]] [[انحراف]] و [[فساد]] در چهارچوب مبانی و اهداف است که منعطف به [[زمان]]، مکان و [[مصلحت]] است و امکان [[آزمون]] و [[خطا]] در آن نیز وجود دارد، اما مبانی مانند اصل [[توحید]]، [[عدالت]] و [[فطرت]] [[خطاپذیر]] نیست‌. امری ثابت و [[لایتغیر]] است که با [[تکوین]] [[هماهنگی]] دارد.
== معناشناسی ==
برای واژه «مقاومت» معانی متعددی ذکر شده است. از جمله: [[عدل]] و [[اعتدال]]<ref>زبیدی، محمد بن محمد، تاج العروس، تحقیق و تصحیح: علی شیری، ج۱۷، ص۵۹۲؛ طریحی‌، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین‌، ج۳، ص۵۶۶.</ref>، [[ثبات]]<ref>ابن‌اثیر جزری‌، مبارک بن محمد‌، النهایة، ج۴، ص۱۲۵.</ref> قرار داشتن در راه راست بی‌هیچ [[انحراف]] و کژی به سمت‌وسویی<ref>راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ج۱، ص۶۹۲.</ref> و ضد اعوجاج<ref>فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، تحقیق: ابراهیم سامرائی، ج۵، ص۵۴۰.</ref>،که معنای [[عدل]] و [[اعتدال]] [[شهرت]] بیشتری دارد<ref>فیروزآبادی، مجد الدین، قاموس المحیط، ص۱۱۵۲؛ جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج۵، ص۲۰۱۷.</ref>. برخی گفته‌اند: «استقامت‌» همان «اقامه» است که «س» و «ت» معنای آن را تأکید می‌کند<ref>رضوی، سیدعباس؛ قدمی، غلامرضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، مدخل «استقامت».</ref>. برخی برای «مقاومت» و «استقامت» ریشه مشترکی قائل شده و آن را از مشتقات «قام» و «قیام» می‌دانند<ref>طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۱۱، ص۴۷؛ میرقادری‌، سید فضل‌الله؛ کیانی، حسین، «بن‌مایه ادب مقاومت در قرآن»، فصلنامه ادبیات هنر دینی، سال ۱۳۹۱، ش۱، ص۷۴؛ دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه دهخدا، ج۱۴، ص۲۱۳۰۲.</ref>.
===رابطه معنایی مقاومت و استقامت===
{{همچنین|استقامت}}
بررسی مفهوم لغوی «مقاومت‌» و «استقامت» نشان می‌دهد [[ارتباط]] تنگاتنگ و معناداری میان این دو واژه وجود دارد و [[جانشینی]] هر یک از آن دو خللی در معنا و مفهوم آن ایجاد نمی‌کند. «مقاومت» و «استقامت» هر دو یک [[حقیقت]] را دنبال می‌کنند و آن [[ایستادگی]] و باقی‌ماندن بر مسئله‌ای تا [[حق]] آن کامل اداء و تمام آثار آن ظاهر شود<ref>[[اصغر زاهدی‌تیر|زاهدی‌تیر، اصغر]]، [[محمد هادی امین ناجی|امین ناجی، محمد هادی]]، [[بررسی مفهوم مقاومت با رویکرد اجتماعی در آیات قرآن (مقاله)|بررسی مفهوم مقاومت با رویکرد اجتماعی در آیات قرآن]]، [[مطالعات تفسیری (نشریه)|فصلنامه تفسیری]]، ص۲۲۲؛ [[سید فضل‌الله میرقادری|میرقادری، سید فضل‌الله]]، [[حسین کیانی|کیانی، حسین]]، [[بن‌مایه‌های ادبیات مقاومت در قرآن (مقاله)|بن‌مایه‌های ادبیات مقاومت در قرآن]].</ref>.


بررسی مفهوم لغوی «مقاومت‌» و «[[استقامت]]» نشان می‌دهد [[ارتباط]] تنگاتنگ و معناداری میان این دو واژه وجود دارد و [[جانشینی]] هر یک از آن دو خللی در معنا و مفهوم آن ایجاد نمی‌کند. «مقاومت» و «استقامت» هر دو یک [[حقیقت]] را دنبال می‌کنند و آن [[ایستادگی]] و باقی‌ماندن بر مسئله‌ای تا [[حق]] آن کامل اداء و تمام آثار آن ظاهر شود<ref>[[اصغر زاهدی‌تیر|زاهدی‌تیر، اصغر]]، [[محمد هادی امین ناجی|امین ناجی، محمد هادی]]، [[بررسی مفهوم مقاومت با رویکرد اجتماعی در آیات قرآن (مقاله)|بررسی مفهوم مقاومت با رویکرد اجتماعی در آیات قرآن]]، [[مطالعات تفسیری (نشریه)|فصلنامه تفسیری]]، ص222</ref>.
در معنای اصطلاحی «مقاومت» می‌توان گفت: «مقاومت» [[اعتقاد]] و اقدامی پایدار، ثابت و مستمر در چارچوب مبانی [[اسلام]]، جهت تحقق اهداف و مقاصد عالی [[الهی]] و [[انسانی]] است، بدون اینکه [[افراط]] و [[تفریط]] یا [[انحراف]] و [[خروج]] از مبانی و اهداف صورت پذیرد. این تعریف همه [[معارف الهی]] اعم از [[اعتقاد]]، [[اخلاق]] و [[رفتار]]، [[اوامر و نواهی]] [[الهی]]، ایجاد مقتضی و [[ایستادگی]] در برابر [[انحرافات]] و از میان بردن موانع را شامل می‌شود.


===معنای اصطلاحی مقاومت===
== نگاه قرآنی ==
*در معنای اصطلاحی "مقاومت" می‌توان گفت: "مقاومت" [[اعتقاد]] و اقدامی پایدار، ثابت و مستمر در چارچوب مبانی [[اسلام]]، جهت تحقق اهداف و مقاصد عالی [[الهی]] و [[انسانی]] است، بدون اینکه [[افراط و تفریط]] یا [[انحراف]] و [[خروج]] از مبانی و اهداف صورت پذیرد. این تعریف همه [[معارف الهی]] اعم از [[اعتقاد]]، [[اخلاق]] و [[رفتار]]، [[اوامر و نواهی]] [[الهی]]، ایجاد مقتضی و [[ایستادگی]] در برابر [[انحرافات]] و از میان بردن موانع را شامل می‌شود.
{{اصلی|مقاومت در قرآن}}
[[قرآن]]، کتابی آسمانی و [[کتاب]] مقاومت در معنای عام آن است. کتابی که به [[هدف]] ایجاد توازن و [[تعادل]] و برپایی [[عدالت]] و ایجاد [[امنیت]] در [[جامعه بشری]] نازل شده است تا هیچ فتنه‌ای در عالم نباشد و [[تمام دین]] برای [[خدا]] باشد<ref>سوره انفال، آیه ۳۹.</ref>. مقاومت از دیدگاه [[قرآن]]، کوششی برای بازگرداندن چیزی به حالت طبیعی خود است. مقاومت از دیدگاه [[قرآن]]، مفهومی متداول و برگرفته از یک معنای [[ایمانی]] و [[شرعی]] و معروف، به نام "جهاد" است که می‌توان معنای [[حقیقی]] آن را در سخن [[خدای متعال]] خطاب به [[پیامبر اکرم]] {{صل}} یافت<ref>سوره فرقان، آیه ۵۲.</ref>. مقاومت شامل مقاومت در برابر [[امیال نفسانی]]، طغیان‌گری‌ها، [[خرافه‌ها]]، تجاوزها، و اشغال‌گری‌ها می‌شود. شاید برخی بر این [[باور]] باشند که مقاومت تنها در میدان [[جنگ]] رخ می‌نماید اما این جزئی از مفهوم مقاومت و معنای آن وسیع‌تر و به جهاد نزدیک‌تر است. جهاد نیز چون مقاومت هر نوع کوششی را که در پی به [[اعتدال]] و توازن رساندن [[انسان]] و برپایی [[عدالت]] در روی [[زمین]] است، شامل می‌شود. بنابراین جهاد، چند گونه است: جهاد نفس، جهاد شهوات، جهاد [[باطل]]، جهاد [[طغیان‌گر]]، جهاد در برابر [[دشمنان]] که همان جنگ و یکی از انواع جهاد است.


==مبانی و اصول [[مقاومت اسلامی]]==
آیاتی که در [[قرآن کریم]] بر "مقاومت" و "استقامت" دلالت دارند، به چند دسته تقسیم می‌شوند، که هر دسته آن ناظر به مسائل مربوط به خود می‌باشند.
هر موضوعی با پیش‌فرض‌هایی روبرو است که مبنای تعیین اهداف، اصول، [[استراتژی]] و روش‌های آن موضوع قرار می‌گیرد. مقاومت به‌عنوان یک موضوع کلیدی در [[قرآن]] نیز دارای مبانی و اصول ثابتی است که تحقق مقاومت و هرگونه [[اقدام]] در وضع [[قوانین]] و [[انتخاب]] روش باید بر اساس آن صورت پذیرد، مهم‌ترین مبانی مقاومت عبارت‌اند از:
# آیاتی که در آنها [[فرمان]] و امر به مقاومت آمده است، مانند: {{متن قرآن|فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا}}<ref>«پس چنان که فرمان یافته‌ای پایداری کن و (نیز) آنکه همراه تو (به سوی خداوند) بازگشته است (پایداری کند) و سرکشی نورزید» سوره هود، آیه ۱۱۲.</ref>.
#'''[[توحیدگرایی]]''': اساس مقاومت در قرآن بر [[توحید]] بنا شده است. [[امر]] به مقاومت و [[ایستادگی]] در قرآن از جمله [[آیه]] {{متن قرآن|فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ}}<ref>«پس چنان که فرمان یافته‌ای پایداری کن و (نیز) آنکه همراه تو (به سوی خداوند) بازگشته است (پایداری کند)» سوره هود، آیه ۱۱۲.</ref> به دو موضوع بنیادین برمی‌گردد که یکی شناختن [[خدا]] و دیگری [[برقراری عدالت]] و [[قسط]] در [[جامعه بشری]] است<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، ص۱۷۳.</ref>. که [[جامعه]] متکثر را به‌سوی «توحید» سوق می‌دهد. [[امام خمینی]] می‌گوید: «ما از این اصل [[اعتقادی]] (توحید)، اصل [[آزادی]] [[بشر]] را می‌آموزیم...»<ref>خمینی، سید روح‌الله، صحیفه امام، ج۵، ص۳۸۸.</ref>. [[آیت‌الله خامنه‌ای]] مفهوم توحید [[اجتماعی]] را که مقاومت بر اساس آن شکل می‌گیرد، به‌معنای [[پایبندی]] به [[وحدت]] و [[یکپارچگی]] [[جهان]] و [[خویشاوندی]] تمام اجزا و عناصر آن، [[برابری]] [[انسان‌ها]] در [[آفرینش]] و مایه‌های [[انسانی]] و در امکان تعالی و [[تکامل]] و [[آزادگی]] همه انسان‌ها از قید [[اسارت]] و [[عبودیت]] غیر خدا می‌داند<ref>خامنه‌ای، سیدعلی، طرح کلی اندیشه اسلامی، ص۵۲-۵۳؛ خامنه‌ای، سیدعلی، روح توحید، ص۵-۱۲.</ref>. در [[اسلام]] «[[خط مشی]] و برنامه» با «[[حقیقت]]» یکسانند. قرآن با پیوند بین [[الوهیت]] و عبودیت، مسئله [[عقیده]] را در چهارچوب بنیادین «توحید» و «[[عدالت]]» [[تفسیر]] کرد و با ارائه [[جهان‌بینی]] و [[ایدئولوژی]] جامعی، تمامی امور را در شبکه هستی به [[خداوند]] واگذار کرد. اسلام با [[دعوت]] به [[اقرار]] و [[ایمان]] به {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ}} با معنای [[حقیقی]] آن در تمامی امور، [[حاکمیت]] را به خدا بازگرداند و تجاوزگرانی که با قائل شدن این [[حق]] برای خویشتن در [[دنیا]] به [[سلطنت]] [[خداوند]] [[تجاوز]] می‌نمایند را طرد کرد<ref>سید قطب، نشانه‌های راه، ترجمه: محمود محمودی، ص۴۱-۵۳.</ref>. براین اساس مقاومت بر [[توحید]] بنا می‌شود و امر به مقاومت، [[امر]] به اقامه توحید و لوازم آن است؛ اعم از [[تشکیل حکومت]] و تعیین [[استراتژی]] جهت تحقق [[حاکمیت خدا]] و ایفای [[حقوق انسانی]] بر اساس مبانی است و بر مبنای آن [[مبارزه]] با [[شرک]]، [[بی‌عدالتی]]، [[دفع تجاوز]]، [[ستمگری]] و [[ظلم]] و [[دفاع از مظلوم]] شکل می‌گیرد.
# آیاتی که در آنها از آثار مقاومت [[سخن]] گفته است: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ}}<ref>«آنان که گفتند: پروردگار ما خداوند است سپس پایداری کردند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره احقاف، آیه ۱۳.</ref> و ...<ref>[[اصغر زاهدی‌تیر|زاهدی‌تیر، اصغر]]، [[محمد هادی امین ناجی|امین ناجی، محمد هادی]]، [[بررسی مفهوم مقاومت با رویکرد اجتماعی در آیات قرآن (مقاله)|بررسی مفهوم مقاومت با رویکرد اجتماعی در آیات قرآن]]، [[مطالعات تفسیری (نشریه)|فصلنامه تفسیری]]، ص۲۲۵.</ref>.
#'''[[عدالت]]''': یکی از مهم‌ترین مبانی مقاومت بعد از توحید «عدالت» است. برخی [[اعتقاد]] و [[باور]] به «[[خدا]]» در [[اندیشه]] را [[توحید نظری]] و فردی، و «[[عدالت اجتماعی]]» را تجلی خدا در [[زندگی]] و توحید [[اجتماعی]] می‌دانند<ref>مطهری‌، مرتضی‌، مجموعه آثار، ج۲، ص۱۷۴.</ref>. ابن‌عاشور با [[فطری]] دانستن عدالت می‌نویسد: «خداوند از ایجاد تا [[ختم رسالت]] [[پیامبران]]، [[هدف]] واحدی را دنبال می‌کرد و آن [[حفظ نظام]] این عالم و تأمین [[مصالح]] و احوال [[اهل]] عالم بوده است و آن را تحت آن چه عدالت و [[استقامت]] نامیده است در [[نفوس]] پیروانش آنها را علاقمند می‌کند و به‌سمت عدالت و استقامت می‌کشاند‌»<ref>ابن‌عاشور، محمد طاهر، اصول النظام الاجتماعی فی الاسلام‌، ص۸.</ref>. [[مطهری]] «عدالت» را معیار [[اسلام]] و [[منشأ دین]] و [[قانون]] می‌داند؛ بدین‌معنا که عدالت به‌مثابه اصلی است که [[دین]] و قانون براساس آن ایجاد می‌گردد و می‌نویسد: «[[عدل]] [[قرآن]]، همدوش توحید، رکن معاد‌، هدف [[تشریع]] [[نبوّت]]، [[فلسفه]] [[زعامت]] و [[امامت]]، معیار کمال فرد‌، و مقیاس [[سلامت]] [[اجتماع]] است»<ref>مطهری‌، مرتضی‌، مجموعه آثار، ج۱، ص۶۱.</ref>. جوادی‌آملی می‌نویسد: «نادیده‌انگاشتن [[قسط و عدل]]، [[مخالفت]] با [[نظام طبیعی]] و اهتمام به آن، [[هماهنگی]] با [[نظام هستی]] است»<ref>جوادی‌آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج۱۷، ص۱۹۲-۱۹۳.</ref>. عدالت مفهومی مشترک در میان [[مکتب‌های الهی]] و بشری است. ازاین‌رو اگر نظریه عدالت در درون پارادایم خودش؛ یعنی با [[جهان‌بینی دینی]] تعریف نشود‌، همه چیز به‌هم می‌ریزد<ref>سیدباقری، سید کاظم، عدالت سیاسی در قرآن کریم، ص۳۴۹.</ref>. قرآن همگان را به عدالت و [[احسان]] [[امر]] می‌کند: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ}}<ref>«به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن فرمان می‌دهد» سوره نحل، آیه ۹۰.</ref>. [[پیامبر]] نیز [[رسالت]] خود را اقامه [[عدالت]] در [[جامعه]] برمی‌شمارد: {{متن قرآن|وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ}}<ref>«و فرمان یافته‌ام که میان شما دادگری کنم» سوره شوری، آیه ۱۵.</ref>. [[آیات]] متعدد بیانگر آن است بین توحید‌، [[عدل]] و [[احسان]] رابطه [[تکوینی]] وجود دارد و این رابطه معنایی به‌خاطر [[جامعیت]] مفهوم «عدالت» است‌<ref>طیب، سید عبدالحسین، تفسیر أطیب البیان، ج۱۱، ص۴۶۹.</ref>. و از سوی دیگر تنظیم‌کننده [[روابط]] و تأمین‌کننده نیازمندی‌های بشری نیز هست. با این بیان «مقاومت» از منظر [[قرآن]]، همچون امور تکوینی، بر اساس عدالت یا [[تابعی]] از عدالت است‌، ازاین‌رو همه فعالیت‌های [[اجتماعی]] و هرگونه [[اقدام]] و [[برنامه‌ریزی]] و وضع [[قوانین]] در حوزه‌های مختلف نیز باید برآمده از عدالت و تأمین‌کننده نیاز‌ها و ایفای [[حقوق]] طبیعی [[انسان‌ها]] و [[جوامع انسانی]] باشد، در غیر این صورت خروج از مقاومت تلقی می‌شود.
#'''[[فطرت]]''': در [[قرآن کریم]] و [[روایات]] بر وجود فطرت مشترک میان [[آدمیان]] تأکید شده است که از [[حقیقت]] خود مبدل نخواهد شد: {{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ}}<ref>«بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره روم، آیه ۳۰.</ref>. مطابق فرمایش [[پیامبر اکرم]]{{صل}} هر [[انسانی]] بر [[فطرت توحیدی]] [[آفریده]] شده است: {{متن حدیث|كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ}}<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۱۳.</ref> از [[فطرت بشر]]، هم اصول مشترک [[الهی]] بر می‌آید و هم اصول مشترک انسانی<ref>جوادی‌آملی، عبدالله، روابط بین الملل در اسلام، ص۲۳.</ref>. [[ایمان به خدا]] و [[نفی]] [[شرک]] و [[طاغوت]] و [[وحدت]] [[هدف]]، نشانه‌های [[فطرت انسانی]] است و هرگونه شرک و [[ستم‌گری]] و هرگونه [[اختلاف]] و تفرقه‌، [[انحراف]] از فطرت قلمداد می‌شود‌<ref>صدر، سید محمدباقر، اسلام راهبر زندگی، ص۱۷۲‌.</ref>. [[انسان]] به [[حکم]] [[فطرت]]، [[عدول]] از [[حق]]، [[عدالت]] و [[انسانیت]] را، فارغ از [[اعتقاد]] به [[باورهای دینی]] نمی‌پسندد. [[تاریخ]] [[گواهی]] می‌دهد در [[جوامع بشری]] تلاش برای اقامه عدالت و دست‌یابی به [[حقوق انسانی]] از سوی آگاهان [[جامعه]] همواره وجود داشته و با [[ظلم]]، [[تجاوز]]، [[ستمگری]] و [[سلطه]] به مقابله و [[مبارزه]] برخاسته‌اند و برهمین‌اساس است که [[مطهری]] انسان‌هایی را که بر اساس فطرت، [[اهل]] [[احسان]]، [[جود]] و عدالت باشند‌، را به [[خداپرستی]] [[فطری]] تعبیر نموده است و نزد [[خدا]] ماْجور می‌داند حتی اگر [[مشرک]] باشند‌<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، ص۱۷۷.</ref>. همه [[تمایلات]] و [[سنن]] فطری [[بشر]] را می‌توان به‌طور خلاصه [[استقامت]] در [[دعوت]] به [[عدل]] و بازداشتن از ظلم و [[انحراف از حق]] بیان داشت که هرانسانی به فطرت [[سلیم]] خود آن را عدالت می‌داند‌<ref>طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۷، ص۷۳.</ref>. براساس رویکرد [[جهان شمولی اسلام]]، در [[قرآن]] امر به «مقاومت» با تبیین عدالت، [[آزادی]]، [[حقوق]] طبیعی و [[کرامت]] [[انسان در قرآن]] مبتنی بر فطرت مشترک [[انسانی]] بنا نهاده شده است و برهمین‌اساس [[تشریع احکام]] و وضع [[قوانین]] و دستورالعمل‌های فردی و [[اجتماعی]] بر مبنای فطرت [[الهی]] در قرآن مورد تاکید قرار گرفته است.
#'''[[آخرت‌گرایی]]''': یکی دیگر از مبانی مقاومت در قرآن، [[حقیقت]] [[معاد]] است که از [[اعتقاد به توحید]] ریشه می‌گیرد‌. انسان [[معتقد]] به معاد، در همه عرصه‌ها با [[جهاد]] و مبارزه و بذل [[مال]] و [[جان]] تا مرز [[شهادت]]<ref>{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ}} «همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و دارایی‌هاشان را خریده است در برابر اینکه بهشت از آن آنها باشد؛ در راه خداوند کارزار می‌کنند، می‌کشند و کشته می‌شوند بنا به وعده‌ای راستین که بر عهده او در تورات و انجیل و قرآن است و وفادارتر از خداوند به پیمان خویش کیست؟ پس به داد و ستدی که کرده‌اید شاد باشید و آن است که رستگاری سترگ است» سوره توبه، آیه ۱۱۱.</ref>، خود را در مسیر [[اطاعت]] و برخورداری از [[نصرت]] و [[فلاح]] و [[رستگاری]] [[حقیقی]] می‌بیند و به احدی الحسنیین می‌اندیشد<ref>{{متن قرآن|قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ وَنَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِكُمْ أَنْ يُصِيبَكُمُ اللَّهُ بِعَذَابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَيْدِينَا فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَكُمْ مُتَرَبِّصُونَ}} «بگو آیا برای ما جز یکی از دو نکویی را انتظار دارید؟ و ما برای شما انتظار داریم که خداوند شما را از سوی خویش یا به دست ما به عذابی دچار فرماید پس چشم به راه باشید که ما نیز با شما چشم به راهیم» سوره توبه، آیه ۵۲.</ref>. یکی از عمده‌ترین تفاوت حامیان [[اندیشه‌ها]] و مکتب‌های مادی و غیرمادی، [[باور]] یا عدم باور آنان به [[معاد]] و به [[جهان آخرت]] است. [[اعتقاد]] به معاد، [[بینش]] [[انسان]] را از تنگنای [[دنیا]] به فراخنای [[جهان]] باقی پیوند می‌دهد، و [[همّت]] او را بلندمرتبه‌تر از آن می‌گرداند که بخواهد به تعلّقات [[دنیوی]] و [[مادّی]] و تضییع [[حقوق]] دیگران [[خشنود]] گردد و بدان [[رضایت]] دهد. [[حضرت علی]]{{ع}} [[هدف]] نهایی از [[خلقت]] را [[قیامت]] می‌داند. {{متن حدیث|فَإِنَّ الْغَايَةَ، الْقِيَامَةُ}}<ref>نهج‌البلاغه، خطبه ۱۹۰.</ref>. این اصل در حوزه [[اندیشه]] و نظر و عملکرد منشأ اثر است، یکی از آثار اعتقاد به معاد، توجه به عواقب [[اعمال]] است که موجب می‌شود انسان به [[عدالت]] [[رفتار]] کند و [[آزادی]] منطبق بر [[فرمان الهی]] را در نظر بگیرد و در محدوده [[حکم خداوند]] عمل کند و بی‌مبالاتی و [[بی‌بندوباری]] که در [[آخرت]] موجب [[عذاب]] می‌شود، نداشته باشد‌<ref>سیدباقری، سید کاظم، عدالت سیاسی در قرآن کریم، ص۱۸۲.</ref>. جوادی‌آملی می‌نویسد: «[[فراموشی]] معاد موجب [[تبه‌کاری]] و [[ستمگری]] فردی و [[اجتماعی]] است»‌<ref>جوادی‌آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۴ (معاد در قرآن)، ص۲۲.</ref>. اعتقاد به معاد‌، موجب [[اطاعت‌پذیری]] از [[خدا]] و [[عامل مقاومت]] و [[پایداری]] در برابر [[ولایت کافران]]<ref>{{متن قرآن|فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكُم بِنَهَرٍ فَمَن شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَمَن لَّمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ فَشَرِبُواْ مِنْهُ إِلاَّ قَلِيلاً مِّنْهُمْ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ قَالُواْ لاَ طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاقُوا اللَّهِ كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ}} «و چون طالوت با سپاه (از شهر) بیرون رفت گفت: خداوند شما را به (آب) جویباری می‌آزماید، هر که از آن بنوشد از من نیست و هر که نخورد با من است مگر آنکه تنها کفی از آن برگیرد. باری، همه جز اندکی از آن نوشیدند و چون طالوت و مؤمنان همراه وی از آن گذشتند (همراهان سست ایمان طالوت که از آب نوشیده بودند) گفتند: امروز ما را تاب جالوت و سپاه وی نیست اما آنان که می‌دانستند خداوند را دیدار خواهند کرد گفتند: بسا گروهی اندک بر گروهی بسیار به اذن خداوند، پیروز شده است و خداوند با شکیبایان است» سوره بقره، آیه ۲۴۹.</ref> و موجب [[استقامت]] و [[نصرت الهی]]<ref>{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ}} «فرشتگان بر آنان که گفتند: پروردگار ما خداوند است سپس پایداری کردند، فرود می‌آیند که نهراسید و اندوهناک نباشید و شما را به بهشتی که وعده می‌دادند مژده باد!» سوره فصلت، آیه ۳۰.</ref>، آخرت‌اندیشی و [[وارستگی]] [[مجاهدان]]<ref>{{متن قرآن|فَلْيُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يَشْرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ}} «آری، کسانی باید در راه خدا نبرد کنند که زندگی این جهان را به جهان واپسین می‌فروشند» سوره نساء، آیه ۷۴.</ref> و سالم‌سازی [[اقتصاد]]<ref>{{متن قرآن|وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ * الَّذِينَ إِذَا اكْتَالُوا عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ * وَإِذَا كَالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ * أَلَا يَظُنُّ أُولَئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ * لِيَوْمٍ عَظِيمٍ * يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ * كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الْفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ}} «وای بر کم‌فروشان! * آنان که چون از مردم پیمانه گیرند تمام پیمایند * و چون پیمانه دهند یا وزن کنند کم نهند * آیا آنان نمی‌دانند که برانگیخته خواهند شد * در روزی بزرگ؟ * روزی که مردم نزد پروردگار جهانیان بپا می‌ایستند * نه چنین است، کارنامه بدکاران در «سجّین» است» سوره مطففین، آیه ۱-۷.</ref> می‌گردد. [[قرآن]] [[حیات]] [[حقیقی]] را [[زندگی اخروی]] دانسته و در [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ}}<ref>«و بی‌گمان زندگی سرای واپسین است که زندگی (راستین) است» سوره عنکبوت، آیه ۶۴.</ref> به آن [[اذعان]] نموده است<ref>[[اصغر زاهدی‌تیر|زاهدی‌تیر، اصغر]]، [[محمد هادی امین ناجی|امین ناجی، محمد هادی]]، [[بررسی مفهوم مقاومت با رویکرد اجتماعی در آیات قرآن (مقاله)|بررسی مفهوم مقاومت با رویکرد اجتماعی در آیات قرآن]]، [[مطالعات تفسیری (نشریه)|فصلنامه تفسیری]]، ص227</ref>.


===مبانی و [[اصول اعتقادی]] ===
== موضوع و [[هدف]] مقاومت ==  
# [[توحید]]
برخی [[حقیقت اسلام]] را همان [[عدالت]] و [[توحید]] می‌دانند. [[امر]] به مقاومت‌، امر به [[توحید]] و عدالت است که همان [[اسلام]] است. شاید برهمین اساس باشد که یکی از علمای اسلامی می‌گوید: مقاومت و [[استقامت]] مد نظر قرآن‌، [[ایستادگی]] بر مبانی و [[هدف]] است نه روش، که در [[آیه]] ۱۵ سوره شوری بر آن تأکید شده است<ref>خامنه‌ای، سیدعلی، بصیرت و استقامت (مجموعه سخنرانی)، ص۹۹.</ref>.
# [[معاد]]
# [[قیامت]]
# [[نبوت]]
# [[انبیاء]]
# [[ایمان]]
# [[اسلام]]
# [[توکل]]
# [[تولی و تبری]]
===مبانی و اصول [[سیاسی]] ===
# [[حکومت]]
# [[مدیریت]]
# [[جهاد]]
# [[جنگ]]
# [[پیروزی]]
===مبانی و [[اصول اخلاقی]] ===
# [[تقوا]]
# [[عدالت]]
# [[اخلاق]]
===مبانی و اصول [[فقهی]] ===
# [[حق]]
# [[حقوق]]
# [[قضاوت]]
# [[حکم]]


==اهمیت و ضرورت مقاومت==
[[علامه طباطبایی]] [[هدف]] از مقاومت را نمایان کردن استعدادها و ویژگی‌ها و آثار گوناگون به‌حسب [[شخصیت]] ذاتی و [[دستورات]] [[دین]] در زمینه‌های مختلف می‌داند و می‌نویسد: [[استقامت]] به‌معنای [[طلب]] [[قیام]] و استدعای [[ظهور]] همه آثار و [[منافع]] است، معنای [[استقامت]] در هر آیه‌ای با توجه به زمینه‌ای که [[استقامت]] در آن مطرح شده متفاوت است، مانند: [[قیام]] به [[حق]] [[توحید]] در [[عبودیت]]<ref>سوره فصلت، آیه ۶.</ref>، [[ثبات]] بر [[ربوبیت]] [[حق]] در همه [[شئون]] [[زندگی]] و محافظت بر [[توحید]] در همه امور [[باطنی]] و ظاهری<ref>سوره فصلت، آیه ۳۰.</ref> و [[قیام]] به [[وظایف دینی]]<ref>سوره روم، آیه ۳۰.</ref><ref>طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۱۰، ص۴۷-۴۸.</ref>.<ref>[[اصغر زاهدی‌تیر|زاهدی‌تیر، اصغر]]، [[محمد هادی امین ناجی|امین ناجی، محمد هادی]]، [[بررسی مفهوم مقاومت با رویکرد اجتماعی در آیات قرآن (مقاله)|بررسی مفهوم مقاومت با رویکرد اجتماعی در آیات قرآن]]، [[مطالعات تفسیری (نشریه)|فصلنامه تفسیری]]، ص۲۲۵.</ref>
[[انسان]] به [[دلیل]] ویژگی [[اجتماعی]] بودنش نمی‌تواند تنها و بدون دیگران کند. او از آن هنگام که خود را [[شناخت]] و این نیاز را [[احساس]] نمود که باید در جمع [[زندگی]] کند و متوجه [[زندگی]] خود و دیگران شد، به دنبال دست یافتن به بهترین‌ها بود. بنابراین می‌بایست برای [[حفظ]] بقای خویش در برابر حوادث روزگار مقاومت نشان می‌داد. این [[احساس]] بشری نسبت به مقاومت، باعث پیدایش و استمرار آن گردید، پس مقاومت را می‌توان یک [[ضرورت]] در [[زندگی]] [[بشر]] دانست. از طرف دیگر هر جا سخن از [[فرهنگ]] مقاومت است، در برابر آن [[فرهنگ]] [[ذلّت]] و تن به [[خواری]] دادن مطرح می‌شود و [[انسان]] با توجه به [[سرشت]] و [[طبیعت]] ذاتی خویش ناگزیر است برای [[رهایی]] از [[ذلت]] و [[خواری]] و [[تسلیم نشدن]] در برابر پدیده‌های طبیعی و [[اجتماعی]] [[پایداری]] کند، به دیگر سخن [[انسان]] برای [[شناخت]]، [[حفظ]] و توسعه ارزش‌های مربوط به [[سعادت دنیوی]] و اخروی‌اش و همچنین [[شناخت]] [[ضد ارزش‌ها]] و دور کردن آنها از خود و دیگران باید دست به مقاومت بزند.


[[زندگی]] [[انسان]] همچون دریایی خروشان است که زنده بودن و نشاطش در [[پویایی]] امواج آن است. اگر آب این دریا راکد شود، پس از مدتی [[فاسد]] می‌گردد. [[قرآن]] در توصیف این [[فساد]] و [[تباهی]] می‌گوید: {{متن قرآن|وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ}}<ref>«و اگر خداوند برخی مردم را با برخی دیگر باز نمی‌داشت، زمین تباه می‌گردید» سوره بقره، آیه ۲۵۱.</ref> بنابراین [[حیات]] و بقای [[انسان]] بر پایه مقاومت [[استوار]] است و او برای بقای خویش و داشتن [[زندگی]] واقعی و ایده‌آل، لازم است همواره در برابر نیروهای منفی و زیان‌بار، [[پایداری]] مناسب داشته باشد.
== ارکان مقاومت ==
[[قرآن]] دو رکن اساسی را برای مقاومت بر می‌شمارد:
# '''ایمان راسخ و عمیق''': هر کس به چیزی [[ایمان]] ژرف و بی‌شائبه داشته باشد، بدون تردید در راه آن [[جان]] فشانی می‌کند و از همه چیز خود برای رسیدن به آن می‌گذرد. بر این اساس مقاومت، زمانی پدید می‌آید که [[ایمان]] و [[عقیده]] در [[دل‌ها]] محکم و [[استوار]] گردد.
# '''استفاده از تمام توان مادی''': اگر [[انسان]] به [[یقین]] برسد، ولی اسباب و وسایل لازم برای مقاومت را مهیا نسازد، کامیاب نمی‌گردد، پس [[انسان]] می‌بایست تمام توانایی‌های بشری خود را به کار گیرد تا به واسطه آنها بتواند در این مسیر [[پیروز]] شود. [[خداوند متعال]] هرگاه از ابزار مقاومت [[سخن]] می‌گوید واژه "مال" را مقدم بر نفس می‌داند و این [[دلیل]] بر آن است که هنگام مقاومت باید از [[مال]] خود گذشت و از آن در راستای [[جهاد در راه خدا]] استفاده کرد<ref>سوره حدید، آیه ۲۵؛ سوره آل عمران، آیه ۱۴؛ سوره انفال، آیه ۶۰؛ سوره نحل، آیه ۸؛ سوره اسراء، آیه ۶۴؛ سوره حشر، آیه ۶.</ref>.<ref>[[سید فضل‌الله میرقادری|میرقادری، سید فضل‌الله]]، [[حسین کیانی|کیانی، حسین]]، [[بن‌مایه‌های ادبیات مقاومت در قرآن (مقاله)|بن‌مایه‌های ادبیات مقاومت در قرآن]]</ref>


در بیان [[ضرورت]] مقاومت همین بس که دو سوم [[سوره بقره]]، بزرگ‌ترین [[سوره]] [[قرآن]] در [[ضرورت]] مقاومت و [[پایداری]] در برابر کافرین و [[منافقین]] است و همچنین در دو [[سوره آل عمران]] و [[نساء]] و دیگر [[سوره‌های قرآن]]، این [[ضرورت]]، بسیار روشن [[تبیین]] گردیده است و توجه فراوان این [[کتاب آسمانی]] به مقاومت به [[دلیل]] [[ارزش]] [[دینی]] و [[اخلاقی]] نهفته در آن است. تعالی و [[سربلندی]] [[انسان]] از نظر مادی و [[معنوی]] و [[سعادت]] و [[خوشبختی]] [[فرد]] و [[جامعه]] جز در سایه مقاومت امکان‌پذیر نیست. و چون بقاء و [[پایداری]] [[دین]] و [[دنیا]] در گروی مقاومت می‌باشد، پس این پدیده، یک [[ضرورت]] [[دنیوی]] و [[اخروی]] به شمار می‌رود. اگر [[انسان]] در برابر نفس [[سرکش]] و هوی و [[هوس‌ها]] و تجمل‌های [[دنیوی]] مقاومت نکند و در [[راه]] [[شناخت خدا]] و [[اطاعت]] از [[فرمان]] او با [[مشکلات]] به [[پیکار]] برنخیزد، هرگز به [[هدف]] نمی‌رسد. [[خداوند]] در [[سوره فصلت]]، [[توحید]] را در کنار مقاومت و [[پایداری]] قرار می‌دهد و به [[یکتاپرستان]] پایدار بر [[توحید]]، [[بهشت]] جاویدان را [[بشارت]] می‌دهد: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ}}<ref>«فرشتگان بر آنان که گفتند: پروردگار ما خداوند است سپس پایداری کردند، فرود می‌آیند که نهراسید و اندوهناک نباشید و شما را به بهشتی که وعده می‌دادند مژده باد!» سوره فصلت، آیه ۳۰.</ref>. این همجواری بین [[توحید]] و مقاومت، بیانگر [[ارزش]] والای مقاومت و [[پایداری]] در [[راه]] [[خداوند]] است، زیرا [[ایمان واقعی]]، زمانی [[فرصت]] بروز و [[ظهور]] می‌یابد، که [[انسان]] بتواند در برابر [[امیال نفسانی]]، مقاومت مناسب داشته باشد و از [[آزمون الهی]] سربلند بیرون آید.
== مراحل مقاومت ==
[[قرآن]] میثاقی برای [[مؤمنان]] قرار داد تا توشه خود را برای مقاومت آماده سازند. حال در روند یک مقاومت، چه مراحلی باید طی شود تا نتیجه مطلوب، حاصل آید؟ قرآن در این زمینه بر چهار مرحله تکیه دارد:
# '''تعمیق و ترسیخ [[عقیده]] و [[ایمان]]''': [[انسان]] نخست باید [[ایمان]] و عقیده‌اش را [[استوار]] گرداند تا بتواند در راه [[هدف]] خود از [[جان]] و [[مال]] بگذرد و در مقاومت سربلند شود. اگر همه اسباب و لوازم مقاومت بدون توجه به [[ایمان]] و [[عقیده]] آماده گردد، رکن مهمی از ارکان مقاومت که همان [[اذن]] و [[همراهی]] [[خداوند]] است فراچنگ نمی‌آید و در این حالت، مقاومت نتیجه مطلوب به دنبال نخواهد داشت.
# '''دریافت [[اسرار]] [[دشمنان]] و [[کشف]] نقشه آنان''': اگر بخواهیم در برابر [[دشمن]] [[پایداری]] کنیم، باید آنان را خوب بشناسیم و از نقشه‌های آنان [[آگاهی]] شویم تا عکس‌العملی مناسب در برابر آنان داشته باشیم. [[خداوند]] بلند مرتبه در [[سوره بقره]] در مواجهه با [[منافقان]] با اشاره به مراحلی که آنان برای ترساندن [[مؤمنان]] از آن بهره می‌برند، تأکید می‌فرماید که [[مؤمنان]] باید بعد از تعمیق [[ایمان]] خود به دنبال [[شناخت]] [[اسرار]] و نقشه‌های [[دشمنان]] باشند. [[خداوند]] در این [[سوره]]، [[اسرار]] و رازهای درونی [[منافقین]] را آشکار می‌سازد و از چهار مرحله سخن می‌گوید که [[دشمنان]] برای [[ترساندن]] [[مؤمنان]] به کار می‌برند: [[خیرخواه]] [[مؤمنان]] نبودن<ref>سوره بقره، آیه ۱۰۵.</ref>؛ [[گمراه کردن]] [[مؤمنان]]<ref>سوره بقره، آیه ۱۰۹.</ref>؛ تسلم نشدن در برابر [[دین اسلام]]<ref>سوره بقره، آیه ۱۲۰.</ref> و [[لجاجت]] و استمرار در بدخواهی برای [[مؤمنان]]<ref>سوره بقره، آیه ۲۱۷.</ref>.
# '''[[تشویق]] [[مؤمنان]] به [[جنگ]] و رویارویی با [[دشمنان]]''': بعد از [[رسوخ]] و تثبیت [[ایمان]] در [[دل]] [[مؤمنان]] و [[آگاه کردن]] آنان نسبت به [[دشمن]]، باید ایشان را به [[جنگ]] و رویارویی با [[دشمن]] [[تشویق]] کرد<ref>سوره بقره، آیات ۱۹۰ ـ ۱۹۳و  ۱۹۰.</ref>.
# '''[[بشارت]] به مجاهدین''': پس از اینکه [[جنگ]] پایان یافت، [[خداوند]] به همه جهادگران [[پاداش]] می‌دهد، پاداش او [[رحمت]] و [[رضوان]] خداوندی و [[بهشت]] جاویدان است<ref>سوره توبه، آیه ۲۰-۲۲.</ref>. [[خداوند]] به کسانی که به [[شهادت]] رسیده‌اند، بشارت زنده جاویدان بودن می‌دهد<ref>سوره آل عمران، آیه ۱۶۹.</ref>. اگر در هنگام [[جهاد]]، نقصی در [[اموال]] و [[جان]] صورت گیرد این نزد [[خداوند]]، به حساب می‌آید و به تعبیر [[قرآن]]، [[جهاد در راه خدا]] تجارتی است که سود فراوان در آن است و این سود، همان [[فوز عظیم]] است<ref>سوره توبه، آیه ۱۱۱.</ref>. از دیدگاه قرآن [[جنگ در راه خدا]] تجارتی است که [[انسان]] را از [[عذاب]] [[جهنم]] [[نجات]] می‌دهد<ref>سوره صف، آیه ۱۰-۱۱.</ref>.<ref>[[سید فضل‌الله میرقادری|میرقادری، سید فضل‌الله]]، [[حسین کیانی|کیانی، حسین]]، [[بن‌مایه‌های ادبیات مقاومت در قرآن (مقاله)|بن‌مایه‌های ادبیات مقاومت در قرآن]].</ref>


از دیگاه [[قرآن]]، [[هدف]] اصلی مقاومت، ایجاد [[تعادل]] و [[توازن]] در [[انسان]] و [[جامعه انسانی]] است، و جز موارد یاد شده، این اهداف را می‌توان برای آن برشمرد:
== ویژگی‌های مقاومت ==
#تقویت [[روحیه]] [[ایثار]] و [[فداکاری]]؛
# '''[[فطری]] بودن''': مقاومت، حالتی [[فطری]] است، زیرا آفریده‌های این [[جهان]] به طور مشترک دارای صفت مقاومت هستند که در همه موجودات از ریزترین واحد تا بزرگ‌ترین مجموعه، ساری و جاری است. برای سالم ماندن و آسیب‌ناپذیری همه جانبه (مادی و [[معنوی]]) [[انسان]]، از یک‌سو، [[دستور]] این است که [[انسان]] به سوی پدیده‌های منفی [[گرایش]] نداشته باشد،  و  از سوی دیگر، لازم است در برابر نیروهای منفی مقاومت کرد و با آنها [[مبارزه]] نمود تا آسیب‌ها نابود گردند<ref>سوره بقره، آیه ۱۹۳.</ref>.
#[[حفظ]] [[کرامت]] و [[عزت نفس]]؛
# '''مقاومت در برابر عناصر منفی''': مقاومت همواره در برابر ضدّ مقاومت است، یعنی از یک سو [[تجاوز]]، [[ستم]] [[اعمال]] می‌شود و از سوی دیگر مقاومت به شکل‌های گوناگون و متناسب با پدیده منفی، که امری خارجی است، همیشه ارادی بوده و از طرف [[فرد]]، گروه، [[جامعه]] و [[ملّت]] و در برابر پدیده بیرونی ظاهر می‌گردد. بیان [[قرآن]] در مورد دو سویه بودن امر مقاومت و ضدّ مقاومت چنین است<ref>سوره حجرات، آیه ۹.</ref>.
#[[حفظ وحدت]] و [[همدلی]] بین افراد [[جامعه]]؛
# '''فراگیری و همه جانبه بودن''': مقاومت، گونه‌ها و شیوه‌های فراوان ـ از [[مجاهدت]] با نفس گرفته تا [[مبارزه مسلحانه]] ـ دارد، اما به علت وصف کلیت و شمول، هیچ گونه‌ای از آن جایگزین گونه دیگر نمی‌گردد. [[قرآن]] با صراحت اعلام می‌کند که هرگاه مورد [[تجاوز]] و [[ستم]] قرار گرفتید، [[مقابله به مثل]] که از اشکال مقاومت است، بر شما [[واجب]] است<ref>سوره بقره، آیه ۱۹۴.</ref>.
#اجرای [[حق]] و [[عدالت]] و [[نابودی باطل]] و [[کفر]]؛
# '''اصالت [[دفاع]] در مقاومت''': اصالت مقاومت بر [[دفاع]] است و همیشه از سوی نیروهای [[عدل]] و [[حق]] در برابر نیروهای منفی [[ستمگر]] و [[تجاوزگر]] صورت می‌پذیرد<ref>سوره بقره، آیه ۱۹۱.</ref>.
#[[حفظ]] [[عزت]] [[اجتماعی]] و ریشه‌کن کردن [[فساد]]؛
# '''هدفدار و [[منظم]] بودن''': مقاومت امری هدفدار، [[منظم]] و یک‌پارچه است. [[خداوند]] در [[سوره صف]]، مقاومتی [[منظم]] و یک‌پارچه را به تصویر می‌کشد<ref>سوره صف، آیه ۴.</ref>. [[لزوم]] [[وحدت]] و یکپارچگی، لازمه مقاومت در برابر [[مشرکان]] و یا به طور کلی نیروهای منفی است که جملگی در برابر حق‌طلبان می‌ایستد و در صدد آسیب رساندن به آنان بر می‌آیند<ref>سوره توبه، آیه ۳۶.</ref>.
#هموار کردن راه‌های [[پیشرفت]] [[انسان‌ها]] به سوی [[معبود]]؛
# '''[[شرعی]] بودن''': مقاومت، [[دستور الهی]] و یک واجب شرعی است و از ضروریات [[زندگی]] [[بشر]] است. [[خداوند متعال]]، [[صلاح]] [[زندگی]] [[بشر]] را بر اساس مقاومت قرار داده، به فرستاده‌اش چنین [[دستور]] می‌دهد<ref>سوره نساء، آیه ۸۴  و سوره انفال، آیه ۶۵.</ref>. این‌گونه [[تشویق]] و [[برانگیختن]] از جانب [[خداوند]] برای برقراری توازن و [[اعتدال]] [[جامعه]] و [[حفظ]] [[حقوق]] دیگران و ارزش‌هایی است که [[زندگی]] بر مبنای آن قرار داده شده و هرگز بدون مقاومت، آن [[تعادل]] و توازن برقرار نخواهد شد. و در جای دیگر، تخلّف‌کنندگان از امر مقاومت را [[نکوهش]] می‌کند<ref>سوره توبه، آیه ۸۱.</ref>.
#[[حفظ]] [[استقلال]] [[وطن]] و جلوگیری از اشغال آن و دفع [[خطرها]] و تهدیدهای [[دشمن]]؛
# '''دائمی بودن''': از آنجا که [[خداوند متعال]] در [[قرآن]] با بیانات مختلف، [[انسان‌های صالح]] و [[تقواپیشگان]] را [[جانشین]] خود در [[زمین]] می‌داند و آنان را وارث زمین خواهد کرد، از سوی دیگر همین انسان‌های شایسته و باتقوا به طور طبیعی همواره با موانعی از [[امیال نفسانی]]، [[ستم]] و [[تجاوز]] و [[طغیان]] دیگران روبه‌رو خواهند بود، بنابراین جهت دستیابی به اهداف خویش، لازم است مقاومت نمایند، و به ناگزیر، مقاومت امری همیشگی خواهد بود و به زمانی خاص محدود نمی‌شود.
#[[دفاع از مظلوم]] و مقاومت در برابر [[ستمگران]] و تجاوزگران و اشغالگران.
# '''قدسی بودن مقاومت''': مقاومت در راه [[حق]] یک مکانیسم اجرایی ساده و عینی و بدون پشتوانه نیست، بلکه افزون بر آثار ظاهری [[دنیوی]] که برای [[انسان‌ها]] به بار می‌آورد، ویژگی بسیار مهم آن [[قداست]] است. مقاومت در راه [[حق]] به یکی از این دو نتیجه می‌رسد: نخست [[پیروزی]] نهایی و دیگر [[شهادت]] که فوزی عظیم است. [[قرآن]] کشتگان در [[راه خدا]] را زنده می‌داند که نزد [[پروردگار]] روزی داده می‌شوند و این گونه بر [[قداست]] مقاومت در راه [[حق]]، مهر [[تأیید]] می‌زند<ref>سوره آل عمران، آیه ۱۶۹.</ref>. [[قرآن]] در جای دیگر کشته شدن یا [[مرگ]] در [[راه خدا]] را همراه با [[غفران الهی]] و [[رحمت]] بی‌پایان و [[برتر]] از همه امکانات [[دنیوی]]، می‌داند<ref>سوره آل عمران، آیه ۱۵۷.</ref>. همچنین [[خداوند]] به کسانی که در راه خدا [[هجرت]] کرده، سپس کشته شده و یا مرگشان فرا رسیده، [[وعده]] [[نیکو]] داده است<ref>سوره حج، آیه ۵۸.</ref>. همین پشتوانه [[قداست]] است که مقاومت در راه خدا را با اشکال گونه‌گون آن شورآفرین و آرمان‌خیز و شادی‌آور ساخته است و [[مجاهدان]] راه خدا در مسیری که در پیش گرفته‌اند هرگز [[اندوهگین]] نمی‌شوند و در عزم راسخ آنان خللی ایجاد نمی‌گردد<ref>[[سید فضل‌الله میرقادری|میرقادری، سید فضل‌الله]]، [[حسین کیانی|کیانی، حسین]]، [[بن‌مایه‌های ادبیات مقاومت در قرآن (مقاله)|بن‌مایه‌های ادبیات مقاومت در قرآن]].</ref>.


یکی از شرط‌های مقاومت در [[قرآن]]، [[اراده]] [[تغییر]] همراه با [[آگاهی]] و [[بیداری]] است، [[اصلاح]] امور با “یقظه” ([[هشیاری]]) شروع می‌شود و این [[یقظه]] و [[بیداری]] از مقدمات و لوازم مقاومت [[قرآنی]] به شمار می‌آید: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ}}<ref>«بی‌گمان خداوند آنچه را که گروهی دارند دگرگون نمی‌کند (و از آنان نمی‌ستاند) مگر آنها آنچه را که در خویش دارند دگرگون سازند» سوره رعد، آیه ۱۱.</ref>. این [[آیه]] تصریح دارد که [[سرنوشت]] [[اقوام]] به دست خودش [[تغییر]] می‌کند، اگر [[اراده]] [[تغییر]] در قومی پدید آمد و یا نسبت به [[امور جامعه]] و [[تغییر]] آن [[آگاهی]] پیدا کردند، می‌توانند در [[سرنوشت]] خویش، مؤثر باشند، در این صورت، مقاومت می‌تواند یکی از راه‌های [[تغییر]] باشد<ref>[[سید فضل‌الله میرقادری|میرقادری، سید فضل‌الله]]، [[حسین کیانی|کیانی، حسین]]، [[بن‌مایه‌های ادبیات مقاومت در قرآن (مقاله)|بن‌مایه‌های ادبیات مقاومت در قرآن]]</ref>.
== اهمیت و ضرورت مقاومت ==
[[انسان]] به دلیل ویژگی [[اجتماعی]] بودنش نمی‌تواند تنها و بدون دیگران [[زندگی]] کند. او از آن هنگام که خود را [[شناخت]] و این نیاز را [[احساس]] نمود که باید در جمع [[زندگی]] کند و متوجه زندگی خود و دیگران شد، به دنبال دست یافتن به بهترین‌ها بود. بنابراین می‌بایست برای [[حفظ]] بقای خویش در برابر حوادث [[روزگار]] مقاومت نشان می‌داد. این احساس بشری نسبت به مقاومت، باعث پیدایش و استمرار آن گردید، پس مقاومت را می‌توان یک ضرورت در زندگی [[بشر]] دانست. از طرف دیگر هر جا سخن از [[فرهنگ]] مقاومت است، در برابر آن فرهنگ [[ذلّت]] و تن به [[خواری]] دادن مطرح می‌شود و انسان با توجه به [[سرشت]] و [[طبیعت]] ذاتی خویش ناگزیر است برای [[رهایی]] از [[ذلت]] و خواری و [[تسلیم نشدن]] در برابر پدیده‌های طبیعی و اجتماعی [[پایداری]] کند، به دیگر سخن انسان برای شناخت، حفظ و توسعه ارزش‌های مربوط به [[سعادت دنیوی]] و اخروی‌اش و همچنین شناخت [[ضد ارزش‌ها]] و دور کردن آنها از خود و دیگران باید دست به مقاومت بزند. بنابراین [[حیات]] و بقای انسان بر پایه مقاومت [[استوار]] است و او برای بقای خویش و داشتن زندگی [[واقعی]] و ایده‌آل، لازم است همواره در برابر نیروهای منفی و زیان‌بار، پایداری مناسب داشته باشد.


==شاخصه‌های مقاومت==
از دیگاه [[قرآن]]، هدف اصلی مقاومت، ایجاد [[تعادل]] و توازن در انسان و [[جامعه انسانی]] است و جز موارد یاد شده، این اهداف را می‌توان برای آن برشمرد:
===شاخصه‌های اخلاقی===
# تقویت روحیه [[ایثار]] و فداکاری؛
===شاخصه‌های فرهنگی===
# حفظ کرامت و [[عزت نفس]]؛
===شاخصه‌های سیاسی===
# [[حفظ وحدت]] و همدلی بین افراد جامعه؛
# اجرای حق و [[عدالت]] و نابودی باطل و [[کفر]]؛
# حفظ عزت [[اجتماعی]] و ریشه‌کن کردن [[فساد]]؛
# هموار کردن راه‌های [[پیشرفت]] [[انسان‌ها]] به سوی [[معبود]]؛
# [[حفظ]] [[استقلال]] [[وطن]] و جلوگیری از اشغال آن و دفع خطرها و تهدیدهای [[دشمن]]؛
# [[دفاع از مظلوم]] و مقاومت در برابر [[ستمگران]] و [[تجاوزگران]] و اشغالگران<ref>[[سید فضل‌الله میرقادری|میرقادری، سید فضل‌الله]]، [[حسین کیانی|کیانی، حسین]]، [[بن‌مایه‌های ادبیات مقاومت در قرآن (مقاله)|بن‌مایه‌های ادبیات مقاومت در قرآن]]</ref>.


==عرصه‌های مقاومت==
== اقسام مقاومت ==
===[[مقاومت بر حفظ اصول]]===
فعالیت‌ها و آموزش‌های [[عقیدتی]] ـ [[سیاسی]] [[پیشوایان معصوم]] در تربیت امت مبارز از راه [[آموزش]] درس مقاومت و [[پایداری]] به ایشان در دو روش کلی مقاومت و [[مبارزه]] مثبت و [[مقاومت منفی]] قابل تبیین است.
===[[مقاومت سیاسی]]===
===[[مقاومت فرهنگی]]===
===[[مقاومت اقتصادی]]===
===[[مقاومت نظامی]]===


==دستاوردهای مقاومت==
=== مقاومت مثبت ===
=== دستاوردهای سیاسی===
پیشوایان معصوم به روش‌های گوناگون [[امت اسلامی]] را به مقاومت و مبارزه مثبت بر ضد حاکمانی [[جائر]] فراخوانده‌اند.
# [[پیروزی]]
# ایجاد تنفر و انزجار از ستم و [[ستمگران]]: [[تربیت]] [[امت]] بر تنفر و انزجار از ستم و ستمگران، نخستین شیوه پیشوایان معصوم به منظور بارورساختن [[رشد]] سیاسی امت و تعمیق [[درک]] سیاسی ایشان در راستای تهاجم بر [[ستمکاران]]، ایجاد تحرک و مبارزه با جمود و رکود بوده است. در [[روایات]] وارده از [[اهل‌بیت]] {{عم}} که از [[حکومت]] و مسئولیت حاکم [[اسلامی]] [[سخن]] می‌گوید، به طور آشکار جایگاه [[دین]] در [[نفی ستم]] و [[مقابله با ظلم]] بیان شده است<ref>ر.ک: ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی ج۲، باب الظلم؛ محمد ملک‌زاده، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور، ص ۱۰۰.</ref>
# [[حکومت]]
# تربیت نیروهای شجاع و [[مبارز]]: دومین روش [[تربیتی]] پیشوایان معصوم در راستای آموزش مقاومت و مبارزه مثبت به امت اسلامی، تربیت نیروهای شجاع و مبارز است تا در شرایط سخت و درگیری‌های طاقت‌فرسا [[استوار]] و [[ثابت قدم]] باشند. بدیهی است این امر زمانی تحقق می‌یابد که بر [[ایمان]] و [[یقین]] [[مسلمانان]] افزوده شود، زیرا [[ترس]] زیاد از [[ناتوانی]] نفس و [[ضعف یقین]] نشأت می‌گیرد. در بسیاری از روایات، شجاعت در کنار صبر آمده است، زیرا غلبه بر هواهای نفسانی و لذایذ دنیوی با صبر قرین است<ref>ر.ک: نهج‌البلاغه، حکمت ۴.</ref>. از این‌رو [[پیشوایان معصوم]] در دانشگاه [[تربیتی]] خود شیعیانی با [[ایمان]]، [[متعهد]] و [[شجاع]] [[تربیت]] می‌کردند.
# [[استقلال]]
# بیدارساختن وجدان انقلابی [[مردم]]: [[پیشوای معصوم]] از طریق برانگیختن [[احساسات]] و [[عواطف]] [[انسانی]]، وجدان‌های انقلابی مردم را به سوی اهداف [[مقدس]] و [[الهی]] معطوف می‌کرد. پس از [[شهادت امام حسین]] {{ع}} [[مردمان]] [[کوفه]] و [[شام]] آن‌چنان گرفتار غبار [[غفلت]] و [[جهالت]] شده بودند که خطبه‌های آتشینی چون [[خطبه امام سجاد]] {{ع}} و عمه بزرگوارش [[زینب کبری]] {{س}}، نمی‌توانست آنان را از [[خواب غفلت]] و جهالت بیدار سازد. در این مقطع، [[امام سجاد]] {{ع}} با برانگیختن [[احساس]] [[ندامت]] و [[گناه]] از سوی مردم، آنان را به سمت [[نفرت]] از [[بنی‌امیه]] و مبارزه‌جویی با آنان سوق داد و از این عامل روانی، برای [[مبارزه]] با [[دستگاه جور]] و زنده نگه داشتن [[حماسه عاشورا]] به خوبی بهره برد<ref>ر.ک: محسن الامین عاملی، اعیان‌الشیعه، ص۳۲۱-۳۲۳.</ref>
# [[آزادی]]
# تأیید جنبش‌های انقلابی و مکتبی: پس از [[شهادت]] جانسوز [[امام حسین]] {{ع}}، در طول [[تاریخ]] حضور [[اهل‌بیت]] {{عم}} [[جنبش‌ها]] و قیام‌های کوچک و بزرگی روی داد که برخی از آنها با [[هدف]] [[دفاع]] از [[خاندان]] اهل‌بیت {{عم}} و مظلومیت ایشان و برخی دیگر با اهداف دنیاخواهانه و رسیدن به جاه و مقام بود. موضع [[سیاسی]] [[پیشوایان معصوم]] در برابر [[قیام‌ها]]، تأیید جنبش‌های انقلابی و مکتبی بود؛ ولی همواره بدون [[پذیرش رهبری]] و دخالت مستقیم در آنها صورت می‌پذیرفت.
=== دستاوردهای اعتقادی ===
# رویکرد [[پند]] و [[تذکر]] در مسیر [[اصلاح]]: [[امر به معروف و نهی از منکر]] در بینش سیاسی اهل‌بیت {{عم}} ضروری‌ترین گامی است که باید به منظور [[حفظ]] [[سلامت]] و صلاح جامعه و اصلاح آن برداشته شود. رویکرد پند و تذکر در مسیر اصلاح [[مفاسد اجتماعی]] و مبارزه با کج‌روی‌ها و [[استبداد]] و [[ظلم]] [[حاکمان]] همواره پیش از هر اقدام انقلابی مورد تأیید بوده و یکی از شیوه‌های سیاسی پیشوایان معصوم شمرده می‌شود.
=== دستاوردهای اخلاقی ===
# [[دعوت]] به [[صبر]] و [[استقامت]] در طریق [[حق]]: [[پیشوایان معصوم]] در راستای تربیت امت مبارز همواره به [[پیروان]] خود هشدار می‌دادند که مبادا به خاطر سختی‌های راه حق، از تداوم مسیر منصرف شوند. [[بهترین]] [[الگو]] در این زمینه [[عملکرد سیاسی]] [[ائمه]] {{عم}} در مواجهه با مشکلات و استقامت ورزیدن در برابر [[سختی‌ها]]ست. ایشان با درس عملی خویش به پیروانشان می‌آموختند که هرگز به خاطر مشکلات راه حق، آن را [[انکار]] نکنند [[باطل]] را بر حق ترجیح ندهند<ref> ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول، ص۲۱۶؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۸، ص۱۷۶.</ref>.
=== دستارودهای فقهی ===
# مقابله با روحیه عافیت‌طلبی و توجیه‌گری: یکی از تلاش‌های مستمر [[ائمه اطهار]] {{عم}}، تلاش برای مقابله با روحیه عافیت‌طلبی و توجیه‌گری [[امت مسلمان]] بوده است. [[امام علی]] {{ع}} بارها [[قوم]] خود را به خاطر همین روحیه عافیت‌طلبانه و توجیه‌گرانه که با هر بهانه‌ای همچون گرمی تابستان، فرا رسیدن ایام برداشت محصول و امثال آن از [[همراهی]] با آن حضرت سرباز می‌زدند، [[سرزنش]] می‌کرد.
=== دستاوردهای اجتماعی===
# ترویج [[مکتب]] [[جهاد]] و [[شهادت]]: با وجود آنکه بعد از [[نهضت]] انقلابی [[امام حسین]] {{ع}} در هیچ مقطعی از عصر [[ائمه اطهار]] {{عم}} شرایط برای قیام مسلحانه بر ضد [[زمامداران]] و [[حاکمان جائر]] مساعد نبود، آنان در این رهگذر از [[تبلیغ]] [[ارزش]] جهاد و شهادت و زنده نگه داشتن [[روحیه]] [[غیرت]]، ایثارگری و [[شهادت‌طلبی]] در [[امت اسلامی]] [[غفلت]] نورزیدند.
# [[اتحاد]]
# زنده نگه‌داشتن نهضت عاشورا توسط [[ائمه]] {{عم}}:
# [[اخوت]]
یکی از روش‌های [[مبارزاتی]] که توسط [[پیشوایان معصوم]] پس از [[شهادت امام حسین]] {{ع}} [[برگزیده]] شد، زنده نگه داشتن [[نهضت عاشورا]] و احیای [[فرهنگ]] این [[قیام]] خونین در میان [[مسلمانان]] بود. این روش، برگرفته از روش [[قرآن کریم]] است که برای ماندگاری فرهنگ [[انبیاء]]، قصص ایشان را یادآوری کرده و از این راه فرهنگ پیام‌آوران [[الهی]] را که [[فرهنگ]] [[توحید]] و [[مبارزه]] با [[طاغوتیان]] است، زنده نگه داشته است. [[ائمه اطهار]] {{عم}}، با [[الگو]] گرفتن از این روش الهی، با شیوه‌های مختلف یاد اسوه‌های [[نهضت عاشورا]] را گرامی می‌داشتند که در این بخش به عمده‌ترین آنها اشاره می‌شود<ref>[[محمد ملک‌زاده|ملک‌زاده، محمد]]، [[سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور]]، ص ۱۰۰ ـ ۱۰۸.</ref>.
# [[رشد]]
# [[نصرت]]
# [[امداد]]
=== دستاوردهای فرهنگی===
# [[ علم]]
=== دستاوردهای اقتصادی===
# [[پیشرفت]]
# [[اقتصاد]]
# [[رشد]]
=== دستاوردهای امنیتی===
# [[آرامش]]
# [[امنیت]]


==ابعاد مقاومت==
=== مقاومت منفی ===
* در یک نگاه کلی، [[امر]] به [[استقامت]] در [[آیه]] {{متن قرآن|فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ...}}<ref>«پس چنان که فرمان یافته‌ای پایداری کن»... سوره هود، آیه ۱۱۲.</ref> و نیز آیه {{متن قرآن|أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ}}<ref>«خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید» سوره نحل، آیه ۳۶.</ref> و {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ}}<ref>«به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن فرمان می‌دهد» سوره نحل، آیه ۹۰.</ref> را می‌توان به‌عنوان اصول، عناصر و [[استراتژی]] اصلی و اساسی "مقاومت" با رویکرد [[اجتماعی]] به‌حساب آورد‌. مقاومت با رویکرد اجتماعی در [[قرآن]]، در دو بعد کلی ایجابی و سلبی مورد تأکید قرار گرفته است؛ لذا تحقق بعد ایجابی مقاومت در کنار بعد سلبی آن در چهارچوب مبانی، [[حیات طیبه]] را فراهم می‌سازد که به [[اجمال]] به ابعاد آن پرداخته می‌شود:
دومین شیوه [[مبارزاتی]] و ایستادگی در برابر جائران در [[مکتب]] [[تربیتی]] [[اهل‌بیت]] {{عم}} استفاده از [[استراتژی]] مقاومت منفی بود. مقاومت منفی نیز در اشکال گوناگون قابل تبیین است مانند.
===بُعد ایجابی مقاومت با رویکرد اجتماعی===
# قطع رابطه با ظالمان و [[بیدادگران]]: [[پیشوایان معصوم]] برای اتخاذ این استراتژی، به هواداران و طرفداران خود [[فرمان]] می‌دادند که با [[دستگاه حکومت]] قطع رابطه کرده و هیچ معامله‌ای در هیچ سطحی با آنان نداشته باشند. این استراتژی به طور عمده از عصر [[امام سجاد]] {{ع}} به بعد یعنی دوره پس از [[شهادت امام حسین]] {{ع}} با جدیت بیش‌تری دنبال شد، زیرا از این دوره فشارها، تهدیدات و تبعیدها نسبت به اهل‌بیت {{عم}} و [[خاندان]] و [[پیروان]] ایشان شدت یافت. در این شرایط، زمینه اتخاذ [[سیاست]] قطع رابطه و مقاومت منفی در برابر [[حاکم ستمگر]] فراهم شد. بر همین اساس [[فقهای اسلام]] در طول تاریخ عصر غیبت هر نوع اعانت به [[ظالمان]] و [[تصدی]] امور آنان را [[حرام]] دانسته و بدان [[فتوا]] داده‌اند. از نظر [[اسلام]] پذیرش [[مسئولیت]] در [[دستگاه ظلم]] یا پیوستن به آنها در هر مسئولیتی حرام است، مگر آنکه [[هدف]]، [[خدمت]] به اسلام و دفع [[ظلم]] از دیگران باشد و [[کمک به ظالم]] در آن [[منصب]]، بیش از خدمت و [[مصلحت]] موردنظر نباشد.
#'''اصل [[مالکیت خدا]] بر [[سرنوشت انسان]]''': در [[جهان‌بینی اسلامی]]، [[جهان]] در [[مالکیت مطلق خدا]] است‌. آیه {{متن قرآن|أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ}}<ref>«خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید» سوره نحل، آیه ۳۶.</ref> بیان [[بعثت]] [[رسول]] است‌<ref>طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۲، ص۳۵۳.</ref>. که به [[پرستش خدا]] و اجتناب از [[طاغوت]] [[دعوت]] نموده‌اند؛ چراکه [[پرستش]] غیر [[خدا]] و اتخاذ ارباب و پذیرش [[اراده]] و [[سلطه]] دیگران با [[توحید]] ناسازگار است و [[انسان]] را به [[شرک]] [[مبتلا]] می‌سازد<ref>{{متن قرآن|قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ}} «بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر کلمه‌ای که میان ما و شما برابر است هم‌داستان شویم که: جز خداوند را نپرستیم و چیزی را شریک او ندانیم و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد پس اگر روی گرداندند بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم» سوره آل عمران، آیه ۶۴.</ref>. [[سید محمدباقر صدر]] می‌نویسد: این اصل هرگونه [[زورگویی]] و بهره‌کشی و [[سلطه]] [[انسان]] را بر انسان نابود می‌سازد تا زمانی که "[[الله]]" اساس حاکمیت‌ها و [[نظام اسلامی]] جلوه‌گاه آن [[حکومت]] باشد، خودبه‌خود همه فرمانروایی‌ها و حاکمیت‌های [[ظالمانه]]، به‌وسیله این [[آیین]] از میان می‌رود‌<ref>صدر، سید محمدباقر، همراه با تحول اجتهاد، ترجمه: اکبر ثبوت و...، ص۱۶۶.</ref>. به شرطی که انسان در عالم [[تشریع]] با [[اطاعت از خدا]] در چهارچوب مبانی و [[سنت‌های الهی]] عمل کند.
# توصیه به [[تقیه]] و رازداری سیاسی: مقصود از تقیه و رازداری سیاسی، [[ترک مخاصمه]] و تعطیل کردن [[مبارزه]] و مقاومت در برابر جائران و [[ستمگران]] نیست؛ بلکه مراد، مبارزه [[انسان]] به صورت مخفیانه و پنهانی است تا بهانه‌ای به دست [[دشمنان]] داده نشود. این روش، روشی معقول و منطقی است که در [[جوامع بشری]] کاربرد فراوان دارد و [[پیشوایان معصوم]] نیز برای [[حفظ]] [[تشیع]]، حفظ خود و شاگردانشان از این روش بسیار استفاده کرده و دیگران را نیز به [[پیروی]] از آن توصیه می‌کردند. تقیه از [[بهترین]] کارهای [[مؤمن]] است که در پرتو آن، خود و [[برادران]] دینی‌اش را از گزند [[مجرمان]] حفظ می‌کند. تقیه در جای خود نه تنها [[دلیل]] بر عجز، [[تسلیم]] و عقب‌نشینی نیست، بلکه یک نوع رازداری سیاسی و [[عقیدتی]] شمرده می‌شود و نوعی سپر [[دفاعی]] برای ذخیره‌سازی نیروها و [[تغییر]] شکل مبارزه است.  
#'''[[تشکیل حکومت]]''': [[اقدام]] مهم [[پیامبر]] بعد از [[دعوت به توحید]]، تشکیل حکومت بود‌. [[امام خمینی]] می‌نویسد: نهاد حکومت در [[اسلام]] آن قدر اهمیت دارد که نه تنها در اسلام وجود دارد بلکه اسلام چیزی جز حکومت نیست‌<ref>خمینی، سید روح‌الله، صحیفه امام، ج۵، ص۴۷۲.</ref>. امام خمینی [[قیام]] به تشکیل حکومت را شعبه‌ای از [[ولایت پیامبر]]{{صل}} و [[امامان]]{{عم}} دانسته و می‌نویسد: "اگر فرد لایقی که دارای دو [[خصلت]]، [[علم]] به [[قوانین]] و [[عدالت]]، به‌پا خاست و تشکیل حکومت داد، همان [[ولایتی]] را که [[حضرت رسول اکرم]]{{صل}} در امر [[اداره جامعه]] داشت دارا است و بر همه [[مردم]] لازم است که از او [[اطاعت]] کنند. این توهم که [[اختیارات حکومتی]] [[رسول اکرم]]{{صل}} بیشتر از [[حضرت امیر]]{{ع}} بود‌، یا اختیارات حکومتی حضرت امیر{{ع}} بیش از [[فقیه]] است، [[باطل]] و غلط است‌<ref>خمینی، سید روح‌الله، صحیفه امام، ج۵، ص۵۰‌.</ref>. و هر ولایتی به‌جز [[ولایت خدا]] و جانشینانش، [[ولایت شیطان]] و [[طاغوت]] است که [[مؤمن]] را با هزار پیوند و رابطه، به [[قدرت]] طاغوت وابسته می‌سازد‌<ref>خامنه‌ای، سیدعلی، طرح کلی اندیشه اسلامی، ص۱۲۶-۱۳۱.</ref>. اسلام با اصل قرار دادن [[حاکمیت مطلق]] [[خدا]]، [[مقام خلافت]] و [[جانشینی]] و امر [[مدیریت]] و [[آبادانی زمین]]، تأمین متوازن نیازهای مادی و [[روحی]] و هر آن چه که برای معاش در [[زندگی]] و ادامه [[حیات]] نیاز است را به انسان سپرد تا مبادی [[تمدن]] [[راستین]] را مهیا و اصول [[حاکم]] بر [[روابط]] داخلی و خارجی را تبیین کند‌<ref>جوادی‌آملی، عبدالله، ولایت فقیه‌، تحقیق: محمد محرابی، ص۹۹؛ فضل‌الله، سید محمدحسین، تفسیر من وحی القرآن‌، ج۱۰، ص۵.</ref>. لازمه آن وضع و [[اجرای قوانین]] و [[تشکیل حکومت]] است‌. از آنجا که [[حاکمیت]] از آن خداست و به برگزیدگانش [[اذن]] داده و [[تفویض]] نموده است‌. در [[غیبت]] [[پیامبران]]، [[جانشینان]] و اوصیای آنها هستند و در غیبت [[اوصیا]]، فقهای [[امت]]، [[دین‌شناسان]]، آگاهان، آن‌کسانی‌که [[منصب ولایت]] را و [[امامت]] را به [[ارث]] بردند‌<ref>خامنه‌ای، سیدعلی، بصیرت و استقامت (مجموعه سخنرانی)، ص۲۳۹.</ref>. که از آن به [[نظام امامت]] یاد می‌شود و اجازه دارند اقامه حاکمیت کنند. در این نظریه [[قدرت]] حاکمیت، ناشی از [[اراده خدا]] است و [[زمامداران]] [[دستورات]] [[خدا]] را به [[اجرا]] در می‌آورند‌<ref>هاشمی، سید محمد، حقوق اساسی جمهوری اسلامی، ص۱.</ref>. بین ماهیت [[حکومت‌های الهی]] با حکومت‌های بشری فاصله‌ای زیاد وجود دارد‌. برای اینکه وقتی مبنای تشکیل حکومت متفاوت باشد‌، بالطبع حکومت‌های متفاوت با اهداف متفاوت شکل می‌گیرد.
[[ائمه اطهار]] {{عم}} در راستای خط‌مشی ویژه [[مبارزاتی]] خود، همواره پیروانشان را به [[مبارز]] اصل تقیه و رازداری سیاسی فرا می‌خواندند. آنان به حدی بر این اصل تأکید داشتند که گاه از [[شیعیان]] خود به [[دلیل]] عدم اهتمام به این امر شکوه می‌کردند<ref>ابو جعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۳۱۴.</ref>.<ref>[[محمد ملک‌زاده|ملک‌زاده، محمد]]، [[سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور]]، ص ۱۱۷ ـ ۱۱۹.</ref>
#'''اصل [[عدالت]]''': در [[قرآن]] اقامه عدالت به‌عنوان [[وظایف اجتماعی]] [[مسلمانان]] مورد تأکید قرار گرفته است: {{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}}<ref>«ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.</ref> و {{متن قرآن|اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى}}<ref>«دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیک‌تر است» سوره مائده، آیه ۸.</ref>. [[قرآن کریم]] اقامه [[عدالت اجتماعی]] را در مقیاس با دیگر ارزش‌های فردی و [[اجتماعی]]، با ارزش‌تر و آن را به [[فضیلت]] [[تقوا]] نزدیک‌تر می‌داند. [[امام خمینی]] با [[نفی]] حکومت‌های غیر عادلانه، برخی راه‌های اساسی عملی کردن عدالت اجتماعی را اجرای قوانین و مقررات اسلام‌<ref>خمینی، سید روح‌الله، صحیفه امام، ج۴، ص۱۷۶-۱۷۷.</ref>، حذف فاصله طبقاتی، [[حفظ]] [[منافع]] [[محرومان]] و گسترش مشارکت عمومی و محرومیت‌زدایی‌<ref>خمینی، سید روح‌الله، صحیفه امام، ج۸، ص۳۶-۳۷.</ref>، نفی [[نفوذ]] [[سرمایه‌داران]] در [[حکومت]] و [[مبارزه]] با زراندوزان و رفاه‌طلبان‌<ref>خمینی، سید روح‌الله، صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۲۸-۱۳۰.</ref>، توجه به [[عمران]] و آبادانی‌<ref>خمینی، سید روح‌الله، صحیفه امام، ج‌۱۰، ص۱۴۴.</ref> و تدوین [[قانون]] به نفع محرومان [[جامعه‌]]<ref>خمینی، سید روح‌الله، صحیفه امام، ج۲۱، ص۳۸.</ref> می‌داند که تحقق آنها‌، [[وظیفه]] [[جامعه اسلامی]] و [[حاکمان]] آن است‌<ref>بجنوردی، حسن، القواعد الفقهیه‌، تحقیق: مهدی مهریزی و محمدحسین درایتی، ج۱، ص۱۹۰‌.</ref>. [[آیت‌الله]] [[خامنه‌ای]] آرمان‌های ایجابی را اجرای [[عدالت اجتماعی]]، [[ایستادگی]] در راه [[پیشرفت]] و [[آبادانی]] مادی و [[معنوی]]، پناه‌دادن به [[مظلوم]] و مقابله با [[ظالم]] می‌داند‌<ref>خامنه‌ای، سیدعلی‌، سخنرانی در دیدار با مردم آذربایجان شرقی، ۲۸/۱۱/۱۳۹۲؛ دسترسی از طریق‌: ۲۵۳۶۳‌=http: //farsi.khamenei.ir/speech-content?id.</ref>‌. قهراً [[هدف]] [[قرآن]] از [[عدالت]]، [[نجات]] [[محرومان]] و [[مستضعفان]] و [[نبرد]] و [[ستیز]] با ستم‌پیشگان است. [[مطهری]] [[اقامه عدل]] و [[قسط]] در [[جامعه]] را برقراری [[توحید عملی اجتماعی]] می‌داند‌<ref>مطهری‌، مرتضی‌، مجموعه آثار، ج۲، ص۱۷۴.</ref>. و از عدالت به‌عنوان معیار [[سلامتی]] و [[رضایت]] [[اجتماع]] یاد می‌کند و می‌نویسد: "آن اصلی که می‌تواند [[تعادل]] [[اجتماعی]] را [[حفظ]] کند و همه را [[راضی]] نگه دارد، به پیکر اجتماع [[سلامت]] و به [[روح]] اجتماع [[آرامش]] بدهد، عدالت است"‌<ref>مطهری، مرتضی، سیری در نهج‌البلاغه، ص۱۱۹.</ref>. براساس دلالت‌های [[قرآن کریم]]‌، "مقاومت ایجابی" در تحقق عدالت؛ یعنی پای‌فشردن بر تمام چیزهایی است که [[خدا]]، وجود و تحقق آنها را در [[زندگی فردی]] و اجتماعی ضروری می‌شمارد، همچون: [[کرامت انسان]]<ref>{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ}} «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی می‌ستاییم و تو را پاک می‌شمریم؛ فرمود: من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۳۰؛ {{متن قرآن|مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ}} «به همین روی بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هرکس تنی را -جز به قصاص یا به کیفر تبهکاری در روی زمین- بکشد چنان است که تمام مردم را کشته است و هر که آن را زنده بدارد چنان است که همه مردم را زنده داشته است؛ و بی‌گمان پیامبران ما برای آنان برهان‌ها (ی روشن) آوردند آنگاه بسیاری از ایشان از آن پس، در زمین گزافکارند» سوره مائده، آیه ۳۲؛ {{متن قرآن|وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا}} «و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشته‌ایم و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکب) سوار کرده‌ایم و به آنان از چیزهای پاکیزه روزی داده‌ایم و آنان را بر بسیاری از آنچه آفریده‌ایم، نیک برتری بخشیده‌ایم» سوره اسراء، آیه ۷۰.</ref>، [[آزادی]]<ref>{{متن قرآن|قُلْ يَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ}} «بگو: ای قوم من! در خور یارایی خویش هر چه می‌خواهید انجام دهید من نیز انجام خواهم داد و به زودی خواهید دانست» سوره انعام، آیه ۱۳۵.</ref>، [[آبادانی زمین]]<ref>{{متن قرآن|وَاذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاءَ مِنْ بَعْدِ عَادٍ وَبَوَّأَكُمْ فِي الْأَرْضِ تَتَّخِذُونَ مِنْ سُهُولِهَا قُصُورًا وَتَنْحِتُونَ الْجِبَالَ بُيُوتًا فَاذْكُرُوا آلَاءَ اللَّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ}} «و یاد کنید آنگاه را که شما را جانشینانی پس از (قوم) عاد قرار داد و در این سرزمین جای داد که در هامون آن کاخ‌ها می‌سازید و کوه‌ها را برای خانه‌سازی می‌تراشید پس نعمت‌های خداوند را به یاد آورید و در این سرزمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره اعراف، آیه ۷۴؛ {{متن قرآن|وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ}} «و به سوی (قوم) ثمود برادر آنان صالح را (فرستادیم)، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، او شما را از زمین پدیدار کرد و شما را در آن به آبادانی گمارد پس، از او آمرزش بخواهید سپس به درگاه وی توبه کنید که پروردگار من، پاسخ دهنده‌ای است» سوره هود، آیه ۶۱.</ref>، [[صلح]]<ref>{{متن قرآن|وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ}} «و اگر به سازش گرایند، تو نیز بدان گرای و بر خداوند توکّل کن که او شنوای داناست» سوره انفال، آیه ۶۱؛ {{متن قرآن|إِلَّا الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ أَوْ جَاءُوكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُقَاتِلُوكُمْ أَوْ يُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقَاتَلُوكُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلًا}} «مگر آنان را که با گروهی وابستگی دارند که میان شما و ایشان پیمانی است یا آنکه با دلتنگی از نبرد با شما و یا نبرد با قوم خویش، نزد شما آمده‌اند- و اگر خداوند می‌خواست آنان را بر شما چیرگی می‌داد و با شما به نبرد می‌پرداختند- باری، اگر اینان از شما کناره‌جویی کردند و با شما نبرد نکردند و از در سازش درآمدند، خداوند برای شما (در تجاوز) بر آنان راهی ننهاده است» سوره نساء، آیه ۹۰.</ref> و [[همزیستی مسالمت‌آمیز]]<ref>{{متن قرآن|قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ}} «بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر کلمه‌ای که میان ما و شما برابر است هم‌داستان شویم که: جز خداوند را نپرستیم و چیزی را شریک او ندانیم و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد پس اگر روی گرداندند بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم» سوره آل عمران، آیه ۶۴؛ {{متن قرآن|لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ}} «خداوند شما را از نیکی ورزیدن و دادگری با آنان که با شما در کار دین جنگ نکرده‌اند و شما را از خانه‌هایتان بیرون نرانده‌اند باز نمی‌دارد؛ بی‌گمان خداوند دادگران را دوست می‌دارد» سوره ممتحنه، آیه ۸.</ref>، که [[مسلمانان]] باید به‌عنوان [[عبودیت]] [[اجتماعی]] در تحقق این امور تلاش نماید و [[کلیه]] [[قوانین]] و دستورالعمل‌های اجتماعی باید [[تابعی]] از [[عدالت]] [[تکوینی]] باشد.
===بُعد سلبی مقاومت با رویکرد اجتماعی===
* [[قرآن]] در [[آیات]] متعددی متعرض این موضوع شده است و مسلمانان را از هرگونه اقدامی که زمینه [[وابستگی]] را فراهم کند باز داشته است. جنبه سلبی مقاومت ناظر به [[نفی]] [[سلطه بیگانگان]] بر [[سرنوشت]] [[سیاسی]] و اجتماعی مسلمانان است‌<ref>بجنوردی، حسن، القواعد الفقهیه‌، تحقیق: مهدی مهریزی و محمدحسین درایتی، ج۱، ص۱۹۰.</ref>. بعد سلبی مقاومت را می‌توان از [[آیه]] {{متن قرآن|وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا}}<ref>«و هرگز خداوند برای کافران به زیان مؤمنان راهی نمی‌گشاید» سوره نساء، آیه ۱۴۱.</ref> و دیگر آیات مرتبط مبنی بر [[نپذیرفتن سلطه کفار]] برداشت کرد. نمونه‌هایی از مقاومت سلبی که در قرآن به‌صراحت به آنها اشاره شده است عبارت‌اند از:
#'''[[نهی]] از [[پذیرش ربوبیت غیر خدا]] و [[مبارزه]] با طاغوت‌''': از دیدگاه [[اسلام]] [[انسان]] [[آزاد]] [[آفریده]] شده است و هیچ‌کس و هیچ طبقه و هیچ گروه بر وی [[سلطه]] ندارد و [[سیادت]] و [[ربوبیت]]، ویژه [[خدا]] است‌<ref>صدر، سید محمدباقر، همراه با تحول اجتهاد، ترجمه اکبر ثبوت و...، ص۱۶۶.</ref>. براساس آیه {{متن قرآن|أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ}}<ref>«خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید» سوره نحل، آیه ۳۶.</ref> و {{متن قرآن|وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ}}<ref>«و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد» سوره آل عمران، آیه ۶۴.</ref> حتی [[آزادی سیاسی]] و [[حق اطاعت]] از [[نظام‌های سیاسی]] و نهاد [[قدرت]]، مشروط به آن است که موجب "اتخاذ ارباب" نشود و در برابر [[ربوبیّت]] [[تشریعی]] خدا نباشد. در [[تفسیر فی ظلال القرآن]] آمده است: "در این جهت تفاوتی میان نظام‌های [[دیکتاتوری]] با نظام‌های [[دموکراسی]] نیست و همگی ارباب زمینی‌اند که [[انسان]] را به رقّیت و [[عبودیّت]] خویش می‌خوانند و تنها [[نظام اسلامی]] و [[توحیدی]] است که می‌تواند [[بشر]] را رهانیده و به او [[آزادی]] [[واقعی]] ببخشد"‌<ref>سید قطب، فی ظلال القرآن، ج۱، ص۴۷.</ref>. منظور از [[طاغوت]] در هر چیزی است که [[اطاعت]] آن منافی با [[ایمان به خدا]] است‌<ref>طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۶۳۱-۶۳۳.</ref>. [[قرآن]] ایمان به خدا را مساوی با [[کفر به طاغوت]] به حساب آورده است<ref>{{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}} «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بی‌گمان به دستاویز اس[[تورات]]ر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref>. که [[مسلمانان]] موظف‌اند از هر نظامی که به‌جای [[ربوبیت خدا]] نشسته است، چه [[حاکم]] [[مسلمان]] داشته باشد و چه غیر مسلمان‌، دوری کنند.
#'''[[نهی]] از [[پذیرش ولایت کفار]]''': در مقاومت سلبی قرآن، برای [[حفظ]] [[استقلال]] و [[آزادی اجتماعی]] مسلمانان، آنان را از [[پذیرش ولایت کافران]] نهی کرده است؛ از جمله: در [[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! کافران را به جای مؤمنان دوست نگیرید» سوره نساء، آیه ۱۴۴.</ref> و آیه {{متن قرآن|لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند» سوره آل عمران، آیه ۲۸.</ref> مسلمانان را از [[اتحاد]] و امتزاج با [[کفار]] بر [[حذر]] داشته است و در ادامه همین آیه با لحن [[انذار]] و [[تهدید]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ}}<ref>«و هر که چنین کند با خداوند هیچ رابطه‌ای ندارد» سوره آل عمران، آیه ۲۸.</ref> اگر کسی چنین کند در هیچ مأْمنی از [[خدا]] قرار ندارد‌<ref>طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۳، ص۱۵۱-۱۵۲.</ref>. و در مقابل بر [[پذیرش ولایت خدا]] و [[پیامبر]] و [[اولی الامر]] در [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref> و [[پیروی]] از آنان در آیه {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> تأکید نموده است‌.
#'''عدم [[اعتماد]] و برقراری [[ارتباط صمیمی با کافران]] و [[مشرکان]]''': یکی از اصول مقاومت در بعد سلبی از دیدگاه قرآن‌، عدم اعتماد و [[دوستی]] و [[روابط]] نزدیک با [[جبهه]] [[باطل]] است؛ یعنی [[مسلمانان]] نباید بر [[ستمگران]] تکیه و اعتماد کنند {{متن قرآن|وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ}}<ref>«و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد» سوره هود، آیه ۱۱۳.</ref>. تکیه و اعتماد بر ستمگران باعث [[وابستگی]] می‌گردد و وابستگی به هر شکل آن، چه [[فرهنگی]]، [[سیاسی]] یا [[اقتصادی]] نتیجه‌ای جز [[اسارت]] و [[استثمار]] و نابودی [[استقلال]] مسلمانان ندارد‌<ref>مکارم شیرازی، ناصر‌، تفسیر نمونه، ج۹، ص۲۶۰؛ فضل‌الله، سید محمدحسین، تفسیر من وحی القرآن‌، ج۱۲، ص۱۴۰-۱۴۲.</ref>. در [[آیات]] ناظر به [[نهی]] از دوستی [[کفار]]، [[تهدید]] شدیدی هم شده است، مثلاً در آیه {{متن قرآن|مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ}}<ref>«و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است» سوره مائده، آیه ۵۱.</ref> می‌فرماید: "و هر که از شما، آنان را [[دوست]] بدارد، او خود از ایشان است". و در آیه {{متن قرآن|وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ}}<ref>«و خداوند، شما را از خویش پروا می‌دهد» سوره آل عمران، آیه ۲۸.</ref> فرمود: "خدا شما را از خودش [[بیم]] می‌دهد". و در آیه {{متن قرآن|أَتُرِيدُونَ أَنْ تَجْعَلُوا لِلَّهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا مُبِينًا}}<ref>«آیا برآنید تا برای خداوند بر خویش حجّتی روشن قرار دهید؟» سوره نساء، آیه ۱۴۴.</ref> آیا می‌خواهید برای خدا علیه خود حجتی واضح درست کنید، ([[دست خدا]] را در [[عذاب]] به روی خود باز کنید)<ref>طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۹، ص۲۰۷.</ref>. از ابعاد مقاومت و [[ایستادگی]] بر [[حق]]، عدم برقراری [[روابط دوستانه]] با [[کفار]] و [[مشرکین]] است که در [[جبهه]] مقابل [[اسلام]] قرار دارند‌<ref>[[اصغر زاهدی‌تیر|زاهدی‌تیر، اصغر]]، [[محمد هادی امین ناجی|امین ناجی، محمد هادی]]، [[بررسی مفهوم مقاومت با رویکرد اجتماعی در آیات قرآن (مقاله)|بررسی مفهوم مقاومت با رویکرد اجتماعی در آیات قرآن]]، [[مطالعات تفسیری (نشریه)|فصلنامه تفسیری]]، ص229-233</ref>


==گونه‌های مقاومت==
== گونه‌های مقاومت ==
گونه‌های مختلف مقاومت را که در مقابل پدیده‌های منفی و بازدارنده تحقق می‌یابد، می‌توان در این موارد و عناوین خلاصه کرد:
گونه‌های مختلف مقاومت را که در مقابل پدیده‌های منفی و بازدارنده تحقق می‌یابد، می‌توان در این موارد و عناوین خلاصه کرد:
#'''[[گرایش‌های نفسانی]]''': [[انسان]] به [[حکم]] [[فطرت]] و ساختار وجودی‌اش، دارای گرایش‌های نفسانی است که جهت بقای او لازم است. هرگاه آن [[گرایش‌ها]] از مسیر اصلی خود خارج شود، [[طغیان]] تحقق می‌یابد. در این هنگام، انسان با مقاومت در برابر [[سرکشی]] [[امیال نفسانی]] که از سرکشی [[دشمنان]] خطرناک‌تر و زیان‌بارتر است، در وجود خویش [[توازن]] و [[تعادل]] ایجاد می‌کند. سرکشی و طغیان آن [[امیال]] در [[نفس امّاره]]، متبلور می‌شود که مقابله و [[مبارزه]] و [[تسلط]] بر آن را “جهاد اکبر” می‌گویند. در خطرناکی و زیان‌بار بودن نفس امّاره همین بس که [[قرآن کریم]] از زبان [[حضرت یوسف]] [[صدیق]]{{ع}} چنین می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي...}}<ref>«و من نفس خویش را تبرئه نمی‌کنم که نفس به بدی بسیار فرمان می‌دهد مگر پروردگارم بخشایش آورد؛ به راستی پروردگارم آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره یوسف، آیه ۵۳.</ref>. از آنجا که [[خداوند]] [[پیروی]] از هوای [[نفسانی]] را [[شرک]] می‌داند، [[لزوم]] مقاومت در برابر [[نفس اماره]]، توجیه می‌گردد:{{متن قرآن|أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ}}<ref>«آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را، خدای خویش گرفته است و خداوند او را از روی آگاهی به حال وی در گمراهی واگذاشته و بر گوش و دل او مهر نهاده و بر چشم او پرده‌ای کشیده است؟ پس چه کسی پس از خداوند او را رهنمون خواهد شد؟ آیا پند نمی‌گیرید؟» سوره جاثیه، آیه ۲۳.</ref>. ممکن است انسان‌هایی بتوانند در برابر [[دشمنان خارجی]] مقاومت کنند ولی در [[کارزار]] با نفس اماره [[شکست]] بخورند. بنابراین مبارزه با سرکشی گرایش‌های نفسانی بر مقاومت با عوامل خارجی، تقدّم رتبی دارد، یعنی هر کس در “جهاد اکبر” که همان [[مبارزه با نفس اماره]] است [[پیروز]] شود، می‌تواند در برابر [[دشمنان]] گونه‌گون دیگر پیروز و سربلند بیرون آید. در واقع می‌توان گفت که “جهاد اصغر” ثمره “جهاد اکبر” است. [[قرآن کریم]] دست‌یابی به [[بهشت]] جاویدان را در گرو [[خوف]] از [[مقام]] [[خداوند]] و مقاومت در برابر نفس [[سرکش]] می‌داند: {{متن قرآن|وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى * فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى}}<ref>«و اما آنکه از ایستادن در پیشگاه پروردگارش پروا کرده و روان خود را از خواهش (ناروا) بازداشته باشد؛ * تنها بهشت جایگاه اوست» سوره نازعات، آیه ۴۰-۴۱.</ref>.
# '''[[گرایش‌های نفسانی]]''': [[انسان]] به [[حکم]] [[فطرت]] و ساختار وجودی‌اش، دارای گرایش‌های نفسانی است که جهت بقای او لازم است. هرگاه آن [[گرایش‌ها]] از مسیر اصلی خود خارج شود، [[طغیان]] تحقق می‌یابد. در این هنگام، انسان با مقاومت در برابر [[سرکشی]] [[امیال نفسانی]] که از سرکشی [[دشمنان]] خطرناک‌تر و زیان‌بارتر است، در وجود خویش توازن و [[تعادل]] ایجاد می‌کند. سرکشی و طغیان آن [[امیال]] در [[نفس امّاره]]، متبلور می‌شود که مقابله و [[مبارزه]] و [[تسلط]] بر آن را “جهاد اکبر” می‌گویند.
#'''[[رذایل اخلاقی]] دیگران''': یکی از آسیب‌ها و موانع پیش روی [[انسان]] در راه [[رسیدن به کمال]]، رذایل اخلاقی دیگران است. ممکن است شخصی در راه [[تزکیه نفس]] و مقاومت در برابر سرکشی‌های آن، موفق باشد ولی از [[اخلاق ناپسند]] سایر افراد آسیب ببیند. از آنجا که انسان موجودی [[اجتماعی]] است، ناگزیر باید با همنوعان خود [[معاشرت]] داشته باشد و این معاشرت، موجب می‌شود از [[فضائل]] یا رذایل اخلاقی آنان متأثر و بهره‌مند گردد. گاهی این تأثیر‌پذیری ارادی نیست، بدین معنا که امواج ویژگی‌های منفی، خود به خود از شخصی به شخص دیگر منتقل می‌شود، بنابراین انسان باید از یک‌سو خویشتن را در برابر آن [[صفات ناپسند]] برگزیند، که “نسبت” به نوع آن صفات، متفاوت خواهد بود. در قرآن کریم به بسیاری از این صفات اشاره شده و راه مقاومت و [[رویارویی]] در برابر آن نشان داده شده است. یکی از آن [[رذایل]] یعنی “حسد” است که [[قرآن]] راه مقاومت در برابر آن را [[پناه بردن]] به خداوند می‌داند: {{متن قرآن|قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ... وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ}}<ref>«بگو: به پروردگار سپیده‌دم پناه می‌برم... و از بدی رشک‌آورنده هنگامی که به رشک خیزد» سوره فلق، آیه ۱-۵. </ref>.
# '''[[رذایل اخلاقی]] دیگران''': یکی از آسیب‌ها و موانع پیش روی [[انسان]] در راه رسیدن به کمال، رذایل اخلاقی دیگران است. ممکن است شخصی در راه [[تزکیه نفس]] و مقاومت در برابر سرکشی‌های آن، موفق باشد ولی از [[اخلاق ناپسند]] سایر افراد آسیب ببیند. از آنجا که انسان موجودی [[اجتماعی]] است، ناگزیر باید با همنوعان خود [[معاشرت]] داشته باشد و این معاشرت، موجب می‌شود از [[فضائل]] یا رذایل اخلاقی آنان متأثر و بهره‌مند گردد. گاهی این تأثیر‌پذیری ارادی نیست، بدین معنا که امواج ویژگی‌های منفی، خود به خود از شخصی به شخص دیگر منتقل می‌شود.
#'''[[کجروی]] و [[ناهنجاری‌های اجتماعی]]''': [[جامعه انسانی]]، مجموعه‌ای از نیروهای مثبت و منفی است. گاه قطع نظر از افراد [[کجروی‌ها]] و ناهنجاری‌های گروهی و جمعی دیده می‌شود و جماعتی حرکتشان واپس‌گرا و به سوی [[فساد]] است، هرچند به ظاهر [[تجاوز]] و یا طغیانی [[مشاهده]] نگردد. وقتی گروهی از [[مردم]] به [[دلایل]] گوناگون از جمله [[تبلیغات]] [[مسموم]]، [[پیمان]] خویشتن را با [[رسول اکرم]]{{صل}} گسستند و [[تصمیم]] به [[اخراج]] آن [[حضرت]] گرفتند، این نمودی از جریان [[ناهنجاری‌ها]] و کج‌روی‌های [[اجتماعی]] است: {{متن قرآن|أَلَا تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ وَهَمُّوا بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ...}}<ref>«چرا با گروهی که پیمان‌های خود را شکستند و به بیرون راندن پیامبر دل نهادند و نخست بار پیکار با شما را آغاز کردند جنگ نمی‌کنید؟»... سوره توبه، آیه ۱۳.</ref>. می‌توان گفت مقاومت در برابر [[کجروی‌ها]] و [[ناهنجاری‌های اجتماعی]] در [[حقیقت]]، اجرای [[فریضه]] [[امر به معروف و نهی از منکر]] است. [[حرام]] ندانستن آنچه را که [[خداوند]] و پیامبرش حرام دانسته و گردن ننهادن به [[دین حق]] به دنبال [[بی‌ایمانی]] به خداوند و [[روز رستاخیز]]، از دیگر ناهنجاری‌ها و کج‌روی‌های اجتماعی است که خداوند در [[قرآن]] امر به مقاومت و [[مبارزه]] در برابر این پدیده است: {{متن قرآن|قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ...}}<ref>«با آن دسته از اهل کتاب که به خداوند و به روز بازپسین ایمان نمی‌آورند و آنچه را خداوند و پیامبرش حرام کرده‌اند حرام نمی‌دانند و به دین حق نمی‌گروند جنگ کنید تا به دست خود با خواری جزیه بپردازند» سوره توبه، آیه ۲۹.</ref>.
# '''[[کجروی]] و ناهنجاری‌های اجتماعی''': [[جامعه انسانی]]، مجموعه‌ای از نیروهای مثبت و منفی است. گاه قطع نظر از افراد [[کجروی‌ها]] و ناهنجاری‌های گروهی و جمعی دیده می‌شود و جماعتی حرکتشان واپس‌گرا و به سوی [[فساد]] است، هرچند به ظاهر [[تجاوز]] و یا طغیانی مشاهده نگردد. مقاومت در برابر [[کجروی‌ها]] و ناهنجاری‌های اجتماعی در [[حقیقت]]، اجرای [[فریضه]] [[امر به معروف و نهی از منکر]] است.
#'''[[حاکمان جور]]''': خداوند در [[قرآن کریم]] از سویی، [[استبداد]] و [[سرکشی]] و استعلای مادی و قهری [[حاکمان ستمگر]] را به تصویر می‌کشد و از دیگر سو به مقاومت مؤمنانی اشاره دارد که با [[توکل به خدا]] در برابر آنان [[ایستادگی]] می‌کنند. قرآن کریم، [[فرعون]] را نمونه‌ای بارز از سران [[ستم]] و استبداد معرفی می‌کند: {{متن قرآن|إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ}}<ref>«بی‌گمان فرعون در زمین (مصر) گردنکشی ورزید و مردم آنجا را دسته‌دسته کرد. دسته‌ای از آنان را به ناتوانی می‌کشاند، پسرانشان را سر می‌برید و زنانشان را زنده وا می‌نهاد، به یقین او از تبهکاران بود» سوره قصص، آیه ۴.</ref>. در [[آیه]] دیگر، درباره [[استکبار]] ورزیدن او و لشکریانش چنین می‌گوید: {{متن قرآن|وَاسْتَكْبَرَ هُوَ وَجُنُودُهُ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ...}}<ref>«و او و سپاهیانش در آن سرزمین به ناراستی گردنکشی ورزیدند و پنداشتند که به سوی ما بازگردانده نمی‌شوند» سوره قصص، آیه ۳۹.</ref>. [[قرآن]] پس از ترسیم [[صور]] [[سرکشی]] و [[طغیان]] [[فرعون]] و اطرافیانش، گونه‌های مقاومت [[بندگان شایسته]] خویش را به تصویر می‌کشد و آنگاه که فرعون ساحرانش را برای مقابله با [[حق]] به میدان می‌آورد، [[خداوند]] به [[حضرت موسی]]{{ع}} دستور مقابله با او را مناسب‌ترین ابزار می‌دهد: {{متن قرآن|وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَلْقِ عَصَاكَ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ}}<ref>«و (ما) به موسی وحی کردیم که چوبه‌دستت را بیفکن! که ناگهان، (اژدهایی شد و) هرچه ساخته بودند فرو می‌بلعید» سوره اعراف، آیه ۱۱۷.</ref>. وقتی که همه [[ساحران]] با دیدن [[معجزه]] [[پیامبر خدا]] به او [[ایمان]] آوردند و در برابرش به [[سجده]] افتادند، سرکشی و طغیان فرعون به اوج می‌رسد، به گونه‌ای که از آنان می‌خواهد برای [[ایمان آوردن]] باید از او اجازه بگیرند، سپس آنان را به شدّت [[تهدید]] می‌کند: {{متن قرآن|يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْآتِكُمْ وَرِيشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِكَ خَيْرٌ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ}}<ref>«ای فرزندان آدم! برای شما جامه‌ای را فرو فرستاده‌ایم که شرمگاه‌های شما را می‌پوشاند و (نیز) جامه‌ای را که زینت است و لباس پرهیزگاری، باری، بهتر است؛ این از آیات خداوند است باشد که آنان در یاد گیرند» سوره اعراف، آیه ۲۶.</ref>. در برابر این تهدید، اوج مقاومت ایمان آورندگان که پیش از این [[جادوگر]] فرعون بودند، آشکار می‌گردد: {{متن قرآن|قَالُوا إِنَّا إِلَى رَبِّنَا مُنْقَلِبُونَ}}<ref>«گفتند: (باکی نیست) ما به سوی پروردگارمان باز می‌گردیم» سوره اعراف، آیه ۱۲۵.</ref>. از آنجا که عوامل و اطرافیان شخص [[سرکش]] او را به گونه‌ای مختلف به [[طغیان]] و [[ستمکاری]] [[تشویق]] می‌کنند، وابستگان [[فرعون]] به او [[اعتراض]] کردند که چرا به موسی و قومش اجازه می‌دهی در [[زمین]] هر کاری را انجام دهند. او هم [[سرکشی]] و [[گستاخی]] خویش را آشکار ساخت. {{متن قرآن|وَقَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَتَذَرُ مُوسَى وَقَوْمَهُ لِيُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَيَذَرَكَ وَآلِهَتَكَ قَالَ سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءَهُمْ وَنَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ وَإِنَّا فَوْقَهُمْ قَاهِرُونَ}}<ref>«و سرکردگان قوم فرعون گفتند: آیا موسی و قومش را وا می‌نهی تا در این سرزمین تبهکاری کنند و (موسی) تو و خدایانت را رها کند؟ گفت: پسرانشان را خواهیم کشت و زنانشان را زنده باز خواهیم نهاد و بی‌گمان ما بر آنان چیره‌ایم» سوره اعراف، آیه ۱۲۷.</ref>. اینجاست که موسی{{ع}} به یارانش دستور مقاومت و [[مقابله به مثل]] می‌دهد و نتیجه و [[عاقبت]] آن مقاومت را نیز گوشزد می‌کند: {{متن قرآن|قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اسْتَعِينُوا بِاللَّهِ وَاصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ}}<ref>«موسی به قوم خود گفت: از خداوند یاری بخواهید و شکیبا باشید، بی‌گمان زمین از آن خداوند است، به هر کس از بندگان خویش که بخواهد به میراث می‌دهد و سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره اعراف، آیه ۱۲۸.</ref>.
# '''[[حاکمان جور]]''': خداوند در [[قرآن کریم]] از سویی، [[استبداد]] و [[سرکشی]] و استعلای مادی و قهری [[حاکمان ستمگر]] را به تصویر می‌کشد و از دیگر سو به مقاومت مؤمنانی اشاره دارد که با [[توکل به خدا]] در برابر آنان [[ایستادگی]] می‌کنند<ref>سوره قصص، آیه ۴.</ref>.
#'''[[تجاوزگران]]''': [[تجاوز]] به معنی گذر از مرز و شکستن حد و حدود و وارد شدن به [[حریم]] [[زندگی]]، [[سرزمین]]، [[کشور]] و جایگاه گروهی از [[مردم]] و یا [[قوم]] و دسته‌ای است که در آن مکان زندگی می‌کنند. کلمه “تجاوز” - برابر نهاده - “تعدی” بر دو وجه است:
# '''اشغالگران''': کسانی بر اثر [[ستم]] و [[بیداد]] طغیانن‌گرایان از دیار خویش بیرون رانده شده‌اند و سرزمینشان اشغال شده است، سپس جهت باز پس گرفتن آن سرزمین با اشغال‌گران به پیکار برمی‌خیزند و در برابرشان مقاومت می‌نمایند<ref>[[سید فضل‌الله میرقادری|میرقادری، سید فضل‌الله]]، [[حسین کیانی|کیانی، حسین]]، [[بن‌مایه‌های ادبیات مقاومت در قرآن (مقاله)|بن‌مایه‌های ادبیات مقاومت در قرآن]]</ref>.
## تجاوز از حدود – همان‌گونه که [[خداوند متعال]] در [[قرآن]] می‌فرماید: {{متن قرآن|تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«اینها احکام خداوند است از آنها تجاوز نکنید و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.</ref>.
## تجاوز به حدود- همان‌گونه که در قرآن آمده است: {{متن قرآن|فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ}}<ref>«پس هر کس بر شما ستم روا داشت همان‌گونه که با شما ستم روا داشته است با وی ستم روا دارید» سوره بقره، آیه ۱۹۴.</ref>. برای تحقق [[تجاوز]] دو شرط لازم است و با وجود این دو شرط مقاومت [[واجب]] و ضروری می‌گردد: مسلحانه بودن؛ [[قائم]] به [[زمان]] حال و [[آینده]] بودن. در [[قرآن کریم]] آمده است: {{متن قرآن|وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ}}<ref>«و در راه خداوند با آنان که با شما جنگ می‌کنند، جنگ کنید اما تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمی‌دارد» سوره بقره، آیه ۱۹۰.</ref>. بنابراین اگر تجاوز مربوط به گذشته بوده و در مقابل آن مقاومتی انجام نگرفته باشد، بر افروختن [[آتش]] جایز نیست. قرآن کریم در این باره چنین می‌گوید: {{متن قرآن|إِلَّا الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ أَوْ جَاءُوكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُقَاتِلُوكُمْ أَوْ يُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقَاتَلُوكُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلًا}}<ref>«مگر آنان را که با گروهی وابستگی دارند که میان شما و ایشان پیمانی است یا آنکه با دلتنگی از نبرد با شما و یا نبرد با قوم خویش، نزد شما آمده‌اند- و اگر خداوند می‌خواست آنان را بر شما چیرگی می‌داد و با شما به نبرد می‌پرداختند- باری، اگر اینان از شما کناره‌جویی کردند و با شما نبرد نکردند و از در سازش درآمدند، خداوند برای شما (در تجاوز) بر آنان راهی ننهاده است» سوره نساء، آیه ۹۰.</ref>. همان‌گونه که در [[آیه]] {{متن قرآن|فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ}}<ref>«پس هر کس بر شما ستم روا داشت همان‌گونه که با شما ستم روا داشته است با وی ستم روا دارید» سوره بقره، آیه ۱۹۴.</ref> ذکر شد، لازم است مقاومت و [[دفاع]] متناسب با [[اعمال]] تجاوز باشد. حالت‌های مقاومت و [[کارزار]] علیه تجاوز عبارت‌اند از: الف): مقاومت و [[کارزار]] علیه تجاوزی که واقع شده است. (بعضی از [[آیات]] مربوط به آن ذکر شد)؛ ب): مقاومت و [[پیکار]] علیه [[تجاوز]] واقع شده و مستمر: {{متن قرآن|وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا}}<ref>«و چرا شما در راه خداوند نبرد نمی‌کنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که می‌گویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار» سوره نساء، آیه ۷۵.</ref> ج): مقاومت و پیکار علیه تجاوز مورد [[انتظار]]: هر گاه فرد و یا گروهی از [[مسلمانان]] [[پیش‌بینی]] دقیق داشته باشند که از جانب کسانی به آنان تجاوز خواهد شد، لازم است بی‌درنگ مقاومتی مناسب از خود نشان دهند تا هم با [[قدرت]] [[آمادگی]] خود را اعلام کنند. در [[قرآن کریم]] در این باره آمده است: {{متن قرآن|وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاءٍ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْخَائِنِينَ}}<ref>«و اگر از گروهی بیم خیانتی (در پیمان) داری به گونه برابر (پیمانشان را) به سوی آنها بیفکن که خداوند خیانتکاران را دوست نمی‌دارد» سوره انفال، آیه ۵۸.</ref>.
#'''[[اشغالگران]]''': تفاوت مقاومت در برابر [[تجاوزگر]] با مقاومت در برابر اشغالگر آشکار است. در حالت نخست، مقاومت‌کنندگان در [[سرزمین]] خویش [[زندگی]] می‌کنند و در برابر هر تجاوزی، مقاومت می‌نمایند، ولی در حالت دوم، کسانی بر اثر [[ستم]] و [[بیداد]] طغیانن‌گرایان از دیار خویش بیرون رانده شده‌اند و سرزمینشان اشغال شده است، سپس جهت باز پس گرفتن آن سرزمین با اشغال‌گران به پیکار برمی‌خیزند و در برابرشان مقاومت می‌نمایند. نمونه بارز پدیده اشغال و مقاومت، [[اقدام]] [[رژیم]] [[صهیونیستی]] و مقاومت [[مردم]] ستمدیده [[فلسطین]] است. [[خداوند]] در [[قرآن]]، [[بی‌تفاوتی]] [[قوم بنی‌اسرائیل]] را در عدم مقاومت در برابر اشغال‌گران، [[نکوهش]] می‌کند، آنجا که [[قرآن]] از زبان ایشان می‌گوید: {{متن قرآن|قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِيَارِنَا وَأَبْنَائِنَا}}<ref>«گفتند: چرا در راه خداوند جنگ نکنیم در حالی که ما از سرزمینمان رانده و از فرزندانمان مانده‌ایم» سوره بقره، آیه ۲۴۶.</ref>. در جای دیگر، [[خداوند]] کسانی را که از دیارشان بیرون [[رانده شده]] و در [[راه خدا]] [[عذاب]] کشیده و مقاومت کرده و در این راه کشته شده‌اند، مورد [[رحمت]] فراگیر خود قرار می‌دهد: {{متن قرآن|فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ}}<ref>«آنگاه پروردگارشان به آنان پاسخ داد که: من پاداش انجام دهنده هیچ کاری را از شما چه مرد و چه زن -که همانند یکدیگرید- تباه نمی‌گردانم بنابراین بی‌گمان از گناه آنان که مهاجرت کردند و از دیار خود رانده شدند و در راه من آزار دیدند و کارزار کردند یا کشته شدند چشم می‌پوشم و آنان را به بوستان‌هایی در خواهم آورد که از بن آنها جویباران روان است، به پاداشی از نزد خداوند؛ و پاداش نیک (تنها) نزد خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۵.</ref>. در [[آیه]] دیگر، [[خداوند متعال]] به کسانی که به ناحق از دیارشان بیرون رانده شده‌اند [[اذن]] مقاومت و [[پیکار]] و نوید [[یاری]] و [[پشتیبانی]] می‌دهد: {{متن قرآن|أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ * الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ...}}<ref>«به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل می‌شود اجازه (ی جهاد) داده شد زیرا ستم دیده‌اند و بی‌گمان خداوند بر یاری آنان تواناست * همان کسانی که ناحق از خانه‌های خود بیرون رانده شدند و جز این نبود که می‌گفتند: پروردگار ما خداوند است»... سوره حج، آیه ۳۹-۴۰.</ref>.
#'''[[خرافه‌ها]]''': خرافه‌ها یکی از امور [[ناپسند]] است که [[قرآن کریم]] مقاومت در برابر آن را لازم می‌داند، [[قرآن]] به خرافه‌های فراوان اشاره می‌نماید و با توجه به تنوع و تطوّر آن، شیوه‌های مقاومت [[پیامبران الهی]] و [[بندگان]] [[صالح]] [[خداوند]] را متناسب با آن مطرح می‌کند. در این جا نخست به یک‌یک مورد جزئی [[خرافات]]، اشاره و یک جریان کلی از آن بررسی می‌شود‌. یکی از موارد جزئی خرافه‌پرستی در قرآن، داستان [[گوساله سامری]] است که در [[آیات]] ۸۵ تا ۹۸ [[سوره طه]]، بازگو شده است. پس از این که خداوند در این [[سوره]] به تلاش [[فرعون]] در [[گمراهی]] [[قوم]] خود و فرجام آن، اشاره می‌نماید، به [[بنی‌اسرائیل]] گوشزد می‌کند که ما به شما نعمت‌های زیادی دادیم تا از آنها استفاده کنید و سپاسگزار باشید، سپس خطاب به موسی{{ع}} می‌گوید: چه چیز موجب شد تو جلوتر از قومت به وعده‌گاه بشتابی؟ موسی{{ع}} فرمود: اینک آنان پشت سر من هستند و من به حضورت شتافتم تا [[خشنود]] شوی. خداوند می‌فرماید: {{متن قرآن|قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِنْ بَعْدِكَ وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ}}<ref>«فرمود: ما در نبود تو قومت را آزمودیم و سامری آنان را گمراه کرد» سوره طه، آیه ۸۵.</ref>. بعد از آن [[حضرت موسی]]{{ع}} [[خشمگین]] و اندوهناک به سوی قوم خود بازگشت و گفت: ای قوم من آیا پروردگارتان به شما [[وعده]] [[نیکو]] نداده بود؟ آیا مدت درنگ من در [[کوه]] طور بر شما طولانی شد؟ آیا خواستید خشمی از پروردگارتان بر شما فرود آید که به وعده من [[وفا]] نکردید؟ گفتند: {{متن قرآن|قَالُوا مَا أَخْلَفْنَا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنَا وَلَكِنَّا حُمِّلْنَا أَوْزَارًا مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْنَاهَا فَكَذَلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ}}<ref>«گفتند: ما در وعده تو به خودی خود خلاف نورزیدیم بلکه بارهایی (گران) از زیورهای قوم (فرعون) بر دوش ما نهاده شد (ه بود) که (در آتش) انداختیم آنگاه سامری (نیز) این چنین (طرح) افکند» سوره طه، آیه ۸۷.</ref>. سپس برای آنان، پیکر گوساله‌ای ساخت که صدای گاو داشت، پس او و پیروانش گفتند: خدای شما و خدای موسی همین است. هارون [[برادر]] [[حضرت موسی]] از این کار آنان سخت نگران شد و گفت: که شما در [[حقیقت]] با این گوساله مورد [[امتحان]] قرار گرفته‌اید و [[پروردگار]] [[حقیقی]] شما همان خدای یکتاست. گفتند: ما همچنان بر [[پرستش]] آن خواهیم ماند تا موسی برگردد. آن گاه که حضرت موسی{{ع}} باز گشت و قومش را بر آن حال دید، بر آشفت و نسبت به برادر خود نیز [[خشم]] گرفت. گفت: ای [[سامری]] این چه کاری بود که انجام دادی؟ سامری گفت: من چیزی دیدم که آنان ندیدند، پس مشتی از ردّ پای آن فرستاده ([[جبرئیل]]) برداشتم و آن را در [[آتش]] انداختم و نفس من این گونه برایم بیاراست. [[حضرت]] فرمود: {{متن قرآن|قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَاةِ أَنْ تَقُولَ لَا مِسَاسَ وَإِنَّ لَكَ مَوْعِدًا لَنْ تُخْلَفَهُ وَانْظُرْ إِلَى إِلَهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفًا لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفًا}}<ref>«(موسی) گفت: برو که تو را در زندگی (کیفر) این است که بگویی: (به من) دست نزنید! و تو را موعدی است که در آن با تو خلاف نمی‌ورزند و (اینک) در خدایت که پیوسته در خدمتش بودی بنگر که آن را می‌سوزانیم سپس (خاکستر) آن را در دریا به هر سو می‌پاشیم» سوره طه، آیه ۹۷.</ref>. در پایان این داستان، در [[آیه]] ۹۸ همین [[سوره]] به [[یگانگی]] پروردگار و [[علم]] [[واسع]] و فراگیر او اشاره شده است. در پایان از حکایت این خرافه‌پرستی، این نتیجه حاصل می‌شود که مقاومت حضرت موسی{{ع}} و بردارش [[حضرت هارون]]{{ع}} متناسب با نوع پدیده منفی است. آنان به طور نرم و با [[حکمت]] و [[استوار]] با آن پدیده روبه‌رو شدند و مرحله به مرحله آن را از میان بردند تا [[بندگان خدا]] از آن آسیب نپذیرند. پدیده خرافه‌پرستی عام‌تر از جریان سابق، [[بت‌پرستی]] است. در [[قرآن کریم]] در پنج آیه، کلمه “اصنام” به شکل جمع به کار رفته، بی‌آن‌که، ذکری از مفرد آن به میان آید و [[خداوند]] در پنج [[سوره]] به طور رسمی از [[بت‌ها]] و پدیده [[بت‌پرستی]] [[سخن]] گفته است. در این [[سوره‌ها]] از یک‌سو پدیده بت‌پرستی با گونه‌های مختلف آن ترسیم شده و از دیگر سو، مقاومت [[انبیای الهی]] به ویژه [[حضرت موسی]]{{ع}} و [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} را که متناسب با آن پدیده می‌باشد، به نمایش گذاشته شده است.
خداوند [[بنی‌اسرائیل]] را از دریا می‌گذراند آنان به قومی می‌رسند که [[بت‌پرست]] هستند [[قوم موسی]] به آن [[حضرت]] می‌گویند: {{متن قرآن|...يَا مُوسَى اجْعَلْ لَنَا إِلَهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ}}<ref>«ای موسی! برای ما خدایی بگمار چنان که آنان خدایانی دارند، (موسی) گفت: به راستی که شما قومی نادانید» سوره اعراف، آیه ۱۳۸.</ref>. گویا که این سخن قوم موسی{{ع}} آغاز دوباره پدیده بت‌پرستی در میان آن [[قوم]] و پاسخ آن حضرت شروع مقاومت در برابر آن پدیده است. مقاومت حضرت ابراهیم{{ع}} در چهار سوره از [[قرآن]] بر اساس مراتب مقاومت ایشان مطرح شود. در [[سوره شعرا]]، حکایت حضرت ابراهیم{{ع}} و [[آزر]] این‌گونه آغاز می‌گردد: {{متن قرآن|إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا تَعْبُدُونَ * قَالُوا نَعْبُدُ أَصْنَامًا فَنَظَلُّ لَهَا عَاكِفِينَ}}<ref>«هنگامی که به پدر و قومش گفت: چه می‌پرستید؟ * گفتند: بت‌هایی را می‌پرستیم و در کنارشان (به خدمت) ماندگاریم» سوره شعراء، آیه ۷۰-۷۱.</ref> حضرت ابراهیم{{ع}} با شنیدن این پاسخ‌، مقاومت خویش را با [[استدلال‌های عقلی]] که مربوط به به بی‌اثر بودن بت‌ها در [[زندگی]] است، به پیش می‌برد تا این [[یگانه‌پرستی]] را به عنوان [[آیین حق]] به آنان ارائه می‌نماید. در [[سوره مبارکه انعام]]، مرحله‌ای دیگر از [[رویارویی]] آن حضرت با پدیده بت‌پرستی حکایت می‌شود. حضرت إبراهیم{{ع}} پرسشی متفاوت با [[پرسش]] گذشته، از آزر می‌پرسد: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَةً إِنِّي أَرَاكَ وَقَوْمَكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«و یاد کن که ابراهیم به پدرش آزر گفت: آیا بت‌ها را به خدایی می‌گزینی؟ من، تو و قوم تو را در گمراهی آشکاری می‌یابم» سوره انعام، آیه ۷۴.</ref>. به دنبال این [[آیه]]، [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} برای [[اثبات وجود]] [[خداوند یکتا]]، [[استدلال‌های عقلی]] عرضه می‌کند. در [[سوره ابراهیم]]، آن [[حضرت]] از [[خداوند]] می‌خواهد که برایش سرزمینی [[امن]] قرار دهد و او و فرزندانش را از [[پرستش]] [[بت‌ها]] دور کند<ref>{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِنًا وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنَامَ}} «و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! این شهر را امن گردان و مرا و فرزندانم را از پرستیدن بت‌ها دور بدار» سوره ابراهیم، آیه ۳۵.</ref>. اوج مقاومت حضرت ابراهیم{{ع}} با پدیده [[بت‌پرستی]] در [[سوره انبیاء]]، آمده است. برنامه [[بت‌شکنی]] این [[پیامبر الهی]] از آیه ۵۲ شروع می‌شود که به [[آزر]] و قومش می‌گوید: این مجسمه‌ها چیست که همواره می‌پرستید؟ و آنان پاسخ می‌‌دهند: پدرانمان این گونه [[عبادت]] می‌کردند. آن حضرت در جواب می‌فرماید: شما و پدرانتان در [[گمراهی]] اشکار هستید. آنان گفتند: مطلبی [[حق]] برای ما آورده‌ای یا [[شوخی]] می‌کنی؟ حضرت فرمود: خدای یکتاست و من بر یکتایی او [[گواهی]] می‌دهم: به دنبال این سخن، [[سوگند]] یاد کرد که برای نابودی بت‌ها، طرحی درافکند: {{متن قرآن|فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلَّا كَبِيرًا لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ}}<ref>«آنگاه آنها را ریزریز کرد جز (بت) بزرگی که داشتند، باشد که آنان به سوی او باز آیند» سوره انبیاء، آیه ۵۸.</ref>. دنباله داستان روشن است، آن حضرت پس از [[اعتراض]] [[بت‌پرستان]] نسبت به بت‌شکنی او، استدلالی روشن و ساده می‌آورد. پس از این که تقصیر را به گردن [[بت]] بزرگ می‌اندازد، آنان در اعتراض می‌گویند: بت بزرگ اراده‌ای ندارد، حضرت از اعتراف آنها به [[بی‌ارادگی]] بت‌ها، برای [[نفی]] مطلق آنها بهره می‌برد. گلستان شدن [[آتش]] بر حضرت ابراهیم{{ع}} پایان باشکوه و نتیجه شگفت‌انگیز و معجزه‌آسای این جریان است که مقاومت‌های گونه‌گون [[خلیل]] [[الرحمان]]{{ع}} آن را به بار می‌آورد<ref>[[سید فضل‌الله میرقادری|میرقادری، سید فضل‌الله]]، [[حسین کیانی|کیانی، حسین]]، [[بن‌مایه‌های ادبیات مقاومت در قرآن (مقاله)|بن‌مایه‌های ادبیات مقاومت در قرآن]]</ref>.


==مصادیق مقاومت==
== مصادیق مقاومت ==
#'''[[مهاجرت]]''': یکی از شکل‌های مقاومت در [[قرآن کریم]]، [[مهاجرت]] کردن برای [[جهاد]] در [[راه]] [[خداوند]] است. [[خداوند متعال]] در آیه‌های فراوان به [[ثواب]] [[مهاجرت]] در [[راه خدا]] اشاره کرده و به [[مهاجرین]] [[وعده]] [[رحمت]] و [[بخشش گناهان]] داده و برای ایشان جایگاهی [[عظیم]] نزد خود برپا نموده است<ref>{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ}} «بی‌گمان کسانی که ایمان آوردند و در راه خداوند هجرت و جهاد کردند، به بخشایش خداوند امید دارند و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۲۱۸؛ {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ * يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَرِضْوَانٍ وَجَنَّاتٍ لَهُمْ فِيهَا نَعِيمٌ مُقِيمٌ * خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ}} «آنان که ایمان آورده‌اند و هجرت کرده‌اند و در راه خداوند با مال و جان خود، جهاد ورزیده‌اند، نزد خداوند بلند پایگاه‌ترند و آنانند که رستگارند * پروردگارشان آنان را به بخشایش و خشنودی از سوی خویش و بوستان‌هایی که ایشان را در آنها نعمتی پایدار است نوید می‌دهد * در حالی که هماره در آن جاودانند؛ بی‌گمان خداوند است که پاداشی سترگ نزد اوست» سوره توبه، آیه ۲۰-۲۲؛ {{متن قرآن|لَقَدْ تَابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَالْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ فِي سَاعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ مَا كَادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَءُوفٌ رَحِيمٌ}} «خداوند بر پیامبر و مهاجران و انصاری که از او هنگام دشواری پیروی کردند- پس از آنکه نزدیک بود دل گروهی از ایشان بگردد- بخشایش آورد سپس توبه آنان را پذیرفت که او نسبت به آنها مهربانی بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۱۷؛ {{متن قرآن|وَالْخَيْلَ وَالْبِغَالَ وَالْحَمِيرَ لِتَرْكَبُوهَا وَزِينَةً وَيَخْلُقُ مَا لَا تَعْلَمُونَ * وَعَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبِيلِ وَمِنْهَا جَائِرٌ وَلَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ * هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لَكُمْ مِنْهُ شَرَابٌ وَمِنْهُ شَجَرٌ فِيهِ تُسِيمُونَ}} «و نیز اسبان و استران و درازگوشان را (آفرید) تا سوارشان شوید و تا مایه آراستگی (باشند) و چیزهایی می‌آفریند که نمی‌دانید * و (راهنمایی به) راه راست با خداوند است و برخی از آن (راه)‌ها کژ راه است و اگر می‌خواست همه شما را راهنمایی می‌کرد * اوست که از آسمان برای شما آبی فرو فرستاد که آشامیدنی (شما) و گیاهی که در آن (چارپایانتان را) می‌چرانید از آن است» سوره نحل، آیه ۸-۱۰؛ {{متن قرآن|وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَلَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ}} «و کسانی را که پس از ستم دیدن در راه خداوند هجرت کردند در این جهان در جایی نیکو جا می‌دهیم و پاداش دنیای واپسین بزرگ‌تر است اگر می‌دانستند» سوره نحل، آیه ۴۱.</ref>. و در سوره‌ای دیگر [[پاداش]] آنان را، رزقی [[نیکو]] در [[آخرت]] می‌داند: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ مَاتُوا لَيَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقًا حَسَنًا وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ}}<ref>«و آنان که در راه خداوند هجرت گزیدند سپس کشته شدند یا درگذشتند خداوند به آنان روزی نیکویی خواهد داد و بی‌گمان خداوند بهترین روزی‌دهندگان است» سوره حج، آیه ۵۸.</ref>. در جای دیگر، [[خداوند]] [[مهاجرت]] در [[راه خدا]] را [[شرط ایمان]] دانسته و کسانی را که [[ایمان]] آورده و در [[راه خدا]] [[مهاجرت]] کرده و [[جهاد]] کرده‌اند، [[مؤمنان]] [[حقیقی]]، دانسته است. {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يُهَاجِرُوا مَا لَكُمْ مِنْ وَلَايَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ حَتَّى يُهَاجِرُوا وَإِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ إِلَّا عَلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ * وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ}}<ref>«کسانی که ایمان آورده و هجرت گزیده‌اند و در راه خداوند با مال و جانشان جهاد کرده‌اند و کسانی که (به آنان) پناه داده و یاری رسانده‌اند دوستان یکدیگرند و کسانی که ایمان آورده و هجرت نکرده‌اند شما را با آنان هیچ پیوندی نیست تا آنکه هجرت گزینند و اگر از شما در دین یاری بجویند باید یاری کنید مگر در برابر گروهی که میان شما و آنان پیمانی است و خداوند به آنچه انجام می‌دهید بیناست * و کسانی که ایمان آورده و هجرت گزیده و در راه خداوند جهاد کرده‌اند و کسانی که (به آنان) پناه داده و یاری رسانده‌اند به راستی مؤمن‌اند؛ آنان آمرزش و روزی ارجمندی دارند» سوره انفال، آیه ۷۲ و ۷۴. </ref>.
# '''[[مهاجرت]]''': یکی از شکل‌های مقاومت در [[قرآن کریم]]، مهاجرت کردن برای [[جهاد]] در راه [[خداوند]] است. [[خداوند متعال]] در آیه‌های فراوان به [[ثواب]] مهاجرت در [[راه خدا]] اشاره کرده و به [[مهاجرین]] [[وعده]] [[رحمت]] و [[بخشش گناهان]] داده و برای ایشان جایگاهی [[عظیم]] نزد خود برپا نموده است<ref>سوره بقره، آیه ۲۱۸؛ سوره توبه، آیه ۲۰-۲۲.</ref>.
#'''مقاومت با گفتار و موضع‌گیری مناسب''': مقاومت در [[قرآن]]، تنها مقاومت در برابر تهاجم به [[سرزمین]] نیست بلکه شامل [[پایداری]] در برابر تکذیب‌ها، سخریه‌ها، تخریب‌ها و شایعه‌پراکنی‌ها نیز می‌شود. [[خداوند]] برای هر یک از موارد پیش‌گفته، شکل یا شکل‌هایی از مقاومت را بیان کرده، به عنوان نمونه به مسأله [[تکذیب]] [[پیامبران]] از جانب [[مخالفان]] در [[قرآن]]، بارها اشاره شده است: [[تکذیب]] [[نوح]]<ref>{{متن قرآن|كَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِينَ}} «قوم نوح پیامبران را دروغگو شمردند» سوره شعراء، آیه ۱۰۵؛ {{متن قرآن|كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنَا وَقَالُوا مَجْنُونٌ وَازْدُجِرَ}} «پیش از ایشان، قوم نوح (پیامبران را) دروغگو شمردند و بنده ما نوح را دروغزن دانستند و گفتند: دیوانه است و (نوح از تبلیغ آن قوم) بازداشته شد» سوره قمر، آیه ۹؛ {{متن قرآن|إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا وَمَا نَحْنُ لَهُ بِمُؤْمِنِينَ}} “او جز مردی نیست که بر خداوند دروغی می‌بندد و ما به او ایمان نمی‌آوریم» سوره مؤمنون، آیه ۳۸.</ref>، [[تکذیب]] [[موسی]]<ref>{{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُبِينٍ * إِلَى فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَقَارُونَ فَقَالُوا سَاحِرٌ كَذَّابٌ}} «و بی‌گمان ما موسی را با نشانه‌های خویش و با حجّتی روشن فرستادیم * به سوی فرعون و هامان و قارون و آنان گفتند جادوگری بسیار دروغگوست» سوره غافر، آیه ۲۳-۲۴؛ {{متن قرآن|وَقَالَ فِرْعَوْنُ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ مَا عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرِي فَأَوْقِدْ لِي يَا هَامَانُ عَلَى الطِّينِ فَاجْعَلْ لِي صَرْحًا لَعَلِّي أَطَّلِعُ إِلَى إِلَهِ مُوسَى وَإِنِّي لَأَظُنُّهُ مِنَ الْكَاذِبِينَ}} «و فرعون گفت: ای سرکردگان! من خدایی جز خویشتن برای شما نمی‌شناسم پس ای هامان! برای من آجر بساز و کاخی (بلند) برایم برآور شاید من به خدای موسی آگاهی یابم و من او را از دروغگویان می‌پندارم» سوره قصص، آیه ۳۸؛ {{متن قرآن|وَأَصْحَابُ مَدْيَنَ وَكُذِّبَ مُوسَى فَأَمْلَيْتُ لِلْكَافِرِينَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ}} «و “اصحاب مدین” و (نیز) موسی دروغگو شمرده شد و به کافران مهلت دادم سپس آنان را فرو گرفتم پس (بنگر) کیفر من چگونه بود» سوره حج، آیه ۴۴.</ref> و [[تکذیب]] دیگر [[پیامبران]]<ref>{{متن قرآن|كَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِينَ}} «قوم نوح پیامبران را دروغگو شمردند» سوره شعراء، آیه ۱۰۵؛ {{متن قرآن|كَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِينَ}} «(قوم) ثمود پیامبران را دروغگو شمردند» سوره شعراء، آیه ۱۴۱؛ {{متن قرآن|كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِينَ}} «قوم لوط، پیامبران را دروغگو شمردند» سوره شعراء، آیه ۱۶۰؛ {{متن قرآن|كَذَّبَ أَصْحَابُ الْأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ}} «”اصحاب ایکه” پیامبران را دروغگو شمردند» سوره شعراء، آیه ۱۷۶؛ {{متن قرآن|كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَأَصْحَابُ الرَّسِّ وَثَمُودُ}} «پیش از آنان قوم نوح و اصحاب رسّ و ثمود دروغ‌انگاری کردند» سوره ق، آیه ۱۲؛ {{متن قرآن|وَلَقَدْ كَذَّبَ أَصْحَابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلِينَ}} «و “اصحاب حجر” پیامبران را دروغگو می‌شمردند» سوره حجر، آیه ۸۰.</ref> از جمله این موارد است که [[خداوند]] [[پیامبران]] را به [[صبر]] و [[پایداری]] در برابر آنها فرا می‌خواند: {{متن قرآن|وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلَى مَا كُذِّبُوا وَأُوذُوا حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا وَلَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ وَلَقَدْ جَاءَكَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلِينَ}}<ref>«و به یقین پیش از تو (نیز) پیامبرانی دروغگو شمرده شدند پس، هر چه دروغگو شمرده شدند و آزار دیدند شکیبایی ورزیدند تا آنکه یاری ما به ایشان رسید؛ و برای کلمات خداوند هیچ دگرگون‌کننده‌ای نیست و بی‌گمان (برخی) از خبر (های) پیامبران به تو رسیده است» سوره انعام، آیه ۳۴.</ref>. یکی از شکل‌های مقاومت که [[خداوند متعال]] در [[قرآن کریم]] به آن اشاره دارد، بی‌توجهی به سخن دروغ‌گویان و کم اهمیت دانستن گفتار آنان است، با این اسلوب، طرف مقابل در می‌یابد که نظر او ارزشی ندارد و با این کار [[خوار]] و [[ذلیل]] می‌شود: {{متن قرآن|وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ * كُلُوا وَتَمَتَّعُوا قَلِيلًا إِنَّكُمْ مُجْرِمُونَ}}<ref>«در آن روز، وای بر دروغ‌انگاران! *(اینک، ای کافران در این جهان) بخورید و اندکی برخوردار گردید که شما گناهکارید» سوره مرسلات، آیه ۴۵-۴۶.</ref> واضح است که خوردن بدون [[هدف]] در [[دنیا]] از ویژگی‌های حیوانات است و [[خداوند]] با این بیان کار آنان را، بی‌اهمیت قرار داده است<ref>دردساوی، نعیم رزق، أسالیب القرآن فی الرد علی الحملات الإعلامیه، ص۴۷.</ref>. زمانی که [[دشمنان]]، [[پیامبران]] را مسخره می‌کردند [[خداوند]] شکل‌های گوناگون را برای مقابله با آنان، ارائه می‌دهد، به عنوان نمونه، بی‌توجهی به سخن مسخره‌کنندگان و [[همنشینی]] نکردن با آنان و ترک نمودن مجلس آنان، از اشکال مقاومت است. {{متن قرآن|بَشِّرِ الْمُنَافِقِينَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا * الَّذِينَ يَتَّخِذُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَيَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا *وَقَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آيَاتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِهَا وَيُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذًا مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِينَ وَالْكَافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعًا}}<ref>«به منافقان نوید ده که عذابی دردناک خواهند داشت! * همان کسانی که به جای مؤمنان، کافران را دوست می‌گزینند؛ آیا عزّت را نزد آنان می‌جویند با آنکه بی‌گمان عزّت همه از آن خداوند است * و (خداوند) در این کتاب بر شما (پیش‌تر آیه‌ای) فرو فرستاده است که چون شنیدید آیات خداوند (از سوی کسانی) انکار و ریشخند می‌شود با آنان منشینید تا در گفت و گویی جز آن درآیند که در آن صورت بی‌گمان شما (نیز) مانند آنان خواهید بود؛ به راستی خداوند همه منافقان و کافران را یک جا در دوزخ فراهم می‌آورد» سوره نساء، آیه ۱۳۸-۱۴۰.</ref>. این [[آیات]] با استعاره تهکمیه شروع می‌شود و از همان ابتدا [[خداوند]] با قرار دادن کلمه {{متن قرآن|بَشِّر}} به جای {{متن قرآن|أَنْذِرْ}} عذابی دردناک را که در [[انتظار]] [[منافقین]] است [[بشارت]] داده، سپس به بیان علت این [[عذاب]] پرداخته و سبب آن را بد گمانی آنان به [[خدا]] دانسته است<ref>سید قطب، فی ظلال القرآن، ج۲، ص۵۵۶.</ref>.
# '''مقاومت با گفتار و موضع‌گیری مناسب''': مقاومت در [[قرآن]]، تنها مقاومت در برابر تهاجم به [[سرزمین]] نیست بلکه شامل [[پایداری]] در برابر تکذیب‌ها، سخریه‌ها، تخریب‌ها و شایعه‌پراکنی‌ها نیز می‌شود.
#'''مقاومت مسلحانه''': این شکل مقاومت در صورتی انجام می‌شود که فردی یا گروهی به [[حریم]]، [[شهر]]، منطقه و یا [[خاک]] [[کشور]] حمله کنند. در این حالت، مسأله [[دفاع]] [[شرعی]] پیش می‌آید که با توجه به [[آیات قرآنی]]، باید [[تدابیر]] لازم از طریق به کار بردن توان [[دفاعی]]، اندیشیده شود تا [[کشور]] در معرض خطر قرار نگیرد: {{متن قرآن|وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ}}<ref>«و در راه خداوند با آنان که با شما جنگ می‌کنند، جنگ کنید اما تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمی‌دارد» سوره بقره، آیه ۱۹۰.</ref>. همین موضوع در [[سوره حج]] چنین بیان شده است: {{متن قرآن|أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ}}<ref>«به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل می‌شود اجازه (ی جهاد) داده شد زیرا ستم دیده‌اند و بی‌گمان خداوند بر یاری آنان تواناست» سوره حج، آیه ۳۹.</ref>. بنابر [[آیات قرآنی]]، [[حکومت اسلامی]] در صورتی که مورد [[تجاوز]] واقع شود باید از خود [[دفاع]] کند و این [[دفاع]] از اولین [[حقوقی]] است که هر موجودی از آن برخوردار است و [[اسلام]] این [[حق]] را به [[مسلمانان]] داده است که از خود [[دفاع]] کنند. آیه‌های فراوان در [[قرآن]] به این نوع مقاومت اشاره دارد، مانند [[آیه]] پیش‌گفته در [[سوره حج]] و [[آیه]]: {{متن قرآن|وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ...}}<ref>«و هر جا بر آنان دست یافتید، بکشیدشان و از همان‌جا که بیرونتان راندند بیرونشان برانید» سوره بقره، آیه ۱۹۱.</ref><ref>[[سید فضل‌الله میرقادری|میرقادری، سید فضل‌الله]]، [[حسین کیانی|کیانی، حسین]]، [[بن‌مایه‌های ادبیات مقاومت در قرآن (مقاله)|بن‌مایه‌های ادبیات مقاومت در قرآن]]</ref>.
# '''مقاومت مسلحانه''': این شکل مقاومت در صورتی انجام می‌شود که فردی یا گروهی به حریم، [[شهر]]، منطقه و یا خاک [[کشور]] حمله کنند. در این حالت، مسأله [[دفاع]] [[شرعی]] پیش می‌آید که با توجه به [[آیات قرآنی]]، باید [[تدابیر]] لازم از طریق به کار بردن توان [[دفاعی]]، اندیشیده شود تا کشور در معرض خطر قرار نگیرد: {{متن قرآن|وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ}}<ref>«و در راه خداوند با آنان که با شما جنگ می‌کنند، جنگ کنید اما تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمی‌دارد» سوره بقره، آیه ۱۹۰.</ref>. بنابر آیات قرآنی، [[حکومت اسلامی]] در صورتی که مورد [[تجاوز]] واقع شود باید از خود دفاع کند و این دفاع از اولین حقوقی است که هر موجودی از آن برخوردار است و [[اسلام]] این [[حق]] را به [[مسلمانان]] داده است که از خود دفاع کنند<ref>[[سید فضل‌الله میرقادری|میرقادری، سید فضل‌الله]]، [[حسین کیانی|کیانی، حسین]]، [[بن‌مایه‌های ادبیات مقاومت در قرآن (مقاله)|بن‌مایه‌های ادبیات مقاومت در قرآن]]</ref>.


==عوامل مقاومت بخش==
== منابع ==
 
{{منابع}}
==موانع مقاومت==
# [[پرونده:136812498.jpg|22px]] [[محمد ملک‌زاده|ملک‌زاده، محمد]]، [[سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور (کتاب)|'''سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور''']]
 
# [[پرونده:Motafsiri.jpg|22px]] [[اصغر زاهدی‌تیر]]، [[محمد هادی امین ناجی]]، [[بررسی مفهوم مقاومت با رویکرد اجتماعی در آیات قرآن (مقاله)|'''بررسی مفهوم مقاومت با رویکرد اجتماعی در آیات قرآن''']]، [[مطالعات تفسیری (نشریه)|فصلنامه مطالعات تفسیری]]
==زیان های ترک مقاومت (سازش)==
# [[پرونده:1100670.jpg|22px]] [[سید فضل‌الله میرقادری]]، [[حسین کیانی]]، [[بن‌مایه‌های ادبیات مقاومت در قرآن (مقاله)|'''بن‌مایه‌های ادبیات مقاومت در قرآن''']]، [[مطالعات ادبی متون اسلامی (نشریه)|فصلنامه مطالعات ادبی متون اسلامی]]
 
{{پایان منابع}}
==الگوهای مقاومت==
===پیامبران الهی===
===ائمه===
===فرماندهان نظامی===
===زنان الگو===
===جوانان و نوجوانان===
===جوامع الگو===
 
==نمونه های تاریخی مقاومت و سازش==
==اقدامات دشمن برای شکستن مقاومت==
==مسئولیتهای مقاومان==
== چالش‌های مقاومت ==
===چالش‌های سیاسی===
# [[نافرمانی]]
# [[توطئه]]
# [[شکست]]
# [[استبداد]]
# [[استعمار]]
# [[استکبار]]
# [[دشمن]]
===چالش‌های اعتقادی کفر===
# [[الحاد]]
# [[نفاق]]
===چالش‌های اخلاقی===
# [[دروغ]]
# [[طمع]]
# [[حسادت]]
# [[گناه]]
# [[فساد]]
===چالش‌های فقهی===
* [[حرام]] (محرمات)
===چالش‌های اجتماعی===
# [[اختلاف]]
# [[ظلم]]
# [[استثمار]]
# [[سرقت]]
===چالش‌های امنیتی===
# [[افشاگری]]
# [[جاسوسی]]
# [[بغی]]
===چالش‌های اقتصادی===
# [[اسراف]]
# [[رباخواری]]
# [[احتکار]]
# [[تبذیر]]
==آینده مقاومت==
 
== جایگاه مقاومت در دولت اسلامی ==
 
== نقش مقاومت در حکومت جهانی مهدوی ==
 
==منابع==


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:فضایل اخلاقی]]
[[رده:مقاومت]]
[[رده:مدخل‌های بازبینی شده]]
{{ایمان}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۰ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۲۶

مقاومت به‌معنای عدل و اعتدال و ثبات، عبارت است از اعتقاد و اقدامی پایدار، ثابت و مستمر در چارچوب مبانی اسلام، جهت تحقق اهداف و مقاصد عالی الهی و انسانی. مقاومت از دیدگاه قرآن، کوششی برای بازگرداندن چیزی به حالت طبیعی خود است. مقاومت دو رکن اساسی دارد: ایمان راسخ و عمیق و استفاده از تمام توان مادی. برخی از ویژگی‌های مقاومت عبارت است از فطری بودن؛ فراگیری و همه جانبه بودن؛ هدفدار و منظم بودن و دائمی بودن آن. هدف اصلی مقاومت، ایجاد تعادل و توازن در انسان و جامعه انسانی است. هر چند مقاومت صرفا در برابر دشمن خارجی نیست بلکه به مقابله با هواهای نفسانی و ناهنجاری‌های اجتماعی نیز مقاومت گفته می‌شود.

مقدمه

«مقاومت» و ایستادگی در برابر حاکمان جائر، یکی از اقدامات معمول در سیره سیاسی پیشوایان معصوم به شمار می‌آید. آنان با این روش افزون بر عمل به تکلیف سیاسی ـ الهی خویش، شیوه‌های گوناگون مبارزه را به توده‌ها نشان داده و در زمینه سیاسی به آنان آگاهی می‌دادند. پیامبر اکرم (ص) به مدت ۱۳ سال در مکه با مقاومت و ایستادگی در برابر مشرکان قریش زمینه تأسیس حکومت در مدینه را فراهم ساخت و بعد از ایشان نیز هر یک از امامان معصوم (ع) به شیوه‌ای متناسب با زمان خویش، در برابر جائران وقت ایستادگی کردند و سرانجام در این راه هر کدام به نحوی به شهادت رسیدند[۱].

معناشناسی

برای واژه «مقاومت» معانی متعددی ذکر شده است. از جمله: عدل و اعتدال[۲]، ثبات[۳] قرار داشتن در راه راست بی‌هیچ انحراف و کژی به سمت‌وسویی[۴] و ضد اعوجاج[۵]،که معنای عدل و اعتدال شهرت بیشتری دارد[۶]. برخی گفته‌اند: «استقامت‌» همان «اقامه» است که «س» و «ت» معنای آن را تأکید می‌کند[۷]. برخی برای «مقاومت» و «استقامت» ریشه مشترکی قائل شده و آن را از مشتقات «قام» و «قیام» می‌دانند[۸].

رابطه معنایی مقاومت و استقامت

بررسی مفهوم لغوی «مقاومت‌» و «استقامت» نشان می‌دهد ارتباط تنگاتنگ و معناداری میان این دو واژه وجود دارد و جانشینی هر یک از آن دو خللی در معنا و مفهوم آن ایجاد نمی‌کند. «مقاومت» و «استقامت» هر دو یک حقیقت را دنبال می‌کنند و آن ایستادگی و باقی‌ماندن بر مسئله‌ای تا حق آن کامل اداء و تمام آثار آن ظاهر شود[۹].

در معنای اصطلاحی «مقاومت» می‌توان گفت: «مقاومت» اعتقاد و اقدامی پایدار، ثابت و مستمر در چارچوب مبانی اسلام، جهت تحقق اهداف و مقاصد عالی الهی و انسانی است، بدون اینکه افراط و تفریط یا انحراف و خروج از مبانی و اهداف صورت پذیرد. این تعریف همه معارف الهی اعم از اعتقاد، اخلاق و رفتار، اوامر و نواهی الهی، ایجاد مقتضی و ایستادگی در برابر انحرافات و از میان بردن موانع را شامل می‌شود.

نگاه قرآنی

قرآن، کتابی آسمانی و کتاب مقاومت در معنای عام آن است. کتابی که به هدف ایجاد توازن و تعادل و برپایی عدالت و ایجاد امنیت در جامعه بشری نازل شده است تا هیچ فتنه‌ای در عالم نباشد و تمام دین برای خدا باشد[۱۰]. مقاومت از دیدگاه قرآن، کوششی برای بازگرداندن چیزی به حالت طبیعی خود است. مقاومت از دیدگاه قرآن، مفهومی متداول و برگرفته از یک معنای ایمانی و شرعی و معروف، به نام "جهاد" است که می‌توان معنای حقیقی آن را در سخن خدای متعال خطاب به پیامبر اکرم (ص) یافت[۱۱]. مقاومت شامل مقاومت در برابر امیال نفسانی، طغیان‌گری‌ها، خرافه‌ها، تجاوزها، و اشغال‌گری‌ها می‌شود. شاید برخی بر این باور باشند که مقاومت تنها در میدان جنگ رخ می‌نماید اما این جزئی از مفهوم مقاومت و معنای آن وسیع‌تر و به جهاد نزدیک‌تر است. جهاد نیز چون مقاومت هر نوع کوششی را که در پی به اعتدال و توازن رساندن انسان و برپایی عدالت در روی زمین است، شامل می‌شود. بنابراین جهاد، چند گونه است: جهاد نفس، جهاد شهوات، جهاد باطل، جهاد طغیان‌گر، جهاد در برابر دشمنان که همان جنگ و یکی از انواع جهاد است.

آیاتی که در قرآن کریم بر "مقاومت" و "استقامت" دلالت دارند، به چند دسته تقسیم می‌شوند، که هر دسته آن ناظر به مسائل مربوط به خود می‌باشند.

  1. آیاتی که در آنها فرمان و امر به مقاومت آمده است، مانند: ﴿فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا[۱۲].
  2. آیاتی که در آنها از آثار مقاومت سخن گفته است: ﴿إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ[۱۳] و ...[۱۴].

موضوع و هدف مقاومت

برخی حقیقت اسلام را همان عدالت و توحید می‌دانند. امر به مقاومت‌، امر به توحید و عدالت است که همان اسلام است. شاید برهمین اساس باشد که یکی از علمای اسلامی می‌گوید: مقاومت و استقامت مد نظر قرآن‌، ایستادگی بر مبانی و هدف است نه روش، که در آیه ۱۵ سوره شوری بر آن تأکید شده است[۱۵].

علامه طباطبایی هدف از مقاومت را نمایان کردن استعدادها و ویژگی‌ها و آثار گوناگون به‌حسب شخصیت ذاتی و دستورات دین در زمینه‌های مختلف می‌داند و می‌نویسد: استقامت به‌معنای طلب قیام و استدعای ظهور همه آثار و منافع است، معنای استقامت در هر آیه‌ای با توجه به زمینه‌ای که استقامت در آن مطرح شده متفاوت است، مانند: قیام به حق توحید در عبودیت[۱۶]، ثبات بر ربوبیت حق در همه شئون زندگی و محافظت بر توحید در همه امور باطنی و ظاهری[۱۷] و قیام به وظایف دینی[۱۸][۱۹].[۲۰]

ارکان مقاومت

قرآن دو رکن اساسی را برای مقاومت بر می‌شمارد:

  1. ایمان راسخ و عمیق: هر کس به چیزی ایمان ژرف و بی‌شائبه داشته باشد، بدون تردید در راه آن جان فشانی می‌کند و از همه چیز خود برای رسیدن به آن می‌گذرد. بر این اساس مقاومت، زمانی پدید می‌آید که ایمان و عقیده در دل‌ها محکم و استوار گردد.
  2. استفاده از تمام توان مادی: اگر انسان به یقین برسد، ولی اسباب و وسایل لازم برای مقاومت را مهیا نسازد، کامیاب نمی‌گردد، پس انسان می‌بایست تمام توانایی‌های بشری خود را به کار گیرد تا به واسطه آنها بتواند در این مسیر پیروز شود. خداوند متعال هرگاه از ابزار مقاومت سخن می‌گوید واژه "مال" را مقدم بر نفس می‌داند و این دلیل بر آن است که هنگام مقاومت باید از مال خود گذشت و از آن در راستای جهاد در راه خدا استفاده کرد[۲۱].[۲۲]

مراحل مقاومت

قرآن میثاقی برای مؤمنان قرار داد تا توشه خود را برای مقاومت آماده سازند. حال در روند یک مقاومت، چه مراحلی باید طی شود تا نتیجه مطلوب، حاصل آید؟ قرآن در این زمینه بر چهار مرحله تکیه دارد:

  1. تعمیق و ترسیخ عقیده و ایمان: انسان نخست باید ایمان و عقیده‌اش را استوار گرداند تا بتواند در راه هدف خود از جان و مال بگذرد و در مقاومت سربلند شود. اگر همه اسباب و لوازم مقاومت بدون توجه به ایمان و عقیده آماده گردد، رکن مهمی از ارکان مقاومت که همان اذن و همراهی خداوند است فراچنگ نمی‌آید و در این حالت، مقاومت نتیجه مطلوب به دنبال نخواهد داشت.
  2. دریافت اسرار دشمنان و کشف نقشه آنان: اگر بخواهیم در برابر دشمن پایداری کنیم، باید آنان را خوب بشناسیم و از نقشه‌های آنان آگاهی شویم تا عکس‌العملی مناسب در برابر آنان داشته باشیم. خداوند بلند مرتبه در سوره بقره در مواجهه با منافقان با اشاره به مراحلی که آنان برای ترساندن مؤمنان از آن بهره می‌برند، تأکید می‌فرماید که مؤمنان باید بعد از تعمیق ایمان خود به دنبال شناخت اسرار و نقشه‌های دشمنان باشند. خداوند در این سوره، اسرار و رازهای درونی منافقین را آشکار می‌سازد و از چهار مرحله سخن می‌گوید که دشمنان برای ترساندن مؤمنان به کار می‌برند: خیرخواه مؤمنان نبودن[۲۳]؛ گمراه کردن مؤمنان[۲۴]؛ تسلم نشدن در برابر دین اسلام[۲۵] و لجاجت و استمرار در بدخواهی برای مؤمنان[۲۶].
  3. تشویق مؤمنان به جنگ و رویارویی با دشمنان: بعد از رسوخ و تثبیت ایمان در دل مؤمنان و آگاه کردن آنان نسبت به دشمن، باید ایشان را به جنگ و رویارویی با دشمن تشویق کرد[۲۷].
  4. بشارت به مجاهدین: پس از اینکه جنگ پایان یافت، خداوند به همه جهادگران پاداش می‌دهد، پاداش او رحمت و رضوان خداوندی و بهشت جاویدان است[۲۸]. خداوند به کسانی که به شهادت رسیده‌اند، بشارت زنده جاویدان بودن می‌دهد[۲۹]. اگر در هنگام جهاد، نقصی در اموال و جان صورت گیرد این نزد خداوند، به حساب می‌آید و به تعبیر قرآن، جهاد در راه خدا تجارتی است که سود فراوان در آن است و این سود، همان فوز عظیم است[۳۰]. از دیدگاه قرآن جنگ در راه خدا تجارتی است که انسان را از عذاب جهنم نجات می‌دهد[۳۱].[۳۲]

ویژگی‌های مقاومت

  1. فطری بودن: مقاومت، حالتی فطری است، زیرا آفریده‌های این جهان به طور مشترک دارای صفت مقاومت هستند که در همه موجودات از ریزترین واحد تا بزرگ‌ترین مجموعه، ساری و جاری است. برای سالم ماندن و آسیب‌ناپذیری همه جانبه (مادی و معنوی) انسان، از یک‌سو، دستور این است که انسان به سوی پدیده‌های منفی گرایش نداشته باشد، و از سوی دیگر، لازم است در برابر نیروهای منفی مقاومت کرد و با آنها مبارزه نمود تا آسیب‌ها نابود گردند[۳۳].
  2. مقاومت در برابر عناصر منفی: مقاومت همواره در برابر ضدّ مقاومت است، یعنی از یک سو تجاوز، ستم اعمال می‌شود و از سوی دیگر مقاومت به شکل‌های گوناگون و متناسب با پدیده منفی، که امری خارجی است، همیشه ارادی بوده و از طرف فرد، گروه، جامعه و ملّت و در برابر پدیده بیرونی ظاهر می‌گردد. بیان قرآن در مورد دو سویه بودن امر مقاومت و ضدّ مقاومت چنین است[۳۴].
  3. فراگیری و همه جانبه بودن: مقاومت، گونه‌ها و شیوه‌های فراوان ـ از مجاهدت با نفس گرفته تا مبارزه مسلحانه ـ دارد، اما به علت وصف کلیت و شمول، هیچ گونه‌ای از آن جایگزین گونه دیگر نمی‌گردد. قرآن با صراحت اعلام می‌کند که هرگاه مورد تجاوز و ستم قرار گرفتید، مقابله به مثل که از اشکال مقاومت است، بر شما واجب است[۳۵].
  4. اصالت دفاع در مقاومت: اصالت مقاومت بر دفاع است و همیشه از سوی نیروهای عدل و حق در برابر نیروهای منفی ستمگر و تجاوزگر صورت می‌پذیرد[۳۶].
  5. هدفدار و منظم بودن: مقاومت امری هدفدار، منظم و یک‌پارچه است. خداوند در سوره صف، مقاومتی منظم و یک‌پارچه را به تصویر می‌کشد[۳۷]. لزوم وحدت و یکپارچگی، لازمه مقاومت در برابر مشرکان و یا به طور کلی نیروهای منفی است که جملگی در برابر حق‌طلبان می‌ایستد و در صدد آسیب رساندن به آنان بر می‌آیند[۳۸].
  6. شرعی بودن: مقاومت، دستور الهی و یک واجب شرعی است و از ضروریات زندگی بشر است. خداوند متعال، صلاح زندگی بشر را بر اساس مقاومت قرار داده، به فرستاده‌اش چنین دستور می‌دهد[۳۹]. این‌گونه تشویق و برانگیختن از جانب خداوند برای برقراری توازن و اعتدال جامعه و حفظ حقوق دیگران و ارزش‌هایی است که زندگی بر مبنای آن قرار داده شده و هرگز بدون مقاومت، آن تعادل و توازن برقرار نخواهد شد. و در جای دیگر، تخلّف‌کنندگان از امر مقاومت را نکوهش می‌کند[۴۰].
  7. دائمی بودن: از آنجا که خداوند متعال در قرآن با بیانات مختلف، انسان‌های صالح و تقواپیشگان را جانشین خود در زمین می‌داند و آنان را وارث زمین خواهد کرد، از سوی دیگر همین انسان‌های شایسته و باتقوا به طور طبیعی همواره با موانعی از امیال نفسانی، ستم و تجاوز و طغیان دیگران روبه‌رو خواهند بود، بنابراین جهت دستیابی به اهداف خویش، لازم است مقاومت نمایند، و به ناگزیر، مقاومت امری همیشگی خواهد بود و به زمانی خاص محدود نمی‌شود.
  8. قدسی بودن مقاومت: مقاومت در راه حق یک مکانیسم اجرایی ساده و عینی و بدون پشتوانه نیست، بلکه افزون بر آثار ظاهری دنیوی که برای انسان‌ها به بار می‌آورد، ویژگی بسیار مهم آن قداست است. مقاومت در راه حق به یکی از این دو نتیجه می‌رسد: نخست پیروزی نهایی و دیگر شهادت که فوزی عظیم است. قرآن کشتگان در راه خدا را زنده می‌داند که نزد پروردگار روزی داده می‌شوند و این گونه بر قداست مقاومت در راه حق، مهر تأیید می‌زند[۴۱]. قرآن در جای دیگر کشته شدن یا مرگ در راه خدا را همراه با غفران الهی و رحمت بی‌پایان و برتر از همه امکانات دنیوی، می‌داند[۴۲]. همچنین خداوند به کسانی که در راه خدا هجرت کرده، سپس کشته شده و یا مرگشان فرا رسیده، وعده نیکو داده است[۴۳]. همین پشتوانه قداست است که مقاومت در راه خدا را با اشکال گونه‌گون آن شورآفرین و آرمان‌خیز و شادی‌آور ساخته است و مجاهدان راه خدا در مسیری که در پیش گرفته‌اند هرگز اندوهگین نمی‌شوند و در عزم راسخ آنان خللی ایجاد نمی‌گردد[۴۴].

اهمیت و ضرورت مقاومت

انسان به دلیل ویژگی اجتماعی بودنش نمی‌تواند تنها و بدون دیگران زندگی کند. او از آن هنگام که خود را شناخت و این نیاز را احساس نمود که باید در جمع زندگی کند و متوجه زندگی خود و دیگران شد، به دنبال دست یافتن به بهترین‌ها بود. بنابراین می‌بایست برای حفظ بقای خویش در برابر حوادث روزگار مقاومت نشان می‌داد. این احساس بشری نسبت به مقاومت، باعث پیدایش و استمرار آن گردید، پس مقاومت را می‌توان یک ضرورت در زندگی بشر دانست. از طرف دیگر هر جا سخن از فرهنگ مقاومت است، در برابر آن فرهنگ ذلّت و تن به خواری دادن مطرح می‌شود و انسان با توجه به سرشت و طبیعت ذاتی خویش ناگزیر است برای رهایی از ذلت و خواری و تسلیم نشدن در برابر پدیده‌های طبیعی و اجتماعی پایداری کند، به دیگر سخن انسان برای شناخت، حفظ و توسعه ارزش‌های مربوط به سعادت دنیوی و اخروی‌اش و همچنین شناخت ضد ارزش‌ها و دور کردن آنها از خود و دیگران باید دست به مقاومت بزند. بنابراین حیات و بقای انسان بر پایه مقاومت استوار است و او برای بقای خویش و داشتن زندگی واقعی و ایده‌آل، لازم است همواره در برابر نیروهای منفی و زیان‌بار، پایداری مناسب داشته باشد.

از دیگاه قرآن، هدف اصلی مقاومت، ایجاد تعادل و توازن در انسان و جامعه انسانی است و جز موارد یاد شده، این اهداف را می‌توان برای آن برشمرد:

  1. تقویت روحیه ایثار و فداکاری؛
  2. حفظ کرامت و عزت نفس؛
  3. حفظ وحدت و همدلی بین افراد جامعه؛
  4. اجرای حق و عدالت و نابودی باطل و کفر؛
  5. حفظ عزت اجتماعی و ریشه‌کن کردن فساد؛
  6. هموار کردن راه‌های پیشرفت انسان‌ها به سوی معبود؛
  7. حفظ استقلال وطن و جلوگیری از اشغال آن و دفع خطرها و تهدیدهای دشمن؛
  8. دفاع از مظلوم و مقاومت در برابر ستمگران و تجاوزگران و اشغالگران[۴۵].

اقسام مقاومت

فعالیت‌ها و آموزش‌های عقیدتی ـ سیاسی پیشوایان معصوم در تربیت امت مبارز از راه آموزش درس مقاومت و پایداری به ایشان در دو روش کلی مقاومت و مبارزه مثبت و مقاومت منفی قابل تبیین است.

مقاومت مثبت

پیشوایان معصوم به روش‌های گوناگون امت اسلامی را به مقاومت و مبارزه مثبت بر ضد حاکمانی جائر فراخوانده‌اند.

  1. ایجاد تنفر و انزجار از ستم و ستمگران: تربیت امت بر تنفر و انزجار از ستم و ستمگران، نخستین شیوه پیشوایان معصوم به منظور بارورساختن رشد سیاسی امت و تعمیق درک سیاسی ایشان در راستای تهاجم بر ستمکاران، ایجاد تحرک و مبارزه با جمود و رکود بوده است. در روایات وارده از اهل‌بیت (ع) که از حکومت و مسئولیت حاکم اسلامی سخن می‌گوید، به طور آشکار جایگاه دین در نفی ستم و مقابله با ظلم بیان شده است[۴۶]
  2. تربیت نیروهای شجاع و مبارز: دومین روش تربیتی پیشوایان معصوم در راستای آموزش مقاومت و مبارزه مثبت به امت اسلامی، تربیت نیروهای شجاع و مبارز است تا در شرایط سخت و درگیری‌های طاقت‌فرسا استوار و ثابت قدم باشند. بدیهی است این امر زمانی تحقق می‌یابد که بر ایمان و یقین مسلمانان افزوده شود، زیرا ترس زیاد از ناتوانی نفس و ضعف یقین نشأت می‌گیرد. در بسیاری از روایات، شجاعت در کنار صبر آمده است، زیرا غلبه بر هواهای نفسانی و لذایذ دنیوی با صبر قرین است[۴۷]. از این‌رو پیشوایان معصوم در دانشگاه تربیتی خود شیعیانی با ایمان، متعهد و شجاع تربیت می‌کردند.
  3. بیدارساختن وجدان انقلابی مردم: پیشوای معصوم از طریق برانگیختن احساسات و عواطف انسانی، وجدان‌های انقلابی مردم را به سوی اهداف مقدس و الهی معطوف می‌کرد. پس از شهادت امام حسین (ع) مردمان کوفه و شام آن‌چنان گرفتار غبار غفلت و جهالت شده بودند که خطبه‌های آتشینی چون خطبه امام سجاد (ع) و عمه بزرگوارش زینب کبری (س)، نمی‌توانست آنان را از خواب غفلت و جهالت بیدار سازد. در این مقطع، امام سجاد (ع) با برانگیختن احساس ندامت و گناه از سوی مردم، آنان را به سمت نفرت از بنی‌امیه و مبارزه‌جویی با آنان سوق داد و از این عامل روانی، برای مبارزه با دستگاه جور و زنده نگه داشتن حماسه عاشورا به خوبی بهره برد[۴۸]
  4. تأیید جنبش‌های انقلابی و مکتبی: پس از شهادت جانسوز امام حسین (ع)، در طول تاریخ حضور اهل‌بیت (ع) جنبش‌ها و قیام‌های کوچک و بزرگی روی داد که برخی از آنها با هدف دفاع از خاندان اهل‌بیت (ع) و مظلومیت ایشان و برخی دیگر با اهداف دنیاخواهانه و رسیدن به جاه و مقام بود. موضع سیاسی پیشوایان معصوم در برابر قیام‌ها، تأیید جنبش‌های انقلابی و مکتبی بود؛ ولی همواره بدون پذیرش رهبری و دخالت مستقیم در آنها صورت می‌پذیرفت.
  5. رویکرد پند و تذکر در مسیر اصلاح: امر به معروف و نهی از منکر در بینش سیاسی اهل‌بیت (ع) ضروری‌ترین گامی است که باید به منظور حفظ سلامت و صلاح جامعه و اصلاح آن برداشته شود. رویکرد پند و تذکر در مسیر اصلاح مفاسد اجتماعی و مبارزه با کج‌روی‌ها و استبداد و ظلم حاکمان همواره پیش از هر اقدام انقلابی مورد تأیید بوده و یکی از شیوه‌های سیاسی پیشوایان معصوم شمرده می‌شود.
  6. دعوت به صبر و استقامت در طریق حق: پیشوایان معصوم در راستای تربیت امت مبارز همواره به پیروان خود هشدار می‌دادند که مبادا به خاطر سختی‌های راه حق، از تداوم مسیر منصرف شوند. بهترین الگو در این زمینه عملکرد سیاسی ائمه (ع) در مواجهه با مشکلات و استقامت ورزیدن در برابر سختی‌هاست. ایشان با درس عملی خویش به پیروانشان می‌آموختند که هرگز به خاطر مشکلات راه حق، آن را انکار نکنند باطل را بر حق ترجیح ندهند[۴۹].
  7. مقابله با روحیه عافیت‌طلبی و توجیه‌گری: یکی از تلاش‌های مستمر ائمه اطهار (ع)، تلاش برای مقابله با روحیه عافیت‌طلبی و توجیه‌گری امت مسلمان بوده است. امام علی (ع) بارها قوم خود را به خاطر همین روحیه عافیت‌طلبانه و توجیه‌گرانه که با هر بهانه‌ای همچون گرمی تابستان، فرا رسیدن ایام برداشت محصول و امثال آن از همراهی با آن حضرت سرباز می‌زدند، سرزنش می‌کرد.
  8. ترویج مکتب جهاد و شهادت: با وجود آنکه بعد از نهضت انقلابی امام حسین (ع) در هیچ مقطعی از عصر ائمه اطهار (ع) شرایط برای قیام مسلحانه بر ضد زمامداران و حاکمان جائر مساعد نبود، آنان در این رهگذر از تبلیغ ارزش جهاد و شهادت و زنده نگه داشتن روحیه غیرت، ایثارگری و شهادت‌طلبی در امت اسلامی غفلت نورزیدند.
  9. زنده نگه‌داشتن نهضت عاشورا توسط ائمه (ع):

یکی از روش‌های مبارزاتی که توسط پیشوایان معصوم پس از شهادت امام حسین (ع) برگزیده شد، زنده نگه داشتن نهضت عاشورا و احیای فرهنگ این قیام خونین در میان مسلمانان بود. این روش، برگرفته از روش قرآن کریم است که برای ماندگاری فرهنگ انبیاء، قصص ایشان را یادآوری کرده و از این راه فرهنگ پیام‌آوران الهی را که فرهنگ توحید و مبارزه با طاغوتیان است، زنده نگه داشته است. ائمه اطهار (ع)، با الگو گرفتن از این روش الهی، با شیوه‌های مختلف یاد اسوه‌های نهضت عاشورا را گرامی می‌داشتند که در این بخش به عمده‌ترین آنها اشاره می‌شود[۵۰].

مقاومت منفی

دومین شیوه مبارزاتی و ایستادگی در برابر جائران در مکتب تربیتی اهل‌بیت (ع) استفاده از استراتژی مقاومت منفی بود. مقاومت منفی نیز در اشکال گوناگون قابل تبیین است مانند.

  1. قطع رابطه با ظالمان و بیدادگران: پیشوایان معصوم برای اتخاذ این استراتژی، به هواداران و طرفداران خود فرمان می‌دادند که با دستگاه حکومت قطع رابطه کرده و هیچ معامله‌ای در هیچ سطحی با آنان نداشته باشند. این استراتژی به طور عمده از عصر امام سجاد (ع) به بعد یعنی دوره پس از شهادت امام حسین (ع) با جدیت بیش‌تری دنبال شد، زیرا از این دوره فشارها، تهدیدات و تبعیدها نسبت به اهل‌بیت (ع) و خاندان و پیروان ایشان شدت یافت. در این شرایط، زمینه اتخاذ سیاست قطع رابطه و مقاومت منفی در برابر حاکم ستمگر فراهم شد. بر همین اساس فقهای اسلام در طول تاریخ عصر غیبت هر نوع اعانت به ظالمان و تصدی امور آنان را حرام دانسته و بدان فتوا داده‌اند. از نظر اسلام پذیرش مسئولیت در دستگاه ظلم یا پیوستن به آنها در هر مسئولیتی حرام است، مگر آنکه هدف، خدمت به اسلام و دفع ظلم از دیگران باشد و کمک به ظالم در آن منصب، بیش از خدمت و مصلحت موردنظر نباشد.
  2. توصیه به تقیه و رازداری سیاسی: مقصود از تقیه و رازداری سیاسی، ترک مخاصمه و تعطیل کردن مبارزه و مقاومت در برابر جائران و ستمگران نیست؛ بلکه مراد، مبارزه انسان به صورت مخفیانه و پنهانی است تا بهانه‌ای به دست دشمنان داده نشود. این روش، روشی معقول و منطقی است که در جوامع بشری کاربرد فراوان دارد و پیشوایان معصوم نیز برای حفظ تشیع، حفظ خود و شاگردانشان از این روش بسیار استفاده کرده و دیگران را نیز به پیروی از آن توصیه می‌کردند. تقیه از بهترین کارهای مؤمن است که در پرتو آن، خود و برادران دینی‌اش را از گزند مجرمان حفظ می‌کند. تقیه در جای خود نه تنها دلیل بر عجز، تسلیم و عقب‌نشینی نیست، بلکه یک نوع رازداری سیاسی و عقیدتی شمرده می‌شود و نوعی سپر دفاعی برای ذخیره‌سازی نیروها و تغییر شکل مبارزه است.

ائمه اطهار (ع) در راستای خط‌مشی ویژه مبارزاتی خود، همواره پیروانشان را به مبارز اصل تقیه و رازداری سیاسی فرا می‌خواندند. آنان به حدی بر این اصل تأکید داشتند که گاه از شیعیان خود به دلیل عدم اهتمام به این امر شکوه می‌کردند[۵۱].[۵۲]

گونه‌های مقاومت

گونه‌های مختلف مقاومت را که در مقابل پدیده‌های منفی و بازدارنده تحقق می‌یابد، می‌توان در این موارد و عناوین خلاصه کرد:

  1. گرایش‌های نفسانی: انسان به حکم فطرت و ساختار وجودی‌اش، دارای گرایش‌های نفسانی است که جهت بقای او لازم است. هرگاه آن گرایش‌ها از مسیر اصلی خود خارج شود، طغیان تحقق می‌یابد. در این هنگام، انسان با مقاومت در برابر سرکشی امیال نفسانی که از سرکشی دشمنان خطرناک‌تر و زیان‌بارتر است، در وجود خویش توازن و تعادل ایجاد می‌کند. سرکشی و طغیان آن امیال در نفس امّاره، متبلور می‌شود که مقابله و مبارزه و تسلط بر آن را “جهاد اکبر” می‌گویند.
  2. رذایل اخلاقی دیگران: یکی از آسیب‌ها و موانع پیش روی انسان در راه رسیدن به کمال، رذایل اخلاقی دیگران است. ممکن است شخصی در راه تزکیه نفس و مقاومت در برابر سرکشی‌های آن، موفق باشد ولی از اخلاق ناپسند سایر افراد آسیب ببیند. از آنجا که انسان موجودی اجتماعی است، ناگزیر باید با همنوعان خود معاشرت داشته باشد و این معاشرت، موجب می‌شود از فضائل یا رذایل اخلاقی آنان متأثر و بهره‌مند گردد. گاهی این تأثیر‌پذیری ارادی نیست، بدین معنا که امواج ویژگی‌های منفی، خود به خود از شخصی به شخص دیگر منتقل می‌شود.
  3. کجروی و ناهنجاری‌های اجتماعی: جامعه انسانی، مجموعه‌ای از نیروهای مثبت و منفی است. گاه قطع نظر از افراد کجروی‌ها و ناهنجاری‌های گروهی و جمعی دیده می‌شود و جماعتی حرکتشان واپس‌گرا و به سوی فساد است، هرچند به ظاهر تجاوز و یا طغیانی مشاهده نگردد. مقاومت در برابر کجروی‌ها و ناهنجاری‌های اجتماعی در حقیقت، اجرای فریضه امر به معروف و نهی از منکر است.
  4. حاکمان جور: خداوند در قرآن کریم از سویی، استبداد و سرکشی و استعلای مادی و قهری حاکمان ستمگر را به تصویر می‌کشد و از دیگر سو به مقاومت مؤمنانی اشاره دارد که با توکل به خدا در برابر آنان ایستادگی می‌کنند[۵۳].
  5. اشغالگران: کسانی بر اثر ستم و بیداد طغیانن‌گرایان از دیار خویش بیرون رانده شده‌اند و سرزمینشان اشغال شده است، سپس جهت باز پس گرفتن آن سرزمین با اشغال‌گران به پیکار برمی‌خیزند و در برابرشان مقاومت می‌نمایند[۵۴].

مصادیق مقاومت

  1. مهاجرت: یکی از شکل‌های مقاومت در قرآن کریم، مهاجرت کردن برای جهاد در راه خداوند است. خداوند متعال در آیه‌های فراوان به ثواب مهاجرت در راه خدا اشاره کرده و به مهاجرین وعده رحمت و بخشش گناهان داده و برای ایشان جایگاهی عظیم نزد خود برپا نموده است[۵۵].
  2. مقاومت با گفتار و موضع‌گیری مناسب: مقاومت در قرآن، تنها مقاومت در برابر تهاجم به سرزمین نیست بلکه شامل پایداری در برابر تکذیب‌ها، سخریه‌ها، تخریب‌ها و شایعه‌پراکنی‌ها نیز می‌شود.
  3. مقاومت مسلحانه: این شکل مقاومت در صورتی انجام می‌شود که فردی یا گروهی به حریم، شهر، منطقه و یا خاک کشور حمله کنند. در این حالت، مسأله دفاع شرعی پیش می‌آید که با توجه به آیات قرآنی، باید تدابیر لازم از طریق به کار بردن توان دفاعی، اندیشیده شود تا کشور در معرض خطر قرار نگیرد: ﴿وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ[۵۶]. بنابر آیات قرآنی، حکومت اسلامی در صورتی که مورد تجاوز واقع شود باید از خود دفاع کند و این دفاع از اولین حقوقی است که هر موجودی از آن برخوردار است و اسلام این حق را به مسلمانان داده است که از خود دفاع کنند[۵۷].

منابع

پانویس

  1. ملک‌زاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور، ص ۹۷.
  2. زبیدی، محمد بن محمد، تاج العروس، تحقیق و تصحیح: علی شیری، ج۱۷، ص۵۹۲؛ طریحی‌، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین‌، ج۳، ص۵۶۶.
  3. ابن‌اثیر جزری‌، مبارک بن محمد‌، النهایة، ج۴، ص۱۲۵.
  4. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ج۱، ص۶۹۲.
  5. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، تحقیق: ابراهیم سامرائی، ج۵، ص۵۴۰.
  6. فیروزآبادی، مجد الدین، قاموس المحیط، ص۱۱۵۲؛ جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج۵، ص۲۰۱۷.
  7. رضوی، سیدعباس؛ قدمی، غلامرضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، مدخل «استقامت».
  8. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۱۱، ص۴۷؛ میرقادری‌، سید فضل‌الله؛ کیانی، حسین، «بن‌مایه ادب مقاومت در قرآن»، فصلنامه ادبیات هنر دینی، سال ۱۳۹۱، ش۱، ص۷۴؛ دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه دهخدا، ج۱۴، ص۲۱۳۰۲.
  9. زاهدی‌تیر، اصغر، امین ناجی، محمد هادی، بررسی مفهوم مقاومت با رویکرد اجتماعی در آیات قرآن، فصلنامه تفسیری، ص۲۲۲؛ میرقادری، سید فضل‌الله، کیانی، حسین، بن‌مایه‌های ادبیات مقاومت در قرآن.
  10. سوره انفال، آیه ۳۹.
  11. سوره فرقان، آیه ۵۲.
  12. «پس چنان که فرمان یافته‌ای پایداری کن و (نیز) آنکه همراه تو (به سوی خداوند) بازگشته است (پایداری کند) و سرکشی نورزید» سوره هود، آیه ۱۱۲.
  13. «آنان که گفتند: پروردگار ما خداوند است سپس پایداری کردند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره احقاف، آیه ۱۳.
  14. زاهدی‌تیر، اصغر، امین ناجی، محمد هادی، بررسی مفهوم مقاومت با رویکرد اجتماعی در آیات قرآن، فصلنامه تفسیری، ص۲۲۵.
  15. خامنه‌ای، سیدعلی، بصیرت و استقامت (مجموعه سخنرانی)، ص۹۹.
  16. سوره فصلت، آیه ۶.
  17. سوره فصلت، آیه ۳۰.
  18. سوره روم، آیه ۳۰.
  19. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۱۰، ص۴۷-۴۸.
  20. زاهدی‌تیر، اصغر، امین ناجی، محمد هادی، بررسی مفهوم مقاومت با رویکرد اجتماعی در آیات قرآن، فصلنامه تفسیری، ص۲۲۵.
  21. سوره حدید، آیه ۲۵؛ سوره آل عمران، آیه ۱۴؛ سوره انفال، آیه ۶۰؛ سوره نحل، آیه ۸؛ سوره اسراء، آیه ۶۴؛ سوره حشر، آیه ۶.
  22. میرقادری، سید فضل‌الله، کیانی، حسین، بن‌مایه‌های ادبیات مقاومت در قرآن
  23. سوره بقره، آیه ۱۰۵.
  24. سوره بقره، آیه ۱۰۹.
  25. سوره بقره، آیه ۱۲۰.
  26. سوره بقره، آیه ۲۱۷.
  27. سوره بقره، آیات ۱۹۰ ـ ۱۹۳و ۱۹۰.
  28. سوره توبه، آیه ۲۰-۲۲.
  29. سوره آل عمران، آیه ۱۶۹.
  30. سوره توبه، آیه ۱۱۱.
  31. سوره صف، آیه ۱۰-۱۱.
  32. میرقادری، سید فضل‌الله، کیانی، حسین، بن‌مایه‌های ادبیات مقاومت در قرآن.
  33. سوره بقره، آیه ۱۹۳.
  34. سوره حجرات، آیه ۹.
  35. سوره بقره، آیه ۱۹۴.
  36. سوره بقره، آیه ۱۹۱.
  37. سوره صف، آیه ۴.
  38. سوره توبه، آیه ۳۶.
  39. سوره نساء، آیه ۸۴ و سوره انفال، آیه ۶۵.
  40. سوره توبه، آیه ۸۱.
  41. سوره آل عمران، آیه ۱۶۹.
  42. سوره آل عمران، آیه ۱۵۷.
  43. سوره حج، آیه ۵۸.
  44. میرقادری، سید فضل‌الله، کیانی، حسین، بن‌مایه‌های ادبیات مقاومت در قرآن.
  45. میرقادری، سید فضل‌الله، کیانی، حسین، بن‌مایه‌های ادبیات مقاومت در قرآن
  46. ر.ک: ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی ج۲، باب الظلم؛ محمد ملک‌زاده، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور، ص ۱۰۰.
  47. ر.ک: نهج‌البلاغه، حکمت ۴.
  48. ر.ک: محسن الامین عاملی، اعیان‌الشیعه، ص۳۲۱-۳۲۳.
  49. ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول، ص۲۱۶؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۸، ص۱۷۶.
  50. ملک‌زاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور، ص ۱۰۰ ـ ۱۰۸.
  51. ابو جعفر محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۳۱۴.
  52. ملک‌زاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور، ص ۱۱۷ ـ ۱۱۹.
  53. سوره قصص، آیه ۴.
  54. میرقادری، سید فضل‌الله، کیانی، حسین، بن‌مایه‌های ادبیات مقاومت در قرآن
  55. سوره بقره، آیه ۲۱۸؛ سوره توبه، آیه ۲۰-۲۲.
  56. «و در راه خداوند با آنان که با شما جنگ می‌کنند، جنگ کنید اما تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمی‌دارد» سوره بقره، آیه ۱۹۰.
  57. میرقادری، سید فضل‌الله، کیانی، حسین، بن‌مایه‌های ادبیات مقاومت در قرآن