مقاومت در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقاومت از دیدگاه قرآن، کوششی برای بازگرداندن چیزی به حالت طبیعی خود و برگرفته از مفهومی به نام جهاد است. این ویژگی در آیاتی از قرآن نیز مورد بحث قرار گرفته است. مقاومت نمایان کردن استعدادها، ویژگی‌ها و آثار گوناگون به‌حسب شخصیت ذاتی و دستورات دین در زمینه‌های مختلف است. ارکان مقاومت،ایمان و استفاده از تمام توان مادی است. فطری بودن، فراگیر و همه جانبه بودن، هدفدار و منظم بودن برخی از ویژگی‌های مقاومت است.

مقدمه

قرآن، کتابی آسمانی و کتاب مقاومت در معنای عام آن است. کتابی که به هدف ایجاد توازن و تعادل و برپایی عدالت و ایجاد امنیت در جامعه بشری نازل شده است تا هیچ فتنه‌ای در عالم نباشد و تمام دین برای خدا باشد ﴿حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ[۱] ادبیات مقاومت، نوعی ادبیات دینی و قرآن کتابی برای تبیین آیین قرآن مقدس اسلام است، پس رابطه‌ای محکم بین این نوع ادبی و قرآن وجود دارد. مقاومت از دیدگاه قرآن، کوششی برای بازگرداندن چیزی به حالت طبیعی خود است، به دیگر سخن، هر گاه دو طرف وجود داشته و یک طرف، در تلاش تسلط بر دیگری باشد، در این حالت، مقاومت پدید می‌آید تا تعادل و توازن را که اساس زندگی بشر است، برقرار نماید.

با این تعریف، مفهوم مقاومت، شمولی عام می‌یابد و هر حرکتی که برای باز گرداندن طغیان‌گر یا متجاوز به توازن و اعتدال انجام شود، مقاومت نام می‌گیرد.

مقاومت از دیدگاه قرآن، مفهومی متداول و برگرفته از یک معنای ایمانی و شرعی و معروف، به نام "جهاد" است که می‌توان معنای حقیقی آن را در سخن خدای متعال خطاب به پیامبر اکرم (ص) یافت: ﴿فَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَجَاهِدْهُمْ بِهِ جِهَادًا كَبِيرًا[۲].

بنابراین، مقاومت شامل مقاومت در برابر امیال نفسانی، طغیان‌گری‌ها، خرافه‌ها، تجاوزها، و اشغال‌گری‌ها می‌شود. شاید برخی بر این باور باشند که مقاومت تنها در میدان جنگ رخ می‌نماید اما این جزئی از مفهوم مقاومت و معنای آن وسیع‌تر و به جهاد نزدیک‌تر است. به دیگر سخن هر گونه جنگی در راه حق جهاد است ولی هر جهادی، جنگ نیست. جهاد نیز چون مقاومت هر نوع کوششی را که در پی به اعتدال و توازن رساندن انسان و برپایی عدالت در روی زمین است، شامل می‌شود. بنابراین جهاد، چند گونه است: جهاد نفس، جهاد شهوات، جهاد باطل، جهاد طغیان‌گر، جهاد در برابر دشمنان که همان جنگ و یکی از انواع جهاد است.

مقاومت در قرآن

آیاتی که در قرآن کریم بر "مقاومت" و "استقامت" دلالت دارند، به چند دسته تقسیم می‌شوند، که هر دسته آن ناظر به مسائل مربوط به خود می‌باشند.

  1. آیاتی که در آنها فرمان و امر به مقاومت آمده است، مانند: ﴿فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا[۳] و ﴿فَادْعُ وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ[۴]، ﴿فَاسْتَقِيمَا وَلَا تَتَّبِعَانِّ سَبِيلَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ[۵] و ﴿أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ[۶].
  2. آیاتی که در آنها از آثار مقاومت سخن گفته است: در آیات ﴿إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ[۷] و ﴿وَأَلَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُم مَّاء غَدَقًا[۸]. مخاطب یک آیه از چهار آیه‌ای که فرمان مقاومت و استقامت داده همه انسان‌ها هستند و این آیه با بیان وحدانیت خدای سبحان، خواهان مقاومت و استقامت بندگان در مسیر حرکت به‌سوی خدا است: ﴿أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ[۹]. اما سه آیه دیگر مشخصاً بعضی از پیامبران را مخاطب قرار داده است. در دو آیه[۱۰] از پیامبر اسلام (ص) خواسته شده است، همان‌گونه که به او فرمان داده شده، مقاومت و استقامت ورزد[۱۱]. در تفسیر مجمع البیان در ذیل آیه ﴿فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ... وَلَا تَطْغَوْا[۱۲] به دلالت ایجابی و سلبی مقاومت اشاره و آمده است: مقاومت و استقامت، همان ادای رسالتی است که پیامبر بدان مأمور شده بود و منظور از ﴿وَلَا تَطْغَوْا این است که با کم و زیاد کردن آن؛ از حد مقاومت و استقامت که همان "اسلام" است، خارج نشوید[۱۳]. آیت‌الله خامنه‌ای می‌گوید: "از نظر قرآن مقاومت پای فشردن در نظر و عمل برطریق مستقیم و گم نکردن هدف است"[۱۴] و نیز ملاک مقاومت در ﴿فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ باید اهداف و مبانی باشد نه روش. استقامت در اهداف لازم است نه روش، در روش‌ها آزمون و خطا جاری است[۱۵].

موضوع و هدف مقاومت

برخی حقیقت اسلام را همان عدالت و توحید می‌دانند. زمخشری در ذیل آیات ﴿شَهِدَ اللَّهُ... قَائِمًا بِالْقِسْطِ... * إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ[۱۶] آورده است: قد آذن أن الإسلام هو العدل و التوحيد، و هو الدين عند اللَّه، و ما عداه فليس عنده في شيء من الدين... أن دين الإسلام هو العدل والتوحيد[۱۷] یعنی خداوند اجازه داده است و می‌توان به‌جای اسلام، توحید و عدالت را قرار داد. از این بیان چنین برداشت می‌شود که هرچه به توحید و عدالت نزدیک شویم به اسلام نزدیک شده‌ایم، از‌این‌رو می‌توان گفت: امر به مقاومت‌، امر به توحید و عدالت است که همان اسلام می‌باشد. شاید برهمین‌اساس باشد که آیت‌الله خامنه‌ای می‌گوید: مقاومت و استقامت مد نظر قرآن‌، ایستادگی بر مبانی و هدف است نه روش، که در آیه ﴿فَادْعُ وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ[۱۸] بر آن تأکید شده است[۱۹].

علامه طباطبایی هدف از مقاومت را نمایان کردن استعدادها و ویژگی‌ها و آثار گوناگون به‌حسب شخصیت ذاتی و دستورات دین در زمینه‌های مختلف می‌داند و می‌نویسد: استقامت به‌معنای طلب قیام و استدعای ظهور همه آثار و منافع است، معنای استقامت در هر آیه‌ای با توجه به زمینه‌ای که استقامت در آن مطرح شده متفاوت است، مانند: قیام به حق توحید در عبودیت در آیه ﴿أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ[۲۰]، و ثبات بر ربوبیت حق در همه شئون زندگی و محافظت بر توحید در همه امور باطنی و ظاهری در آیه ﴿إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا[۲۱] و قیام به وظایف دینی در آیه ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا[۲۲] ظهور دارد[۲۳]. ظاهر این آیات به روشنی خواهان مقاومت بر مدار اوامر و نواهی خداوند است. در تفسیر فی ظلال القرآن در ذیل همین آیه می‌نویسد: مقاومت و استقامت‌، امر به راهی است که انحرافی در آن نیست. خداوند از پیامبر (ص) می‌خواهد دین اسلام را همان طور که خدا اراده و نازل کرد بدون هیچ‌گونه زیادی و کاستی اقامه کند[۲۴][۲۵].

مبانی و اصول مقاومت اسلامی

هر موضوعی با پیش‌فرض‌هایی روبرو است که مبنای تعیین اهداف، اصول، استراتژی و روش‌های آن موضوع قرار می‌گیرد. مقاومت به‌عنوان یک موضوع کلیدی در قرآن نیز دارای مبانی و اصول ثابتی است که تحقق مقاومت و هرگونه اقدام در وضع قوانین و انتخاب روش باید بر اساس آن صورت پذیرد، مهم‌ترین مبانی مقاومت عبارت‌اند از:

  1. توحیدگرایی: اساس مقاومت در قرآن بر توحید بنا شده است. امر به مقاومت و ایستادگی در قرآن از جمله آیه ﴿فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ[۲۶] به دو موضوع بنیادین برمی‌گردد که یکی شناختن خدا و دیگری برقراری عدالت و قسط در جامعه بشری است[۲۷]. که جامعه متکثر را به‌سوی «توحید» سوق می‌دهد. امام خمینی می‌گوید: «ما از این اصل اعتقادی (توحید)، اصل آزادی بشر را می‌آموزیم...»[۲۸]. آیت‌الله خامنه‌ای مفهوم توحید اجتماعی را که مقاومت بر اساس آن شکل می‌گیرد، به‌معنای پایبندی به وحدت و یکپارچگی جهان و خویشاوندی تمام اجزا و عناصر آن، برابری انسان‌ها در آفرینش و مایه‌های انسانی و در امکان تعالی و تکامل و آزادگی همه انسان‌ها از قید اسارت و عبودیت غیر خدا می‌داند[۲۹]. در اسلام «خط مشی و برنامه» با «حقیقت» یکسانند. قرآن با پیوند بین الوهیت و عبودیت، مسئله عقیده را در چهارچوب بنیادین «توحید» و «عدالت» تفسیر کرد و با ارائه جهان‌بینی و ایدئولوژی جامعی، تمامی امور را در شبکه هستی به خداوند واگذار کرد. اسلام با دعوت به اقرار و ایمان به ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ با معنای حقیقی آن در تمامی امور، حاکمیت را به خدا بازگرداند و تجاوزگرانی که با قائل شدن این حق برای خویشتن در دنیا به سلطنت خداوند تجاوز می‌نمایند را طرد کرد[۳۰]. براین اساس مقاومت بر توحید بنا می‌شود و امر به مقاومت، امر به اقامه توحید و لوازم آن است؛ اعم از تشکیل حکومت و تعیین استراتژی جهت تحقق حاکمیت خدا و ایفای حقوق انسانی بر اساس مبانی است و بر مبنای آن مبارزه با شرک، بی‌عدالتی، دفع تجاوز، ستمگری و ظلم و دفاع از مظلوم شکل می‌گیرد.
  2. عدالت: یکی از مهم‌ترین مبانی مقاومت بعد از توحید «عدالت» است. برخی اعتقاد و باور به «خدا» در اندیشه را توحید نظری و فردی، و «عدالت اجتماعی» را تجلی خدا در زندگی و توحید اجتماعی می‌دانند[۳۱]. ابن‌عاشور با فطری دانستن عدالت می‌نویسد: «خداوند از ایجاد تا ختم رسالت پیامبران، هدف واحدی را دنبال می‌کرد و آن حفظ نظام این عالم و تأمین مصالح و احوال اهل عالم بوده است و آن را تحت آن چه عدالت و استقامت نامیده است در نفوس پیروانش آنها را علاقمند می‌کند و به‌سمت عدالت و استقامت می‌کشاند‌»[۳۲]. مطهری «عدالت» را معیار اسلام و منشأ دین و قانون می‌داند؛ بدین‌معنا که عدالت به‌مثابه اصلی است که دین و قانون براساس آن ایجاد می‌گردد و می‌نویسد: «عدل قرآن، همدوش توحید، رکن معاد‌، هدف تشریع نبوّت، فلسفه زعامت و امامت، معیار کمال فرد‌، و مقیاس سلامت اجتماع است»[۳۳]. جوادی‌آملی می‌نویسد: «نادیده‌انگاشتن قسط و عدل، مخالفت با نظام طبیعی و اهتمام به آن، هماهنگی با نظام هستی است»[۳۴]. عدالت مفهومی مشترک در میان مکتب‌های الهی و بشری است. ازاین‌رو اگر نظریه عدالت در درون پارادایم خودش؛ یعنی با جهان‌بینی دینی تعریف نشود‌، همه چیز به‌هم می‌ریزد[۳۵]. قرآن همگان را به عدالت و احسان امر می‌کند: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ[۳۶]. پیامبر نیز رسالت خود را اقامه عدالت در جامعه برمی‌شمارد: ﴿وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ[۳۷]. آیات متعدد بیانگر آن است بین توحید‌، عدل و احسان رابطه تکوینی وجود دارد و این رابطه معنایی به‌خاطر جامعیت مفهوم «عدالت» است‌[۳۸]. و از سوی دیگر تنظیم‌کننده روابط و تأمین‌کننده نیازمندی‌های بشری نیز هست. با این بیان «مقاومت» از منظر قرآن، همچون امور تکوینی، بر اساس عدالت یا تابعی از عدالت است‌، ازاین‌رو همه فعالیت‌های اجتماعی و هرگونه اقدام و برنامه‌ریزی و وضع قوانین در حوزه‌های مختلف نیز باید برآمده از عدالت و تأمین‌کننده نیاز‌ها و ایفای حقوق طبیعی انسان‌ها و جوامع انسانی باشد، در غیر این صورت خروج از مقاومت تلقی می‌شود.
  3. فطرت: در قرآن کریم و روایات بر وجود فطرت مشترک میان آدمیان تأکید شده است که از حقیقت خود مبدل نخواهد شد: ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ[۳۹]. مطابق فرمایش پیامبر اکرم (ص) هر انسانی بر فطرت توحیدی آفریده شده است: «كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ»[۴۰] از فطرت بشر، هم اصول مشترک الهی بر می‌آید و هم اصول مشترک انسانی[۴۱]. ایمان به خدا و نفی شرک و طاغوت و وحدت هدف، نشانه‌های فطرت انسانی است و هرگونه شرک و ستم‌گری و هرگونه اختلاف و تفرقه‌، انحراف از فطرت قلمداد می‌شود‌[۴۲]. انسان به حکم فطرت، عدول از حق، عدالت و انسانیت را، فارغ از اعتقاد به باورهای دینی نمی‌پسندد. تاریخ گواهی می‌دهد در جوامع بشری تلاش برای اقامه عدالت و دست‌یابی به حقوق انسانی از سوی آگاهان جامعه همواره وجود داشته و با ظلم، تجاوز، ستمگری و سلطه به مقابله و مبارزه برخاسته‌اند و برهمین‌اساس است که مطهری انسان‌هایی را که بر اساس فطرت، اهل احسان، جود و عدالت باشند‌، را به خداپرستی فطری تعبیر نموده است و نزد خدا ماْجور می‌داند حتی اگر مشرک باشند‌[۴۳]. همه تمایلات و سنن فطری بشر را می‌توان به‌طور خلاصه استقامت در دعوت به عدل و بازداشتن از ظلم و انحراف از حق بیان داشت که هرانسانی به فطرت سلیم خود آن را عدالت می‌داند‌[۴۴]. براساس رویکرد جهان‌شمولی اسلام، در قرآن امر به «مقاومت» با تبیین عدالت، آزادی، حقوق طبیعی و کرامت انسان در قرآن مبتنی بر فطرت مشترک انسانی بنا نهاده شده است و برهمین‌اساس تشریع احکام و وضع قوانین و دستورالعمل‌های فردی و اجتماعی بر مبنای فطرت الهی در قرآن مورد تاکید قرار گرفته است.
  4. آخرت‌گرایی: یکی دیگر از مبانی مقاومت در قرآن، حقیقت معاد است که از اعتقاد به توحید ریشه می‌گیرد‌. انسان معتقد به معاد، در همه عرصه‌ها با جهاد و مبارزه و بذل مال و جان تا مرز شهادت ﴿إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ [۴۵]، خود را در مسیر اطاعت و برخورداری از نصرت و فلاح و رستگاری حقیقی می‌بیند و به احدی الحسنیین می‌اندیشد ﴿قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ وَنَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِكُمْ أَنْ يُصِيبَكُمُ اللَّهُ بِعَذَابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَيْدِينَا فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَكُمْ مُتَرَبِّصُونَ [۴۶]. یکی از عمده‌ترین تفاوت حامیان اندیشه‌ها و مکتب‌های مادی و غیرمادی، باور یا عدم باور آنان به معاد و به جهان آخرت است. اعتقاد به معاد، بینش انسان را از تنگنای دنیا به فراخنای جهان باقی پیوند می‌دهد، و همّت او را بلندمرتبه‌تر از آن می‌گرداند که بخواهد به تعلّقات دنیوی و مادّی و تضییع حقوق دیگران خشنود گردد و بدان رضایت دهد. حضرت علی (ع) هدف نهایی از خلقت را قیامت می‌داند. «فَإِنَّ الْغَايَةَ، الْقِيَامَةُ»[۴۷]. این اصل در حوزه اندیشه و نظر و عملکرد منشأ اثر است، یکی از آثار اعتقاد به معاد، توجه به عواقب اعمال است که موجب می‌شود انسان به عدالت رفتار کند و آزادی منطبق بر فرمان الهی را در نظر بگیرد و در محدوده حکم خداوند عمل کند و بی‌مبالاتی و بی‌بندوباری که در آخرت موجب عذاب می‌شود، نداشته باشد‌[۴۸]. جوادی‌آملی می‌نویسد: «فراموشی معاد موجب تبه‌کاری و ستمگری فردی و اجتماعی است» ‌[۴۹]. اعتقاد به معاد‌، موجب اطاعت‌پذیری از خدا و عامل مقاومت و پایداری در برابر ولایت کافران ﴿فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكُم بِنَهَرٍ فَمَن شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَمَن لَّمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ فَشَرِبُواْ مِنْهُ إِلاَّ قَلِيلاً مِّنْهُمْ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ قَالُواْ لاَ طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاقُوا اللَّهِ كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ [۵۰] و موجب استقامت و نصرت الهی ﴿إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ [۵۱]، آخرت‌اندیشی و وارستگی مجاهدان ﴿فَلْيُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يَشْرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ [۵۲] و سالم‌سازی اقتصاد﴿وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ * الَّذِينَ إِذَا اكْتَالُوا عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ * وَإِذَا كَالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ * أَلَا يَظُنُّ أُولَئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ * لِيَوْمٍ عَظِيمٍ * يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ * كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الْفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ [۵۳] می‌گردد. قرآن حیات حقیقی را زندگی اخروی دانسته و در آیه ﴿وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ[۵۴] به آن اذعان نموده است[۵۵].

ابعاد مقاومت

در یک نگاه کلی، امر به استقامت در آیه ﴿فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ...[۵۶] و نیز آیه ﴿أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ[۵۷] و ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ[۵۸] را می‌توان به‌عنوان اصول، عناصر و استراتژی اصلی و اساسی "مقاومت" با رویکرد اجتماعی به‌حساب آورد‌. مقاومت با رویکرد اجتماعی در قرآن، در دو بعد کلی ایجابی و سلبی مورد تأکید قرار گرفته است؛ لذا تحقق بعد ایجابی مقاومت در کنار بعد سلبی آن در چهارچوب مبانی، حیات طیبه را فراهم می‌سازد که به اجمال به ابعاد آن پرداخته می‌شود:

بُعد ایجابی مقاومت با رویکرد اجتماعی

  1. اصل مالکیت خدا بر سرنوشت انسان: در جهان‌بینی اسلامی، جهان در مالکیت مطلق خدا است‌. آیه ﴿أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ[۵۹] بیان بعثت رسول است‌[۶۰]. که به پرستش خدا و اجتناب از طاغوت دعوت نموده‌اند؛ چراکه پرستش غیر خدا و اتخاذ ارباب و پذیرش اراده و سلطه دیگران با توحید ناسازگار است و انسان را به شرک مبتلا می‌سازد﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ [۶۱]. سید محمدباقر صدر می‌نویسد: این اصل هرگونه زورگویی و بهره‌کشی و سلطه انسان را بر انسان نابود می‌سازد تا زمانی که "الله" اساس حاکمیت‌ها و نظام اسلامی جلوه‌گاه آن حکومت باشد، خودبه‌خود همه فرمانروایی‌ها و حاکمیت‌های ظالمانه، به‌وسیله این آیین از میان می‌رود‌[۶۲]. به شرطی که انسان در عالم تشریع با اطاعت از خدا در چهارچوب مبانی و سنت‌های الهی عمل کند.
  2. تشکیل حکومت: اقدام مهم پیامبر بعد از دعوت به توحید، تشکیل حکومت بود‌. امام خمینی می‌نویسد: نهاد حکومت در اسلام آن قدر اهمیت دارد که نه تنها در اسلام وجود دارد بلکه اسلام چیزی جز حکومت نیست‌[۶۳]. امام خمینی قیام به تشکیل حکومت را شعبه‌ای از ولایت پیامبر (ص) و امامان (ع) دانسته و می‌نویسد: "اگر فرد لایقی که دارای دو خصلت، علم به قوانین و عدالت، به‌پا خاست و تشکیل حکومت داد، همان ولایتی را که حضرت رسول اکرم (ص) در امر اداره جامعه داشت دارا است و بر همه مردم لازم است که از او اطاعت کنند. این توهم که اختیارات حکومتی رسول اکرم (ص) بیشتر از حضرت امیر (ع) بود‌، یا اختیارات حکومتی حضرت امیر (ع) بیش از فقیه است، باطل و غلط است‌[۶۴]. و هر ولایتی به‌جز ولایت خدا و جانشینانش، ولایت شیطان و طاغوت است که مؤمن را با هزار پیوند و رابطه، به قدرت طاغوت وابسته می‌سازد‌[۶۵]. اسلام با اصل قرار دادن حاکمیت مطلق خدا، مقام خلافت و جانشینی و امر مدیریت و آبادانی زمین، تأمین متوازن نیازهای مادی و روحی و هر آن چه که برای معاش در زندگی و ادامه حیات نیاز است را به انسان سپرد تا مبادی تمدن راستین را مهیا و اصول حاکم بر روابط داخلی و خارجی را تبیین کند‌[۶۶]. لازمه آن وضع و اجرای قوانین و تشکیل حکومت است‌. از آنجا که حاکمیت از آن خداست و به برگزیدگانش اذن داده و تفویض نموده است‌. در غیبت پیامبران، جانشینان و اوصیای آنها هستند و در غیبت اوصیا، فقهای امت، دین‌شناسان، آگاهان، آن‌کسانی‌که منصب ولایت را و امامت را به ارث بردند‌[۶۷]. که از آن به نظام امامت یاد می‌شود و اجازه دارند اقامه حاکمیت کنند. در این نظریه قدرت حاکمیت، ناشی از اراده خدا است و زمامداران دستورات خدا را به اجرا در می‌آورند‌[۶۸]. بین ماهیت حکومت‌های الهی با حکومت‌های بشری فاصله‌ای زیاد وجود دارد‌. برای اینکه وقتی مبنای تشکیل حکومت متفاوت باشد‌، بالطبع حکومت‌های متفاوت با اهداف متفاوت شکل می‌گیرد.
  3. اصل عدالت: در قرآن اقامه عدالت به‌عنوان وظایف اجتماعی مسلمانان مورد تأکید قرار گرفته است: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ[۶۹] و ﴿اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى[۷۰]. قرآن کریم اقامه عدالت اجتماعی را در مقیاس با دیگر ارزش‌های فردی و اجتماعی، با ارزش‌تر و آن را به فضیلت تقوا نزدیک‌تر می‌داند. امام خمینی با نفی حکومت‌های غیر عادلانه، برخی راه‌های اساسی عملی کردن عدالت اجتماعی را اجرای قوانین و مقررات اسلام‌[۷۱]، حذف فاصله طبقاتی، حفظ منافع محرومان و گسترش مشارکت عمومی و محرومیت‌زدایی‌[۷۲]، نفی نفوذ سرمایه‌داران در حکومت و مبارزه با زراندوزان و رفاه‌طلبان‌[۷۳]، توجه به عمران و آبادانی‌[۷۴] و تدوین قانون به نفع محرومان جامعه‌[۷۵] می‌داند که تحقق آنها‌، وظیفه جامعه اسلامی و حاکمان آن است‌[۷۶]. آیت‌الله خامنه‌ای آرمان‌های ایجابی را اجرای عدالت اجتماعی، ایستادگی در راه پیشرفت و آبادانی مادی و معنوی، پناه‌دادن به مظلوم و مقابله با ظالم می‌داند‌[۷۷]‌. قهراً هدف قرآن از عدالت، نجات محرومان و مستضعفان و نبرد و ستیز با ستم‌پیشگان است. مطهری اقامه عدل و قسط در جامعه را برقراری توحید عملی اجتماعی می‌داند‌[۷۸]. و از عدالت به‌عنوان معیار سلامتی و رضایت اجتماع یاد می‌کند و می‌نویسد: "آن اصلی که می‌تواند تعادل اجتماعی را حفظ کند و همه را راضی نگه دارد، به پیکر اجتماع سلامت و به روح اجتماع آرامش بدهد، عدالت است"‌[۷۹]. براساس دلالت‌های قرآن کریم‌، "مقاومت ایجابی" در تحقق عدالت؛ یعنی پای‌فشردن بر تمام چیزهایی است که خدا، وجود و تحقق آنها را در زندگی فردی و اجتماعی ضروری می‌شمارد، همچون: کرامت انسان﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ[۸۰]؛ ﴿مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ [۸۱]؛ ﴿وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا[۸۲]، آزادی﴿قُلْ يَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ [۸۳]، آبادانی زمین﴿وَاذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاءَ مِنْ بَعْدِ عَادٍ وَبَوَّأَكُمْ فِي الْأَرْضِ تَتَّخِذُونَ مِنْ سُهُولِهَا قُصُورًا وَتَنْحِتُونَ الْجِبَالَ بُيُوتًا فَاذْكُرُوا آلَاءَ اللَّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ [۸۴]؛ ﴿وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ [۸۵]، صلح ﴿وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ [۸۶]؛ ﴿إِلَّا الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ أَوْ جَاءُوكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُقَاتِلُوكُمْ أَوْ يُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقَاتَلُوكُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلًا[۸۷] و همزیستی مسالمت‌آمیز﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ [۸۸]؛ ﴿لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ [۸۹]، که مسلمانان باید به‌عنوان عبودیت اجتماعی در تحقق این امور تلاش نماید و کلیه قوانین و دستورالعمل‌های اجتماعی باید تابعی از عدالت تکوینی باشد.

بُعد سلبی مقاومت با رویکرد اجتماعی

قرآن در آیات متعددی متعرض این موضوع شده است و مسلمانان را از هرگونه اقدامی که زمینه وابستگی را فراهم کند باز داشته است. جنبه سلبی مقاومت ناظر به نفی سلطه بیگانگان بر سرنوشت سیاسی و اجتماعی مسلمانان است‌[۹۰]. بعد سلبی مقاومت را می‌توان از آیه ﴿وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا[۹۱] و دیگر آیات مرتبط مبنی بر نپذیرفتن سلطه کفار برداشت کرد. نمونه‌هایی از مقاومت سلبی که در قرآن به‌صراحت به آنها اشاره شده است عبارت‌اند از:

  1. نهی از پذیرش ربوبیت غیر خدا و مبارزه با طاغوت‌: از دیدگاه اسلام انسان آزاد آفریده شده است و هیچ‌کس و هیچ طبقه و هیچ گروه بر وی سلطه ندارد و سیادت و ربوبیت، ویژه خدا است‌[۹۲]. براساس آیه ﴿أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ[۹۳] و ﴿وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ[۹۴] حتی آزادی سیاسی و حق اطاعت از نظام‌های سیاسی و نهاد قدرت، مشروط به آن است که موجب "اتخاذ ارباب" نشود و در برابر ربوبیّت تشریعی خدا نباشد. در تفسیر فی ظلال القرآن آمده است: "در این جهت تفاوتی میان نظام‌های دیکتاتوری با نظام‌های دموکراسی نیست و همگی ارباب زمینی‌اند که انسان را به رقّیت و عبودیّت خویش می‌خوانند و تنها نظام اسلامی و توحیدی است که می‌تواند بشر را رهانیده و به او آزادی واقعی ببخشد"‌[۹۵]. منظور از طاغوت در هر چیزی است که اطاعت آن منافی با ایمان به خدا است‌[۹۶]. قرآن ایمان به خدا را مساوی با کفر به طاغوت به حساب آورده است ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ [۹۷]. که مسلمانان موظف‌اند از هر نظامی که به‌جای ربوبیت خدا نشسته است، چه حاکم مسلمان داشته باشد و چه غیر مسلمان‌، دوری کنند.
  2. نهی از پذیرش ولایت کفار: در مقاومت سلبی قرآن، برای حفظ استقلال و آزادی اجتماعی مسلمانان، آنان را از پذیرش ولایت کافران نهی کرده است؛ از جمله: در آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ[۹۸] و آیه ﴿لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ[۹۹] مسلمانان را از اتحاد و امتزاج با کفار بر حذر داشته است و در ادامه همین آیه با لحن انذار و تهدید می‌فرماید: ﴿وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ[۱۰۰] اگر کسی چنین کند در هیچ مأْمنی از خدا قرار ندارد‌[۱۰۱]. و در مقابل بر پذیرش ولایت خدا و پیامبر و اولی الامر در آیه ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا[۱۰۲] و پیروی از آنان در آیه ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۱۰۳] تأکید نموده است‌.
  3. عدم اعتماد و برقراری ارتباط صمیمی با کافران و مشرکان: یکی از اصول مقاومت در بعد سلبی از دیدگاه قرآن‌، عدم اعتماد و دوستی و روابط نزدیک با جبهه باطل است؛ یعنی مسلمانان نباید بر ستمگران تکیه و اعتماد کنند ﴿وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ[۱۰۴]. تکیه و اعتماد بر ستمگران باعث وابستگی می‌گردد و وابستگی به هر شکل آن، چه فرهنگی، سیاسی یا اقتصادی نتیجه‌ای جز اسارت و استثمار و نابودی استقلال مسلمانان ندارد‌[۱۰۵]. در آیات ناظر به نهی از دوستی کفار، تهدید شدیدی هم شده است، مثلاً در آیه ﴿مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ[۱۰۶] می‌فرماید: "و هر که از شما، آنان را دوست بدارد، او خود از ایشان است". و در آیه ﴿وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ[۱۰۷] فرمود: "خدا شما را از خودش بیم می‌دهد". و در آیه ﴿أَتُرِيدُونَ أَنْ تَجْعَلُوا لِلَّهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا مُبِينًا[۱۰۸] آیا می‌خواهید برای خدا علیه خود حجتی واضح درست کنید، (دست خدا را در عذاب به روی خود باز کنید)[۱۰۹]. از ابعاد مقاومت و ایستادگی بر حق، عدم برقراری روابط دوستانه با کفار و مشرکین است که در جبهه مقابل اسلام قرار دارند‌[۱۱۰]

ارکان مقاومت

قرآن دو رکن اساسی را برای مقاومت بر می‌شمارد:

  1. ایمان راسخ و عمیق: هر کس به چیزی ایمان ژرف و بی‌شائبه داشته باشد، بدون تردید در راه آن جان فشانی می‌کند و از همه چیز خود برای رسیدن به آن می‌گذرد. بر این اساس مقاومت، زمانی پدید می‌آید که ایمان و عقیده در دل‌ها محکم و استوار گردد به همین خاطر پیامبر اکرم (ص) در مکه معانی ایمانی را در دل مسلمانان ریشه‌دار گرداند و چون آنان به ایمانی عمیق رسیدند، توانستند رعب و وحشت را در دل دشمنان بیفکنند و تمام سختی‌ها را تحمل کنند، نمونه کامل این مقاومت را می‌توان در شعب ابوطالب یافت، آنجا که یاران پیامبر با تحمل دشواری‌ها توانستند در برابر این مشکلات و مصایب آن دوران مقاومت نمایند و سرانجام به پیروزی دست یابند[۱۱۱].
  2. استفاده از تمام توان مادی: اگر انسان به یقین برسد، ولی اسباب و وسایل لازم برای مقاومت را مهیا نسازد، کامیاب نمی‌گردد، پس انسان می‌بایست تمام توانایی‌های بشری خود را به کار گیرد تا به واسطه آنها بتواند در این مسیر پیروز شود. خداوند متعال هرگاه از ابزار مقاومت سخن می‌گوید واژه "مال" را مقدم بر نفس می‌داند و این دلیل بر آن است که هنگام مقاومت باید از مال خود گذشت و از آن در راستای جهاد در راه خدا استفاده کرد[۱۱۲].

مراحل مقاومت

قرآن میثاقی برای مؤمنان قرار داد تا توشه خود را برای مقاومت آماده سازند. حال در روند یک مقاومت، چه مراحلی باید طی شود تا نتیجه مطلوب، حاصل آید؟ با دقت در برخی از آیه‌های نازل شده در سوره‌های مدنی روشن می‌شود که نزول آیات مذکور به نوعی در ابتدای قانون‌گذاری در این مورد و هدایت‌گر انسان‌ها برای دستیابی به مقاومتی موفق است، قرآن در این زمینه بر چهار مرحله تکیه دارد:

  1. تعمیق و ترسیخ عقیده و ایمان: انسان نخست باید ایمان و عقیده‌اش را استوار گرداند تا بتواند در راه هدف خود از جان و مال بگذرد و در مقاومت سربلند شود. اگر همه اسباب و لوازم مقاومت بدون توجه به ایمان و عقیده آماده گردد، رکن مهمی از ارکان مقاومت که همان اذن و همراهی خداوند است فراچنگ نمی‌آید، و در این حالت، مقاومت نتیجه مطلوب به دنبال نخواهد داشت. خداوند متعال در این زمینه می‌فرماید: ﴿كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ[۱۱۳].
  2. دریافت اسرار دشمنان و کشف نقشه آنان: اگر بخواهیم در برابر دشمن پایداری کنیم، باید آنان را خوب بشناسیم و از نقشه‌های آنان آگاهی شویم تا عکس‌العملی مناسب در برابر آنان داشته باشیم. خداوند بلند مرتبه در سوره بقره در مواجهه با منافقان با اشاره به مراحلی که آنان برای ترساندن مؤمنان از آن بهره می‌برند، تأکید می‌فرماید که مؤمنان باید بعد از تعمیق ایمان خود به دنبال شناخت اسرار و نقشه‌های دشمنان باشند. خداوند در این سوره، اسرار و رازهای درونی منافقین را آشکار می‌سازد و از چهار مرحله سخن می‌گوید که دشمنان برای ترساندن مؤمنان به کار می‌برند:
    1. خیرخواه مؤمنان نبودن: ﴿مَا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَلَا الْمُشْرِكِينَ أَنْ يُنَزَّلَ عَلَيْكُمْ مِنْ خَيْرٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَاللَّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ[۱۱۴]. واژه "خیر" در آیه، نکره و در سیاق نفی به کار رفته و این به آن معنا است که منافقین دوست ندارند هیچ‌گونه خیری از جانب خدا بر مؤمنان نازل شود.
    2. گمراه کردن مؤمنان: ﴿وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا حَسَدًا مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۱۱۵]. در آیه، توصیه شده است که چون از نفاق منافقین در امان نیستیم باید مواظب نقشه‌هایمان باشیم.
    3. تسلم نشدن در برابر دین اسلام: ﴿وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ[۱۱۶]. در این آیه از واژه "لن" استفاده شده است که در اصطلاح صرف عربی به آن حرف نفی برای آینده (تأیید) می‌گویند، یعنی هرگز این گروه با تو همراه نخواهند شد و در تلاش هستند تا دوباره تو را به دین خودشان فرا خوانند.
    4. لجاجت و استمرار در بدخواهی برای مؤمنان: ﴿وَلَا يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ[۱۱۷]. در این آیه نیز از فعل ﴿لَا يَزَالُونَ استفاده شده است تا تأکید شود که منافقین در لجاجت و بدخواهی خود اصرار می‌ورزند و هرگز لحظه‌ای از تلاش برای بازگرداندن مؤمنان دست برنمی‌دارند.
  3. تشویق مؤمنان به جنگ و رویارویی با دشمنان: بعد از رسوخ و تثبیت ایمان در دل مؤمنان و آگاه کردن آنان نسبت به دشمن، باید ایشان را به جنگ و رویارویی با دشمن تشویق کرد: ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ[۱۱۸]. ﴿وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ[۱۱۹]. ﴿وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا تُقَاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِنْ قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ[۱۲۰]. در این آیه‌ها، خداوند قادر، مؤمنان را به جنگ و رویارویی با دشمن دعوت می‌کند.
  4. بشارت به مجاهدین: پس از این که جنگ پایان یافت، خداوند به همه جهادگران پاداش می‌دهد، پاداش او رحمت و رضوان خداوندی و بهشت جاویدان است: ﴿الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ * يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَرِضْوَانٍ وَجَنَّاتٍ لَهُمْ فِيهَا نَعِيمٌ مُقِيمٌ * خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ[۱۲۱]. خداوند به کسانی که به شهادت رسیده‌اند، بشارت زنده جاویدان بودن می‌دهد: ﴿وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ[۱۲۲]. اگر در هنگام جهاد، نقصی در اموال و جان صورت گیرد این نزد خداوند، به حساب می‌آید. و به تعبیر قرآن، جهاد در راه خدا تجارتی است که سود فراوان در آن است و این سود، همان فوز عظیم می‌باشد: ﴿إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ[۱۲۳].

از دیدگاه قرآن جنگ در راه خدا تجارتی است که انسان را از عذاب جهنم نجات می‌دهد: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ * تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ[۱۲۴]. نکته در خور بیان در این آیه آن است که خداوند از استفهام در معنای تشویق استفاده کرده، به این معنی که از تجارتی سودمند پرسش می‌کند و شنونده را تشویق می‌نماید تا منتظر این تجارت سودمند باشد، سپس بعد از ایمان به خدا و رسولش، جهاد در راه خدا را با جان و مال معامله‌ای سودمند برمی‌شمرد[۱۲۵].

ویژگی‌های مقاومت

  1. فطری بودن: مقاومت، حالتی فطری است، زیرا آفریده‌های این جهان به طور مشترک دارای صفت مقاومت هستند که در همه موجودات از ریزترین واحد تا بزرگ‌ترین مجموعه، ساری و جاری است، به عنوان مثال بدن انسان، یک مجموعه و در ظاهر همانند کشوری کوچک است، به مجرد این که ویروس یا میکروبی وارد آن مجموعه می‌شود، گلبول‌ها آماده رویارویی با دشمن خارجی هستند. بسیاری از آن گلبول‌ها به سان سربازانی در راه دفاع از بین می‌روند. این مقاومت تا جایی ادامه دارد که دشمن از بین برود و یا از بدن به بیرون رانده شود و سلامتی به آن باز گردد. برای سالم ماندن و آسیب‌ناپذیری همه جانبه (مادی و معنوی) انسان، از یک‌سو، دستور این است که انسان به سوی پدیده‌های منفی گرایش نداشته باشد، به عنوان مثال ستمگران قابل اعتماد نیستند و نباید به آنان تمایل نشان داده شود، بیان قرآن در این باره چنین است: ﴿وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ...[۱۲۶]. از سوی دیگر، لازم است در برابر نیروهای منفی مقاومت کرد و با آنها مبارزه نمود تا آسیب‌ها نابود گردند. ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ...[۱۲۷].
  2. مقاومت در برابر عناصر منفی: مقاومت همواره در برابر ضدّ مقاومت است، یعنی از یک سو تجاوز، ستم اعمال می‌شود و از سوی دیگر مقاومت به شکل‌های گوناگون و متناسب با پدیده منفی، که امری خارجی است، همیشه ارادی بوده و از طرف فرد، گروه، جامعه و ملّت و در برابر پدیده بیرونی ظاهر می‌گردد. بدون تردید افرادی که دارای یک هویّت هستند و در یک سو حرکت می‌کنند، هرگز میان آنان، نزاع و کشمکش وجود ندارد و حمله یک طرفه و انتقام‌گیری از طرف آنان قابل قبول نیست. بیان قرآن در مورد دو سویه بودن امر مقاومت و ضدّ مقاومت چنین است: ﴿وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ...[۱۲۸].
  3. فراگیری و همه جانبه بودن: مقاومت، گونه‌ها و شیوه‌های فراوان – از مجاهدت با نفس گرفته تا مبارزه مسلحانه – دارد، اما به علت وصف کلیت و شمول، هیچ گونه‌ای از آن جای‌گزین گونه دیگر نمی‌گردد. قرآن درباره خطر نفس امّاره از زبان حضرت یوسف صدیق (ع) چنین می‌گوید: ﴿وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ[۱۲۹]. و در جای دیگر با صراحت اعلام می‌کند که هرگاه مورد تجاوز و ستم قرار گرفتید، مقابله به مثل که از اشکال مقاومت است، بر شما واجب می‌باشد. ﴿فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ...[۱۳۰]. آثار ادبی نیز در صورتی ماندگار خواهند بود که از درون‌مایه مقاومت با این ویژگی برخوردار باشند، در غیر این صورت تاریخ مصرف آنها بسیار محدود خواهد بود. “در تاریخ گذشته یا معاصر زندگی انسان، هیچ اثر ادبی ارزنده‌ای نمی‌توان یافت که از عنصر پایداری بی‌بهره باشد. چه هر اثر که به گونه‌ای فارغ از اندیشه نبرد میان انسان و جهان، آفریده شده باشد، در حقیقت، یکی از ترکیبات اصلی خود را از دست داده است و پیداست که در این جا، مصداق “جهان” می‌تواند هم وجود طبیعی آن باشد و هم بافت بشری‌اش”[۱۳۱]. ادب مقاومت، چهره انسانی عامی دارد که به هنگام ترسیم اشکال مختلف تضادهای زندگی، در هیچ قالب ملی و یا چارچوب اجتماعی خاص نمی‌گنجد و این یکی از جنبه‌های مثبت و مهم این گونه آثار ادبی است که به طور عموم برای پیوند و ارتباط آفریده شده نه برای جدایی و انفصال.
  4. اصالت دفاع در مقاومت: اصالت مقاومت بر دفاع است و همیشه از سوی نیروهای عدل و حق در برابر نیروهای منفی ستمگر و تجاوزگر صورت می‌پذیرد: ﴿فَإِنْ قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ[۱۳۲].
  5. هدفدار و منظم بودن: مقاومت امری هدفدار، منظم و یک‌پارچه است. خداوند در سوره صف، مقاومتی منظم و یک‌پارچه را به تصویر می‌کشد: ﴿إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ[۱۳۳]. کلمه ﴿صَفّ در آیه مذکور، دو معنا را می‌رساند: یکی معنای وحدت و جمعی حرکت کردن، دوم معنای نظم و یکپارچگی و شبه جمله ﴿فِي سَبِيلِهِ هدف‌دار بودن و جهت‌دار بودن حرکت مقاومت را تبیین می‌نماید. لزوم وحدت و یکپارچگی، لازمه مقاومت در برابر مشرکان و یا به طور م کلی نیروهای منفی است که جملگی در برابر حق‌طلبان می‌ایستد و در صدد آسیب رساندن به آنان بر می‌آیند. بیان قرآن کریم در این باره، چنین است: ﴿وَقَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَافَّةً...[۱۳۴].
  6. شرعی بودن: مقاومت، دستور الهی و یک واجب شرعی است و از ضروریات زندگی بشر است. خداوند متعال، صلاح زندگی بشر را بر اساس مقاومت قرار داده، به فرستاده‌اش چنین دستور می‌دهد: ﴿فَقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا تُكَلَّفُ إِلَّا نَفْسَكَ وَحَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَكُفَّ بَأْسَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَاللَّهُ أَشَدُّ بَأْسًا وَأَشَدُّ تَنْكِيلًا[۱۳۵]. و در جای دیگر می‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ[۱۳۶]. این‌گونه تشویق و برانگیختن از جانب خداوند برای برقراری توازن و اعتدال جامعه و حفظ حقوق دیگران و ارزش‌هایی است که زندگی بر مبنای آن قرار داده شده و هرگز بدون مقاومت، آن تعادل و توازن برقرار نخواهد شد. و در جای دیگر، تخلّف‌کنندگان از امر مقاومت را نکوهش می‌کند: ﴿فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلَافَ رَسُولِ اللَّهِ وَكَرِهُوا أَنْ يُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَالُوا لَا تَنْفِرُوا فِي الْحَرِّ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ كَانُوا يَفْقَهُونَ[۱۳۷]. پیامبران الهی در راستای تربیت پیروان و مجاهدان، آنان را به مقاومت دعوت می‌کنند، چنان که موسی (ع) قومش را به پایداری توصیه می‌نماید: ﴿قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اسْتَعِينُوا بِاللَّهِ وَاصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ[۱۳۸].
  7. دائمی بودن: از آنجا که خداوند متعال در قرآن با بیانات مختلف، انسان‌های صالح و تقواپیشگان را جانشین خود در زمین می‌داند و آنان را وارث زمین خواهد کرد، از سوی دیگر همین انسان‌های شایسته و باتقوا به طور طبیعی همواره با موانعی از امیال نفسانی، ستم و تجاوز و طغیان دیگران روبه‌رو خواهند بود، بنابراین جهت دستیابی به اهداف خویش، لازم است مقاومت نمایند، و به ناگزیر، مقاومت امری همیشگی خواهد بود و به زمانی خاص محدود نمی‌شود. قرآن خلافت روی زمین و استقرار و امنیت را به اهل ایمان و شایستگان، وعده داده است: ﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ...[۱۳۹]. ﴿وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ[۱۴۰]. همین که قرآن کریم مقاومت را تا دفع فتنه و سرافرازی دین خدا لازم می‌داند، دلیل بر دائمی بودن آن است: ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ[۱۴۱]. و هنگام نزاع دو طایفه از مؤمنان، مقاومت در برابر طایفه سر کش و طغیان‌گر را لازم می‌داند تا این که آنان را به امر خداوند باز گردند[۱۴۲].
  8. قدسی بودن مقاومت: مقاومت در راه حق یک مکانیسم اجرایی ساده و عینی و بدون پشتوانه نیست، بلکه افزون بر آثار ظاهری دنیوی که برای انسان‌ها به بار می‌آورد، ویژگی بسیار مهم آن قداست است. این ویژگی، معنوی و باطنی می‌باشد و آن چنان از بعد ارزشی، در اوج و شکوه قرار دارد که ژرفای آن را اندیشه و خرد انسان‌ها نمی‌تواند درک کند و تنها خداوند، ارزش آن را می‌داند و به آن پاداش می‌دهد. مقاومت در راه حق به یکی از این دو نتیجه می‌رسد: نخست پیروزی نهایی و دیگر شهادت که فوزی عظیم است. “دفاع بالذات ارزش و قداست دارد، مهم درک و معرفت صحیح از آن است. این معرفت است که به انسان درس مقاومت، صبر و مبارزه می‌دهد”[۱۴۳]. قرآن کشتگان در راه خدا را زنده می‌داند که نزد پروردگار روزی داده می‌شوند و این گونه بر قداست مقاومت در راه حق، مهر تأیید می‌زند: ﴿وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ[۱۴۴]. در آیه‌های بعد، سخن از مجاهدان راه حق که از فوز شهادت بهره‌مند نشده‌اند، به میان آمده و وعده داه شده است که آنان از فضل و رحمت بی‌منتهای الهی بهره‌مند می‌شوند و خداوند، قدردان مجاهدت‌های آنان خواهد بود. در آیه ﴿وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ[۱۴۵] به معنای فوق الذکر با اندکی تفاوت اشاره گشته است. قرآن در جای دیگر کشته شدن یا مرگ در راه خدا را همراه با غفران الهی و رحمت بی‌پایان و برتر از همه امکانات دنیوی، می‌داند. ﴿وَلَئِنْ قُتِلْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرَحْمَةٌ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ[۱۴۶]. همچنین خداوند به کسانی که در راه خدا هجرت کرده، سپس کشته شده و یا مرگشان فرا رسیده، وعده نیکو داده است. ﴿وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ مَاتُوا لَيَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقًا حَسَنًا وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ[۱۴۷]. همین پشتوانه قداست است که مقاومت در راه خدا را با اشکال گونه‌گون آن شورآفرین و آرمان‌خیز و شادی‌آور ساخته است و مجاهدان راه خدا در مسیری که در پیش گرفته‌اند هرگز اندوهگین نمی‌شوند و در عزم راسخ آنان خللی ایجاد نمی‌گردد[۱۴۸].

اهمیت و ضرورت مقاومت

انسان به دلیل ویژگی اجتماعی بودنش نمی‌تواند تنها و بدون دیگران زندگی کند. او از آن هنگام که خود را شناخت و این نیاز را احساس نمود که باید در جمع زندگی کند و متوجه زندگی خود و دیگران شد، به دنبال دست یافتن به بهترین‌ها بود. بنابراین می‌بایست برای حفظ بقای خویش در برابر حوادث روزگار مقاومت نشان می‌داد. این احساس بشری نسبت به مقاومت، باعث پیدایش و استمرار آن گردید، پس مقاومت را می‌توان یک ضرورت در زندگی بشر دانست. از طرف دیگر هر جا سخن از فرهنگ مقاومت است، در برابر آن فرهنگ ذلّت و تن به خواری دادن مطرح می‌شود و انسان با توجه به سرشت و طبیعت ذاتی خویش ناگزیر است برای رهایی از ذلت و خواری و تسلیم نشدن در برابر پدیده‌های طبیعی و اجتماعی پایداری کند، به دیگر سخن انسان برای شناخت، حفظ و توسعه ارزش‌های مربوط به سعادت دنیوی و اخروی‌اش و همچنین شناخت ضد ارزش‌ها و دور کردن آنها از خود و دیگران باید دست به مقاومت بزند.

زندگی انسان همچون دریایی خروشان است که زنده بودن و نشاطش در پویایی امواج آن است. اگر آب این دریا راکد شود، پس از مدتی فاسد می‌گردد. قرآن در توصیف این فساد و تباهی می‌گوید: ﴿وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ[۱۴۹] بنابراین حیات و بقای انسان بر پایه مقاومت استوار است و او برای بقای خویش و داشتن زندگی واقعی و ایده‌آل، لازم است همواره در برابر نیروهای منفی و زیان‌بار، پایداری مناسب داشته باشد.

در بیان ضرورت مقاومت همین بس که دو سوم سوره بقره، بزرگ‌ترین سوره قرآن در ضرورت مقاومت و پایداری در برابر کافرین و منافقین است و همچنین در دو سوره آل عمران و نساء و دیگر سوره‌های قرآن، این ضرورت، بسیار روشن تبیین گردیده است و توجه فراوان این کتاب آسمانی به مقاومت به دلیل ارزش دینی و اخلاقی نهفته در آن است. تعالی و سربلندی انسان از نظر مادی و معنوی و سعادت و خوشبختی فرد و جامعه جز در سایه مقاومت امکان‌پذیر نیست. و چون بقاء و پایداری دین و دنیا در گروی مقاومت می‌باشد، پس این پدیده، یک ضرورت دنیوی و اخروی به شمار می‌رود. اگر انسان در برابر نفس سرکش و هوی و هوس‌ها و تجمل‌های دنیوی مقاومت نکند و در راه شناخت خدا و اطاعت از فرمان او با مشکلات به پیکار برنخیزد، هرگز به هدف نمی‌رسد. خداوند در سوره فصلت، توحید را در کنار مقاومت و پایداری قرار می‌دهد و به یکتاپرستان پایدار بر توحید، بهشت جاویدان را بشارت می‌دهد: ﴿إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ[۱۵۰]. این همجواری بین توحید و مقاومت، بیانگر ارزش والای مقاومت و پایداری در راه خداوند است؛ زیرا ایمان واقعی، زمانی فرصت بروز و ظهور می‌یابد، که انسان بتواند در برابر امیال نفسانی، مقاومت مناسب داشته باشد و از آزمون الهی سربلند بیرون آید.

از دیگاه قرآن، هدف اصلی مقاومت، ایجاد تعادل و توازن در انسان و جامعه انسانی است، و جز موارد یاد شده، این اهداف را می‌توان برای آن برشمرد:

  1. تقویت روحیه ایثار و فداکاری؛
  2. حفظ کرامت و عزت نفس؛
  3. حفظ وحدت و همدلی بین افراد جامعه؛
  4. اجرای حق و عدالت و نابودی باطل و کفر؛
  5. حفظ عزت اجتماعی و ریشه‌کن کردن فساد؛
  6. هموار کردن راه‌های پیشرفت انسان‌ها به سوی معبود؛
  7. حفظ استقلال وطن و جلوگیری از اشغال آن و دفع خطرها و تهدیدهای دشمن؛
  8. دفاع از مظلوم و مقاومت در برابر ستمگران و تجاوزگران و اشغالگران.

یکی از شرط‌های مقاومت در قرآن، اراده تغییر همراه با آگاهی و بیداری است، اصلاح امور با «یقظه» (هشیاری) شروع می‌شود و این یقظه و بیداری از مقدمات و لوازم مقاومت قرآنی به شمار می‌آید: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ[۱۵۱]. این آیه تصریح دارد که سرنوشت اقوام به دست خودش تغییر می‌کند، اگر اراده تغییر در قومی پدید آمد و یا نسبت به امور جامعه و تغییر آن آگاهی پیدا کردند، می‌توانند در سرنوشت خویش، مؤثر باشند، در این صورت، مقاومت می‌تواند یکی از راه‌های تغییر باشد[۱۵۲].

گونه‌های مقاومت

گونه‌های مختلف مقاومت را که در مقابل پدیده‌های منفی و بازدارنده تحقق می‌یابد، می‌توان در این موارد و عناوین خلاصه کرد:

  1. گرایش‌های نفسانی: انسان به حکم فطرت و ساختار وجودی‌اش، دارای گرایش‌های نفسانی است که جهت بقای او لازم است. هرگاه آن گرایش‌ها از مسیر اصلی خود خارج شود، طغیان تحقق می‌یابد. در این هنگام، انسان با مقاومت در برابر سرکشی امیال نفسانی که از سرکشی دشمنان خطرناک‌تر و زیان‌بارتر است، در وجود خویش توازن و تعادل ایجاد می‌کند. سرکشی و طغیان آن امیال در نفس امّاره، متبلور می‌شود که مقابله و مبارزه و تسلط بر آن را “جهاد اکبر” می‌گویند. در خطرناکی و زیان‌بار بودن نفس امّاره همین بس که قرآن کریم از زبان حضرت یوسف صدیق (ع) چنین می‌فرماید: ﴿وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي...[۱۵۳]. از آنجا که خداوند پیروی از هوای نفسانی را شرک می‌داند، لزوم مقاومت در برابر نفس اماره، توجیه می‌گردد:﴿أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ[۱۵۴]. ممکن است انسان‌هایی بتوانند در برابر دشمنان خارجی مقاومت کنند ولی در کارزار با نفس اماره شکست بخورند. بنابراین مبارزه با سرکشی گرایش‌های نفسانی بر مقاومت با عوامل خارجی، تقدّم رتبی دارد، یعنی هر کس در “جهاد اکبر” که همان مبارزه با نفس اماره است پیروز شود، می‌تواند در برابر دشمنان گونه‌گون دیگر پیروز و سربلند بیرون آید. در واقع می‌توان گفت که “جهاد اصغر” ثمره “جهاد اکبر” است. قرآن کریم دست‌یابی به بهشت جاویدان را در گرو خوف از مقام خداوند و مقاومت در برابر نفس سرکش می‌داند: ﴿وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى * فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى[۱۵۵].
  2. رذایل اخلاقی دیگران: یکی از آسیب‌ها و موانع پیش روی انسان در راه رسیدن به کمال، رذایل اخلاقی دیگران است. ممکن است شخصی در راه تزکیه نفس و مقاومت در برابر سرکشی‌های آن، موفق باشد ولی از اخلاق ناپسند سایر افراد آسیب ببیند. از آنجا که انسان موجودی اجتماعی است، ناگزیر باید با همنوعان خود معاشرت داشته باشد و این معاشرت، موجب می‌شود از فضائل یا رذایل اخلاقی آنان متأثر و بهره‌مند گردد. گاهی این تأثیر‌پذیری ارادی نیست، بدین معنا که امواج ویژگی‌های منفی، خود به خود از شخصی به شخص دیگر منتقل می‌شود، بنابراین انسان باید از یک‌سو خویشتن را در برابر آن صفات ناپسند برگزیند، که “نسبت” به نوع آن صفات، متفاوت خواهد بود. در قرآن کریم به بسیاری از این صفات اشاره شده و راه مقاومت و رویارویی در برابر آن نشان داده شده است. یکی از آن رذایل یعنی “حسد” است که قرآن راه مقاومت در برابر آن را پناه بردن به خداوند می‌داند: ﴿قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ... وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ[۱۵۶].
  3. کجروی و ناهنجاری‌های اجتماعی: جامعه انسانی، مجموعه‌ای از نیروهای مثبت و منفی است. گاه قطع نظر از افراد کجروی‌ها و ناهنجاری‌های گروهی و جمعی دیده می‌شود و جماعتی حرکتشان واپس‌گرا و به سوی فساد است، هرچند به ظاهر تجاوز و یا طغیانی مشاهده نگردد. وقتی گروهی از مردم به دلایل گوناگون از جمله تبلیغات مسموم، پیمان خویشتن را با رسول اکرم (ص) گسستند و تصمیم به اخراج آن حضرت گرفتند، این نمودی از جریان ناهنجاری‌ها و کج‌روی‌های اجتماعی است: ﴿أَلَا تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ وَهَمُّوا بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ...[۱۵۷]. می‌توان گفت مقاومت در برابر کجروی‌ها و ناهنجاری‌های اجتماعی در حقیقت، اجرای فریضه امر به معروف و نهی از منکر است. حرام ندانستن آنچه را که خداوند و پیامبرش حرام دانسته و گردن ننهادن به دین حق به دنبال بی‌ایمانی به خداوند و روز رستاخیز، از دیگر ناهنجاری‌ها و کج‌روی‌های اجتماعی است که خداوند در قرآن امر به مقاومت و مبارزه در برابر این پدیده است: ﴿قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ...[۱۵۸].
  4. حاکمان جور: خداوند در قرآن کریم از سویی، استبداد و سرکشی و استعلای مادی و قهری حاکمان ستمگر را به تصویر می‌کشد و از دیگر سو به مقاومت مؤمنانی اشاره دارد که با توکل به خدا در برابر آنان ایستادگی می‌کنند. قرآن کریم، فرعون را نمونه‌ای بارز از سران ستم و استبداد معرفی می‌کند: ﴿إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ[۱۵۹]. در آیه دیگر، درباره استکبار ورزیدن او و لشکریانش چنین می‌گوید: ﴿وَاسْتَكْبَرَ هُوَ وَجُنُودُهُ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ...[۱۶۰]. قرآن پس از ترسیم صور سرکشی و طغیان فرعون و اطرافیانش، گونه‌های مقاومت بندگان شایسته خویش را به تصویر می‌کشد و آنگاه که فرعون ساحرانش را برای مقابله با حق به میدان می‌آورد، خداوند به حضرت موسی (ع) دستور مقابله با او را مناسب‌ترین ابزار می‌دهد: ﴿وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَلْقِ عَصَاكَ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ[۱۶۱]. وقتی که همه ساحران با دیدن معجزه پیامبر خدا به او ایمان آوردند و در برابرش به سجده افتادند، سرکشی و طغیان فرعون به اوج می‌رسد، به گونه‌ای که از آنان می‌خواهد برای ایمان آوردن باید از او اجازه بگیرند، سپس آنان را به شدّت تهدید می‌کند: ﴿يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْآتِكُمْ وَرِيشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِكَ خَيْرٌ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ[۱۶۲]. در برابر این تهدید، اوج مقاومت ایمان آورندگان که پیش از این جادوگر فرعون بودند، آشکار می‌گردد: ﴿قَالُوا إِنَّا إِلَى رَبِّنَا مُنْقَلِبُونَ[۱۶۳]. از آنجا که عوامل و اطرافیان شخص سرکش او را به گونه‌ای مختلف به طغیان و ستمکاری تشویق می‌کنند، وابستگان فرعون به او اعتراض کردند که چرا به موسی و قومش اجازه می‌دهی در زمین هر کاری را انجام دهند. او هم سرکشی و گستاخی خویش را آشکار ساخت. ﴿وَقَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَتَذَرُ مُوسَى وَقَوْمَهُ لِيُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَيَذَرَكَ وَآلِهَتَكَ قَالَ سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءَهُمْ وَنَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ وَإِنَّا فَوْقَهُمْ قَاهِرُونَ[۱۶۴]. اینجاست که موسی (ع) به یارانش دستور مقاومت و مقابله به مثل می‌دهد و نتیجه و عاقبت آن مقاومت را نیز گوشزد می‌کند: ﴿قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اسْتَعِينُوا بِاللَّهِ وَاصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ[۱۶۵].
  5. تجاوزگران: تجاوز به معنی گذر از مرز و شکستن حد و حدود و وارد شدن به حریم زندگی، سرزمین، کشور و جایگاه گروهی از مردم و یا قوم و دسته‌ای است که در آن مکان زندگی می‌کنند. کلمه “تجاوز” - برابر نهاده - “تعدی” بر دو وجه است:
    1. تجاوز از حدود – همان‌گونه که خداوند متعال در قرآن می‌فرماید: ﴿تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۱۶۶].
    2. تجاوز به حدود- همان‌گونه که در قرآن آمده است: ﴿فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ[۱۶۷]. برای تحقق تجاوز دو شرط لازم است و با وجود این دو شرط مقاومت واجب و ضروری می‌گردد: مسلحانه بودن؛ قائم به زمان حال و آینده بودن. در قرآن کریم آمده است: ﴿وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ[۱۶۸]. بنابراین اگر تجاوز مربوط به گذشته بوده و در مقابل آن مقاومتی انجام نگرفته باشد، بر افروختن آتش جایز نیست. قرآن کریم در این باره چنین می‌گوید: ﴿إِلَّا الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ أَوْ جَاءُوكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُقَاتِلُوكُمْ أَوْ يُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقَاتَلُوكُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلًا[۱۶۹]. همان‌گونه که در آیه ﴿فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ[۱۷۰] ذکر شد، لازم است مقاومت و دفاع متناسب با اعمال تجاوز باشد. حالت‌های مقاومت و کارزار علیه تجاوز عبارت‌اند از: الف): مقاومت و کارزار علیه تجاوزی که واقع شده است. (بعضی از آیات مربوط به آن ذکر شد)؛ ب): مقاومت و پیکار علیه تجاوز واقع شده و مستمر: ﴿وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا[۱۷۱] ج): مقاومت و پیکار علیه تجاوز مورد انتظار: هر گاه فرد و یا گروهی از مسلمانان پیش‌بینی دقیق داشته باشند که از جانب کسانی به آنان تجاوز خواهد شد، لازم است بی‌درنگ مقاومتی مناسب از خود نشان دهند تا هم با قدرت آمادگی خود را اعلام کنند. در قرآن کریم در این باره آمده است: ﴿وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاءٍ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْخَائِنِينَ[۱۷۲].
  6. اشغالگران: تفاوت مقاومت در برابر تجاوزگر با مقاومت در برابر اشغالگر آشکار است. در حالت نخست، مقاومت‌کنندگان در سرزمین خویش زندگی می‌کنند و در برابر هر تجاوزی، مقاومت می‌نمایند، ولی در حالت دوم، کسانی بر اثر ستم و بیداد طغیانن‌گرایان از دیار خویش بیرون رانده شده‌اند و سرزمینشان اشغال شده است، سپس جهت باز پس گرفتن آن سرزمین با اشغال‌گران به پیکار برمی‌خیزند و در برابرشان مقاومت می‌نمایند. نمونه بارز پدیده اشغال و مقاومت، اقدام رژیم صهیونیستی و مقاومت مردم ستمدیده فلسطین است. خداوند در قرآن، بی‌تفاوتی قوم بنی‌اسرائیل را در عدم مقاومت در برابر اشغال‌گران، نکوهش می‌کند، آنجا که قرآن از زبان ایشان می‌گوید: ﴿قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِيَارِنَا وَأَبْنَائِنَا[۱۷۳]. در جای دیگر، خداوند کسانی را که از دیارشان بیرون رانده شده و در راه خدا عذاب کشیده و مقاومت کرده و در این راه کشته شده‌اند، مورد رحمت فراگیر خود قرار می‌دهد: ﴿فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ[۱۷۴]. در آیه دیگر، خداوند متعال به کسانی که به ناحق از دیارشان بیرون رانده شده‌اند اذن مقاومت و پیکار و نوید یاری و پشتیبانی می‌دهد: ﴿أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ * الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ...[۱۷۵].
  7. خرافه‌ها: خرافه‌ها یکی از امور ناپسند است که قرآن کریم مقاومت در برابر آن را لازم می‌داند، قرآن به خرافه‌های فراوان اشاره می‌نماید و با توجه به تنوع و تطوّر آن، شیوه‌های مقاومت پیامبران الهی و بندگان صالح خداوند را متناسب با آن مطرح می‌کند. در این جا نخست به یک‌یک مورد جزئی خرافات، اشاره و یک جریان کلی از آن بررسی می‌شود‌. یکی از موارد جزئی خرافه‌پرستی در قرآن، داستان گوساله سامری است که در آیات ۸۵ تا ۹۸ سوره طه، بازگو شده است. پس از این که خداوند در این سوره به تلاش فرعون در گمراهی قوم خود و فرجام آن، اشاره می‌نماید، به بنی‌اسرائیل گوشزد می‌کند که ما به شما نعمت‌های زیادی دادیم تا از آنها استفاده کنید و سپاسگزار باشید، سپس خطاب به موسی (ع) می‌گوید: چه چیز موجب شد تو جلوتر از قومت به وعده‌گاه بشتابی؟ موسی (ع) فرمود: اینک آنان پشت سر من هستند و من به حضورت شتافتم تا خشنود شوی. خداوند می‌فرماید: ﴿قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِنْ بَعْدِكَ وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ[۱۷۶]. بعد از آن حضرت موسی (ع) خشمگین و اندوهناک به سوی قوم خود بازگشت و گفت: ای قوم من آیا پروردگارتان به شما وعده نیکو نداده بود؟ آیا مدت درنگ من در کوه طور بر شما طولانی شد؟ آیا خواستید خشمی از پروردگارتان بر شما فرود آید که به وعده من وفا نکردید؟ گفتند: ﴿قَالُوا مَا أَخْلَفْنَا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنَا وَلَكِنَّا حُمِّلْنَا أَوْزَارًا مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْنَاهَا فَكَذَلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ[۱۷۷]. سپس برای آنان، پیکر گوساله‌ای ساخت که صدای گاو داشت، پس او و پیروانش گفتند: خدای شما و خدای موسی همین است. هارون برادر حضرت موسی از این کار آنان سخت نگران شد و گفت: که شما در حقیقت با این گوساله مورد امتحان قرار گرفته‌اید و پروردگار حقیقی شما همان خدای یکتاست. گفتند: ما همچنان بر پرستش آن خواهیم ماند تا موسی برگردد. آن گاه که حضرت موسی (ع) باز گشت و قومش را بر آن حال دید، بر آشفت و نسبت به برادر خود نیز خشم گرفت. گفت: ای سامری این چه کاری بود که انجام دادی؟ سامری گفت: من چیزی دیدم که آنان ندیدند، پس مشتی از ردّ پای آن فرستاده (جبرئیل) برداشتم و آن را در آتش انداختم و نفس من این گونه برایم بیاراست. حضرت فرمود: ﴿قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَاةِ أَنْ تَقُولَ لَا مِسَاسَ وَإِنَّ لَكَ مَوْعِدًا لَنْ تُخْلَفَهُ وَانْظُرْ إِلَى إِلَهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفًا لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفًا[۱۷۸]. در پایان این داستان، در آیه ۹۸ همین سوره به یگانگی پروردگار و علم واسع و فراگیر او اشاره شده است. در پایان از حکایت این خرافه‌پرستی، این نتیجه حاصل می‌شود که مقاومت حضرت موسی (ع) و بردارش حضرت هارون (ع) متناسب با نوع پدیده منفی است. آنان به طور نرم و با حکمت و استوار با آن پدیده روبه‌رو شدند و مرحله به مرحله آن را از میان بردند تا بندگان خدا از آن آسیب نپذیرند. پدیده خرافه‌پرستی عام‌تر از جریان سابق، بت‌پرستی است. در قرآن کریم در پنج آیه، کلمه “اصنام” به شکل جمع به کار رفته، بی‌آن‌که، ذکری از مفرد آن به میان آید و خداوند در پنج سوره به طور رسمی از بت‌ها و پدیده بت‌پرستی سخن گفته است. در این سوره‌ها از یک‌سو پدیده بت‌پرستی با گونه‌های مختلف آن ترسیم شده و از دیگر سو، مقاومت انبیای الهی به ویژه حضرت موسی (ع) و حضرت ابراهیم (ع) را که متناسب با آن پدیده می‌باشد، به نمایش گذاشته شده است.

خداوند بنی‌اسرائیل را از دریا می‌گذراند آنان به قومی می‌رسند که بت‌پرست هستند قوم موسی به آن حضرت می‌گویند: ﴿...يَا مُوسَى اجْعَلْ لَنَا إِلَهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ[۱۷۹]. گویا که این سخن قوم موسی (ع) آغاز دوباره پدیده بت‌پرستی در میان آن قوم و پاسخ آن حضرت شروع مقاومت در برابر آن پدیده است. مقاومت حضرت ابراهیم (ع) در چهار سوره از قرآن بر اساس مراتب مقاومت ایشان مطرح شود. در سوره شعرا، حکایت حضرت ابراهیم (ع) و آزر این‌گونه آغاز می‌گردد: ﴿إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا تَعْبُدُونَ * قَالُوا نَعْبُدُ أَصْنَامًا فَنَظَلُّ لَهَا عَاكِفِينَ[۱۸۰] حضرت ابراهیم (ع) با شنیدن این پاسخ‌، مقاومت خویش را با استدلال‌های عقلی که مربوط به به بی‌اثر بودن بت‌ها در زندگی است، به پیش می‌برد تا این یگانه‌پرستی را به عنوان آیین حق به آنان ارائه می‌نماید. در سوره مبارکه انعام، مرحله‌ای دیگر از رویارویی آن حضرت با پدیده بت‌پرستی حکایت می‌شود. حضرت إبراهیم (ع) پرسشی متفاوت با پرسش گذشته، از آزر می‌پرسد: ﴿وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَةً إِنِّي أَرَاكَ وَقَوْمَكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۱۸۱]. به دنبال این آیه، حضرت ابراهیم (ع) برای اثبات وجود خداوند یکتا، استدلال‌های عقلی عرضه می‌کند. در سوره ابراهیم، آن حضرت از خداوند می‌خواهد که برایش سرزمینی امن قرار دهد و او و فرزندانش را از پرستش بت‌ها دور کند﴿وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِنًا وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنَامَ [۱۸۲]. اوج مقاومت حضرت ابراهیم (ع) با پدیده بت‌پرستی در سوره انبیاء، آمده است. برنامه بت‌شکنی این پیامبر الهی از آیه ۵۲ شروع می‌شود که به آزر و قومش می‌گوید: این مجسمه‌ها چیست که همواره می‌پرستید؟ و آنان پاسخ می‌‌دهند: پدرانمان این گونه عبادت می‌کردند. آن حضرت در جواب می‌فرماید: شما و پدرانتان در گمراهی اشکار هستید. آنان گفتند: مطلبی حق برای ما آورده‌ای یا شوخی می‌کنی؟ حضرت فرمود: خدای یکتاست و من بر یکتایی او گواهی می‌دهم: به دنبال این سخن، سوگند یاد کرد که برای نابودی بت‌ها، طرحی درافکند: ﴿فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلَّا كَبِيرًا لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ[۱۸۳]. دنباله داستان روشن است، آن حضرت پس از اعتراض بت‌پرستان نسبت به بت‌شکنی او، استدلالی روشن و ساده می‌آورد. پس از این که تقصیر را به گردن بت بزرگ می‌اندازد، آنان در اعتراض می‌گویند: بت بزرگ اراده‌ای ندارد، حضرت از اعتراف آنها به بی‌ارادگی بت‌ها، برای نفی مطلق آنها بهره می‌برد. گلستان شدن آتش بر حضرت ابراهیم (ع) پایان باشکوه و نتیجه شگفت‌انگیز و معجزه‌آسای این جریان است که مقاومت‌های گونه‌گون خلیل الرحمان (ع) آن را به بار می‌آورد[۱۸۴].

مصادیق مقاومت

  1. مهاجرت: یکی از شکل‌های مقاومت در قرآن کریم، مهاجرت کردن برای جهاد در راه خداوند است. خداوند متعال در آیه‌های فراوان به ثواب مهاجرت در راه خدا اشاره کرده و به مهاجرین وعده رحمت و بخشش گناهان داده و برای ایشان جایگاهی عظیم نزد خود برپا نموده است﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ [۱۸۵]؛ ﴿الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ * يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَرِضْوَانٍ وَجَنَّاتٍ لَهُمْ فِيهَا نَعِيمٌ مُقِيمٌ * خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ[۱۸۶]؛ ﴿لَقَدْ تَابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَالْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ فِي سَاعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ مَا كَادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَءُوفٌ رَحِيمٌ [۱۸۷]؛ ﴿وَالْخَيْلَ وَالْبِغَالَ وَالْحَمِيرَ لِتَرْكَبُوهَا وَزِينَةً وَيَخْلُقُ مَا لَا تَعْلَمُونَ * وَعَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبِيلِ وَمِنْهَا جَائِرٌ وَلَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ * هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لَكُمْ مِنْهُ شَرَابٌ وَمِنْهُ شَجَرٌ فِيهِ تُسِيمُونَ [۱۸۸]؛ ﴿وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَلَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ «و کسانی را که پس از ستم دیدن در راه خداوند هجرت کردند در این جهان در جایی نیکو جا می‌دهیم و پاداش دنیای واپسین بزرگ‌تر است اگر می‌دانستند» سوره نحل، آیه ۴۱.</ref>. و در سوره‌ای دیگر پاداش آنان را، رزقی نیکو در آخرت می‌داند: ﴿وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ مَاتُوا لَيَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقًا حَسَنًا وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ[۱۸۹]. در جای دیگر، خداوند مهاجرت در راه خدا را شرط ایمان دانسته و کسانی را که ایمان آورده و در راه خدا مهاجرت کرده و جهاد کرده‌اند، مؤمنان حقیقی، دانسته است. ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يُهَاجِرُوا مَا لَكُمْ مِنْ وَلَايَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ حَتَّى يُهَاجِرُوا وَإِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ إِلَّا عَلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ * وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ[۱۹۰].
  2. مقاومت با گفتار و موضع‌گیری مناسب: مقاومت در قرآن، تنها مقاومت در برابر تهاجم به سرزمین نیست بلکه شامل پایداری در برابر تکذیب‌ها، سخریه‌ها، تخریب‌ها و شایعه‌پراکنی‌ها نیز می‌شود. خداوند برای هر یک از موارد پیش‌گفته، شکل یا شکل‌هایی از مقاومت را بیان کرده، به عنوان نمونه به مسأله تکذیب پیامبران از جانب مخالفان در قرآن، بارها اشاره شده است: تکذیب نوح﴿كَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِينَ [۱۹۱]؛ ﴿كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنَا وَقَالُوا مَجْنُونٌ وَازْدُجِرَ [۱۹۲]؛ ﴿إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا وَمَا نَحْنُ لَهُ بِمُؤْمِنِينَ [۱۹۳]، تکذیب موسی ﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُبِينٍ * إِلَى فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَقَارُونَ فَقَالُوا سَاحِرٌ كَذَّابٌ [۱۹۴]؛ ﴿وَقَالَ فِرْعَوْنُ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ مَا عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرِي فَأَوْقِدْ لِي يَا هَامَانُ عَلَى الطِّينِ فَاجْعَلْ لِي صَرْحًا لَعَلِّي أَطَّلِعُ إِلَى إِلَهِ مُوسَى وَإِنِّي لَأَظُنُّهُ مِنَ الْكَاذِبِينَ [۱۹۵]؛ ﴿وَأَصْحَابُ مَدْيَنَ وَكُذِّبَ مُوسَى فَأَمْلَيْتُ لِلْكَافِرِينَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ «و «اصحاب مدین» و (نیز) موسی دروغگو شمرده شد و به کافران مهلت دادم سپس آنان را فرو گرفتم پس (بنگر) کیفر من چگونه بود» سوره حج، آیه ۴۴.</ref> و تکذیب دیگر پیامبران ﴿كَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِينَ[۱۹۶]؛ ﴿كَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِينَ[۱۹۷]؛ ﴿كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِينَ[۱۹۸]؛ ﴿كَذَّبَ أَصْحَابُ الْأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ[۱۹۹]؛ ﴿كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَأَصْحَابُ الرَّسِّ وَثَمُودُ [۲۰۰]؛ ﴿وَلَقَدْ كَذَّبَ أَصْحَابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلِينَ[۲۰۱] از جمله این موارد است که خداوند پیامبران را به صبر و پایداری در برابر آنها فرا می‌خواند: ﴿وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلَى مَا كُذِّبُوا وَأُوذُوا حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا وَلَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ وَلَقَدْ جَاءَكَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلِينَ[۲۰۲]. یکی از شکل‌های مقاومت که خداوند متعال در قرآن کریم به آن اشاره دارد، بی‌توجهی به سخن دروغ‌گویان و کم اهمیت دانستن گفتار آنان است، با این اسلوب، طرف مقابل در می‌یابد که نظر او ارزشی ندارد و با این کار خوار و ذلیل می‌شود: ﴿وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ * كُلُوا وَتَمَتَّعُوا قَلِيلًا إِنَّكُمْ مُجْرِمُونَ[۲۰۳] واضح است که خوردن بدون هدف در دنیا از ویژگی‌های حیوانات است و خداوند با این بیان کار آنان را، بی‌اهمیت قرار داده است[۲۰۴]. زمانی که دشمنان، پیامبران را مسخره می‌کردند خداوند شکل‌های گوناگون را برای مقابله با آنان، ارائه می‌دهد، به عنوان نمونه، بی‌توجهی به سخن مسخره‌کنندگان و همنشینی نکردن با آنان و ترک نمودن مجلس آنان، از اشکال مقاومت است. ﴿بَشِّرِ الْمُنَافِقِينَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا * الَّذِينَ يَتَّخِذُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَيَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا * وَقَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آيَاتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِهَا وَيُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذًا مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِينَ وَالْكَافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعًا[۲۰۵]. این آیات با استعاره تهکمیه شروع می‌شود و از همان ابتدا خداوند با قرار دادن کلمه ﴿بَشِّر به جای ﴿أَنْذِرْ عذابی دردناک را که در انتظار منافقین است بشارت داده، سپس به بیان علت این عذاب پرداخته و سبب آن را بد گمانی آنان به خدا دانسته است[۲۰۶].
  3. مقاومت مسلحانه: این شکل مقاومت در صورتی انجام می‌شود که فردی یا گروهی به حریم، شهر، منطقه و یا خاک کشور حمله کنند. در این حالت، مسأله دفاع شرعی پیش می‌آید که با توجه به آیات قرآنی، باید تدابیر لازم از طریق به کار بردن توان دفاعی، اندیشیده شود تا کشور در معرض خطر قرار نگیرد: ﴿وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ[۲۰۷]. همین موضوع در سوره حج چنین بیان شده است: ﴿أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ[۲۰۸]. بنابر آیات قرآنی، حکومت اسلامی در صورتی که مورد تجاوز واقع شود باید از خود دفاع کند و این دفاع از اولین حقوقی است که هر موجودی از آن برخوردار است و اسلام این حق را به مسلمانان داده است که از خود دفاع کنند. آیه‌های فراوان در قرآن به این نوع مقاومت اشاره دارد، مانند آیه پیش‌گفته در سوره حج و آیه: ﴿وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ...[۲۰۹].[۲۱۰]

منابع

پانویس

  1. «و با آنان نبرد کنید تا آشوبی بر جا نماند و دین، یکجا از آن خداوند باشد» سوره انفال، آیه ۳۹.
  2. «پس، از کافران فرمان نبر و به (حکم) آن (قرآن) با آنان به جهادی بزرگ برخیز» سوره فرقان، آیه ۵۲.
  3. «پس چنان که فرمان یافته‌ای پایداری کن و (نیز) آنکه همراه تو (به سوی خداوند) بازگشته است (پایداری کند) و سرکشی نورزید» سوره هود، آیه ۱۱۲.
  4. «پس به همین (یگانگی مردم را) فرا خوان و چنان که فرمان یافته‌ای پایداری کن و از هوس‌های آنان پیروی مکن» سوره شوری، آیه ۱۵.
  5. «پس پایداری ورزید و از روش کسانی که دانایی ندارند پیروی نکنید» سوره یونس، آیه ۸۹.
  6. «خدای شما خدایی یگانه است پس به او رو آورید» سوره فصلت، آیه ۶.
  7. «آنان که گفتند: پروردگار ما خداوند است سپس پایداری کردند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره احقاف، آیه ۱۳.
  8. «و اینکه (به من وحی شده است) اگر بر راه (حقّ) پایداری ورزند آنان را از آبی (و رفاهی) فراوان سیراب می‌کنیم» سوره جن، آیه ۱۶.
  9. «خدای شما خدایی یگانه است پس به او رو آورید» سوره فصلت، آیه ۶.
  10. ﴿فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ «پس چنان که فرمان یافته‌ای پایداری کن و (نیز) آنکه همراه تو (به سوی خداوند) بازگشته است (پایداری کند) و سرکشی نورزید که او به آنچه انجام می‌دهید بیناست» سوره هود، آیه ۱۱۲؛ ﴿فَلِذَلِكَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَقُلْ آمَنْتُ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ «پس به همین (یگانگی مردم را) فرا خوان و چنان که فرمان یافته‌ای پایداری کن و از هوس‌های آنان پیروی مکن و بگو: به هر کتابی که خداوند فرو فرستاده است ایمان دارم و فرمان یافته‌ام که میان شما دادگری کنم» سوره شوری، آیه ۱۵.
  11. جمعی از نویسندگان، دائرة‌المعارف قرآن کریم، ج۳، ص۱۵۰.
  12. «پس چنان که فرمان یافته‌ای پایداری کن... و سرکشی نورزید» سوره هود، آیه ۱۱۲.
  13. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۵، ص۳۰۴.
  14. خامنه‌ای، سیدعلی، خطبه نماز جمعه ۱۴/۳/۱۳۸۹، دسترسی از طریق: http: //farsi.khamenei.ir/speech-content?id=۹۵۲۴.
  15. خامنه‌ای، سیدعلی، بصیرت و استقامت (مجموعه سخنرانی)، ص۹۹.
  16. «خداوند -که به دادگری ایستاده است- گواهی می‌دهد... * بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است» سوره آل عمران، آیه ۱۸-۱۹.
  17. زمخشری، جارالله محمود بن عمر، الکشاف، ج۱، ص۳۴۵.
  18. «پس به همین (یگانگی مردم را) فرا خوان و چنان که فرمان یافته‌ای پایداری کن» سوره شوری، آیه ۱۵.
  19. خامنه‌ای، سیدعلی، بصیرت و استقامت (مجموعه سخنرانی)، ص۹۹.
  20. «خدای شما خدایی یگانه است پس به او رو آورید» سوره فصلت، آیه ۶.
  21. «آنان که گفتند: پروردگار ما خداوند است سپس پایداری کردند.».. سوره فصلت، آیه ۳۰.
  22. «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار!» سوره روم، آیه ۳۰.
  23. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۱۰، ص۴۷-۴۸.
  24. سید قطب، ۱۴۱۲ ق، فی ظلال القرآن، ج۴، ص۱۹۳۱‌.
  25. زاهدی‌تیر، اصغر، امین ناجی، محمد هادی، بررسی مفهوم مقاومت با رویکرد اجتماعی در آیات قرآن، فصلنامه تفسیری، ص۲۲۵.
  26. «پس چنان که فرمان یافته‌ای پایداری کن و (نیز) آنکه همراه تو (به سوی خداوند) بازگشته است (پایداری کند)» سوره هود، آیه ۱۱۲.
  27. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، ص۱۷۳.
  28. خمینی، سید روح‌الله، صحیفه امام، ج۵، ص۳۸۸.
  29. خامنه‌ای، سیدعلی، طرح کلی اندیشه اسلامی، ص۵۲-۵۳؛ خامنه‌ای، سیدعلی، روح توحید، ص۵-۱۲.
  30. سید قطب، نشانه‌های راه، ترجمه: محمود محمودی، ص۴۱-۵۳.
  31. مطهری‌، مرتضی‌، مجموعه آثار، ج۲، ص۱۷۴.
  32. ابن‌عاشور، محمد طاهر، اصول النظام الاجتماعی فی الاسلام‌، ص۸.
  33. مطهری‌، مرتضی‌، مجموعه آثار، ج۱، ص۶۱.
  34. جوادی‌آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج۱۷، ص۱۹۲-۱۹۳.
  35. سیدباقری، سید کاظم، عدالت سیاسی در قرآن کریم، ص۳۴۹.
  36. «به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن فرمان می‌دهد» سوره نحل، آیه ۹۰.
  37. «و فرمان یافته‌ام که میان شما دادگری کنم» سوره شوری، آیه ۱۵.
  38. طیب، سید عبدالحسین، تفسیر أطیب البیان، ج۱۱، ص۴۶۹.
  39. «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره روم، آیه ۳۰.
  40. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۱۳.
  41. جوادی‌آملی، عبدالله، روابط بین الملل در اسلام، ص۲۳.
  42. صدر، سید محمدباقر، اسلام راهبر زندگی، ص۱۷۲‌.
  43. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، ص۱۷۷.
  44. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۷، ص۷۳.
  45. «همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و دارایی‌هاشان را خریده است در برابر اینکه بهشت از آن آنها باشد؛ در راه خداوند کارزار می‌کنند، می‌کشند و کشته می‌شوند بنا به وعده‌ای راستین که بر عهده او در تورات و انجیل و قرآن است و وفادارتر از خداوند به پیمان خویش کیست؟ پس به داد و ستدی که کرده‌اید شاد باشید و آن است که رستگاری سترگ است» سوره توبه، آیه ۱۱۱.
  46. «بگو آیا برای ما جز یکی از دو نکویی را انتظار دارید؟ و ما برای شما انتظار داریم که خداوند شما را از سوی خویش یا به دست ما به عذابی دچار فرماید پس چشم به راه باشید که ما نیز با شما چشم به راهیم» سوره توبه، آیه ۵۲.
  47. نهج‌البلاغه، خطبه ۱۹۰.
  48. سیدباقری، سید کاظم، عدالت سیاسی در قرآن کریم، ص۱۸۲.
  49. جوادی‌آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۴ (معاد در قرآن)، ص۲۲.
  50. «و چون طالوت با سپاه (از شهر) بیرون رفت گفت: خداوند شما را به (آب) جویباری می‌آزماید، هر که از آن بنوشد از من نیست و هر که نخورد با من است مگر آنکه تنها کفی از آن برگیرد. باری، همه جز اندکی از آن نوشیدند و چون طالوت و مؤمنان همراه وی از آن گذشتند (همراهان سست ایمان طالوت که از آب نوشیده بودند) گفتند: امروز ما را تاب جالوت و سپاه وی نیست اما آنان که می‌دانستند خداوند را دیدار خواهند کرد گفتند: بسا گروهی اندک بر گروهی بسیار به اذن خداوند، پیروز شده است و خداوند با شکیبایان است» سوره بقره، آیه ۲۴۹.
  51. «فرشتگان بر آنان که گفتند: پروردگار ما خداوند است سپس پایداری کردند، فرود می‌آیند که نهراسید و اندوهناک نباشید و شما را به بهشتی که وعده می‌دادند مژده باد!» سوره فصلت، آیه ۳۰.
  52. «آری، کسانی باید در راه خدا نبرد کنند که زندگی این جهان را به جهان واپسین می‌فروشند» سوره نساء، آیه ۷۴.
  53. «وای بر کم‌فروشان! * آنان که چون از مردم پیمانه گیرند تمام پیمایند * و چون پیمانه دهند یا وزن کنند کم نهند * آیا آنان نمی‌دانند که برانگیخته خواهند شد * در روزی بزرگ؟ * روزی که مردم نزد پروردگار جهانیان بپا می‌ایستند * نه چنین است، کارنامه بدکاران در «سجّین» است» سوره مطففین، آیه ۱-۷.
  54. «و بی‌گمان زندگی سرای واپسین است که زندگی (راستین) است» سوره عنکبوت، آیه ۶۴.
  55. زاهدی‌تیر، اصغر، امین ناجی، محمد هادی، بررسی مفهوم مقاومت با رویکرد اجتماعی در آیات قرآن، فصلنامه تفسیری، ص227.
  56. «پس چنان که فرمان یافته‌ای پایداری کن»... سوره هود، آیه ۱۱۲.
  57. «خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید» سوره نحل، آیه ۳۶.
  58. «به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن فرمان می‌دهد» سوره نحل، آیه ۹۰.
  59. «خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید» سوره نحل، آیه ۳۶.
  60. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۲، ص۳۵۳.
  61. «بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر کلمه‌ای که میان ما و شما برابر است هم‌داستان شویم که: جز خداوند را نپرستیم و چیزی را شریک او ندانیم و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد پس اگر روی گرداندند بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم» سوره آل عمران، آیه ۶۴.
  62. صدر، سید محمدباقر، همراه با تحول اجتهاد، ترجمه: اکبر ثبوت و... ، ص۱۶۶.
  63. خمینی، سید روح‌الله، صحیفه امام، ج۵، ص۴۷۲.
  64. خمینی، سید روح‌الله، صحیفه امام، ج۵، ص۵۰‌.
  65. خامنه‌ای، سیدعلی، طرح کلی اندیشه اسلامی، ص۱۲۶-۱۳۱.
  66. جوادی‌آملی، عبدالله، ولایت فقیه‌، تحقیق: محمد محرابی، ص۹۹؛ فضل‌الله، سید محمدحسین، تفسیر من وحی القرآن‌، ج۱۰، ص۵.
  67. خامنه‌ای، سیدعلی، بصیرت و استقامت (مجموعه سخنرانی)، ص۲۳۹.
  68. هاشمی، سید محمد، حقوق اساسی جمهوری اسلامی، ص۱.
  69. «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.
  70. «دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیک‌تر است» سوره مائده، آیه ۸.
  71. خمینی، سید روح‌الله، صحیفه امام، ج۴، ص۱۷۶-۱۷۷.
  72. خمینی، سید روح‌الله، صحیفه امام، ج۸، ص۳۶-۳۷.
  73. خمینی، سید روح‌الله، صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۲۸-۱۳۰.
  74. خمینی، سید روح‌الله، صحیفه امام، ج‌۱۰، ص۱۴۴.
  75. خمینی، سید روح‌الله، صحیفه امام، ج۲۱، ص۳۸.
  76. بجنوردی، حسن، القواعد الفقهیه‌، تحقیق: مهدی مهریزی و محمدحسین درایتی، ج۱، ص۱۹۰‌.
  77. خامنه‌ای، سیدعلی‌، سخنرانی در دیدار با مردم آذربایجان شرقی، ۲۸/۱۱/۱۳۹۲؛ دسترسی از طریق‌: ۲۵۳۶۳‌=http: //farsi.khamenei.ir/speech-content?id.
  78. مطهری‌، مرتضی‌، مجموعه آثار، ج۲، ص۱۷۴.
  79. مطهری، مرتضی، سیری در نهج‌البلاغه، ص۱۱۹.
  80. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی می‌ستاییم و تو را پاک می‌شمریم؛ فرمود: من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۳۰
  81. «به همین روی بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هرکس تنی را -جز به قصاص یا به کیفر تبهکاری در روی زمین- بکشد چنان است که تمام مردم را کشته است و هر که آن را زنده بدارد چنان است که همه مردم را زنده داشته است؛ و بی‌گمان پیامبران ما برای آنان برهان‌ها (ی روشن) آوردند آنگاه بسیاری از ایشان از آن پس، در زمین گزافکارند» سوره مائده، آیه ۳۲
  82. «و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشته‌ایم و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکب) سوار کرده‌ایم و به آنان از چیزهای پاکیزه روزی داده‌ایم و آنان را بر بسیاری از آنچه آفریده‌ایم، نیک برتری بخشیده‌ایم» سوره اسراء، آیه ۷۰.
  83. «بگو: ای قوم من! در خور یارایی خویش هر چه می‌خواهید انجام دهید من نیز انجام خواهم داد و به زودی خواهید دانست» سوره انعام، آیه ۱۳۵.
  84. «و یاد کنید آنگاه را که شما را جانشینانی پس از (قوم) عاد قرار داد و در این سرزمین جای داد که در هامون آن کاخ‌ها می‌سازید و کوه‌ها را برای خانه‌سازی می‌تراشید پس نعمت‌های خداوند را به یاد آورید و در این سرزمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره اعراف، آیه ۷۴
  85. «و به سوی (قوم) ثمود برادر آنان صالح را (فرستادیم)، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، او شما را از زمین پدیدار کرد و شما را در آن به آبادانی گمارد پس، از او آمرزش بخواهید سپس به درگاه وی توبه کنید که پروردگار من، پاسخ دهنده‌ای است» سوره هود، آیه ۶۱.
  86. «و اگر به سازش گرایند، تو نیز بدان گرای و بر خداوند توکّل کن که او شنوای داناست» سوره انفال، آیه ۶۱
  87. «مگر آنان را که با گروهی وابستگی دارند که میان شما و ایشان پیمانی است یا آنکه با دلتنگی از نبرد با شما و یا نبرد با قوم خویش، نزد شما آمده‌اند- و اگر خداوند می‌خواست آنان را بر شما چیرگی می‌داد و با شما به نبرد می‌پرداختند- باری، اگر اینان از شما کناره‌جویی کردند و با شما نبرد نکردند و از در سازش درآمدند، خداوند برای شما (در تجاوز) بر آنان راهی ننهاده است» سوره نساء، آیه ۹۰.
  88. «بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر کلمه‌ای که میان ما و شما برابر است هم‌داستان شویم که: جز خداوند را نپرستیم و چیزی را شریک او ندانیم و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد پس اگر روی گرداندند بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم» سوره آل عمران، آیه ۶۴
  89. «خداوند شما را از نیکی ورزیدن و دادگری با آنان که با شما در کار دین جنگ نکرده‌اند و شما را از خانه‌هایتان بیرون نرانده‌اند باز نمی‌دارد؛ بی‌گمان خداوند دادگران را دوست می‌دارد» سوره ممتحنه، آیه ۸.
  90. بجنوردی، حسن، القواعد الفقهیه‌، تحقیق: مهدی مهریزی و محمدحسین درایتی، ج۱، ص۱۹۰.
  91. «و هرگز خداوند برای کافران به زیان مؤمنان راهی نمی‌گشاید» سوره نساء، آیه ۱۴۱.
  92. صدر، سید محمدباقر، همراه با تحول اجتهاد، ترجمه اکبر ثبوت و... ، ص۱۶۶.
  93. «خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید» سوره نحل، آیه ۳۶.
  94. «و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد» سوره آل عمران، آیه ۶۴.
  95. سید قطب، فی ظلال القرآن، ج۱، ص۴۷.
  96. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۶۳۱-۶۳۳.
  97. «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بی‌گمان به دستاویز استوراتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
  98. «ای مؤمنان! کافران را به جای مؤمنان دوست نگیرید» سوره نساء، آیه ۱۴۴.
  99. «مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند» سوره آل عمران، آیه ۲۸.
  100. «و هر که چنین کند با خداوند هیچ رابطه‌ای ندارد» سوره آل عمران، آیه ۲۸.
  101. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۳، ص۱۵۱-۱۵۲.
  102. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  103. «از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  104. «و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد» سوره هود، آیه ۱۱۳.
  105. مکارم شیرازی، ناصر‌، تفسیر نمونه، ج۹، ص۲۶۰؛ فضل‌الله، سید محمدحسین، تفسیر من وحی القرآن‌، ج۱۲، ص۱۴۰-۱۴۲.
  106. «و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است» سوره مائده، آیه ۵۱.
  107. «و خداوند، شما را از خویش پروا می‌دهد» سوره آل عمران، آیه ۲۸.
  108. «آیا برآنید تا برای خداوند بر خویش حجّتی روشن قرار دهید؟» سوره نساء، آیه ۱۴۴.
  109. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۹، ص۲۰۷.
  110. زاهدی‌تیر، اصغر، امین ناجی، محمد هادی، بررسی مفهوم مقاومت با رویکرد اجتماعی در آیات قرآن، فصلنامه تفسیری، ص۲۲۹-۲۳۳.
  111. ﴿رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ «پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش (برآور) و شیوه‌های پرستشمان را به ما بنما و توبه ما را بپذیر بی‌گمان تویی که توبه‌پذیر مهربانی» سوره بقره، آیه ۱۲۸؛ ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يُهَاجِرُوا مَا لَكُمْ مِنْ وَلَايَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ حَتَّى يُهَاجِرُوا وَإِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ إِلَّا عَلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ «کسانی که ایمان آورده و هجرت گزیده‌اند و در راه خداوند با مال و جانشان جهاد کرده‌اند و کسانی که (به آنان) پناه داده و یاری رسانده‌اند دوستان یکدیگرند و کسانی که ایمان آورده و هجرت نکرده‌اند شما را با آنان هیچ پیوندی نیست تا آنکه هجرت گزینند و اگر از شما» سوره انفال، آیه ۷۲؛ ﴿الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ «آنان که ایمان آورده‌اند و هجرت کرده‌اند و در راه خداوند با مال و جان خود، جهاد ورزیده‌اند، نزد خداوند بلند پایگاه‌ترند و آنانند که رستگارند» سوره توبه، آیه ۲۰.
  112. ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری می‌کند؛ بی‌گمان خداوند توانمندی پیروزمند است» سوره حدید، آیه ۲۵؛ ﴿زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ «دوستداری خواستنی‌ها از زنان و فرزندان و دارایی‌های فراوان انباشته از زر و سیم و اسب‌های نشاندار و چارپایان و کشتزاران، برای مردم آراستگی یافته است؛ اینها سرمایه زندگی نزدیک‌تر (در این جهان) است و خداوند است که نکوفرجامی، (تنها) نزد او است» سوره آل عمران، آیه ۱۴؛ ﴿وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ «و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید که بدان دشمن خداوند و دشمن خود را به هراس می‌افکنید؛ و نیز جز آنها کسانی دیگر را که شما نمی‌شناسید (اما) خداوند آنان را می‌شناسد؛ و آنچه در راه خداوند ببخشید، به شما تمام باز خواهند د» سوره انفال، آیه ۶۰؛ ﴿وَالْخَيْلَ وَالْبِغَالَ وَالْحَمِيرَ لِتَرْكَبُوهَا وَزِينَةً وَيَخْلُقُ مَا لَا تَعْلَمُونَ «و نیز اسبان و استران و درازگوشان را (آفرید) تا سوارشان شوید و تا مایه آراستگی (باشند) و چیزهایی می‌آفریند که نمی‌دانید» سوره نحل، آیه ۸؛ ﴿وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَأَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَرَجِلِكَ وَشَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ وَعِدْهُمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلَّا غُرُورًا «و هر یک از آنان را که بتوانی با آوای خویش بلغزان و با سوارگان و پیادگان خویش بر آنان بتاز و در دارایی‌ها و فرزندان آنان شریک شو و به آنها وعده بده! و شیطان جز وعده فریبنده به آنان نخواهد داد» سوره اسراء، آیه ۶۴؛ ﴿وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلَا رِكَابٍ وَلَكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ «و آنچه خداوند به پیامبرش از (دارایی) آنان (به غنیمت) بازگرداند چیزی نبود که شما برای (به دست آوردن) آن، اسبان و شترانی دوانده باشید ولی خداوند پیامبرانش را بر هر کس بخواهد چیره می‌گرداند و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره حشر، آیه ۶.
  113. «بسا گروهی اندک بر گروهی بسیار به اذن خداوند، پیروز شده است و خداوند با شکیبایان است» سوره بقره، آیه ۲۴۹.
  114. «کافران از اهل کتاب و مشرکان، خوش ندارند که از پروردگارتان، خیری بر شما فرو فرستاده شود، ولی خداوند هر کس را بخواهد به بخشایش خود، ویژگی می‌دهد و خداوند، دارای بخشش سترگ است» سوره بقره، آیه ۱۰۵.
  115. «بسیاری از اهل کتاب با آنکه حق برای آنان روشن است، از رشکی در درون جانشان، خوش دارند که شما را از پس ایمان به کفر بازگردانند؛ باری، (از آنان) درگذرید و چشم بپوشید تا (زمانی که) خداوند فرمان خویش را (پیش) آورد که خداوند بر هر کاری تواناست» سوره بقره، آیه ۱۰۹.
  116. «و یهودیان و مسیحیان هرگز از تو خشنود نخواهند شد تا آنکه از آیین آنها پیروی کنی. بگو تنها رهنمود خداوند، رهنمود است و اگر تو پس از دانشی که بدان دست یافته‌ای از خواسته‌های آنان پیروی کنی از سوی خداوند هیچ یار و یاوری نخواهی داشت» سوره بقره، آیه ۱۲۰.
  117. «و (این کافران) پیاپی با شما جنگ می‌کنند تا اگر بتوانند شما را از دینتان بازگردانند، و کردار کسانی از شما که از دین خود بازگردند و در کفر بمیرند، در این جهان و جهان واپسین، تباه است و آنان دمساز آتش و در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۱۷.
  118. «و با آنان نبرد کنید تا آشوبی برجا نماند و تنها دین خداوند بر جای ماند، پس اگر دست از (جنگ) بازداشتند (شما نیز دست باز دارید که) جز با ستمگران دشمنی نباید کرد» سوره بقره، آیه ۱۹۳.
  119. «و در راه خداوند با آنان که با شما جنگ می‌کنند، جنگ کنید اما تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمی‌دارد» سوره بقره، آیه ۱۹۰.
  120. «و هر جا بر آنان دست یافتید، بکشیدشان و از همان‌جا که بیرونتان راندند بیرونشان برانید و (بدانید که) آشوب (شرک) از کشتار بدتر است و نزد مسجد الحرام با آنان به کارزار نیاغازید مگر در آنجا با شما به جنگ برخیزند در آن صورت اگر به کارزار با شما دست یازیدند شما هم آنان را بکشید که سزای کافران همین است» سوره بقره، آیه ۱۹۱.
  121. «آنان که ایمان آورده‌اند و هجرت کرده‌اند و در راه خداوند با مال و جان خود، جهاد ورزیده‌اند، نزد خداوند بلند پایگاه‌ترند و آنانند که رستگارند * پروردگارشان آنان را به بخشایش و خشنودی از سوی خویش و بوستان‌هایی که ایشان را در آنها نعمتی پایدار است نوید می‌دهد * در حالی که هماره در آن جاودانند؛ بی‌گمان خداوند است که پاداشی سترگ نزد اوست» سوره توبه، آیه ۲۰-۲۲.
  122. «و کسانی را که در راه خداوند کشته شده‌اند مرده مپندار که زنده‌اند، نزد پروردگارشان روزی می‌برند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۹.
  123. «همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و دارایی‌هاشان را خریده است در برابر اینکه بهشت از آن آنها باشد؛ در راه خداوند کارزار می‌کنند، می‌کشند و کشته می‌شوند بنا به وعده‌ای راستین که بر عهده او در تورات و انجیل و قرآن است و وفادارتر از خداوند به پیمان خویش کیست؟ پس به داد و ستدی که کرده‌اید شاد باشید و آن است که رستگاری سترگ است» سوره توبه، آیه ۱۱۱.
  124. «ای مؤمنان! آیا (می‌خواهید) شما را به داد و ستدی رهنمون شوم که از عذابی دردناک رهاییتان می‌بخشد؟ * به خدا و پیامبرش ایمان آورید و در راه خداوند با مال و جان خویش جهاد کنید، این برای شما بهتر است اگر بدانید» سوره صف، آیه ۱۰-۱۱.
  125. میرقادری، سید فضل‌الله، کیانی، حسین، بن‌مایه‌های ادبیات مقاومت در قرآن
  126. «و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد.».. سوره هود، آیه ۱۱۳.
  127. «و با آنان نبرد کنید تا آشوبی برجا نماند و تنها دین خداوند بر جای ماند، پس اگر دست از (جنگ) بازداشتند (شما نیز دست باز دارید که) جز با ستمگران دشمنی نباید کرد» سوره بقره، آیه ۱۹۳.
  128. «و اگر دو دسته از مؤمنان جنگ کنند، میان آنان را آشتی دهید پس اگر یکی از آن دو بر دیگری ستم کرد با آن کس که ستم می‌کند جنگ کنید تا به فرمان خداوند باز گردد و چون بازگشت، میان آن دو با دادگری آشتی دهید و دادگری ورزید که خداوند دادگران را دوست می‌دارد» سوره حجرات، آیه ۹.
  129. «و من نفس خویش را تبرئه نمی‌کنم که نفس به بدی بسیار فرمان می‌دهد مگر پروردگارم بخشایش آورد؛ به راستی پروردگارم آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره یوسف، آیه ۵۳.
  130. «پس هر کس بر شما ستم روا داشت همان‌گونه که با شما ستم روا داشته است با وی ستم روا دارید.».. سوره بقره، آیه ۱۹۴.
  131. شکری، غالی، ادبیات مقاومت، ترجمه: محمدحسین روحانی، ص۳.
  132. «در آن صورت اگر به کارزار با شما دست یازیدند شما هم آنان را بکشید که سزای کافران همین است» سوره بقره، آیه ۱۹۱.
  133. «بی‌گمان خداوند کسانی را دوست می‌دارد که در راه او صف زده کارزار می‌کنند چنان که گویی بنیادی به هم پیوسته (و استوار) اند» سوره صف، آیه ۴.
  134. «و همگی با مشرکان جنگ کنید چنان که آنان همگی با شما جنگ می‌کنند.».. سوره توبه، آیه ۳۶.
  135. «در راه خداوند نبرد کن! تو را جز به (وظیفه) خویش مکلّف نکرده‌اند و مؤمنان را (نیز به نبرد) ترغیب کن، باشد که خداوند سختی کافران را (از شما) باز دارد و خداوند سختگیرتر و سخت کیفرتر است» سوره نساء، آیه ۸۴.
  136. «ای پیامبر! مؤمنان را به کارزار برانگیز، اگر از شما بیست تن شکیبا باشند بر دویست تن پیروز می‌گردند.».. سوره انفال، آیه ۶۵.
  137. «بازماندگان (از جهاد در جنگ تبوک)، از خانه‌نشینی خویش در مخالفت با پیامبر شادمانی کردند و خوش نداشتند که با جان و مالشان در راه خداوند جهاد کنند و گفتند: در این گرما رهسپار نشوید؛ بگو: آتش دوزخ گرم‌تر است اگر در می‌یافتند» سوره توبه، آیه ۸۱.
  138. «موسی به قوم خود گفت: از خداوند یاری بخواهید و شکیبا باشید، بی‌گمان زمین از آن خداوند است، به هر کس از بندگان خویش که بخواهد به میراث می‌دهد و سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره اعراف، آیه ۱۲۸.
  139. «خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند وعده داده است که آنان را به یقین در زمین جانشین می‌گرداند- چنان که کسانی پیش از آنها را جانشین گردانید-.».. سوره نور، آیه ۵۵.
  140. «و در زبور پس از تورات نگاشته‌ایم که بی‌گمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد» سوره انبیاء، آیه ۱۰۵.
  141. «و با آنان نبرد کنید تا آشوبی برجا نماند و تنها دین خداوند بر جای ماند، پس اگر دست از (جنگ) بازداشتند (شما نیز دست باز دارید که) جز با ستمگران دشمنی نباید کرد» سوره بقره، آیه ۱۹۳.
  142. ﴿وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ «و اگر دو دسته از مؤمنان جنگ کنند، میان آنان را آشتی دهید پس اگر یکی از آن دو بر دیگری ستم کرد با آن کس که ستم می‌کند جنگ کنید تا به فرمان خداوند باز گردد و چون بازگشت، میان آن دو با دادگری آشتی دهید و دادگری ورزید که خداوند دادگران را دوست می‌دارد» سوره حجرات، آیه ۹.
  143. رستمی‌کیا، عباسعلی، «مبانی نظری دفاع مقدس در قرآن کریم»، مجله ادبیات پایداری (دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه کرمان)، سال ۱۳۸۹ش، شماره ۲، ص۹۵.
  144. «و کسانی را که در راه خداوند کشته شده‌اند مرده مپندار که زنده‌اند، نزد پروردگارشان روزی می‌برند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۹.
  145. «و کسانی را که در راه خداوند کشته می‌شوند مرده نخوانید که زنده‌اند امّا شما درنمی‌یابید» سوره بقره، آیه ۱۵۴.
  146. «اگر در راه خداوند کشته شوید یا بمیرید (بدانید) که آمرزش و بخشایشی از خداوند، از هر آنچه فراهم آورند بهتر است» سوره آل عمران، آیه ۱۵۷.
  147. «و آنان که در راه خداوند هجرت گزیدند سپس کشته شدند یا درگذشتند خداوند به آنان روزی نیکویی خواهد داد و بی‌گمان خداوند بهترین روزی‌دهندگان است» سوره حج، آیه ۵۸.
  148. میرقادری، سید فضل‌الله، کیانی، حسین، بن‌مایه‌های ادبیات مقاومت در قرآن
  149. «و اگر خداوند برخی مردم را با برخی دیگر باز نمی‌داشت، زمین تباه می‌گردید» سوره بقره، آیه ۲۵۱.
  150. «فرشتگان بر آنان که گفتند: پروردگار ما خداوند است سپس پایداری کردند، فرود می‌آیند که نهراسید و اندوهناک نباشید و شما را به بهشتی که وعده می‌دادند مژده باد!» سوره فصلت، آیه ۳۰.
  151. «بی‌گمان خداوند آنچه را که گروهی دارند دگرگون نمی‌کند (و از آنان نمی‌ستاند) مگر آنها آنچه را که در خویش دارند دگرگون سازند» سوره رعد، آیه ۱۱.
  152. میرقادری، سید فضل‌الله، کیانی، حسین، بن‌مایه‌های ادبیات مقاومت در قرآن
  153. «و من نفس خویش را تبرئه نمی‌کنم که نفس به بدی بسیار فرمان می‌دهد مگر پروردگارم بخشایش آورد؛ به راستی پروردگارم آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره یوسف، آیه ۵۳.
  154. «آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را، خدای خویش گرفته است و خداوند او را از روی آگاهی به حال وی در گمراهی واگذاشته و بر گوش و دل او مهر نهاده و بر چشم او پرده‌ای کشیده است؟ پس چه کسی پس از خداوند او را رهنمون خواهد شد؟ آیا پند نمی‌گیرید؟» سوره جاثیه، آیه ۲۳.
  155. «و اما آنکه از ایستادن در پیشگاه پروردگارش پروا کرده و روان خود را از خواهش (ناروا) بازداشته باشد؛ * تنها بهشت جایگاه اوست» سوره نازعات، آیه ۴۰-۴۱.
  156. «بگو: به پروردگار سپیده‌دم پناه می‌برم... و از بدی رشک‌آورنده هنگامی که به رشک خیزد» سوره فلق، آیه ۱-۵.
  157. «چرا با گروهی که پیمان‌های خود را شکستند و به بیرون راندن پیامبر دل نهادند و نخست بار پیکار با شما را آغاز کردند جنگ نمی‌کنید؟»... سوره توبه، آیه ۱۳.
  158. «با آن دسته از اهل کتاب که به خداوند و به روز بازپسین ایمان نمی‌آورند و آنچه را خداوند و پیامبرش حرام کرده‌اند حرام نمی‌دانند و به دین حق نمی‌گروند جنگ کنید تا به دست خود با خواری جزیه بپردازند» سوره توبه، آیه ۲۹.
  159. «بی‌گمان فرعون در زمین (مصر) گردنکشی ورزید و مردم آنجا را دسته‌دسته کرد. دسته‌ای از آنان را به ناتوانی می‌کشاند، پسرانشان را سر می‌برید و زنانشان را زنده وا می‌نهاد، به یقین او از تبهکاران بود» سوره قصص، آیه ۴.
  160. «و او و سپاهیانش در آن سرزمین به ناراستی گردنکشی ورزیدند و پنداشتند که به سوی ما بازگردانده نمی‌شوند» سوره قصص، آیه ۳۹.
  161. «و (ما) به موسی وحی کردیم که چوبه‌دستت را بیفکن! که ناگهان، (اژدهایی شد و) هرچه ساخته بودند فرو می‌بلعید» سوره اعراف، آیه ۱۱۷.
  162. «ای فرزندان آدم! برای شما جامه‌ای را فرو فرستاده‌ایم که شرمگاه‌های شما را می‌پوشاند و (نیز) جامه‌ای را که زینت است و لباس پرهیزگاری، باری، بهتر است؛ این از آیات خداوند است باشد که آنان در یاد گیرند» سوره اعراف، آیه ۲۶.
  163. «گفتند: (باکی نیست) ما به سوی پروردگارمان باز می‌گردیم» سوره اعراف، آیه ۱۲۵.
  164. «و سرکردگان قوم فرعون گفتند: آیا موسی و قومش را وا می‌نهی تا در این سرزمین تبهکاری کنند و (موسی) تو و خدایانت را رها کند؟ گفت: پسرانشان را خواهیم کشت و زنانشان را زنده باز خواهیم نهاد و بی‌گمان ما بر آنان چیره‌ایم» سوره اعراف، آیه ۱۲۷.
  165. «موسی به قوم خود گفت: از خداوند یاری بخواهید و شکیبا باشید، بی‌گمان زمین از آن خداوند است، به هر کس از بندگان خویش که بخواهد به میراث می‌دهد و سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره اعراف، آیه ۱۲۸.
  166. «اینها احکام خداوند است از آنها تجاوز نکنید و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.
  167. «پس هر کس بر شما ستم روا داشت همان‌گونه که با شما ستم روا داشته است با وی ستم روا دارید» سوره بقره، آیه ۱۹۴.
  168. «و در راه خداوند با آنان که با شما جنگ می‌کنند، جنگ کنید اما تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمی‌دارد» سوره بقره، آیه ۱۹۰.
  169. «مگر آنان را که با گروهی وابستگی دارند که میان شما و ایشان پیمانی است یا آنکه با دلتنگی از نبرد با شما و یا نبرد با قوم خویش، نزد شما آمده‌اند- و اگر خداوند می‌خواست آنان را بر شما چیرگی می‌داد و با شما به نبرد می‌پرداختند- باری، اگر اینان از شما کناره‌جویی کردند و با شما نبرد نکردند و از در سازش درآمدند، خداوند برای شما (در تجاوز) بر آنان راهی ننهاده است» سوره نساء، آیه ۹۰.
  170. «پس هر کس بر شما ستم روا داشت همان‌گونه که با شما ستم روا داشته است با وی ستم روا دارید» سوره بقره، آیه ۱۹۴.
  171. «و چرا شما در راه خداوند نبرد نمی‌کنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که می‌گویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار» سوره نساء، آیه ۷۵.
  172. «و اگر از گروهی بیم خیانتی (در پیمان) داری به گونه برابر (پیمانشان را) به سوی آنها بیفکن که خداوند خیانتکاران را دوست نمی‌دارد» سوره انفال، آیه ۵۸.
  173. «گفتند: چرا در راه خداوند جنگ نکنیم در حالی که ما از سرزمینمان رانده و از فرزندانمان مانده‌ایم» سوره بقره، آیه ۲۴۶.
  174. «آنگاه پروردگارشان به آنان پاسخ داد که: من پاداش انجام دهنده هیچ کاری را از شما چه مرد و چه زن -که همانند یکدیگرید- تباه نمی‌گردانم بنابراین بی‌گمان از گناه آنان که مهاجرت کردند و از دیار خود رانده شدند و در راه من آزار دیدند و کارزار کردند یا کشته شدند چشم می‌پوشم و آنان را به بوستان‌هایی در خواهم آورد که از بن آنها جویباران روان است، به پاداشی از نزد خداوند؛ و پاداش نیک (تنها) نزد خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۵.
  175. «به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل می‌شود اجازه (ی جهاد) داده شد زیرا ستم دیده‌اند و بی‌گمان خداوند بر یاری آنان تواناست * همان کسانی که ناحق از خانه‌های خود بیرون رانده شدند و جز این نبود که می‌گفتند: پروردگار ما خداوند است»... سوره حج، آیه ۳۹-۴۰.
  176. «فرمود: ما در نبود تو قومت را آزمودیم و سامری آنان را گمراه کرد» سوره طه، آیه ۸۵.
  177. «گفتند: ما در وعده تو به خودی خود خلاف نورزیدیم بلکه بارهایی (گران) از زیورهای قوم (فرعون) بر دوش ما نهاده شد (ه بود) که (در آتش) انداختیم آنگاه سامری (نیز) این چنین (طرح) افکند» سوره طه، آیه ۸۷.
  178. «(موسی) گفت: برو که تو را در زندگی (کیفر) این است که بگویی: (به من) دست نزنید! و تو را موعدی است که در آن با تو خلاف نمی‌ورزند و (اینک) در خدایت که پیوسته در خدمتش بودی بنگر که آن را می‌سوزانیم سپس (خاکستر) آن را در دریا به هر سو می‌پاشیم» سوره طه، آیه ۹۷.
  179. «ای موسی! برای ما خدایی بگمار چنان که آنان خدایانی دارند، (موسی) گفت: به راستی که شما قومی نادانید» سوره اعراف، آیه ۱۳۸.
  180. «هنگامی که به پدر و قومش گفت: چه می‌پرستید؟ * گفتند: بت‌هایی را می‌پرستیم و در کنارشان (به خدمت) ماندگاریم» سوره شعراء، آیه ۷۰-۷۱.
  181. «و یاد کن که ابراهیم به پدرش آزر گفت: آیا بت‌ها را به خدایی می‌گزینی؟ من، تو و قوم تو را در گمراهی آشکاری می‌یابم» سوره انعام، آیه ۷۴.
  182. «و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! این شهر را امن گردان و مرا و فرزندانم را از پرستیدن بت‌ها دور بدار» سوره ابراهیم، آیه ۳۵.
  183. «آنگاه آنها را ریزریز کرد جز (بت) بزرگی که داشتند، باشد که آنان به سوی او باز آیند» سوره انبیاء، آیه ۵۸.
  184. میرقادری، سید فضل‌الله، کیانی، حسین، بن‌مایه‌های ادبیات مقاومت در قرآن
  185. «بی‌گمان کسانی که ایمان آوردند و در راه خداوند هجرت و جهاد کردند، به بخشایش خداوند امید دارند و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۲۱۸
  186. «آنان که ایمان آورده‌اند و هجرت کرده‌اند و در راه خداوند با مال و جان خود، جهاد ورزیده‌اند، نزد خداوند بلند پایگاه‌ترند و آنانند که رستگارند * پروردگارشان آنان را به بخشایش و خشنودی از سوی خویش و بوستان‌هایی که ایشان را در آنها نعمتی پایدار است نوید می‌دهد * در حالی که هماره در آن جاودانند؛ بی‌گمان خداوند است که پاداشی سترگ نزد اوست» سوره توبه، آیه ۲۰-۲۲
  187. «خداوند بر پیامبر و مهاجران و انصاری که از او هنگام دشواری پیروی کردند- پس از آنکه نزدیک بود دل گروهی از ایشان بگردد- بخشایش آورد سپس توبه آنان را پذیرفت که او نسبت به آنها مهربانی بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۱۷
  188. «و نیز اسبان و استران و درازگوشان را (آفرید) تا سوارشان شوید و تا مایه آراستگی (باشند) و چیزهایی می‌آفریند که نمی‌دانید * و (راهنمایی به) راه راست با خداوند است و برخی از آن (راه)‌ها کژ راه است و اگر می‌خواست همه شما را راهنمایی می‌کرد * اوست که از آسمان برای شما آبی فرو فرستاد که آشامیدنی (شما) و گیاهی که در آن (چارپایانتان را) می‌چرانید از آن است» سوره نحل، آیه ۸-۱۰
  189. «و آنان که در راه خداوند هجرت گزیدند سپس کشته شدند یا درگذشتند خداوند به آنان روزی نیکویی خواهد داد و بی‌گمان خداوند بهترین روزی‌دهندگان است» سوره حج، آیه ۵۸.
  190. «کسانی که ایمان آورده و هجرت گزیده‌اند و در راه خداوند با مال و جانشان جهاد کرده‌اند و کسانی که (به آنان) پناه داده و یاری رسانده‌اند دوستان یکدیگرند و کسانی که ایمان آورده و هجرت نکرده‌اند شما را با آنان هیچ پیوندی نیست تا آنکه هجرت گزینند و اگر از شما در دین یاری بجویند باید یاری کنید مگر در برابر گروهی که میان شما و آنان پیمانی است و خداوند به آنچه انجام می‌دهید بیناست * و کسانی که ایمان آورده و هجرت گزیده و در راه خداوند جهاد کرده‌اند و کسانی که (به آنان) پناه داده و یاری رسانده‌اند به راستی مؤمن‌اند؛ آنان آمرزش و روزی ارجمندی دارند» سوره انفال، آیه ۷۲ و ۷۴.
  191. «قوم نوح پیامبران را دروغگو شمردند» سوره شعراء، آیه ۱۰۵
  192. «پیش از ایشان، قوم نوح (پیامبران را) دروغگو شمردند و بنده ما نوح را دروغزن دانستند و گفتند: دیوانه است و (نوح از تبلیغ آن قوم) بازداشته شد» سوره قمر، آیه ۹
  193. «او جز مردی نیست که بر خداوند دروغی می‌بندد و ما به او ایمان نمی‌آوریم» سوره مؤمنون، آیه ۳۸.
  194. «و بی‌گمان ما موسی را با نشانه‌های خویش و با حجّتی روشن فرستادیم * به سوی فرعون و هامان و قارون و آنان گفتند جادوگری بسیار دروغگوست» سوره غافر، آیه ۲۳-۲۴
  195. «و فرعون گفت: ای سرکردگان! من خدایی جز خویشتن برای شما نمی‌شناسم پس ای هامان! برای من آجر بساز و کاخی (بلند) برایم برآور شاید من به خدای موسی آگاهی یابم و من او را از دروغگویان می‌پندارم» سوره قصص، آیه ۳۸
  196. «قوم نوح پیامبران را دروغگو شمردند» سوره شعراء، آیه ۱۰۵
  197. «(قوم) ثمود پیامبران را دروغگو شمردند» سوره شعراء، آیه ۱۴۱
  198. «قوم لوط، پیامبران را دروغگو شمردند» سوره شعراء، آیه ۱۶۰
  199. «اصحاب ایکه پیامبران را دروغگو شمردند» سوره شعراء، آیه ۱۷۶
  200. «پیش از آنان قوم نوح و اصحاب رسّ و ثمود دروغ‌انگاری کردند» سوره ق، آیه ۱۲
  201. «و «اصحاب حجر» پیامبران را دروغگو می‌شمردند» سوره حجر، آیه ۸۰.
  202. «و به یقین پیش از تو (نیز) پیامبرانی دروغگو شمرده شدند پس، هر چه دروغگو شمرده شدند و آزار دیدند شکیبایی ورزیدند تا آنکه یاری ما به ایشان رسید؛ و برای کلمات خداوند هیچ دگرگون‌کننده‌ای نیست و بی‌گمان (برخی) از خبر (های) پیامبران به تو رسیده است» سوره انعام، آیه ۳۴.
  203. «در آن روز، وای بر دروغ‌انگاران! *(اینک، ای کافران در این جهان) بخورید و اندکی برخوردار گردید که شما گناهکارید» سوره مرسلات، آیه ۴۵-۴۶.
  204. دردساوی، نعیم رزق، أسالیب القرآن فی الرد علی الحملات الإعلامیه، ص۴۷.
  205. «به منافقان نوید ده که عذابی دردناک خواهند داشت! * همان کسانی که به جای مؤمنان، کافران را دوست می‌گزینند؛ آیا عزّت را نزد آنان می‌جویند با آنکه بی‌گمان عزّت همه از آن خداوند است * و (خداوند) در این کتاب بر شما (پیش‌تر آیه‌ای) فرو فرستاده است که چون شنیدید آیات خداوند (از سوی کسانی) انکار و ریشخند می‌شود با آنان منشینید تا در گفت و گویی جز آن درآیند که در آن صورت بی‌گمان شما (نیز) مانند آنان خواهید بود؛ به راستی خداوند همه منافقان و کافران را یک جا در دوزخ فراهم می‌آورد» سوره نساء، آیه ۱۳۸-۱۴۰.
  206. سید قطب، فی ظلال القرآن، ج۲، ص۵۵۶.
  207. «و در راه خداوند با آنان که با شما جنگ می‌کنند، جنگ کنید اما تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمی‌دارد» سوره بقره، آیه ۱۹۰.
  208. «به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل می‌شود اجازه (ی جهاد) داده شد زیرا ستم دیده‌اند و بی‌گمان خداوند بر یاری آنان تواناست» سوره حج، آیه ۳۹.
  209. «و هر جا بر آنان دست یافتید، بکشیدشان و از همان‌جا که بیرونتان راندند بیرونشان برانید» سوره بقره، آیه ۱۹۱.
  210. میرقادری، سید فضل‌الله، کیانی، حسین، بن‌مایه‌های ادبیات مقاومت در قرآن